قرآن و غایتگرایی اخلاقی
Article data in English (انگلیسی)
نظريههاي اخلاقي از مهمترين مباحث فلسفه اخلاق است و پژوهشهاي فراواني، بهويژه از سوي اخلاقپژوهان غربي درباره نظريههاي اخلاقي انجام گرفته و دلايل و نقدهاي هر يک از نظريههاي سهگانه (غايتگرايي، وظيفهگرايي و فضيلتمحوري) مورد بررسي و ژرفانديشي قرار گرفته است. پرسش اساسي در اين پژوهش آن است که نظرية هنجاري اسلام بر اساس دادههاي قرآني چيست؟ با مروري بر آموزههاي اخلاقي قرآن، ميتوان دريافت که نظريه اخلاقي اسلام با نظريههاي غايتگرا فيالجمله سازگار است. مستندات قرآني غايتگرايي اخلاقي، شامل طيف گستردهاي از آيات ميشود که بهرغم تنوع فراوان، در مضمون و سبکِ بيان، بازگوکننده اين واقعيتاند که عامترين توجيه ارزش و الزام اخلاقي، نتايجي است که فعل اخلاقي بهدنبال دارد.
در قرآن کريم براي ترغيب مخاطبان به زندگي اخلاقي، بر نتايجِ فعل اخلاقي تأکيد شده و اين مسئله آموزههاي قرآني پرشماري را به خود اختصاص داده است که بازگوکننده سازگاري فيالجمله اخلاق قرآني با نظريههاي غايتگراست. غايتگرا بودن نظام اخلاقي قرآن، بهمفهوم انکار ارزشِ فضيلت و مسئوليت اخلاقي نيست. قرآن در شماري از آيات رفتارهايي را که با انگيزه انجام وظيفه اخلاقي انجام ميگيرد يا منشأ آنها فضيلت انساني است، ميستايد و فضيلتمحوري و تکليفمداري را دو راهبرد مؤثر در تربيت اخلاقي ميداند.
شبهه تعارضِ غايتگرايي با ساحتِ اخلاق، اثرپذيري از اخلاق ارسطويي و ظهور برخي آيات و روايات در تأييد اخلاق وظيفه و اخلاق فضيلت، موجب شده است برخي اخلاقپژوهان مسلمانِ پيشين، تعريفي فضيلتمحور، و شماري از اخلاقپژوهان معاصر نيز تقريري وظيفهگرايانه از اخلاق اسلامي ارائه دهند.
در اين نوشتار، ابتدا مباني انسانشناختي قرآني و روانشناختي نتيجه غايتگروي اخلاقي، و پس از آن سازگاري غايتگروي با اخلاق اسلامي با استناد به آيات قرآن تبيين خواهد شد. گستره مطالعاتي اين پژوهش، قرآن، و هدف آن واکاوي، تحليل و تبيين غايتگروي است. روش جمعآوري اطلاعات، کتابخانهاي و شيوه پردازش آن، توصيفي و تحليلي است. از فوايد اين پژوهش، توسعه دانشهاي قرآنبنيان در باب نظريههاي اخلاقي است.
-
-
- پيشنيهشناسي
-
کتابها و مقالات فراواني، بهويژه از سوي اخلاقپژوهان غربي به نظريههاي اخلاقي اختصاص يافته است؛[1] ولي در خصوص ديدگاه قرآن، آثار معدودي به شرح زير پديد آمده است: محمد عبدالله دراز در کتابي با عنوان دستور الاخلاق في القرآن در حجمي گسترده از مباحث قرآني و روايي، از سازگاري نظريه اخلاقي قرآن با وظيفهگرايي کانت سخن گفته است (ر.ك: دراز، 1423). در آثاري از آيتالله محمدتقي مصباح يزدي، چون دروس فلسفه اخلاق؛ اخلاق در قرآن؛ خودشناسي براي خودسازي؛ و نقد و بررسي مکاتب اخلاقي، مباحث فراواني در باب نظريههاي هنجاري و غايتگرا بودن نظام اخلاقي اسلام و استدلالهاي عقلي و مستندات قرآني و روايي ارائه شده است. در اين زمينه، يك رساله دکتري نيز با عنوان تبيين نظريه اخلاقي قرآن کريم و مقايسه آن با فضيلتگرايي در اخلاق (دبيري، 1390) ارائه شده است. در باب تفاوت کارهاي انجامشده با پژوهش پيشرو ميتوان گفت: در بيشتر اين آثار، گستره مطالعاتي کاوشهاي انجامشده براي اثبات سازگاري اخلاق اسلامي با غايتگرايي، صرفاً دادههاي قرآني نيست و اغلب به تحليلهاي عقلي و فلسفي پرداخته شده است.
-
- چيستي غايتگرايي اخلاقي
غايتگرايي اخلاقي[2] معيارِ درست، خوب، بايد و تکليف اخلاقي، ميزان خير نسبي ايجادشده يا غلبة نسبي خير بر شر است؛ و رفتار درست، رفتاري است که خودش يا قاعدهاي كه رفتار بر اساس آن قاعده انجام گرفته، در برابر بديلهاي ديگر، حداقل غلبة خير بر شر را ايجاد كند يا قصد ايجاد آن را داشته باشد. معيار سنجش نتيجهگرايان براي درستي يا نادرستي، نتيجه کار اختياري انجام شده است؛ کاري خوب و درست است که ما را به نتيجه مطلوب برساند يا دستکم در خدمت وصول به نتيجه مطلوب باشد. درستي، نادرستي، بايستگي و نبايستگي رفتارهاي آدمي وابسته به نتايجي است که رفتارها بهدنبال دارند (مصباح يزدي، 1384، ص25). اين نکته داراي اهميت است که در غايتگرايي، نتيجه فعلِ اخلاقي را نميتوان از مقوله ارزشهاي اخلاقي دانست (فرانکنا، 1383، ص46 ـ 45). بنابراين، رستگاري (سعادت، فوز، فلاح، نجات) ازآنرو که در نظام اخلاقي قرآن نتيجه فعل اخلاقي است، از مقوله ارزشهاي اخلاق نخواهند بود.
توجه به نتايج رفتار اخلاقي بهعنوان معيار ارزش اخلاقي، نظريهاي نوظهور در فلسفه اخلاق نيست، برخي آريستپوس را بنيانگذار نتيجهگرايي اخلاقي ميدانند. وي لذت و رنج را معيار ارزش اخلاقي، و رفتاري را که به لذت ميانجاميد، خوب ميدانست (کاپلستون، 1370، ج1، ص145). پس از وي، اپيکور نيز لذت را معيار ارزش اخلاقي معرفي ميکند. اين نظريه مورد دفاع سلسلهاي از فيلسوفان، از يونان نخستين تا برخي فيلسوفان کنوني است. آريستيپوس (355ـ435 ق.م)، اپيکور (270ـ342م)، لاک، توماس هابز (1588ـ1679)، هيوم (1711ـ1776)، بنتام (1748ـ1832)، جان استوارت ميل (1806ـ1873)، و نيچه (1844ـ1900) از مدافعان اين رويکرد اخلاقي بودند (فرانکنا، 1383، ص46 ـ 45). شماري از فيلسوفان برآناند که سعادت تنها چيزي است که ذاتاً مطلوب است؛ اگر آنان معتقد باشند که سعادتمندي يک فرد در يک زمان مفروض به معناي اين است که در آن زمان احساس لذت ميکند، در اين صورت بايد اسامي آنان را نيز به فهرست پيروان خودگرايي افزود. بنتام براين باور بود که طبيعت، انسان را در سلطه دو فرمانرواي مطلقِ لذت و رنج قرار داده است؛ فقط به خاطر اين دو است که کاري را انجام ميدهيم يا از انجام آن اجتناب ميكنيم. به عقيده وي، تفاوتهاي رفتاري آدميان، مربوط به مدتِ لذت، تعيين درجه خلوص و دامنه وسعت لذت است (همان، ص86).
غايتگرايان با توجه به نوع نتيجه، به لذتگرا و نالذتگرا تقسيم ميشوند. لذتگرايان، خوب را «خوشي» و بد را «رنج» تعريف ميكنند (همان، ص46 ـ 45). لذتناگرايان درباره خوب آراي گوناگوني ارائه دادهاند. «قدرت»، «معرفت»، «تحقق نفس» يا «كمال» و «سود»، معاني بازگوشده از خوب توسط آنان است. در مكتب قدرت، فعلي خوب است که موجب قدرتمندي انسان شود. مكتب معرفت، فعلي را مطلوب ميداند كه موجب فزوني دانش گردد. در مكتب تحقق نفس، فعلي خوب است كه موجب شکوفايي و به فعليت رساندن استعدادهاي آدمي شود (ر.ک: همان). در قرائت رايج مكتب كمال، تمرکز بر ذات انسان و ويژگيهاي ذاتي اوست. اين مكتب بر اين فرض استوار است که انسان با شکوفاسازي استعدادهاي ذاتي خود ميتواند به سعادت و بالاترين حد کمال دست يابد. پيروان اين نظريه، ذات انسان را بهخوديخود ارزشمند ميدانند. كمالگرايي، در آثار بسياري از فيلسوفان بزرگ چون سقراط، افلاطون، ارسطو، توماس آكويناس، ماركس، هگل، برادلي و نيچه بهچشم ميخورد (هوركا، 1993، ص3).
از ميان لذتناگرايان، سودگرايي از شهرت و پيروان بيشتري برخوردار است. سودگرايان براين باورند که انسان بايد در رفتارهاي خود در پي بيشترين غلبة ممکنِ خير بر شر يا کمترين غلبه شر بر خير در کل جهان و براي همه انسانها باشد (فرانکنا، 1383، ص85 و86). صورتبندي کلاسيک سودگرايي، توسط جرمي بنتام (1832-1748) و پس از او جان استوارت ميل (۱۸۰۶–۱۸۷۳م)، انجام شده است (مكينون، 1998، ص33). پيروان اين نظريه، خود به دو گروه تقسيم ميشوند:
جرمي بنتام و پيروان وي تفسيري خودگرايانه از سودگرايي ارائه ميدهند. آنان ازآنرو سود عمومي را معيار ارزش اخلاقي ميدانند و به آن توصيه ميکنند که آن را ابزاري براي رسيدن به سود شخصي ميدانند؛ زيرا بر اين باورند که با افزايشِ سود عمومي، سود فرد نيز فزوني خواهد يافت؛ هرچند برخي نظير باربار مکينون چنين تبييني از خودگرايي را نميپذيرند و آن را تقريري از سودگرايي دانستهاند، نه خودگرايي (همان، ص35).
گروهي ديگر از سودگرايان، بهپيروي از جان استوارت ميل، سود عمومي را بدون در نظر گرفتن منافع شخصي، معيار رفتار اخلاقي خوب ميشمارند (کاپلستون، 1370، ج8، ص45). پس از اين دو فيلسوف، سيجويک ميکوشد ضمن نقاط ضعف اين نظريه، يک نظريه فايدهمندي شهودگرايانه ارائه کند (همان، ص۱۱۳–۱۱۴).
غايتگرايي با توجه به اين پرسش که چه کسي بايد از نتايج فعل اخلاقي برخوردار شود، دو رويکرد خودگرايي و ديگرگرايي را پديد آورده است. خودگرايان بر اين باورند که انسان همواره بايد بيشترين خير را براي خودش ايجاد کند. اپيکور، هابز و نيچه پيروان اين رويکرد اخلاقياند. ديگرگرايان هدف نهايي اخلاق را بيشترين خير براي بيشترين افراد ميدانند. بنتام، جان استوارت ميل، جي. اي مور، و هستينگر رشدال، شماري از ديگرگراياناند. ميتوان از نتيجهگراياني سخن گفت که معيار فعل اخلاقي را بيشترين غلبه خير بر شر براي گروه خاص، طبقه خاص، خانواده يا نژاد خاصي از انسانها ميدانند (فرانکنا، 1383، ص49ـ47). بنتام نيز مانند ميل، سودگرايي را به بيشترين خير براي بيشترين افراد تعريف ميکند؛ با اين تفاوت که بنتام منفعت عمومي را وسيله منفعت فردي، و ميل منفعت عمومي را مطلوب ميدانند (معلمي، 1384، ص135).
-
- قرآن و غايتگرايي
درباره معيار ارزش اخلاقي از منظر قرآن، فرضيههاي گوناگوني وجود دارد. بر اساس فرضيه پژوهش پيشرو، در قرآن ـ هرچند با تقريري متفاوت ـ تصويري غايتگرايانه از اخلاق ارائه شده است. در فرضيه دوم، سازگاري اخلاق اسلامي با نظريههاي غايتگرا، نتيجه فهمي سطحي از آموزههاي قرآني تلقي ميشود و ابتناي ارزش اخلاقِ قرآني بر نتايج رفتارهاي اخلاقي، فروکاستن از منزلت اخلاق محسوب ميگردد و تأکيد ميشود که بايد اصليترين معيار ارزش در اخلاق اسلامي را فضيلت انساني يا انجام وظيفه دانست. از سوي برخي اخلاقپژوهان معاصر، اين فرضيه نيز مطرح شده است که آموزههاي اين منبع وحياني در باب اخلاق، با توجه به تفاوت معرفت و ظرفيت انسانها نازل شده و معيار ارزش اخلاقي در هر يک از سطوح ايماني متفاوت است. مخاطب آياتي که با مضموني غايتگرايانه همراهاند، مؤمناني هستند که از منظر آنان نتايج فعل اخلاقي (مادي و معنوي) تعيينکننده ارزش اخلاقي است؛ درحاليکه براي مخاطبان خاص قرآن، «فضيلت انساني» يا «عمل به وظيفه»، معيار ارزش و الزام اخلاقي است (اين فرضيه با عنوان ««نظريه چتري ارزش اخلاقي» توسط دکتر هادي صادقي مطرح شده است).
اما قرآن مشحون از آياتي است که در آنها براي تشويق مؤمنان به اخلاق و تربيت اخلاقي، بر نتايج فعل اخلاقي تکيه و تأکيد شده است. اين آيات را ميتوان به دستههاي متعددي تقسيم کرد. در تعداد پرشماري از آيات، واژههايي چون فلاح، فوز، سعادت (رستگاري)، هلاکت، شقاوت و تباهي، گسترده است. اين آيات بازگوکنندة پيامد خوبيها و بديهاي اخلاقياند. پاسخ قرآن به اين پرسش اساسي که چرا ملزم به رعايت اخلاق هستيم، اين است که رستگار شويم: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره: 189؛ آلعمران: 130و200). اين پاسخ، سازگاري اخلاق قرآني را با غايتگرايي نشان ميدهد.
سعادت، فوز و فلاح، مطلوب نهايي و مشترک همه انسانهاست. سعادت به مفهوم برخورداري از لذت پايدار و برتر يا بالاترين حد سرور و ابتهاج است؛ تقريباً در تمامي مکاتب اخلاقي، غايت رفتارهاي اخلاقي رسيدن به رستگاري است (مصباح يزدي، 1384 الف، ج1، ص29). قرآن با صراحت بيان ميدارد که عمل به خوبيها، ثوابهايي را بهدنبال دارد: «الَّذينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيئاتِهِمْ وَلَنَجْزِينَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يعْمَلُونَ» (عنکبوت: 7؛ اسراء: 9؛ کهف: 2).
در آموزههاي قرآن، شاهد کاربست پرشمار مفاهيمي مانند لذت و شادي (بقره: 38)، سعادت (هود: 105و108)، نيکبختي، امينت (انعام: 82-81)، سلامت (يونس: 25)، آسايش، اطمينان (رعد: 28)، فلاح (بقره: 5؛ آلعمران: 104؛ اعراف: 8 و157) و فوز (نساء: 73؛ احزاب: 71؛ فتح: 5) هستيم. بهرغم تفاوت و تنوع معنايي مفاهيم يادشده، همه آنها بيانگر نتايجي هستند که در قرآن براي فعل اخلاقي گزارش شده است؛ چنانكه شقاوت (هود: 105-106)، ناامني (حج: 31)، جهنم (آلعمران: 12)، جحيم (واقعه: 94؛ انفطار: 14؛ مزمل: 12)، سقر (قمر: 48؛ مدثر: 26-27) و محروميت مادي (نحل:112) نتايجي هستند که براي رفتارهاي بد گزارش شدهاند.
قرآن براي بيان نتايج مادي، معنوي، دنيوي و اخروي فعل اخلاقي، تنها به مفاهيم کلي همچون سعادت، شقاوت، فوز، فلاح، بهشت، جهنم و مانند اينها بسنده نميکند؛ بلکه با ارائه سيمايي شورانگيز از بهشت و نعمتهاي بهشتي و تصويري هولناک از جهنم و کثرت و تنوع عذابهاي توصيفناپذير آن، مؤمنان را به حيات اخلاقي ترغيب ميکند (انسان: 4-6؛ مطففين: 18-26). در بسياري از سورههاي قرآن، شاهد توصيف بهشت و جهنم، انذار، بشارت، پاداش و مجازاتيم. قرآن در تمام توصيههاي اخلاقي و بازگويي اصول و قواعد اخلاقي، همواره از نتايج رفتارهاي اخلاقي سخن ميگويد و پايبندي به اخلاق را تنها راه سعادت و نيکبختي ميداند. براي نمونه، قرآن در بسياري از آيات، مؤمنان را به تقوا فراميخواند: «وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره: 189؛ آلعمران: 130و200). تقوا از مفاهيم عام و از اصول اخلاق قرآني، و در اصطلاح، ملکهاي است که موجب سهولت انجام خوبيها و اجتناب از بديها ميشود. توصيه به تقوا بهمنظور پايبندي به همه الزامات اخلاقي، همواره معلّل به پاداش و مجازات دنيوي و اخروي شده است. گويي قرآن در پاسخ به اين پرسش که چرا بايد تقوا داشت، ميفرمايد: تا رستگار شويد: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ». اين تعليل، بيواسطه يا باواسطه در تمام توصيههاي اخلاقي تکرار شده است. در شماري از آموزههاي قرآن، مؤمنان را فراميخواند تا پيوسته و بسيار خدا را ياد کنند: «اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (احزاب: 41). در اين آيات نيز ياد خدا ازآنرو توصيه شده که نتيجهاش سعادت و رستگاري است.
آرامش، امنيت و رفاه مادي، در بسياري از آيات، مشوق مؤمنان براي زندگي اخلاقي است؛ چنانکه نزول برکات آسماني و برخورداري از نعمتها و مواهب زميني، نتيجه ايمان و پرهيزگاري معرفي شده است (اعراف: 96) و محروميت از برکات و نعمتهاي الهي پيامد ناسپاسي است (نحل: 112).
بهکارگيري واژگاني همچون تجارت (توبه: 111)، خريد و فروش (توبه: 9) و سود و زيان (بقره: 16؛ غافر: 85) در آيات فراوان قرآني، بهوضوح نقش پيامدهاي رفتاري را در اخلاق قرآني نشان ميدهد و سازگاري فيالجمله غايتگروي را با اخلاق اسلامي يادآور ميشود.
دو نکته درباره غايتگرايي قرآني شايان ذکر است: نخست آنکه هدف اصلي اين پژوهش قرآنبنياد، تبيين سازگاري فيالجمله نظام اخلاقي اسلام با نظريههاي غايتگراست، نه انطباق کامل با آنها. بديهي است که غايتگرايي برگرفته از قرآن، نيازمند تقريري سازگار با مباني هستيشناختي و انسانشناختي اخلاق اسلامي خواهد بود. دوم آنکه فراواني و پرشماري مستنداتِ قرآني مربوط به سازگاري نظام اخلاقي اسلام با نظريههاي غايتگرا، سهمي مؤثر در تبيين و تثبيت اين نظريه دارد؛ اما بهاقتضاي محدوديت مقاله، ضمن محدود کردن عناوين دستهبندي شده در اين مقاله، در هر يک از عناوين نيز به تعداد کمي از آيات مربوط به بحث اشاره ميشود و نقد مستندات قرآني دو ديدگاه ديگر به مجالي ديگر نياز دارد.
-
- تبيين مستندات سازگاري فيالجمله آيات قرآن با غايتگرايي
آيات مستند غايتگرايي اخلاقي، حجم معتنابهي از آموزههاي قرآني را به خود اختصاص ميدهند و با بيانهاي متنوع، نقش نتايج فعل اخلاقي را در پايبندي به الزامات اخلاقي بازگو ميکنند. اين آيات را در هشت عنوان ميتوان صورتبندي كرد: 1. رستگاري؛ 2. مفاهيم عام اخلاقي؛ 3. پاداش و کيفر؛ 4. فراوني کاربست واژه عمل و واژگان مرادف؛ 5. دستهبنديهاي انسانها؛ 6. آيات مقايسه دنيا و آخرت؛ 7. آيات بازگوکنندة نقش شيطان در سرنوشت انسان؛ 8. بهکارگيري واژگان رايج در مبادلات مالي. در اين پژوهش چهار عنوان نخست بررسي شده است.
-
-
- 1. رستگاري
-
واژه رستگاري ترجمه فارسي چهار واژه سعادت، فلاح، فوز و نجات است (دهخدا، ذيل واژهها). واژگان يادشده از واژگان پرکاربرد اخلاقياند که ضمن بازگويي غايت و نتيجه فعل اخلاقي از منظر قرآن، سازگاري آموزههاي قرآني را با نظريه غايتگرايي نشان ميدهد. واژه فلاح و مشتقات آن چهل بار در قرآن تکرار شده است. شکافتن و بريدن، پيروزي، رسيدن به مقصد، خوشبختي (راغب اصفهاني، 1412، ص644)، فوز، رستگاري، نجات، بقا و تداوم در نعمت و خير، معانياي است که براي فَلَح در کتابهاي لغت آمده است (ابن منظور، 1414، ج2، ص547) و شامل رستگاري و پيروزي دنيوي و اخروي ميشود (راغب اصفهاني، 1412، ص644).
خداوند به مؤمنان دستور ميدهد كه از رفتارهاي شيطاني ـ که شامل همه رذيلتهاي اخلاقي ميشودـ بپرهيزند تا رستگار شوند: «فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» (مائده: 90). در برخي آيات، رستگاري به کساني اختصاص يافته است که در راه خدا جهاد ميکنند و از مال و جان خود ميگذرند (توبه: 88). در نمونههايي از آيات، رستگاري سهم کساني است که هنگام محاسبه، نيکيهايشان بيش از بديهايشان است: «فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» (مؤمنون: 102). در برخي آيات، رستگاري معلل به تقوا شده است: «وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره: 189).
«نجات» بهمعناي رهايي از شر و بدي است (فراهيدي، 1372، ج6، ص186). اين واژه و مشتقات آن 76 بار در قرآن تکرار شده و در همه کاربستها بهمعناي لغوي است؛ مانند: «وَنَجَّينَا الَّذينَ آمَنُوا وَكانُوا يتَّقُونَ» (فصلت: 18).
«فوز» بهمعناي پيروزي به خير و رهايي از شر، همراه با سلامتي است (راغب اصفهاني، 1412، ص644). اين واژه و مشتقات آن 29 باردر قرآن تکرار شده است. آيه 13 سوره نساء واژه فوز را با وصف عظيم توصيف ميكند و آن را پاداش کساني ميداند که خود را ملزم به رعايت حدود الهي ميدانند. واژه سعادت و مشتقات آن دو بار در سوره هود، در کاربرد اخلاقي، همراه با واژه شقاوت[3] آمده است (هود: 105-108). در اين آيات، پيامد اعمال سعادتمندان و شقاوتپيشگان با صراحت بيان شده است.
در تمامي کاربستهاي قرآني فلاح، فوز، سعادت، نجات و مضامين مشابه، رستگاري معلل به انجام فعلي از افعال اخلاقي گشته و رستگاري انسان پيامد رفتارهاي اخلاقي دانسته شده است.
مفاهيم اخلاقي به مفاهيم عام و خاص تقسيم ميشوند: مفاهيم عام مانند خوب و بد، درست و نادرست، بايد و نبايد، و وظيفه، همواره محمول گزارههاي خبري اخلاقي واقع ميشوند و رفتارهاي اخلاقي با اين مفاهيم توصيف ميگردند؛ مفاهيم خاص مانند ايمان، کفر، تقوا، راستگويي، دروغ، سخاوت، بخل، شجاعت، ترس، صبر، ناشکيبايي، غيبت و تهمت، همواره موضوع گزارههاي اخلاقي قرار ميگيرند و متصف به مفاهيم عام اخلاقي ميشوند (ر.ک: مصباح يزدي، 1384 الف، ج1، ص52).
در آموزههاي اخلاقي قرآن، شاهد گستردگي و تنوع چشمگيري در مفاهيم عام اخلاقي، مانند خير، شر، حسن، قبح، واجب، حرام، هدايت، ضلالت، معروف، منکر، احسان، برّ، فسق، فجور، عدل، قسط، ظلم، جور، صلاح و سيئه هستيم. اين مفاهيم در نظام اخلاقي قرآن در معنايي نزديک به هفت مفهوم عام اخلاقي بهکار ميروند؛ اما هر يك از اين مفاهيم قرآني داراي ويژگي خاصي هستند که در کاربستهاي قرآني ملحوظ شده است؛ چنانکه در مفهوم «برّ» افزون بر خوبي فراواني و گستردگي خوبي نيز نهفته است (راغب اصفهاني، 1412، ص۴۰).
بايد توجه داشت که مفاهيم خاص، مانند ايمان، صدق، کذب، صبر، سخاوت و شجاعت، تنها در مقايسه با مفاهيم هفتگانه عام اخلاقي، خاص محسوب ميشوند؛ اما اين مفاهيم خاص، از آن منظر که خود داراي مصداقهاي فراواني هستند، بايد آنها را مفاهيم عام اخلاقي دانست. از اين مفاهيم عام، به اصول خلاقي نيز تعبير ميشود. بنابراين مقصود از مفاهيم عام در اينجا، معناي دوم عام يا مفاهيم عام ثانوي است که شامل مفاهيمي چون ايمان، صبر و سخاوت ميشود.
در کاربستهاي قرآني، تقريباً در همه مواردي که مؤمنان را به پايبندي به مفاهيم عام اخلاقي (ثانوي) فراميخواند، نتايج رعايت اين اصول را نيز يادآوري ميکند. براي نمونه، در سوره آلعمران در بررسي رذيلت اخلاقي بخل، مجازات اين رذيلت بيان شده است: «سَيطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يوْمَ الْقِيامَةِ»؛ روز رستاخيز آنچه را بدان بخل ورزيدند، مانند طوقي به گردنشان آويخته خواهد شد (آلعمران: 180) و با بيان پيامدهاي رذيلت اخلاقي، مؤمنان به زندگي اخلاقي ترغيت ميشوند.
در اين بخش از پژوهش، رابطه برخي مفاهيم اخلاقي، مانند: ايمان، تقوا، احسان، برّ و صبر با غايتگرايي اخلاقي تبيين ميشود.
الف) ايمان: ايمان در لغت، تسليم شدن همراه با اطمينان خاطر است (راغب اصفهاني، 1412، ص90). ايمان از ماده «امن» بهمعناى طمأنينة روح و زايل شدن ترس است و در کاربردهاي قرآني درباره اقرار به خداوند و اسلام، اعتقاد قلبى به حق همراه با پذيرش و تصديق و اعتقاد، اظهار زباني و عمل صالح استعمال شده است (همان). ايمان و مشتقات آن 879 بار در قرآن تکرار شده است. بر اساس برخي منابع با استناد به قرآن، 87 اثر مادي و معنوي از آثار ايمان بيان شده است (هاشمي رفسنجاني، 1379، ج5، ص458). برخي آثار قرآني ايمان عبارتاند از: آرامش (بقره: 62)؛ آسان شدن کارها (کهف: 86 و88)؛ رهايي از عذاب دنيايي و آسايش در زندگي (يونس: 98؛ صافات: 139)؛ اجتناب از تجاوز (ص: 24)، گناه و تکرار آن (نور: 11)، تهمت (نور: 11)، ربا (بقره: 278) و فساد و کمفروشي (اعراف: 85)؛ اجراي عدالت (نساء: 135) و اصلاح جامعه (انفال: 1). اين آيات بهوضوح نقش ايمان را در تربيت اخلاقي قرآن نشان ميدهند. شايان ذکر است که در قرآن، ايمان زماني نتيجه مطلوب را بهدنبال دارد که با عمل صالح همراه باشد (خزاعي، 1380). همراهي سه عنصر ايمان، عمل و نتايج اخروي، ابتناي نظام اخلاقي اسلام بر غايتگروي را نشان ميدهد.
ب) تقوا: تقوا در لغت به معناى حفظ خويشتن است از آنچه موجب هراس ميشود (ابن منظور، 1414، ج15، ص401)؛ و در اصطلاح، خويشتنداري از گناه است (راغب اصفهاني، 1412، ص90). اين واژه و مشتقات آن، 258 بار در قرآن تکرار و آثار بيشماري براي آن بيان شده است. در برخي منابع قرآني، 119 اثر براي تقوا همراه با نمونههايي از آيات آمده است؛ مانند آرامش (آلعمران: 125و126)؛ آسايش (اعراف: 94-96)؛ اتحاد (آلعمران: 102-103)؛ آمرزش گناه؛ رستگاري (بقره: 189؛ آلعمران: 200و130)؛ سهولت و آساني در انجام کارها (طلاق: 2-3)؛ گريز از مشکلات و بنبستها (همان)؛ رهايي از شک و ترديد؛ پرهيز از دينفروشي، ريا، فساد، بخل، بدعت، دنياطلبي و دينفروشي؛ محبوبيت در ميان مردمان؛ دوستي خدا (توبه: 7)؛ آگاهي؛ ريزش نعمتهاي مادي و معنوي (اعراف: 94-96)؛ معيار پذيريش عمل (اعراف: 94-96)؛ و کرامت و برتري در بارگاه الهي (حجرات: 13). در خطبه 193 نهج البلاغه، امير مؤمنان در توصيف پارسايان، بيش از بيست صفت از اوصاف آنان را برشمرده است. تقوا در مفهوم قرآني و روايي، برخورداري از نيرويي است دروني که آدمي بهمدد آن ميتواند بدون تکلف، خوبيها را انجام دهد و از گناهان بپرهيزد و به سعادت در دنيا و آخرت دست يابد (ر.ک: مطهري، 1377، ج23، ص694). در قرآن براي تشويق مؤمنان به پرهيزگاري، بيش از هرچيز منافع و نتايج پرهيزگاري را يادآور شده است.
ج) احسان: احسان مصدر باب افعال به معناى نيكى كردن، داراي دو کاربرد متفاوت است: 1. نيکي کردن به ديگران؛ 2. انجام دادن فعل به نيکويي (راغب اصفهاني، 1412، ص236). سخن امير مؤمنان علي (النَّاسُ أَبْنَاءُ مَا يحْسِنُونَ) با معناي دوم سازگار است. در آيه 7 سوره سجده نيز اين معنا لحاظ شده است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيءٍ خَلَقَهُ» (همان). احسان از مفاهيم عام اخلاقي است و 195 بار در قرآن تکرار شده كه نود مورد در معناي نيکي بهکار رفته است. خداوند در آيه 195 سوره بقره، مؤمنان را به نيکي فراميخواند. «وَأَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَلا تُلْقُوا بِأَيديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُحْسِنينَ» و در آيه 26 سوره يونس و بسياري از آيات ديگر، پس از بيان احسان و نيکي و ترغيب مؤمنان به اين فضيلت اخلاقي، رهايي از عذاب و برخورداري از بهشت جاودان را نتيجه و پاداش احسان معرفي ميکند. در آيه 30 سوره نحل و مانند آن نيز سخن از پاداش احسان در دنيا و آخرت است.
د) برّ: واژهشناسان و مفسران چهار معناي اصلي براي اين واژه قرآني بيان کردهاند: لطيف (طبرسي، 1408، ج9، ص۲۵۲)؛ محسن (علم الهدي، 1411، ص۵۹۷)؛ صادق (ابن فارس، 1404، ج۱، ص۱۷۷) و بسيار نيکوکار (ابن اثير، 1367، ج1، ص116). برخي رفاقت را از معاني غيراصلي برّ ميدانند (طريحي، 1367، ذيل ماده «برر»). راغب اصفهاني مينويسد: برّ بهمعناي خشکي است و با توجه به گستردگي خشکيها، اين واژه به نيکوکاري فراوان اطلاق شده است (راغب اصفهاني، 1412، ص۴۰). «برّ» از عامترين مفهومهاي اخلاقي در قرآن است که همة ارزشهاي مثبت اخلاقي، متصف به مفهوم برّ ميشوند. قرآن در آيه 177 سوره بقره نمونههاي متعددي از رفتارهاي نيک (برّ) را نام ميبرد. در آيه 14 و 52 سوره مريم، نيکي به پدر و مادر بهعنوان مصاديق برّ معرفي شده و در آيه 92 سوره آلعمران، از انفاق و گذشتن از محبوبها، بهعنوان مصداق «برّ» ياد شده است. اين واژه و مشتقاتش در قرآن هفده بار بهكار رفته است. در آموزههاي اخلاقي قرآن، برّ در تقابل با مفاهيمي چون اثم (مائده: 2)، فجور (مطففين: 7)، سيئه و جرم (مريم: 14)، جبار، شقي و عصيان (مريم: 32) آمده است. گويي در ميان واژگان موجود در زبان عرب، هيچ واژهاي وجود ندارد که شامل همه مصاديق اضداد مفهوم برّ باشد. در کاربستهاي قرآني واژه برّ بهمعناي خوبي، و ابرار بهمعناي خوبان، همواره نتايج و پيامدهاي خوبي به تفصيل بيان شده و حاوي اين نکته اساسي است که در انديشه اخلاقي قرآن، دستيابي به نتايج فعل اخلاقي، اصليترين علت و توجيه پايبندي به الزامات اخلاقي است. «برّ» به معناي خوبي در تفسير اخلاقي انجام فضيلتهاست. در همه يا بسياري از آيات قرآن، وقتي از انجام خوبيها و از ابرار سخن بهميان آمده، نتايج خوبي نيز بيان شده است؛ مانند: «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ» (انفطار: 13و22).
ه) صبر: براي واژه صبر معاني گوناگوني بيان شده است؛ مانند داروي تلخ و ضد جزع (مصطفوي، 1368، ج6، ص181؛ فراهيدي، 1372، ج7، ص115)؛ اسامي خدا (ابن منظور، 1414، ج4، ص438)؛ خويشتنداري و محبوس کردن نفس (طريحي، 1367، ج3، ص388)؛ و شکيبايي در سختيها و تنگناها (راغب اصفهاني، 1412، ص474). صبر در هندسه اخلاق اسلامي جايگاه ويژهاي در تحقق حيات اخلاقي دارد و در روايات از آن به رأس ايمان تعبير شده است. اين واژه و مشتقات آن 103 بار در قرآن تکرار شده است. صبر به مفهوم شکيبايي در برابر رخدادي بيروني است. شکيبايي در برابر مصيبت، دشواري انجام واجبات و تلخي چشمپوشي از لذتها، نمونههايي از عوامل بيروني است (کليني، 1413، ج2، ص91). قرآن در توصيف شکيبايان ميفرمايد: «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ راجِعُونَ» (بقره: 156). نتيجه اين شکيبايي، برخورداري از صلوات خدا، رحمت و هدايت الهي است (بقره: 157).
قرآن شکيبايي را از اوصاف نيکان و پارسايان ميداند (بقره: 177). در بسياري از کاربستهاي قرآني اين مفهوم عام اخلاقي، بر نتايج مادي، معنوي، دنيايي و اخروي آن تصريح و تأکيد شده است: «إِنَّما يوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيرِ حِسابٍ» (زمر: 10).
و) حلم: حلم بهمعناي خويشتنداري و حفظ نفس (راغب اصفهاني، 1412، ذيل واژه صبر)، بردبارى و عقل (قرشي، 1386، ذيل واژه صبر) آمده است. برخي واژهشناسان، عقل را از مسبّبات حلم دانستهاند، نه معناي لغوي آن؛ يعني عقل نتيجه و معلول بردبارى است (راغب اصفهاني، 1412، ذيل واژه صبر). واژهشناسان و انديشمندان، «حلم» و «صبر» را تقريباً دو مفهوم مترادف ميدانند. واژه حلم و مشتقات آن 21 بار در قرآن تکرار شده است. در کاربرد قرآني، اين واژه شش بار در معنايي جز معناي اخلاقي بهکار رفته و يازده بار وصف خداوند قرار گرفته است و در چهار آيه پيامبران الهي، مانند حضرت ابراهيم (توبه: 114؛ هود: 75) و حضرت اسماعيل (صافات: 101) با حلم توصيف شدهاند. با توجه به قرابت معنايي دو مفهوم اخلاقي حلم و صبر، ميتوان گفت كه ترغيب انسانها به حلم نيز همانندِ صبر، با توجه به پيامدهاي آن قابل توجيه است.
ز) عدل و ظلم: عدل بهمعناي برابري و مساوات است (راغب اصفهاني، 1412، ص551) و ظلم، در لغت بهمعناي قرار دادن چيزي در غير جايگاه خود، ستم، بىعدالتى و آنچه ناروا، نابجا و ناحق است (همان، ص537). قسط و انصاف دو واژه مشابه عدل، و واژه جور مرادف با ظلم است. واژه عدل و مشتقات آن شانزده بار در معناي عدالت در برابر ظلم بهکار رفته است. در آيه 58 سوره نساء، خداوند آدميان را به داوري کردن بر اساس عدل فراميخواند: «إِذا حَكَمْتُمْ بَينَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ» و اين دستور خود به انسانها را بهترين اندرز ميخواند: «إنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يعِظُكُمْ». بر اساس آيه 9 سوره حجرات، قسط و عدالتورزي از ويژگيهاي محبوبان الهي است: «إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطينَ». در آيه 129سوره نساء، ضرورت رعايت عدالت ميان همسران بيان شده است. در آيههاي نامبرده، به پاداش عدالتورزي و مجازات ستمگري اشاره شده است. قسط و مشتقات آن 25 بار در قرآن تکرار شده است که در بيشتر موارد در معناي عدالت است. در سوره يونس، آيه 4، سخن درباره پاداش کساني است که اعمال و رفتار خود را بر اساس قسط انجام ميدهند. در اين آيات، مخاطبان قرآن به عدالت، مساوات و قسطورزي ترغيب ميشوند تا از پاداش و نتايج آن برخوردار شوند.
واژه ظلم و مشتقات آن 315 بار در قرآن تکرار شده که 156 بار آن بهمعناي ستم و در برابر عدل بهکار رفته است. در بسياري از اين آيات، همراه با بيان ظلم بهعنوان يک اصل کلي، پيامدهاي آن نيز بيان شده است. خداوند براي اجتناب از ظلم، عواقب و مجازاتهاي سخت آن را خاطرنشان ميكند؛ براي نمونه، در آيه «قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَيعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً» (کهف: 87)، با صراحت پيامد ظلم بيان شده است.
واژه جور و مشتقات آن سيزده بار در قرآن تکرار شده و تنها يک بار در سوره نحل آيه 9 در قرآن در معناي ستم و انحراف آمده است؛ اما اين واژه در روايات کاربردهاي فراواني دارد؛ چنانکه روايتي از امام علي آمده است: «يوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ» (نهج البلاغه، 1379، کلمات قصار، ص512). در اين آيات نيز از پيامدها و مجازات جور سخن به ميان آمده و بهوضوح نشان ميدهند که نظام اخلاقي قرآن نظامي غايتگراست.
ح) تزکيه: از ماده «زکي» بهمعناي فزوني يافتن و پاک شدن است (ابن فارس، 1404، ج3، ص18). تهذيب مصدر باب تفعيل، در لغت بهمعناي پاکي و طهارت بهکار رفته (طريحي، 1367، ج2، ص184) و در منطق قرآن، تزکيه نفس و طهارت قلب، شرط درستي افعال و مقدمه رستگاري، و ناپاکي نفس عامل شقاوت و نگونبختي است. بر اساس مباني معرفتشناختي وحياني، فهم و شناخت، پيوندي وثيق با عنصر طهارت دارند و طبق برخي آيات، کساني ميتوانند فهمي عميق از قرآن داشته باشند که از طهارت کامل برخوردارند: «لا يمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه: 79). قرآن در توصيه به طهارت و پاکي نيز پيامدها و نتايج مادي، معنوي، دنيايي و اخروي آن را متذکر ميشود. در سوره شمس آيات 9 و10 (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها) و سوره اعلي آيه 14 (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى) نتيجة تهذيب را فلاح و رستگاري ميداند. قرآن بهشت جاويد را پاداش کساني ميداند که نفس خود را تطهير کردهاند (طه: 76) و يادآور ميشود که پيامد تزکيه نفس به فاعل آن بازميگردد (فاطر: 18). در تمامي آيات يادشده، تزکيه و فلاح در کنار هم آمدهاند و مطلوبيت تزکيه از آن روست که عامل رستگاري انسان خواهد شد.
ط) توبه: توبه از مفاهيم عام اخلاقي و از اصول اميدبخش اخلاق در آموزههاي قرآني است و در لغت بهمعناي بازگشت يا بازگشت از معصيت است (جوهري، 1368؛ ابن فارس، 1404؛ ابن منظور، 1414، ذيل ماده توب). حرف تاء در انتهاي واژه «توبۀ» براي تأنيثِ مصدر يا علامت وحدت است که بر اين اساس، توبه بهمعناي يک بازگشت و جمع آن تَوْب است (جرجاني، 1405، ج1، ص۹۵؛ طريحي، 1367، ذيل ماده «توب). استغفار، إنابه و اعتذار، از مفاهيم قرآني مشابه و مرادف و مرتبط با توبهاند. استغفار از ماده غفر و بهمعناي طلب مغفرت، و در اصطلاح بهمعناي درخواست زباني و عملي آمرزش است (راغب اصفهاني، 1412، ص609).
بر اساس آموزههاي قرآني، توبه تأثيري شگرف در رستگاري انسان دارد. توبه افزون بر بخشش گناهان، موجب ريزش نعمت الهي و فزوني فرزندان و اموال و برخورداري از باغهاي آباد و نهرهاي جاري خواهد شد (هود: 52؛ نوح: 10-12).
آيات فراواني که به موضوع توبه پرداختهاند، آثار و نتايج آن را نيز يادآور شدهاند و انجام اين فضيلت قرآني به نتيجه فعل اخلاقي معلل شده است؛ ازآنروي که بديهاي انسان گناهکار با استغفار و توبه بخشوده ميشود و وي از مجازات رفتار بد رهايي مييابد و به تعبير قرآن، در مواردي نيز توبه موجب ميشود تا حسنات و خوبيها، جايگزين بديها شوند (فرقان: 70).
ي) رضا و عضب: رضا ضد سخط و بهمعناي خشنودي است (ابنمنظور، 1414، ج14، ص323). «غضب» بهمعناي جوشش و غليان خون قلب براى انتقام است (راغب اصفهاني، 1412، ص608) که در فارسي از آن به خشم تعبير ميشود. خشنودي و خشم خداوند دو عامل اساسي در ترغيب مؤمنان به انجام نيکيها و دوري از بديهاست و اساسيترين معيار بندگي و تنها معيار در تعيين اخلاقي بودن افعال انسان است. واژه رضا و مشتقات آن 73 بار در قرآن تکرار شده که 35 بار به خداوند نسبت داده شده است. واژه غضب و مشتقات آن نيز 24 بار در قرآن تکرار شده است. در ميان کاربردهاي قرآني اين واژه، بيست مرتبه درباره ناخشنودي خداوند از اعمال و رفتار انسانهاست.
در قرآن، خشنودي خداوند از رفتارهاي انسان معيار اخلاقي بودن رفتار و اساسيترين عامل رستگاري است. ايثار (بقره: 207)، خويشتنداري (آلعمران: 15) و انفاق (بقره: 265)، از جمله رفتارهايي هستند که خشنودي الهي را در پي دارند. در قرآن از خشنودي الهي به بهشت رضوان تعبير شده است و مؤمناني از اين بهشت بهرهمند خواهند شد كه از مراتب و مدارج والاي ايمان و عمل صالح برخوردار باشند. در آيه 72 سوره توبه ابتدا از بهشت مادي و جاوادنگي آن سخن بهميان آمده است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَمَساكِنَ طَيبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ» و در فراز دوم آيه، خشنودي الهي بهعنوان بهشت رضوان مدار توجه قرار ميگيرد: «وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»؛ و اين بهشت در مقايسه با بهشت مادي، بزرگترين، و باريابي به اين بهشت رستگاري عظيم خوانده ميشود: «هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» که در انتظار پارسايان است.
بر اساس آيه يادشده و مانند آن (آلعمران: 15)، در نظام اخلاقي قرآن، انگيزه مؤمنان در انجام فعل اخلاقي، رسيدن به نتايجي است که از سوي خداوند بشارت داده شده است؛ هرچند هدف مؤمناني که در مراتب عالي ايمان قرار دارند، باريابي به بهشت رضوان الهي است.
در منطق اخلاقي قرآن، ناخشنودي خداوند از بندگان خود، سختترين مجازات محسوب ميشود. خداوند در آيه110 سوره آلعمران، اهل کتاب را به دو گروه مؤمن و فاسق تقسيم ميكند و پس از اشاره به برخي اوصاف زشت فاسقان ميفرمايد: «باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيهِمُ الْمَسْكَنَةُ؛ آنان سزاوار خشمى از سوى خدا شدهاند و شقاوت و نگونبختي سرنوشت دائمي آنان است» (آلعمران: 112). «سخط» در کاربستهاي قرآني مرادف غضب، به مفهوم نارضايتي است (ابنمنظور، 1414، ج7، ص312). سخط و مشتقات آن چهار بار در قرآن تکرار شده و تنها يکي از کاربردهاي آن به خداوند منتسب نشده است؛ و در سه آيه ديگر، خشم الهي بهعنوان پيامد و عقوبت رفتارهاي ناشايست معرفي شده است. بر اساس آيههاي قرآن، جهنم (آلعمران: 162)، عذاب بيپايان (مائده:80) و نابودي اعمال، مجازات کساني است که رفتارشان موجبات سخط الهي را فراهم آورد. در اين دسته از آيات نيز شاهد تصريح قرآن بر سازگاري غايتگرايي اخلاقي و قرآن و نقش پيامدهاي رفتارهاي انسان در انجام دستورات اخلاقي هستيم. «مقت» در لغت به مفهوم بغض يا بغض شديد نسبت به کار زشت است (راغب اصفهاني، 1412، ج1، ص772؛ طريحي، 1367، ج2، ص221). اين واژه و مشتقات آن شش بار در قرآن تکرار شده است. در دومين آيه سوره صف آمده است: «يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون» و در آيه بعد ميخوانيم: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ؛ نزد خدا بهشدت موجب خشم است كه چيزى را بگوييد كه خود عمل نمىكنيد» (صف: 3). «مقت» در معنايي مرادف با دو واژه غضب و سخط، بيانگر پيامدِ رذايل اخلاقي و بازگوکننده نقشي است که خشم الهي در بازدارندگي رذايل اخلاقي دارد.
ك) سبقت، سرعت و تنافس: اين واژگان بهمعناي شتاب، سبقت و پيشي گرفتن در خوبيها، از واژگان قرآني در حوزه تربيت اخلاق و بيانگر کيفيت و چگونگي انجام فضايل اخلاقياند. بهکارگيري واژگان يادشده و مشتقات آن بهمنظور ترغيب مؤمنان به انجام خوبيها و پيشي گرفتن از ديگران است. در قرآن پس از معرفي خوبيها و بديهاي اخلاقي و بيان تفصيلي نتايج و آثار خوبيها و بديها، براي ايجاد انگيزه و تهييج مؤمنان به زيستِ اخلاقي، از واژگاني مانند سرعت و سبقت استفاده شده است. در سوره مطففين، آيات 22-26 ابتدا به جايگاه نيکان (ابرار) و توصيف بهشت و نعمتهاي بهشتي ميپردازد و در ادامه ميفرمايد: «وَفىِ ذَالِكَ فَلْيتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ»؛ براي رسيدن به چنين نعمتها و لذتهايي، رقابتكنندگان بايد از يكديگر پيشى گيرند. قرآن در آيه 133 سوره آلعمران، با فعل امر «وَسارِعُوا» مخاطبان را به شتاب و سرعت در رسيدن به بهشت و بخشش الهي ترغيب ميكند و در آيه 21 سوره حديد با فعل امر «سَابِقُواْ» دستور ميدهد تا براي رسيدن به مغفرت و بهشت، از يکديگر پيشي گيرند. نکته حائز توجه آن است که عامل انگيزشي در آياتي که مؤمنان را به سرعت و مسابقه فراميخواند، نتايج فعل اخلاقي است؛ چنانکه در سوره مطففين، ابتدا يادآور ميشود که: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِى نَعِيم» و در پايان ميفرمايد: «وَفىِ ذَالِكَ فَلْيتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ». پيشتر بيان شد که اسلوب تربيتي قرآن، شامل همه مراتب ايماني ميشود و مشوق ابرار و مقربان نيز دستيابي به نتايجي است که رفتار اخلاقي بهدنبال دارد.
ل) سپاسگزاري: سپاسگزاري از مفاهيم عام اخلاقي قرآن و از جمله فضيلتهاي اخلاقي بازگوشده در قرآن و يكي از احکام اخلاقي است. پيش از وحي، عقل و فطرت انسانها به شايستگي و بايستگي سپاسگزاري گواهي ميدهند. بر اساس آيه 7 سوره ابراهيم، شکرگزاري عامل فزوني نعمت، و ناسپاسي موجب عذاب شديد خواهد شد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ». واژه شکر (سپاسگزاري) و مشتقات آن 75 بار در قرآن تکرار شده است که 69 مورد آن درباره سپاسگزاري بندگان از خداوند و نعمتهاي الهي است. در اين آيات، خداوند با بيان آثار و نتايج مادي و معنوي شکر، مؤمنان را به انجام اين فضيلت اخلاقي تشويق ميکند. در کاربستهاي قرآني واژه شکر، در شش مورد، به سپاسگزاري خدا از اعمال خوب بندگان اشاره شده است: «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ» (بقره: 158). بدون شک، شکر خداوند بهمعناي اعطاي پاداش است و عموميت آن شامل پاداش دنيوي، اخروي، مادي و معنوي خواهد شد. در اين آيات نيز رابطه رفتارهاي اخلاقي و پيامدهاي آن بهوضوح خود را مينماياند.
-
-
- 3. پاداش و کيفر
-
پاداش و کيفر، ترجمه فارسي واژگاني مانند عقوبت، جزا، جرم و انتقام است. در کاربستهاي قرآني، واژگاني چون وعد، وعيد، بهشت، جهنم و نيز واژگان يا گزارههايي که مشابهت معنايي با دو مفهومِ پاداش و کيفر دارند، فراواناند و بر پيامدگروا بودن رويکرد اخلاقي قرآن تأکيد ميکنند.
واژه «جزاء» در اصل بهمعناي بىنيازى و كفايت است و پاداش را ازآنرو جزا گفتهاند که مطابق با عملي است که انجام گرفته است (راغب اصفهاني، 1412، ص195). جزا و مشتقات آن 118 بار در قرآن بهمعناي پاداش و مجازات اعمال بهکار رفته است (مائده: 29). جزا مرادف با واژگاني مانند غايت و عاقبت است. در کاربستهاي قرآني، اين واژه همواره با تشويقها و تهديدهاي الهي نسبت به پيامد اعمال خوب و بد انسان همراه بوده و بيانگر نتايج رفتارهاي اخلاقي است: «فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنينَ» (مائد: 85). در برخي آيات همراه با واژه جزا، بر پاداش وصفناپذير بهشتيان تصريح شده است: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِي لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْينٍ جَزاءً بِما كانُوا يعْمَلُونَ» (سجده: 17).
واژه «عاقبت» و مشتقات آن 64 بار در قرآن به مفهوم عقوبت و نتيجه اعمال آمده است. مفهوم لغوي اين واژه مانند واژه جزا شامل پيامدهاي بد و خوب ميشود؛ اما در بسياري از آيات، اين واژه در فرجام تلخ و مجازات بديها بهکار رفته است «وَأَمْطَرْنا عَلَيهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمينَ» (اعراف: 84).
واژه «جَرم» در لغت بهمعناي قطع کردن ـ چيدن ميوه از درخت ـ آمده است (فيروزآبادي، بيتا؛ جوهري، 1368، ذيل واژه جرم). بهکارگيري واژه جرم براي گناه، استعاره است (راغب اصفهاني، 1412، ذيل واژه جرم). به گناه از آن جهت جرم گفته ميشود که مجرم انجام عمل واجبي را قطع ميكند (طبرسى، 1408، ذيل آيه 124 انعام). واژه جرم و مشتقات آن 66 بار در قرآن آمده است. در بسياري از اين آيات، همراه با واژه جرم، مجازات و پيامدهاي دنيوي و اخروي آن نيز يادآور ميشود؛ چنانکه در آيه 147 سوره انعام، بر عذاب قطعي و بيبازگشت مجرمان تأکيد شده است. آيههاي 55 سوره انعام و 74 سوره طه و بسياري از آياتي که در آنها واژه جرم و مشتقات آن بهکار رفته، سازگاري قرآن را با غايتگروي اخلاقي نشان ميدهد.
واژه «جنت» (بهشت) و مشتقات آن 71 بار در قرآن آمده است و به بهشت و ويژگيهاي آن اشاره شده است (بقره: 82).
واژه «نار» (آتش دوزخ) و واژگان هممعناي آن، 143 بار در قرار تکرار شده و در بسياري از موارد، بيانگر مجازات و نتايج فعل اخلاقي است (بقره: 39).
در آيههاي مربوط به بهشت و جهنم، با صراحت به منظور ايجاد انگيزه براي انجام خوبيها و پرهيز از بديها، بر نتايج اخروي اعمال تأکيد ميشود. انتقام در لغت بهمعناي عِقاب کردن است (ابن منظور، 1414، ج12، ص590، ذيل واژه انتقام). اين واژه در فارسي به کينخواهي و کينهتوزي معنا شده است (دهخدا، 1373، ذيل واژه انتقام). واژه انتقام و مشتقات آن، هفده بار در قرآن تکرار شده که در آنها از مجازاتهاي سخت سخن به ميان آمده است. در بسياري از آياتي که در آنها واژه انتقام بهکار رفته، مجازاتهاي دنيوي مورد نظر است (زخرف: 55). ميان اين دسته آيات و نتيجهگروي نيز پيوندي وثيق وجود دارد.
واژه «وعد» بهمعناي مژده، نويد دادن، قول دادن و متعهد شدن است (دهخدا، 1373؛ عميد، 1371، ذيل واژه وعد) و شامل وعده به خير و شر ميشود (راغب اصفهاني، 1412، ص876). در اصطلاحي رايج، از پاداش خوبيها به وعده، و مجازات بديها به وعيد تعبير ميشود (دهخدا، 1373، ذيل واژه وعد). اين واژه و مشتقات آن 151 بار در قرآن آمده است. بسياري از اين موارد، بيانگر بشارت و تهديدي است که خداوند درباره دستورات اخلاقي يادآور شده است (مائده: 9؛ غافر: 55) و شامل نعمتهاي مادي، معنوي، دنيايي و اخروي (نساء: 122) ميشود و مجازات جسمي و روحي، و بيم و اميد را در دنيا (هود: 81) و آخرت (کهف: 58) دربر ميگيرد. اين آيات نيز سازگاري غايتگروي را با مکتب اخلاقي اسلام نشان ميدهد.
«اختصاص نتايج عمل به فاعل آن»، از جمله اصول قرآني است که آيات متعددي به تبيين آن اختصاص يافته است. اين دسته از آيات نيز پرشمارند؛ مانند آيه «ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» (بقره: 110) و آيه «وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى... وَمَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يتَزَكَّى لِنَفْسِهِ» (فاطر: 18). در اين آيات، افزون بر اثبات وجود رابطهاي اجتنابناپذير ميان رفتار و پيامدهاي ويژه هر يک از رفتارهاي اخلاقي انسان، تأکيد شده است که نتايج رفتار به انجامدهنده عمل اختصاص خواهد داشت.
گواهي خدا، پيامبران، معصومان، اولياي الهي و اعضا و جوارح انسان، از رخدادهاي روز رستاخيز و از مستندات قرآني غايتگرايي قرآني است. «يوم يقوم الاشهاد» (مؤمن: 51) از جمله اسمهاي قيامت است. در تعدادي از آيات قرآن، گواهي خداوند بر تمام هستي مطرح شده که حدود بيست آيه حاوي تعبير «اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيءٍ شَهيدٌ» (مجادله: 6) است. در برخي آيات بر گواهي خداوند بر رفتارهاي انسان تصريح شده است (يونس: 46؛ آلعمران: 98). در اين آيات (بقره: 143؛ نساء: 41 و159؛ نحل: 84 و89؛ حج: 78؛ قصص: 75) گواهي پيامبران، معصومان و اولياي الهي بر رفتار پيروان خود گزارش شده است. بر اساس آموزههاي قرآني، اعضا و جوارح از جمله شاهداني هستند که در بارگاه الهي بر رفتارهاي بد و خوب انسان گواهي ميدهند (يس: 65؛ فصلت:20).
بيشک گواهي خدا، معصومان، اعضا و جوارح انسان در قيامت، انعکاس تفصيلي و مشروح اعمال و رفتار انسانهاست؛ و اين رخدادِ شگفت، بهمنظور محاسبه و جزا و پاداشي است که به اعمال تعلق ميگيرد؛ ازاينرو اين دسته آيات نيز بازگوکننده اهميت نتيجه رفتار انسان در پايبندي به الزامات اخلاقي است و بيش از هر چيز انطباق و سازگاري غايتگروي را با نظام اخلاقي قرآن بيان ميکند.
ثبت دقيق رفتارهاي اخلاقي، از جمله نکات مربوط به کيفر و مجازات الهي است. در شماري از آيات، قرآن موضوع ثبت رفتارهاي انسان را يادآور ميشود. در سوره زلزال، نتايج اعمال بيان ميگردد و تأکيد ميشود که انسان در روز قيامت کمترين خوبي يا بدياي را که انجام داده است، مشاهده ميکند و هيچ عملي هرچند کوچک بينتيجه نخواهد ماند (زلزال: 1-8). اين اصل قرآني در سوره عاديات، آيات 9-11، و سوره قارعه، آيات 6-11 تکرار شده است. دقت در ثبت رخدادهاي زندگي انسانها، موجب شگفتي مجرمان در قيامت ميشود و آنان با ديدن صحيفه اعمال خود با حيرت و هراس ميگويند: «يا وَيلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يغادِرُ صَغيرَةً وَلا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَلا يظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» (کهف: 49). در سوره هود، آيه 93 و سوره ق، آيه 18 از فرشتگاني ياد شده است که مسئوليت آنان ثبت رفتار انسانهاست. ثبت جزئيترين رفتارهاي انسان و تأکيد قرآن بر اين موضوع، زماني حائز اهميت است که نتايج رفتارهاي خوب و بد نقشي مؤثر در سعادت انسان داشته باشد و انسان را به انجام خوبي و پرهيز از بديها ترغيب کند.
-
-
- 4. فراواني کاربستهاي واژه عمل و واژگان مرادف
-
واژه «عمل» و مشتقات آن360 بار در قرآن تکرار شده است. در بسياري از آيات، رابطه عمل و نتيجه خوب و بد آن مطمح نظر قرار گرفته است. در بسياري از آيات قرآن، عمل و مشتقات آن در مجاورت ايمان ـ که امر دروني استـ قرار ميگيرد و نقش عمل را در رستگاري انسان نشان ميدهد. در سوره بقره، آيه 25، با ارائه تصويري شورانگيز از نعمتهاي بهشتي، به پاداش ايمان و عمل خوب اشاره ميشود. در سوره ابراهيم، آيه 42، اين نکته يادآوري ميشود که خداوند هرگز از عمل ستمکاران غافل نخواهد بود و مجازات سخت اعمال کافران را گوشزد ميکند.
واژه «فعل» و مشتقات آن، که در معنايي مرادف با عمل بهکار رفته، 108 بار در قرآن آمده و در بسياري از موارد رابطه فعل و نتايج مادي، معنوي، دنيوي و اخروي بيان شده است. ذلت و خواري در دنيا و شديدترين عذاب در آخرت، از پيامدهايي است که در سوره بقره، آيه 85 براي اعمال بد گزارش شده است. اين عذاب هولناک براي کساني است که بخشي از کتاب الهي را ميپذيرند و برخي از آن را انکار ميکنند. در آيه 197 سوره بقره، آگاهي خداوند از رفتارهاي خوب انسان، مشوق مخاطبان به انجام خوبيهاست؛ ازآنرو که پس از اذعان به آگاهي خداوند، آدمي درمييابد که خداوند خوبيهاي او را بيپاسخ نميگذارد؛ بلکه در برابر تنها يک خوبي، ده برابر پاداش خواهد داد؛ چنانکه در آيه 160 سوره انعام آمده است: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها».
واژه «صنع» مرادف و مشابه عمل در قرآن است (طريحي، 1367، ج4، ص360). برخي لغويان آن را کاري دانستهاند که بهخوبي انجام گيرد (راغب اصفهاني، 1412، ج4، ص155). مشتقات اين واژه سه بار در قرآن آمده است. «فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِما كانُوا يصْنَعُونَ» (نحل: 112). در اين آيه، گرسنگي و هراس بهعنوان پيامد و مجازات ناسپاسي بيان شده است. در آيه 45 سوره عنکبوت براي تشويق انسانها به رعايت الزامات اخلاقي، بر آگاهي خداوند از عمل انسان تأکيد شده است (عنکبوت: 45).
-
- نتيجهگيري
1. يکي از بنياديترين مسائل فراروي فيلسوفان اخلاق، توجيه ارزش اخلاقي است. نظريههاي اخلاقي پاسخي است عام و فراگير، که هريک از نظامهاي اخلاقي براي توجيه همه ارزشهاي اخلاقي بيان ميکنند. پاسخهاي گوناگون ارائهشده به اين پرسش، موجب پيدايش سه گروه نظريههاي هنجاري، وظيفهگرا، غايتگرا و فضيلتمحور شده است.
2. پاسخ ارائهشده از سوي نظامهاي اخلاقي، بهمثابه علت غايي براي ارزش اخلاقي است. علت غايي هرگز نميتواند متعدد باشد. ازاينرو هر يک از مکتبهاي اخلاقي براي توجيه ارزش اخلاقي، تنها يک علت را بيان کردهاند. مکتبهاي اخلاقي غايتگرا آن علت را رسيدن به نتايج خوب ميدانند. آنان رفتاري را داراي ارزش اخلاقي ميدانند که فرد را به نتايج خوب رهنمون سازد. مکتبهاي وظيفهگرا انجام وظيفه را عامترين دليل براي ارزش اخلاقي ميدانند؛ و «ناپيامدگرايي» فصل مقوم و وجه تمايز وظيفهگرايي از نظريههاي غايتگرا و فضيلتمحور است. مکتبهاي اخلاقي فضيلتمحور در توجيه ارزش اخلاقي، رفتارهايي را داراي ارزش اخلاقي ميدانند که برخاسته از فضيلت نفساني باشد.
3. آموزههاي قرآني نشان ميدهد که در نظام اخلاقي اسلام بر نتايج فعل اخلاقي تکيه شده و غايت فعل اخلاقي، عامترين توجيه ارزش اخلاقي است؛
۴. قرآن براي تشويق مخاطبان خود به زندگي اخلاقي، بر نتايج فعل اخلاقي تأکيد ميکند؛ که بازگوکننده سازگاري فيالجمله اخلاق قرآني با نظريههاي غايتگراست. افزون بر آن، غايتگرايي با انسانشناسي و اسلوبهاي تربيت اخلاقي قرآن نيز سازگار است؛
5. پس از تبيين سازگاري اخلاق اسلامي با نظريههاي غايتگرا ـ با استناد به آموزههاي قرآني ـ ميتوان گفت: آن دسته از آيات محدودِ قرآني که در آنها بر اهميت عمل بر اساس وظيفه يا فضيلت انساني اشاره شده، بيانگر اهداف ابتدايي و اهداف متوسط افعال اخلاقي هستند، نه علت غايي. فضيلتمحوري و تکليفمداري دو راهبرد مؤثر در تربيت اخلاقي است؛ اما عامترين پاسخ قرآن، براي توجيه همه الزامات اخلاقي، غايت فعل اخلاقي است؛ نه فضيلت انساني و نه وظيفه اخلاقي.
6. آنچه در اين پژوهش قرآنبنياد تبيين و بر آن تأکيد شد، نوعي قرابت و سازگاري نظريه اخلاقي اسلام با نظريههاي غايتگراست؛ اما تفاوتهايي نيز ميان اين دو وجود دارد که نيازمند تقريري متفاوت از غايتگرايي با عنوان غايتگرايي قرآني است.
- نهجالبلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتي، قم، اميرالمؤمنين.
- ابن اثير، مبارک بن محمد، 1367، النهاية في غريب الحديث و الاثر، قم، مؤسسه اسماعيليان.
- ابن فارس، ابوالحسن احمد، 1404، معجم مقابيس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامي.
- ابن منظور، محمد، 1414، لسان العرب، چ سوم، بيروت، دار صادر.
- اميد، مسعود، 1381، درآمدي بر فلسفه اخلاق از ديدگاه متفكران مسلمان معاصر ايران، مؤسسه تحقيقاتي علوم اسلامي ـ انساني دانشگاه تبريز.
- پالمر، مايكل، 1385، مسائل اخلاقي، ترجمه عليرضا آل بويه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.
- جرجاني، علي بن محمد، 1405، التعريفات، بيروت، دار الكتب العلميه.
- جوهري، اسماعيل بن حماد، 1368، الصحاح، تهران، اميري.
- خزاعي، زهرا، 1380، «اخلاق فضيلتمدار»، نامه مفيد، ش 28، ص41-64.
- دبيري، احمد، 1390، تبيين نظريه اخلاقي قرآن كريم و مقايسه آن با فضيلتگرايي در اخلاق، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- دراز، محمد عبدالله، 1423، دستور الأخلاق في القرآن، قم، دار الكتاب الإسلامي.
- دهخدا، علياکبر، 1373، لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران.
- راغب اصفهاني، حسين بن محمد، 1412، المفردات في غريب القرآن، بيروت، دار العلم الدار الشامية.
- شريفي، حسين و محمدحسين باقري، 1389، «ارزشهاي اخلاقي و خودگروايي روانشناختي»، معرفت اخلاقي، ش سوم، ص27-42.
- طبرسي، فضل بن حسن، 1408، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار الفكر.
- طريحي، فخرالدين بن محمد، 1367، مجمع البحرين، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- علمالهدي، عليبن حسين، 1411، الذخيرة في علم الكلام، تحقيق سيداحمد حسينى، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.
- عميد، حسن، 1371، فرهنگ عميد، تهران، اميرکبير.
- فرانکنا، ويليام کي، 1383، فلسفه اخلاق، ترجمه هادي صادقي، تهران، طه.
- فراهيدي، خليل بن احمد، 1372، ترتيب کتاب العين، قم، جامعه مدرسين.
- فيروزآبادي، محمد بن يعقوب، بيتا، القاموس المحيط، بيروت، دار الجيل.
- قرشي، سيدعلياکبر، 1386، قاموس قرآن، تهران، دار الکتاب الاسلاميه.
- کاپلستون، فردريک، 1370، تاريخ فلسفه، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، سروش.
- كليني، محمدبن يعقوب، 1413، الکافي، تصحيح علياکبر غفاري، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1384 الف، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1384 ب، نقد و بررسي مکاتب اخلاقي، تحقيق و نگارش احمدحسين شريفي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1386، خودشناسي براي خودسازي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1373، دروس فلسفه اخلاق، تهران، اطلاعات.
- مصطفوي، حسن، 1368، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- مطهرى، مرتضي، 1377، مجموعه آثار، چ چهارم، تهران، صدرا.
- ـــــ ، 1374، مجموعهآثار، چ ششم، تهران، صدرا.
- معلمي، حسن، 1384، فلسفه اخلاق، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي.
- مک ناوتن، ديويد، 1380، بصيرت اخلاقي، ترجمه محمود فتحعلي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ملاحسني، فاطمه، سعيديمهر، محمد و رضا اكبريان، 1392، «كمالگرايي اخلاقي، در بوته نقد»، انديشه ديني (دانشگاه شيراز)، ش48، ص47-64.
- نيگل، تامس و ديگران، 1393، دانشنامه فلسفه اخلاق، ويراسته پل ادواردز و دونالد ام. بورچرت، تهران، سوفيا.
- هاشمي رفسنجاني، اکبر، 1379، فرهنگ قرآن، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- Hurka, Thomas, (1993), Perfectionism, New York: Oxford University Press.
- Mackinnon. Barbara’ 1998’Ethics Theory and Contemporary’ Essues Stamfor: Wadsworth