، سال هفتم، شماره اول، پیاپی 13، بهار و تابستان 1393، صفحات 47-64

    کار آمدی روایات در کشف معارف اعتقادی دین

    نویسندگان:
    عسکری سلیمانی امیری / دانشيار مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / solymaniaskari@mihanmail.ir
    ✍️ سیدعلی ملکیان / دانش‌پژوه كارشناسي ارشد فلسفة مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / sam61783@yahoo.com
    چکیده: 
    مسئله‌ی پژوهش پیش رو این است که آیا می توان در اعتقادات بر اخبار آحاد تکیه کرد یا خیر؟ برآنیم نشان دهیم که امر اعتقادات با تکالیف فقهی تفاوتی آشکار دارد. بدین  منظور نگاهی به ادله‌ی حجیت اخبار می افکنیم و میزان کارآمدی آن را در قلمرو واقعیات و اعتقادات بررسی می کنیم. حاصل بررسی اینکه در این قلمرو نیاز به یقین داریم، حال آنکه روایات حتی اگر متواتر باشند، نهایتاً علم به صدورشان می یابیم؛ ولی ازآنجاکه احتمال تقطیع، نقل معنا، پایین بودن سطح فهم برخی روات، تقیه و توریه و... در روایات وجود دارد، اطمینان یافتن به مدلول آنها دشوار است و محتوای آنها در بسیاری موارد یقین آور نخواهد بود. از دیگر سو، در مقام کشف حقایق بر خلاف مباحث فقهی جای جعل اعتبار و حجیت نیست؛ از این رو روایات در حیطه‌ی استنباط واقع و بیان اعنتقادات با شرایطی سخت تر از روایات فقهی روبه رویند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Efficiency of Narration in Recognizing the Doctrinal Knowledge of Religion
    Abstract: 
    This research seeks to find out whether or not we can rely on single narrations in exploring religious beliefs. This paper shows that there is an obvious difference between religious beliefs and fiqhi obligations. To this end, it investigates the evidence about the validity of narrations and the extent its efficiency with regard to realities and religious beliefs. The result of the investigation shows that certainty is a requisite for doing research in this field, whereas in case of the traditions about whose authenticity all agree, there is a need to know their chain of transmission. Due to the possibility that the narrations contain examples of cutting up, referring to the meaning (idea), low level of understanding of some narrators, concealment, and dissimulation relying on their content will be difficult, and accordingly, their content will, in most cases, be unconfirmed. On the other hand, when discovering realities, unlike the case of fiqhi questions, one cannot question validity and soundness. Compared with the narrations dealing with fiqhi questions, the narrations concerning with the inference of reality and explaining religious beliefs meet more difficult conditions
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

    مقدمه

    یکی از چالش هایی که در مباحث اعتقادی از جمله خداشناسی با آن روبه روییم، این است که آیا استنباط مسائل هستی شناسانه به ویژه مسائل بنیادین آن، از طریق ظواهر آیات و روایات، امکان پذیر است یا نه؟ اگر بگوییم چنین امکانی وجود دارد، آیا شرایطی در آن باید در نظر گرفته شود یا نه؟ این بحث، از مسائل میان رشته ای است که هم در علم اصول[1] و هم در برخی کتب کلامی[2] و هم در مقدمه یا مدخل تفاسیر[3] مطرح شده است. همچنین مقالات پرشماری در این زمینه نگاشته شده که ازجمله آنها می توان به مقالة ارزشمند کاربرد حدیث در تفسیر و معارف، نوشته استاد آملی لاریجانی اشاره کرد. البته این بحث اساسی دارای ابعاد مختلفی است که تدقیق در آنها، نیازمند تأمل فراوان است و پرداختن به همة آنها در راستای موضوع این مقاله نیست. در این مقاله ادلة موافقان و مخالفان را با تفصیل بیشتری نسبت به مقالات پیشین بیان و تحلیل می کنیم.

    همان گونه که می‏دانیم، در استنباط احکام ناظر به عمل از روایات معصومین علیه السلام سه مسئله را باید بررسی کرد:

    1. صدور: از حیث صدور، روایات را می توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی خبر متواتر که به سبب تواترش یقین به صدورش داریم. البته یقین به صدور این دسته، یقین منطقی نیست، بلکه یقین عقلایی است که هرچند احتمال مخالفتش با واقع هست، عقلا به چنین احتمالی توجه نمی کنند. دستة دیگر، خبری است که متواتر نیست و از همین رو گمان به صدورش از معصوم علیه السلام داریم و به این خبر اصطلاحاً خبر واحد گویند.[4] بحثی که در علم اصول، با عنوان حجیت خبر واحد ارائه می شود، در همین دسته از اخبار است و محور آن، احراز صدورش از معصومین علیه السلام است؛ وگرنه در دو دستة پیشین، نیازی به دلیل برای اثبات حجیتش نداریم. در این مقاله ما در پی اثبات حجیت خبر واحد نیستیم، بلکه آن را به کتب اصول فقه وامی نهیم[5] و می پذیریم که خبر واحد، بدون قرینه نیز در فروع فقهی حجت است؛

    2. جهت صدور: مراد از جهت صدور آن است که بررسی کنیم آیا روایت در مقام بیان حکم واقعی خداست یا نه؟ زیرا احتمال دارد که روایتی از معصوم صادر شده باشد، ولی نه برای بیان حکم واقعی، بلکه مثلاً امام به دلیل تقیه[6] یا توریه[7] و... آن روایت را بیان کرده است. بنابراین در بحث دربارة هر روایت، احراز عدم تقیه و دیگر جهات صدور بایسته است که گاه به صورت قطعی احراز می‏شود و گاه با اصول عقلایی یا اصول عملیه، دلیلی بر جهت صدور آن اقامه می‏گردد؛[8]

    3. دلالت: پس از احراز صدور روایت از معصوم و احراز صدورش برای بیان حکم واقعی، نوبت به بحث دلالی روایت می رسد؛ یعنی بحث در باب اینکه آیا آن روایت، حکم مورد ادعا را ثابت می کند یا نه؟ روایات از این جهت به دو دسته تقسیم می شوند: الف) روایاتی که نص در مقصودشان هستند. دلالت این قسم، به سبب یقینی بودنش، حجت است و نیازی به اثبات حجیت ندارد؛ ب) روایاتی که دلالت آنها در حد ظهور است؛ یعنی این احتمال وجود دارد که مراد گوینده، غیر از آن چیزی باشد که روایت در آن ظاهر است. حجیت قسم دوم، نیاز به دلیل دارد؛ چون دلالت این قسم، بیش از ظن نیست و اصل اولی، عدم حجیت ظن است که برای خروج از این اصل اولی، نیاز به دلیل خاص داریم.[9] البته به نظر می رسد حجیت ظواهر، علاوه بر استنباط حکم فقهی، برای کشف واقع نیز کفایت می کند؛ همان گونه که فیلسوفان بر حسب محاورات عرفی، مقصود خود را بیان می کنند، ائمة معصومین علیه السلام نیز همین شیوه را داشته اند. بنابراین همان گونه که در کشف نظر حقیقی فیلسوف به ظاهر حرف او می توان استناد کرد، به ظاهر سخن امام علیه السلام نیز برای کشف نظر حقیقی او می توان استناد کرد (لاریجانی، 1381، ص155-156).

    همان طور که اشاره کردیم، احراز شرایط یادشده در روایت برای استنباط حکم فقهی از آن بسنده است؛ اما برای کشف واقعیت چه؟ پاسخ منفی است. در این مقام با مشکلات دیگری هم رو به روییم که باید برای حل آنها چاره ای اندیشید.

    1. مشکل کشف واقعیات از ظاهر متون دینی

    بحث ما در این مقاله فقط در این باره است که بدانیم آیا راهی وجود دارد که از طریق احادیث، نظر حقیقی معصومین علیه السلام درباره واقعیات خارجی را کشف کنیم؟ مثلاً چگونه می توان فهمید که معصومین علیه السلام معاد را جسمانی می دانند یا روحانی؟ نفس را مجرد می دانند یا مادی؟ آیا برای انسان یک نفس قایل اند یا نفوس پرشمار؟ نفس را حادث به حدوث بدن می دانند یا نه؟

    ازآنجاکه در عقاید، جزم و باور قلبی مطلوب است، به سادگی نمی توان به خبر استناد کرد؛ هرچند در مسائل فقهی می توان طبق این خبرها عمل کرد. بنابراین برای تمسک به خبر در عقاید، علاوه بر اینکه باید از ناحیة سند، اطمینان به صدور از ناحیة معصومین علیه السلام داشته باشیم، از جهت صدور نیز باید بدانیم که روایت از روی تقیه یا توریه و... صادر نشده است؛ و نیز از ناحیة دلالت، بایسته است بدانیم که خبر یا نص است یا اگر ظهور است، قرینه ای بر خلاف آن نداشته باشیم. به هر صورت در مواردی که احتمال تقیه، توریه و مانند آن را می دهیم باید دقت بیشتری به خرج دهیم؛ زیرا این گونه موارد موجب می شوند که به آسانی نتوان به مضمون خبر اعتماد کرد. بنابراین هرچند ظاهر روایات معصومین علیه السلام را باید اخذ کرد، بسنده کردن به آن کافی نیست؛ بلکه در اعتقادات با قراین لبّی که قراین عقلی اند، باید تحلیل و بررسی کرد.

    دلیل این حساسیت در امور اعتقادی هم آن است که در اینجا، بحث نظر و عقیده و مطابقت آن با واقع است، نه عمل، و تا هنگامی که برای شخص، قطع حاصل نشود، به صرف مفاد خبر، واقع برای او کشف نمی شود؛ چون حجیت چه به معنای معذّریت و منجّزیت باشد (خراسانی، 1428، ج2، ص289) و چه به معنای آنچه معتبر است و در مقابل مولا احتجاج پذیر است (امام خمینی، 1367، ج2، ص84)، به مقام عمل مرتبط است، نه به مقام نظر و عقیده. همان گونه که علامه طباطبایی نیز گفته: در مقام نظر، به دنبال کشف واقعیت از قول معصوم علیه السلام هستیم و نمی توان گفت که این را واقع، اعتبار کن و با اعتبار و فرض نمی توان امری را که کاشف از واقع نیست، کاشف از واقع قرار داد (طباطبایی، 1417، ج10، ص351).

    پس ادلة نقلی باید سنداً و دلالتاً در حد یقین باشند تا برای اعتقادات، بتوان به آنها تمسک کرد؛ چه این دلیل، ظاهر یک آیة قرآن باشد و چه خبر واحد یا متواتر باشد؛ زیرا در آیات قرآن و اخبار متواتر، یقین به صدور داریم؛ ولی از جهت دلالت، اینها همیشه نص و یقین آور نیستند، بلکه در بیشتر موارد، ظاهر و ظنی اند. در تمسک به ظواهر نیز باید نخست به دنبال قرینة لبّی[10] گشت و به صرف یافتن ظاهر نمی توان به نظر معصوم علیه السلام پی برد. پس اگر قرینة لبّی، متصل یعنی قرینة عقلی بدیهی یا در حکم بدیهی باشد، مانند ضروری های دین، دلیل ظاهری را از ظاهرش برمی گرداند؛ ولی اگر قرینة عقلی، نظری باشد، باید بررسی شود و اگر یقینی شود، معنای ظاهری را تغییر می دهد (نقل از آیة الله جوادی آملی، از کتاب: علی مروارید، 1381، ص19).

    البته بحث عدم اعتبار ظن در عقاید، دربارة حاضران در عصر حضور ائمه علیه السلام نیز مطرح است؛ زیرا اولاً در موارد بسیاری، خود شخص، روایت را از معصوم نمی شنیده است بلکه دیگران برای او نقل می کرده اند؛ پس یقین به صدور نمی یافته؛ و ثانیاً همان شخصی هم که به گونة مستقیم از معصوم علیه السلام، مطلبی را می شنید، باید نسبت به جهت صدور کلام و دلالتش قطع حاصل می کرد تا بتواند در عقاید خود بدان تمسک کند.

    به نظر می رسد که فهم نظر معصوم علیه السلام دربارة واقعیات خارجی با چندین دشواری روبه روست:

    1. اختلاف سطح روایات: ائمه به حسب اختلاف درجة فهم افراد، مطالب و حقایق را متفاوت ارائه می کردند؛ زیرا خود ائمه فرموده اند که ما به میزان فهم مخاطب، نظر داریم و از همین جهت، طبق نقل، امام صادق علیه السلام فرموده است: ما کلّم رسولُ الله العبادَ بکُنْهِ عقلِهِ قطُّ وقال علیه السلام: قال رسول الله صلی الله علیه واله: إنّا معاشر الأنبیاء اُمِرنا أن نُکلِّمَ الناسَ علی قدر عقولهم (کلینی، 1365، ج1، ص23، ح15). همین، موجب می شود که اگر در مطالب عمیق هستی شناسانه، مخاطب حضرت از فهم کمتری برخوردار است، حضرت هم در پاسخ، سطح عمیق مطلب را وانهاده، به اندازة درک او پاسخ دهند. دو نمونه از این اختلاف سطح روایات را بررسی می کنیم:

    الف) دربارة اینکه آیا خدای سبحان، قدرت دارد عالم را در یک تخم مرغ جای دهد، بدون اینکه تخم مرغ بزرگ شود و عالم کوچک، از حضرات معصومین علیه السلام بارها پرسیده شده و ایشان هر بار پاسخی متفاوت داده اند. درحالی که پرسشی واحد مطرح شده است، ایشان هر بار، متناسب با سطح فهم و درک مخاطب پاسخ گفته اند. در جایی که مخاطب، از عوام است و توان فهم مطالب عمیق فلسفی را ندارد، پاسخ داده اند که خدا چنین قدرتی دارد و در چشم تو که از تخم مرغ هم کوچک تر است، تمام عالم را قرار داده است. همان گونه که واضح است، این پاسخی کاملاً اقناعی و در حد فهم مخاطب است؛ اما در جایی دیگر، امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ به شخصی که توان درک بهتری داشت، می فرماید: خدا عاجز نیست، ولی آنچه تو می گویی امکان تحقق ندارد (صدوق، 1398، باب القدرة، ص122-123، ح1، ص130، ح9ـ11)؛

    ب) در بحث توحیدِ حضرت حق نیز پرسیده و ایشان هر بار متناسب با فهم مخاطب پاسخی داده اند. در جایی امام رضا علیه السلام می فرماید: توحید همان است که شما [مسلمانان] به آن [پایبند] هستید و در جای دیگر امام صادق علیه السلام در جواب هشام بن سالم چنان مباحث توحیدی ژرفی را بیان می کند که هشام می گوید وقتی از نزد حضرت رفتم، داناترین افراد به [حقیقت] توحید بودم.[11]

    2. نقل معنا: آیات قرآن از آغاز نزول تا کنون به سبب اهتمام رسول اکرم صلی الله علیه واله و ائمة هدی علیه السلام به کتابت و حفظ آن توسط جمع بسیاری از مسلمانان، بدون هیچ تغییری گزارش شده است؛ اما آیا دربارة احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و امامان معصوم علیه السلام نیز چنین اتفاقی تکرار شده است؟ شکی نیست که نقل روایات با همان الفاظی که از معصومین علیه السلام شنیده می شد، هم زیبایی بیشتری داشت و هم دستور اولیة معصومین علیه السلام بوده است.[12] هرچند اهتمام به نقل روایات به عین الفاظ، مهم و رافع بسیاری از مشکلات است، با وجود این، می توان ادعا کرد که گریزی از جواز نقل معنا نبوده است و اصرار به نقل عین الفاظ معصومین علیه السلام بدون هیچ تغییر، سبب از دست رفتن بخش فراوانی از سخنان آن بزرگواران می شده است؛ زیرا بیشتر اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه واله قدرت نوشتن و ثبت کلمات ایشان را نداشتند. به علاوه انتقال معارف در محیط عادی زندگی صورت می پذیرفته و نه در کلاس درس. همچنین حجم سخنان و آموزه های آن بزرگواران، به حدی گسترده بود که انتظار نقل عین الفاظ توسط راویان، ناصحیح می نمود.

    البته این وضعیت تا حدی در زمان امام باقر و امام صادق‡ بهبود یافت و بسیاری از اصحاب این دو امام همام، به اهمیت نقل عین الفاظ امام علیه السلام پی بردند و در کتابت عین الفاظ می کوشیدند؛ مانند زراره و ابوبصیر. زراره همیشه لوحی همراه خود داشت تا به نگارش عین الفاظ امام علیه السلام بپردازد و ابوبصیر هم که نابینا بود، معمولاً کاتبی به همراه خود می آورد (طباطبایی، 1390، ص390).

    با وجود این، در همین عصر نیز برای سهولت نقل حدیث و ترویج و همگانی شدن آن، وقتی راویان احادیث از ائمه علیه السلام، اجازه نقل معنا را می گرفتند، آن بزرگواران، نقل معنا را مشروط به عدم تغییر در آن، اجازه می فرمودند (مجلسی، 1403، ج2، ص161؛ فاضل هندی، 1409، ج10، ص232و236). برای نمونه محمدبن مسلم در روایتی از امام صادق علیه السلام می پرسد: من از شما حدیثی را می شنوم، آن گاه آن را کم یا زیاد می کنم [این کار من چه حکمی دارد]؟. حضرت پاسخ می دهد: اگر [با کم یا زیاد کردن الفاظ] معانی را حفظ کنی، اشکالی ندارد (کلینی، 1365، ج1، ص51، ح2). بر همین اساس، راویان حدیث، فهم خود را از کلام امام علیه السلام نقل می کردند و خود را به نقل عین عبارات معصومین علیه السلام موظف نمی دیدند.[13]

    همین امر موجب شده تعابیر احادیث همانند قرآن، متقن و قابل استناد به تک تک الفاظ و هیئت آنها نباشد و نتوان به صرف دیدن یک تعبیر در روایتی، یقین به صدور آن مطلب از معصوم علیه السلام پیدا کرد و چه بسا برداشت راوی از سخن معصوم علیه السلام چنین بوده است و حضرت واقعاً چنین مرادی نداشته و راوی به خطا رفته باشد (بروجردی، 1416، ص31)؛ به ویژه در مطالب عمیق اعتقادی که میزان معرفت راوی نیز در درک عمق و ژرفای مطلب مؤثر بوده و گاه امکان داشته که پایین بودن سطح معرفت راوی موجب شود که عمق مطلب را درک نکند و با نقل معنا نتواند ژرفای مطلب مورد نظر حضرت را انتقال دهد. البته در کلام معصومین علیه السلام هم به این تفاوت معرفت راویان، تصریح شده است. برای نمونه طبق نقلی ، امام سجاد علیه السلام در مقایسة ابوذر و سلمان چنین فرموده است: اگر ابوذر از آنچه در قلب سلمان می گذشت باخبر بود، هر آینه او را می کشت.[14]

    3. تقطیع روایات: تقطیع های نادرستِ رخ داده در روایات موجب شده که نتوان به طور قطعی گفت که این کلام ادامه نداشته و چه بسا معصوم علیه السلام در ادامة روایت، مطلبی در توضیح سخن پیشین خود آورده باشد که بحث را عوض کند؛ زیرا گاه به اقتضای موقعیت و ضرورتی، نیاز به خواندن خطبه یا نامه ای طولانی می شده که راوی، بخشی از آن را به تشخیص خود، حذف می کرده است و گاهی این حذف نابجا موجب اشتباه در فهم مخاطبان می شود (مسعودی، 1431، ص111). البته این مسئله در مقام عمل (در فقه) مشکلی ایجاد نمی کند؛ زیرا حجیت چنین اخباری، مجوز عمل به آنها و فتوا طبق آنهاست؛ اما در مقام فهم نظر حقیقی امام علیه السلام دربارة واقع مشکل ایجاد می کند؛ زیرا فقها پس از قبول حجیت خبر، برای دفع احتمال خطای راوی از اصلی همچون اصل عدم خطا در زیاده و نقصان استفاده می کنند (نقل از آیةالله جوادی آملی، از کتاب: علی مروارید، 1381، ص13)، ولی در عقاید نمی توان با چنین اصولی، جزم به واقع یافت.[15]

    2. ادلة مخالفان و موافقان حجیت احادیث در اعتقادات

    همان گونه که در مقدمة مقاله بیان شد، بحث دربارة حجیت اخبار اعتقادی، از مسائل میان رشته ای است که در علم اصول و تفسیر و کلام به آن پرداخته شده است و از همین جهت، این بحث در کتب علمای شیعه از دیرباز مطرح بوده است. شاید مناسب باشد که در اینجا به ادلة هر یک از موافقان و مخالفان حجیت خبر واحد در عقاید بپردازیم تا به خوبی روشن شود که زاویة نگرش ما به این بحث، کمتر کانون توجه علما بوده است؛ زیرا مشکلاتی که برای کشف واقع از ظاهر متون دینی مطرح شد، منحصر به قطعی نبودن صدور خبر واحد نیست. حتی اگر خبری متواتر باشد، ولی فهم مخاطب از آن کم باشد، باز مشکل برجای خود باقی است. خبری را فرض کنید که در آن از قدرت خدا بر گنجاندن کرة زمین در تخم مرغ پرسیده شده بود و امام علیه السلام پاسخ داده بود که خداوند می تواند جهان را در کوچک تر از تخم مرغ نیز بگنجاند. فرض کنید که این خبر، متواتر هم باشد. با این حال باز مشکل یادشده وجود دارد. پس علما نباید اشکال را منحصر در حجیت خبر واحد در اعتقادات کنند.

    با اینکه اشکال منحصر در خبر واحد نیست، بسیاری از علمای اسلام، ازجمله علامه طباطبایی مخالف حجیت خصوص روایات آحاد در غیر احکام فقهی هستند (علم الهدی، 1376، ج2، ص52-78؛ همو، 1998، ج2، ص392 و396؛ طوسی، بی تا، ج1، ص153؛ ابن ادریس حلّی، 1410، ج1، ص46-52؛ ابن زهره، 1417، ص76؛ شعرانی، 1398، ج2، ص114؛ انصاری، 1425، ج1، ص553-584؛ خراسانی، 1428، ج2، ص382-385؛ غروی نایینی، 1406، ج3، ص324؛ موسوی خمینی، 1367، ج2، ص178 و 183؛ صدر، 1405، ج4، ص250-251). شاید در میان علمای شیعه، نخستین کسی که به این بحث تصریح کرده است، شیخ مفید باشد. ایشان در کتاب اوائل المقالات می گوید:

    به هیچ خبر واحدی نه می توان عمل کرد و نه یقین حاصل نمود و برای هیچ کس جایز نیست که دربارة دین، به خبر واحدی یقین کند، مگر آنکه خبر واحد مقرون به قرینه ای باشد که بر راست گویی راوی آن دلالت داشته باشد؛ و این عقیدة جمهور شیعه است (مفید، 1413، ص122).

    در مجموع می توان ادلة مخالفان حجیت خبر واحد در غیر احکام فقهی را در چند مورد خلاصه کرد:

    1. نداشتن اثر شرعی (انصاری، 1425، ج1، ص115؛ خراسانی، 1428، ج2، ص289؛ غروی نایینی، 1368، ج2، ص106؛ عراقی، 1414، ج3، ص122؛ فاضل لنکرانی، 1413، ص173): جعل حجیت برای خبر واحد، تنها در جایی معقول است که مدلول آن، اثر شرعی داشته باشد؛ پس اگر خبری دربارة موضوعی بحث کند که هیچ اثر شرعی بر آن مترتب نیست، جعل حجیت برای آن لغو و محال خواهد شد و ازآنجاکه در مباحث غیرفقهی، هیچ اثر شرعی یافت نمی شود، جعل حجیت برای خبر واحد در این مباحث امکان ندارد؛[16] بلکه باید گفت که اصلاً بحث جعل حجیت در میان نیست، بلکه بحث کشف واقع است که در آن اصلاً حجیت ـ چه به معنای معذّریت و منجّزیت باشد و چه به معنای معتبر دانستن ـ معنا ندارد؛ زیرا چنانچه گذشت، کشف واقع، امری تکوینی است که یا هست و به اعتبار نیاز ندارد، یا نیست که با اعتبار هم ایجاد نمی شود؛

    2. یقینی نبودن خبر واحد: ما در عقاید دینی به کسب یقین و علم مکلفیم، ولی خبر واحد حتی بر فرض حجیت هم مفید ظن است نه یقین. پس خبر واحد در امور غیرفقهی حجیت ندارد (مفید، 1382، ص317-318؛ طوسی، بی تا، ج1، ص3)؛

    3. عدم کشف خبر واحد از واقع: هدف از رجوع به روایات اعتقادی، علم به واقع است، نه انجام عملی عبادی؛ درحالی که دلیل حجیت خبر واحد ما را تعبداً به قبول آن الزام می کند، نه اینکه آن دلیل، واقع نمایی خبر واحد را نشان دهد. پس به صرف خبر واحد نمی توان به امری اعتقاد یافت (جوادی آملی، 1378، ج1، ص158)؛

    4. کثرت روایات جعلی: گرچه سیرة عقلا بر پذیرش خبر واحد است، وقتی جعل در روایات به ویژه اخبار تفسیری و تاریخی، فراوان رخ داده باشد، دیگر راهی برای تمسک به حجیت آن نزد عقلا نمی ماند؛ مگر مواردی که قراین قطعی، ما را به صحت متن رهنمون کنند (طباطبایی، 1389، ص73)؛

    5. اختصاص سیرة عقلا به امور عملی: عقلای هر جامعه ای تنها در امور رفتاری و عملی به خبر واحد اتکا می کنند که تحصیل علم در آن امکان نداشته یا دشوار است؛ ولی در امور غیرعملی همچون عقاید و تفسیر تنها به محصول عقل نظری، که همان علم باشد، توجه دارند و به صرف گزارش شماری از راست گویان و ثقات، از یافته های عقلی خود دست نمی شویند (عزیزان، 1386، ص85)؛

    6. امکان توقف در اعتقادات: در احکام فقهی، انسان مکلف است کار را انجام دهد یا ترک کند و گزینة سومی ندارد و از سویی در بیشتر مسائل فقهی نیز دلیل یقینی نداریم. به همین سبب شارع به ما اجازة استفاده از برخی ظنون را داده است؛ ولی در مسائل اعتقادی که راه سومی به نام توقف و التزام اجمالی وجود دارد، ما مکلف به پیروی از ظنون نیستیم (خراسانی، 1428، ج2، ص385)؛ یعنی به نحو اجمالی می توان به هر آنچه در دین هست ملتزم شد، ولی درخصوص آن مورد، به چیز خاصی معتقد نشد.

    درمقابل، برخی اندیشمندان شیعی معتقد به حجیت خبر واحد در عقاید هستند که در اینجا نیز تنها به ذکر ادلة ایشان بسنده می کنیم:

    1. خبر واحد ثقه، مفید یقین عرفی: برخی از علمای شیعه (مجلسی، 1403، ج2، ص245؛ نراقی، 1417، ص455؛ شبّر، 1424، ص571-572؛ حائری یزدی، بی تا، ج2، ص58) معتقدند که از طرفی خبر واحد ثقه، مفید یقین عرفی است، هرچند یقین منطقی نیاورد؛ و از سوی دیگر، ما نیز در دین، مأمور به تحصیل یقین منطقی نیستیم؛ چون الفاظ در آیات و روایات، ناظر به قواعد و قوانین عقلایی و عرفی اند و هیچ گاه لفظی به معنای منطقی یا فلسفی در متون دینی ارائه نمی شود. به علاوه در زمان نزول آیات، اصلاً یقین به این اصطلاح منطقی رایج نبوده است و پس از نهضت ترجمه مردم با این معنا آشنا شده اند. نتیجه اینکه خبر ثقه یقین عرفی مد نظر شارع در دین را به ما می دهد و این یقین هم مختص احکام شرعی نیست و در همه جا، تحصیل همین یقین از ما خواسته شده است. همچنین آن گونه که برخی گفته اند: ظنی که در آیات[17] و روایات بسیاری،[18] مورد نهی واقع شده است، به معنای اصطلاح منطقی[19] آن نیست؛ بلکه به همان معنای لغوی عرفی است که همان سخن بی پایه و اساس و تقلید کورکورانه از گذشتگان باشد (خمینی ، 1418، ج6، ص419-420؛ اسعدی، 1386، ص47). در نتیجه عمل عقلا بر مبنای خبر واحد ثقه حتی در غیر فقه، از باب عمل به ظن نیست؛ چون خبر واحد ثقه، یقین عرفی می آورد و اصلاً نزد عرف، ظن نیست تا مشمول نهی اسلام از متابعت ظن باشد (غروی نایینی، 1406، ج3، ص161).

    نقد: یقین عرفی به معنای اطمینان است ولی شرایط حصول اطمینان در هر جایی متفاوت است؛ یعنی در احکام فقهی که احتمال تحریف و تصحیف از سوی مغرضان، کمتر است و تفاوت سطح فهم راویان تأثیر بسزایی نمی گذارد، عرفاً یقین آسان تر حاصل می شود؛ زیرا در روایات فقهی از امور مورد ابتلای همة مردم بحث می شود که راوی با هر سطح فهمی باشد، اغلب می تواند حکم را صحیح نقل کند. بنابراین نقل معنا در این دسته از روایات، کمتر به اصل حکم شرعی لطمه خواهد زد؛ اما در امور اعتقادی که هم عمق مطلب بیشتر است و هم مغرضان برای انحراف افکار جامعه اسلامی بیشتر به تحریف و تصحیف روایات در آن چشم طمع دوخته اند، عرفاً اطمینان از روایات به آسانی حاصل نمی شود؛ بلکه با توجه به مشکلات بیان شده، خود عرف هم اذعان دارد که حصول اطمینان به آسانیِ احکام شرعی نیست. حتی برخی (معرفت، 1377، ج2، ص33) موافقان حجیت خبر در اعتقادات نیز اذعان به دشواری پذیرش روایات در این حیطه دارند و برای این کار، شرایطی سخت تر از پذیرش روایتی در فقه بیان می کنند؛

    2. اطلاق ادلة حجیت خبر واحد: وقتی به علم اصول فقه رجوع می شود، دلیل اصلی برای اثبات حجیت خبر واحد در احکام شرعی، یا بنای عقلاست یا ادلة تعبدی. هر یک از اینها را بپذیریم، اطلاق دارند و شامل مسائل غیرفقهی هم خواهند شد؛ زیرا بنای عقلا امری وجدانی است و هر انسانی که در اجتماع زندگی کند، اذعان می کند که عقلا به خبر واحد ثقه عمل می کنند و کاری ندارند که مفاد آن حکمی شرعی است یا امری اعتقادی، تاریخی یا...؛ اما از میان ادلة تعبدی نیز دلیل اصلی، همان اخبار[20] است که مجموع آنها ما را به حجیت خبر واحد ثقه می رساند[21] و همة آن اخبار[22] نیز مطلق اند و اختصاصی به احکام شرعی ندارند؛ به ویژه که در برخی از آنها تعبیر معالم دین آمده و قطعاً مقصود از این تعبیر، خصوص احکام شرعی نیست؛ چون دین ما دارای بخش های دیگری هم هست و احکام، بخشی از دین است و یاد گرفتن همة معالم دین از افراد ثقه، تصریح در این مطلب دارد که در غیر فقه نیز می توان به آنان رجوع کرد و سخنشان را پذیرفت (فاضل لنکرانی، 1413، ص174-175).

    نقد: همان گونه که در علم اصول فقه بیان شده است، برای اینکه از دلیلی اطلاق فهمیده شود، باید مقدمات حکمت[23] در آن دلیل جاری شود که از آن جمله امکان اطلاق و تقیید در آن دلیل است؛ یعنی تنها وقتی می توان از نبود قید در دلیل به کمک مقدمات حکمت، پی به اطلاق برد که امکان قید آوردن در آن دلیل، وجود داشته باشد و با این حال، مولای حکیم، قیدی نیاورده باشد. در بحث ما نیز همان گونه که در ادلة مخالفان حجیت خبر واحد در اعتقادات گذشت،[24] امکان تقیید وجود ندارد؛ یعنی هرچند در مجموع روایات حجیت خبر واحد، قیدی نیامده است و شارع، حجیت خبر را منحصر در احکام شرعی نکرده، از این عدم قید نمی توان اطلاق برداشت کرد؛ زیرا جعل اعتبار و حجیت در اموری امکان پذیر است که به اصطلاح به ید شارع و معتبِر باشد؛ ولی در امور عقیدتی که بحث دربارة فهم واقعیت است، امکان جعل اعتبار و حجیت نیست.

    3. خبر واحد، مفید علم تعبدی: معنای حجیت خبر واحد و هر امارة شرعی آن است که شارع، آنها را از افراد علم به شمار آورده است و با اینکه اماره کاشف ناقص از واقع است، آن را تعبداً کاشف معتبری دانسته و فرقی بین آن و علم وجدانی نگذاشته است. پس همان گونه که علم وجدانی همه جا حجت است (چه در احکام شرعی یا اعتقادات)، پس از این تنزیل شارع، علم تعبدی نیز در همة حیطه ها حجت خواهد شد (خویی، 1394، ص422-424؛ همو، 1409، ج2، ص235-239).

    نقد: باز هم می گوییم که حجیت خبر واحد به هر معنایی باشد، امکان جعل در امور اعتقادی را ندارد؛ اما ازآنجاکه بحث های مطرح شده نشان می دهند که دقت کافی در معنای حجیت نشده است، در نخستین تذکر نهایی بدان می پردازیم.

    3. چند تذکر نهایی

    1. معنای حجیت: همان گونه که گذشت، برخی علمای شیعه (چه موافق حجیت خبر واحد در عقاید باشند، چه مخالف) در معنای حجیت دقت کافی مبذول نداشته اند؛ زیرا چنان که بیان شد معنای حجیت را چه معذّریت و منجّزیت بدانیم و چه اعتبار و صحت احتجاج، طبیعتاً این اشکال جا دارد که جعل حجیت برای امر غیرعملی که اثر شرعی ندارد، لغو و محال خواهد بود؛ زیرا امور اعتقادی، ناظر به واقع امر و تکوین هستند. پس یا این اثر تکوینی (کشف واقع) در خبر هست، که در این صورت مشکلی وجود ندارد؛ یا این اثر تکوینی در خبر نیست که در این صورت نمی توان با حکم تعبدی، آن را در خبر ایجاد کرد. بر همین اساس است که بعضی از بزرگان فرموده اند که قطعاً معنای حجیت در مباحث تفسیری، معذّریت و منجّزیت نیست؛ وگرنه اصلاً طرح بحث حجیت خبر واحد غلط است؛ چون منجّزیت و معذّریت مربوط به عمل جوارحی است (مصباح یزدی، 1389، ص9). بنابراین وقتی در این مباحث، هدف ما یافتن نظر معصوم دربارة حقایق خارجی است، اصلاً تا یقین شخصی به دست نیاید، التزام و اعتقاد حاصل نمی گردد و جعل حجیت و اعتبار هم کمکی به این عقد قلبی نخواهد کرد.

    اما اینکه گفته می شود ادلة حجیت خبر واحد امر می کنند که با این ظن، معاملة واقع بکنید، در بحث عقیده و نظر، راه گشا نیست؛ زیرا بحث نظر و عقیده با اعتبار و معاملة واقع کردن، حل نمی شود؛ چراکه ما در عقاید به آنچه در واقع است، کار داریم و به یقین محتاجیم تا بدان التزام یابیم و امارات شرعیه ظن آورند و فرض یا اعتبار واقع کردن نیز آنها را قطعی نخواهد کرد. این مانند آن است که وقتی راننده برای دیدن پشت و دو طرف ماشین به آینه نیاز دارد، مولا به او تکه چوبی بدهد و امر کند که راننده، آن را آینه اعتبار کند؛ آیا راننده با این چوب می تواند اطراف ماشین را ببیند و رانندگی کند؟؛

    2. اخبار و ظواهر قرآنی غیرفقهی در نظر مخالفان حجیت آنها: مخالفان عملاً اخبار و ظواهر قرآنی مربوط به غیر فقه را کنار نمی گذارند و به اصطلاح طرح نمی کنند؛ بلکه آنها را همانند امری محتمل در ذهن خود تحلیل و بررسی می کنند. شاید از همین طریق، راه جدیدی گشوده شود و مشکلی با آن حل شود. شاهد این مدعا آنکه علامه طباطبایی با وجود تأکیدات مکرر بر عدم اعتبار خبر واحد در غیر فقه، در کتاب گران سنگ المیزان به طور چشم گیری از این روایات با عنوان بحثٌ روائی استفاده کرده است؛ تا جایی که ادعا شده یک ششم حجم این تفسیر را مباحث روایی فرا گرفته است (ناصح، 1382، ص56؛ همو، 1384، ص77)؛

    3. رفع یک ابهام: ممکن است گفته شود که منظور قایلان حجیت خبر واحد در عقاید، این است که با پذیرش حجیت این اخبار، استناد و انتساب یک گزاره به شارع در امور اعتقادی، صحیح می شود و آن سخن از قول بدون علم بیرون می آید و نیز مشمول نهی قرآن از عمل به ظنون نمی شود (خویی، 1394، ص422-423)؛ اما در پاسخ این ابهام می گوییم: همة این سخنان صحیح اند، ولی باز همة اینها یک عمل هستند و آنها را نمی توان اثر نظری دانست؛ یعنی مثلاً وقتی در روایتی آمده: الإنسان ذو نفس واحدة، اگر روایت از جهت سند، دلالت و جهت صدور، برای شخص یقین آور باشد، فرد ملتزم می شود به اینکه نظر امام علیه السلام دربارة نفس چنین است؛ ولی اگر از هر یک از این جهات، روایت یقینی نباشد، آن روایت ظنی می شود و ادلة حجیت نیز نهایتاً می توانند صحت استناد این گزاره به شارع را درست کنند که اگر این گزاره را به شرع نسبت دهید، افترا بر شارع به شمار نمی آید؛ ولی این کار، التزام نظری نیست (لاریجانی، 1381، ص167-168).

    نتیجه گیری

    چنان که از مطالب این نوشتار معلوم شد ازآنجاکه هدف ما کشف واقع در نظر شارع است و این امر هم جز از راه یقین عقلایی حاصل نمی شود، پس تنها ادلة نقلی ای که از همة جهات (سند، دلالت و جهت) اطمینان آور باشند، به کار گرفته می شوند؛ اما همان گونه که گذشت، به سبب مشکلاتی همچون نقل به معنا و تقطیع نادرست روایات و اختلاف سطح روایات به دلیل قصور فهم مخاطب و... روایات ناظر به امور اعتقادی، اغلب برای ما اطمینانی دربارة نظر معصومین علیه السلام به ارمغان نمی آورند.

    از همین جهت است که عالمی بزرگ همچون صاحب جواهر نیز وقتی با استناد به ظاهر دلیلی شرعی دربارة علم امام نظری می دهد، آن نظر دچار مشکل است[25] و شیخ انصاری به سبب این عقیده، صاحب جواهر را به شدت توبیخ می کند (انصاری، 1415، ج1، ص191)؛ زیرا هرگز نباید در امور اعتقادی که کشف نظر امام علیه السلام دربارة واقعیت خارجی مد نظر است، به صرف خبر واحد حکم کرد؛ بلکه باید حتماً به یقین دست یافت.

     

     

     

    References: 
    • ابن‌ادريس حلي، محمد، 1410ق،‌ السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، چ دوم، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجامعة المدرّسين.
    • ابن‌زهره حسيني حلبي،‌ ابوالمکارم سيد حمزة، 1417ق، غنية النزوع إلي علمي الأصول و الفروع، قم، مؤسسة الإمام الصادق.
    • ابن‌سهلان ساوي، زين‌الدين عمر، 1993م، البصائر النصيرية في علم المنطق، همراه با تعليقات و شروح امام محمد عبده، مقدمه و تعليق رفيق العجم، بيروت، دار الفکر اللبناني.
    • ابن‌مرزبان، بهمنيار، 1375، التحصيل، چ دوم، تصحيح و تعليق مرتضي مطهري، تهران، دانشگاه تهران.
    • ابن‌سينا، حسين‌بن عبدالله، 1404ق، المنطق من کتاب الشفاء، ج4، تحقيق سعيد زائد، قم، مکتبة آية‌الله مرعشي النجفي.
    • احساني‌فر لنگرودي، محمد، 1385، «نظريه توسعه تعبدي سيره عقلاء در حجيت خبر واحد»، علوم حديث، ش4، ص90-117.
    • اسعدي، محمد، 1386، سايه‌ها و لايه‌هاي معنايي (درآمدي بر نظريه معناشناسي مستقل فرازهاي قرآني در پرتو روايات تفسيري)، چ دوم، قم،‌ مؤسسه بوستان کتاب.
    • انصاري،‌ مرتضي، 1415ق، کتاب الطهارة، تحقيق لجنة تحقيق تراث الشيخ الأعظم، قم، الهادي.
    • ـــــ ، 1425ق، فرائد الأصول، چ ششم، تحقيق لجنة تحقيق تراث الشيخ الأعظم، قم، مجمع الفکر الإسلامي.
    • انواري، جعفر، 1382، «اعتبار روايات معصومان در تفسير قرآن»، معرفت، ش71، ص81-85.
    • جمشيدي،‌ اسدالله، 1387، تاريخ حديث، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1378، تسنيم (تفسير قرآن کريم)، تحقيق و تنظيم محمدحسين الهي‌زاده، قم، مرکز نشر إسراء.
    • جيلاني شفتي رشتي قمي، ابوالقاسم، 1378ق، القوانين المحکمة في أصول الفقه، چ دوم، ج1، تهران، کتابفروشي علميه اسلاميه.
    • حائري يزدي، عبدالکريم، بي‌تا، درر الفوائد، قم، مطبعة المهر.
    • حسين‌زاده، محمد، عبدالله محمدي، 1389، «اعتبار معرفت‌شناختي خبر واحد در اعتقادات ديني»، ذهن، ش43، ص141-167.
    • خراساني، محمدکاظم، 1428ق، کفاية الأصول، چ چهارم، تحقيق عباسعلي زارعي سبزواري، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجامعة المدرّسين.
    • خميني، سيدمصطفي، 1418ق، تحريرات في الأصول، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
    • رضايي، غلامرضا، يحيي گوهري بخشايش، 1392، «اعتبارسنجي خبر واحد در عقايد ديني»، کلام اسلامي، ش85، ص59-79.
    • سند، محمد، 1382، «نقش روايات در امور اعتقادي (قسمت اول)»، پژوهش‌هاي اصولي، ش4-5، ص34-56.
    • ـــــ ، 1382، «نقش روايات در امور اعتقادي (قسمت دوم)»، پژوهش‌هاي اصولي، ش6، ص26-51.
    • سهرابي‌فر، محمدتقي، 1389، «معرفت‌بخشي خبر واحد»، ذهن، ش43، ص169-193.
    • شاکر، محمدکاظم، 1389، مباني و روش‌هاي تفسيري، چ دوم، قم، جامعة المصطفي العالمية.
    • شبّر‌، سيدعبدالله، 1404ق، الأصول الأصلية و القواعد الشرعية، قم، نشر کتابفروشي مفيد.
    • ـــــ ، 1424ق، حق اليقين في معرفة أصول الدين، چ دوم، قم، انوار الهدي.
    • شعراني، ميرزا ابوالحسن، 1398ق، نثر طوبي يا دائرةالمعارف لغات قرآن مجيد، چ دوم، تهران، کتابفروشي اسلاميه.
    • صدر، سيدمحمدباقر، 1405ق، بحوث في علم الأصول، مقرّر سيدمحمود هاشمي شاهرودي، قم، المجمع العالمي للشهيد الصدر.
    • ـــــ ، 1432ق، مباحث الأصول، چ سوم، ج2، مقرّر سيدکاظم حسيني حائري، قم، نشر دار البشير.
    • صدوق (ابن بابويه القمي)، ابوجعفر محمد، 1398ق، التوحيد، چ دوم، تصحيح و تعليق سيدهاشم حسيني طهراني، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجامعة المدرّسين.
    • صفّار قمي، ابوجعفر محمد، 1392ق، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، ج8 ـ10 و 14 و 19، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
    • ـــــ ، 1404ق، بصائر الدرجات في فضائل آل محمد، چ دوم، تصحيح و تعليق ميرزا محسن کوچه‌باغي تبريزي، قم، کتابخانه آية‌الله مرعشي نجفي.
    • طباطبايي بروجردي، سيدحسين، 1416ق، الأحاديث المقلوبة و جواباتها، قدّم لها و ترجمها و أعدها سيدمحمدرضا حسيني جلالي، قم، دار الحديث.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1389، قرآن در اسلام، چ پنجم، به کوشش سيدهادي خسروشاهي، قم، بوستان کتاب.
    • ـــــ ، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعة مدرسين حوزه علميه قم.
    • طباطبايي، سيدمحمدکاظم، 1390، منطق فهم حديث، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • طوسي، ابوجعفر محمد بن حسن، 1407ق، تهذيب الأحکام، چ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامية.
    • ـــــ ، 1417ق، العدّة في أصول الفقه، قم، چاپخانه ستاره.
    • ـــــ ، بي‌تا، التبيان في تفسير القرآن، مقدمه آغا بزرگ تهراني، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
    • عراقي، آغا ضياء‌الدين، 1414ق، نهاية الأفکار في مباحث الألفاظ، چ دوم، مقرّر محمدتقي بروجردي نجفي، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجامعة المدرّسين.
    • عزيزان، مهدي، 1386، «بررسي حجيت روايات آحاد در مسائل اعتقادي»، کلام اسلامي، ش64، ص68-91.
    • علامه حلي، جمال‌الدين ابومنصور حسن، 1404ق، مبادي الوصول إلي علم الأصول، چ دوم، قم، چاپخانه علميه.
    • علم‌الهدي، سيدابوالقاسم مرتضي، 1376، الذريعة إلي أصول الشريعة، تهران، دانشگاه تهران.
    • ـــــ ، 1998م، الأمالي، ج2، قاهره، دار الکتب العربي.
    • غروي ناييني، ميرزا محمدحسين، 1368، أجود التقريرات، مقرّر سيدابوالقاسم موسوي خويي، قم، مصطفوي.
    • ـــــ ، 1406ق، فوائد الأصول، مقرّر محمدعلي کاظمي خراساني، قم، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجامعة المدرّسين.
    • فاضل لنکراني، محمد، 1413ق، مدخل التفسير، چ دوم، قم،‌ مرکز النشر مکتب الأعلام الإسلامي.
    • فاضل هندي، علاء‌الدين متقي، 1409ق، کنز العمّال في سنن الأقوال و الأفعال، تصحيح صفوة السقّا، بيروت، مؤسسة الرسالة.
    • فتحي، علي، 1390، «حجيت خبر واحد در اعتقادات»، کلام اسلامي، ش79، ص89-120.
    • قاضي‌زاده، کاظم، مريم جعفري، 1390، «تحليل تفاوت ديدگاه‌هاي قايلان به حجيت اخبار آحاد در حوزه تفسير»، علوم حديث، ش1-2، ص8-15.
    • کلانتري، علي‌اکبر، 1387، «اعتبار خبر واحد در مباحث غيرفقهي»، مطالعات اسلامي، ش79، ص197-219.
    • کليني رازي، محمد بن يعقوب، 1365، کافي، چ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامية.
    • لاريجاني، محمدصادق، 1370، معرفت ديني: نقدي بر نظريه قبض و بسط تئوريک شريعت، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب.
    • ـــــ ، 1381، «کاربرد حديث در تفسير و معارف»، آموزه‌هاي فقهي (الهيات و حقوق)، ش4-5، ص155-174.
    • مامقاني، عبدالله، 1411ق، مقباس الهداية في علم الدراية، تحقيق محمدرضا مامقاني، بيروت، مؤسسة آل‌البيت لإحياء التراث.
    • مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، چ دوم، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
    • محقق حلي، نجم‌الدين ابي‌القاسم جعفر، 1421ق، المسلک في أصول الدين و الرسالة الماتعية، چ دوم، تحقيق رضا استادي، مشهد، مجمع البحوث الإسلامية.
    • مرواريد، علي، 1381، بحثي پيرامون مسئله‌اي از معاد (در محضر استاد جوادي آملي و استاد سيدجعفر سيدان)، مشهد، ولايت.
    • مسعودي، عبدالهادي، 1431ق، آسيب‌شناخت حديث، قم،‌ زائر و دانشکده علوم حديث.
    • ـــــ ، 1384، روش فهم حديث، تهران، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه‌ها (سمت).
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1389، «حجيت خبر واحد در تفسير قرآن»، معرفت، ش152، ص5-14.
    • مظفر، محمدرضا، 1431ق، المنطق، چ هشتم، تعليق غلام‌رضا فياضي، قم، مؤسسة النشر الإسلامي
    • التابعة لجامعة المدرّسين.
    • معرفت، محمدهادي، 1380، «کاربرد حديث در تفسير»، آموزه‌هاي فقهي (الهيات و حقوق)، ش1، ص141-146.
    • ـــــ ، 1377، التفسير والمفسّرون في ثوبه القشيب، تنقيح قاسم نوري، مشهد، الجامعة الرضوية للعلوم الإسلامية.
    • مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، 1382، تفسير القرآن المجيد، مستخرج سيدمحمدعلي ايازي، قم،
    • بوستان کتاب.
    • ـــــ ، 1413ق، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
    • موسوي خميني، سيدروح‌الله، 1367، تهذيب الأصول، چ سوم، مقرّر جعفر سبحاني تبريزي، قم، انتشارات دار الفکر.
    • موسوي خويي، سيدابوالقاسم، 1394ق، البيان في تفسير القرآن، چ سوم، اخراج و فهرست مرتضي حکمي، قم، المطبعة العلمية.
    • ـــــ ، 1409ق، مصباح الأصول، مقرّر سيدمحمدسرور واعظ حسيني بهسودي، قم، المکتبة الداوري.
    • مهريزي،‌ مهدي،‌ 1375، «نقل به معنا»، علوم حديث، ش2، ص39-56.
    • ناصح، علي‌احمد، 1382، «پژوهشي در اعتبار احاديث تفسيري»، قرآن و حديث، ش1، ص49-63.
    • ـــــ ، 1384، «جايگاه روايت در تفسير قرآن با تأکيد بر ديدگاه آيت‌الله معرفت»، پيام جاويدان، ش6، ص67-86.
    • نجفي، محمدحسن، بي‌تا، جواهر الکلام في شرح شرائع الإسلام، چ هفتم، تحقيق و تعليق عباس قوچاني، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
    • نحاريري عاملي جباعي، جمال‌الدين حسن، 1414ق، معالم الدين و ملاذ المجتهدين، تحقيق عبدالحسين محمد علي بقّال، قم، منشورات دار الحکمة.
    • نراقي، ملااحمد، 1417ق، عوائد الأيام، تحقيق مرکز الأبحاث و الدراسات الإسلامية، قم، مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الإسلامي.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی امیری، عسکری، ملکیان، سیدعلی.(1393) کار آمدی روایات در کشف معارف اعتقادی دین. ، 7(1)، 47-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عسکری سلیمانی امیری؛ سیدعلی ملکیان."کار آمدی روایات در کشف معارف اعتقادی دین". ، 7، 1، 1393، 47-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی امیری، عسکری، ملکیان، سیدعلی.(1393) 'کار آمدی روایات در کشف معارف اعتقادی دین'، ، 7(1), pp. 47-64

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلیمانی امیری، عسکری، ملکیان، سیدعلی. کار آمدی روایات در کشف معارف اعتقادی دین. ، 7, 1393؛ 7(1): 47-64