دیدگاه روبین و تفسیر «دخان مبین»

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در مواردي، بين ظاهر عبارات قرآن کريم و حاصل تلاش تفسيري عالمان مسلمان تفاوتهايي مشاهده ميشود. اين تفاوتها، که گاه قابل توجيه هستند و گاه شايد نتوان دفاع قابل قبولي براي آنها داشت، مجال نگاهي انتقادي به عرصههايي مانند مباني، قواعد، روش و دستاورد تفسير را فراهم ميكنند و فرصت آشنايي با نوع نگاه و مستندات ديگران، خصوصاً در قالب تدوين آثار انتقادي در مورد مستشرقان را فراهم ميآورند.
يک نمونه از چنين عباراتي آيات 10 و 11 سورة دخان است: «فَارْتَقِبْ يوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبينٍ * يغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَليمٌ»؛ که مقايسة بين ظاهر و سياق آن با برخي از مطالب تفسيري، زمينهساز نگاه متفاوت يوري روبين، مستشرق پرکار در زمينة اسلام، شده است. وي ديدگاه خود را در مقالهاي با اين عنوان آورده است: «روزي که آسمان دودي آشکار ميآورد» (دخان: 10ـ11)؛ پژوهشي تطبيقي در مورد تصوير قرآني و پساقرآني پيامبر اسلام. اين ديدگاه با تمرکز بر آية 10 سورة دخان، بر اساس مؤلفههاي دروني آيه، سياق آن در سورة دخان و نيز روايات مرتبط، محتواي آيه را با دستاوردهاي تفسيري در بستري زماني به طول تقريبي دوازده قرن مقايسه نموده و آنها را به صورت تحليلي ـ تطبيقي نقد کرده است. حال، مسئلة نوشتار پيش رو اين است که فارغ از وجود يا عدم مدلول غيردنيوي براي عبارت «دخان مبين»، آيا شواهد و قرائني وجود دارد که مدلولي دنيوي را بهتنهايي يا در کنار مدلول اخروي تأييد کند؟ پاسخ به اين سؤال اصلي، دو سؤال فرعي را نيز مطرح ميکند: آيا دلايل ديدگاه روبين در رابطه با اين عبارت، مبني بر انحصار مدلول آن در مدلول غيردنيوي متقن است؟ و در نتيجه، آيا اتهام روبين به مفسران مسلمان مبني بر قصد القاي توانمندي پيامبر اکرم در مکه موجه است؟
روبين ابتدا عناصر دروني آية 10 سورة دخان را لحاظ کرده، و «يوم» را، به کمک نظاير آن در آيات ديگرِ مرتبط با عذاب بررسي ميکند (روبين، 2011م، ص252). وي پيش از جمعبندي کاربرد «يوم» در آن آيات، به ارتباط برخي از اهوال قيامت با آسمان در قرآن اشاره ميکند (همان، ص252ـ253). سپس در بررسي مدلول «دخان»، براي تثبيت مدلول اخروي «دود»، از عهدين نيز کمک ميگيرد (همان، ص253). وي سپس به سياق آيه در سورة دخان، و ارتباط آية 10 با ساير آيات سوره ميپردازد. روبين همانند روية برخي از مفسران مسلمان، آيات سورة دخان را عمدتاً بر اساس تاريخي يا اخروي بودن مضمون، دستهبندي ميکند: الف) آيات 1ـ9، که طي آنها خداوند در قالب يک مقدمهسازي، نزول قرآن و انذار مردم و واکنش منفي آنها را وصف ميکند؛ ب) آيات 10ـ11، با مضموني اخروي در مورد عقاب کافران؛ ج) آيات 12ـ14، 15 و 16، که باز هم اخروي، اما با مضاميني مجزا هستند و روبين در بررسي آنها، از سورههاي ديگر استفاده ميکند؛ د) آيات 17ـ33، با مضموني تاريخي و بيانگر سرگذشت فرعون و قوم تُبَّع که براي کفار معاصر پيامبر اسلام عبرتآموزند؛ ه) آيات 38ـ57، مشتمل بر پاداش و عقاب اخروي؛ و) آيات پاياني سوره، بيانگر نتيجة عملي براي پيامبر (همان، ص256). مرحلة بعد، برشمردن آراي مفسران در مورد «دخان» در آية 10 است، که طي آن (در تقريباً شانزده صفحه)، آراي 24 تن در يک بازة زماني تقريباً 1200 ساله، يعني بين سالهاي 68ـ1270ق، ميآيد (همان، ص257ـ273): ابنعباس (و مجاهد)، مقاتل بن سليمان، فراء (و ابوعبيده)، عبدالرزاق (و ابن مسعود)، ابن قتيبه (و هُوّاري)، طبري، طيفي از مفسران از زجاج تا واحدي (مشتمل بر ابن ابي حاتم، سمرقندي، ثعلبي، ماوردي)، زمخشري (و ابن عطيه و ابن جوزي)، رازي، قرطبي، بيضاوي (و ابن کثير)، و آلوسي. سپس ذيل عنوان «مفسران شيعي»، (در پنج سطر) اشارهاي به انظار سه مفسر شيعي (قمي، طوسي، طبرسي) ميآيد (همان، ص273). گام بعدي، نگاهي تقريباً يکصفحهاي به مجموعههاي دلائل النبوّه است: عمدتاً شرف المصطفي نوشتة خرگوشي، و اشارهاي به مناقب آل ابي طالب نوشتة ابن شهرآشوب (همان، ص274). آخرين گام، بيان تفسير «دخان مبين» در «تفاسير امروزين» (در يک صفحه) البته تنها در دو اثر است: درسگفتارهاي محمد اسماعيل المقدم، شيخ سلفي مصري، و کتاب محمد هشام کَبّاني با عنوان The Approach of Armageddon? An Islamic Perspective (همان، ص275).
ديدگاه مفسران در مورد «دخان مبين»
گرچه مفسران و قرآنپژوهان مسلمان بهطور طبيعي مضامين سورة دخان و آية 10 از اين سوره را نيز تفسير کرده و در تفاسير و در ساير آثار خود به آن پرداختهاند (مانند: مقاتل بن سليمان، 1423، ج 3، ص818؛ جوادي آملي، 1380، ج 4، ص275؛ مصباح يزدي، 1384، ص412)، اما بيان مراد از «دخان مبين»، اگر دغدغة مفسران بوده، برخي به قرينة معتبري اعتماد نکردهاند (مانند: تستري، 1423، ج 1، ص141)؛ برخي عملاً کار را به صورت بيان احتمالات (مانند طوسي، بيتا، ج 9، ص227) يا با انتخاب احتمال قويتر (مثلاً طباطبايي، 1417ق، ج 18، ص137ـ138) به پايان رساندهاند؛ ولي در اين ميان، در بررسي مقدماتي پيش از اقدام به نقد ديدگاه روبين، نويسنده بهدست نياورد که نگاه خاص روبين به آيات 10 و 11 سورة دخان و تفسير آنها، دغدغة عالمان مسلمان نيز بوده باشد.
مستشرقان نيز بهرغم توجه به موضوع «دخان» در قرآن کريم ـ بر اساس يافتهها ـ توجهشان يا به آية شريفة «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَهِي دُخانٌ فَقالَ لَها وَلِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کرْهاً قالَتا أَتَينا طائِعينَ» (فصلت: 11) و مسئله چگونگي خلقت و شکلگيري آسمان معطوف بوده است (باسوُرث و ديگران، 1997م، ج 4، ص983) يا صرفاً بررسي و موارد کاربرد «دخان» در قرآن کريم و معاني «دخان» در آن را مدنظر داشتهاند. ازاينرو دغدغة روبين در بررسي معاني محتمل «دخان» در آية 10 سورة دخان، در آثار ساير مستشرقان مشاهده نشد؛ مثلاً دايرةالمعارف قرآن ليدن، گرچه در مدخل Smoke به دو معناي «دخان» در سورة دخان توجه دارد، اما موضوع تصوير قرآني و پساقرآني پيامبر اکرم ـ که دغدغة روبين است ـ را مطرح نکرده و به آن ورود نميکند (مکاُليف، 2006م، ج 5، ص64). نمونة ديگر، دايرة المعارف اسلام ليدن است که در مدخل Sāʿa، در بخش سوم مقاله، که به کاربرد معادشناختي «ساعة» ميپردازد، صرفاً «دخان» در سورة دخان را در زمرة نشانههاي قيامت لحاظ ميکند (باسوُرث و ديگران، 1995م، ج 8، ص656).
بهرغم بررسي و نقد برخي از آثار روبين، نقدي بر اين مقالة وي يافت نشد. در نتيجه، خصوصاً با لحاظ ارتباط آرا و شيوة کار روبين در اين مقاله با زبان قرآن، روش تفسير قرآن، و ويژگيهاي پيامبر اکرم، بررسي و نقد آن اهميتي دوچندان دارد. ازاينرو نگارنده ابتدا مقالة روبين را شخصاً بهطور کامل به زبان فارسي ترجمه و نگارش کرد تا نقد، بر مبناي آگاهي مستقيم از ديدگاههاي روبين، صورت پذيرد.
ديدگاه روبين دربارة مراد از «دخان مبين»
به نظر روبين «دخان مبين» ناظر به يکي از «اشراط الساعة» است و مفسران مسلمان در اينجا نيز مانند برخي ديگر از حوادث کيهاني، علاوه بر ذکر اشراط الساعة، گزينة دنيوي را ـ به دلايل جدلي و با قصد القاي تصويري جديد از پيامبر اکرم ـ نيز مطرح کردهاند تا او را در مکه هم قدرتمند نشان دهند (روبين، 2011م، ص251). اين مسئله ـ در کنار دو موقعيت متفاوتي که معمولاً از حيث بسط يد پيامبر اسلام و نوع مقابلة ايشان با دشمنان و نيز از حيث گونهشناسي آيات نازل بر آن حضرت، بر اساس دو محيط مکه و مدينه تمايز مييابند ـ دستمايهاي شده است تا ديدگاه مذکور، دو تصوير را از پيامبر اکرم ترسيم و آنها را با يکديگر مقايسه کند: يکي تصويري قرآني و مرتبط با آيات صدر سورة دخان و آيات مشابه در سور مکي متضمن انذارهاي اخروي؛ و ديگري تصويري پساقرآني و برگرفته از ايدههاي مفسران و تفسير آنها بر آيات صدر سورة دخان. در نتيجه، حوادث کيهاني ـ که معادشناختي، ناظر به آخرالزمان، و نشانههايي حاکي از وقوع قيامت هستند ـ به فضايي دنيوي و تاريخي منتقل گشته و بيانگر حوادثي معرفي شدهاند که مصاديق پيروزيهاي پيامبر بر دشمنان ايشان هستند (همان، ص252ـ252).
به نظر روبين، «ديدن دود» در قرآن، همانند عهدين، با «انذار در مورد روز قيامت» مرتبط است (همان، ص253) و نخستين نسلهاي مفسران، داراي گرايشي آشکار به تفسير دنيوي «دخان» بودند و بر نفرين نافذ پيامبر اکرم و برجستهسازي گذار از انذار به پيروزي تأکيد داشتند؛ اما بعداً بهرغم فشار براي تحميل تصوير افسانهاي و پساقرآني آن حضرت بر قرآن، گزينة اخروي نيز ـ بهمنظور آمادهسازي مؤمنان براي روز قيامت ـ دوباره احيا شد (همان، ص273). روبين در پايان پس از اشاره به دنيوي دانستن «دخان» در شرف المصطفي و نيز مناقب آل ابي طالب (همان، ص274)، به دو ديدگاه جديد هم اشاره ميکند: ديدگاهي که سه گزينة اخروي، تاري ديدِ در اثر قحطي، و غبارِ برآمده از سپاه اسلام را ذکر ميکند (ديدگاه المقدم)؛ و ديدگاهي که «دخان» را بر امثال انفجار اتمي هيروشيما منطبق و با پيشگوييهاي قرآن مرتبط ميداند (ديدگاه کبّاني) (همان، ص275).
تحليل ديدگاه و روش روبين در کشف مراد از «دخان مبين»
در کل، روبين براي اثبات اخروي بودن مدلول «دخان مبين»، به عناصر دروني آيه، سياق بروني آيه و قرائن روايي تمسک ميکند.
الف) عناصر دروني آيه
روبين اين عناصر، يعني «يوم»، «دخان»، و «سماء» را تفکيک ميكند و به بررسي چهارده آية ديگرِ مشتمل بر «يوماً» (همان، ص252) و نيز ارتباط قرآني «سماء» با برخي از اهوال روز قيامت در ساير فرازهاي قرآني (همان، ص252ـ253) ميپردازد و در نتيجه استدلال ميکند که: از يک سو «يوماً» در قرآن کريم مکرراً در سياق عذابهاي اخروي آمده است و از سوي ديگر «سماء» نيز در قرآن کريم بيارتباط با سختيهاي مرتبط با قيامت نيست. پس «دخان» نيز که در اين آيه به همراه اين دو عنصر اخروي قرآني آمده، اخروي است، نه دنيوي؛ و ازاينرو با امثال نفرين پيامبر اکرم، جريان فتح مکه يا جنگ بدر تطابق ندارد. وي همچنين ذکر کاربردهاي اخروي «بطشه»، «اکبر»، «کبري» در قرآن و ارتباط ترکيب «البطشة الکبري» در آية 16 سورة دخان با روز قيامت را بهعنوان مؤيدي ديگر بر اخروي بودن مدلول «دخان مبين» ارائه ميکند (همان، ص255).
دليل ديگر وي بر اخروي بودن «دخان» اين است که در مورد «دخان»، خداوند با صيغة امر ميفرمايد: «فارتَقِب»؛ و امر به انتظار دود نشان ميدهد که دود هنوز واقع نشده است؛ برخلاف انشقاق قمر که به صورت «اِنشَقَّ» به صيغة ماضي آمده و نشان ميدهد که شکافتن ماه قبلاً رخ داده؛ پس از نشانههاي قيامت نبوده است (همان، ص265ـ266).
ب) سياق آيه در سوره
روبين سورة دخان را در کل داراي دو نوع مدلول تاريخي و آخرتشناختي ميداند؛ به اين صورت که خداوند با يادآوري عقابهاي کافران در تاريخ، مشرکان صدر اسلام را در مورد سرنوشتشان در آستانة قيامت انذار ميکند (همان، ص256)؛ چون در آية «إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَليلاً إِنَّکمْ عائِدُونَ» (دخان: 15) ـ که روبين آن را با آية 10 سورة دخان در يک گروهِ محتوايي ميداند ـ خداوند بهروشني ميفرمايد: حتي اگر مجازات موقتاً برداشته شود، آنها قطعاً [به کفر] بازميگردند؛ پس برداشتن عذاب، امري فرضي و ازاينرو اخروي است و صرفاً بر کفر مستمر کساني تأکيد دارد که بهوسيلة دود عذاب ميشوند (همان، ص254). ازاينرو مدلول آية 10 سورة دخان نيز اخروي است (همان، ص254ـ257).
ج) قرائن روايي
اين ديدگاه از اختلاف مضامين برخي روايات در مورد بروز قحطي براي اهل مکه و عدم اشارة برخي روايات به درخواست مشرکان از پيامبر اسلام و نيز از فقدان دود در برخي از اين روايات، براي تقويت گزينة اخروي بودن «دخان» و تضعيف تفسير آن به نفرين پيامبر استفاده ميکند (همان، ص260ـ261). وي اين روايات را از مُصَنّف (صنعاني، بيتا، ج 3، ص89، ح 4907) و طبقات (ابن سعد، بيتا، ج 2، ص53) ميآورد. روبين علاوه بر فقدان دود در برخي از نقلها، از جزئيات مذکور در روايات نيز استفادة جالبي دارد؛ مثلاً از روايت سفيان بن عُيينَة که مشتمل بر ايراد خطبه توسط پيامبر بر فراز منبر است، استنباط ميکند که ايشان در هنگام بيان محتواي اين روايت، در مدينه بودهاند، نه مکه؛ پس با نفرين مُضَر توسط پيامبر در زمان حضور ايشان در مکه منافات دارد (روبين، 2011م، ص261). همچنين به روايتي منسوب به امام علي مستند ميکند، مبني بر اينکه دود هنوز واقع نشده است و زماني که واقع شود، براي مؤمنان به صورت زکام و براي کفار به صورت دودي داغ است که آنها را متورم ميكند و ميکشد (همان، ص263). روبين روايات ديگري متضمن همين موضوع را از امثال حسن بصري و عبدالله بن عمر ميآورد (همان، ص266) و مکرراً اشاره ميکند که سرسختترين مدافع دنيوي بودن «دخان»، ابن مسعود است که در روايتي صريحاً ميگويد: «دخان» قبلاً واقع شده است (صنعاني، 1410ق، ج 3، ص206) و در روايتي ديگر (سيوطي، 1404ق، ج 6، ص28) نيز «دخان» را در زمرة نشانههاي قيامت که هنوز واقع نشدهاند، برنميشمرد (روبين، 2011م، ص264ـ265).
بررسي
مقالة روبين، بهرغم نکات قابل تأمل، ابعاد مثبتي نيز دارد که انصاف در نقد، مستلزم بيان آنهاست. يکي از نکات برجستة اين مقاله، تمرکز نويسنده بر روي يک آيه است. اين نکته موجب شده است که مقاله بسيار تخصصي باشد و آية 10 سورة دخان به محور مقاله بدل شود و ساير مطالب در خدمت تبيين آن مطرح شوند. نکتة دوم، روش و قرائني است که روبين براي بررسي محتواي آيه بهکار ميگيرد؛ در اين زمينه، وي از اجزاي آيه، سياق آيه در سوره، ساير آياتِ داراي مضامين مشابه يا مرتبط، و نيز از روايات غافل نميشود. امتياز سوم اين مقاله، توجه نويسنده به نکات ظريفِ مطرح در روايات ذيل آيه است؛ مثلاً وي به اختلاف تعبير در روايات توجه دارد و جزئياتي از روايات را که مستقيماً با محتواي آيه ارتباط ندارند، اما بهنحوي بر تفسير آن مؤثرند، مطرح ميکند؛ مانند نکتة منبر که گذشت. اين نکات، صرفنظر از نتايجي که روبين از آنها گرفته، قابل توجه و حاکي از دقت وي هستند. پيش از پرداختن به بررسي و نقد دلايل و قرائن سهگانة ديدگاه روبين، ذکر دو نکته ضروري مينمايد:
اولاً نکتة عجيب در ابتداي مقاله، تصريح در مورد «قصد» مفسران و «پشتپردة» تفسير آن ذيل آيات مورد نظر است. روبين صريحاً اين اتهام را مطرح ميکند: تفسير مفسران مسلمان ملهم از ايدههاي آنان در مورد يک محمد جديد است و اين مفسران بهدليل اهداف جدلي و براي تمجيد از پيامبر حوادث کيهاني، مانند «دخان مبين»، را بهگونهاي خاص تفسير کردهاند (همان، ص251) تا به کمک آن، قدرت فيزيکي اعجازآميز ايشان در مکه را القا کنند (همان، ص260). نکتة مهم در مورد اتهام پيشگفته اين است که وي بدون ارائة مدرک و دليل، در مورد «قصد و نيت» مفسران سخن گفته و آنان را به ايدهپردازي شخصي و پيگيري اهداف جدلي متهم ميسازد؛ درحاليکه تنها با تصريح خود شخص ميتوان از «قصد» وي آگاه شد. اين کار در فضاي پژوهشهاي علمي، غيرمرسوم و غيرعلمي است و بهدليل مخفي و ذهني بودن «مقاصد و نيات»، و عدم ارائة دليل معتبر بر آن، قابل استناد نيست. وانگهي مفسران اگر چنين قصدي هم داشتند، نيازمند دستکاري در دلالت آيه 10 سورة دخان نبودند؛ زيرا براي اثبات قدرت دنيوي آن حضرت در مکه ميتوانستند به معجزات و کرامات متعدد آن حضرت که برخي از آنها نيز در دورة حضور ايشان در مکه واقع شده بود، تمسک کنند (از جمله ر.ك: کريمي، 1385، ص10ـ22). يکي از اين موارد که در قرآن کريم نيز آمده (قمر: 1)، «شقّ القمر» است، و گرچه برخي شبهه کردهاند که اين موضوع مربوط به قيامت و نشانههاي آن است، اما چون به اين شبهه پاسخ داده شده (روبين، 2011م، ص14)، از آيات قرآن و قرائن تاريخي و روايي استفاده ميشود که اين معجزه پيش از هجرت و در مکه واقع شده است.
نکتة قابل توجه ديگر، يکي از استنادهاي روبين به سخنان دو تن بهعنوان مفسر، به نامهاي محمد اسماعيل المقدم و محمد هشام کبّاني است؛ اما پس از جستوجو بهدست نيامد که اين دو، از چهرههاي شناختهشده و مشهور تفسيري باشند. افزون بر اينکه درسگفتارهاي المقدم که مورد استناد روبين است، در نشاني مذکور در مقالة روبين يافت نشد.
ثانياً با توجه به اينکه روبين «دخان» و smoke را معادل يکديگر قرار داده است، غفلت وي از بحث لغوي «دخان» در زبان عربي روشن ميشود؛ اما در زبان عربي، «دخان» لزوماً بهمعناي دود (با معادل انگليسي smoke؛ ر.ك: حقشناس، سامعي و انتخابي، 1380، ج 2، ص1608؛ وِميير، 2009م، ص1444) نيست، پس نميتواند منحصراً با آتش و حرارت ـ بارزترين مصاديق عذابهاي اخروي ـ مرتبط باشد؛ زيرا برخي از اين منابع براي «دخان» معناي «شرّ فراگير» را نيز آوردهاند (ر.ك: ابن منظور، 1414ق، ج 13، ص150؛ ازهري، 1421ق، ج 7، ص127؛ زبيدي، 1414ق، ج 18، ص192؛ طريحي، 1375، ج 6، ص246). معناي ديگري که براي «دخان» آمده، «جَدْب» بهمعناي زمين خشک، شورهزار و قحطيزده است (ازهري، 1421ق، ج 7، ص127؛ ابن منظور، 1414ق، ج 13، ص150). پس به لحاظ لغوي، آيه ميتواند به اين معنا باشد که «آسمان موجب خشکي و بيحاصلي زمين ميشود». وانگهي «دخان» را بهمعناي «هر چيز شبيه دود» نيز دانسته و براي آن به «دشمني» مثال زدهاند (ابن فارس، 1404ق، ج 2، ص336)؛ اما کاربرد قرآني «دخان»، تنها دو مورد است. يکي در آية مورد بحث و ديگري در «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَهِي دُخانٌ» (فصلت: 11). کاربرد «دخان» در سورة فصلت کمک چنداني به کشف مدلول آن در سورة دخان نميکند؛ مثلاً برخي در مورد آيه 11 سورة فصلت به معناي آن اشاره نکردهاند (ابن عاشور، بيتا، ج 25، ص19ـ20) و برخي تنها به اين بسنده کردهاند که «شيئا سماه الله دخانا وهو مادتها التي ألبسها الصورة وقضاها سبع سماوات بعد ما لم تکن معدودة متميزا بعضها من بعض» (طباطبايي، 1417ق، ج 17، ص365) يا تنها بدون ذکر قرينه، به ذکر يکي از معاني لغوي اکتفا نمودهاند (طوسي، بيتا، ج 9، ص110)؛ برخي ديگر نيز تعابير مبهمي مانند «کانت بخار الأرض» (طبرسي، 1372، ج 9، ص8) آوردهاند؛ برخي نيز راه تشبيه را در پيش گرفته و دخان بودن آسمان را چنين تبيين کردهاند که آسمان پديدهاي تاريک همانند دود بود و دخان، بخار آب بوده است (حقي برسوي، بيتا، ج 8، ص236؛ آلوسي، 1415ق، ج 12، ص355). اين گوناگوني آرا در سورة فصلت، کمکي به تعيين مراد قطعي از اين واژه در سورة دخان نميکند. پس، از نظر معناي «دخان»، آيه اين ظرفيت را دارد که بدون تکلف مجاز يا تقدير گرفتن عبارتي، علاوه بر معناي آسمان، معنايي دنيوي مانند همان بلاي فراگير قحطي را نيز داشته باشد که به اذعان روبين، در برخي روايات و تفاسير آمده، ولي وي درصدد نفي آن است.
اکنون به بررسي دلايل و قرائن سهگانة روبين ميپردازيم.
الف) اجزاي دروني آيه
در مورد استناد روبين به عناصر دروني آيه، مانند «دخان»، و ارتباط «يوم» و «سماء» با آخرت و عذابهاي اخروي، چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه «يوم» در قرآن کريم صرفاً بيانگر يک دوره يا بازة زماني است (ر.ك: مصباح يزدي، 1390، ص92ـ94) و ازاينرو فينفسه دلالتي بر روز قيامت ندارد؛ بلکه دلالت آن بر بازة زماني معمول و دنيوي يا ظرف زماني وقوع اشراطالساعة يا حوادث اخروي، از قرائني مانند مضافٌاليه يا عبارت وصفي پس از آن بهدست ميآيد: «يوْمَ ظَعْنِکمْ وَيوْمَ إِقامَتِکم» (نحل:80) و «يوْمَ ينْفَخُ فِي الصُّور» (انعام:73) و «إِنِّي أَخافُ عَلَيکمْ عَذابَ يوْمٍ عَظيمٍ» (اعراف:59). ازاينرو در آية 10 سورة دخان نيز خود «يوم» دلالتي بر اخروي بودن ندارد.
براي تبيين مراد از دخان در آية شريفه بايد مدلولهاي مختلف واژة «سماء» در قرآن کريم نيز لحاظ شود (مصباح يزدي، 1376، ص236). «سماء» ميتواند مدلولهاي مختلفي داشته باشد و پيش از بررسي آية 10 سورة دخان بايد مدلول «سماء» در اين آيه را لحاظ نمود: آيا آسمان مادي است، مانند «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» (بقره:22) و «زَينَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ» (فصلت:12)؛ يا آسمان معنوي است، مانند «اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَينا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» (مائده:114؛ ر.ك: مصباح يزدي، 1376، ص237)؛ يا مثلاً صرفاً بر جهت بالا دلالت دارد. وانگهي «سماء» يا جمع آن نيز در قرآن کريم همواره در سياق اخروي نيامده است: «إِنَّا زَينَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْکواکبِ» (صافات:6) و «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ» (آلعمران:83) و «إِنَّ في اخْتِلافِ اللَّيلِ وَالنَّهارِ وَما خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يتَّقُونَ» (يونس:6).
پس نه واژة «يوم» و نه واژة «سماء» و نه باهمآيي آنها، هيچ يک دلالتي منحصراً اخروي ندارند؛ اما مطالب و شيوة اين ديدگاه مانند کسي است که اخروي بودن مضمون آيه را پيشفرض گرفته است و ازاينرو بررسي «يوم» در قرآن را با تذکر اين نکته آغاز ميکند که «يوم» ـ که نشانگر زمان اين دود است ـ عنصري شاخص در انذارهاي مکي ناظر به بلاياي اخروي است؛ و براي آن مثالهايي ميآورد (روبين، 2011م، ص252).
ب) سياق آيه در بافت سوره
روبين آيات 10ـ16 سورة دخان را اخروي ميداند (روبين، 2011م، ص254ـ255). قابل توجه آنکه مضمون آيات 12ـ13 با مضمون آيات 10ـ11 پيوند دارد؛ زيرا مضمون آية 12 سخن همان عذابشدگان در آية 11 است و «ال» در «العذاب» (دخان:12)، مفيد عهد ذکري و ناظر به «عذاب اليم» در آية 11 است؛ و اين دو آيه واکنش مشرکان به عذاب الهي را بيان ميکنند (از جمله ر.ك: طوسي، بيتا، ج 9، ص227؛ ابن عاشور، بيتا، ج 25، ص317). آيات 13ـ15 نيز پاسخ خداوند ـ يادآوري پيشينة آنها در مواجهه با پيامبر اکرم و مهلتي کوتاه و الهي ـ را ترسيم ميکنند. چون در اين آيندهگويي الهي، موضوع رفع موقتي عذاب و بازگشت مشرکان به عناد خود آمده است، پس طبق ظاهر اين آيات، مضمون آية 15 و زنجيرة حوادث و گفتوگوهاي پيش از آن (مضمون دخان:12ـ14) نيز همگي دنيوي هستند؛ زيرا همانگونهکه قرآن کريم بيان ميفرمايد، پس از وقوع مرگ، نه بازگشت امکان دارد و نه تخفيف يا رفع عذاب: «کلاَّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» (مؤمنون:100) و «وَإِذا رَأَى الَّذينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا يخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلا هُمْ ينْظَرُونَ» (نحل:85).
اما روبين مضمون غيرشرطي آية 15 (إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَليلاً إِنَّکمْ عائِدُونَ) را برخلاف ظاهر آيه و بدون ارائة قرينهاي، در قالب شرط و جزا بيان ميکند؛ بياني که زمينه را براي اخروي دانستن مضمون آيه فراهم ميسازد؛ اما بايد توجه داشت که متن آيه، متشکل از يک جمله، و فاقد ترکيب و ادات شرط و جزاست. گويا روبين ابتدا اخروي بودن آيه را مسلّم انگاشته و بر اساس آن، در توضيح آيه ميگويد: حتي اگر مجازات موقتاً برداشته شود، آنها قطعاً [به کفر] بازميگردند (روبين، 2011م، ص254)؛ توضيحي که در صورت وجود ساختار شرط و جزا در آيه، ميتوانست اخروي بودن مضمون آن را نشان دهد.
پس برخلاف تلقي اخروي روبين از آيات 10ـ16، روشن است که دستکم آيات 12ـ15 قابليت افادة معنايي دنيوي را دارند؛ پس نميتوان گفت که مضمون آنها منحصراً اخروي است. نتيجه آنکه سياق اين آيات نميتواند قرينهاي بر انحصار مضمون آيه در معناي اخروي باشد. شايد علت اينکه مفسران از همان ابتدا گزينة دنيوي را نيز آوردهاند، اين بوده است که «عائِدون»، دستکم بر اساس دلايل قرآني پيشگفته، با آخرت سازگاري ندارد. همچنين آيات 16 و پس از آن ـ که در قالب عبرتآموزي، سرگذشت فرعون را يادآور ميشوند ـ ميتوانند ناظر به اين باشند که بحث دود نيز خالي از معنايي دنيوي و بيارتباط با وضعيت کافران عصر نزول نيست؛ چون ذکر احوال پيشينيان و توقع عبرتگيري و اصلاح شدن مخاطب، هنگامي معنا مييابد که امکان و فرصت جبران داشته باشد؛ وضعيتي که در دنيا امکانپذير است، نه در آخرت.
ج) قرائن روايي
روبين بهرغم توجه به روايات، به روايات دال بر امکان وجود ظهرهاي متعدد و مصاديق مختلف براي آيات قرآن توجه ندارد. در مورد اين ويژگي زبان قرآن، امام باقر ميفرمايند: «إن للقرآن بطنا وللبطن بطنا وله ظهر وللظهر ظهر» (برقي، 1370، ج 2، ص300، ح 5). پس آيات قرآن کريم اين ظرفيت را دارند که در صورت وجود قرائن معتبر، بر معاني يا مصاديق متعددي حمل شوند و نيز در صورت عدم وجود قرينة مانعة معتبر ميتوان احتمالات مختلف سازگار با اصول محاورة عقلايي و مباني و قواعد تفسيري را براي آنها لحاظ کرد (ر.ك: مصباح يزدي، 1389، ج 2، ص134ـ137)؛ حتي در مواردي براي يک عبارت قرآني ـ صرفنظر از دنيوي يا اخروي بودن مضمون کلي آيه ـ مدلولهاي مختلفي بيان شده است که برخي دنيوي و برخي اخروي هستند (ر.ك: اسعدي، 1385، ص410ـ414). براي نمونه، به دو مورد از چنين عباراتي اشاره ميکنيم. نمونة نخست، عبارت «وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا» در آية 97 سورة آلعمران است. در روايات تفسيري، براي اين عبارت مدلولهاي مختلفي ذکر شده است؛ مانند: حکم تشريعي «حرمت تعرض به سارق پناهنده به حرم الهي در شهر مکه» (کليني، 1362، ج 4، ص226؛ صدوق، بيتا، ج 2، ص444)؛ «مصونيت از غم دنيا، و ايمني از غم آخرت» (کليني، 1362، ج 4، ص545؛ صدوق، 1404ق، ج 2، ص205). دو مدلول نخست دنيوياند؛ اما مدلول سوم اخروي است. اين تعدد مدلولها، در برخي تفاسير نيز منعکس شده است (عياشي، 1380ق، ص189ـ190). نمونة دوم، عبارت «وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» در آية 15 سورة اسراء است. اين عبارت را، هم اميرالمؤمنين علي مستند صدور حکم شرعي در دنيا قرار دادهاند (مفيد، 1414ق، ج 1، ص204؛ عاملي، 1414ق، ج 28، ص108) و هم مفسران بر اساس سياق و ساير آيات مشابه، داراي مدلول اخروي و ناظر به حسابرسي اعمال در روز قيامت دانستهاند (طباطبايي، 1417ق، ج 13، ص57؛ امين، 1361، ج 7، ص285). بر پاية آنچه گفتيم، گزينههاي مختلف دنيوي و نيز گزينة اخروي، فينفسه قابليت ارتباط يافتن با آية 10 سورة دخان را دارند؛ مگر اينکه قرينة مانعة قابل توجهي آنها را نفي کند؛ و شايد اظهار نظر برخي مانند طبري که هم دود دنيوي و هم دود اخروي را بهعنوان دو مصداق محققشده و آتي براي «دخان» مطرح کردهاند (طبري، 1412ق، ج 25، ص69)، بر همين اساس باشد.
در مورد استناد روبين به قرينة «منبر» (و دلالت صيغة امرِ «اِرتَقِبْ» بر آينده)، توجه داريم که اين فرض فينفسه محتمل است که آية 10 سورة دخان در مکه نازل شده باشد و پيامبر اکرم را به انتظار براي وقوع «دخان» امر کند. سپس بعد از هجرت به مدينه، پيامبر اکرم بر روي منبر در مورد آية مورد نظر سخن بگويند يا مصداق دنيوي آيه ـ که پيامبر در مکه به انتظار وقوع آن امر شده بود ـ محقق شود. ازاينرو سخن گفتن آن حضرت در مورد «دخان» بر فراز منبر، دلالتي قطعي بر عدم ارتباط آيه با قحطي قريش، شکست مشرکان در بدر يا فتح مکه ندارد.
در کل ميتوان گفت، هرچند روبين بدون ارائة مستند، تفسيرهاي ناظر به دنيوي بودن «دخان» را ملهم از ايدههاي تفسيري مفسران (روبين، 2011م، ص151) و استمرار گزينة اخروي را به منظور آمادهسازي مؤمنان براي روز قيامت (همان، ص266) ميداند، اما توجه داريم که اين احتمالات دنيوي که مفسران بر اساس روايات براي آيه مطرح کردهاند، بيقرينه نيستند؛ خصوصاً که سورة دخان، مکي است (مقاتل بن سليمان، 1423ق، ج 3، ص815؛ طوسي، بيتا، ج 9، ص223؛ طبرسي، 1372، ج 9، ص91) و گزينههايي مانند قحطي مورد بحث را برميتابد؛ علاوه بر اينکه برخي از مفسران، فقط مدلول دنيوي قحطي و گرسنگي کفار را ذکر کردهاند (مراغي، بيتا، ج 25، ص122). پس بر اساس قرائن لغوي، سياقي و روايي ـ که در خلال بررسي و نقد ديدگاه روبين گذشت ـ و با لحاظ زبان خاص قرآن کريم که ظَهرها و مصداقهاي متعدد را برميتابد، نميتوان گزينة دنيوي را به ضرس قاطع ردّ کرد و گزينة اشراط الساعة يا گزينة اخروي را يگانه مدلول «دخان مبين» دانست. همچنين ـ مثلاً با لحاظ وجود گزينة دنيوي در امثال روايات منسوب به ابن مسعود که پيش از مفسران ميزيسته است ـ نميتوان مفسران مسلمان و متأخر از ابن مسعود را متهم كرد که براي ايجاد تصويري از قدرت پيامبر در مکه، گزينههاي دنيوي را مطرح ساختهاند.
نتيجهگيري
روشن شد که گرچه ديدگاه روبين مدلول دنيوي براي «دخان» را نفي ميکند، اما:
1. زبان قرآن کريم و ظرفيتهاي معنايي آن، اين زمينه را فراهم کرده است که در صورت وجود قرينه و نبود مانع، بتوان مداليل يا مصاديق اخروي و دنيوي را براي اين واژه لحاظ کرد.
2. بهدست آمد که لحاظ کردن مدلول دنيوي براي اين واژه، فاقد دليل و قرينه نبوده و با مانعي مواجه نيست. پس اين آيات، ظرفيت مدلول دنيوي را دارند؛ يعني ممکن است «دخان» در همين دنيا واقع شود يا واقع شده باشد.
3. مدلول دنيوي براي آيات مورد بحث، مستند به قرينه است؛ پس نميتوان آن را نفي کرد.
4. نميتوان با نيتخواني، طرح مدلول دنيوي از جانب مفسران مسلمان را ناشي از تصويرپردازي شخصي آنها در مورد پيامبر اکرم و برآمده از اغراض جدلي دانست.
5. مفسران براي اثبات برخورداري پيامبر اسلام از نيروهاي معجزهآسا، نيازي به دستکاري مدلول آيات ندارند؛ زيرا در تاريخ اسلام و نيز در خود قرآن کريم، نمونههايي از اين پديده در دسترس آنها بوده و هست.
- آلوسى، سيدمحمود، بيتا، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، تحقيق على عبدالبارى عطية، بيروت، دارالکتب العلمية.
- ابن سعد، محمد، بيتا، الطبقات الکبري، بيروت، دار صادر.
- ابن عاشور، محمد بن طاهر، بيتا، التحرير و التنوير، بيجا، بينا.
- ابن فارس، احمد بن فارس، 1404ق، معجم مقاييس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامي.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بيروت، دار صادر.
- ازهري، محمد بن احمد، 1421ق، تهذيب اللغة، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- اسعدي، محمد، 1385، سايهها و لايههاي معنايي: درآمدي بر نظرية معناشناسي مستقل فرازهاي قرآني در پرتو روايات تفسيري، قم، بوستان کتاب.
- امين، نصرت، 1361، مخزن العرفان در تفسير قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
- برقي، احمد بن محمد بن خالد، 1370، المحاسن، تحقيق جلالالدين حسيني، تهران، دار الکتب الاسلامية.
- بلخى، مقاتل بن سليمان، 1423ق، تفسير مقاتل بن سليمان، تحقيق عبدالله محمود شحاته، بيروت، دار إحياء التراث.
- تسترى، ابومحمد سهل بن عبدالله، 1423ق، تفسير التسترى، تحقيق محمد باسل عيون السود، بيروت، دارالکتب العلمية.
- جوادي آملي، عبدالله، 1380، تفسير موضوعي قرآن کريم، معاد در قرآن، قم، اسراء.
- حر عاملي، محمد بن الحسن، 1414ق، وسائل الشيعة، چ دوم، تحقيق مؤسسة آل البيت لإحياء التراث،، قم، مؤسسة آل البيت.
- حقشناس، علي محمد، سامعي، حسين، انتخابي، نرگس، 1380، فرهنگ معاصر هزاره انگليسي ـ فارسي، تهران، فرهنگ معاصر.
- حقى بروسوى، اسماعيل، بيتا، تفسير روح البيان، بيروت، دار الفکر.
- زبيدي، محمد بن محمد، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفکر.
- سيوطى، جلالالدين، 1404ق، الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم، کتابخانه آية الله مرعشى نجفى.
- صدوق، محمد بن علي، 1404ق، من لايحضره الفقيه، چ دوم، قم، جامعه مدرسين.
- ـــــ ، بيتا، علل الشرائع، قم، داوري.
- صنعاني، عبدالرزاق، بيتا، المصنف، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، بيجا، بينا.
- ـــــ ، 1410، تفسير القرآن، تحقيق مصطفى مسلم محمد، رياض، مکتبة الرشد للنشر والتوزيع.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعة مدرسين حوزه علميه قم.
- طبرسى، فضل بن حسن، 1372، مجمع البيان فى تفسير القرآن، چ سوم، با مقدمه محمدجواد بلاغى، تهران، ناصرخسرو.
- طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، 1412ق، جامع البيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفة.
- طوسي، محمد بن حسن، بيتا، التبيان في تفسير القرآن، با مقدمة شيخ آغابزرگ تهرانى و تحقيق احمد قصير عاملى بيروت، دار احياء التراث العربى.
- عروسى حويزى، عبد على بن جمعه، 1415ق، تفسير نور الثقلين، تحقيق سيدهاشم رسولى محلاتى، قم، اسماعيليان.
- عياشى، محمد بن مسعود، 1380ق، کتاب التفسير، تحقيق سيدهاشم رسولى محلاتى، تهران، علميه.
- قمي، علي بن ابراهيم، 1367، تفسير قمي، چ چهارم، تحقيق طيب موسوي جزايري، قم، دار الکتاب.
- کريمي، مصطفي، 1385، «معجزات و کرامات پيامبر اعظم»، معرفت، ش 108، ص10ـ22.
- کلينى، محمد بن يعقوب، 1362، الکافي، چ دوم، تهران، اسلاميه.
- مراغى، احمد بن مصطفى، بيتا، تفسير المراغى، بيروت، داراحياء التراث العربى.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1376، معارف قرآن 1/3، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1384، آموزش عقائد، چ 17، بيجا، شرکت چاپ و نشر بينالملل سازمان تبليغات اسلامي.
- ـــــ ، 1389، قرآنشناسي، چ دوم، تحقيق محمود رجبي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1390، جهانشناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مفيد، محمد بن محمد، 1414ق، الإرشاد، چ دوم، تحقيق مؤسسة آل البيت لتحقيق التراث، بيروت، دار المفيد.
- مقاتل بن سليمان، 1423ق، تفسير مقاتل بن سليمان، تحقيق عبدالله محمود شحاته، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- Bosworth, C. E., Donzel, E. Van, Heinrichs, W.P., and Lecomte, G. (1995), The Encyclopaedia of Islam, viii, Leiden, Brill.
- Bosworth, C. E., Donzel, E. Van, Levis, B., and Pellat Ch. (1997), The Encyclopaedia of Islam, iv, Leiden, Bril.
- McAuliffe, Jane Dammen (2006), Encyclopaedia of the Qurʼān, v, Leiden–Boston, Brill.
- Rubin, Uri (2011), "“A Day When Heaven Shall Bring a Manifest Smoke” (Q. 44:10–11): A Comparative Study of the Qurʾānic and Post-Qurʾānic Image of the Muslim Prophet", in Nicolet Boekhoff-van der Voort, Kees Versteegh and Joas Wagemakers (eds.), The Transmission and Dynamics of the Textual Sources of Islam: Essays in Honour of Harald Motzki (Leiden: E.J. Brill, 2011), pp. 251-78.
- Wehmeier, Sally (2009), Oxford Advanced Learner's Dictionary of Current English, Oxford University Press, 7th edition.