، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 19، پاییز و زمستان 1396، صفحات 5-22

    عوامل اقامه‌ی توحید در جامعه از دیدگاه قرآن با تأکید بر آیه‌ی 29 سوره‌ی فتح

    نویسندگان:
    امیررضا اشرفی / استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / ashrafi@qabqs.net
    ✍️ محمدمهدی پورعلی فرد / دانش‌پژوه دکتري رشته مدرسي معارف، گرايش مباني نظري اسلام
    چکیده: 
    توحید به معنای اعتقاد به یگانگی خداوند، هنگامی در جامعه برپا می شود که آثارش در رفتار افراد جامعه پدیدار گردد. این مقاله درصدد تبیین مهم ترین عوامل برپایی توحید در جامعه با تأکید بر آیه‌ی 29 سوره‌ی فتح است. حاصل بررسی اینکه عواملی چون همگامی با رسول خدا، صلابت در برابر کفار، مهربانی با مؤمنان، اقبال به نماز و معنویات و تلاش پیگیر برای تحکیم پایه های عزت و قدرت مسلمانان از مهم ترین عوامل اقامه‌ی توحید است. روند اقامه توحید در جامعه با پذیرش ولایت الهی آغاز می شود؛ اجتناب از بندگی طاغوت، پرهیز از تکیه بر ستمگران، استقامت در برابر فتنه های دشمنان و نیز تکیه بر استعدادهای درونی و استمداد از عنایات ولی خدا و طلب نصرت الهی موجب تداوم اقامه توحید در جامعه می گردد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Factors Contributing to Establishing Monotheism in Society from the Point of View of the Qur'an, with Emphasis on Verse 29 of chapter Fath
    Abstract: 
    Towhid (monotheism), which means believing in the unity of God, is established when its effects appear in the behavior of the people in society. This paper attempts to explain the most important factors of monotheism and the general process of monotheism in society based on verse 29 of Fath chapter and the analysis of the other verses related to thematic interpretation method. The research results show that factors such as following the Messenger of Allah, rigor and solidity against infidels, kindness to believers, paying attention to prayer and spirituality, and continuous effort to consolidate the foundations of Muslims’ dignity and power are among the most important factors of monotheism. On the other hand, the process of establishing monotheism in society begins by accepting divine authority, and continues by avoiding servitude to tyranny and reliance on oppressors, endurance against the enemies’ seditions, relying on inner abilities, seeking help from the Friend of God and asking for divine support.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

      1. مقدمه

    شجرة مبارک توحيد به‌خودي‌خود ريشه نزده و شاخه نيفراشته، بلکه با مجاهدت رسول گرامي اسلامˆ و ياران برگزيده‌اش، بر اثر عوامل و طي مراحلي نشو و نما يافته است. اين مقاله درصدد بررسي مهم‌ترين عوامل اقامة توحيد در جامعه با تکيه بر آية 29 سورة فتح و تحليل ديگر آيات مرتبط، به روش تفسير موضوعي است. شناخت اين عوامل مي‌تواند راهنماي مؤمنان براي اقامة توحيد در جامعه اسلامی باشد.

    دربارة توحيد و مسائل مرتبط آثار ارزشمندي نگاشته شده است (از جمله ر.ك: جوادي آملي، 1383؛ مصباح يزدي، 1389)؛ اما در خصوص عوامل اقامه توحید در جامعه آثار چندانی به چشم نمی‌خورد؛ تنها برخي دانشمندان در گفتارهاي خود به عوامل اقامة توحيد در جامعة عصر نبوي اشاراتي داشته‌اند (ر.ک: خامنه‌اي، 1384، ص12). اين پژوهش پس از مفهوم‌شناسي واژگان کليدي، با توجه به آية 29 سورة فتح به بررسي مهم‌ترين عوامل مؤثر بر اقامه توحید مي‌پردازد.

    اقامه، مصدر باب افعال از ريشة «ق، و، م»، به معناي برپا داشتن است (فرهنگ معين) و با توجه به مشتقاتش، در مفهوم آن برپايي امری توسط فرد يا افرادي لحاظ شده است. اقامه در قرآن، هم دربارة اصل دين (شوري: 13) و هم دربارة نماز (انعام: 72) به کار رفته و مراد از آن در اينجا، برپايي امري با رعايت حدود و ثغور آن است.

    توحيد به مثابه پايه‌اي‌ترين اصل اعتقادي اسلام، به معناي اعتقاد به يگانگي خدا در ذات و صفات و افعال است. اين اعتقاد وقتي در جامعه اقامه می‌شود که آثار آن علاوه بر رفتارهای فردی، در تمام عرصه‌های اجتماعی جامعه از جمله عرصه‌های سياسي، اقتصادي، فرهنگي و تربيتي نمود و ظهور پیدا کند و نهادهاي اساسي جامعه از جمله نهاد قانون‌گذاري، قضايي و اجرايي بر اساس تفکر توحيدي سامان یابد.

    سورة فتح، سوره‌اي مدني است که بخشي از آن به جريان صلح حديبيه در سال ششم هجري اشاره دارد. اين صلح که با درايت و هدايت رسول خداˆ با مشرکاني منعقد شد که از ورود مسلمانان به مسجدالحرام جلوگيري مي‌کردند، سرآغاز فصلي ديگر از رشد و نمو شجرة طيبة توحید بود. در پي اين صلح، مسلمانان موفق به تبليغ وسيع دين و جذب خيل عظيمي از مردم جزيرة‌‌العرب به آيين اسلام شدند و اين خود نويدبخش فتح خيبر و فتح مسالمت‌آميز مکه و اقامة نسبي توحيد در جامعة مسلمانان آن عصر بود (ر.ک: طباطبایی، 1417 ق، ج 18، ص251؛ مکارم شیرازی، 1374، ج22، ص10ـ14).

    خداوند سبحان در آيات پاياني سوره، اوصاف اصحاب منتخب رسول خدا را بيان کرده است. اوصاف ایشان چنان بوده که موجب رشد فزايندة شجرة توحيد شده، به ‌گونه‌اي که شگفتي ناظران و خشم دشمنان را برانگيخته است. تحليل و بررسي اين اوصاف مي‌تواند راز توفيق ياران منتخب رسول خداˆ را در اقامه توحيد در جامعة مسلمانان عصر نبوي برملا سازد؛ اوصافي که خداوند در اين آيه، ياران منتجب رسول خداˆ را بدانها ستوده ، بدين قرار است:

      1. 1. همراهي و همگامي با رسول خداˆ

    خداوند در آیه 29 سوره فتح می‌فرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ...» (فتح: 29)؛ محمد فرستادة خداست و کساني که همراه اويند بر کافران سرسخت و در ميان خود مهربان‌اند. آنان را در حال رکوع و سجده مي‌بيني که فزوني و رضايت الهي را مي‌طلبند. نشانة آنان در رخسارشان از اثر سجود پيداست اين وصف آنان در تورات است.

    دربارة ترکيب «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ» دست‌کم سه احتمال مطرح شده است: يکي اينکه «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ» در این ترکیب، کلامی تام متشکل از مبتدا و خبر باشد و «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ» نیز کلامی تام و عطف بر جمله اول باشد؛ علامه طباطبايي همين احتمال را ظاهر دانسته است (طباطبايي،1417ق، ج 18، ص299)، احتمال دوم این که «محمد» در این ترکیب، خبرِ مبتداي محذوف (هو) و ضمیر محذوف به «رسولُه» در آيات 27 و 28 سوره فتح بازگردد و رسول الله عطف بیان، صفت یا بدل «محمد» باشد (همان)؛ طبق دو احتمال اول، «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ...»، جمله‌ای مستقل در وصف اصحاب منتخب رسول گرامی اسلام است.

    احتمال سوم آنکه «محمد»، مبتدا، «رسول‌الله»، عطف بيان يا بدل يا صفت محمد و «الذين معه» معطوف بر مبتدا (محمد) و «اشداء‌ علي الکفار»، خبر برای مبتدا باشد (همان). طبق احتمال سوم، اوصاف مذکور (أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ...) دربارة رسول خدا و اصحاب منتخب اوست.

    دو احتمال اول از اين حيث رجحان دارد که طبق آن،‌ ويژگي و امتياز رسول خداˆ بر اصحابش حفظ مي‌شود؛ زيرا عادت قرآن اين است که وقتي از جماعتي ياد مي‌کند که پيامبر نيز در ميان ايشان است، براي تشريف و تکريم پيامبر، آن حضرت را به‌طور مستقل ذکر مي‌کند (طباطبايي، 1417ق، ج2، ص441)؛ افزون بر اين، قيدي که در ذيل آيه آمده (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً) و در آن مغفرت و اجر عظيم، منوط به تداوم ايمان و عمل صالح شده، اختصاص این اوصاف را به اصحاب رسول خدا ترجیح می‌دهد.

    «مع» حرفي است که چيزي را ضميمة چيز ديگر مي‌کند و گونه‌اي از پيوستگي يکي به ديگري را اثبات مي‌کند. معيت و ضميمه بودن، اقتضاي اجتماع در زمان يا مکان يا رتبه و شرف مي‌کند (راغب اصفهاني، 1412ق، ذیل واژه مع). در آية کريمة «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ...»، معيت اصحاب با رسول خدا، مشعر به عليت اين وصف در بروز اين اوصاف حميده در اصحاب منتجب رسول خداست. مراد از معيت با رسول خدا صرفاً همراهي جسمي و ظاهري نيست؛ بلکه مراد همراهي کامل با آن حضرت است؛ به ‌گونه‌اي که به اطاعت و تأييد و همراهي او در ظاهر و باطنِ در امور مختلف بينجامد (طوسي، بي‌تا، ج‏9، ص336؛ ابن عاشور، بي‌تا، ج‏26، ص172). ممکن است کساني به‌‌ظاهر همراه رسول خدا باشند، اما در ‌واقع همگام و پيرو او نباشند. اين عده به يقين مشمول آيه نيستند. حتي همراهي در ايمان به رسول خدا، به‌تنهايي براي تشکيل چنين جامعة نمونه‌ و بالنده‌اي کافي نيست. شايد سرّ اطلاق اين معيت ـ به خلاف آياتي که قيد ايمان در آنها لحاظ شده (بقره: 214؛ توبه: 88) ـ اين باشد که در اين مقام، همراهي با رسول خدا بی ‌قید و شرط است و محدود به موضوعی خاص نيست. اين نکته از ويژگي‌هايي همچون سرسختي با کفار، مهرباني با يکديگر، اقامة نماز و ابتغاي مرضات الهي که در همين آيه براي «الذين معه» شمرده شده است، کاملاً قابل فهم است. چنين معيتي که آثارش در همة صحنه‌هاي زندگي ياران رسول خداˆ به‌ويژه در صحنه‌هاي سخت کارزار با دشمنان به‌خوبي هويداست، موجب بروز ويژگي‌هاي ستودني ايشان و مآلاً رشد و نمو شجرة توحيد شده است. آنان تا وقتي از اين فضايل برخوردارند که در باور و رفتار همراه رسول خداˆ باشند و از او پيشي نگيرند و عقب نيفتند (حجرات: 1) و شايد همين اهميت موجب تقديم این وصف بر ديگر مناقب اصحاب رسول خداˆ شده است. پيامبر اعظم ˆ طبق نص قرآن از چنان جايگاهي نزد پروردگار برخوردار است که نگاه ‌نداشتن حرمت او و نافرماني عامدانه از او، موجب بطلان تمامي اعمال خواهد شد (حجرات: 2؛ محمد: 33). درباره چگونگی همراهی اصحاب منتخب رسول گرامی اسلام با او اندکی بیشتر توضیح می‌دهیم:

        1. 1- 1- 1. چگونگی همراهي با رسول خدا در مسير توحيد

    همراهي با رسول خداˆ در مسير اقامة توحيد، الزاماتي دارد که بدون آن، طي اين طريق ميسر نيست. برخي از اين الزامات چنین است:

          1. الف) پذيرش ولايت پيامبر و خاندان رسالت و مجاهدت در راه خدا

    سير در مراتب توحيد، سير از تاريکي‌هاي شرک و کفر به وادي نور است. هرچند ورود به جرگة مسلمانان با اظهار ايمان به خدا و رسالت خاتم‌الانبياˆ رسميت مي‌يابد؛ اما طي مراحل اين سير تا رسيدن به ساحل توحيد، آزمون‌هاي دشواري را در پي دارد؛ هدف از اين آزمون‌ها، شناخته شدن مؤمنان واقعي و موحدان صادق است: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ» (عنکبوت: 2و3)؛ آيا مردم مي‌پندارند همين که [به زبان] بگويند ايمان آورديم، آنان را وامي‌گذارند و آزموده نمي‌شوند؟ ما کساني را که پيش از آنان بودند [نيز] آزموديم تا خداوند دروغ‌گويان را از راست‌گويان بازشناسي کند.

    پيمودن مسير توحيد، هرگز بي‌مدد فيض الهي ميسر نيست. اين خداوند سبحان است که با عهده گرفتن ولايت و سرپرستي مؤمنان، آنان را از تاريکي‌هاي شرک و کفر و نفاق به وادی توحید می‌رساند: «اللَّهُ‏ وَلِيُ‏ الَّذِينَ‏ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون‏» (بقره: 257)؛ خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمت‌ها به سوى نور بيرون مى‏برد و كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوت است كه آنها را از نور به سوى ظلمت‌ها بيرون مى‏برد؛ آنها اهل آتش‌اند و هميشه در آن خواهند ماند.

    در اين آيه از دو مسير و دو گونه ولايت سخن گفته شده است: يکي، ولايت خداوند سبحان که انسان‌ها را از تاريکي‌هاي شرک و کفر به نور توحيد مي‌رساند و ديگري ولايت اولياي طاغوت که انسان‌ها را به شرک و گمراهي مي‌کشاند (طباطبايي، 1417ق، ج2، ص334).

    آيات ديگر قرآن، ولايت و سرپرستي مؤمنان را منحصر به خداوند، رسولش و مؤمناني با ويژگي‌هاي خاص دانسته و شرط غلبه بر دشمنان را پذيرش ولايت ايشان معرفي کرده است: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏‏» ‌(مائده: 55 و56)؛ سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند؛ همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند. و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد باايمان را بپذيرند، پيروزند؛ [زيرا] حزب و جمعيّت خدا پيروز است (مکارم شیرازی، 1373، ص117).

    ولايت در اين آيه به معناي سرپرستي و اولويت و احقيت در تصرف است (ر.ک: طوسي، بي‌تا، ج3، ص563؛ طبرسي، 1403ق، ج 3، ص326؛ طباطبايي، 1417ق، ج 6، ص14). ولايت رسول خداˆ و مؤمنان خاص در اين آيه از سنخ ولايت الهي است و رسول گرامي اسلام و برخي مؤمنان به تبع ولايت الهي، از اين سنخ ولايت برخوردارند (طباطبايي، 1417ق، ج6، ص12و14). بي‌شک ولايت رسول و مؤمنان خاص ـ که طبق اخبار متواتر مراد از آن علي ‌بن ابي‌طالب† است‌ (طباطبایی، 1417 ق، ج1، ص34) ـ در عرض ولايت خدا نيست، بلکه همان ولايت الهي است که در وجود معصومان‰ تجلي يافته است.

    بنابراين طبق این آیات، مؤمنان تنها وقتي مي‌توانند، به طاغوت پشت کنند و به آن کفر بورزند که تحت ولايت خداوند و اولياي الهي (که خداوند سرپرستي و هدايت مؤمنان را به آنان سپرده) باشند؛ و‌گرنه هرگز از وادي شرک به وادي توحيد راه نخواهند يافت. بنابراین قدم اول پذیرش ولایت خدا و اولیای الهی است، نه کفر به طاغوت؛‌ این خداوند است که پس از پذیرش ولایت او و تسلیم بی‌قید و شرط در برابر اولیای او،‌ مؤمنان را از سیطره طاغوت نجات می‌دهد و به وادی توحید رهنمون می‌سازد؛ بدون پذیرش ولایت الهی، حتی کفر به طاغوت نیز ممکن نیست؛ روايات نيز همين مضمون را تأييد مي‌کنند. طبق روايات، ورود در حصن توحيد به‌جز از طريق پذيرش ولايت خاندان نبوت و اطاعت بی قيد و شرط از ايشان عملي نيست. حديث قدسي سلسلة الذهب از امام رضا† مؤيد همين نکتة مهم قرآني است (مجلسي، بي‌تا، ج 27، ص134).

    بر‌اين‌اساس سیر توحيدي ياران رسول خداˆ با ايمان به رسول خداˆ و پذيرش ولايت آن حضرت آغاز شده است. ايمان واقعی به رسول خداˆ به ‌عنوان وليّ مؤمنان نيز زمانی تحقق می‌یابد که ثمره‌اي عملي داشته باشد و با جهاد در راه خدا همراه باشد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَجاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون‏» (حجرات: 15)؛ مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده‏اند، سپس هرگز شكّ و ترديدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كرده‏اند؛ آنها راستگويانند. (مکارم، 1373، ص15)،‌ ایمان به خدا و رسولش اعتقاد قلبی به توحید و حقانیت و درستی رسالت‌های نبوی و پیروی از اوامر رسول خدا ˆ و جهاد با مال و جان در راه خداست؛ تنها چنین ایمانی از نظر خداوند پذیرفته و قابل تصدیق است (طباطبایی، 1417ق، ج18، ص329).

    حاصل اينکه مسلمانان تنها با پذیرش ولايت رسول گرامي اسلام و جانشيان او، به وادی توحید راه می‌یابند و در مسير توحيد راهبري می‌‌شوند و البته سکان‌دار توحيد در اين وادي، شخص رسول خداˆ است. اوست که مردم را از تاريکي‌هاي شرک و کفر به سوي نور توحيد راهبري مي‌کند: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ» (ابراهيم: 1)؛ ديگران در اين مسير تابع و وامدار اويند. شاهد این که در آیه فوق، رهانیدن مردم از تاریکی‌های شرک و کفر به اذن پروردگار به صراحت با تعبیر «لِتُخْرِجَ» به رسول اکرمˆ نسبت داده شده است.

          1. ب) پرهيز از بندگي طاغوت و اعتماد به کافران و ستمکاران

    سير به سوي توحيد و بندگي خداوند از منظر قرآن ملازم با دوري از بندگي طاغوت است. به همين سبب به‌ويژه در آغاز بعثت ـ در سوره‌هاي مکي ـ مردم همراه با بندگي خداوند، به پرهيز از بندگي طاغوت (بت‌ها و فرعونيان) خوانده شده‌اند: «وَلَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل: 36)؛ و همانا ما در ميان هر امتي پيامبري را برانگيختيم که خدا را بپرستيد و از طاغوت ـ بت‌ها و طغيانگران ـ دوري کنيد.

    سورة زمر نيز که به گواهي سياق آياتش، از سوره‌هاي مکي است (طباطبايي، 1417ق، ج 17، ص230)، پس از ‌معرفي رسول خدا و چشم‌اندازهاي نهضت توحيدي، معرفي طاغوت و دعوت مردم به اجتناب و دوري از آن را در دستور کار خود قرار داده است: «وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَأَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب‏» (زمر: 17ـ 18)؛ و آنان که از پرستش طاغوت (بت‌ها و طاغيان) پرهيز کردند و به خداي بازگشتند، ايشان را بشارت است. پس بندگان مرا بشارت ده، آنان که سخن را مي‌شنوند و بهترين را پيروي مي‌کنند؛ آنان کساني هستند که خداوند هدايتشان کرده و صاحبان خردند.

    طاغوت، شامل هر قدرت غير‌الهي‌ می‌شود که مردم را به بندگي خود، در مقابل بندگي خداوند فرامي‌خواند (طباطبايي، 1417ق، ج 2، ص344). مردمي که در عصر جاهليت سال‌ها به بندگي طاغوت تن داده‌اند، به‌راحتي از بند اسارت سران گردنکش کفر سر بيرون نمي‌آورند. از ديدگاه قرآن مؤمنان واقعي کساني هستند که در عين اطاعت از خدا و رسول و اولي الامر (جانشينان رسول خدا)، در هر امري به خدا، رسولش و جانشينان او (اهل‌بيت عصمت و طهارت) رجوع و از فرمانشان تبعيت ‌کنند و از مراجعه به طاغوت و رضايت به داوري او بپرهيزند:

    يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلا أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيداً (نساء: 59 ـ60).

    تعبير «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ» به‌خوبي نشان مي‌دهد که در فرهنگ قرآن، ايمان واقعي به خدا و رسولش هرگز با پيروي از طاغوت و تمايل به او و حتي رضايت به داوري او جمع نمي‌شود. قدرت‌هاي طاغوتي، در خدمت شيطان هستند و تنها مقصدشان گمراهي مؤمنان است و وظيفة مؤمنان در قبال ايشان، کفر و انکار آنها و پرهيز از هر گونه تمايل و اعتماد به آنهاست. کساني که مرعوب قدرت‌هاي طاغوتي هستند، آنان را حاکم بر سرنوشت خويش مي‌دانند و بدون اذن آنان، عملاً در عرصه‌هاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي حرکت و جنبشي نمي‌کنند، در واقع اسير مراتبي از شرک و بندگي طاغوت هستند و فاقد صلاحيت لازم براي اقامة توحيد در جامعه‌اند.

    درخت توحيد تنها در پرتو ايمان به خدا و تکيه بر امدادهاي الهي و پشتيباني اولياي او تناور مي‌شود و بر پاي خود مي‌ايستد. اين درخت تنومند هيچ نيازي به پيچيدن به پاي درخت بدمنظر و بي‌ريشة کفر و تکيه بر ستمکاران ندارد. قرآن کريم همه مؤمنان را به تکيه و توکل بر خدا فراخوانده و از هرگونه سستي در امر دين پرهيز داده است: «إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَاللَّهُ وَلِيُّهُما وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون»‏ (آل‌عمران: 122). قرآن، کساني را که بر غير‌خدا اعتماد مي‌کنند و سرپرستاني غيرخدا مي‌جويند، همانند عنکبوتي دانسته که به تارهاي سست و بي‌قرار تکيه کرده است:‌ «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون‏» (عنكبوت: 41) و حاصل اعتماد و اتکا به ستمکاران و تکيه بر ايشان، چيزي جز ترک ياري خداوند در دنيا و زبانه‌هاي دوزخ در آخرت نيست: «وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ» (هود: 113). رکون و تمايل به ستمکاران در بيان روايات دامنه‌اي وسيع دارد و هرگونه همکاري با ايشان، هرچند ناچيز را شامل مي‌شود. در حديثي از امام صادق† مي‌خوانيم: چون هنگامة قيامت فرا رسد، نداکننده‌اي ندا مي‌دهد كجايند ستمکاران و ياوران ستمکاران، آنان که براي ايشان جوهر [و قلمي] آماده کرده‌اند و يا کيسه‌اي براي آنان دوختند يا به اندازة کشش قلمي [بر لوحي] آنان را ياري کردند. پس آنان را هم با ستمکاران محشور کنيد (شعيري، 1405ق، ص155). چنين کساني سهمي از اقامة توحيد در جامعه ندارند؛ زيرا در عمل دچار مراتبي از شرک هستند و همين آلودگي، موجب حشر آنان با ستمگران و رسيدن شعله‌هاي دوزخ به ايشان خواهد شد.

          1. ج) پايمردي با ولي الهي و دوري از اختلاف

    بي‌شک يکي از رموز موفقيت ياران رسول خداˆ و تابعان ايشان در اقامة شجرة مبارک توحيد، همدلي و همبستگي و دوري از شقاق و دودستگي بوده است. آنان براي رضايت الهي و پيشبرد اهداف الهي، هيچ‌گونه دشمني و کينه‌اي را نسبت به مؤمنان به دل‌هاي خود راه نمي‌دادند: «وَالَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» (حشر: 10)؛ آنان از جانب خداوند فرمان يافته‌اند که براي حفظ قدرت و شوکت اسلام و تناوري شجرة طيبة آن، از مخاصمه و تنازع بپرهيزند: «وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا» (انفال: 46)؛ و يکديگر را به صبر در برابر مشکلات و ناملايمات به حق و صبر سفارش کنند: «وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر: 3)؛ و افزون بر استقامت فردي و همگاني،‌ ارتباط و همبستگي خود را با ولي و مقتداي خود و با يکديگر حفظ کنند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آل‌عمران:200).

    صابروا از مصدر مصابره به معناي صبر و استقامتي هماهنگ و همگاني در اطاعت از اوامر الهي و نيز در مشکلات و ابتلائات است.‌ چنين صبر و استقامتي در راه هدف، موجب فزوني ظرفيت و توان جامعه براي مبارزه با مشکلات مي‌شود (طباطبايي، 1417ق، ج 4، ص143). وَرابِطُوا، حالتي اعم از صبر و استقامتي همگاني در مقابل مشکلات است و آن، ايجاد جامعه‌اي يکپارچه همراه با ارتباطي سنجيده ميان قوا و نيروهاي انساني در تمام ابعاد حيات ديني است؛‌ خواه در حال آرامش و امنيت و خواه در هنگام تنش و ناامني؛ هدف از اين فرمان، دستيابي به سعادت حقيقي دنيا و آخرت است؛ اتحاد و همبستگي جامعة مؤمنان بايد همراه با تقوا و بر پاية پرواي الهي باشد (همان، ص92).

    امام صادق† آية مزبور را اين‌گونه تفسير کرده‌اند: «بر اداي فرايض ديني صبر کنيد و در ناملايمات و مشکلات صبر و استقامت همگاني پيشه کنيد و با امامانتان ارتباطي دوسويه برقرار کنيد» (کليني، 1362، ج2، ص81). بي‌ترديد ارتباط و همبستگي ميان مؤمنان از يک سو و ميان ايشان و امام و مقتدايشان از سوي ديگر، آنان را در برابر دشمنان چونان درختي ريشه‌دار و تنومند می‌کند که در برابر هيچ تندبادي سر خم نخواهد کرد و موجب خشم و غيظ کفار خواهد شد: «فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّار» (فتح:29 ).

        1. 2- 1. صلابت و سرسختي در برابر کافران

    در تعبیر «أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ»، اشداء جمع شديد از مصدر شدت به معنای سختی و صلابت در مقابل نرمی و لینت است. (ابن منظور، 1414ق، ذیل شدد). اين تعبير نشان‌دهندة فرهنگ حاکم بر اصحاب خاص رسول خداˆ به مثابه جامعه نمونه مسلمان و موحد است. اين جمع متشخص از مؤمنان، از چنان عزت و صلابتي در برابر دشمنان برخوردارند که اجازة هيچ‌گونه دخالت و نفوذي را به دشمنان نمي‌دهند؛ چنان‌که آيات ديگر همين نفوذناپذيري را تأييد مي‌کند (توبه: 16).

    بي‌شک سرسختي مؤمنان پیشتاز در صدر اسلام با کافران، تأثيري بي‌بديل در اقامه و بالندگي شجرة توحيد در ميان مؤمنان صدر اسلام داشته است. کافران که به خدا و روز قيامت باور ندارند، هرگز خيرخواه مؤمنان نيستند و دوست ندارند کوچک‌ترين خيري به مؤمنان برسد (بقره: 105). آنان اگر مهلت يابند، از رساندن هيچ آسيبي به مؤمنان کوتاهي نمي‌کنند. اگر هم گاهي رویي خوش و زبانی نرم به ايشان نشان مي‌دهند، از سر دلسوزي و محبت نيست، بلکه از سر نفاق و فريبکاري و براي نفوذ در مؤمنان و ريشه‌کن کردن شجره و نظام توحيدي است (بقره: 204).

    جايگاه پيروان سرسخت و نفوذناپذير رسول خدا ˆدر مقابله با دشمنان و تحکيم پايه‌هاي توحيد، بسيار ارزنده بوده است. آنان به گواهي تاريخ در راه اعتلاي کلمه توحيد، در برابر دشمنان و مهاجمان و متجاوزان بسيار مستحکم بودند و هرگز در مقابل دشمنان اسلام سستي نمي‌ورزيدند. قرآن حکيم، ايمان حقيقي به خدا و روز قيامت را با اظهار دوستي، محبت و مجامله با دشمنان خدا و رسولش ـ هرچند از نزديک‌ترين اقوام و خويشان باشند ـ ناسازگار مي‌داند: «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ‏ حَادَّ اللَّهَ‏ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ. أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» (مجادله: 22).

    مؤمنان واقعي کساني هستند که به خدا و رسولش ايمان دارند؛ هيچ ترديدي به خود راه نمي‌دهند و تا پاي جان در راه خدا و اقامة توحيد مي‌ايستند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَجاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (حجرات: 15).

    امير مؤمنان† درباره مقاومت و ايستادگي ياران راستين رسول خداˆ در برابر کفار و معاندان مي‌فرمايد:

    حقيقتاً ما [در ميدان كارزار] پادررکاب رسول خدا بوديم و با نزديکانِ [معاند و متجاوز] خود مي‌جنگيديم؛ اما اين مبارزه سخت و طاقت‌فرسا جز بر ايمان و تسليم و صبر بر ناگواري‌ها و جديتمان در جهاد با دشمنان نمي‌افزود ...؛ پس آن‌گاه که خداوند صدق ما را در ميدان عمل مشاهده کرد، دشمنانمان را خوار ساخت، و پيروزي را نصيبمان کرد؛ تاآنجاکه اسلام استقرار يافت و فراگير شد؛ چندان‌كه به هر شهر و ديار رسيد، و حكومت آن در آفاق پايدار گرديد. به جانم سوگند، كه اگر ما در برابر دشمن مثل شما بوديم، نه ستوني براي دين بر جا بود و نه شاخه‌اي از درخت آن سبز مي‌ماند! (نهج‌البلاغه،‌ خطبه 56)

    طلوع اسلام، همانند ديگر اديان آسماني، با مخالفت و مقاومت سران کفر و نفاق روبه‌رو بوده است. عده‌اي که ادامة حاکميت ستمکارانة خويش را در سربرآوردن نهال توحيد در جامعه نمي‌ديدند، در ريشه‌کن کردن نهال نورستة اسلام و خاموش کردن تلألو نور آن سعيی بليغ داشته‌اند: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِرُون‏» (توبه: 33)؛ آنها مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند؛ ولى خدا جز اين نمى‏خواهد كه نور خود را كامل كند، هرچند كافران ناخشنود باشند!

    در اين مصاف نيز مسئوليت اصلي در استقامت و پايداري با رسول خداست. خطاب قرآن مستقيماً متوجه اوست. او بايد در راه اقامة توحيد ثابت‌قدم باشد و از خواسته‌هاي کفار و منافقان پيروي نکند: «وَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَلا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ» (شورى: 15). مؤمنان ديگر نيز بايد با تأسي به او و در پناه ولايت و پشتيباني او در مقابل هجوم دشمنان مقاومت کنند و از هرگونه سرکشي بپرهيزند زیرا خداوند به آنچه مي‌کنند، بيناست: «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَمَنْ تابَ مَعَكَ وَلا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» (هود: 112).

        1. 3-1. نرم‌خويي و مهرباني با مؤمنان

    «رحماء بينهم»: رحماء‌ از مادة «ر، ح، م» و مصدرش رحمت است. برخي اهل لغت، رحمت را [وقتی در مورد انسان‌ها به کار می‌رود] حالتي دروني و نوعي عطوفت و نرم‌دلي در مقابل قساوت و سنگ‌دلي دانسته‌اند که احسان و نيکي به ديگران را در پي دارد (ابن منظور، 1414ق، ذیل شدد). البته این صفت وقتی در مورد خداوند به کار می‌رود باید از جهات نقص و انفعال باید پیراسته شود؛ از دیدگاه قرآن کريم، رحمت نمودها و مظاهر فراوانی دارد و در مواردي چون مهرباني و نرم‌خويي نسبت به ديگران (آل‌عمران: 159)، تأمين نيازهاي آنان (روم: 21)، ياري ديگران (بقره: 286)، نجات مؤمنان از مخاطرات (يونس: 86)، ياري مؤمنان تا پيروزي بر کفار (روم: 5) و قدرت و مکنت بخشيدن به مؤمنان ‌(يوسف: 56) به کار رفته است.

    از تعبير «رُحَمَاء بَيْنَهُمْ» نيز مي‌توان استفاده کرد که احسان و رحمت در ميان ياران حقيقي رسول خداˆ به‌مثابه جامعة نمونه مسلمان، به شکل فرهنگي عمومي درآمده است؛ چندان که جلوه‌هاي آن در همة روابط اجتماعي آنان نمايان است. نظام و حکومت توحیدی پيامبر گرامي اسلامˆ در عصر مدني بر همين پايه شکل گرفته و سامان یافته است.‌

    امام صادق† در حديثي مي‌فرمايد: «بر مسلمانان فرض است كه براى پيوستن به يكديگر بكوشند و در محبت به يکديگر دستيار هم باشند و نسبت به نيازمندان مواسات نشان دهند و به يکديگر مهرباني كنند تا همگان چنان‌كه خداى بزرگ فرموده، «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» باشند» (کليني، 1362، ج2، ص175).

        1. 4-1. استمرار بر حال نماز

    «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً»: دو واژة «رُكَّع» و «سُجَّد» جمع راكع و ساجد و خبر ديگري براي «وَالَّذِينَ مَعَهُ» هستند و مراد از اين عبارت، استمرار مؤمنان در نماز و عبادت و تلاش براي تهذيب نفس، ارتقاي معنوي و قرب الهي با اداي نماز است (طباطبايي، 1417ق، ج 18، ص229؛ ابن‌عاشور، بي‌تا، ج 26، ص173). همين تکيه بر ارتباط با خدا و امور معنوي،‌ زمينة تحقق جامعه‌اي را با فرهنگ و تمدني متفاوت از فرهنگ و تمدن مادي فراهم مي‌‌کند.

    خداوند سبحان بنا به نص قرآن کريم ياري خود را در دشواري‌ها تنها شامل حال کساني مي‌کند که با تمکن در زمين، نماز را بر پا مي‌دارند و ارتباط معنوي خود را با پروردگارشان با عبادت مستحکم مي‌‌نمايند: «... وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» (حج: 1). همو از مؤمنان خواسته است که در تمام مشکلات و سختي‌هاي پيش ‌رو از صبر و نماز ياري بخواهند و همراهي خود را منوط به اين دو عنصر اساسي، يعني ارتباط با خود و صبر در مشکلات کرده است؛ زيرا اين دو، بهترين وسيله براى پيروزى‌اند. صبر، هر بلا و يا حادثة عظيمى را كوچك و ناچيز مى‏كند، و نماز كه اقبال به خدا و التجا به اوست، روح ايمان را زنده مى‏سازد و آدمى را متنبه می‌کند كه به رکني استوار و دستگيره‌اي مستحکم تکيه زده است (طباطبايي، 1417ق، ج1، ص152).

    حاصل اينکه يکي از مهم‌ترين بنیان‌های شجرة توحيد، معنويتي است که در سايه‌سار نماز و اتصال و ارتباط به خداوند سبحان تحقق مي‌يابد. ياران رسول خداˆ با اتکا به سرماية ولايت الهي و فرهنگ معنويت و قرب به خداوند و نيز مرزبندي با کفار و مشرکان در صدر اسلام، توانستند جامعه‌ای بسيار پايدار و مقاوم پايه‌ريزي کنند؛ جامعه‌ای که به جاي خودمحوري و اتکا بر استخفاف و تحقير ديگران و اصالت‌ دادن به ارزش‌هاي مادي و بي‌رحمي به ضعفا، که از ويژگي‌هاي بارز فرهنگ مادی است (زخرف: 54)، بر پاية اصالت دادن به ارزش‌هاي معنوي، عزيز شمردن مؤمنان (منافقين: 8) و تکريم مؤمنان (کهف: 28) بنا نهاده شده است.

    آنچه ياران و همراهان رسول خداˆ را از ديگران ممتاز كرده و سبب سربرافراشتن شجرة توحيد شده، برخورداري از همين فضايل اخلاقي است؛ وگرنه صرف همنشيني و هم‌سفره بودن با تأثیر پذیرفتن از سجایای اخلاقی پيامبر ˆ همراه نباشد، فضيلتي به شمار نمی‌آید. سعد از امام باقر† روايت مى‏كند كه از آن حضرت پرسيدند: تفسير آية شريفة «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْواناً» چيست: امام† فرمودند:

    اين مثلى است كه در شيعيان ما جارى مى‏گردد؛ همان‌گونه كه براى آنها در اصلاب جريان پيدا مى‏كند و بعد در ارحام كشت مى‏شود و بعد از مدت معينى آنها را از ارحام خارج مى‏سازد و پيمان از آنها مى‏گيرد؛ گروهى از آنها از متقين هستند و جماعتى از شهدا و گروهى دل‏هايشان امتحان مي‌شود. دسته‏اى از آنها از دانشمندان، جماعتى از آنها از بزرگان و جمعيتي از آنها از شجاعان به‌ شمار مى‏آيند. بعضى پرهيزگار هستند و دسته‏اى اهل تقوا و فضيلت مى‏باشند. گروهى اهل تسليم و رضا به ‌شمار مى‏روند؛ آنها با اين فضيلت‏ها و بزرگواري‌ها رستگار شدند و به رحمت خداوند رسيدند و بر مردم فضيلت پيدا كردند و از خود در ميان مردم نام نيك نهادند (مجلسي، بي‌تا، ج69، ص170).

        1. 5-1. پي‌جويي فضل و خشنودي الهي

    «يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْواناً»: فضل در اصل به معناي زياده در چيزي است و بر بخششي بيش از استحقاق، اطلاق مي‌شود (راغب اصفهاني، 1412ق، ذیل همین ماده). اين واژه در قرآن کريم، درباره مصاديق متعددي از جمله نعمت (بقره: 122)، مال و ثروت (توبه: 28)، منابع طبيعي (نحل: 14)، آرامش ناشي از ازدواج و نيز ازدياد نسل (نور: 33)، حکمت و حکومت (نساء: 54)، جامعة ديني آرماني اسلام (مائده: 54)، توحيد و دين قَيِّم (يوسف: 38) و قدرت ماوراي طبيعي (سبا: 10) به کار رفته است و ممکن است در این آیه نیز چنین مصادیقی مراد باشد؛ این مصادیق به قرينة آيات بعد، گونه‌اي از اسباب قدرت مادي و معنوي برای جامعه توحیدی شمرده مي‌شوند. شايد بتوان گفت مؤمناني که خداوند در اين آيه آنان را ستوده، با انگيزه‌اي الهي در جست‌وجوي فزوني نعمت خداوند هستند؛ نعمتي که در نهايت موجب تحکيم پايه‌هاي قدرت اجتماعي جامعه و حاکميت قدرتمند اسلامي مي‌شود.

    مؤیّد اين مدعا این که قرآن در پي بيان اين اوصاف، تمثيلي آورده که فرايند تشکيل جامعة‌ قدرتمند اسلامي را ترسيم کرده است. در اين تمثيل، سه فعل «فازره»، «فاستغلظ» و «فاستوي علي سوقه» به‌روشني بر تحکيم و استقلال پايه‌هاي اسلام و جامعة اسلامي دلالت مي‌کنند. بنابراين شاید بتوان ادعا کرد که همراهان رسول خدا ˆ، طبق تعبیر آیه (يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ) همواره طالب فزوني هستند که اسباب قدرت، استحکام و استقلال جامعة اسلامي را فراهم می‌آورد و البته پی‌جویی این فزونی،‌ هرگز در جهت ارضاي اميال و شهوات افراد و احزاب و حاکميت طاغوت نيست؛ بلکه آنان برای کسب رضایت و خشنودی خداوند در پی این فزونی هستند. عطف واژة «رضواناً» بر «فضلاً» نيز مؤيد اين معناست. آنان در تمام فعاليت‌ها و مجاهدت‌هاي خود به دنبال کسب رضايت الهي‌اند و خداوند چنين کساني را به سبب همين ويژگي در راه‌هاي امن خود راهبري و به صراط مستقيم رهنمون مي‌کند (مائده: 16) و البته طلب خشنودی خداوند نيز در گرو پذیرش هدايت قرآن و اطاعت از قانون و شريعت الهي است.

        1. 6-1. آراستگی به نشان بندگي

    سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ: واژة «سيما» از مادة «س، و، م»، به معناى علامتي است که با آن خير و شر کسي يا چيزي شناخته مي‌شود (ازهري، 1421ق، ج 13، ص76) و جملة «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ» روى هم مبتدا و خبر، و جملة «مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» حال برای ضميرى است كه در باطن خبر است و به سيما باز مى‏گردد؛ و يا بيان براى سيماست (آلوسي، 1415ق، ج 13، ص277).

    ياران رسول خدا، نشان بندگي و سرسپردگي خداوند بر چهره دارند و راز و رسم دلدادگي و عشق به خداوند از چهرة آنان خوانده مي‌شود. جامعة مسلمان و موحد بايد در ظاهر و باطن، نشان از بندگي خداوند داشته باشد؛ هرگز نبايد داغي از طاغوت در صورت و سيرت جامعه اسلامی زده شود و آثار مادیگرایی و دنیاپرستی در چهره و رفتار افراد جامعه مشاهده گردد.

        1. 7-1. رشد متوازن و متعادل با تکيه بر استعدادهاي خدادادي و یاری رسول خداˆ

    «مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيما»‏.

    فراز اول آية 29 سورة فتح، ياران منتخب رسول خدا را به ويژگي‌هايي ستودني وصف کرده و فراز دوم آنان را به کشته‌اي تشبيه کرده كه جوانه‏اش را برمي‌آورد؛ سپس آن را نيرومند مي‌سازد تا ستبر گردد و بر ساقه‏هايش مي‌ايستد و كشاورزان را به شگفتي و کفار را به خشم مي‌آورد.

    شطأ در اين آيه، به معناى جوانه‏هايي است كه از گياه سربر مي‌آورند و در اطراف آن مى‏رويند (راغب اصفهاني، 1412ق، ذیل همین ماده). زرع، اعم از گندم يا جو است و شامل جوانه درختان نيز مي‌شود (ابن‌منظور، 1414ق، ذیل همین ماده). تعبير «اخرج شطأه» از باب افعال نيز به جاي «خرج شطأه»، ممکن است براي توجه دادن به نقش اساسي گياه و ظرفيت‌هاي دروني خدادادي آن در روياندن جوانه‌ها باشد. تنها گياهي که از درون سالم و بانشاط است مي‌تواند جوانه‌هاي شاداب بر خود بروياند و البته سلامت و نشاط گياه نيز خود مرهون زمين و زمينه‌اي مساعد براي رشد است. گياهي که بر زميني نامساعد روييده باشد، بر پا نمي‌ايستد و به بار نمي‌نشيند.‌ خداوند توحيد را در آية 27 سورة ابراهيم به «شجره‌اي طيبه» تشبيه کرده است با ريشه‌هايي ثابت و استوار و شاخه‌هايي برافراشته که هر زمان به اذن پروردگارش ثمر مي‌دهد (ابراهیم: 27). مراد از کلمة طيبه در اين آيه، توحيد است (طباطبايي، 1417ق، ج12، ص50). ريشة ثابت و استوار اين شجرة مبارک طبق برخي روايات، وجود رسول گرامي اسلام است (عروسي حويزي، 1415ق، ج2، ص535).

    فاء در «فاستغلظ» حرف عطف است و از ميان معاني سه‌گانه (ترتیب، تعقیب و سببیت) در اينجا،‌ معناي سببيت مناسب‌تر است؛ زيرا در جملة «فاستغلظ» در همين سياق، استغلاظ (ستبر شدن) زرع، سبب استوا و ایستادن آن بر ساقه‌هايش است. به‌همين‌ترتيب اوصاف زرع در قالب تمثيل به گونه‌اي بيان شده که هر مرحله‌اش سبب و زمينة تحقق مرحلة بعدي است.

    «فآزره» باب افعال از ماده «ا، ز، ر» به معنای یاری کردن و تقویت است (راغب اصفهاني، 1412ق،‌ ذیل همین ماده). دربارة فاعل و مفعول «آزره» چند احتمال مطرح است: برخي «آزره» را عطف بر «اخرج» دانسته‌اند (طباطبایی،‌ 1417ق، ج 18، ص300؛ درویش، 1415ق، ج9، ص254؛ قرشي، ج10، ص260). به اين ترتيب همان زرع (کِشته) است که به اتکاي اندوخته‌ها و ظرفيت‌هاي درونی‌اش جوانه‌هايش را مي‌روياند و به آنها قدرت و قوت مي‌بخشد. طرف‌داران اين قول، خود دربارة فاعل افعال (استلغظ، استوی) بعدي دو دیدگاه دارند؛ طرفداران دیدگاه اول، تمام افعال بعدي را نيز معطوف بر اخرج دانسته‌اند. بر پاية اين دیدگاه، همان زرع (کِشته) است که ضخیم و تنومند می‌شود و به پای خود می‌ایستد (طبرسي، 1372، ج9، ص192)؛ طبق دیدگاه دوم. فاعل استغلظ و استوی شطأ یا جوانه‌هاست. طبق اين احتمال، پس از آنکه دانه يا نهال نوپاي درخت، شاخه‌ها و جوانه‌هايش را تقويت کرد يا هر دو به تقويت هم پرداختند، جوانه‌ها رشد مي‌کنند و محکم مي‌شوند تا بالأخره به مرحلة استوا مي‌رسند و بر پاي خود مي‌ايستند (طباطبايي، 1417ق، ج 18، ص300؛ قرشي، 1377، ج10، ص260؛ مكارم شيرازي، 1374، ج22، ص116).

    شايد از تعبير «فاستوي علي سوقه = پس بر پایه‌های خودش بایستد» نیز با توجه به لوازم آن بتوان نکته‌اي ديگر استفاده کرد. توضيح اينکه هر گیاهی آن‌گاه می‌تواند بر ساقه و پایه خود بایستد که رشدی متوازن و متعادل داشته باشد نه نامتوازن و بی‌قواره!؛ این مثال ـ به فرض پذیرش لوازمش ـ نمودهای روشنی در جامعه دارد؛ جامعه‌اي حقيقتاً رشد می‌یابد و بر پای خود می‌ایستد که رشدی متوازن در تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی‌اش داشته باشد (ر.ک: رجايي، 1378، ص38). جامعه‌اي که تنها در برخي ابعاد رشد و توسعه يافته اما در ابعاد ديگر ضعيف و ناتوان است، هرگز نمي‌تواند بر پاي خود بايستد و در برابر آسيب‌ها از خود محافظت کند.

    اگر بتوانیم چنین مدلول التزامی را از تمثیل آیه استفاده کنیم، باید اذعان کنیم که رشد جامعة ديني نيز بايد در همة جهات و از جميع ابعاد باشد. براي مثال اگر جامعه‌اي تنها به لحاظ توجه به آخرت رشد يافته باشد و آحاد افراد جامعه به زخارف دنيا بي‌توجه باشند، اما از جهت اقتصادي ضعيف و وابسته به بيگانه باشد، هرگز نمي‌تواند روي پاي خود بايستد و بايد براي تأمين نيازهاي ضروري خود وام‌دار ديگران باشد و چه‌بسا از اين لحاظ فرودست و وابسته به بيگانه و آسيب‌پذير شود؛ درحالي‌که خداوند هرگز به چنين وابستگي و فرودستي‌اي خشنود نيست (نساء: 141). شايد تعبير «فاستوي علي سوقه» اشاره به همين نکته داشته باشد. گياه در صورتي بر ساقه‌هايش به‌گونه‌ای استوار مي‌ايستد که پس از نيرومندي و ستبري، قسمت‌هاي مختلف گياه، رشدي متوازن، متعادل و هماهنگ داشته باشند؛ در غير اين صورت طبعاً گياه بر پايه‌هاي خود نخواهد ايستاد.

    رشد و تنومندي نهال توحيد نيز در طول تاريخ اسلام به همين منوال بوده است. مسلماناني که در راه اعتلاي کلمة توحيد جهاد مي‌کردند، ابتدا گروهي ناچيز و ضعيف بودند که به‌تدريج با پشتيباني رسول گرامي اسلام و تأييد خداوند سبحان در همة ابعاد فردي و اجتماعي انساني قوت يافتند؛ تا اينکه به یاری الهی تشکلي قوي از جامعه مؤمنان در مکه و مدينه و اطراف آن شکل گرفت. قرآن کريم اين مرحله را براي تقويت حس شکرگزاري در مسلمانان بارها يادآوري کرده است: «وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (انفال: 26)؛ و ياد آورديد زماني را كه شما در روى زمين، گروهى كوچك و اندك و زبون بوديد؛ چندان كه بيم داشتيد مردم شما را بربايند؛ ولى او شما را پناه داد و با يارى خود تقويت كرد و از روزي‌هاى پاكيزه بهره‏مندتان ساخت؛ شايد شكر نعمتش را به جاي آوريد!

    دعوت به توحيد از جانب رسول اکرمˆ ابتدا به صورت مخفيانه و و در ميان نزديکان حضرت صورت گرفت و در آغاز تعداد بسيار اندکي از خواص امت اين دعوت را پذيرفتند که همان‌ها هستة اولية جامعة مسلمانان صدر اسلام را تشکيل ‌دادند (صدوق، بي‌تا (امالی)، ص22؛ همو، بي‌تا (توحید)، ص181؛ مجلسي، بي‌تا، ج 38، ص257). پس از آن رسول گرامي اسلامˆ فرمان يافت تا خويشان خود را بيم دهد: «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (شعراء: 214)؛ سپس دامنة تبليغ اسلام گسترش يافت و مکه و اطراف آن را دربرگرفت: «وَكَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَمَنْ حَوْلَها» (شورى: 7) و در نهايت دعوت اسلام همة مردم و تمام کساني را که قابليت دريافت پيام الهي دارند، شامل شد: «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ» (اعراف: 158)؛ «وَأُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ»‏ (انعام: 19) (طباطبايي، 1417ق، ج4، ص159).

    با تبليغ علني دين، به‌تدريج عده‌اي از مؤمنان خالص و پيشتاز با پذيرش دعوت توحيد در اطراف وجود رسول خداˆ حلقه زدند و بدين‌ترتيب نخستين جوانه‌هاي نهال نورستة اسلام سربرآورد و اين مؤمنان با همراهی رسول خداˆ خود به تدریج موجب بالندگي و ستبر شدن اين نهال نوپا شد. بيان اين تمثيل در پي آن صفات پسنديده، نشان‌دهندة تأثير اين اوصاف در اقامة شجرة توحيد و اعتلاي کلمة توحيد است و بي‌شک وجود نظاير همين صفات در مؤمنان با همين روند، مي‌تواند به اقامة توحيد در ديگر اعصار و امصار بينجامد.

      1. 2. ترتیب اوصاف یاران منتخب رسول خداˆ و حکمت آن

    ترتيب اين اوصاف در آيه 29 سوره فتح اتفاقي و بي‌حکمت نيست. چنان که پیش از این اشاره شد، شايد بتوان مهم‌ترين وصف، يعني همراهي با رسول خدا در اعتقاد و عمل را که با تعبير «معه»‌ در ابتداي آيه بيان شده، مهم‌ترين عامل اقامة توحيد دانست؛ به‌همين‌ترتيب صلابت و سرسختي در برابر کافران، جايگاهي ارزنده‌تر از مهرورزي با مؤمنان در اقامة توحيد دارد. اگر مؤمنان از ابتدا صفوف خود را از کافران جدا نکنند و نسبت به آنان سرسختي و صلابت لازم را نداشته باشند، شجرة توحيد با نفوذ رگه‌هايي از کفر و نفاق، از درون آسيب مي‌بيند و فرصتي براي ظهور و بروز صفات ديگر باقي نمي‌ماند. به‌مثال رکوع و سجده که مظهر عبادت و بندگي خداست و در آيه، با تعبير «تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» پس از «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم‏» ذکر شده، وقتي حقيقتاً تحقق مي‌يابد که مسلمانان در دعوی ايمان خود صادق باشد. کسانی که دعوی ایمان دارند، اما در مقابل کفار، صلابت و سرسختي لازم را ندارند، با دشمنان خدا جهاد نمي‌کنند و دوست و همراز خود را از ميان کافران برمي‌گزينند، از ديدگاه قرآن هنوز در آزمون ايمان پذيرفته نشده و در دعوي ايمانشان صادق نيستند (عنکبوت: 4). چنين کساني به حقيقت ايمان نرسيده‌اند و نمي‌توانند به واقع اهل عبادت و بندگي و رکوع و سجود باشند: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلا رَسُولِهِ وَلا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُون»‏ (توبه: 16) (طباطبايي، 1417ق، ج9، ص160). به همين دليل در اين نوشتار نيز در بيان و تحليل اوصاف، تقديم و تأخير آنها در آية 29 سورة فتح که شاید نشانة اهمیت بیشتر هر یک از این اوصاف در اقامه توحید باشد، رعايت شده است.

      1. جمع‌بندي و نتيجه‌گيري

    1. شجرة مبارک توحيد به‌خودي‌خود ريشه نزده و شاخه نيفراشته است. ياران منتجب رسول خداˆ در رشد اين شجرة طيبه نقشي بي‌بديل داشته‌اند که مي‌توان آن را در آيينة آية 29 سورة فتح به تماشا نشست.

    2. همگامي و همراهي ياران رسول خداˆ با او در باور و عمل، مهم‌ترين نقش را در تناوري شجرة توحيد و اقامة توحيد در جامعه داشته است.

    3. ياران منتجب رسول خداˆ با پذيرش ولايت پيامبر گرامي اسلام و خاندان پاکش و نيز پرهيز از بندگي طاغوت و دوري از دودستگي، توفيق همراهي با رسول خدا و اجراي اهداف توحيدي را در جامعه يافته‌اند.

    4. فرهنگ حاکم بر اصحاب خاص رسول خداˆ به‌ عنوان هستة مرکزي جامعة اسلامي، سرسختي در برابر دشمنان دين خداست؛ مؤمنان واقعی، با عزت و صلابتي مثال‌زدني، اجازة هيچ‌گونه دخالت و نفوذي را به کافران نمی‌دهند و هرگز کفار و مشرکان را بر مقدرات خويش مسلط نخواهند کرد.

    5. رحمت و مهرورزي به‌مثابه فرهنگي عمومي در ميان ياران و همراهان رسول خدا درآمده است؛ چندان که آثار آن به‌شکلي فراگير در قالب‌هاي گوناگون در ميان مردم و نيز در رابطة مردم با اوليا و زمامداران مشاهده مي‌شود.

    6. در ميان ياران رسول خداˆ نماز و اقبال به عبادت و معنویات از جايگاهي ويژه برخوردار است. آنان در نماز و عبادات خود استمرار دارند؛ به‌طوري که گويي ايشان را همواره در رکوع و سجود مي‌بيني. آنان حتي در حال طلب فضل و نعمت‌هاي الهي نيز از نماز و ياد خدا و تعظيم الهي فاصله نمي‌گيرند و هيچ چيز، آنان را از ياد خدا و بندگي او بازنمي‌دارد.

    7. مؤمناني که خداوند در اين آيه آنان را ستوده، با انگيزه‌اي الهي در جست‌وجوي فزوني نعمت خداوند هستند؛ نعمتي که در نهايت موجب تحکيم پايه‌هاي قدرت اجتماعي جامعه و حاکميت قدرتمند اسلامي مي‌شود.

    8. راه و رسم دلدادگي و عشق به خداوند از چهره ياران راستين رسول خداˆ خوانده مي‌شود. آنان در ظاهر و باطن، نشان از بندگي خدا دارند و هيچ داغي از طاغوت بر چهره و رفتار آنان نمايان نيست.

    9. رشد متوازن و متعادل با تکيه بر استعدادهاي خدادادي، پشتيباني ولي خدا و امدادهاي الهي، موجب برپايي شجرة توحيد در جامعة منتخب از ياران راستين رسول خداˆ شده است. جامعه‌اي نامتوازن و نامتعادل که تنها در برخي ابعاد توسعه يافته، هرگز نمي‌تواند بر پاية خود استوار بايستد. سرّ اين توازن و اعتدال را نيز بايد در همراهي اعتقادي و عملي با رسول خداˆ و جانشينان او و جلونیافتادن و عقب‌نماندن از ایشان جست‌وجو کرد.

    10. تک‌تک فضايل ممتاز ياران رسول خدا ˆاز قبیل شدت و صلابت در مقابل کفار و رحمت و مهربانی بای یکدیگر، ر رشد و بالندگي توحيد در جامعة نمونة صدر اسلام نقشي بسزا داشته است و وجود نظير همين فضايل در مؤمنان مي‌تواند موجب اقامة توحيد در همة امصار و اعصار و در همة ابعاد و قلمروهاي جامعه باشد.

    11. فاصله گرفتن مؤمنان از هر يک از اين فضيلت‌ها از قبیل روی خوش نشان دادن به کفار و مشرکان، نامهربانی با مؤمنان و فاصله گرفتن از نماز و معنويات، موجب رخنة کفار و آسيب جدي به جامعة توحیدی در تمام عرصه‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی‌‌اش می‌شود.

    12. اگر فضايل و ارزش‌ها و معيارهاي الهي در رفتار فردي و اجتماعي آحاد يک جامعه (اعم از تودة مردم و زمامداران) نمود نداشته باشد و نهادهاي اساسي جامعه مانند نهاد قانون‌گذاري، اجرايي و قضايي طبق معیارهای توحیدی سامان نیافته باشد، توحيد به معناي واقعي کلمه در آن جامعه راه نیافته است.

     

    References: 
    • آلوسي، سيدمحمود، 1415ق، روح المعاني، بيروت، دار الکتب العلمية.
    • ابن عاشور، محمد طاهر، بي‌تا، التحرير و التنوير، بيروت، مؤسسة التاريخ.
    • ابن منظور، محمد بن مكرم، 1414ق‏، لسان العرب، چ سوم، بيروت‏، دار صادر.
    • ابن هائم شهاب‌الدين، احمد بن محمد، 1423ق، التبيان فى تفسير غريب القرآن، بيروت، دار الغرب الإسلامي‏.
    • ابن هشام، جمال‌الدين، 1412ق، مغني اللبيب عن کتب الاعاريب، بيروت، دار الفکر.
    • ازهري، ابي منصور محمد بن احمد، 1421ق، تهذيب اللغة، بيروت، دار احياء ‌التراث العربي.
    • بحراني، سيدهاشم، 1416ق، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1383، توحيد در قرآن، قم، اسراء.
    • حسيني استرآبادي، سيدشرف‌الدين علي، 1409ق، تأويل الايات الظاهرة، قم، جامعه مدرسين.
    • خامنه‌اي، سيدعلي، 1384، گام بلند‌ (گزيده بيانات مقام معظم رهبري در مراحل فرايند تحقق اهداف اسلامي)،‌ تهران، اسوه.
    • درويش، محي‌الدين، 1415ق، اعراب القرآن الکريم و بيانه، چ چهارم، سوريه، دار الارشاد.
    • راغب اصفهانى، حسين بن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودى، بيروت‏، دار العلم الدار الشامية.
    • راوندي، قطب‌الدين سعيدبن هبة الله، 1405ق، فقه القرآن في شرح آلايات الاحکام، چ دوم، قم، کتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي.
    • رجايي، سيدمحمدکاظم، 1378، «توسعه به‌عنوان هدف» (نگرش قرآني)، معرفت، ش 28.
    • سمين الحلبي، احمدبن يوسف، 1415ق، الدر المصون في علوم الکتاب المکنون، تحقيق: احمد محمد الخراط، دمشق، دار العلم.
    • شعيري، تاج‌الدين، 1405ق، جامع الاخبار، قم، رضي.
    • صدوق، محمد، 1395ق، کمال الدين و تمام النعمة، چ دوم، تهران، اسلاميه.
    • ـــــ ، بي‌تا، امالي، قم، اعلمي.
    • ـــــ ، بي‌تا، توحيد، قم، جامعه مدرسين.
    • طباطبايى، سيدمحمدحسين‏، 1417ق‏، الميزان فى تفسير القرآن،‏ قم‏، جامعه‏ مدرسين.
    • طبرسى، فضل بن حسن‏، 1372، مجمع البيان فى تفسير القرآن، با مقدمه محمدجواد بلاغى‏، چ سوم، تهران‏، ناصرخسرو.
    • طبرسي، احمد بن علي، 1403ق، الاحتجاج علي اهل اللجاج، مشهد، مرتضي.
    • طوسى، محمد بن حسن‏، بي‌تا، التبيان فى تفسير القرآن‏، تحقيق احمد قصيرعاملى‏، بيروت‏، دار احياء التراث العربى‏.
    • عروسي حويزي، عبدعلي بن جمعه، 1415ق، تفسير نور الثقلين، چ چهارم، قم، اسماعيليان.
    • فراهيدى، خليل بن احمد، 1414ق‏، ترتيب کتاب العين، تحقيق: مهدي مخزومي و ابراهيم سامرايي، قم، اسوه.
    • قرشي، سيدعلي‌اکبر، 1377، تفسير احسن الحديث، چ سوم، تهران، بنياد بعثت.
    • کليني، محمد بن يعقوب،‌ 1362، الكافي‏، چ دوم، تهران، دار الكتب الإسلامية.
    • مجلسي، محمدباقر، بي‌تا، بحار الانوار، تهران، اسلاميه.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1389، خداشناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مصطفوى، حسن، 1385، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران‏، مصطفوي.
    • مطهري، مرتضي، 1370، انسان کامل، چ پنجم، تهران، صدرا.
    • معين، محمد، 1371، فرهنگ معين، تهران، اميرکبير.
    • مغنيه، محمدجواد، 1424ق، تفسير الکاشف، تهران، دار الکتب الاسلامية.
    • مکارم شيرازي، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامية.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اشرفی، امیررضا، پورعلی فرد، محمدمهدی.(1396) عوامل اقامه‌ی توحید در جامعه از دیدگاه قرآن با تأکید بر آیه‌ی 29 سوره‌ی فتح. ، 10(2)، 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    امیررضا اشرفی؛ محمدمهدی پورعلی فرد."عوامل اقامه‌ی توحید در جامعه از دیدگاه قرآن با تأکید بر آیه‌ی 29 سوره‌ی فتح". ، 10، 2، 1396، 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اشرفی، امیررضا، پورعلی فرد، محمدمهدی.(1396) 'عوامل اقامه‌ی توحید در جامعه از دیدگاه قرآن با تأکید بر آیه‌ی 29 سوره‌ی فتح'، ، 10(2), pp. 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اشرفی، امیررضا، پورعلی فرد، محمدمهدی. عوامل اقامه‌ی توحید در جامعه از دیدگاه قرآن با تأکید بر آیه‌ی 29 سوره‌ی فتح. ، 10, 1396؛ 10(2): 5-22