نقش شناخت در ترجیح امیال متعالی انسان از دیدگاه قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه مصباح یزدی*


Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
هدف از خلقت انسان رسيدن به کمال و سعادت ابدي است که اين مهم در سايه فعل اختياري و ارادي وي حاصل ميگردد. علاوه بر شناخت و قدرت، اميال انسان نيز يکي از مبادي فعل اختياري انسان به شمار میآید. اميال و گرايشهای انسان در برخي موارد تزاحم و تعارضي ندارند و با یکدیگر قابل جمع هستند؛ مثلاً انسان به کمالجويي ميل دارد و در عين حال، به توليد مثل نيز علاقهمند است. گاهي نيز اميال متعدد با يک فعل ارضا ميگردند؛ مثلاً انسان با خوردن غذاي لذيذ، ميل به تغذي، بقا، قدرت و لذت را ارضا مينمايد (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۹۰، ص 146).
اما گاهي اميال با يکديگر جمع نمیشوند و انسان ناگزير از ترجيح يکي از آنهاست. در تبيين اين مطلب گفتهاند: اينگونه نيست که اميال انساني مانند شاخههاي درخت باشد که هرکدام به سمتي در حرکت بوده و تعارض و تزاحمي با يکديگر نداشته باشند، بلکه اميال انسان مانند آهنربايي هستند که آدمي را احاطه کرده، هرکدام اين آهن را به سمت خود ميکشند (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۹۰، ص 106).
برای مثال، کسي که ميل لذتجويي جنسي در وي تحريک گشته و از یک سو راه حلالي برايش وجود ندارد و از سوی دیگر نیز تقيدات شرعي و ميل به کمال و سعادت اخروي بر سر راه ارضای چنين ميلي قرار گرفته است، ناگزير بايد يکي از اين اميال را ترجيح دهد و به مقتضاي آن عمل نمايد.
قرآن کريم بهمثابه کتاب هدايت و برنامه سعادت ابدي، براي انسان راهکارهايي براي ترجيح اميال عالي بر داني ارائه کرده است. در اين پژوهش به راهکارهاي شناختي که قرآن کريم براي ترجيح اميال معرفي نموده است، ميپردازيم.
علامه مصباح يزدي در ميان انديشمندان اسلامي و مفسران قرآن کريم از معدود کسانی به شمار میآید که به تفصيل به اين مباحث پرداخته است. ازاينرو در ارائه مطالب توجه ويژهاي به ديدگاهها و نظرات ايشان خواهيم داشت. لازم به ذکر است که نقش شناختْ زمينهسازي، تقويت و ترجيح اميال است و علت تامه براي ترجيح يک ميل و انتخاب يک عمل نيست.
1. پيشينة بحث
پس از جستوجو به اثري که دقيقاً اين موضوع را بررسي کرده باشد، دست نيافتيم.
پژوهشي با عنوان راهکارهاي قرآن در تزاحم اميال (آقايي، 1397) در فصل پنجم در شش صفحه به صورت کلي با عنوان راهکارهاي علمي، اشاراتي به تأثير شناخت در ترجيح اميال داشته است.
پژوهشي ديگر با عنوان مديريت ميلهاي انسان در قرآن با تأکيد بر ديدگاه آيتالله مصباح (گرمابي، 1392) در بخش چهارم اشاراتي به راهکار «رفع تزاحم اميال» داشته، ولي به تفصیل به راهکار شناختي اشاره نکرده است.
آيتالله مصباح يزدي در کتاب انسانشناسي در قرآن (1390) در پايان درس هشتم، در سه صفحه اشاراتي به نقش مبدأشناسي، معادشناسي و شناخت رابطه دنيا و آخرت در ترجيح اميال دارد.
کتاب روشهاي تربيت اخلاقي قرآن در الميزان (فقيهي، 1393)، طی بیست صفحه (317ـ326) درباره تعارض اميال و عوامل ترجيح يک ميل بر ديگري به اجمال بحث کرده است.
با عنايت به نقش تعيينکننده شناخت و معرفت در ترجيح يکي از اميال و فقدان بحثی مستوفا در اينباره، بر آن شديم ديدگاه قرآن کريم را با تکيه بر آراء و انديشههاي مفسر بزرگ اين کتاب علامه مصباح يزدي به شيوه مطالعه کتابخانهاي و روش «توصيفي و تحليلي» بررسي کنيم.
2. مفهومشناسی
1-2. شناخت
«شناخت» در لغت، به معناي «فهم، آگاهي، علم و دانش» است (ر.ک: عميد، 1363، ذيل واژه «شناخت») معادل انگليسي آن «cognition» و معادل عربي این کلمه «معرفت» است. اين واژه کاربردهاي متفاوتي دارد که عامترين مفهوم آن مساوي با مطلق علم و آگاهي و اطلاع است و گاهي به ادراکات جزئي اختصاص داده ميشود و زماني به معناي «بازشناسي» بهکار ميرود؛ چنانکه گاهي نیز به معناي «علم يقيني و مطابق با واقع» به کار ميرود (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۷۸، ج 1، ص 151ـ152).
علامه مصباح يزدي مفهوم «علم و شناخت» را به علت روشن و بديهي بودن، نهتنها نيازمند تعريف ندانسته، بلکه اساساً تعريف آن را امکانپذير نميداند؛ زيرا مفهوم واضحتري از علم و شناخت وجود ندارد که معرِّف آن واقع شود (ر. ك: مصباح يزدي، ۱۳۷۸، ج 1، ص 152).
2-2. ترجیح
«ترجيح» از ماده «رجح» در لغت به معناي «وزن کردن و سنجش سنگيني» است (ر.ک: فراهيدي، ۱۴۰۹ق، ذيل ماده «رجح») و در زبان فارسي به معناي «رجحان، برتري، تقدم، مزيت، اولويت، و فضيلت دادن کسي يا چيزي بر ديگري» آمده است (ر.ک: دهخدا، 1377، ذيل واژه «ترجيح دادن»).
اين واژه در علم فلسفه و اصول فقه در اصطلاح خاصي به کار رفته که به بحث ما مرتبط نيست. در اين پژوهش همان معناي لغوي، يعني «مقدم داشتن و رجحان دادن» را مدنظر داريم.
3-2. امیال
«اميال» جمع «ميل» در زبان عربي به معناي «عدول يا انحراف از وسط و ميانه به يکي از دو طرف و خروج از حالت اعتدال» است (ر.ک: ابنفارس، ۱۴۰۴ق، ج 5، ص 290؛ راغب اصفهاني، ۱۴۱۲ق، ج 1، ص 783؛ مصطفوي، ۱۳۶۸، ج 11، ص 248) و در زبان فارسي به معناي «رغبت، اشتها، انگيزه، محبت و انحراف آمده است (ر.ک: عميد، 1363، ذيل مدخل «ميل»).
«ميل» در مباحث انسانشناسي، از جمله کيفيات نفساني است که منشأ اراده و حرکت ارادي در انسان بوده و در صورت فقدان آن فعل اختياري و ارادي محقق نخواهد شد؛ همچنان که ميل به ارتزاق و تغذي هميشه در انسان وجود دارد، ولي اين ميل تحت شرايط خاص تحريک و تقويت ميگردد تا به اراده انسان منتهي شود (مصباح يزدي، ۱۳۸۴، ص 332؛ همو، ۱۳۸۸، ص 85).
3. شناختهاي بنيادين
ميتوان شناختهاي مؤثر در ترجيح اميال را به اعتبار متعلقاتش به شناخت مبدأ (خداوند)، شناخت معاد، شناخت راهنما و شناخت انسان تقسيم کرد (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۷۸، ج 1، ص 134). ما نيز به سبب ثمرات فراون اين تقسيم و نقش شناختهاي مطرح، آن را در ترجيح اميال از ديدگاه قرآن کريم بررسي ميکنیم:
1-3. نقش شناخت مبدأ در ترجيح اميال
اولين و مهمترين قسم از معارف بنيادين که اثرات تربيتي فراواني، از جمله در مسئله ترجيح اميال دارد، شناخت و آگاهي از مبدأ و سرچشمه هستي است (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۹۴، ج 2، ص 299) که در ادامه به بررسي نقش اين نوع شناخت در ترجيح اميال ميپردازيم.
شناخت مبدأ آفرينش در دو بخش «شناخت اسما و صفات» و نيز «شناخت افعال الهي» قابل بررسي است که به سبب گستردگي بحث، تنها به برخي از صفات الهي خواهيم پرداخت:
1-1-3. شناخت اسما و صفات الهي
انسان ذاتاً موجودي کمالجوست و به کمال و برتري علاقه دارد. بر اين اساس عشق حقيقى وي هميشه متوجه نوعى از کمال است. انسان هرگز عاشق نبود و کمبود نمىشود، بلکه همواره دنبال هستى و کمال مىگردد و به همين علت آن که هستى و کمالش از همه برتر است، از همه کس به عشق ورزيدن سزاوارتر است (ر.ک: مکارم شيرازي و ديگران، ۱۳۷۱، ج 1، ص 565).
انسان وقتي نسبت به اسما و صفات خداوند شناخت پيدا کرد و او را واجد کمالات و جمالات نامتناهي ديد، عشق به وي در او به وجود ميآيد؛ چنان که در حديث قدسي ميفرمايد: «مَنْ طَلَبنيوَجَدَني، وَ مَنْ وَجَدَني عَرَفَني، وَ مَنْ عَرَفَني أحَبَّني، وَ مَنْ أحَبنيعَشَقَني وَ مَنْ عَشَقَني عَشَقْتُه» (سمعاني، 1384، ص 701؛ فيض کاشاني، ۱۴۲۳ق، ص 366)؛ هر که مرا بخواهد ميیابد و هر که مرا بيابد ميشناسد و هر که مرا بشناسد دوستم میدارد و هر که مرا دوست بدارد عاشقم میشود و هر که عاشق من شود من نيز عاشق او میشوم.
انسان هنگامى که به وسيله قرآن و سيره و روايات اهلبيت خدا را بشناسد، به يقين بر اثر اين شناخت، قلبش نسبت به حضرت حق خاشع شده، محبت و عشق الهي در وي به وجود مىآيد و چون بهطور طبيعى هر عاشقی به دنبال رسيدن به وصال معشوق است، به جستوجوى راهي براي رسيدن به وصال برمىخيزد که تنها راه همراهي و همنشيني با معشوق، همرنگي و تشبه به اوست. انساني که محب خداوند شد خويشتن را در مقام ترجيح احدالاميال به سمت ميلي سوق ميدهد که موافق ميل و نظر محبوب باشد.
عشق به خداوند در سايه شناخت اسما و صفات الهي سبب ميشود انسان ميل به آسايش و راحتي را که در تزاحم با ميل خداخواهي و همکلامي با معشوق است، کنار بزند و به قصد عبادت، نيمههاي شب از بستر گرم و نرم خارج شود؛ چنانکه در سوره سجده ميخوانيم: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون» (سجده: 16).
چنانکه در روايت آمده است، عشق فراوان حضرت ابراهيم به خداوند متعال مورد آزمايش قرار گرفت و او در قبال شنيدن نام معشوق خود (خداوند) حاضر شد تمام دارايي و مال خود را ببخشد، بهگونهایکه علاقه به مال و زرق و برق دنيا کاملاً تحتالشعاع اين عشق و محبت حقيقي قرار گرفت (ر.ک: نراقی، ۱۳۷۸، ص 748).
از سوي ديگر شناخت اسما و اوصاف الهي مقدمه تمسک و استمداد از آنها هنگام تزاحم اميال و گرفتاري در مهالک است. هريک از اسما و صفات الهي اثر خاص خود را دارد؛ مثلاً کسي که اميال قلبي ناپسند دارد از خداوند به واسطه صفت «مقلب القلوب» استمداد نمايد، و يا انساني که ميل به چشمچراني دارد، ميتواند خداوند را به نام «ابصر الناظرين» و يا «خير حبيب و محبوب» بخواند.
قرآن کريم نيز در انتهاي بسياري از آيات، اسما و صفات الهي متناسب با موضوع مطرحشده در آن آيه را متذکر شده است که به ارتباط اسما با موضوع آيه اشاره دارد (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 8، ص 353؛ مکارم شيرازي و ديگران، ۱۳۷۱، ج 5، ص 137).
2-1-3. علم و آگاهي خداوند
با توضيحي که داده شد، شناخت اسما و صفات الهي نقش بسزايي در ترجيح اميال عالي بر داني دارد، با اين پيشفرض که نظام هستي (از جمله انسان) قائم به ذات خداوند است و تکامل انسان در سايه ارتباط با خداوند حاصل ميشود. حال که چنين است انسان وقتي به آگاهي خداوند به اسرار خويش شناخت پيدا کند و هميشه خدا را حاضر و ناظر بر رفتار و اعمال خويش ببيند و اين شناخت در جان وي نفوذ کند، در تزاحم اميال حيواني و متعالي، جانب اميال متعالي را ترجيح خواهد داد و گناه را ترک خواهد کرد.
قرآن کريم مکرر از اين شيوه استفاده کرده و فرموده است: «أَوَ لايعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يعْلَمُ ما يسِرُّونَ وَ ما يعْلِنُونَ» (بقره: 77) و نيز فرموده است: «إِنْ تُبْدُوا شَيئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکلِّ شَيءٍ عَليماً» (احزاب: 54؛ نیز ر.ک: بقره: 33، 234، 284؛ ابراهيم: 38و42؛ آلعمران: 180و98؛ يونس: 46).
آيات وحي اين شناخت حضرت يوسف نسبت به خداوند را سبب غلبه اميال انساني بر اميال حيواني برشمردهاند: «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيتَ لَک قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْواي إِنَّهُ لايفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْلا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ» (يوسف: 23ـ24).
بسياري از مترجمان در جمله «إِنَّهُ رَبِّي» ضمير را به عزيز مصر ارجاع دادهاند (ر.ک: طبرسي، ۱۳۷۲، ج 5، ص 341؛ مشکيني، ۱۳۸۱، ص 23؛ مکارم شيرازي و ديگران، ۱۳۷۱، ج 9، ص 368)، ولي علامه طباطبائي مرجع ضمير را همان اسم ظاهر «الله» ميداند که قبل از اين جمله آمده است (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 11، ص 125).
چون اين عبارت در مقام تعليل ايراد شده است، ميفهماند که علت امتناع حضرت يوسف توجه به مقام ربوبيت و اوصاف الهي است (همان، ص 120-121)؛ زيرا با توجه به عبارت آيه شريفه، ارتکاب فحشا که در نتيجه ترجيح ميل حيواني صورت ميگيرد، ظلم به نفس و منافي با کمال انساني است. گويي حضرت يوسف که نظارت و شهادت خداوند را بر خويشتن کاملاً درک ميکرد، ترجيح ميل داني را مانعي در رسيدن به فلاح و کمال انساني ميدانست و همين امر سبب عفت و امتناع ايشان ميگرديد.
3-1-3. غني مطلق بودن خداوند
قرآن کريم رابطه بين انسان و خداوند را رابطه فقير مطلق و غني محض ميداند. خداوند در سوره فاطر ميفرمايد: «ياأَيهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِي الْحَميدُ» (فاطر: 15). مفسران از اين آيه و همچنين از آيه 38 سوره محمد با توجه به معرفه آمدن «الفقراء» و «الغني» حصر را استفاده کرده و فقر مطلق را براي انسان و غناي محض را براي خداوند اثبات کردهاند (ر.ک: آلوسي، ۱۴۱۵ق، ج 11، ص 356؛ ر.ک: صادقي تهراني، ۱۴۰۳ق، ج 10، ص 286؛ ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 17، ص 33).
انساني که در برابر پروردگار عالم، خود را مستقل ببيند و براي خود شأني قایل شود و خود را مالک و صاحب اختيار امور ببيند و بعضي کمالات را نه از جانب خداوند، بلکه از جانب خويشتن بداند، با انساني که خود را فقير مطلق بيابد و مالک همه چيز عالم را خدا بداند و خدا را تنها مدبّر عالم هستي بشمارد، در مواجهه با تزاحم اميال، متفاوت عمل خواهند کرد. در شخص اخیر، گرايش به استقلال، خودبرتربيني، شهرت، تکبر و عُجب تضعيف ميشود و در تزاحم با اميال حيواني، اميال عالي ديگر را انتخاب خواهد کرد.
4. نقش شناخت معاد در ترجيح اميال
چون گاهي شناخت دقيق مقصد و معاد با بررسي ويژگيها و خصوصيات حيات دنيوي بهتر و کاملتر حاصل ميشود، در خلال مباحث شناخت معاد، اشاراتي به ويژگيهاي اين دنيا نيز ميکنيم:
شناخت دقيق معاد و مقصد، ميل به دنياگرايي و دنياخواهي را که خميرمايه تمام خطاهاست، به شدت تضعيف ميکند. از معصوم نقل شده است: «حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ کلِّ خَطِيئَه» (کليني، ۱۴۰۷ق، ج 2، ص 131)؛ محبت و علاقه به دنيا ريشه همه خطاهاست.
غالب اميال داني و پست انسان جنبه دنيوي دارد و کسي که فرجامشناسي دقيقی داشته باشد بسياري از اميال عالي را در تزاحم با اميال داني ترجيح خواهد داد. اميالي مانند حب مال، حب جان، ميل به شهوت، حب جاه و حب نفس در اين فرايند مغلوب خواهند شد. حتي اميالي مانند ميل به بقا و کمال نيز جَلوات خاصی خواهند داشت. کسي که تنها دنيا را ظرف زندگي و حيات انسان بداند، ميلي مانند ميل به بقا را تنها در اين موطن جستوجو ميکند: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» (بقره: 96). آيه شريفه با جمله «لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» علاوه بر وجود ميل به بقا در انسان، به برخي اهل کتاب اشاره دارد که به سبب دنياگرايي اين ميل را به دنيا اختصاص داده بودند و به گفته مفسران، مراد از حيات هزار ساله، زندگي طولاني و ابدي است؛ زيرا در آن زمان، آخرين عدد به لحاظ وضع، «هزار» بود و بيش از آن را با ترکيب هزارهزار و مانند آن بيان ميکردند (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 1، ص 229؛ طبرسي، ۱۳۷۲، ج 1، ص 323).
ولي کسي که معاد را خوب بشناسد براي آن بقای لايتناهي تلاش خواهد کرد و ميل به بقا در اين سراي فاني در او خاموش خواهد شد: «الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيهِ راجِعُونَ» (بقره: 156). جمله «إِنَّا إِلَيهِ راجِعُونَ» اشاره به اين نکته دارد که وقتی مؤمنان مصيبت ميبينند به علت شناختي که از آخرت داشتهاند و توجه دارند که حيات انساني در اين دنيا خلاصه نميشود، براي رسيدن به آن حيات ابدي مصایب را تحمل ميکنند: «وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيرٌ لِلَّذِينَ يتَّقُونَ أَ فَلاتَعْقِلُونَ» (اعراف: 169).
1-4. آگاهي از ارجحيت حيات اخروي
قرآن کريم در جايي که شناخت درست نسبت به مسير و مقصد وجود ندارد و در نتيجه انسان در ترجيح درست اميال دچار اشتباه ميگردد، ميفرمايد: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى» (اعلي: 16ـ17). خداوند در اين آيه شريفه ميل به کمالخواهي انسان را هدف گرفته، و او را به سمت کمال بهتر به لحاظ کمي و کيفي رهنمون ميسازد. چون عُقلا براي ترجيح يک لذت بر لذت ديگر، لذتي را انتخاب ميکنند که هم طولانيتر بوده و هم کيفيت آن بيشتر باشد، خداوند در اين آيه شريفه، اين دو مزيت سراي آخرت بر دنياي فاني را متذکر ميگردد تا ميل لذتجويي و کمالخواهي انسان را متوجه کاملترين آنها نمايد.
در سوره آلعمران نيز ابتدا تذکر ميدهد که ميل به جنس مخالف و فرزنددوستي و مالخواهي در وجود انسان قرار داده شده است، ولي بهتر از اين لذات و اميال در سراي آخرت وجود دارد: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ قُلْ أَأُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ» (آلعمران: 14ـ15).
در جاي ديگر اشاره ميفرمايد که ميل به راحتطلبي و رفاهجويي ممکن است راحتي و آسايش بهتر (قيامت) را نابود کند و در اين تزاحم اميال، اگر ترجيح نادرستي انجام گيرد گرفتاري ابدي در پي خواهد داشت: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لاتَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ» (توبه: 81). «ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ» (توبه: 38).
به فرموده قرآن کريم، مؤمن آلفرعون نيز قوم خود را که سخت علاقه و گرايش به دنيا داشتند، نصيحت کرد، آنها را به ناپايداري زندگي دنيا و ابدي بودن سراي آخرت متوجه ساخت و گفت: «يا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الاْخِرَةَ هِي دَارُ الْقَرَارِ» (غافر: 39).
اميرمؤمنان در روايتي زيبا به تزاحم بين ميل به دنيا و ميل به آخرت اشاره کرده، ميفرمايد: «إِنَّ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ. فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا، وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، وَ مَاشٍ بَينَهُمَا کلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَان» (نهجالبلاغه، 1414ق، ص 486)؛ دنيا و آخرت دو دشمن متفاوتند، و دو راه مختلف. پس کسى که دنيا را دوست داشت و مهرش را به دل جاى داد آخرت را دشمن داشت و با آن دشمنى نمود. دنيا و آخرت به منزله مشرق و مغربند، و رونده بين آن دو هر قدر به يکى نزديک شود از ديگرى دور مىگردد. اين دو در ناسازگارى با هم همانند دو هَوو هستند.
خلاصه اينکه زندگي دنيا در مقايسه با زندگي و لذتهاي آخرت، فاني است و به لحاظ کمي و کيفي ناچيز؛ ولي لذتهاي آخرتي بيشتر، ماندگارتر، کيفيتر و کمال¬آفرينترند. کسي که تصور ميکند زندگي منحصر در دنياست لذتهاي زودگذر دنيايي را معيار ترجيح قرار ميدهد و از کمال بهتر بازميماند.
2-4. آگاهي از بروز ملکات در قيامت
قرآن کريم روز قيامت را روز آشکار شدن ملکات و تکوّنات نفس ميداند: «يوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (طارق: 9). بزرگان و مفسران نيز به اين آيه شريفه استناد کرده، رستاخيز را روز ظهور و بروز ملکات نفساني به صورت باطني و حقيقي افراد قلمداد کردهاند (جوادي آملي، ۱۳۸۰، ج 4، ص 225؛ ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 16، ص383؛ موسوي خميني، ۱۳۷۹، ص 16).
از سوی دیگر علاوه بر اعمال، نيات انسان نيز در تشکيل ملکات نفساني مؤثر است. ازاينرو در روايتي، امام صادق بر محشور شدن مردم مطابق نيتهايشان در روز قيامت خبر ميدهند و ميفرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِياتِهِمْ يوْمَ الْقِيامَهِ» (کليني، ۱۴۰۷ق، ج 5، ص 20).
صدرالمتألهين با استناد به اين روايت، به تأثير اميال و گرايشهاي انسان بر ملکات نفساني و جلوه کردن آن در قيامت استدلال مينمايد (ر.ک: صدرالمتألهين، ۱۳۸۳، ج 1، ص 336)؛ زيرا حشر انسانها مطابق ملکات نفساني آنان است.
در روايات ديگري آمده است: کسي که به مالاندوزي يا خودبيني ميل دارد به شکل مورچه، و کسي که تمايلات شهواني دارد به شکل خوک... محشور ميگردد (ر.ک: صدوق، ۱۴۰۶ق، ص 222؛ حرعاملي، ۱۴۰۹ق، ج 15، ص 375؛ فيض کاشاني، ۱۴۱۵ق، ج 5، ص 275). برای نمونه، از پيامبر اکرم روايت شده است که فرمودند: «يُحْشَرُ الْمُتَكَبِّرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي خَلْقِ الذَّر» (حرعاملی، ۱۴۰۹، ج 15، ص 378)؛ متکبران در روز قيامت به صورت مورچه محشور ميشوند.
گذشت که حشر اخروي مطابق ملکات حاصل در نفس انسان است و صفت «تکبر» نفس آدمي را به صورت مورچه تکوين مينمايد. در سوره تکوير ميخوانيم: «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَت» (تکوير: 5). بعضي از مفسران و اهل نظر اين آيه شريفه را به معناي حشر بعضي انسانها به صورت حيوانات به سبب دارا بودن گرايشها و اميال حيواني دانستهاند (موسوی خميني، ۱۴۱۸ق، ج 2، ص 136؛ نیز ر.ک: صدرالمتألهين، ۱۳۶۱، ج 6، ص 128؛ فيض کاشاني، ۱۴۲۳ق، ص 464).
اميال و گرايشهایي مانند خودبرتربيني و خودپسندي نیز در قيامت بروز دارد و انسان در آن سرا چنين گرايشهایي را به همراه خواهد داشت. خداوند در قرآن کريم از قول اهل جهنم ميفرمايد: «وَ نادَوْا يا مالِک لِيقْضِ عَلَينا رَبُّک قالَ إِنَّکمْ ماکثُونَ» (زخرف: 77). آيتالله جوادي آملي اين آيه را نظير قول بنياسرائيل خطاب به حضرت موسي ميداند که در چند جا از عبارت «اُدْعُ لَنا رَبَّکَ» استفاده کردند (ر.ک: بقره: 61، 68، 69،70؛ اعراف: 134؛ زخرف: 49؛ مائده: 34). آنها به علت وجود ملکه تکبر و غرور، هنگام درخواست و خواهش، با حالت غرور و تکبر ميگفتند: «رَبَّکَ» (خدايت). اهل جهنم نيز به سبب وجود همين اميال رذل و دني، با وجود درک ربوبيت مطلق خداوند، هنگام استمداد و التماس، به جاي «ربنا» از عبارت «ربک» استفاده ميکنند (ر.ک: جوادي آملي، ۱۳۸۰، ج 4، ص 230و636؛ ج 5، ص 193). بنابراين توجه به اين نکته که اميال در کيفيت زندگي ابدي تأثيرگذار خواهند بود، عامل شناختيِ مهمي در ترجيح اميال عالي در تزاحم اميال حيواني و پست به شمار میرود.
3-4. آگاهي از تجسم اعمال در قيامت
آگاهي از اين مطلب که هر عملي ـ چه بزرگ و چه کوچک ـ در قيامت در مقابل انسان قرار خواهد گرفت، نقش بسزايي در ترجيح اميال عالي بر داني خواهد داشت. قرآن کريم در آيات فراواني به مسئله «تجسم اعمال» اشاره کرده که مقتضاي حال بسياري از آن آيات، انذار به انسانها درخصوص تعديل اميال حيواني است. تجسم اعمال به رابطه تکويني ـ نه اعتباري ـ بين اعمال و پاداش و عقاب اشاره دارد. قرآن کريم از قول لقمان به فرزندش ميفرمايد: «يا بني إِنَّها إِنْ تَک مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکنْ في صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطيفٌ خَبير» (لقمان: 16).
آيه شريفه ميفرمايد: عمل انسان اگرچه در کوچکي به اندازه دانة خردلي باشد، خداوند عين همان عمل را (يأْتِ بِهَا) در قيامت حاضر خواهد کرد. در سوره آلعمران نيز آمده است: «يوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» (آلعمران: 30). اين آيه نيز تصريح ميکند که هر نفسي در قيامت عين اعمال خوب و بد خويش را مييابد و با آن مواجه ميشود. در اين آيات و ساير آيات مشابه (ر.ک: کهف: 49؛ نساء: 10؛ زلزال: 7ـ8) سخني از مواجهه با نتيجه و ثمره عمل به ميان نيامده، بلکه به رويارويي و مواجهه انسان با خودِ عمل اشاره شده است.
از سوی دیگر در فرهنگ قرآن کريم و روايات معصومان «عمل» تنها به عمل جوارحي اطلاق نشده، بلکه مفهومی عام دارد که اعمال جوانحي و اميال انسان را نيز شامل ميشود. برای نمونه در آيه 283 سوره بقره ميخوانيم: «وَ لاتَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ». خداوند در این آیه اثم و فجور را بهمثابه يک عمل، به قلب نسبت داده است.
در روايت نبوي نيز آمده است: «مَا مِنْ عَمَلٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى رَسُولِهِ مِنَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ الرِّفْقِ بِعِبَادِهِ، وَ مَا مِنْ عَمَلٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْإِشْرَاكِ بِاللَّهِ تَعَالَى وَ الْعُنْفِ عَلَى عِبَادِه» (مجلسي، ۱۴۰۳ق، ج 72، ص 54). عملي نزد خدا و رسولش محبوبتر از ايمان به خدا و مدارا با بندگانش نيست، عملي مبغوضتر نزد خدا از شرک به خدا و سختگيري بر بندگانش نيست و ـ چنانکه پيداست ـ شرک مانند ايمان، يک عمل جوانحي است و در باور و اعتقاد مشرک، خداي ديگري شريک خداي واحد است.
در روايتي ديگر امام صادق در باب تجسم اعتقادات و گرايشهای انسانها در سراي ديگر فرمودند: در عالم قبر انسان خوشرويي وارد قبر شده، متوفي از او ميپرسد: تو کيستي؟ او پاسخ ميدهد: «أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ الَّذِي كُنْتَ عَلَيْه»؛ من اعتقادات نيکوي تو هستم که بدان پايبند بودي. براي عدهاي نيز انسان زشترويي وارد قبر ميشود که تا آن وقت بدتر از او نديده بود. از او سؤال ميکند: تو کيستي؟ جواب ميدهد: «رَأْيُكَ الْخَبِيث»؛ من اعتقادات و گرايشهای ناپاک تو هستم (ر.ک: کليني، ۱۴۰۷ق، ج 3، ص 242).
همچنين ابوعمر زبيري ميگويد: به امام صادق عرض کردم: أَيُّهَا الْعَالِمُ، أَخْبِرْنِي أَيُ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ؟ قَالَ: «مَا لَايَقْبَلُ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا بِهِ». قُلْتُ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ: «الْإِيمَانُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ أَعْلَى الْأَعْمَالِ دَرَجَةً وَ أَشْرَفُها» (کليني، ۱۴۰۷ق، ج 2، ص 33) اى عالم، به من خبر ده كداميك از اعمال نزد خدا فضيلتش بيشتر است؟ فرمودند: آنچه خدا عملى را جز به آن نپذيرد. گفتم: آن چيست؟ فرمودند: ايمان به خدایى كه جز او شايسته پرستش نيست، عاليترين درجه و شريفترين مقام است.
طبق اين روايات، اعتقادات و تمايلات قلبي نيز عمل محسوب شده، در ترازوي عدل الهي مورد سنجش و حساب و کتاب قرار ميگيرد و در سراي آخرت مانند اعمال جوارحي متجسم ميشوند. کسي که به چنين معرفت و شناختي برسد، در تقابل تمايلات حيواني و انساني، جانب تمايلات انساني و الهي را بيشتر مد نظر و عنايت قرار خواهد داد.
4-4. آگاهي از ثواب و عقاب اخروي
قرآن کريم براي اينکه اميال داني انسان طغيان نکند، دایم مرگ و قيامت را ذکر کرده (ثلث آيات قرآن) و ثواب و عقابهاي آنجا را به انسان يادآوري مينمايد. خداوند در سوره مبارکه «ص» عاقبت کساني را که مطيع اميال و هوسهاي نفساني خويش گشتهاند، عذابی دردناک بيان کرده است: «وَ لاتَتَّبِعِ الْهَوى فَيضِلَّک عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يوْمَ الْحِسابِ» (ص: 26).
همچنين قرآن در آيات متعددي به انسان ميآموزد که اگر چند روزى در دنيا فشار و ناراحتى حاصل از مديريت اميال را تحمل نمود، پاداشي به مراتب باارزشتر در قيامت در انتظار اوست: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» (تغابن: 16).
در آيه ديگری راجع به لذت و پاداش اخروي ميفرمايد: «وَ فيها ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْينُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ» (زخرف: 71).
در ماجراي جدال حضرت موسي و ساحران فرعون نيز سحره از سوي فرعون تهديد به مجازات و مرگ شدند، ولي توجه به غفران الهي و اجر و پاداش در سراي باقي موجب شد ميل به آسايش و رفاه در دنياي فاني مغلوب شده، آسايش ابدي را برگزينند. قرآن کريم پاسخ سحره به فرعون را در چند آيه اينگونه نقل ميکند: «قالُوا لا ضَيرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُون إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِين» (شعراء: 50ـ51).
همچنين قرآن کريم از قول همسر فرعون که بين ارضای ميل به نعمتهاي دنيوي در کنار فرعون و رفاهطلبي و آسايش و ميل به کمالات معنوي و اخروي قدرت اختيار داشت، ميفرمايد: توجه به قيامت و نعمات بهشتي موجب شد دنياطلبي ايشان رنگ باخته، خداوند را مدنظر داشته باشد: «قالَت رَبِّ ابن لِي عِنْدَک بَيتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (تحريم: 11).
علامه طباطبائي ذيل اين آيه ميفرمايد: همسر فرعون با اينکه تمام لذات و امکانات رفاهي يک انسان را در کنار فرعون ميتوانست داشته باشد، ولي در عين حال، جوار رحمت پروردگار را بر همه چيز ترجيح داد و چشم بر تمام لذایذ دنيا بست و بر ايمان خود استقامت ورزيد و قرب الهي را به دست آورد (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 19، ص 344).
اميرمؤمنان به نقل از رسول اكرم میفرماید: «إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَات» (نهجالبلاغه، ۱۴۱۴ق، ص 251)؛ بهشت با سختىها پيچيده، و دوزخ با شهوات آميخته است؛ يعني کسي که طالب بهشت است بايد سختي و مشقت چشمپوشي بر اميال داني را به جان بخرد و کسي که بيمهابا اين اميال حيواني را ترجيح دهد و سراغ شهوات خويش رود، سرانجام به آتش جهنم خواهد افتاد.
پيامبر اکرم نيز ياد مرگ را بهمثابه عامل از بين برنده لذتها و اميال پست بيان کرده و فرمودهاند: «اذْکرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ». قِيلَ: وَ مَا هُوَ، يا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «الْمَوْت» (منسوب به امام صادق، ۱۴۰۰ق، ص 171)؛ از بين برنده لذتها را ياد کنيد. سؤال شد: آن چيست، يا رسولالله؟ فرمودند: مرگ. نيز آن حضرت فرمودند: «لَا خَيرَ فِي لَذَّةٍ بَعْدَهَا النَّار» (صدوق، ۱۳۷۶، ص 498)؛ در لذتي که عاقبتش آتش است، خيري نيست.
5. نقش شناخت راهنما در ترجيح اميال
از ديگر شناختهايي که انسان را در بزنگاه تزاحم اميال کمک ميکند تا گرايش و ميل متعالي را برگزيند، شناخت راهنما و حجت الهي است. خداوند هيچگاه زمين را از وجود اين راهنما خالي نگذاشته است تا انسانها تحت تربيت و تعليم ايشان مسير سعادت و هدايت را طي کرده، در لجنزار حيوانيت و توحش فرو نروند. اما بسيارند افرادي که قدر اين نعمت بزرگ را ندانسته، به تبعيت از هواهاي نفساني و اميال حيواني، با تعاليم و رهنمودهاي اين هاديان به مخالفت پرداخته و نهتنها کسب معرفت و هدايت نکردهاند، بلکه آنان را تکذيب و يا به قتل رساندهاند: «أَ فَکلَّما جاءَکمْ رَسُولٌ بِما لاتَهْوى أَنْفُسُکمُ اسْتَکبَرْتُمْ فَفَريقاً کذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُونَ» (بقره: 87).
اگر بگوييم علت بعثت انبيا اين بوده که اميال انسانها را تعديل نمایند تا در انتخاب و رفتار عملي راه درست را برگزينند سخني به گزاف نگفتهايم. آيتالله جوادي آملي در اينباره مينویسد:
کاربرد واژه «بَعْث» در جايي است که فردِ خوابيده بيدار شود، يا شخص نشسته برخيزد. انسانها هنگام ورود به صحنه قيامت، گويا از خواب بيدار شدهاند. ازاينرو ميپرسند که چه کسي ما را از خوابگاه برزخيمان برانگيخت؟ «مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا» (يس: 52). انسانِ تهي از دين و وحي الهي خواب است و بعثت انبيا و آمدن وحي الهي عامل بيداري اوست؛ يعني هنگام امتثال دستورهاي ديني بيدار ميشود. تنها انبياي الهي بيدارند و با کتاب خدا و نداي توحيد، مردم را از خواب شهوت و خواهشهاي نفساني بيدار ميکنند (جوادي آملي، ۱۳۸۰، ج 10، ص 392).
شايان ذکر است که در فرهنگ قرآني و متون ديني، بهویژه در آموزههاي مکتب تشيع، مصداق راهنما و پيشوا منحصر در شخص پيامبران نيست و امامان معصوم و عالمان رباني را نيز شامل ميشود (ر.ک: ابنشعبه حراني، ۱۳۶۳، ص 438؛ جوادي آملي، ۱۳۸۹، ج 1، ص 339).
1-5. شناخت جايگاه راهنما
آگاهي از جايگاه و شأنيت راهنمايان، انسان را به اين نکته رهنمون ميسازد که براي تعديل بسياري از خواهشهاي نفس، ميتواند دست به دامن اين ذوات مقدس شده، از آنان بطلبد. قرآن کريم دستور داده است: هنگام عرض حاجت به درگاه الهي، واسطهاي مهيا کنيد: «وَ ابْتَغُوا إِلَيهِ الْوَسيلَة» (مائده:35). در آيات متعددي از قرآن کريم به نقش وساطت انسان کامل در دريافت فيض و نعمت ـ اعم از مادي و معنوي ـ اشاره شده است (ر.ک: بقره: 61؛ يوسف: 93و97؛ نساء: 64).
انساني که اسير تمايلات نفساني خويش است، پس از شناخت و معرفت به مقامات اولياي الهي و جايگاه آنان در نظام تکوين، ميتواند با استمداد از آنان، در تزاحم بين اميال عالي و داني انتخاب درستي داشته باشد.
2-5. آگاهي از شاهد بودن راهنما
قرآن کريم و روايات اهلبيت اعمال و افکار و نيات انسانها را در منظر خداوند، پيامبر اکرم و ائمه اطهار ميدانند: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيرَى اللَّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» (توبه: 105؛ نیز ر.ک: بقره: 143؛ يس: 12). در روايات متعددی از معصوم نقل شده است که مراد از «مؤمنون» در آيه شريفه ما اهلبيت هستیم (ر.ک: حويزي، ۱۴۱۵ق، ج 2، ص 262ـ264).
انسان گاهي هنگام ترجيح يک ميل داني بر يک گرايش متعالي، ممکن است از خودش خجالت نکشد، ولي اگر بداند در آن هنگام شخص ديگري ـ ولو کودک غيرمميز ـ حاضر و ناظر بر اعمال اوست، آن عمل مرتبط با ميل داني را انجام نخواهد داد (ر.ک: مجلسي، ۱۴۰۳ق، ج 95و84.). آگاهي از اينکه راهنمايان شاهد بر اعمال و نيات و اميال انسان هستند، هنگام ترجيح يک ميل حيواني بر ميل انساني موجب شرم انسان ميشود.
در روايتي نقل شده است: امام رضا يکي از صحابه خويش به نام بزنطي را به منزل دعوت کردند و پس از تفقد و پذيرايي از او، انديشههايي به ذهن بزنطي خطور کرد. امام که به خطورات قلبي و گرايشهای نفساني کاملاً احاطه دارند، بلافاصله نسبت به اين برداشت ناصحيح به وي تذکر دادند (ر.ک: مجلسي، ۱۴۰۳ق، ج 49، ص 269).
اين روايات که تعداد آنها کم نيست، به وضوح نشان ميدهند که معصومان علاوه بر علم به اعمال و رفتار انسانها، از نيات و خواستهاي دروني آنان نيز اطلاع دارند. توجه به چنين مطلبي براي کنار گذاشتن هر گرايش پستي کافي است.
3-5. آگاهي از تعاليم راهنما
شايد بتوان مسئله تعليم و تکامل عقلاني را اصليترين غرض رسالت رسولان الهي قلمداد کرد. انسان زمانيکه با اين پيشوايان و نمايندگان الهي آشنا شود و شناخت کافي حاصل کند، بالتبع با تعاليم و دستورات آنان نيز آشنايي پيدا خواهد کرد و تحت تعليم و تربيت تعاليم و معارف آنان قرار خواهد گرفت. اين تعليم و تربيت عقل انسان را شکوفا کرده، چشمان انسان را در ترجيح اميال عالي باز خواهد نمود و به انتخاب آگاهانه کمک ميرساند.
قرآن کريم تعليم کتاب و حکمت و تزکيه نفس را براي خروج از ضلالت و گمراهي انسانها، از جمله شئون رسول اكرم ميداند: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يتْلُوا عَلَيهِمْ آياتِهِ وَ يزَکيهِمْ وَ يعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ» (جمعه: 2). گمراهي نتيجه پيروي از گرايشهای پست بوده و در نقطه مقابل، تزکيه و پاکسازي نفس از آلودگيها نتيجه گزينش اميال متعالي است.
بنياسرائيل که روزگاراني را با پيغمبري اولوالعزم سپري کرده و معجزات فراواني مشاهده نموده و در زمره مؤمنان به آن حضرت قرار گرفته بودند، به محض اينکه چند روزي هادي و راهنما را از دست دادند، گرايشهای متفاوت بر آنان غالب شد و به گوسالهپرستي و دنياطلبي روي آوردند. قرآن کريم نيز علت اين گوسالهپرستي و دنياخواهي سامري را غيبت هادي و راهنما در بين مردم بيان ميکند: «وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ» (بقره: 51)؛ «قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَک مِن بَعْدِک وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِىُّ» (طه: 85)؛ «قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيهِ عاکفِينَ حَتَّى يرْجِعَ إِلَينا مُوسى» (طه: 91).
6. نقش شناخت انسان در ترجيح اميال
پس از شناخت مبدأ، معاد و راهنما، لاجرم بايد به شناخت انسان بهمثابه موضوع اصلي اين مسائل و رونده اين مسير پرداخت. برخي از بزرگان انسانشناسي را امري ضروري و بينياز از دليل و برهان ميدانند. علامه مصباح يزدي ميفرمايد:
براى موجودى که فطرتاً داراى حب ذات است، کاملا طبيعى است که به خود پردازد و درصدد شناخت کمالات خويش و راه رسيدن به آنها برآيد. پس درک ضرورت خودشناسى، نيازى به دليلهاى پيچده عقلى يا تعبدى ندارد (مصباح يزدي، ۱۳۸۶، ص 8).
اهلبيت نيز مکرر بر ضرورت معرفت نفس و خودشناسي تأکيد کردهاند. حضرت علي ميفرمايند: «أَفْضَلُ الْمَعْرِفَةِ مَعْرِفَةُ الْإِنْسَانِ نَفْسَه» (تميمي آمدي، ۱۳۶۶، ص 232)؛ بالاترين معارفْ خودشناسي است. همچنين فرمودهاند: «مَنْ لَمْ يعْرِفْ نَفْسَهُ بَعُدَ عَنْ سَبِيلِ النَّجَاةِ وَ خَبَطَ فِي الضَّلَالِ وَ الْجَهَالاتِ» (همان، ص 233)؛ کسى که خود را نشناسد از طريق نجات دور مىشود و در گمراهى و جهل گرفتار مىآيد.
علامه طباطبائي درباره ضرورت معرفت نفس ميگوید: قرآن قاطعانه ميفرماید که تنها راه رسيدن انسانها به اين هدف (تطهير الهي) اين است که نفس انسان را به انسان بشناساند. بدينروی انسان را از حيث علم و عمل تربيت ميکند. از حيث علم، به اين صورت که حقايق مربوط به او را از مبدأ و معاد و آنچه در اين بين است به او تعليم دهد، تا هر آنچه که در واقعيت عالم با نفس او مرتبط است، بشناسد و به معرفت حقيقي دست يابد (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 3، ص 58).
1-6. شناخت کرامت انسان؛ مانع از ترجيح اميال پست
انسان در بين مخلوقات، جايگاه منحصربهفردي دارد که او را بر بیشتر موجودات برتري داده است (ر.ک: اسراء: 70)؛ چنان برتري که خداوند فقط پس از خلقت او، خويشتن را مدح نموده است. (ر.ک: مؤمنون: 14). قرآن کريم در آيات متعددي به کرامت و شرافت ذاتي و اکتسابي انسان اشاره کرده است و او را خليفه الهي (ر.ک: بقره: 30)، مسجود ملائکه (ر.ک: بقره: 34؛ اعراف: 11؛ اسراء: 61؛ کهف: 50؛ طه: 116)، حامل امانت الهي(ر.ک: احزاب: 72)، برخوردار از روح الهي (ر.ک: حجر: 29؛ ص: 72)، برخوردار از فطرت الهي(ر.ک: روم: 30)، شايسته تعلم اسما (ر.ک: بقره: 31)، مسلط بر جهان جهان هستي (ر.ك: ابراهيم: 33؛ نحل: 12؛ حج: 65؛ جاثيه: 13) مينامد که قابليت عروج تا اعلاعليين را داراست.
درواقع گويي بيان اين آيات مشوقي است براي انسان که در هنگام مواجهه با خواستههاي پست و حيواني مراقب شأن و جايگاه خويش باشد. از سوي ديگر قرآن کريم ميفرمايد کسي که توجهي به اميال و خواستهاي پست خويش نداشته باشد و هرچه را که جنبه حيوانياش خواست برگزيد، چنین انسانی نهتنها راهي به اعلا عليين ندارد، بلکه در اسفلالسافلين بوده و از حيوانات نيز پستتر است (ر.ک: اعراف: 179؛ فرقان: 44).
رسد آدمى به جايى که بجز خدا نبيند
بنگر که تا چه حدّ است مقام آدميت
اگر اين درنده خويى ز طبيعتت بميرد
همه عمر زنده مانى به روان آدميت
طيران مرغ ديدى تو ز پاى بند شهوت
به در آى تا ببينى طيران آدميت
(سعدي، بيتا، غزل 18)
اساساً وقتي انسان خويش را به خوبي شناخت و در معرفت نفس موفق بود، درمييابد که نفس شريف و با عظمت خويش را بايد به چه زينتهايي آراسته گرداند و از جمله خواستههای پست که مغاير با ذات کريم و نفيس اوست، دوري بجويد. خداوند در سوره توبه خطاب به مؤمنان مىفرمايد: «أَرَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ» (توبه: 38). يعنى تو انسان هستى و شخصيت تو بسيار بالاتر از دنياست. پس خود را به دنيا نفروش و اسير خواستههايي نباش که تو را خوار کند.
از سوي ديگر اگر انسان خويشتن را به خوبي نشناخت و عظمت خويش را درک نکرد و خود را حقير و پست يافت، در تزاحم بين اميال داني و عالي نيز جانب گرايشهای پست را گرفته، گوهر گرانبهاي وجودش را در لجنزار اميال و خواستهاي پست آلوده ميسازد. قرآن کريم علت اطاعت قوم فرعون از او را تحقير و تضعيف کرامت انساني آنان عنوان ميکند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ» (زخرف: 54).
امام هادي در روايتي اشاره ميکند که انسان کمشخصيت و حقير ممکن است تمام خواستههاي نفساني خويش را اجابت نموده، دست به هر کاري بزند: «مَنْ هَانَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فَلَاتَأْمَنْ شَرَّهُ» (ابنشعبه حراني، ۱۳۶۳، ص 483)؛ هر که براى خود شخصيت و ارزشى قائل نميشود، از گزندش آسوده مباش.
اميرمؤمنان نيز ميفرمايند: «وَ أَکرِمْ نَفْسَک عَنْ کلِّ دَنِيةٍ وَ إِنْ سَاقَتْک إِلَى الرَّغَائِبِ، فَإِنَّک لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِک عِوَضاً وَ لَاتَکنْ عَبْدَ غَيرِک وَ قَدْ جَعَلَک اللَّهُ حُرّاً» (نهجالبلاغه، ۱۴۱۴ق، ص 401)؛ نفس خود را از هرگونه پستى بازدار، هر چند تو را به اهدافت رساند؛ زيرا نمىتوانى به اندازه آبرويى که از دست مىدهى بهايى بهدست آورى. برده ديگرى مباش، که خدا تو را آزاد آفريده است.
در شرح قسمت پاياني اين روايت گفته شده که «بنده ديگري بودن» معناي عامي دارد که شامل بندگي اميال و غرايز نفساني و تن دادن به خواست آنها نيز ميشود (ر.ک: جوادي آملي، ۱۳۸۷، ص 155).
2-6. شناخت ويژگيهاي انسان
سرشت انسان به گونهاي است که بسياري از گرايشها در او به وديعه گذاشته شده است. اگر شناخت و معرفت انسان نسبت به ويژگيهاي خويش کامل گردد و کارکردهاي آن را به خوبي بشناسد، هنگام تزاحم اميال پست و عالي، درمييابد که کداميک از خواستها و تمايلات برخاسته از شهوت و جنبه حيواني بوده و کداميک ناشي از جنبه انساني است.
برای نمونه، قرآن کريم انسان را داراي نفسي ميداند که بسيار به زشتيها و پليديها ميل دارد: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» (يوسف: 53). پيامبر اکرم ميفرمايند: «أَعْدَى عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِي بَينَ جَنْبَيک» (ورامبن ابيفراس، ۱۴۱۰ق، ج 1، ص 59). دشمنترين دشمنانت نفس توست که در درونت قرار دارد. روشن است که هر کس نفس خود را نشناسد و از وجود اين فعاليتها و دشمنان بىخبر باشد، شبيه کسى است که گرداگرد او را دشمن گرفته، اما او از وجود آنان غافل و بىخبر است؛ طبيعى است که چنين کسى خود را آماده مقابله با دشمن نمىکند و بسياري از اميال و خواستهاي اين دشمن را سخنان دوستانه و خيرخواهانه تلقي مينمايد.
اميرمؤمنان میفرمایند: «أَکرِهْ نَفْسَک عَلَى الْفَضَائِلِ؛ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيهَا» (تميمي آمدي، ۱۳۶۶، ص 317)؛ خودت را به خوبيها وادار کن که همانا رذایل موافق طبع و ميل توست.
قرآن کريم کارکرد نفس اماره را به گونهاي ميداند که امور زشت را براي انسان تزيين کرده تا اميال انساني به آن سمت سوق پيدا کند. در ماجراي قتل هابيل توسط برادرش قرآن کريم ميفرمايد: «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَه» (مائده: 30). با توجه به اينکه که فاء تفريع بر سر فعل «قتل» آمده است، اشاره دارد به اينکه قتل نفس و برادرکشي به علت تطويع و تزيين نفس است (ر.ک: اعراف: 179؛ فرقان: 44). قرآن کريم نظير اين زيبانمايي نفس را نسبت به عمل قبيح، درباره فعل برادران حضرت يوسف و سامري نيز به كار برده است (ر.ک: يوسف: 18و83؛ طه: 96).
از ديگر ويژگيهاي ذاتي نفس انسان که قرآن کريم بدان اشاره ميکند تا در تزاحمات اميال بدان توجه داشته باشيم، حرص انسان و ميل شديد او به اموال دنياست: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» (معارج: 19)؛ «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيرِ لَشَديدٌ» (عاديات: 8) «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر: 20).
در روايتي نبوي آمده است: «يشِيبُ بْنُ آدَمَ وَ يشُبُّ فِيهِ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الْامَل» (فيض کاشاني، ۱۴۰۶ق، ج 5، ص 890)؛ انسان پير مىشود، اما دو صفت در او جوان مىگردند: حرص و آرزوهاى طولانى.
روشن است که وقتي انسان طبيعت حريص خويش را شناخت در تصميمگيري هنگام تزاحم اميال دنيوي و اميال اخروي، اين ويژگيها را لحاظ ميکند. شيطان نيز با توجه به شناختي که از اين ويژگيهاي ذاتي انسان داشت و از وجود ميل به بقا و ميل به قدرت بيزوال در وي آگاه بود، اقدام به فريب آدم نمود و شروع به تحريک اين ميل کرد: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى» (طه: 120).
نتيجهگيری
1. بخشي از شناختهاي انسان شناختهاي بنيادين است که بر حسب متعلقاتش به مبدأشناسي، معادشناسي، راهنماشناسي و انسانشناسي قابل تقسيم است.
2. انسان با شناخت دقيق اسما و صفات الهي، تمسک به اين اسما، شناخت دقيق رابطه بين خالق و مخلوق و در نتيجه افزايش محبت به خداوند هنگام تزاحم اميال، انتخاب صحيحتري خواهد داشت.
3. وقتي انسان به آگاهي خداوند به اسرار نهان خويش شناخت پيدا ميکند، در تزاحم اميال حيواني و متعالي، جانب اميال متعالي را ترجيح خواهد داد و گناه را ترک خواهد کرد.
4. انساني که خداوند را مالک همه چيز عالم بداند، در مواجهه با اميال مزاحم سعادت اخروي، متفاوت عمل خواهد کرد.
5. شناخت ماهيت و ويژگيهاي زندگي اخروي و به تبع آن، مقايسهاش با حيات دنيوي بسياري از اميال داني را تضعيف خواهد نمود.
6. شناخت کيفيت حشر و مواجهه با اعمال در قيامت و آگاهي نسبت به ثواب و عقاب الهي سبب ترجيح اميال عالي متناسب با آن عالم خواهد شد.
7. آگاهي از جايگاه راهنمايان دين، معرفت به تصرفات تکويني ايشان و آگاهي از تعاليم آنان، زمينه ترجيح اميال عالي را براي انسان فراهم مينمايند.
8. آگاهي از نظارت و شهادت انسان کامل بر گرايشهای انسان و شناختي که مولد محبت به ايشان است، سبب تقويت اميال انساني و تضعيف اميال حيواني ميگردد.
9. انسانشناسي به گونه کسب آگاهي نسبت به کرامت انساني و نيز دانشافزايي نسبت به ويژگيهاي ذاتي انسان، نقش قابل توجهي در هنگام تزاحم بين اميال ايفا مينمايد.
- نهجالبلاغه، 1414ق، تصحيح صبحي صالح، قم، هجرت.
- آقايي، اميدعلي، 1397، راهکارهاي قرآن در تزاحم اميال، پاياننامه كارشناسي ارشد، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- آلوسی، محمودبن عبدالله، ۱۴۱۵ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، لبنان، دار الکتب العلميه.
- ابنشعبه حراني، حسنبن علي، ۱۳۶۳، تحف العقول عن آل الرسول، چ دوم، قم، جامعة مدرسين.
- ابنفارس، احمد، ۱۴۰۴ق، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
- تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمد، ۱۳۶۶، تصنيف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- جوادي آملي، عبدالله، ۱۳۸۰، تفسير تسنيم، قم، اسراء.
- ـــــ ، ۱۳۸۷، حکمت علوي، چ پنجم، قم، اسراء.
- حرعاملی، محمدبن حسن، ۱۴۰۹ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة آلالبیت.
- حويزي، عبدعليبن جمعه، 1415ق، تفسير نورالثقلين، چ چهارم، قم، اسماعيليان.
- خمینی، سیدمصطفی، ۱۴۱۸ق، تفسیر القرآن الکریم، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
- دهخدا، علياکبر، ۱۳۷۷، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
- راغب اصفهانی، حسینبن محمد، ۱۴۱۲ق، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامیه.
- سعدي، مصلحبن عبدالله، بيتا، غزليات سعدي، تهران، نشر مرکز.
- سمعانى، احمد، 1384، روح الارواح فى شرح اسماء الملک الفتاح، چ دوم، تهران، علمى و فرهنگى.
- صادقی تهرانی، محمد، ۱۴۰۳ق، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، چ دوم، قم، فرهنگ اسلامی.
- صدرالمتألهين، ۱۳۶۱، تفسير القرآن الكريم، چ دوم، قم، بیدار.
- ـــــ ، 1383، شرح اصول الكافي، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
- صدوق، محمدبن علی، ۱۳۷۶، الامالي، چ ششم، تهران، کتابچي.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1390ق، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- طبرسی، فضلبن حسن، ۱۳۷۲، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
- طوسي، محمدبن حسن، 1407ق، تهذيب الاحکام، چ چهارم، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
- عميد، حسن، 1363، فرهنگ فارسي، تهران، اميرکبير.
- فراهيدي، خليلبن احمد، 1409ق، کتاب العين، قم، هجرت.
- فقيهي، سيداحمد، 1393، روشهاي تربيت اخلاقي قرآن در الميزان، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- فيض کاشاني، ملامحسن، 1406ق، الوافي، اصفهان، کتابخانه امام اميرالمؤمنين.
- ـــــ ، 1423ق، الحقائق في محاسن الأخلاق؛ قرة العيون في المعارف و الحكم؛ مصباح الأنظار، چ دوم، قم، دار الكتاب الاسلامي.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الکافي، چ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- گرمابي، هابيل، 1392، مديريت ميلهاي انسان در قرآن با تأکيد بر ديدگاه آيتالله مصباح، پاياننامه کارشناسي ارشد، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، چ دوم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- مشکینی، علی، ۱۳۸۱، ترجمه قرآن، چ دوم، قم، الهادي.
- مصباح يزدي، محمدتقي، ۱۳۷۸، آموزش فلسفه، تهران، اميرکبير.
- ـــــ ، ۱۳۸۴، به سوی خودسازی، چ چهارم، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- ـــــ ، 1386، خودشناسي براي خودسازي، چ سيزدهم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1390، انسانشناسي در قرآن، چ سوم، قم، مؤسسة آموزشي پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1394، پند جاويد، چ پنجم، قم، مؤسسة آموزشي پژوهشي امام خميني.
- مصطفوی، سیدحسن، ۱۳۶۸، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مکارم شيرازي، ناصر و ديگران، ۱۳۷۱، تفسير نمونه، چ دهم، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- منسوب به امام صادق، 1400ق، مصباح الشريعه، بيروت، اعلمي.
- موسوی خمینی، سیدروحالله، ۱۳۷۹، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چ هفتم، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمیني.
- نراقی، محمدمهدى، ۱۳۷۸، معراج السعاده، چ ششم، قم، هجرت.
- ورامبن ابيفراس، مسعودبن عيسي، 1410ق، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، قم، مکتبه فقيه.