واکاوی معنای ظن در قرآن کریم بر پایه تحلیل روابط معنایی با واژگان همنشین

Article data in English (انگلیسی)
-
- مقدمه
يکي از الفاظ پرکاربرد قرآن کريم «ظن» است. استعمال اين ماده لغوي در آيات با موضوعات مختلف اعتقادي و اخلاقي و احکام، جايگاه ويژهاي در مباحث معرفتشناختي و اخلاقي و فقهي براي آن ايجاد کرده است؛ بهويژه آنکه در سياقهاي گوناگون وجوه معنايي مختلفي براي آن بيان کردهاند؛ تا آنجا که آن را در زمره واژگان اضداد برشمردهاند و همين امر، اختلاف مفسران و مترجمان را در تفسير و ترجمه اين آيات در پي داشته است. اينکه ظن در معناي ظاهري آيات قرآن کريم گاه به معناي گمان مقابل علم و گاه به معناي علم به کار رفته، باعث شده است که برخي مفسران از جمله ابوجعفر طبري آن را از لغات اضداد محسوب کند (طبري، 1412ق، ج1، ص206)؛ بلکه بيشتر مفسران بر آن شدهاند که ظن داراي دو معناي متضاد يقين و شک است (شاکر، 1386، ص107). لازم به ذکر است که مفسران در اکثر آيات قرآن ماده ظن را به معناي معروفش تفسير کردهاند. معناي مشهور ماده ظن در ميان مفسران، ترجيح يکي از دو امر جايز همراه با احتمال نقيض آن است (ر.ک: ابوحيان، 1420ق، ج6، ص34؛ صدرالمتألهين، 1361، ج3، ص295؛ ابن عاشور، 1420ق، ج30، ص171). اين معنا غير از معناي لغوي اين واژه است و با تعريف آن در دانش اصول فقه مطابقت دارد؛ اما در برخي ديگر از آيات، ماده ظن به علم و يقين تفسير شده است. صاحب البصائر اين موارد را ده آيه دانسته است (فيروزآبادي، 1416ق، ج3، ص546). به نظر ميرسد نحوه گزارشهاي لغويان از معناي «ظن» در کتب لغت، در ايجاد اين اختلاف بيتأثير نبوده است، بنابراين ضرورت دارد تا اين آرا با دقت بيشتري تحليل و بررسي قرار شوند.
اين پژوهش در پي کشف برخي زواياي معنايي اين ماده در قرآن کريم است؛ اما در ابتدا لازم ميداند تا با اندکي تفصيل به بررسي و تحليل آراي لغوي و تبيين معناي اساسي اين واژه بپردازد؛ زيرا تبيين معناي اساسي آن را مبتني بر تحليل آراي لغويان و صاحبنظران، در تبيين دقيق مفهوم قرآني آن ضروري ميداند. آنگاه در چارچوب معناشناسي توصيفي به تحليل روابط همنشيني آن با ساير الفاظ قرآن کريم خواهد پرداخت و به علت گستردگي بحث و محدوديت حجم مقاله به همين اکتفا خواهد کرد و بررسي روابط جانشيني را به پژوهشي ديگر واگذار ميسازد. در تحليل روابط همنشيني نيز به تحليل روابط چهارگانه همنشينها ميپردازد. «برخي پژوهشگران ارتباط دو به دوي واژگان در قرآن را در چهار صورت منطقي منحصر کردهاند. بر اين اساس، زوجهاي معنايي در قرآن کريم با يکديگر يا داراي رابطه مکملي «نحويـ معنايي» هستند يا رابطه «معناييـ معنايي» دارند. رابطه «نحويـ معنايي» مبتني بر ساختار نحوي ميان دو واژه است که البته با يکديگر داراي رابطه معنايي نيز هستند. روابط «معناييـ معنايي» نيز به سه دسته اشتدادي، تقابلي و توزيعي تقسيم ميشود. در روابط اشتدادي، دو مفهومْ مؤلفه معنايي مشترک دارند و در مقام تقويت و معاضدت يکديگرند. در روابط تقابلي، دو مفهومْ مؤلفه معنايي مشترک دارند؛ اما در مقام تضعيف و نفي يکديگرند. در روابط توزيعي نيز دو مفهوم در يک حوزه معنايي قرار ميگيرند؛ اما قلمروهاي متمايزي با يکديگر دارند (اسکندري، 1393، ص16).
افزون بر کتب تفسيري يا برخي کتب فقهي و اصول فقهي که به بررسي مفهوم ظن در آيات قرآن کريم پرداختهاند، برخي پژوهشهاي مستقل نيز درباره آن نگاشته شده است؛ چنانکه طيبحسيني (1390) در پژوهشي با عنوان «معناشناسي ظن در قرآن کريم» با مراجعه به کاربردهاي واژه ظن در فرهنگ عربي و نيز با تکيه بر تحليلهاي روانشناختي، تفسير مفسران از اين واژه را در تعدادي از آيات مشتمل بر آن بررسي کرده و براي واژه ظن، هر دو معناي شک و يقين را اثبات نموده است؛ سپس به نقد معيارهاي معرفيشده براي تشخيص ظن به معناي شک، از ظن به معناي يقين پرداخته است. شاکر (1386) در پژوهشي به بررسي ديدگاههاي مختلف درباره مفهوم ظن و نيز رابطه مفهومي ظن با واژههاي يقين، شک، حسبان و زعم پرداخته است؛ اما به نظر ميرسد تاکنون پژوهشي به تبيين مفهوم ظن بر پايه تحليل روابط معنايي آن با واژگان همنشين نپرداخته است. بر همين اساس در اين پژوهش براي کشف معناي ظن، ابتدا با تحليل آراي لغويان، معناي لغوي اين واژه تبيين شده است؛ سپس با استخراج آياتي که کليدواژه ظن در آنها به کار رفته است، پرتکرارترين همنشينهاي ظن تعيين گرديد؛ آنگاه با تکيه بر تحليل سياق آيات و توجه به روابط معنايي ظن با واژگان همنشين در اين آيات، تلاش شد تا مفهوم قرآني اين واژه تبيين گردد.
-
- 1. واژهشناسي «ظن»
مفاهيم گزارش شده براي ماده ظن در فرهنگهاي لغت عربي، چنين است:
-
-
- 1-1. عدم اطمينان
-
بنا به گزارش کتب لغت، «الظَّنُون» چاهي است که به وجود يا فقدان آب در آن اطمينان نباشد (فراهيدي، 1409ق، ج8، ص151؛ صاحب، 1414ق، ج10، ص12) يا چاهي است که گمان شود آب دارد، در حالي که آب ندارد يا کمآب است (ابن اثير، 1367، ج3، ص163). اين معنا در واقع گزارش کاربرد حسي اين ماده لغوي است، که جزء معنايي مهم آن عدم اطمينان است. بر اين اساس، ابن سيده با ذکر شواهد متعدد نتيجه ميگيرد به هرآنچه اطميناني بدان نباشد، ظَنُونٌ و ظَنِينٌ گويند (ابن سيده، 1421ق، ج10، ص8-10). صاحب لسان العرب نيز ظنون را به معناي هر آنچه که به آن اعتماد و اطميناني نباشد، دانسته است (ابن منظور، 1414ق، ج13، ص274) و از اين روست که مثلاً فرد متهم را ظنين گويند (فراهيدي، 1409ق، ج8، ص151؛ ابن دريد، 1988م، ج1، ص154). نتيجه آنکه بر اساس گزارشهاي متعدد کتب لغت از عرف استعمالي آن روزگار، عدم اطمينان را ميتوان معناي اصلي اين ماده لغوي دانست.
-
-
- 1-2. علم و يقين
-
بسياري از لغويان با تکيه بر برخي شواهد، از جمله آياتي از قرآن، معناي يقين يا علم را نيز براي واژه ظن گزارش کردهاند (ابوعبيد، 1990م، ج2، ص629؛ فراهيدي، 1409ق، ج8، ص151؛ صاحب، 1414ق، ج10، ص12؛ ابن فارس، 1404ق، ج3، ص462). دقت در اين شواهد روشن ميسازد که واژه ظن در اين شواهد به همان معناي اصلي واژه ظن و معاني نزديک به آن قابل تبيين است و استعمال ظن در آنها به معناي علم استدلالي و يقيني نيست.
يکي از شواهد مهم که از ابوعبيد براي تفسير ظن به علم و يقين گزارش شده، اين بيت است: «ظَنٌ بِهِمْ كَعَسَى وَهُمْ بَتَنُوفَةٍ؛ يَتَنَازَعُونَ جَوَائِزَ الأَمْثَالِ» (ابوعبيد، 1990م، ج2، ص629). در واقع چون در اين بيت تشبيه ظن به ظن درست نبوده، ابوعبيد ظن را به يقين تفسير کرده است؛ در حالي که اگر ظن را به اميد و طمع معنا کنيم، مشکل برطرف ميشود و ظن نيز از معناي خودش تهي نشده است و جزء معنايي عدم اطمينان را با خود دارد. پس به نظر ميرسد که شاعر در اين بيت با کاربرد واژه «عسي»، يکي از معاني استعمالي ماده ظن را که طمع و رجا است، روشن کرده است.
شاهد ديگر، «فقلت لهم ظُنُّوا بأَلْفَىْ مُدَجَّجٍ؛ سَرَاتْهُمُ فى الفارسىِّ المُسَرَّدِ» است. صاحب صحاح آورده است که گاهي اوقات ظن در موضع علم قرار ميگيرد. و به همين بيت شعر استناد ميکند و ميگويد ظن در اينجا به معناي يقين است؛ زيرا فرد دشمنش را با يقين ميترساند، نه با شک (جوهري، 1407ق، ج6، ص2160)؛ در حالي که بايد به وجه بلاغي کاربرد ظن در اين شاهد شعري نيز توجه داشت. بله در اين بيت، شاعر مخاطبش را با القاي ظن و گمان ترسانده است؛ حال آنکه انتظار ميرود براي اثرگذاري، از دشمن يقينى بترساند؛ اما علت آن است که نيازي به يقين نيست؛ چون در واقع ظن به دشمن هم براى واداشتن مردم به همراهي کفايت ميکند. پس اين شاهد شعري هم شاهد مناسبي نيست تا يقين را معناي لغوي ظن بدانيم.
لغويان ضمن گزارش معناي علم (يقين) براي ظن، بر اين مطلب تأکيد کردهاند که در اينجا مراد، يقين عيني نيست؛ بلکه يقين تدبري است (ابن سيده، 1421ق، ج10، ص8)؛ چنانکه صاحب تاج العروس به نقل از استادش ميگويد: ظن به جاي يقين و علمي که محسوس باشد، استعمال نميشود (زبيدي، 1414ق، ج18، ص363). همه اين نکات حاکي از آن است که ظن به معناي علم يقيني نيست؛ بلکه اگر هم معناي علم براي آن گزارش شده، علم ظني با احتمال خلاف در آن اراده شده است. عدم توجه به اين نکته، در تفسير معناي ظن به يقين مؤثر بوده است.
-
-
- 1-3. طمع و رجا
-
ابن کيسان، نحوي و لغوي قرن سوم، درباره اين بيت شعر از ابوعبيده «ظَنٌ بِهِمْ كَعَسَى...» که در کتب لغت شاهدي براي اثبات معناي يقين براي ظن است، گفت: «شاعر چون نزد خودش گمان برده است که به حقيقت علم دست يافته، آن را به عسي تمثيل کرده است که نشان از قوت ظن و غلبه آن دارد» (ازهري، 1421ق، ج3، ص55). بر اين اساس، تفسير متفاوتي از اين بيت شعر ارائه کرده است. همچنين به باور ابن کيسان، «عسي» از حروف مقاربه است که معناي ترجي و طمع را با خود دارد. همچنين «عسي» از جانب خداوند متعال واجب است؛ اما از ناحيه عباد، ظن است؛ زيرا علم عبد به امور آينده، از طريق شواهد و قرائن حاصل ميشود و گاه آن شواهد چنانکه مينمايند، نيستند و ممکن است باطل شود. بنابراين با بيان عسي تلاش کرده است ظن غالبي خود را حکايت کند که منتهاي علم او درباره آينده است (ازهري، 1421ق، ج3، ص55).
ابن منظور نيز پس از گزارش قول ابوعبيد، به نقل از اصمعي ميگويد: هرچند در اين بيت شعر ظن را به معناي يقين بدانيم، اما معناي عسي -که همان طمع و اميد است- را با خود دارد (ابن منظور، 1414ق، ج15، ص55). بدين ترتيب، باز هم بر اين نکته که معناي اصلي در اين ماده همان عدم اطمينان است، تأکيد ميشود. افزون بر آن روشن ميشود که ظن در معناي اميد و رجا هم به کار ميرود.
-
-
- 1-4. ترجيح يکي از دو طرف احتمال
-
برخي از لغويان نيز ظن را ترجيح يکي از دو طرف احتمال (اعتقاد غير جازم) دانستهاند که گاه در جايگاه علم قرار ميگيرد (ازدي، 1387، ج2، ص853؛ فيروزآبادي، 1415ق، ج4، ص242؛ زبيدي، 1414ق، ج18، ص363). با اين نگاه بايد گفت که در استعمال ظن، هنوز احتمال طرف مقابل نفي نشده است. بنابراين همچنان همان معناي اصلي، يعني عدم اطمينان از آن برداشت ميشود.
-
-
- 1-5. اعتقاد مبتني بر اماره
-
راغب اصفهاني بر اين باور است که ظن از طريق اَماره (نشانه) حاصل ميشود و گاه قوّت مييابد و تا حد علم و يقين بالا ميرود؛ و گاه ضعيف ميشود و تا حد توهّم و خيال تنزل پيدا ميکند (راغب، 1412ق، ص539). بر اين اساس، ظن بين دو حد علم و وهم در نوسان است. اماره دليل ظني معتبر يا همان دليل علمي است که کاشف از واقع نيست؛ پس آنچه از طريق اماره حاصل ميشود، همان ظن است که نميتواند قائممقام قطع و علم باشد.
التحقيق نيز اصل معنايي در ماده لغوي ظن را اعتقاد ضعيف و غيرمُستدلّ دانسته که حق يا باطل است و هنوز به مرتبه يقين که ادراک قاطع است، نرسيده است (مصطفوي، 1385، ج7، ص182).
-
-
- 1-6. جمعبندي و تحليل آراي لغويان
-
در ميان معاني يادشده براي ظن، ذکر معناي علم (يقين) باعث شده است تا ظن را در زمره واژگان اضداد محسوب کنند؛ اما جزء معنايي اصيل براي ماده ظن، بر اساس گزارش لغويان، همان معناي اول يعني عدم اطمينان است. ساير معاني گزارش شده نيز جزء معنايي عدم اطمينان را با خود دارند. اين معنا بهويژه در مفهوم «طمع و رجا»، «ترجيح يکي از دو طرف احتمال» و«اعتقاد مبتني بر اماره» به وضوح درک ميشود.
اما درباره اينکه برخي گزارشهاي لغوي حاکي از آن است که واژه ظن داراي دو مفهوم متضاد است، بايد گفت: با توجه به بخشهاي مختلف گزارشهاي لغوي و نيز شواهدي که نويسندگان آنها ارائه دادهاند، معناي علم يا يقين به عنوان معنايي خاص، با تکيه بر برخي شواهد براي ظن گزارش شده است؛ به طوري که خود ايشان نيز بين ظن به معناي علم و علم يقيني تفاوتهايي را ذکر کردهاند. اين امر دلالت دارد بر اينکه ايشان ظن را به معناي علمي دانستهاند که احتمال خلاف در آن راه دارد، نه علم يقيني که ترديدناپذير است. بنابراين در گزارش اين معناي خاص، همچنان آن جزء معنايي اصيل در ماده ظن، يعني عدم اطمينان، محفوظ است و شواهد ايشان در گزارش معناي علم يا يقين، با همان معناي اصلي ظن قابل تبيين است و در تمام موارد استعمال، جزء معنايي تفکيکناپذير ماده ظن، مفهوم عدم اطمينان است و مراد از عدم اطمينان، احتمال خلاف با معناي لغوي و عرفي آن است.
-
- 2. واژگان همنشين و روابط معنايي
براي بيان يک جمله، گويي کلمات پشت سر هم بر يک خط قرار ميگيرند. اين خط، محور همنشيني است. رابطه کلماتي که بر روي اين محور قرار ميگيرند و مکمل يکديگرند، رابطه همنشيني است (باقري، 1394، ص50). فرايند همنشيني معنايي يا قرار گرفتن مفاهيم بر روي محور همنشيني ميتواند سبب انتقال معنايي واحدهاي همنشين به يکديگر شود و در حفظ يا تغيير مفهوم اولية واحدهاي زبان مؤثر باشد. مفهوم اوليه بينشانترين مفهوم يک واحد زبان است که تابع افزايش يا کاهش معنايي قرار نگرفته است (صفوي، 1390، ص257).
-
- 3. روابط معنايي ظن در قرآن کريم
ماده ظن 69 بار در 57 آيه قرآن به کار رفته است که 49 بار آن با صورت فعلي[1] و هجده بار به صورت اسمي[2] استعمال شده است (عبدالباقي، 1386). بررسي روابط معنايي ظن با همنشينهاي آن در آيات قرآن کريم نشان ميدهد که واژههاي مختلفي در آيات گوناگون با ظن رابطه معنايي دارند. مهمترين همنشينهاي مکملي پرتکرار يا داراي نقش تعيينکننده در معناي ظن، يتبعون (تتبعون) و کاذبين است. همنشينهاي معناييـ معنايي ظن نيز نقش بسيار مهمي در تعيين معناي ظن دارند. مهمترين همنشينهاي معناييـ اشتدادي ظن عبارتاند از: يَخْرُصُونَ (تَخْرُصُونَ) و شک؛ مهمترين همنشينهاي معناييـ تقابلي ظن نيز عبارتاند از: علم، حق، يقين، سُلْطان؛ و مهمترين همنشين معناييـ توزيعي آن عبارت است از: نري. با تحليل اين واژگان همنشين در سياق آيات ظن، اثر معنايي اين واژگان در مفهوم ظن بررسي ميگردد. پيش از آن ضرورت دارد که برخي نکاتي که به صورت کلي از تحليل سياق و روابط معنايي در اين آيات در ارتباط با مفهوم ظن قابل اخذ است، تبيين گردد.
-
-
- 3-1. تحليل برخي نکات کلي در تحليل روابط معنايي در سياق آيات ظن
-
ماده ظن در اکثر آيات در هيئت فعل به کار رفته و فاعل آن غالباً ضميري است که مرجع آن در جملات پيشين آمده و به گروههاي مختلفي از انسانها، اعم از مؤمن و کافر و حتي جنيان ارجاع داده شده است. از گروه مؤمنان، مانند خاشعينِ اهل صبر و نماز (بقره:46) و برخي پيامبران، مانند حضرات يوسف (يوسف:42)، موسي (اسراء:101)، ذَاالنُّونِ (انبياء:87)، داوُد (ص:24)؛ از گروه کافران، مانند: الَّذينَ أَشْرَكُوا (انعام:148)، الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا (اعراف:66)، الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ (يونس:60)، الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكاءَ (يونس:66)؛ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ (هود:27)، الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابُ؛ از گروه جنيان (جن:5 و7). بنابراين، از اين جهت ميتوان ظن را يک ويژگي عام دانست که به گروههاي مختلفي منسوب است.
فعل قلبي ظن دومفعولي است؛ اما معمولاً مفعول آن در سياق آيات ظن به قرينه لفظي يا معنوي حذف شده است: «وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ» (بقره: 78) و بهندرت بهطور صريح دو مفعول را نصب داده است؛ مانند «وَما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً» (كهف: 36). در بيشتر موارد نيز جملهاي اسميه، جايگزين دو مفعول آن شده است و در اين حالت از نظر معنا تأکيد بيشتري را ميرساند: «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره: 46).
نکات مختلف قابل تأملي در سايه توجه به محتواي اين جملات و تحليل آن قابل اخذ است:
نکته اول آنکه اين جملات -که جايگزين دو مفعول ظن شدهاند- هرچند محتواي متعدد دارند و مفاهيم مختلفي از آنها قابل اخذ است، در مجموع روشن ميسازند که ظن از نگاه قرآن انديشهاي غالب بر نفس انسان است که نفس را به خود مشغول ساخته است. براي تبيين بيشتر، برخي آيات را مثال ميآوريم:
ـ گروهي از مسلمانان در جنگ احد، هنگامي که جنگ مغلوبه شد، انديشههاي جاهلي دربارة خداوند متعال ذهن ايشان را مشغول کرد و از ايشان سلب آرامش نمود: «وَطائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ» (آلعمران: 154)؛
ـ در مواجهه با معجزه تخويفي کنده شدن کوه و سايه انداختن آن بر سر بنياسرائيل، انديشه فرو افتادن کوه بر سرشان ذهن آنها را فرا گرفته بود: «وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ» (اعراف:171)؛
ـ انديشه غالب بر ذهن کفار آن است که جهان غايت حکيمانه ندارد: «وَما خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا» (ص:27)؛
ـ آنگاه که حضرت يونس با خشم قوم خود را ترک کرد، اين انديشه که خداوند بر او تنگ نميگيرد، ذهن او را تسخير کرده بود: «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ» (انبياء: 87).
در مجموع، اين معنا را ميتوان در تمام آياتي که اين ماده لغوي در آنها به کار رفته است، دنبال کرد.
ادراک نفساني از ويژگيهاي عمومي انسان است. اساس ساختار وجودي ذهن انسان چنين است که بر اساس اطلاعات و دادههايي که از طريق حواس حاصل ميکند، انديشهها و ادراکاتي به ذهن او راه مييابد و بر آن غالب ميگردد. جالب آنکه اين مفهوم از ظن را شيخ طوسي ذيل آيه 46 سوره بقره به عنوان اصل معناي ظن، از برخي بزرگان گزارش کرده است (طوسى، بيتا، ج۱، ص205).
غلبه اين انديشه ذهني لزوماً به معناي قوت شواهد و قرائن آن نيست؛ بلکه در بسياري از اوقات، اين انديشه غالبِ ذهني مبتني است بر شواهد و قرائن ضعيف و نامعتبر؛ مثل تقليد: «وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ» (بقره: 78)، استکبار: «وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ» (قصص: 39) يا غضب: «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» (انبياء: 87). در اين صورت، ظن تنها انديشهاي است که به ذهن راه يافته و هنوز تأمل لازم در آن نشده است؛ پس شايد بتوان آن را ظن اوليه ناميد، که در روايات هم به آن اشاره شده است.[3] اين ظن بيشتر در اموري است که مظنون در دسترس نيست. بيترديد گاهي ظن پس از تأمل و بررسي کافي قرائن و شواهد حاصل ميشود، که نسبت به ظن اوليه مرتبه بالاتري دارد؛ اما هنوز به مرتبه علم و يقين نرسيده است و ميتوان آن را همان ظن يقيني يا ظن اطميناني در روايات دانست. اين ظن يا مربوط به اموري است که مظنون در دسترس است؛ مانند «وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ» (اعراف: 17)؛ يا مبتني بر اخباري است که از طريق وحي در اختيار قرار گرفته است؛ مانند «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون» (بقره: 46).
دو صورت اصلي ديگر براي ظن ميتوان فرض کرد: نخست اينکه آن انديشه غالب، بدون طرح انديشه ديگري در برابر آن، نفس را به خود مشغول ساخته باشد؛ هرچند که امکان طرح آن انديشه ديگر عقلاً وجود داشته باشد؛ مانند: «هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ» (حشر: 2)؛ دوم اينکه آن انديشه غالب، در تعارض با انديشه يا انديشههاي ديگر غلبه پيدا کرده است؛ مانند: «وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَني إِسْرائيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً» (اسراء:101). در هر دو صورت ميتوان ظن را رجحان يک انديشه دانست؛ زيرا يا به طور صريح انديشه ديگري در برابر آن مطرح است يا آنکه امکان طرح انديشه ديگر وجود دارد، اما فرد به آن توجه ندارد.
-
-
- 3-2. تحليل همنشيني يتبعون/تتبعون (اتباع)
-
أَتْبَعَ به معناي جستوجو کردن، و تَبِعَ به معناي همراهي کردن است (شيباني، 1975م، ج1، ص97). در استعمال لغوي، تَبِعَ متفاوت از اتَّبع است: تبِعت الرجلَ به معناي رفتن همراه اوست و اتَّبعته به معناي رفتن پشت سر او براي ملحق شدن به اوست (ابن دريد، 1988م، ج1، ص254). مفهوم تبعيت در قرآن کريم، گاه در مسير هدايت و رشد است و سعادت انسان را در پي دارد و گاه در مسير ضلالت و گمراهي است و موجب هلاکت انسان ميشود.
فعل يتبعون در چهار آيه (116 انعام، 66 يونس، 23و28 نجم) و فعل تتبعون در آيه 148 انعام، و فعل يتبع در آيه 36 يونس و اتباع در آيه 157 نساء، داراي رابطه همنشيني مکمليـ نحوي با ظن است. نکته مهمي که از اين آيات هشتگانه حاصل ميشود آن است که تبعيت از ظن در اين آيات، مفهوم ترتيب اثر دادن به ظن در حيطه فکر يا عمل را ميرساند؛ نظير: «وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» (انعام:116) و «أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّماواتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَما يَتَّبِعُ الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» (يونس:66)؛ افزون بر آنکه در تمام اين موارد، باب افتعال از تبع، با ظن رابطه همنشيني مکملي داشته است و اتباع بر وزن افتعال، بر دنبالهروي از روي اراده و اختيار دلالت دارد. در اين آيات، ظن امري مذموم است.
بيترديد ظن در قرآن کريم فينفسه متعلق مدح و ذم نيست؛ زيرا شکلگيري ظن در نفس انسان به عنوان انديشهاي غالب، امري طبيعي است. به باور برخي مفسران، زندگى انسان در دنيا بدون اعتماد به ظن و استمداد از تخمين قابل دوام نيست؛ اما همه اين اعتباريات قابل تخمين، به جزئيات زندگى دنيوى مربوط است. در امورى از قبيل معارف الهى و شرايع كه بايد از ناحيه خدا اخذ شود و در آن فقط بايد به علم و يقين تکيه کرد، تخمين زدن سبب ضلالت و گمراهى است (طباطبايي، 1390، ج7، ص330)؛ زيرا در امور معنوي امکان احاطه علمي انسان بر مظنون وجود ندارد؛ ازاينرو خداوند از طريق وحي، علم به آن را براي پيمودن راه سعادت در اختيار انسان نهاده و با معجزاتي آشکار تأييد نموده است؛ هرچند بيشتر مردم شکر اين فضل و نعمت الهي را به جاي نميآورند و به جاي تکيه بر علم در اين امور، از ظن تبعيت ميکنند: «وَما ظَنُّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ» (يونس: 60).
عدم نفي مطلق عمل به ظن در امور اخروي، مصداقي از لطف وافر خداوند متعال بر بنده است. ازاينرو، اگر انسان با تعقل در امور اخروي، از مرحله ظن اوليه عبور کند و به مرحله ظن اطميناني برسد و بر مبناي آن در مسير حق و هدايت قرار گيرد و به لوازم ايمان پايبند باشد، هرچند به علم و يقين قطعي دست نيافته باشد، خداوند متعال از او به لطف خود ميپذيرد: «إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ» (حاقه:20) و نيز (بقره:46و 249). علامه طباطبايي در اين آيه ظن را به يقين تفسير کرده است (طباطبايي:1390، ج19، ص399)؛ اما ذيل آيه «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» (بقره:46) بيان ميکند که هرچند اعتقاد به ملاقات با پروردگار از اموري است که بايد درباره آن به يقين رسيد (وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ) (بقره:4)، اما ازآنجاکه صرفاً ظن و گمان به قيامت و لقاءالله ميتواند سبب ايجاد خشوع در وجود انسان شود، ضرورتي براي حصول علم نيست و به واژه ظن بسنده کرده است. پس استعمال ظن در جاى علم، اشاره دارد به اينکه اگر انسان دريابد که پروردگارى دارد و ممكن است روزى با او ديدار كند و به سوي او برگردد، در ترك مخالفت و رعايت احتياط صبر نمىكند تا علم برايش حاصل شود؛ بلكه همان ظن او را به احتياط ملزم ميسازد (طباطبايي، 1390، ج1، ص152). صدرالمتألهين هم بر اين باور است که علم حقيقي تنها براي اهل يقين، يعني انبيا و اوليا و اوصيا و صديقين حاصل ميشود (صدرالمتألهين، بيتا، ج3، ص517-518).
بيترديد اصل اولي در قرآن کريم بر آن است که ظن براي تبعيت کافي نيست. قرآن از انسان خواسته است تا از مرحله ظن به طور کامل عبور کند و به حق برسد که همان علم و يقين است: «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً» (يونس:3؛ نجم: 2)؛ اما نکته جالب توجه آن است که خداوند درباره ظن در امور اخروي و معنوي - که در دسترس انسان نيست - بحث ناکافي بودن آن در برابر حق را در آيات يادشده مطرح کرده است.
جالب توجه آنکه رسيدن به يقين در همه امور لازم نيست؛ بلکه گاه بايد پيجويي نمود و برخي ظنون براي رسيدن به علم را ترک کرد و به آن اعتنا نکرد: «و لا تجسسوا» (حجرات:12). پس انسان نيازمند مديريت ظن است: در قبال خدا و مؤمنين ديگر، مأمور به حسن ظن شده است: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً» (نور:12)؛ اما صفت خوشگماني نبايد سبب شود تا اخبار افراد فاسق مبناي عملکرد او قرار گيرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات: 6).
ظن در قرآن کريم مادام که صرفاً انديشهاي غالب بر ذهن است، ممدوح يا مذموم نيست؛ اما به محض آنکه مبناي ترتيب اثر ميشود، متعلق مدح و ذم واقع ميشود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات:12). به باور مفسران، در اينجا اجتناب از خود ظن مراد نيست؛ زيرا ظن، ادراکي نفسانى است و به طور غيرارادي به نفس راه مييابد؛ ازاينرو، نهى كردن از خود ظن صحيح نيست؛ مگر آنكه از پارهاى مقدمات اختيارى آن نهى شود. مراد آيه، نهى از پذيرفتن ظن بد و ترتيب اثر دادن به آن است. در نتيجه، اينکه بعضى از ظنها گناه است، خود ظن مراد نيست؛ بلكه ترتيب اثر دادن به ظن است (طباطبايي، 1390، ج18، ص323)؛ چنانکه در برخي آيات، ترتيب اثر دادن به ظن بدون تأمل لازم، مصداق ظلم به نفس دانسته شده است (کهف: 35؛ انبياء: 87).
شايان ذکر است، با توجه به آنچه گفته شد، نحوه مواجهه با ظن، موضوعيت ويژه در اين بحث دارد. ظن، خود ادراکي نفساني و غيرارادي است؛ اما مواجهه با آن، اعم از پذيرفتن يا انکار کردن، ترتيب اثر دادن يا رها کردن، تبعيت کردن يا مخالفت کردن با آن، امري اختياري است. ازاينرو از ساير آياتِ ظن که با ماده تبع همراه نشده است نيز معناي ترتيب اثر دادن به ظن به دست ميآيد. مهمترين اين آيات آياتي است که با ماده قول همراه است که بازتاب پذيرش ظن در گفتار ايشان است: «قال الذين يظنون...» (بقره:249)؛ «وَطائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ...» (آلعمران: 154) و نيز آيات انعام: 148؛ اعراف:66؛ يونس:22؛ هود: 27؛ يوسف: 42؛ نور: 12، جاثيه:24و32. در آيات ديگر نيز به نوعي از آيه قابل دريافت است که ايشان به ظن خود ترتيب اثر دادهاند: «وَاسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَإِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره: 45-46)؛ در اين آيه، ترتيب اثر دادن به انديشه ملاقات با پروردگار، خاشعان را اهل خشوع و صبر و نماز ساخته است.
-
-
- 3-3. تحليل همنشيني کاذبين (کذب)
-
کذب يکي از مهمترين همنشينهاي نحويـ مکملي ظن است. کذب در لغت، ضد صدق است (ابن دريد، 1988م، ج1، ص304)؛ پس کذب خلاف واقع و حق است و صدق مطابق حق و واقع (مصطفوي، 1385، ج10، ص34).
در شش آيه، ماده لغوي کذب در جايگاه مفعول ظن قرار گرفته است و بيان ميدارد که «ظانّ» امري را کذب و دروغ پنداشته است: «قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا... إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبينَ» (اعراف: 66) و نيز آيات هود:27؛ يوسف:110؛ شعراء:186؛ قصص:38؛ غافر:37؛ جن: 5. بنابراين در اين آيات، ظن مبناي تکذيب است. در آيه48 سوره انعام، اين مطلب وضوح بيشتري دارد: «سَيَقُولُ الَّذينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَلا آباؤُنا وَلا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ... إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» (انعام:148). اکثر اين آيات واکنش تکذيبي در برابر دعوت انبيا را گزارش ميکنند و بيان ميدارند ظن عامل مهمي در اين تکذيب است و منکران انبيا دليل و حجتي بر انکار خود ندارند.
آيه60 سوره يونس از مهمترين آياتي است که در آن کذب با ظن همنشين شده است: «وَما ظَنُّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيامَةِ». اين آيه صورت استفهام دارد؛ اما در مقام تقرير است تا بيان کند دروغگوياني که به خدا افترا ميبندند، درباره روز قيامت به ظن و پندار بسنده ميکنند. بنابراين، پندارگرايي افترا بستن به خدا و دروغگويي را به دنبال دارد. به حکم آيات ديگر، اين پندارگرايان عقل خود را به کار نميگيرند (مائده:103) و به آيات الهي ايمان ندارند (نحل:105) و ظلماند (آلعمران:94)؛ بهويژه آنکه اين دروغگويي از روي علم باشد (آلعمران: 75 و 78)؛ پس رستگار نخواهند شد (نحل:116؛ يونس:69) و دچار هلاکت و خسران ميگردند: «وَذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْداكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ» (فصلت:23).
در کتب وجوه و نظاير، يکي از وجوه معنايي ظن، کذب گزارش شده است (فيروزآبادي، 1416ق، ج3، ص545). اما به نظر ميرسد معنا کردن ظن به کذب صحيح نيست و نبايد ملازمت معنايي ظن با کذب در برخي آيات منجر به آن شود که ظن را از معناي ظاهري آن دور کنيم؛ بلکه بايد گفت در چنين مواردي، لفظ ظن بر معناي اصلي خود باقي ميماند، در عين آنکه دلالت بر کذب هم دارد؛ زيرا اولاً معناي لغوي ظن، عدم اطمينان و احتمال است که متفاوت از کذب است؛ ثانياً ظن در بسياري از اوقات، بهويژه در امور معنوي و غيرمادي که مظنون غايب است و امکان دسترسي به آن وجود ندارد، توأم با نادرستي است و در نتيجه اتکا به ظن در چنين اموري، به احتمال بسيار زياد توأم با کذب است.
-
-
- 3-4. تحليل همنشيني يخْرُصُونَ (تَخْرُصُونَ)
-
خَرْص واژه اصيل عربي است و در اصل به معناي گمان بردن در چيزي است که يقين نداري. از همين رو در معناي تخمين زدن به کار رفته است؛ زيرا تخمين همان اندازهگيري از روي ظن، نه از روي احاطه است (ازهري، 1421ق، ج7، ص61). در حقيقت هر گفتاري که از روي ظن و تخمين باشد، خرص است (راغب اصفهاني، 1412ق، ص279). در کتب لغت، يکي از معاني خَرص، کذب گزارش شده است (فراهيدي، 1409ق، ج4، ص183) که وجه آن به باور ازهري، راهيابي ظنون دروغين در تخمين است (ازهري، 1421ق، ج7، ص61)؛ زيرا فرد از روي علم يا غلبه ظن سخن نگفته، بلکه به ظن و حدس اعتماد کرده و ازاينرو کاذب است، حتي اگر سخنش مطابق واقع باشد (راغب اصفهاني، 1412ق، ص279). در کتاب فروق اللغه نيز آمده است: چون خرص و تخمين بدون تحقيق جاري ميشود، همانند کذب است و به جاي آن استعمال ميشود.
برخلاف مشهور، تفسير خرص به کذب شايسته نيست (مصطفوي، 1385، ج3، ص40). برخي لغويان ديگر نيز در تفسير خرص به کذب ترديد کردهاند (ابن دريد، 1988م، ج1، ص585).
ماده خرص پنج بار در قرآن کريم به کار رفته که سه بار آن با ساختار ثابت داراي همنشيني اشتدادي با ظن است: «وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ» (انعام: 116) و نيز در آيات انعام:148 و يونس:66. با توجه به اين آيات روشن است که «إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ» با «إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ» پيوند نزديکي دارد؛ اما در هر سه آيه، ظن بر خرص مقدم است؛ پس در فقدان علم و وجود ظن است که تخمين معنا مييابد. در چهارمين آيه «وَقالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ» (زخرف: 20) نيز هرچند خرص با ظن همنشين نشده، اما با عبارت «ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ» همنشين شده است که از همنشينهاي ظن (جاثيه:24) است و نيز بيان اصليترين مؤلفه معنايي ظن است. به باور برخي پژوهشگران، ازآنجاکه خرص در حالت فقدان علم متصور است، دلالت بر وهن و ضعف دارد و بر جهل و وهم مبتني است که مخالف عقل و فکر صحيح است و ازاينرو خداوند متعال در آيه دهم سوره ذاريات ميفرمايد: «قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ ساهُونَ» (مصطفوي، 1385، ج3، ص41). بنابراين اگر در امور معنوي و اخروي كه جز به علم و يقين نبايد اعتماد کرد، انسان به تخمين مبتني بر وهم و جهل روي آورد، گمراه ميشود و هلاک ميگردد.
-
-
- 3-5. تحليل همنشيني شک
-
شک در لغت ضد يقين است (فراهيدي، 1409ق، ج5، ص270؛ ازهري، 1421ق، ج9، ص316). اصل معنايي اين ماده لغوي دلالت بر تداخل دارد (ابن فارس، 1404ق، ج3، ص173). اين ماده لغوي پانزده بار در قرآن کريم به کار رفته و تنها در آيه 157 سوره نساء با ظن همنشين شده است. وجود لفظ شک در اين آيه، افزون بر کمک به تبيين معناي ظن، وجه تمايز اين دو لفظ را هم روشن ميسازد. در آيه «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَما قَتَلُوهُ وَما صَلَبُوهُ وَلكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَما قَتَلُوهُ يَقيناً»، شک و ظن و علم و يقين از هم متمايز شده است. شک با ظن رابطه اشتدادي، و علم و يقين با آن رابطه تقابلي دارند و همه آنها مربوط به حوزه معنايي ادراک هستند. عبارت «لفي شک منه» به «ما لهم من علم الا اتباع الظن» تفسير شده است و روشن ميسازد که ظن اعم از مفهوم شک است و شک از انواع ظن است؛ زيرا کساني که در شک هستند، يعني کساني که علم ندارند و تابع ظن هستند. ظن در اين عبارت و در عبارات متعدد آيات ديگر، در برابر علم قرار گرفته است. در نتيجه، هرگاه در مرتبه علم نباشيم، در مرتبه قبل از علم هستيم که ظن است و خود ميتواند مراتب مختلفي داشته باشد که يکي از آن مراتب، شک است.
-
-
- 3-6. تحليل همنشيني علم
-
علم در لغت، نقيض جهل است (فراهيدي، 1409ق، ج2، ص152). اصل معنايي ماده لغوي علم، دلالت بر نشانهاي دارد که شيء را از غير آن متمايز ميکند (ابن فارس، 1404ق، ج4، ص109). پس علم صفتي است که موجب تمييز است؛ تمييزي که احتمال نقض ندارد (ازدي، 1387، ج3، ص922)؛ اما ظن، حتي در مراتب عالي آن يعني ظن اطميناني، داراي احتمال نقض است. نکته جالب توجه آنکه اين تقابل در کاربرد حسي اين دو واژه نيز ديده ميشود؛ زيرا دريا و نيز چاه با آب فراوان را العَيْلَم گويند (فراهيدي، 1409ق، ج2، ص153؛ شيباني، 1975م، ج2، ص305 و 327). در برابر آن، «الظَّنُون» چاهي است که به وجود يا فقدان آب در آن اطمينان نباشد (فراهيدي، 1409ق، ج8، ص151؛ صاحب، 1414ق، ج10، ص12).
رابطه معنايي تقابلي علم با ظن در آيات ظن، نقش تعيين کنندهاي در تبيين معناي ظن در قرآن کريم دارد؛ بهويژه آنکه در آيه «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ» (نساء: 157، انعام: 148، جاثيه: 24، نجم: 28)، به طور صريح علم و ظن در برابر هم قرار ميگيرند و روشن ميشود که ظن در جايي به كار ميرود که علم وجود ندارد. سخن بدون علم، يکي از موانع جدي در مسير رشد انسان است. اينکه انسان درباره چيزي که هيچ علمي بدان ندارد، بلکه در دسترس و احاطه او نيست، بيپروا گمانهزني کند و هر چه به ذهنش رسيد، بدون فکر بر زبان آورد، گناهي بزرگ است: «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ» (نور:15).
معناي اوليه حق، ثبوتي است که با واقع مطابقت دارد (مصطفوي، 1385، ج2، ص262). ازاينرو آنچه مطابق واقعيت موجود باشد را حق گويند (ر.ك: ابن منظور، 1414ق). ماده حق در سه آيه رابطه همنشيني آشکاري با ظن دارد (يونس:36؛ نجم: 28؛ آل عمران:154). در آيه «وَما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً» (يونس: 36) ميفرمايد: بيشتر كافران و مشركان جز از ظن و گمان پيروى نمىكنند؛ يعني در شرك و انكار بعث و تكذيب رسول خدا پيرو پندار و گمان هستند؛ زيرا امکان احاطه بر اين امور براي نفي آن از روي علم را ندارند. اما با ظن و گمان نميتوان به حق رسيد؛ زيرا حق، جز به علم و يقين حاصل نميشود. آيه «وَما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً» (نجم:28) نيز بر همين معنا تأکيد دارد. بنابراين، ظن در رسيدن به مطلوب يا واقع امر در اموري از قبيل معاد که احاطه به مظنون ممکن نيست، اعتبار ندارد. در چنين اموري، علم از طريق وحي در اختيار قرار گرفته است.
در آيه154 سوره آلعمران، ظن جاهلانه، به غيرحق بودن توصيف شده است. اين آيه درباره مسلمانان در جنگ احد است که با شكست گذرا در جنگ، انديشههاى شركآميز جاهلي درباره خداوند در ذهن گروهي از مسلمانان سستايمان راه يافت: «يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ». اينجا بحث درباره حسن ظن و سوء ظن به خداست و ظن جاهلي همان ظن غير حق و ظن سوء به خداوند است که ناشي از نشناختن خداوند و صفات او و سنتهاي الهي است.
-
-
- 3-8. تحليل همنشيني يقين
-
يقين در لغت، دور کردن شک و تحقيق امر است (فراهيدي، 1409، ج5، ص220). پس يقين ضد شک است و علم ضد جهل. ازاينرو يقين به معناي ثابت و واضح، صفت براي علم است. واژه يقين در دو آيه نساء: 157و جاثيه:32، با ظن رابطه معنايي تقابلي دارد. آيه 32 سوره جاثيه، موضعگيري کافران درباره حقيقت ترديدناپذير قيامت را چنين گزارش کرده است: «ما نَدْري مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنينَ»؛ يعني ما نميدانيم قيامت چيست؛ فقط درباره آن گمانى داريم و در طلب باور کردن آن نيستيم. اين سخن که نهايت انکار و استکبار اين کافران را نشان ميدهد، ظن را در برابر يقين قرار داده است. از اين سخن برميآيد که خواص کفار، از روي علم به بطلان عقايد خود و علم به حقانيت حق با آن مخالفت ميکنند: «وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ» (بقره: 213).
-
-
- 3-9. تحليل همنشيني سُلْطان
-
سلطان به معناي حجت است (فراهيدي، 1409ق، ج7، ص217). آيه 23 سوره نجم به مشرکان ميگويد: اين بتان كه الهه خود گرفتهايد، جز اسماي بىمسما نيستند كه شما و پدرانتان نام نهادهايد: «ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ». وراي اين اسما هيچ حقيقتي نيست و شما بر اين باور خود حجتي از جانب خداوند متعال نداريد: «إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَما تَهْوَى الْأَنْفُسُ». فقط از ظن پيروي ميکنيد و تابع هواي نفس هستيد. بنابراين مشرکان پيرو ظن هستند، چون دليل و برهان بر دعوي خود ندارند.
از سوي ديگر، در ادامه ميفرمايد: «وَلَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى»؛ اين گمراهي در حالي است که خداوند هدايت را براي ايشان فرستاد. بنابراين پيروي از ظن را گمراهي دانسته است؛ زيرا در برابر آن هدايت را طرح کرده و هدايت در نظام معنايي قرآن در برابر ضلالت است (سبأ: 24) و هدايت تنها از جانب خداست (بقره:120؛ انعام:71) و از طريق رسولان الهي در اختيار مردم قرار ميگيرد (حج:67) و اين رسولان بر صحت دعوي خويش بينات و بصائر ارائه ميدهند؛ هرچند برخي چون فرعون، چنان غرق گمراهياند که هدايت را انکار ميکنند (اسراء: 101و102). در دو آيه اخير، واژگان بينات و بصائر در تقابل با ظن قرار گرفته است. بينات عامل هدايت و تشخيص حق از باطل است.
-
-
- 3-10. تحليل همنشيني نري
-
مادة «رأي» در آيات 66 اعراف و 22 هود با ظن رابطه معناييـ توزيعي دارد. ماده «رأى» در اصل دلالت بر ديدن و نظر کردن با چشم يا بصيرت دارد (ابن فارس، 1404ق، ج2، ص472).
کافران قوم هود به او گفتند: «إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ»؛ يعني تو را دستخوش سفاهت مىبينيم؛ «وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبينَ» و تو را دروغپرداز مىپنداريم (اعراف: 66)، در آيه ديگر، اشراف قوم نوح سه توجيه بر کفر خود آوردند: اولاً تو بشري مانند ما هستي؛ ثانياً فقط فرومايگان ما، آن هم بىتأمل از تو پيروى کردهاند؛ ثالثاً هيچ برترى در شما بر خودمان نميبينيم؛ «بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبينَ»؛ پس شما را دروغگو مىپنداريم. به نظر ميرسد ايشان برخي يافتههاي حسي خود را در قالب فعل «نري» گزارش کردهاند. ظاهراً اين ديدن بايد براي ايشان اطمينان به همراه ميداشت؛ اما بر مبناي آن به اين پندار رسيدند که پيامبر خدا را تکذيب کنند. بر اين اساس، ايشان بر مبناي دادههاي حسي غالبي، استنتاج عقلي داشتهاند و آن استنتاج مبناي اين پندار ايشان بوده است؛ بنابراين خود نيز از شواهد نقض آن آگاهي دارند. ازاينرو همانطور که در کتب لغت نيز آمده، رأي و رؤيت نوعي خاص از ديدن است که به امور عقلاني تعلق ميگيرد و نيازمند ابزار چشم نيست و ازاينرو المفردات رأي را عقيده ناشي از غلبه ظن و گمان دانسته است (راغب اصفهاني، 1385، ج2، ص127).
-
- نتيجهگيري
بر اساس تحليل آراي لغوي، جزء معنايي اصيل ماده ظن، عدم اطمينان به معناي عرفي و لغوي آن است. با تحليل مفعولهاي جملهاي ظن در سياق آيات قرآن کريم، روشن ميشود كه ظن نوعي ادراک نفساني و انديشه غالب بر نفس انسان است که نفس را به خود مشغول ميسازد. غلبه اين انديشه لزوماً به معناي قوت شواهد و قرائن آن نيست؛ بلکه در بسياري از اوقات، اين انديشه غالب، مبتني بر شواهد و دلايل نامعتبر و ضعيف مانند تقليد، استکبار و غضب است. گاه اين انديشه غالب بدون طرح انديشهاي ديگر، نفس را به خود مشغول ميسازد- هرچند که امکان طرح انديشه ديگر عقلا وجود دارد و فرد متوجه آن نيست- و گاه بهطور صريح در برابر انديشه ديگري بروز و ظهور مييابد؛ اما به هر صورت، ادراکي است که رجحان يافته است. اين مفهوم با تحليل روابط معنايي ظن با واژگان همنشين آن، به طور تفصيلي تأييد ميشود.
مهمترين همنشينهاي پرتکرار يا داراي نقش تعيينکننده در معناي ظن، عبارتاند از: يتبعون (تتبعون)، کاذبين با رابطه نحويـ مکملي؛ يَخْرُصُونَ (تَخْرُصُونَ) و شک با رابطه اشتدادي، علم، حق، يقين، سُلْطان با رابطه تقابلي، و نري با رابطه توزيعي. تحليل روابط معنايي اين همنشينها در سياق آيات ظن روشن ميسازد ظن فينفسه متعلق مدح و ذم واقع نميشود؛ زيرا امري غير ارادي است؛ اما نحوه مواجهه با آن کاملاً اختياري است و ازاينرو نهي در آيه «اجتنبوا کثيرا من الظن» به اجتناب از ترتيب اثر دادن به ظن برميگردد. اصل اولي در قرآن کريم آن است که ظن براي تبعيت کافي نيست (ان الظن لا يغني من الحق شيئا)؛ اما در اين موارد، خداوند در خصوص ظن در امور اخروي و معنوي - که مظنون در دسترس نيست و توأم با نادرستي است - ناکافي بودن آن در برابر حق را مطرح کرده است؛ زيرا براي ظان، امکان احاطه بر مظنون وجود ندارد. در چنين اموري بايد معارف از ناحيه خدا اخذ شود و در آن فقط بايد به علم و يقين تکيه کرد. تخمين زدن، سبب ضلالت و گمراهى است. عدم نفي مطلق عمل به ظن در امور اخروي، مصداقي از لطف وافر خداوند متعال بر بنده است. ازاينرو، اگر انسان با تعقل در امور اخروي، از مرحله ظن اوليه عبور کند و به مرحله ظن اطميناني برسد و بر مبناي آن در مسير حق و هدايت قرار گيرد، هرچند که به علم و يقين دست نيافته باشد و احتمال صحت انديشههاي ديگر در ذهن او موجود باشد، خداوند متعال به لطف خود، از او ميپذيرد: «إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ» (حاقه:20)؛ اما زندگي انسان در دنيا بدون ظن و تخمين قابل دوام نيست و جزئيات زندگي دنيوي بر اساس اعتباريات قابل تخمين است و اين امر سيره عقلاست و براي ظان، امکان احاطه بر مظنون در چنين اموري وجود دارد؛ پس به حکم قرآن، انسان در چنين اموري نيازمند مديريت ظن است.
- ابن اثير، مبارك بن محمد، 1367، النهاية في غريب الحديث و الأثر، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
- ابن دريد، محمد بن حسن، 1988م، جمهرة اللغة، بيروت، دار العلم للملايين.
- ابن سيده، على بن اسماعيل، 1421ق، المحكم و المحيط الأعظم، بيروت، دار الكتب العلمية.
- ابن فارس، احمد بن فارس، 1404ق، معجم مقاييس اللغة، قم، مكتب الاعلام الاسلامي.
- ابن منظور، محمد بن مكرم، 1414ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
- ابوحيان، محمد بن يوسف، 1420ق، البحر المحيط فى التفسير، لبنان، دار الفكر.
- ابوعبيد، قاسم بن سلام، 1990 م، الغريب المصنف، تونس، بيت الحكمه.
- ازدى، عبدالله بن محمد، 1387، كتاب الماء، تهران، دانشگاه علوم پزشكي ايران.
- ازهرى، محمد بن احمد، 1421ق، تهذيب اللغة، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- اسکندري، جعفر، 1393، معناشناسي جهل در قرآن کريم با رويکرد ساختاري، پاياننامه، دانشگاه امام صادق.
- باقري، مهري، 1394، مقدمات زبانشناسي، تهران، قطره.
- بحرانى، هاشم بن سليمان، 1415ق، البرهان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة البعثة.
- جوهري، اسماعيل بن حماد، 1407ق، الصحاح، تاج اللغه و صحاح العربيه، بيروت، دار العلم للملايين.
- حويزى، عبد على بن جمعه، 1415ق، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان.
- راغب اصفهانى، حسين بن محمد، 1412ق، مفردات الفاظ القرآن، بيروت، دار القلم.
- زبيدى، محمد مرتضي، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفكر.
- شاکر، محمدکاظم، 1386، «پژوهشي در معناي ظن و جايگاه معرفتي و اخلاقي آن در قرآن»، مقالات و بررسيها، شماره 84.
- شيبانى، اسحاق بن مرار، 1975م، كتاب الجيم، قاهره، الهيئه العامه لشئون المطابع الاميريه.
- صاحب، اسماعيل بن عباد، 1414ق، المحيط فى اللغة، بيروت، عالم الكتب.
- صدر، محمدباقر، 1405ق، دروس في علم الاصول، بيجا، دار المنتظر.
- صدرالدين شيرازى، محمد بن ابراهيم، بيتا، تفسير القرآن الكريم، قم، بينا.
- صفوي، کوروش، 1390، درآمدي بر معناشناسي، تهران، پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامي.
- طباطبايى، سيدمحمدحسين، 1390ق، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرى، محمد بن جرير، 1412ق، جامع البيان فى تفسير القرآن (تفسير الطبرى)، بيروت، دار المعرفة.
- طوسى، محمد بن حسن، بيتا، التبيان في تفسير القرآن، لبنان، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
- عبدالباقي، محمد فواد،، 1386، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکريم، قم، همسفر.
- عياشى، محمد بن مسعود، 1380ق، التفسير (تفسير العياشي)، تهران، مكتبة العلمية الاسلامية.
- فراء، يحيى بن زياد، 1980م، معانى القرآن (فراء)، مصر، قاهره، الهيئة المصرية العامة للكتاب.
- فراهيدى، خليل بن احمد، 1409ق، كتاب العين، قم، هجرت.
- فيروزآبادى، محمد بن يعقوب، 1415ق، القاموس المحيط، بيروت، دار الكتب العلمية.
- ـــــ ، 1416ق، بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز، مصر، قاهره، وزارة الاوقاف.
- مصطفوي، حسن، 1385، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، تهران، مرکز نشر آثار علامه مصطفوي.