، سال دوازدهم، شماره دوم، پیاپی 23، پاییز و زمستان 1398، صفحات 91-106

    نقد و بررسی آرا و شبهات نوگرایان پیرامون آیه‌ی اخفای زینت (نور:31)

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمدتقی گل محمدی / استادیار گروه معارف اسلامي دانشگاه یزد / GOLMOHAMMADI@YAZD.AC.IR
    محمد فاکرمیبدی / استاد گروه قرآن و حديث جامعة المصطفی العالميه / m_faker@miu.ac.ir
    چکیده: 
    سیری در نظریات پیرامون آیات حجاب، به ما نشان می دهد که در عصر جدید، نظری کاملاً متفاوت درباره این آیات مطرح شده است. گروهی از نوگرایان، روش پوشش رایج بین زنان مسلمان را زیر سؤال برده و برداشتِ مشهور مفسرین از آیات حجاب را متأثر از فرهنگ و تفکر زمانه دانسته اند. پژوهش پیش رو، به روش کیفی به توصیف و تحلیل و تبیین آیه 31 سوره نور (اخفای زینت) و شبهات وارد بر آن می پردازد و صحت و سقم آنها را بررسی می کند تا روشن شود که چه عاملی سبب زیر سؤال بردن حجاب متداول شده است. این تحقیق بعد از تقسیم شبهات به دو قسم محتوایی و متنی، و بررسی و نقد شبهات، به این نتیجه رسیده که زیر سؤال بردن حجاب متداول، ناشی از دو عامل است: اول کنار گذاشتن روایات محکم و نیز استفاده از روایات ضعیف در بیان مصادیق و برداشت های تفسیری و تاریخی؛ و دوم تأثیر فرهنگ غربی بر نگاه روشنفکران غرب گرای معاصر. 
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Criticism of Modernists' Opinions and Doubts about the Verse on the Abstinence from Revealing Adornment (Surah Noor: 31)
    Abstract: 
    A look at the theories about hijab verses shows that in the modern age, completely different views have been put forward about these verses. A group of modernists question the dominant idea about Muslim women’s hijab and consider the famous interpretation given by commentators about hijab verses to be influenced by the culture and way of thinking of the time. This article, using a qualitative method, reviews and explains the verse 31 of Surah al-Noor relating to (Abstinence from Revealing Adornment), points to the doubts raised about it and examines whether or not they are real in order to see the reason for questioning the dominant idea about hijab. Dividing the doubts into two types: content doubt and context and examining and criticizing them, the article comes to the conclusion that questioning the dominant idea bout hijab is affected by two factors: first, inattention to authentic narrations and citing weak ones in providing historical and interpretive examples and conception, and second, the influence of Western culture on contemporary westernized intellectuals’ thoughts
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    ​​​​​​

     

      1. مقدمه

    يکي از مباحثي که در ادوار مختلف مورد بحث بوده و در عصر حاضر بسيار به آن پرداخته شده، بحث پيرامون آيات حجاب است. در قرون اخير بررسي اين موضوع به‌گونه‌اي بوده است که برخي حجاب موجودِ زنان مسلمان را زير سؤال برده در تفسيرهاي مفسران اعصار گذشته خدشه کرده و پيرامون آيات حجاب و تفاسير علماي بزرگ شبهاتي وارد نموده‌اند.

    در دوران معاصر، ورود مباحث تجدد و روشنفکرمآبي به جهان اسلام، بحث حجاب را وارد دوره‌اي جديد کرد که در آن برخي از انديشمندان مسلمان با دفاع متجددانه از شريعت، به مخالفت با حجاب موجود پرداخته‌اند. اين حرکت، پس از ارتباط جهان اسلام و عرب با دنياي غرب و تأثيرگذاري علم و فرهنگ مدرنيته غربي بر انديشمندان مسلمان اتفاق افتاد. اين گروه که غالباً تحت تأثير افکار نوگرايانه قرار داشتند، با دلايل متعددي مانند تأثير‌پذيري مفسران و فقهاي متقدم از فرهنگ زمان خود و برداشت‌هاي لغوي و تاريخي متفاوت از آيات و روايات، پوشش مشهور و مرسوم زنان مسلمان در ادوار گذشته را زير سؤال برده و منابع و متون اسلامي در اين زمينه را به‌گونه‌اي ديگر تفسير کرده‌اند. البته علما و انديشمندان در مقابله با برداشت و نحوه تفکر آنها مطالب قابل توجهي نگاشته‌اند؛ اما ازآنجاکه آيه 31 سوره نور از مشهورترين و مهم‌ترين آيات حجاب بوده و بررسي مستوفا و جداگانه‌اي درباره آن صورت نگرفته، هدف اين پژوهش اين است که با توجه خاص به اين آيه، به محدوده حجاب شرعي زنان بپردازد و شبهات وارد بر آن را بررسي کند تا پي برده شود که: صحت و سقم شبهات تا چه اندازه است؟ آيا مفسران گذشته در تبيين آين آيه تحت تأثير جامعه بوده و دچار اشتباه شده‌اند يا اينکه انديشمندان معاصر تحت تأثير عوامل عصر جديد به اين آيات پرداخته‌اند؟

      1. 1. نوگرايي در زمینه حجاب

    نگاه نو به حجاب، با رويکرد فرهنگي جديد، تقريباً بعد از رنسانس و انقلاب صنعتي و هم‌زمان با تقليدپذيري مسلمانان از فرهنگ و تمدن غرب آغاز شد؛ به صورتي که بعضي از متفکران عرب ابتدا به بيان مطالب متفاوتي پيرامون زندگي زنان پرداختند، که از سردمداران تجدد و روشنفکري در اين زمينه، رفاعه رافع الطهطاوى (1826م) را نام برده‌اند (عراقى عاطف، 1998م، ص148)؛ اما برخي محمد عبده (1849م) را نخستين کسي مي‌دانند که در بيان افکار روشنفکري خود به مسئله حجاب زنان پرداخته است (حامد ابوزيد، 2000م، ص240). پس از او، شاگردش قاسم امين (1963م) به‌تدريج در تبيين مسائل مربوط به زنان، به‌ویژه آزادي آنان، مسئله حجاب و... رويکردي متفاوت ارائه کرد و انتساب وجوب حجاب به قرآن کريم را انکار نمود. پس از آن بسياري از تجددگرايان عرب و نوانديشان ايراني از انديشه‌هاي قاسم امين مصري تأثير پذيرفتند. از کتاب‌هاي مهم قاسم امين که به مسئله حجاب پرداخته است، مي‌توان به تحرير المرأة و المرأة الجديدة اشاره کرد. اين انديشه بعد از آن، توسط نوانديشان غرب‌گرا، مثل: نظيره زين الدين در کتاب‌های السفور و الحجاب و الفتاة و الشيوخ، محمد شحرور در کتاب الکتاب و القرآن قرائة المعاصر، جمال البنا در کتاب حجاب و المرآة المسلمه بين التحرير القرآن و تقييد العلماء، و سعيد العشماوي در کتاب حقيقة الحجاب و حجية الحديث ادامه پيدا کرد.

    حرکت مبارزه با حجاب و تصور ريشة شرعي نداشتن آن، با اوج‌گيري حرکت‌هاي فمنيستي تعقيب شد و کساني همچون فاطمه مرنيسي، اقبال برکه، محمد سعيد القدال، علي طهماسبي، احمد قابل، حسين دباغ و امير ترکاشوند آن را پيگيري کرده و درباره آن نگاشته‌اند. در اين ميان، افراد زيادي همچون شهيد مطهري، ابوعبدالله زنجاني، رسول جعفريان، حسين سوزنچي و مجيد دهقان، مطالب متعددي درباره حجاب و رفع شبهات پيرامون آن نگاشته‌اند؛ اما در اين پژوهش به بررسي خصوص شبهات پوشش زنان پيرامون آية 31 نور پرداخته مي‌‌شود.

      1. 2. تبيين مدلول آيه

    همان‌طورکه گفته شد، از مهم‌ترين آيات حجاب که صراحت بيشتري در محدوده پوشش و چگونگي آن دارد، آية 31 سوره نور، معروف به آية «إخفای زينت» است. اين آيه، هم به مواردي که لازم است زنان بپوشانند، اشاره دارد و هم به اين نکته مي‌پردازد که نزد چه کساني پوشش کامل لازم نيست؛ ازاين‌رو، همه مفسران براي پي بردن به جايگاه حجاب و نحوة پوشش زنان و موارد استثنا در پوشش، به اين آيه تمسک کرده‌اند:

    وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُن ‏وَلا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون.

    و به زنان باايمان بگو زينت خود را، جز آن مقدار كه نمايان است، آشكار ننمايند؛ و روسرى‏هاى خود را بر سينة خود افكنند؛ و زينت خود را آشكار نسازند، مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان هم‏كيششان يا بردگانشان يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و هنگام راه رفتن، پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني‌شان دانسته شود؛ و همگى به‌سوى خدا بازگرديد، اى مؤمنان! تا رستگار شويد (نور:30-31).

    در بخش ابتدايي آيه، از زنان ‌خواسته شده است که هم حفظ چشم کنند و هم حفظ شرمگاه. در ادامه، به دلیل جايگاه و موقعيت زنان و حساسيت حضور آنان در جامعه دستوراتي درباره نحوة پوشش و حفظ زينت‌هايشان صادر و در ادامه به موارد استثنا در پوشش پرداخته شده است.

        1. 1-2. بررسي لغات آيه

    از آن روی که در معنا و مفهوم برخي از واژگان اين آيه ابهام و اختلاف نظر وجود دارد، در اين قسمت به بررسي مفرداتي پرداخته مي‌‌شود که در بررسي آيه تأثيرگذار است:

          1. 1-1-2. يبدين

    «يبدين» از «بدو» به معناي ظاهر و آشکار (فيومي، 1414ق، ج2، ص40) گرفته شده و در معجم المقاييس اللغة آمده: الباء و الدال و الواو اصل واحد به معناي ظهور و آشکار بودن شيء است (احمد بن فارس، 1404ق، ج 1، ص212) و گفته شده که «وَلا يُبْدينَ» يعني «ولا يظهرن» (طبري، 1412ق، ج 18، ص92).

          1. 2-1-2. زينتهن

    زينت در لغت به معناي حسن شيء و نيکويي آن (احمد بن فارس، 1404ق، ج 3، ص41) و نقيض الشّين (نقيض زشتي) است (زبيدي، 1385، ج 18، ص267). زينت، جامع است براي هر چيزي که به‌وسيله آن تزيين مي‌شود (فراهيدي، 1383، ج7، ص387).

    زينت در عربي اعم از کلمه زيور در فارسي است. زيور در فارسي به زينت‌هاي الحاقي گفته مي‌‌شود. شهيد مطهري در تفاوت بين زيور و زينت مي‌گويد: زيور به زينت‌هايي گفته مي‌شود که از بدن خارج مي‌شود؛ اما زينت، هم به اين دسته گفته مي‌شود، هم به آرايش‌هايي که به بدن متصل است (مطهري، 1379، ص145). از سخنان صحابه و مفسران نيز همين فهميده مي‌شود؛ زيرا گاهي گوشواره و النگو و خلخال و حتي لباسي را جزء زينت مي‌‌شمارند و گاهي دست و صورت و گردن را.

          1. 3-1-2. خُمُرهن

    داده‌هاي منابع لغوي درباره خِمار بسيار اندک است. مفسران و لغويان غالباً خِمار را به معناي پوششي مي‌دانند که مردم آن را مقنعه مي‌نامند (ابن کثير، 1419ق، ج 6، ص42) و زن سر خودش را با آن مي‌پوشاند (فيومي، 1414ق، ج2، ص181). ريشه آن به معناي پوشاندن و پرده کشيدن است (احمد بن فارس، 1404ق، ج2، ص215؛ فراهيدي، 1383، ج4، ص262) و خمار زن چيزي است که به‌وسيلة آن سر او را مي‌پوشاند. خِمار، گرچه براي پوشش هر چيزي به کار برده شده، ولي در بيانات شعرا و روايات رسول اکرمˆ، حضرت علي† و برخي صحابه، به معناي پوشش سر به کار رفته و نوعي حجاب زنان است که جلوي گردن، چانه و دهان را با آن مي‌پوشانند (محمد ابوالفضل، بي‌تا، 145؛ بيهقي، 1424ق، ج2، ص232).

          1. 4-1-2. جيوب

    غالب لغويون «جيب» را به يقه پيراهن معنا کرده‌اند (فراهيدي، 1383، ج2، ص234؛ فيومي، 1414ق، ج2، ص214). جيب به معناي شکاف است؛ هر چيزي که وسط آن قطع شود. جيب لباس، همان چيزي است که بر گردن باز مي‌شود و در زبان فارسي به معناي يقه پيراهن است (فيومي، 1414ق، ج2، ص115). همچنين آن را به قلب و سينه معنا کرده‌اند (قريشي، 1412ق، ج2، ص191). کلمة جيب غالباً در کتب لغت همراه با قميص مي‌آيد و همگي آن را به معناي «گريبان پيراهن» مي‌دانند. در قرآن نيز به اين معنا به کار برده شده است (نمل: 12؛ قصص:32) و گفته‌اند که مراد از جيوب در اينجا سينه است (طباطبايي، 1417ق، ج15، ص112؛ طبرسي، 1372، ج 7، ص217). در نتيجه مي‌‌توان معناي آيه را چنين تبيين کرد:

    و به زنان باايمان بگو چشمان خود را (از آنچه که نگاه کردن به آن در آيات و روايات حرام شمرده شده) فرو بندند؛ و شرمگاه خود را حفظ كنند؛ و زينت‌هاي (الحاقي و متصل، اعم از اعضای بدن و موارد زيورآلات و آرايشي) خود را آشكار ننمايند؛ جز آن مقدار كه (به‌خودي‌خود يا ضرورتاً يا به‌اجازه روايات آشکار است؛ و سرپوش‌هاي خود (پارچه‌ها يا روسري‌هايي که غالباً بر روي سر مي‌‌اندازند) را بر (گردن) و سينه خود افكنند؛ و اين زينت‌هاي خود را آشكار نسازند، مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدرشوهرانشان يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان هم‏كيششان يا بردگانشان يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و هنگام راه رفتن، پاهاى خود را (به قصد جلب توجه مردان) به زمين نزنند تا زينت پنهاني‌شان دانسته شود؛ و همگى به‌سوى خدا بازگرديد، اى مؤمنان! تا رستگار شويد.

      1. 3. بررسي شبهات

    برخي از معاصران در بررسي اين آيه با بيان شبهات محتوايي و لغوي، ريشه حجاب شرعي مرسوم و مشهور را زده و با ذکر دلايلي برداشت‌هاي تفسيري رايج بين مفسران بزرگ را زير سؤال برده‌اند. در اینجا به تبيين و واکاوي این شبهات پرداخته مي‌‌شود.

        1. 1-3. شبهات محتوايي
          1. 1-1-3. عدم دلالت سياق آيات بر وجوب

    اين آيه در ميان مجموعه‌اي از آيات قرار گرفته است که توجه به تمامي آنها دلالت بر وجوب را نفي مي‌کند؛ چراکه اين سوره را به دو بخش مي‌توان تقسيم کرد: يکي از ابتداي سوره تا آية 27 که درباره، زنا، تشييع فاحشه، رمي محصنات و افک سخن گفته و از شديدترين جملات و عقاب‌ها در پايان آيات استفاده شده است؛ جملاتي مانند: «و اين بر مؤمنان حرام شده است» (نور: 3) و «به عذابي بزرگ گرفتار مي‌آيند» (نور: 11)؛ اما از آيه 27 تا 33 زبان تأکيد و توبيخ و عذاب را کنار مي‌گذارد و با توصيه‌هاي اخلاقي همچون «اين براي مؤمنان بهتر است» (نور: 27) و «براي ايشان پاکيزه‌تر است» (نور: 30) مطالب را بيان مي‌کند. بنابراين، ادعاي عدم وجوب حجاب، منطبق با ظاهر قرآن است؛ به اين دليل که آيه حجاب هم در ميان آياتي قرار گرفته که به بيان توصيه‌هاي اخلاقي پرداخته است. پس با توجه به تعليل بعد از آن، «ذلک اَزکي لَهُم»، حمل بر عدم الزام شده، اوامر آن استحبابي و نواهي آن کراهتي شمرده مي‌شود (قابل، مقاله حجاب، ص23). امر در اين آيه از حد نصيحت تجاوز نمي‌کند و هيچ اشاره‌اي به عقوبت کساني که از اين امر سرپيچي مي‌کنند، ندارد (حسين علي، 2007م، ص85).

          1. جواب:

    1. با بررسي آيات ابتدايي سوره، مبناي اين اشکال دچار تزلزل مي‌‌شود. خداوند در ابتداي سوره در بياني متفاوت از سوره‌هاي ديگر مي‌‌فرمايد:

    «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَفَرَضْناها وَأَنْزَلْنا فيها آياتٍ بَيِّناتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون‏» (نور: 1) سوره‏اى است كه آن را فرو فرستاديم و (عمل به آن را) واجب نموديم و در آن آيات روشنى نازل كرديم؛ شايد شما متذكر شويد! در تفسير اين آيه گفته شده است: كلمه «سوره» به معناى پاره‏اى از كلمات و جمله‏بندى‏هايى است كه همه براى ايفاى يك غرض ريخته شده باشد. اين كلمه از كلماتى است كه قرآن كريم آن را وضع كرده و هر دسته از آياتش را يك سوره ناميده است (طباطبايي، 1417ق، ج15، ص78). سوره به مجموعه‌اي از آيات گفته مي‌‌شود که براي آن ابتدا و انتهايي است (طنطاوي، بي تا، ج10، ص77) و «فرض» همان معناي ايجاب را مي‌‌دهد (راغب اصفهاني، 1416ق، ص630). پس معناي آیه اين است كه اين سوره را ما نازل كرديم و عمل به احكامى كه در آن است واجب نموديم؛ پس اگر آن حكم ايجابى باشد، عمل به آن اين است كه آن را انجام دهند؛ و اگر تحريمى باشد، عمل به آن اين است كه آن را ترك كنند و از آن بپرهیزند (طباطبايي، 1417ق، ج15، ص78). خداوند در اين سوره با بياني متفاوت از تمام سوره‌هاي ديگر، امر مي‌‌کند که عمل به اوامر و نواهي اين سوره واجب است. با بررسي آيات آن هم مي‌‌توان پي برد که خداوند در پي صدور دستور و ايجاب احکامي ‌است و زبان عقاب و توبيخ يا توصيه‌هاي اخلاقي و ارشادي پايان آيات هم در راستاي تشويق و تنبيه در مقابل عمل يا ترک اوامر و نواهي است؛ ازاين‌رو، آياتي هم که به‌عنوان توصيه‌هاي اخلاقي بيان شده، ابتداي آنها حکمي وجوبي است؛ مثل آيه 27 که به کسب اجازه براي ورود به خانه ديگران دستور داده است گرچه در آخر آن مي‌‌فرمايد: «ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون‏»، اما ابتداي آيه درصدد بيان عدم دخول در خانه ديگران بدون اجازه صاحب‌خانه است؛ چراکه نوعي غصب بوده و حرام است. بنابراین، قسمت پاياني آيه دلالت بر استحباب اذن يا کراهت ورود در ملک ديگري ندارد. در ادامه آيه 28، به اين مطلب اشاره شده است: «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فيها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها»؛ اگر اجازه ندادند داخل نشويد.

    2. در مباحث اصولي گفته مي‌‌شود که اوامر دلالت بر وجوب، و نواهي دلالت بر حرمت دارند؛ مگر اينکه دليل و شاهدي برخلاف آن ثابت شود و اين آيه داراي امر و نهي است و تا دليلي محکم برخلاف آن نباشد، امر مستلزم وجوب و نهي مستلزم حرمت است و به‌صرف اينکه در پايان سوره زبان عقاب و توبيخ نيست، دلالت بر رفع امر و نهي ندارد.

    3. بر فرض آنچه از آيه به‌عنوان تعليل ذکر کرده‌اند (ذلِكَ أَزْكى‏لَهُم) تعليل باشد و حکمت نباشد، نمي‌تواند دليل بر استحباب باشد؛ چون موارد متعددي شبيه همين است که با جمله «ازکي لهم» آمده است، اما يقيناً دلالت بر امر و نهي دارد؛ مثل آيه 30 سوره نور که مي‌فرمايد: «وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏لَهُم» يا در آيه 184سوره بقره مي‌‌فرمايد: «وَأَنْ‏ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ» (و اگر بدانيد، روزه گرفتن براي شما بهتر است) يا آيه 171سوره نساء در اشاره به اهل تثليث مي‌فرمايد: «نگوييد خدا سه‌گانه است. بازايستيد که براي شما بهتر است»؛ درحالي‌که ما يقين داريم حفظ فرج و روزه گرفتن واجب و قائل بودن به تثليث حرام است؛ و آيه حجاب هم مي‌‌تواند از قبيل همين آيات باشد.

    4. ما نمي‌توانيم ادعا کنيم که چون در آيه به عقوبت اشاره نشده است، دلالت بر وجوب يا حرمت ندارد؛ چون اين‌طور نيست که هميشه وجوب و حرمت همراه با عقوبت باشد؛ بلکه هر جا امري باشد، مطلق امر دلالت بر وجوب و مطلق نهي دلالت بر حرمت دارد و بيان عقوبت، براي ترغيب به ترک يا اطلاع از عواقب عمل است و دخالتي در چگونگي برداشت از امر و نهي ندارد.

          1. 2-1-3. عدم ذکر متعلق غض بصر

    اینکه ابتداي آيه امر به پوشاندن چشم کرده، ولي متعلق غض بصر را برای مرد و زن ذکر نکرده و نگفته است مؤمنات و مؤمنين چشمان خويش را بر چه چيزي فرو بندند، براي اين است که خداوند نخواسته است مخاطب خود را به انتخاب يک پوشش در تمام زمان‌ها و مکان‌ها ناگزير کند؛ چون هر زمان و مکاني اقتضاي يک نوع پوششي را دارد؛ در برخي زمان‌ها و مکان‌ها پوشش برخي زينت‌ها لازم و ديدن آن حرام است؛ درحالي‌که در برخي موارد همان پوشش و نگاه ايرادي ندارد؛ پس هدف آيه تنظيم پوشش و نگاه بر اساس عرف جوامع است (شحرور، 1999م، ص611).

    در جواب بايد گفت: اولاً عدم ذکر متعلق و عموميت فعل، بر اطلاق دلالت مي‌کند: «حذف المتعلق يفيد العموم»؛ مثل «اکرم العلما». اطلاق تکريم علما، دلالت بر عموم آنها دارد و به‌معنای گرامي داشتن همه علماست. نمي‌توان گفت که چون متعلق ذکر نشده، گوینده مي‌خواسته آن را بر عهده مردم بگذارد که هر کدام را خواستند گرامي بدارند و آنها را محدود به انتخاب نکنند. ثانیاً همه اطلاقات قرآني دلالت بر عموم يا آزاد گذاشتن مخاطب ندارد؛ بلکه قيود و محدوده آن را با روايات يا آيات ديگر مشخص مي‌‌شود. در مورد اين آيه نيز با روايات و آيات ديگر مي‌توان متعلق فعل را مشخص کرد و نمي‌توان آن را بر عهده مردم گذاشت؛ همان‌گونه‌که چگونگي و محدوده نماز، حج و روزه کاملاً مشخص نشده است و اين براي آزاد گذاشتن مخاطب نبوده، بلکه بيان آن بر عهده روايات گذاشته شده است.

          1. 3-1-3. تکليفي نبودن جمله «وَلا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها»

    اين جمله درصدد بار کردن تکليف بر دوش زنان نيست؛ بلکه بيانگر حق آنان در اظهار زينت ظاهري است (عشماوي، 2002م، ص26) و بعضي گفته‌اند که اين آيه تکمله‌اي بر آية 59 سورة احزاب است و خداوند خواسته به زنان بگويد: آنجا که گفتيم خود را بپوشانيد، تنها زينت باطني بوده است و شامل زينت آشکار نمي‌‌شود (جابري، آيات الحجاب، ص54).

    در پاسخ به اشکال‌هاي فوق بايد گفت: اولاً هرچند عبارت «الا ما ظهر» براي زنان رخصتي قائل شده است، اما اين مسئله منافاتي با امري که به‌صراحت براي زنان بيان کرده، ندارد؛ چراکه عبارت «لا يبدين زينتهن» با صيغه نهي آمده و دلالت بر حرمت دارد و «الا ما ظهر» مواردي را استثنا کرده است که براي پي‌ بردن به آن مي‌توان از روايات، قواعد اصولي يا نهايتاً از عرف زمان استفاده کرد، که در اينجا روايات دلالت بر اظهار مواردي خاص مثل وجه و کفين دارد (کليني، 1407ق، ج 5، ص520؛ قمي، 1363، ج 2، ص101؛ حر عاملي، 1409ق، ج20، ص199). از نظر قواعد هم برخي از مفسران به اين نکته اشاره کرده‌اند که اطلاق امر و نهي دلالت بر عموم دارد و استثنای آن هم دلالت بر موارد اضطرار دارد (جوادي آملي، تفسير سوره نور، ذيل آيه 31).

    برخي هم معتقدند که مخاطب آيه، زنان عصر نزول‌اند که تحت تعاليم سخت‌گيرانه تورات و انجيل زندگي مي‌کرده‌اند (ر.ک: بهرامي، 1386، ص46؛ عقله، زي المراة في الاسلام). اين شبهه ناظر به اثرگذاري عرف زمان نزول بر فرهنگ مردم حجاز در نوع پوشش زنان است؛ ولي بايد گفت: اين موضوع کاملاً برعکس بوده است؛ زيرا زنان حجاز نه تحت تعاليم سخت‌گيرانه تورات و انجيل بودند و نه در نوع پوششان قانون و قاعده خاصي داشتند. آنان در آن زمان در بسياري از مواقع سرهاي خود را با مقنعه (براي محافظت از گرما و سرما يا بنا به دلايل ديگر) مي‌پوشاندند؛ منتها آن را بر پشت سر مي‌انداختند که سينه و گردن نمايان مي‌شد و به همين دليل در قسمت بعدي آيه بر پوشاندن آن تأکيد شده‌ است. اينکه اين آيه تکمله‌اي بر آيه 59 سوره احزاب باشد هم اشکالي بر پوشش مورد نظر وارد نمي‌‌کند. در آنجا امر مي‌‌کند که جلباب‌هاي خود را بر خويش افکنند و اينجا مي‌‌گويد زينت‌هاي خود را با جلباب بپوشانند، مگر آنها که ظاهر هستند؛ و تبيين زينت ظاهر را بر عهده روايات گذاشته است.

          1. 4-1-3. تمييز ميان زنان باايمان و بي‌ايمان

    محمد عابد الجابري گويد: علت ايجاد حکم، تمييز ميان زنان باايمان و زنان بي‌ايمان است. بنابراين، حكم آيه يك حكم تاريخي است و مربوط به عصر پيامبرˆ است؛ چنان‌كه این حکم پيامبرˆ که فرموده است: «أَحْفُوا الشَّوَارِبَ‏ وَأَعْفُوا اللِّحَى»، به اجماع فقها يك حكم تاريخي است و علت آن تمييز ميان مؤمنان و غير ايشان است (بهرامي، 1386، ص46).

    در جواب بايد گفت: بر چه اساس گفته مي‌شود که هدف آيه تمييز بين زنان مؤمن و غير مؤمن است؟ اين ادعا، نه از لفظ و سياق آيه برمي‌آيد و نه بيان متقدمان بر آن دلالت دارد؛ علاوه بر اينکه سبب نزول هر دو آيه نيز متفاوت است. بر فرض صحت که علت نزول آيه جداسازي زنان مؤمن از غير مؤمن باشد، برکدام اساس گفته مي‌شود که اين علت امروز و در زمان ما باقي نيست؟ امروزه نيز زنان مؤمن با پوشش مناسب که مورد تأکيد و از دستورات قرآن است، از زنان غير مؤمن تشخيص داده مي‌‌شوند تا بهانه‌اي براي مفسدين جوامع باقي نگذارند. البته اين در حالي است که احکام قرآن براي هر زماني جاودانه و پايدار است؛ مگر آنکه دليل قطعي بر اختصاص آن به زمان خاصي داشته باشيم که در اينجا چنين دليلي وجود ندارد.

        1. 2-3. شبهات لغوي و متني
          1. 1-2-3. عدم دلالت مفهوم واژگان بر پوشش

    دکتر محمد شحرور در ضمن بررسي مفهوم واژه‌هاي حجاب، پس از ريشه‌يابي کلمه «جيوب» -که گفته شد به معناي شکاف است- در فراز «لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِن‏» مي‌گويد: «جيوب در زن عبارت است از دو سينه و زير دو سينه، زير بغل، شرمگاه و باسن - چون اطلاق ريشه جيوب بر اين اعضا صادق است- بنابراين، زن تنها همين نوع از جيوب را بايد بپوشاند (شحرور، 1999م، ص606). او مي‌گويد: «حدّ ادني در حجاب زن، پوشانيدن جيوب پنهان» است. سپس در معناي جيوب مي‌گويد: اين مقدار از پوشش هم حکم شخصي و درعين‌حال تربيتي است و اين حکم شخصي، در جهت تربيت زن و بازدارندگي است (همان، ص572).

    در جواب محمد شحرور بايد گفت: واژة «جيب» در مورد انسان به معناي مطلق شکاف به کار نرفته است تا منظور از آيه قسمت‌هاي باطني بدن زن باشد؛ و تنها ريشه آن به معنای شکاف اشاره دارد؛ بلکه هرگاه در مورد انسان به کار رفته، به معناي شکاف پيراهن يا زره اوست. تنها يک مورد درباره خود انسان به کار رفته و آن هم به معناي قلب و سينه اوست (ابن منظور، 1410ق، ج5، ص45). در آيه قرآن نيز «جيب» به معناي گريبان و يقه پيراهن به کار رفته است: «وَأَدْخِلْ يَدَكَ في‏ جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ» (نمل:12) همچنين براي ترجمه متن بايد معناي کلمات را از عرف و فرهنگ زمان استخراج کرد، نه از ريشه واژگان، چه‌بسا کلماتي هستند که معناي ريشه‌اي آنها با معناي اصطلاحي و مرسوم در جامعه تفاوت چشمگيري دارد.

    نصر حامد ابوزيد در رد شحرور مي‌گويد: او تأويل را در آسمان نص و خارج از سياق زمان و مکان به پرواز درآورده است. او با لغت چنان تعامل مي‌کند که گويي فضايي مستقل از سياق و عرف و تداول است (بهرامي، 1386، به نقل از: حامد ابوزيد).

          1. 2-3-3. دلالت جملة «وَلايَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ» بر زينت ظاهر بودن مو

    برخي افراد از فراز پاياني آية «وَلايَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ» نتيجه گرفته‌اند که منظور از زينت در «وَلا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ» سر، موي سر و امثال آن نيست و اينها جزء زينت‌هاي ظاهرند که آشکار کردنشان اشکال ندارد. استدلال آنها چنين است: خداوند در آخر آيه مي‌‌فرمايد پاهاي خود را به زمين نزنيد تا زينت‌هايتان آشکار نشود؛ و ازآنجاکه زمين زدن پا سبب آشکار شدن موي سر نيست و با زمين زدن پا فقط زينت‌هايي مثل خلخال و دستبند و امثال آن آشکار يا مورد توجه واقع مي‌‌شود؛ ازاين‌رو خداوند قصد داشته است بگويد زنان آن زينت‌هايي را که با زمين زدن پا آشکار يا مورد توجه واقع مي‌‌شوند، بپوشانند و چون مو از اين قبيل زينت‌ها نيست، پس آشکار کردن آنها اشکالي ندارد! بنابراين، مراد از زينت چيزي است که با کوبيدن پـا بـه زمـين مردان را تحريک مي‌کند، نه صورت و مو که با کوبيدن پا به زمين ظاهر نمي‌شوند (ر.ک: بهرامي، 1386).

    در جواب بايد گفت که توجه به سبب نزول نشان مي‌دهد که اين فراز براي تبيين مصداق زينت مخفي نازل نشده؛ زيرا در شأن نزول اين فراز از آيه چنين آمده است: زنان در آن زمان در کوچه‌ها مي‌رفتند و هرگاه کنار مردي مي‌رسيدند، براي اينکه توجه او را جلب کنند، پاي خود را يا خلخال‌هاي خود را به هم مي‌زدند تا به اين صورت زينت خود را نشان دهند و آن را آشکار کنند و توجه مردان را به خود جلب نمایند (طبرسي، 1372، ج7، ص218). اين شأن نزول نمي‌‌تواند دلالت بر بيان «لا يبدين زينتهن» داشته باشد. همچنين «يعلم» به معناي نشان دادن بصري معنا نشده است و همه مفسران آن را به معناي شناخته شدن و دانستن معنا کرده‌اند و علاوه بر آنکه مخالف رواياتي است که مو را از زينت باطن مي‌دانند (حرعاملي، 1409ق، ج20، ص201؛ کليني، 1407ق، ج5، ص521)، سياق آيه هم نشانگر اين نيست که جمله «ولا يضربن» درصدد بيان مصداق باشد.

          1. 3-2-3. استثناء «الا ما ظهر»

    در مورد استثنای «الا ما ظهر» اظهار نظرهاي متعددي صورت گرفته است. جمال البناء مي‌‌گويد: اين يک استثنای مفتوح است و مي‌تواند شامل سر و مو هم بشود و قرآن حد و مرزي براي زينت ظاهر مشخص نکرده است تا مجال را براي اجتهادات مختلف و متناسب با زمان و مکان باز گذارد (جمال البناء، 1423ق، ص96). وی همچنين مي‌گويد: «الا ما ظهر» را مي‌توان به آنچه قرآن به پوشش آن امر ننموده، حمل کرد و امر قرآن هم به حفظ فرج، «ادنای ثوب» (لباس بلند) و چاک يقه و جيوب تعلق گرفته و شامل سر و مو نشده است؛ ازاين‌رو، مو و سر داخل در استثنایند و پوشش آنها لازم نيست (همان، ص30).

    احمد قابل و ترکاشوند هم گفته‌اند: «الا ما ظهر» مواردي را که پوشاندن آن معمول نبوده، از شمول پوشش خارج کرده است و این به معنای عدم پوشاندن مواردي است که پوشش آنان در آن زمان رايج نبوده؛ و بررسي‌های تاريخي به ما نشان مي‌دهد که پوشش سر و گردن در آن زمان رايج نبوده است؛ پس اينها هم جزو زينت ظاهر حساب مي‌آيند (قابل، مقاله حجاب، ص23؛ ترکاشوند، 1390، ص570)؛ و اينکه قرآن محدوده پوشش را مبهم باقي گذاشته، براي اين است که تعيين مورد نزد قرآن اصل نيست و صرف کارآمديِ منجر به مهار فحشا خواستِ آيه است و اين کارآمدي از طريق توجه به تشخيص عقل و عقلا نيز فراهم است (ترکاشوند، 1390، ص606).

    در پاسخ به اشکال‌هاي فوق بايد گفت که ادعاي عدم تعيين محدوده زينت براي باز گذاشتن باب اجتهاد و تطبيق آن با زمان، ادعايي بي‌مورد و بدون دليل است. ما آيات فراواني در زمينه‌هاي گوناگون داريم که قرآن به‌صورت مطلق آورده و تعيين مصداق را بر عهده معصوم† گذاشته است؛ مثل آيات نماز و حج. تعيين حدود اين اطلاق هم بر عهده معصوم† گذاشته شده است. در اينجا مناسب است به چند روايت در زمينه محدوده حجاب اشاره شود:

    الف) از امام صادق† مي‌پرسند: آيا ساعد زن از زينت‌هايي است که بايد پوشيده شود؟ امام† مي‌فرمايند: «بله؛ مادون خمار و مادون سوارين (دستبند) بايد پوشيده شود» (کليني، 1407ق، ج5، ص520). اين روايت امام† علاوه بر پوشش ساعد، به پوشش تحت خمار - که عبارت بود از موها، گوش و گردن و حتي از کتف تا آرنج، که مقنعه‌ها غالباً آنها را هم مي‌پوشاندند - اشاره مي‌کند.

    ب) ابوبصير از امام صادق† درباره «ولا يبدين زينتهن إلا ما ظهر منها» پرسيد. امام† فرمودند: منظور از «ما ظهر» انگشتر و دستبند است (کليني، 1407ق، ج5، ص520). امام در اين حديث - که راويان آن همه امامي و موثق‌اند - دو مورد را از زينت ظاهر بيان مي‌کند؛ اما آيا استثناي امام تام و کامل است که دلالت آن بر پوشش تمام اعضا، حتي صورت هم باشد يا اين استثنا تام نيست و امام بنا به دلايلي که بوده، اين دو مورد از استثنا را بيان فرموده‌اند؟ ظاهراً مورد دوم درست باشد؛ چراکه امام در روايت بالا به مادون خمار اشاره کرده است که صورت شامل آن نمي‌شود. همچنين در روايت موثقه ديگري، امام† فرمودند: منظور از زينت ظاهر، سرمه و انگشتر است؛ يا آنکه فرمودند: لباس، سرمه، انگشتر، حناي دست و دستبند (قمي، 1363، ج2، ص101؛ نورى، 1408ق، ج14، ص275) زينت ظاهر است. آن‌گونه‌که امام† فرموده‌اند، اگر سرمه از زينت ظاهر باشد، استثنای ديگري هم به موارد قبل اضافه شده است؛ پس امام† در هر موقعيتي برخي موارد استثنا را بيان مي‌کرده‌اند.

    ادعاي ديگر مستشکلين هم که مي‌‌گفتند: بررسي‌هاي تاريخي نشانگر آشکار بودن موي و گردن زنان آن زمان بوده است و لذا از موارد «ما ظهر» به حساب مي‌آيد، پذيرفتني نيست. بررسي‌هاي دقيق تاريخي بيانگر عدم پوشش مناسب براي تمام زنان آن زمان نيست؛ زيرا اگرچه در برخي گزارش‌های تاريخي ادعاي برهنگي مفرط عرب ذکر شده، ولي در برخي موارد هم آمده است که زنان عرب لباس مناسبي داشته‌اند و خود را مي‌پوشاندند. جواد علي مي‌گويد: «براي زنان آزاد لباس مخصوصي بود و براي کنيزان لباسي ديگر؛ اما در پوشش سر و بدن، همه مساوي بودند» (جواد علي، 1367، ج5، ص48) و در برخي موارد صورت خود را هم مي‌پوشاندند (محقق داماد، 1405، ج 2، ص40)؛ به‌خصوص که از پوشش خمار به‌عنوان سرپوش زنان عرب سخن به ميان آمده است: «زنان نيز از يک پيراهن به نام درع که معمولاً تا زانو مي‌آمد، استفاده مي‌کردند و گاهي هم از خمار که روي دوش يا سر مي‌گذاشتند» (طبرسي، 1372، ج 7، ص217).

    اما اينکه هدف قرآن مهار فحشا بوده و تشخيص ميزان پوشش را بر عهده عقل و عقلا گذاشته است يا بر عهده روايت، جاي بحث دارد. اگر بر عهده عقل و عقلا قرار داده است، عقل کدام گروه و عقلاي کدام قوم بايد ميزان آن را تشخيص دهند؟ آيا امروزه دانشمندان علوم اجتماعي و روان‌شناسي مي‌‌توانند براي جلوگيري فحشا نظري يکسان بر پوشش و برهنگي زنان ارائه دهند؟ و اگر با اختلاف نظري شديد بين دو گروه مخالفان و موافقان حجاب مواجه شديم، نظر کدام گروه مبناي عقل و عقلاست؟ آيا عرف مي‌تواند ميزان تأثيرگذاري آشکار بودن و آرايش سر و صورت را بر تهييج يا مهار شهوت تشخيص دهد؟ شايد اين از مواردي است که عقل در آن راه به جایي نمي‌‌برد و مي‌‌توان ادعا کرد که هر کس بر اساس منافع خود سعي در اثبات نظرش دارد. بنابراين، رجوع به شرع مي‌‌تواند گره اين مشکل را بگشايد.

    اما باز در اينجا يک سؤال مي‌‌ماند که ما را وارد مشکلي جديد مي‌‌کند و آن اين است: منظور از «الا ما ظهر منها» چیست؟ آيا مقصود «الا ما ظهر منها ضرورتاً» است يا «الا ما ظهر منها طبيعتاً»؟ يعني خداوند فرموده است: زينت‌هاي خود را آشکار نکنيد، مگر آنچه که ضرورتاً و از روي اضطرار بايد آشکار باشد؛ يا اينکه زينت‌هاي خود را آشکار نکنيد، مگر آنچه که به‌طور طبيعي و عادي و عرفي آشکار است؟

    الف) الا ما ظهر منها ضرورتاً: گروهي منظور از «الا ما ظهر منها» را زيبايي‌هايي دانسته‌اند که ضرورتاً ظاهرند و گفته‌اند: «الا ما ظهر منها ضرورتاً» استثنا شده است؛ يعني اظهار آنچه که انسان براي مواجهه با ديگران نمي‌تواند بپوشاند و پوشيدن آن داراي تکلف بسيار است (مثل دست و صورت) اشکال ندارد. اين قول با اطلاق آيه نيز سازگار است؛ زيرا اطلاق «ولا يبدين زينتهن»، عدم اظهار تمام زينت‌ها را دربر مي‌‌گيرد و استثنای بعد از آن، حد ضرورت را که وجه و کفين است، مي‌رساند (جوادي آملي، تفسير سوره نور). اين قول را مي‌توان از سخن برخي صحابه در بيان مصاديق حجاب هم فهميد؛ زيرا آنان در تفسير «الا ما ظهر منها» گفته‌اند: زن در مواجهه با نامحرم فقط مي‌‌تواند لباس‌هاي رويين و يک چشمش آشکار باشد و واجب است که بقيه موارد را بپوشاند (سيوطي، 1404ق، ج5، ص44).

    اما باز هم در صورت پذيرش اين قول، با اين مشکل مواجه مي‌شويم که ميزان تشخيص ضرورت چيست؟ چون در برخي جوامع يا بعضي شغل‌ها، ظاهر بودن دست و پا ضرورتي ندارد: ولي در بعضي از کارها يا برخي جوامع، پوشيدن سر يا پا تا زانو داراي سختي فراوان است و آيا منظور از ضرورت، همان ضرورت پوشش عرب عصر نزول است که هم در گرماي طاقت‌فرساي جزيرةالعرب زندگي مي‌‌کردند و هم در زمان فقر و تنگدستي، که برخي از داشتن پوشش اوليه هم محروم بودند؛ يا منظور وجود ضرورت در هر زمان و مکان است؟

    ب) الا ما ظهر منها طبيعتاً: نظر ديگر درباره اين جمله آن است که منظور «الا ما ظهر منها طبيعتاً يا عادتاً» است؛ يعني زن بايد زينت‌هاي خود را بپوشاند، مگر آن قسمت‌هايي که به‌طور طبيعي و عادي آشکار است؛ در اين صورت، قسمت‌هايي از دست، پا، سر، صورت و گردن را که به‌طور عادي نمايان است، شامل مي‌شود. زمخشري مي‌گويد: اصل بر ظهور آنچه عادتاً و طبيعتاً ظاهر است، مي‌باشد (زمخشري، 1407ق، ج3، ص231). دست، پا، صورت و گردن مي‌تواند از مواضعي باشد که عادتاً پوشيده نمي‌شود؛ به‌ویژه در زمان صدر اسلام که وضع پوشش زنان بسيار بدتر بود و عادتاً مقداري از بدنشان ظاهر بود.

    در اين نظريه هم این سؤال مطرح مي‌شود که استثنای عادتاً و طبيعتاً در جوامع مختلف متفاوت است. آيا منظور، عادت و طبيعت عرب آن زمان مي‌باشد؟ و آيا اين عادت اعراب به همه دوره‌ها و همه مکان‌ها سرايت مي‌کند؟! يا هر کس بايد عادت و عرف زمان و منطقه خود را رعايت کند؟

    اقوال صحابه و روايات ائمه که در بيان استثنا، به زيورآلاتي مثل انگشتر، دستبند، صورت، مقداري از دست و پا و مواردي که عادتاً ظاهر است، اشاره کرده‌اند، نشان مي‌دهد که مي‌تواند منظور، «الا ما ظهر عادتاً يا طبيعتاً» ‌باشد (کليني، 1407ق، ج5، ص521؛ حر عاملي، 1409، ج20، ص201).

    همچنين از آن جهت اين احتمال قوّت مي‌گيرد که آيه درصدد است تا زمينه‌هاي فساد و فحشا و زنا را از بين ببرد. اينکه مي‌گوييم آيه درصدد از بين بردن زمينه‌هاي فساد است، به چند جهت است:

    الف) قبل از اين آيه، خداوند از مردان و زنان مي‌خواهد تا چشم خود را فرو بندند و نگاه تند و آلوده به همديگر نداشته باشند تا پاک باشند «ذلک ازکي لهم»؛

    ب) از زنان مي‌خواهد زينت‌هايي را که آشکار نيستند و طبيعتاً مخفي‌اند و جنبه تحريک‌کنندگي براي غالب افراد دارند، بپوشانند؛

    ج) در ادامه آيه، گروه‌هايي که داراي شهوت نيستند «غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساء»، استثنا شده‌اند؛

    د) در آية قواعد (نور: 60) زنان پير و مسن از اين امر استثنا شده‌اند. ازاين‌رو، آيه درصدد است، اظهار هر چيزي را که زمينه تحريک‌کنند‌گي دارد، منع کند؛ حال ممکن است سينه و گردن و بدن باشد یا ممکن است سر و صورت و دستبند و حنا و... باشد.

    اما بيان استثنای «الا ما ظهر منها» بعد از امر به پوشش، دو جهت ممکن است داشته باشد:

    1. اينکه زينت‌هاي معمول، هم جنبه زينتي و تحريک‌کنندگي‌شان کمتر از زينت‌هاي پنهان است و هم آن‌قدر معمول و رايج‌اند که در جامعه محرک به حساب نمي‌‌آيند.

    2. ممکن است اين زينت‌ها بتوانند محرک و زمينه‌ساز فحشا باشند؛ اما پوشش آنها براي زن داراي عسر و حرج است و از آن جهت که زنان هم بايد بتوانند زندگي معمول خود را داشته باشند، آنها را استثنا کرده است؛ ولي از مردها مي‌خواهد تا چشمان خود را فرو ببندند.

    در نتيجه، مقدار زينت ظاهر از آيه مشخص نمي‌شود. برخي خواسته‌اند بگويند، چون زنان عرب با خمار سر را مي‌پوشاندند، پس سر عادتاً خارج از زينت ظاهر است؛ اما بنابر گزارش‌های تاريخي، به نظر مي‌رسد زنان عرب با خمار تمام سر را نمي‌پوشاندند و همچنين همه آنان از خمار و پوشش سر استفاده نمي‌کردند و ممکن بوده است حداقل جلوي سر با موهاي جلو آشکار بوده باشد (طبرسي، 1372، ج7، ص217). همچنین اگر گفته شود وجود خمار براي پوششن جيوب موضوعيت ندارد، آن وقت هر چيزي که گردن و سينه را بپوشاند، کفايت مي‌کند و ديگر آيه، پوشش مو را دربر نمي‌گيرد. اين مشکل در ميزان پوشش مچ تا آرنج يا کمي بالاتر از ساق پا هم ممکن است به وجود بيايد؛ چراکه در آن زمان، عادت بر پوشش آنها نبوده و افرادي فقير بودند که لباس نداشتند يا بنا به دلايلي با حالتي نيمه‌برهنه در جامعه رفت و آمد داشتند (مسلم‌ بن‌الحجاج، بي‌تا، ج2، ص704؛ بخاري، 1422ق، ج1، ص96) و زناني نيز بودند که از يک پيراهن به نام درع - که معمولاً تا زانو مي‌آمد - استفاده مي‌کردند (طبرسي، 1372، ج 7، ص217). مگر اينکه بگوييم: اظهار اينها زمينه ايجاد فحشا و فساد در جامعه مي‌شود و از اين لحاظ پوشش آنها لازم است؛ ازاين‌رو، حکم ميزان پوشش و زينت ظاهر در آيه داراي ابهام است و براي فهم آن بايد به روايات رجوع شود.

          1. 4-2-3. عدم دلالت خمار بر سرپوش

    برخي از مخالفان دلالت آيه بر حجاب گفته‌اند «لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِن‏» دلالتي بر پوشش سر ندارد؛ بلکه خداوند امر کرده است تا زن آنچه را مي‌پوشد، براي پوشاندن گريبانش به کار گيرد؛ و اين با معناي لغوي خمار که «پوشش» است، سازگارتر است. اگر پوشش سر مطلوب بود، خداوند به‌صورت صريح و روشن به آن امر مي‌کرد تا مفسران را از اختلاف و کج‌روي در آن باز‌دارد (بهرامي، 1386، ص46؛ عقله، زي المراة في الاسلام). اين معنا با نوع پوشش آن زمان هم سازگار است؛ چراکه غالب مردان هم داراي موهاي بلند بودند و مو به‌عنوان زينت ويژه زن نبوده است؛ بلکه اين برجستگي‌هاي بدن زن بود که زينت به حساب مي‌آمد و جلب توجه مي‌کرد؛ ازاين‌رو آيه قرآن امر به پوشش جيوب کرده است (ر.ك: طهماسبي، 1383).

    در جواب بايد گفت: گرچه آيه به‌صراحت بر پوشش سر دلالت ندارد، اما تبيين آيات نمي‌‌تواند فقط به ظاهر آنها باشد؛ بلکه خداوند مهم‌ترين منبع تبيين آيات را روايات و رجوع به قول معصوم بيان کرده است؛ ازاين‌رو، اول بايد به روايات رجوع کرد و سراغ شواهد تاريخي و مباني اصولي و لغوي رفتن جايز نيست؛ چراکه قرآن خود مي‌فرمايد: «وَأَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاس‏»؛ و روايات سر را جزء زينت باطن شمرده‌اند. از جمله اين روايات اين بیان امام صادق† است که مي‌فرمايند: «مادون خمار و مادون سوارين (دستبند) بايد پوشيده شود» (کليني، 1407ق، ج5، ص520) که مو هم از جمله آنان است؛ يا اينکه فرمودند: لباس، سرمه، انگشتر، حناي دست و دستبند (قمي، 1363، ج2، ص101؛ نورى، 1408ق‏، ج14، ص275) زينت ظاهر است؛ يعني مو از زينت ظاهر نبوده و بايد پوشيده شود. همچنين در روايتي صحيح آمده است: وقتي از امام رضا† درباره ديدن موي خواهرزن پرسيده مي‌شود، ايشان مي‌فرمايند: نگاه به موي او جايز نيست... و مي‌فرمايد: خواهرزن با زن عربيه (غريبه) يکي است (حر عاملي، 1409ق، ج20، ص199). در ضمن، سيره متداول مسلمين هم مي‌تواند مؤيد اين باشد. همچنين سيره متشرعه نيز به‌عنوان يکي از مباحث فقهي و اصولي، راهگشاي اين مشکل است؛ زيرا متشرعين صدر اسلام و زمان متصل به عصر معصوم، تا کنون بر اين منوال پوشش را رعايت کرده‌اند و نه‌تنها مورد ردع معصوم قرار نگرفته‌اند، بلکه موارد متعددي مورد امضا هم داشته است.

      1. نتيجه‌گيري

    پوشش زنان يکي از مباحث مهم مورد بحث در ادوار مختلف بوده که در دوران معاصر هم به‌دلیل تحول و بيان نظريه‌هاي جديد و روشنفکرانه درباره جايگاه زنان، مورد توجه غالب علما و دانشمندان قرار گرفته است؛ ازاين‌رو، بحث حجاب و آيات مربوط به آن، به‌ویژه آية 31 سوره نور -که به‌صورت مفصّل درباره اين موضوع بحث کرده- مورد پژوهش قرار گرفته است. گروهي به‌عنوان مخالف حجاب مشهور، در برداشت‌هاي متداول فقها و مفسران از اين آيه خدشه کرده و شبهات زيادي بر آن وارد نموده‌اند. اين شبهات را مي‌توان به دو قسمت محتوايي و متني تقسيم کرد. در جواب شبهات محتوايي مي‌توان گفت: برداشت‌هاي شخصي، عدم توجه به مطالب اصولي، عدم دقت در چگونگي بيان معاني لغات و عدم توجه به رويه بيان مطالب و دستورات قرآني، سبب ايجاد اين شبهات شده است؛ و شبهات متني هم غالباً به دليل عدم توجه به معاني عرفي لغات، بي‌توجهي به شأن نزول عبارات، تحليل‌هاي تاريخي ضعيف و برداشت‌هاي شخصي است و زير سؤال بردن حجاب متداول، اولاً نتيجه کنار گذاشتن روايات محکم دراين‌باره يا استفاده از روايات ضعيف در بيان مصاديق و برداشت‌هاي تفسيري بوده است؛ ثانیاً تأثير فرهنگ غربي و نگاه روشنفکرانه غرب‌گرايان معاصر سبب ايجاد چنين ديدگاه‌هايي براي پوشش زنان شده است. اين در حالي است که غالب علما و مفسران بزرگ، در بيان حجاب شرعي موجود اختلافي نداشته و مستندات خود را بر اساس آيه و روايات ذيل آن و بنابر سيره مستمره متشرعه استوار ساخته‌اند.

     

     

     

    References: 
    • ابن کثير، اسماعيل بن عمر، 1419ق، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • ابن منظور محمد بن مکرم، 1410ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
    • احمد بن فارس بن ذکريا، ابوالحسن، 1404ق، معجم المقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام هارون، قم، حوزه علميه.
    • بخاري، محمد بن اسماعيل، 1422ق، صحيح بخاري، تحقيق محمد زهير بن ناصر الناصر، بي‌جا، دار طوق النجاة.
    • بهرامي، محمد، 1386، «قرائت‌هاي نو از آيات حجاب»، پژوهش‌هاي قرآني، ش 51و 52، ص38-61.
    • بيهقي، احمد بن حسين، 1424ق، السنن الکبري، تحقيق محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلمية.
    • ترکاشوند، اميرحسين، 1390، حجاب شرعي‌ در عصر پيامبر، تهران.
    • جابري، محمد عابد، آيات الحجاب... اسباب النزول و معطيات عصرنا، http:/anouar.blogspirit.com
    • جمال البناء، 1423ق، الحجاب، القاهره، دار الفکر الاسلامي.
    • جوادي آملي، عبدالله، تفسير سوره نور، www.portal.esra.ir-
    • حر عاملي، محمدبن حسن، 1409ق، وسايل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، قم، مؤسسه آل البيت.
    • حسين علي، لوباني الداموني، 2007م، حجاب المرآة المسلمة، بيروت، مؤسسه الانتشار العربي.
    • راغب اصفهاني، حسين بن محمد، 1416ق، مفردات في الفاظ القران، بيروت، دار الشاميه.
    • زبيدي، مرتضي محمد بن محمد، 1385ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الهدايه.
    • زمخشري، محمود، 1407ق، الکشاف عن الحقائق غوامض التنزيل، بيروت، دار الکتاب العربي.
    • سيوطي، عبدالرحمن بن ابي بکر، 1404ق، الدرالمنثور في تفسير الماثور، قم، کتابخانه آيت‌الله مرعشي.
    • شحرور، محمد، 1999م، الکتاب و القرآن قراءه معاصره، دمشق.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه.
    • طبرسي، فضل بن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، ناصرخسرو.
    • طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، 1412ق، جامع البيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفه.
    • طهماسبي، علي، 1384، «کندوکاوي در مسئله حجاب»، بازتاب انديشه، ش 59 و60، ص64- 72.
    • عراقى عاطف، 1998م، العقل و التنوير فى الفكر العربى المعاصر، قاهره، دار القباء للطباعة.
    • عشماوي، محمدسعيد، 2002م، حقيقه الحجاب و حجيه الحديث، قاهره، الکتاب الذهبي.
    • عقله، احمد، زي المرأة في الاسلام، http://knoooz.com
    • علي، جواد، 1367، تاريخ مفصل غرب قبل از اسلام، ترجمه محمدحسين روحاني، کتابسراي بابل.
    • فراهيدي خليل بن احمد، 1383، العين، تحقيق مهدي‌‌ مخزومي، تهران، اسوه.
    • فيومي، احمد بن محمد، 1414ق، المصباح المنير، قم، دار الهجره.
    • قابل، احمد، مقاله حجاب، nafi3/issuu.com/
    • قريشى بنايى، على‌اكبر، 1412ق، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • قمي، علي بن ابراهيم، 1363، تفسير قمي، قم، دار الکتاب.
    • کليني، ابوجعفر محمد بن يعقوب، 1407ق، اصول کافي، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • محقق داماد، سيدمحمد، 1405ق، کتاب الصلاه، تقرير بحث محقق الداماد للمومن، قم، جامعه مدرسين.
    • محمد ابوالفضل، ابراهيم، بي‌تا، ديوان امرء القيس، قاهره.
    • مسلم بن الحجاج، ابوالحسن قشيري نيشابوري، بي‌تا، صحيح مسلم، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • مطهري، مرتضي، 1377و 1379، مسئله حجاب، قم، صدرا.
    • نصر، حامد ابوزيد، 2000م، دوائر الخوف؛ قرائة في خطاب المرأة، بيروت، المرکز الثقافي العربي.
    • نوري، حسين بن محمدتقي، 1408ق، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، قم، مؤسسه آل البيت.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گل محمدی، محمدتقی، فاکرمیبدی، محمد.(1398) نقد و بررسی آرا و شبهات نوگرایان پیرامون آیه‌ی اخفای زینت (نور:31). ، 12(2)، 91-106

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدتقی گل محمدی؛ محمد فاکرمیبدی."نقد و بررسی آرا و شبهات نوگرایان پیرامون آیه‌ی اخفای زینت (نور:31)". ، 12، 2، 1398، 91-106

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گل محمدی، محمدتقی، فاکرمیبدی، محمد.(1398) 'نقد و بررسی آرا و شبهات نوگرایان پیرامون آیه‌ی اخفای زینت (نور:31)'، ، 12(2), pp. 91-106

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گل محمدی، محمدتقی، فاکرمیبدی، محمد. نقد و بررسی آرا و شبهات نوگرایان پیرامون آیه‌ی اخفای زینت (نور:31). ، 12, 1398؛ 12(2): 91-106