علوم قرآن؛ چیستی، چرایی و چگونگی

Article data in English (انگلیسی)
قرآن شناخت، سال اول، شماره اول، بهار و تابستان 1387، صفحه 64 ـ 37
مقدمه
برای شناخت هر دانشی، بررسی تعریف و شناخت قلمرو آن امری ضروری است. از سوی دیگر، در نظر گرفتن پیوند و ارتباط آن با دیگر منظومه های معرفتی، ما را در شناخت بهتر جایگاه آن دانش کمک می کند. شناخت فواید مترتب بر هر دانش و اثبات ضرورت آن، میل به فراگیری آن را برمی انگیزد و ارزش و جایگاه آن را بیشتر نمایان می کند.
در این مقاله برآنیم تا مفهوم علوم قرآن را بررسی کرده، دانش علوم قرآن را تعریف، قلمرو آن را معین و جایگاه آن را در میان دیگر علوم مشخص کنیم. برای نیل به این مقصود، ابتدا ترکیب «علوم القرآن» را مفهوم شناسی کرده، در پی آن پیشینة کاربرد این واژه را بیان خواهیم کرد و در ادامه، گسترة مباحث این دانش، ضرورت و فواید شناخت آن و در نهایت جایگاه آن در میان دیگر دانش ها را بررسی خواهیم کرد.
هدف این پژوهش، شناخت و شناسایی بهتر دانش علوم قرآن و اثبات اهمیت و ضرورت اهتمام به آن به عنوان پیش نیاز دانش تفسیر است.
1 . چیستی علوم قرآن
1 . 1. مفهوم لغوی
علوم قرآن یا «علوم القرآن» مرکبی اضافی است و هر علمی را که به گونه ای در ارتباط با قرآن باشد، شامل می شود، اما چه نوع علومی ذیل این عنوان قرار می گیرند و مصادیق دقیق این مفهوم کدام یک از علوم است؟
(ص39)
زرقانی در این باره می نویسد: «علوم القرآن» هر علمی را که در خدمت قرآن بوده، یا مستند به آن باشد، دربرمی گیرد. بنابراین «علوم قرآن» علم تفسیر، علم قرائات، علم رسم الخط قرآن، علم اعجاز قرآن، علم اسباب نزول، علم اعراب قرآن، علم غریب القرآن، علوم دین، لغت و غیر اینها را شامل می شود.1
مراد وی از «علوم در خدمت قرآن»، علومی مثل علم لغت، غریب القرآن و اعراب القرآن است که در فهم معارف و آموزه های قرآن به کار مفسر می آید.
برخی از پژوهشگران قسم سومی بر دو قسم پیش گفته در کلام زرقانی افزوده، انواع علومی را که عنوان علوم القرآن شامل آنها می شود سه دسته کرده اند:
1. علومی که به صورت مستقیم در خدمت قرآن اند و مفسر را در نیل به معارف آن کمک می کنند؛ 2. علومی که قرآن را موضوع بحث قرار داده، دربارة آن بحث می کنند؛ 3. علومی که از قرآن استنباط می شوند.2
جلال الدین سیوطی به قدری مفهوم علوم قرآن را توسعه داده که حتی علم هیئت، هندسه، طب و مانند اینها را نیز جزو علوم قرآن برشمرده و قرآن را مشتمل بر آنها دانسته است.3 ولی این توسعه درست نیست؛ زیرا تنها ارتباط متصور از ارتباط های سه گانة مذکور، بین این علوم و قرآن این است که از قرآن استخراج شده باشند؛ در حالی که این گونه نیست، بلکه بشر با تلاش فکری خویش بدان ها دست یافته است. گو اینکه در قرآن اشاراتی به برخی مسائل آنها رفته است، این بدین معنا نیست که آن علوم برگرفته از قرآن باشند.
بعضی از پیشینیان گاه «علوم القرآن» را فقط بر علومی که از قرآن اخذ می شد، اعم از علوم شرعی مانند اعتقادات، فقه، اخلاق یا شناخت های عام و کلی دربارة انسان، هستی، طبیعت، گیاهان، آسمان و افلاک اطلاق کرده اند.4 در این کاربرد علوم قرآن به معنای معارف قرآن لحاظ شده است. ظاهراً مراد طبرسی از علوم قرآن در عنوان تفسیرش، همین معناست.5 وی پیش از شروع تفسیر آیات، مقدماتی را که به نظرش شناخت آنها برای دستیابی به معارف قرآن لازم بوده در هفت فن ذکر
(ص40)
کرده است. مرحوم طبرسی در مقدمة ذکر آنها می نویسد: «فنحن نصدر الکتاب بذکر مقدمات لابد من معرفتها لمن اراد الخوض فی علومه تجمعها فنون سبعة».6 در این عبارت نیز مراد از علوم قرآن، معارفی است که از قرآن استنباط می شود.
بنابراین علوم قرآن به عنوان مرکبی اضافی در دو معنا به کار رفته است:
1. معنای عام که شامل هر علمی است که به گونه ای در ارتباط با قرآن باشد؛ اعم از آنکه در خدمت قرآن باشد یا متخذ از آن، و یا قرآن را موضوع بررسی خود قرار داده، پیرامون آن بحث می کند؛
2. معنای خاص که فقط علوم متخذ از قرآن را شامل می شود.
رابطة بین این دو معنا، عام و خاص مطلق است؛ به این صورت که معنای نخست اعم است و تمام مصادیق معنای دوم را نیز شامل می شود.
1 . 2. معنای اصطلاحی
آیا اصطلاح علوم قرآن به همان معنای عام یا خاص یادشده است یا آنکه معنای دیگری از آن مقصود است؟
در پاسخ باید گفت، تعبیر علوم القرآن یا علوم قرآن در معنای اصطلاحی عنوان و نام برای دانشی است که موضوع آن قرآن کریم است و آن را از جهات مختلف همچون کیفیت نزول، قرائت، پیوند با حوادث عصر نزول، احکام و تشابه، اعجاز، اصالت، صیانت و مانند آن، مورد بررسی قرار می دهد. زرقانی معنای اصطلاحی علوم قرآن را چنین بیان می کند: علوم قرآن مباحثی است پیرامون قرآن که از نزول قرآن، ترتیب آیات قرآن، جمع آوری قرآن، نگارش قرآن، قرائت قرآن، تفسیر قرآن، اعجاز قرآن، ناسخ و منسوخ در قرآن و دیگر مسائلی که دربارة قرآن مطرح است، بحث می کند و نیز متکفل دفع شبهات از ساحت قرآن است.7
برخی از محققان بر تعریف زرقانی و امثال وی از این جهت که علم تفسیر را از علوم قرآن برشمرده، اشکال کرده و نوشته اند: با دقت در دانش هایی که عنوان «علوم القرآن» آنها را دربرمی گیرد و دانش هایی که عادتاً در کتب علوم قرآنی به آنها
(ص41)
می پردازند، معلوم می گردد که بیشتر این علوم در پی تفسیر برخی از جوانب قرآن کریم هستند و یا آنکه مقدمات شرح و تفسیر قرآن را فراهم می آورند، لذا می توان گفت علوم قرآن، «علوم تفسیر قرآن» است، بر این اساس برشمردن تفسیر در شمار علوم قرآن، و علم تفسیر را قسیم سایر علوم قرآن و نوعی از آن قرار دادن، قابل تأمل است و صحیح به نظر نمی رسد.8
اما می توان به اشکال یادشده این گونه پاسخ داد که ذکر علم تفسیر در شمار علوم قرآن به این معنا نیست که تمام کتب تفسیری از کتب علوم قرآن محسوب شوند، بلکه مراد از علم تفسیر قرآن که در علوم قرآن به آن پرداخته می شود، مباحث کلی و مبنایی دربارة تفسیر قرآن مثل تعریف تفسیر، بیان تفاوت آن با تأویل، اثبات امکان و ضرورت تفسیر، منابع تفسیر، علوم مورد نیاز مفسر و غیره است که تمام این بحث ها مقدمة تفسیر به معنای تلاش برای فهم آیات قرآن اند. در عمل نیز کتب علوم قرآنی در فصل مربوط به تفسیر به بحث های یادشده پرداخته اند و هیچ گاه به تفسیر آیات وارد نشده اند.9
البته برتعریف زرقانی این اشکال وارد است که وی یکی از فواید احاطه بر دانش علوم قرآن را که توانایی دفع شبهات از ساحت قرآن کریم است در تعریف خود آورده است، در حالی که تعریف، برای تمایز علوم از یکدیگر است و با تعیین دقیق موضوع علم این تمایز حاصل می شود. بر این اساس، هیچ نیازی به ذکر «تکفل دفع شبهات از ساحت قرآن» در تعریف علوم قرآن وجود ندارد.
محمدرضا صالحی کرمانی به صورتی فنی علوم قرآن را چنین تعریف کرده است: «علوم قرآن، علومی هستند که دربارة حالات و عوارض ذاتی و اختصاصی قرآن کریم بحث کرده، موضوع در تمامی آنها قرآن است».10 عوارض ذاتی در این تعریف که وی برای ایضاح آن قید «اختصاصی» را بدان افزوده، در مقابل عوارض غریب است. پیشینیان موضوع علم را چنین تعریف می کردند: «موضوعُ کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه»؛ یعنی موضوع هر علم چیزی است که در آن علم از
(ص42)
عوارض ذاتی آن بحث می شود. بر این اساس، هر آنچه از عوارض ذاتی و اختصاصی موضوع علم باشد از مسائل آن علم به شمار می آید.
ایشان در توضیح تعریف خود چنین می نگارد: «در تعریفی که برای علوم قرآنی ذکر کردیم، کلمة عوارض ذاتی و اختصاصی را به کار بردیم. این بدان جهت است که علومی از قبیل صرف، نحو، معانی، بیان و نظایر اینها را از تعریف خارج کرده باشیم؛ چه آنکه گرچه این علوم در پرتو تأثیر قرآن مجید به وجود آمده اند و گرچه با توجه به قواعد و قوانین این علوم، آیات و کلمات قرآن را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم، در عین حال، این علوم مستقیماً از قرآن مجید بحث نمی کنند، و از علوم اختصاصی قرآن نمی باشند».11
برخی نیز علوم قرآن را به گونه ای تعریف کرده اند که تمام علوم مرتبط با قرآن را شامل می شود،12 ولی این تعریف از دانش علوم قرآن درست نیست و بیانگر کاربرد عام علوم قرآن است، و قطعاً دانش علوم قرآن تمام علوم مرتبط با قرآن را دربرنمی گیرد.
به نظر ما، از آنجا که با تعیین موضوع هر علم، آن دانش از منظومه های معرفتی دیگر متمایز می شود، تعاریفی که با تکیه بر موضوع این دانش، آن را شناسانده اند، تعریف صحیحی از علوم قرآنی هستند و از میان کسانی که دانش علوم قرآنی را به موضوع آن تعریف کرده اند، تعریف صالحی کرمانی از جهت فنی قوی تر است.
در کاربرد فارسی، ترکیب وصفی «علوم قرآنی» گاه به جای علوم قرآن به کار می رود و برخی از نویسندگان از این ترکیب در عنوان کتاب هایشان استفاده کرده اند.13 هرچند علوم قرآنی ترجمة «العلوم القرآنیه» است، ولی در زبان فارسی عنوانی برای دانش علوم قرآن است؛ گو اینکه کاربرد آن در معنای علوم قرآن خالی از مسامحه نیست. تا آنجا که نگارنده پی گیری کرد در عنوان و حتی متن هیچ کتاب کلاسیکِ علوم قرآن، ترکیب وصفیِ العلوم القرآنیه به کار نرفته است، ولی در برخی نوشته های عربی، این ترکیب گاه برای بیان علومی که قرآن مشتمل بر آنهاست14 و گاه نیز به همان معنای علوم القرآن15 به کار رفته است
(ص43)
1 . 3. پیشینة کاربرد واژة علوم قرآن
در اینکه واژة علوم قرآن از چه زمانی به کار رفته و چه کسی برای نخستین بار این ترکیب را استعمال کرده است، بین محققان اختلاف است. نیز در اینکه از چه زمانی این واژه از مفهوم لغوی به معنای اصطلاحی نقل داده شده و به عنوان نام دانشی ویژه به کار رفته است، اختلاف وجود دارد. در این بخش، پیشینة کاربرد این ترکیب را در دو مرحلة کاربرد لغوی و اصطلاحی آن بررسی می کنیم.
برخی محمد بن ادریس شافعی (متوفای 204 ق) رئیس فرقة شافعیه را اولین کسی دانسته اند که واژة علوم القرآن را به کار برده است. گویند وقتی شافعی را به اتهام رهبری علویان یمن به شهر بغداد نزد هارون الرشید بردند، بین آن دو گفت وگویی درگرفت و ابن ادریس در پاسخ پرسش وی دربارة قرآن از تعبیر علوم قرآن استفاده کرد.16
نویسنده ای با استناد به برخی قراین بر این رفته که این نقل قابل اعتماد نیست و سیاق داستان نشان می دهد که مطالب و عباراتی بر اصل گفت وگو افزوده شده است.17
هرچند قراین وی از اتقان کافی برخوردار نیست، ولی گفت وگوی هارون با شافعی به گونه ای که مشتمل بر واژة علوم قرآن باشد، تنها در کتاب مناهل العرفان به نقل از بلقینی آمده است و مورخان و شرح حال نویسان یا اساساً به آن نپرداخته اند و یا نقل آنان متفاوت است و واژة علوم قرآن در آن وجود ندارد.18
اما نسبت به آغاز کاربرد واژة علوم قرآن در معنای اصطلاحی و به عنوان علمی مدون، زرقانی بر آن است که برای نخستین بار در کتاب البرهان فی علوم القرآن نگاشتة علی بن ابراهیم بن سعید، مشهور به حوفی (متوفای 430 ق)، علوم قرآن در معنای اصطلاحی آن به کار رفته است.
وی در دارالکتب المصریه به کتاب یادشده که مجموعاً سی جلد بوده، دست یافته است که پانزده جلدش مفقود گشته و پانزده جلد باقی ماندة آن غیرمرتب و غیرمتعاقب هستند. زرقانی در بیان شیوة کتاب مزبور می نویسد: آیات را به ترتیب
(ص44)
مصحف ذکر کرده، سپس از علوم القرآن سخن گفته و برای هر نوع از آن، عنوان خاصی به کار برده است. بدین سان که تحت عنوان «القول فی قوله عزّ وجل» آیة مورد نظر را ذکر می کند؛ سپس با عنوان «القول فی الإعراب» به ترکیب آیه مبادرت می ورزد و پس از آن، ذیل عنوان «القول فی المعنی والتفسیر» به شرح و توضیح آیه به کمک روایات می پردازد؛ سپس تحت عنوان «القول فی الوقف والتمام» مواضع وقف و اتمام آیه را معین می کند.19
اما همان گونه که از معرفی زرقانی بر می آید، کتاب مورد بحث نگاشته ای تفسیری است نه علوم قرآنی، و واژة علوم قرآن در عنوان کتاب به معنای مصطلح آن نیست.20
فهد بن عبدالرحمن رومی بر آن است که واژة علوم قرآن برای نخستین بار در اواخر قرن سوم در کتاب الحاوی فی علوم القرآن، نگاشتة محمد بن خلف بن المرزبان (متوفای 309 ق) به عنوان علم برای دانش علوم قرآن به کار رفته است.21 ابن ندیم، الحاوی را کتابی در 27 مجلد معرفی می کند،22 اما گستردگی کتاب نشان می دهد که واژة علوم القرآن در عنوان آن به معنای اصطلاحی آن نیست.23
با توجه به گزارش صبحی صالح، گویا کتاب عجائب علوم القرآن تألیف ابوبکر محمد بن قاسم بن بشار انباری (متوفای 328 ق) اولین اثری است که تحت عنوان علوم قرآنِ مصطلح به مباحث علوم قرآن پرداخته است.24 صبحی صالح که به نسخه ای از کتاب در کتابخانه شهرداری اسکندریه دست یافته، آن را چنین معرفی می کند: «نگارنده در کتاب از فضایل قرآن و نزولش بر هفت حرف و نگارش مصاحف و تعداد سوَر، آیات و کلمات قرآن سخن گفته است».25
1 . 4. موضوع علوم قرآن
چنان که گذشت، موضوع علوم قرآن، «قرآن» است؛ یعنی در این دانش خودِ قرآن موضوع بحث است و مسائلی که دربارة این کتاب مقدس مطرح است، بررسی
(ص45)
می شود. از آنجا که قرآن دارای حیثیت های مختلف است، عالمان علوم قرآنی، قرآن را از هر حیث، موضوع علمی از علوم قرآن قرار داده اند و بدین سان «علم اسباب نزول»، «علم اعجاز قرآن»، «علم اعراب قرآن»، «علم رسم الخط قرآن»، «علم ناسخ و منسوخ» و جز آن شکل گرفته است.
معمولاً در تعاریفی که از علوم قرآن ارائه شده است، نمونه هایی از مباحث آن به عنوان مثال ذکر شده است، و در حقیقت برخی از حیثیت های موضوع این دانش ذکر شده است، ولی شهید صدر این حیثیت ها را با تفصیل بازگشوده و علم مربوط به هر کدام را بیان کرده است. ایشان می نویسد: قرآن دارای جنبه های متعددی است که به اعتبار هر جنبه، موضوعِ بحثی خاص است و مهم ترین این جنبه ها عبارت اند از:
1. کلامی دال بر معنا، که از این جهت موضوع «علم تفسیر» است؛26
2. منبعی از منابع تشریع و قانون گذاری، که به این لحاظ موضوع «علم آیات احکام» است؛
3. دلیلی بر نبوت پیامبر اسلام(ص)، که از این حیث موضوع «علم اعجاز قرآن» است؛
4. متنی عربی و مطابق با قواعد دستوری زبان عربی، که از این منظر موضوع «علم اعراب قرآن» و «علم بلاغت قرآنی» است؛
5. در ارتباط با حوادث معینی که در زمان پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده اند، که از این جهت موضوع «علم اسباب نزول» است؛
6. کلامی مکتوب، که از این حیث موضوع «علم رسم الخط قرآن» است؛
7. کلامی خواندنی، که از این نگاه، موضوع «علم قرائات» است.27
توجه به این نکته لازم است که بعد از نقل علوم القرآن از معنای عام لغوی و عَلَم شدن آن برای دانشی خاص، تعبیر علم برای هر کدام از مباحث آن دانش مسامحه آمیز است و باید هر کدام از اعراب القرآن، اسباب النزول، قرائات و… را مبحثی از مباحث دانش علوم قرآن برشمرد.28
(ص46)
1 . 5. علم قرآن یا علوم قرآن؟
آیا علوم قرآن عنوانی برای یک علم خاص است یا علوم متعددی ذیل این عنوان قرار می گیرد؟ و اگر یک علم است چرا علم قرآن گفته نشده است؟
پیش تر گفتیم، علوم قرآن از معنای لغوی نقل شده و اسم برای علمی خاص قرار گرفته است که موضوع آن قرآن است. بنابراین علوم قرآن نامی برای یک علم است، نه علوم متعدد.
اما وجه جمع آوردن علوم در عنوان این علم آن است که موضوع این دانش که قرآن است دارای حیثیت های مختلفی است، و از هر حیث می تواند موضوعی برای دانشی خاص باشد. هر کدام از مباحثی که در این علم مطرح می شود، خود می تواند به صورت مستقل موضوع بحث و بررسی قرار گرفته، به مثابة علمی خاص که موضوعش «قرآن از منظری خاص» مثلاً از منظر کلام عربی است، تلقی شود.29
در عمل نیز جریان نگارش های علوم قرآن این گونه بوده است؛ یعنی ابتدا تألیفاتی شکل گرفته که جنبة خاصی از قرآن مثل اعجاز قرآن، متشابهات قرآن، آیات ناسخ و منسوخ و مانند آن را بررسی کرده اند و علم اعجاز قرآن، علم قرائت و … شکل گرفته و پس از آن کتاب های جامع علوم قرآنی به منصة ظهور رسیده و مهم ترین بحث های هر کدام از مباحث پیشین را در خود جای داده است.
البته همان گونه که در بحث قبل متذکر شدیم، بعد از آنکه اصطلاح علوم قرآن نام دانش خاصی شده، باید از مباحث مختلف آن دانش سخن گفت و تعبیر علم دربارة آنها درست نیست.
2. گسترة علوم قرآن
همان گونه که از تعریف و بیان موضوع علوم قرآن برمی آید، هر آنچه که قرآن را از حیثیتی موضوع بحث قرار دهد در قلمرو علوم قرآن قرار می گیرد. در این دانش، پرسش های متعددی که دربارة قرآن مطرح است بررسی و به آنها پاسخ داده می شود و از آنجا که پرسش های متعلق به قرآن به تعدادی خاص محدود نیست، بلکه با
(ص47)
گذشت ایام تحت تأثیر عوامل مختلف، پرسش های نوظهوری رخ می نماید که باید بررسی شود و به آنها پاسخ داده شود، نمی توان قلمرو مباحث علوم قرآن را به محدوده ای معین محصور ساخت. برای نمونه، بحث هایی چون زبان قرآن و تأثیر فرهنگ زمانه در قرآن، از جمله مباحث تازه ای است که دربارة قرآن مطرح است و بر محقق علوم قرآنی بررسی آنها ضروری است.
زرکشی در البرهان فی علوم القرآن که یکی از مهم ترین و جامع ترین کتاب های علوم قرآنی است، مباحث علوم قرآن را ذیل 47 عنوان طرح کرده است. سیوطی در کتاب الاتقان فی علوم القرآن که تکمیل و تهذیب البرهان است، مباحث علوم قرآن را تا هشتاد نوع رسانده است. البته یکی از عوامل ازدیاد عناوین در الاتقان این است که سیوطی برخی از مباحثی را که زرکشی تحت یک عنوان ذکر کرده، به چند عنوان تفکیک کرده و در چند نوع بررسیده است.
برخی از مباحثی که در این دو کتاب آمده در حقیقت از دایرة دانش علوم
قرآن خارج است و از عوارض اختصاصی قرآن به حساب نمی آید. برای نمونه، زرکشی در نوع چهارم و سیوطی در نوع سی ونهم، ذیل عنوان «معرفة الوجوه و النظائر» به بیان برخی از واژه های قرآن که در چند معنا استعمال شده، پرداخته اند؛ در حالی که این کار به مرحلة تفسیر قرآن مربوط است و کار مفسر است تا با توجه به زمینة کلام، معنای واژه را در کاربردهای مختلف به دست آورد. نیز زرکشی در نوع هجدهم و سیوطی در نوع سی وششم تحت عنوان «غریب القرآن» برخی از واژه های دیریاب قرآن را مطرح کرده اند؛ در حالی که این نیز امری تفسیری است و همان گونه که زرکشی و سیوطی متذکر شده اند، منبع دستیابی به معنای این واژه ها کتاب های لغت است.
نیز در نوع چهل وهفتم البرهان و نوع چهلم الاتقان به بیان معنا یا معانی برخی از حروف معانی پرداخته اند، ولی از آنجا که اختصاص به قرآن ندارد و از عوارض اختصاصی قرآن به شمار نمی آید، نمی توان آنها را از علوم قرآن محسوب کرد.
(ص48)
از سوی دیگر، صرف نپرداختن به برخی از مباحث در کتاب های علوم قرآن به دلایلی همچون عدم اهمیت آنها نسبت به دیگر مباحث، گسترده شدن دامنة مباحث و مانند آن، مجوز خروج آنها از قلمرو علوم قرآن نیست. برای نمونه، در کتاب های معهود علوم قرآن به تجوید قرآن پرداخته نمی شود، ولی از آنجا که تجوید از مباحث مختص به قرآن است، در گسترة این دانش می گنجد. بر این اساس، نظر برخی از اندیشوران که به استناد وجود نگاشته های مستقل دربارة مباحثی چون تاریخ قرآن، آن را از علوم قرآن منفک و علمی در عرض آن دانسته اند،30 صحیح به نظر نمی رسد؛ همان گونه که اگر یکی از مباحث علم اصول مستقلاً مورد اهتمام قرار گیرد، این امر به معنای خروج آن مبحث از دانش اصول نیست.
2 . 1. تقسیم بندی مباحث علوم قرآن
تقسیم بندی مباحث یک علم می تواند به دو منظور باشد:
1. تعیین ساختار و سیر منطقی مباحث آن دانش یعنی اینکه در آموزش آن دانش یا نگارش در آن باید از کجا آغاز و به چه بحثی پایان بخشید؛
2. تعیین مسائل آن دانش و تمایز آن از دانش های دیگر.
در برخی کتاب های کلاسیک علوم قرآن همچون البرهان زرکشی و الاتقان سیوطی، مباحث علوم قرآن ذیل انواع گوناگون مطرح شده و عنایت ویژه ای برای دسته بندی آنها ملاحظه نمی شود. البته به نظر می رسد سیوطی در الاتقان تلاش کرده مباحث را برحسب نوعی سیر تاریخی ترتیب دهد؛ یعنی ابتدا آنچه را که به نزول قرآن و جوانب مختلف آن مربوط است طرح کرده، سپس به جمع قرآن پس از نزول و در پی آن به ویژگی های محتوایی قرآن پرداخته است. در این دو کتاب تقسیمی که تعیین کنندة مسائل این دانش باشد نیز وجود ندارد.
مرحوم علامه طباطبایی مباحثی را که ذیل عنوان علوم قرآن قرار می گیرد به دو دسته تقسیم کرده است:
(ص49)
1. علومی که دربارة الفاظ قرآن بحث می کنند؛
2. علومی که دربارة معانی قرآن بحث می کنند.31
این تقسیم از نوع تقسیم نخست است و می تواند معیاری برای طرح مباحث علوم قرآن باشد، ولی تعیین کنندة حیطة مسائل این دانش نیست.
نکتة دیگر دربارة تقسیم علامه طباطبایی این است که ایشان در این تقسیم علوم قرآن را به معنای عام که علم تفسیر را نیز شامل می شود، لحاظ کرده است. از همین روی، در شمارش علومی که در معانی قرآن بحث می کنند، علم تفسیر را نیز گنجانده و دربارة آن می نویسد: «فنی که از معانی خصوص آیات قرآن سخن می گوید و به نام تفسیر قرآن نامیده می شود».32
یکی از نویسندگان مباحث، علوم قرآن را به سه بخش تقسیم کرده است:
1. فلسفة علوم قرآنی؛
2. فلسفة قرآن شناسی؛
3. علم مسائل قرآنی یا دانش نگرش قرآن به مسائل.33
بر اساس نظر این نویسنده، در فلسفة علوم قرآنی از مبانی و مبادی علوم قرآنی بحث می شود و مسائل آن اصول موضوعة علوم قرآنی هستند.
ایشان فلسفة قرآن شناسی را همان مباحث علوم قرآنی به مفهوم کلاسیک آن معرفی کرده که در آن موضوع، خود قرآن است و با معلوم خارجی که قرآن است سر و کار داریم، و مقصود وی از علم مسائل قرآنی، همان علم تفسیر است.34
همان گونه که پیداست، ایشان علوم قرآن را به معنای عام مقسم قرار داده است ، نه علوم قرآن به عنوان یک دانش مستقل که موضوعش قرآن است.
پیشینیان آنچه را در یک دانش مطرح می شد به مسائل و مبادی تقسیم می کردند. مقصود از مسائل، مجموعه قضایایی است که بیانگر عوارض ذاتی و مستقیم موضوع آن علم هستند و مبادی خود به مبادی تصوری و مبادی تصدیقی تقسیم می شود. مراد از مبادی تصوری، تعریف موضوع آن علم و تعریف موضوعات و محمول های
(ص50)
مسائل آن است و مقصود از مبادی تصدیقی، اصول موضوعه و پذیرفته شده ای است که در آن علم به کار می آید. مبادی تصوری معمولاً در خود آن علم و مبادی تصدیقی معمولاً در علوم دیگر بحث و بررسی می شود.35
مباحثی را که در دانش علوم قرآن مطرح است نیز می توان به مبادی و مسائل تقسیم کرد. تعریف علوم قرآن، بیان فواید آن، ذکر تاریخچة علوم قرآن و سیر نگارش های آن، از جمله مبادی این دانش هستند که در آغاز کتاب های علوم قرآن بدانها می پردازند. نیز تعریف موضوعات و محمول های مسائل که در آغاز هر مبحث صورت می گیرد، از مبادی علوم قرآن می باشند؛ مثلاً در آغاز بحث «محکم و متشابه»، احکام و تشابه معنا شده، مراد از محکم و متشابه بیان می شود، و یا در ابتدای مبحث «اعجاز قرآن»، معجزه تعریف می شود که همة این بحث ها از مبادی علوم قرآنی محسوب می شوند.36 اما قضایایی چون «قرآن معجزه است»، «آیات قرآن به دو دستة محکم و متشابه تقسیم می شوند»، «قرآن دارای تأویل است» و امثال آن از مسائل علوم قرآن هستند و در این دانش به اثبات می رسند.
بر حسب کاربردهای مضاف فلسفه،37 می توان مبادی تصوری و تصدیقی دانش علوم قرآن را «فلسفة دانش علوم قرآن» نامید؛ چراکه در فلسفة هر علمی از مبانی و مبادی آن بحث می شود. بحث های مربوط به تعریف علوم قرآن، تاریخچة علوم قرآن، روش تحقیق در علوم قرآن، سیر تحول این دانش، و هدف این دانش، در فلسفة دانش علوم قرآن قرار می گیرد.38
3. ضرورت شناخت علوم قرآن و مهم ترین فواید آن
چه فایده یا فوایدی بر شناخت مباحث علوم قرآن مترتب است و چه ضرورتی برای پرداختن به آنها وجود دارد؟ ممکن است گفته شود، مهم شناخت مفاهیم و معارف والای قرآن و فهمیدن کلام هدایت بخش الهی است و پرداختن به علوم قرآن ضرورتی ندارد.
(ص51)
هرچند هدف نهایی و مقصد اعلا در قرآن پژوهی، شناخت معارف والای قرآن است، بدون تحقیق و بررسی مسائل دانشِ علوم قرآن، حداقل در برخی زمینه ها، تفسیر قرآن و دستیابی به آموزه های آن بر پایه ای استوار بنا نخواهد شد. مثلاً اثبات اینکه قرآن کتابی الهی است به مباحث علوم قرآن وابسته است و بدون آن، اصل الهی بودن قرآن به اثبات نخواهد رسید. بنابراین پرداختن به علوم قرآنی پیش از تفسیر آیات، امری ضروری است. در ادامه برای تبیین و اثبات ضرورت این دانش، برخی از فواید آن را برمی شماریم:
الف) اثبات خدایی بودن قرآن
قرآن کلام خداوند است و پیامبر اکرم(ص) آن را از طریق وحی دریافته و برای مردم تلاوت کرده است. یکی از بحث های مهم دربارة قرآن، اثبات خدایی بودن آن است؛ چیزی که از همان آغاز مورد شک و تردید برخی واقع شده بود و مشرکان و معاندان زیر بار آن نمی رفتند.
این مسئله در مبحث «اعجاز قرآن» به تفصیل بررسی و اثبات می شود؛ به این بیان که وجوه اعجاز قرآن، ناتوانی بشر از آوردن سوره ای همچون قرآن را آشکار می کند و ثابت می شود که قرآن ساخته و پرداختة دست بشر نیست، بلکه کلام جاودانة خدای قادر و علیم است. بنابراین در علوم قرآن بدین مطلب رهنمون می شویم که قرآن از سوی خداست و این امر یکی از مهم ترین ادله برای ضرورت پرداختن به مباحث علوم قرآن است؛ چراکه بدون آن، اصل خدایی بودن قرآن اثبات نمی شود تا بخواهیم درصدد فهم معارف آن به عنوان معارفی وحیانی برآییم.
ب) اثبات اصالت نص قرآن
به طور طبیعی در مواجهه با قرآن، این پرسش برای هر انسان حقیقت جویی مطرح می شود که آیا قرآنی که امروز در دست ماست همان است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. آیا با گذشت ایام و در گذرگاه زمان دستی در آیات قرآن برده نشده است؟ و پیش از همه، آیا آنچه را پیامبر اکرم(ص) به عنوان وحی قرآنی به مردم
(ص52)
ارائه کرده، همان چیزی است که از مبدأ اعلی دریافته است؟ آیا نیروهای مرموز چون ابلیس، هنگام نزول وحی در آن دست نبرده و چیزی بر آن نیفزوده اند؟ پاسخ این گونه پرسش ها در دانش علوم قرآن داده می شود. در مباحثی چون اعجاز قرآن، تحریف ناپذیری قرآن، نزول قرآن و…، اصالت نص قرآن به اثبات می رسد و ثابت می شود که آنچه امروز به نام قرآن در دست ماست، بی کم و کاست همان است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. اگر اصالت نص قرآن مورد تردید باشد، سخن گفتن از تفسیر قرآن به عنوان وحی الهی بی معنا خواهد بود.
ج) نقش کلیدی علوم قرآن در تفسیر
یکی از وجوه ضرورت پرداختن به علوم قرآن، نقش بنیادین آن در فهم قرآن است. بیشتر مباحث علوم قرآن مقدمه و پیش نیاز فهم قرآن اند و بدون شناخت آنها، اساساً فهم قرآن به عنوان کتابی آسمانی ممکن نخواهد بود؛ همانند مبحث اعجاز قرآن که بدون آن، آسمانی و از سوی خدا بودن قرآن اثبات نخواهد شد؛ یا آنکه فهم کامل قرآن حاصل نخواهد گشت. برای نمونه، اگر آیات ناسخ و منسوخ را نشناسیم، در فهم آنها دچار مشکل خواهیم شد. مثلاً اگر ندانیم آیاتی چون فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ (توبه: 5 )، آیات قتال که جنگیدن با مشرکان را واجب کرده، ناسخ آیات صفح و در گذشتن از آنهاست، در فهم مقصود خداوند با مشکل مواجه خواهیم شد.
برخی از مباحث علوم قرآن در شمار «مبانی تفسیر»اند و از این منظر، در فهم قرآن نقش آفرینی می کنند. توضیح آنکه برای دستیابی به معنا و محتوای یک متن، مسائل و موضوعاتی وجود دارد که باید قبل از وارد شدن در فهم متن، آنها را بررسی و در قبالشان اتخاذ موضع کنیم. برای نمونه، بررسی زبان آن متن و تعیین قلمرو موضوعی آن، از این نوع مسائل است. مواضعی که مفسر در قبال این گونه مسائل اتخاذ می کند، «مبانی تفسیری» وی هستند که در اصل فهم، مقدار فهم یا چگونگی فهم وی از متن مؤثرند.
(ص53)
فهم و تفسیر قرآن نیز مبتنی بر یک سلسله مبانی است. مثلاً اگر کسی این مبنا را پـذیرفت که «الـفاظ قـرآن مـعجزه و از سوی خـداست»، مـجاز و مـلزم است کـه در کاربرد الفاظ در قرآن دقت کند و از این رهگذر، ممکن است به نکاتی بدیع دست یابد، ولی اگر کسی الفاظ قرآن را غیرالهی دانست، جای چنین موشکافی هایی در آنها برای او وجود ندارد؛ یا اگر کسی در مبحث جامعیت قرآن این مبنا را اختیار کرد که «قرآن مشتمل بر تمام علوم است»، این مبنای تفسیری آگاهانه یا ناآگاهانه در چگونگی فهم وی از برخی آیات تأثیر خواهد گذاشت.
پیش نیازی مباحث علوم قرآن برای فهم و تفسیر آن، به قدری روشن است که برخی از مؤلفان کتب علوم قرآن تصریح کرده اند که کتابشان را به عنوان مقدمة تفسیر سامان داده اند. سیوطی در مقدمة الاتقان فی علوم القرآن که از جامع ترین کتاب های علوم قرآن است چنین می نگارد: «و قد جعلته مقدمة للتفسیر الکبیر الذی شرعت فیه و سمیته بمجمع البحرین و مطلع البدرین، الجامع لتحریر الروایه و تقریر الدرایة».39 کما اینکه استاد معرفت(ص) در مقدمة التمهید فی علوم القرآن می نویسد: «انی جعلت من هذه الابحاث کمقدمة لتفسیری الوسیط».40 کتاب البیان فی تفسیر القرآن آیت اللّه خویی(ص) نیز مقدمة تفسیری است که ایشان آن را آغاز کرده و بخشی از سورة حمد را نیز تفسیر کرده اند.
د) شناخت قرآن
یکی از فواید علوم قرآن، شناخت هرچه بیشتر و بهتر آخرین کتاب آسمانی از جهات مختلف است. مثلاً محقق در دانش علوم قرآن می آموزد که آیات قرآن دو دسته اند: آیات محکم و آیات متشابه. برخی از آیات قرآن ناسخ برخی دیگرند. الفاظ قرآن نیز همچون مفاهیم و معارف قرآنی از سوی خداست، و محقق علاوه بر شناخت ویژگی های این کتاب مقدس، به تاریخ آن از جهت نزول، قرائت، جمع و
(ص54)
تدوین، نگارش و مانند آن، آگاه می شود. این گونه آگاهی ها دربارة قرآن را در دانش دیگری نمی توان سراغ گرفت.
ه ( توانایی دفاع از ساحت قرآن
دانش علوم قرآن این امکان را به محقق علوم قرآن می دهد تا بتواند به شبهات و سؤال هایی که برای او یا دیگران دربارة قرآن مطرح است، پاسخ گوید. برای مثال، یکی از مسائلی که در بحث «محکم و متشابه» طرح می شود، حکمت وجود آیات متشابه در قرآن است که بدون آشنایی با مبحث محکم و متشابه نمی توان شبهة عدم بلاغت قرآن را به جهت اشتمال آن بر آیات متشابه پاسخ گفت.
4. جایگاه علوم قرآن میان سایر دانش ها
برای شناخت جایگاه علوم قرآن و منزلت معرفتی آن، لازم است رابطة آن را با سایر علوم بررسی کنیم. همان گونه که در تقسیم علوم قرآن ذکر شد، علوم قرآن به سان هر دانشی بر اصول موضوعه ای تکیه دارد که در علوم مختلف همچون دانش کلام بحث و بررسی می شود، و این دانش ها به طور طبیعی بر علوم قرآن مقدم هستند. آنچه ما در بیان ارتباط این دانش با دیگر منظومه های معرفتی لحاظ کرده ایم، تغذیه و استفاده این دانش از نتایج تحقیقات دانش های دیگر و بهره گیری دانش های دیگر از نتایج تحقیق در علوم قرآن است.
علوم قرآن با برخی از علوم، کم وبیش مرتبط است. نوع این ارتباط هم مختلف است . گاه این ارتباط به این صورت است که علوم دیگر از نتایج به دست آمده در علوم قرآن سود می جویند و گاه قضیه برعکس است؛ یعنی علوم دیگر بحث و بررسی در علوم قرآن را زمینه سازی یا تسهیل می کنند، و در مواردی نیز این بهره مندی طرفینی است؛ هم دانش علوم قرآن برای علوم دیگر سودمند است یا آموزش و یادگیری آن را آسان می کند و هم آن علوم یاری رسان علوم قرآن بوده، به فهم بهتر آن کمک می کند. در ادامه، ارتباط علوم قرآن با برخی علوم را بیان می کنیم.
(ص55)
4 . 1. علوم قرآن و علم تفسیر
در بحث از ضرورت علوم قرآن و فواید آن، به رابطة علوم قرآن و علم تفسیر اشاره کردیم. علم تفسیر متکفل بیان معانی آیات و مقاصد خداوند است، و مفسر در پی تفسیر کلام خداوند. پس باید قبل از ورود به تفسیر قرآن یک سلسله مبانی را تتقیح و اتخاذ کند. برخی از این مبانی تفسیری در مباحث علوم قرآنی شکل و سامان می گیرد که مهم ترین آنها عبارت اند از: خدایی بودن قرآن، اصالت متن قرآن، امکان فهم قرآن، و جواز فهم قرآن. همچنین برای آنکه قرآن را تفسیر کنیم، باید قرائت صحیح آن را در موارد اختلاف قرائت تشخیص دهیم، و معیار قرائت صحیح از غیر آن در علوم قرآن معین می گردد. علاوه بر مبانی و تشخیص قرائت صحیح، اصول و قواعد تفسیر قرآن نیز در علوم قرآن بررسی می شود و بدون دستیابی به آنها، فهم روشمند قرآن میسر نخواهد شد و احتمال گرفتار آمدن در دام تفسیرهای نادرست بسیار زیاد است. نیز بدون شناخت برخی از مباحث علوم قرآن همچون ناسخ و منسوخ، فهم صحیح تمام قرآن میسر نخواهد بود و مفسر در مواردی سرگردان خواهد شد.
در بیانات امامان معصوم(ص) نیز لزوم شناخت برخی مباحث علوم قرآن برای تفسیر صحیح قرآن، مورد تأکید قرار گرفته است. امیرالمؤمنین علی(ص) به یکی از قاضیان41 کوفه فرمود: هل تعرف الناسخ من المنسوخ؟ «آیا ناسخ و منسوخ را می شناسی و می توانی آن دو را از هم بازشناسی؟» وی جواب داد: لا. حضرت فرمود: هلکت و اهلکت؛ «خود هلاک شدی و دیگران را نیز هلاک ساختی».42 بنابراین تفسیر صحیح قرآن و در مواردی امکان اصل تفسیر قرآن، بر نتایج مباحث علوم قرآن مترتب است. از همین روی، برخی از اندیشمندان علوم قرآن، آن را بسان کلیدی برای تفسیر دانسته اند.43
4 . 2. علوم قرآن و علم کلام
کلام علمی است که در آن اعتقادات دینی با کمک عقل و نقل اثبات، و بر صحت آنها استدلال می شود. بر این اساس، کلام اسلامی یعنی علمی که اعتقادات دین اسلام را تبیین و اثبات می کند.
(ص56)
یکی از مباحث مهم کلام، مبحث نبوت است که در دو بخش نبوت عامه و نبوت خاصه پیامبر اکرم(ص) بدان می پردازند. بحث از اعجاز، تعریف معجزه و تفاوت آن با دیگر خوارق عادات و دلالت معجزه، از جمله مباحث کلامی است که محققان علوم قرآن در مبحث اعجاز قرآن از آن سود می جویند. از سوی دیگر، در علوم قرآن اعجاز قرآن به اثبات می رسد و ابعاد گونه گون آن بیان می شود که متکلمان از ثمرات آن در نبوت خاصه بهره می گیرند. بدین سان می توان گفت، کمک رسانی کلام و علوم قرآن طرفینی است.
4 . 3. علوم قرآن و علم اصول فقه
علم اصول، متکفل بیان قواعد عامی است که فقیه برای استنباط احکام شرعی از منابع مربوطه، بدانها تمسک می جوید.44 مثلاً فقیه برای استنباطِ وجوب جواب سلام از آیة إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها (نساء: 86 ) به دو قاعده نیازمند است:
1. ظهور صیغة امر در وجوب تا بر پایة آن «حیّوا» ظاهر در وجوب رد سلام باشد؛
2. حجیت ظهور؛ یعنی باید در جایی ثابت شده باشد که «ظاهر کلام حجت و قابل استناد است». فقیه با به کار گرفتن این دو قاعده، «وجوب جواب سلام» را از آیة فوق استنباط می کند. علوم قرآن و علم اصول، حداقل در دو زمینه با یکدیگر ارتباط دارند:
1) حجیت ظواهر قرآن کریم
یکی از مسائلی که در علم اصول اثبات می شود، «حجیت ظواهر» است که از جمله مصادیق آن «حجیت ظواهر قرآن» است. از سوی دیگر، یکی از شبهاتی که در برابر حجیت ظواهر مطرح شده، احتمال وقوع تحریف در قرآن است. در مبحث «تحریف ناپذیری قرآن»، که علوم قرآن متکفل اثبات آن است، این احتمال نفی می شود.
(ص57)
2) بحث نسخ
در علم اصول، پس از بحث «عام و خاص» به بررسی نسخ پرداخته، شرایط لازمِ آن را بررسی می کنند و تفاوت نسخ و تخصیص را بیان کرده، معیار تشخیص آن دو را از یکدیگر ارائه می کنند. این بحث ها به مثابة مقدمه ای برای مبحث نسخ و بررسی آیات ناسخ و منسوخ در علوم قرآن نیز طرح می شود و معمولاً به تحقیقات عالمان اصول در تعریف و شرایط نسخ بسنده می کنند.
4 . 4. علوم قرآن و فقه
علم فقه دانشی است که در آن احکام شرعی از منابعش استخراج و بیان می شود، و قرآن نخستین منبع استنباط است. همان گونه که پیش تر بیان شد، اثبات الهی بودن و اصالت نص موجود قرآن در دانش علوم قرآن صورت می پذیرد و تا این دو امر اثبات نشود، فقیه نمی تواند به قرآن موجود به عنوان منبع تشریع احکام الهی استناد کند.
از سوی دیگر، دانشمندان علوم قرآن در بررسی و استقصای آیات ناسخ و منسوخ از مراجعه به فقه بی نیاز نیستند؛ چراکه یکی از راه های تشخیص آیات ناسخ و منسوخ، اجماع عالمان بر نسخ آیه ای توسط آیه ای دیگر است، و این اجماع از طریق فقه به دست می آید.
جمع بندی ونتایج
علوم قرآن مرکبی اضافی است و در دو معنای عام و خاص به کار رفته است. علوم قرآن به معنای عام، علومی را که در خدمت قرآن اند و مفسر را در فهم معارف قرآن کمک می کنند؛ علوم و معارفی را که از قرآن استنباط می شوند؛ و نیز علومی که قرآن را موضوع بررسی خود قرار داده اند، دربرمی گیرد، و علوم قرآن به معنای خاص، فقط بر علوم متخذ از قرآن اطلاق می شود.
علوم قرآن در اصطلاح نام دانشی است که موضوع آن قرآن است و در آن، مباحث مطرح دربارة این کتاب مقدس بررسی می شود. برخی دانش علوم قرآن را به گونه ای تعریف کرده اند که تمام علوم مرتبط با قرآن را دربرمی گیرد. چنین تعریفی صحیح
(ص58)
نیست؛ چراکه بیانگر کاربرد عام علوم قرآن است. امروزه قطعاً علوم قرآن از کاربرد لغوی عام به معنای اصطلاحی خاص نقل شده و نام دانش شناخته شده ای قرار گرفته است و این دانش، تمام علوم مرتبط با قرآن را دربرنمی گیرد.
برخی ابن ادریس شافعی را نخستین کسی دانسته اند که در گفت وگویی با هارون الرشید واژة علوم القرآن را به کار برده است، ولی از آنجا که این گفت وگو در منابع اصیل یا اساساً گزارش نشده و یا در گزارش آن، واژة علوم القرآن ذکر نشده است، ادعای یادشده به شدت مورد تردید است. زرقانی، علی بن ابراهیم بن سعید، مشهور به حوفی (متوفای 430 ق) و فهد بن عبدالرحمن رومی، محمد بن خلف مرزبان (متوفای 309 ق) را نخستین کسی دانسته اند که در عنوان کتابش واژة علوم القرآن را به عنوان عَلَم برای دانش علوم قرآن به کار برده است، ولی گزارش هایی که خود زرقانی از کتاب البرهان فی علوم القرآن حوفی به دست داده و نیز گزارش ابن ندیم از کتاب الحاوی فی علوم القرآنِ ابن مرزبان، نشانگر آن است که علوم قرآن در این دو کتاب، به معنای علوم متخذ از قرآن است. با توجه به گزارش صبحی صالح از کتاب عجائب علوم القرآن، تألیف ابوبکر محمد بن قاسم بن بشار انباری (متوفای 328 ق)، گویا این کتاب اولین اثری است که تحت عنوان علوم قرآنِ مصطلح، به مباحث علوم قرآن پرداخته است.
موضوع علوم قرآن، قرآن شریف است، و از آنجا که این کتاب دارای حیثیت های مختلفی است، در هر مبحث از مباحث علوم قرآن، حیثیتی خاص مدنظر بوده، قرآن از آن جهت خاص بررسی می شود. وجه جمع آوردن علوم در عنوان علوم قرآن به عنوان نام دانشی خاص نیز همین بوده است که قرآن از هر حیث، می تواند موضوعی برای علمی خاص مانند علم اعجاز قرآن، علم قرائت و… باشد. در عمل نیز این گونه بوده که ابتدا تألیفاتی شکل گرفته که به جنبة خاصی از قرآن می پرداختند، و پس از سامان پذیرفتن کتاب های متعددی که به یک جنبة خاص پرداخته اند، کتاب های جامع علوم قرآن به منصة ظهور رسیده است.
(ص59)
از آنجا که بحث های پیرامون قرآن به موارد معینی محدود نیست، و ممکن است در گذر ایام بحث هایی نو پیرامون قرآن مطرح شود، نمی توان قلمرو علوم قرآن را به مباحثی معین محدود ساخت.
زرکشی در البرهان، مباحث علوم قرآن را ذیل 47 عنوان و سیوطی در الاتقان در هشتاد نوع طرح کرده است. برخی از مباحثی که در این دو کتاب ذکر شده، مانند مبحث شناخت وجوه و نظایر و غرایب قرآن، از دایرة علوم قرآن مصطلح خارج است. از سوی دیگر، نپرداختن به برخی مباحث علوم قرآن به دلایلی خاص به معنای خروج آنها از قلمرو این دانش نیست؛ کما اینکه نگاه ویژه به برخی دیگر از مباحث و نگارش کتاب های مستقل در آن زمینه، موجب خروج آنها از قلمرو دانش علوم قرآن نیست.
مباحث مطرح در دانش علوم قرآن را می توان به مبادی و مسائل تقسیم کرد و بر حسب کاربردهای مضاف فلسفه، می توان مبادی تصوری و تصدیقی این دانش را «فلسفة دانش علوم قرآن» نامید.
از آنجا که بدون تحقیق و بررسی مسائل دانش علوم قرآن، دست کم در برخی زمینه ها، تفسیر قرآن بر پایه ای استوار بنا نخواهد شد، پرداختن به این دانش به عنوان مقدمة تفسیر امری ضروری است. برخی از مبانی تفسیر، از جمله خدایی بودن قرآن و اصالت نص موجود آن در این دانش تنقیح و اثبات می شود. علاوه بر آن، شناخت هرچه بیشتر و بهتر قرآن شریف از جهات مختلف با دانش مزبور میسر می شود و محقق در این دانش بر دفاع از ساحت قرآن توانایی کسب می کند. از این روی، پرداختن به دانش علوم قرآن امری لازم و ضروری است.
علوم قرآن در میان دانش های اسلامی از جایگاهی بلند برخوردار است و با علوم مختلفی چون علم تفسیر، علم کلام، علم اصول فقه و علم فقه دارای پیوندی وثیق است. ارتباط علوم قرآن با علوم دیگر در مواردی طرفینی و در برخی موارد یک سویه است؛ به این معنا که گاه هم دانش علوم قرآن از نتایج یک علم بهره مند می شود و هم آن دانش از تحقیقاتی که در علوم قرآن صورت گرفته است بهره می برد، وگاه این ارتباط به این صورت است که تنها دانش علوم قرآن از نتایج آن علم بهره می گیرد و یا برعکس.
پی نوشت ها
1. محمد عبدالعظیم الزرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج 1، ص 27.
2. نورالدین عتر، علوم القرآن الکریم، ص 7. برخی از اندیشمندان این سه دسته را به ترتیب با تعابیر «علوم للقرآن»، «علوم فی القرآن» و «علوم حول القرآن» یاد کرده اند (ر. ک: مقدمة استاد محمد واعظ زاده خراسانی بر کتاب نصوص فی علوم القرآن، ج 1، ص 9 ـ 16).
3. جلال الدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج 4، ص 33.
4. ر. ک: نورالدین عتر، همان، ص 7.
5. نام درست تفسیر مرحوم طبرسی مجمع البیان لعلوم القرآن است. ایشان در مقدمة کتاب پس از بیان ویژگی های تفسیرش می نویسد: وسمیته مجمع البیان لعلوم القرآن (الطبرسی ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، ج 1 و 2، ص 77).
6. همان.
7. محمد عبدالعظیم الزرقانی، همان، ج 1، ص 31.
8. عدنان محمد زرزور، علوم القرآن، ص 123.
9. برای نمونه ر.ک: زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، نوع 41.
10. محمدرضا صالحی کرمانی، درآمدی بر علوم قرآنی، ص 18.
11. همان.
12. ر.ک: محمدعلی الصابونی، التبیان فی علوم القرآن، ص 9. وی پس از شمارش برخی از مباحث علوم قرآنی می نویسد: «و غیر ذلک من الابحاث الکثیرة التی تتعلق بالقرآن العظیم، او لها صلة به». مرحوم شهید صدر نیز علوم قرآن را به معنای عام تعریف کرده، و تمام معلومات و بحث هایی را که با قرآن کریم مرتبط است در علوم قرآن داخل می داند (ر. ک: السید محمدباقر الحکیم، علوم القرآن، ص 19).
13. برای نمونه، مرحوم استاد معرفت، مطالب مجلدات شش گانه التمهید فی علوم القرآن وکتاب صیانة القرآن من التحریف را به فارسی خلاصه و بازنویسی کرده و آن را علوم قرآنی نام نهاده است و در متن کتاب نیز بارها واژة علوم قرآنی را به کار برده که مرادش علوم القرآن است. نیز استاد محمدعلی مهدوی راد در کتابی به نام سیر نگارش های علوم قرآنی نگاشته های دانش علوم قرآن را معرفی کرده است.
14. از جمله ر. ک: محمد اسماعیل ابراهیم، القرآن و اعجازه العلمی، ص 170؛ مولی محمدصالح المازندرانی، شرح اصول الکافی، ج 4، ص 148.
15. از جمله ر. ک: مجمع الفکر الاسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 2، ص 268، 421، 608. در این کتاب در موارد متعددی «العلوم القرآنیة» به معنای دانش علوم قرآن به کار رفته است.
16. زرقانی، مناهل العرفان، ج 1، ص 39؛ به نقل از جلال الدین بلقینی در کتاب مواقع العلوم من مواقع النجوم.
17. ر.ک: محمد عدنان زرزور، علوم القرآن، ص 125.
18. در مناقب شافعی نوشتة بیهقی و سیر اعلام النبلاء نوشتة شمس الدین ذهبی چنین گفت وگویی ثبت نشده است. در نقل یاقوت حموی و ابونعیم اصفهانی تعبیر علوم قرآن وجود ندارد (ر.ک: یاقوت حموی، معجم الادباء، ج 9، ص 288؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج 9، ص 87).
19. زرقانی، مناهل العرفان، ج 1، ص 39.
20. ر.ک: ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزی، فنون الأفنان فی عیون علوم القرآن، ص 73 (مقدمة دکتر حسین ضیاءالدین عتر).
21. فهد الرومی، دراسات فی علوم القرآن الکریم، ص 45.
22. ابن الندیم، الفهرست، ج 1، ص 128.
23. ر.ک: ابن جوزی، فنون الافنان، ص 73 (مقدمة عتر); محمدعلی مهدوی راد، سیر نگارش های علوم قرآنی، ص 38.
24. استاد محمدعلی مهدوی راد بر استاد معرفت(ص) دربارة انتساب کتاب مزبور به ابوالبرکات اشکال کرده، می نویسد: «در التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 9، این کتاب را به ابوالبرکات عبدالرحمن بن سعید انباری نسبت داده است که درست نیست. دیگر اینکه سالمرگ ابوالبرکات 328 دانسته شده است که این هم درست نیست. وی به سال 577 زندگی را بدرود گفته و از عالمان قرن ششم است، نه چهارم». (سیر نگارش های علوم قرآنی، ص 41). آنچه آقای طه عبدالحمید طه در مقدمة کتاب البیان فی غریب اعراب القرآن ابوالبرکات عبدالرحمن بن سعید انباری، آورده، مؤید سخن آقای مهدوی راد است؛ زیرا سالمرگش را 577 ق دانسته و کتابی به نام عجائب علوم القرآن در تألیفات ابن انباری بر نشمرده است (ر.ک: ابن انباری، البیان فی غریب اعراب القرآن، ج 1، ص 5، 11 ـ 18). علاوه بر آن، صبحی صالح نیز مؤلف کتاب را ابوبکر محمد بن قاسم بن بشار انباری دانسته است. (ر.ک: صبحی الصالح، مباحث فی علوم القرآن، ص 122).
25. صبحی الصالح، مباحث فی علوم القرآن، ص 122.
26. همان گونه که پیش تر ذکر کردیم، مقصود از ذکر علم تفسیر در شمار علوم قرآن این نیست که تمام معارف و آموزه های قرآن که در کتب تفسیر ترتیبی و موضوعی ذکر می شود، جزو علوم قرآن است، بلکه در علوم قرآن تنها مباحث کلی مربوط به تفسیر همچون امکان تفسیر، اصول و ضوابط تفسیر صحیح و… بررسی می شود و علوم قرآن تنها علومی را شامل می شود که پیرامون قرآن (حول القرآن) است و معارف و آموزه های قرآن در زمینه های مختلف انسان شناسی، جهان شناسی، خداشناسی و غیره از حیطة دانش علوم قرآن خارج است.
27. السید محمدباقر الحکیم، علوم القرآن، ص 19 ـ 21 (با تلخیص).
28. ر. ک: علیرضا طیبی، «علوم قرآنی و گسترة آن»، مجلة کیهان اندیشه ، ش 70، ص 75.
29. ر.ک: زرقانی، همان، ج 1، ص 32; محمد بن محمد ابوشهبه، المدخل لدراسة القرآن الکریم، ص 24 و 25.
30. ر.ک: سیدعلی موسوی دارابی، نصوص فی علوم القرآن، ج 1، ص 16 و 17، مقدمة استاد واعظ زادة خراسانی بر کتاب.
31. سیدمحمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 108 و 109.
32. همان، ص 109.
33. ر. ک: عباس ایزدپناه، «مبانی روش شناسی علوم قرآنی»، صحیفة مبین، ش 22، ص 43 و 44.
34. همان.
35. برای آگاهی بیشتر دربارة این تقسیم ر.ک: محمدعلی کاظمی، فوائد الاصول (تقریرات خارج اصول مرحوم نایینی)، ج 1، ص 17؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 80 ـ 81؛ محمدرضا کرمانی، درآمدی بر علوم قرآنی، ص 32 ـ 44.
36. دربارة مسائل و مبادی علوم قرآن و تقسیم بندی مبادی آن ر.ک: محمدرضا صالحی کرمانی، درآمدی بر علوم قرآنی، ص 51 ـ 59.
37. دربارة کاربردهای مضاف فلسفه ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 62 و 68.
38. فلسفه گاه به عناوین علوم اضافه شده، مثلاً گفته می شود: «فلسفة اخلاق» و گاه به علم اضافه شده، مثلاً گفته می شود: «فلسفة علم اخلاق». وقتی فلسفه به عنوان یک دانش اضافه می شود، مبادی و مبانی آن دانش منظور است، ولی از آنجا که معتقدان به انحصار علم در علوم تجربی، این تعبیر را برای نشان دادن اینکه ـ مثلاً ـ اخلاق علم نیست به کار می برند، به این جهت به منظور متمایز شدن از این دیدگاه، گاه پیش از عنوان دانش واژة علم را نیز ذکر کرده، فلسفه را به علم اضافه می کنند (ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 68).
39. جلال الدین سیوطی، همان، ج 1، ص 27.
40. محمدهادی المعرفت، التمهید، ج1، ص 20.
41. در منابع اهل سنت قاصّ (قصه گو) و رجلٌ یقص الناس ذکر شده است، ولی در منابع شیعی مثل تفسیر عیاشی «قاض» ذکر شده است.
42. محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 22; ابن الجوزی، ناسخ القرآن و منسوخه، ص 126 و 128؛ ابوجعفر النحاس، کتاب الناسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، ص 7؛ الزرکشی، البرهان، ج2، ص 158؛ ابونعیم الاصبهانی، تاریخ اصبهان، ج 1، ص 121.
43. مناهل العرفان، ج 1، ص 31.
44. ر.ک: شهید صدر، دروس فی علم الاصول، الحلقة الاولی، ص 38.
- - ابن الانباری، ابوالبرکات عبدالرحمن بن سعید، البیان فی غریب اعراب القرآن، قم، انتشارات الهجرة، 1403ق / 1362ش.
- - ابن الجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، فنون الأفنان فی عیون علوم القرآن، بیروت، دارالبشائر.
- - ـــــــــــــــــــــــ ، ناسخ القرآن و منسوخه، دمشق، دارالثقافة العربیة، 1411 ق / 1990 م.
- - أبوالفرج الندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، بیروت، دار النشر، دار المعرفة، 1398ق / 1978م.
- -ابوشهبة، محمد بن محمد، المدخل لدراسة القرآن الکریم، قاهرة، مکتبة السنة، 1412 ق / 1992 م.
- - الاصبهانی، ابونعیم، تاریخ اصبهان، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1410ق / 1990م.
- - ـــــــــــــــــــــــ ، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق / 1987.
- - ایزدپناه، عباس، مبانی روش شناسی علوم قرآنی، صحیفة مبین، 1379، مسلسل 22، شمارة پنجم.
- - الحکیم، السید محمدباقر، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1417 ق، الطبعة الثالثة.
- - الحموی، یاقوت، معجم الادباء، بیروت، دار الفکر، 1400 ق / 1980 م، چاپ سوم.
- - الخویی، السید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم, دار الثقلین، 1418 ق، الطبعة الثالثة.
- - الرومی، فهد، دراسات فی علوم القرآن الکریم، ریاض، مکتبة التوبة.
- - زرزور، عدنان محمد، علوم القرآن، بیروت، المکتب الاسلامی، 1401 ق /1981 م.
- - الزرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، المکتبة العصریة، 1417 ق.
- - الزرکشی، بدرالدین محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دار المعرفة، 1415ق /1994م، چاپ دوم.
- - السیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، قم، منشورات الرضی، 1363، الطبعة الثانیة.
- - الصابونی، محمدعلی، التبیان فی علوم القرآن، بیروت، عالم الکتب، 1405 ق / 1985م.
- - الصالح، صبحی، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، دارالعلم للملایین، 1968 م، چاپ پنجم.
- - صالحی المازندرانی، مولی محمد، شرح أصول الکافی.
- - صالحی کرمانی، محمدرضا، درآمدی بر علوم قرآنی، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، 1369.
- - الصدر، السید محمدباقر، دروس فی علم الاصول، مجمع الشهید آیة الله الصدر العلمی، 1408ق، چاپ دوم.
- - طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی، 1361.
- - الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان لعلوم القرآن, بیروت, دار المعرفه، 1408 ق / 1988 م، الطبعة الثانیة.
- - طیبی، علیرضا، علوم قرآنی و گسترة آن، کیهان اندیشه ، بهمن و اسفند، 1375، شماره هفتاد.
- - عتر، نورالدین، علوم القرآن الکریم، دمشق، مکتبة الصباح، 1416 ق / 1996 م، الطبعة السادسة.
- - العیاشی، تفسیر العیاشی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1411 ق / 1991م.
- - الکاظمی، محمدعلی، فوائد الاصول (تقریرات خارج اصول مرحوم نایینی)، قم، انتشارات جامعة مدرسین، 1414 ق.
- - مجمع الفکر الاسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، 1420ق.
- - محمد اسماعیل ابراهیم، القرآن و اعجازه العلمی، دار الفکر العربی.
- - مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1366، چاپ دوم.
- - معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، 1378.
- - ـــــــــــــــــــــــ ، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1415 ق، الطبعة الثانیة.
- - مهدوی راد، محمدعلی، سیر نگارش های علوم قرآنی، تهران، نمایشگاه بین المللی قرآن کریم، 1421ق / 1379.
- - الموسوی الدارابی، السید علی، نصوص فی علوم القرآن، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیة، 1422ق / 1380.
- - النحاس، ابوجعفر، کتاب الناسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیة (تحقیق احمد بن الامین الشنقیطی)، 1409 ق / 1989 م.