نقش محمد بن مسعود عیاشی و تفسیر وی در صیانت از حدیث شیعه

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
آشنايي با منابع علمي در هر حوزه دانشي از اولين پيشنيازهاي کار پژوهش است. پژوهش در قرآن نيز از اين امر مستثنا نيست. از جمله منابع تفسير قرآن، رواياتي است که از معصومان نقل شده و در منابع روايي گردآمده است. تفسير عياشي از آثاري است که از منابع روايي تفسير قرآن محسوب ميشود.
نوشتار حاضر به اين پرسش پاسخ ميدهد که جايگاه تفسير عياشي، اعتبار و نقش آن در صيانت از حديث شيعه چيست؟ اين کتاب شريف در دهههاي اخير از زواياي گوناگون موضوع بررسي قرار گرفته و کوششهاي قابل توجهي در قالب کتاب و مقاله برای معرفي آن صورت گرفته است.
برخي از محققان گاه در ضمن عناويني کلي به اين اثر توجه نموده و نکات قابل استفادهاي بيان داشتهاند؛ مانند:
- علياکبر بابائي، مکاتب تفسيري، تهران، 1381؛
- حميدرضا فهيميتبار، اجتهاد در تفسير روایي اماميه، تهران، دانشگاه امام صادق، 1390.
و گاه در قالب مقاله، ابعاد گوناگون اين اثر را بررسي کردهاند؛ مانند:
- رضا استادی، «تفسير عياشي و مؤلف آن»، چهل مقاله، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1413.
برخي ديگر نیز درصدد تحليل محتوایي روايات آن برآمدهاند؛ مانند:
- عبدالرضا حداديان و سيدرضا مؤدب، «بررسي دلالي روايات تحريفنما در تفسير عياشي»، دوفصلنامه حديثپژوهي، سال چهارم، ش 8، پاييز و زمستان 1391.
و يا به واکاوي روايات ضعيف اين مجموعه نظر داشتهاند؛ مانند:
- مهدي اکبرنژاد، «واکاوي و نقد روايات غلوآميز درباره امامان در دو تفسير عياشي و قمي»، دوفصلنامه حديثپژوهي، ش22.
برخي ديگر نیز به انگيزه رفع مشکل سندي و يا بازسازي اسناد اين تفسير، نکاتی را متذکر شدهاند؛ مانند:
- سيدکاظم طباطبائي و طاهره رضي، «تفسير عياشي و بازيابي اسانيد روايات آن در شواهد التنزيل»، مقالات و بررسيها، ش 79، بهار 1385؛
- اميد پيشگر و عبدالرضا زاهدي، «بررسي تطبيقي تفسير العياشي و آثار شيخ صدوق بر محور اسانيد»، علوم حديث، ش 86.، زمستان 1396.
به رغم برخي اظهار نظرها (اراکي، 1421، ج2، ص248) مبني بر اعراض اصحاب از اين منبع روایي که به احتمال قوي، مقصود خودداري از استناد به احاديث اين کتاب بهمثابه منبع احکام فقهي به سبب مرسل بودن روايات آن است، درباره اهميت و اعتبار اين منبع روایي نيز برخي محققان به اجمال نکاتي را مطرح کردهاند (استادي، 1371، ص97-98؛ بابائي، 1381، ج1، ص328-331). اين تلاشها بيشتر بر معرفي مؤلف و تأليف و بيان کاستيها و نقاط ضعف اين اثر و پاسخگويي يا حل آنها متمرکز است و کمتر به بيان امتيازات تفسير عياشي و مؤلف آن ميپردازد.
مقاله پيش رو درصدد رفع اين کاستي است؛ امري که ضرورت آن به سبب فاقد پيشينه بودنش از آنچه گفته شد، واضح گردید.
بر اين اساس، مسئله اصلي اين نوشتار تبيين منزلت و جايگاه تفسير عياشي نسبت آن با منابع همعصرش و نقش آن در صيانت از حديث شيعه است. اين نوشته از نرمافزار جامع الاحاديث 3.5، تهيه شده توسط مرکز رایانهاي نور بسيار بهره برده است.
1. معرفي «تفسير عياشي»
تفسير عياشي يکي از مهمترين منابع روايات تفسيري شيعه برجاي مانده از قرن چهارم است. اين منبع مشتمل بر قریب 700/2 حديث و شامل روايات تفسيري سوره حمد تا پايان سوره کهف است. بهطور طبيعي در همين محدوده سوره حمد تا کهف، کتاب صرفاً به آياتي پرداخته که روايتي ذيل آن نقل شده است. بنابراين ممکن است به برخي از آيات اشارهای نکرده باشد.
بررسي موردي سوره انفال نشانگر آن است که در این تفسير از مجموع 75 آيه سوره انفال، تنها درباره 27 آيه رواياتي ذکر شده که تعداد آنها به 87 روايت ميرسد. بخش قابل توجهي از اين روايات هم تفسيري محسوب نميشود و آنچه مربوط به تفسير است گاه در حد توضيح يک کلمه از آيه است.
اين در حالي است که تفسير نور الثقلين 184 و تفسیر البرهان بيش از 230 روايت ذيل اين سوره نقل کرده که البته همه آنها تفسيري نيست، ولي نشانگر آن است که بخشي از روايات ذيل آيات در تفسير عياشي منعکس نشده است.
چون تفسير عياشي مجموعهاي روايي است، مؤلف به رسم ساير محدثان، روايات را با سند ثبت کرده؛ ولي در طول زمان، شخصي که نسخه استنساخ شده او از تفسير عياشي بهدست ما رسيده، به سبب آنکه از مشايخ حديثي کسی را نيافته تا کتاب را براي او روايت کند - و شايد به همين علت ذکر سند را لغو ديده- سند روايات کتاب را حذف و به نقل متن روايات آن اکتفا کرده است (عياشى، 1421، ج1، ص2).
رواياتي از کتاب تفسير عياشي - حتي بهطور مسند- در منابع شناخته شده تا قرن ششم ديده ميشود که حاکي از وجود اين کتاب تا اين مقطع بين جامعه علمي شيعه است. از اواخر قرن ششم به بعد تا قریب قرن دهم، نقلي از اين کتاب در تأليفات صاحبنظران به چشم نميخورد (ر.ک. استادي، 1371، ص142- 143؛ همو، 1371، ص95-96) که ميتواند نشان از دسترسي نداشتن ايشان به اين منبع روایي باشد.
علامه مجلسي از دستيابي به دو نسخه قديمي از اين اثر در هنگام تأليف بحار الانوار خبر ميدهد (مجلسی، 1403ق، ج1، ص28). بعد از اين دوران، حيات مجدد اين منبع روايي شروع و اصل کتاب مد نظر قرار گرفته و روايات آن در منابع روايات تفسيري ذکر شده است. در اين دوره تفاسیری مانند البرهان، نور الثقلين و منابع روايات فقهي مانند وسائل الشيعه، مستدرک الوسائل و جامع احاديث الشيعه و منابع ديگری مانند بحار الانوار و به علت صبغه فقهي، بخش قابل توجهي از روايات آن در تأليفات فقهي دوره صفويه و بعد از آن در کتبي مانند الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، نوشته شيخ يوسف بحرانى (1186ق)؛ غنائم الأيّام في مسائل الحلال و الحرام، تاليف ميرزاى قمى (1233ق)؛ مستند الشيعة في أحكام الشريعه، نوشته مولي احمد نراقي (1245ق) و تأليفات فقهي ديگر و بهطور طبيعي در تأليفات تفسيري اين دوره و بعد از آن، مانند الصافي و کنز الدقائق بازنشر يافته است.
اين مقاله کوشیده است تا با تحليل محتوايي بخشي از روايات اين منبع، در ارزيابي کتاب و تعيين جايگاه و اعتبار احاديث آن و جايگاه علمي مرحوم عياشي و نقش آنجناب در حفظ و حراست از کيان حديث شيعه و نقش کسي که کتاب به همت او به نسلهاي بعد انتقال يافته، قدمي برداد.
2. تحليل محتوايي روايات «تفسير عياشي»
تأمل در محتواي روايات تفسير عياشي نشان ميدهد که روايات آن به چند دسته قابل تقسيم است. اين دستهبندي و تحليل ميتواند ما را در ارزشگذاري اين منبع روايي و شناخت بهتر حوزه حديثي ماوراءالنهر و در مقياسي وسيعتر، خراسان بزرگ و خدمات جناب محمد بن مسعود عياشي در حفظ و ضبط ميرات حديثي شيعه و اهميت کار کسي که اين اثر را استنساخ کرده است، کمک کند.
1-2. دستهبندي احاديث تفسير عياشي
احاديث اين منبع روايي را بر اساس اشتراک احاديث بين اين منبع با منابع معاصر آن يا انحصار احاديث به اين منبع ميتوان مد نظر قرار داد و آنها را دستهبندي کرد و بر اساس تعداد احاديث مشترک يا انحصاري، اين منبع روايي را ارزشگذاري نمود و درباره ميزان تأثيرگذاري آن و نقش مؤلف و مستنسخ آن در حفظ ميراث حديثي شيعي داوري کرد.
اشتراک و انحصار مد نظر ممکن است در سند و متن حديث يا هر دو باشد. مقصود از «متن مشترک» نقل لفظ به لفظ يک متن نيست، اگرچه از اين نمونه هم در آن يافت ميشود، بلکه مراد متني است که با تفاوتهايي اندک همراه است، ولي اهل فن آنها را يک حديث ميشمارند و مقصود از «سند انحصاري» در تفسير عياشي، مقدار سندي است که ناسخ قبل از نقل حديث ذکر کرده است.
بر اين اساس چهار صورت قابل تصور است:
1. احاديثي که در اين منبع و منابع معاصر آن با سند و متن مشترک نقل ميشود.
2. احاديثي که در تفسير عياشي و منابع معاصر آن با متني مشترک، ولي از راويان متفاوت نقل ميشود.
3. احاديثي که در منابع معاصر عياشي ذکري از آنها به ميان نيامده و اختصاصاٌ از طريق تفسير عياشي بهدست ما رسيده است.
4. احادیثی که دارای سند مشترک و متن مختلف باشد؛ اما اين فرض نتيجهاي علمي در پي ندارد و از آن صرفنظر ميگردد.
البته احاديثي هم هست که در اين کتاب نيامده که خود ميتواند موضوع تحقيق جداگانهاي قرار گيرد. در ادامه، سه دسته اول احاديث تفسير عياشي بررسي ميگردد:
1-1-2. احاديث مشترک از حيث متن و سند
يک دسته از احاديث تفسير عياشي با متن و سند واحد در منابع معاصر با اين منبع نقل شده و از محتوا و سندي مشترک با منابع معاصر خود برخوردار است. اين دسته از احاديث که بخش قابل توجهي از روايات اين منبع را تشکيل ميدهد، حاکي از گستره رواج حديث شيعي و ابلاغ آن به مناطق دور افتاده از مراکز علمي شيعه است و نشان از تلاش گسترده محدثان و عالمان شيعي دارد. چنانکه گفته شد، تعداد اين دسته از احاديث حجم قابل توجهي از اين کتاب تفسير روايي را تشکيل ميدهد.
برای نمونه در تفسير عياشي آمده است:
عن أحمد بن محمد عن أبيالحسن قال: كان علي بن الحسين يلبس الثوب بخمسمائة ديناراً، و المطرف بخمسين ديناراً يشتو فيه. فإذا ذهب الشتاء باعه و تصدّق بثمنه (عياشي، ج2، ص16، ح34).
مقصود از «احمد بن محمد» در سند، جناب بزنطي از اصحاب امام هشتم است.
اين حديث در تأليفات معاصر عياشي، از جمله در کتاب قرب الاسناد حميري (م250 به بعد) از طريق بزنطي نقل شده است:
عَبْدُاللَّهِ بن جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بن مُحَمَّدِ بن عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بن مُحَمَّدِ بن أَبِينَصْرٍ عَنِ الرِّضَا فِي حَدِيثٍ: «أَنَّ عَلِيَّ بن الْحُسَيْنِ كَانَ يَلْبَسُ الْجُبَّةَ الْخَزَّ بِخَمْسِمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ الْمِطْرَفَ الْخَزَّ بِخَمْسِينَ دِينَاراً فَيَشْتُو فِيهِ. فَإِذَا خَرَجَ الشِّتَاءُ بَاعَهُ وَ تَصَدَّقَ بِثَمَنِهِ» (حمیری، 1413، ص357).
براي ملاحظه نمونههای ديگر، ر.ک. عياشي، 1421، ج2، ص14، ح31 و قس. کلینی، 1407، ج6، ص451، ح4؛ عياشي، 1421، ج2، ص64، ح67 و قس. کلینی، 1407، ج4، ح 8 ؛ ص158؛ عياشي، 1421، ج2، ص47، ح7 و قس. طوسی، 1407ق، ج4، ص134؛ عياشي، 1421، ج2، ص48، ح12 و قس. کلینی، 1407، ج1، ص546، ح 18؛ صدوق، 1413، ج2، ص44؛ طوسی، 1407ق، ج4، ص134و... .
با اطمينان ميتوان گفت: بيش از نيمي از مجموع قريب به 700/2 حديث نقل شده در تفسير عياشي داراي اين ويژگي است؛ يعني با سند و متنی واحد در منابع معاصر وي نقل شده است. وجود اين دسته احاديث در تفسير عياشي موجب افزايش اطمينان بيشتر به نقلهاي موجود در ساير منابع است.
2-1-2. احاديث مشترک از حيث متن و متفاوت از حيث سند
دسته ديگر از احاديث نقل شده در تفسير عياشي احاديثي است که صرفاً از نظر متن با منابع معاصر آن مشترک است، ولي سند آن و راويان متن با منابع ديگر تفاوت دارد. اين دسته از احاديث حاکي از راه پيداکردن اصول حديثي ديگر به اين مناطق يا – دستکم- بقای اصول حديثي ديگر در حوزه حديثي خراسان بزرگ است و ما اکنون با واسطه تفسير عياشي به روايات آن اصول دسترسي پيدا کردهايم و - در واقع- مؤيد رواياتي است که از متني مشترک با آنها برخوردار است.
اين دسته از احاديث موجب افزايش اطمينان نسبت به صدور احاديث ديگر و استفاضه آنها ميگردد. همچنین اين دسته و دسته قبل براي تشخيص برخي خللهاي راهيافته در سند يا متن احاديث (مانند تصحيف، تحريف و تقطيع) که گاه فهم حديث را با مشکل مواجه ميسازد، مفيد و راهگشاست.
برای نمونه، مرحوم عياشي از مسعدة بن صدقه از امام صادق چنين روايت کرده است:
عن مسعدة بن صدقة عن أبيعبدالله: «من زعم أن الله أمر بالسوء و الفحشاء فقد كذب على الله، و من زعم أن الخير و الشر بغير مشية منه فقد أخرج الله من سلطانه، و من زعم أن المعاصي عملت بغير قوّة الله فقد كذب على الله، و من كذب على الله أدخله الله النار» (عياشي، 1421، ج2، ص11، ح14).
مرحوم کليني همين متن را از طريقي ديگر نقل کرده است:
عَلِيُّ بن إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بن عِيسَى عَنْ يُونُسَ بن عَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ حَفْصِ بن قُرْطٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ، وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ بِغَيْرِ مَشِيئَةِ اللَّهِ فَقَدْ أَخْرَجَ اللَّهَ مِنْ سُلْطَانِهِ، وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَعَاصِيَ بِغَيْرِ قُوَّةِ اللَّهِ فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ، وَ مَنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ» (کلینی، 1407، ج1، ص158، ح6).
يا در تفسير عياشي آمده است:
عن زيد بن أبيأسامة، عن أبيعبدالله قال: سألته عن قول الله «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» قال: «هو الذنب يهم به العبد فيتذكر فيدعه» (عياشي، 1421، ج2، ص43، ح128).
مرحوم کليني در الکافي اين روايت را از ابي بصير نقل ميکند:
اَبُوعَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بن عَبْدِالْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بن مَيْمُونٍ عَنْ أَبِيبَصِيرٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»، قَالَ: «هُوَ الْعَبْدُ يَهُمُّ بِالذَّنْبِ ثُمَّ يَتَذَكَّرُ فَيُمْسِكُ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ: "تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ"» (کلینی، 1407، ج2، ص435، باب التوبة).
در روايتي ديگر در تفسير عياشي آمده است:
عن زرارة عن أبيجعفر قال: سمعته يقول: «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما» قال: «هو آدم و حواء إنما كان شركهما شرك طاعة، و ليس شرك عبادة» و في رواية أخرى: «و لم يكن شرك عبادة» (عياشي، 1421، ج2، ص434، ح125).
در تفسير قمي اين متن با سندي ديگر آمده است:
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بن إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بن مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بن الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بن بَكْرٍ عَنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما»، فَقَالَ: «هُوَ آدَمُ وَ حَوَّاءُ وَ إِنَّمَا كَانَ شِرْكُهُمَا شِرْكَ طَاعَةٍ، وَ لَمْ يَكُنْ شِرْكَ عِبَادَةٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ: "هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ" إِلَى قَوْلِهِ "فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ"». قَالَ: «جَعَلَا لِلْحَارِثِ نَصِيباً فِي خَلْقِ اللَّهِ وَ لَمْ يَكُنْ أَشْرَكَا إِبْلِيسَ فِي عِبَادَةِ اللَّه» (قمي، 1362 ، ج1، ص253).
براي ملاحظه موارد ديگر، ر.ک. عياشي، 1421، ج2، ص46، ح4 و قس. طوسی، 1407ق، ج4، ص133، ح376؛ عياشي، 1421، ج2، ص47، ح5 و قس. کلینی، 1407، ج1، ص539، ح3 و... .
3-1-2. احاديث انحصاري تفسير عياشي
دسته سوم احاديثي است که انحصاراً از طريق تفسير عياشي به دست رسيده و منابع معاصر با این تفسير فاقد آن روايات هستند.
برای نمونه، در اين کتاب ذيل عنوان «فضل القرآن» هجده حديث نقل شده که شش حديث آن فقط از طريق عياشي به ما رسيده است. همچنين ذيل باب «ترك رواية التي بخلاف القرآن» هفت روايت نقل شده که سه تای آن اختصاصاً از طريق عياشي در اختیار ما قرار گرفته است.
همجنين در تفسير عياشي ذيل سوره اعراف، 137 حديث نقل شده است. از اين تعداد، پنجاه حديث (عياشي، 1421، ذيل سوره اعراف، ح3، 4، 10، 13، 14، 18، 20، 21، 22-25، 27-30، 37، 39، 47-49، 55-59، 62، 63، 67-70، 72-74، 76، 81، 83-85، 89، 91-92، 95-97، 100، 102،105، 110، 114، 117، 127، 129) صرفاً از طريق عياشي به ما گزارش شده است.
ذيل سوره انفال، 87 حديث نقل شده که از اين تعداد 26 حديث (ذيل سوره انفال، احاديث 6، 8، 9، 10، 11، 16، 17، 20-24، 26، 27، 30، 33، 34، 40، 41-43، 47، 49، 53، 57، 59-62، 70-74، 77، 81، 82، 85، 86) فقط از طريق عياشي و تفسير او به ما رسيده است.
ذيل آيات سوره توبه، 166 روايت نقل شده که از اين تعداد 46 حديث (ذيل سوره توبه، احاديث 2، 3، 6، 9، 11، 13-19، 33، 37، 38، 40، 44، 53، 55، 58، 67، 71، 84، 85، 90-92، 94، 95، 97، 98، 101-103، 106-108، 111، 112، 117، 128، 129، 133، 134، 136، 138) فقط از طريق تفسير عياشي نقل شده و منابع معاصر این تفسير فاقد آن احاديث هستند.
از مجموع 390 حديث نقل شده در سورههاي اعراف، انفال و توبه، 122 حديث فقط از طريق تفسير عياشي نقل شده و بعد از احياي آن، دوباره در منابع ديگر بازنشر يافته است. اين نکات نشان از خدمت بزرگ اين مفسر محدث و نيز استنساخکننده کتاب به شيعه و عالم اسلام دارد.
در ادامه، به چند نمونه از احاديث دسته سوم اشاره ميشود:
1-3-1-2. نمونه اول
1. عن محمد بن الفضيل عن أبيالحسن الرضا في قول الله «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ» الى قوله «إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ» قال: «إذا سمعت الرجل يجحد الحق و يكذب به و يقع في أهله فقم من عنده و لاتقاعده» (عياشي، 1421، ج1، ص281).
2. عن شعيب العقرقوفي قال: سألت أباعبدالله عن قول الله «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ» الى قوله «إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ» فقال: «إنما عنى الله بهذا إذا سمعت الرجل يجحد الحق و يكذب به و يقع في الأئمة فقم من عنده و لاتقاعده كائناً من كان» (همان، ج1، ص282).
روايت شعيب عقرقوفي از امام صادق بدون تفاوت در الکافي (كلینی، 1429ق، ج4، ص127) نيز آمده، اما روايت محمد بن فضيل از امام رضا فقط توسط نقل عياشي براي ما محفوظ مانده است.
2-3-1-2. نمونه دوم
در تفسير عياشي آمده است:
عن إسماعيل بن أبيزياد عن جعفر بن محمد عن أبيه عن آبائه عن علي بن أبيطالب قال: قال رسول الله: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» قال: «هو الجدي؛ لأنه نجم لاتزول و عليه بناء القبلة، و به يهتدي أهل البر و البحر».
عن إسماعيل بن أبيزياد عن أبيعبدالله في قول «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ» قال: «ظاهر و باطن الجدي و عليه تبني القبلة و به يهتدي أهل البر و البحر؛ لأنه لايزول» (عياشي، 1421، ج2، ص256).
اين دو روايت از طريق تفسير عياشي به منابع متأخر (از جمله: مجلسی، 1403ق، ج81، ص66؛ بحرانی، 1374، ج3، ص409؛ حر عاملی، 1409، ج4، ص307، باب «وجوب العمل بالجدي في معرفة القبلة) راه يافته و در منابع معاصر با تفسير عياشي نقل نشده است. در بررسيهاي انجام گرفته، ديده نشد که در منابع فقهي قبل از قرن هشتم، به خصوصِ اين دو روايت استدلال شده باشد.
برای نمونه، مرحوم محقق اردبيلي در زبدة البيان (تأليف 989 ق) اصلاً به اين روايت اشاره نکرده، بلکه به گونهاي سخن گفته که غير از دو روايتي که خود او اظهار داشته، روايت ديگري نقل نشده است (ر.ک. اردبیلی، بیتا، ص65 – 66) و شايد اين نشان از عدم دسترسي ايشان به تفسير عياشي باشد.
3-3-1-2. نمونه سوم
نمونه ديگری از روايات انحصاري اين منبع روايي مربوط به حد سرقت است. در زمان معتصم عباسي سارقي به جرم خود اعتراف نمود. معتصم از حاضران در جلسه درباره حدي که بايد براي او جاري شود، نظرخواهي کرد و در ادامه رو به امام هادي کرد و نظر ايشان را جويا شد. امام بعد از اصرار معتصم چنين فرمودند:
إني أقول: إنهم أخطؤوا فيه السنة، فإنّ القطع يجب أن يكون من مفصل أصول الأصابع، فيترك الكف». قال: و ما الحجة في ذلك؟ قال: «قول رسول الله: السجود على سبعة أعضاء: الوجه و اليدين و الركبتين و الرجلين. فإذا قطعت يده من الكرسوع أو المرفق لم يبق له يد يسجد عليها، و قال الله تبارك و تعالى: "وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ"؛ يعني بهذه الأعضاء السبعة التي يسجد عليها "فَلاتَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً"، و ما كان لله لم يقطع». قال: فأعجب المعتصم ذلك و أمر بقطع يد السارق من مفصل الأصابع دون الكف... (عياشي، 1421، ج1، ص319-320، ح109).
در مجمع البيان آمده است:
و روي أن المعتصم سأل اباجعفر محمد بن علي بن موسي الرضا عن قوله "و أن المساجد لله"، فقال: «هي الاعضاء السبعه التي يسجد عليها» (حر عاملی، 1409، ج10، ص372، ذيل آيه 19 سوره جن).
با تسامح ميتوان پذيرفت آنچه در مجمع البیان آمده بخش اندکي از روايت فوق است.
مرحوم علامه طباطبائي اين روايت را بهطور کامل نقل کرده و بعد گفته است:
و رويت القصة بغيره من الطرق، و إنما أوردنا الرواية بطولها كبعض ما تقدمها من الروايات المتكررة لاشتمالها على أبحاث قرآنية دقيقة يستعان بها على فهم الآيات (طباطبائی، 1390، ج5، ص335).
روايت مزبور در منابع روايات تفسيري فراهمآمده در عصر صفوي بازتاب يافته است (بحرانی، 1373، ج2، ص297، سوره مائده: آيات 38-39؛ حویزی، 1405ق، ج1، ص629، سوره مائده: آيات 35-40؛ مشهدی، 1368، ج4، ص112، سوره مائده: آيات 36-41).
اين روايت در منابع روايات فقهي دوره صفويه به نقل از عياشي وارد شده است (حر عاملی، 1409، ج28، ص253؛ مجلسی، 1403ق، ج 16، ص29 و ج12، ص99؛ بحرانی، 1374، ج1، ص471) و در نقل از تفسير عياشي بازتاب داشته و در مباحث فقهي نقشآفرين بوده است (ر.ک. طباطبائي، 1418، ج3، ص213؛ خوانساري، 1405، ج1، ص372؛ گلپايگاني، 1412، ج3، ص161).
4-3-1-2. نمونه چهارم
نمونه ديگر از روايات انحصاري تفسير عياشي اين روايت است:
عن أبان بن تغلب قال: قال ابوعبدالله: «أترى الله أعطى من أعطى من كرامته عليه، و منع من منع من هوان به عليه؟ لا ولكن المال مال الله يضعه عند الرجل ودائع، و جوز لهم أن يأكلوا قصداً و يشربوا قصداً، و يلبسوا قصداً، و يركبوا قصداً، و يعودوا بما سوى ذلك على فقراء المؤمنين و يلموا به شعثهم، فمن فعل ذلك كان ما يأكل حلالاً و يشرب حلالاً، و يركب حلالاً، و ينكح حلالاً، و من عدا ذلك كان عليه حراماً، ثم قال: «وَ لاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ». أترى الله ائتمن رجلاً على مال خول له أن يشتري فرساً بعشرة آلاف درهم و يجزيه فرس بعشرين درهماً و يشتري جارية بألف دينار و يجزيه جارية بعشرين ديناراً و قال: «وَ لاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (عياشي، 1421، ج2، ص13، ح23).
مرحوم علامه ذيل بحث روایي درباره آيه 31 سوره اعراف، روايات متعددي را ذکر کرده و در ادامه اینچنین آورده: «أقول: و الروايات في هذه المعاني كثيرة جداً، و من أجمعها معنى الرواية الآتية» (طباطبائی، 1390، ج8، ص93) و سپس روايت اخير را نقل کرده است.
اين روايت در منابع روايات تفسيري گردآمده بعد از دوره صفويه (مانند البرهان في تفسير القرآن، ج2، ص533، ذیل سوره اعراف، آیه31) و تفاسير روایي اين دوره (مانند الصافي، ج2، ص190، ذیل سوره اعراف، آیه31؛ كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج5، ص70، ذیل سوره اعراف، آيات27-32) و منابع روايات فقهي (وسائل الشيعة، ج11، ص500، ب23 «كراهة المغالاة في أثمان الإبل و...»؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج15، ص270، ب23 «حد الإسراف و التقتير...») و ساير منابع نگاشته شده در اين دوره (مانند بحار الأنوار، ج72، ص305، ب78 «في ذم الإسراف و التبذير...»؛ و ج76، ص304، ب109«التجمل و إظهار النعمة و لبس الثياب...»؛ سفينة البحار، ج4، ص132، ب «علامات المسرف...»، ص131) بازنشر يافته است.
این روایت در تأليفات فقهي (مانند دراسات في ولاية الفقيه و فقه الدولة الإسلامية، ج4، ص297؛ حواريات فقهية، ج1، ص304؛ الفتاوى الميسَّرة، ص392) نیز بازتاب يافته است.
براي ملاحظه مواردي ديگر از روايات انحصاري، ر.ک. عياشي، 1421، ج1، ص244، ح146؛ همان، ص367 و 368 و ج1، ص314، ح91 و ص330-331، ح150 و ج2، ص32، ح91 و ص53؛ همان، ص64، ح 10 و ص85، ح40 و ص105، ح101 و ص106، ح111 و ص29، ح 81 و... .
اين روايات انحصاري پس از آنکه تفسير عياشي در پي تلاشهاي علامه مجلسي احيا شد، در منابع روایي فقهي و تفسيري گردآمده از دوره صفويه به بعد بازنشر يافت.
تحليل و بررسي 390 حديث نقل شده ذيل سورههاي اعراف، انفال و توبه نشان ميدهد قریب 120 حديث (تقريباً يک چهارم از 390 حديث) اختصاصاً از طريق تفسير عياشي بهدست ما رسيده و بر همين اساس ميتوان تخمين زد که از مجموع قریب 700/2 روايت نقل شده در اين تفسير، نزدیک به يک چهارم آن، يعني قريب هفتصد حديث داراي اين ويژگي است.
اما احاديثي که انحصاراً از طريق تفسير عياشي بهدست ما رسيده، خود به چند دسته تقسيم ميشود که در ادامه به آنها اشاره ميشود:
4-1-2. احاديث هماهنگ با معيارهاي نقد حديث
بخشي از روايات منحصر بهفرد تفسير عياشي با قرآن، سنت و يا ساير معيارهاي نقد حديث هماهنگ است. اين بخش پرتعداد است. مطابق بررسي انجام گرفته، از مجموع 120 حديث اختصاصي این تفسير، ذيل سورههاي اعراف، انفال و توبه، 25 حديث، يعني قريب به يک پنجم آنها قابل خدشه و نقد است و چهار پنجم آنها پذيرفتني است و عموماً در تفاسيري که حتي به حديث با ديد انتقادي نگاه ميکردهاند، نقل شده و آيه بر اساس آنها تفسير شده است.
اين نکته نشانگر عظمت خدمت جناب محمدبن مسعود عياشي (رضوان الله تعالي عليه) به معارف شيعي و حفظ و حراست از حديث اهلبيت و نشاندهنده جايگاه رفيع اين منبع حديثي است. همچنین رهين تلاش آن شخص بزرگواري است که به استنساخ اين اثر همت گماشت و امکان دسترسي به اين اثر را براي آيندگان هموار ساخت و به همين علت همصدا با برخي استادان (استادي، 1371، ص96) بايد قدردان تلاش وي بود.
علاوه بر اين، نشانگر دقت نظر علامه طباطبائي در معرفي و توصيف تفسير عياشي است، آنجا که دربارهاش نوشته است:
و انّ من أحسن ما ورثناه من ذلك كتاب التفسير المنسوب الى شيخنا العيّاشيّ - رحمه اللّه- و هو الكتاب القيم الذي يقدمه النشر اليوم الى القراء الكرام. فهو لعمرى أحسن كتاب الّف قديما في بابه، و أوثق ما ورثناه من قدماء مشايخنا من كتب التفسير بالمأثور (عياشي، 1421، مقدمه، ص3).
و این توجيهکننده تلاشهایي است که ميتواند بر روي اين اثر انجام پذيرد.
5-1-2. احاديث ناهماهنگ با معيارهاي نقد حديث
بخشي از احاديث انحصاري تفسير عياشي بسان احاديث ساير منابع، رواياتي است که با کتاب، سنت يا ساير معيارهاي نقد حديث هماهنگ نيست. اين روايات در موضوعاتي همچون تحريف قرآن (ر.ک. عياشي، 1421، ج1، ص13، ح1و 2و 4و 5 و ص12، ح10 و ص180، ح73 و ج2، ص235، ح47)، غلو و مانند آن نقل شده و با تجديد حيات اين منبع روايي، در منابع روايي تفسيري يا فقهي يا تأليفات تفسيري و فقهي گردآمده از عصر صفوي به بعد بازنشر يافته است. اين نکته اگرچه نقطه ضعفي براي اين تأليف است، اما فقط مقتضي هوشياري بيشتر استفادهکنندگان است؛ امري که ضرورت آن در هيچ مجموعه حديثي قابل ترديد نيست.
در يک نگاه کلي در اين باره ميتوان گفت: در تفسير عياشي ذيل سوره انفال، 87 حديث نقل شده است. از اين تعداد 26 حديث فقط از طريق اين تفسير براي ما نقل شده و منابع معاصر این تفسير فاقد آن احاديث است. از اين تعداد 23 حديث داراي محتوایي قابل پذيرش است و تنها 4 مورد آن قابل نقد است.
همچنين ذيل سوره اعراف، 137 حديث نقل شده است. از اين تعداد 50 حديث فقط از طريق عياشي بهدست ما رسيده و از اين تعداد، 39 حديث آن پذيرفتني و 11 تای آن نقدپذير است.
ذيل آيات سوره توبه نیز 166 روايت نقل شده و از اين تعداد 46 حديث فقط از طريق تفسير عياشي براي ما روایت گردیده و از اين تعداد 36 مورد پذيرفتني و 10 مورد آن نقدپذير است.
از مجموع 120حديث اختصاصي تفسير عياشي در سه سوره اعراف، انفال و توبه، 25 حديث (يعني قريب يک پنجم آنها) با معيارهاي محتوایي پذيرش حديث ناهماهنگ و قابل مناقشه به نظر ميرسد که قطعاً برخي از آنها توجيهپذيرند و چهار پنجم (يعني 95 حديث) آن پذيرفتني است و اين نشان از خدمت بزرگ اين مفسر محدث و مستنسخ آن به شيعه و عالم اسلام است.
نکته قابل توجه اينکه ميزان بازنشر احاديث اختصاصي تفسير عياشي در منابع روايي متأخر، متفاوت است. اين تفاوت در منابع روايات فقهي لازم است؛ زيرا چنين نيست که همه اين روايات مناسب نشر در مجموعههاي روایي فقهي باشد و قطعاً کساني همچون صاحب وسائل الشیعه يا صاحب مستدرک الوسائل يا جامع احاديث الشيعه روايات فقهي اين مجموعه را گزينش کرده و در کتاب خود بازنشر دادهاند.
ولي اين نکته در منابع روايات تفسيري يا کتابي جامع مانند بحار الانوار جاي تأمل دارد. طبيعي مسئله چنين است که همه روايات تفسيري عياشي در جوامع روايات تفسيري مانند البرهان و نور الثقلين بازتاب يابد و همين احاديث به علاوه احاديث غير تفسيري در کتابي جامع مانند بحار الانوار نقل شود؛ ولي چنين نيست. روايات متعددي در نسخه کنوني تفسير عياشي هست که در برخي از منابع نامبرده نيامده است.
البته ميتوان گفت: کمتر روايتي در تفسير عياشي هست که در کتابهاي البرهان و بحار الانوار نقل نشده باشد؛ ولي اين نسبت در کتابهاي نور الثقلين و کنز الدقائق و الصافي بيشتر است. خاستگاه اين تفاوت شايد گزينش احاديث توسط مؤلفان باشد و شايد اختلاف نسخ تفسير عياشي که در اختيار هريک از مؤلفان بوده- که این موضوع شايسته تحقيق است. اين تفاوت در نقل روايات ناهماهنگ با معيارهاي نقد حديث (مانند تحريف قرآن يا غلو) نيز مشهود است، ولي تعيين معناداري اين تفاوت نيازمند پژوهشي مستقل است.
نتيجهگيری
با توجه به بررسيهاي به عمل آمده، ميتوان تخمين زد که از مجموع قریب 700/2 روايت نقل شده در تفسير عياشي نزدیک به يک چهارم آن (يعني قريب به هفتصد حديث) اختصاصاً از طريق تفسير عياشي بهدست ما رسيده و در پي تلاشهاي علامه مجلسي در احيای اين اثر، در منابع روایي گردآمده بعد از دوره صفويه بازنشر يافته است.
بيترديد، اين نکته نشانگر عظمت خدمت جناب محمد بن مسعود عياشي (رضوان الله تعالي عليه) به معارف شيعي و حفظ و حراست از حديث اهلبيت و نشاندهنده جايگاه رفيع اين منبع حديثي و نیز رهين تلاش بزرگواري است که به استنساخ اين اثر همت گماشت و امکان دسترسي به اين اثر را براي آيندگان هموار ساخت.
- اردبیلی، احمد، بیتا، زبدة البیان فی احکام القرآن، تهران، مکتبه المرتضویه.
- استادی، رضا، ۱۳۷۱ش، چهل مقاله، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی.
- بحرانی، هاشم، 1374ش، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه البعثه.
- حسکانی، عبیدالله، 1411ق، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه.
- حویزی، عبدعلیبن جمعه، 1415ق، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان.
- صدوق، محمدبن علی، 1413ق، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- طوسی، محمدبن حسن، 1407ق، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
- عیاشی، محمدبن مسعود، 1421 ق، تفسیر عیاشی، قم، مؤسسه بعثت.
- عیاشی، محمدبن مسعود، 1380ق، تفسیر عیاشی، تهران، المطبعه الاسلامیه.
- فیض کاشانی، محمدبن مرتضی، 1415ق، تفسیر الصافی، تهران، مکتبه الصدر.
- مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار احیاء التراق العربی.
- مشهدی، محمدبن محمدرضا، 1368ش، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- اراکی، محمدعلی، 1421، کتاب الصلاه، قم، دفتر آیتالله اراکی.
- بابائی، علیاکبر، 1381ش، مکاتب تفسیری، تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت.
- استادی، رضا، 1381، آشنائی با تفاسیر، قم، قدس.
- حمیری، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، 1413، قم، مؤسسه آلالبیت(ع).
- کلینی، محمدبن یعقوب، 1407، الکافی (ط. الإسلامیة)، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
- قمی، علی بن ابراهیم، 1363، تفسیر القمی، قم، دار الکتب.
- حر عاملی، محمدبن حسن، 1409 وسائل الشیعة، قم، آلالبیت(ع).
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1390 ، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
- طباطبائی، سیدعلی، 1418، ریاض المسائل، قم، آلالبیت(ع).
- خوانساری، سیداحمد، 1405 ، جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، قم، اسماعیلیان.
- گلپایگانی، محمدرضا، 1412، الدر المنضود فی أحکام الحدود، قم، دار القرآن.
- منتظری، حسینعلی، 1409، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیة، ، قم، تفکر.
- حکیم، سیدمحمدسعید، 1416، حواریات فقهیة، بیروت، مؤسسه المنا.
- سیستانى، سیدعلى حسینى، 1416، الفتاوى المیسَّرة، قم، دفتر آیتالله سیستانی.