حدیث پژوهى آیة تطهیر
Article data in English (انگلیسی)
سال هفتم، شماره اول، پیاپی 13، بهار و تابستان 1393
مجتبی خطاط / دانشجوی دکتری تفسیر تطبیقی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم mojtabakhattat@yahoo.com
دریافت: 13/04/1393 ـ پذیرش: 17/09/1393
چکیده
آیة تطهیر یکى از آیات بیانگر عصمت خاندان ویژة پیامبر است. در میان دانشمندان اسلامى، دو احتمال دربارة مصداق اهل بیت در این آیه، بیشترین طرف دار را دارد: «آل کسا و همسران پیامبر» و «خصوص پنج تن آل کسا». پژوهش در آثار روایى نشان می دهد که روایات ناظر به خصوص پنج تن آل کسا به حد تضافر مىرسد. خود همسران پیامبر نیز از پیامبر روایت کرده اند که آیة تطهیر شامل آنها نمی شود. همچنین پیامبر اسلام با رفتار و گفتار خود، مفهوم اهل بیت را ویژة همین پنج تن ساخته بود. در مقابل، معدود گزارش هایی دربارة نزول این آیه دربارة «همسران پیامبر» یا «همسران و آل کسا» موجود است که آثار ضعف در سند و متن آنها پدیدار است. مهم ترینِ این اسناد، روایتی منسوب به عکرمه و ابن عباس است که عدم گزارش آن در منابع دست اول روایی فریقین، ضعف سند و ویژگی های شخصیتی عکرمه و ابن عباس، از ادله و شواهد ساختگی بودن آن است.
کلیدواژه ها: آل کسا, آیة تطهیر, اهل بیت, نقد حدیث, همسران پیامبر
مقدمه
عصمت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه واله با ادلة عقلى و نقلى بسیارى پشتیبانى مى شود که از آن جمله، آیة تطهیر است. خداوند در ضمن آیة 33 سورة احزاب مى فرماید: إِنَّما یریدُ اللّه لِیذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا؛ خداوند مى خواهد آلودگى را از شما خاندان [پیامبر] دور کند و شما را به نیکى، پاک گرداند.
مفسران و محققان از گذشته تا کنون گفت وگوهای بسیاری دربارة مراد این آیه کرده اند و احتمال های گوناگون و چه بسا شاذی را مطرح ساخته اند. پژوهشگران شیعه معتقدند که این آیة شریفه در شأن پنج تن آل کسا نازل شده است و برای اثبات این ادعا و نقد دیدگاه های مخالف، از دیرباز کتاب ها و مقالات پرشماری نگاشته اند. از جملة این آثار می توان به کتاب هایی مانند اهل بیت در آیة تطهیر، نوشتة سیدجعفر مرتضی عاملی، آیة التطهیر، رویة مبتکرة به قلم آیت الله فاضل لنکرانی و کتاب مفصل و گستردة پژوهشی جدید دربارة آیه تطهیر، نوشتة عبدالرحمان باقرزاده و نیز مقالاتی چون تفسیر تطبیقی آیة تطهیر از دیدگاه مذهب اهل بیت و اهل سنت با تأکید بر پاسخ گویی به شبهات قدیم و جدید، نوشتة ایلقار اسماعیل زاده، مقالة اهل بیت در آیة تطهیر، نوشتة اسماعیل تاج بخش و مقالة اهل بیت در آیة تطهیر کیان اند؟، نوشتة محمد ابراهیم جناتی اشاره کرد. اینها نمونه ای از صدها پژوهش در زمینة آیة تطهیر است؛ اما تمایز این نوشته با دیگر آثار، تکیه بر روایات برای بازشناخت مفهوم اهل بیت در این آیه است. این پژوهش با شیوة کتابخانه ای ـ اسنادی روایات از منابع اصلی، و سپس با روش توصیفی ـ تحلیلی و استفاده از ابزارهای نقد حدیث، درصدد تبیین مصداق آیة تطهیر است.
در این گفتار، پس از اشاره به مهم ترین دیدگاه ها درباره شأن نزول آیة تطهیر، روایات شأن نزول این جمله گزارش می شود. پس از آن، ضمن ارزیابی گزارش های تعمیم آیة تطهیر نسبت به همسران پیامبر، اشکال های آن مطرح می گردد. در پایان نیز مهم ترین روایت در زمینة تخصیص این جمله به همسران پیامبر (روایت عکرمه از ابن عباس) نقد و ارزیابی می شود.
1. دیدگاه های مطرح دربارة شأن نزول آیة تطهیر
دانشمندان و مفسران فریقین درباره شأن نزول آیة تطهیر و کیستى اهل بیت، دیدگاه هایی گوناگون مطرح کرده اند؛ از جمله آل کسا، همسران پیامبر و بنى هاشم (شوکانی، بی تا، ج 4، ص278 - 280). با صرف نظر از نظرات شاذ، سه نظر دربارة کیستى اهل بیت در آیه، بیشترین طرف دار را دارد:
1. تنها پنج تن آل کسا؛ 2. تنها همسران پیامبر؛ 3. همسران پیامبر و آل کسا.
یکی از بهترین طرق راهیابی به حقیقت در این زمینه، بازخوانى روایات مرتبط با این آیه است. نظر به اینکه آیات قرآن در مناسبت هاى مختلف و متناسب با مقتضیات گوناگون نازل شده اند، بازگشت به گزارش هاى تاریخى و بازخوانى روایت هاى مرتبط به آیات، از جمله راه هاى دستیابى به مراد الهی از آیات قرآن است؛ به ویژه آیاتى که ناظر به افراد یا جریانى ویژه اند. بنابراین بررسى گزارش هاى روایى و بحث هاى تاریخی این آیه در عصر نزول مى تواند قرینه اى بر شناخت شأن نزول آن باشد.
2. روایات مربوط به شأن نزول آیة تطهیر
از میان سه احتمال یادشده، بیشترین روایات ناظر به احتمال اول اند. افزون بر پیامبر صلی الله علیه واله و امیر مؤمنان علیه السلام، از ابن عباس، ابوسعید خدرى، انس بن مالک، سعد بن ابى وقاص، ام سلمه، عایشه، زینب بنت جحش و جمعی دیگر از صحابه، روایت شده که این آیه در شأن پنج تن آل عبا (پیامبر، على، فاطمه، حسن و حسین علیه السلام) نازل شده است (طبری، 1412، ج 22، ص5 - 7؛ ثعلبى نیشابوری، 1422، ج 8، ص42 و 43؛ حسکانی، 1411، ج 2، ص18 - 140؛ سیوطی، 1404، ج 5، ص198 و199). راویانِ این شأن نزول را تا 49 تن از صحابى و همسران پیامبر برشمرده اند (سبحانی، بی تا، ج 10، ص154). برای نمونه ابوجعفر طبرى از اعمش، و او از عطیه، و او از ابوسعید خدرى، و او از پیامبر صلی الله علیه واله چنین نقل مى کند: این آیه دربارة پنج نفر نازل شده است: من، على، حسن، حسین و فاطمه (طبری، 1412، ج 22، ص5).
آیة تطهیر محور حدیث کسا قرار گرفته است. این حدیث از پرسندترین روایات است که به حد تواتر مى رسد. این حدیث در کتاب های معتبر روایی اهل سنت و شیعه گزارش شده است که در این زمینه می توان به صحاح و مسانید اهل سنت و صحاح شیعه و نیز تفسیرهای معتبر شیعه و اهل سنت اشاره کرد (برای نمونه، ر.ک: نیشابوری، بی تا، ج 2، ص130 و131؛ ترمذی، 1403، ج 7، ص30ـ31 و329؛ ابن حنبل، بی تا، ج 1، ص331؛ ج 4، ص107 و ج 6، ص292؛ ثعلبى نیشابوری، 1422، ج 8، ص42ـ 43؛ قمی، 1367، ج 2، ص193؛ کلینی، 1407، ج 1، ص287).
ابوسعید خدرى، انس بن مالک، سعد بن ابى وقاص، عایشه، ام سلمه و بسیارى از صحابة تراز نخست این حدیث را گزارش کرده اند. براى نمونه طبرى آن را به شانزده طریق، از ده صحابى بزرگ نقل کرده است (طبری، 1412، ج 22، ص5-7).
همسران پیامبر نیز جریان این حدیث و نزول آیة تطهیر در شأن پنج تن آل کسا را گزارش کرده اند. از جمله عایشه مى گوید:
در صبحگاهى، رسول اللّه صلی الله علیه واله درحالى که بر دوش او عبایى مشکى بود، خارج شد. حسن آمد. پس او را داخل آورد. سپس حسین آمد و با او داخل شد. سپس فاطمه آمد؛ او را داخل آورد. سپس على آمد، او را داخل آورد. آن گاه گفت: إِنَّما یریدُ اللّه لِیذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا (احزاب: 33) (ابن حنبل، 1425، ص183؛ ابن بطریق، 1407، ص34).
در روایتى دیگر، گزارش شده است که از عایشه دربارة امیر مؤمنان علیه السلام پرسیدند. وى گفت:
دربارة محبوب ترین شخص نزد پیغمبر از من مى پرسى؟ و از همسر محبوب ترین شخص نزد پیغمبر از من مى پرسى؟ من دیدم رسول اللّه على، فاطمه، حسن و حسین را زیر یک پارچه جمع کرد، سپس گفت: پروردگارا اینان خاندان و نزدیکان خاص من هستند. پس آلودگى را از آنها دور گردان و آنان را به نیکى، پاک گردان (ثعلبى نیشابوری، 1422، ج 8، ص42ـ 43).
نمونه دیگر روایات این باب، روایت زینب بنت جحش است. اسماعیل بن عبدالله بن جعفر طیار از پدرش نقل می کند:
هنگامی که پیامبر دریافت که رحمت از آسمان در حال ریزش است، گفت: کیست که بخواند کسانی را که من می خواهم آنها اینجا باشند؟ و این جمله را دو بار تکرار کرد. زینب گفت: ای رسول خدا، من [آنها را فرا می خوانم[. پیامبر گفت: علی، فاطمه، حسن و حسین را نزد من بیاور. حسن را در سمت راست، حسین را در سمت چپ و علی و فاطمه را جلویش نشاند؛ سپس پوششی از پارچة خیبری روی آنها کشید و فرمود: اللّهم لکلّ نبی أهل، وهؤلاء أهلی؛ پروردگارا، هر پیامبری اهلی دارد و اینان اهل من هستند. آن گاه خداوند چنین نازل کرد: إِنَّما یریدُ اللّه لِیذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا. زینب پرسید: ای پیامبر، آیا من همراه شما داخل نشوم؟ پیامبر فرمود: همان جا بایست که همانا اگر خدا بخواهد در خیر هستی (ثعلبى نیشابوری، 1422، ج 8، ص43؛ حسکانی، 1411، ج 2، ص54).
این دسته روایات به قدرى فراوان اند که گاه واژة کثیر (حسکانی، 1411، ج 2، ص18)، گاه کثیر بى شمار (حسینی استرآبادی، 1409، ص449) و گاه متواتر (معرفت، 1388، ص110) برایشان به کار رفته است. طبری و سیوطی، دو مفسر معتبر اهل تسنن، روایات مربوط به نزول آیه در شأن آل کسا را با طرق گوناگون از صحابة بزرگ و همسران پیامبر نقل کرده اند؛ از جمله از ابوسعید خدری، وائلة بن اسقع، سعد بن ابی وقاص، ابوحمراء (هلال بن حارث)، ابوهریره الدوسی، انس بن مالک، عایشه و ام سلمه (طبری، 1412، ج 22، ص5-7؛ سیوطی، 1404، ج 5، ص198ـ199).
همچنین ترمذی دربارة آیة تطهیر و تطبیق آن بر آل کسا از ام سلمه و انس بن مالک و عمر بن ابی سلمه (ترمذی، 1403، ج 4، ص30ـ31؛ ج 5، ص328) و در زمینة معرفی اهل بیت از نظر پیامبر، از سعد بن ابی وقاص (همان، ص293) روایت کرده است. مسلم نیز در این زمینه از صحابه و همسران پیامبر روایت دارد (نیشابوری، بی تا، ج 7، ص123 و130).
سند این روایات نیز نزد بزرگان اهل تسنن صحیح و معتبر است. برای نمونه، ترمذی روایتی را از ام سلمه نقل می کند که پیامبر حسن و حسین و فاطمه و علی را زیر کسا برد و آنان را اهل بیت خود خواند و اجازة ورود به ام سلمه را نداد. ترمذی پس از نقل این روایت می نویسد: این حدیثی حسن و صحیح است و برترین روایتی است که در این باب نقل شده است. در این باب از انس و عمر بن ابی سلمه و ابوحمرا نیز روایت وجود دارد (ترمذی، 1403، ج 5، ص361).
محدثان و مفسران شیعه نیز این شأن نزول را از طریق معتبر و صحیح نقل کرده اند؛ از جمله کلینی با صحیح متصل و مسند از علی بن ابراهیم از محمد بن عیسی از یونس و علی بن محمد از سهل بن زیاد ابی سعید از محمد بن عیسی از یونس از ابن مسکان از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است خداوند در کتابش فرمود: إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا؛ و پیامبر علی و حسن و حسین و فاطمه علیه السلام را زیر کسا برد و گفت: خدایا، هر پیامبر را اهل و ثقلی است و اینان اهل بیت من و ثقل من هستند. ام سلمه پرسید: آیا من از اهل تو نیستم؟ پیامبر فرمود: تو بر خیر هستی ولکن اینان اهل و ثقل من هستند (کلینی، 1407، ج 1، ص286ـ 287).
مجلسی نیز 34 روایت دربارة تخصیص آیة تطهیر به آل کسا، از طرق معتبر شیعه و چهار طریق معتبر نزد اهل تسنن نقل می کند و می گوید: اینها افزون بر یازده طریق معتبر دیگر نزد اهل تسنن است (مجلسی، 1403، ج 35، ص206ـ227). وی در ادامه در رد ادعای نزول آیه در شأن همسران پیامبر به بیش از بیست روایت اشاره می کند (همان، ص228ـ230).
افزون بر اینها، دانشمندان بزرگ اهل تسنن براساس روایات یادشده، معتقد به نزول آیة تطهیر در شأن آل کسا شده اند یا بدان اعتراف کرده اند. ابن حجر هیثمی می گوید: اکثر مفسران بر آن اند که آیة تطهیر در شأن آل کسا نازل شده است (هیثمی، 1965م، ص143). ابن کثیر و فخر رازی نیز خطاب آیة تطهیر نسبت به خصوص همسران پیامبر را رد کرده اند (ابن کثیر، 1419، ج 6، ص365؛ رازی، 1420، ج 25، ص168). همچنین طبری در تفسیر روایی خود از ابوسعید خدری، انس بن مالک، ابوالحمراء ابواسحاق، وائلة بن اسقع، ابوهریره، عمر بن ابی سلمه، علی بن حسین علیه السلام، عایشه و ام سلمه روایت می کند که منظور از اهل بیت در آیة تطهیر، خصوص پنج تن هستند و چینش این روایات در تفسیر طبری، خود قرینه ای بر دیدگاه وی در این زمینه است (طبری، 1412، ج 22، ص5-7).
در مقابل این کثرت و تضافر روایات، گزارش هاى معدودى دربارة شمول آیة تطهیر نسبت به همسران پیامبر یا نزول آن در خصوص همسران پیامبر نقل شده است. طبرى در تفسیرش، پس از آنکه چندین صفحة متوالى را به روایات نزول آیه در خصوص آل کسا اختصاص مى دهد، به تک گزارشى اشاره مى کند و از آن مى گذرد. وى از اصبغ بن نباته نقل مى کند که عکرمه در بازار ندا سر مى داد که این آیه دربارة همسران پیامبر است و اگر کسى بخواهد، براى او این مطلب را اثبات مى کنم (همان، ص7).
3. نقد گزارش های تعمیم یا تخصیص آیه نسبت به همسران پیامبر
گزارش هایى دربارة تعمیم آیة تطهیر نسبت به همسران پیامبر نقل شده که با چند مشکل رو به رویند:
1ـ3. قرار گرفتن در برابر کثرت روایات مخالف
در برابر روایات متضافر یا متواتر یادشده، گزارش هاى مربوط به تطبیق آیة تطهیر بر همسران پیامبر به ده روایت نیز نمى رسند که از نظر اعتبار، توانایى رویارویى با روایات دیگر را ندارند. این حقیقت به حدى آشکار است که طرف داران نظریة همسران پیامبر را نیز ناچار به نقل روایات مربوط به آل کسا کرده است. براى نمونه سیوطى در تفسیر روایى خود (که آن را با هدف گردآورى روایات تفسیرى تدوین کرده) معتقد است که آیة تطهیر ناظر به همسران پیامبر است. او در این باره به سه گزارش استناد مى کند، اما خود وى بیش از چهار برابر این تعداد، دربارة نزول آیة تطهیر در حق خصوصِ خانوادة امیر مؤمنان روایت مى کند (سیوطی، 1404، ج 5، ص198ـ199).
این مسئله دربارة خود راویان این گزارش ها نیز روی داده است؛ چراکه در گزارشى به ابن عباس نسبت داده شده است که آیة تطهیر در بارة همسران پیامبر است؛ حال آنکه خود وى روایت کرده که این جمله در شأن آل کسا نازل شده است (همان، ص199؛ حسکانی، 1411، ج 2، ص50ـ51). همین تناقض، در انتساب گزارش مربوط به همسران پیامبر، دربارة روایت کلبى وجود دارد (شوکانی ، بی تا، ج 4، ص278ـ279). این نشان مى دهد که امثال ابن عباس و کلبى از این سخنان مبرا هستند و دست ناپاک جاعلان در این روایات ساختگى هویداست؛ آنان که چنین گزارش هایى را ساخته و به بزرگانى چون ابن عباس نسبت داده اند .
همین مسئله سبب بى توجهى مفسران به این گونه گزارش ها شده است. همان گونه که اشاره شد، مفسر بزرگ جهان اسلام، طبرى، در برابر شمار بسیارى از روایات مربوط به آل کسا، به تک گزارشى اشاره مى کند و مى گذرد. اینها، همه، قراین و شواهدى بر سستى و ضعف این دست روایت نماها هستند.
2ـ3. روایات بیانگر مفهوم اهل البیت
واژة اهل البیت به معناى اهل و ساکنان خانه است (ابن منظور، 1414، ج 11، ص28) و تا زمان نزول آیة تطهیر، در معناى ویژه ای عَلَم نشده بود. گزارش هاى حدیثى فراوانى در کتب تفسیرى و روایى اهل تسنن و شیعه دربارة مفهوم اهل البیت نقل شده اند که نشان مى دهند مراد از اهل بیت، خصوص خانوادة امیر مؤمنان است. بر اساس این روایات، پیامبر ماه ها، هنگام گذر از کنار خانة حضرت فاطمه آنها را با واژة اهل البیت خطاب مى کرد. ابوحمراء مى گوید:
در زمان پیامبر، به مدت شش ماه نگهبان شهر بودم و در این مدت مى دیدم که پیامبر هنگام طلوع فجر، درِ خانة على و فاطمه مى آمد و می فرمود: الصلوة الصلوة یرحمکم الله، إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً، شما را به نماز سفارش می کنم؛ خداوند شما را در سایة رحمت خویش قرار دهد؛ همانا خداوند مى خواهد آلودگى را از شما اهل بیت دور کند و شما را به نیکى، پاک گرداند (طحاوی، 1333، ج 1، ص338ـ339؛ طبری، 1412، ج 5، ص198).
بی تردید پیامبر هرگز این رفتار ویژه را بیهوده انجام نمی داد، بلکه در پی شناساندن اهل بیت خود بود. بنابراین اهل بیت، خصوص همین مخاطبان پیامبر (اهل خانة حضرت علی و فاطمه) بود و نه دیگران؛ چراکه پیامبر نفرمود که اینان جزو اهل بیت هستند، بلکه آنان را همان اهل بیت خود معرفی کرد. همچنین براساس گزارش هاى روایى بسیارى، حضرت رسول بر تک تک نام های اهل بیت خود تصریح کرده است. براى نمونه در جریان مباهله، حضرت رسول صلی الله علیه واله على و فاطمه و حسن و حسین را با نام فرا خواند و فرمود: اینان اهل من هستند (نیشابوری، بی تا، ج 7، ص121؛ ابن حنبل، بی تا، ج1، ص185؛ ترمذی، 1403، ج4، ص294؛ ج5، ص302؛ حاکم نیشابوری، بی تا، ج3، ص150؛ بیهقی، بی تا، ج7، ص63). این روایت نیز با بیانی که گذشت بر حصر اهل بیت در خانوادة حضرت فاطمه دلالت دارد.
این اهتمام ویژة پیامبر در معرفی اهل بیت خود، دغدغة ایشان براى ثبوت و تأکید و رسوخ این اصطلاح در میان مسلمانان را مى رساند. حضرت رسول با پیگیرى مستمر این شیوه، قصد ابهام زدایى از این مسئله را داشت تا مسلمانان در این باره دچار تردید نشوند. امام صادق علیه السلام مى فرماید:
اگر رسول اللّه صلی الله علیه واله سکوت مى کرد و اهل خود را مشخص نمى ساخت، آل عباس و آل عقیل و بسیاری دیگر آن را ادعا مى کردند. لیک خداوند در کتابش جملة إِنَّما یریدُ اللّه لِیذهِبَ عَنْکم... را نازل کرد و على، حسن، حسین و فاطمه مرجع این آیه بودند. ازاین رو رسول خدا صلی الله علیه واله در خانة ام سلمه، دست آنان را گرفت و زیر کسا برد و گفت: پروردگارا، هر نبى را ثقل و اهلى است و اینان ثقل و اهل من هستند (کوفى، 1410، ص110ـ111).
این روایت در تفسیر فرات کوفی گزارش شده که سند آن، به صورت معنعن از امام صادق علیه السلام روایت شده است؛ اما در این سند، راویان به صورت تک تک ذکر نشده اند که این خللی به سند این روایت وارد نمی سازد. توضیح آنکه در بخش آغازین تفسیر فرات کوفی، سلسلة سند روایات به صورت متصل آمده، اما در ادامه و از حدیث چهل به بعد، برای اختصار، سلسله سند حذف شده و به عبارت معنعنا عن... بسنده شده است. این نشان می دهد که نخست فرات کوفی سلسلة سند این روایات را به صورت متصل آورده بوده است؛ اما بعدها نسخه برداران برای اختصار، سلسله را حذف و تنها عبارت معنعن را نقل کرده اند تا نشان دهند که این روایت سندی متصل و مسند داشته است. شاهد بر این اعتبار روایات این کتاب، اعتماد و استناد روایت بسیاری از قدما از این کتاب است؛ از جمله صدوقین (پدر و پسر)، حاکم حسکانی (صاحب شواهد التنزیل) و علامه مجلسی در بحار الانوار (آقا بزرگ تهرانی، 1403، ج 4، ص299).
البته از دو نکته نباید چشم پوشید: یکی آنکه این روایت با روایات فراوان دیگر پشتیبانی می شود که این خود قرینه ای بر صحت و اعتبار این روایت است؛ دوم آنکه متن حدیث قرینه ای دیگر بر پذیرش یا رد حدیث است و سازگاری متن روایت با مسلمات دیگر شریعت، ملاکی برای اعتبار آن است که این روایت نیز از این ویژگی برخوردار است. افزون بر این، کلینی مضمون همین روایت را از طریقی دیگر، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است (کلینی، 1407، ج1، ص286ـ287). کلینی با سند صحیح متصل و مسند از علی بن ابراهیم از محمد بن عیسی از یونس و علی بن محمد از سهل بن زیاد ابی سعید از محمد بن عیسی از یونس از ابن مسکان از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است. راویان این سند همگی ثقه و امامی هستند و سلسلة سند تا امام، متصل است.
3ـ3. روایات مانع
در بسیارى از گزارش هاى روایى، افزون بر تصریح به بازگشت اهل بیت به پنج تن آل کسا، همسران پیامبر صلی الله علیه واله از دایرة این واژه خارج شده اند. این روایات تصریح مى کنند که حضرت رسول در تبیین اصطلاح اهل بیت، از ورود عایشه، ام سلمه و دیگر همسران خود در زمره اهل بیت جلوگیرى کرد. براى نمونه در روایتی آمده که عایشه از پیامبر پرسید: آیا من از اهل بیت تو هستم؟ و پیامبر فرمود: کنار بایست که تو بر خیر هستى (ثعلبى نیشابوری، 1422، ج 8، ص43). در نقل دیگرى آمده است که زینب بنت جحش قصد رفتن در زیر کسای اهل بیت را داشت، اما پیامبر مانع شد و فرمود: در جایت بایست که به خواست خدا بر خیر هستى (حسکانی، 1411، ج 2، ص53). ام سلمه نیز از پیامبر در این باره پرسید که حضرت فرمود: در جاى خودت باش و تو به خواست خدا، بر خیر هستى (سیوطی، 1404، ج 5، ص198). این دسته روایات، صحت گزارش هاى شمول آیة تطهیر نسبت به همسران پیامبر را با مشکلى جدى روبه رو مى سازد و آنها را از درجة اعتبار ساقط مى کند.
طحاوى (م321 ق) از علمای مشهور حنفی مذهب اهل سنت پس از نقل روایت هاى مانع مى گوید: این روایت ها نشان مى دهند که حتى ام سلمه مراد جملة تطهیر نبوده، بلکه مراد از آن، تنها رسول خدا صلی الله علیه واله على، فاطمه، حسن و حسین بوده اند (طحاوی، 1333، ج 1، ص336).
روایات مانع را صاحبان صحاح و مسانید و بزرگان اهل تسنن، به صورت متضافر و از چندین طریق، گزارش کرده اند؛ از جمله احمد بن حنبل (بی تا، ج 6، ص292 و304) که آن را از چهار طریق نقل می کند. همچنین اند ترمذی (1403، ج 5، ص30 و32)، ابویعلی (1408، ج 12، ص451)، طبری (1412، ج 22، ص7)، حسکانی (1411، ج 2، ص86، 100-130)، واحدی نیشابوری (1411، ص369)، ابن عساکر (1415، ج 13، ص204-207؛ ج 14، ص138-141). این روایات نیز به طرق گوناگونی گزارش شده اند. برای نمونه روایت ام سلمه از هشت طریق معتبر نزد اهل سنت و شیعه نقل شده است (ری شهری، 1375، ص27-33).
افزون بر این، سند این روایات نیز نزد اهل تسنن معتبر و صحیح شمرده می شوند. برای نمونه حاکم نیشابوری در موسوعة المستدرک، پس از نقل حدیث ام سلمه می گوید: این حدیث بنا بر شرط بخاری، صحیح می باشد (حاکم نیشابوری، بی تا، ج 2، ص416).
4. بررسى مصداقى روایات مربوط به همسران پیامبر
در برابر روایات انبوه مربوط به پنج تن آل کسا، تک گزارش هایى دربارة نزول آیة تطهیر درخصوص همسران پیامبر نقل شده است. ابن عباس، عکرمه، سعید بن جبیر، مقاتل بن سلیمان، عروة بن زبیر و کلبی راویانى هستند که این گزارش به آنان نسبت داده شده است (سیوطی، 1404، ج 5، ص198؛ شوکانی، بی تا، ج 4، ص278؛ مقاتل بن سلیمان، 1423، ج 3، ص489). این گزارش ها بر دو دسته اند: سخنان اجتهادى و گزارش روایى. آنچه به کلبى، مقاتل بن سلیمان و عروة بن زبیر نسبت داده شده، صرف اجتهادهایى اند که هیچ گونه پیشتوانه ای از حیث مستند روایى ندارند. از طرفى، این سه راوى در زمرة تابعان شمرده مى شوند. مقاتل بن سلیمان متوفاى 150 قمرى است (ابن حجر عسقلانی، 1327، ج 10، ص284). عروة بن زبیر در طبقة دوم روات قرار دارد و در سال پایانى خلافت عثمان به دنیا آمد (شمس الدین ذهبی، بی تا، ج 1، ص62). کلبى نیز در زمرة مفسران پس از دوره تابعان است و در سال 204 وفات یافت (قمی، 1970م، ج 3، ص119).
بنابراین هیچ یک از سه راوى یادشده نمى توانند شاهد نزول باشند و سخنان آنان در این باره مى بایست مستندى همراه داشته باشد. این در حالى است که سخنان منسوب به این سه راوى، مستندی پذیرفتنی ندارد. براى نمونه از مقاتل بن سلیمان چنین نقل شده است: إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ یا أهْلَ الْبَیتِ ، یعنى نساء النبی صلی الله علیه واله لأنهن فى بیته؛ منظور از اهل بیت در آیة تطهیر، خصوص همسران پیامبر است؛ زیرا آنان در خانة پیامبر زندگى مى کردند (مقاتل بن سلیمان، 1423، ج 3، ص489). در این زمینه به همین استدلال (زندگی در خانه پیامبر) بسنده شده است. نیز عروة بن زبیر بى هیچ مستند روایى، گفته که منظور از اهل بیت در آیة تطهیر، همسران پیامبر است (سیوطی، 1404، ج 5، ص603). این ادعاهاى بى مستند چیزى جز اجتهاد در برابر نص صریح پیامبر نیستند و ازاین رو استنباط ها و ادعاهایى بى اساس و اعتمادناپذیرند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه واله به صراحت مى فرماید: آیة تطهیر در شأن پنج نفر نازل شد: من، على، حسن، حسین و فاطمه (طبری، 1412، ج 22، ص5). بى تردید، با وجود نص پیامبر، اجتهادهاى یادشده ارزشى ندارند.
این سخن پیامبر از طرق گوناگون نقل شده است؛ از جمله ابن جریر آن را از محمد بن مثنی از بکر بن یحیی بن زبان عنزی از مندل از اعمش از عطیه از ابوسعید خدری نقل می کند. برخی از اهل سنت این حدیث را حدیثی منفرد از عطیه شمرد ه اند و وی را نیز تضعیف کرده اند (واحدی نیشابوری، 1411، ص368، پاورقی 731)؛ این در حالی است که عطیه از تابعان شناخته شده است (ذهبی، بی تا، ج 3، ص79ـ80). ابن حجر می گوید: او فردی ثقه است و احادیثی قابل استناد دارد. ابن معین می گوید: احادیث او درست اند (ابن حجر عسقلانی، 1327، ج 7، ص201). سیوطی می گوید: حدیث او سست نیست و ترمذی روایت او را نیکو شمرده است (سیوطی، 1421، ج 2، ص472). با وجود این، ابن حجر می گوید که برخی احادیث او را حجت نمی دانند (ابن حجر عسقلانی، 1327، ج 7، ص201).
سرّ رویکرد برخی اهل سنت نسبت به او نیز در تشیع او نهفته است. ساجی می گوید: حدیث او حجیت ندارد و فرد قابل اعتمادی نیست؛ او علی را بر همه ترجیح می داد (همان، ص202). شواهد نشان می دهد منشأ ضعیف شمردن او نزد برخی، تشیع اوست و چنین تضعیفی ارزشی ندارد. ازاین رو روایت یادشده دارای اعتبار سندی است. از سویی این حدیث تنها از طریق عطیه نقل نشده، بلکه چنان که پیش از این گذشت، این حدیث و روایاتِ هم مضمون آن، از طرق مختلف اهل تسنن و تشیع نقل شده اند.
نمونة دیگر از تصریحات پیامبر بر نام یکایک اهل بیت خود، روایتی است که ترمذی نقل می کند. وی از حاتم بن اسماعیل از بکیر بن مسمار از عامر بن سعد از سعد بن ابی وقاص نقل می کند که پیامبر پس از نزول آیة تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَأبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُم (آل عمران: 61) علی و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و گفت: خدایا، اینان اهل من هستند (ترمذی، 1403، ج 4، ص293ـ294). راویان این حدیت همگی نزد اهل تسنن ثقه و معتبرند. حاتم بن اسماعیل فردی درست نگار و ثقه است. احمد بن حنبل می گوید: روایات او درست و وی فردی ثقه و مورد اطمینان است (ابن حجر عسقلانی، 1327، ج 2، ص110). بکیر بن مسمار نیز جزو ثقات شمرده شده است (عجلی، 1405، ج 1، ص254). عامر بن سعد و پدرش، سعد بن ابی وقاص نیز در کتب رجالی، ثقه معرفی شده اند (ابن حجر عسقلانی، 1995م، ج 1، ص460؛ همو، 1327، ج 1، ص346). براین اساس روایت یادشده روایتی حسن و صحیح است؛ چنان که ترمذی به صحت آن تصریح کرده است (ترمذی، 1403، ج 4، ص294). به علاوه این روایت در کتب معتبر روایی و تفسیری اهل تسنن به صورت متضافر نقل شده است؛ از جمله در صحیح مسلم (ج 1، ص185؛ ج 7، ص120)، المستدرک (ج3، ص147 و150) سنن بیهقی (ج 7، ص63)، شواهد التنزیل (ج 2، ص38ـ47) و تاریخ مدینة دمشق (ج 14، ص147). کثرت نقل این روایت در کتب روایی معتبر، جایی برای تردید در صحت آن باقی نمی گذارد.
سخن اجتهادی منسوب به کلبى دربارة شأن نزول آیة تطهیر را نیز به همین دلیل صراحت پیامبر در معرفی اهل بیت نمى توان پذیرفت. همچنین وى (که از خواص امام صادق علیه السلام بود) خود دربارة نزول جمله تطهیر در شأن پنج تن آل کسا روایت کرده است (شوکانی، بی تا، ج 4، ص279). چگونه مى توان پذیرفت که یک راوى خبیر دو گونه سخن بگوید و با وجود نقل روایت دربارة آل کسا، خود سخنی متعارض با آن بگوید؟ ازاین رو به طور قطع سخن اجتهادی منسوب به کلبی (با توجه به مقام و مکانت وی نزد امام صادق علیه السلام) بر وی بسته شده است.
گزارش منسوب به سعید بن جبیر هم از ابن عباس نقل شده است وخود سعید بن جبیر شأن مستقلى در این باب ندارد. ازاین رو روایت او و ابن عباس به یک روایت باز مى گردد. بنابراین از گزارش هاى یادشده، تنها گزارش منسوب به ابن عباس و عکرمه باقى ماند که مهم ترین مستند مخالفان در تفسیر جملة تطهیر قرار گرفته است. ازاین رو این گزارش جاى بررسى و تأمل بیشترى دارد.
به ابن عباس چنین نسبت داده شده است که جملة تطهیر، در خصوص همسران پیامبر نازل شده است و بس. از عکرمه نیز نقل شده است که در بازار فریاد مى زد که اِنَّما یریدُ اللّه لِیذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا دربارة همسران پیامبر نازل شده است. همچنین مى گفت: هر کس بخواهد، در این باره با او مباهله مى کنم (سیوطی، 1404، ج 5، ص198).
این روایات نماها در برابر چند پرسش و نکتة اساسى قرار دارند که در صورت پاسخ گویى به آنها، مى توان اینها را پذیرفت؛ وگرنه باید طرد شوند:
1. همان گونه که یاد شد، ابن عباس دربارة نزول جملة تطهیر در شأن پنج تن آل کسا روایت کرده است و این روایت در کتب فریقین گزارش شده است (برای نمونه ر.ک: حسکانی، 1411، ج 2، ص50ـ51؛ مجلسی، 1403، ج 37، ص35). در یکی از روایات، یحیی بن حماد از ابوعوانه از یحیی بن سلیم ابی بلج از عمرو بن میمون از ابن عباس نقل می کند که رسول خدا حسن و حسین و علی و فاطمه را فرا خواند و بر آنها پارچه ای کشید و گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند (حسکانی، 1411، ج 2، ص50). سند این روایت نزد اهل تسنن معتبر است و تک تک راویان آن را ثقه شمرده اند. یحیی بن حماد ثقه است و بیشترین روایت را از ابوعوانه دارد (عجلی، 1405، ج 2، ص351). احادیث ابوعوانه بهترین احادیث شمرده شده اند (مزی، 1985م، ج 30، ص446). یحیی بن سلیم ابی بلج دارای احادیث درست و بی اشکال است. ابوحاتم دربارة او می گوید: وی دارای احادیث صحیح می باشد و اشکالی در روایاتش نیست (رازی، 1952م، ج 9، ص153). عمرو بن میمون کوفی و تابعی نیز ثقه است (عجلی، 1405، ج 2، ص186). سلسلة این راویان نیز متصل است؛ یعنی میان طبقات راویان فاصلة زمانی ای که موجب انقطاع سند شود، وجود ندارد. یحیی بن حماد متوفای 215ق (ابی حاتم، 1973م، ج 9، ص257) ابوعوانه متوفای 176ق (همان، ج 7، ص563) و یحیی بن سلیم ابی بلج در طبقات راویان، حلقة واسط میان طبقة ابوعوانه و عمرو بن میمون است؛ به گونه ای که ابوعوانه به طور مستقیم از یحیی بن سلیم، و یحیی بن سلیم به گونة مستقیم از عمرو بن میمون روایت نقل کرده اند (مزی، 1985م، ج 33، ص163). عمرو بن میمون نیز متوفای 75ق است (شمس الدین ذهبی ، بی تا، ج 1، ص65) و می توانسته به طور مستقیم از ابن عباس متوفای 68ق (ابن حجر عسقلانی، 1995م.ب، ج 4، ص131) روایت کند. بنابراین با سند قطعی و صحیح از ابن عباس نقل شده که آیة تطهیر در شأن آل کسا نازل شده است. حاکم نیشابوری این مطلب را از ابن عباس در روایتی طولانی و با همین اسناد گزارش می کند و در پایان آن می نویسد: این روایتی صحیح الاسناد است (حاکم نیشابوری، بی تا، ج 3، ص134).
آیا مى توان پذیرفت که یک صحابى بزرگ دو گونه روایت متعارض داشته باشد؟ آیا پذیرفتنى است که ابن عباس بر خلاف نص پیامبر و بسیارى از صحابة جلیل القدر و نیز روایت خودش، به گونه ای دیگر نیز روایت کند؟ آیا هیچ انسان خردمندی چون ابن عباس چنین رفتار می کند؟
2. تک گزارش هاى یادشده توان تعارض و رویارویى با انبوه روایات مربوط به پنج تن آل کسا را ـ که فریقین نقل کرده اند ـ ندارد؛ چنان که گذشت؛
3. گزارش منسوب به عکرمه با این پرسش بنیادین روبه روست که چرا وى در بازار چنین جار مى زده است؟ آیا جاى استدلال و اثبات یک مسئلة قرآنى، در بازار، آن هم به شیوة جار زدن است؛ مگر آنکه منطق استدلالى جاعل حدیث چنین باشد. به علاوه این گزارش نشان از دیدگاه غالب در میان مسلمانان (نزول آیه در شأن پنج تن) دارد که براى تغییر آن نیاز به چنین روش هایى بوده است؛
4. گزارش عکرمه از نظر سندى نیز مخدوش است. طبرى این روایت را از یحیى بن واضح از اصبغ بن نباته از علقمه از عکرمه نقل کرده است. اولاً یحیى بن واضح فردى ضعیف است (ذهبی ، بی تا، ج 4، ص413)؛ ثانیاً سلسلة سند مقطوع است؛ زیرا اصبغ بن نباته از طبقة سوم (ابن حجر عسقلانی، 1995م، ج 1، ص81) و یحیى بن واضح از طبقة نهم روات است
(همان، ج 2، ص359) و انقطاع زمانى بسیارى میان آنها وجود دارد؛
5. مشکل بنیادین دیگر گزارش عکرمه و ابن عباس این است که در هیچ یک از صحاح شش گانه و منابع دست اول اهل سنت نقل نشده است. روایت ساختگى منسوب به عکرمه براى نخستین بار در تفسیر طبرى نقل شده و پیش از آن در هیچ یک از جوامع معتبر روایى و تفسیرى اهل تسنن، اثری از آن نیست. این در حالى است که روایات ناظر به خطاب جملة تطهیر نسبت به پنج تن آل کسا در بسیارى از کتب معتبر و تراز نخست اهل تسنن آمده است؛ از جمله در صحیح مسلم (ج 2، ص130ـ131)؛ سنن ترمذى (ج 5، ص30، 31، 329) و مسند احمد (ج 1، ص331؛ ج 4، ص107؛ ج 6، ص292).
اینها همه قراینى بر ساختگى بودن روایات نماهاى یادشده اند. اساساً چنین سخنى از ابن عباس در برابر روایات 49 صحابى و همسران پیامبر، بعید مى نماید. چرا باید وى روایتى را نقل کند که برخلاف گفتار جمهور صحابه و بزرگان تراز نخست است؟ دربارة عکرمه نیز برخى درصدد آن برآمده اند که وى را دشمن اهل بیت جلوه داده، او را تضعیف کنند (عاملی، 1386، ص108؛ سبحانی، بی تا، ج 10، ص143). به نظر مى رسد این داورى دربارة عکرمه جای درنگ بیشتری داشته باشد؛ چراکه وى دانش آموخته و از خواص ابن عباس بود. امکان ندارد ابن عباس، که از شیفتگان مقام ولایت بود، شاگردى بپروراند که درست در خلاف خط او حرکت کند و این جرئت را به خود بدهد که روایتى برخلاف روایت امیر مؤمنان، ابن عباس و همة صحابه و همسران پیامبر بسازد (معرفت، 1388، ص121). همچنین بنابر گزارش هاى تاریخى، عکرمه سرسپردة آستان امام باقر علیه السلام شمرده مى شد. امام باقر علیه السلام هنگامى که شنید عکرمه لحظات پایانى عمرش را مى گذراند، بر بالین وى شتافت (کلینی، 1367، ج 3، ص123) که این نشان از جایگاه والاى او نزد امام دارد. چنان که اشاره شد در این روایت آمده است که عکرمه سرسپردة آستان امام باقر علیه السلام بود و همین مؤید آن است که وی از اصحاب خاص امام بود. یکی از شواهد بر این مدعا، آن است که والی مدینه در پی عکرمه بود و او پنهان شده بود (ابن سعد، بی تا، ج 5، ص293)، ولی امام باقر علیه السلام و یاران خاص وی جای او را می دانستند که این دلیلی بر آن است که وی از نزدیکان مورد اعتماد حضرت بوده است. البته در همین روایت، غلامی که خبر را آورد، می گوید: عکرمه معتقد به دیدگاه های خوارج بود و چه بسا، از این تعبیر، انحراف عکرمه برداشت شده است. این برداشت نارواست؛ چراکه اولاً این سخن را امام نفرموده است، بلکه غلام می گوید و آن هم به سبب شایعات رایج در آن زمان بوده است؛ زیرا کینه ورزان علیه عکرمه شایع کرده بودند که او گرایش به خوارج دارد. این تهمت به سبب سفرهای مختلف او به شمال آفریقا بود که خوارج در آن دیار، فراوان بودند (معرفت، 1385، ج 1، ص327).
این تهمت را نیز بسیاری از دانشمندان رجال رد کرده اند و با اعتماد به روایات وی، او را ثقه شمرده اند. از جمله عجلی می نویسد: عکرمه مولی ابن عباس، مکی تابعی ثقه است و از تهمت حروری (گروهی از خوارج) مبراست (عجلی، 1405، ج 2، ص145)؛ ثانیاً چگونه می توان پذیرفت که شخصی جزو منحرفان خوارج باشد و در عین حال، سرسپردة آستان امام باقر علیه السلام؛ به گونه ای که امام بر بالین وی بشتابد؟! بنابراین ادعای غلام را نمی توان پذیرفت؛ به ویژه با توجه به تصریح روایت به سرسپردگی او به امام و رفتار امام هنگام شنیدن خبر احتضار وی. همچنین در همین روایت آمده که امام برای تلقین شهادت به توحید و ولایت بر بالین وی شتافته است و می فرماید: تلقین را به اموات خود بیاموزید. این تصریح امام نشان می دهد که عکرمه را از خود می دانسته است نه تابع آرای دیگران؛ وگرنه سخن پایانی امام با کردار ایشان تناسبی نداشت (معرفت، 1385، ج 1، ص332).
بنابراین غرض ورزان، روایاتی در باب نزول آیة تطهیر در شأن خصوص همسران پیامبر ساخته اند و آنها را به کسانی چون ابن عباس و عکرمه نسبت داده اند. شاید اشتباهشان همین باشد که چنین دروغى را از زبان شیفتگان مولا امیر مؤمنان نقل کنند تا سخنشان، خود، شاهدى بر کذبشان باشد.
نتیجه گیری
بنابر روایات شأن نزول، جملة تطهیر در شأن خاندان ویژة پیامبر نازل شده است: على، فاطمه، حسن و حسین علیه السلام. در این میان، معدود گزارش هایى دربارة نزول این جمله در شأن خصوصِ همسران پیامبر یا فراگیرى جملة تطهیر نسبت به همسران پیامبر نقل شده است که این گزارش ها توان رویارویى با روایت کثیر و متضافر منقول از صحابة تراز نخست و نیز همسران پیامبر را ندارند. از دیگر سو، بنابر گزارش هاى روایى، پیامبر واژة اهل بیت را براى خصوص این خاندان ویژه علم کرده بود. نیز خود همسران پیامبر گزارش کرده اند که به فرمایش پیامبر، آنها از دایرة شمول جملة تطهیر خارج اند. مهم ترین گزارش در بارة نزول جملة تطهیر در خصوص همسران پیامبر، گزارش ابن عباس و عکرمه است که براى نخستین بار در تفسیر طبرى کانون توجه قرار گرفته است. این گزارش در هیچ یک از منابع دست اول معتبر روایى و تفسیرى متقدم اهل تسنن نقل نشده است؛ افزون بر اینکه سند این گزارش نیز مخدوش است. از دیگر سو روایات معتبر و مستند فراوانى در کتب روایى فریقین دربارة نزول جملة تطهیر در شأن پنج تن آل کسا آمده است. همچنین خود ابن عباس این شأن نزول را روایت کرده است. این قراین و نیز شخصیت و جایگاه ابن عباس و عکرمه، نشان دهندة ساختگى بودن گزارش هاى مربوط به همسران پیامبر هستند.
منابع
آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، 1403ق، الذریعة الى تصانیف الشیعة، بیروت، دار الاضواء.
ابن بطریق، 1407ق، العمده، قم، جامعه مدرسین.
ابن حجر عسقلانى، احمد بن علی، 1327ق، تهذیب التهذیب، بیروت، دار صادر.
ـــــ ، 1995م، تقریب التهذیب، چ دوم، بیروت، دار المکتبه العلمیه.
ـــــ ، 1995م. ب، الاصابه، بیروت، دار الکتب اللبنانیه.
ابن حنبل، احمد، 1425ق، فضائل الصحابه، تهران، المجمع العالمى للتقریب بین المذاهب الاسلامیه.
ـــــ ، بی تا، مسند احمد، بیروت، دار صادر.
ابن سعد، بی تا، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
ابن عساکر، 1415ق، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو، 1419ق، تفسیر ابن کثیر، بیروت، دار الکتب العلمیه.
ابن منظور، محمد بن مکرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بیروت، دار صادر.
ابی حاتم، محمد بن حبان، 1973م، الثقات، هند، مؤسسه الکتب الثقافیه.
بیهقی، ابوبکر احمد، بی تا، سنن بیهقی، بیروت، دار الفکر.
ترمذى، محمد بن عیسى، 1403ق، سنن ترمذى، چ سوم، بیروت، دار الفکر.
ثعلبى نیشابورى، احمد بن ابراهیم، 1422ق، تفسیر ثعلبى، تحقیق ابی محمد بن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، بی تا، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دار المعرفه.
حسکانى، عبیداللّه بن احمد، 1411ق، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى.
حسینی استرآبادى، سیدشرف الدین علی، 1409ق، تأویل الآیات الظاهره، قم، جامعه مدرسین.
ذهبى، ابوعبداللّه ، بی تا، میزان الاعتدال، بیروت، دار المعرفه.
رازی، ابن ابی حاتم، 1952م، الجرح و التعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
رازی، فخرالدین، 1420ق، تفسیر کبیر، چ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ری شهری، محمد، 1375، اهل البیت فی الکتاب والسنه، چ دوم، قم، دار الحدیث.
سبحانى، جعفر، بی تا، مفاهیم القرآن، نرم افزار کتابخانه اهل بیت علیه السلام.
سیوطى، جلال الدین، 1404ق، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى.
ـــــ ، 1421ق، الاتقان، چ دوم، بیروت، دار الکتاب العربی.
شمس الدین ذهبى، ابوعبداللّه، بی تا، تذکرة الحفاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
شوکانی، محمد بن علی، بی تا، فتح القدیر، بیروت، عالم الکتب.
طبرى، محمد بن جریر، 1412ق، جامع البیان فى تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفه.
طحاوى، ابوجعفر، 1333ق، مشکل الآثار، هند، مجلس دائرة المعارف النظامیه.
عاملى، جعفر مرتضى، 1386، اهل بیت در آیه تطهیر، چ چهارم، قم، بوستان کتاب.
عجلی، احمد بن عبدالله، 1405ق، معرفه الثقات، مدینه منوره، مکتبه الدار.
قمی، عباس، 1970م، الکنی و الالقاب، نجف، المطبعه الحیدریه.
قمی، علی بن ابراهیم، 1367، تفسیر قمی، چ چهارم، قم، دار الکتاب.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1407ق، اصول کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
ـــــ ، 1367، فروع کافى، چ سوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
کوفى، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، 1410ق، تفسیر فرات کوفى، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد.
مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار، چ دوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
مزی، ابوالحجاج، 1985م، تهذیب الکمال، چ چهارم، بیروت، مؤسسه الرساله.
معرفت، محمدهادی، 1385، تفسیر و مفسران، چ دوم، قم، تمهید.
ـــــ ، 1388، پرتو ولایت، چ دوم، قم، تمهید.
مقاتل بن سلیمان، 1423ق، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
موصلی، ابویعلی، 1408ق، مسند ابی یعلی، دمشق، دار المامون للتراث.
نیشابورى، مسلم بن حجاج، بی تا، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر.
واحدی نیشابوری، علی بن احمد، 1411ق، اسباب نزول القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه.
هیثمی، احمد بن حجر، 1965م، الصواعق المحرقه، چ دوم، مصر، مکتبه قاهره.