بازکاوی مفهوم «قرض حسن» در قرآن مجید

Article data in English (انگلیسی)
-
- مقدمه
يکي از دانشهاي ابزاري که نقش اساسي در فهم و تفسير قرآن دارد، دانش واژهشناسي قرآن است که اغلب با عنوان مفردات قرآن شناخته ميشود. يکي از مفاهيم مهم قرآن مجيد ناظر به زندگي اجتماعي مؤمنان، مفهوم قرض حسن است. اين مفهوم شش بار در شش سوره مختلف مکي و مدني آمده و در برخي موارد در رديف اقامه نماز و پرداخت زکات قرار گرفته است. تلقي رايج در ميان عموم مردم از مفهوم «قرض حسن» در قرآن نيز همان قرض دادن به برادران مؤمن است و ديدگاه مشهور نزد مفسران، مقصود از آن را مطلق انفاق در راه خدا ميداند. مقاله حاضر درصدد است مفهوم قرآني «قرض حسن» را در فرهنگ عربي و قرآن مجيد بررسي کرده، صحت ديدگاه مفسران در تفسير اين مفهوم را ارزيابي کند.
-
-
- پيشينه
-
درباره قرضالحسنه در قرآن سه مقاله زير قابل توجه است: 1. مقاله «قرضالحسنه، نگرشي تفسيري ـ روايي»، تأليف مجيد حبيبيان نقيبي، که در شماره 16 مجله اقتصاد اسلامي منتشر شده است. مؤلف در اين مقاله بهدرستي قرضالحسنه در ميان مردم را بيگانه از دلالت آيات مشتمل بر عبارت «قرض حسن» دانسته و محور اصلي بحث وي در مقالهاش اثبات مشروعيت قرضالحسنه در اسلام با استفاده از دلالت ديگر آيات قرآن است. 2. مقاله «الگوي بازار قرضالحسنه بر اساس تحليل محتواي آيات قرآن»، تأليف وحيد مقدم و همکاران، که در شماره 65 همان مجله منتشر شده است. برخلاف مقاله نخست، مؤلفان اين مقاله مقصود از «قرض حسن» در قرآن را همان قرضالحسنه در فرهنگ اسلامي، يعني اعطاي قرض بدون ربا به مردم دانستهاند. رويکرد اصلي مقاله اخير تبيين جايگاه قرضالحسنه به مردم در نظام اقتصاد اسلامي است و براي اين منظور، علاوه بر استناد به آيات مشتمل بر تعبير «قرض حسن»، به آيات ديگر قرآن، از جمله آيات مربوط به دين، غرامت و... نيز استناد کردهاند. 3. مقاله «بازخواني مفهوم قرض در قرآن کريم با تکيه بر انسانشناسي اقتصادي»، تأليف عباس مصلاييپور، محمدحسن و محمدحسين شيرزاد، که در شماره 18 مجله مطالعات اقتصاد اسلامي (1396) منتشر شده است. مؤلفان در اين مقاله مفهوم قرض را مبتني بر علم انسانشناسي اقتصادي معنا کرده و نتيجه گرفتهاند که «قرض» نوعي مبادله اقتصادي است که مبادلهگران از طريق تمليک بخشي از اموال خود به يکديگر و جريان آن، بعد از مدتي در مسير تقويت همکاريهاي جمعي حرکت ميکنند و قرض ابزاري براي پيريزي جامعهاي منسجمتر و همبستهتر است؛ اما در قرآن، خداوند متعال با قرار دادن خويش در جايگاه قرضگيرنده، درصدد دور ساختن مخاطبان از منطقهاي اقتصادي متعارف، يعني سودمحوري و اصالت بخشيدن به اموال است. بنابراين در اين مقاله نيز مقصود از «قرض حسن به خدا» قرض دادن مال به مردم دانسته شده است. تفاوت مقاله حاضر با سه مقاله يادشده در اين است که اين مقاله مفهوم «قرض» و «قرض حسن» را در فرهنگ عربي تحقيق کرده، سپس به صورت موضوعي و با تکيه بر سياق مجموعه آيات، مقصود از اين تعبير را در قرآن مجيد بررسي ميکند و در ضمنِ اين بررسي، به ارزيابي ديدگاه مفسران ميپردازد؛ در حالي که موضوع مقاله نخست، اثبات مشروعيت قرضالحسنه به مفهوم اقتصادياش در قرآن با استناد به آيات غير مشتمل بر عبارت «قرضاً حسناً» است و دو مقاله اخير نيز سه تفاوت با مقاله حاضر دارند: نخست آنکه در هر دو مقاله مفهوم قرض بدون توجه به سياق آيات و به صورت موضوعي در قرآن بررسي شده است؛ دوم آنکه از نظر نتيجه نيز کاملاً ميان آن دو مقاله و مقاله حاضر تفاوت وجود دارد و سوم آنکه در مقاله حاضر روايات اهلبيت در تفسير قرض حسن مورد توجه قرار گرفته است.
-
-
- روش تحقيق
-
روش بحث در بررسي مفهوم «قرض حسن» در مقاله حاضر تحليل محتواست.[1] براي اين منظور، ابتدا ديدگاههاي مفسران گزارش و ارزيابي ميشود؛ پس از آن به مضمون روايات اهلبيت در تفسير مفهوم مورد بحث اشاره شده، سپس با تکيه بر فرهنگهاي لغت عربي و خود قرآن مجيد معناي مقصود از اين تعبير در قرآن مجيد کشف ميگردد.
-
- مروري بر ديدگاهها درباره معناي «قرض حسن»
پيش از تحقيق درباره معناي «قرض حسن» در فرهنگ عرب و قرآن، لازم است ديدگاههاي موجود درباره تفسير اين مفهوم از نظر گذرانده شود؛ با ذکر اين نکته که از مفسران صحابه ديدگاه خاصي در زمينه تفسير «قرض حسن» ارائه نشده است.
1. انفاق در راه جهاد در راه خدا: اين ديدگاه نخستين بار از سوي مفسر تابعي، ابن زيد (د 75ق) در ذيل آيه 245 سوره بقره مطرح شده (طبراني، 2008، ج1، ص443) و مقبول برخي مفسران متأخر، مانند فخر رازي
(د 624ق) و پارهاي مفسران معاصر افتاده است؛ مثلاً عبده نيز همين معنا را براي اين مفهوم در سوره بقره برگزيده و مقصود از آن را هر نوع انفاق مالي در راه جهاد يا عملي که موجب اعتلاي امر دين شود و امت مسلمان را حفظ کند و دشمنان را از تجاوز به حريم دين اسلام و مسلمانان بازدارد، دانسته است (رشيدرضا، 1414، ج2، ص462). سيد قطب نيز با اشاره به اينکه در قرآن غالباً «قرض حسن» با جهاد در راه خدا همراه شده، در اين دست از آيات آن را به انفاق در راه جهاد معنا کرده است (قطب، 1425، ج1، ص215)؛ اما هر دو مفسر در ذيل آيه 12 سورة مائده، «قرض حسن» را به ترتيب به انفاقات مستحب و مطلق انفاق در راه خدا تفسير کردهاند (همان، ج2، ص858).
2. انفاقات مستحبي در راه بِرّ و نيکوکاري: اين ديدگاه نيز نخستين بار از سوي حسن بصري، مفسر تابعي معروف (د110ق) ارائه شده (طبراني، 2008، ج1، ص443) و بيشترين تأثير را در تاريخ تفسير بر مفسران متأخر گذاشته است؛ مثلاً شيخ طوسي(د460ق)، طبرسي (د548ق)، علامه طباطبايي و آيتالله مکارم از مفسران معاصر، اين تفسير را ترجيح دادهاند (ر.ک: طوسي، بيتا، ج2، ص285؛ طبرسي، 1372، ج2، ص608 و607؛ طباطبايي، 1390، ج2، ص284؛ مکارم، 1371، ج2، ص225). فخر رازي نيز با تعبير «اعم از انفاق واجب و مستحب»، همين ديدگاه را ترجيح داده است (ر.ك: فخر رازي،1420، ج6، ص499).
3. مجاهده و تلاش در راه خدا بهعلاوه انفاق در راه خدا: در اين ديدگاه، «قرض حسن»، هم به تلاش عملي و بدني در راه خدا و هم انفاق در راه خدا تفسير شده است. گويا طبري (د 307ق) نيز که در تفسير اين عبارت از انفاق در راه خدا و کمک به ضعفا يا تقويت مجاهد فقيري که اراده جهاد در راه خدا را دارد، سخن گفته، به اين ديدگاه گرايش يافته است (ر.ك: طبري، 1412، ج2، ص371).
4. «إقراضُ الله»: کنايه از هر عملي است که شخص با آن خواهان پاداش باشد، و در آيه 245 سورة بقره مقصود از آن، جهاد در راه خداست يا مالي که در راه جهاد هزينه شود (زمخشري، 1407، ج1، ص291 – 292؛ طبرسي 1412، ج1، ص134؛ آلوسي، 1415، ج1، ص554). قرشي، از مفسران معاصر شيعه، نيز ديدگاهي نزديک به همين ديدگاه را اختيار کرده است: ميتوان گفت همه اعمال نيك، اعم از بدنى و مالى، قرض حسناند كه آنها به خدا تحويل ميشوند و خدا در مقابل آنها پاداش خواهد داد (قرشي، 1371، ج5، ص307).
5. انفاقات واجب: فخر رازي دومين ديدگاه در تفسير «قرض حسن» را انفاقات واجب در راه خدا گزارش کرده است (ر.ك: فخر رازي، 1420، ج6، ص499).
6. انفاقات واجب و غير واجب: برخي از مفسران مقصود از قرض حسن در قرآن را برابر با مفهوم زکات در قرآن دانسته و آن را شامل انواع انفاقات، اعم از واجب و مستحب، شمردهاند. طيب، از مفسران معاصر شيعه، اين ديدگاه را انتخاب کرده و با تعميم آن به جميع انفاقات واجب و مستحب، متأثر از روايات اهلبيت خمس و هزينه براي مراسم سوگواري اهلبيت را نيز از مصاديق آن برشمرده است:
«قرض حسن» جميع انفاقات واجبه و مستحبه را كه در شريعت مطهره اسلام مقرر شده، شامل ميگردد؛ مانند زكات و خمس و نفقه واجبالنفقه و صدقه مستحبه و صله رحم و احسان به فقرا و ايتام و سادات و اعلاي كلمه دين و مصارف حج و زيارات و سوگوارى خاندان عصمت و طهارت و اعانت به اهل علم و نشر كتب علميه و ساير مصارف خيريه، كه هر يك در حد خود عبادتى بزرگ و داراي مثوبات بسيار است (طيب، 1369، ج2، ص499).
7. عبادت و ذکر خدا: بعضي نيز مقصود از «قرض حسن» را نه انفاقات مالي، بلکه عباداتي چون ذکر تسبيحات اربعه دانستهاند (ر.ک: فخر رازي، 1420، ج6، ص499).
8. قرض دادن بدون ربا به بندگان خدا: تفسير «قرض حسن» به قرض دادن به بندگان خدا که اقتضاي تقدير يک مضاف در آيه دارد (يقرِضُ عبادَ الله)، ظاهراً ابتدا از سوي کاشفي (د 910ق) در تفسير مواهب علّيه مطرح شد (بيتا، ج1، ص81)، و پس از وي ملافتحالله کاشاني (د 988ق) در منهج الصادقين بيان کرد (بيتا، ج2، ص53) و در همان زمان مورد نقد جرجاني در تفسير شاهي قرار گرفت (ر.ک: جرجاني، 1362، ج2، ص162)؛ سپس برخي مفسران و نويسندگان معاصر به اين تفسير گرايش يافتهاند. نويسندهاي در مقالهاي با عنوان «تاريخ تشريع قرضالحسنه در قرآن» مينويسد:
اولين دستور پيرامون قرضالحسنه، در آيه 20 سوره مزمل اعلام شده که تاريخ نزول آن مصادف با سالهاي اوليه بعثت است و تعداد مسلمانان بسيار اندک و احتمالاً در حدود چهل نفر بوده است. تشريع قرضالحسنه در جامعه اسلامي آن زمان نشانگر آن است که در همان جامعه کوچک، گروهي داراي ثروت و مکنت و طايفهاي فاقد امکانات امرار معاش و فاقد شغل و کار و کاسبي بودهاند و خداوند مسئلة قرضالحسنه را تشريع ميکند و صاحبان سرمايه و بضاعت و کار و کاسبي را تشويق ميکند تا بخشي از سرمايه خود را بهعنوان قرض در اختيار نيازمندان قرار دهند (دعوتي، 1383، ص3و4).
نويسنده ديگري با نقد نظر علامه طباطبايي که «قرض حسن به خدا» را به انفاق در راه خدا تفسير کرده، مقصود از «قرض حسن» را همان وام اصطلاحي به بندگان خدا دانسته است (ر.ک: پويان، 1393، ص28 – 31). از مفسران معاصر شيعي، بانو امين (بيتا، ج2، ص360)، ثقفي تهراني، صاحب تفسير روان جاويد (1398، ج1، ص309)، و ملکي ميانجي، صاحب تفسير مناهج البيان (1414، ج2، ص293)، «قرض حسن» در قرآن را به وام دادن به بندگان خدا تفسير کردهاند. از مترجمان قرآن به زبان فارسي نيز فولادوند آن را به قرض دادن به بندگان خدا ترجمه کرده است (1418، ص39).
9. صله دادن به امام معصوم: اشکوري، مؤلف تفسير شريف لاهيجي، از مفسران معاصر شيعه، متأثر از روايات اهلبيت، «قرض حسن» در آيه 245 سوره بقره را به صله دادن به امام تفسير ميكند و مينويسد: منظور از «قرض حسن» صله دادن به امام است؛ و مراد از «صله»، اداي حقوق امام از قبيل پرداخت خمس و غير آن است (اشکوري، 1373، ج1، ص237). ثقفي و ملکي ميانجي نيز علاوه بر تفسير آن به قرض دادن به بندگان خدا، تحت تأثير روايات اهلبيت، صله دادن به امام معصوم را نيز يکي از مصاديق قرض حسن دانستهاند (ملکي، 1414، ج2، ص293). ثقفي مينويسد: «ظاهر آيه، علاوه بر صلة الامام، شامل قرضالحسنه و هر صله و برّ و احسان مالى است كه به قصد قربت واقع شود؛ چون تمام آنها معامله با خداست (ثقفي تهراني، 1398، ج1، ص308).
اينها تقريباً همة ديدگاههايياند که مفسران در تفسير «قرض حسن» بيان داشتهاند و از ميان آنها دو تفسير، مطلق انفاق در راه خدا، و قرض دادن مال به بندگان خدا، از شهرت بيشتري برخوردار است. همچنين بيشتر مفسران ـ به جز مفسراني که ذيل آيه 245 سوره بقره به انفاق در راه جهاد تفسير کردهاند ـ تعبير صريح آيه در قرض دادن به خدا را تأويل برده و بدون دليل کافي، به انفاق در راه خدا يا قرض دادن به بندگان خدا معنا کردهاند؛ درحاليکه دهها آيه در قرآن مجيد درباره انواع انفاقات واجب و مستحب و پاداش آنها آمده است.
با توجه به روايات منقول از اهلبيت در تفسير «قرض حسن به خدا» به ارسال دراهم و صله دادن به امام معصوم، انتظار بود که مفسران شيعه بالاتفاق قرض حسن را مطابق روايات اهلبيت تفسير کنند؛ اما از مفسران شيعه تعداد اندکي آيه را با توجه به روايات ائمه به صله دادن به امام تفسير کرده يا يکي از مصاديق مهم آن دانستهاند و اغلب از «قرض حسن» تفاسيري شبيه مفسران اهلسنت ارائه دادهاند. نکته متمايز در تفاسير شيعي اين است که برخي مفسران شيعه تحت تأثير روايات اهلبيت، صله دادن به امام را يکي از مصاديق «قرض حسن» يا برترين مصداق آن دانستهاند. همچنين تفسير «قرض حسن» در قرآن به قرضالحسنه دادن به بندگان خدا، تنها در تفاسير شيعي متأخر و عمدتاً معاصر مشاهده ميشود.
-
- معناي «قرض حسن» در فرهنگ عرب
به منظور دريافت دقيق معناي «قرض حسن»، نخست لازم است اين مفهوم در فرهنگ عرب بررسي و بازکاوي شود. معناي اصلي ماده «قرض»، بريدن و جدا كردن بخشي از يك چيز است (ر.ک: ابن فارس، 1404، ج5، ص71؛ ازهري، بيتا، ج8، ص266؛ فيومي، 1425، ج2، ص491). احتمالاً در اصل، بريدن با دندان نيش بوده است؛ و به خردههاي نان و لباس که موش ريزريز ميکند، «قُراضه» گويند (ر.ک: فراهيدي، 1410، ج5، ص49). قيچي را نيز بدين جهت مقراض گفتهاند كه وسيله بريدن و جدا كردن است و «قُراضه» به سرقيچيهايي گفته ميشود كه خياط از پارچه دور ميريزد (ازهري، همان؛ ابن منظور، 1426، ج7، ص216). «انقرض القومُ» نيز يعني آن قوم درگذشتند و از زندگي جدا و بريده شدند (جوهري، 1376، ج3، ص1101). به شعر گفتن (نطق الشعر/ قول الشعر) نيز قرض گويند. «قَرَضتُ الشعرَ»، يعني شعر گفتم (فراهيدي، همان؛ جوهري، همان)؛ سپس مشتقاتي از اين ماده، مجازاً در معناي مدح يا مذمت ديگري بهکار رفته است و اين احتمالاً بدان سبب بوده که غالباً شاعران با قطعه شعري ديگري را مدح يا هجو ميکردهاند. همچنين به هر کار نيک يا بدي «قرض» گويند (جوهري، 1376، ج3، ص1102). تركيب «قرض حسن» نيز در كاربردي مجازي به معناي عمل نيك است در مقابل «قرض سيئ» به معناي عمل بد. زجاج (د312ق) گويد: قرض حسن هر عمل نيک يا بد را گويند. اميه گفته است:
کلُّ امرِءٍ سَوفَ يجزَي قرضُهُ حسنا
أو سيئا و مَديناً مثلَ ما دانا
هر فردي بهزودي پاداش عمل خود را خواه نيك باشد يا بد، ميبيند؛ و همانگونه كه عمل كرده است، جزا داده ميشود.
در بيت ديگري آمده است:
تجازَي القروضُ بأمثالِها
فبالخَيرِ خيراً و بالشّرِّ شرّاً
قرضها (اعمال و رفتار) بهمانند خودشان پاداش داده ميشوند. به قرض نيك پاداش نيك و به قرض بد (رفتار بد) پاداش بد (قرطبي، 1364، ج3، ص239).
در بيت نخست «قرض» به «حسن» و «سيئ»، و در بيت دوم به «خير» و «شر» وصف شده است. اين توصيف شاهد آن است كه مقصود از «قرض»، فقط وام دادن مال نيست. اخفش نيز گفته است: عرب به هر كسي كه درباره او کار خيري انجام دهد، ميگويد: «قد أحسنت قرضي» يا «قد أقرضتني قرضاً حسناً». باب تفاعل اين كلمه در بارة مدح و ذم نيز بهكار ميرود. «هما يتقارضان المدحَ» يا «هما يتقارضان الخير و الشر»؛ يعني هر يك از اين دو ديگري را مدح يا مذمت ميكند. باب مفاعله اين کلمه نيز به معناي بدگويي کردن از کسي و دشنام دادن بهکار رفته است، «إن قارَضْت الناسَ قارَضُوكَ»؛ يعني اگر مردم را دشنام دهي، تو را دشنام ميدهند (مجازات ميکنند. و به عمل يا سخن بد نيز «قِراض» گويند. باب افتعال اين کلمه (اقتراض) نيز بهمعناي عيبجويي و غيبت کردن بهکار ميرود (ازهري، بيتا، ج8، ص467؛ زمخشري، 1414، ج3، ص46 و83). کاربرد اين کلمه درباره وام دادن مال به ديگري نيز شايع بوده است. باب افعال اين کلمه در مورد مال يا هر چيزي بهکار ميرود که انسان به ديگري عطا کند و بر آن پاداش داده شود (ابن منظور، 1426، ج7، ص217). همچنين گويند: «واستَقْرَضْتُ من فلان، فأَقْرَضَنِي»؛ يعني از فلاني مالي را به قرض خواستم و او به من قرض داد (جوهري، 1376، ج3، ص1102). همچنين اهل حجاز به مضاربه، «مقارضه»، و به مالي كه براي مضاربه و تجارت به ديگري قرض ميدهند، «قِراض» گويند؛ زيرا تجارت، اغلب از طريق مسافرت و قطع و پيمودن زمين (قَرضَ في الارض) انجام ميگرفته است (زمخشري، 1414، ج3، ص91).
از بررسي معاني و کاربردهاي مختلف «قرض» در فرهنگ عربي بهدست ميآيد كه اولاً معناي عام واژه «قرض»، قطع و جدا کردن است؛ ثانياً واژه «قرض»، در معناي قرض دادن مال به ديگري نيز بهکار رفته است؛ ثالثاً ترکيب وصفي «قرض حسن»، در معناي رفتار و تعامل نيکو و حمايتگرانه و مدحآميز با ديگري به قصد دريافت پاداش بهکار رفته است، که شامل مساعدت مالي نيز ميشود. در مقابل، «قرض سيئ» به معناي رفتار سوء و عيبجويانه و مذمتآميز است؛ رابعاً باب افعال اين ماده، پيش از تفسير، به دو معناي قرض دادن مال به ديگران و هم تعامل غيرمالي، اعم از زباني و ياري بدني و رفتاري با ديگران، بهکار رفته است و ميتواند با دو وصف «حسن» يا «سيئ» همراه شود و بر مدح و حمايت زباني و ياري بدني يا مذمت عدم حمايت نيکوي زباني يا عدم کمک بدني نيکو، دلالت کند.
-
- نسبت دادن قرض به خداوند در قرآن
حاصل بررسي لغوي اين شد که فعل «أقرض» در ترکيب «أقرَضَ قرضاً حسناً» به دو معنا قابل تفسير است:
1. مالي را بهنيکويي به ديگري قرض دادن تا پس از مدتي آن را به قرضدهنده بازگرداند؛ 2. بهنيکويي و بهطور شايسته زبان به مدح و حمايت از ديگري گشودن و به او کمک و ياري رساندن، تا بهنيکويي به وقت نياز، او هم از شما حمايت كند و به شما ياري رساند. جامع اين هر دو معنا، بهنيکويي از ديگري حمايت کردن و به او ياري رساندن است، با دو مصداق ياري و حمايت مالي و مجاهدت بدني. حال سؤال اين است: هنگامي که سخن از «قرض حسن به خدا دادن» به ميان ميآيد ـ مثلاً أقرِضُوا اللهَ قرضا حسناً ـ مقصود چيست؟ با توجه به منزه بودن ذات خدا از نقص و نياز و صفات آدميان.
در پاسخ بايد گفت: اين عبارت قابليت تفسير به وجوه مختلفي دارد؛ از جمله: 1. با تقدير «عباد الله»، مقصودْ قرض مالي به بندگان خدا باشد؛ 2. با تقدير «عباد الله»، مقصود ياري بندگان خدا باشد؛ 3. با تقدير «عباد الله»، مقصود هرگونه انفاق مال و کمک بلاعوض به بندگان خدا باشد؛ 4. بدون تقدير، مقصود اين باشد که مؤمنان کمک مالي خود را در اختيار پيامبران و حجتهاي الهي قرار دهند تا آنان در راه خدا هزينه کنند؛ 5. مقصود، مجاهدت در راه خدا و دين خدا و ياري پيامبران و حجتهاي الهي باشد؛ 6. مقصود، اطاعت و بندگي و عمل به دستورات ديني باشد؛ چه اينکه اطاعت از دستورات الهي، خود نوعي ياري کردن خدا و مجاهدت در راه خداست.
اينها احتمالات معنايي مختلفي است که زبان آيه قابليت پذيرش آنها را داشته است و تقريباً همة آنها از سوي مفسران بيان شدهاند. ترجيح هر يک از اين وجوه بر معاني ديگر، نيازمند شاهد و قرينه است و مهمترين قرينه، سياق آيات و بررسي موضوعي عبارت مورد بحث در قرآن مجيد است.
-
- بررسي معناي «قرض حسن» در قرآن
بعد از بررسي لغوي مفهوم «قرض حسن»، لازم است معناي اين واژه در قرآن بررسي و مقصود نهايي از اين مفهوم با توجه به سياق آيات کشف شود. اين مفهوم به صورت «قرض حسن» شش بار در قرآن مجيد آمده و در همه موارد فعل آن از باب افعال با صيغههاي ماضي و مضارع و امر است (أقرضتم، أقرَضوا، تقرضوا و أقرِضوا، هر کدام يک بار، و يقرِض دو بار). ازآنجاکه ممکن است فضاي نزول آيه در فهم مقصود از «قرض حسن» کمک کند، در اين بخش موارد کاربرد «قرض حسن» در قرآن مجيد را به ترتيب نزول بررسي ميکنيم. معيار ترتيب نزول سورهها نيز روايت عطا خراساني از ابن عباس است که صحيحترين روايت در ميان روايات ترتيب نزول بوده و طبرسي (ر.ک: طبرسي، 1372، ج10، ص612 – 614؛ زرکشي، 1410، ج1، ص280 – 282) به آن اعتماد کرده است:
آية اول: إِنَّ رَبَّكَ يعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَي اللَّيلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ... عَلِمَ أَنْ سَيكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَآخَرُونَ يضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيسَّرَ مِنْهُ وَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيراً وَأَعْظَمَ أَجْراً وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (مزمل:20)؛ همانا پروردگارت مىداند كه تو نزديك به دو سوم شب و نيم آن و يك سوم آن را به نماز برمىخيزى... مىداند كه برخى از شما بيمار و برخى ديگر به جستوجوى فضل خدا (روزى) در سفرند و گروهى ديگر در راه خدا كارزار مىكنند. پس هرچه ميسر شود، از آن بخوانيد و نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و خداى را قرض دهيد، قرضي نيكو؛ و هر كار نيكى كه براى خويشتن پيش فرستيد، آن را نزد خداى بازيابيد (به پاداش آن مىرسيد)؛ كه آن بهتر و مزدش بزرگتر است؛ و از خدا آمرزش بخواهيد، كه خدا آمرزگار و مهربان است.
اين آيه در سوره مکي مزمل آمده است. با اينکه سوره مزمل طبق روايت پيشگفته، سومين سوره نازلشده در مکه است، اما نزول اين آيه شريفه بنا به نظر برخي مفسران، به فاصله شش ماه يا ده سال بعد از نزول بخش نخست سوره نازل شده است (ر.ک: طباطبايي، ج20، ص74؛ دروزه، 1421، ج1، ص426). در اين آيه، خداي تعالي مؤمنان را به جاي شبزندهداري در حدود نيمي از شب، به قرائت قرآن در حد ممکن، اقامه نماز، پرداخت زکات و قرضالحسنه دادن به خدا امر کرده است. در اينجا دو قرينه نقش روشني در تعيين معناي «قرض حسن» دارند: الف) همنشيني «آتيتم الزکاة»؛ ب) «يقاتلون».
توضيح آنکه «زکات» در قرآن مجيد، بهويژه در آيات و سور مکي، به معناي هرگونه انفاق مال در راه خداست (قرشي، ج3، ص170). زمان و فضاي نزول آيه شريفه نيز مکه است که هنوز در آنجا زکات واجب تشريع نشده بود. بنابراين مقصود از زکات در آيه شريفه، مطلق انفاقات، و مقصود از «قرض حسن» معنايي غير از آن است؛ زيرا اگر به معناي مطلق انفاق يا انفاق مستحبي در راه خدا باشد، مستلزم تکرار خواهد بود و اين برخلاف بلاغت قرآن است.
قرينه دوم، همنشيني «يقاتلون» در آيه است که تعيينکننده مقصود از «قرض حسن» در ميان معاني و مصاديق مختلف اين واژه است. غرض آيه شريفه، سفارش مؤمنان به قرائت قرآن در همه احوال زندگي بهقدر ممکن است. براي اين منظور، خبر ميدهد که بعد از اين (سيکون) برخي مردم بيمار ميشوند؛ برخي به سفر تجاري ميروند و برخي در راه خدا به جنگ ميپردازند. هر سه گروه به هر مقدار که برايشان ميسر است، قرآن بخوانند؛ نماز اقامه کنند؛ اموال خود را بهمنظورتزکيه روح در راه خدا به نيازمندان انفاق نمايند و به خدا قرض حسن دهند. در اينجا، امر به اقامه نماز و پرداخت زکات بهعنوان عبادت بدني و مالي خداوند ـ که دو بخش اصلي از احکام عملي دين را شکل ميدهند ـ همانند مواضع فراوان در قرآن، در کنار هم آمده و يک واحد مستقل از ديگر اجزاي آيه بهشمار ميآيند؛ ازاينرو به قرينه «يقاتلون»، قرض حسن به خدا به مقاتله و کارزار در راه خدا مربوط ميشود و هم بهمعناي کمک مالي و هم مجاهدت بدني و جاني در راه خدا قابل تفسير است.
افزون بر اين با توجه به کاربردهاي لغوي «قرض حسن» که بهمعناي کمک و احسان فردي به فرد ديگر است، تعبير قرض دادن به خدا در شش آيه قرآن، در اصل بايد مستقيماً به خود خداوند مرتبط باشد؛ و ازآنجاکه خداي تعالي منزه از هرگونه نياز و فقر است، اين کمک و احسان بايد به چيز منتسب به خدا، مثلاً دين خدا يا پيامبر خدا باشد؛ چنانکه در برخي از آيات، بيعت با پيامبر يا اطاعت از ايشان، بيعت با خدا و اطاعت از او شمرده شده است (ر.ک: فتح: 10؛ نساء: 80). بنابراين مطابق اين استدلال عقلي و قرينه سياقي، مقصود از قرض دادن به خدا، درواقع کمک مالي يا مجاهدت بدني به پيامبر بهمنظور ياري دين خدا خواهد بود.
آية دوم: «مَنْ ذَا الَّذي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً وَاللَّهُ يقْبِضُ وَيبْصُطُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ» (بقره: 245)؛ كيست كه خداى را قرض دهد، قرضى نيكو، تا او را افزون دهد افزونيهاى بسيار؟ و خدا [روزى را] تنگ و فراخ مىكند، و بازگشت شما به سوى اوست.
سوره بقره هشتاد و ششمين سوره قرآن و نخستين سورة نازلشده در مدينه است (طبرسي، 1372، ج10، ص613) که تاريخ نزول آن در دو سال اول بعد از هجرت بوده است. در اين آيه، خداوند با يک جمله پرسشي مؤمنان را به قرض حسن به خدا تشويق ميکند و در ازاي آن، وعده ميدهد که قرض حسن آنان را با پاداش چندين برابر به آنان بازخواهد گرداند و قبض و بسط زندگي آدميان به دست اوست. سياق اين آيه ـ که قبل از آن، آيه امر به قتال و جنگ آمده ـ بهروشني دلالت دارد که اين قرض به خدا، مربوط به کمک مردم به جنگ و جهاد در راه خداست؛ و ذيل آيه که قبض و بسط زندگي را به دست خدا ميداند، مقصود از قرض را به مصداق مالي آن انصراف ميدهد. به همين دليل، برخي مفسران، مانند عبده (1414، ج2، ص462)، سيدقطب (1425، ج1، ص265)، بلاغي (1386، ج1، ص194)، صابوني (1421، ج1، ص141) و برخي ديگر، «يقرض الله قرضاً حسناً» در اين آيه را به انفاق مال در راه جهاد و تأمين هزينه جنگ و دفاع از حوزه اسلامي تفسير کردهاند.
آية سوم: «مَنْ ذَا الَّذي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيضاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَريمٌ» (حديد: 11)؛ كيست كه خداى را قرض دهد، قرضي نيكو؟ تا او را دوچندان باز دهد و او را مزدى گرانمايه باشد.
آية چهارم: «إِنَّ الْمُصَّدِّقينَ وَالْمُصَّدِّقاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يضاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَريمٌ» (حديد: 18)؛ همانا مردان و زنان صدقهدهنده و آنان كه خداى را قرض دادند قرضى نيكو، به آنان دوچندان بازداده شود و ايشان مزدى گرانمايه دارند.
سوره حديد هشتمين سورة نازلشده در مدينه (طبرسي، 1372، ج10، ص613) و سومين سوره مشتمل بر مفهوم «قرض حسن» است و دو بار تعبير قرض حسن به خدا ديده ميشود. در آيه 11 اين سوره، در تعبيري مشابه با سوره بقره، با کلمه پرسشي باز مؤمنان به قرض حسن دادن به خدا تشويق شدهاند؛ سپس از وعده پاداش دوبرابري آن سخن گفته شده است، بهعلاوة مزد کريمانه؛ و در آيه 18 همين سوره، خداوند از مردان و زناني که صدقه ميپردازند و به خدا قرض حسن ميدهند، تمجيد کرده و به آنان وعده پاداش دوبرابري و مزد نيکو داده است. سياق اين آيات بهروشني بر جهاد در راه خدا دلالت دارد و آيه 10 اين سوره صريحاً از انفاق مؤمنان قبل از فتح و بعد از فتح، همراه با کارزار در راه خدا ياد کرده است. مقصود از «فتح» در اين آيه، چه ماجراي صلح حديبيه باشد و چه فتح مکه (ر.ک: طبري، ج27، ص127؛ طبراني، 2008، ج6، ص204)، مقصود از انفاق قبل از فتح و بعد از فتح و شرکت کردن در جنگ و جهاد، کمکهاي مالي مسلمانان براي تأمين هزينه جنگ دو غزوه يادشده خواهد بود. صدر آيه 10 (وَما لَكُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّه) قرينه روشني است که معناي «قرض حسن» در اين آيه را از مجاهدت بدني به کمک مالي انصراف ميدهد.
آيه 18 اين سوره نيز از سياق آيات قبل و بعد از آن جدا نيست. در نتيجه، مقصود از قرض حسن در اين آيه نيز همان مقصود آيه 11 است. بهعلاوه در آيه 25 همين سوره که سياقي متصل به آيه 18 دارد، از اهداف رسالت پيامبران، يعني اقامه (محافظت از) قسط و ميزان و انزال آهن و ياري خدا و پيامبرانش، سخن بهميان آورده است. بنابراين ميتوان از اين آيه و سياق نتيجه گرفت که «قرض حسن» در معناي موسّع خود بهکار رفته و از کمکهاي مالي يا کمک مالي و غيرمالي به پيامبر براي جنگ و جهاد در راه خدا و دفاع از کيان حاکميت دين فراتر رفته است و علاوه بر موارد يادشده، هرگونه کمک مالي و غيرمالي به پيامبران بهمنظور ترويج دين خدا در زمين و اقامه قسط و عدالت و محافظت از عدالت در ميان مردم را نيز شامل ميشود.
آية پنجم: «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يضاعِفْهُ لَكُمْ وَيغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَليمٌ» (تغابن: 17)؛ اگر خداى را قرض دهيد قرضى نيكو، آن را براى شما دوچندان كند و شما را بيامرزد؛ و خدا سپاسدار و بردبار است.
سوره تغابن مطابق بيشتر روايات ترتيب نزول، مدني است و بيست و چهارمين سوره نازلشده در مدينه است. علامه طباطبايي اين سوره را ازنظر نظم و سياق، شبيه سوره حديد دانسته است (1390، ج19، ص294؛ نيز ر.ک: دروزه، 1421، ج8، ص544). فحواي آيات و سياق سوره نشان ميدهد که تمام سوره يکباره و آيات آن پشت سر هم و در شرايط و فضاي واحدي نازل شده است (دروزه، همان). مطابق سياق سوره و روايات سبب نزول، اين آيه نيز با جهاد در راه خدا و حمايت از پيامبر و دين خدا در ارتباط است. آيه 12 اين سوره، مؤمنان را به اطاعت از خدا و رسول فراخوانده، و در آيه 14، برخي از همسران و فرزندان مؤمنان را دشمنان آنان معرفي کرده و مؤمنان را از آنان برحذر داشته است. مطابق روايات اسباب نزول، آيه 14 خطاب به مؤمناني است که بهدليل دلسوزي و محبت به خانوداههاي خود، از هجرت بهسوي پيامبر يا شرکت در جهاد دست کشيدند (ر.ک: طبرسي، 1372، ج10، ص452؛ دروزه، 1421، ج8، ص552)؛ سپس در آيه 16، مؤمنان را به رعايت تقوا در حد توان و شنيدن و اطاعت و انفاق مال امر کرده است: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنفِقُوا خَيرا لّأِنفُسِکُمْ» و در آيه 17 آنان را به قرض حسن دادن به خدا ترغيب ميكند وعده ميدهد که اگر به خدا قرض حسن دهيد، خداوند آن را براي شما دوبرابر ميكند گناهانتان را ميآمرزد و خداوند، خوب سپاسگزار و بردبار است. بدين ترتيب، بهحکم سياق آيات ميتوان نتيجه گرفت که در اين سوره نيز منظور از انفاق مال، همه انفاقاتي است که يک فرد مؤمن به بندگان خدا ميبخشد و مقصود از «قرض حسن»، انفاقات و جهادي است که در راه اطاعت از خدا و پيامبر و جهاد و هجرت در راه خدا و دفاع از دين خدا يا گسترش دين خدا انجام ميدهد.
آية ششم: «وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَي عَشَرَ نَقيباً وَقالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَآتَيتُمُ الزَّكاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيئاتِكُمْ...» (مائده: 12)؛ و هرآينه خداوند از فرزندان يعقوب پيمان گرفت؛ و از ايشان دوازده مهتر و سرپرست برانگيختيم؛ و خداى گفت: من با شمايم، اگر نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به فرستادگانم ايمان آوريد و ايشان را يارى كنيد و بشكوه داريد و خداى را قرضى نيكو دهيد، هرآينه بديهاى شما را از شما بزدايم... .
ششمين مورد کاربرد قرضالحسنه در سوره مائده، آمده که از نظر ترتيب نزول، بيست و هشتمين سوره نازلشده در مدينه است (ر.ک: طبرسي، 1372، ج10، ص613). در اين آيه شريفه، خداي تعالي از پيمان اخذشده از بنياسرائيل خبر ميدهد که در آن به اقامه نماز، پرداخت زکات، ايمان به پيامبران الهي و ياري و بزرگداشت آنان، و قرض حسن به خدا دستور داده شده است.
در اينجا نيز امر به قرض حسن دادن به خدا در رديف ايمان آوردن به پيامبر و ياري پيامبران قرار گرفته است و اين نشان ميدهد که مقصود از قرض حسن به خدا، قرض دادن به بندگان خدا يا هرگونه انفاق در راه خدا نيست؛ بلکه مقصود از آن، جهاد مالي، يا جهاد مالي و جاني در راه ياري پيامبران است؛ اما در اين آيه نيز احتمالاً جمله «عَزَّرتموهم» معناي قرض حسن را از مجاهدت بدني انصراف ميدهد و به کمک مالي محدود ميکند. اينکه برخي مفسران «قرض حسن» در اين آيه را به انفاقات مستحبي، و ايتاي زکات را به انفاقات واجب تفسير کردهاند (ر.ک: رشيدرضا، 1414، ج6، ص281؛ طباطبايي، 1390، ج5، ص240)، پذيرفته نيست؛ زيرا بعد از آنکه تعبير «ايتاي زکاة» در آيات فراواني در کنار «اقامه صلاة» آمده و مقصود از آن، بهويژه در آيات مکي، مطلق انفاقات در راه خداست (ر.ک: قرشي، 1371، ج3، ص170)، بدون دليل روشن نميتوان در اين آيه يا هر آيه ديگر اين تعبير را به پرداخت زکات واجب محدود کرد. افزون بر اينکه فاصله شدن جمله «عزّرتموهم» ميان ايتاي زکات و قرض دادن حسن، شاهدي گوياست بر اينکه مقصود از «قرض حسن» در اين آيه، انفاقات مستحب و از قبيل ذکر خاص بعد از عام نيست.
حاصل اين بررسي نشان ميدهد که با توجه به کاربرد «قرض حسن» در فرهنگ عرب، ميتوان گفت که مفهوم قرآني «قرض حسن به خدا» قابل تفسير به معناي عام «هر نوع عمل خداپسندانه، اعم از مالي و بدني» است؛ اما با نظر به سياق آيات مشتمل بر اين مفهوم و سياق کل قرآن، مقصود از «قرض حسن به خدا»، اولاً کمکهاي مالي است که مؤمنان در راه جهاد با دشمنان و بهمنظور دفاع از دين خدا و حاکميت اسلام، در اختيار پيامبر قرار ميدهند؛ ثانياً با توجه به برخي آيات، مانند آيه 20 سوره مزمل و آيه 18 سوره حديد، علاوه بر قرض مالي، احتمالاً شامل مجاهدت بدني و ياري غيرمالي به پيامبر در راه دفاع از دين يا ترويج دين هم ميشود.
-
- تفسير «قرض حسن» در روايات اهلبيت
درباره «قرض حسن» در قرآن، روايات متعددي از امام صادق و امام کاظم نقل شده است که اين مفهوم قرآني را با تعابير مختلف به صله و هديه مالي بخشيدن به امام معصوم تفسير کردهاند؛ مثلاً در يک روايت از امام موسي بن جعفر «قَرْضاً حَسَناً» به صله دادن به امام (صلة الامام)، يعني بخشش مالي به امام معصوم (عياشي، 1380، ج1، ص131؛ کليني، 1407، ج8، ص302) و در روايت ديگر از همين امام به هديه و بخشش مالي به امام در دولتهاي فاسق تفسير شده است (کليني، 1407، ج8، ص302).
همچنين در روايتي از امام صادق، حضرت با بيان اينکه نزد خدا چيزي محبوبتر از اختصاص درهم به امام نيست، مقصود از «قرض حسن» را صله به امام تفسير كردهاند (ر.ک: همان، ج1، ص537). همچنين در روايتي ديگر از همين امام آمده است: درهمي که به امام صله داده شود، از هزاران هزار درهمي که در مورد ديگري فيسبيلالله هزينه گردد، بهتر است (ابن بابويه، 1413، ج2، ص73؛ کليني، 1407، ج2، ص711). در روايت ديگري از آن حضرت، «قرض حسن» به صله رحم، و سپس «رحم» به خويشاوندي آل محمد، يعني اهلبيت خاص پيامبر تفسير شده است (ر.ک: بحراني، 1415، ج1، ص541).
ممکن است معاني بيانشده در اين روايات، تأويل يا معناي باطني اين آيات يا يکي از مصاديق مفهوم عام «قرض حسن» تلقي شود؛ چنانکه برخي از مفسران شيعي به همين ديدگاه دوم گرايش يافتهاند؛ اما همانگونه که بيان شد، مطابق سياق، در قرآن مجيد، اين تعبير قرآني صرفاً در همين مصداق خاصش بهکار رفته و بر مصاديق ديگر آن دلالتي ندارد؛ همانند بسياري از کلمات ديگر که در قرآن در معناي خاصتري از کاربرد گسترده لغويشان بهکار رفتهاند.
همچنين روشن شد که روايات منقول از اهلبيت مبتني بر دقيقترين تفسير از «قرض حسن» بوده و کاملاً با سياق آيات و بررسي موضوعي اين مفهوم در قرآن منطبق است، و اين روايات درصدد بيان معناي باطني يا بيان يکي از مصاديق قرض حسن در کنار ديگر انفاقات ـ آنگونه که مفسران پنداشتهاند ـ نيست؛ منتها با در نظر گرفتن اين نکته که ائمه آيه شريفه را در همان چارچوب عصر نزول، يعني کمک براي دفاع از کيان دين و ترويج و گسترش آن، اما متناسب با زمان خود تفسير کرده و مصداق امروزي آن را براي مخاطب بيان داشتهاند؛ زيرا بعد از رسول خدا تنها کسي که شايسته جانشيني پيامبر است و بايد در زير پرچم او به جهاد در راه خدا و دفاع از دين و حاکميت اسلام و گسترش دين در زمين اقدام کرد و در اين راه به بذل مال و جهاد اقدام کرد، امام معصوم است. اين تفسير از اهلبيت به ما اجازه ميدهد که مدلول قرض حسن در زمان غيبت امام معصوم را به کمکهاي مالي مؤمنان بهمنظور ترويج دين و دفاع از کيان دين و جامعه مسلمانان به نائبان امام معصوم، يعني فقهاي جامعالشرايط يا وليفقيه در حکومت، تعميم و توسعه دهيم. ناگفته نماند که اگر مبناي مفسر يا محققي اين باشد که آيات شريفه قرآن، علاوه بر دلالت سياق و اوّلي خود، اين قابليت را دارند که با قطع نظر از سياق نيز تفسير شود و معناي غيرسياقي آنها هم حجت است، در اين صورت ميتواند بعد از اين معناي اوّلي و اصلي آيه، آيات قرض حسن را به هر يک از احتمالات ديگرش نيز تفسير کند.
-
- نتيجهگيري
از رهگذر بررسي ديدگاههاي مفسران در تفسير «قرض حسن» روشن شد که بيشتر مفسران متقدم، اين مفهوم را بدون در نظر گرفتن سياق، و عام تفسير کرده و براي «قرض» معانياي مانند انفاق تبرعي، صدقه، قرض دادن به مردم، عمل صالح، انفاق در راه خدا و... را بيان کردهاند. با بررسي مفهوم «قرض حسن» در لغت و فرهنگ عرب بهدست آمد که ترکيب وصفي «قرض حسن»، در معناي رفتار و تعامل نيکو و حمايتگرانه و مدحآميز با ديگري بهقصد دريافت پاداش بهکار رفته است، اعم از کمک مالي يا بدني و نظير آن، که شخص با هدف دريافت پاداش انجام ميدهد؛ در مقابلِ «قرض سيئ» به معناي رفتار سوء و عيبجويانه و مذمتگرانه. بر اين اساس، مفهوم «قرض حسن به خدا» در قرآن را ميتوان به معناي هر نوع عمل خداپسندانه دانست؛ اما با بررسي موضوعي اين مفهوم در قرآن بهدست آمد که اين مفهوم در قرآن، اولاً در مصداق کمکهاي مالي و احياناً در برخي آيات، مجاهدت غيرمالي (مجاهدت بدني و زباني و...) مؤمنان در راه جهاد با دشمنان به منظور دفاع از دين خدا و تثبيت حاکميت اسلام، در کنار پيامبر و تحت رهبري آن حضرت بوده است؛ ثانياً با توجه به روايات اهلبيت، اين کمکهاي مالي و جهاد بدني در دوره پس از پيامبر با همان اهداف يادشده به امام معصوم اختصاص يافته و در عصر غيبت نيز به نواب عام امام قابل تعميم است.
- آلوسي، محمود، 1415ق، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الکتب العلميه.
- ابن بابويه، محمد بن علي، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، بيچا، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
- ابن فارس، احمد، 1404ق، معجم مقاييس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامي.
- ابن منظور، جمالالدين، 1426ق، لسان العرب، بيروت، مؤسسه الأعلمي المطبوعات.
- ابنكثير، اسماعيل بن عمر، 1419ق، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلمية.
- ازهري، محمدبن احمد، بيتا، تهذيب اللغه، بيچا، بيروت، دار احياء التراث النبوي.
- اشكورى، محمد بن على، 1373، تفسير شريف لاهيجى، تهران، داد.
- امين، نصرت بيگم، بيتا، تفسير مخزن العرفان، بيجا، بينا.
- بحرانى، هاشم بن سليمان، 1415ق، البرهان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة البعثة.
- بلاغي، عبدالحجة، 1386ق، حجة التفاسير و بلاغ الاکسير، قم، حکمت.
- بنت الشاطي، عايشه، 1404ق، الاعجاز البياني للقرآن و مسائل نافع ابن ازرق، بيچا، قاهره، دار المعارف.
- پويان، مرتضي، 1393، پژوهشي در باب قرضالحسنه در اسلام، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- ثقفى تهرانى، محمد، 1398، روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، چ دوم، تهران، برهان.
- جرجاني، ابوالفتح بن مخدوم، 1362، تفسير شاهي، تهران، نويد.
- جوهري، اسماعيل بن حمار، 1376ق، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه، قاهره، دار العلم الملايين.
- خولي، امين، 1961م، مناهج تجديد، بيجا، دار المعرفه.
- رازي، فخرالدين،1420ق، مفاتيح الغيب، بيچا، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- راغب اصفهاني، حسين بن محمد، 1424ق، مفردات الفاظ القرآن الکريم، چ سوم، قم، ذوي القربي.
- رشيدرضا، محمد، 1414ق، تفسير القرآن الحکيم الشهير بتفسير المنار، بيچا، بيروت، دار المعرفه.
- زرکشي، محمدبن بهادر، 1410ق، البرهان في علوم القرآن، بيروت، دار المعرفه.
- زمخشري، محمود بن عمر، 1414ق، الفائق في غريب الحديث، بيچا، بيروت، دار الفکر.
- ـــــ ، 1407ق، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، چ سوم، بيروت، دار الکتاب العربي.
- سيدبن قطب، 1424ق، في ظلال القرآن، چ پانزدهم، بيروت، دار الشروق.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1427ق، تفسير البيان فى الموافقة بين الحديث و القرآن، بيروت، دار التعارف للمطبوعات.
- ـــــ ، 1390ق، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبراني، سليمان ابن احمد، 2008م، التفسير الکبير، اردن، دار الکتاب الثقافي.
- طبرسي، فضل بن حسن، 1412ق، تفسير جوامع الجامع، قم، مرکز مديريت حوزه علميه.
- ـــــ ، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.
- طبري، ابوجعفر محمدبن جرير، 1412ق، جامع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفه.
- طوسى، محمد بن حسن، بيتا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
- طيبحسيني، سيدمحمود، 1395، درآمدي بر دانش مفردات، چ ششم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- طيب، عبدالحسين، 1369، اطيب البيان في تفسير القرآن، چ دوم، تهران، اسلام.
- عزتي، مرتضي، 1376، روش تحقيق در علوم اجتماعي، تهران، مؤسسه تحقيقات اقتصادي.
- عياشي، محمد بن مسعود، 1380، کتاب التفسير، بيچا، تهران، علميه.
- فراهيدي، خليلبناحمد،1410ق، کتاب العين، قم، هجرت.
- فيروزان، توفيق،1360، روش تحليل محتوا، تهران، آگاه.
- فيومي، احمدبن محمد، 1425ق، مصباح المنير، چ سوم، قم، مؤسسه دار الهجره.
- قرشي، سيدعلياکبر، 1371، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- قرطبي، محمد بن احمد، 1364، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو.
- کاشاني، فتحالله، بيتا، منهج الصادقين في الزام المخالفين، تهران، اسلاميه.
- کاشفي، حسين بن علي، بيتا، تفسير حسيني (مواهب عليه)، سراوان، نور.
- کليني، محمدبن يعقوب بن اسحق، 1407ق، الکافي، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- مصطفوي، حسن، 1380، تفسير روشن، تهران، کتاب.
- مصلاييپور، عباس و محمدحسين شيرزاد، 1396، «بازخواني مفهوم قرض در قرآن کريم با تکيه بر انسانشناسي اقتصادي»، مطالعات اقتصاد اسلامي، ش18، ص7-30.
- مقدم، وحيد، جانيپور، محمد و علي خليلي، 1396، «الگوي بازار قرضالحسنه بر اساس تحليل محتواي آيات قرآن»، اقتصاد اسلامي، ش65، ص33-61.
- مکارم شيرازي، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- ملكى ميانجى، محمدباقر، 1414ق، مناهج البيان فى تفسير القرآن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.