، سال پنجم، شماره دوم، پیاپی 10، پاییز و زمستان 1391، صفحات 85-108

    راز تحدی‌های گوناگون قرآن از منظر استاد مصباح

    نویسندگان:
    اسمعیل سلطانی بیرامی / استاديار مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / soltani@qabas.net
    چکیده: 
    یکی از دلیل های عقلیِ از سوی خدا بودن قرآن، آیات تحدی است. در این مقاله از رهگذر شناخت ترتیب نزول آیات یادشده و بررسی دیدگاه ها در راز تحدی های گوناگون، به تبیین دیدگاه استاد مصباح پرداخته ایم. در باب راز تحدی ها سه دیدگاه عمده وجود دارد: 1. تحدی به نوع قرآن؛ 2. اختلاف مخاطبان تحدی یا زمان آنها؛ 3. تحدی از دشوارتر به آسان تر. درباره‌ی دیدگاه سوم ـ که متناسب با سیر طبیعی و منطقی دعوت به مبارزه طلبی ـ است تبیین های مختلفی وجود دارد که نوعاً به دلیل ناسازگاری با روایات ترتیب نزول یا با سیاق آیه و یا به دلیل ناتوانی در رد سخن مشرکان (افترا بودن تمام سوره های قرآن)، پذیرفتنی نیست. استاد مصباح تحدی را نخست به کل قرآن سپس به یک سوره و در نهایت به ده سوره که درمجموع همانند یک سوره‌ی کامل قرآن باشد، می داند. این دیدگاه علاوه بر سازگاری با ترتیب نزول آیات تحدی و با ذیل آیات تحدی، توانایی رد ادعای مشرکان را دارد و نیز با توصیف «عشر سور» به «مثله» و به «مفتریات» متناسب است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Secret behind the Different Challenges of the Quran in Professor Misbah's View
    Abstract: 
    One of the rational evidence which confirms that the Quran is a Divine Book is Quranic verses of challenge. The present paper elaborates on Professor Misbah's view about the secret behind the different challenging verses of the Quran through recognizing the order of revelation of mentioned verses and examining the views on the secret behind the various challenges. There are three main views on the secret behind challenges: 1.a challenge concerning the type of the Quran; 2. the difference between those who are challenged and their time; 3- grading challenges from more difficult to easier. Different explanations are given for the third view which is compatible with the logical and natural process of challenging. These explanations are typically unacceptable due to their incompatibility with the traditions relating to the order of revelation of the verse or its context, or due to their inability to respond to the claim of polytheists who say all the verses of the Quran are invented. Professor Misbah holds that first the whole Quran and then a Chapter (sura), and finally ten Chapters are introduced as challenges, which, are altogether, like a complete Chapter of the Quran. This view is not only compatible with the revelation order of the verses of challenge and their Final parts and related issues and can reject polytheiests' claim, but also conforms with the characterization of "ten Chapters" as "Methlah (similar to it)" and "Moftariyyat (accusations).
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

    مقدمه

    اعجاز قرآن یکی از بحث های نظری است که مانند هر بحث نظری دیگر نیازمند دلیل است. یکی از دلیل های عقلی قرآنی که علاوه بر از سوی خدا بودن قرآن، اعجاز این کتاب آسمانی را به کرسی می نشاند، آیات تحدی است. آیات یادشده به گونه های مختلف، عرب را به همانندآوری فراخوانده است تا پس از تلاش و ناکامی، فوق توان بشر بودن قرآن به اثبات برسد. آیات یادشده، زمانی به آوردن همانند قرآن، گاهی به ده سوره، گاه به آوردن یک سوره تحدی نموده است و در آیه ای به سخنی مانند قرآن تحدی کرده است. اختلاف تعابیر در مقام تحدی، این سؤال را پیش می آورد که سیر مراحل تحدی چگونه بوده است؟ راز تحدی های گوناگون چیست؟ آیا سیر از دشوارتر به آسان تر رعایت شده است؟

    در این نوشتار پس از تبیین مفهوم تحدی، به بیان ترتیب نزول آیات تحدی و بررسی دیدگاه های دانشمندان در زمینة راز تحدی های گوناگون خواهیم پرداخت و در پایان نظریة برگزیده را توضیح می دهیم.

    بحث در خصوص راز تحدی های گوناگون از دیرباز در کانون توجه قرآن پژوهان بوده است. آنان در ذیل آیات تحدی به این موضوع پرداخته و مطالبی هرچند کوتاه بازگفته اند. از صحابه، عبدالله بن عباس (فخر رازی،1420، ج ‏17، ص 32) و از مفسران و قرآن پژوهان مقاتل بن سلیمان (1423، ج 2، ص 274)، شیخ طبرسی (1379، ج 5، ص 222)، زمخشری (1407، ج 2، ص 383)، ابن عطیه (1422، ج ‏3، ص 15)، بغوى (2002م، ج‏ 2، ص 441)، فخر رازی (1420، ج ‏17، ص 32)، بیضاوی (1418، ج 3، ص 130) ابوحیان اندلسی (1420، ج 6، ص 130)، علاء الدین بغدادى (1415، ج ‏2، ص 47)، عاملى (1413، ج 2، ص 70) و بروسوی (1405، ج 4، ص 107) و بسیاری از مؤلفان کتاب های علوم قرآن در زمینة راز تحدی های گوناگون سخن گفته اند (زرکشی، 1408، ج ‏1، ص 40؛ سیوطی، بی تا، ج ‏2، ص 239؛ معرفت، 1411، ج ‏4، ص 22). برخی راز تنوع تحدی ها را در زمان و مخاطبان آنها دانسته اند (موسوی سبزواری، 1409، ج ‏1، ص 113) و گروهی از مفسران راز این تنوع را در تحدی از دشوارتر به آسان تر جست وجو کرده اند (آلوسی، 1415، ج 7، ص 30؛ رشیدرضا، 1973م، ج 12، ص 44؛ طباطبایی،1397، ج 10، ص 167؛ فاضل لنکرانی، 1396، ص 35-36). در سال های اخیر توجه ویژه ای به این بحث شده و در تفاسیر نوظهور و برخی مقالات به تبیین این مسئله پرداخته شده است (ابن عاشور، بی تا، ج ‏11، ص 21؛ سید قطب،1412، ج‏ 4، ص 186؛ مکارم شیرازی، 1366، ج ‏9، ص 4؛ جمعی از نویسندگان، 1388، ج 7، ص 273).

    مفهوم شناسی تحدی

    تحدی در لغت از «حدی» گرفته شده است. «حدی بالمکان حداً» یعنی در آن مکان ماندگار گشت و جابه جا نشد (ابن منظور، 1414، ‏ج 14، ص 169). «تحدیت فلاناً» یعنی با او مسابقه گذاشتم و بر او پیروز شدم (فراهیدی، 1414، ج 1، ص 358؛ طریحی، 1985م، ج 1، ص 97؛ ابن منظور، همان) و به معنای درخواست رقابت که هدف از آن به عجز درآوردن طرف مقابل باشد نیز آمده است (فیومی، 1414، ص 125؛ حلی، 1416، ص 263). تحدی در اصطلاح به معنای فراخواندن منکران نبوت به آوردن همانندی برای معجزه است (تفتازانی، 1409، ج 4-5، ص 12؛ جمعی از نویسندگان، 1415، ص 64).

    ترتیب نزول آیات تحدی

    قرآن کریم در شش آیه مخالفان خویش را به تحدی دعوت کرده است. سوره هایی که آیات تحدی در آن واقع شده ـ به ترتیبی که در قرآن ثبت است ـ به این قرار است:

    1. تحدی به آوردن سوره از کسی همانند پیامبر(ص): «وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ؛ و اگر دربارة آنچه بر بندة خویش فرو فرستادیم در شک و گمانید سوره‏اى از کسى همانند او [محمد] بیاورید و بجز خدا گواهان [و یاران‏] خود را بخوانید اگر راستگویید» (بقره: 23).

    2. تحدی تلویحی به نبودن اختلاف در قرآن: «أفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ کأنَ مِنْ عِندِ غَیر اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا؛ آیا در قرآن نمى‏اندیشند؟ و اگر از نزد غیر خدا مى‏بود در آن ناسازگارى و ناهمگونى بسیار مى‏یافتند» (نساء: 82).

    3. تحدی به سوره ای همانند سوره های قرآن: «أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ بلکه مى‏گویند: آن را خود بافته است، بگو: اگر راستگویید، پس سوره‏اى مانند آن بیاورید و هرکه را جز خدا توانید [به یارى‏] بخوانید» (یونس: 38).

    4. تحدی به ده سوره همانند سوره های قرآن: «أمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ بلکه مى‏گویند که این [قرآن‏] را خود بافته است. بگو: اگر راستگویید شما هم ده سورة بربافته مانند این بیارید و هرکه را جز خدا توانید [به یارى‏] بخوانید» (هود: 13).

    5. تحدی به همانند قرآن: «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لأ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا؛ بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن بیارند هرگز مانند آن نیارند هرچند برخى از آنان یار و همپشت برخى باشند» (اسراء: 88).

    6. تحدی به سخنی همانند قرآن: «أمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا یُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُواْ بحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن کأنُواْ صَدِقِینَ؛ یا آنکه مى‏گویند: این [قرآن] را از خود بربافته، [نه] بلکه ایمان نمى‏آورند پس اگر راستگویند کلامى مانند آن بیاورند» (طور: 33-34).

    دیدگاه مقبول در تاریخ جمع قرآن این است که سوره های قرآن به ترتیبی که بر پیامبر(ص) نازل شده، در قرآن ثبت نشده است؛ ازاین رو پیش از بیان دیدگاه ها در راز تحدی های گوناگون و نقد و بررسی آنها، لازم است ترتیب نزول سوره هایی را که آیات تحدی در آن واقع شده مشخص کنیم؛ زیرا این بحث در ارزیابی دیدگاه ها مفید خواهد بود.

    در زمینة تعیین ترتیب نزول سوره های قرآن دو روش معمول وجود داشته است و دارد: یکی قراین اجتهادی مانند موضوع، مخاطب و وجود «یا ایها الناس» که نشانة مکی بودن و «یا ایها الذین آمنوا» که نشان مدنی بودن هستند (سیوطی، بی تا، ج 1، ص 68ـ79) و دیگری اتکا به روایات.

    به دلیل کلیت نداشتن قراین اجتهادی در مورد همة سوره ها و آیات قرآن1 و نیز فقدان آن در برخی آیات قرآن نمی توان براساس آن، ترتیب نزول سوره ها و آیات مکی و مدنی را به طور دقیق شناسایی کرد.

    روایاتی که در برخی کتب تاریخی، روایی یا علوم قرآنی در باب ترتیب نزول سوره ها وارد شده اند، از نظر سند مختلف اند. برخی روایات بدون سند نقل شده اند (شهرستانی، 1407، ص 128؛ زرکشی، 1408، ج 1، ص 249). روایاتی هم که با سند نقل شده، علاوه بر اینکه خبر واحدند، جز یک روایت که در مقدمة کتاب المبانی نقل شده (ابن عطیه، ‎۱۳۹۲، ص 13-15) هیچ یک به پیامبر(ص) اتصال ندارد. روایت یادشده نیز به دلیل ناشناخته بودن مؤلف کتاب المبانی قابل اعتماد نیست. بقیة روایات از صحابه یا تابعان نقل شده و معلوم نیست اجتهاد راویان بوده یا آن را از کسی گرفته و نقل کرده اند.

    از نظر متن نیز در بیان تعداد سوره ها اختلاف نظر وجود دارد. شیخ طبرسی 110 سوره ذکر می کند که 85 سوره مکی و 25 سوره مدنی است (طبرسی، 1379، ج 10، ص 613). سیوطی به نقل از ابوالحسن صفار، بیست سوره را به اتفاق مدنی و دوازده سوره را اختلافی و بقیة سوره ها را به اتفاق مکی دانسته است (سیوطی، بی تا، ج 1، ص 44). سورة فاتحه در روایت بیهقی و نیز ابن ندیم از قلم افتاده و تنها 113 سوره ذکر شده است (همان، ص 40؛ ابن ندیم، 1997م، ص 42). نیز در تقدم و تأخر سوره ها، اتفاق نظر ندارند.2 برخی روایات سوره هایی را مکی به حساب آورده و روایت دیگر آنها را مدنی قلمداد کرده اند.3

    مشکل دیگر دربارة ترتیب نزول، ترتیب نزول آیات یک سوره است؛ زیرا همة سوره های قرآن به صورت پیوسته نازل نمی گردید؛ گاه شماری از آیات یک سوره سپس آیاتی از سورة دیگر نازل می شد و آن گاه دنبالة آیات سورة قبلی فرود می آمد و به دستور پیامبر(ص) در ادامة سورة پیشین قرار می گرفت. بنابراین در صورتی می توان به روایات ترتیب نزول سوره های قرآن اعتماد کرد که بدانیم همة سوره به صورت یکجا نازل شده و در آن آیات استثنا وجود ندارد.

    روایات ترتیب نزول سور قرآن از نظر سند و متن از اعتبار چندانی برخوردار نیستند، ولی به دلیل کثرت این روایات و وجود موارد مشترک فراوان میان آنها و اعتماد قرآن پژوهان4 بر آنها، اطمینان نسبی از آن حاصل می شود و حداقل اینکه بر موارد مشترک میان آنها می توان تأکید کرد.

    از بررسی پانزده روایت از روایات ترتیب نزول و دیدگاه قرآن پژوهان، معلوم می شود، چهار سوره از سور دارای آیات تحدی در مکه نازل شده و سورة بقره و نساء از سور اوایل مدنی محسوب می شود. دربارة ترتیب نزول آیات مکی از این مجموعه، چهارده روایت اتفاق نظر دارند که ابتدا سورة اسراء (تحدی به قرآن)، سپس سورة یونس (تحدی به یک سوره) و پس از آن سورة هود (تحدی به ده سوره) نازل شده است. تنها در روایتی که در الفهرست وارد شده است ترتیب میان سورة هود و یونس جابه جا نقل شده است (ابن ندیم،1997م، ص 42).

    استاد مصباح نیز با پذیرش ترتیب یادشده می نویسد: «دیدگاه مشهور بین مفسران و دانشمندان علوم قرآن درخصوص تحدی به یک سوره و ده سوره، آن است که سورة یونس که مشتمل بر آیات تحدی به یک سوره است، قبل از سورة هود که آیات تحدی به ده سوره را دربر دارد، نازل شده است» (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 168).

    نیز پس از بررسی روایات ترتیب نزول آیات معلوم شد که هیچ یک از آیات تحدی از آیات استثنا محسوب نمی شوند. بنابراین می توان گفت که ابتدا به قرآن، سپس به یک سوره و در پایان به ده سوره تحدی شده است.

    با توجه به سیر مراحل تحدی، این سؤال پدید می آید که راز تحدی های گوناگون چیست؟ آیا در قرآن تحدی از دشوارتر به آسان تر که سیر طبیعی است رعایت شده است؟

    دیدگاه دانشمندان در راز تحدی های گوناگون

    دیدگاه اول: تحدی به نوع قرآن نه مقدار آن

    برخی قرآن پژوهان، تحدی در آیات را تحدی به نوع قرآن و نه مقدار آن دانسته اند؛ چراکه غرض از تحدی آشکار ساختن اعجاز قرآن است و از این جهت فرقی میان تحدی به کم و زیاد نیست. «اگر گفته شود چرا زمانی تحدی به ده سوره و گاه به یک سوره و گاهی به سخنی مانند قرآن شده است؟ پاسخ این است که تحدی به چیزی صورت گرفته که در آن اعجاز قرآن نسبت به کلام منظوم عرب آشکار شود. از این نظر جایز است گاه به کم و گاه به بیشتر تحدی شود» (طبرسی، 1379، ج 5، ص 222؛ مجلسی، 1376، ج 9، ص 105). «تحدی به نوع قرآن است نه به مقدار آن و ناتوانی بشر نیز مربوط به نوع قرآن است نه مقدار آن و از این نظر تفاوتی میان تحدی به کل قرآن، بخشی از آن و یک سوره نیست» (سید قطب، 1412، ج ‏4، ص 1862).

    نقد و بررسی

    گرچه این بیان می تواند اصل تحدی به کم و زیاد را توجیه کند، با توجه به حکیم بودن خداوند پرسش از راز تحدی های گوناگون، از جمله تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک سوره، به قوّت خود باقی است و با این سخن، پاسخ نیافته است؛ زیرا سیر طبیعی و منطقی آن است که دعوت به مبارزه طلبی از دشوارتر به آسان تر باشد. چنان که استاد مصباح می نویسد: «در سیر تحدی از سخت تر به آسان تر، اعجاز قرآن بهتر به کرسی می نشیند» (همان، 1387، ج 1، ص 167).

    دیدگاه دوم: اختلاف مخاطبان یا زمان تحدی ها

    برخی دیگر از محققان با فرق گذاشتن میان مخاطبان هریک از آیات تحدی، یا اختلاف زمان هریک از تحدی ها به بیان راز تحدی های گوناگون پرداخته اند؛ با این بیان که در عصر نزول، برخی افراد ادعا می کردند که می توانند همانند قرآن بیاورند، ازاین رو به آوردن مانند قرآن به مبارزه دعوت شدند و کسانی که ادعا داشتند توان آوردن ده سوره را دارند به ده سوره تحدی شدند و هکذا یک سوره. یا اینکه در اوایل بعثت، وقتی مشرکان مکه ادعا کردند که می توانند همانند قرآن را بیاورند، به کل قرآن مورد تحدی واقع شدند، هنگامی که ناتوانی آنان اثبات شد، ادعا نمودند که توان آوردن ده سوره همانند سور قرآن را دارند و پس از اثبات عجز نسبت به ده سوره، گفتند ما می توانیم همانند یک سوره را بیاوریم ازاین رو به یک سوره مورد تحدی واقع شدند (موسوی سبزواری، 1409، ج ‏1، ص 113). بنابراین «نزول آیات تحدی، به اقتضای حالات مخاطبان و نوع سخنی بود که آنان در آن حالت بیان می داشتند» (سید قطب، 1412، ج ‏4، ص 1862).

    نقد و بررسی

    این بیان از دو بخش تشکیل شده است: بخش اول، اختلاف مخاطبان تحدی ها است که اثبات نشده است؛ زیرا مخاطب آیات تحدی (اسراء: 88؛ یونس: 38؛ هود: 13) مشرکان و کفار معاصر رسول خدا(ص) البته با واسطة آن حضرت بودند.

    اما بخش دوم (اختلاف زمان تحدی ها با حفظ وحدت مخاطبان) چنان که در ادامة مقاله خواهد آمد، بر دو پیش فرض باطل استوار است: اول آنکه مقصود از تحدی به «قرآن» (اسراء: 88) تحدی به کل قرآن باشد و این مطلب اثبات نشده است؛ دوم آنکه نزول و ابلاغ آیات تحدی سه گانه به ترتیبی باشد که مدعی می گوید. این سخن نیز با ترتیب نزول میان آیات تحدی که پیش از این توضیح دادیم ناسازگار است (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 168).

    دیدگاه سوم: تحدی از دشوارتر به آسان تر

    این دیدگاه می کوشد تا یک نوع ترتیب منطقی میان آیات تحدی به اثبات برساند تا براساس آن، دعوت به مبارزه طلبی از دشوارتر به آسان تر را که سیر منطقی و طبیعی است به اثبات برساند. از این دیدگاه سه تبیین وجود دارد. چنان که استاد مصباح می نویسد: «برخی، تقدم نزول سوره یونس بر هود (دیدگاه مشهور) را پذیرفته و مدعی شده اند که استثنائاً آیات مشتمل بر تحدی در این دو سوره، برخلاف ترتیب نزول این دو سوره نازل شده یا پیامبر به دستور خدا آنها را در مقام ابلاغ، برخلاف ترتیب نزول، تلاوت کرده است. بعضی، تحدی به یک سوره را مطلق و تحدی به ده سوره را ویژة ده سورة خاص و گروهی، وجه اعجاز در این دو نوع تحدی را متفاوت دانسته اند» (همان). در ادامه به بیان و نقد و بررسی تبیین های یادشده می پردازیم.

    تبیین اول دیدگاه سوم: نزول تحدی به ده سوره پیش از تحدی به یک سوره

    آلوسی معتقد است که بیشتر قرآن پژوهان این دیدگاه را پذیرفته اند (آلوسی، 1415، ج 7، ص 30). طبق این دیدگاه، قرآن در آغاز از بشر می خواهد تا همانند کل قرآن را بیاورد. پس از آنکه عجز از هماوردی کل قرآن اثبات شد، تخفیف می دهد و از بشر می خواهد همانند ده سورة قرآن را بیاورد. در مرحلة سوم وقتی عجز بشر از آوردن ده سوره نیز اثبات شد، به یک سوره همانند سوره های قرآن تحدی می کند. به این ترتیب قرآن در سه مرحله و از شدیدتر به آسان تر تحدی نموده است (مقاتل بن سلیمان، 1423، ج 2، ص 274؛ زمخشری، 1407، ج 2، ص 383؛ شیخ طبرسی، 1377، ج 2، ص 138؛ بیضاوی، 1418، ج 3، ص 130؛ ابوحیان اندلسی، 1420، ج 6، ص 130؛ عاملى، 1413، ج 2، ص 70؛ بروسوی، 1405، ج 4، ص 107).

    فخر رازی ذیل آیة 13 سورة هود می نویسد: تحدی به ده سوره طبق سیر طبیعی باید پیش از تحدی به یک سوره باشد تا تحدی از دشوارتر به آسان تر صدق کند. تحدی به یک سوره در دو سورة بقره و یونس وارد شده است. تقدم سورة هود بر سورة بقره روشن است؛ زیرا سورة هود مکی و بقره مدنی است. دلیل یادشده (قرینه بودن مقتضای نظم و ترتیب طبیعی) اقتضا می کند که سورة یونس نیز پس از سورة هود نازل شده باشد تا تحدی از دشوارتر به آسان تر صدق کند (همان، 1420، ج ‏17، ص 325). آلوسی در تعلیل این دیدگاه می نویسد: زیرا تحدی به ده سوره برای کسی که از همانندآوری یک سوره ناتوان شده است، معنا ندارد (آلوسی، 1415، ج 7، ص 30).

    نقدهای استاد مصباح بر این دیدگاه

    این پاسخ، بر دو پیش فرض استوار است: اول آنکه مقصود از تحدی به «قرآن» (اسراء: 88) تحدی به کل قرآن باشد و دوم آنکه نزول و ابلاغ آیات تحدی سه گانه به ترتیبی باشد که در پاسخ مطرح شده است.

    پیش فرض نخست پذیرفته نیست؛ زیرا اولاً واژة قرآن به تدریج جنبة علمیت یافته و معلوم نیست در زمان نزول آیة اسراء، واژة «قرآن» علم بوده باشد؛ چنان که در آیات قرآن، این واژه در معنای لغوی، مصدر (خواندن) (اسراء: 78؛ یونس: 15و 61) یا اسم مصدر (خواندنی) (زخرف: 3؛ فصلت: 44؛ یوسف: 2) به کار رفته است. بنابراین نمی تواند به حجم و مقدار خاصی اشاره نماید، بلکه به گفتاری از جنس قرآن تحدی کرده است (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 168). ثانیاً به فرض اینکه آیه درصدد بیان مقدار باشد، تنها پنجاه سوره از قرآن را دربر می گیرد؛ زیرا سورة اسراء، سورة پنجاهم قرآن است و تحدی به سور و آیاتی که تا آن زمان نازل نشده بود معنا ندارد؛ چنان که استاد می نویسد: «هنگام نزول این آیه، هنوز بخش مهمی از آیات قرآن نازل نشده بود و معنا ندارد که از مخالفان خواسته شود همانند آیاتی که از صورت و محتوای آن اطلاعی ندارند، بیاورند» (همان، ص 195).

    «مقدمة دوم نیز ثابت نیست: زیرا مشهور میان مفسران آن است که سورة یونس، قبل از سورة هود نازل شده است» (همان، ص 168).

    علاوه بر نقد های یادشده، این سخن فخر رازی که مقتضای نظم و ترتیب طبیعی را قرینه بر نزول تحدی به ده سوره، پیش از تحدی به یک سوره دانسته است، بی دلیل و صرف استحسان است؛ زیرا چنان که پیش از این گفتیم، تعیین زمان نزول سور و آیات امری تاریخی است و براساس گزاره های تاریخی و روایی، نزول سورة یونس مقدم بر سورة هود است. البته مقتضای نظم و ترتیب طبیعی در صورتی می تواند مجوز دست برداشتن از ترتیب تاریخی و نظر مشهور میان مفسران باشد که هیچ راهی برای توجیه سیر طبیعی با حفظ ترتیب تاریخی میان سور جز به تغییر ترتیب مزبور نداشته باشیم و در ادامه روشن می شود که برخی از قرآن پژوهان با حفظ ترتیب نزول یادشده، سیر طبیعی دشوارتر به آسان تر را تبیین و توجیه کرده اند.

    تبیین دوم دیدگاه سوم: تأخر نزول آیة 38 یونس از سورة هود

    طبق این دیدگاه که آلوسی، رشیدرضا و علامة طباطبایی در تفسیرشان از برخی مفسران نقل کرده اند، تمام سورة یونس قبل از سورة هود نازل شده، ولی استثنائاً آیة تحدی سورة یونس، پس از سورة هود نازل شده است یا پیامبر(ص) به دستور خدا موظف بوده آیة تحدی سورة یونس را بعد از آیة تحدی سورة هود برای مردم تلاوت کند تا تحدی از دشوارتر به آسان‏تر تأمین شود (آلوسی، 1415، ج 7، ص 31؛ رشیدرضا، 1973م، ج 12، ص 33؛ طباطبایی، 1397، ج ‏10، ص 164).

    سید قطب می نویسد: «درحقیقت ترتیب نزول آیات لازم نیست تابع ترتیب نزول سور باشد. گاهی آیه ای نازل می شد و به سوره ای که پیش یا پس از آن نازل شده بود ملحق می شد» (سید قطب، 1412، ج ‏4، ص 1862).

    نقد و بررسی

    این جواب در صورتی می تواند تحدی از دشوارتر به آسان تر را تصحیح کند که روایت صحیحی در تأخیر نزول آیة 38 سورة یونس از سورة هود وجود داشته باشد و به اصطلاح جزء آیات استثنا باشد؛ درحالی که چنین نیست، زیرا با تتبعی که انجام شد آیة یادشده جزء آیات استثنا شمرده نشده است. بنابراین با صرف ادعا و بدون کمک گرفتن از نقل نمی توان چنین مطلبی را اثبات کرد و به اصطلاح امکان حمل بر چنین محملی دلیل بر حمل نمی تواند باشد (طباطبایی،1397، ج 10، ص 164).

    تبیین سوم دیدگاه سوم: نزول تحدی به یک سوره پیش از تحدی به ده سوره

    چنان که پیش از این گذشت، براساس روایات ترتیب نزول، نخست تحدی به قرآن در سورة اسراء سپس تحدی به یک سوره در سورة یونس و پس از آن تحدی به ده سوره در سورة هود نازل شده است. در این قسمت به طرح و بررسی دیدگاه هایی که با پذیرش سیر نزول یادشده، راز تنوع تحدی ها را تبیین نموده اند می پردازیم.

    الف. ابن عباس

    فخر رازی روایتی از ابن عباس نقل می کند مبنی بر اینکه مقصود از ده سوره که آیة هود بدان تحدی کرده، ده سورة خاص است که عبارت اند از: سوره های بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه، یونس و سورة هود (فخر رازی،1420، ج ‏17، ص 325). بنابراین سخن تحدی به یک سوره شامل هر سوره ای از قرآن می شود، ولی تحدی به ده سوره، تنها شامل سوره های یادشده است.

    نقد استاد مصباح بر این دیدگاه

    استاد در رد این سخن می نویسد: «این قول، خلاف ظاهر آیه است که واژة سوره در آن بدون هرگونه قیدی ذکر شده و هر ده سوره ای را شامل می شود، مگر آنکه قبل از سورة هود، فقط همان نه سورة نازل شده باشد. هیچ قرینة حالی یا مقالیِ دیگری نیز بر ارادة خلاف ظاهر و تخصیص اطلاق آیه به سوره‏های ده‏گانة یادشده وجود ندارد. به علاوه، کسانی که به پیامبر(ص) نسبت افترا می‏دادند، این نسبت را در مورد سُوَر معینی قائل نبودند و همة سوره‏های قرآن برایشان یکسان بود؛ در این صورت، تحدی به سُوَر خاص، آن هم سُوَر بزرگ قرآن، بی‏وجه خواهد بود و معنا ندارد به کسی که می‏گوید سورة «کوثر» افترا است و از سوی خدا نیست، گفته شود ده سوره مانند سور اول قرآن موجود بیاور» (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 176).

    البته ناگفته نماند که خود فخر رازی نیز این روایت را مردود می شمارد؛ به این دلیل که سورة هود مکی است و برخی سوره هایی که در این مجموعه قرار دارد مدنی هستند و در زمان نزول سورة هود، هنوز نازل نشده بودند. بنابراین، تحدی به سوره هایی که هنوز نازل نشده بودند بی معناست (فخر رازی،1420، ج ‏17، ص 325).

    ب. رشیدرضا

    رشیدرضا معتقد است آیة 88 اسراء در مقام تحدی نیست، بلکه در مقام بیان عجز انسان و جن از آوردن همانند قرآن است. پس از آن، سورة یونس نازل شده و به یک سوره تحدی نموده و سپس تحدی به ده سوره در سورة هود نازل شده است و پس از آن، سورة طور نازل شده و در آن به همة قرآن تحدی شده و در پایان، آیة بقره نازل شده است (رشیدرضا، 1973م، ج 12، ص 44).

    به گفتة وی تحدی به ده سوره، تحدی به سوره هایی است که در آن به قصص انبیا یا اقوامشان پرداخته شده است؛ زیرا تحدی به یک سوره، تحدی به تمام مزایای قرآن ـ اعم از نظم و اسلوب، بلاغت، علوم، هدایت گری و تسلط الهی قرآن بر ارواح و عقول ـ است. وقتی مشرکان از آوردن همانند یک سوره عاجز شدند، شبهه ای که باقی ماند در قصص قرآن بود که قرآن ادعا داشت این قصص از اخبار غیبی است. مشرکان گمان کردند این قصه ها ساخته و پرداختة شخص پیامبر است؛ ازاین رو به ده سوره همانند سوره های قصص انبیا تحدی نمود (همان).

    گرچه واژة «سوره» نکره است و طبق نظر بیشتر مفسران شامل سور کوتاه و بلند می شود، ولی به نظر وی، نکره بودن سوره برای تعظیم یا تنویع است و بر اطلاق آن دلالتی ندارد؛ زیرا آیة تحدی به ده سوره، با «ام یقولون افتراه» آغاز شده و افترا مربوط به اخبار است نه انشا، و مقصود از آن سوره هایی است که در آن به قصص انبیا5، پرداخته شده است (همان، ج 11، ص 369) و آن سوره ها عبارت اند از: اعراف، یونس، مریم، طه، شعرا، نمل، قصص، قمر، ص و هود (همان، ج 12، ص 31).

    گرچه تحدی به یک سوره و ده سوره، به دلیل صدر آن دوـ که با «ام یقولون افتراه» آغاز شده و افترا مربوط به اخبار است نه انشا ـ تحدی به خبر غیبی و سوره هایی است که قصص و اخبار گذشتگان در آن وارد شده است، ولی تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک سوره، تحدی از سخت تر به آسان تر است؛ زیرا تحدی به یک سوره در آیة 38 یونس تحدی به تمام مزایای قرآن اعم از نظم و اسلوب، بلاغت، علوم، هدایت گری و غیر آن است، ولی تحدی به ده سوره، به دلیل وجود قید «مفتریات» در آن، تحدی به آوردن خبر واحد با اسلوب متعدد اما مساوی در بلاغت است، هرچند از جهت موضوع و محتوا ساختگی و باطل باشند. با این بیان که برخی شبهه می کردند که جمله و سوره ای را که مشتمل بر قصه است می توان در لغت و لسان با عبارات مختلفی بیان کرد، به گونه ای که معنا را برساند ناچاراً یکی از عبارات دارای حسن بیان و خالی از هر عیب لفظی و معنوی خواهد بود. قرآن در جواب آنان این آیه را نازل فرمود و ده سورة افترایی خواست تا عجز آنان را بیشتر نشان دهد (همان، ج 1، ص 194).

    نقدهای استاد مصباح بر این دیدگاه

    این دیدگاه از جهات مختلف خدشه پذیر است؛ زیرا:

    اولاً این سخن وی که آیة 34 سورة طور، تحدی به همة قرآن است، صحیح نیست؛ زیرا آیة یادشده در مقام بیان مقدار نیست و حداقل در دلالت آن بر تحدی به همة قرآن تردید وجود دارد. چنان که استاد می نویسد: قرآن مجید، واژة حدیث را در معنای لغویش به کار برده است و این واژه ناظر به حجم خاصی از قرآن نیست، بلکه به معنای سخن و گفتار است و مقصود از عبارت «حدیث مثله» آن است که چنین گفتاری قابل همانندآوری نیست (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 168 و 195).

    ثانیاً این سخن وی که مقصود از ده سوره در آیه سورة هود، ده سورة قصصی قرآن است به دلیل اینکه افترا در اخبار مطرح است نه انشائیات، پذیرفتنی نیست؛ زیرا قرآن در فضایی نازل شده که مشرکان همة قرآن را افترا می دانستند و فرقی میان اخبار و انشائیات قرآن نمی گذاشتند و لازم بود جواب قرآن نیز به گونه ای باشد که شبهة آنان را از اساس و نسبت به همة سوره های قرآنی باطل کند؛ چنان که استاد مصباح در این زمینه می نویسد: «اولاً اختصاص افترا به آیات دال بر اخبار و أنباء وجهی ندارد. گویا رشیدرضا چنین تصور کرده که افترا در اخبار می‏تواند مطرح باشد؛ اما در انشائیات افترا صادق نیست و مشرکان، آیات اخباری قرآن را مفتری می‏دانستند؛ در صورتی که مشرکان قرآن «بما هو قرآن» را مفتری می‏دانستند؛ اعم از اخبار و انشا و در افترا بودن آن به محتوای آیات که خبر یا انشا است و مطابق با واقع یا غیرمطابق با واقع است، نظری نداشتند؛ بلکه به لحاظ اینکه انتساب به خدا داده می‏شود آن را مفتری می‏دانستند؛ یعنی به پیامبرˆ و قرآن در بعد انتساب به خدا افترا قائل می‏شدند و انشائیات، از این دید خبر می‏شوند؛ پس صفت مفتریات که اساس دیدگاه اوست، اختصاص به ده سوره معین ندارد. ثانیاً نسبت افترا به پیامبر از صدر آیه استفاده می‏شود و در سوره‏های دیگر هم مطرح است و آن با آنچه در مفتریات مد نظر است، تفاوت دارد. افترای صدر آیه، افترای مورد قبول مشرکان است و افترا در مفتریات، افترای مورد قبول مشرکان و پیامبرˆ است. بنابراین، وصف مفتریات دلالت ندارد که ده سورة معینی وجود داشته است که مشرکان نسبت افترای آنها را به پیامبر می‏داده‏اند تا درصدد تعیین آن ده سوره برآییم؛ بلکه این وصف، دلالت دارد که ده سورة درخواستی، سُوَری است که پیامبر و مخالفان بر مفتری‏ بودن آن اتفاق نظر دارند» (همان، ص 179).

    نقد های دیگر

    1. اینکه وی آیة 88 اسراء را از آیات تحدی به حساب نیاورده است درست نیست؛ چراکه به اعتراف خود وی این آیه در مقام بیان عجز انسان و جن از آوردن همانند قرآن است و با توضیحی که در مفهوم شناسی تحدی بیان کردیم روشن شد که در مقام بیان عجز بودن، به معنای تحدی است. علاوه بر این، سیاق آیه و شأن نزول آن (سیوطی، 1404، ج ‏4، ص 20) در مقام تحدی بودن آیه را تأیید می کند.

    2. در میان سوره هایی که پیش از سورة هود نازل شده است، سوره هایی که به قصص و اخبار انبیا و اقوامشان پرداخته است، منحصر به ده سورة یادشده نیست. برای مثال، در آیات 101 تا 104 سورة اسراء به داستان حضرت موسی(ع) و در آیات 13 تا30 سورة یس به داستان رسولان شهر انطاکیه و در آیات 35 تا40 سورة فرقان به داستان حضرت موسی، نوح، عاد و ثمود اشاره دارد.

    3. از ظاهر آیة شریفه برمى‏آید که کفار دربارة همة قرآن به رسول خدا(ص) نسبت افترا می دادند و میان سوره های طولانی، کوتاه، اخبار و انشای آن فرقی نمی گذاشتند و آن حضرت نیز قرآن را با تمام اخبار و انشائیات آن سخن خداوند می دانست؛ ازاین رو لازم بود در رد ادعای کفار جوابی به آنان داده شود که شبهه را در مورد کل قرآن ریشه‏کن سازد و معجزه بودن کل قرآن و ناتوانى آنان نسبت به همة قرآن ثابت شود. بنابراین، نکره بودن سوره دلیل بر اطلاق آن است و فرقی میان سور کوتاه و طولانی نیست و حمل نکره بودن سوره بر تنویع یا تعظیم با سیاق آیه تناسب ندارد.

    4. ضمیر «مثله» در «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِه» اگر به قرآن برگردد ـ چنان که رشیدرضا بدان معترف است ـ شامل هر ده سوره از قرآن می شود و فرقی میان سورة طولانی، کوتاه، سورة قصصی و غیر آن نیست و اگر به سورة هود برگردد، سخن ناپسندی است؛ زیرا معنا ندارد مشرکان بگویند تمام سوره های قرآن ساختگی است و خداوند بفرماید ده سوره مانند سورة هود بیاورید (فاضل لنکرانی، 1396، ص 35-36).

    ج. آلوسی

    آلوسی معتقد است تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک است، لکن تحدی به یک سوره تحدی در بلاغت، اخبار غیبی، احکام و غیره است، ولی تحدی به ده سوره، فقط تحدی در بلاغت و حسن نظم است گرچه در چیز های دیگر ـ از جمله در معنا ـ مانند قرآن نباشد. او دلیل این دیدگاه را وصف «مفتریات» در آیة شریفه قرار داده است؛ با این بیان که فصاحت وصف الفاظ قرآن است، بنابراین الفاظ می تواند در بالاترین درجه فصاحت باشد و در عین حال کاذب و افترا نیز باشد، ازاین رو اعجاز در فصاحت با کذب قابل جمع است ولی اعجاز در معنا، بلاغت، اخبار غیبی، احکام و غیر آن ـ که در تحدی به یک سوره مقصود است ـ نمی تواند با کذب و افترا قابل جمع باشد، زیرا معنا ندارد کلامی از نظر معنا در اوج باشد ولی سخن دروغ و ناحقی باشد. بنابراین، معنای تحدی به ده سوره این است که ده سوره همانند قرآن در فصاحت و بلاغت بیاورید گرچه در معنا مفترا باشد (آلوسی، 1415، ج 7، ص 30).

    نقد استاد مصباح بر این دیدگاه

    اگر آیة سورة هود، تنها به نظم و اسلوب قرآن تحدی نموده باشد، با سیاق آیه ناسازگار خواهد بود؛ زیرا در آیة یادشده پس از تحدی به ده سوره، و اثبات ناتوانی مشرکان و یاوران آنان در همانندآوری، دلیل این ناتوانی را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته و فرموده است: «فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ فَاعْلَمُواْ أنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ؛ پس اگر [یاورانتان] شما را اجابت نکردند، بدانید که جز این نیست که [این قرآن‏] از دانش خدا فروآمده است»(هود: 14). علم الهی بیشتر با محتوا تناسب دارد تا با الفاظ و اسلوب بدون محتوا (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 184).

    قید «مفتریات» نمی تواند دلیل تقیید ده سورة مورد تحدی به فصاحت در الفاظ باشد؛ زیرا تصور اینکه افترا با اعجاز در معنا جمع نمی شود ولی با اعجاز در فصاحت جمع می شود پذیرفته نیست، چون مشرکان قرآن را به لحاظ اینکه به خدا منتسب باشد افترا می دانستند و فرقی میان معانی و الفاظ آن نمی گذاشتند، لذا خداوند به آنان می گوید شما که قرآن را ساخته و پرداختة پیامبر(ص) می دانید اگر راست می گویید، شما نیز ده سوره همانند آن بیاورید (همان، ص 179).

    نقد های دیگر

    1. آیة شریفه تنها به بلاغت و فصاحت تحدی نکرده است، بلکه سیاق این آیه و سایر آیات تحدی شاهد است بر اینکه به تمام کمالات قرآن تحدی شده است و خداوند متعال قرآن را به اوصاف جمیلی مانند نور، رحمت، هدایت و حکمت ـ که مدخلیت در تحدی دارد ـ وصف کرده است. بنابراین، حمل آن، تنها بر فصاحت و بلاغت بدون دلیل است (طباطبایی، 1397، ج 10، ص 65).

    2. کسانی که قرآن را افترا می دانستند، آن را از تمام جهات ساخته و پرداختة پیامبر می شمردند و فرقی میان جهات مختلف قرآن نمی گذاشتند؛ چنان که تعبیر «فأتوا» و «وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ الله» شامل غیرفصیحان و بلیغان نیز می شود و تقیید آن به فصیحان و بلیغان تقیید بدون دلیل است. علاوه بر اینکه در میان مخاطبان کسانی بودند که اصلاً کلام عربی و فصاحت و بلاغت نمی دانستند.

    د. علامه طباطبایی

    طبق دیدگاه علامه، حقیقت قرآن به عنوان کتاب الهی، همان معانی و مقاصد آن است و مقصود از معانی و مقاصد قرآن، اغراضی است که خداوند متعال در وصف این کتاب آورده است، مانند: حکیم، نور، مبین، فرقان، هادی به حق و به طریق مستقیم، ذکر، حکم کننده میان مردم در اختلافات، شفا و رحمت برای مؤمنان.

    در آیات تحدی از مخاطبان خواسته شده سخنی مانند قرآن بیاورند و چون قرآن در بیان مقاصد خویش دارای بلاغت لفظی خارق العاده ای است، آنچه می آورند باید هم در بیان مقاصد مانند قرآن باشد و هم دارای بلاغت لفظی خارق العاده (همان، ج 10، ص 167).

    به گفتة علامه، هریک از آیات تحدی، غرض خاصی را دنبال می کند. تحدی در آیة 88 سورة اسراء، تحدی به تمام اغراض این کتاب است و غرض اختصاصیِ همة قرآن این است که هرچه را مردم تا روز قیامت احتیاج دارند دربر دارد. تحدی به قرآن، درخواست آوردن کتابی است که تمام معارف اصلی و اخلاق و احکام فرعی مورد نیاز انسان تا روز قیامت را در قالب بلاغت لفظی خارق العاده بیان کند.

    تحدی به یک سوره (یونس: 38)، تحدی به یک غرض تام و جامع از اغراض الهی است؛ یعنی سوره ای بیاورید که یک غرض تام و جامع از اغراض الهی را با بیانی قاطع و بدون هیچ گونه سستی بیان کند، زیرا خداوند تعدادی از آیات را سوره نمی نامد مگر اینکه آیات یادشده مشتمل بر یک غرض از اغراض الهی باشد و همین غرض موجب تمایز این آیات از آیات دیگر شود.

    علامه معتقد است در تحدی به ده سوره (هود: 13) عدد ده بر کثرت دلالت دارد و مقصود از آن، تنوع در اغراض از جهت کثرت است. بنابراین، تحدی به ده سوره، تحدی به مقاصد و اغراض گوناگون و متنوع است.

    راز تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک سوره این است که وقتی انسان از آوردن یک سوره عاجز شد ممکن است به فکرش خطور کند که عجز وی به دلیل وجود ویژگی هایی است که یک سوره به صورت اتفاقی دارا شده است و ناتوانی از آوردن یک سوره، دلیل از سوی خدا بودن قرآن نیست؛ ازاین رو تحدی به ده سوره نمود تا بیان کند احتمال تصادفی بودن وجود ویژگی ها در ده سوره امکان پذیر نیست. بنابراین ناتوانی از آوردن ده سوره، دلیل اعجاز قرآن است (همان، ج ‏10، ص 162-168).

    در نظر علامه تحدی به حدیث در آیة 34 سورة طور، تحدی عامی است که شامل تحدی به تمام قرآن، یک سوره و ده سوره می شود؛ ازاین رو تحدی به حدیث، تحدی به مطلق ویژگی های قرآن است (همان، ص 169).

    نقد و بررسی

    سخن علامه گرچه می تواند اصل تحدی به کم و زیاد را توجیه کند، تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک سوره را که مخالف ترتیب طبیعی به نظر می رسد، نمی تواند توجیه کند؛ زیرا پس از هماورد خواهی سوره ای که یک غرض تام و جامع از اغراض الهی را در قالب اعجاز بلاغی بیان می کند، تحدی به ده سوره ای که دارای اغراض متعدد و متنوع و دارای تفنن در بیان است، تحدی از آسان تر به سخت تر است. کسی که از آوردن یک سوره با ویژگی یادشده ناتوان باشد، به طریق اولی از آوردن ده سوره با آن ویژگی ناتوان خواهد بود و اختلاف اغراض آیات تحدی نمی تواند ترتیب و نظم طبیعی برای آیات درست کند (فاضل لنکرانی، 1396، ص37 -38).

    استاد مصباح این نقد را وارد ندانسته و بیان مرحوم علامه را صرفاً درصدد توجیه صحت تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک سوره دانسته است (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 181). ولی با توجه به نقل سخنان قرآن پژوهان در اثبات نظم طبیعی تحدی ها «از دشوارتر به آسان تر» و نقد آن توسط علامه به نظر می رسد که ایشان نیز در مقام اثبات نظم طبیعی میان تحدی هاست نه درصدد توجیه اصل تحدی به یک سوره و ده سوره؛ زیرا چنین توجیهی در سخنان برخی دانشمندان مانند شیخ طبرسی نیز وجود داشت که علامه آن را نقد کرد و نپذیرفت (طباطبایی، 1397، ج ‏10، ص 164).

    ه‍ . فاضل لنکرانی

    دیدگاه مرحوم فاضل با سخن آلوسی مشابهت دارد. به باور ایشان در مرحلة اول (اسراء: 88) تحدی به مثل قرآن تعلق گرفته است و اعلام می دارد که قرآن از نظر لفظ و معنا دارای ویژگی و مزایایی است که اگر تمام انس و جن جمع شوند در مقابل آن ناتوان شده، چاره ای جز اعتراف به عجز خویش نخواهند داشت. در مرحلة دوم (یونس: 38) از بشر می خواهد سوره ای بیاورد که از نظر لفظ و معنا همانند قرآن باشد و در مرحلة سوم (هود: 13) به ده سوره همانند سور قرآن تحدی نموده است؛ البته با این توضیح که عدد ده بر کثرت دلالت دارد (فاضل لنکرانی، 1396، ص 33-34).

    به گفتة ایشان، آنچه نظم طبیعی تحدی از دشوارتر به آسان تر را تصحیح می کند، قید «مفتریات» در آیة اخیر است؛ زیرا این قید نشان می دهد که در این آیه به معنا و محتوای قرآن تحدی نشده است، بلکه تنها بر اعجاز قرآن از نظر نظم و اسلوب تکیه شده و آوردن الفاظ قرآن با نظم و اسلوب خاص ـ حتی اگر معنای باطل و غیرمطابق با واقع نیز داشته باشد ـ ناممکن شمرده شده است. ازاین رو در آیة یادشده تخفیف دیده می شود؛ زیرا تفنن در الفاظ و نظم قرآن بدون در نظر گرفتن محتوای مطابق با واقع، آسان تر از آوردن الفاظ و نظم همراه با محتوا است (همان، ص 38).

    نقد و بررسی

    علاوه بر وارد بودن نقد هایی که بر سخن آلوسی وارد ساختیم، نقد دیگری که بر سخن مرحوم فاضل وارد می شود این است که گرچه طبق توجیه ایشان از آیه، نوعی تخفیف در آن دیده می شود و سیر تحدی از دشوار به آسان معنا می یابد، از جهت دیگر سیر از آسان به دشوار خواهد بود؛ زیرا در آیة سورة یونس به یک سوره تحدی شده است ولی در این آیه بنا به عقیدة ایشان به ده سوره و تنوع و تفنن در عبارت تحدی شده است.

    و. دیدگاه استاد مصباح یزدی

    استاد مصباح، ضمن پذیرش ترتیب نزول یادشده از آیات تحدی ـ تحدی به قرآن (اسراء: 88)، تحدی به یک سوره (یونس: 38) و تحدی به ده سوره (هود: 13) ـ سیر آیات را از دشوارتر به آسان تر می دانند و با بیان چند دلیل آن را به اثبات می رسانند.

    چنان که پیش از این گفتیم، در نظر ایشان، احتمال اینکه تحدی به «قرآن» در آیة 88 سورة اسراء، تحدی به مقدار سوره ها (کل قرآن) نباشد بلکه تحدی به جنس قرآن (خواندنی) باشد به صورت جدی مطرح است؛ زیرا اولاً واژة قرآن به تدریج برای قرآن جنبة علمیت پیدا کرده و معلوم نیست در زمان نزول آیة اسراء، واژة «قرآن» علم بوده باشد؛ ثانیاً تا زمان نزول سورة اسراء تنها پنجاه سوره نازل شده بود و اگر آیه درصدد بیان مقدار باشد، تنها پنجاه سوره را دربر می گیرد (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 168 و 195).

    استاد با فرض پذیرش تحدی به کل قرآن در آیة یادشده، سیر تحدی از دشوار به آسان را این گونه طرح می کنند که «آیات تحدی در مرحلة اول از بشر می خواهد که اگر در خدایی بودن قرآن تردید دارند، کتابی "همانند قرآن که دارای همة امتیازات قرآن باشد"، بیاورند و پس از آنکه عجزشان ثابت شد، تخفیف داده، می فرماید: یک سوره که "از هر جهت شبیه سوره های قرآنی باشد و همة امتیازات یکی از سوره های قرآن را دربر داشته باشد"، بیاورند و پس از آنکه از چنین امری نیز عاجز شدند، تخفیف داده، از ایشان می خواهد که ده سوره بسازند که "هرکدام دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد"، به طوری که مجموع آن ده سوره بتواند ویژگی های یکی از سوره های قرآن را دارا باشد. بدیهی است که ساختن یک سوره شبیه یکی از سوره های قرآن در همة جهات، مشکل تر از فراهم آوردن چند سوره است که هریک در یک جهت شبیه سوره ای از قرآن باشد؛ پس تحدی از دشوارتر به آسان تر صورت گرفته و معقول است» (همان، ج 1، ص 169).

    دلیل های استاد مصباح

    دلیل اول: سازگاری با ذیل آیات تحدی

    چنان که پیش از این گفته شد، طبق نظر برخی محققان (آلوسی و مرحوم فاضل لنکرانی)، در آیة شریفه تنها بر اعجاز قرآن از نظر نظم و اسلوب تحدی شده و به معنا و محتوای قرآن تحدی نشده است. این سخن با ذیل آیة شریفه که دلیل این ناتوانی را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته ناسازگار است، ولی اشکال یادشده، بر بیان استاد مصباح وارد نیست؛ زیرا ایشان تحدی به ده سوره را درخواست آوردن ده سوره ای می دانند که هریک دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد و مجموع آن ده سوره (روی هم رفته) همانند یکی از سوره های قرآن باشد و تمام ویژگی های یک سورة قرآن (نظم، اسلوب و محتوا) را دارا باشد.

    ایشان در این زمینه می نویسند: «این بیان با ذیل آیات تحدی به یک سوره و ده سوره که عدم توانایی بشر را به نشئت گرفتن قرآن از علم الهی و عدم اطلاع بشر از آن ربط می دهد، کاملاً سازگار است؛ زیرا عدم توانایی بر آوردن یک سوره که کاملاً شبیه قرآن باشد و نیز ده سوره که روی هم رفته به منزلة یک سورة قرآن باشد، هر دو دلالت دارد که سوره های قرآن از پشتوانة علمی بی نهایت برخوردارند و آن علم در اختیار انسان های دیگر قرار نگرفته و خدا آنان را از علم غیب خویش آگاه نساخته است» (همان).

    دلیل دوم: سازگاری با نسبت افترا به تمام سوره های قرآن

    چنان که پیش از این گفتیم، رشیدرضا با توجه به صدر آیه که با «ام یقولون افتراه» آغاز شده است و با این ادعا که افترا به إخبار (نه انشا) تعلق دارد، تحدی در آیة شریفه را بر ده سورة قصصی قرآن حمل نمود. بر سخن ایشان این اشکال وارد بود که مشرکان همة قرآن را افترا می دانستند و فرقی میان اخبار و انشای قرآن نمی گذاشتند، ولی بیان استاد مصباح با نسبت افترا به تمام سوره های قرآن سازگار است؛ زیرا ایشان تحدی به ده سوره را قابل حمل بر هر ده سوره از قرآن می دانند و این بیان با عمومیت افترا نسبت به کل سوره های قرآن که ظاهر آیات شریفه است، تناسب دارد (همان).

    دلیل سوم: متناسب با توصیف «عشر سور» به «مثله»

    متخصصان در زمینة اعراب القرآن در ترکیب فقرة «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِه» از آیة شریفه گفته اند: «عشر» مضاف و «سور» مضافٌ الیه عشر و تمیز آن و «مثله» صفت برای عشر است و ضمیر «مثله» به قرآن برمی گردد (درویش، 1415، ج 4، ص 323؛ دعاس، 1425، ج 2، ص 50). معنای آیه این چنین است: «پس ده سوره همانند قرآن بیاورید». با توجه به قانون مطابقت صفت و موصوف در مفرد، تثنیه و جمع که مورد اتفاق نحویان است این سؤال مطرح می شود که چرا «مثله» به صورت مفرد آمده و با «عشر سور» که جمع است مطابقت نکرده است؟

    قرآن پژوهان جواب های گوناگونی به این پرسش داده اند که عبارت اند از:

    الف. هرگاه واژة «مثل» در صیغة مفرد، وصف تثنیه یا جمع قرار بگیرد به معنای «مثلین» و «امثال» است و در آیة شریفه «بعشر سور مثله» به معنای «امثاله» است؛ یعنی هریک از ده سوره مشابه قرآن باشد (زمخشری، 1407، ج 2، ص 383؛ طبرسی، 1377، ج 2، ص 138؛ فخر رازی،1420، ج ‏17، ص 325؛ بروسوی، 1405، ج 4، ص 107؛ ابوحیان اندلسی،1420، ج 6، ص 130).

    ب. آیة شریفه به تقدیر «کل واحد منها» است؛ یعنی هریک از ده سوره مشابه قرآن باشد (آلوسی، 1415، ج 6، ص 222).

    ج. «مثله» وصف برای مضاف مقدر است؛ یعنی «بقدر عشر سور مثله مفتریات» (آلوسی، همان).

    د. واژة «عشر» از صیغه های جمع نیست، بلکه حکم مفرد را دارد. ازاین رو وصف آن نیز مفرد آمده است، مانند «کَأنَّهُمْ أعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِر» (قمر: 20) که در این آیه واژة «نخل» جمع نخله است ولی چون حکم مفرد دارد صفت آن «مُنقَعِر» به صیغة مفرد آمده است (همان).

    ه‍ . واژة «مثل» گرچه مفرد است به این دلیل که در اصل مصدر بوده است می توان با آن مفرد و جمع هر دو را وصف کرد و مطابقت و عدم آن جایز است و در برخی کاربردهای قرآنی مطابقت دیده می شود، مانند «وَحُورٌ عِینٌ کَأمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَکْنُون» (واقعه: 22-23) که واژة «امثال» صفت «حور» (جمع احور) آمده است و مانند «ثُمَّ لَا یَکُونُواْ أمْثَالَکم» (محمد: 38) و گاهی مطابقت نمی کند مانند «فَقَالُواْ أنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا» (مؤمنون: 47) که واژة «مثل» صفت «بشرین» بوده ولی مفرد آمده است (آلوسی، همان؛ درویش، 1415، ج 4، ص 323؛ ابوحیان اندلسی،1420، ج 6، ص 130).

    توجیهات یادشده بجز دو مورد اخیر خلاف ظاهر آیه است و در صورتی می توان آیه را برخلاف ظاهر حمل کرد که قرینه ای در آیه بر آن یافت شود، درحالی که در آیة شریفه قرینة حمل برخلاف ظاهر وجود ندارد؛ با این توضیح که توجیه اول تصرف در معنای مثل و حمل آن بر امثال است بدون اینکه قرینه ای بر چنین حملی وجود داشته باشد و در توجیه دوم و سوم کلمه یا کلماتی در تقدیر گرفته شده و اصل بر عدم تقدیر است. در توجیه چهارم نیز گرچه این سخن درستی است که عشر صیغة جمع نیست و در وصف آن مفرد و جمع هر دو صحیح است، با توجه به تمیز آن (سُوَر) که جمع است معلوم می شود که از «عشر» جمع اراده شده است و وصف آن به مفرد اگر توجیه معقولی نداشته باشد صحیح نیست. اما در توجیه پنجم که بیان می کند در مثل، مطابقت و عدم مطابقت هر دو درست است، با توجه به اعجاز قرآن و حکیم بودن خداوند و خصوصاً با توجه به این نکته که برای «عشر سور» دو وصف در آیه دیده می شود «مثله» و «مفتریات» اولی به صورت مفرد و دومی در صیغة جمع آمده است، این سؤال باقی است که سرّ مفرد به کار رفتن مثل چیست؟

    استاد مصباح در این زمینه می نویسد: «سرّ کاربرد آن به صورت مفرد در آیة 13 سورة هود طبق وجه مورد نظر ما این است که مقصود آیه این بوده که ده سورة ساختة فکر بشر، به منزلة یک سورة قرآن باشد. پس مناسب، بلکه تنها تعبیر درست آن است که کلمة مثل به صورت مفرد آورده شود تا به این نکته اشاره کند که ضرورت ندارد ده سوره، هریک شبیه یک سوره قرآن باشد، بلکه کافی است همة آنها شبیه یک سوره قرآن باشند» (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 170).

    دلیل چهارم: متناسب با توصیف «عشر سور» به مفتریات

    صفت دومی که آیة شریفه در وصف «عشر سور» ذکر کرده واژة «مفتریات» است (طبرسی، 1377، ج ‏2، ص 138؛ زمخشری، 1407، ج 2، ص 383). پرسشی که در این مورد جای تأمل دارد این است که چرا در آیة یادشده (هود: 13) برخلاف دیگر آیات تحدی از بشر می خواهد سورة «مفتری» بیاورد و در هیچ یک از آیات تحدی، چنین درخواستی وجود ندارد؟

    پاسخ متعارفی که به این پرسش داده شده این است که چون در ابتدای آیه ادعای مشرکان در افترا بودن قرآن طرح شده است، آیه در جواب آنان و موافق ادعای آنان اعلام می دارد که اگر راست می گویید قرآن افتراست، شما هم ده سوره از این افتراها بیاورید (زمخشری، 1407، ج 2، ص 383؛ بیضاوی، 1418، ج 3، ص 130؛ طبرسی، 1379، ج ‏5، ص 22؛ فیض کاشانی، بی تا، ج ‏2، ص 436).

    این پاسخ درصورتی درست است که از میان آیات تحدی، تنها در همین آیه ادعای افترا بودن قرآن وجود داشته باشد، درحالی که چنین نیست و در تحدی به یک سوره در آیة 38 سورة یونس مشابه این تعبیر دیده می شود: «أمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ» و آیة دیگر تحدی سورة طور آیة 33 با تعبیر «أمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَه» آغاز شده که بر پایة آن، مشرکان ادعا می کنند پیامبر(ص) قرآن را بربافته و به خداوند افترا زده است.

    وجه جمع آمدن مفتریات با بیان استاد مصباح در راز تحدی های گوناگون سازگار است؛ زیرا طبق بیان ایشان در آیة سورة هود نوعی تخفیف نسبت به آیة سورة یونس دیده می شود. درخواست آیة هود از بشر این است که ده سوره بیاورد که هریک دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد. بنابراین هریک از سوره های بشرساخت مانند قرآن نباشد بلکه افترایی باشد، ولی در مجموع همانند یک سورة قرآن باشد. ایشان در این باره می نویسد:

    [طبق بیان ما] جمع آوردن کلمة مفتریات و نیز توصیف سوره های ده گانه به مفتریات نیز تبیین مناسبی می یابد؛ زیرا آنچه آورده می شود، هریک سوره ای افترایی است و در نتیجه مفتریات هستند؛ نه آنکه روی هم رفته یک امر مفتری باشند.

    اما وجه توصیف سُوَر درخواستی به «مفتریات» که جز در این مورد در هیچ یک از آیات تحدی نیامده، طبق این توجیه آن است که سوره های ده گانه ای که آورده می شود، چون هریک در یک بُعد مانند قرآن است، پس درواقع مانند قرآن نیستند. به عبارت دیگر، هریک از سُوَر قرآن در چند بُعد برجستگی ها و ویژگی هایی دارد؛ ولی ده سورة بشرساخته، هیچ یک، کل ویژگی های یک سوره قرآن را ندارد؛ بنابراین نمی توان گفت: هریک از سُوَر انسان ساخته، همانند قرآن است و اگر قرآن سخن خداست، پس این سوره ها هم سخن خداست؛ بلکه باید گفت: چون هیچ یک همانند سُوَر قرآن نیست، پس هریک «مفتری» است. گویا قرآن مجید در مرحلة بسیار خفیف تحدی می فرماید: شما که از همانندآوری یک سوره هم ناتوان هستید، حال چیزی مادون قرآن بیاورید و آن اینکه ده سوره بشرساخته بیاورید که هرچند هیچ یک عِدل قرآن نیست و با قرآن هماوردی ندارد، ولی روی هم رفته شبیه یک سوره قرآن باشد (مصباح یزدی، 1387 ج 1، ص 171).

    نتیجه گیری

    براساس روایات ترتیب نزول سور، ابتدا سورة اسراء (تحدی به قرآن)، سپس سورة یونس (تحدی به یک سوره) و پس از آن سورة هود (تحدی به ده سوره) نازل شده است.

    سه دیدگاه عمده در باب راز نزول گونه های تحدی وجود دارد که عبارت اند از: 1. تحدی به نوع قرآن؛ 2. اختلاف مخاطبان تحدی ها یا زمان آنها؛ 3. تحدی از دشوارتر به آسان تر. دیدگاه نخست به دلیل تبیین نکردن سیر طبیعی و منطقی دعوت به مبارزه طلبی ـ که باید از دشوارتر به آسان تر باشد ـ پذیرفته نیست. دیدگاه دوم نیز علاوه بر فقدان دلیل، با ترتیب نزول میان آیات تحدی سازگاری ندارد. دیدگاه سوم به گونه های مختلفی تبیین شده است. برخی برای تبیین تحدی از دشوارتر به آسان تر قائل به تقدم نزول سورة هود بر سورة یونس شده اند. برخی نیز با حفظ ترتیب نزول میان سور، معتقد به تأخر نزول آیة 38 یونس یا ابلاغ آن، بر سورة هود شدند که این دو دیدگاه به دلیل عدم همراهی با روایات ترتیب نزول و فقدان دلیل بر آن پذیرفتنی نیست. برخی محققان در توجیه تحدی از دشوارتر به آسان تر تحدی در سورة هود را تحدی به نظم و اسلوب حمل کرده اند. این نظر با سیاق آیه که دلیل ناتوانی بشر را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته است، سازگاری ندارد. شماری نیز تحدی به ده سوره را بر ده سورة معین قصصی حمل کرده اند که این نیز با نسبت افترا به تمام سوره های قرآن (مدعای مشرکان) سازگاری ندارد.

    استاد مصباح تحدی به قرآن را تحدی به همة امتیازات قرآن و تحدی به یک سوره را تحدی به تمام امتیازات یک سوره قرآن دانسته است و تحدی به ده سوره را تحدی به ده سوره ای می داند که هریک دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد، ولی در مجموع ویژگی های یکی از سوره های قرآن را دارا باشد. در این دیدگاه علاوه بر سازگاری با ترتیب نزول سور و آیات تحدی، تحدی از دشوارتر به آسان تر محقق شده است و نیز با ذیل آیات تحدی و با نسبت افترا به تمام سوره های قرآن سازگار است و همچنین با توصیف «عشر سور» به «مثله» و به «مفتریات» متناسب است.

    پی نوشت ها:

    1. برخی قراین اجتهادی شناخت آیات و سوره های مکی، در مدنی نیز یافت می شود. برای مثال، خطاب «یا ایها الناس» که ویژگی سور مکی عنوان شده است در بقره: 168 و نساء: 1 نیز که مدنی هستند دیده می شود و خطاب «یاایها الذین آمنوا» که ویژگی سور مدنی دانسته شده با حج: 77 که مکی است نقض می شود.

    2. زرکشی برخلاف روایات دیگر، سورة توبه را پیش از مائده ذکر می کند (زرکشی، 1408، ج1، ص249). طبق یک روایت از ابن عباس سورة ضحی پیش از سورة مزمل و سومین سوره قرار داده شده است (ابن عطیه، ‎۱۳۹۲، ص8) و طبق نقل دیگر از ایشان سورة ضحی سورة دهم و پس از سورة فجر نازل شده است (همان، ص11).

    3. سورة مطففین در روایت بیهقی (سیوطی، بی تا، ج1، ص40) و شیخ طبرسی (1379، ج10، ص613) نخستین سورة نازل شده در مدینه دانسته شده و در روایت جابر بن زید آخرین سورة نازل شده در مکه دانسته شده است (سیوطی، بی تا، ج1، ص96).

    4. زرکشی پس از نقل ترتیب نزول می نویسد: «وعلیه استقرت الروایة من الثقات» (زرکشی، 1408، ج1، ص249). علامه در کتاب قرآن در اسلام روایات را قابل اعتماد نمی داند (طباطبایی، 1379، ص110) ولی در ذیل آیه 13 هود می نویسد: «سورة یونس قبل از سورة هود نازل شده است و احادیث مؤید این نکته است» و براساس آن، به نقد و بررسی دیدگاه ها در زمینة راز تحدی های گوناگون می پردازد (طباطبایی،1397، ج‏10، ص 163). محمد هادی معرفت جدولی براساس روایت ابن عباس تنظیم و با روایت جابر بن زید تکمیل نموده و آن را قابل اعتماد می داند (معرفت، 1375، ص57).

    5. البته رشیدرضا، اخبار قرآن را در چهار قسم بیان می کند. در سه قسم، اخبار آفرینش، اخبار غیبی دنیایی و اخبار غیبی آخرتی، به دلیل اینکه ده سورة مشخصی نمی توان یافت که شامل بر اخبار غیبی باشد که مشرکان نسبت افترا داده باشند، نسبت افترا مربوط به ده سورة قصص انبیا است که در ده سوره مشخص مطرح شده است (رشیدرضا، 1973م، ج12، ص34-40).

     

     

    References: 
    • آلوسى، سيدمحمود،(1415ق‏) روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم‏، بيروت، دار الكتب العلميه.
    • ابن سليمان، مقاتل،(1423ق) تفسير مقاتل، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • ابن عاشور، محمد بن طاهر،[بي‌تا] التحرير و التنوير، بي‌جا.
    • اندلسى، ابن عطيه،(1422ق) المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، بيروت، دار الكتب العلميه.
    • ابن عطيه، عبدالحق،(‎۱۳۹۲ ق) مقدمتان في علوم القرآن و هما مقدمة کتاب المباني و مقدمة ابن عطيه، با تصحيح آرتور جفري، مکتبه الخانجي.
    • ابن منظور، جمال‌الدين محمد،(1414ق‏) لسان العرب، بيروت، ‏دار صادر.
    • ابن‌نديم، محمد بن اسحاق،(1997م) الفهرست، بيروت، دار المعرفه.
    • اندلسى، ابوحيان،(‏1420ق) البحر المحيط فى التفسير، بيروت، دار الفكر.
    • بغوي، حسين بن مسعود،(2002م) معالم التنزيل في التفسير و التأويل، بيروت، دار الفكر.
    • بيضاوى، عبدالله بن عمر،(1418ق) ‏أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ‏بيروت، دار احياء التراث العربى.
    • تفتازاني، سعدالدين،(1409ق) شرح المقاصد، قم، منشورات الشريف الرضي.
    • جمعي از نويسندگان،(1388) دائرة‌المعارف قرآن کريم، قم، بوستان کتاب.
    • ـــــ،(1415ق) شرح المصطلحات الكلاميه، مشهد، آستان قدس رضوي.
    • حقي بروسوي، اسماعيل،(1405ق) تفسير روح البيان، چ هفتم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • حلي، حسن بن يوسف،(1416ق) مناهج اليقين في اصول الدين، بي‌جا.
    • خويي، سيدابوالقاسم،(1418ق) البيان في تفسير القرآن، چ سوم، قم، دار الثقلين.
    • درويش، محيى‌الدين،(‏1415ق) اعراب القرآن و بيانه‏، چ چهارم، ‏سوريه، دار الارشاد.
    • دعاس- حميدان- قاسم،(1425ق.) ‏اعراب القرآن الكريم‏، ‏دمشق‏، دار المنير و دار الفارابى‏.
    • رشيدرضا، محمد،(1973م) تفسير القرآن الحكيم(المنار)، چ دوم، بيروت، دار المعرفه.
    • زرکشي، بدرالدين محمد بن عبدالله،(1408ق) البرهان في علوم القرآن، بيروت، دار الفکر.
    • زمخشري، محمود بن عمر،(1407ق) الكشاف، چ سوم، بيروت، دار الكتاب العربي.
    • سيوطي، جلال‌الدين،[بي‌تا] الاتقان في علوم القرآن، بي‌جا، منشورات الشريف رضي.
    • ـــــ،(1404ق) در المنثور فى تفسير المأثور، قم، كتابخانة آيت‌الله مرعشى نجفى.
    • شاذلي، سيد بن قطب،(1412ق‏) ‏فى ظلال القرآن‏، چ هفدهم، ‏بيروت، دار الشروق.
    • شهرستاني، محمد بن عبدالکريم،(1407ق) مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار، تهران، احياء کتاب.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين،(1379) قرآن در اسلام، چ نهم، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • ـــــ،(1397ق) الميزان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
    • طبرسي، فضل بن حسن،(1379ق) مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • ـــــ،(‏1377) جوامع الجامع‏، تهران‏: دانشگاه تهران و مديريت حوزه علميه قم.‏
    • طريحي، فخرالدين،(1985م) مجمع البحرين، بيروت، دار و مكتبة الهلال.
    • عاملى، على بن حسين،(1413ق) الوجيز فى تفسير القرآن العزيز، قم، دار القرآن الكريم.
    • علاء‌الدين بغدادى، على بن محمد،(1415ق) لباب التأويل فى معانى التنزيل، ‏بيروت، دار الكتب العلمية.
    • فاضل لنکراني، محمد،(1396ق) مدخل التفسير، تهران.
    • فخر رازى، محمد بن عمر،(1420ق) مفاتيح الغيب، چ سوم، ‏بيروت، دار احياء التراث العربى.
    • فراهيدي، خليل بن احمد،(1414ق) ترتيب كتاب العين، قم، اسوه.
    • فيض كاشاني، مولي محسن،[بي‌تا] الصافي في تفسير كلام الله، مشهد، دار المرتضي للنشر.
    • فيومي، احمد بن محمد،(1414ق) المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، چ دوم، قم، دار الهجرة.
    • مجلسي، محمدباقر،(1376ق) بحار الانوار، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
    • مصباح يزدي، محمدتقي،(1387) قرآن‌شناسي، با تحقيق محمود رجبي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • معرفت، محمد‌هادي،(1375) تاريخ قرآن، تهران، سمت.
    • ـــــ،(1411ق) التمهيد في علوم القرآن، قم، مؤسسه النشر الاسلامي.
    • مکارم شيرازي، ناصر،(1366) تفسير نمونه، تهران، دار الكتاب الاسلاميه.
    • موسوى سبزوارى، سيدعبدالاعلى،(‏1409ق) مواهب الرحمان في تفسير القرآن، چ دوم‏‏، بيروت، مؤسسة اهل بيت.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل.(1391) راز تحدی‌های گوناگون قرآن از منظر استاد مصباح. ، 5(2)، 85-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسمعیل سلطانی بیرامی."راز تحدی‌های گوناگون قرآن از منظر استاد مصباح". ، 5، 2، 1391، 85-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل.(1391) 'راز تحدی‌های گوناگون قرآن از منظر استاد مصباح'، ، 5(2), pp. 85-108

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل. راز تحدی‌های گوناگون قرآن از منظر استاد مصباح. ، 5, 1391؛ 5(2): 85-108