سال ششم، شماره اول، پياپي 11، بهار و تابستان 1392، ص 113 ـ 132
محمد حاج ابوالقاسم / دانشجوي دوره دکتري علوم قرآن و حديث پژوهشگاه حوزه و دانشگاه haj_mo@yahoo.com
دريافت: 29/ 2/ 1392ـ پذيرش: 10/ 8/ 1392
چکيده
برخي از طرفداران نظرية «عصري بودن قرآن» با استناد به ادلة درونديني، به دنبال اثبات اين موضوع بودهاند. يکي از اين دلايل آنان آية «نهي از سؤال» است. اينان با محور قرار دادن يکي از دو شأن نزول ذکر شده براي آيه، که نهي از سؤال را دربارة مسائل فقهي ميداند، اينگونه نتيجه ميگيرند که بسياري از احکام دين پاسخ سؤالات نابجايي است که اگرچه مورد نهي قرآن قرار گرفته، اما پس از پرسش، بهعنوان «عرضيات» وارد دين گرديده و اين نشانة «عصري بودن قرآن» است.
در اين مقاله، با بررسي دقيق مفاد آية «نهي از سؤال»، اثبات ميشود که شأن نزول صحيح آية مذکور، سؤال از اموري همانند اجل انسان، سعادت، شقاوت و اموري بوده که مصلحت در ندانستن آن است و بر فرض قبول شأن نزول ديگر، باز نميتوان «عرضي بودن برخي احکام قرآن» و درنتيجه، «عصري بودن آن» را اثبات کرد.
کليدواژهها: نهي از سؤال، عصري بودن قرآن، ذاتي دين، عرضي دين، احکام، اجل.
مقدمه
عصري بودن و تاريخمند بودن و يا فراعصري بودن و غير تاريخمند بودن قرآن يكي از موضوعات مهم در حوزة علوم قرآن است.
تاريخمندي قرآن به معناي تناسب آن با دورة نزول خود و عدم تناسب آن با ساير دوره هاست. طرف داران عصري بودن قرآن معتقدند: اين كتاب مربوط به دوره و زمان خاصي بوده است و فرهنگ عصر نزول بر اين كتاب به شكل روشني سايه افكنده و درنتيجه، نمي توان اين كتاب را براي همة زمان ها مناسب دانست (ابوزيد، 1380، ص 68، 505، 506؛ همو، 1383، ص 113، 286، 309؛ سروش، 1378، ص 19، 21). در مقابل، نگاه ديگري قرار دارد كه اين كتاب را فراعصري و برخاسته از نيازهاي مشترك انساني در طول تاريخ مي داند (مطهري، 1381، ج 21، ص 388؛ مصباح يزدي، 1390، ج 2، ص 275؛ جوادي آملي، 1379، ص 90، 91؛ سبحاني، 1377، ص 25؛ نصر، 1382، ص 83).
هر دو دسته براي اثبات نظرية خود، به ادلة درون ديني و برون ديني استناد كرده اند.
يكي از ادلة نقلي طرف داران عصري بودن قرآن آية نهي از سؤال است: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْألُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْألُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها واللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ (مائده: 101). آنها با استناد به برخي تفاسير، در ذيل اين آيه، مدعي شده اند كه اموري كه پرسش از آنها ممنوع اعلام شده تفصيل برخي احكام فقهي است كه اين گونه سؤالات موجب افزايش حجم تشريعات ديني مي گردد. پس درنتيجه، مي توان گفت: احكام دين به احكام ذاتي و عرضي تقسيم مي گردد. احكام ذاتي احكامي است كه بدون نظر به عصر نزول تشريع گرديده و لازمة ذات دين است و احكام عرضي احكامي است كه لازمة ذات دين نيست، بلكه مقتضاي شرايط عصر نزول ازجمله سؤالاتي است كه مسلمانان مطرح نموده اند، و اگر اين سؤالات مطرح نمي شد بسياري از احكامي كه امروزه با آن مواجهيم تشريع نمي گرديد.
عبدالكريم سروش نظر علامه طباطبايي كه مراد از اشياي منهي عنه در آيه را تفاصيل احكام شرعي مي داند، ذكر مي كند و سپس به روايتي از تفسير