نشانه شناسی لایه ای آیات قرآن کریم با توجه به روابط درون متنی و بینامتنی
Article data in English (انگلیسی)
سال هفتم، شماره اول، پیاپی 13، بهار و تابستان 1393
زهرا محققیان / دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان z.mohaghegh89@yahoo.com
دریافت: 19/02/1393 ـ پذیرش: 27/07/1393
چکیده
قرآن به عنوان منبع بی کران معارف الهی، سطوح و لایه های متنوع عرضی و طولی دارد. این گنجینة الهی به همراه روایات اهل بیت علیه السلام مخاطبان را به بهره گیری از همة این سطوح و لایه های معنایی سفارش می کند. پژوهش حاضر تلاشی است برای معرفی و چگونگی استخراج این لایه ها در حوزة تخصصی دانش نشانه شناسی با معرفی نشانه شناسی لایه ای در مطالعات قرآنی.
یافته های این پژوهش حاکی از آن است که ابعاد گوناگون معنایی نص قرآن کریم، در روابط درون متنی و بینامتنی و به واسطة تعدد لایه ها و سطوح مختلف دلالی آن در دو محور عمودی و افقی حاصل می شود. نص قرآن کریم علاوه بر تعدد لایه های مختلف در درون خویش (محور عمودی) که به واسطه ارتباط با نظامِ نشانگی درون آن حاصل می شود، در محور افقی نیز ابعاد گوناگون فلسفی، کلامی، علمی، سیاسی، روایی، عقلی و... دارد که هریک نمود عینی و متنی یک نظام رمزگانی اند. این ابعاد برای مفسر به واسطة دانش شناختی وی از رمزگان های مختلف حاصل می شود. بنابراین نشانه شناسی لایه ای روش مطلوبی است که این چارچوب را در اختیار مفسران قرار می دهد و بابی تازه برای فهم و کشف لایه های مختلف معنایی قرآن کریم می گشاید.
کلیدواژه ها: رمزگان، نشانه شناسی لایه ای، روابط درون متنی، روابط بینامتنی، دانش شناختی.
مقدمه
امروزه به دلیل گسترش علوم مختلف و رواج مباحث زبان شناسی جدید، پدیدة تعدد معانی متون مختلف، ازجمله قرآن کریم از جذاب ترین زمینه های تحقیقاتی است که می تواند بابی جدید به روی عالمان دین و دریچه ای تازه برای فهم متون دینی بگشاید.
از دیگرسو، پدیدة پایان ناپذیری معانی قرآن اهمیت خاصی دارد و در کتاب های روایی و تفاسیر نیز، مطالب فراوانی در این باره آمده است. امیر مؤمنان علیه السلام قرآن را اقیانوسی عظیم می داند که ژرفای آن درک نمی شود و کرانه هایش پایان نمی پذیرد (نهج البلاغه، خ 198)؛ دانشمندان مسلمان نیز با چشیدن قطره ای از این اقیانوس بی کران، به عظمت آن اعتراف نموده اند. به باور غزالی تحت هر لفظی از الفاظ قرآن کریم، دریاهایی از اسرار و گنج هایی از رموز قرار دارد (غزالی، 1421، ص228). ابن عربی نیز قرآن را اقیانوسی بی ساحل نامید و علامه طباطبایی، معانی متعدد قابل استناد به قرآن را از عجایب قرآن دانست که عقول را به تحیر می افکند (طباطبایی، 1417، ج1، ص243).
اما کشف لایه های مختلف قرآن کریم و تکثیر معانی آن، مکانیسم خاصی دارد؛ همچنین، استنباط مفاهیم و معانی جدید از قرآن و ارتباط برقرار کردن میان آنها و زمینه های معرفتی گوناگون، روش شناسی ویژه ای می طلبد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که مطالعات مختلف نشانه شناسی تا چه اندازه می تواند این مکانیسم و روش را نشان دهد؟ آیا می توان با کمک مباحث نشانه شناسی کاربردی، ازجمله نشانه شناسی لایه ای، پایان ناپذیری معانی قرآن و تعدد لایه های دلالی آن را تبیین کرد؟
در ادامه پس از مفهوم شناسی واژگان، به کاربست مطالعات نشانه شناسی لایه ای در قرآن کریم می پردازیم و پس از ارائة تاریخچة این بحث و معرفی واژگان کلیدی، با تفکیک ساختار درونی و برونی متن به کشف و استخراج لایه های مختلف معنایی و سطوح متعدد معارف آن می پردازیم.
پیشینة بحث
نشانه شناسی دانشی است که نشانه های ارتباطی را بررسی می کند. این علم در قرن بیستم پا به عرصة مباحث جدید زبان شناسی گذاشت. نخستین بار فردینان دوسوسور در دورة زبان شناسی عمومی، شکل گیری علمی ای پیش بینی می کند که آن را نشانه شناسی می نامد. تقریباً هم زمان با سوسور منطق دانی به نام چارلز ساندرز پیرس در امریکا نیز دربارة طرح نشانه شناسی یا آن طور که او می نامید Semiotics کار می کرد. هیچ یک از آن دو از کار دیگری خبر نداشت، همین نکته باعث شد که از همان ابتدا، دو گرایش متفاوت در نشانه شناسی پیدا شود: یکی نشانه شناسی فلسفی پیرس و دیگری نشانه شناسی سوسور که در آن، زبان، نقش عمده ای ایفا می کرد و بعدها به بزرگ ترین مکتب نشانه شناختی تبدیل شد.
راه این دو بنیان گذار را دیگرانی در طول قرن بیستم ادامه دادند. سنت نشانه شناسی سوسوری توسط اندیشمندانی چون یلمسلو، یاکوبسن، بارت، کریستوا و بودریا ادامه یافت. نشانه شناسی پیرسی را نیز متفکرانی همانند موریس، ریچاردز، سبئوک و دیگران پی گرفتند. نشانه شناسانی چون اکو نیز از دستاوردهای هردو شاخه در تحلیل های خود بهره گرفتند و تقریباً پیش بینی سوسور به واقعیت تبدیل شد و حوزه ای مطالعاتی به نام نشانه شناسی تثبیت گردید.
امروزه نشانه شناسی لایه ای به مثابة دیدگاهی نظری که زمینه ساز نوعی نشانه شناسی کاربردی است، زمینه را برای تحلیل گستردة متون ازجمله متون مقدس در بستر رابطة تعاملی و چندسویه میان نظام های نشانه ای و لایه های متنی که شبکه ای پیچیده از روابط دلالی را به وجود می آورد، فراهم می کند. دربارة این شاخه از دانشِ نشانه شناسی، آثار بسیاری از چندلر، بارت، دینه سن، گیرو و... منتشر یافت که در آن به بررسی لایه های درونی متن پرداخته اند. بررسی لایه های بیرونی متن و تأثیر روابط بینامتنی در کشف معانی مختلف متن نیز، تألیفات گســترده ای همراه داشت و اندیشمندان غربی همچون ژولیا کریستوا، رﯾﻔﺎﺗﺮ، ژرار ژﻧﺖ و فیلیپ سولرس و نیز پژوهشگران عرب مانند الغذامی، محمد خیر البقاعی و محمد عزّ آثاری مهم و درخور تقدیری از خود برجای گذاشتند که بسیاری از آنها نیز، به فارسی ترجمه شده است. اما به هرحال در هر دو حوزة یادشده، جامعة علمی ایران، هنوز دوران طفولیت خود را سپری می کند و تنها آثاری چند از فرزان سجودی، حمیدرضا شعیری، علیرضا قائمی نیا و... به ثبت رسانده است. به همین دلیل فقدان تحقیقات مستقل و جامع در جامعة شیعیان، که به هر دو حوزة فوق، آن هم به طور هم زمان، بپردازد و هر دو حوزه، هم سطح عمودی و هم در سطح افقی، را پوشش و در آیات قرآن کریم تطبیق دهد، به خوبی محسوس است.
گفتنی است بسیاری از مفسران، محققان و اندیشمندان اسلامی، چه در قالب کتاب و چه مقاله، در پرتو علم دلالات از انواع دلالات آیات قرآن کریم (دلالت مطابقی، تضمنی و التزامی) و لایه های مختلف معنایی آن سخن گفته اند؛ اما تاکنون هیچ یک از دریچة علم نشانه شناسی و از زاویه رویکردهای تازة معناشناسی به این دلالات نپرداخته اند. بنابراین دستاورد جدید پژوهش حاضر و امتیاز آن از دیگر پژوهش ها و تحقیقات قبلی، کاربست دانش نشانه شناسی در آیات قرآن کریم است؛ به گونه ای که نه تنها در لایه های درونی نص (همانند علم دلالات)، بلکه به لایه های برونی آن و ارتباط نص با دیگر متون مرتبط نیز می پردازد و می کوشد با تکمیل نظریة نشانه شناسی لایه ای، نشان دهد آیا ممکن است نص قرآن کریم حاصل عملکرد نظام های مختلف نشانه ای که در قالب لایه های مختلف متنی تجلی می کنند، دانست یا نه؟ بی تردید، چنین مطالعاتی ابزارِ به فعلیت رسیدن استعدادهای نص را فراهم می کند و دلالت های پنهان آن را آشکار می سازد. امید است پژوهش حاضر، راه را بر تحقیقات بیشتر در این حوزه بگشاید.
مفهوم شناسی واژگان
الف) نشانه شناسی لایه ای
این شاخه از نظام نشانه شناسی مطالعة زبان در عرصة ارتباط، یعنی کارکرد واقعی هر نظام نشانه ای، طرحی انعطاف پذیر است که پویایی های زبان را در عرصة کاربرد اجتماعی توجیه می کند و کثرت دلالت نشانه ها را در موقعیت های متفاوت پاسخ می دهد. در حقیقت، نشانه شناسی لایه ای کارکرد ارتباطی و دلالی نشانه ها را از منظر نظام های متکثر چندبعدی دخیل در دلالت می بیند، نه در ساحت تک بعدی و ایستای رابطة یک سویه میان زبان و سطح گفتار (سجودی، 1383، ص146). در چارچوب نشانه شناسی لایه ای، متن از لایه های متعددی تشکیل شده است که شاید برخی در مقایسه با دیگر لایه ها اصلی تر به نظر برسد، اما در دلالت های متن، همة لایه ها می توانند به یک اندازه اثرگذار باشند. معنا نیز حاصل برهم کنش میان لایه های متنی، دانش شناختی، رمزگان ها و... است؛ از این رو، هر نشانه ای اعم از زبانی و غیرزبانی در یک کنش ارتباطی، در دل نظام پیچیده ای از عوامل متعامل معنا می یابد (همان، ص158).
براین اساس، نشانه شناسی لایه ای آیات قرآن کریم نیز، کثرت دلالت نشانه ها را در موقعیت های متفاوت پاسخ می دهد و بر پایة این ادعا استوار می سازد که نص دو محور عمودی و افقی دارد و ابعاد معنایی گوناگون آن، به واسطة روابط درون متنی و بینامتنی حاصل می شود. در حقیقت، نص قرآن کریم افزون بر تعدد لایه های مختلف در درون خویش (محور عمودی) که به واسطة ارتباط با نظام نشانگیِ درون آن حاصل می شود، ابعاد گوناگون فلسفی، کلامی، علمی، سیاسی، روایی، عقلی و... نیز دارد (محور افقی) که هریک نمود عینی و متنی یک نظام رمزگانی اند (گیرو، 1380، ص87-79). این ابعاد برای مفسر از راه توجه به رمزگان های مختلف موجود در هریک از نظام های یادشده و البته با توجه به ساختار متن، حاصل می شود. نمودار زیر ابعاد دلالی مختلف نص را نشان می دهد:
ب) رمزگان (Code)
مجموعه قواعدی اند که براساس آن، عناصری انتخاب می شوند که با دیگر عناصر ترکیب شده و عناصری جدید می سازند (یوهانسون و لارسن، 1943م، ص73). بنابراین رمزگان به قوانینی اشاره دارد که عناصر یک نظام را به عناصر یک یا چند نظام دیگر پیوند می دهد و هردو طرف حاضر در مبادلة پیام، واقعاً یا فرضاً، کاملاً یا بعضاً و یا مشترکاً، از این قوانین بهره می برند (سیبیاک، 1391، ص68). نظام رمزگانی نیز، نظامی فراگیر و اجتماعی از قراردادهای هر حوزه نشانه ای است که می تواند با نقش محتوایی خویش در تفسیر متون، به کشف لایه های مختلف معنایی متن کمک نماید (سجودی، 1383، ص195).
در تفسیر قرآن کریم نیز نظام های رمزگان به عنوان منابع تفسیر، متونی ا ند که به لحاظ ارتباط محتوایی و تأثیر آن در روشن ساختن مفاد آیات، بهره برداری می شوند. بنابراین نقش نظام های رمزگان، محتوایی است و مفسر پس از تبحر در علوم و کسب دانش شناختی لازم، از آنها در تفسیر بهره می گیرد و بدان ها استناد می نماید. بدین ترتیب، مثلاً عرفان، نوعی رمزگان است که در نظام نشانه ای عرفان قرار دارد و همة تفاسیر عرفانی ما از متن، براساس این نظام رمزگانی، یعنی متون عرفانی معنا می یابند.
اما ازآنجاکه در برخورد با هر حوزه ای می توان رمزگانی برای آن قائل شد و سرانجام زنجیره ای بی پایان از رمزگان ها را درمقابل داشت، می توان در نگاهی سطحی، رمزگان ها را به دو دستة کلی زبانی و غیرزبانی تقسیم کرد. رمزگان های زبانی عبارت اند از متون مختلف مرتبط با نص، اعم از رمزگان علم، فلسفه، عرفان، روایات، عقل، کلام و غیره (گیرو، 1380، ص47). رمزگان های غیر زبانی نیز، می توانند شامل هنری، اشیاء، آیینی و... باشد (همان، ص134-127). به طور کلی این رمزگان ها، متن را به مفهومی سیال تبدیل می کنند و امکان تحقق لایه های مختلف متن را فراهم می نمایند. نوشتار حاضر فقط به بررسی رمزگان های زبانی آیات قرآن کریم می پردازد.
ج) انواع روابط (درون متنی ـ بینامتنی)
در نشانه شناسی لایه ای از دو طریق می توان به خوانش متن و از آنجا به کشف لایه های معنایی آیات راه یافت: نخست، روابط درون متنی یا درون نصی که روشی برای تفسیر متن با توجه به نشانگان و رمزگان های موجود در متن است (صفوی، 1378، ص61)؛ در این روش، مفسر با کمک نشانگان موجود در سراسر نص و نیز کلمات هم نشین و جانشین، سیاق و... معانی آیات و لایه های متعدد معنایی آن را تعیین می کند. تفسیر قرآن به قرآن، حاصل روابط درون متنی است؛
دوم، روابط بینامتنی که متون را از نظر صورت و معنا به هم پیوند می دهد. این اصطلاح کاربردهای گوناگون دارد و نوشتار حاضر بینامتنی را به معنای رابطة تفسیری متون با یکدیگر می داند که از برخی تعابیر اکو و کریستوا این معنا حاصل می شود. از نظر اکو، هر خواننده ای متن را با کمک تجاربش که برگرفته از دیگر متون است، می خواند و تجربة خواننده از قرائت متون دیگر، در نحوة قرائت وی از متن مؤثر است (گراهام، 1380، ص22)؛[i] به بیان دیگر، در تفسیر بینامتنی به نحوة انعکاس و تأثیر متون در یکدیگر برای به فعلیت رساندن استعدادهای نص توجه می شود. در این نوع مطالعات، برای رسیدن به مراد جدی، نیازمند اطلاعات فرازبانی هستیم؛ زیرا در همة نصوص، مطالب علمی، فلسفی، کلامی و... به صورت بالفعل و صریح وجود ندارد (قائمی نیا، 1389، ص449). در تفسیر قرآن نیز مراد از تفسیر بینامتنی توجه به روابط نشانه شناختی و معناشناختی در سطوح مختلف است که متون دیگر می توانند با قرآن داشته باشند (همان، ص444).
د) روابط هم نشینی و جانشینی
روابط همنشینی یکی از نشانه های زبانی است که مربوط به ترکیب کلمات در جمله یا کلام و نسبت های هم جواری آنهاست. واژگان در طول کلام، به دلیل زنجیروار بودنشان، با یکدیگر در تماس اند. به کلماتی که در جوار یک کلمه قرار گرفته اند، کلمات هم نشین آن کلمه گفته می شود (صفوی، 1378، ص117-116)؛ مثلاً هدایت در آیة انَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدى (کهف:13)، به معنای ایمان و در آیة فَإِمَّا یأْتِینَّکُم مِّنی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحزَنُون (بقره:38) به معنای پیامبران و کتاب های آسمانی است که تشخیص هریک، وابسته به سیاق و بافت زبانی واحدهایی است که بر روی محور هم نشینی در ترکیب با هم قرار گرفته اند. پس، مفهوم هم نشینی چیزی جز ارتباط یک عنصر زبانی با دیگر عناصر تشکیل د هندۀ زبان نیست.
اما اصطلاح جانشینی رابطۀ یک عنصر با دیگر عناصری است که می توانند جای گزین آن شوند و مربوط به گزینش و نسبت های همانندی کلمات، در یک سخن، عبارت یا یک جمله است. در این مرحله، گزینش الفاظ و انتخاب آنها از محور جانشینی، براساس مشابهت و مجاورت با واژگان هم نشین صورت می پذیرد؛ زیرا واژگان، هنگام هم نشینی با واحدهای مختلف، معانی متفاوتی القا می کنند و هر واژه، همواره می تواند هرآنچه را که به گونه ای با آن مرتبط است، به ذهن متبادر کند (یاکوبسن، 1380، ص123).
برای آنکه بتوان وارد بحث نشانه شناسی لایه های قرآن کریم شد، باید نخست به اختصار، شرحی از نظریة اکو در باب نشانه و رمزگان ها به دست داد.
نشانه به مثابة یک متن
اکو معتقد است هر نشانه ای در عمل یک متن است و امکان ندارد نشانه ای در کاربرد، به کلی منتزع و منفک و قائم به خود به کار برده شود؛ از همین رو، درواقع نشانه ای وجود ندارد؛ بلکه آنچه هست، فقط نقش نشانه ای است که بیانی را با محتوایی مرتبط می کند و به عنوان یک متن در کنش ارتباطی، برای جامعة انسانی نیز، قابل تشخیص است (اکو، 1387، ص20؛ احمدی، 1371، ص55)؛ مثلاً در متن قرآن اقلام محتوایی متعددی برای واژة هدی وجود دارد: قرآن، ایمان، توحید، شناختن، خواندن و... (پرچم و شاملی، 1391، ص207-117). از این نظر ما با حداقل پنج نقش نشانه ای برای هدی مواجه هستیم که در کنش های ارتباطی مختلف یا نظام های رمزگانی متعدد، هریک در مقایسه با دیگری پررنگ تر می شود.
با این توصیف اکو، علاوه بر نظامی که در آن نشانه در تقابل با نشانه های دیگر ارزش نشانه ای یافته، عناصر دیگری نیز از نظام های دیگر به طور هم نشین در مجاورت نشانه ای که در عمل و به مقصود عینی و عملی دلالت و ایجاد ارتباط به کار رفته است، حضور دارند که نه تنها اجزای جدایی ناپذیر آن کنش ارتباطی اند، بلکه امکان تفکیک آنها از فرایند دلالت نشانه نیز وجود ندارد (گیرو، 1380، ص46).
بنابراین، متنْ شبکه ای باز از لایه های متعدد خواهد بود که خود حاصل رمزگان های متفاوت اند. با توجه به متن، برخی لایه ها یا حتی گاهی یک لایه در مقایسه با لایه های دیگر اصلی تر است یا اصلی تر تلقی می شود و در تجلی های متفاوت متنی حضور ثابت دارد ــ البته نه تفسیر و دریافت ثابت ـ و لایه های دیگر بافتی و متغیرند. هر لایة متنی در ارتباط با دیگر لایه های متنی وجود دارد. این لایه ها در تعامل با هم و در تأثیر متقابلی که از هم می پذیرند، به مثابة متن و به مثابه عینیت ناشی از یک نظام دلالتگر تحقق می یابند و تفسیر می شوند (همان، ص47؛ بارت، 1370، ص61). این برداشت ارائه شده از متن در تصویر زیر نمایان شده است:
[i]. البته این مطلب کلیت ندارد، اما فی الجمله می توان تأثیر سایر تجارب خواننده را در نحوة قرائت وی از متن پذیرفت؛ زیرا برخی متون یا برخی عبارات به قدری در مقصود شفاف و صریح اند که تجارب دیگر چندان تأثیری در نحوة برداشت از آنها ـ دست کم در لایه های رویین معنا ـ ندارد.
البته نباید تصور کرد این لایه ها صرفاً در کنار هم قرار می گیرند یا به هر طریقی ممکن است باهم مجاور شوند، بلکه باید گفت این لایه ها، هم سازمان درونی دارند و هم سازمان بیرونی و براساس روابط و نظم به خصوصی شکل می گیرند و بر یکدیگر تأثیر می گذارند؛ به بیان دیگر، در اینجا از یک سو با روابط درون رمزگانی روبه رو هستیم که نظام ارزشی نشانه های هر رمزگان را تعیین می کنند و پیوسته متأثر از لایه های متنی که تولید می شوند، متغیرند و از سوی دیگر با روابط بینارمزگانی (بینامتنی) که تأثیر متقابل بین رمزگان ها را درپی دارد. بنابراین، روابط درون متنی ساختار درونی هر لایه ای از متن را تعریف می کند و روابط بینامتنی که بیانگر تأثیر متقابل لایه های متنی بر یکدیگر است، ساختار بیرونی هر لایه را مشخص می سازد (سجودی، 1383،ص162).
دربارة قرآن کریم نیز، لایه ها و دلالت های نص آن، هم سازمان درونی دارند و هم سازمان بیرونی. سازمان درونی آن، صرفاً در درون متن و با توجه به روابط درون متنی شکل می گیرد؛ از این نظر، هر لایه از نص قرآن کریم لایه های متعدد درونی دارد که در رابطة طولی با هم قرار داشته، براساس روابط درون متنی، کشف می شوند؛ اما سازمان بیرونی آن با توجه به روابط بینامتنی میان نص و دیگر متن ها و رمزگان های مختلف ظهور می یابد. از این نظر نیز، متن قرآن کریم سطوح مختلف معنایی دارد که در رابطة عرضی با یکدیگر قرار دارند. در ادامه تفصیل هریک از این دو سازمان در نظام قرآن کریم ارائه خواهد شد.
نشانه شناسی لایه ای آیات قرآن کریم
1. تعدد لایه های دلالی (کشف ساختار سلسله مراتبی درونی هر لایه با کمک روابط درون متنی)
همان گونه که پیش تر بازگو شد، متنْ شبکه ای باز از لایه های متنی متعدد است. ساختار درونی هر لایه که از دلالت ها و معانی متعددی تشکیل شده است و به عنوان معانی طولی متن به شمار می آید، براساس روابط درون متنی آن کشف می شود.
یکی از ویژگی های روابط درون متنی، تشابک دلالت هاست که از ویژگی های نشانه شناختی قرآن کریم نیز محسوب می شود. اکو با مبنا قرار دادن نظریة متز بیان می کند که در هر ارتباطی (به جز موارد نادر) ما نه با پیام که با متن سروکار داریم. متن نیز، حاصل هم زیستی رمزگان های (اصلی و فرعی) بسیاری است که در تعامل و تقابل با یکدیگر و نیز تأثیرپذیری از نشانه های نص، لایه های متعددی را برای فهم متن تشکیل می دهند؛ بدین ترتیب خواننده، کل یک عبارت از متن را با رجوع به رمزگان های موجود در آن دریافت می کند. بسیاری از زبان شناسان همانند گرماس و یلمسلو نیز، زبان را کلّیتی متنی می انگارند که به کمک تجزیه و تحلیل می توان آن را به لایه های مختلف تقسیم کرد (دینه سن، 1380، ص115).
مراتب دلالت نشانه شناختی متن
مرتبة نخست، دلالت مستقیم: در این سطح، نشانه شامل یک دالّ و یک مدلول است؛ دلالت ضمنی، دومین مرتبة دلالتی است که نشانه های (دالّ و مدلول های) مستقیم را به عنوان دالّ خود در نظر می گیرد و یک مدلول اضافی به آن الصاق می کند. مرتبه های دلالتی، یعنی همان دلالت مستقیم و ضمنی، با هم ترکیب می شوند تا ایدئولوژی ای به وجود آورند که به عنوان عضو سوم سلسله مراتب دلالت معرفی شده است (چندلر، 1387، ص217-212؛ گیرو،1380، ص47؛ بارت، 1370، ص122). بدین طریق، مجموعه مدلولات یک نظام متنی کارکرد های نشانه شناختی گسترده ای به وجود می آورند که نه تنها با یکدیگر ارتباط، بلکه در بخش هایی اشتراک نیز پیدا می کنند (دینه سن، 1380، ص117-116؛ گیرو، 1380، ص48). توصیف ایدئولوژیک نیز تنها بر همین اساس، به عنوان یک توصیف کلی و مشترک برای همة نظام های هم زمان، قابل پیش بینی است (بارت، 1370، ص61).[1]
در اینجا دو نکتة بسیار مهم به چشم می خورد که در نشانه شناختی لایه ای، نقش چشمگیری دارد: نخست اینکه دلالت مستقیم به زنجیره ای از دلالت های ضمنی می انجامد و خود یک معنای متضمن و ابتدایی است و دوم اینکه، ترکیب دلالت های ضمنی و مستقیم، ایجاد ایدئولوژی می کند. ایدئولوژی نه در معنای سیاسی یا اعتقادی، بلکه به عنوان یک دیدگاه کلی که فضای کلی حاکم بر متن را شکل می دهد. توجه به این ایدئولوژی، سبب می شود که خواننده بازخورد هم زمانی متن را در دوران امروز درک کند و به دنبال جست وجوی این دلیل برآید که چه چیز باعث می شود متنی متعلق به قرن ها پیش، امروز نیز بازبینی شود و توجه مخاطبان را به خود برانگیزد (کریمی و همکاران، 1391، ص4). این ویژگی به طور گسترد ه ای تنها در قرآن کریم مشاهده می شود و در متون دیگر به اندازه قرآن وجود ندارد.
این نوع تشابک و وحدت شبکه ای نه تنها در میان آیات مختلف، بلکه در میان بخش های گوناگون یک آیه نیز، وجود دارد که روابط هم نشینی و جانشینی، در نشانه شناسی لایه ای این بخش از متن، اهمیت ویژه ای دارد و اساس دریافت و تفسیر لایه های دلالی متون تلقی می شود. درواقع روابط هم نشینی شیوه های متفاوتی است که عناصر درون یک آیه یا جمله از متن را به هم می پیوندد. نشانه ها از الگوهای جانشین انتخاب می شوند و براساس قواعدی (معنایی، نحوی) در کنار هم قرار می گیرند و سرانجام جمله یا آیه و درنهایت متن را تشکیل می دهند. در حقیقت، با مطالعة روابط هم نشین به قراردادها یا قواعد ترکیب دست می یابیم که در زیربنای تولید و تفسیر متون قرار دارند. روابط هم نشین اهمیت روابط جزء به کل را نمایان می سازند همانند سخن سوسور که این نکته را تأکید می کند: کل وابسته به اجزا است و اجزا وابسته به کل.
برای تبیین ساختار درونی لایه های نص قرآن کریم، می توان از این آیه یاد کرد: وَاعْبُدُواْ اللَّهَ وَلَا تُشرِکُواْ بِهِ شَیئا (نساء: 36). معانی طولی یا لایه های درونی که به واسطه روابط هم نشینی و جانشینی و نیز توجه به شبکه های به هم پیوسته و رمزگان های موجود در دیگر آیات قرآن کریم در محور عمودی از این آیه فهمیده می شوند عبارت اند از:
1. نباید بت ها را پرستید؛ 2. اطاعت از غیرخدا (همانند شیطان) و خضوع و فروتنی در برابر آن، ممنوع است (یس:60)؛ 3. همان گونه که از غیر نباید اطاعت کرد، از خواسته های نفس نیز در برابر خدا نباید پیروی نمود (جاثیه:23)؛ 4. در هیچ حال، نباید از خدا غفلت و به غیر او التفات داشت (اعراف:179).
هریک از معانی یادشده، معانی طولی آیه است که از دیگر آیات قرآن کریم به دست می آیند. علامه طباطبایی برای تبیین آنها، به تحلیل سرشت زبانِ دین می پردازد و اینکه دین چاره ای جز این ندارد که برای بیان حقایق عالی و فراتر از فهم عامة مردم از این جنبه کمک بگیرد (طباطبایی، بی تا، ص32-30).
در مثال دیگری، می توان آیة زیرا را مثال زد: الَّذینَ آمَنُوا وَلَمْ یلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ اُولئِکَ لَهُمُ الْأمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (انعام:82) که معانی طولی یا لایه های درونی که در محور عمودی از این آیه فهمیده می شوند عبارت اند از:
1. ایمان زمانی اثر خود را بروز می دهد که با بت پرستی (شرک جلی)، آلوده نشده باشد؛[2]
2. کوتاهى در انجام وظایف بندگی (شرک خفی)[3] نیز، ایمان را متزلزل و از آثار آن خواهد کاست (یوسف: 106)؛
3. هرگونه غفلت از یاد خداوند،[4] خار راه محبت حق است و آدمی را از قرب الهی دور می سازد.
از نظر علامه طباطبایی و دیگر مفسران، ایمان در آیة یادشده یعنی در الذین امنوا، مطلق ایمان به ربوبیت خداست؛ بنابراین برحسب سلسله مراتب آنْ ظلم، امنیت و اهتداء نیز، متفاوت می شوند (طباطبایی، 1417، ج7، ص202؛ طیب، 1378، ج 1، ص140-137و اکثر مفسران). براین اساس، آیه به طور کلى چنین نتیجه مىدهد که امنیت و اهتداء فقط بر ایمانى مترتب مىشود که صاحبش از جمیع این انواع، برکنار باشد ألا إِنَّ أوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُون (یونس:62). بدیهی است هراندازه تقواى شخص و معرفت او به مقام پروردگارش بیشتر باشد، به معناهای عمیق تر راه خواهد یافت و متناسب با آن، از انواع شرک جلی و خفی و اساساً هرگونه غفلت از یاد خداوند دوری خواهد گزید (همان، ص204-201؛ صادقی تهرانی، 1365، ج10، ص188؛ امین اصفهانی،1361، ج1، ص60؛ طیب، 1378، ج5، ص126).
بیان این نکته ضروری است که دو نوع گسترش دلالی که حاصل روابط درون متنی و غور در ساختار درونی هر لایه است، در آیات مشاهده می شود: گسترش مصداقی و گسترش مفهومی. در گسترش مصداقی، آیات در طول زمان مصادیق و موارد جدیدی می یابند. علامه طباطبایی نیز در یکی از دو معنای جری به این صورت نظر دارد. در گسترش مفهومی نیز، آیات در طول زمان، دلالت ها و معانی جدیدی می یابند؛ درنتیجه نوعی تعدد دلالی و معنایی هم با گذشت زمان در آیات پیدا می شود. این دلالت ها نافی یکدیگر نیستند (قائمی نیا، 1389، ص308)، البته یافتن دلالت ها و معانی جدید در طول زمان ـ دست کم در قرآن کریم ـ به معنای ایجاد معانی جدیدی که پدیدآورنده به آن توجه نداشته باشد، نیست؛ بلکه در طول زمان بر اثر عوامل گوناگون مانند تدبرِ بیشتر در متن آیات و کشف حقایقی مرتبط با مضمون برخی آیات، ممکن است لایه ها یا دقایقی از معنای متن کشف شود که گذشتگان به آن توجه نداشته اند؛ ازاین رو می توان پی بردن به این لایه ها یا دلالت های درونی و مخفی آیات را از نظر مخاطبان نوعی گسترش مفهومی یا دلالی آیات تلقی کرد.
باید توجه داشت کشف این ساختار سلسله مراتبی درون متن، اگر از حد قواعد فهم محاوره عقلایی فراتر رود و از سنخ شهود اهل معرفت باشد، تنها از معصومان علیه السلام پذیرفته خواهد بود و از دیگر مفسران، چنین علمی تنها برای خود ایشان یقینی و معتبر است و اگر در مقدمات آن، قصور یا تقصیری رخ نداده باشد، برای دیگران فقط درحد احتمال اعتبار دارد (بابایی، 1385، ص376-375).
اما نکتة اصلی در کشف مراتب دلالتی متن، نه ایده های پنهان بر اثر، بل شیوة گنجاندن آنها در متن و نحوة استخراج آنهاست. این موضوع بدان سبب اهمیت دارد که ایدة گفت وگوی با متن که در مباحث هرمنوتیک مدرن (هرمنوتیک فلسفی) رواج بسیار یافته است، از نظر برخی پژوهشگران با مباحث نشانه شناسی لایه های درونی متن تداخل می یابد و به نظر می رسد مرز جدایی این دو، همواره روشن نیست (احمدی، 1371، ص205). درحالی که ایدة گفت وگوی با متن، بر این فرض استوار است که هر متن، همواره حرف هایی دارد که از ما پنهان است و مخاطب متن، معناهای متن را می آفریند. براساس این ایده، معنا یا معناهای پنهانِ اثر، مواردی مادی نیستند که یک بار و برای همیشه کشف شوند. گونه ای راهنماهای به معناهای یکدیگرند که چون به آنها دست یابیم، سرنخ مواد پنهان دیگر را می یابیم و می بینیم که پژوهش ما، نهایت ندارد (همان، ص204).
بارت نیز در کتاب امپراطوری نشانه ها، به این نکته اشاره می کند و معتقد است هیچ معنای مستقل و اصیلی که مد نظر مؤلف باشد، وجود ندارد و خواننده است که آنچه دوست دارد، به طور فعالانه و نه منفعل، از متن برداشت می کند (بارت، 1970م، ص18). به همین دلیل، هرمنوتیک مدرن (هرمنوتیک فلسفی) ذهنیت گراست و به نسبیت در فهم می انجامد.[5] این درحالی است که در نشانه شناسی تمرکز نه بر ماهیت فهم که روی ماهیت متعلق فهم است و با توجه به فرایند دلالت نشانه شناس لایه ای، متن را به مثابه ای دوّال ناظر به واقع می بیند و با ابزار و قواعد نشانه شناختی زوایای پنهان و لایه های درونی آن را آشکار می سازد؛ ازاین رو نشانه شناسی درمقابل هرمنوتیک مدرن عینیت گراست (قائمی نیا، 1389، ص52-53). البته این بدان معنا نیست که نشانه شناسی نقش خواننده را در خوانش و تفسیر متن نادیده می گیرد؛ زیرا رابطة معارف خواننده با متن رابطة فعلیت بخشی است و خواننده در پرتوی استنطاق متن و پرسش مبتنی بر معارف خود، استعداد ها و قابلیت های متن را به فعلیت می رساند (همان).
اگر در خوانش هرمنوتیکی لایه های متن، مفسر باید با استنطاق و به کمک پیش فرض ها و پیش فهم های خود به تفسیر متون و استخراج لایه های مختلف آن بپردازد، در نشانه شناسی لایه ای، مفسر نخست باید مبادی ثابتی که برای تفسیر متون لازم است فرا گرفته، سپس به مطالعة متون بپردازد؛ به همین دلیل، کشف لایه های مختلف در نشانه شناسی لایه ای، عقلانی و روش مند است و براساس قواعد مخصوص به خود انجام می گیرد.
2. تعدد سطوح دلالی (کشف لایه های برون نصی با کمک روابط برون متنی)
این پرسش همواره مطرح می شود که آیا فهم نص، صرفاً فعالیتی درونی است که با رجوع به رمزگان های موجود در متن و توجه به محورهای هم نشینی و جانشینی و کشف روابط پیچیدة موجود میان آیات پایان یابد؟ یا نه، مفسر برای فهم نص باید در فضای بیرون از نص نیز سیر کند و ارتباط دیگر متون را با نص در نظر بگیرد؟
از نظر طرف داران نشانه شناسی لایه ای، فهم نص تنها یک فعالیت درونی نیست، بلکه مفسر برای فهم نص باید به یک سری فعالیت های بیرونی نیز بپردازد و در فضای بیرون از نص نیز سیر کند؛ بنابراین، نص علاوه بر طبقات مختلف دلالی، سطوح مختلف دلالی نیز دارد: دلالت های فلسفی، علمی، فقهی، کلامی، روایی و... هریک از این نوع دلالت ها به سطح خاصی تعلق دارند و از این نظر نص، سطوح مختلف دلالی دارد.
درحقیقت، با کاربرد نشانه شناسی لایه ای در فهم نص قرآن کریم، نه تنها فلسفه، کلام، عرفان، علوم و... در فهم قرآن کنار نمی روند، بلکه جایگاه هریک از آنها در فهم نص روشن می شود و همة آنها در چارچوبی جامع نگریسته و بررسی می شوند. فوکو در این باره می نویسد: حد کتاب هرگز به وضوح روشن نیست؛ ورای عنوان، سطرهای نخستین و نقطة پایانی، ورای ترکیب بندی درونی شکل خودانگیخته اش، کتاب در درون نظامی از ارجاعات به کتاب های دیگر، متن های دیگر، جمله های دیگر گرفتار است و گره ای است در دل شبکه ای (سجودی، 1383، ص161)؛ به همین سبب یکی از مهم ترین وظایف مفسر، تعیین رابطة نص قرآن با دیگر متون است.
بنابراین، برای کشف لایه های برون نصی، خواننده باید تا اندازه ای در فضای بیرون از نص نیز سیر کند و با کمک روابط بینامتنی و استمداد از رمزگان های مختلف، از هر متن مرتبط با نص برای فعلیت بخشی به استعدادهای آن کمک بگیرد. سپس برای اینکه از دستاوردهای حرکت در بیرون از فضای نص اطمینان خاطر یابد، باید به روابط درون نص نیز توجه کند؛ بدین ترتیب، استعدادهای متن شکوفا شده، به فعلیت می رسد.
البته شکل گیری دلالت های جدید برای متن، هرگز به معنای بی ضابطه بودن آنها نیست؛ چراکه هر معرفتی مهمان هر نصی، ازجمله نص قرآن کریم نمی شود. متن تنها به معارفی روی خوش نشان می دهد که تناسب ویژه ای با آن دارند. هر معرفتی هم نمی تواند استعدادهای نص را به فعلیت برساند؛ چه بسا از هزاران معرفت که در فضای متن وارد می شوند (مخصوصاً نص قرآن کریم) یکی ادامة بقا نیابد. یافتن ضوابط این ادامه حیات و بقا بسیار دشوار است، اما بی ضابطه نیست.
اما کارکردها و نقش های روابط بینامتنی در تفسیر فراوان است و نمی توان برای آنها محدودیتی قائل شد یا فهرست کاملی از آنها به دست داد؛ از همین رو، در ادامه تنها به ذکر نمونه ای از تفسیر قرآن اکتفا می شود که مفسران در آن به بررسی روابط بینامتنی پرداخته اند:
برای کشف لایه های برون نصی، گاهی می توان با کمک روابط بینامتنی، قیود پنهان معنا را آشکار نمود. متون علمی ازجمله متونی اند که می توانند چنین کارکردی داشته باشند. یکی از این موارد، متون نجومی است که در تفسیر آیة زیر، کانون توجه مفسران قرار گرفته است: وَالْأرْضَ مَدَدْنَاهَا وَألْقَینَا فِیهَا رَوَاسىَ وَأنبَتْنَا فِیهَا مِن کلِّ زَوْجِ بَهِیج (ق: 7).
برخی مفسران به این نکته اشاره کرده اند که معنای مد بسط دادن و گسترانیدن است (طباطبایی، 1417، ج18، ص340). هنگام نزول آیه، مشکلی در فهم آن برای عقول مردم عصر نزول وجود نداشت، اما با پیشرفت علم و اثبات کروی بودن زمین، برخی آیة یادشده را با علم در تعارض دانستند (میبدی، 1371، ج9، ص277)؛ زیرا بسط زمین، بر مسطح بودن آن دلالت دارد. در حل این تعارض گفته اند که مراد آیه این نیست که زمین به صورت مطلق مبسوط و مسطح است و کروی نیست، بلکه مراد خداوند این است که در هر مکانی از زمین، آن را مبسوط می بینید، یعنی شخص در هر مکانی از زمین بایستد، آن را مسطح می بیند که این حقیقت، نه تنها با علم در تعارض نیست، بلکه تنها با کروی بودن زمین، سازگار و هم خوان است. اگر زمین، مربع مکعب یا چندوجهی بود، در همة مناطق مسطح به نظر نمی آمد. خلاصه، برای اینکه زمین در برابر دید ما مبسوط و مسطح باشد، باید کروی باشد. براین اساس، آیه به طور ضمنی بر کروی بودن زمین نیز، دلالت دارد (آلوسی، 1415، ج 13، ص326).
بنابراین با کمک نشانه شناسی لایه ای و توجه به روابط بینامتنی (علم نجوم) آشکار می شود که آیه قیود پنهان دارد و در اصل مناطق مختلف زمین مراد است و این نکته تنها با
کروی بودن زمین هم خوانی دارد.
دانش شناختی
اکنون می توان این بحث را مطرح کرد که انسان چگونه می تواند به رمزگان ها (چه درون متنی و چه برون متنی) و نظام های حاکم بر آنها راه یابد؟ یا به دیگر بیان، امکانات رمزی آنها را بازشناسد و در فهم لایه های مختلف متن، آنها را به کار گیرد؟
در نشانه شناسی لایه ای نیز اعتقاد بر آن است که تا زمانی که خواننده به دانش شناختی مربوط که با تعامل میان رمزگان های موجود در سطح زبان و رمزگانی که در متن تجلی می کند، مجهز نباشد، نمی تواند به دریافت های صحیح و مناسب با متن راه یابد. مخاطب باید این اطلاع یا دانش را کسب کرده باشد؛ در غیر این صورت، حتی مجهز بودن به رمزگان زبان متن نیز، به او کمک چندانی نمی کند (سجودی، 1383، ص198-197)؛[6] مثلاً در کشف لایه های درونی متن، که براساس رمزگان های موجود در آن انجام می گیرد، افراد با یکدیگر متفاوت اند، زیرا فهم همة لایه ها برای همه افراد، یک سان نیست و بسته به ظرفیت و حالات و استعدادهای درونی افراد، کشف لایه های درونی نص، در میان افراد مختلف، متفاوت است و توانایی خاصی می طلبد. چنانچه در تفسیر جملة أمْ عَلى قُلُوبٍ أقْفالُها ذیل آیة أفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أمْ عَلىَ قُلُوبٍ أقْفَالُهَا (محمد:24) از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است: براى تو قلبى است و گوش هایى که (راه نفوذ در آن است) و خداوند هرگاه بخواهد بندهاى را (به خاطر تقوایش) هدایت کند، گوش هاى قلب او را مىگشاید، و هنگامى که غیر از این بخواهد بر گوش هاى قلبش مهر مىنهد، به گونهاى که هرگز اصلاح نخواهد شد، و این معناى سخن خداوند است أمْ عَلى قُلُوبٍ أقْفالُها (عروسی حویزی، 1415، ج5، ص41).
آنچه از شرایط مفسر به اخلاص، ایمان، عمل صالح، تقوا و نظایر آنها تعبیر می شود و نیز آنچه برخی مفسران و دانشمندان علوم قرآنی در منابع تفسیر به عنوان واردات قلبی، الهامات، شهود عرفانی و... مطرح می کنند، شرایط، زمینه ها و مقدمات راه یابی به این بخش از متن یعنی لایه های درونی آن به شمار می آید.
به منظور کشف لایه های برون نصی نیز، که با کمک روابط برون متنی، انجام می گیرد، تا زمانی که خواننده با دیگر رمزگان های مرتبط با متن آشنا نباشد، نمی تواند به دریافت های صحیح و مناسب با متن راه یابد؛ برای نمونه، مفسری که با متون فلسفی آشنا نیست، هر اندازه هم به روابط درون نصی توجه کند، هرگز نمی تواند به لوازم و دلالت های فلسفی آیات دست یابد. دلالت های گوناگون نص در فضای متون مختلف شکوفا می شوند و هرقدر آشنایی مفسر با آنها بیشتر باشد، به همان اندازه امکان این کار فراهم می آید که به دلالت های بینامتنی نص دست یابد.
بنابراین، برای کشف لایه های مختلف کلام الهی (چه درونی و چه بیرونی) و استنباط صحیح مراد خداوند، مفسر باید از دانش شناختی لازم (چه توانمندی های روحی و چه توانمندی های علمی) برخوردار باشد تا بتواند در پرتو آن، توانمندی لازم برای تفسیر قرآن را برطبق قواعد آن به دست آورد (بابایی، 1385، ص318). اهمیت آشنایی با دانش شناختی تا اندازه ای است که بسیاری از دانشمندان علوم قرآنی همانند سیوطی، زرکشی و نیز بیشتر مفسران در مقدمة تفاسیر خود به این موضوع پرداخته اند و هریک به فراخور تبحر و تخصص خود، ضرورت بهره مندی از این دانش های شناختی و نیز کمیت و نقش هریک را کانون بحث و تذکر قرار داده اند.
در پایان باید به این نکته نیز اشاره کرد که نظام های رمزگان در تعاملی دوسویه توسط دانش شناختی گسترش می یابند و خود به بسط و گسترش آن دانش نیز، کمک می کنند (سجودی، 1383، ص198)؛ مثلاً در تفسیر قرآن کریم، ممکن است مفسری که از علم رجال و درایه و اصول آگاهی ندارد، به خطا از روایتی که به دلیل ضعف سند یا دلالت، شرایط لازم را ندارد، بهره گیرد و براساس آن فهمی نادرست از آیه را تفسیر آیه پندارد. در این باره استفادة نادرست مفسر از منبع روایات، معلول عدم آگاهی وی از دانش شناختی لازم مفسر است؛ ازسوی دیگر، مشخص شدن منابع تفسیر در تعیین دانش شناختی مورد نیاز مفسر تأثیر دارد؛ مثلاً اگر روایات معتبر یکی از منابع تفسیر و نظام های رمزگانی مورد نیاز مفسر به شمار آید، علومی که در شناخت اعتبار یا مفاد روایات مؤثرند مانند علم رجال و علم درایه در قلمرو علوم مورد نیاز مفسر قرار می گیرند و مفسر به منظور بهره برداری بهتر از روایات، باید این علوم را فراگیرد.
نتیجه گیری
قرآن کریم لایه های متعدد طولی و عرضی بسیاری دارد که کشف آنها، روش شناسی خاصی می طلبد. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که مطالعة قرآن کریم با رویکرد نشانه شناسی لایه ای، نشان می دهد قرآن کریم از لایه های دلالی متعددی برخوردار است که هم سازمان درونی دارند و هم سازمان بیرونی. سازمان درونی آن، صرفاً در درون متن و با توجه به روابط درون متنی مختلف ازجمله تشابکِ دلالت ها و توجه به روابط هم نشینی و جانشینی رمزگان های موجود در متن شکل می گیرند.
سازمان بیرونی آن با کمک روابط بینامتنی میان نص و دیگر متن ها و رمزگان های مختلف، دلالت ها و سطوح مختلف معنایی دیگری هم برای آن پیدا می شود که در رابطة عرضی با یکدیگر قرار دارد و استعدادهای نهفته موجود در آن را آشکار می سازند. برای راه یابی به این رمزگان های مختلف و کشف امکانات رمزی آنها نیز، مفسر باید به دانش شناختی مربوط، چه توانمندی های روحی اعم از تقوا، اخلاص و چه توانمندی های علمی اعم از آشنایی با دیگر متون مرتبط با نص مانند متون علمی، فلسفی، که به عنوان ابزار تعامل میان رمزگان زبان و رمزگان متن تجلی می کند، مجهز باشد تا بتواند به دریافت های صحیح و مناسب با متن راه یابد؛ بنابراین با کمک مباحث نشانه شناسی لایه ای می توان ضمن پاسخ دادن به کثرت دلالت نشانه های نص قرآن کریم در موقعیت های متفاوت، ابزار به فعلیت رسیدن استعدادهای نص را فراهم کرد و دلالت های پنهان آن را آشکار ساخت.
[1]. اشاره به این نکته ضروری است که مراتب دلالتی متن، مشابه دیدگاه مفسران و دانشمندان علم اصول در این زمینه است. این موضوع بحثی تطبیقی را در این زمینه می طلبد که فراتر از گنجایش این پژوهش است.
[2]. اگرچه در آیه، واژة ظلم به کار رفته، اما با توجه به بافت زبانی و سیاق آن، منظور از آن، ظلم و ستم معینی است که درخصوص ایمان اثر کرده و آن را می پوشاند (طباطبایی،1417، ج 7، ص200). مفسران آن را به معنای شرک دانسته اند؛ زیرا شرک هرگز با ایمان جمع نمی شود (همان؛ بیضاوی، بی تا، ج2، ص475؛ ابن کثیر، بی تا، ج3، ص262؛ آلوسی، 1345، ج 7، ص207؛ بروسوی، 1306، ج1، ص650؛ مغنیه،1400، ج3، ص216؛ طبری،1990، ج7، ص167؛ میبدی، 1412، ج3، ص408). بنابراین بت پرستی، معنای مطابقی آیه است. همچنین این معنا از آیات زیر نیز قابل کسب است: قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَسَلُوهُمْ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ*فَرَجَعُواْ إِلىَ أنفُسِهِمْ فَقَالُواْ إِنَّکُمْ أنتُمُ الظَّلِمُونَ*ثمَّ نُکِسُواْ عَلىَ رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ یَنطِقُونَ (انبیاء:63-65).
[3]. شرک خفی شامل انواع زیر است که براساس درجة تقوای شخص، عبارت اند از: انواع گناهان کبیره، هواپرستی، ارتکاب مکروهات و ترک مستحبات، اشتغال به مباحات، گناهان اخلاقی و انحرافات فکری.
[4]. از نظر عارفان واصل و کاملان طریق معرفت، یکی از انواع این غفلت (شدیدترین ظلم)، تجاوز کردن به مقامات و حدود الهى است؛ به گونه ای که در شناسایى صفات و اسماء او و در معرفى مقامات عظمت او قصور و تقصیر شود (مصطفوی، 1360، ج8، ص66).
[5]. درحالی که هرمنوتیک کلاسیک (سنتی) از وحدت معنایی متن دفاع می کند و هرمنوتیک را به منزله یک هنر یا فن و تکنیک در خدمت وصول به این معنای نهایی قرار می دهد، هرمنوتیک فلسفی ـ به ویژه در قرائت هایدگر و گادامر ـ با تأکید بر گفت وگوی متن و مفسر، این ادعا را که قصد مؤلف هدف تفسیر متن است کنار می زند و راه را برای پذیرش تکثرگرایی (پلورالیزم) در این ایده هموار می کند (واعظی، 1380، ص299). البته در دوران معاصر نیز نحله هایی از هرمنوتیک عینی گرا پدید آمده که بر امکان فهم عینی و ثابت و فراتاریخی اثر تأکید دارد. از نظر این هرمنوتیک معنای متن، واقعیتی مستقل از مفسر است؛ و این واقعیت ریشه در قصد مؤلف دارد و مفسر می تواند به این معنای عینی و واقعی دست یابد. امیلیو بتی (حقوق دان معروف ایتالیایی متولد 1890) و اریک دونالد هرش (متفکر آمریکایی متولد 1928) از مدافعان سرسخت عینی گرایی در تفسیر متون هستند (همان، ص434ـ435 و 457).
[6]. جهت تبیین بهتر تفاوت نظام های رمزگان با دانش شناختی، می توان گفت: نقش دانش شناختی که به عنوان علوم مورد نیاز مفسر در تفسیر شناخته می شود، نقش ابزاری است؛ اما نظام های رمزگان به عنوان منابع تفسیر، اموری است که به لحاظ ارتباط محتوایی و تأثیر آن در روشن ساختن مفاد آیات، مورد بهره برداری قرار می گیرند. بنابراین نقش نظام های رمزگان، محتوایی است و مفسر پس از تبحر در علوم و کسب دانش شناختی لازم، از آنها در تفسیر بهره می گیرد و بدانها استناد می کند. برای مثال، علوم ادبی (صرف و نحو و معانی و بیان) که نقش ابزاری دارند، دانش شناختی بوده و از علوم مورد نیازند، اما روایات که نقش محتوایی و معرفتی دارند، منبع به شمار آمده و جزو نظام های رمزگانی جهت تفسیر محسوب می شوند.
منابع
آلوسى، سیدمحمود،1415ق، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیه.
احمدی، بابک، 1370، ساختار و تأویل متن، کرج، پایا.
ـــــ ، 1371، از نشانه های تصویری تا متن، تهران، نشر مرکز.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، بی تا، تفسیر القرآن العظیم، بی جا، دار الفکر.
امین اصفهانی، سیده نصرت،1361، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
اکو، اومبرتو، 1387، نشانه شناسی، ترجمه پیروز ایزدی، تهران، نشر ثالث.
بابایی، علی اکبر و عزیزی کیا، غلامعلی و مجتبی روحانی، 1385، روش شناسی تفسیر قرآن، قم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت).
بارت، رولان، 1967م، عناصر نشانه شناسی، ترجمه مجید محمدی، تهران، انتشارات الهدی.
برسوی، اسماعیل حقی بن مصطفوی، 1306ق، روح البیان، بی جا، مطبعة العثمانیة.
بیضاوی، عبدالله بن عمر، 1418ق، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
پرچم، اعظم و شاملی، نصرالله، 1391، نقش و کارکرد اشتراک معنوی و سیاق در دانش وجوه قرآن و ترجمه های فارسی قرآن، اصفهان، پیام علوی.
چندلر، دانیل، 1387، مبانی نشانه شناسی، ترجمه مهدی پارسا، تهران، سوره مهر.
دوسوسور، فردینان، 1378، دوره زبان شناسی عمومی، ترجمه کوروش صفوی، تهران، هرمس.
دینه سن، آنه ماری، 1380، درآمدی بر نشانه شناسی، ترجمه قهرمان ظفر، آبادان، پرسش.
سجودی، فرزان، 1383، نشانه شناسی کاربردی، چ دوم، تهران: قصه.
سیبیاک، تامس آلبرت، 1391، نشانه ها: درآمدی بر نشانه شناسی، ترجمه محسن نوبخت، تهران، نشر علمی.
صادقی تهرانی، 1419ق، البلاغ فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم، مؤلف.
صفوی، کورش، 1378، درآمدی بر معناشناسی، تهران، سوره مهر.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دفتر انتشارات اسلامی.
ـــــ ، بی تا، قرآن در اسلام، تهران، دفتر انتشارات اسلامی.
طیب، سیدعبدالحسین، 1378، اطیب البیان فى تفسیر القرآن، تهران، اسلام.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، 1412ق، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه.
عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه،1415ق، تفسیر نور الثقلین، چ چهارم، قم، اسماعیلیان.
غزالی، ابی حامد، 1421ق، مجموعه رسائل الامام الغزالی، بیروت، دار الفکر.
قائمی نیا، علیرضا، 1389، بیولوژی نص (نشانه شناسی و تفسیر قرآن)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
کریمی، فرزاد و غلامحسین زاده، غلامحسین و قدرت الله طاهری،1391، سبک شناسی روایت در شعر اخوان ثالث با تأکید بر نقد روایی نشانه ها، کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی، ش 24، ص72-43.
گیرو، پیرو، 1380، نشانه شناسی، ترجمه محمد نبوی، تهران، آگاه.
ﮔﺮاﻫﺎم، آﻟﻦ،1380، ﺑﻴﻨﺎﻣﺘﻨﻴﺖ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﭘﻴﺎم ﻳﺰداﻧﺠﻮ، ﺗﻬﺮان، ﻣﺮﻛﺰ.
مصطفوى، حسن، 1380، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب.
مغنیه، محمدجواد، الکاشف، 1424ق، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
میبدى، رشیدالدین احمد بن ابى سعد، 1371، کشف الأسرار و عدة الأبرار، چ پنجم، تهران، امیرکبیر.
واعظی، احمد، 1380، درآمدی بر هرمنوتیک، قم، مرکز نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
یوهانسون، یورگن دینس و لارسن، سوند اریک، 1943م، نشانه شناسی چیست؟، ترجمه سیدعلی میرعمادی، تهران، ورجاوند.
یاکوبسن، رومن، 1380، قطب های استعاره و مجاز، ترجمه کوروش صفوی، تهران، حوزة هنری.