آسیبشناسی بیتوجهی به ارتباط معنایی واژگان «اساطیر الاولین» و «امّی» در ترجمههای فارسی قرآن کریم
Article data in English (انگلیسی)
-
- مقدمه
ترکیب قرآنی «اساطیرالاولین» از نظر ریشهشناسی لغوی و استنباطهای قابل تأمل مستشرقان از این مفهوم، چالشبرانگیز بوده است. این واژه، با اینکه حوزة معنایی آن در تفاسیر تحولات بسیار سریع و شتابزدهای را پشت سر گذاشته، در ترجمههای فارسی قرآن به صورت یکسان و با معادل معنایی «افسانههای پیشینیان» جایگزین شده است. این همسانی معادلیابی در تعداد زیادی از ترجمهها، بیانگر تقلیدی بودن و نه تحقیقی بودن کار مترجمان فارسیزبان دربارة این ترکیب قرآنی است.
اگر چالشهای علم اسطورهشناسی را ـ که در فهم این ترکیب قرآنی مؤثر بودهاندـ در نظر بگیریم، فهم درستتر این واژة قرآنی بیشازپیش ضروری مینماید. برخلاف نظر برخی مستشرقان، اساطیرالاولین هیچ ربطی به قصههای قرآنی ندارد و اتهامی است برای الهی نبودن اصل قرآن، که در سورههای مکی از زبان مشرکان برای تضعیف دعوت پیامبر به قرآن نقل شده است. از سوی دیگر، وصف «امّی» برای پیامبر اکرم، براي رفع چنین اتهامی از ساحت مقدس قرآن میباشد.
مفهوم دقیق دو واژة «اساطیرالاولین» و «امّی» در سیاق آیات قرآنی و چگونگی بازتاب آن در ترجمههای فارسی قرآن، از پرسشهاي محوری اين پژوهش است. از سوي دیگر، یکی از نکات قابل توجه در صحت و دقت ترجمة قرآن، توجه به این مطلب است که کلمات در قرآن، هر یک تنها و مستقل از کلمات دیگر به کار نرفته، بلکه با ارتباط نزدیک به یکدیگر به کار رفتهاند و معنای شفاف خود را دقیقاً از مجموع دستگاه ارتباطاتیاي که با هم دارند، به دست میآورند. بنابراين، پرسش مهم دیگری نیز در این پژوهش مطرح میشود: بین دو واژة «اساطیرالاولین» و «امّی» در آیات قرآن، چه ارتباط معنایی وجود دارد؟
شایان ذکر است که توجه به این ارتباط هدفـمند و معنادارِ دو واژة مورد بحث، تاکنون از نگاه پژوهشگران این عرصه مغفول بوده است. پژوهش حاضر، تلاشی در راستای پاسخگویی به پرسشهاي يادشده میباشد.
-
- پیشینة پژوهش
اخیراً پژوهشهایی بهطور مستقل به چالشهای معنایابی این دو واژه پرداختهاند. در پی چالشهای معاصر دربارة اسطورهای بودن قصص قرآنی، که محمد احمد خلف الله در رسالة دکتری خود با عنوان الفن القصصی فی القرآن الکریم به آن پرداخته، مقالاتی نیز در نقد این دیدگاه به رشتة تحریر درآمده است؛ از جمله معناشناسی اساطیر در قرآن کریم نوشتة سيدمحمود طیبحسینی است که در آن ضمن پرداختن به دیدگاه خلف الله و نقد و بررسی آن، اساطیرالاولین را در قرآن معنایابی کرده و معادل «مکتوبات ادیان پیشین» را برای آن ارائه داده است. محمدرضا حسنی جلیلیان نیز در پژوهشی به «بررسی تحول اساطیرالاولین در تفاسیر» پرداخته و همین معنا را برای این ترکیب پیشنهاد داده است. در این پژوهش، پذیرش این معنا محور اصلی بررسی و تحلیل قرار میگیرد. در زمينة واژة «امّی» نیز کتابها و مقالاتی نگارش یافته است؛ از جمله ميتوان کتاب پیامبر امّی اثر استاد مطهری را نام برد. سمیه حاجی بابایی ارکی در مقالة «کاربرد قرآنی واژة امّی» به بیان معانی مختلف این واژه و نقد و بررسی آنها اشاره کرده است. برخی پژوهشها نیز در زمینة نقد آرای مستشرقان پیرامون امّی بودن پیامبر به رشتة تحریر درآمده است. آنچه پژوهش پیش رو را از همة این آثار متمایز میکند، استفاده از دستاوردهای پژوهشهای قبلی در راستای توجه به ارتباط معنادار این دو واژه با همدیگر و آسیبشناسی ترجمههای فارسی قرآن از نظر معادلیابی این دو واژه و بيتوجهي به ارتباط آنها با همدیگر است.
-
- ضرورت پژوهش
یکی از قویترین شبهاتی که مستشرقان در دورة معاصر دربارة قرآن کریم مطرح كردهاند، نظریة اقتباس قرآن از عهدین است. یوسف دره حداد، ریچارد بل، ویل دورانت، رودی پارت و... معتقدند که قرآن حرف تازهای برای گفتن نداشته و آموزههای آن برگرفته از تعالیم یهودیت و مسیحیت است؛ ولی این شبهه تازگی نداشته و منشأ اصلی آن، مشرکان عصر نزولاند که قرآن را «اساطیرالاولین» مینامیدند. از سوي دیگر، امی بودن پیامبر که در پژوهشهای مسلمانان، غالباً به معنای درسناخوانده بودنِ آن حضرت تلقی شده، آماج نقدهای مستشرقان قرار گرفته است. شبهات مستشرقان از یک سو و ارائة معانیِ نادرست برای «اساطیرالاولین» و «امّی» از سوی دیگر، ضرورت معادلیابی دقیق و توجه به ارتباط معنایی این دو واژه در قرآن کریم را بیشازپیش آشکار ميكند.
-
- تطور معنایی واژة اساطیر در بستر زمان
با گذشت زمان و در حوزههای علمی مختلف، در معنای واژة اساطیر تحولاتی رخ داده است؛ ازاينرو براي تبیین بهتر معنای قرآنی آن، ابتدا به بررسی معنای این واژه در متون جاهلی، معجمهای لغت، منابع عصر نزول و حتی به خاستگاههای این واژه در علوم متأخری مثل علم اسطورهشناسی اشاره میشود.
-
-
- اساطیر در متون جاهلی
-
واژة اساطیر نزد عرب جاهلی شناخته شده بود و بر اخبار و احادیثی که هیچ نظامی نداشتند، اطلاق میشد. قدیمیترین شعری که این واژه در آن به کار رفته، مربوط به شاعر مخضرم، عبداللهبنزبعری است:
أَلهَى قُصَيَّا عن المَجْدِ الأَسَاطيرُ
وَرِشوَةٌ مثل ماتُرشَى السَّفاسيْرُ
اباطیل و رشوهای همچون رشوههایی که به دلالان میدهند [بنوعبدمناف را] از عظمت بازداشته است (الجبوری، 1401ق، ص10 و 37).
-
-
- اساطیر در معجمهای لغت عربی
-
اصل این کلمه در معجمهای لغت به معنای «ردیف شدن و به صف شدن» است؛ سپس با حفظ این معنا، مواردی مثل کتاب که در آن نوشتهها پشت سر هم ردیف میشوند، درخت و...، بهعنوان مصادیق این معنا ذکر شدهاند؛ آنگاه مفهوم اباطیل و اکاذیب نیز به حوزة معنایی آن افزوده شده و در مرحلة بعدی به قصهها و حکایات دروغ و باطل انتقال یافته است (ابن فارس، 1404ق؛ ابن منظور، 1414ق؛ فراهیدی، 1409ق؛ ذیل سطر).
-
-
- مقایسة واژة اساطیر در دو زبان عربی و یونانی
-
گاهی اوقات، اشتراک لفظی دو موضوع در دو زبان مجزا که کاربردی متفاوت از یکدیگر دارند، ممکن است به یک نوع تلقی انگاشته شده، باعث ایجاد برخی از سوءتفاهمها شود؛ حال آنکه این اشتراکها صرفاً در ساحت لفظ محققاند و در حوزة کاربرد، تفاوتهای فراوانی میان آنها وجود دارد. یکی از دلایلی که موجب شده تا مفهوم افسانه و دروغ، از واژة یونانی اساطیر به حوزة معنایی همین واژه در زبان عربی راه یابد، نادیده گرفتن اشتراک لفظی این واژه و تفاوت معنایی آن در دو زبان متفاوت عربی و یونانی است. واژة اساطیر در زبان یونانی، به معنای گفتار است؛ ولی در عربی به معنای کتابت و قصه میباشد. در اساس البلاغه آمده است: «سطر علینا فلان: قص علینا من اساطیرهم». این فعل عربی، افادة معنای قصهگویی میکند که با نطق صورت میگیرد. بنابراین، این واژه در هر دو زبان، دلالت بر معنای نطق میکند؛ چه همراه با قصه یا خالی از آن باشد. از تقابل بین اسطوره در این دو زبان، میتوان به آشنایی اعراب با کتابت رهنمون شد. معنای این واژه در عربی، از تسطیر گرفته شده و مراد از آن، کتابت است؛ ولی در یونانی به معنای سخن و گفتار میباشد. مسلّم است که کتابت در مقابل مشافهه میباشد؛ لذا اسطوره در بُعد عربی خود، نشانگر این است که اعراب درعینحال که روایت شفاهی بینشان رواج داشته، با کتابت نیز آشنا بودهاند. در غیر این صورت، این واژه در زبان عربی به وجود نمیآمد (ر.ک: العریشی، 1426ق، ص25). دیدگاه لغتشناسان دربارة ریشة لغوی اساطیر، در نتیجه غیر معرّب بودن آن، با دیدگاه پارهای از زبانشناسان تأیید میشود. این گروه معتقدند که واژة آکدی sataru به معنای نوشتن، با ریشة واژة آرامی- سریانی به معنای «سند و نوشته» ارتباط دارد و دو واژة یادشده، در کتیبههای عربستان جنوبی به معنای «نوشتن» و «کتیبه» وجود دارد (جفری، 1372، ص33). برخلاف زبان عربی، در دورههای پیش از اختراع و رواج خط در یونان، افسانهسرایان و افسانهگویان ناگزیر مطالب خود را از بر داشته و به طور شفاهی بیان میکردهاند؛ لذا واژة یونانی Mythos بهتدریج به معنای داستانهای منظوم و منثور شفاهی یا «شفاهیات» درآمده و بعداً به روایت کتبی این مطالب هم اطلاق شده است (ر.ک: دریابندری، 1380، ص24). از سوي دیگر، با توجه به آنکه افسانههای ایلیاد و اودیسه در یونان، مدتها به صورت شفاهی بین نسلها منتقل شده و بعداً به صورت مکتوب درآمدهاند، میتوان به تقدم روایت شفاهی بر سنت نوشتاری در یونان استدلال کرد. بر اساس مطالب يادشده، مکتوب بودن، جزء حوزة معنایی واژة عربی اساطیر میباشد؛ حال آنکه اصل در معنای واژة یونانی اساطیر، انتقال شفاهی است.
-
-
- اساطیر در علم اسطورهشناسی
-
در نیمة دوم قرن نوزده، علم جدیدی با عنوان اسطورهشناسی(Mythology) پا به عرصه نهاد که قادر به ارائة تعریف واحدی از اسطوره نبود؛ مثلاً اسطوره در مکتب پدیدارشناسی الیاده، جنبة «حقیقی، قدسی و نمونهوار دارد؛ درحالیکه در نظریة رولان بارت، برابر افسانه است: «اسطوره (Myth) داستانهای کهنی است که زمانی در نزد اقوام باستانی حقیقت تلقی میشده است؛ اما امروزه جنبة افسانهای یافته و کسی آنها را باور ندارد» (ورزی، 1389، ص70). بنابراین در حیطة این علم، حوزة معنایی اساطیر از نظر حقیقی یا دروغین بودن، در گذر زمان دچار تحول شده است (برای توضیحات بیشتر، ر.ک: الیاده، 1391، ص18-35).
-
-
- واژة اساطیر در زبان فارسی
-
کلمة اسطوره در سراسر ادبیات قدیم زبان فارسی، تنها در بیتی از قصاید خاقانی شروانی به کار رفته است. پس از آن تا اواسط عصر قاجاریه، هیچ ردپایی از کلمة اسطوره در زبان فارسی به چشم نمیخورد. دورة خاقانی شروانی دورهای است که در اسلام و بهخصوص ایران، واکنش شدیدی نسبتبه نفوذ فلسفة یونانی پدید آمده است. توجه به بستر کاربرد واژة اسطوره در این بیت خاقانی، گویای این مطلب است:
مرکب دین که زادة عرب است
قفل اسطورة ارسطـــــــو را
داغ یونانش بر کفل منهید
بر درِ احسن الملل منهید
در این بیت، اسطوره مفرد اساطیر است. اتفاقاً کلمة افسانه از لحاظ شعری هموزن اسطوره است؛ لذا شاعر بدون هیچ مشکلی میتوانست بهجای واژة اسطوره، از کلمة افسانه استفاده کند؛ ولی به دو دلیل چنین نکرده است: اول به منظور رعایت موسیقی دلانگیز ناشی از شباهت صوری اسطوره با ارسطو؛ و دلیل دوم اینکه اصولاً خاقانی اسطوره را بهمعنای یونانی در نظر نگرفته است؛ بلکه به معنای عربیِ اسطوره، یعنی نوشتههای ارسطو در نظر گرفته است (برای توضیحات بیشتر، ر.ک: دریابندری، 1380، ص194-187).
بر اساس مطالب يادشده و با توجه به زبان، فرهنگ و بستر کاربرد واژة اساطیر، شاهد تغییرات اساسی در حوزة معنایی این واژه هستیم. ازآنجاکه عدم تفکیک این واژه در زبان عربی و یونانی و همچنین تأثیرپذیری نادرست از یافتههای علم اسطورهشناسی، منجر به ارائة ترجمههای فارسی نادرست از این واژه شده است، در پژوهش حاضر، ضمن نقد این آسیبها، صرفاً به واکاوی این واژه در زبان عربی و در فرهنگ قرآنی پرداخته میشود.
-
-
- تحولات حوزة معنایی اساطیرالاولین در تفاسیر
-
غالب تفاسیر، با اشاره به ماجرای نضربنحارث و آشنایی او با داستانهای ایرانی، مثل رستم و اسفندیار، مفهوم اساطیرالاولین را به معنای افسانههای پیشینیان ترجمه و تفسیر کردهاند. این برداشت از مفهوم اساطیرالاولین که اولینبار در تفسیر مقاتلبنسلیمان بلخی مطرح شده، بهتدریج و البته با قوتی بیشتر، در تفاسیر متأخر نیز رواج یافته است. برای نمونه، ابنعاشور در تفسیر خود، به دخیل بودن کلمة اساطیر اشاره کرده و اصل آن را رومی و مفرد آن را اسطوره دانسته است (ابن عاشور، 1420ق، ج6، ص59). طبق این دیدگاه، «مکتوب بودن» جزء حوزة معنایی اساطیر نيست و اصل در آن، اسطورهای و دروغین بودن است. شایان ذکر است که در کنار این برداشت از اساطیرالاولین، برخی تفاسیر معتبر و متقدم، معنای دیگری برای این واژه بیان کردهاند. این گروه از مفسران، اساطیر را از ریشة عربی (سَ طَ رَ) و به معنای مکتوبات دانستهاند. برای مثال، طبری در قرن چهارم در تفسیر خود (ذیل آیة 5 سوره فرقان) اساطیرالاولین را از ریشة (سَطَرَ) به معنای (کَتَبَ) ميداند و صراحتاً بیان میکند که مشرکان معتقد بودند پیامبر قرآن را از کتب یهود برگرفته است (طبری، 1420ق، ج18، ص138). صاحب تفسیر روض الجنان، ابنکثیر و آلسعدی نیز مراد از اساطیرالاولین را کتب پیشینیان دانسته و از قول مشرکان نقل کردهاند که محتوای قرآن، از کتب امتهای قبلی گرفته شده است (ابوالفتوح رازی، 1408ق، ج12، ص23؛ ابن کثیر، 1419ق، ج3، ص221؛ آل سعدی، 1408ق، ص278). گرچه این رویکرد اخیر به مفهوم اساطیرالاولین، در گذر زمان به حاشیه رانده شده است، ولی برخی شواهد، صحت همین مفهوم غیررایج را تأیید میکند. غالب مفسران، از اشتراک لفظی اساطیر در دو زبان عربی و یونانی و تفاوت معنایی آن دو غفلت ورزیدهاند و از بین همة عقاید و رفتارهای نضربنحارث، بیشتر بر آشنایی او با داستانهای ایرانی مثل رستم و اسفندیار تکیه کردهاند؛ درحالیکه آشنایی نضر با اهل کتاب و باورهای آنان، مهمترین شاخصة رفتاری او بوده که صاحب انساب الاشراف به آن اشاره کرده است. بنابراین برخلاف نظر مشهور که اساطیر را به معنای کذب، دروغ و مکتوبات باطل پنداشتهاند، مراد از اساطیرالاولین، کتب آسمانی قبلی است (برای توضیحات بیشتر، ر.ک: حسنی جلیلیان، 1394، سراسر اثر). از تفاسیر متأخر نیز تفسیر طیب و راهنما به این مطلب اشاره کردهاند.
-
-
- اساطیرالاولین از دیدگاه مترجمان فارسی قرآن کریم
-
بيشتر مترجمان فارسی قرآن کریم بدون هیچ اختلاف نظری، اساطیرالاولین را به معادل فارسی «افسانههای پیشینیان» برگرداندهاند که از جملة آنها میتوان به آدینهوند، ارفع، الهی قمشهای، انصاریان، برزی، بروجردی، پاینده، پورجوادی، حجتی، رضایی، فارسی، فولادوند، کاویانپور و گرمارودی اشاره کرد. برگردان «اساطیر» به «افسانهها» از سوی مترجمان، احتمالاً بیانگر این مطلب باشد که مترجمان قرآن، لفظ اساطیر را غیرعربی و برگرفته از ایستوریای یونانی تلقی کردهاند. مطلب دیگری که در ترجمههای فارسی این واژه به چشم میخورد، عدم ارائة معادل معنایی یکسان در آیات نهگانة مشتمل بر اساطیرالاولین از سوی مترجمان است. برای نمونه، برخی مترجمان در برگردان واژة اساطیرالاولین در آیة 5 سورة فرقان، مکتوب بودن را به حوزة معنایی اساطیر افزوده و معادل «افسانههای مکتوب پیشینیان» را در ترجمه آوردهاند (انصاریان، 1383، ص360). به نظر میرسد، مترجم در ترجمة این موردِ بخصوص، از همنشینی اساطیرالاولین با کلمات «اکتتاب و املاء» که دلالت بر نوشتن و خواندن میکند، متأثر شده باشد؛ زیرا در سایر موارد، در ترجمة اساطیرالاولین، هیچ اشارهای به مکتوب بودن آن نکرده است؛ درحالیکه اگر «اساطیر» در اصل، عربی بوده و از مادة «س ط ر» باشد، مکتوب بودن جزء اصلِ معنای آن خواهد بود و برگردان ِ«اساطیر» در همة آیات نهگانه، بهجای «افسانهها» باید به صورت «مکتوبات» ذکر شود.
-
-
- اساطیرالاولین در منظومة قرآن
-
مسلّم است که کلمات قرآنی باید بر معانی متعارف عصر نزول حمل شوند. عبده با صراحت به این اصل مهم توجه ميدهد و میگوید: «مفسر باید معنای واژه را در کاربردهای اهل لغت جستوجو کند و به قول فلان لغوی و فهم فلان لغوی اکتفا نکند؛ چراکه بسیاری از الفاظ در زمان نزول در معنایی استعمال میشدند و سپس بهتدریج در مدتی اندک یا زیاد، معانی آنها متحول شد. بنابراین، بر محقق فرض است که الفاظ قرآن را مطابق معنای عصر نزولی آن تفسیر کند و نیکوتر آن است که معنای لفظ را از خودِ قرآن کریم بفهمد (رشیدرضا، 1414ق، ج 1، ص21). با وجود اختلاف لغویان در این کلمه، نمیتوان با اطمینان و بهطور منحصربهفرد، آن را کلمهای دخیل دانست؛ زیرا اختلاف در حرکات یک کلمه، همهجا نشانة غیرعربی بودن نیست. علاوه بر این، وقتی قرآن میتواند از ظرفیتهای زبان عربی حداکثر بهره را ببرد، نیازی به استفاده از واژگان بیگانه نخواهد بود. مادة «سطر» در قرآن کریم به معنای نوشتن به کار رفته است: «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه که با آن مینویسند» (قلم: 1). نیز در آیة «وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ؛ سوگند به کتاب نوشتهشده (طور: 2؛ احزاب: 6؛ اسراء: 58). بااین حال، اساطیر میتواند واژهای با اصالت عربی و به معنای مکتوبات باشد. علاوه بر آن، برای تقویت این معنا در مورد واژة اساطیر، آیة 5 سورة فرقان نیز قابل توجه است: «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلاً». در این آیه، واژة مورد بحث (اساطیر) در کنار واژگانی به کار رفته (اکتتبها و تملی) که دلالت واضحی بر نوشتن دارند. همانطورکه قبلاً هم اشاره شد، برخی مترجمان نیز متأثر از همنشینی این واژگان در آیة ياد شده، ناگزیر شدهاند مفهوم مکتوب بودن را به حوزة معنایی اساطیر بیفزایند. ضمیر «ها» در «اکتتب» و همچنین ضمیر «هی» که هر دو به اساطیرالاولین برمیگردند، نشانگر این هستند که خودِ اساطیرالاولین باید چیزی از نوع مکتوب باشد که طبق گفتة مشرکان، پیامبر درخواست کتابت از روی آنها را کرده و هر صبح و شام بر او خوانده میشود. کاربرد مادة «کتب» به شکل «اکتتاب» و استفاده از ساختار مجهول فعل«تملی»، ناظر به فهم مشرکان از امّی بودن پیامبر است. توجه همزمان به هدف مشرکان از بیان «اساطیرالاولین بودن قرآن» و ارتباط آن با کاربرد واژة «امّی» شاهد دیگری بر این مطلب است که اساطیرالاولین در قرآن به معنای مکتوبات ادیان قبلی است. تأیید غالب مفسران بر عربی بودن ریشة اساطیر، یکی دیگر از دلایل است. طبق این مبنا اساطیر، برگرفته از اسطوره به معنای تخیل و دروغپردازی نیست؛ بلکه از ریشة سطر و به معنای «مکتوبات» است (برای توضیحات بیشتر، ر.ک: طیب حسینی، 1380، ص174-153؛ حسنی جلیلیان، 1394، ص73-49). جای تعجب است که بيشتر تفاسیر ضمن توجه درست به ریشة عربی کلمه، به دلیل خطا در فهم مصداق «اولین»، جنبة خرافی و دروغ بودن را در معنای آن پررنگ کرده و معنای مکتوبات را به حاشیه راندهاند. تقریباً غالب مفسران تأکید کردهاند که نضربنحارث با مردم ایران ارتباط داشته و قرآن را چیزی مانند داستانهای ایرانی و بهویژه داستان رستم و اسفندیار میدانسته و با هدف مخالفت با دعوت پیامبر به نقل چنین داستانهایی روی آورده است. منشأ شکلگیری این موضوع، تفسیر مقاتل است. بعد از او، مفسران آنگاه که به «اساطیرالاولین» رسیدهاند، با تکیه بر همین موضوع، اساطیرالاولین را افسانههای پیشینیان ترجمه و تفسیر کردهاند. بیشک، نضربنحارث نقش مهمی در تحول مفهوم اساطیرالاولین داشته و بر اساس همین شأن نزول، مصداق پیشینیان، اقوام ایران و یونان باستان تلقی شده است (حسنی جلیلیان، 1394، ص57). این در حالی است که برخی از مردم جزیرةالعرب در صدر اسلام با ادیان یهود و مسیحیت و البته باورها و برخی از محتویات کتب آنان آشنا بوده و حتی از آنان دربارة وجود شاخصة پیامبر در کتابهای مقدس آنان سؤال میکردند. بنابراین شایسته است بپذیریم که اتهام مشرکان این بود که پیامبر قرآن را از یهود میآموزد. برای مشخص شدن معنای «اولین»، مراجعه به سیاق آیات حاوی «اساطیرالاولین» نیز راهگشا خواهد بود. کلیدیترین واژه برای این منظور، واژة «آخرون» در آیة 4 سورة فرقان است. مشرکان معتقد بودند که قوم دیگری به پیامبر یاری میرساند. مصداق «قوم آخرون» ارتباط تنکاتنگی به فهم مصداق «اولین» در ترکیب مورد بحث دارد. طبق دیدگاه غالب تفاسیر، مراد از قوم آخرون، افراد اهل کتابِ غیر عربزبان هستند که به عربی آشنایی کامل دارند. دقت در اسامی افرادی که در ذیل تفاسیر برای آنها ذکر شده، بیانگر این است که همة آنها یا یهودیاند یا مسیحی (همان، ص62-61). همانطورکه قبلاً ذکر شد، برخی تفاسیر هم «اولین» را به معنای ادیان الهی قبلی دانستهاند.
بنا بر مطالب پیشگفته، معادل معنایی «اساطیر الاولین» در قرآن، مکتوبات ادیان آسمانی قبلی است. بر این اساس، واژة اساطیرالاولین در خودِ قرآن، اشارهای به شبهة اقتباس قرآن از عهدین است که در عصر نزول توسط مشرکان و در دوران معاصر از سوی مستشرقان مطرح شده است. نکتة قابل توجه این است که خودِ قرآن با اطلاق وصف «امّی» برای پیامبر به این شبهه پاسخ داده است؛ ولی ارائة معادلهای معنایی نادرست از این واژه، که در غالب ترجمهها و تفاسیر شاهد هستیم، موجب ازهمگسیختگی انسجام معنایی بین این دو واژه شده است؛ لذا در ادامة مقاله، معنای واژة امّی واکاوی میشود.
-
- واژة «امّی» از دیدگاه مترجمان فارسی قرآن کریم
در مورد معادل معنایی این واژه، گرچه بيشتر مترجمان وحدت نظر داشته و آن را به معنای «بیسواد، درسناخوانده و آموزشندیده» برگرداندهاند (آدینهوند، آیتی، ارفع، الهی قمشهای، فولادوند، صلواتی، صفوی، سراج، رضایی، پاینده)، ولی بااینحال، معادل معنایی «فاقد کتاب» یا «کتابِ آسمانی نخوانده» نیز برای واژة «امّی» از سوی برخی مترجمان انتخاب شده است (فارسی، 1369، ص341). جلالالدین فارسی تنها مترجمی است که با دقت نظر خاص، واژة امّی دربارة پیامبر و حتی «امّیون» و «امّیین» را دربارة مردمان عصر نزول در همة آیات، تنها با معادل «کتاب آسمانی نخوانده» جایگزین کرده است. این وحدت رویه در گزینش معادل فارسی امّی در آیات متفاوت و پرهیز از ذکر سایر معادلها، نشانگر آن است که جلالالدین فارسی، تأکید خاصی بر صحت معادل «فاقد کتاب» برای واژة «امّی» دارد؛ درحالیکه مترجم دیگری، این واژه را هم به معادل «بیسواد» و هم به صورت «منسوب به امالقری و اهل مکه برگردانده است (یاسری، 1415ق، ص170). پورجوادی نیز در ترجمة این واژه، معادل یکسانی را نیاورده است: در سورة جمعه واژة امّیین را به «قوم بیکتاب» برگردانده؛ ولی در آیة 78 بقره و همچنین آیات 157 و 158 اعراف، همین واژه را به معنای بیسواد و درس ناخوانده ترجمه کرده است (پورجوادی، 1366، ص552، 11 و 169). احتمالاً انتخاب دو معادل متفاوت برای یک واژه از سوی این مترجمان، نشانگر تردید آنها در معادل دقیق واژة امّی باشد. به نظر میرسد این تفاوت معادلیابی در ترجمهها، متأثر از آرای مفسران دربارة این واژه است که در ادامه به آن پرداخته میشود.
-
-
- واژة «امّی» از دیدگاه مفسران
-
در مورد معادلیابی این واژه، آرای متفاوتی به این شرح بین مفسران وجود دارد:
الف. غالب مفسران این واژه را منسوب به «امّ» و به معنای «بیسواد» میدانند؛ با این توضیح که فرد از نظر قدرت بر خواندن و نوشتن، به همان حالتی که از مادر متولد شده، باقی بماند. در تعریف بیسواد نیز برخی فقط عدم قدرت بر خواندن را دخیل میدانند؛ برخی هم عدم قدرت بر نوشتن را. عدهای دیگر نیز نخواندن و ننوشتن را توأم با همدیگر، در مفهوم واژة امی دخیل میدانند (بلخی، طبری، طبرانی، طبرسی، بیضاوی). همانطورکه اشاره شد، غالب مترجمان قرآن، در برگردان فارسی «امّی» این دیدگاه را پذیرفتهاند.
ب. برخی از مفسران، با نگاهی انتقادی به این معنای مشهور، واژة «امّی» را منسوب به «امالقری» و به معنای «اهل مکه» دانستهاند. مستند این گروه، روایتی از امام باقر است که در آن بیسواد بودن پیامبر از سوی حضرت رد شده است (قمی مشهدی، 1368، ج 5، ص197؛ طیب، 1369، ج 2، ص67).
ج. برخی این واژه را منسوب به «امّت» و به معنای جماعت دارای وجه اشتراک، یا اهل یک ملت میدانند (مجلسی، 1403ق، ج 16، ص135). مترجمانی که «امیین» را به معنای «مکیان» برگرداندهاند، ظاهراً متأثر از دیدگاه 2 و 3 هستند.
د. برخلاف نظر رایج، گروه دیگری از مفسران قائلاند که «امّی» به معنای «غیر اهل کتاب» است. این گروه در ذیل واژة امّی، بهصراحت بیان کردهاند که مراد از امیّون کسانیاند که هیچ کتاب آسمانی از سوی خدا بر آنان نازل نشده و هیچ پیامبری برایشان مبعوث نشده بود. نکتة قابل تأمل اینکه در برخی از این تفاسیر، به باسواد بودن اعراب اشارة صریح شده است (ر.ک: قمی، فخر رازی، عروسی حویزی، آل سعدی، ذیل آیه 2 جمعه). یکی از مستندات این معنا، روایتی از امام صادق است که میفرماید: «مردم مکه اهل نوشتن بودند؛ ولی چون دارای کتاب نبودند و پیامبری برای آنها اعزام نشده بود، از این نظر خدا آنان را به امیّین نسبت داد» (قمی، 1363، ج 2، ص366). توجه ویژه به سیاق آیات قرآنی و تحلیل جایگاه واژة «امّی» در بین سایر واژگان آیات، این معنای غیررایج را برای واژة امّی تأیید میکند. برخی پژوهشگران نیز معتقدند که مردم زمان و مکان عصر نزول، از حیث بهرهمندی از کتاب آسمانی به دو گروه تقسیم میشوند: اهل کتاب و امییون. به این معنا که اهل کتاب برخوردار از کتاب آسمانی بوده و در مقابل، امییون فاقد هرگونه کتاب آسمانیاند (ر.ک: هندی و سبحانی، 1360، ص29-11؛ طبرسی، 1372، ج 2، ص421). جلالالدین فارسی در ترجمة واژه امّی، با این دیدگاه همسو شده است.
-
-
- بررسی معادل معنایی «امّی» در قرآن
-
«مادة (کَتَبَ) و مشتقات آن 319 بار، و مادة (قَرَأ) و مشتقات آن نزدیک به هشتاد بار در قرآن آمده است. همچنین مادة (خط) و نام ابزارهای کتابت نیز آمده است؛ مانند: قلم، صحف، قرطاس، ورق. معقول نیست که قرآن کریم قومی را با این آیات مخاطب قرار بدهد، درحالیکه این واژگان تنها برای هفده نفر مأنوس باشد. همچنین شهری مانند مکه، که جایگاهی مقدس برای تجارت و مرکزی برای فرهنگ و حیات دینی بود، بهناچار باید میان ساکنان آن جماعتی کثیر بافرهنگ و آگاه در امور دین و آشنا به خواندن و نوشتن بوده باشد» (حاجی بابایی ارکی، 1387، ص91). لذا تعبیر «امّی» به فردی که سواد خواندن و نوشتن ندارد (بهاصطلاح درسناخوانده است)، مخدوش میباشد. از سوي دیگر، نفی آشنایی اکثریت اعراب پیش از اسلام با کتابت، از واقعیت دور است و روایات و شواهدی کتابت عربی پیش از اسلام را چه در قلب جزیره و چه در اطراف آن تأيید میکند و اساساً در آشنایی اعراب با کتابت، جای شک و تردید نيست. (ر.ک: غانم قدوری، 1376، ص21-20). علاوه بر این در آیات قرآن کریم، امّی صرفاً یک صفت اختصاصی برای پیامبر نیست؛ بلکه وصف برخی از یهودیان (بقره: 78)، پیامبر (اعراف: 157 و 158) و همچنین وصف امت پیامبر (آل عمران: 20 و 75، جمعه: 2) میباشد؛ لذا وجه مشترک این سه مورد، بهعنوان قرینة دقیقی برای فهم واژة امّی در قرآن خواهد بود. همچنین در آیات 20 و 75 سورة آلعمران، واژة امّی در ارتباط با واژة اهل کتاب مطرح شده و این مطلب، خود قرینة دیگری برای پیگیری معنای قرآنی امّی است. از سوي دیگر، توجه به آیة 59 قصص، سستی مبنای ترجمة «امّی» به «مکی»را روشن میکند. «امّ القری» هرگز اسم علم برای مکه نیست؛ بلکه یک معنای وصفی دارد و به هر نقطهای که مرکز آبادیهای اطراف باشد، اطلاق میشود. بنابراین اگر به مکه «امّ القری» میگفتند، چون مرکز اطراف بود؛ نه اینکه اسم مکه باشد. دقت در آیة زیر، این حقیقت را روشن میکند: «وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولاً يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ» (قصص: 59) (هندی و سبحانی، 1360، ص71-70).
کلید فهم واژة امّی، توجه به آیة 78 سورة بقره است که در مقام اشاره به بنیاسرائیل میفرماید: «وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ».
واژة «امّی» در قرآن، همهجا وصف اعراب و پیامبر بوده؛ ولی اینجا وصف برخی از یهودیان است؛ لذا فهم وجه اشتراک آنها و همچنین فهم واژة «امانیّ»، کمک بسیاری به فهم درست واژة «امّی» میکند. در مورد واژة «امانیّ» در تفاسیر، سه معنا ذکر شده است: آرزوها، اکاذیب، قرائت کلمه به کلمه (زمخشری، بی تا، ج 1، ص157). غالب تفاسیر و حتی ترجمههای فارسی، امانی را به معنای آرزوها و اکاذیب در نظر گرفتهاند؛ ولی این دو معنا، هیچ تناسبی با سیاق و محتوای آیة شریفه ندارد. ظاهراً امانی در آیة مورد نظر به معنای «قرائت کلمه به کلمه یا از بر خواندن» است. شاهد لغوی نیز برای این معنا وجود دارد (فراهیدی، 1409ق؛ ابن فارس، 1404ق؛ ذیل مَنَی). منبع معتبر دیگر برای این معنا، کاربرد این ماده در شعر عرب به معنای قرائت و تلاوت است. برای نمونه به دو بیت از دو شاعر عرب اشاره میشود:
تمنّی کتاب الله اول لیله
و آخره لاقی حمام المقادر
از زبان شاعر دیگری نیز آمده است:
تمنی کتاب الله آخر لیله
تمنی داود الزبور علی رسل
(ابن سیده، 1421ق، ص511)
در این ابیات، همنشینی فعل «تمنّی» در کنار واژگان کتاب و زبور، دلالت واضح مادة «م-ن-ی» بر معنای تلاوت را نشان میدهد. علاوه بر این شواهد، سیاق آیه نیز این معنا را برای امانی تأیید میکند.
با توجه به سیاق، آیة 79 سورة بقره در مورد تحریف کتاب (تورات) است و مسلم است که تحریف کتاب، بهدست باسوادان صورت میگیرد. در مقابل این گروه، آیة 78 بقره به گروه دیگری از یهودیان اشاره دارد که «امّی» هستند و از تورات فقط «امانیّ» میدانند؛ یعنی آنچه که از راه گوش شنیدهاند و از بر دارند. پس میتوان گفت که «امّی» به معنای کسی است که نه از طریق خواندن و نه از طریق نوشتن، هیچ علمی به محتوای کتاب آسمانی ندارد و در مرحلة بعد مجازاً به معنای قومی که دارای کتاب آسمانی نیستند نیز استعمال شده است (برای توضیحات بیشتر، ر.ک: بزرگمهر، 1342، ص442-434). در اینجا لازم است به آیة مهم دیگری اشاره شود که در بحث «امّی» بودن پیامبر مورد استناد است. خداوند در آیة 48 سورة عنکبوت میفرماید: «وَمَا كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ». اگر دقت شود، میبینیم که ضمیر (هاء) چسبیده به تخطّه، میرساند که امر تلاوت و نوشتن، هر دو به یک چیز (آن هم کتاب قید شده) برمیگردد (زیرا مرجع ضمیر هاء کتاب است). از سوي دیگر، بررسی کاربرد مادة (ت-ل-و) در آیات قرآن بیانگر آن است که این ماده، فقط در مورد آیات الهی و متون مقدس به کار رفته است؛ حال آنکه در سایر موارد، مثل خواندن نامة اعمال و... بهجای تلاوت، از قرائت استفاده شده است. این مطلب در مفردات راغب نیز آمده و کاملاً طبیعی است که از بین کتب لغت، تنها راغب اصفهانی به این مطلب اشاره کرده باشد؛ چون برخلاف سایر کتب لغت که درصدد بررسی واژه در کل زبان عربیاند، راغب در مفردات خود، توجه ویژهای به بررسی و کاربرد واژگان در قرآن داشته است. بر این اساس، در آیة 48 عنکبوت که فعل «تتلو» آمده، امر تلاوت و نوشتن هر دو به یک چیز برمیگردد؛ لذا مراد از کتاب در آیه، صِرف کتب آسمانی خواهد بود، نه هر کتابی. این مطلب، جدای از تناسب با نحوة کاربرد تلاوت در سراسر قرآن، با سیاق آیات قبل و بعد نیز کاملاً متناسب است. آیات 46 و 47 سورة عنکبوت، بهصراحت در مورد کتاب آسمانی سخن میگوید. در آیات 49 و50 نیز حرف از نزول آیات الهی است و دوباره در آیة 51 بهصراحت، از نزول کتاب آسمانی سخن رفته است که باید بر مردم تلاوت شود. بنابراین، سیاق این آیات و همچنین کاربرد «تتلو» در آیة 48 عنکبوت، عموم کتاب را مقید کرده به صرف کتب آسمانی، نه هر کتابی. همچنین نخواندن و ننوشتن کتب آسمانی در این آیه، دقیقاً در تأيید معنای پیشنهادی امّی است؛ یعنی کسی که به کتب آسمانی علم ندارد. از طرفی، دقت در آیة 78 بقره نیز این استدلال را تقویت میکند. این آیه بهطور صریح معنای واژة امّی را با عبارت «لایعلمون الکتاب» بیان کرده است. واضح است که در آیة شریفه، عدم علم به کتاب آسمانی و نه همة کتابها مدنظر است؛ چون در این آیه، برخی از یهودیانی که به تورات علم ندارند، امّی معرفی میشوند.
-
- تبیین ارتباط معنایی واژگان «اساطیر الاولین» و «امّی» در قرآن
طبق مطالب مطرحشده، مشرکان مکه هنگام شنیدن آیات قرآن، آن را اساطیرالاولین مینامیدند. همانطورکه در روند مطالب اشاره شد، این واژه نه به معنای افسانههای پیشینیان، بلکه به معنای نوشتههای کتب آسمانی قبلی است. با این توضیح، هدف مشرکان از وارد کردن این اتهام به قرآن، تشکیک در صحت امکان وقوع آموزههای قرآن، بهويژه معاد و برانگیخته شدن در قیامت بود و میخواستند وانمود کنند که قرآن حرف تازهای برای گفتن ندارد و همان مطالب کتب ادیان قبلی است که پیامبر به اسم وحی تازه برای آنها تکرار میکند. از سوي دیگر، خداوند در قرآن پیامبر را با وصف «امّی» توصیف کرده و طبق تحلیلهای قبلی، این واژه به کسانی اطلاق میشد که در خصوص کتب آسمانی بصیرت و شناخت نداشتند؛ به عبارت دیگر، فاقد کتاب آسمانی بودند؛ لذا امّی بودن پیامبر دقیقاً در راستای نفی اتهام «اساطیرالاولین بودن» از قرآن میباشد. شاید چنين اشکال شود: پیامبر جزء اهل کتاب نبوده، نمیتواند دلیلی بر این باشد که در رسالت خود و قرآنی که بر او نازل شده، از کتب آسمانی قبلی تأثیر نپذیرفته باشد؛ یعنی ممکن است پیامبر فاقد کتاب آسمانی باشد، ولی بااینحال از محتوای کتب آسمانی دیگر آگاه بوده است. بخشی از این اشکال، با معنایی که در مورد واژة «کتاب» در آیة 48 عنکبوت گذشت، به شیوهای مناسب دفع میشود؛ چون پیامبر قبل از بعثت، هیچ کتاب آسمانی را نخوانده و ننوشته بود و البته به گواهی مستندات تاریخی، علم پیامبر به محتوای کتب مقدس از طرق دیگر، مثل سماع، تعامل با اهل کتاب یا آموختن از معلم نیز منتفی است؛ لذا اصلاً از محتوای آنها آگاه نبوده است. لزوم توجه به ارتباط هدفمند این واژگان، از آن روست که شبهة عدم الهی بودن منشأ قرآن را که در عصر نزول از جانب مشرکان و در عصر حاضر از سوی برخی مستشرقان مطرح شده، بهکلی دفع میکند.
به نظر میرسد انعکاس ارتباط شبکهای واژههای قرآنی در ترجمه به زبان دیگر، یکی از رسالتهای مهم مترجمان قرآن کریم است. در همین راستا در ادامة مقاله، چند مورد از ترجمههای فارسی قرآن کریم، از نظر توجه به معادلیابی درست واژگان مورد بحث و همچنین از نظر میزان توفیق در انعکاس ارتباط معنایی آنها، ارزیابی ميشود.
-
-
- ارزیابی ترجمههای فارسی قرآن کریم
-
در این بخش، نحوة معادلیابی واژههای «اساطیر الاولین»، «امّی»، «امانیّ» و واژة «کتاب» در آیة مورد استناد برای امّی بودن پیامبر، در ترجمههای فارسی ارزیابی ميشود. ازآنجاکه قبلاً بررسی کیفیت معادلیابی واژگان مورد بحث، در شمار زیادی از ترجمهها صورت گرفت، در اینجا فقط چند ترجمه از باب نمونه ذکر میشود.
آیات مشتمل بر واژگان مورد بحث به شرح زیر است:
الف. إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ (قلم: 15).
ب. وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ (بقره: 78).
ج. وَما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ (عنکبوت: 48).
-
-
- ترجمه عبدالمحمد آیتی
-
الف. چون آیات ما بر او خوانده شود، گوید: اساطیر پیشینیان است.
ب. برخی از ایشان بیسوادانی هستند که نمیدانند در آن کتاب چیست، جز سخنانی که شنیدهاند و میخوانند. اینان تنها پايبند گمان خویشاند.
ج. تو پیش از قرآن هیچ کتابی را نمیخواندی و به دست خویش کتابی نمینوشتی. اگر چنان بود، اهل باطل به شک افتاده بودند.
-
-
-
- نقد و بررسی
-
-
مترجم، واژة اساطیر را بدون ترجمه عیناً ذکرکرده است. با اینکه فهم مترجم از واژه «امانیّ» تا حدی به معنای درست آن نزدیک است؛ ولی به ارتباط آن با واژة «امّی» توجهی نشده و دقیقاً به همین دلیل، واژة امّیون با معادل بیسوادان جایگزین شده است. وصف امّی در مورد شخص پیامبر نیز بدون ترجمه عیناً تکرار شده است. نکتة جالب توجه این ترجمه، عدم وحدت رویه در معادلیابی واژّة امی در آیات متعدد است. مترجم در آیات 20 و 75 آلعمران و همچنین آیة 2 سورة جمعه، واژة امییون را بهترتیب به مشرکان، مردم مکه و مردم بیکتاب برگردانده است. همانطورکه مشاهده میشود، غالب آرای متفاوت در مورد معنای امی، بدون دقت نظر، به حوزة ترجمة این واژه در قرآن کشیده شده است. در آیة عنکبوت هم لفظ کتاب، معادل مطلق کتابها برگردانده شده است. با این نحوة معادلیابی، هیچ ارتباط معنایی بین واژگان اساطیرالاولین و امّی در این ترجمه انعکاس نیافته است.
-
-
- ترجمة ابوالقاسم پاینده
-
الف. وقتی آیات ما بر او خوانده شود، گوید افسانههای گذشتگان است.
ب. بعضی یهودان، بيسواداناند که از تورات، جز قرائتها ندانند و جز پندارگران نباشند.
ج. پیش از [نزول قر] آن، کتابی نمیخواندی و به دست خویش رقمش نمیزدی؛ وگرنه ابطالگران [از کار قرآن] به شک در میشدند.
-
-
-
- نقد و بررسی
-
-
ترجمة اساطیر به افسانهها، نشانگر آن است که مترجم اساطیر را از ریشة یونانی ایستوریا و مفرد آن را معادل اسطوره، به معنای قصة دروغین در نظر گرفته است. در مورد واژة «امانیّ»، انتخاب معادل فارسی «قرائتها»، گزینشی در نهایت دقت نیست؛ چون همانطورکه گذشت، امانی به معنای «از بر خواندن» است؛ حال آنکه ممکن است قرائت از روی کتاب صورت بگیرد. این نحوة معادلیابی، در خودِ آیه نوعی تناقض را به ذهن متبادر میکند؛ چون امییون را بیسوادانی دانسته که فقط قرائتهای تورات را میدانند. در این ترجمه نیز وحدت رویه در معادلیابی مراعات نشده است. واژة امییون در آیة 20 آلعمران به معنای بیکتابان، در آیة 75 آلعمران به معنای بدویان و در آیة 2 جمعه به معنای درسناخواندگان آمده است. در آیة سوم نیز کتاب بهطور مطلق در ترجمه وارد شده است. در این ترجمه نیز توجه همزمان به ارتباط معنایی واژهها صورت نگرفته است.
-
-
- ترجمه جلال الدین فارسی
-
الف. وقتی آیات ما بر او خوانده شود، گوید: افسانههای پیشینیان است.
ب. و از آنان عدهای کتاب آسمانی نشناس است که کتاب (آسمانی) را جز تمناهایی ندانند. حال آنکه جز گمان نکنند.
ج. و تو پیش از آن (قرآن)، هیچ کتاب (آسمانی) تلاوت نمیکردی، و نه آن را با دستت مینوشتی؛ در آن صورت باطلگویان دچار تردید میشدند.
-
-
-
- نقد و بررسی
-
-
در این ترجمه هم مثل قریب به اتفاق همة ترجمههای فارسی، اساطیرالاولین بهاشتباه با واژة «افسانههای پیشینیان» جایگزین شده است. گرچه مترجم در معادلیابی واژة امانیّ توفیق نیافته و بهاشتباه آن را به معنای تمنا و آرزو درک کرده است (مثل غالب ترجمهها)، ولی لفظ امیون را بسیار دقیقتر از همة ترجمهها و به شیوهای درست، به معادل «کتاب آسمانی نشناس» برگردانده است. همین فهم درست از واژة «امّی»، تاثیر خود را در ترجمة آیة سوم، به طرز کاملاً مشهودی نمایانده است و مترجم برخلاف غالب ترجمهها، واژة کتاب در آیة 48 عنکبوت را با افزودن قید توضیحی مناسب، فقط محدود به کتب آسمانی کرده است.
جلالالدین فارسی گرچه در کتاب پیامبری و انقلاب، واژة امّی را ظاهرا بر هر سه معنای «اهل مکه، فاقد کتاب آسمانی و بیسواد» حمل کرده (فارسی، بیتا، ص51)، اما در ترجمة قرآن کریم، به طرز شایستهای، فقط معادل «فاقد کتاب آسمانی» را برای امّی انتخاب کرده است. به نظر میرسد، چون در کتاب مورد نظر در مقام توضیح و تبیین بستر نزول است، برشمردن معانی متعدد برای واژه اشکالی ندارد؛ اما در ترجمه، محدوده باید تخصصیتر و گزینشیتر باشد؛ لذا فقط یک معادل دقیق را انتخاب کرده است.
نتیجه اینکه در این ترجمه، ضمن توجه دقیق به معادل درست «امّی» و ارتباط آن با واژة «کتاب» در آیة 48 عنکبوت، درعینحال، از ارتباط معنایی «اساطیر الاولین» با «امّی» غفلت شده است. ناگفته نماند که وحدت رویة مترجم در معادل یابی واژة امی و مشتقات آن در همة آیات مربوطه، بسیار ستودنی است.
-
-
- ترجمه محمود یاسری
-
الف. وقتی خوانده شود بر او آیات ما، گوید: افسانههای پیشینیان است.
ب. و بعضی از یهود، بیسواد مادرزادند. علمی ندارند به تورات، مگر اینکه از بر میخوانند آن را. اینها اهل یقین نیستند. اینها جز گمان و شک چیزی ندارند.
ج. و تو ای پیغمبر! پیش از قرآن هیچ کتابی نخواندی و به دست خود چیزی ننوشتی، که نه خواندن میدانستی و نه نوشتن میتوانستی، که در شک افتند باطلکنندگان دعوی تو و گویند: از کتب قدیمه خوانده و نوشته و به زبان خود برای ما میگوید.
-
-
-
- نقد و بررسی
-
-
این ترجمه نیز، مثل موارد قبلی در معادلیابی اساطیرالاولین چندان توفیق نیافته و همچنان همان معادل افسانههای پیشینیان را برای واژه انتخاب کرده است. بااینحال، جزء معدود ترجمههایی است که در معادلیابی واژة «امانیّ» نهایت دقت را اعمال کرده و به طرز شایسته واژة «از بر خواندن» را جایگزین آن در زبان فارسی کرده است؛ اما با این وجود، امیّون را طبق همان نظر مشهور، نادرست ترجمه کرده و وحدت رویه در معادلیابی آن را در آیات متعدد مراعات نکرده است و مثل همة مترجمانی که امّی را به معنای بیسواد برگرداندهاند، در آیة 48 عنکبوت هم واژة کتاب را در معنای عمومی آن و بدون هیچ قیدی ترجمه کرده است. ارتباط معنایی واژگان در این ترجمه نیز منعکس نشده است.
-
-
- ترجمة پیشنهادی
-
الف. هرگاه آیات ما بر او خوانده شود، گوید: نوشتههای ادیان آسمانی پیشین است.
ب. بعضی از یهودیان، سواد خواندن تورات را ندارند و علمی به تورات ندارند، جز اینکه آن را از بر میخوانند. اینها اهل یقین نیسند و جز شک و گمان چیزی ندارند.
ج. و پیش از آن (بعثت)، هیچ کتاب آسمانی نمیخواندی و با دست خود هیچ کتاب آسمانی نمینوشتی، [که اگر چنین بود] ابطالگران به شک میافتادند.
-
- نتیجهگیری
بر اساس مطالب گذشته، دستاوردهای پژوهش به قرار زیر است:
1. ارتباط معنایی اساطیرالاولین و امی، نمونة بارزی از نظم دقیق در متن قرآن است. این در حالی است که پژوهشهای قبلی، هر یک از این دو مفهوم را مستقل و مجزا از همدیگر معناشناسی کردهاند.
2. ارتباط معنایی این دو واژّه، تقریباً در هیچ کدام از ترجمههای فارسی قرآن انعکاس نیافته است.
3. برخلاف آنکه غالب تفاسیر و ترجمهها، اساطیرالاولین را به معنای افسانههای پیشینیان برگرداندهاند، اساطیر در قرآن نمیتواند به معنای قصههای اسطورهای باشد؛ بلکه به معنای نوشتههای تورات و انجیل است. نسبت دادن اساطیر به قرآن از سوی مشرکان، با هدف شبههپراکنی در مصادر قرآن صورت گرفته و بیان امی بودن پیامبر دقیقاً در راستای پاسخ به این شبهه است.
4. برخلاف دیدگاه رایج، واژة امی در قرآن به معنای بیسواد نيست؛ بلکه به معنای «فاقد کتاب آسمانی» است.
5. چالشهای موجود در معادلیابی واژة امی، از منابع لغوی و تفسیری دقیقاً به حوزة ترجمه قرآن راه یافته و این مسئله موجب شده است که مترجمان در برگردان آیات متعدد مشتمل بر واژة امی، وحدت رویه نداشته باشند.
- قرآن کریم، 1374، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، توس.
- ـــــ ، 1357، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان.
- ـــــ ، 1369، ترجمه جلالالدین فارسی، تهران، انجام کتاب.
- ـــــ ، 1415ق، ترجمه محمود یاسری، قم، بنیاد فرهنگی امام مهدی.
- آل سعدی، عبدالرحمن بن ناصر، 1408ق، تیسیر الکریم الرحمن، بیروت، مکتبة النهضة العربیة.
- ابن سیده، ابوالحسن علی بن اسماعیل المرسی، 1421ق، المحکم و المحیط الاعظم، بیروت، دارالکتب العلمیة.
- ابن عاشور، محمد طاهر، 1420ق، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی.
- ابن فارس، احمد، 1404ق، معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
- ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، 1419ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، 1414ق، لسان العرب، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع.
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، 1408ق، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
- الجبوری، یحیی، 1401ق، شعرُ عبدالله بن الزبعری، بیروت، مؤسسة الرسالة.
- العریشی، عبدالطیف بن علی بن صدیق، 1426ق، الجانب الاسطوری فی اخبار شعراء المعلقات، جامعه الملک سعود، کلیه الآداب.
- الیاده، میرچا، 1391، اسطوره و واقعیت، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه.
- بزرگمهر، منوچهر، 1342، «بحثی درباره کلمه امّی در قرآن»، مجله ادبیات دانشگاه تهران، ش 4، سال دهم، ص442-434.
- بلخی، مقاتل بن سلیمان، 1423ق، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- بیضاوی، عبدالله بن عمر، 1418ق، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- جفری، آرتور، 1372، واژگان دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، توس.
- حاجی بابایی ارکی، سمیه، 1387، «کاربرد قرآنی واژه امّی»، دین و سیاست، ش 17و18، ص101-85.
- حسنی جلیلیان، محمدرضا، 1394، «تحول مفهوم اساطیر الاولین در تفاسیر»، مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، سال 47، ص73- 49.
- دریابندری، نجف، 1380، افسانه اسطوره، تهران، کارنامه.
- رشیدرضا، محمد، 1414ق، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفة.
- زمخشری، محمود بن عمر، بیتا، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیجا، دارالکتاب العربی.
- طبرانی، سلیمان بن احمد، 2008م، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، اردن، دارالکتاب الثقافی.
- طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.
- طبری، محمد بن جریر، 1412ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة.
- طیب، عبدالحسین، 1369، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام.
- طیبحسینی، سیدمحمود، 1389، «معنیشناسی اساطیر در قرآن کریم»، مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، سال 42، ص174- 153.
- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، 1415ق، تفسیر نور الثقلین، چ چهارم، قم، اسماعیلیان.
- غانم قدوری، الحمد، 1376، رسم الخط مصحف، ترجمه یعقوب جعفری، قم، اسوه.
- فارسی، جلالالدین، بیتا، پیامبری و انقلاب، قم، امید.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، 1409ق، کتاب العین، قم، هجرت.
- قمی، علی بن ابراهیم، 1363، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب.
- قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، 1368، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.
- مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ورزی، محمدجعفر، 1389، «اسطوره در شعر معاصر عرب»، ادبیات فارسی، سال 6، ش 15، ص86-67.
- هندی، عبداللطیف و جعفر سبحانی، 1360، مفهوم امّی بودن پیامبر و مکتب وحی، قم، توحید.