، سال نهم، شماره دوم، پیاپی 17، پاییز و زمستان 1395، صفحات 67-90

    بررسی پیش‌گویی قرآن بر اساس قرائات گوناگون آیات ابتدایی سوره‌ی روم

    نویسندگان:
    اسمعیل سلطانی بیرامی / استاديار مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / soltani@qabas.net
    ✍️ محمد امیدیان / دانش‌آموختة حوزه علميه قم
    چکیده: 
    از جمله وجوه اعجاز قرآن، پیش گویی های تاریخی آن است. آیات ابتدایی سوره‌ی روم از معروف ترین پیش گویی های قرآن کریم است. با این حال، این آیات بر اساس قول مشهور، قول غیرمشهور و روایت کتاب الکافی، دارای سه نوع قرائت است که مبتنی بر هر کدام از آنها، تفسیر آیات نیز تغییر می کند. این مقاله به روش «توصیفی و تحلیلی» به ارزیابی تاریخی این پیش گویی پرداخته و راه کارهای جمع بین این تفاسیر را تعیین کرده است نتیجه‌ی این پژوهش نشان می دهد اشکالاتی که بر تفسیر مشهور گرفته شده از اعتبار کافی برخوردار نیست. همچنین در صورت حل اشکالات وارد بر توجیه تأویلی بودن روایت کتاب الکافی، می توان بین تفسیر مشهور به عنوان ظاهر آیه و این روایت و تفسیر غیرمشهور به عنوان تأویل آیه جمع بست. در نهایت، حتی در فرضی که این سه دسته تفسیر با همدیگر قابل جمع نباشند، هر یک متضمن یک پیش گویی است که به وقوع پیوسته و خود دلیل قاطعی بر اثبات اعجاز قرآن است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Study of the Qur’ān’s Divination Based on Various Readings of the "Initial Verses of Surah Rum
    Abstract: 
    Among the different miracles of the Qur’ān are its historical prophecies. The opening verses of the Surah Rum are the most famous prophecies of the Holy Qur’ān. However, based on a widely-held opinion and the tradition of al-Kafi as well as a saying which is not well-known, there are three readings associated with these verses each requiring a specific interpretation. This paper seeks to assess this historical divination through “descriptive analytical” method and it has determined many solutions to reconcile between these interpretations. The result of this study shows that the problems and criticism directed to the widely held interpretation, is not valid enough. Furthermore, in case of resolving the objections made against the narration of al-Kafi, as justified to be a hermeneutic interpretation, it is possible to reconcile among the generally accepted interpretation of the verse, the narration and the hermeneutic interpretation which is not generally accepted. Finally, even if these three interpretations are not presumably reconcilable, each involves a prophecy that occurred and is a conclusive argument to prove the miracles of the Qur'an
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

     

    مقدمه

    اعجاز قرآن يکي از مسائل مهم علوم قرآني است که از ديرباز مطمح‌نظر قرآن‌پژوهان قرار گرفته است. اين بحث از آن رو اهميت ويژه دارد که محکم‌ترين دليل اثبات نبوت نبي‌اکرمˆ محسوب مي‌شود. اما با تفحصي کوتاه در ميان منابع مرتبط با اين بحث، گاه احساس مي‌شود که به اين مسئله به شکل علمي و جدي، آن‌گونه که به گزاره‌هاي فقهي پرداخته مي‌شود، کمتر توجه شده و بيشتر گفته‌هاي ديگران و حتي گاهي سخنان عامه‌پسند نقل گرديده است.

    از جمله جنبه‌هاي اعجاز قران کريم، اخبار غيبي آن است. اميرمؤمنان علي† در خطبه 158 نهج‌البلاغه مي‌فرمايند: «آگاه باشيد كه در آن، اخبار آينده و گذشته و داروي درد شما و نظم و نظام شماست».

    گزاره‌هاي غيبي قرآن به دو قسم اخبار علمي تجربي(اعجاز علمي) و اخبار غيرعلمي تقسيم مي‌شود. قسم دوم، خود به دو قسم خبر از گذشته و آينده قابل تقسيم است. خبرهاي غيبي از آينده، يا محقق شده‌اند؛ مانند بازگشت پيروزمندانه به مکه، ورود به مسجدالحرام، وجود نسل فراوان براي حضرت زهراƒ، و يا محقق نشده‌اند؛ مانند خلافت حضرت مهدي موعود و خبرهاي غيبي از قيامت.

    ازآن‌رو که اولاً‌، اخبار غيبي که تاکنون محقق شده مطابق با واقع بوده و ثانياً، مطابقت اخبار يادشده با واقع، نشانگر ارتباط آورندة آن با ماوراي طبيعت است، اين نتيجه به دست مي‌آيد که خبرهاي غيبي نشانگر وحي و نبوت آورندة آن (پيامبر اكرمˆ) و يکي از وجوه اعجاز قرآن کريم است.

    يكي از پيش‌گويي‌هاي قرآن آيات ابتدايي سورة روم است که در آن، به صراحت خبر از وقوع حادثه‌اي در آينده‌اي نزديک (بين سه تا 9 سال) مي‌دهد که شادي مؤمنان را در پي خواهد داشت.

    بنا به تفسيرقرائت مشهور، آيات ابتدايي اين سوره در ارتباط با جنگ ايران و روم است و طبق آن، روم از ايرانيان شکست خورده، در مدت زمان معيني ايرانيان مغلوب روم مي‌شوند. با وجود اين، برخي اعتقاد دارند: اين تفسير دچار اشکالاتي است که اعتبار آن را زير سؤال مي‌برد.

    در مقابل قرائت مشهور، قرائت غيرمشهوري وجود دارد که فعل «غلبت» معلوم و فعل «سيغلبون» مجهول قرائت مي‌شود. طبق اين قرائت، روم غالب است، اما در مدتي کمتر از 10 سال، از مسلمانان شکست خواهد خورد.

    همچنين قرائت سومي وجود دارد که در روايتي منقول از امام باقر†، هر دو فعل «غلبت» و «سيغلبون» مجهول قرائت شده‌اند. طبق اين قرائت، ابتدا روميان از ايرانيان شکست مي‌خورند و در نهايت، ايرانيان از مسلمين شکست خواهند خورد.

    هدف اصلي از اين پژوهش بررسي پيش‌گويي قرآن مبتني بر قرائات گوناگون از آيات ابتدايي سورة روم است.

    بحث از پيش‌گويي سورة روم از اين نظر داراي اهميت است که مي‌توان از اين رهگذر، به تبيين اعجاز غيبي قرآن پرداخت و نيز به برخي شبهات در پيش‌گويي ياد شده پاسخ داد و اعجاز غيبي سورة روم را ثابت نمود. باتوجه به وجود اختلاف قرائات، مقالة حاضر مي‌کوشد با استفاده از روش «توصيفي – تحليلي»، اشكالات وارد بر تفسير مشهور را پاسخ مناسب دهد و نقاط ضعف و قوت تفسير غيرمشهور را نشان دهد و نيز تفسير مبتني بر روايت کافي را تبيين نموده، وجه جمع آن را با قرائت مشهور تبيين كند.

    در کتاب‌هاي تفسير و علوم قرآن، از پيش‌گويي قرآن در آية ياد شده، به اجمال سخن به ميان آمده و در ميان مقالات، تنها دو مقاله با عنوان «تفسير قرائتي ديگر از آيات اول سورة روم» و «پيش‌گويي‌ها و خبرهاي غيبي در قرآن» يافت شد که موضوع قرائت شاذ آيات اول سورة روم را ذكر كرده‌اند، ولي اثري که به صورت مستقل به همة قرائات اين آيات و وجه جمع آن پرداخته باشد، مشاهده نشد.

    قرائت مشهور

    آيات ابتدايي سورة روم مطابق قرائت مشهور چنين است:

    الم غُلبَتِ الرُّومُ في أَدْني الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سيغْلبُونَ في بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ و َمِن بَعْدُ وَيَوْمَئذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ

    لفظ «بضع» به معناي بخشي از زمان است. البته در مقدار آن، اختلاف شده است؛ برخي آن را عددي ميان 5 تا 10 و برخي قرآن‌پژوهان آن را عددي بين 3 تا 10 دانسته‌اند (طبرسي، 1360، ج‏8، ص460)؛ چنان‌که در حديثي از پيامبرˆ وارد شده است: «فكل ما دون العشر بضع» (سيوطي، 1404ق، ج5 ص151).

    مقصود از «الارض» با توجه به الف و لام عهد، سرزمين حجاز و ترکيب «فِي أَدْنَي الْأَرْضِ» (نزديکترين سرزمين) به سرزمين حجاز است؛ به اين معنا که روم در نزديک‌ترين سرزمين به حجاز، شکست خورد (طباطبايي، 1417ق، ج‏16، ص155). برخي آن سرزمين را اطراف سرزمين شام بين بصرا و اذرعات دانسته‌اند (ابن‌عاشور، بي‌تا، ج‏21، ص9). در عين حال، برخي اعتقاد دارند که مراد از «ادني الارض» نزديک‌ترين سرزمين از منطقة شام نسبت به فارس است (طوسي، بي‌تا، ج‏8، ص228).

    مراد از ضمير «هم» در عبارت «وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ» و همچنين ضمير «واو» در فعل «سيغلبون»، روميان هستند. دربارة مرجع ضمير هم در عبارت «غلبهم» دو قول وجود دارد. برخي معتقدند: اين ضمير به ايرانيان برمي‌گردد؛ يعني غلبة ايرانيان بر روميان، و برخي نيز مرجع آن را همچون ديگر ضماير اين آيه، روميان دانسته‌اند که در اين صورت، از باب اضافة مصدر به مفعول خواهد بود؛ يعني مغلوب شدن روميان. در هر دو حال، معنا چنين خواهد بود که روم پس از مغلوب شدنش به زودي غالب خواهد شد (طباطبايي، 1417ق، ج‏16، ص155). منظور از عبارت «يومئذ يفرح المؤمنون» زماني است که روميان بر ايرانيان غلبه پيدا کردند.

    آنچه از اين آيات و فارغ از روايات و شواهد خارجي فهميده مي‌شود اين است:

    اولاً، اين آيات دربارة جنگي نازل شده که يک طرف آن روميان هستند.

    ثانياً، اين خبر موجب ناراحتي مسلمانان شده است؛ زيرا فرح مؤمنين را منوط به واقع شدن پيش‌گويي در آية سوم ساخته است.

    ثالثاً، اين مغلوبيت چنان مهم و بزرگ بوده که در شبه جزيرة عرب شهرت يافته و ازاين‌رو، حتماً قدر متيقني در مقام تخاطب وجود داشته که آيه به آن اشاره دارد.

    رابعاً، حرف سين در فعل «سيغلبون» نشان مي‌دهد که قرآن نسبت به اين واقعه، دست به يک پيش‌گويي زده است.

    خامساً، مفاد اين پيش‌گويي آن است که در مدت زماني معين، به وقوع خواهد پيوست.

    1. شأن نزول آيه

    زهري مي‌گويد: مشركان و بت‏پرستان مكه با مسلمانان جدال كرده، مي‌گفتند: ديديد ملت روم اهل كتاب بودند و آيين آسماني (مسيحيت) داشتند و ملت فارس بر آنان پيروز شدند! اكنون شما مسلمانان، كه خود را اهل كتاب (قرآن) مي‌دانيد كه بر پيامبر شما نازل شده، به زودي ما بت‏پرستان مكه بر شما پيروز خواهيم شد؛ همان‌گونه كه سپاه فارس بر سپاه روم پيروز شدند. در اين وقت، خداوند آيات «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَي الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ» را نازل فرمود (طبرسي، 1360، ج‏8، ص462).

    بررسي شأن نزول: دربارة شأن نزول اين آيات، روايات متعددي عمدتاً از جانب اهل سنت وارد شده است:

    سيوطي روايتي از احمد، ترمذي، نسائي، ابن‌منذر، ابن ابي‌حاتم، طبراني، حاكم، ابن‌مردويه، بيهقي، و ضياء از ابن‌عباس روايت نقل مي‌کند (با اين توضيح که روايت ياد شده را ترمزي، حسن و حاکم صحيح شمرده‌اند) كه دربارة «الم غُلِبَتِ الرُّومُ» گفت: «غُلبت» و «غَلبت»، و ادامه داد: مشركان دوست داشتند فارس بر روم غلبه كند؛ زيرا فارس‌ها نيز مانند ايشان داراي بت بودند؛ ولي مسلمانان دلشان مي‏خواست كه روم بر فارس غلبه كند؛ زيرا روميان اهل كتاب بودند. ماجرا به گوش ابو‌بكر رسيد، و او اين خبر را به رسول خداˆ عرضه داشت. رسول خداˆ به وي فرمود: آگاه باشيد كه ايشان به زودي غلبه مي‏كنند. ابوبكر پاسخ آن جناب را به آنها رسانيد. مشركان گفتند: مدتي براي اين پيشگويي مقرر كن. اگر در اين مدت فارسيان غلبه كردند، شما فلان مقدار به ما بدهيد، و اگر روميان غلبه كردند ما فلان مقدار مي‏دهيم. ابوبكر مدت پنج سال معين كرد، و در اين مدت، امپراتوري روم بر ديگري غلبه نكرد. ابوبكر موضوع را به عرض رسول خداˆ رسانيد، حضرت فرمودند: چرا كمتر از ده سال معين نكردي؟ آن‌گاه چيزي نگذشت كه روم بر فارس غلبه كرد، و در اين باره، آية شريفة قرآن مي‏فرمايد: «الم غُلِبَتِ الرُّومُ»، پس روميان هم مغلوب شدند، و هم غلبه كردند (سيوطي، 1404ق، ج‏5، ص150).

    سيوطي پس از اين‌ روايت، روايات ديگري را از ابن‌مسعود، براء بن‌عازب، يسار بن مكرم سلمي و ابن‌شهاب ذکر كرده و همين داستان را با اختلافاتي آورده است که هر يک به جزئياتي اشاره دارند (همان، ص151).

    علامه طباطبايي در جمع‌بندي روايات مي‌نويسد: در روايات يادشده، تناقض ديده مي‌شود؛ در بعضي روايات آمده که شرط‌بندي ميان ابوبکر و ابي بن خلف بوده، و در برخي ديگر آمده که ميان مسلمانان و مشرکان بوده است و ابوبکر از طرف مسلمانان و ابي از طرف مشرکان در اين شرط‌بندي شرکت داشتند. دربارة مدت اين شرط‌بندي نيز ميان سه الي هفت سال اختلاف مشاهده مي‌شود... در بعضي روايات آمده است غلبة روم در روز جنگ بدر اتفاق افتاد و در بعضي ديگر آمده است كه در روز حديبيه واقع شد... آنچه همة روايات بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه ابوبكر با مشركان شرط بست و شرط را برد، و اين شرط‌بندي و قمار به اشارة رسول خداˆ بوده، بعد توجيه كرده‏اند كه اين جريان قبل از نزول حرمت قمار بوده است (طباطبايي، 1417ق، ج‏16، ص245).

    با اين حال، در اين بين، به رواياتي نيز برمي‌خوريم که در آنها ذکري از شرط‌بندي نشده است. براي مثال، در الدر المنثور آمده است: گويد: از ابوسعيد خدري از اين آيه پرسيدم، او گفت: ما با رسول خدا با مشرکان عرب مي‌جنگيديم و روميان نيز با فارس مي‌جنگيدند. پس خداوند ما را بر مشرکان عرب ياري داد و اهل کتاب را بر مجوس. پس ما خوشحال شديم به خاطر نصرت خدا بر ما عليه مشرکان و بر اهل کتاب عليه مجوس، و به اين خاطر است قول خداوند که فرمود: «ويومئذ يفرح المومنون» (سيوطي، 1404ق، ج‏5، ص151).

    مرحوم طبرسي نيز مي‌نويسد: «ابوعبداللَّه حافظ به اسناد خود، از ابن‌عباس در تفسير آية شريفه «الم غُلِبَتِ الرُّومُ» روايت كرده است كه سپاه فارس با روميان به جنگ پرداخته و پيروز شد و پس از چند سال روميان بر آنان پيروز گرديدند و آنان را از سرزمين خود بيرون كردند و در همان هنگام بود كه پيامبرˆ و مسلمانان با سپاه مشركان مكه مواجه بوده و- جنگ سختي بين آنان در گرفته بود- اما خداوند سپاه اسلام را بر بت‏پرستان مكه پيروز ساخت؛ همان‌گونه كه سپاه اهل كتاب روم را بر فارسيان- كه در آن وقت آتش‌پرست بودند- غالب گردانيد. و با اين پيروزي، روميان و سپاه اسلام مسرور گشتند.

    سفيان ثوري مي‌گويد: شنيدم كه پيروزي روميان در روز جنگ بدر بود و مقاتل نقل كرده است كه در جنگ بدر، چون مسلمانان بر لشكر بت‌پرستان مكه غالب شدند، همان وقت خبر رسيد كه روميان هم بر سپاه فارس غالب شدند. و روايت شده است كه روميان بيت المقدس را پس گرفتند و به شكرانة اين پيروزي،‌ پادشاه روم پياده به زيارت بيت‌المقدس رفت سر راه او را با گل و ريحان فرش كردند و روي گل‌ها حركت نمود (طبرسي، 1360، ج8، ص462).

    2. بررسي تفسير مشهور از نظر مفسران متقدم

    تفسير مذکور از ديرباز و در قديمي‌ترين تفاسير پذيرفته شده است. كهن‌ترين تفسير کامل قرآن تفسير مقاتل بن سليمان مربوط به قرن دوم هجري است. وي در تفسيرش، از اين قرائت و شأن نزول دفاع کرده است (مقاتل بن سليمان، 1423ق، ج‏3، ص406). از جمله مفسران و مورخان ديگري که تفسير مشهور را پذيرفته‌اند، مي‌توان از افراد ذيل ياد کرد:

    فراء ابوزکريا، متوفاي قرن دوم، صاحب تفسير معاني القرآن (فرا ابوزکريا، بي‌تا، ج‏2، ص319)، سمرقندي، متوفاي قرن چهارم، صاحب تفسير بحرالعلوم (سمرقندي، 1416ق، ج‏3، ص3)، شيخ مفيد، متوفاي 413 در الارشاد (مفيد، 1413ق، ج‏1، ص313)، طبري آملي، متوفاي قرن پنجم، صاحب کتاب نوادر المعجزات، که نه تنها قرائت مشهور و روايات مربوط به شرط‌بندي ابوبکر را پذيرفته، بلکه آن روايات را دليل بر رد ابوبکر مي‌داند (طبري آملي، 1427ق، ص30)، و شيخ طوسي، متوفاي قرن پنجم، در التبيان به اين تفسير اذعان کرده و حتي قول به قرائت ديگر را به خاطر مخالفت با قول جميع مفسران غلط دانسته‌اند (طوسي، بي‌تا، ج‏8، ص228).

    از الزامات پذيرش اين تفسير، پذيرش مکي بودن اين آيات است که با نظر جمهور مفسران مبني بر مکي بودن سورة روم هماهنگ است.

    3. تطبيق تاريخي

    نبردهاي ايران و روم سابقه‌اي طولاني داشته است. ظهور پيامبر اكرم ˆ مقارن با پادشاهي خسرو پرويز بر ايران بود. در سال 603 ميلادي، مريسيوس، امپراتور روم، که با خسرو روابط دوستانه داشت، به دست يکي از سرداران رومي به نام فکاس کشته شد و خود به جاي او نشست. خسرو اين امر را بهانه ساخت و به خون‌خواهي مريسيوس با قاتل او از در جنگ در آمد (604 ميلادي). جنگ‌هاي اين دوره به مدت 24 سال ادامه يافت. در آغاز، خسرو به بين‌النهرين حمله برد و شهرهاي «دارا» و «آمدوادس» و «حران» را گرفت و بر سوريه تاخت و تا حدود بيروت پيش رفت. دسته‌اي ديگر از سپاه او قسمت بزرگي از آسيا را به تصرف آوردند و به نزديکي قسطنطنيه رسيدند (پرويز، 1343، ص 212).

    فکاس به دست هرقل (هراکليوس) خلع شد، ولي جنگ به پايان نرسيد (کريستن سن، 1368، ص583). سردار ديگر ايران، شاهين، نيز خود را به تنگة مصر رساند و هرقل ناچار درخواست صلح کرد. ولي خسرو درخواست او را نپذيرفت و سفيرش را به زندان افکند. دولت روم شرقي در اين زمان، نزديک به انقراض بود؛ زيرا از يك سو، دولت ايران تمام متصرفات آسيايي آن را با مصر تسخير کرده بود و از سوي ديگر، نيز قبايل آوار از جانب شمال بر آن دولت تاختند و به جانب قسطنطنيه پيش آمدند. هرقل نخست خزاين و نفايس سلطنتي روم را در کشتي‌ها نهاد و درصدد برآمد که به «قرطاحنه» (کارتاژ) بگريزد، ولي مردم با فرار او موافقت نکردند و دارايي‌هاي کليسا‌ها را براي تهية سپاه و مقاومت در برابر شاه ايران در اختيار او نهادند (پرويز، 1343، ص213). اما با وجود پيروزي‌هاي ايران و در اوج نااميدي و ناباوري، دولت روم تصميم به مقابله با ساسانيان گرفت.

    ادوارد گيبن مي‌نويسد:

    هرقلي كه توانش را از دست داده بود، در يك طراحي و برنامه‌ريزي بسيار شگفت‌آور پيروز شد. آمادگي‌هاي جنگي به تمام معنا در قسطنطنيه آغاز گرديد. در سال 622 ميلادي، درست زماني كه هرقل همراه سپاهش از قسطنطنيه بيرون مي‌رفت، شرايط به گونه‌اي به نظر مي‌رسيد كه مردم فكر مي‌كردند آخرين لشكر امپراتوري روم را مي‌بينند. هرقل به خوبي مي‌دانست كه حكومت ايران از لحاظ نيروي دريايي بسيار ضعيف است. او ناوگان دريايي خود را آماده كرد تا از پشت حمله كند. ازاين‌رو، سپاه خود را از درياي سياه عبور داد و آنها را در «آرمينيا» پياده كرد و از آنجا به سپاه ايران حمله نمود كه اسكندر به آنان حمله کرد و آنان را با شكست مواجه ساخت (‌خان، 1386، ص190).

    عاقبت هراکيلوس (هرقل) موفق شد که از پيشرفت سپاه فاتح ايران جلوگيري کند. افواج شاهنشاه را باز پس راند. آسياي صغير و ارمنستان را فتح کرد و به آذربايجان درآمد و در 623 شهر «کنزک» را تسخير و آتشکدة آذرگشتسب را ويران کرد (کريستن سن، 1368، ص584).

    او سه حملة مهم عليه ايرانيان انجام داد. اين سه يورش در سال‌هاي 623، 624 و 625 ميلادي از ساحل جنوبي درياي سياه صورت گرفت و بدين‌سان، مهاجمان وارد قلمرو ايران شدند و تا عراق قديم پيش رفتند. پس از آن قدرت حکومت ساساني رو به كاستي نهاد و تمام مناطق روم از زير سلطة سپاه ايران آزاد شد. ازاين‌رو، فرصت مناسب براي حمله به پايتخت ايران فرارسيد. جنگ نهايي و سرنوشت‌ساز در نينوا در كنار رودخانة دجله در دسامبر 627 ميلادي در گرفت. خسرو پرويز توان مقاومت را از دست داد و خود را براي فرار از آسايشگاه محبوبش «دستگرد» آماده ‌كرد. در همين اثنا، درگيري‌هاي داخلي دربار شروع شد و پسرش شيرويه، او را دستگير كرد و در يك زيرزمين زنداني ساخت. خسرو پرويز بعد از گذشت پنج روز، در نهايت خواري و ذلت، در زيرزمين جان داد و هجده پسر ديگرش در جلوي چشمانش كشته شدند (خان، 1386، ص190). در نهايت، در سال 628 ميلادي هرقل کاخ سلطنتي را در دستگرد به تصرف در آورد (کريستن سن، 1368، ص584).

    از آنچه گذشت، به روشني مي‌توان فهميد که مقابلة حقيقي روميان با ايرانيان از سال 622 آغاز شده و پيش از آن، پيروز اصلي ميدان‌هاي نبرد، ايرانيان بوده‌اند. از سوي ديگر، براي اينکه خبر پيروزي ايرانيان بتواند در شبه جزيرة عربستان شايع شود و در پي آن آيه‌اي نازل شود که موضوع آن براي اعراب آشنا باشد، مي‌بايست اين پيروزي‌ها چشمگير و قابل اعتنا باشد؛ مثل جنگي‌هايي كه در حد تصرف دمشق در سال 614 ميلادي يا بيت‌المقدس بوده باشد و يا مربوط به دوران اوج قدرت حکومت ايران يعني 615 ميلادي باشد تا پخش شدن آوازة اين پيروزي‌ها و قدرت ايران در عربستان توجيه‌پذير باشد. اگر از اين سال‌ها، يعني 614 تا 621 – يعني تا قبل از مقابلة جدي روميان با ايرانيان- مقدار 9 سال را، که حداکثر معناي کلمة «بضع» است اضافه کنيم، بايد ديد آيا از سال 623 تا 629 جنگي چشمگير ميان روم و ايران که منجر به پيروزي روميان شده باشد، رخ داده است يا خير. از آنچه گفته شد، روشن مي‌شود که از سال 622 به بعد، يعني تا پايان جنگ (628 ميلادي) پيروزي‌هاي پي در پي نصيب روميان شده است که البته اين امر قابل پيش‌بيني نبود؛ زيرا در دوره‌اي که روميان شکست‌هاي پي در پي خورده بودند، اميدي به پيروزي آنها وجود نداشت و به گفتة گيبن، شرايط به گونه‌اي به نظر مي‌رسيد كه مردم فكر مي‌كردند آخرين لشكر امپراتوري روم را مي‌بينند (خان، 1386، ص190).

    گيبن مي‌گويد:

    زماني كه اين پيش‌گويي از زبان محمدˆ گفته شد، كمترين امكان تحقق آن از نظر اسباب ظاهري وجود نداشت و هيچ پيش‌گويي‏اي مانند اين بدور از امکان نبود؛ زيرا دوازده سال آغازين حكومت هرقل از پايان و انقراض سلطنت روم خبر مي‌داد (خان، 1386، ص188).

    با توجه به اينکه اين پيش‌گويي در زمان اوج قدرت ايرانيان بوده و به‌طور عادي قابل پيش‌بيني نبوده است، تطبيق تاريخي اين پيش‌گويي به خوبي مشخص مي‌شود.

    4. اشکالات وارد بر قرائت مشهور

    با وجود نقاط مثبتي که براي قرائت مشهور وجود دارد (يعني قبول جمهور مفسران بزرگ و تطابق با واقعيت‌هاي تاريخي) در عين حال، از جهاتي مورد انتقاد واقع شده است، به گونه‌اي که برخي از محققان را واداشته تا به قرائت غيرمشهور روي آورده و تفسير ديگري براي اين آيات برگزينند. از جملة اهم اين اشکالات، مي‌توان به نمونه‌هاي ذيل اشاره کرد:

    1. مضمون اين اخبار با يگديگر اختلاف فراوان دارد. براي مثال، ابوبکر پس از پذيرش شرط‌بندي سه يا پنج يا شش يا هفت سال را - بنا به اختلاف روايات - تعيين کرد و وقتي موضوع را به رسول خداˆ خبر داد، حضرت فرمودند: هر عددي کمتر از ده باشد بضع است بنابراين مدت را تا 9 سال افزايش بده. و در برخي روايات است که فرمودند: هم بر شمار شتران بيفزا و هم مدت را تا 9 سال اضافه کن (سيوطي، 1404ق، ج‏5، ص150). در برخي روايات، اين شرط‌بندي ميان مسلمانان و مشرکان بوده و ابوبکر نمايندة مسلمانان و ابَي بن خلف نماينده مشرکان بود. مطابق بعضي از روايات، شرط‌بندي ميان دو گروه، و در برخي هم بين ابوبکر و مشرکان بوده است. در برخي روايات، پيروزي روميان همزمان با پيروزي مسلمانان در بدر (سال دوم هجري)، و در برخي همزمان با بازگشت پيامبرˆ و مسلمانان از حديبيه (سال هشتم) بوده است (طباطبايي، 1417ق، ج‏16، ص 163).

    2. مطابق خبر ديگر، خود پيغمبر اکرمˆ وارد شرط‌بندي شدند، درحالي‌كه از سوي ديگر، بنا بر برخي روايات، خود پيامبرˆ حکم به باطل بودن آن کردند و فرمودند: «هذا السُّحت تصدّق به» (احمدي، 1377، ص28).

    3. با وجود رابطة تيره و تار ميان مسلمانان و مشرکان، چگونه ابوبکر از آنها يكصد شتر ستاند و مشرکان خيلي خوش‌حساب بودند و بي‌درنگ، به عهد خود عمل كردند؟! (همان).

    4. در اين روايات، ايرانيان بت‌پرست معرفي شده‌اند، در‌حالي‌که به گفتة تاريخ‌نگاران، گرچه ايرانيان مشرک بودند، ليکن هيچ اثري از بت و بت‌پرستي در ايران وجود نداشته است (طباطبايي، 1417ق، ج‏16، ص164).

    5. اهل کتاب ندانستن مجوس با سنت و شيوة پيامبر اکرمˆ و امامان معصوم‰ سازگاري ندارد (احمدي، 1377، ص29).

    6. در وجه اينکه قمار به اشارة پيامبرˆ باشد، گفته‌ا‌ند: اين کار پيش از تحريم قمار بوده که در سورة مائده (آخرين سورة نازل شده) آمده است، درحالي‌که خمر و قمار به نص آية «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ» (بقره: 219) اثم و گناه شمرده شده‌ بود و «اثم» به نص آية 33 اعراف، که سوره‌اي مکي است، حرام اعلام شده بود: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ». ازاين‌رو، محال است كه رسول خداˆ به ابو‌بكر اشاره كرده باشند كه با مشركان قمار و شرطبندي كند (طباطبايي، 1417ق، ج‏16، ص163).

    7. به فرض که در آن روز هنوز قمار حرام نشده بوده، اين سخن پيامبر به ابوبکر که فرمودند: «اين معامله سحت است؛ آن را صدقه بده» با هيچ‌يک از موازين فقهي سازگاري ندارد، و چرا مال به صاحب آن داده نشده است؟ (همان، ص164).

    8. در اين آيات، «ادني الارض» بايد نسبت به سرزمين حجاز باشد که موضوع تخاطب قرار گرفته، درحالي‌که بر اساس گزاره‌هاي تاريخي، اين پيروزي در «اذرعات شام» بوده که نه نزديک ايران است و نه نزديک حجاز (احمدي 1377، ص29).

    9. لحن آية «بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ وَعْدَ اللَّهِ لَا يخُْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثرََ النَّاسِ لَايَعْلَمُونَ» (روم: 5و 6) با شأن نزول ياد شده سازگار نيست؛ زيرا اين تعبير فراخور جايي است که متکلم در برابر مخاطب تعهدي داشته و قولي داده، نه آنجا که دو گروه براي کشورگشايي به جان هم افتاده باشند (همان، ص30).

    10. در طول تاريخ، جنگ‌هاي زيادي بين ايران و روم صورت گرفته و پيروزي‌ها و شکست‌هاي فراواني براي طرفين ثبت گرديده است. در اين صورت، اين پيش‌گويي امري عجيب نخواهد بود.

    5. بررسي اشکالات وارد بر قرائت مشهور

    چنان‌که مشاهده شد، اشکال 1 تا 7 مربوط به رواياتي است که بر شرط‌بندي ابوبکر با مشرکان مکه دلالت داشت. اشکالات ياد شده بر اين دسته از اخبار، وارد هستند، اما رد اين اخبار هيچ تلازمي با رد تفسير مشهور ندارد؛ همچنان‌که علامه طباطبايي نيز اين اخبار را رد کرده، ولي تعرضي به تفسير مشهور ننموده است؛ زيرا اولاً، روايات منحصر در شرط‌بندي ابوبکر نيست. ثانياً، پذيرش اين تفسير از همان قرن دوم، آن هم بدون اشاره به تفسيري ديگر - دست‌كم- اطمينان به تفسير و قرائت مشهور را بيشتر مي‌کند. وانگهي، در اين آيات، به صراحت ادعاي پيش‌گويي شده و قاعدتاً اين آيات اشاره به يک واقعيت خارجي داشته است. با اين اوصاف، بعيد به نظر مي‌رسد مسلماناني که به شدت به حفظ و حراست و دفاع از قرآن اهتمام داشته‌اند دربارة مسئله‌اي به اين مهمي، که خود گواه اعجاز قرآن است، سهل‌انگاري کرده، هيچ مطلب يا شأن نزول ديگري را حفظ نکرده باشند.

    اشکال هشتم مبني بر «ادني» بودن نسبت به سرزمين قوم موضوع تخاطب، اشکال واردي نيست؛ زيرا - چنان‌که پيش از اين گفته شد- مقصود از «ارض» سرزمين حجاز است و نزديک‌ترين بلاد نسبت به حجاز در آن عصر، که روم در آن مغلوب شد، سرزمين شام بود که تحت حاکميت روم اداره مي‌گرديد.

    علاوه بر اين، مي‌توان گفت: اذرعات نزديک‌ترين موضع نسبت به ايران قديم بوده است؛ زيرا عراق در آن دوره،‌جزيي از ايران بوده است. در نتيجه، هم به سرزمين ايران و هم به حجاز نزديک است، ضمن آنکه نزديک بودن هم مفهومي نسبي است.

    در اشكال نهم، مستشكل وعدة ياري رساندن خداوند به روميان و پيروزي بر ايران را با اغراض دولت روم، که قصد کشورگشايي داشته است، چندان هماهنگ نمي‌بيند. دربارة اين اشکال، بايد در نظر داشت که اولاً، اين آيه هيچ دلالت صريحي بر وعدة ياري به روميان ندارد و مراد از وعدة نصرتي كه در آية ششم سورة روم به آن اشاره شده است، مي‌تواند وعده‌اي باشد که مقارن پيروزي روميان اتفاق افتاده؛ مثل جنگ بدر، و يا منظور آن باشد که با ياري روميان، وعدة الهي محقق شده است و در نتيجه، پيش‌گويي و اعجاز قرآن بر مشركان ثابت مي‌شود.

    ثانياً، بر فرض که مراد از وعدة ياري، وعدة کمک به روميان باشد، اين مسئله ربطي به تأييد دولت روم ندارد؛ زيرا بر اساس توحيد افعالي، تمام پيروزي‌ها مستند به خداوند است و بدون عنايت خداوند، هيچ‌گونه شكست و پيروزي رخ نمي‌دهد. ازاين‌رو، جاي تعجب نيست که وعدة ياري به روميان داده شده باشد.

    دربارة اشکال آخر نيز مي‌توان گفت: اينکه بين ايرانيان و روميان قرن‌ها جنگ وجود داشته، امر روشني است؛ اما مسلم است که وقتي ما دربارة اين جنگ‌ها صحبت مي‌کنيم، مرادمان تنها آن دوره از جنگ‌هاست که با بعثت پيغمبر اکرمˆ تقارن يافته و در آن دوران - آنچنان‌که گفته شد- پيروز ميدان‌هاي نبرد براي سال‌هاي متمادي ايرانيان بودند و دولت روم متحمل هرج و مرج‌ها و شکست‌هاي پي در پي گشته بود. دقت کنيم که پيش‌گويي قرآن در فضايي صورت گرفته که هيچ احتمالي مبني بر پيروزي روميان وجود نداشته است. علاوه بر اين، -آنچنان‌که گذشت- مراد از پيروزي، پيروزي‌هاي کوچک نيست، بلکه بايد اين پيروزي‌ها چنان بزرگ باشد که خبر آن تا شبه جزيره برسد و اين پيروزي براي روميان در آن شرايط قابل تصور نبود. علاوه بر آن، براي اين پيروزي محدودة زماني نيز مشخص شده است. بدين‌روي، نمي‌توان به بهانة وجود جنگ‌هاي مکرر بين ايران و روم، بر اين تفسير خدشه‌اي وارد آورد.

    قرائت غير مشهور

    1. بيان قرائت غير مشهور و تفسير متناسب با آن

    در مقابل قرائت مشهور، قرائت غيرمشهوري هم وجود دارد که به لحاظ معلوم و مجهول بودن افعال، کاملاً عکسِ قرائت مشهور است.

    بيضاوي در انوار التنزيل مي‌نويسد: «غلبت» به فتح، يعني به شکل معلومي و «سيغلبون» به ضم، يعني به شکل مجهول خوانده شده است و معناي آن چنين مي‌شود که روم در اراضي شام بر مسلمانان پيروز شدد و مسلمانان در سال نهم، بعد از نزول اين آيه، بر آنها غالب خواهند شد. بر‌اين‌اساس، اضافة لفظ «غلبه» به فاعل خود خواهد بود (بيضاوي، 1418ق، ج‏4، ص201).

    اين قرائت در برخي منابع، بدون سند و نام قاري، بلکه تنها با ذکر اينکه شاذ است آمده (البيلي، بي‌تا، ص24)، ولي در برخي منابع، آن را به حضرت علي†، ابوسعيد خدري، ابن‌عباس، ابن‌عمر، معاوية ابن قره و حسن نسبت داده‌اند (ابياري، 1405ق، ج6، ص136).

    بر اساس اين قرائت، ايرانيان در مفاد اين آيه هيچ نقشي ندارند، بلکه مراد از فعل «غلبت»، غلبة روميان بر مسلمانان در جنگ موته در سال 8 ه‍ بوده و مراد از فعل «سيغلبون»، غلبة مسلمانان بر روميان در چند سال بعد از آن است که از اواخر خلافت ابوبکر آغاز مي‌شود و با گشودن بيت‌المقدس در رجب سال 16ه‍ به اوج مي‌رسد و در واقع، پيروزي نهايي مسلمانان بر روميان تحقق مي‌يابد (احمدي، 1377، ص61).

    براي پذيرش اين تفسير، لازم مي‌آيد تا اين سوره را مدني بدانيم، نه مکي؛ زيرا جنگ موته پس از هجرت نبي ‌اکرمˆ واقع شده که البته مدني بودن آن خلاف نظر جمهور مفسران است.

    2. شواهد مدني بودن آيات

    شواهد چندي مبني بر مدني بودن اين سوره اقامه شده است که در ذيل به بيان و بررسي آن مي‌پردازيم:

    الف. مفسران مفاد سورة روم و عنکبوت را داراي پيوستگي معنوي مي‌دانند. ازاين‌رو، اگر سورة عنکبوت مدني باشد دست‌كم محتمل خواهد بود که سورة روم نيز مدني باشد و بر اساس تصريح حضرت علي†، سورة عنکبوت مدني است؛ زيرا آن حضرت در خطبة 156 نهج ‌البلاغه که در بصره ايراد نمودند، در پاسخ فردي که از آن حضرت دربارة معناي فتنة مذکور در سورة عنکبوت سؤال کرد، حضرت در ضمن پاسخ، به پرسش و پاسخ‌هاي خود از نبي‌اکرمˆ به هنگام نزول آيات ابتدايي سورة عنکبوت اشاره كردند و با يادآوري جنگ احد فرمودند: «پرسيدم: اي رسول خدا، مگر در روز احد، که گروهي از مسلمانان شهيد شدند و شهادت نصيب من نشد و اين مسئله من را نگران کرده بود، نفرموديد: بشارت باد تو را که شهادت در انتظار توست؟ پيامبر فرمودند: آري» (نهج‌البلاغه، ص290). بر اساس اين روايت، سورة عنکبوت پس از جنگ احد نازل شده است. بنابراين، سورة عنکبوت مدني است و به سبب ارتباط معنوي ميان اين دو سوره، سورة روم نيز مدني به شمار مي‌آيد. علاوه بر اين، بين ابتداي سورة روم با انتهاي سورة عنکبوت ارتباط و پيوستگي معنوي وجود دارد (طبرسي، 1360، ج8 ص459) و وجود «الم» در هر دو سوره نيز مي‌تواند مؤيد پيوستگي معنوي اين دو سوره و در نتيجه، اثبات‌کنندة ادعاي مدني بودن آن دو باشد.

    ب. آية 39 سورة روم دربارة «ربا» است که با مکي بودن اين سوره چندان سازگاري ندارد.

    ج. مطابق روايتي که منقول از امام محمد باقر† است و در الکافي نقل شده، شأن نزول اين آيات را پس از هجرت مي‌دانند (کليني، 1407ق، ج‏8، ص269) که در بخش قرائت سوم از اين آيه، اين روايت را ذكر خواهيم كرد.

    3. نقد و بررسي شواهد مدني بودن سوره

    در زمينة تعيين ترتيب نزول سوره‌هاي قرآن، دو روش معمول وجود دارد: يکي قراين اجتهادي؛ مانند محتواي سوره، مخاطب و وجود «يا ايها الناس» که نشانة مکي بودن و «يا ايها الذين آمنوا» که نشان مدني بودن (سيوطي، بي‌تا، ج1، ص68-79) است؛ و ديگري اتکا به روايات.

    به سبب کليت نداشتن قراين اجتهادي دربارة همة سوره‌ها و آيات قرآن و نيز فقدان آن در برخي آيات قرآن، نمي‌توان براساس آن، ترتيب نزول سوره‌ها و آيات مکي و مدني را به طور دقيق شناسايي کرد.

    رواياتي هم که در برخي کتب تاريخي، روايي يا علوم قرآني در باب ترتيب نزول سوره‌ها وارد شده، از نظر سند داراي اختلاف است. برخي روايات بدون سند نقل شده‌اند. شهرستاني در تفسيرش پنج روايت به ترتيب از مقاتل بن سليمان، امير مؤمنان†، ابن عباس، حسن بن واقد مروزي و امام صادق† بدون سند ذکر مي‌کند (1407ق، ص128)، و نيز زرکشي يک روايت بدون سند نقل مي‌کند (1408ق، ج1، ص249). رواياتي هم که با سند نقل شده، علاوه بر اينکه خبر واحدند - بجز يک روايت که در مقدمة کتاب المباني آمده (ابن‌عطيه، ‎۱۳۹۲ص13-15) – هيچ‌کدام به پيامبرˆ اتصال ندارند و روايت ياد شده نيز به سبب ناشناخته بودن مؤلف کتاب مزبور قابل اعتماد نيست. بقية روايات از صحابه يا تابعان نقل شده‌اند و معلوم نيست اجتهاد از سوي راويان بوده يا از کسي نقل کرده‌ است.

    از نظر متن نيز در بيان تعداد سوره‌هاي مکي و مدني اختلاف نظر وجود دارد. شيخ طبرسي 110 سوره ذکر مي‌کند که 85 سوره مکي و 25 سوره مدني است (طبرسي، 1379، ج10، ص613). سيوطي به نقل از ابوالحسن صفّار، 20 سورة را به اتفاق مدني و 12 سوره را اختلافي و بقية سوره‌ها را به اتفاق مکي دانسته است (سيوطي، بي‌تا، ج1، ص44). نيز در تقدم و تأخّر سوره‌ها، اتفاق نظر ندارند. برخي روايات سوره‌هايي را مکي به حساب آورده، برخي روايات ديگر آنها را مدني قلمداد کرده‌اند.

    مشکل ديگر در رابطه با ترتيب نزول آيات يک سوره است؛ زيرا همة سوره‌هاي قرآن به صورت پيوسته نازل نمي‌شد؛ گاه اتفاق مي‌افتاد که شماري از آيات يک سوره نازل مي‌شد، سپس آياتي از سورة ديگر نازل مي‌شد و آن‌گاه دنبالة آيات سوره قبلي فرود مي‌آمد و به دستور پيامبر، در ادامة سورة پيشين قرار مي‌گرفت. بنابراين، در صورتي مي‌توان به روايات ترتيب نزول سوره‌هاي قرآن اعتماد کرد که بدانيم همة سوره به صورت يکجا نازل شده است و در آن آيات استثنا وجود ندارد.

    ناگفته نماند که در صورت کثرت روايات ترتيب نزول و وجود موارد مشترک فراوان ميان آنها، اطمينان نسبي حاصل مي‌شود؛ چنان‌که تعدادي از قرآن‌پژوهان بر آنها اعتماد كرده‌اند. حداقل اينکه بر مشترکات ميان آنها مي‌توان تأکيد کرد.

    گرچه قراين اجتهادي در همة سوره‌ها کليت نداشته و قابل اعتماد نيست و روايات ترتيب نزول سور قرآن نيز از نظر سند و متن، از اعتبار چنداني برخوردار نيست ولي با تجميع دو روش، اطمينان نسبي حاصل مي‌شود که سورة عنکبوت و روم در مکة معظمه نازل شده است.

    محتواي هر دو سوره تناسب بيشتري با فضاي مکه دارد؛ زيرا بيش از همه چيز، از مسئلة «مبدأ» و «معاد» بحث مي‏كند. دوران مكه دوران آموزشي اعتقادات اصيل اسلامي، توحيد و مبارزه با شرك، و توجه به معاد و دادگاه رستاخيز بود، و در لابه‌لاي اين مباحث، مطالب ديگري در ارتباط با آنها نيز مطرح شده است (مکارم، 1374، ج‏16، ص355)؛ چنان‌که علامه طباطبايي نيز پس از بررسي محتواي آيات سورة عنکبوت، به ويژه آيات نخست اين سوره و غرض آن، به مکي بودن سوره حکم نموده (طباطبايي، 1417ق، ج16، ص99) و به سخن کساني که سورة ياد شده را مدني دانسته‌اند، پاسخ داده است (همان، ص110).

    با بررسي روايات ترتيب نزول ميان سوره‌هاي قرآن، معلوم شد همة روايات به اتفاق، سورة روم را مکي دانسته‌اند (ابن‌نديم، 1997، ص 42؛ طبرسي، 1360، ج10، ص613؛ ص62-64)، گرچه در اين بين، ممکن است آياتي نيز مدني باشند. و سخن اميرمؤمنان† مي‌تواند ناظر به آيه‌اي باشد که در مدينه نازل شده است؛ چنان‌که علامه طباطبايي دربارة آية 39 سورة روم مي‌نويسد: «اين آيه و آية ما‌قبل آن شباهت بيشتري به مدنيات دارد تا مکيات» (طباطبايي، 1417ق، ج 16، ص185). به هر حال، مدني بودن يک يا چند آيه از يک سوره نمي‌تواند دليل قابل قبولي براي مدني بودن کل آن سوره باشد.

    اما نسبت به روايت منقول از امام محمدباقر† -چنان‌که پس از اين مي‌آيد- دربارة تأويل آيه است و نمي‌تواند اثبات‌کنندة مدني بودن سوره باشد.

    با توجه به مطالب پيش گفته و اينکه هيچ نقل تاريخي، که نشان دهد اين آيات مربوط به جنگ موته و فتح روم در زمان عمر است، در دست نداريم. همچنين با عنايت به اهتمام مسلمانان به قرآن، به‌ ويژه در زماني که قرآن دست به پيش‌گويي زده و مسئله از حساسيت ويژه‌اي برخوردار بوده است، پذيرفتن اين تفسير کمي بعيد به نظر مي‌رسد. ازاين‌رو، قائلان به اين تفسير بايد به اين سؤال پاسخ دهند كه چرا در تاريخ، نقلي مبني بر ديدگاه آنان وجود ندارد؟

    در عين حال، اين قرائت در صورت تأييد، داراي مؤيداتي نيز هست؛ زيرا تطبيق تاريخي ظاهر آيه به راحتي صورت مي‌گيرد و با متن آيات هماهنگي بهتري دارد؛ يعني هم دقيقاً مشخص است كه مراد از غلبه کردن و مغلوب شدن روميان چه زماني است؛ يعني جنگ موته كه در سال 8 ه‍ واقع شد (واقدي، 1418ق، ج‏2، ص 97)، و هم شکست روميان توسط مسلمانان دقيقاً روشن است که با گشودن بيت‌المقدس در رجب سال 16ه‍ توسط عمر صورت گرفت، و هم اينکه وعدة خدا و همچنين شادي مؤمنان توجيه بهتري پيدا مي‌کند؛ يعني شادي مؤمنان به خاطر پيروزي خودشان است، نه پيروزي قومي ديگر.

    قرائت روايت «کافي» و «تفسير قمي»

    در کتاب شريف الکافي و همچنين در تفسير قمي (با اندکي اختلاف)، روايتي از امام باقر† نقل شده که در آن، از امام دربارة اين آيات سوال شده است:

    1. متن روايت

    متن روايت بر اساس تفسير قمي چنين است:

    إِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي‌عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي‌عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ†، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَي الْأَرْضِ‏»، قَالَ: يَا أَبَا عُبَيْدَةَ، إِنَّ لِهَذَا تَأْوِيلًا لَايَعْلَمُهُ‏ إِلَّا اللَّهُ- وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‏ مِنَ الْأَئِمَّةِ‰ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِˆ لَمَّا هَاجَرَ إِلَي الْمَدِينَةِ وَقَدْ ظَهَرَ الْإِسْلَامُ كَتَبَ إِلَي مَلِكِ الرُّومِ كِتَاباً وَبَعَثَ إِلَيْهِ رَسُولًا يَدْعُوهُ إِلَي الْإِسْلَامِ وَكَتَبَ‏ إِلَي‏ مَلِكِ‏ فَارِسَ‏ كِتَاباً وَبَعَثَ إِلَيْهِ رَسُولًا يدْعُوهُ إِلَي الْإِسْلَامِ. فَأَمَّا مَلِكُ الرُّومِ، فَإِنَّهُ عَظَّمَ كِتَابَ رَسُولِ اللَّهِˆ وَأَكْرَمَ رَسُولَهُ؛ وَأَمَّا مَلِكُ فَارِسَ فَإِنَّهُ مَزَّقَ كِتَابَهُ وَاسْتَخَفَّ بِرَسُولِ اللَّهِˆ. وَكَانَ مَلِكُ فَارِسَ يُقَاتِلُ يَوْمَئِذٍ مَلِكَ الرُّومِ وَكَانَ الْمُسْلِمُونَ يَهْوَوْنَ أَنْ يَغْلِبَ مَلِكُ الرُّومِ مَلِكَ فَارِسَ، وَكَانُوا لِنَاحِيَةِ مَلِكِ الرُّومِ أَرْجَي مِنْهُمْ لِمَلِكِ فَارِسَ. فَلَمَّا غَلَبَ مَلِكُ فَارِسَ مَلِكَ الرُّومِ بَكَي لِذَلِكَ الْمُسْلِمُونَ وَاغْتَمُّوا. فَأَنْزَلَ اللَّهُ «الم غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَي الْأَرْضِ‏» يَعْنِي: غَلَبَتْهَا فَارِسُ فِي أَدْنَي الْأَرْضِ وَهِيَ الشَّامَاتُ وَمَا حَوْلَهَا «ثُمَّ قَالَ وَفَارِسُ‏ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ‏ الرُّومَ سَيُغْلَبُونَ‏ فِي بِضْعِ سِنِينَ‏. وَقَوْلُهُ: لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ‏ أَنْ يَأْمُرَ وَمِنْ بَعْدُ أَنْ يَقْضِيَ بِمَا يَشَاءُ وَقَوْلُهُ‏: وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ قُلْتُ: أَلَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ‏: فِي بِضْعِ سِنِينَ‏ وَقَدْ مَضَي لِلْمُسْلِمِينَ سِنُونَ كَثِيرَةٌ مَعَ رَسُولِ اللَّهِˆ وَفِي إِمَارَةِ أَبِي‌بَكْرٍ وَإِنَّمَا غَلَبَتِ الْمُؤْمِنُونَ فَارِسَ فِي إِمَارَةِ عُمَرَ؟ فَقَالَ: «أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّ لِهَذَا تَأْوِيلًا وَتَفْسِيراً. وَالْقُرْآنُ يَا أَبَاعُبَيْدَةَ نَاسِخٌ وَمَنْسُوخٌ، أَمَا تَسْمَعُ قَوْلَهُ: «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ» يَعْنِي: إِلَيْهِ الْمَشِيَّةُ فِي الْقَوْلِ أَنْ يُؤَخِّرَ مَا قَدَّمَ- وَيُقَدِّمَ مَا أَخَّرَ إِلَي يَوْمٍ يَحْتِمُ الْقَضَاءَ-.بِنُزُولِ النَّصْرِ فِيهِ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَذَلِكَ قَوْلُهُ‏: يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاء (قمي، 1404ق، ج‏2، ص152).

    2. قرائت مربوط به روايت

    علامه مجلسي ذيل اين روايت پس از نقل کلام بيضاوي دربارة قرائت غيرمشهور، مي‌نويسد: قول امام† که مي‌فرمايد: «غلبتها فارس» دو احتمال دارد:

    1. واژة «غلب» در سخن امام، «غَلَبَتِها فارس» را مصدر دانسته و آن را اضافه به مفعول بدانيم؛ يعني شکست روم از فارس، و يا آن را فعل ماضي معلوم بدانيم و «فارس» فاعل آن باشد؛ يعني «فارس بر روم غلبه کرد». طبق اين احتمال، دو فعل «غُلِبَتِ» و «سَيُغْلَبُونَ» هر دو مجهول است و قرائتي شکل مي‌گيرد که ترکيبي از دو قرائت مشهور و غيرمشهور مي‌شود و اين‌گونه معنا مي‌شود که روم از فارس شکست خورد و آنها (فارس) پس از شکست دادن روميان از دست مسلمانان شکست خواهند خورد. طبق فرمودة علامه مجلسي، اين قرائت مرکب از دو قرائت مشهور و غيرمشهور است که از کسي نقل نشده، ولي هيچ بعدي ندارد (مجلسي، 1403ق، ج‏17، ص208). مرحوم فيض کاشاني نيز همين برداشت را نموده و فرموده است: طبق اين دو روايت قرائت آيه براي هر دو فعل «غُلبت» و «سيغلَبون» به شکل مجهولي خواهد بود (فيض کاشاني، 1415ق، ج 4، ص126)، گرچه به نظر مي‌رسد که اين احتمال خالي از تکلف نباشد.

    2. اضافة مصدر «غلب» به فاعل و فارس مفعول آن باشد و فعل «غَلبت» در آيه، به صورت معلوم، و «سيُغلَبون» به صورت مجهول خوانده شود که در اين صورت، آية شريفه به سه واقعه اشاره دارد: اول. غلبة روم بر فارس در عبارت «غَلَبَت الروم»؛ دوم. غلبة فارس بر روم در عبارت «و هم من بعد غلبهم» ضمير هم به فارس برمي‌گردد (به قرينة مقام و اضافة مصدر «غلبهم» به فاعل)؛ و سوم شکست فارس از دست مسلمانان طبق عبارت «سيغلبون» که مجهول قرائت مي‌شود. البته طبق فرمودة ايشان، اين قرائت نيز نيازمند تکلف است (مجلسي، 1403ق، ج‏17، ص208؛ ج4، ص101).

    به هر تقدير، طبق اين روايت، بايد اين آيات را مدني دانست؛ زيرا در متن روايت، به صراحت نزول اين آيات مربوط به پس از هجرت دانسته شده است. همچنين قرائت آن را، چه مطابق قول غيرمشهور بدانيم و چه آن را قرائتي مجزا بدانيم ما را با اين چالش رو به رو مي‌کند که پيروزي مسلمانان در بضع سنين صورت نگرفته که در نگاه اول، مخالف آيه است.

    3. بررسي سندي دو روايت

    الف. بررسي سند روايت «الکافي»: اين روايت در کتاب الروضه من الکافي به صورت معلّق آمده (چنانچه شروع سند حديث بعدي در يک کتاب مانند حديث قبلي باشد، از ذکر ابتداي سند خودداري مي‌شود که در اصطلاح به آن تعليق مي‌گويند)، ولي سند کامل آن با مراجعه به حديث قبلي چنين است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْعِدَّةُ عَنْ سَهْلٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ‌مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي‌عُبَيْدَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ†» (کليني، 1407ق، ج‏8، ص269).

    چنان‌که مشاهده مي‌شود، روايت داراي دو سند است؛ در يکي از دو سند، وجود سهل بن زياد ممکن است موجب خدشه در سند باشد؛ زيرا او از شخصيت‌هايي است که دربارة ثقه بودن يا نبودن او اختلاف نظر وجود دارد. ولي به سبب اينکه وي تنها مسير کليني به ابن‌محبوب نبوده، سند ديگري شکل مي‌گيرد که به صحت و قابل اعتماد بودن روايت منجر مي‌شود.

    ب. بررسي سندروايت تفسير قمي: سند تفسير قمي نيز چنين است: «فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي‌عُمَيْرٍ (ابن‌محبوب) عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي‌عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ†» (قمي، 1404ق، ج‏2، ص 152).

    دربارة سند اين روايت، هيچ خدشه‌اي وارد نيست، جز اينکه دربارة پدر علي بن ابراهيم توثيق خاصي نداريم و ابن ابي‌عمير هم نسخه بدل دارد. ولي چون هر دو ثقه‌اند، مشکلي در سند ايجاد نمي‌کند و روايت به لحاظ سندي، بدون اشکال است.

    با اين حال، در ميان محققان دربارة انتساب کتاب تفسير قمي به علي بن ابراهيم قمي اختلاف نظر‌هايي وجود دارد (ر.ک: پوران ميرزايي، پژوهشي در تفسير قمي، ص179). بدين‌روي با توجه به نبود اطمينان از انتساب کتاب به نويسنده، اعتماد به اين روايت کار آساني نيست، مگر اينکه اين روايت با اين سند در کتب حديثي ديگر آمده باشد که در اين صورت، قابل اعتنا خواهد بود و با بررسي صورت گرفته چنين روايتي مشاهده نشده است.

    شايان ذکر است که در خصوص اين آيات، روايات ديگري نيز در منابع شيعي يافت مي‌شود که البته هيچ‌يک به تفسير مشهور اشاره‌اي ندارد. براي مثال، در برخي تفاسير آمده است: حدثنا الحسن بن محمد بن جمهور القمي، عن أبيه، عن جعفر بن بشير الوشاء، عن ابن‌مسكان، عن أبي‌بصير، عن أبي‌عبد الله†، قال: سألته عن تفسير: «الم غُلِبَتِ الرُّومُ، قال: «هم بنو امية، وإنما أنزلها الله عز وجل: الم غُلِبَتِ الرُّومُ بنو امية فِي أَدْنَي الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ عند قيام القائم» (بحراني، 1416ق، ج‏4، ص335). بر اساس اين روايت، تأويل آيه دربارة بني اميّه است و بيان مي‌دارد که آنان بر ملك و خلافت غالب شدند، ولي هنگام قيام قائم مغلوب خواهند شد.

    4. رويکردها نسبت به روايت «الکافي» و «تفسير قمي»

    در مقابل اين روايات، موضع‌گيري‌هاي گوناگوني شده است. برخي اين روايات را به سبب محتوا، کاملاً رد مي‌کنند؛ و گروهي با پذيرش روايت، آن را حمل بر تأويل يا ذووجوه بودن قرآن مي‌کنند.

    الف. رد روايت: مرحوم شعراني در حاشية خود بر شرح ملاصالح مازندراني بر کتاب الکافي، اين روايت را به علل گوناگون رد مي‌کند. ايشان معتقد است: شکي نيست که نزول سورة روم و خبر غلبة آنان بر فارس در مکه و پيش از هجرت نازل شده است. گرچه اين روايت از نظر سند صحيح است، اما اين امر منافي کذب مضمون روايت نيست. به عقيدة ايشان، آنچه موجب تعجب راوي شده و خود را در تأويل معناي آيه به تکلف انداخته، ناباوري از ياري خداوند به روم بوده و اين امر را به عنوان گواه تأييد و رضايت خداوند از آنها قلمداد کرده است. ازاين‌رو، براي خلاصي از اين مشکل، آيه را بر غلبة مسلمانان بر فارس حمل کرده است (مازندراني، 1382ق، ج‏12، ص358).

    ب. پذيرش و توجيه روايت: در مقابل، کساني هستند که اين روايت را پذيرفته و براي توجيه اين روايت، به شيوه‌هاي گوناگون تمسک جسته‌اند.

    سلطان محمد گنابادي در تفسير بيان السعاده، قرآن را ذووجوه دانسته، معتقد است که قرائات مختلف مي‌تواند هر يک در جاي خود صحيح باشد. او مي‌نويسد:

    بدان كه قرآن بر حسب معاني‏اش، داراي وجوهي است. بر حسب الفاظ و قرائاتش داراي وجوهي است. جايز است جميع وجوه قرآن مقصود باشد و جميع قرائات آن نازل شده باشد، و بيشتر اوقات، معاني و وجوه اختلاف پيدا مي‏كنند؛ آنچنان اختلاف كاملي كه منجر به اراده دو ضد از لفظ بر حسب حقايق و مجازات و تعريضات و كنايه‏هايش مي‏شود. بنابراين، تفسيرهاي مختلفي كه به اعتبار قرائت‏هاي سه‌گانه از ائمّه‰ وارد شده صحيح مي‏گردد و صحيح مي‏شود تفسير «روم» به «بني اميّه» بنابر تشبيه ايشان به اهل روم در كثرت، يا در اهتمام به دنيا و اعتبارات آن، يا در گرفتن مذهب مجرّد عادت و ملّت، يا در اختلاف مذاهب و كثرت آنها (گنابادي، 1372، ج‏11، ص295).

    اما ديگر کساني که اين روايت را پذيرفته‌اند تلاش کرده‌اند تا اين روايت را با تمسک به تفکيک ميان ظاهر و تاويل آيه حل کنند.

    صاحب تفسير الفرقان پس از ذکر آية «يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ» مي‌نويسد: «بعد از رسول اکرمˆ، در جنگ ميان مسلمانان و فارس، اين نصرت حاصل شد و مسلمين بر آنها غالب شدند و اين تأويل آية نصر است». سپس روايت الکافي را در پاورقي ذکر مي‌کند (صادقي تهراني، 1365، ج 23، ص117).

    کمره‌اي در ترجمة الروضه من الکافي، بعد از نقل کلام مرحوم مجلسي مي‌نويسد:

    شرحي كه امام† براي آيه داده است در تاريخ و تفسير، كم و بيش معروف و مشهور است و اينكه امام† مي‌فرمايد: تأويلي دارد كه جز خدا و رسول و اهل‌بيت نمي‏دانند، دو وجه دارد:

    1. مقصود اين باشد كه هنگام نزول آيه، كه اين پيش‌گويي از جانب خداوند در قرآن نازل شد، تأويل و آيندة آن بر همة مردم جز خدا و رسول و اهل‌بيت مجهول بود؛ ولي پس از آنكه مدتي گذشت و... روميان پس از چند سال بر فارسيان غلبه كردند و هم مسلمين در آيندة نزديكي بر دولت ساساني به آن عظمت و وسعت غلبه كرد، مفهوم آيه بر همة مردم روشن شد و جمله «ان لهذا تاويلاً لا يعلمه الخ» مشعر به اين معناست؛ زيرا تأويل به معني سرانجام و آينده است...

    2. مقصود از «تأويلي كه جز خدا و رسول ندانند»، دو خصوصيت مذكوره در خبر است كه در تفاسير مشهور نيست و از ظاهر آيه هم استفاده نمي‏شود و آن دو:

    الف. معني «سيغلبون» اين باشد كه فارس در فاصلة بين سه تا نه سال مغلوب مسلمانان مي‏شوند، با اينكه ظاهر آيه اين است كه فارس بعد از اين مدت مغلوب روم مي‌شوند.

    ب. تفسير جملة‏ «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ» به اينكه موعد بضع سنين قابل تقديم و تأخير است و حتمي نيست، با اينكه ظاهرش اين است كه كار با خداست پيش از مغلوب شدن روم و بعد از آن (کليني، 1407ق، ج‏2، ص136).

    همچنين آيت‌الله جوادي با ذکر روايت و استناد به کلام امام† در ابتداي روايت که فرمودند براي اين آيه تأويلي است، چنين مي‌نويسد:

    حضرت فرمودند: «اين آيه يك تفسير دارد و يك تأويل» معلوم مي‌شود بخش قابل توجهي از فرمايش حضرت ناظر به تأويل آيه است، نه تفسير. فرمودند: «يا أباعبيده، إنّ لهذا تأويلاً لايعلمه الاّ الله والراسخون في العلم من آل محمد‰». از اينجا معلوم مي‌شود كه مستفاد از ظاهر آيه نيست؛ چون اگر ظاهر آيه بود كه خيلي از مفسّران مي‌فهميدند. اين مربوط به باطن آيه است و تأويل آيه است كه حقيقتش نزد اهل‌بيت‰ است (جوادي آملي، 1391).

    ج. بررسي نظر قائلان به تأويلي بودن روايت: توجيه اين روايت با تمسک به تاويل، گرچه توجيه مناسبي است و با متن روايت نيز سازگاري دارد، اما با چالش‌هايي نيز روبه‌روست. در اين روايت، به صراحت آمده كه اين آيات مدني هستند. در نتيجه، لازم مي‌آيد که تفسير مشهور، که مبتني بر مکي بودن آيات است، رد شود.

    در اين صورت، قائلان به اين رويکرد، يا بايد بتوانند به شيوه‌اي ديگر - مثلاً با گنجاندن زمان نزول تحت عنوان تأويل- اين مسئله را حل کنند، به اين صورت که ثابت کنند با تمسک به تأويل، مي‌توان زمان نزول آيه را تغيير داد و گفت: از نظر ظاهر آيه، زمان نزول مکي است؛ و از نظر تأويل، مدني است، و يا دست از تفسير مشهور بکشند و تفسير غيرمشهور - يعني جنگ موته و فتح روم در دوران عمر - را به عنوان تفسير آيه و روايت را به عنوان تأويل آيه بپذيرند. البته پذيرش قول غيرمشهور نيز زماني امکان‌پذير خواهد که بتوان ثابت کرد قرائت مشهور مربوط به ظاهر و قرائت غيرمشهور مربوط به تاويل آيه است و دايرة تاويل قرائت شاذ را نيز دربر مي‌گيرد. در اين صورت، مي‌توان اين روايت را به عنوان مؤيدي براي قرائت و تفسير غيرمشهور در نظر گرفت و بين روايت و تفسير غيرمشهور به واسطة تفکيک بين ظاهر و تذويل آيه جمع بست.

    به هر حال، حتي اگر فرض کنيم که تمسک به تأويل نيز نمي‌تواند ميان تفسير روايت و ديگر تفاسير آشتي برقرار کند و روايت را به خاطر محتوا رد نکنيم باز هم متضمن پيش‌گويي پيروزي مسلمانان بر روميان است که امري قابل پيش‌بيني، به ويژه پس از شکست از آنها در جنگ موته نبوده، هرچند ميزان مدت تحقق آن کمي بيش از نُه سال باشد. بخصوص آنکه حضرت به وجود ناسخ و منسوخ در قرآن اشاره کرده و مقصود از آن امکان مقدم و مؤخر شدن برخي از مقدرات الهي است. پيداست که اصطلاح «نسخ» در اين روايت، به معنايي اعم از نسخ احکام به کار رفته است؛ يعني امري که مقدر شده بود کمتر از ده سال واقع شود در زماني طولاني‌تر محقق خواهد شد و يا گاهي بعکس، در تحقق مقدري تعجيل شده، زودتر اتفاق افتد.

    جمع‌بندي و نتيجه‌گيري

    1. يکي وجوه اعجاز قرآن، «پيش‌گويي‌هاي تاريخي» آن است و يکي از معروف‌ترين مثال‌هاي آن آيات ابتدايي سورة روم است. با اين حال، آيات ياد شده سه نوع قرائت (مشهور، غيرمشهور و روايت کتاب الکافي) دارد. قرائت مشهور قرائت قابل قبولي براي اين آيه است و با وقايع تاريخي سازگاري دارد، و اشکالاتي که بر تفسير اين قرائت گرفته شده، وارد نيست و نمي‌تواند آن را از اعتبار ساقط کند.

    2. گرچه دلايل گوناگوني وجود دارد که پذيرش قرائت غيرمشهور را با سختي مواجه مي‌کند؛ اما با اين حال، اين قرائت نيز از مؤيدات خوبي برخوردار است که موجب مي‌شود به‌راحتي نتوان آن را رد کرد؛ زيرا اين قرائت تطابق دقيق‌تري با تاريخ دارد و به راحتي مي‌توان زمان دقيق جنگ‌ها را تعيين کرد. برخي روايات شيعي هم چنين قرائتي را تأييد مي‌کند.

    3. روايت منسوب به امام باقر† كه در کتاب الکافي آمده به لحاظ سندي قابل اعتماد است و با حمل قرائت منسوب به روايت به تأويل، مي‌توان بين ديدگاه مشهور به عنوان ظاهر آيه و اين روايت به عنوان تاويل آيه تا حدي جمع کرد.

    4. از يک سو، هر يک از قرائات سه‌گانة مطرح شده براي اين آيات دربردارندة يک پيش‌گويي تاريخي از سوي قرآن است، و از ديگر سو، هيچ نقل تاريخي – هرچند ضعيف - در دست نيست که نشان دهد مشرکان و يا مخالفان دين، که بعدها ظهور کردند و بيشترين انگيزه را در مبارزه با قرآن داشتند و براي مبارزه با آن به کوچک‌ترين دستاويزي تمسک مي‌جستند، ادعاي عدم تحقق اين پيش‌گويي قرآن را کرده باشند. ازاين‌رو، حتي در فرضي که اين سه دسته تفسير با همديگر قابل جمع نباشند، باز هم هر يک متضمن يک پيش‌گويي است که به وقوع پيوسته و با توجه به اسباب عادي امکان تحقق آن نبوده که خود دليل قاطعي بر اثبات اعجاز قرآن است.

     

     

    References: 
    • سيدرضي، نهج ‌البلاغة، 1414ق، قم، هجرت.
    • ابن‌عاشور، محمد بن طاهر، بي‌تا، التحرير و التنوير، بي‌جا، مؤسسه التاريخ.
    • ابن‌نديم، محمدبن اسحاق، 1997م، الفهرست، بيروت، دار المعرفة.
    • ابياري، ابراهيم، 1405ق، الموسوعة القرآنية، بي‌جا، مؤسسة سجل العرب.
    • احمدي، احمد، 1377، «تفسير ديگري از آيات اول سوره روم»، پژوهش و نگارش کتب دانشگاهي، ش3، ص8 – 10و 61 – 62.
    • بحراني، سيدهاشم، 1416ق، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بعثت.
    • بيضاوي، عبدالله بن عمر، 1418ق، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • البيلي، احمد، بي‌تا، الاختلاف بين القراءات، بيروت، دار الجيل.
    • پرويز، عباس، 1343، تاريخ دو هزار و پانصد ساله ايران، تهران، مؤسسه مطبوعاتي علمي.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1391، تفسير سوره روم، نسخه اينترنتي، قابل دسترسي در: http://taqrir.eshia.ir
    • حسيني استرآبادي، سيدشرف‌الدين، 1409ق، تأويل الآيات الظاهره، قم، جامعه مدرسين.
    • خان، وحيد‌الدين، 1386، اسلام به مبارزه مي‌طلبد، ترجمه نذير احمد اسلامي، زاهدان، سنت احمد.
    • راغب اصفهاني، حسين، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دار العلم.
    • زركشي، بدرالدين محمد، 1408ق، البرهان في علوم القرآن، بيروت، دارالفكر.
    • سمرقندي، نصربن محمد، 1416ق، بحر العلوم، بيروت، دار الفکر.
    • سيوطي، جلال‌الدين، 1404ق، الدر المنثور في تفسير المأثور، قم، كتابخانه آية الله مرعشي نجفي.
    • ـــــ ، بي‌تا، الاتقان في علوم القرآن، بي‌جا، منشورات الشريف رضي.
    • صادقي تهراني، محمد، 1365، الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامي.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1379، قرآن در اسلام، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
    • ـــــ ، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعة مدرسين حوزه علميه قم.
    • طبرسي، فضل بن حسن، 1360، مجمع البيان في تفسير القرآن، ترجمه گروه مترجمان، تهران، فراهاني.
    • طبري آملي صغير، محمد بن جرير،‏ 1427ق، نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة، قم، دليل ما.
    • طوسي، محمد بن حسن، بي‌تا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • فراء ابوزكريا، يحيي بن زياد، بي‌تا، معاني القرآن، مصر، دار المصريه للتأليف و الترجمه.
    • فيض كاشاني، محمدمحسن،‏ 1415ق، تفسير الصافي، تهران، مکتبه الصدر‏.
    • قمي، علي بن ابراهيم،‏ 1404ق، تفسير القمي‏، قم، دار الكتاب‏.
    • کريستن سن، آرتور، 1368، ايران در زمان ساسانيان (ويرايش چهارم)، ترجمه رشيد ياسمي، تهران، دنياي کتاب.
    • كليني، محمد بن يعقوب،‏ 1407ق، کافي، تهران، دار الكتب الإسلامية.
    • گنابادي، سلطان محمد، 1372، بيان السعادة في مقامات العبادة، ترجمه رضاخاني و حشمت‌الله رياضي، تهران، دانشگاه پيام‏نور.
    • مازندراني، محمدصالح، 1382ق، شرح الكافي- الأصول و الروضة، تهران، المكتبة الإسلامية.
    • مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي‏.
    • مفيد، محمد بن محمد، 1413ق، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، قم، کنگره شيخ مفيد.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل، امیدیان، محمد.(1395) بررسی پیش‌گویی قرآن بر اساس قرائات گوناگون آیات ابتدایی سوره‌ی روم. ، 9(2)، 67-90

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسمعیل سلطانی بیرامی؛ محمد امیدیان."بررسی پیش‌گویی قرآن بر اساس قرائات گوناگون آیات ابتدایی سوره‌ی روم". ، 9، 2، 1395، 67-90

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل، امیدیان، محمد.(1395) 'بررسی پیش‌گویی قرآن بر اساس قرائات گوناگون آیات ابتدایی سوره‌ی روم'، ، 9(2), pp. 67-90

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سلطانی بیرامی، اسمعیل، امیدیان، محمد. بررسی پیش‌گویی قرآن بر اساس قرائات گوناگون آیات ابتدایی سوره‌ی روم. ، 9, 1395؛ 9(2): 67-90