بازخوانی وتحلیل مضمون «أَجمَع القُرآن کما أنزل» در تدوین مصحف امام علی (ع)
Article data in English (انگلیسی)
بازخوانی و تحلیل مضمون «أَجمَع القُرآن کما أنزل» در تدوین مصحف امام علی
احمد محمدی مجد / استادیار گروه فقه و معارف جامعة المصطفی العالمیه mmajd.ahmad@yahoo.com
دریافت: 27/01/1403 ـ پذیرش: 05/04/1403
چکیده
حدیثی مشهور در منابع شیعه و اهلسنت نقل شده که به حدیث «اَجمَع القرأن کما انزل» معروف است و محتوای آن بیانگر گردآوری قرآن توسط امام علی(ع) با قید «کما انزل» است. کشف مراد از این جمله، با توجه به عدم دسترسی حسی اندیشمندان به مصحف، سبب بروز آرای متفاوت شده است. عدهای به استناد این روایت، چینش آیات و سور مصحف امام علی(ع) را بر اساس نزول زمانی دانستهاند و با تکیه بر این برداشت، اخیراً بعضی سبک نوظهور «تفسیر قرآن بر اساس نزول زمانی» را دنبال کرده و دلیل را عمل معصوم قرار دادهاند. ضرورت تحلیل و تبیین نزدیک به واقع این روایت بر اساس دادهها و یافتههای پذیرفتهشده در جوامع علمی و ارزشیابی احتمالات و اقوال پیرامون آن، با توجه به آثار مترتب بر اقوال و ارتباط تنگاتنگ حدیث با مهمترین مرجع مسلمانان در ساحتهای مختلف، بیانگر اهمیت تحقیقی جامع در مفاد این سخن و عمل معصوم است. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که دلیلی قطعی بر برداشت مذکور از حدیث، نه در لغت، نه در متن روایت و نه در گزارشهای اولیه دربارۀ آن وجود ندارد؛ بلکه یک احتمال در کنار دیگر احتمالات است و قرائن، بلکه دلایلی، احتمال دیگری را تقویت میکند.
کلیدواژهها: مصحف امام علی(ع)، جمع کما انزل، تفسیر تنزیلی، ترتیب سورهها و آیات.
مقدمه
یکی از احادیث تأثیرگذار در اعتقادات، و به دنبال آن، رفتارهای ما در ارتباط با قرآن کریم، حدیثی دربارۀ نحوۀ تدوین مصحف امام علی بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام است که در آن با عبارت «أَجمَع القُرآن کما أُنزِل» بیان شده است.
این جمله و مضامین مشابه، به علت عدم دسترسی به مصحف حضرت، باعث به وجود آمدن برداشتهای متفاوت در بین صاحبنظران شده است؛ از جمله: تحریف به نقیصه در قرآن؛ تفاوت قرائت موجود با قرائت تنزیلی؛ و تفاوت ترتیب آیات وسور مصحف آن حضرت با ترتیب موجود در قرآن متداول.
ذکر این حدیث و بحث دربارة محتوای آن، از دیرباز بهطور اختصار در ضمن کتابهای مختلف وجود داشته است؛ از جمله: کلینی، 1365، ج2، ص633؛ قمی، 1367، ج2، ص451؛ عیاشی، بیتا، ج1، ص13؛ مفید، 1414ق ب، ص79؛ نعمانی؛ 1422ق، ص333؛ ابنشهرآشوب، 1376ق، ج1، ص319؛ صفار، 1362، ص213؛ بلاذری، 1959م، ج1، ص587؛ ابنعساکر، 1415ق، ج42، ص399؛ خوارزمی، 1414ق، ص94؛ و بهطور گستردهتر در کتابها و مقالات به بحث دربارة مصحف امام علی، تدوین قرآن، و تحریف یا تحریفناپذیری آن پرداخته شده است؛ از جمله: خویی، 1395ق، ص223؛ معرفت، 1413ق ب، ص269ـ272؛ نکونام، 1382، ص99ـ106؛ اما اینان نیز تنها برای اثبات مدعای خود این حدیث را ذکر کرده و با بیان یک یا دو احتمال، مدلول حدیث را ظاهر در مختار خود دانستهاند و از بحث جامع سندی و بیان تمام احتمالات در معنای حدیث پرهیز کردهاند.
به تازگی برخی توجه ویژهای به این حدیث نموده و دلالت آن بر اختلاف ترتیب مصحف امام با قرآن موجود را تلقی به قبول کردهاند و بر این اساس، سبک تفسیر تنزیلی پا به عرصة وجود نهاده است و آن را سبک تفسیری امام علی دانستهاند (ملاحویش آلغازی، ۱۳۸۲ق، ص۴؛ بهجتپور، ۱۳۹۰، ص۹۱) و مشروعیت آن را به عمل مولای متقیان مستند کردهاند (بهجتپور، ۱۳۹۲، ص۵۶).
حال با توجه به نبود یک نوشتة مستقل و جامع دربارة روایت، که همة احتمالات در معنای آن را بیان و ارزیابی کرده باشد، و مستند شدن این روایت برای تفسیر تنزیلی در عصر حاضر، ضرورت و اهمیت تحقیقی فراگیر آشکار میگردد. در این مقاله ابتدا متن حدیث از منابع معتبر و متعدد فریقین بیان خواهد شد و در ادامه، احتمالات در معنای حدیث مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد؛ سپس قرائن و ادله دربارة احتمال نزدیکتر به واقع، یعنی جمع همراه با «تفسیر وحیانی»، ارائه میشود تا علاوه بر درک صحیحتر از روایت، چراغ راه و میزان ما در تشخیص صحت و سقم بعضی رفتارهای مستند به این حدیث و مضامین مشابه باشد. روش پردازش دادهها و یافتهها در این نوشتار، تحلیلی ـ نقادانه خواهد بود.
1. حدیث «اَجمَع القُرآن کما أنزل»
فریقین روایاتی نقل کردهاند با این مضمون که امام علی مصحف خود را «کما انزل» گرد آورده است؛ از جمله از امام صادق نقل شده است که فرمودند: «أخرجه علی إلى الناس حین فرغ منه وکتبه، فقال لهم: هذا کتاب الله عز وجل کما اَنزَله [اللهُ] على محمد وقد جَمَعتُه من اللوحین…» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۶۳۳)؛ امام علی بعد از فراغت از تألیف مصحف، آن را بر مردم عرضه کرد و گفت: این کتاب خداوند متعال است، همانطور که خداوند بر محمد نازل کرده است؛ و من آن را در بین دو لوح جمعآوری کردم».
به نظر میرسد کلمۀ «مِن» در «مِن اللوحین» بهمعنای «فی» باشد؛ مانند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلاةِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَةِ» (جمعه: ۹). تأیید میکند این برداشت را نسخة چاپ دارالحدیث، جلد 4، صفحة 672 که با عبارت «بین اللوحین» آمده است؛ همچنین روایات مشابه دیگر؛ از جمله: «...ان لا اَضعَ رِدای عن ظَهری حتى َجمع ما بین اللوحین» (ابنشهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۱، ص۳۲۰). تعبیر «ما بین اللوحین»، مانند «ما بین الدّفّتین» است و مراد از «لوحین» در روایت کافی، دو جلدی است که اوراق را معمولاً برای حفاظت در بین آن قرار میدهند. بر این اساس، نشویه و ابتدائیه گرفتن «من» و بیان بعضی احتمالات بعید در کلام مجلسی، با توجه به اینکه حضرت این قرآن را برای مردم جمع کرده است، خالی از تأمل و اشکال نیست: «شاید در زمان پیامبر بر دو لوح نوشته، پس از آن جمع نموده؛ یا مراد، لوح خاطر و لوح دفاتر، یا لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، یا لوح اَرضی و سماوی باشد. والله یعلم» (مجلسی، 1363، ج۱۲، ص۵۲۳).
ابنسیرین نیز نقل میکند: ابوبکر به امام علی [بعد از نیامدن برای بیعت با او] گفت: آیا امارت مرا قبول نداری؟ ایشان در جواب فرمودند: خیر؛ نیامدن برای بیعت به این علت است که قسم خوردم بعد از وفات پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ عبا بر دوش نگیرم تا اینکه قرآن را آن طور که نازل شده است، جمع کنم. «ایوب عن ابنسیرین قال أبو بکر لعلیّ رضى الله تعالى عنهما: أَکرهتَ إمارتی؟ قال: لا ولکنی حَلفتُ أن لا أرتدی بعد وفاة النبی صلى الله علیه وسلم برداء حتى أجمَعَ القرآن کما اَنزل» (بلاذری، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۸۷؛ ابنعساکر، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۳۹۹). البته با توجه به موضعگیریهای امام علی و بیانات ایشان، بهویژه در خطبۀ شقشقیه دربارۀ خلافت ابوبکر و گزارشهای مسلم تاریخی، معلوم میشود که صدر روایت را برای تأیید حکومت ابوبکر اضافه کردهاند. شارح شواهد التنزیل دراینباره فرموده است: «به اقوال امام در تظلم از قوم و قصۀ سقیفه در تاریخ طبری و غیر طبری از ثقات رجوع کنید تا روشن شود این مطلب و امثال آن افترا و زور است که برای تطهیر اعمال قوم داخل کردهاند» (حاکم حسکانی، ۱۴۱۱ق، جزء 1، ص۳۶ و ۳۸؛ تعلیقۀ ۱، ذیل حدیث ۲۲ و ۲۷). اما ذیل آن، که موضوع بحث ماست، با حدیث امام صادق مطابق است.
مضمون روایات بالا در روایت ابنابیرافع نیز که مشتمل بر وصیت پیامبر به جمع قرآن توسط امام علی است، آمده است: «وفی أخبار أبیرافع: أن النبیّ صلى الله علیه وآله قال فی مرضه، الذی توفی فیه لعلی: یا علی، هذا کتاب الله خذه إلیک. فجمعه فی ثوب، فمضى إلى منزله؛ فلما قُبض النبیّ صلى الله علیه وآله جلس علی؛ فألفه کما أنزل الله، وکان به عالماً» (ابنشهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۱، ص۳۱۹؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۴۰، ص۱۵۵؛ امین، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۸۹؛ خوارزمی، ۱۴۱۴ق، ص۹۴؛ نعمانی، ۱۴۲۲ق، ص۳۳۳، ح۳ و ۵).
1ـ1. سند روایات
ازآنجاکه روایات همگی مضمون مشابه هم دارند و برای اثبات یک مضمون، یک روایت معتبر کافی است، از باب اختصار تنها به بررسی سندی روایت کلینی اکتفا میشود؛ علاوه بر اینکه بر اساس بعضی از مبانی، در مواجهه با روایات هممضمون، اگر بعضی سند صحیح و معتبر دارند، هممضمونهای ولو دارای مشکل سندی را نیز معتبر میکنند (صافی گلپایگانی، ۱۳۹۳، ج۶، ص۶۸).
سند حدیث کلینی از این قرار است:
محمدبنیحیی ابوجعفر عطار قمی بزرگ شیعیان در زمان خود بوده و نجاشی با وصف «ثقة عین» او را توثیق کرده است (نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص۳۵۳)؛
محمدبنحسینبنأبیالخطاب أبوجعفر زیات همدانی از علمای بزرگ شیعه و کثیرالروایه است و با عبارت «ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون إلى روایته» توثیق شده است (نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص۳۵۳؛ ر.ک: طوسی، ۱۴۱۵ق، ص۳۷۹).
عبدالرحمنبنأبیهاشم بجلی ابومحمد نیز از علمای بزرگ امامیه است و با تعبیر «ثقة ثقه» توثیق و از او تمجید شده است (نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۶).
سالمبنسلمه: رجالی معاصر، محقق خویی، با اشاره به روایت کافی در ذیل عنوان «سالم ابوسلمه» مینویسد: در این عنوان تحریف واقع شده و صحیح آن «سالم ابوسلمه» است و مراد از آن، سالمبنمکرم است که نجاشی وی را توثیق کرده و گفته است: «ثقة ثقه، روی عن ابی عبدالله وابا الحسن» (خویی، ۱۴۱۳ق، ج۹، ص۲۱ـ۲۲ و ۲۴ـ۲۵). بنا بر این سند، روایت صحیح میشود (خویی، ۱۴۱۳ق، ج۹، ص۲۵ـ۲۸) و ضعیف شمردن روایت (مجلسی، 1363، ج۱۲، ص۵۲۳) بیاعتبار خواهد شد.
2ـ1. محتوای حدیث
معنای «انزل»: نَزَلَ بهمعنای فرود آمدن از مکان بالا به پایین است (فیومی، ۱۴۰۵ق، ص۶۰۰؛ ابنفارس، ۱۳۸۷، ص۹۵۰). این فعل با رفتن به باب افعال و تفعیل و حرف اضافۀ «بـ» متعدی میشود و هر سه قسم متعدی آن در قرآن و روایات بهکار رفته است: «هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ...» (آلعمران: ۷)؛ «...وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ...» (نحل: ۸۹)؛ «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ» (شعرا: ۱۹۳ـ۱۹۴). در قرآن، بیشتر در باب افعال و تفعیل آمده و در حالت متعدی، وقتی متعلق و مفعول آن کتابهای آسمانی از جمله قرآن است، مرادْ آن چیزی است که خداوند بر پیامبرش نازل کرده و در آیات متعدد این معنا اراده شده است؛ از جمله: «...وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ * مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ...» (آلعمران: ۳ـ۴).
معنای «کما انزل»: در معنای ترکیبی «کما انزل» احتمالات مختلفی وجود دارد:
1ـ2ـ1. احتمال اول
«کما انزل» یعنی بر اساس تاریخ نزول؛ و مراد از «ما» زمان نزول، ترتیب نزول و مانند این معانی است. شیخ مفید که از معتقدان به تدوین مصحف امام علی بر اساس ترتیب نزول است، مستند خود را عبارت «کما أنزل» قرار داده، که معلوم میشود از این کلام ترتیب نزول را فهمیده است:
وقد جمع أمیر المؤمنین القرآن المنزل من أوله إلى آخره، وألفه بحسب ما وجب من تألیفه، فقدم المکی على المدنی، والمنسوخ على الناسخ، ووضع کل شئ منه فی محله (حقه) فلذلک قال جعفر بن محمد الصادق: «أما والله لو قرئ القرآن کما أنزل لألفیتمونا فیه مسمین کما سُمِّی من کان قبلنا» (مفید، ۱۴۱۴ق ب، ص۷۸).
حال با توجه به قدمت شیخ مفید (۳۳۶ یا ۳۳۸ـ۴۱۳ق) و صراحت نظر او در تدوین مصحف امام علی بر اساس ترتیب نزول، قول به تدوین بر اساس نزول را خطای برخی محدثان یا قرآنپژوهان دورههاى متأخر شمردن (ایازی، ۱۳۸۰، ص۱۰ـ۱۱)، ناتمام و محل اشکال است.
این احتمال در طول تاریخ طرفدارنی داشته است؛ از جمله: قرطبی، 1364، ج1، ص59؛ ابنجزی غرناطی، 1416ق، ج1، ص12؛ ابنحجر عسقلانی، 1379ق، ج9، ص38ـ39؛ سیوطی، 1416ق، ج1، ص171؛ صدر، بیتا، ص25؛ طباطبائی، 1360، ص113؛ خویی، 1413ق، ص223؛ معرفت، 1413ق ب، ج1، ص124؛ آبیاری، 1411ق، ص85؛ کردی، 1365ق، ص72؛ رامیار، ۱۳۶۹، ص۳۷۰؛ نجارزادگان، ۱۴۲۴ق، ص۷۱. میتوان ادعا کرد که این، قول رایج و مشهور در مورد مصحف بوده است.
در دورۀ معاصر، بعضی با پذیرش قطعی تفاوت چینش آیات وسور مصحف امام علی با قرآن موجود، با استناد به ادلهای (ر.ک: بهجتپور، 1392، ص48ـ66 و 160)، از جمله این روایت و مضامین مشابه آن، تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول زمانی را سبک تفسیری امام علی (ملاحویش آلغازی، ۱۳۸۲ق، ص۴) و هماهنگ با تفسیرنگاری آن حضرت دانسته (بهجتپور، ۱۳۹۰، ص۹۱) و فرمودهاند: «جواز تفسیر قرآن بهترتیب نزول، از عمل مولای متقیان برداشت میشود» (بهجتپور، ۱۳۹۲، ص۵۶) و تفاسیری بر همین اساس پا به عرصۀ وجود نهاده است.
2ـ2ـ1. احتمال دوم
«کما انزل» یعنی مانند نزول اولیه بر پیامبر، بهضمیمة این اعتقاد که مطالبی در نزول اولیه بهعنوان وحی تنزیلی بوده و از قرآن توسط مخالفان اهلبیت حذف شده است. بر این اساس، قائلان به این تعریف معتقدند مصحف حضرت بیش از قرآنِ موجود بوده است و ادلهای را برای این اعتقاد ذکر کردهاند؛ از جمله روایتی که میفرماید: قرآنی که بر پیامبر نازل شده، هفده هزار آیه داشته است: «عن ابی عبدالله قال: إن القرآن الذی جاء به جبرئیل إلى محمد سبعة عشر ألف آیة» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۶۳۴). این احتمال را قائلین به «تحریف قرآن به نقیصه» تقویت کرده و برگزیدهاند. این در حالی است که علمای بزرگ فریقین به شدت تحریف قرآن را انکار کرده و دهها کتاب و مقاله در ردّ آن نوشتهاند و ازاینرو ما در این مقاله به رد آن نخواهیم پرداخت.
3ـ2ـ1. احتمال سوم
«کما انزل» یعنی مانند نزول اولیه بر پیامبر با این اعتقاد که در نزول اولیه، همراه با وحی تنزیلی، مطالبی بهعنوان «وحی بیانی و تفسیری» و بهتعبیردیگر «تفسیر وحیانی» نیز از طرف خداوند توسط جبرئیل بر پیامبر نازل شده است و فریقین بر اصل وجود وحی بیانی مانند وحی تنزیلی اتفاقنظر دارند. روایات «نزول مثل و مثلین قرآن همراه با قرآن بر پیامبر» شاهد بر این مدعاست: «عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ مَعْدِی کَرِبَ الْکِنْدِی قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَلا إِنِّی أُوتِیتُ الْکِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ أَلا إِنِّی أُوتِیتُ الْقُرْآنَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ» (ابنحنبل، ۱۴۲۰ق، ج۲۷، ص۴۱۰) و «روی عن النبی أنه قال: أوتیت القرآن ومثلیه» (طبرسی، ۱۳۸۹، ج۲، ص۴۱۰).
امام جعفر صادق نیز فرمودند: «قال ابوعبدالله: ان الله علّم نبیه التنزیل والتأویل فعلّمه رسول الله علیا» (عیاشی، بیتا، ج۱، ص۱۷)؛ خداوند تنزیل و تفسیر قرآن را به پیامبر آموخت و رسول خدا هم به علی آموخت. اوزاعی نیز از قول حسانبنعطیه گفته است که قرآن با وحی بر پیامبر نازل میشد و جبرئیل علاوه بر آن، تفسیرش را نیز به ایشان میفرمود (ابنعبدالبر، ۱۳۹۸ق، ج۲، ص۱۹۱).
این وحی تفسیری همراه با قرآن نوشته نمیشد و پیامبر مأمور به تبلیغ همۀ آن برای مردم نبود؛ بلکه بخشی از آن را برای مردم بیان کرده و مطابق روایات، تمامش را به امام علی تعلیم داده است (عیاشی، بیتا، ج۱، ص۱۴؛ کلینی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۶۴ و ۲۷۸؛ حاکم حسکانی، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۳ و ۴۸؛ ابنعساکر، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۳۸۵ـ۳۸۶). مقدار دقیق این وحی تفسیری معلوم نیست و احکام مربوط به قرآن دربارۀ آن جاری نمیشود. بنا بر این احتمال، منظور از «کما انزل» این است که مصحف امام علی مشتمل بر وحی تفسیری و بیانی نیز بوده است؛ برخلاف قرآن مرسوم، که تنها دربردارندۀ وحی تنزیلی است.
4ـ2ـ1. احتمال چهارم
«کما انزل» تنها بر نزول از طرف خداوند دلالت میکند؛ بدون دلالت بر زمان نزول و ترتیب نزول. نمونۀ این استعمال، در حدیثی از امام باقر در هنگام شمارش شرایع اسلام دیده میشود. ایشان بعد از ذکر تعدادی از واجبات، از جمله وجوب وضو، غسل، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، تقیه، برائت از دشمنان اهلبیت و دوستی محبان اهلبیت، حلیت متعه و وجوب حج تمتع را با عبارت «کما أنزلهما الله» بیان فرمودند: «وتحلیل المتعتین واجب کما أنزلهما الله عز وجل فی کتابه وسنّهما رسول الله: متعة الحج ومتعة النساء. والفرائض على ما أنزل الله تبارک وتعالى» (صدوق، ۱۳۶۲، ص۶۰۳ـ۶۰۸).
در واقع، «کما انزل الله» در روایت کافی بهمعنای «ما انزل الله» است که در این حدیث آمده و در احادیث دیگر نیز این تعبیر ذکر شده است؛ از جمله در حدیثی که امام علی میفرماید: اگر شرایط مهیا بود، برای اهل تورات «بما انزل فی التوراة» و برای اهل انجیل «بما أنزل الله فی الإنجیل» و برای اهل قرآن «بما أنزل الله فی القرآن» حکم میکردم (عیاشی، بیتا، ج۱، ص۱۵).
5ـ2ـ1. احتمال پنجم
مراد از «کما انزل» همان قرائتی است که بر پیامبر نازل شده و آن حضرت بر امت خوانده است. لازمۀ این معنا، فراموشی قرائت پیامبر در جامعه و جایگزینی قرائتی دیگر است که با توجه به ادله و شواهد تاریخی ـ که اینجا مجال بیان آن نیست ـ وقوعش در حد محال بوده و مستلزم تحریف قرآن نیز است که بزرگان شیعه و اهلسنت به شدت آن را مردود میشمارند. افزون بر این، قرائت رایج و مقبول در طول تاریخ در جوامع اسلامی، یعنی حفص از عاصم از امام علی، همان قرائت عامۀ مردم بوده است (معرفت، ۱۳۸۵، ص۲۱۳) که ایشان نیز قطعاً این قرائت رایج را از پیامبر آموختهاند.
2. قراین و دلایل بر صحت احتمال سوم
از بین احتمالات ذکرشده به نظر میرسد که احتمال سوم، یعنی «نزول قرآن تنزیلی بهضمیمة قرآن تفسیری و تفسیر وحیانی» به واقع نزدیکتر باشد و شواهد زیر آن را تقویت میکند.
۱ـ2. روایت تفسیر قمی
عنه [علی بن الحسین] عن احمد بن ابی عبدلله عن علی بن الحکم عن سیف بن عمیرة عن أبی بکر حضرمی عن أبی عبد الله قال إرسول الله قال لعلی: «یا علی القرآن خلف فراشی فی الصحف والحریر والقراطیس فخذوه واجمعوه ولا تضیعوه کما ضیعت الیهود التوراة». فانطلق علی فجمعه فی ثوب أصفر ثم ختم علیه فی بیته وقال: «لا أرتدی حتى أجمعه». فإنه کان الرجل لیأتیه فیخرج إلیه بغیر رداء حتى جمعه. قال وقال رسول الله: «لو أن الناس قرءوا القرآن کما أنزل الله ما اختلف اثنان (قمی، ۱367، ج۲، ص۴۵۱).
از ذیل حدیث (لو أن الناس...) استفاده میشود که احتمال سوم در معنای روایت مراد باشد؛ زیرا آنچه باعث قریب به اتفاق اختلافات در جامعۀ اسلامی در طول تاریخ شده و فرق و مذاهب مختلف را به وجود آورده و سبب تکفیر و جنگها و خونریزیها شده، فهم ناصحیح از آیات قرآن در اثر بیتوجهی به وحی تفسیری و بیانی نازلشده همراه با قرآن بوده است، نه اختلاف در ترتیب نزول آیات و سور قرآن کریم.
در خصوص سند روایات تفسیر علیبنابراهیم، با توجه به اتصال سندش به امام، باید گفت که بر اساس گفتۀ قمی در مقدمۀ تفسیرش که آنچه در این کتاب آمده، از طریق مشایخ و ثقات شیعه از امامان معصوم به او رسیده است (قمی، 1367، ج۱، ص۴) و بزرگان حدیث و رجال و اصول این گفتۀ علیبنابراهیم را توثیق عام او دانستهاند (عاملی، 1403ق، ج۲۰، ص۶۸؛ خویی،۱۴۱۳ق، ج۱، ص۴۹؛ نوری طبرسی، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۳۳؛ صدر، بیتا، ج۱، ص۲۹۳ و ج۲، ص۵۶۹؛ نمازی شاهرودی، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۱ و ۶۲؛ ابطحی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۱۳) و با توجه به حجت بودن توثیق عام مانند توثیق خاص (خویی، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۴۹؛ نمازی شاهرودی، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۱ و ۶۲)، بر فرض تسلّم انتساب تفسیر به علیبنابراهیم، سند روایت قابل قبول است؛ هرچند به نظر میرسد که با توجه به کثرت روایات جمع قرآن توسط امام علی و وصیت پیامبر به جمع قرآن، که شیعه و اهلسنت به طرق مختلف نقل کردهاند، و عدم داعی بر جعل از جانب اهلسنت، در این خصوص لزومی به بحث سندی نیست.
2ـ۲. تعلیل به علم امام علی به «کما انزل» که ذیل روایت ابیرافع بود
«...فألفه کما أنزله الله وکان به عالما» (ابنشهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۱، ص۳۱۹). جملۀ «وکان به عالما» تعلیل برای صحت گردآوری «کما انزل» بهدست امام علی است و ظاهرش انحصار این علم به امام است؛ چون در مقام تمجید و تکریم از امام علی است. حال اگر مرجع ضمیر «به» را وحی تفسیری نازلشده بر پیامبر بدانیم، با توجه به آنچه قبلاً بیان شد، مبنیبر اینکه تمام این وحی تفسیری را پیامبر منحصراً به امام علی تعلیم کرده است، مضمون حدیث مطابق واقع میشود و جای خدشه و اشکالی باقی نمیماند؛ اما اگر ضمیر به ترتیب نزول برگردد، دیگران نیز میتوانستند این علم را داشته باشند، بهویژه اصحاب و مسلمانان نخستین؛ و مزیت اختصاصی برای امام محسوب نمیشود؛ درحالیکه ظاهر روایت و صریح روایاتی که بعداً ذکر خواهد شد، مدح امام علی و منحصربهفرد بودن گردآوری مصحف به سبب این علم است که دیگران از آن محروماند.
۳ـ2. روایاتی که بر انحصار جمع «کما انزل» بهدست امام علی و ائمة معصوم دلالت میکند
از جمله جابر میگوید: «شنیدم امام باقر میفرمود: احدی از مردم ادعا نمیکند که تمام قرآن را کما انزل الله جمع کرده است، مگر بسیار دروغگو؛ و جمع و حفظ نکرد قرآن را کما نزّله الله، مگر علیبنابیطالب و ائمة بعد از او علیهم السلام» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۲۲۸؛ صفار، ۱۳۶۲، ص۲۱۳، ح۲).
دلالت حد یث
از اختصاصات ائمه بر غیرشان، علم لدنی آنهاست که از طرف خداوند متعال و پیامبر گرامی اسلام برای حجت بودن بر خلق، تنها به ایشان افاضه شده و روایات متعدد بیانگر آن است؛ از جمله این روایت:
عن بشیر الدهان قال: سمعت أبا عبدالله یقول: إن الله فرض طاعتنا فی کتابه فلا یسع الناس جهلها، لنا صفو المال، ولنا الأنفال، ولنا کرائم القرآن، ولا أقول لکم إنا أصحاب الغیب، ونعلم کتاب الله، وکتاب الله یحتمل کل شیء، إن الله أعلمنا علما لا یَعلمه أحدٌ غیره، وعلما قد أعلمه ملائکته ورسله، فما علِمته ملائکتُه ورسله فنحن نعلمه (عیاشی، بیتا، ج۱، ص۱۶، ح۷؛ بحرانی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص ۳۷، ح۱۱۳؛ همچنین ر.ک: بحرانی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۵، ح۱۰۵).
حال با این فرض مسلم و بدیهی که مصحف امام علی مشتمل بر امور زایدی مانند بیان تأویل و تفسیر و مصادیق و... بوده، انحصار گردآوری قرآن «کما انزل» نیز به امام علی بهدلیل اشتمال مصحفش بر همین علم لدنی مربوط به قرآن است، نه تدوین بر اساس نزول؛ و معقول نیست که اگر یکی از صحابه و مسلمانان اولیه ادعا کند قرآن را بهترتیب نزول جمع کردهام، امام باقر این کار را محال دانسته باشد و ادعاکننده را بسیار دروغگو شمرده باشد.
و ارادۀ این معنا از روایت را روایات مشابهی که وجود دارند، تأیید میکنند؛ مانند روایت جابر که بهصراحت نشان میدهد توانایی جمع «ظاهر و باطن قرآن» به اوصیا و ائمه اختصاص دارد: «عن جابر عن أبیجعفر قال: ما یستطیع أحد [أن] یدعی أنه جمع القرآن کله، ظاهره وباطنه، غیر الأوصیاء» (صفار، ۱۳۶۲، ج۲۱۳، ح۱؛ بحرانی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۳)؛ و روایت سلمان فارسی که به اشتمال مصحف امام علی بر تأویل بهعلاوۀ تنزیل صراحت دارد: «...فلما جمعه کله وکتبه بیده تنزیله وتأویله والناسخ والمنسوخ...» (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۲۸، ص۲۶۴؛ و ج۹۲، ص۴۰)؛ زیرا وقتی کلمۀ تنزیل در مقابل تأویل بهکار میرود، منظور از تنزیل، الفاظ قرآن و معانی ظاهر آن، و مراد از تأویل، معانی باطن آن است (بابایی، ۱۳۸۹، ج۱، ص۳۲).
بنابراین استدلال به «کتبه علی تنزیله» بر تدوین مصحف امام بر اساس ترتیب نزول (نجارزادگان، 1424ق، ص۷۱ و ۷۲) خالی از ضعف نیست؛ زیرا تنزیل، آنجا که در مقابل تأویل بهکار رود، دلالت بر تدوین بر اساس نزول نمیکند و آنجا هم که بهتنهایی بهکار رفته باشد، دو احتمال در آن هست: ۱. «کتبه علی تنزیله» یعنی بر اساس ترتیب نزول؛ ۲. «کتبه علی تنزیله» یعنی تمام آنچه خداوند از الفاظ و تفسیر بر پیامبر تنزیل کرده است؛ و این معانی باطنی همان علوم لدنی است که پیامبر در تفسیر آیات به امام علی آموخته است. پس معلوم میشود که مراد از «کما انزل» در دیگر روایات نیز تدوین مجموع تنزیل و تأویل یا همان وحی تنزیلی و وحی تفسیری بوده که تنها حضرت بر آن قادر بوده است.
شاهد، بلکه دلیل دیگر بر ارادة جمع بهمعنای جمع قرآن تنزیل با قرآن تفسیری و تفسیر وحیانی این است که در روایت کافی «انحصار جمع» به بقیة ائمه هم نسبت داده شده است؛ درحالیکه سایر ائمه اصلاً قرآنی را جمع نکردند. پس ظاهر حدیث اشاره به همان مطلب مسلم نزد شیعه دارد که قائل است قرآنِ تنزیلی و تمام معارف آن، یعنی قرآن تفسیری، نزد ائمه است.
۴ـ2. بیانات امام علی دربارة مصحفش
احادیث متعددی از امام علی دربارۀ جمع مصحفش بعد از رحلت رسول خدا نقل شده است. در بعضی تأکید امام بر اشتمال مصحف بر تمام قرآن است: «یا أیها الناس... ولیست منه آیة إلا وقد جمعتها... من فاتحته إلى خاتمته» (سلیمبنقیس، ۱۳۸۰، ص۱۴۷؛ ر.ک: مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۸۹، ص۴۱). علامه مجلسی دربارۀ سند و حجیت کتاب سلیمبنقیس میگوید: این کتاب در نهایت شهرت است؛ هرچند عدهای به آن اشکال گرفتهاند. حق این است که از اصول معتبره است (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۳۲).
در بعضی دیگر، امام به نبود کاستی و زیادی، حتی در یک حرف از قرآن، تصریح میکند (صدوق، ۱۴۱۴ق، ص۸۶؛ فیض کاشانی، ۱۳۶۵، ج۹، ص۱۷۷۹؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۸۹، ص۴۱؛ بحرانی، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص۸۰؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۷؛ طبرسی، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۳۸۳؛ خویی، ۱۳۹۵ق، ص۲۲۳). در این دسته روایات نیز هیچ مؤیدی بر جمع بر اساس نزول وجود ندارد. حال با پذیرش همگان بر تفاوت مصحف امام علی با سایر مصحف؛ همچنین تصریح روایات و اسناد تاریخی و اعتراف علما به اشتمال قرآن حضرت بر ناسخ و منسوخ، شأن نزول، تأویل و...، احتمال قابل قبول در تدوین کما انزل، باید تدوین همراه با وحی تفسیری و تفسیر وحیانی باشد.
حتی میتوان ادعا کرد که با توجه به عبارت «من فاتحته إلى خاتمته» در روایت، اشاره بلکه دلالت میکند به اینکه قرآنش بر همین ترتیب فعلی تدوین شده است؛ چون فرمود «من فاتحته» و کلمۀ «من» ابتدائیه است، و کلمۀ «فاتحه» اسم است برای سورۀ حمد که در قرآنهای موجود هم در اول قرار دارد، و کلمۀ «الی» بیانگر انتهای غایت است؛ مانند «سرت من البصره الی الکوفه». بنابراین همانطور که این عبارت بیانگر شروع حرکت از بصره و استمرار آن تا رسیدن به کوفه است، در این بیان حضرت علی گزارش میدهد جمع مصحف را از سورۀ حمد و فاتحه شروع نموده و همینطور ادامه داده تا به آخر و خاتمۀ قرآن، و باید خاتمۀ قرآن هم مانند ابتدای آن برای مردم روشن وآشکار باشد؛ همچنانکه کوفه در آن مثال برای مردم معلوم و مشخص است، و این امکان ندارد مگر اینکه مثل قرآنهای موجود آخر قرآن برای همه روشن باشد که سورۀ «ناس» است، و این یعنی جمعآوری قرآن مطابق ترتیب نزول فعلی. اگر مراد حضرت جمعآوری بر اساس ترتیب نزول بود، مناسب بود بفرماید: «وقد جمعتها... من اول ما نُزِّل إلى آخر ما نُزِّل».
5ـ2. بیان نشدن ترتیب نزول در کلام مخالفان مصحف
آنان که مصحف را بعد از جمع و عرضۀ اولیه دیدند و به شدت با آن مخالفت کردند و نپذیرفتند، هیچ اشارهای به تألیف آن بر اساس نزول نکردند؛ پس نمیتوان بهصورت قطعی ادعا کرد که مصحف حضرت بر اساس نزول بوده است؛ چنانکه قائلین به قول اول، ترتیب بر اساس نزول را مسلم گرفتهاند؛ بلکه علت رد را وجود مصحفی مانند مصحف امام علی نزد آنان ذکر کردهاند: «فقالوا: هو ذا عندنا مصحف جامع فیه القرآن لا حاجة لنا فیه» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۶۳۳)؛ «فقالوا: لا حاجة لنا فیه، عندنا مثل الذی عندک» (صدوق، ۱۴۱۴ق، ج۸۶؛ ر.ک: ابنشهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۱، ص۳۲۰؛ طبرسی، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۲۲۵؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۸۹، ص۴۰ و ۴۱؛ بحرانی، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص۸۲). البته در بعضی از روایات تصریح شده است که وقتی مخالفان نظر کردند در مصحف حضرت و در آن فضایح قوم را دیدند، از قبول آن سر باز زدند (طبرسی، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۲۲۵؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۹۲؛ بحرانی، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص۸۲؛ احمدی میانجی، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۸۱).
حال با توجه به اینکه قرآن موجود در بین مسلمانان در صدر اسلام بعداً توسط خلفا جمعآوری شد و ترتیب آن بر اساس نزول نبوده و نیست، بنابراین باید این مثلیت در ترتیب سورهها و آیات و محتوای تنزیلی آن باشد و قرآن امام علی هم بر اساس ترتیب نزول جمعآوری نشده باشد و نمیشود احتمال داد که مرادشان مثلیت در حجم فقط بوده باشد؛ چون در قرآن نزد مردم و خلفا که بعداً جمعآوری شد، چیزی اضافه بر قرآن تنزیلی نبوده است؛ درحالیکه همگان معترف به اشتمال مصحف امام بر بیان ناسخ و منسوخ و شأن نزول و تأویل و معانی باطنی و مصادیق و... هستند. علاوه بر اینکه اگر مصحف حضرت به لحاظ ترتیب، مخالف با قرآن موجود در جامعه بود، مناسب بود برای رد مصحف حضرت به آن تمسک میکردند.
بنا بر نظر اصح و اقرب به حق، ترتیب سور و آیات در قرآن هر دو توقیفی بوده است و صحابه هیچگونه دخالتی در چینش نداشتهاند (خازن بغدادی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۹؛ ملاحویش آلغازی، ۱۳۸۲ق، ج۱، ص۴؛ هاشمی خویی، بیتا، ج۱۶، ص۲۶۷) و ترتیب قرآن مکتوب در لوح محفوظ نیز مانند قرآن موجود در دست ماست (خازن بغدادی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۹) و امام علی هم قرآنش مانند قرآن موجود بر اساس ترتیب توقیفی بوده است.
6ـ2. روایت بیانگر انحصار جمع قرآن به وصی پیامبر
در منابع روایی ما حدیثی وجود دارد که بر انحصار جمع قرآن به وصی نبی دلالت دارد: «عن ابی جعفر: ما أحد من هذه الأمة جمع القرآن، إلا وصی محمد» (قمی، ۱۳67، ج۲، ص۴۵۱).
بیان دلالت
اگر نفی اصل جمع قرآن بهدست دیگر صحابه مراد باشد، این بیان امام معصوم با گزارشهای تاریخی متعدد و قطعی مبنی بر گردآوری مصحف بهدست تعدادی از صحابه، از جمله سعدبنعبید، ابوالدرداء، معاذبنجبل، ثابتبنزید، ابیبنکعب، عبیدبنمعاویه (ابنندیم، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۴۱) و بعضی از صحابیات، از جمله ورقة بنت عبداللهبنحارث (سیوطى، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۹۶)، مطابقت ندارد. اگر هم مراد، جمع بر اساس ترتیب نزول بوده است، این کار اختصاص به وصی نداشت؛ چراکه اگر جایز بود و کسی اجازه داشت که قرآن را بر اساس نزول تدوین کند، اصحاب اوّلی رسول خدا که شاهد نزول تدریجی آن بودند، توانایی این کار را داشتند؛ بنابراین منقبتی انحصاری بهشمار نمیرود. تنها احتمال معقول از انحصار جمعآوری به وصی و فضیلت بودن این کار برای او، جمع قرآن همراه با وحی تفسیری و تفسیر وحیانی است؛ یعنی تفسیر و تأویلی که پیامبر از جبرئیل آموخته بود و تمام آن را تنها به وصی خود تعلیم کرده بود.
7ـ2. گزارشهای رسیده از مصحف
اخبار بسیاری از ائمۀ معصوم و علمای صدر اسلام دربارۀ مصحف امام و مسائل مرتبط با آن رسیده است که در آنها نیز شاهدی صریح بر جمع قرآن بر اساس نزول وجود ندارد. پس نمیتوان امری را که هیچ تصریحی به آن در منابع تاریخی نیامده است، تنها بر اساس یک احتمال در معنای روایت، امری مسلم گرفت و به امام معصوم نسبت داد؛ درحالیکه مسلم بودن اشتمال مصحف حضرت بر زیاداتی مؤید و تقویتکنندة ارادة احتمال سوم از معنای کما انزل است.
الف) امام باقر فرمودند: علی عبا بر دوش نینداخت تا اینکه قرآن را جمع کرد. «عن أبی جعفر...: فلم یضع علیٌّ ردائه على ظهره حتى [جمع القرآن] فلم یزد فیه الشیطان شیئا ولم ینقص منه شیئا» (فرات کوفی، ۱۴۱۰ق، ص۳۳۹). در این روایت نیز تنها اصل جمع قرآن بهدست امام علی بیان شده است.
ب) بیان ابنسیرین: غالب گزارشهای نخستین دربارۀ مصحف، از ابنسیرین است که تنها بر اصل جمع قرآن بدون عبارت «کما انزل» دلالت میکند. «محمد بن سیرین قال: لما توفی النبی أقسم علی أن لا یرتدی برداء إلا لجمعة حتى یجمع القرآن فی مصحف ففعل» (ابنابیداود سجستانی، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۵۹؛ ابنسعد، ۱۹۶۸م، ج۲، ص۳۳۸؛ ابنعساکر، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۳۹۸؛ بلاذری، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۸۷؛ حاکم حسکانی، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۸؛ ابنشهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۱، ص۳۲۰؛ ابنحجر عسقلانی، ۱۳۷۹ق، ج۹، ص9 و ۱۰). همین مضمون را خوارزمی نیز از عبد خیر از امام علی نقل کرده است (خوارزمی، ۱۴۱۴ق، ص۹۳ و ۹۴).
البته در نقل دیگر ابنسیرین، که قبلاً ذکر شد (بلاذری، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۸۷)، عبارت «کما انزل» آمده است که با توجه به احتمالات در معنای «کما انزل»، در تدوین بر اساس نزول صراحت ندارد و نمیتواند مستند قرار گیرد.
ج) گزارشهای بیانگر مصادر جمع: در بعضی از روایات که به منابع اولیۀ قرآن امام علی اشاره دارد، تنها به کیفیت تألیف و پاکنویسی و یکسانسازی قرآن از روی کاغذها، چوبها و پوستها و تکههای پارچۀ متفرقه تأکید شده است و هیچ نشانهای از تدوین بر اساس ترتیب نزول وجود ندارد؛ از جمله: «لزم بیته وأقبل على القرآن یؤلفه ویجمعه، فلم یخرج من بیته حتى جمعه وکان فی الصُحُف والشِظاظ والأسیار والرقاع» (سلیمبنقیس، ۱۳۸۰، ص۱۴۶؛ ر.ک: مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۲۸، ص۲۶۴؛ بحرانی، 1415ق، ج۶، ص۲۶؛ نوری طبرسی، ۱۳۶۹، ص۴۸۱).
د) گزارشهای بیانگر محتوای مصحف: در مصادری نیز که به محتوای مصحف اشاره شده، تنها بر اشتمالش بر تنزیل و تأویل و ناسخ و منسوخ، نه ترتیب ناسخ و منسوخ، تأکید شده است؛ از جمله: «فلما جمعه کله وکتبه بیده على تنزیله وتأویله والناسخ منه والمنسوخ، بعث إلیه أبو بکر...» (سلیمبنقیس، ۱۳۸۰، ص۱۴۶؛ ر.ک: مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۲۸، ص۲۶۴؛ بحرانی، 1415ق، ج۶، ص۲۶؛ نوری، ۱۳۶۹، ص۴۸۱).
البته در ادامۀ نقلی از ابنسیرین آمده است: «قال ابن سیرین: فنُبِّئتُ أنه کتب المنسوخ وکتب الناسخ فی أثره» (حاکم حسکانی، ۱۴۱۱ق، جزء اول، ص۳۸، ح۲۷)؛ اما اولاً محمدباقر محمودی، محقق شواهد التنزیل حاکم حسکانی، در حاشیه نوشته است که این دو کلمة «فی اثره» در نسخۀ یمنیه موجود نیست؛ ثانیاً چندین روایت از ابنسیرین در باب مصحف امام علی نقل شده (حاکم حسکانی، ۱۴۱۱ق، جزء اول، ص۳۶، ح۲۲) و در هیچیک اشارهای به ترتیب نشده است؛ ثالثاً ابنسیرین با عبارت «فنُبِّئتُ» بیان کرده است که با توجه به دسترسی نداشتن غیر معصومین به مصحف و اعتراف خود ابنسیرین به نبود دستیابی حسی به مصحف (سیوطی، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۶۲)، و نامعلوم بودن ناقل، این نقل، از شرایط لازم و کافی برای مستند واقع شدن برخوردار نیست؛ چون شهادت از روی غیر حس، با راوی مجهول، نامعتبر است.
هـ) گزارشهای بیانگر مدت تألیف: در اخباری حتی به امور با درجۀ اهمیت کمتر، مانند گزارش از مدت زمان تألیف در سه روز (ابنندیم، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۴۱؛ ر.ک: فرات کوفی، ۱۴۱۰ق، ص۳۹۹؛ امین، ۱۴۰۳ق، ص۱، ص۹۸) و شش ماه (ابنشهرآشوب، 1376ق، ج۱، ص۳۱۹؛ امین، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۵۹۸؛ عاملی، ۱۴۱۰ق، ص۱۵۵) تصریح شده است؛ اما هیچ اشاره و شاهدی بر جمع و تألیف مصحف به ترتیب نزول وجود ندارد.
8ـ2. اختیار احتمال سوم از سوی برخی از علما در تعابیر مشابه
محدث و مفسر بزرگ قرآن، فیض کاشانی، در تبیین روایاتی که بر حذف مطالبی از قرآن دلالت دارد، با بیان مراد از عبارت مشابه «کذا انزلت»، احتمال سوم از معنای «کما انزل» را تقویت میکند و میفرماید: این محذوفات از قبیل تفسیر بوده و «کذا انزلت»، یعنی همراه با این تفاسیر بوده است: «ولا یبعد أیضا أن یقال: إن بعض المحذوفات کان من قبیل التفسیر والبیان، ولم یکن من أجزاء القرآن،... فمعنى قولهم: (کذا أنزلت) أن المراد به ذلک، لا أنها نزلت مع هذه الزیادة فی لفظها، فحذف منها ذلک اللفظ» (فیض کاشانی، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۵۲). در جای دیگر بیان کرده است: مراد از «کذا نزلت» همان است که گفتم؛ نه آنچه مردم میفهمند به اینکه لفظی بوده و حذف شده باشد؛ «قولهم علیه السّلام کذا نزلت أن المراد به ذلک لا ما یفهمه الناس من ظاهره ولیس مرادهم أنها نزلت کذلک فی اللفظ فحذف ذلک»(فیض کاشانی، ۱۳۶۵، ج۹، ص۱۷۸۰).
3. نقد ادلة حمل «کماانزل» بر نزول ترتیبی
اما ادلهای که برای دلالت «کما انزل» و غیر آن بر ترتبب نزولی ذکر کردهاند و نقد آنها بدین شرح است:
1. استشهاد به روایت ابیرافع: «...فألفه کما أنزله الله وکان به عالما» (ابنشهرآشوب، ۱۳۷۶ق، ج۱، ص۳۱۹) و روایت جابر: «قال: سمعت أبا جعفر یقول: ما ادّعى أحدُ من الناس أنه جمع القرآن کلّه کما أُنزل إلا کذّاب، و ما جمعه وحفظه کما نزّله الله تعالى إلا علی بن أبی طالب والأئمة من بعده علیهم السلام» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۲۲۸؛ صفار، ۱۳۶۲، ص۲۱۳، ح۲)؛ به این بیان که عبارت «کما انزل الله» به ترتیب نزول آیات و سور اشاره دارد (بهجتپور، ۱۳۹۲، ص157). پس این دو روایت بر تألیف و جمع بر اساس ترتیب نزول دلالت میکنند.
اشکال: اولاً این دلالتِ اشارهای برداشت ایشان است و چنانکه بیان شد، در روایت پنج احتمال هست؛ ثانیاً بنا بر اعتراف ایشان، صرف اشاره است، نه تصریح و ظهور به چینش بر اساس نزول، تا صلاحیت مستند شدن را پیدا کند؛ ثالثاً نهایت چیزی را که میتواند ادعا کند سبقت گرفتن «ترتیب نزول» از این عبارت به ذهن قبل از سایر احتمالات است، بر فرض تنزل و قبول این سبقت اگر هم بشود اسمش را ظهور گذاشت، در اصول فقه مقرر است ظهورات اولیه حجت است تا زمانی که قرینه بر خلاف آن نباشد؛ درحالیکه بر خلاف این ظهور ابتدایی ادعایی دهها شاهد و قرینه و دلیل وجود دارد که به بعضی از آنها در این مقاله اشاره شده است؛ رابعاً نسبت جمع قرآن به سایر ائمه ظهور، بلکه نص است در اینکه مرادْ جمع تمام معارف قرآن است؛ یعنی قرآن تنزیلی با تفسیر وحیانی، نه جمع بر اساس نزول.
2. تمسک به روایت سالمبنسلمه، که ذکر آن گذشت: «...فقال لهم: هذا کتاب الله عز وجل کما اَنزَله…» (کلینی، ۱۳۶۵، ج۲، ص۶۳۳)؛ به این نحو که عبارت «کما انزل» میتواند ابعاد گوناگون داشته باشد؛ از جمله: ترتیب آیات؛ ترتیب سورهها؛ کلمات و الفاظ، آنگونه که نازل شدهاند؛ و با توجه به آنکه تغییر و تبدیل در آیات ممنوع است، تغییر ترتیب آیات در سورهها امری بسیار مشکوک یا محدود است؛ حداقل مورد مسلم از مصادیق آن، ترتیب نزول سورهها خواهد بود (بهجتپور، ۱۳۹۲، ص157).
اشکال: در اینجا ایشان دلالت بر ترتیب نزول را مسلم و قطعی گرفتهاند و تردید در مصداق و مقدار آن دارند، و چون در مورد آیات مواجه با مشکل است، به ناچار قائل به ترتیب در سورهها میشود؛ درحالیکه با توجه به پنج احتمال بیانشده، این یقین به دلالت بر ترتیب نزول محل مناقشه است.
3. استدلال به روایت حضرمی: «قال رسولالله: «لو أن الناس قرءوا القرآن کما أنزل الله ما اختلف اثنان» (قمی، 1367، ج۲، ص۴۵۱)؛ به این بیان که روایت به کارآمدی و فایدة قرائت قرآن بهترتیب طبیعی نزول اشاره دارد. بر اساس این روایت، رعایت ترتیب سورها و آیات قرآن در قرائت، زمینة اختلافاتی را که ناشی از ندانستن حقیقت مراد خدای تعالی است، از بین میبرد (بهجتپور، ۱۳۹۲، ص158)؛ و اضافه میکند: چنانکه در روایتی مرسله از امام صادق نقل شده است: اگر مردم قرآن را آنگونهکه نازل شده است، بخوانند، نام ما را در آنجا خواهند دید (قمی، 1367، ج2، ص451).
اشکال: مناقشه در استدلال به روایت حضرمی، در بیان قرائن بر احتمال سوم گذشت؛ اما تمسک به مرسله برای دلالت بر ترتیب تنزیل و قبول معنای ظاهری روایت، از ایشان بعید بود؛ آیا اگر قرآن بهترتیب نزول جمع شود، اسامی ائمه در آن مذکور میشود که با چینش برخلاف نزول، این اسامی حذف شده باشد؟!! . بلکه این روایت و امثال آن، ظاهر، بلکه صریح است در اینکه مرادْ جمع قرآن با تفسیر وحیانی او مراد است که در آن مصادیق آیات ـ ائمۀ معصومین ـ بیان شده است.
4. استدلال به حدیث دخول امام علی بر پیامبر دو بار در هر شبانهروز و فراگیری قرآن و معارف آن (کافی، 1365، ج1، ص64)؛ به این تقریر که ظاهر روایت آن است که حضرت مصحف مخصوص به خود را بهترتیب نزول آیات و سورهها و در طی حیات پیامبر بهتدریج نوشته و نکات معارفی را نیز در کنار آنها قرار داده است (بهجتپور، ۱۳۹۲، ص159).
اشکال: این حدیث تنها به اصل کتابت تصریح میکند: «فَکَتَبتُها بِخطِی»، نه منظم کردن سورهها بر اساس نزول؛ بهعلاوه اگر این ظهور درست باشد، باید همین ظهور را در مورد ترتیب آیات هم قائل شوند؛ درحالیکه قائل نیستند.
5. ادعای عدم تردید، به این بیان که تردیدی در ترتیب نزولی بودن مصحف امام علی وجود ندارد؛ بلکه این ترتیب با روایاتی که مربوط به عصر حضور امام زمان و تعلیم و قرائت در کوفه است، تأیید میشود (بهجتپور، ۱۳۹۲، ص159)؛ همچنین روایاتی که دلالت دارد بر اینکه امام زمان با قرآنی تازه میآید (نعمانی، 1422ق، ص194) و آن حضرت مصحف امیرالمؤمنین را رواج میدهد، همگی شواهد چنین ترتیبی است (بهجتپور، ۱۳۹۲، ص160).
اشکال: این ادعای عدم تردید، با وجود احتمالات در مراد از «کما انزل» و تردید در دلالت سایر روایات و مخالفت صریح بعضی از علما با تفاوت چینش مصحف امام علی با قرآن موجود، بیاعتبار خواهد بود؛ چنانکه تفاوت قرآنی که امام زمان میآورد با قرآن تنزیلی موجود در ترتیب، مسلم نیست؛ بلکه محل مناقشه بلکه منع است. البته در مقابل بعضی دلالت این روایات را بر تفاوت قرآن تنزیلی نزد امام زمان با قرآن فعلی مسلم گرفته و قائل به تحریف به نقیصه در قرآن شدند، که آن نیز مورد منع شدید جمهور علما فریقین است.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه بیان شد، از معنای لغوی «نزل و انزل» و روایات مشتمل بر تعبیر «کما انزل» و متون بیانگر وصیت پیامبر و عمل امام علی به آن و گزارشهای رسیده دربارۀ مصحف از ائمۀ معصوم و افراد همعصر با امام علی، شاهد و دلیل قطعی بر دلالت و ظهور عبارت «کما انزل» بر چینش آیات و سور مصحف بر اساس ترتیب نزول پیدا نشد و با توجه به عدم دسترسی حسی غیر معصومین به مصحف، دلالت این تعبیر «کما انزل» بر ترتیب نزول، یک احتمال در مقابل دستکم پنج احتمال دیگر است. حال با توجه به قاعدۀ معروف «اذا جاء الاحتمال بطل استدلال»، آنچه بر این باور استوار شده، از جمله اسناد و مشروعیت پدیدۀ نوظهور تفسیر تنزیلی قرآن به سنت و روش امام علی قابل تأمل و اشکال است. البته صحت یا مزایای این سبک تفسیری را شاید بشود از طرق دیگری غیر از عمل معصوم اثبات کرد.
- قرآن کریم.
- آبیاری، ابراهیم (1411ق). تاریخ القرآن. قاهره / بیروت: دار الکتاب المصرى / اللبنانى.
- ابطحی، محمدعلی (1417ق). تهذیب المقال فی تنقیح کتاب رجال النجاشی. نگارش: سیدمحمد ابطحی. قم: بینا.
- ابنابیداود سجستانی، عبدالله (1423ق). المصاحف. تحقیق: محمدبنعبده. مصر: الفاروق الحدیثه.
- ابنجزی غرناطی، محمد (1416ق). التسهیل لعلوم التنزیل. تحقیق: عبدالله خالدی. بیروت: دار أرقم.
- ابنحجر عسقلانی، احمد (1379ق). فتح الباری. تحقیق: فؤاد عبدالباقی. بیروت: دار المعرفه.
- ابنحنبل، احمد (۱۴۲۰ق). مسند إمام أحمد بن حنبل. تحقیق و تصحیح: شعیب أرنؤوط و دیگران. بیروت: الرساله.
- ابنسعد، محمد (1968م). الطبقات الکبرى. تحقیق: إحسان عباس. بیروت: دار صادر.
- ابنشهرآشوب، محمد (۱۳۷۶ق). مناقب آل أبی طالب. نجف: المکتبة الحیدریة.
- ابنعبدالبر، یوسف (۱۳۹۸ق). جامع بیان العلم و فضله. بیروت: دار الکتب العلمیه.
- ابنعساکر، علی (1415ق). تاریخ مدینة دمشق. دراسه و تحقیق: علی شیری. بیروت: دار الفکر.
- ابنفارس، احمد (1387). ترتیب مقائیس اللغه.ترتیب و تنقیح: علی عسگری ـ حیدرمسجدی. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- ابنندیم، محمد (1398ق). الفهرست. بیروت: دار المعرفه.
- احمدی میانجی، علی (۱۴۱۹ق). مکاتیب الرسول. قم: دارالحدیث.
- امین، سیدمحسن (1403ق). أعیان الشیعه. تحقیق و أخراج: حسن أمین. بیروت: دار التعارف.
- ایازى، سیدمحمدعلى (1380). مصحف امام على. تهران: وزارت ارشاد.
- بابایی، علیاکبر ( 1389). مکاتب تفسیری. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- بحرانی، سیدهاشم (1415ق). البرهان فی تفسیر القرآن. قم: مؤسسة البعثة.
- بحرانی، یوسف (1423ق). الدرر النجفیه. بیروت: دار المصطفى.
- بلاذری، أحمد (1959م). أنساب الأشراف. تحقیق: محمد حمیدالله. مصر: دار المعارف.
- بهجتپور، عبدالکریم (1390). تفسیر همگام با وحی تفسیر تنزیلی. قم: مؤسسة التمهید.
- بهجتپور، عبدالکریم (1392). تفسیر تنزیلی؛ اصول، مبانی، قواعد و فوائد. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی.
- حاکم حسکانی، عبیدالله (1411ق). شواهد التنزیل. تحقیق و تعلیق: محمدباقر محمودی. ایران: وزارت ارشاد / مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة.
- خازن بغدادی، علی (1415ق). لباب التأویل فی معان التنزیل. تحقیق و تصحیح: محمدعلی شاهین. بیروت: دار الکتب العلمیه.
- خوارزمی، موفق (1414ق). المناقب. تحقیق: مالک محمودی. قم: نشر إسلامی ـ مؤسسة سیدالشهداء.
- خویی، سیدابوالقاسم (1395ق). البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار الزهراء.
- خویی، سیدابوالقاسم (1413ق). معجم رجال الحدیث. قم: منشورات مدینة العلم.
- رامیار، محمود (1369). تاریخ قرآن. تهران: امیرکبیر.
- سلیم بن قیس الهلالی الکوفی (1380). کتاب سلیم بن قیس. تحقیق: محمدباقر انصاری زنجانی. قم: دلیل ما.
- سیوطی، جلالالدین (1416ق). الإتقان. تحقیق: سعید المندوب. بیروت: دار الفکر.
- صافی گلپایگانی، لطفالله (۱۳۹۳). منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر. ترجمۀ محسن احمدی. تهران: منیر.
- صدر، سیدحسن (بیتا). الشیعة و فنون الإسلام. بیجا: بینا.
- صدر، محمدباقر (1497ق). مباحث الأصول. مقرر: سیدکاظم حائری. قم: مکتب الإعلام الاسلامی.
- صدوق، محمد (1362). الخصال. تصحیح و تعلیق: علیأکبر غفاری. قم: نشر اسلامی.
- صدوق، محمد (1414ق). الاعتقادات. تحقیق: عصام عبد السید. بیروت: دار المفید.
- صفار، محمد (1362). بصائر الدرجات. تقدیم و تعلیق و تصحیح: میرزاحسن کوچهباغی. تهران: اعلمی.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (1360). قرآن در اسلام. قم: هجرت.
- طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۸۹). مجمع البیان. باتعلیق ابوالحسن شعرانی وتصحیح حامد فدوی اردستانی. تهران: المکتبة الرضویة لاحیاء الآثار الجعفریه.
- طبرسی، احمد بن علی (1386ق). الاحتجاج. تعلیقات وملاحظات: محمدباقر خرسان. نجف: دار النعمان.
- طوسی، محمد (1415ق). رجال شیخ طوسی. تحقیق: جواد قیومی اصفهانی. قم: اسلامی
- حر عاملی، (1403ق). وسائل الشیعه. تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
- عاملی، جعفر مرتضى (1410ق). حقائق هامة حول القرآن الکریم. قم: اسلامی.
- عیاشی، محمد بن مسعود (بیتا). تفسیر العیاشی. تصحیح و تحقیق و تعلیقه: هاشم رسولی محلاتی. تهران: علمیة اسلامیه.
- فرات کوفی،فرات بن ابراهیم( 1410ق) تفسیر فرات الکوفى، تهران: وزارت ارشاد اسلامى.
- فیض کاشانی، محسن (۱۳۶۵). الوافی. تحقیق، تصحیح، تعلیقه و مقابله با أصل: ضیاءالدین حسینی. اصفهان: مکتبة الامام امیرالمؤمنین.
- فیومی، احمد (1405ق). مصباح المنیر. قم: دار الهجره.
- فیض کاشانی، محسن (1416ق). التفسیر الصافی. تصحیح و تعلیقه: حسین أعلمی. قم / تهران: هادی / صدر.
- قرطبی، محمد (1364). الجامع لأحکام القرآن. تهران: ناصرخسرو.
- قمی، علی بن ابراهیم (1367). تفسیر القمی. تحقیق: سیدطیب الموسوی الجزائری. نجف: مکتبة الهدى.
- کردی، محمدطاهر (1365ق). تاریخ القرآن الکریم. جده: الفتح.
- کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۵). الکافی. تصحیح و تعلیق: علیاکبر غفاری. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1387). الکافی. لجنة التحقیق. قم: دار الحدیث.
- مجلسی، محمدباقر (1363). مرآة العقول. إخراج و مقابله و تصحیح: سیدهاشم رّسولی. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحار الأنوار. بیروت: الوفاء.
- معرفت، محمدهادی (1385). علوم قرآنی. قم: التمهید.
- معرفت، محمدهادی (1413ق الف). تلخیص التمهید. قم: اسلامی.
- معرفت، محمدهادی (1413ق ب). صیانة القرآن من التحریف. قم: اسلامی.
- شیخ مفید، محمد بن محمد (1414ق الف). أوائل المقالات. تحقیق: إبراهیم أنصاری. بیروت: دار المفی.
- شیخ مفید، محمد بن محمد (1414ق ب). المسائل السرویه. تحقیق: صائب عبد الحمید. بیروت: دار المفید.
- ملاحویش آلغازی، عبدالقادر (1382ق). بیان المعانی. دمشق: مطبعة الترقی.
- نجارزادگان، فتحالله (1424ق). سلامة القرآن من التحریف. تهران: مشعر.
- نجاشی، احمد بن علی (1416ق). فهرست اسماء مصنفی الشیعه (رجال النجاشی). قم: اسلامی.
- نعمانی، محمد ابنابیزینب (1422ق). الغیبه. تحقیق: فارس حسون کریم. قم: انوار الهدى.
- نکونام، جعفر (1382). پژوهشى در مصحف امام على. رشت: مبین.
- نمازی شاهرودی، علی (1412ق). مستدرکات علم رجال الحدیث. تهران: شفق.
- نوری طبرسی، حسین (1369). نفس الرحمن فی فضائل سلمان. تحقیق: جواد قیومی. اصفهان: آفاق.
- نوری طبرسی، حسین (1416ق). خاتمة المستدرک. قم: مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث.
- هاشمی خویی، حبیبالله (بیتا). منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه. تصحیح وتهذیب: سیدابراهیم میانجی. تهران: اسلامیه.