کاوشی در شرح و تفسیر روایات اعراب القرآن
Article data in English (انگلیسی)
در برخي از روايات با تعبير «أَعْرِبُوا الْقُرْآنَ» به اعراب قرآن امر و سفارش شده است. مشابه اين روايات و با همين تعبير در منابع شيعي نسبت به اعراب حديث، اين توصيه ديده ميشود؛ مانند: «اَعرِبوا حديثَنا فَاِنَّا قومٌ فصحاءٌ». واژة «اعربوا» در اين روايات فعل اَمْر از مصدر «اِعْراب» است؛ اما با توجه به اينکه واژة اعراب در لغت و اصطلاح کاربردهاي گوناگون و پرشمار دارد، بايد پيش از هر چيز روشن شود اعربوا در اين روايات مشتق از اعراب به کدام معناست؛ زيرا معناي اعربوا، متناسب با هر کاربرد، متفاوت خواهد بود.
اختلاف در معناي اعراب سبب شده است که مفسران، شارحان حديث و دانشمندان علوم قرآن دربارة معناي اين احاديث، به اشكال گوناگون سخن گويند: برخي «اعربوا» را فعل امر از اعراب به معناي اظهار کردن و روشن ساختن دانسته و امر در اين روايات را، به بيان معناي کلمات و عبارات قرآن، يا اداي کلماتِ قرآن از مخارج حروف و رعايت قواعد تجويد معنا کردهاند؛ اما برخي آن را فعل امر از اعراب به معناي اصطلاحي يعني حرکات آخر کلمات معرب به شمار آورده و امر در اين روايات را مُعْرَب خواندن کلمات قرآن و رعايت قواعد ادبيات عرب معنا کردهاند. بنابراين اختلاف دانشمندان در معناي اين روايات، ناشي از اين است که «اعربوا» مشتق از اعراب به کدام معناست: آيا مشتق از اعراب به معناي اظهار و بيان است يا مشتق از اعراب به معناي حرکتگذاري کردن کلمات و اعراب دادن آنهاست.
در زمينة پيشينة اين بحث، به کتاب يا مقالهاي که به جمعآوري و شرح و تفسير اين روايات پرداخته باشد دست نيافتم. تنها شارحان حديث و مفسران در ضمن کتابهاي حديث، شرح حديث و علوم قرآن برخي از اين روايات را معنا کردهاند؛ چنانکه برخي از اهل لغت و غريبنويسان نيز به مناسبت واژة اعراب تعدادي از اين روايات را ذکر و معنا کردهاند. پرسش اصلي در اين مقاله اين است که واژة «اعربوا» در اين روايات مشتق از اعراب به کدام معناست و مقصود از آن چيست؟ براي پاسخ به اين پرسش، رواياتي را که در اين موضوع در کتب شيعه و سني وارد شده جمعآوري ميکنيم و به بررسي و شرح و تفسير آنها ميپردازيم.
الف. علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عُمير، عن سليم الفرّاء، عمّن أخبره عن أبي عبد الله قال: «أعرب القرآن فإنه عربي» (كليني، 1407، ج 2، ص615). مصدر اصلي اين روايت، کتاب شريف کافي است و محدثان متأخر مانند فيض کاشاني (فيض کاشاني، 1406، ج9، ص1742) و علامه مجلسي (مجلسي، 1404، ج12، ص501) آن را از همين منبع، نقل کردهاند؛
ب. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ أَنَّهُ قَالَ: «وَأَعْرِبُوا بِهِ فَإِنَّهُ عَرَبِيٌ» (ديلمي، 1408، ص101). اين روايت بخشي از روايتي طولاني است که ديلمي از امام باقر به ارسال نقل کرده است و در مصدر ديگري يافت نشد؛
ج. قَالَ رَسُولُ اللهِ: «أَعْرِبُوا الْقُرْآنَ وَالْتَمِسُوا غَرَائِبَهُ» (شهيد ثاني، 1409، ص368؛ طبرسي، 1372، ج1، ص40؛ مجلسي، 1410، ج 89، ص106؛ نوري، 1408، ج 4، ص372). مصدر اصلي اين روايت در منابع شيعي، منية المريد و مجمع البيان است و منابع ديگر از اين دو کتاب نقل کردهاند.
اما در منابع روايي اهل سنت روايات اعراب القرآن به صورتهاي مختلفي به شرح زير آمده است:
الف. حَدَّثَنَا عباد بن العوام، عن عبد الله بن سعيد بن أبي سعيد المقبري، عن أبيه، أو جده عن أبي هريرة، قال: قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: «أعربوا القرآن» (قاسم بن سلام، 1415، ج 1، ص348)؛
ب. حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ إدْرِيسَ، عَنِ الْمَقْبُرِيِّ، عَنْ جَدِّهِ، عَن أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه وسلم: «أَعْرِبُوا الْقُرْآنَ وَالْتَمِسُوا غَرَائِبَهُ» (حاکم نيشابوري، 1411، ج2، ص477؛ هيثمي، 1408، ج 7، ص163؛ ابن ابي شيبة، 1409، ج 7، ص150؛ احمد بن علي بن مثني، 1404، ج 11، ص436؛ سيوطي، 1410، ج 1، ص173؛ متقي هندي، 1401، ج 1، ص607؛ ابوحيان اندلسي، 1422، ج 1، ص6)؛
ج. حَدَّثَنَا إبراهيم بن أحمد الوكيعي ثنا أبي ثنا محمد بن فضيل عن ليث عن طلحة بن مصرف عن إبراهيم عن علقمة عن عبد الله رفعه قال: «أعربوا بالقرآن فأنه عربي» (طبراني، 1404، ج 9، ص139؛ بيهقي، 1410، ج 2، ص429)؛
د. حَدَّثَنَا عباد بن العوام، عن عبد الله بن سعيد بن أبي سعيد المقبري، عن أبيه، أو جده هكذا قال ابن مسعود قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: «اعربوا القرآن فان من قرأ القرآن فأعربه فله بكل حرف عشر حسنات وكفارة عشر سيئات ورفع عشر درجات» (هيثمي، 1408، ج 7، ص163؛ طبراني، 1415، ج 7، ص307)؛
ه. قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: «من قرأ القرآن فأعربه كله فله بكل حرف أربعون حسنة فإن أعرب بعضه ولحن في بعضه فله بكل حرف عشرون حسنة وإن لم يعرب منه شيئا فله بكل حرف عشر» (بيهقي،1410 ، ج 2، ص428).
اين روايات از نظر سند درخور تأمل و خدشهپذيرند؛ زيرا هر سه روايتي که از منابع شيعي نقل شد مرسله هستند؛ اما با توجه به اينکه روايت «أعرب القرآن فإنه عربي» در کافي شريف آمده و طبق مبناي برخي از دانشمندان، روايات کافي معتبر است، و با در نظر گرفتن اين امر که ارسال اين روايت نسبت به بعد از محمد بن ابي عمير است و طبق مبناي برخي از دانشمندان رجال، مرسلات ابن ابي عمير مانند مسنداتش اعتبار دارد، ميتوان دربارة صدور روايت اول از معصوم مطمئن بود. از سوي ديگر روايت دوم که از امام باقر است از نظر لفظ و تعبير مساوي با روايت اول است و اضافهاي بر آن ندارد؛ لذا اين روايت مؤيد صدور آن است. از سوي سوم ازآنجاکه عبارت «اعربوا القرآن» در هيئت جمع يا «اعرب القرآن» در هيئت فرد، ميان همة اين روايات مشترک است، ميتوان ادعا کرد اين روايات نسبت به مضمون «اعربوا القرآن» استفاضه دارند؛ در نتيجه نسبت به صدور اعربوا القرآن در ضمن يکي از اين روايات اطمينان نسبي حاصل ميشود؛ گرچه دربارة صدور تکتک اين روايات از معصوم اطميناني وجود نداشته باشد.
امر ديگري که ميتواند مؤيد صدور اين مضمون از معصوم باشد، رواياتي است که دربارة اعراب الحديث از ائمة اهلبيت وارد شده و برخي از آنها صحيحه است؛ مانند صحيحة جميل بن دراج از امام صادق که فرمود: «اَعرِبوا حديثَنا فَاِنَّا قومٌ فصحاءٌ» (كليني، 1382، ج1، ص52). همچنين مرحوم مجلسي از خط شيخ محمد علي جبايي و او از خط شهيد و او از خط قطبالدين کيدري نقل ميکند كه امام صادق فرمود: «أعربوا كلامنا فإنا قوم فصحاء» (مجلسي، 1403، ج 2، ص151). ازاينرو ضعف سند در تکتک اين روايات دليل بر طرد و عدم بررسي اين روايات نيست و جا دارد که معناي اعربوا القرآن در اين روايات بررسي شود.
پيش از ذکر تفسيرها و ترجمههايي که از اين روايات شده و بررسي و نقد آنها، لازم است معاني واژة اعراب را بيان کنيم:
ريشة «ع ر ب» در لغت به معاني مختلفي مانند: بيان کردن و آشکار ساختن، نشاط و خوشحالي، فساد در جسم (ر.ک: ابن فارس، 1369، ماده عرب)، عدم خطا در اعراب و فصيح شدن زبان آمده است (ر.ک: طريحي، 1364، ماده عرب؛ فيومي، 1425، ماده عرب). واژة اِعْراب باب افعال از مادة عرب است. براي اين کلمه نيز معاني پرشماري به قرار زير نقل شده است:
1. بيان کردن: «أعرب الكلام وأعرب به»: کلامش را بيان کرد؛ «أعرب بحجته»: دليلش را آشکارا بيان کرد (ر.ک: جوهري، 1407، ماده عرب؛ ابن دريد، 1367، ماده برع؛ همو، 1367، ص524؛ ابن منظور، بيتا، ماده عرب)؛ «أَعْرَبْتُ الْحَرْفَ»: حرف را واضح بيان کردم (فيومي، 1425، ماده عرب)؛ «اَعْرِب لي»: کلامت را برايم بيان کن (زبيدي، بيتا، ماده عرب). «اَعْرَبَ» در اين معنا، به دو صورت متعدي بنفسه و متعدي بحرف استعمال شده است (فيومي، 1425، ماده عرب). نامگذاري حرکات آخر کلمات عرب به «اعراب» نيز از همين معنا گرفته شده است؛ زيرا با اين حرکات معناي فاعل، مفعول، مبتدا، خبر، حال و تميز روشن شده، معناي کلام واضح ميگردد (ابنفارس، 1369، ماده عرب)؛
2. عدم خطا در اعراب کلمات عرب: اين معنا براي واژة اعراب در مقابل واژة لَحْن است که به معناي خطاي در اعراب کلمات است (زمخشري، 1372، مبارك بن محمد، 1367، ج 4، ص460). «أعرَبَ كلامَه» در جايي به کار ميرود که متکلم کلامش را از نظر اعراب صحيح ادا کند و خطاي در اعراب نداشته باشد (جوهري، 1407، ماده عرب؛ ابن قطاع، 1983، ج 2، ص124؛ ابن منظور، بيتا، ماده لحن). اعراب به اين معنا عبارت است از اثرِ ظاهر يا مقدري که به موجب عوامل مختلف در آخر کلماتِ مُعْرَبْ آورده ميشود (ابن هشام، بيتا، ج1، ص39؛ صالح الفوزان، بيتا، ج1، ص27؛ حسن بن قاسم مرادي، 1428، ج 1، ص145)، و ازاينرو بدان اعراب گفته ميشود که روشنکنندة فاعل و مفعول و مبتدا و خبر در هيئت ترکيبي است؛ به گونهاي که اگر اين حرکات نباشد، اين امور براي مخاطب روشن نشده، مراد متکلم روشن نميگردد (ابن جني، بيتا، ج 1، ص35). ازاينرو اعراب در اينجا به معناي تکلم به زبان عربي است (جَوجَري، 1423، ج1، ص170).
3. يکي از اصطلاحات ديگر اعراب که بعدها رايج شد، علم نحو است. در اصطلاح دانشمندان نحوي به علمي که از احوال اواخر کلمات عرب از حيث اعراب، بناء و... بحث ميکند (ابن سيده، 1421؛ ابن منظور، بيتا؛ زبيدي، بيتا؛ ابن منظور، بيتا، ماده عرب) «علم اعراب» (زمخشري، 1969، ص1) ميگويند. مقصود طبرسي از واژة «الاعراب» در عبارت: «إن الإعراب أجل علوم القرآن» (طبرسي، 1372، ج 1، ص40) (همانا اعراب، گرانقدرترين علوم قرآن است)، اين معناست؛
4. تکلم کردن به کلام قبيح و ناسزا: «أعرب الرجل»: تكلم بالفحش (فراهيدي، 1409؛ فيومي، 1425؛ جوهري، 1407؛ زبيدي، بيتا؛ ابن منظور، بيتا؛ ابن سيده، 1421، ماده عرب)؛
5. صاحب فرزند عرب شدن: «أعرب الرجل، أي وُلِدَ له ولدٌ عربيُّ» (جوهري، 1407، ماده عرب).
بنابراين اعراب داراي معاني پرشمار و گوناگوني است. ازاينرو لازم است در رواياتي که واژة اعراب و مشتقات آن به کار رفته است در هر مورد، معناي متناسب با آن به کمک قرينه تعيين شود.
4. تفسيرهاي مختلف از اين روايات
در شرح و تفسير اين روايات، محدثان و شارحان احاديث، احتمالات پرشمار و گوناگوني مطرح کردهاند که در مجموع ميتوان آنها را در سه تفسير خلاصه و بيان کرد.
طريحي روايت «أَعْرِبُوا الْقُرْآنَ» را به «بيِّنوا ما فيه من غرائب اللغة وبدائع الْإِعْرَاب» معنا کرده است (طريحي، 1364، ج2، ص118). سيوطي نيز اين معنا را براي روايت: «من قرأ القرآن فأعربه، كان له بكلّ حرف عشرون حسنة، ومن قرأه بغير إعراب كان له بكلّ حرف عشر حسنات» ارائه کرده و گفته است: مقصود از اعراب قرآن در اين حديث، شناخت معاني الفاظ قرآن است نه اعراب به معناي اصطلاحي؛ در مقابل لحن كه خطاي در اعراب است؛ زيرا قرائت قرآن بدون اعراب قرائت نيست و ثواب ندارد؛ در حالي که اين روايت، براي قرائت قرآن بدون اعراب نيز ثواب ذکر کرده است (سيوطي، بيتا، ج2، ص3). برخي از دانشمندان اهل سنت مانند مبارکفوري (مباركفوري، 1404، ج7، ص241) و عبدالباري (عبدالباري، 1426، ج1، ص95) نيز از سيوطي پيروي کرده و همين معنا را براي روايت بيان داشتهاند. سيدعليخان نيز دو احتمال در معناي اين روايت طرح کرده و در احتمال اول «اعربوا» را به بيان کردن و روشن ساختن، معنا کرده و گفته است: «أَي بيِّنوا ما فيه من غرائِبِ اللّغة» (مدني شيرازي، 1384، ج2، ص295). بر اساس همين تفسير در برخي از مقالهها، واژة «اعربوا» در روايت «اعربوا القران والتمسوا غرائبه» به فهم اولية کلمات معنا شده و روايت چنين ترجمه شده است: «قرآن را بفهميد و غرائب [حکم و معارف] آن را جستوجو کنيد» (کمالي دزفولي، 1373). در مقالهاي ديگر اين عبارت بدين شكل برگردان شده است: «در پي فـهم قـرآن بـرآييد و لغـتهاي نـاآشناي آن را فراگيريد». نويسندة اين مقاله در ترجمة روايت «من قـرأ القرآن فأعربه کان له بکلّ حرف عشرون حسنة ومن قرأة بغير إعراب کان له بکلّ حرف عشر حسنات» ميگويد: «هر کس قرآن را بخواند و در پي فهم آن برآيد، در برابر هر حرفي بيست ثـواب ميبرد؛ ولي کسي که آن را بدون درک معنا بخواند، در برابر هر حرف ده ثواب خواهد داشت» (ميرجليلي، 1390).
ملاصالح مازندراني(م1081) در شرح روايت «اعربوا القرآن فانه عربي» دو احتمال طرح کرده و در احتمال دوم گفته است: «أو من أعرب بكلامه اذا أفصح به و لم يلحن في حروفه و مواده» (مازندراني، 1382، ج11، ص41)؛ سپس اين روايت را از نظر معنا مانند روايت: «اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَأَصْوَاتِهَا» (کليني، 1407، ج2، ص614) دانسته است. علامه مجلسي (م1110) نيز همين احتمال را در معناي روايت: «اعربوا القرآن» نقل کرده و گفته است: «قيل المراد اقرءوها بألحان العرب كما مر، أي بيِّنوا فيه محسنات القراءة من التفخيم والترقيق والإدغام وغير ذلك» (مجلسي، 1404، ج12، ص501). واژة «اعربوا» در اين تفسير نيز به معناي بيان کردن و روشن ساختن است، ولي روشن کردن حروف كلمات و اداي آنها از مخارج. وزان اين روايت بر پاية اين تفسير، وزان آية «رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً» (مزمل:4) خواهد بود؛ زيرا يکي از معاني ترتيل، تبيين حروف کلمه و پرهيز از تندخواني و سرعت در قرائت است که موجب عدم اداي حروف از مخارج و روشن نشدن کلمات ميشود (طبرسي، 1372، ج7، ص266؛ ج10، ص569).
فيض کاشاني (م1091) روايت «أعربوا القرآن فإنه عربي» را به «أفصحوا به وهذِّبوه عن اللحن» (فيض كاشاني، 1415، ج9، ص1742) معنا کرده است. به قرينة «هذِّبوه عن اللحن»، معلوم ميشود كه وي «اعربوا» را در اين روايت مشتق از اعراب اصطلاحي و به معناي پرهيز از خطا در اعراب دانسته است. بيهقي نيز همين معنا را از حليمي نقل و اختيار کرده است. وي ميگويد معناي روايت اعراب القرآن دو چيز است: نخست حفاظت و رعايت حرکات که به وسيلة آنها زبان عرب از زبان عجم متمايز ميشود؛ زيرا اکثر کلام عجم در حالت وصل و قطع بر سکون بنا شده است و فاعل و مفعول و ماضي و مستقبل از طريق حرکت کلمه تمييز داده نميشود؛ و معناي دوم رعايت عين حرکات کلمات وعدم تبديل آنها به حرکات ديگر است؛ زيرا عدم رعايت اين امر نيز چهبسا سبب وقوع خطا در اعراب يا تغيير معنا ميشود (بيهقي، 1410، ج2، ص429).
سيدعليخان در احتمال دوم خود اين معنا را براي اين روايت بيان کرده و گفته است: «أَو اقرَؤوه علي قواعدِ كلامِ العَرَبِ» (مدني شيرازي، 1384، ج2، ص295). احمد ابن فارس نيز پس از بيان نيازمندي فقيه به علم اعراب، گفته است: از رسولالله صلي الله عليه و سلم روايت شده است: «أعْرِبوا القرآن»؛ چراکه پيشينيان از لحن و اشتباه در قرائت و کتابت همچون گناه پرهيز داشتند؛ اما اكنون مرتکب لحن ميشوند؛ به گونهاي که محدث در اعراب حديث و فقيه در کتابت و تأليف از نظر اعراب اشتباه دارد (ابن فارس، 1977، ج1، ص35). از اين عبارت فهميده ميشود که ايشان نيز کلمة «اعربوا» در اين روايت را به معناي اعراب دادن کلمات قرآن و با اعراب خواندن دانسته است.
صدرالدين شيرازي اين معنا را در شرح روايت: «اعربوا حديثنا» پذيرفته و گفته است:
اي لا تلحنوا في اعراب الكلمات، واعطوا الكلمة اعرابها فانا قوم فصحاء وكلامنا فصيح، فاذا الحنتم فيه او اهملتم في اعرابه، اختلت فصاحته وفات المقصود من رعايته فيكون ظلما فيه وتفويتا لحقه (صدرالدين شيرازي، 1383، ج2، ص279).
معناي «اعربوا القرآن» برابر اين تفسير اين است: قرآن را عربي بخوانيد نه عجمي (غيرعربي). مقصود از عربي خواندن اين است که الفاظ قرآن را بنا بر قواعد علم نحو با حرکات صحيح قرائت کنيد، نه مانند کلمات فارسي که بدون حرکت آخر و به صورت سکون خوانده ميشوند.
با توجه به اينکه فضاي صدور، يکي از قرائن مهم در فهم معنا و مقصود روايت است، لازم است براي فهم درست اين روايات نخست با فضاي صدور آنها آشنا شويم. ازاينرو پيش از هرگونه قضاوت در انتخاب معناي اين واژه و بيان مقصود از اين روايات، برخي از گزارشهايي را که دربارة فضاي صدور اين روايات در منابع روايي وارد شدهاند يادآور ميشويم.
فضاي صدور
گزارشهايي که در کتابهاي روايي و تاريخي در موضوعات گوناگون مانند: کيفيت قرائت قرآن، ثواب قرائت قرآن، تحسين صوت قرآن، مدت زمان ختم قرآن، لزوم اعراب قرآن و تاريخ وضع علم نحو وارد شدهاند، حاکي از دو مشکل مهم دربارة قرائت و تلاوت قرآن هستند. اين دو مشكل نشاندهندة فضاي صدور اين رواياتاند.
مشکل اول: خطا در قرائت قرآن و اشتباه در حرکات اعرابي که از آن به لحن تعبير ميشده است: اين امر، سبب خطا در معناي آيات قرآن و گاه دگرگوني معناي آيه ميشده است. ابن أبي ملكية در اين زمينه ميگويد: فردي از باديهنشينان در زمان عمر به مدينه آمد و تقاضا کرد که به او قرآن بياموزند. يکي از مسلمانان اين وظيفه را به عهده گرفت و آياتي از سورة توبه را براي او قرائت کرد که مشتمل بر جملة «أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ورَسُولُهُ» بود. اين قاري کلمة «رسوله» را که اعراب آن نصب است، به جرّ لام قرائت کرد که معناي آيه بهکلي تغيير يافت. آن عرب بياباني گفت: اگر خداوند از رسولش بيزار است، من از او بيزارترم. اين سخن به گوش عمر رسيد. او را خواست و به او گفت: آيا تو از پيامبر تبري جستهاي؟ مرد پاسخ داد: من وارد مدينه شدم و از قرآن چيزي نميدانستم؛ از مسلمانان خواستم قرآن به من بياموزند. فردي براي من آية «أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ورَسُولُهُ» را تلاوت کرد و من گفتم کسي که خدا از وي بري باشد من از او بريترم. عمر به او گفت اين قرائت خطاست و آيه را با اعراب درست براي وي تلاوت کرد. فرد تازهمسلمان گفت: من و خدا و رسول از کسي که خدا و رسول از وي بري باشند، بيزار هستيم. بر همين اساس عمر دستور داد کسي که به قرائت قرآن تسلط ندارد، به ديگران تعليم نکند (سيوطي، 1365، ج4، ص130). در خبر ديگر آمده است: عمر از كنار گروهي عبور کرد که تيراندازي ميکردند و تيرشان به خطا ميرفت. وقتي آنان را بر خطا در تيراندازي سرزنش کرد، آنان در مقام عذرخواهي گفتند: «نحن قوم متعلِّمين»؛ در حالي کلمة «متعلمين» در اين عبارت صفت قوم است و طبق قاعدة لغت عرب بايد آن را به شكل مرفوع ادا ميکردند و ميگفتند: «متعلمون». عمر در پاسخ آنان گفت: گناه شما از جهت خطا در اعراب اين گفتار، بدتر از گناه از جهت خطا در تيراندازي است. سپس به آنان گفت از رسول خدا شنيدم که فرمود: خدا رحمت کند کسي را که زبانش را از خطا اصلاح کند (طوسي، 1414، ص398؛ ابن ادريس، 1410، ج2، ص154). گزارش ديگري حاکي از اين است که ابن عمر فرزندش را به سبب خطا در اعراب کلمات تنبيه ميکرد (ابي شيبة، 1409، ج10، ص457؛ بخاري، 1409، ص304؛ ابن ادريس، 1410، ج2، ص154). در گزارشي آمده است به حسن بصري گفتند امام جماعت ما در قرائت خطا دارد. در پاسخ آنان گفت: نبايد امامت کند (ابن ادريس، 1410، ج2، ص154). اين مشکل دربارة نقل روايات نيز وجود داشته است. اصمعي گفته است:
بيشترين چيزي که دربارة آن بر دانشجوي ناآگاه از قواعد نحو ميترسم اين است که مصداق روايت: «من كذّب عليّ فليتبوّأ مقعده من النار» واقع شود؛ زيرا پيامبر در گفتارش لحن ندارد. وقتي راوي سخني با لحن و خطا نقل کند، چيزي را از پيامبر نقل ميکند که آن حضرت نفرموده است و از کساني ميشود که بر پيامبر دروغ بسته است (العينى، بيتا، ج 3، ص269).
به همين سبب بود که حماد بن سلمة به مردم گفت کسي که در حديث خطا ميکند از من حديث نقل نکند (ابن ادريس، 1410، ج2، ص154). خطا و لحن در خواندن قرآن سبب شد که وقتي ابوالاسود دؤلي بر اميرالمؤمنين وارد شد، آن حضرت پس از آنکه كلام عرب را در سه قسم: اسم و فعل و حرف براي وي بيان کرد، به او فرمود: شنيدهام در منطقۀ شما خطاهاي فاحش در قرائت وجود دارد؛ ازاينرو دوست دارم كتابي بنويسم و قواعدي براي کلام عرب تنظيم کنم که با رعايت آن، ميان كلام عرب و كلام غيرعرب تفاوت باشد. پس به او دستور داد بر کلياتي که به وي تعليم فرموده، مطالبي بيفزايد و قواعدي را در اين باب تدوين کند (مفيد، 1413، ص91). به اين سبب امامان مردم را به ياد گرفتن لغت عرب براي مصون ماندن از خطا در قرائت قرآن تشويق ميکردند. از امام صادق روايت شده است: «تعلموا العربية؛ فإنها كلام الله الذي تكلم به خلقه» (صدوق، 1362، ج1، ص258). از اين نقلها بهخوبي روشن ميشود که يکي از مشکلات مردم در صدر اسلام، خطا در اعراب کلمات قرآن و لحن در قرائت قرآن بوده و برخي روايات که در آنها به اعراب قرآن امر شده، در اين فضا صادر و به اين مشکل ناظر بوده است.
مشکل دوم، عجله و سرعت در قرائت قرآن و تندخواني بود. اين امر مستلزم به هم ريختن کلمات قرآن و عدم اداي حروف از مخارج و درنگ نکردن در معاني آيات قرآن بود. رواياتي که مردم را به شمرده خواندن قرآن و تأمل در آن امر کردهاند، حاکي از وجود اين مشکل در ميان مردم هستند. در آية چهارم سورة مزمل، پيامبر نيز به ترتيل و شمردهخواني قرآن امر شده است و لذا وقتي از عايشه دربارة قرائت رسول خدا پرسيدند، عايشه گفت: قرائت حضرت به گونهاي بود که اگر شنوندهاي ميخواست حروف آيات را بشمارد ميتوانست (زمخشري، 1407، ج 4، ص638). اين آيه گرچه خطاب به پيامبر است، دستورش عام است و همه مردم را شامل ميشود و به شمردهخواني قرآن امر ميکند. عبداللَّه بن سليمان ميگويد: از حضرت صادق دربارة گفتار خداي عز و جل (كه ميفرمايد:) «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا» پرسيدم. فرمود: اميرالمؤمنين فرموده:
يعني آن را خوب بيان كن و همانند شعر آن را به شتاب و با سرعت مخوان، و مانند ريگ (هنگام خواندن) آن را پراكنده مساز؛ بلکه دلهاي سخت خود را به وسيلة آن به بيم و هراس افكنيد، و همت شما اين نباشد كه سوره را به آخر رسانيد (كليني، 1407، ج2، ص614).
همچنين از اميرالمؤمنين روايت شده:
«ترتيل» يعني قرآن را بهروشني بيان كن نه مانند اشعار، تند و پياپي بخوان و نه مانند دانههاي شن آن را پراكنده ساز، و چنان بخوان كه دلهاي سنگين را با آن بكوبي و بيدار كني، و هرگز هدفتان رسيدن به آخر سوره [تمام كردن آن] نباشد (بحراني، 1416، ج5، ص517).
همچنين وقتي راوي از امام صادق ميپرسد: آيا جايز است قرآن را در يک شب ختم کنم؟ حضرت ميفرمايد: دوست ندارم قرآن در کمتر از يک ماه ختم شود. ابوبصير نيز از آن حضرت پرسيد در ماه رمضان شبي يک ختم داشته باشم؟ حضرت فرمود: نه. پرسيد در دو شب چگونه است؟ حضرت دوباره پاسخ منفي داد. پرسيد در سه شب چطور؟ حضرت پاسخ مثبت داد و فرمود: اصحاب پيامبر قرآن را در يک ماه و کمتر ختم ميکردند و قرآن نبايد تند و بهسرعت خوانده شود (کليني، 1407، ج2، ص617). در بخشي از روايتي که از امام باقر گزارش شده نيز آمده است که حضرت فرمود:
إِذَا قَرَأْتُمُ الْقُرْآنَ فَبَيِّنُوهُ تِبْيَاناً وَلَا تَهُذُّوهُ هَذّاً كَهَذِّ الشِّعْرِ وَلَا تَنْثُرُوهُ نَثْرَ الرَّمْلِ وَلَكِنْ أَفْرِغُوا لَهُ الْقُلُوبَ الْقَاسِيَةَ وَلَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ وَاقْرَءُوهُ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَأَصْوَاتِهَا وَإِيَّاكُمْ وَلُحُومَ أَهْلِ الْكَبَائِر (ديلمي، 1408، ص100).
با توجه به فضاي صدور، ميتوان روايات اعراب القرآن را به دو دسته تقسيم كرد و هر کدام را به يکي از مشکلاتي که بيان شد ناظر دانست و در نتيجه دو معنا و دو تفسير براي اين روايات بيان کرد:
تفسير اول: گروهي از اين روايات مانند روايت «اعربوا القرآن»، «اعربوا القرآن فانه عربي» و «اعربوا القرآن والتمسوا غرائبه» ناظر به مشکل اولاند، و واژة «اعربوا» در آنها به قرينة تعليل «فانه عربي» که در ذيل برخي از آنها آمده، به معناي خواندن قرآن با اعراب و طبق قواعد لغت عرب است؛ زيرا عربي، مانند فارسي و ترکي و... صفت لغت است. بنابراين اگر لغت قرآن عربي است، بايد کلمات و عبارات آن طبق لغت عربي ادا، و قواعد اعراب در آن رعايت شوند.
اين امر و سفارش، نهتنها دربارة قرائت قرآن، بلکه در زمينة نقل و روايت احاديث اهلبيت نيز مطرح بوده است. ازاينرو اهلبيت در سفارش به اعراب احاديث فرمودهاند: «أَعْرِبُوا حَدِيثَنَا؛ فَإِنَّا قَوْمٌ فُصَحَاءُ» (کليني، 1407، ج1، ص131) و «أَعْرِبُوا كَلَامَنَا فَإِنَّا قَوْمٌ فُصَحَاءُ». محدثان و شارحان حديث، «اعربوا» در اين روايات را نيز به قرينة تعليل به «فَإِنَّا قَوْمٌ فُصَحَاءُ»، به اعراب به معناي اعراب دادن کلمات و معرب خواندن آنها معنا کردهاند (مجلسي، 1403، ج2، ص150؛ مجلسي اول، 1414، ج1، ص72). اين امر نيز ميتواند مؤيدي باشد بر اينکه اين دسته از روايات اعراب القرآن، ناظر به مشکل لحن و خطا در قرائت قرآن بودهاند و اعراب در آنها به معناي معرب خواندن کلمات قرآن است.
ممكن است گفته شود اين تفسير براي روايت «اعربوا القرآن» و روايت «اعربوا القرآن فانه عربي»، که اولي مطلق و دومي معلل به «فانه عربي» است درست است؛ اما براي روايت سوم که در آن جملة «التمسوا غرائبه» آمده درست نيست؛ زيرا اين جمله ناظر به معنا و محتواست نه ناظر به لفظ و نحوۀ قرائت و لذا با روايات دستة بعد سازگارتر است. پاسخ اين است که جملة «التمسوا غرائبه» جملهاي مستقل با فعل جداگانه و مستقل است که با واو بر جمله: اعربوا القرآن عطف شده و ظاهرش اين است که در آن، دو درخواست و دو مطلوب وجود دارد: يکي اعراب کلمات و معرب خواندن قرآن و دوم فهم معناي کلمات. ازاينرو حمل «اعربوا» در اين روايت، بر فهم معناي کلمات، به قرينة «التمسوا» که مستلزم اتحاد مطلوب در روايت و عطف تفسيري بودن التمسوا براي اعربوا است، خلاف ظاهر است؛ بدون اينکه بر آن قرينهاي وجود داشته باشد.
بنابراين معناي اين دسته از روايات اين است که قرآن را به عربي و با اعراب صحيح بخوانيد؛ زيرا قرآن به عربي نازل شده است. شايد بر اساس همين تفسير باشد که در برخي از نگاشتهها روايت «اَعْرِبِ الْقُرْآنَ فَاِنَّهُ عَرَبِيُّ» به اين صورت ترجمه شده است: «عربانه بخوان قرآن را؛ چه بهدرستي كه قرآن زبان عرب است» (مختاري و صادقي، 1419، ج3، ص1627). در برخي از موارد نيز آن را به اين صورت ترجمه کردهاند: «قرآن را (فصيح و با لحن) عربي بخوانيد؛ زيرا قرآن به زبان عربي است».
(www.andisheqom.com/Files/qurantalavat.php)
اين ترجمهها گرچه غلط نيستند، روشني و دقت كافي را ندارند؛ زيرا «عربانه بخوانيد» يا «عربي بخوانيد» چيزي را روشن نميکند؛ چنانکه ترجمة روايت: «اعربوا القرآن والتمسوا غرائبه» به اينکه: «قرآن را نيكو ادا كنيد و عجايب و شگفتيهاي آن را پيجويي كنيد» (معارف، 1383، ص21) نيز ترجمة دقيقي نيست؛ زيرا نيکو خواندن، شامل نيکويي در تجويد نيز ميشود؛ در حالي که مراد از «اعربوا» اين معنا نيست.
تفسير دوم: گروه ديگري از اين روايات ناظر به مشکل دوم، و واژة «اعربوا» در آنها به معناي بيان کردن و روشن ساختن هستند. امر به اعراب قرآن در اين گروه از روايات، براي برطرف کردن مشکل تندخواني و عدم تأمل در آيات، و تحريض مردم به تأمل در معناي کلمات قرآن و فهم معاني آيات صادر شده است. اين روايات عبارتاند از رواياتي که پس از امر به اعراب، ميان قرائت با اعراب و قرائت بدون اعراب مقايسه كردهاند و ثواب قرائت با اعراب را بيشتر دانستهاند (هيثمي، 1408، ج 7، ص163؛ طبراني، 1415، ج 7، ص307)؛ مانند روايت رسولالله که فرمود:
من قرأ القرآن فأعربه كله فله بكل حرف أربعون حسنة فإن أعرب بعضه ولحن في بعضه فله بكل حرف عشرون حسنة وإن لم يعرب منه شيئا فله بكل حرف عشر (بيهقي، 1410، ج 2، ص428).
واژة «اَعْرَبه» در اين روايت به قرينة وقوع در سياق «فإن أعرب بعضه ولَحَن في بعضه» و ذکر ثواب متفاوت براي خواندن با اعراب و بدون اعراب، به معناي خواندن آيه و اظهار و بيان معناي آن است. به اين سبب، لحن در اينجا به معناي با سرعت خواندن قرآن و توجه نکردن به معنا و مفاد آن است.
مؤيد اين معنا روايات ديگري از اهل سنت است که کلمة اعراب در آنها به معناي تأمل و درنگ در معناي آيات است. از ابوبکر نقل شده است: «لأن أعرب آية من القرآن أحب إلي من أن أحفظ آية» (سيوطي، الاتقان، ج4، ص198). از برخي اصحاب پيامبر نيز روايت شده است: «لو أني أعلم إذا سافرت أربعين ليلة أعربت آية من كتاب الله لفعلت» (همان). همچنين از عمر نقل ميكنند كه گفت: «من قرأ القرآن فأعربه كان له عند الله أجر شهيد» (همان). کلمه اعراب در اين گزارشها به معناي بيان و تفسير آيات است نه به معناي اعراب دادن کلمات طبق قواعد عربي. ازاينرو از ابن عباس روايت شده که شخصي از پيامبر پرسيد کداميک از علوم قرآن افضل است؟ حضرت فرمود: «عربيته فالتمسوها في الشعر» (ابن عطية، 1413، ج1، ص38). مراد از «عربيت» در اين روايت به قرينه «فالتمسوها فيالشعر» فهم معناي کلمات قرآن است که ابن عباس در مسائل نافع بن الازرق با استناد به اشعار عرب، برخي از معاني کلمات قرآن را بيان کرده است.
سيوطي ذيل روايت: من قرأ القرآن فأعربه كان له بكل حرف عشرون حسنة ومن قرأه بغير إعراب كان له بكل حرف عشر حسنات ميگويد مراد از اعراب، شناخت معاني الفاظ قرآن است نه اعراب به اصطلاح نحو که مقابل لحن است؛ زيرا قرائت قرآن بدون اعراب ثواب ندارد (سيوطي، بيتا، ج2، ص3). اين قرينهاي که سيوطي براي انتخاب معناي اعراب ذکر کرده است، اگر براي رواياتي باشد که امر به اعراب در آنها مذيل به اين ذيل است، سخن درستي است و ما هم اعراب در اينگونه روايات را به همين معنا گرفتيم؛ اما سيوطي اعراب در همة اين روايات را به معناي تفسير و بيان ميداند، نه خصوص رواياتي که در آنها براي قرائت با اعراب ثواب بيان کرده است. ايشان در فصل «شرف تفسير» روايات اعراب القرآن را ذکر ميكند و ميگويد: معناي اين روايات به نظر من بيان و تفسير قرآن است؛ زيرا اطلاق اعراب بر حکم نحوي، اصطلاح حادث است (همان، ص465).
اين سخن سيوطي، از جهاتي درخور تأمل است:
اولاً خود سيوطي و محدثان ديگر اهل سنت گزارشهايي از عمر و ابوبکر نقل کردهاند که مردم در قرائت قرآن خطاي نحوي داشتند و اِعراب آن را غلط ميخواندند. اين گزارشها حاکي از اين است که درست و غلط خواندن قرآن در زمان نزول نيز مطرح بوده است؛
ثانياً بر فرض که اعراب به معناي نحوي، اصطلاح حادثي باشد؛ اما لحن به معناي خطاي در اعراب بين مردم زمان نزول رايج بوده است و لذا در گزارشهايي که درباره شأن صدور روايات بيان شد، آورديم که عمر فرزندش را به سبب لحن در گفتار کتک ميزد و حسن بصري کسي را که در قرائت نماز لحن داشت از امامت جماعت ممنوع کرد. افزون بر اينکه رواياتي که شيعه دربارۀ اعراب القرآن از امام باقر و امام صادق نقل کرده است مربوط به قرن دوم است و در اين قرن، اعراب به اصطلاح نحوي و رعايت قواعد نحو در حرکت آخر کلمات مصطلح شده بود.
نتيجهگيري
روايات امر به اعراب قرآن را ميتوان به دو گروه تقسيم و شرح و معنا کرد: گروه اول رواياتي که به طور مطلق به اعراب القرآن امر کردهاند. واژة «اعربوا» در اين روايات، به معناي اصطلاحي و در مقابل لحن است؛ مانند روايات: «اعربوا القرآن»؛ «اعربوا القرآن» والتمسوا غرائبه»؛ «اعربوا القرآن فانه عربي». گروه دوم رواياتياند که پس از امر به اعراب، ثواب قرائت با اعراب و بدون اعراب را بيان کردهاند. «اعربوا» در اين روايات به معناي بيان کردن و تفسير است؛ مانند روايت «اعربوا القرآن فان من قرأ القرآن فأعربه فله بكل حرف عشر حسنات وكفارة عشر سيئات ورفع عشر درجات» (هيثمي، 1408، ج 7، ص163؛ طبراني، 1415، ج 7، ص307) و روايت «من قرأ القرآن فأعربه كله فله بكل حرف أربعون حسنة فإن أعرب بعضه ولحن في بعضه فله بكل حرف عشرون حسنة وإن لم يعرب منه شيئا فله بكل حرف عشر» (بيهقي، 1410، ج 2، ص428).
- شريف رضي، محمدبن حسين، 1414ق، نهج البلاغة، قم، دار الهجره.
- آلوسي، محمود، 1415ق، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، بيروت، دار الكتب العلميه.
- ابن ابيشيبة، 1409ق، عبدالله بن محمد، المصنف، تحقيق: سيد محمد اللحام، بيروت، دار الفكر.
- ابن ادريس، محمد بن احمد، 1410ق، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (والمستطرفات)، قم، جماعه المدرسين.
- ابن جني، ابوالفتح عثمان، بيتا، الخصائص، تحقيق: محمد علي النجار، بيروت، عالم الكتب.
- ابن دريد، محمد بن حسن، 1367ق، جمهرة اللغة، بيجا، دار العلم للملايين.
- ـــــ ، بيتا، الاشتقاق، چ سوم، تحقيق: عبدالسلام محمد هارون، قاهره، مكتبة الخانجي.
- ابن سيده، علي بن اسماعيل، 1382ق، المحكم والمحيط الأعظم، قاهره، معهد المخطوطات العربيه.
- ابن فارس، احمد، 1369ق، معجم مقاييس اللغة، بيجا، دار الاسلاميه.
- ابن فارس، احمد، 1977م، الصاحبي في فقه اللغة، تحقيق: احمد صقر، قاهره، دار احياء الکتب العربيه.
- ابن قطاع، علي بن جعفر سعدي، 1983م، کتاب الافعال، بيروت، عالم الكتب.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، بيتا، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
- ابن هشام، عبدالله بن يوسف، بيتا، أوضح المسالك إلي ألفية ابن مالك، تحقيق: محمد محييالدين عبدالحميد، بيروت، لبنان، المكتبة العصرية.
- ـــــ ، 1383ق، شرح قطر الندي وبل الصدي، تحقيق: محمد محييالدين عبدالحميد، قاهره، بينا.
- ابي يعلي، احمد بن علي بن مثني، 1404ق، مسند ابي يعلي، تحقيق: حسين سليم اسد، دمشق، دار المأمون للتراث.
- اندلسي، ابوحيان، 1422ق، تفسير البحر المحيط، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلمية.
- بحرالعلوم، سيدمهدي، 1405ق، الفوائد الرجالية، تهران، مکتبه الصادق.
- بحراني، هاشم بن سليمان، 1416ق، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت.
- بخاري، محمد بن اسماعيل، 1409ق، الأدب المفرد، چ سوم، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار البشائر الإسلامية.
- بيهقي، احمد بن حسين، 1410ق، شعب الإيمان، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، بيروت، دار الكتب العلمية.
- جواد علي، 1422ق، المفصل في تاريخ العرب قبل الإسلام، چ چهارم، مدينه، دار الساقي.
- جَوجَري قاهري، محمد بن عبدالمنعم، 1423ق، شرح شذور الذهب في معرفة كلام العرب، تحقيق: نواف بن جزاء الحارثي، مدينه، عمادة البحث العلمي بالجامعة الإسلامية.
- جوهري، اسماعيل، 1407ق، صحاح، بيروت، دار العلم للملايين.
- حاكم نيشابوري، محمد بنعبدالله، 1411ق، المستدرك علي الصحيحين، بيروت، دار الكتب العلمية.
- حر عاملي، محمد بن حسن، 1409ق، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، تحقيق: مؤسسه آلالبيت لاحياء التراث، قم، مؤسسه آلالبيت.
- ـــــ ، 1418ق، الفصول المهمه فياصول الائمه، تحقيق: محمد بن محمد حسين قائيني، بيجا، مؤسسه معارف اسلامي امام رضا.
- ـــــ ، 1425ق، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بيروت، اعلمي.
- ديلمي، حسن بن محمد، 1408ق، اعلام الدين في صفات المؤمنين، قم، مؤسسه آل البيت.
- زبيدي، محمد مرتضي، بيتا، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، مكتبة الحياة.
- زمخشري، محمود بن عمر، 1372ق، اساس البلاغة، قاهره، احياء المعاجم العربيه.
- ـــــ ، 1969م، القسطاس المستقيم في علم العروض، تصحيح: بهيجه الحسني، بغداد، مکتبه اندلس.
- ـــــ ، 1407ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، چ سوم، بيروت، دار الكتاب العربي.
- سيوطي، جلالالدين، 1365ق، الدر المنثور في التأويل بالمأثور، جده، دار المعرفه.
- ـــــ ، 1410ق، الجامع الصغير، بيروت، دار الفکر.
- ـــــ ، بيتا، الإتقان في علوم القرآن، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيجا، شريف رضي.
- ـــــ ، بيتا، جامع الأحاديث، بيجا، المکتبه الشامله.
- شهيد ثاني، زينالدين بن علي، 1409ق، ميية المريد، تحقيق: رضا مختاري، قم، مكتب الإعلام الإسلامي.
- صدرالدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، 1383، شرح اصول كافي، تهران، بينا.
- صدوق، محمد بن علي بن بابويه، 1362، الخصال، تحقيق: علياكبر غفاري، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
- طبراني، ابوالقاسم سليمان بن احمد، 1415ق، المعجم الأوسط، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد، قاهره، دار الحرمين.
- ـــــ ، 1404ق، المعجم الكبير، چ دوم، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، موصل، مكتبة العلوم والحكم.
- طبرسي، فضل بن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، ناصرخسرو.
- طريحي، فخرالدين، 1364، مجمع البحرين، بيجا، دار و مکتبه الهلال.
- طوسي، محمد بن حسن، 1414ق، الأمالي، تصحيح: مؤسسة البعثة، قم، دار الثقافة.
- عاملي، حسن بن زينالدين، 1362، منتقي الجمان، تصحيح و تحقيق: علياکبر غفاري، قم، مؤسسه نشر اسلامي التابعه لجماعة المدرسين.
- عبدالباري، عبدالمجيد، 1426ق، الروايات التفسيرية في فتح الباري، بيجا، بينا.
- العيني، محمود بن احمد، بيتا، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- فراهيدي، خليل بن احمد، 1409ق، كتاب العين، چ دوم، تحقيق: مهدي مخزومي و ابراهيم شاعراني، قم، دار الهجره.
- فيض کاشاني، ملامحسن، 1406ق، الوافي، اصفهان، کتابخانه اميرالمؤمنين.
- ـــــ ، 1415ق، تفسير صافي، تهران، صدر.
- فيومي، احمد بن محمد، 1405ق، مصباح المنير في غريب شرح الكبير، قم، دار الهجره.
- قاسم بن سلاّم، ابوعُبيد، 1415ق، فضائل القرآن، تحقيق: مروان العطية، محسن خرابه و وفاء تقيالدين، بيروت، بينا.
- قرطبي، محمد بن احمد، 1423ق، الجامع لأحكام القرآن، تحقيق: هشام سمير بخاري، رياض، دار عالم الكتب.
- كليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، كافي، تحقيق: علي اکبر غفاري، چ چهارم، تهران دار الکتب الاسلاميه.
- مازندراني، محمد صالح بن احمد، 1382ق، شرح كافي (الأصول و الروضة)، تحقيق: ابوالحسن شعراني، تهران، المكتبة الإسلامية.
- مباركفوري، عبيدالله بن محمد، 1404ق، مرعاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، چ سوم، بيجا، الجامعة السلفية، ادارة البحوث.
- متقي هندي، 1401ق، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، تحقيق: بكري حياني و صفوة سقا، بيجا، مؤسسة الرسالة.
- مجلسي اول، محمدتقي، 1414ق، لوامع صاحبقراني مشهور به شرح فقيه، چ دوم، قم، مؤسسه اسماعيليان.
- مجلسي، محمدباقر، 1404ق، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، چ دوم، تحقيق: هاشم رسولي محلاتي، تهران، دار الكتب الإسلامية.
- ـــــ ، 1403ق، بحار الأنوار، چ دوم، بيروت، مؤسسه الوفاء.
- ـــــ ، 1410ق، بحار الأنوار، بيروت، مؤسسة الطبع و النشر.
- مجيد معارف، 1383، پرسش و پاسخهايي در شناخت تاريخ و علوم قرآني، تهران، کوير.
- محدث قمي، شيخ عباس، بيتا، الكني والالقاب، تهران، مکتبة صدر.
- مختاري، رضا و محسن صادقي، 1419ق، غنا، موسيقي، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.
- مدني شيرازي، سيدعليخان، 1384، الطراز الأول و الكناز لما عليه من لغة العرب المعول، مشهد، بينا.
- مفيد، محمد بن محمد، 1413ق، الفصول المختارة، تصحيح: علي ميرشريفي، قم، کنگره شيخ مفيد.
- نوري، ميرزاحسين، 1408ق، مستدرک الوسائل، لبنان، مؤسسه آلالبيت.
- هيثمي، نورالدين، 1408ق، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت، دار الكتب العلميه