تنویع و تقسیم مباحث علوم قرآن
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
هر دانشي مشتمل بر گزارههايي است که بيانگر عوارض ذاتي (احکام اختصاصي) موضوع آن دانشاند و مسائل آن دانش بهشمار ميروند؛ ولي آنچه در دانش مطرح ميشود منحصر در مسائل نيست بلکه مباحث ديگري مانند موضوع، روش و پيشينة آن دانش نيز در آن مطرح ميشود. لازم است مباحث قابل طرح در هر دانش دستهبندي شود و جايگاه طرح هر بخش روشن گردد. نيز بايسته است اگر ترتيبي منطقي يا تاريخي ميان مسائل يک دانش وجود دارد شناسايي، و روشن شود که کدام مسئله بايد مقدم و کدام مؤخر باشد. دستهبندي مباحث دانش علاوه بر تعيين جايگاه طرح هر مبحث و در نهايت نشان دادن ارتباط ميان مباحث، در آموزش آن علم نيز مؤثر است و تقدم و تأخر مباحث را در روند آموزش روشن ميکند.
در دانش علوم قرآن با گسترة وسيعي از مسائل روبهروييم. اين تنوع برخاسته از جوانب گوناگون موضوع آن يعني قرآن کريم است. براي نمونه ازآنجاکه قرآن دليلي بر نبوت پيامبر اسلام است، موضوع «اعجاز قرآن» ميباشد و ازآنجاکه دربارة حوادث معيني است كه در زمان پيامبر اكرم روي دادهاند، موضوع «اسباب نزول» است (ر.ک: حكيم، 1417، ص21ـ19).
پرسش اصلي اين پژوهش آن است که آيا ترتيب ويژهاي ميان مباحث اين دانش قابل تصوير است و ميتوان آنها را در دستههايي مترتب بر هم جاي داد يا آنکه هيچ ترتيب خاصي ميان آنها وجود ندارد.
ترکيب اضافي «علوم القرآن» (علوم قرآن) داراي سه کاربرد به قرار ذيل است:
1. علوم قرآن به معناي عام که هر آنچه را به گونهاي با قرآن مرتبط باشد دربرميگيرد. در اين کاربرد، علوم ادبي، علم کلام، تفسير و علوم پرشمار ديگري که از قرآن استنباط ميشوند يا براي فهم آن به کار ميآيند و يا قرآن را موضوع بررسي خويش قرار ميدهند، از علوم قرآن برشمرده ميشوند (زرقانى، 1417، ج 1، ص27؛ عتر، 1416، ص7)؛
2. علوم قرآن به معناي علومي که قرآن مشتمل بر آنهاست و از قرآن قابل استنباط است (عتر، همان)؛
3. دانشي خاص که موضوع آن قرآن شريف است و از عوارض ذاتي (احکام اختصاصي) آن بحث ميکند (ر.ک: صبحى صالح، 1990، ص10؛ صالحى كرمانى، 1369، ص18).
آنچه از علوم قرآن در اين نوشته مورد نظر است، کاربرد سوم آن است و به علوم قرآن به مثابه يک دانش نگريسته ميشود؛ ولي ازآنجاکه اولاً علوم قرآن به معناي عام شامل علوم قرآن به معناي مورد نظر نيز ميباشد و از سوي ديگر بيشتر دستهبنديهاي ارائهشده ناظر به علوم قرآن به معناي عاماند و از آنها ميتوان در دستهبندي مباحث علوم قرآن به معناي دانش علوم قرآن نيز بهره جست، به دستهبنديهاي ناظر به علوم قرآن به معناي عام نيز توجه كردهايم.
در برخي کتابهاي قديمي علوم قرآن تلاش شده دستهبندي ويژهاي براي طرح مسائل مختلف علوم قرآن لحاظ شود. برخي از محققان نيز دستهبنديهايي براي علوم قرآن ارائه کردهاند که به دو گونهاند: بيشتر آنها ناظر به علوم قرآن به معناي عام و برخي ناظر به علوم قرآن به عنوان يک دانش هستند.
در اين مقاله با روش توصيفيـ تحليلي، پس از بررسي دستهبندي مباحث علوم قرآن در کتابهاي قديمي، و دستهبنديهاي جديد ناظر به علوم قرآن به معناي عام و دانش علوم قرآن، دستهبندي پيشنهادي خود را بيان خواهيم کرد. ازآنجاکه در مهمترين کتابهاي جامع و قديمي علوم قرآن براي فصلبندي مباحث علوم قرآن از تعبير «نوع» استفاده شده است، در اين مقاله نيز دربارة مسائل علوم قرآن گاه از تعبير تنويع استفاده ميشود و به همين مناسبت در عنوان مقاله نيز از تعبير تنويع بهره گرفتهايم.
هرچند برخي محققان به دستهبندي مباحث دانش علوم قرآن همت گماشتهاند، ازآنجاکه دربارة آنها ملاحظاتي به نظر ميرسد، و نيز به اين دليل که اصل دستهبندي مباحث هر دانش براي تعيين ترتيب مسائل و مباحث آن ضروري است، دقت و بررسي اين امر ضروري مينمايد؛ بهويژه آنکه برخي از انديشمندان که کتابهاي پرشماري در حوزة علوم قرآن نگاشتهاند، تصريح کردهاند که «ميان مسائل علوم قرآني نوعاً يک نظم طبيعي برقرار نيست تا رعايت ترتيب ميان آنها ضروري گردد؛ لذا هر مسئله جدا از مسائل ديگر قابل بحث و بررسي است» (معرفت، 1378، ص8). حال بايد ديد مطلب همانگونه است که اين انديشمند محترم ابراز کردهاند يا آنکه دستكم مسائل علوم قرآن را ميتوان در دستههايي که ميان آنها ترتيبي منطقي يا تاريخي وجود دارد، قرار داد، هرچند نتوان براي طرح مسائل مندرج در هر دسته، ترتيب خاصي لحاظ کرد. شناسايي دستهبندي مباحث علوم قرآن علاوه بر اينکه در تعيين جايگاه منطقي هر دسته و در نهايت به وجود آمدن انسجام ميان مباحث اين دانش نقش دارد، در امر آموزش مباحث اين دانش نيز تأثيرگذار است و سير منطقي آموزش مباحث آن را مشخص ميکند.
برخي مباحث علوم قرآن منطقاً متأخر از برخي ديگرند. براي نمونه پرداختن به مباحث مربوط به تفسير قرآن پيش از اعجاز قرآن و اثبات از سوي خدا بودن آن و نيز اصالت متن موجود، بيمعناست؛ زيرا مفسر قرآن در پي تفسير کتابي است که از سوي خدا بر پيامبر اسلام نازل شده است، و در علوم قرآن قواعد فهم چنين کتابي بيان ميشود. بدينسان دستهبندي مباحث علوم قرآن امري ضروري است؛ زيرا تقدم و تأخر آنها از اين رهگذر مشخص ميشود.
دربارة پيشينة اين پژوهش بايد گفت برخي درصدد برآمدهاند تا دستهبندي مباحث دانش علوم قرآن در کتابهاي قديمي و جديد علوم قرآن را گزارش کنند (نصيري، 1385؛ فتحالهي، 1389، ص212-192)؛ اما گزارش کاملي ارائه نکرده و به طور طبيعي قوت و کاستيهاي آنها را مورد توجه قرار ندادهاند. در اين پژوهش تلاش شده همة دستهبنديهايي که ارائه شدهاند يا از ترتيب مباحث در کتابهاي علوم قرآن قابل استنباطاند شناسايي، گزارش و تحليل شوند.
حاصل اين پژوهش آن است که مباحث دانش علوم قرآن به دستههايي تقسيمپذيرند که در ميان آنها ترتيبي منطقي يا تاريخي حاکم است؛ هرچند در طرح مسائل درون هر دسته در بيشتر موارد ترتيب ويژهاي وجود ندارد.
نخستين تنويع مباحث علوم قرآن توسط امير المؤمنين
تنويع نخست مباحث علوم قرآن را اميرالمؤمنين علي انجام داده است. آن حضرت در روايتي طولاني كه محمد بن ابراهيم نعماني (معروف به ابنزينب) (نجاشي، 1418، ص383، ش 1043) آن را به چند طريق نقل نموده، بخشي از مباحث علوم قرآن را بيان، و براي هر كدام مثالي ذكر كرده است.
علامه مجلسي همة اين مجموعه را در کتاب القرآن نقل كرده است (مجلسي، 1403، ج 90، ص1- 97). از اين مجموعه به اعتبار راوي آن به تفسير نعماني ياد ميشود. سيدحسن صدر نقش برجستة امام علي را در تنويع علوم قرآن چنين توضيح ميدهد:
واما سائر انواع علوم القرآن فاوّل من نوّعها وقسّمها فهو علي اميرالمؤمنين املي ستين نوعاً من انواع علوم القرآن وذكر لكل نوع مثالا يخصه وهو في كتاب نرويه من عدة طرق موجودة بايدينا الي اليوم... وهو الاصل لكلّ مَن كتب في علوم القرآن (صدر، بيتا، ص318، 333و334؛ همو، 1331، ص25).
همة مطالب مجموعة يادشده مربوط به دانش علوم قرآن نيست. تقريباً نيمي از عناوين آن مباحث علوم قرآن و نيمي ديگر مطالب ديگري چون رد نصارا، رد منكر معراج و رد منكر رجعت است. در حقيقت حضرت در اين مجموعه علاوه بر طرح مباحثي دربارة قرآن كه موجب شناخت آن ميشود، برخي معارف قرآن در زمينههاي مختلف را نيز مطرح فرموده و نيز وجوه معنايي برخي واژههاي قرآن همانند وحي و کفر را بيان کرده است.
اين مجموعة دربردارندة چهارده مبحث از مباحث علوم قرآن است. ناسخ و منسوخ، نخستين سورة مکي و مدني، آياتي كه لفظشان خاص ولي معنايشان عام است، آياتي كه لفظشان عام ولي معنايشان خاص است، محكم و متشابه، وجوه و نظاير و تأويل و تنزيل، برخي از مباحث علوم قرآني اين مجموعهاند.[1] در اين روايت ترتيب ويژهاي در بيان مباحث علوم قرآني لحاظ نشده؛ بلکه امام به تناسب پرسش راوي يا پرسشهاي حاضران در جلسه به ذکر برخي مسائل علوم قرآني اقدام فرموده است.
دستهبندي مباحث علوم قرآن در کتابهاي قديمي علوم قرآن
کتابهاي علوم قرآني را از نظر شمول مباحث ميتوان در سه گروه جاي دارد:
1. تکنگاريها که تنها يک بحث از مباحث علوم قرآن را دربردارند؛
2. کتابهاي نسبتاً جامع که چندين مبحث علوم قرآني را در خود جاي دادهاند؛
3. کتابهاي جامع که تلاش شده تا همة مباحث علوم قرآني مطرح زمانه را دربر داشته باشند.
روشن است که بررسي دستهبندي مباحث تنها در دو دسته اخير موضوعيت دارد. در ادامه دستهبندي مباحث علوم قرآن در اين دو دسته را به ترتيب تاريخي پي ميگيريم. در برخي کتابهايي که در دو دستة اخير قرار ميگيرند، صرفاً مباحث دانش علوم قرآن تحت عنوان «نوع» و بدون لحاظ دستهبندي ويژهاي مطرح شده است؛ ولي به سبب جايگاه ويژهاي که در ميان کتابهاي علوم قرآن دارند، تنويع آنها را هرچند دستهبندي خاصي بر آن حاکم نيست مد نظر قرار دادهايم. نيز در برخي کتابهاي نسبتاً جامع، خود نويسنده دستهبندي خاصي را مطرح نکرده، ولي با لحاظ ترتيب مباحث ميتوان دستهبندياي را استنباط کرد. اين کتابها را نيز از نظر دور نداشتهايم.
الف. دستهبندي «فضائل القرآن» ابوعبيد قاسم بن سلام هَرَوي (م 224ق)
فضائل القرآن ابوعبيد نخستين كتاب نسبتاً جامع علوم قرآني است و آن را «بايد از آغازين كوششهاي جدي براي جمع و تدوين بخشي از عناوين علوم قرآني تلقي كرد» (مهدوى راد، 1379، ص30). اين كتاب داراي 68 باب است. وي مباحث مطرح شده در اين ابواب را ذيل پنج عنوان دستهبندي کرده است. در ادامه اين عناوين و برخي از ابوابي را که ذيل آنها آمده است بيان ميکنيم.
1. کتاب «فضل القرآن و معالمه و أدبه» که مشتمل بر هشت باب و بيانگر رواياتي در باب فضيلت تعليم و تعلم قرآن، شناخت معارف قرآن، قرائت قرآن، عمل به قرآن و تکريم اهل قرآن از پيامبر اکرم و صحابه و تابعان است؛[2]
2. «جملة ابواب قراء القرآن و نعوتهم و أخلاقهم» که مشتمل بر 23 باب است و روايات بيانگر برخي آداب و مستحبات قرائت قرآن را دربر دارد؛
3. «جماع ابواب سور القرآن وآياته وما فيها من الفضائل» که بيانگر روايات مربوط به فضيلت آيات و سورههاي قرآن، و مشتمل بر 17 باب است؛
4. «جماع احاديث القرآن واثباته في کتابه وتأليفه واقامة حروفه» که در 14 باب، روايات مربوط به جمع قرآن، رسمالخط قرآن، اقسام واژههاي قرآن و غيره را دربر دارد؛
5. «جماع ابواب المصحاف وما جاء فيها مما يؤمر به وينهي عنه» که در 6 باب، روايات مرتبط با برخي مباحث فقهي مربوط به قرآن همانند خريد و فروش مصحف و نيز برخي روايات بيانگر برخي تقسيمات قرآني را شامل ميشود.
نقد و بررسي
دربارة کتاب فضائل القرآن و دستهبندي مطالب در آن چند نکته قابل ذکر است:
1. به همه مسائل علوم قرآني نپرداخته و بيشتر مباحث آن دربارة فضايل مجموع قرآن، فضايل سورهها و آيات است؛
2. برخي بحثهاي کتاب مانند استحباب گريه هنگام قرائت قرآن (ابنسلام، همان، ص140- 135)، کراهت مباهات به قرائت قرآن (همان، ص214-211)، حکم فروش مصحف (همان، ص392-389)، و حکم تزئين مصحف به طلا و نقره (همان، ص398-396) از مباحث فقهي مرتبط با قرآن هستند و در حيطة دانش فقه قرار ميگيرند.
ب. ترتيب مباحث کتاب «فنون الافنان» ابنجوزي (م 597ق)
فنون الأفنان في عيون علوم القرآن به خامة ابوالفرج عبدالرحمنبن عليبن جوزي مورخ، مفسر، واعظ و فقيه حنبليمذهب (موسوي بجنوردي، 1383، ج 3، ص262. نيز ر.ک: استادي، 1383، ص313)، در 14 باب مباحث متنوعي از دانش علوم قرآن را دربر دارد. ابنجوزي بيشتر به مباحث مربوط به الفاظ قرآن پرداخته و به بحثهاي مرتبط با قرآن به لحاظ معناي آن اهتمامي نورزيده است. هرچند وي دستهبندي ويژهاي را براي مباحثش مطرح نکرده، ظاهراً در نظر داشته ترتيب طبيعي ميان مباحث را به قرار ذيل مراعات کند:
1. مباحث مربوط به کل قرآن: ابواب اول تا سوم (فضيلت تعليم و تعلم قرآن، قديم بودن قرآن، نزول قرآن بر هفت لهجه) دربارة کل قرآن هستند؛
2. کتابت مصحف: باب چهارم (كتابة المصحف وهجائه) در باب نگارش قرآن است؛
3. شناختهايي درباره الفاظ و تقسيمات قرآن: ابواب پنجم تا دهم (تعداد سورهها، آيات، کلمات، حروف و نقطههاي قرآن، اجزاي قرآن، تعداد آيات سورهها، سورههايي که تعداد آياتشان يکسان است، سورههاي مکي و مدني و کلمات غيرعربي در قرآن) مشتمل بر اطلاعاتي دربارة الفاظ قرآن کريم و نيز برخي دستهبنديهاي قرآنياند؛
4. وقف و ابتدا: باب يازدهم قواعد وقف و ابتدا، اقسام وقف و مواضع هر کدام را دربر دارد که پس از بيان مباحث مربوط به الفاظ و تقسيمات قرآن از جايگاهي طبيعي برخوردار است؛
5. تشابه لفظي: ابنجوزي در ادامه ذيل عنوان «ابواب المتشابه» که مشتمل بر هفت باب است، در باب نخست به ترتيبِ سورههاي قرآن جملههايي را كه تنها يك بار در قرآن به كار رفتهاند ذكر، و در شش باب ديگر جملهها و آيات همسان (متشابه لفظي) را بررسي و تعداد و مواضع كاربرد آنها را بيان كرده است.
نقد و بررسي
در زمينة مباحث کتاب فنون الافنان و ترتيب آن نکاتي درخور توجه است:
1. خود وي دستهبندي خاصي را ارائه نکرده و دستهبندي يادشده استنباط نگارنده است؛
2. در باب 12 (الياءات المحذوفات) مواردي از آيات که در آنها «ي» حذف شده، بيان ميگردد و چند قاعده در اين زمينه ارائه ميشود. اين باب در جايگاه طبيعي خود قرار نگرفته است و مناسب بود پس از «کتابة المصحف» قرار گيرد؛
3. بهتر بود بخش «ابواب المتشابه» ذيل ابواب مربوط به الفاظ و تقسيمات قرآن قرار گيرد و پيش از باب مربوط به واژگان غيرعربي در قرآن ذکر شود؛
4. باب 14 (الاوصاف التي شاركت امتنا فيها الانبياء) که بيانگر اوصاف امت اسلام در قرآن و بررسي نسبت آنها با اوصاف ابراهيم خليل، موسي کليمالله و پيامبر اسلام است، اساساً بحث علوم قرآني نيست.
ج. تنويع مسائل علوم قرآني در «البرهان» زرکشي (م 794ق)
البرهان في علوم القرآن، تأليف بدرالدين محمدبن عبدالله زركشي يكي از مهمترين و جامعترين کتابهاي علوم قرآني، و مشتمل بر 47 نوع است. در اين كتاب دستهبندي و ترتيب خاصي در بيان مباحث حاکم نيست. زرکشي در نوع نخست از «معرفة سبب النزول» سخن گفته و بدون اينکه مباحث مربوط به نزول قرآن را کامل کند، در نوع دوم به بررسي مناسبات بين آيات پرداخته است. وي در نوع سوم، شناخت فواصل آيات را وجهة همت خويش قرار داده و ناگهان به کاربردهاي پرشمار معنايي برخي واژگان قرآن (نوع 4: معرفة الوجوه والنظائر) را ذكر كرده است. او در نوع هفتم و هشتم بهترتيب از اسرار فواتح و خواتم سور سخن گفته و پس از بحث از مکي و مدني (نوع 9)، نخستين آيه و سورهاي را که نازل شده (نوع 10) بررسي کرده است؛ درحاليکه ترتيب طبيعي اقتضا ميکند پيش از اين مباحث، مباحث مربوط به نزول قرآن از ساحت ربوبي و کيفيت نزول قرآن بيان شود؛ ولي وي بدون اتمام مسائل مربوط به آن مباحث ديگري را مطرح ساخته و در نوع 12 به کيفيت انزال قرآن پرداخته است.
ظاهراً زرکشي ترتيب ويژهاي را مد نظر نداشته است و صرفاً كوشيده هر آنچه را در دانش علوم قرآن جاي ميگيرد بيان کند. در هر حال نه خود وي به دستهبندي و ترتيب ويژهاي اشاره کرده و نه مباحثي را که مطرح شده ميتوان داراي ترتيبي خاص ارزيابي کرد.
د) دستهبندي «مواقع العلوم من مواقع النجوم» بَلقيني (م 824 ق)
جلالالدين بَلقيني در مواقع العلوم من مواقع النجوم که کتابي نسبتاً جامع در علوم قرآن است، مباحث گوناگون علوم قرآن را در شش بخش دستهبندي کرده است که عبارتاند از:
1. مواطن النزول و أوقاته و وقائعه: شامل 12 نوع: مکي، مدني، سفري، حضري، ليلي، نهاري، صيفي، شتائي، فراشي، اسباب النزول، اول ما نزل؛ آخر ما نزل
2. السند: شامل 6 نوع: متواتر، آحاد، شاذ، قرائات النبي، راويان، و حافظان قرآن؛
3. الاداء: دربردارنده شش نوع دربارة قواعد وقف و ابتدا و برخي قواعد تجويدي؛
4. الالفاظ: مشتمل بر هفت نوع در بيان اقسام الفاظ قرآن که عبارتاند از: غريب، معرَّب، مجاز، مشترک، مترادف، استعاره و تشبيه؛
5. المعاني المتعلقة بالاحکام: شامل 14 نوع دربارة اموري که براي استنباط احکام از قرآن شريف، توجه به آنها ضروري است. العام الباقي علي عمومه، العام المخصوص، العام الذي اريد به الخصوص وما خص فيه الکتاب السنة، عناوين برخي از انواع اين بخش هستند؛
6. المعاني المتعلقة بالالفاظ: شامل پنج بحث فصل، وصل، ايجاز، اطناب و قصر، که از مباحث بلاغي مربوط به قرآن شريف است.
نقد و بررسي
1. در بخشهاي اول تا چهارم ترتيب طبيعي مراعات شده است؛ زيرا وقتي کتابي از ساحت ربوبي نازل شده، نخست بايد دربارة نزول آن سخن گفت و سپس بايد اين امر را بررسي کرد که آنچه از سوي خداي سبحان نازل شده به چه صورت به ديگران روايت شده و از چه طرقي در اختيار آنها قرار گرفته است. پس از آن نوبت به نحوة خواندن آن کتاب ميرسد و سپس نوبت ذکر اقسام الفاظ آن است؛
2. بخش ششم در جايگاه مناسبي قرار نگرفته و مناسب بود پس از بخش «الالفاظ» قرار گيرد؛ چراکه معاني مرتبط با الفاظ قرآن است؛
3. بلقيني خود به نقص دستهبندي کتابش اذعان کرده، پس از بيان عناوين مباحث امر ششم مينويسد: «بذلک تکملت الانواع خمسين ومن الانواع ما لا يدخل تحت الحصر: کالأسماء والکني والالقاب والمبهمات» (رک: بَلقيني، بيتا، ص28و29).
وي اسما، کني و القاب را به عنوان نوع 51 و المبهمات را به عنوان نوع 52 مطرح ميسازد و بدين سان کتابش داراي 52 نوع است.
هـ . تنويع علوم قرآن در «التحبير» و «الاتقان» سيوطي
دو کتاب جامعِ التحبير في علم التفسير و الاتقان في علوم القرآن از جمله کتابهاي علوم قرآني جلالالدين عبدالرحمنبن كمالالدين السيوطى (م 911ق) هستند.
التحبير في علم التفسير
سيوطي التحبير را در تکميل مواقع العلوم بلقيني نگاشت (رک: سيوطي، 1363، ص17و19). وي در اين کتاب هرچند بخشبندي بلقيني را ذکر نکرده، در عمل از همان پيروي کرده است. وي در مجموع 50 نوع بر انواع کتاب بلقيني افزوده است (سيوطي، 1421، ص29).
سيوطي در آغازِ انواعى كه بر مواقع العلوم افزوده است، با تعابيرى چون «هذا النوع من زيادتى» به آنها اشاره مىكند و در مواردى تعجب خود را از نپرداختن بلقينى به آنها ابراز مىدارد. گاه نيز عذرى را كه بلقينى براى نپرداختن به موضوعى آورده، ذکر و نقد مىكند (براى نمونه ر. ك: سيوطي، 1421، انواع 20، 44).
ازآنجاکه سيوطي در التحبير از دستهبندي بلقيني تبعيت کرده، اشکالاتي که به دستهبندي وي وارد بود بر ترتيب مباحث در التحبير نيز وارد است.
الاتقان في علوم القرآن
سيوطى الاتقان را پس از التحبير و به منظور تفصيل مباحث آن نگاشته است. وى پيش از نگارش الإتقان به البرهان زرکشي دست يافت و آن را دستماية كار و منبع اصلى تأليف الإتقان قرار داد (سيوطي، 1363، ج 1، ص19).
الاتقان داراي 80 نوع است و سيوطي ظاهراً در آن نيز تقسيمبندي بلقيني را مد نظر قرار داده است. 16 نوع نخست، مباحث مربوط به نزول قرآن هستند که در بخش نخست تقسيم بلقيني قرار ميگيرند. سيوطي پس از انواع هفدهم (شناخت اسماي قرآن و اسامي سورهها)، هجدهم (جمعآوري و تدوين قرآن) و نوزدهم (تعداد سورهها، آيات، کلمات و حروف قرآن)، انواعي را که بلقيني در بخش دوم جاي داده بود ذکر ميکند و به همين ترتيب پيش ميرود.
نقد و بررسي
ازآنجاکه سيوطي انواع پرشماري بر مواقع العلوم افزوده، بايد آنها را به گونة مناسب در بخشهاي ششگانة مواقع العلوم جاي ميداد؛ ولي در مواردي آنها را در جايگاه مناسب مطرح نکرده است. مثلاً مناسب بود بحث رسمالخط قرآن را پس از جمع و تدوين قرآن (نوع 18) ذکر کند، ولي وي نوع 76 را به آن اختصاص داده است. نيز مناسب بود اعجاز قرآن را پيش از مباحث مربوط به نزول قرآن مطرح ميکرد؛ چراکه پس از اثبات از سوي خدا بودن قرآن که در مبحث اعجاز صورت ميگيرد، اين پرسش مطرح ميشود که قرآن چگونه از ساحت ربوبي بر پيامبر اکرم نازل شده است؛ ولي وي در نوع 64 که پس از مباحث ذيل اقسام ششگانة بلقيني است به بررسي اعجاز قرآن پرداخته است.
بدينسان در الاتقان دستهبندي جديدي ارائه نشده و حتي تلاش نشده مباحثي که افزون بر مواقع العلوم است، طبق تقسيم بلقيني در جايگاهي مناسب قرار گيرد.
دستهبنديهاي جديد علوم قرآن
در قرن اخير دستهبنديهايي از علوم قرآن ارائه شده است که بيشتر آنها ناظر به علوم قرآن به معناي عام است. البته در قلمرو علوم قرآن به معناي عام آن ميان انديشمندان اختلاف وجود دارد. برخي قلمرو اين علوم را به قدري گسترش دادهاند که علوم ادبي همچون دانش لغت و علوم بلاغي را نيز جزو علوم قرآن شمردهاند؛ ولي برخي دايرة آن را چندان گسترده نديدهاند و تنها از اين جهت که تفسير را نيز در علوم قرآن جاي دادهاند، تقسيمبنديشان ناظر به علوم قرآن به معناي عام تلقي شده است. قسم اخير به دستهبنديهاي ناظر به علوم قرآن به عنوان يک دانش بسيار نزديک است. در ادامه اين دستهبنديها را در دو بخش ذکر کرده، در پايان دستهبندي پيشنهادي خود را بيان خواهيم کرد.
دستهبنديهاي ناظر به علوم قرآن به معناي عام
چهار دستهبندي از علوم قرآن در شمار دستهبنديهاي ناظر به علوم قرآن به معناي عام قرار ميگيرد.
1.دستهبندي بر اساس ارتباطهاي گوناگون با قرآن
برخي انديشمندان با عنايت به اينکه علوم قرآن به معناي عام هر دانشي را که به گونهاي با قرآن مرتبط باشد دربرميگيرد با توجه به گونههاي مختلف ارتباطي که براي علوم قرآن با قرآن متصور است به دستهبندي علوم قرآن اقدام کردهاند.
نورالدين عِتِر و محمد واعظزادة خراساني سه نوع ارتباط را ميان علوم قرآن و قرآن تصوير کرده و بر اساس آن علوم قرآن را بر سه قسم دانستهاند:
1. علومي كه در خدمت قرآناند و مفسر را در نيل به معارف آن كمك ميكنند؛
2. علومي كه قرآن را موضوع بحث قرار داده، دربارة آن بحث ميکنند؛
3. علومي كه از قرآن استنباط ميشوند (عتر، 1416، ص7).
نورالدين عتر تفسير، اعراب القرآن، قرائات، رسمالخط عثماني، اعجاز قرآن و همة علوم دين و لغت و بلاغت را بدون آنکه مشخص کند ذيل کدام بخش از بخشهاي سهگانة مزبور قرار ميگيرند، به منزلة نمونههايي از علومي که ذيل عنوان علوم قرآن قرار ميگيرند ذکر کرده است (همان).
واعظزادة خراساني سه قسم مزبور را به ترتيب با تعابير«علوم للقرآن»، «علوم في القرآن» و «علوم حول القرآن» شناسانده است (موسوي دارابي، 1380، ص9). ايشان «علوم للقرآن» را همة علومي معرفي ميکند که براي خدمت به قرآن و فراهم آوردن زمينة فهم معارف آن يا نيل به کنه جوانب ديگر قرآن پديد آمدهاند (همان، ص10). از اين جمله است: علم صرف، نحو، معاني، بيان، بديع، و لغت كه واعظزاده خدمت هرکدام را به ساحت قرآن، تبيين ميکند (همان، ص14-10).
«علوم في القرآن» علومياند که «از قرآن استنباط ميشوند و به گونهاي مفهومي از مفاهيم قرآن را تبيين ميکنند و اهداف آن را شرح ميدهند» (همان، ص14). انواع تفاسير، علم فقه، علم کلام، علم اخلاق و به صورت کلي تمام علوم شرعيهاي که به گونهاي از قرآن استخراج ميشوند داخل در «علوم في القرآن» هستند (همان). واعظزاده با استناد به عبارت شريف «وَنَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء» (نحل: 89) مينويسد: «و شايد بتوان گفت اين علوم نامحدود هستند» (همان).
ايشان «علوم حول القرآن» را دانشهايي ميشناساند که قرآن را محور و موضوع بحث و تحقيق قرار دادهاند (همان، ص15).
نقد و بررسي
1.اين دستهبندي بسيار کلي است و در آن علوم و مباحث مختلفي که ذيل اقسام سهگانه قرار ميگيرند دستهبندي نشده است و به تبع هيچ دستهبندي خاصي دربارة مباحث دانش علوم قرآن (علوم حول القرآن) ارائه نشده است؛
2. از توضيحات استاد واعظزاده در معرفي «علوم في القرآن» و مثالهايي که براي اين قسم ذکر کرده، چنين به نظر ميرسد که ايشان هر دانشي را که قرآن يکي از منابع آن باشد، از مصاديق «علوم في القرآن» برميشمارد؛ ولي اين معيار درخور مناقشه است؛ زيرا اگر به صرف اينکه قرآن يکي از منابع يک دانش باشد، آن را از علوم قرآن بشماريم، بايد به اعتبار ديگر منابع، آن را منتسب به علوم ديگري هم بدانيم؛ مثلاً به لحاظ اينکه يکي از منابع اخلاق اسلامي، حديث است، بايد علم اخلاق را از علوم حديث نيز شمرد و چون در دانش کلام نيز از حديث بهره گرفته ميشود، بايد دانش کلام را نيز از علوم حديث بهشمار آورد. ظاهراً ايشان تعبير علم در «علوم في القرآن» را به معناي منظومة معرفتي گرفته است؛ درحاليکه علم به معناي گزارة معرفتبخش نيز به کار ميرود و در «علوم في القرآن»، مراد از علم آموزهها و معارفي است که قرآن شريف مشتمل بر آنهاست که اين آموزهها ممکن است در زمينة اخلاق، کلام، فلسفه، علوم تجربي و غيره باشد. روشن است كه از نگاه کسي که قرآن را وحي الهي و مصون از هر خطايي ميداند، در زمينة علوم تجربي ميتوان از آموزههاي قرآن بهره جست و قرآن را يک منبع براي علوم تجربي تلقي کرد؛ ولي به صرف وجود برخي مطالب در زمينة مثلاً زمينشناسي نميتوان دانش زمينشناسي را از علوم قرآن به شمار آورد؛
3. استاد واعظزاده مباحث مربوط به تاريخ قرآن و اساليب تفسير و مدارس تفسيري را به اين دليل که ذيل عنوان مستقل «تاريخ القرآن» و «اساليب التفسير والمدارس التفسيرية» در دانشگاههاي مختلف يک مادة مستقل درسي گشته، از علوم قرآن خارج دانسته است (موسوي دارابي، 1380، ص16)؛ ولي اين سخن درست به نظر نميرسد؛ زيرا تنها به اين دليل كه چند مبحث يک دانش تحت عنواني کلي قرار گيرند و به عنوان يک مادة مستقل درسي در مراکز آموزشي لحاظ شوند، آن مباحث از آن دانش خارج نميشوند. براي مثال مبحث منصوبات در دانش نحو بحثهاي مختلفي از دانش نحو را دربر ميگيرد و ممکن است در مراکز علمي دانشگاهي و غير آن، مادة درسي مستقل تلقي شود؛ ولي اين به معناي جدا شدن آن بخش از دانش نحو نيست.
2.تقسيم بر اساس ارتباط با الفاظ و معاني قرآن
علامه طباطبايي مباحثي را که ذيل عنوان علوم قرآن قرار ميگيرند، به دو دسته تقسيم کرده است (طباطبايي، 1361، ص108و109):
1. علومي که دربارة الفاظ قرآن بحث ميکنند
الف. فن تجويد که «در کيفيت تلفظ به حروف تهجي و حالات و عوارضي که حروف تهجي در لغت عرب در ميان الفاظ مفرده و مرکبه پيدا ميکند مانند ادغام و تبديل حروف و احکام وقف و ابتدا و نظائر آن بحث مينمايد» (همان، ص109)؛
ب. فن قرائت که «به ضبط و توجيه قرائتهاي هفتگانة معروف و قرائتهاي سهگانة ديگر و قرائتهاي صحابه و شواذ قرائتها ميپردازد» (همان)؛
ج) «فني [که] عدد سور و آيات و کلمات و حروف آنها و آيات و کلمات و حروف همة قرآن را احصا ميکند» (همان)؛
د) «فني [که] در خصوص رسم خط خاص قرآن مجيد و اختلافاتي که با رسم خط عربي معمول دارد سخن ميگويد» (همان).
2. علومي که دربارة معاني قرآن بحث ميکنند
علامه فنون ذيل را در اين بخش برميشمارد:
الف. «فني که از کليات معاني آيات مانند تنزيل و تأويل و ظاهر و باطن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ قرآن کنجکاوي ميکند» (همان)؛
ب. «فني که در آيات احکام بحث مينمايد و در حقيقت شعبهاي از فقه اسلامي است» (همان)؛
ج. «فني که از معاني خصوص آيات قرآني سخن ميگويد و به نام تفسير قرآن ناميده ميشود» (همان).
نقد و بررسي
1. در اين تقسيمبندي، علوم قرآن قطعاً به معناي دانش علوم قرآن مقصود نيست؛ زيرا در آن تفسير آيات فقهي (آيات الاحکام) که به تعبير علامه شعبهاي از فقه اسلامي است، و تفسير آيات غيرفقهي از علوم قرآن شمرده شده است. همچنين علوم قرآن به معناي خصوص معارف قرآن مراد نيست؛ چراکه در آن به غيرتفسير هم پرداخته شده است. در نتيجه بايد مقصود ايشان کاربرد عام علوم قرآن باشد؛
2. مباحث علوم قرآن به معناي عام منحصر در مواردي که علامه در اين تقسيم ذکر کرده نيست. در اين تقسيم به علومي که در خدمت قرآناند (علوم للقرآن) هيچ عنايتي نشده است؛
3. اين تقسيم دربردارندة همة مباحث علوم قرآن به معناي يک دانش نيز نيست؛ زيرا جايگاه مباحث مهمي مانند اعجاز قرآن، وحي و نزول قرآن و تاريخ قرآن در آن روشن نشده است.
3.دستهبندي بر اساس کاربردهاي اضافي «فلسفه»
يكي از پژوهشگران با لحاظ کاربردهاي اضافي واژة فلسفه، علوم قرآن را به سه بخش تقسيم ميكند: 1. فلسفة علوم قرآني، 2. فلسفة قرآنشناسي، 3. علم مسائل قرآني يا دانش نگرش قرآن به مسائل (ايزدپناه، 1379).
ايشان توضيح ميدهد که در «فلسفة علوم قرآني» از «مباني و مبادي علوم قرآن» بحث ميشود و مسائل آن «اصول موضوعة علوم قرآن» هستند؛ و فلسفة قرآنشناسي همان «مباحث علوم قرآني به مفهوم کلاسيک آن» است که در آن «اصول و مباني قرآنشناسي (نه علوم قرآني) بحث ميشود.» و موضوع آن، خود قرآن است و با معلوم خارجي که قرآن است سروکار داريم، و مراد از علم مسائل قرآني، همان علم تفسير است (همان).
نقد و بررسي
1. در اين تقسيم علوم قرآن به معناي عام مقسم قرار گرفته است و مستقيماً ناظر به دانش علوم قرآن نيست؛
2. براي «مباحث علوم قرآني به مفهوم کلاسيک آن» که همان دانش علوم قرآن است هيچ دستهبندي خاصي پيشنهاد نشده است.
4.تقسيمبندي علوم قرآن از نظر سنخ مطالعات قرآني
بنا بر آنچه برخي نويسندگان از احمد پاکتچي نقل کردهاند (فتحالهي، 1389، ص203-201)، ايشان در سمينار «جايگاه علوم قرآن در بين علوم» علوم قرآن را «از نظر سنخ مطالعه به چهار حيطه قابل تقسيمبندي» (همان، ص201) دانسته است که عبارتاند از:
1. علوم مربوط به حوزة ضبط و نقد متن: مقصود از اين دسته، مطالعاتي است که به «ضبط متن قرآني» (همان) (مانند رسمالخط مصحف و قرائات) (همان) و «نقد» آن (مانند کاتبان وحي، جمع و تدوين قرآن، نظم و ترتيب آيات و سور) (همان) مربوط ميشود؛
2. علوم مربوط به حوزه فهم و تفسير قرآن: «مطالعات مربوط به» اين حوزه را در «سه سطح قابل ارزيابي» هستند:
الف. سطح مقدماتي: در اين سطح «علوم مقدماتي» تفسير قرار ميگيرد که «گاهي از سنخ زبانشناسي هستند؛ مثل: غريب القرآن، امثال القرآن و اسلوبهاي زباني قرآن» (همان، ص202).
ب. سطح اصلي: «منظور از سطح اصلي در اين حيطه خود تفسير است» (همان)؛
ج. مطالعات درجة دوم: در اين سطح ميتوان به نگارش کتابهايي با عنوان اصول التفسير اشاره كرد که مستقيماً به تفسير قرآن نميپردازند. اين کتابها به عنوان ابزاري در اختيار مفسر قرار ميگيرند و مطالعة درجة دوم دربارة تفسير بهشمار ميآيند. در سطحي بالاتر ميتوان به «علم طبقات المفسرين» نيز اشاره کرد (همان).
3. علوم مربوط به اوصاف و ردهبنديهاي قرآن: مطالعاتي که به «چگونگي و اوصاف و ردهبنديهاي مربوط به متن ميپردازد؛ علومي مثل فضائل القرآن، خواص القرآن، عد الآي، اسماء جمعي سور» (همان)؛
4. علوم پيراموني قرآن (مطالعات درجة دوم دربارة علوم قرآن): منظور از «مطالعات درجة دوم دربارة علوم قرآن، اين است که علوم قرآن را موضوع مطالعه يک علم ديگر قرار دهيم... و در آن موضوع، مسائل، تعاريف، ردهبندي و روششناسي علوم قرآن» (همان، ص203) را بررسي کنيم.
نقد و بررسي
1. علوم قرآن در اين دستهبندي به معناي عام لحاظ شده است؛ ازاينرو تفسير قرآن در زمرة علوم قرآن تلقي شده است؛
2. در اين دستهبندي ظاهراً تعيين ترتيب خاصي براي مباحث دانش علوم قرآن مورد نظر نبوده است؛ چراکه علوم مربوط به فهم و تفسير قرآن پيش از شناخت اوصاف و ردهبنديهاي قرآن قرار گرفته است، درحاليکه مباحث مربوط به شناخت قرآن مقدم بر فهم و تفسير آن است. نيز مطالعات درجة دوم هرچند عملاً اينگونه است که پس از شکلگيري يک دانش پاي به عرصه مينهد ولي در مقدمة آن دانش جاي دارد، براي مثال هرچند بررسي موضوع و روش يک دانش از سنخ مطالعات درجة دوم است؛ ولي در مقدمة هر دانش و پيش از طرح مسائل بيان ميشود؛
3. گزارشگر ديدگاه ايشان توضيحي دربارة مراد وي از «نقد متن» ارائه نکرده است و صرفاً به ذکر نمونههايي از مباحثي که در حوزة نقد متن قرار ميگيرند بسنده کرده است. پاکتچي در جايي ديگر نقد متن را متکفل پاسخ به دو پرسش درباره متن دانسته است: 1. اين متن چيست؟ (هويت متن)؛ 2. مضامين اين متن چقدر درست است؟ (اعتبار مضامين) (پاکتچي، 1391، ص26).
مراد وي از هويت متن آنچنان که در ادامه بيان ميکند شناسايي صحت استناد متن به شخص خاص است؛ مثلاً وقتي دربارة تاريخ طبري بررسي ميکنيم که «آيا اين تاريخي است که طبري نوشته يا اينکه ممکن است کتاب ديگري اشتباهاً نام تاريخ طبري را به خود گرفته باشد و الان به ما معرفي ميشود» (همان) دربارة هويت متن بررسي ميکنيم. نقدِ متني که ناظر به پرسش از هويت متن باشد، نقد بيروني (External criticism) ناميده ميشود (همان، ص28). برايناساس همة مباحث مربوط به اثبات از سوي خدا بودن متن موجود قرآن شريف، و نفي شبهات تحريف، بهويژه تحريف به زياده، مباحثي هستند که در حوزة نقد متن قرار ميگيرند.
در پاسخ به پرسش دوم، ناقد در پي بررسي «مباني و مطالب متن و درستي و نادرستي آنهاست» که نقد دروني (Internal criticism) ناميده ميشود (همان).
روشن است که وقتي اثبات شد قرآن کتابي است از سوي خداي عالِم و حکيم، سخن گفتن از بررسي درستي و نادرستي مطالب آن بيمعناست و فرضاً اگر کسي بخواهد فارغ از الهي بودن قرآن و ويژگيهاي خداي سبحان درستي مطالب آن را بررسي کند، اين کار در شمار بحثهاي علوم قرآن به معناي اصطلاحي قرار نميگيرد.
دستهبندي ناظر به دانش علوم قرآن (دستهبندي مسائل علوم قرآن در ساحتهاي چهارگانه)
تا آنجا که پيگيري شد، تنها يک دستهبندي ناظر به علوم قرآن به عنوان يک دانش مستقل مطرح شده است که در ادامه آن را بيان ميکنيم.
يكي از نويسندگان بر آن است که «مسائل علوم قرآني را بايد در چهار ساحت اصلي بررسي و مطالعه کرد» (ر.ك: نصيري، 1385؛ فتحالهي، 1389، ص60و61) که عبارتاند از:
1. مباحث ناظر به شناخت ماهيت قرآن: وي براي اين ساحت «چگونگي وحي، نزول قرآن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، اعجاز قرآن، اصالت متن، تحريفناپذيري و زبان قرآن» (همان) را به عنوان مثال ذکر کرده است؛
2. تحولات تاريخي مربوط به قرآن: ايشان «شناخت تاريخ کتابت و تدوين قرآن و مراحل شکلگيري قرآن به شکل کنوني، تاريخ تفسير، ترجمه و چاپ و تذهيب قرآن» (همان) را «از جمله مباحث تاريخي قرآن» برميشمارد؛
3. مباني فهم و تفسير قرآن: وي «مباحث الفاظ در علوم قرآن، ادبيات قرآني، معاني، بيان و بديع، اسباب النزول» (همان) را از جمله مباحثي دانسته که «در خدمت فهم و تفسير قرآن به کار ميآيند» (همان)؛
4. فعاليتها و مطالعات انجامشده در زمينة قرآن: اين محقق، «مطالعه و بررسي پژوهشهاي انجاميافته در زمينة علوم قرآن و رويکردهاي ايجابي يا سلبي خاورشناسان به قرآن» (همان) را مباحث اين ساحت برشمرده است.
نقد و بررسي
1. در اين دستهبندي تنها «مسائل علوم قرآن» مد نظر قرار گرفته، درحاليکه مباحث يک دانش از جمله دانش علوم قرآن، شامل برخي از مبادي همانند تعريف، روششناسي و تاريخچه علوم قرآن است. در بيان دستهبندي منتخب اين مطلب را بيشتر توضيح خواهيم داد؛
2. ذکر تاريخ تفسير و نيز تاريخ ترجمه در «مباحث تاريخي قرآن» و به تعبير مناسبتر «تاريخ قرآن» صحيح نيست؛ زيرا اينها از مباحث تاريخي مربوط به تفسير و ترجمة قرآن هستند نه قرآن؛
3. آنچه به تفسير قرآن ارتباط مييابد منحصر در «مباني فهم و تفسير» نيست، و جايگاه مناسبي براي ديگر مباحث مربوط به تفسير قرآن مانند روش تفسير، روشها و گرايشهاي تفسيري، و منابع تفسير در اين دستهبندي لحاظ نشده است؛
4. شمارش معاني، بيان و بديع در علوم قرآن موجه نيست؛ زيرا اين علوم اختصاصي به قرآن ندارند؛ گرچه در ساية قرآن و به عنوان دانشهايي که معيارهاي سنجش فصاحت و بلاغت قرآن نسبت به ديگر متون را ارائه ميدهند به وجود آمدهاند (طباطبايي، 1361، ص110و111). در هر حال اينها اختصاص به قرآن ندارند. درخور توجه اينکه اين محقق خود تصريح کرده که اضافه در «علوم القرآن» از نوع اضافة اختصاصيه است و مراد از علوم قرآن دانشهايي است که «به قرآن اختصاص دارند» (همان، ص223).
تقسيمبندي پيشنهادي مباحث علوم قرآن
يكي از تقسيمهاي معروف و قديمي، تقسيم علم به مبادي و مسائل است. مقصود از مسائل، مجموع قضايايي است كه بيانگر عوارض ذاتي و مستقيم موضوع آن علم هستند. مبادي به دو دستة تصوري و تصديقي تقسيم ميشوند. مبادي تصوري «تعاريف و بيان ماهيت اشياي مورد بحث است» (مصباح، 1389، ج 6-1/3، ص88) و مبادي تصديقي، اصولي است که بررسي مسائل آن علم بر اساس آنها صورت ميگيرد (ر.ك: كاظمى، 1414، ج 1، ص27؛ مصباح، همان؛ صالحي كرمانى، 1369، ص44ـ32). مبادي تصوري هر دانشي در ابتداي آن علم يا در آغاز هر مبحث بيان ميشود؛ ولي غالب مبادي تصديقي در علوم ديگر مورد بحث قرار ميگيرند (مصباح، همان).
مباحثي چون تعريف موضوع دانش، تعريف موضوعات و محمولهاي مسائل، بيان تاريخچة آن علم، روش تحقيق در آن و فوايد آن علم از جمله مبادي علم هستند که معمولاً در آغاز علم كانون بحث قرار ميگيرند. موضوعات مسائل معمولاً در آغاز هر باب شناسانده ميشود.
مباحثي که در علوم قرآن مطرح ميشوند نيز به مبادي و مسائل تقسيم ميگردند؛ مباحثي مانند تعريف علوم قرآن، بيان فوايد آن، ذكر تاريخچة علوم قرآن و سير نگارشهاي آن از مبادي علوم قرآن هستند كه در آغاز کتابهاي علوم قرآني بدانها ميپردازند، و قضايايي چون «قرآن معجزه است»، «آيات قرآن به دو دستة محكم و متشابه تقسيم ميشوند» و «قرآن داراي تأويل است» از مسائل علوم قرآن هستند که در مباحث مربوط به خود اثبات ميشوند. تعريف موضوعات و محمولهاي مسائل كه در آغاز هر مبحث صورت ميگيرد نيز از مبادي اين دانش هستند. براي مثال در آغاز بحث «محكم و متشابه»، إحكام و تشابه معنا ميشود و مراد از محكم و متشابه بيان ميگردد (ر.ك: صالحى كرمانى، 1369، ص59ـ51).
در تقسيمي که ذکر شد، ترتيب مباحث علوم قرآن در حدي کلي مشخص شد؛ به اين معنا که مباحثي همچون تعريف، موضوع و پيشينة علوم قرآن مقدم بر مسائل خواهند بود؛ ولي تقسيم و ترتيبي دربارة مسائل اين دانش بيان نشد. در ادامه دستهبندياي براي علوم قرآن ارائه ميکنيم که در آن ترتيب تاريخي و منطقي لحاظ شده است. براي مثال مباحث مربوط به شناخت ماهيت قرآن که موضوع دانش علوم قرآن هستند، بلافاصله پس از شناخت مباحث مقدماتي مربوط به اين دانش قرار ميگيرند که منطقاً از جايگاهي درست برخوردارند؛ زيرا براي بررسي هر چيزي و بحث دربارة آن نخست بايد ماهيت آن را شناخت، و پس از بررسي مباحث مربوط به شناخت ماهيت قرآن، ذيل عنوان تاريخ قرآن به تاريخ اين کتاب در گذر زمان پرداخته ميشود و...
الف. مباحث مقدماتي علوم قرآن، شامل بحثهايي مانند تعريف علوم قرآن، روش علوم قرآن، تاريخچة علوم قرآن، فوايد شناخت علوم قرآن و ارتباط علوم قرآن با ديگر علوم. همانگونه که بيان شد، اين مباحث بخشي از مبادي علوم قرآن هستند؛
ب. مباحث مربوط به شناخت ماهيت، ويژگيها و اوصاف قرآن: مباحثي مانند وحي و نزول قرآن، وحياني بودن الفاظ قرآن، اعجاز قرآن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، فضائل قرآن، تناسب آيات و سور، جامعيت قرآن، عناوين قرآن، وحدت موضوعي سورهها، تحريفناپذيري قرآن و زبان قرآن؛
ج. تاريخ قرآن، شامل حفظ قرآن، کتابت قرآن، مصاحف صحابه، تدوين قرآن، رسمالخط قرآن، شَکل و نقط قرآن؛
د. مباحث مربوط به الفاظ قرآن، شامل بحث قرائات، تجويد، آداب قرائت قرآن، غريب القرآن، وجوه و نظاير، واژگان غيرعربي، واژگان غيرحجازي، فواصل آيات، تعداد سورهها، آيات، کلمات و حروف قرآن، دستهبندي سورهها، مبهمات القرآن، مجمل، مبين، عام، خاص، مترادف، مشترک، حقيقت و مجاز.
هـ . مباحث مربوط به فهم و تفسير قرآن، شامل:
1. مفهومشناسي: تعريف تفسير، تعريف تأويل، تعريف ظاهر و باطن؛
2. روششناسي تفسير: مباني تفسير، روش تفسير و مراحل تفسير؛ كه روش تفسير خود دربردارندة قواعد تفسير، منابع تفسير، علوم مورد نياز براي تفسير و شرايط مفسر است؛
3. روشها و گرايشهاي تفسيري؛
4. مکاتب و جريانهاي تفسيري؛
5. تاريخ تفسير؛
و. مباحث مربوط به ترجمة قرآن: 1. امکان و روايي ترجمة قرآن، 2. قواعد ترجمة قرآن، 3. آسيبهاي ترجمة قرآن و 4. تاريخ ترجمة قرآن.
خلاصه و نتيجهگيري
1. نخستين تنويع مباحث علوم قرآن را امير مؤمنان علي انجام داده است؛
2. ابوعبيد در فضائل القرآن مباحث را ذيل پنج عنوان جامع ذکر کرده، ولي کتاب مزبور همة مباحث علوم قرآن را دربر نميگيرد و بيشتر مباحث آن دربارة فضايل مجموع قرآن، فضايل سورهها و آيات است؛
3. فنون الأفنان في عيون علوم القرآن ابنجوزي در چهارده باب مباحث متنوعي از دانش علوم قرآن را دربردارد. ابنجوزي دستهبندي خاصي را براي مباحث مطرح نکرده است، ولي ميتوان بيشتر آنها را در چهار بخش قرار داد؛
4. البرهان زرکشي مشتمل بر 47 نوع است، ولي هيچ دستهبندي خاصي در آن وجود ندارد؛
5. جلالالدين بَلقيني در مواقع العلوم من مواقع النجوم مباحث علوم قرآن را در شش بخش دستهبندي و بيان کرده است، ولي خود اعتراف ميکند که دستهبندياش ناقص است و برخي از مباحث علوم قرآن در بخشهاي مزبور نميگنجند؛
6. جلالالدين سيوطي در التحبير که تکميل مواقع العلوم بلقيني است، دستهبندي بلقيني را ملاک قرار داده و در الاتقان نيز تلاش کرده دستهبندي بلقيني را دنبال كند، ولي در اين امر موفق نبوده است؛
7. بيشتر دستهبنديهايي که انديشمندان و محققان متأخر از مباحث علوم قرآن ارائه کردهاند، ناظر به علوم قرآن به معناي عام هستند و بيشتر آنها درخور مناقشه و اشکالاند؛
8. يکي از محققان كوشيده است تا مسائل علوم قرآن را در ساحتهايي چهارگانه دستهبندي کند که در اين دستهبندي تا حدي موفق بوده است؛ هرچند اين تقسيم نيز نواقصي دارد و اشکالاتي بر آن وارد است؛
9. مباحث علوم قرآن را ميتوان به دو بخش کلي مباحث مقدماتي و مباحث اصلي که عمدتاً مسائل علوم قرآن هستند تقسيم کرد. در اين دستهبندي پس از مباحث مقدماتي علوم قرآن، مباحث اصلي علوم قرآن ذيل عناوين زير که ميان آنها ترتيب تاريخي يا منطقي برقرار است بيان ميشوند: الف. مباحث مربوط به شناخت ماهيت، ويژگيها و اوصاف قرآن، ب. تاريخ قرآن، ج. مباحث مربوط به الفاظ قرآن، د. مباحث مربوط به فهم و تفسير قرآن، هـ . مباحث مربوط به ترجمة قرآن.
- ابنجوزي، ابوالفرج عبدالرحمن، بيتا، فنون الافنان فى عيون علوم القرآن، تحقيق: حسين ضياءالدين عتر، بيروت، دار البشائر.
- ابنسلام، ابوعبيد قاسم، 1415ق، فضائل القرآن، دمشق، دار ابنكثير.
- استادي، رضا، 1371، چهل مقاله، قم، کتابخانه عمومي آيتالله العظمي مرعشي نجفي.
- ـــــ ، 1383، آشنايي با تفاسير به ضميمه مسئله عدم تحريف قرآن و چند بحث قرآني، چاپ سوم، تهران، قدس.
- ايزدپناه، عباس، 1379، «مباني روششناسي علوم قرآني»، صحيفة مبين، ش 22، ص43و44.
- بَلقيني، جلالالدين عبدالرحمن بن عمر، بيتا، مواقع العلوم في مواقع النجوم، تحقيق: انور محمود المُرسي خطّاب، طنطا، دار الصحابة للتراث.
- پاکتچي، احمد، 1391، نقد متن، تنظيم و ويرايش: صالح زارعي، تهران، دانشگاه امام صادق.
- حكيم، سيدمحمدباقر، 1417ق، علوم القرآن، چ سوم، قم، مجمع الفكر الاسلامى.
- زرقانى، محمد عبدالعظيم، 1417ق، مناهل العرفان فى علوم القرآن، بيروت، المكتبة العصرية.
- زركشى، بدرالدين محمدبن عبدالله، 1415ق، البرهان فى علوم القرآن، تحقيق: يوسف عبدالرحمن مرعشلي، جمال حمدي ذهبي و ابراهيم عبدالله کردي، چ دوم، بيروت، دار المعرفة.
- سيوطى، جلالالدين، 1363، الاتقان فى علوم القرآن، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، چ دوم، قم، بيدار.
- ـــــ ، 1421ق، التحبير في تفسير القرآن، بيروت، دار الفکر.
- صالحى كرمانى، محمدرضا، 1369، درآمدى بر علوم قرآنى، تهران، جهاد دانشگاهى.
- صبحى صالح، 1990م، مباحث فى علوم القرآن، چ هيجدهم، بيروت، دار العلم للملايين.
- صدر، سيدحسن، 1331ق، الشيعة و فنون الاسلام، صيدا، مطبعة العرفان.
- ـــــ ، بيتا، تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، تهران، اعلمي.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1361، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
- عتر، نورالدين، 1416ق، علوم القرآن الكريم، چ ششم، دمشق، مكتبة الصباح.
- فتحالهي، ابراهيم، 1389، متدولوژي علوم قرآني، چ دوم، تهران، دانشگاه امام صادق.
- كاظمى، محمدعلى، 1414ق، فوائد الأصول (تقريرات خارج اصول مرحوم نائينى)، قم، جامعه مدرسين.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار، چ سوم، بيروت، دار الاحياء للتراث العربي.
- مصباح، محمدتقى، 1389، مشکات، ج 6-1/3 (آموزش فلسفه، ج 1)، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- معرفت، محمدهادي، 1378، علوم قرآني، قم، مؤسسه انتشاراتي التمهيد.
- موسوي بجنوردي، محمد (به کوشش)، 1383، دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي.
- موسوي دارابي، سيدعلي، 1380، نصوص في علوم القرآن، مشهد، جمع البحوث الاسلامية.
- مهدوي راد، محمدعلي، 1379، سير نگارشهاي علوم قرآني، تهران، نمايشگاه بينالمللي قرآن كريم.
- نجاشي، احمدبن علي، 1418ق، رجال النجاشي، تحقيق: سيدموسي شبيري زنجاني، چ ششم، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.
- نصيري، علي، 1385، «فلسفه علوم قرآني»، قبسات، ش 40-39، ص244و225.
- نوري، حسين، بيتا، خاتمه مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آلالبيت، دار احياء التراث.