قرآن شناخت، سال هفدهم، شماره دوم، پیاپی 33، پاییز و زمستان 1403، صفحات 139-156

    تحلیلی انتقادی بر دیدگاه مترجمان و مفسران در ترجمة آیة «فَأْتِیا فِرْعَوْن‌...»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ حمید نادری قهفرخی / *استادیار - گروه معارف اسلامی دانشگاه دولتی شهرکرد / Hamid.naderi@sku.ac.ir
    dor 20.1001.1.20081987.1403.17.2.4.9
    doi 10.22034/qoranshenakht.2025.5000634
    چکیده: 
    بر اساس آیة 16 سورة شعراء، خداوند بعد از ابلاغ رسالت موسی و هارون(ع) فرمود: «فَأْتِیا فِرْعَوْنَ‌...». بررسی حدود چهل ترجمة فارسی و هشتاد تفسیر قرآن نشان می‌دهد که با وجود پنج دیدگاه در تفسیر این آیه، تقریباً همة مترجمان و طیف وسیعی از مفسران، آیه را این‌گونه معنا کرده‌اند: «پس نزد فرعون بروید». با توجه به اینکه ریشة مادة «أتی» به ‌معنای آمدن است، این سؤال مطرح می‌شود که این محققان با توجه به چه قرینه‌ای، معنایی کاملاً متضاد با این ماده را در این آیه در نظر گرفته‌اند؟ بازخوانی دیدگاه مفسران در این زمینه برای روشن شدن نقاط مثبت یا مبهم آنها و اصلاح ترجمه‌های احتمالاً نارسا، ضرورت بررسی این دیدگاه‌ را روشن می‌کند. بررسی تحلیلی ـ انتقادی دیدگاه مفسران و سایر شواهد نشان می‌دهد که این ترجمه با وجود کثرت طرف‌دارانش، موجب از بین رفتن قسمتی از معنای آیه و نادیده گرفتن بلاغت قرآن خواهد شد؛ ازاین‌رو معنای دقیق آیه این‌گونه است: «پس نزد فرعون بیایید [من آنجا حاضرم‌]» یا «با سهولت و آسانی نزد فرعون بیایید [آنجا حضور دارم]». این ترجمه، برخلاف ترجمة مشهور، دارای نقاط قوتی است، از قبیل «هماهنگی با معنای لغوی مادة أتی»، «رعایت بلاغت» و «رعایت حالت روانی موسی و هارون(ع) هنگام دریافت دستور».
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Critical Analysis of the Views of Translators and Interpreters on the Translation of the Verse “ So go to Pharaoh ...”
    Abstract: 
    Based on the verse 16 of Sura al-Shu'ara', after announcing the prophethood of Moses and Aaron, God said «فَأْتِیا فِرْعَوْنَ‌...». Reviewing about forty Persian translations and eighty Qur’anic interpretations shows that despite five interpretations of this verse, almost all translators and many interpreters have rendered the verse as: "So go to Pharaoh." Given that the root of the word "أتی" means "to come," a question arises as to what evidence these researchers employed to attribute a meaning that is entirely contradictory to this root in this verse. Reviewing the interpreters’ views in this regard is necessary to clarify their strengths or ambiguities and to correct potentially inaccurate translations. An analytical-critical study of the interpreters' views and other evidence indicates that this translation, despite its widespread acceptance, leads to a partial loss of the verse's meaning and overlooks the eloquence of the Qur’an. Therefore, the exact meaning of the verse is as follows: "So come to Pharaoh [I am there]" or "Come to Pharaoh at ease [I am there]." Unlike the popular translation, this translation has some strengths such as "conformity to the literal meaning of the root "أتی", "possessing eloquence," and "maintaining the psychological state of Moses and Aaron when receiving the command."
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    تحليلي انتقادي بر ديدگاه مترجمان و مفسران در ترجمة آية «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...»
    حميد نادري قهفرخي         / استاديار گروه معارف اسلامي دانشگاه دولتي شهرکرد    hamid.naderi@sku.ac.ir
    دريافت: 06/09/1403 ـ پذيرش: 20/12/1403
    چکيده
    بر اساس آية 16 سورة شعراء، خداوند بعد از ابلاغ رسالت موسي و هارون فرمود: «فَأْتِيا فِرْعَوْنَ‌...». بررسي حدود چهل ترجمة فارسي و هشتاد تفسير قرآن نشان مي‌دهد که با وجود پنج ديدگاه در تفسير اين آيه، تقريباً همة مترجمان و طيف وسيعي از مفسران، آيه را اين‌گونه معنا کرده‌اند: «پس نزد فرعون برويد». با توجه به اينکه ريشة مادة «أتي» به ‌معناي آمدن است، اين سؤال مطرح مي‌شود که اين محققان با توجه به چه قرينه‌اي، معنايي کاملاً متضاد با اين ماده را در اين آيه در نظر گرفته‌اند؟ بازخواني ديدگاه مفسران در اين زمينه براي روشن شدن نقاط مثبت يا مبهم آنها و اصلاح ترجمه‌هاي احتمالاً نارسا، ضرورت بررسي اين ديدگاه‌ را روشن مي‌کند. بررسي تحليلي ـ انتقادي ديدگاه مفسران و ساير شواهد نشان مي‌دهد که اين ترجمه با وجود کثرت طرف‌دارانش، موجب از بين رفتن قسمتي از معناي آيه و ناديده گرفتن بلاغت قرآن خواهد شد؛ ازاين‌رو معناي دقيق آيه اين‌گونه است: «پس نزد فرعون بياييد [من آنجا حاضرم‌]» يا «با سهولت و آساني نزد فرعون بياييد [آنجا حضور دارم]». اين ترجمه، برخلاف ترجمة مشهور، داراي نقاط قوتي است، از قبيل «هماهنگي با معناي لغوي مادة أتي»، «رعايت بلاغت» و «رعايت حالت رواني موسي و هارون هنگام دريافت دستور».
    کليدواژه‌ها: آية 16 سورة شعراء، آية 47 سورة طه، «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...»، ترس موسي و هارون (ع).

    مقدمه
    داستان برگزيده شدن موسي براي نجات بني‌اسرائيل و رفتن به‌سوي فرعون، در چند سوره از قرآن کريم آمده است (نمل: 7ـ13؛ قصص: 29ـ35). خداوند در سورة طه بعد از انتخاب موسي و قرار دادن هارون به‌عنوان وزير وي، خطاب به آنان مي‌فرمايد: 
    اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآياتِي وَلا تَنِيا فِي ذِكْرِي * اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌ * فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‌ * قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى‌ * قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ وَأَرى‌ * فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ وَلا تُعَذِّبْهُمْ (طه: 42ـ47)؛
    تو و برادرت با نشانه‌هاى من برويد و در ياد من سستى نكنيد * به‌ سمت فرعون برويد؛ [زيرا] او طغيان كرده است * پس با او سخنى نرم بگوييد؛ شايد متذكر شود يا بترسد * گفتند: «پروردگار ما! در واقع مى‌ترسيم كه بر ما درازدستي يا طغيان کند» * (خداوند) فرمود: «نترسيد؛ [زيرا] من با شما هستم؛ درحالى‌كه مى‌شنوم و مى‌بينم * پس به‌سوي او برويد [؟] و بگوييد: در واقع ما فرستادگان پروردگار توايم.
    همين جريان در سورة شعراء اين‌گونه آمده است: «قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ * فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ» (شعراء: 15ـ16)؛ گفت: چنين نيست، پس شما آيات ما را ببريد؛ به ‌يقين ما همراه شما شنونده‌ايم * پس به نزد فرعون رفته [؟] و بگوييد: بدون شک ما فرستادة پروردگار جهانيانيم. بررسي اين آيات اين سؤال را مطرح مي‌کند که چرا خداوند در ابتدا از فعل «اذْهَبا» و در ادامه از عبارت «فَأْتِيا» استفاده کرده است؟ آيا در وراي اين تغيير افعال نکته‌اي نهفته است؟ بررسي تفاسير و ترجمه‌هاي قرآن نشان مي‌دهد که غالب نزديک به اتفاق مترجمان، فقرة «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» و «فَأْتِياهُ» را همانند «اذْهَبا» به ‌معناي «رفتن به‌سوي فرعون» ترجمه کرده‌اند. براي نمونه، مي‌توان به اين موارد اشاره کرد: «بنابراين [بدون بيم و هراس‌] به‌سوى او برويد» (انصاريان)؛ «به‌ سراغ او برويد» (مکارم شيرازي؛ رضايي اصفهاني)؛ «پس به ‌نزد او رويد» (مشکيني)؛ «بنابراين نزد او برويد» (گرمارودي)؛ «بنابراين پيش او برويد» (فارسي)؛ «اينك به‌سوى او برويد» (صلواتي)؛ «شما به ‌سراغ او برويد» (پورجوادي؛ حجتي)؛ «نزد او برويد» (طاهري)؛ «اينك هر دو به‌جانب فرعون رفته‌» (الهي‌قمشه‌اي)؛ «به ‌نزد وى رويد» (پاينده)؛ «پس به‌سوى او برويد» (فولادوند). همين وضعيت در تفاسير زيادي ديده مي‌شود.
    در مقابل، تعداد بسيار کمي از مترجمان و مفسران آيه را اين‌گونه معنا کرده‌اند: «پس بياييد او را» (ترجمة قرن دهم)؛ «پس نزد او بياييد [من آنجا حاضرم‌]» (بهرام‌پور)؛ «فَأْتِيا: پس بياييد؛ فِرْعَوْنَ‌: بفرعون»‌ (کاشفي سبزواري، 1369، ص810). برخي مفسران هم اين فقره را به ‌معناي «وصول و حاضر شدن پيش فرعون» معنا کرده‌اند؛ اما اثر بسيار کم‌رنگي از اين ديدگاه در ترجمه‌ها ديده مي‌شود: «بنابراين خود را به فرعون برسانيد» (انصاريان). بديهي است که پذيرش هرکدام از اين اقوال مي‌تواند آثار و لوازمي در برداشت از داستان موسي داشته باشد. با وجود اين، بررسي‌ها نشان مي‌دهد که: اولاً در بسياري از تفاسير به اين اختلاف تعبير توجه نشده است؛ ثانياً برخي تفاسير با وجود توجه به اين اختلاف، فقط توجيهاتي در راستاي تکراري نبودن امر در دو فعل «فَأْتِيا» و «اذْهَبا» ارائه کرده‌اند (آلوسي، 1415ق، ج10، ص67؛ ابوالسعود، بي‌تا، ج6، ص237؛ ابن‌عجيبه، 1419ق، ج‌4، ص127). همين وضعيت در آثاري نيز مشاهده مي‌شود که در راستاي روشن کردن معناي واژگان قرآني و دلايل بلاغت آنها کوچک‌ترين اختلاف تعابير را مورد بررسي‌هاي دقيق قرار داده‌اند (واعظ‌زاده خراساني، 1377، ج1، ص193ـ246)؛ ثالثاً هيچ منبعي به اين سؤال جواب نداده است که چرا غالب نزديک به اتفاق مترجمان قرآن کريم براي اين آيه معنايي (رفتن) کاملاً متضاد با مادة «أتي» (آمدن) در نظر گرفته‌اند. 
    بر همين اساس براي کشف مراد حقيقي خداوند از اين آيات، ضروري است که مستند اين اقوال، به‌خصوص مستندات ترجمة مشهور، با دقت بررسي شود. ازسوي‌ديگر، چون ترجمة قرآن عصارة تفسير آن است، براي پيدا کردن نقاط قوت يا ابهام هر ترجمه‌ا‌ي لازم است مستندات تفسيري آن بررسي شود. بر همين اساس براي رسيدن به اين هدف و براي فراهم آوردن زمينة لازم براي قضاوت بين ترجمه‌ها و تفاسير، در ابتدا مؤلفه‌هاي مؤثر در تفسير آية مورد بحث استخراج مي‌شوند. در پايان نيز تلاش مي‌شود با استفاده از اين مؤلفه‌ها تفاسير و ترجمه‌هاي موجود مورد ارزيابي قرار گيرند.
    1. بررسي مؤلفه‌هاي مؤثر در تفسير «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...»
    در قسمت بعد ثابت مي‌شود که مفسران در تفسير آية «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» پنج ديدگاه متفاوت دارند. بديهي است که قضاوت بين اين ديدگاه‌ها زماني کامل است که همة مستندات و جوانب اين آيه با دقت بررسي شده باشد. غفلت از يک مستند يا ناديده گرفتن آن، بسته به ميزان اهميت ‌آن، بدون شک از ارزش قضاوت مي‌کاهد. ازاين‌رو براي بررسي و فهم دقيق اين آيه، قبل از هر اظهار نظري لازم است تمامي جوانب و زواياي آن مورد بررسي قرار گيرد. به ‌نظر مي‌رسد که مهم‌ترين مؤلفه‌هاي مؤثر در تحليل اين آيه عبارت‌اند از: 
    1ـ1. معناي مادة «أتي» 
    لغت‌شناسان در روشن کردن معناي اين ماده به سه گروه تقسيم مي‌‌شوند:
    گروه اول: تعداد قابل‌توجهي از لغت‌شناسان با عبارت‌هايي تقريباً مشابه، فقط معناي «آمدن» را براي اين ماده نقل کرده‌اند؛ براي نمونه مي‌توان به عبارت يکي از اين محققان اشاره کرد: «الإتيان: المجي‌ء، وقد أتيته أتيا، وآتيته على ذلك الأمر مواتاة: إذا وافقته وطاوعته» (جوهري، 1410ق، ج‌6، ص2261؛ فيومي1987م، ج2، ص3؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج14، ص13؛ قرشي، 1371، ج1، ص21؛ موسي والصعيد، 1410ق، ج‌1، ص287؛ زمخشري، 1386، ص116؛ ابن‌سيده، 1421ق، ج‌9، ص545).
    گروه دوم: تعدادي از لغويين، علاوه بر معناي «آمدن»، «حاضر شدن» را هم به‌عنوان معناي اين ماده ذکر کرده‌اند: «أتى‌ المكان، جاءه‌ وحضره‌ إتياناً» (ابن‌مطرزي، 1979م، ج‌1، ص25؛ مهيار، بي‌تا، ج1، ص9).
    گروه سوم: تعدادي از لغويين به معناي «آمدن به‌آساني يا همراه با جريان طبيعي» اشاره کرده‌اند: 
    ريشة واحد در اين ماده، همان آمدن همراه با سهولت و جريان طبيعي است؛ خواه اين ماده به‌صورت لازم استعمال شود يا متعددي؛ به‌صورت [ثلاثي] مجرد باشد يا مزيد؛ خواه آمدن در مکان باشد يا در زمان و خواه فاعل يا مفعول محسوس باشد يا معقول. بنابراين خصوصيات آمدن با اختلافِ مورد، مختلف خواهد بود (مصطفوي، 1365، ج1، ص29؛ راغب اصفهاني، 1412ق، ص60؛ واعظ‌زاده خراساني، 1377، ج1، ص250).
    چنان‌که ملاحظه مي‌شود، معناي گروه اول و دوم مطلق است و شامل هر آمدني مي‌شود؛ خواه آمدن همراه با سهولت و آساني باشد، خواه با سختي؛ اما معناي گروه دوم مقيد است و فقط آمدن همراه با سهولت را دربرمي‌گيرد.
    براي برجسته شدن تفاوت بين گروه اول و سوم، اشاره به اين نکته ضروري است که بيشتر لغت‌شناسانِ گروه اول به «اصل عدم ترادف در قرآن» اعتقادي ندارند؛ ازهمين‌رو براي روشن کردن معناي مادة «أتي»، از واژة «جاء»، و براي تعيين معناي مادة «جاء»، از «أتي» بهره برده‌اند: «المجئ: الإتيان‌» (جوهري، 1410ق، ج1، ص42)؛ «جِئْتُ‌ زَيداً إذَا أَتَيْتَ إلَيْهِ» (فيومي، 1987م، ج1، ص116)؛ «المَجِي‌ء: الإِتيان» (ابن‌منظور، 1414ق، ج1، ص219)؛ «المَجِي‌ء: الإتيان والحضور» (موسي و الصعيد، 1410ق، ج1، ص252)؛ «[جاءه‌]، جيئةً ومجيئاً: إِذا أتى إِليه» (حميري، 1420ق، ج2، ص1234)؛ «جَاءَ يَجِي‌ءُ جَيئاً جَيْئَةً ومَجِيْئاً: أَتَى‌» (فيروزآبادي، 1426ق، ج1، ص10)؛ «جَاءَ زيدٌ من السّوق إلى بيته: أتى» (حيدري، 1381، ص121)؛ «جاءَ يَجِي‌ءُ جَيْئاً، ومَجِيئاً، وجَيْئَةً: أتى وحَضَرَ» (مدني، 1384، ج1، ص52). اين در حالي است که لغت‌شناسان گروه سوم ضمن به‌کارگيري مشتقات «أتي» براي روشن کردن معناي مادة «جاء»، تصريح مي‌کنند که اين دو ماده با هم تفاوت دارند: «جَاءَ يَجِي‌ءُ ومَجِيئاً، والْمَجِي‌ءُ همانند «اتيان» است؛ اما «مجيء» اعم [از اتيان] است؛ زيرا «اتيان» آمدن به سهولت است و «اتيان» گاهي مواقع به‌اعتبار قصد است؛ هرچند چيزي حاصل نشود و «مجيء» به‌اعتبار حصول است» (راغب اصفهاني، 1412ق، ص212). چنان‌که ملاحظه مي‌شود، اين متن براي روشن کردن معناي مادة «أتي»، قيد «به سهولت» را به معناي مادة «جاء» افزوده است.
    با اين توضيحات، روشن مي‌شود که معناي مورد اتفاق همة لغت‌دانان براي مادة «أتي»، بدون هيچ شکي «آمدن» است؛ اگرچه از نظر تعدادي از آنان، «آمدن همراه با سهولت و آساني» هم معناي اين ماده خواهد بود. اشاره به اين نکته نيز ضروري است که به ‌نظر مي‌رسد «وصول، حضور و حاضر شدن»، جزء لوازم «آمدن» باشد (که با استفاده از تحليل به‌دست آمده است)، نه معنايي در عرض آن؛ زيرا تعداد قابل‌توجهي از لغت‌شناسان به اين معنا هيچ اشاره‌اي نکرده‌اند. اگر واقعاً در استعمالات زبان عربي اين معنا هم جزء معاني اصلي اين ماده بود، دست‌کم بايد به‌صورت احتمال به آن اشاره‌اي مي‌کردند. افزون‌براين، اين گروه از لغت‌شناسان هيچ شاهد مثالي از شعر يا قرآن و احاديث ارائه نکرده‌اند که به‌صورت صريح اين معنا را برساند (ر.ک: ابن‌مطرزي، 1979م، ج‌1، ص25؛ مهيار، بي‌تا، ص9)؛ درحالي‌که ساير کتاب‌هاي لغت مثال‌هاي زيادي براي اثبات معناي «آمدن» ارائه کرده‌اند (ر.ک: جوهري، 1410ق، ج‌6، ص2261؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج14، ص13). براي اين برداشت، دست‌کم مي‌توان به دو مؤيد هم اشاره کرد:
    مؤيد اول: گروهي از محققان بعد از بررسي کتاب‌هاي لغت در يک جمع‌بندي اين‌گونه اظهار نظر کرده‌اند که ريشة مادة «أتي» همان آمدن به سهولت و آساني و رضايت است؛ سپس از اين معنا، معاني نزديک يا دور ديگري بر اساس اقتضاي سياق منشعب مي‌شود (واعظ‌زاده خراساني، 1377، ج1، ص250)؛ اما درعين‌حال، اين گروه «وصول و حضور» را يکي از معاني منشعب از همان ماده ذکر نکرده‌اند. اگر در زبان عربي شاهد مثال معتبري براي اين معنا وجود داشت، به‌احتمال زياد (قريب به يقين) به اين شاهد مثال و معناي آن اشاره‌اي مي‌شد؛
    مؤيد دوم: برخي از مفسران، با اينکه در ابتدا «إتيان» را به ‌معناي وصول در نظر مي‌گيرند، در ادامه تصريح مي‌کنند که «إتيان» همان «آمدن» است: 
    فَأْتِياهُ‌: (موسي و هارون) به «إتيان» (فرعون)ي امر شدند که عبارت است از وصول و رسيدن به او [فرعون] بعد از اينکه به رفتن سوي او امر شدند. بنابراين تکراري [در اين آيات] نيست و «اتيان» آمدن به سهولت است؛ و «اتيان» گاهي مواقع به‌اعتبار قصد است، هرچند چيزي حاصل نشود؛ و «مجيء» به‌اعتبار حصول است (حقي بروسوي،  بي‌تا، ج‌5، ص392). 
    اين عبارت نشان مي‌دهد که از نظر اين مفسر، ارتباط محکمي بين وصول و آمدن وجود دارد؛ به همين دليل اين دو را در کنار هم در يک عبارت آورده است. فهم اين مفسر مي‌تواند قرينة مناسبي باشد بر اينکه وصول مي‌تواند لازمة آمدن باشد. 
    به ‌نظر مي‌رسد که مجموع اين نکته‌ها بتواند انسان را به اين اطمينان برساند که حضور و وصول معنايي در عرض معناي آمدن براي مادة «أتي» نيست؛ بلکه لازمة آن است. با وجود اين، اگر کسي اين نکته را نپذيرد و اصرار کند که حضور و آمدن دو معناي جداگانه براي اين ماده‌اند، در اين صورت در تحليل آيه بايد هر دو معنا را در نظر گرفت.
    2ـ1. قواعد بلاغي
    بنا بر تعريف مشهور، «بلاغت در کلام، مطابقت آن با مقتضاي حال، همراه با فصاحت [الفاظ] آن است» (خطيب قزويني، بي‌تا، ص19ـ21؛ تفتازاني، 1411ق، ص20؛ هاشمي، بي‌تا، ص40). بر همين اساس، «عمود بلاغت بر آن است که [براي رعايت مقتضاي حال بايد] هر لفظي در جايگاه خاص خودش قرار گيرد؛ به‌شکلي که اگر جاي آن عوض شود، معنا تغيير مي‌يابد و چه‌بسا موجب فساد کلام مي‌شود يا رونق کلام از بين مي‌رود» (خطّابي، بي‌تا، ص29). در همين راستا، «اگر لفظ از جهت لغت توانايي تحمل بيشتر از يک معنا را دارد، [اما] بلاغت جز يک معنا را در يک مقام جايز نمي‌داند؛ معنايي که به‌وسيلة خود لفظ ادا مي‌شود [و] غير از آن، لفظ توانايي اداي آن را ندارد» (بنت الشاطي، بي‌تا، ج1، ص29). بنابراين يکي از شاخصه‌هاي سنجش بلاغت متن، استعمال الفاظ و عباراتي است که بدون جايگزين بوده يا جايگزين بسيار کمي داشته باشند. ازاين‌رو واژگان به‌کاررفته در يک متن، هرچه به اين شاخصه نزديك‌تر باشند، آن متن بليغ‌تر خواهد بود (سيوطي، 1421ق، ج‌1، ص427).
    ازسوي‌ديگر، اعجاز بلاغي قرآن يادآور مي‌شود که «قرآن معجزه است؛ زيرا داراي فصيح‌ترين الفاظ و در زيباترين قالب‌هاي جمله و دربردارندة کامل‌ترين و صحيح‌ترين معاني است» (خلف‌الله و سلام، بي‌تا، ص27). بر همين اساس، اگر خداوند در سورة طه و شعراء ابتدا مادة «ذهب» و در ادامه مادة «أتي» را به‌کار مي‌گيرد، قطعاً بايد همين دو واژه به‌کار مي‌رفتند و استعمال واژه‌هاي ديگر باعث ناديده گرفته شدن قسمتي از مقتضاي حال مي‌شد؛ ازاين‌رو بايد فضاي صدور هر کدام از اين آيات را بررسي کرد تا مقتضاي حال در هر دو کاربرد روشن شود. بر همين اساس به ‌نظر مي‌رسد که بررسي داستان مبعوث شدن موسي و هارون بتواند مقتضاي حال و فضاي صدور اين آيات را روشن کند.
    3ـ1. حالت رواني موسي و هارون در هنگام صدور آيه
    بر اساس آيات سورة طه، نمل و قصص، موسي بلافاصله پس از مبعوث شدن به پيامبري، از تبديل عصاي خود به مار ترسيد و فرار کرد: «فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‌ قالَ خُذْها وَلا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الأُولى‌» (طه: 20ـ21)؛ «وَأَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَلَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُون‌» (نمل: 10)؛ «وَأَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَلَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ أَقْبِلْ وَلا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الآمِنِين‌» (قصص: 30).
    در ادامه، موسي با فعل «اذْهَبْ» مأمور مي‌شود که به ‌سمت فرعون برود: «اذْهَبْ إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌» (طه: 24). آن حضرت بعد از دريافت اين مأموريت، در خصوص دو مسئلة «تکذيب شدن» و «کشته شدن» اظهار ترس و نگراني کرد. بر همين اساس، براي غلبه بر مشکلات از خداوند خواست که هارون را هم کنار او قرار دهد: «قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ * وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى‌ هارُونَ * وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ» (شعراء: 12ـ14)؛ «قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ * وَأَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ» (قصص: 33ـ34). در سورة طه، علاوه بر وزارت هارون، درخواست‌هاي ديگري نيز مطرح مي‌شود: «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي * وَاجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي * هارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي * كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً * وَنَذْكُرَكَ كَثِيراً * إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً» (طه: 25ـ35). به‌ دنبال مطرح شدن اين درخواست‌ها، خداوند با عبارات مختلف تأکيد مي‌کند که همة آنها براي آن حضرت فراهم شده است: «قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى» (طه: 36) و «قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ» (قصص: 35). علاوه‌براين، در همين مرحله خداوند در سورة طه به موسي يادآوري مي‌کند که پيش‌تر نيز ما در مقاطع مختلف به تو کمک کرده‌ايم؛ مقاطعي از قبيل «نجات از کشته شدن در کودکي از طريق الهام به مادر موسي»، «انداختن محبت موسي به دل فرعون»، «برگرداندن آن حضرت به دامن مادر از طريق خواهر»، «نجات از دست مأموران فرعون در پي کشتن فردي در مصر» و «سکونت در مدين» (طه: 37ـ40).
    در مرحلة بعد، خداوند با فعل «اذْهَبْ» به موسي و هارون ابلاغ مي‌کند که همراه هم به‌سوي فرعون بروند: «اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَلا تَنِيا فِي ذِكْرِي * اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه: 42ـ43). در اين مرحله نيز مانند مرحلة قبل، آن حضرت همراه با هارون اظهار ترس کرد: «قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى»‌ (طه: 45). خداوند بعد از اين واکنش، علاوه بر تکرار مأموريت با فعل «اذْهَبْ»، تأکيد مي‌کند که همراه آنان حاضر خواهد بود: «قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ» (شعراء: 15)، «قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ وَأَرى» (طه: 46)؛ اما در پايان، اين مأموريت با افعال «فَأْتِياهُ» (طه: 46) و «فَأْتِيا فِرْعَوْنَ» (شعراء: 16) ابلاغ مي‌شود.
    چنان‌که ملاحظه مي‌شود، فضاي رواني حضرت موسي در مرحلة اول، همراه با ترس است. همين حالت رواني در مرحلة دوم و قبل از دريافت دستور نهايي (فَأْتِياهُ) همراه با حضرت هارون نيز مشاهده مي‌شود؛ گويا قصد داشتند با اظهار اين ترس، از خداوند تضمين‌هايي براي موفقيت در رسالت دريافت کنند. ازاين‌رو در هنگام تفسير آية مورد بحث بايد به ترس اين دو پيامبر در اين صحنه (هرچند در حد يک احتمال) توجه داشت.
    2. بررسي ديدگاه مفسران دربارة عبارت «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...»
    بررسي آثار تفسيري نشان مي‌دهد که مفسران در تفسير اين آيه دست‌کم پنج ديدگاه داشته‌اند که در ادامه تشريح مي‌شود.
    1ـ2. عدم ارائة هيچ توضيحي دربارة عبارت «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...»
    برخي مفسران هيچ توضيح يا ترجمه‌اي دربارة اين آيه ارائه نکرده‌اند: «ثم أمرهما بأن ياتياه» (طوسي، بي‌تا، ج7، ص177)؛ «فَأْتِياهُ أي فأتيا فرعون‌» (طبرسي، 1372، ج‌7، ص22)؛ «قوله: فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ‌ أرسلنا إليك» (طبري، 1412ق، ج‌16، ص130) و «فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ» (بيضاوي، 1418ق، ج‌4، ص29). 
    بررسي: به ‌نظر مي‌رسد که از نگاه اين مفسران، معناي آيه به ‌دليل روشن بودن نيازي به افزودن هيچ توضيحي نداشته است. البته بررسي ساير اقوال نشان مي‌دهد که تکيه کردن به وضوح ظاهري آيه، در اين مورد شايسته نيست.
    2ـ2. تفسير «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» به «رفتن به‌سوي فرعون»
    غالب مترجمان قرآن کريم و تعداد قابل‌توجهي از مفسران، عبارت مورد بحث را به‌صورت صريح به ‌معناي «رفتن به‌سوي فرعون» معنا کرده‌اند. به تعدادي از ترجمه‌ها در مقدمه اشاره شد. براي تکميل اين ادعا مي‌توان به عبارت برخي از اين مفسران نيز اشاره کرد: «شما به ‌سراغ او برويد» (مکارم شيرازي و همکاران، 1374، ج13، ص210)؛ «فَأْتِياهُ‌، به او شوى» (ابوالفتوح رازي، 1408ق، ج13، ص154)؛ «فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ... فاذهبا إليه» (سبزواري، 1419ق، ص319)؛ «فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ‌: پس برويد به‌جانب فرعون» (حسيني شاه‌عبدالعظيمى، 1363، ج‌8، ص277)؛ «فَأْتِياهُ‌ أي اذهبا إليه‌» (حسيني شيرازي، 1424ق، ج3، ص482). در اين ميان، برخي مفسران با تصريح بيشتري ابراز کرده‌اند که «فَأْتِياهُ» همان امر به رفتن است: «ثم إنه سبحانه أعاد ذلك التكليف‌» (رازي، 1420ق، ج‌22، ص55)؛ «فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ إلى آخر الآية، جدد أمرهما بالذهاب إلى فرعون» (طباطبائي، 1417ق، ج14، ص157)؛ «[فَأْتِيا فِرْعَوْن‌] بيان لقوله في الآية السابقة: فَاذْهَبا بِآياتِنا» (طباطبائي، 1417ق، ج‌15، ص260).
    بررسي: اين گروه از مفسران به ‌دليل قرار گرفتن فعل «فَأْتِياهُ» بعد از «إذْهَبا»، به‌صورت ناخواسته يا با التفات کامل به تغيير افعال، براي عبارت «فَأْتِياهُ» همان معناي رفتن را در نظر گرفته‌اند. به ‌نظر مي‌رسد که سه عامل مهم در انتخاب شکل‌گيري اين تفسير نقش داشته است:
    دليل اول: استعمال دو فعل «أتي» و «ذهب» به‌جاي همديگر در سورة طه و شعرا در يک موقعيت مي‌تواند نقش مهمي در انتخاب اين تفسير داشته باشد؛ زيرا خداوند در سورة طه قبل از انتخاب هارون به‌عنوان وزير موسي، خطاب به وي مي‌فرمايد: «اذْهَبْ إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌» (طه: 34)؛ اما در همين موقعيت در سورة شعراء آمده است: «وَإِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ» (شعراء: 10ـ11). چنان‌که ملاحظه مي‌شود، به‌طور دقيق در يک موقعيت در آية اول فعل «اذْهَبْ» و در آيات سورة شعراء فعل «ائْتِ» به‌کار رفته است. اين نحوة استعمال مي‌تواند حاکي از يکسان بودن معناي دو فعل در اين دو سوره باشد.
    دليل دوم: تصور مفسران در هنگام تفسير آيات از صحنة وقوع اين حادثه مي‌تواند تأثير مثبتي در انتخاب اين ديدگاه داشته باشد؛ زيرا وقتي در يک گفت‌وگوي سه‌نفره، يکي از آنان به دو نفر ديگر بگويد: «اذهبا الي مکانٍ کذا»، چون متکلم در کنار دو نفر ديگر قرار دارد، بايد بقيه به ‌سمت نقطة مورد نظر حرکت کنند. حال اگر بعد از رد و بدل شدن چند جملة ديگر، بلافاصله همين فرد همان جمله را به‌صورت «ائتيا مکان کذا» بيان کند، بسيار بعيد است که فضا و تصوير حاکم بر اذهان از جملة قبل، اجازه دهد که معنايي غير از «رفتن» از جملة دوم به ذهن خطور کند؛ و حتي اگر هم کسي به اين تفاوت تعبير توجه کند، فضاي حاکم به‌عنوان قرينة حاليه مي‌تواند باعث ناديده گرفته شدن اين تفاوت باشد. 
    دليل سوم: عدم التفات خواسته يا ناخواسته به فضاي رواني موسي و هارون هنگام دريافت اين دستور نيز مي‌تواند به‌نحو مؤثري در انتخاب اين تفسير نقش داشته باشد؛ زيرا با اين عدم التفات، مفسر يا مترجم خود را موظف نمي‌بيند که معناي فعل مورد نظر را با استفاده از اين فضا انتخاب کند. 
    با وجود اين، به ‌نظر مي‌رسد که اين ديدگاه با چالش‌هاي جدي مواجه باشد؛ زيرا:
    اولاً پيش‌تر گذشت که مادة «أتي» در لغت به ‌معناي «آمدن يا حاضر شدن» است؛ درحالي‌که لغت‌شناسان براي «ذهاب» معناي «رفتن و مرور» را معرفي کرده‌اند (راغب اصفهاني، 1412ق، ص233؛ ابن‌منظور، 1414ق، ج1، ص393؛ مصطفوي، 1365، ج‌3، ص338؛ واعظ‌زاده خراساني، 1377، ج1، ص667). ازاين‌رو اين دو لفظ بر دو معناي متقابل دلالت دارند؛ زيرا در «آمدن»، روي کردن (به چيزي) از نقطة معيني مدنظر است؛ درحالي‌که در «رفتن»، حرکت از نقطة معيني به‌صورت پشت کردن در نظر گرفته مي‌شود؛ ازاين‌رو جهت مورد نظر در «رفتن»، همان پشت کردن به نقطه‌اي و در «آمدن» حرکت و روي آوردن به‌سوي جهتي است (مصطفوي، 1365، ج3، ص365). 
    تأثير خلاف ظاهر بودن اين تفسير را در ناهمگون بودن عبارات برخي از مترجمان و مفسران مي‌توان مشاهده کرد. توضيح اينکه يكى از اشکالات رايج در ترجمه، عدم رعايت «قاعدة همگونى در ترجمه‌» است. بر اساس اين قاعده، براي تركيب‌ها، جمله‌ها و كلمات مشابه بايد معادل‌يابى دقيق صورت گيرد و بر اساس آن، سراسر متن به‌صورت يكدست و يكسان ترجمه شود (رضايي اصفهاني، 1385، ص212). بر همين اساس با توجه به وجود آية مورد بحث در دو سورة طه و شعراء، قاعدتاً بايد براي هر دو ترجمه‌اي يکسان ارائه شود. بسياري از مترجمان به اين قاعده پايبند بوده‌اند (براي نمونه: رضايي اصفهاني، فولادوند، فارسي و...)؛ اما در برخي ديگر، ناهمگوني ديده مي‌شود: «بنابراين [بدون بيم و هراس‌] به‌سوى او برويد» و «بنابراين خود را به فرعون برسانيد» (انصاريان)؛ «پس برويد پيش وى‌» و «پس بياييد به فرعون»‌ (دهلوي)؛ «فَأْتِياهُ فَقُولا: به او رويد و گوييد» و «فَأْتِيا فِرْعَوْنَ: آييد بر فرعون» (ميبدي، 1371، ج‌6، ص116؛ ج‌7، ص82). شايد معقول‌ترين نکته در توجيه اين ناهمگوني، (اگر اعتقاد به ترادف «ذهاب» و «أتي» در نظر گرفته نشود)، همان خلاف ظاهر بودن ترجمة اول است؛ با اين توضيح که اين محققان در ابتدا در سورة طه در اثر عواملي مثل کثرت طرفداران، براي «إتيان» معناي رفتن را در نظر گرفته‌اند؛ اما بعد از گذشت مدتي از اين ترجمه و رسيدن به سورة شعراء، بر اساس معناي مرتکز در ذهن خود (آمدن) و مطابق با معناي اصلي «أتي» عمل کرده‌اند.
    همچنين در يکي از تفاسير آمده است: «اكنون [...] به ‌سراغ فرعون برويد و به او بگوييد ما رسول پروردگار جهانيان هستيم: "فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ". جملة "فأتيا" نشان مى‌دهد كه بايد به هر قيمتى هست، با خود او تماس بگيريد» (مکارم شيرازي و همکاران، 1374، ج‌15، ص201). اگر واقعاً «اتيان» به ‌معناي رفتن است، اين تفسير با توجه به چه قرينه‌اي جملة اخير را اضافه کرده است؟ به ‌نظر مي‌رسد که اين تفسير در اين مورد نگاهي هم به ديدگاه سوم داشته است؛ زيرا در اين ديدگاه، «أتي» به ‌معناي «حضور و وصول» است (در ادامه خواهد آمد). شايد هم مستند آنان عبارتِ يکي از لغت‌شناسان در اين زمينه باشد: «مجيء همانند اتيان است؛ اما مجيء اعم [از اتيان] است؛ زيرا اتيان آمدن به سهولت است و اتيان گاهي مواقع به‌اعتبار قصد است، هرچند چيزي حاصل نشود؛ و «مجيء» به‌اعتبار حصول است» (راغب اصفهاني، 1412ق، ص212). براساس اين متن، «اتيان گاهي مواقع به‌اعتبار قصد است، هرچند چيزي حاصل نشود». ممکن است اين مفسران با در نظر گرفتن اين عبارت به اين نتيجه رسيده باشند که موسي و هارون بايد اين قصد را داشته باشند که خودشان را به فرعون برسانند هرچند اين تلاش ثمره¬اي نداشته باشد. ‌بديهي است که اين دو احتمال نيز نمي‌توانند خلاف ظاهر بودن تفسير «إتيان» به «رفتن» را توجيه کنند؛ چون به‌هرحال در هر دو احتمال، بازهم «اتيان» به ‌معناي آمدن است؛
    ثانياً در ادامه در قسمت تفسير «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» به «آمدن به‌سوي فرعون» ثابت مي‌شود که به‌کار بردن دو فعل «أتي» و «ذهب» به‌جاي يکديگر در سورة طه و شعراء در موقعيت بعثت موسي، ثابت نمي‌کند که اين دو فعل به يک معنا هستند. ازسوي‌ديگر، بر فرض اينکه در اين موقعيت اين دو فعل به ‌معناي همديگر به‌کار رفته باشند، در نهايت ثابت مي‌شود که در موقعيت‌هاي ديگر، امکان چنين چيزي وجود دارد؛ اما ثابت نمي‌شود که در موقعيت‌هاي ديگر نيز حتماً به اين شکل است و به‌گونة ديگري نيست؛ مگر اينکه قرينة محکمي وجود داشته باشد؛ زيرا هر موقعيتي ويژگي‌هاي خاص خود را داراست که بايد بر اساس آن ويژگي‌ها کلام و رفتار را تفسير کرد؛ 
    ثالثاً اين گروه از مفسران به‌طور صريح قرينة قابل توجهي براي پذيرش اين خلاف ظاهر ارائه نکرده‌اند. البته به‌احتمال زياد، دليل اول و دوم به‌عنوان قرائني مخفي يا آشکار در اين تفسير مؤثر بوده‌اند؛ اما به ‌نظر مي‌رسد که اين قرائن در اينجا کارايي چنداني ندارند؛ زيرا براي التزام به هر خلاف ظاهري بايد قرينة مورد استناد به‌گونه‌اي آن را توجيه کند که عرف محاوره‌اي عُقلا آن را بپذيرد؛ اما به ‌نظر مي‌رسد که اين دو قرينه چنين قدرتي ندارند و عرف عقلا نمي‌پذيرد که براي مادة «آمدن» معناي متقابل آن، يعني «رفتن» را در نظر بگيرد. اگر هم شک شود که آيا عرف عقلا چنين امري را مي‌‌پذيرد، اصل بر عدم پذيرش است؛ زيرا عرف عقلا از ادلة لبّي است (ادلة غيرلفظي‌اي که مکلف را به حکمي برسانند) و در اين ادله، بايد به قدر متقين اکتفا کرد؛ چراکه گسترة اين ادله محدود است و تنها در «قدر متيقن» مي‌توانند ثابت‌کنندة حکم باشند (مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى، 1389، ج1، ص136 و 628)؛
    رابعاً در ادامه ثابت مي‌شود که ترجمه و تفسير آيه به «آمدن» مطابق با معناي اصلي مادة «إتيان»، هماهنگ با حالت رواني موسي و هارون در هنگام دريافت اين دستور و مطابق با قواعد بلاغي است. اين در حالي است اين ديدگاه توجه شايسته‌اي به اين سه نکته ندارد.
    3ـ2. تفسير «اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ» به «آمدن به‌سوي فرعون»
    برخي مفسران در خصوص آيات مورد بحث تصريح مي‌کنند که «امر به اتيان» در اين آيه تکرار شده است: «فَأْتِياهُ‌ كرر الأمر بالإتيان‌» (ابوحيان، 1420ق، ج7، ص338). بديهي است که اين عبارت زماني معنا خواهد داشت که فعل «اذْهَبا» در آيات قبل به ‌معناي «اتيان» باشد. 
    بررسي: ناگفته پيداست که اين ديدگاه در صورتي ديدگاهي جدا از موارد قبل است که طرفداران آن واقعاً فعل «فَأْتِياهُ» را به ‌معناي «آمدن» معنا کرده باشند؛ اما اگر در عالم واقع همانند ديدگاه دوم «فَأْتِيا» را به ‌معناي «إذهبا» تفسير کرده باشند، اين ديدگاه هم يکي از موارد ديدگاه دوم خواهد بود. با وجود اين، چون پيش‌تر ثابت شد که مادة «أتي» به ‌معناي «آمدن» است، ازاين‌رو بر اساس ظاهر تعبير موجود، اين ديدگاه ديدگاهي جداگانه محسوب شد. بررسي منابع موجود نشان مي‌دهد که هيچ استدلالي در خصوص اين ديدگاه ارائه نشده است؛ اما به ‌نظر مي‌رسد که مستند اصلي آن همان استعمال دو فعل «اذْهَبْ» و «ائْتِ» در يک موقعيت باشد. با توجه به چهار نکتة ارائه‌شده در بررسي ديدگاه قبلي مي‌توان گفت که اين ديدگاه هم داراي همان چالش‌هاست و به‌طور معقول نمي‌توان از آن دفاع کرد. 
    4ـ2. تفسير «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» به «حاضر شدن پيش فرعون»
    تعدادي از مفسران بر اين باورند که «اتيان» در اين آيات به ‌معناي «وصول و حلول» است: «الإتيان: الوصول و الحلول» (ابن‌عاشور، بي‌تا، ج16، ص126)؛ «فَأْتِياهُ‌ أمرٌ بإتيانه الذي هو عبارة عن الوصول إليه بعد ما أمرا بالذهاب إليه فلا تكرار»؛ فَأْتِياهُ امر به اتياني است که همان وصول به (فرعون) است، بعد از اينکه هر دو به رفتن به‌سوي او امر شدند. ازاين‌رو تکرار نيست (آلوسي، 1415ق، ج8، ص511؛ حقي بروسوي، بي‌تا، ج‌5، ص392؛ شوکاني، 1414ق، ج‌3: 435؛ ابوالسعود، بي‌تا، ج‌6، ص18؛ حجازي، 1413ق، ج‌2، ص490).
    بررسي: چنان‌که ملاحظه مي‌شود، اين دسته از مفسران، هم به اختلاف تعابير قرآني توجه کامل داشته‌اند و هم از اين اختلاف در راستاي توجيه عدم تکرار امر در دو فعل موجود در آيات استفاده کرده‌اند. عبارات اين تفاسير نشان مي‌دهد که اين ديدگاه با توجه به تحليل عبارت «فَأْتِياهُ» و قرار گرفتن آن بعد از فعل «اذْهَبا» سامان يافته است: «لأنّ الإتيان أثر الذهاب المأمور به في الخطاب السابق»؛ زيرا اتيان اثر رفتني است که در خطاب سابق به آن مأموريت داده شد (ابن‌عاشور، بي‌تا، ج16، ص126)؛ «لأن معنى هذا: الوصول إلى المرسل إليه والذهاب: مطلق التوجه»؛ زيرا معناي اين (اتيان)، رسيدن به چيزي است که به‌سوي آن فرستاده شده‌اند و ذهاب، مطلق توجه [به ‌سمت چيزي] است» (ابن‌عجيبه، 1419ق، ج‌4، ص127)؛ «ليس هذا مجرد تأكيد للأمر بالذهاب لأن معناه الوصول إلى المأتي لا مجرد التوجه إلى المأتي كالذهاب»؛ (اتيان) صرف تأکيد بر امر به رفتن نيست؛ زيرا معناي آن وصول به مقصد (مأتي) است؛ نه مجرد توجه به ‌سمت مقصد، همانند رفتن»‌ (آلوسي، 1415ق، ج10، ص67؛ ابوالسعود، بي‌تا، ج‌6، ص18). 
    با وجود اين به ‌نظر مي‌رسد که اين ديدگاه مانند دو ديدگاه قبلي داراي چالش‌هاي جدي باشد؛ زيرا عبارت‌هاي تحليلي اين ديدگاه گوياي آن است که «اتيان» و «ذهاب» هر دو در «توجه به ‌سمت چيزي» مشترک‌اند. ازسوي‌ديگر، «اتيان» مفهومي ضيق‌تر از «ذهاب» را مي‌رساند؛ به همين دليل، «اتيان» علاوه بر تأکيد بر قدر مشترک خود با «ذهاب» (ليس هذا مجرد تأكيد للأمر بالذهاب)، بر مفهوم «وصول و رسيدن» نيز دلالت دارد. همچنين عبارت «الإتيان أثر الذهاب المأمور به» بر اين نکته دلالت دارد که «اتيان» حاصل رفتن است. ازاين‌رو مي‌توان اذعان کرد که در اين ديدگاه، «اتيان» همان معناي «ذهاب» يا لازمه يا اثر آن را مي‌رساند؛ ازاين‌رو تمامي چالش‌هاي ديدگاه قبلي متوجه اين ديدگاه خواهد بود؛ زيرا پيش‌تر ثابت شد که معناي اصلي مادة «أتي» آمدن است، نه رفتن. به ‌نظر مي‌رسد که وجود همين چالش‌ها باعث شده است که اثري از اين ديدگاه در ترجمه‌هاي قرآن مشاهده نشود.
    اگر اين ديدگاه وصول و حضور را لازمة اتيان (به ‌معناي آمدن) در نظر مي‌گرفت و بر اساس آن، تحليل‌هاي خود را ارائه مي‌کرد، اشکالات گذشته قابل دفع بودند؛ اما بازهم با چالش‌هايي مواجه بود؛ زيرا اولاً در نظر گرفتن لازمة معناي يک فعل براي همان فعل، خلاف ظاهر و نيازمند قرينه است؛ ثانياً اين تفسير توانايي دفع ديدگاه رقيب، يعني تفسير ««فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» به «آمدن به‌سوي فرعون»» را ندارد؛ زيرا در ادامه روشن مي‌شود که اين ديدگاه، هم مطابق با معناي لغوي مادة «أتي» است، هم از جهت بلاغي دلگرم‌کنندگي بيشتري براي مخاطب خود، يعني موسي و هارون دارد و هم با سياق بيروني آيه سازگارتر است.
    5ـ2. تفسير «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» به «آمدن به‌سوي فرعون»
    در آغاز بحث اشاره شد که تعداد بسيار کمي از مترجمان عبارت مورد بحث را به ‌معناي «آمدن به‌سوي فرعون» معنا کرده‌اند. همين نگاه در تعداد کمي از تفاسير ديده مي‌شود: «فَأْتِيا فِرْعَوْنَ‌»؛ پس بياييد به فرعون (کاشاني، 1336، ج6، ص406)؛ «پس بياييد بر فرعون» (ميبدي، 1371، ج‌7، ص82)؛ «فَأْتِيا: پس بياييد؛ فِرْعَوْنَ‌: به فرعون»‌ (کاشفي سبزواري، 1369، ص810)؛ «فَأْتِيا فِرْعَوْنَ»‌؛ پس بياييد به فرعون‌ (حقي بروسوي، بي‌تا، ج‌6، ص266)؛ «پس بياييد فرعون را» (حسينى شاه‌عبدالعظيمى، 1363، ج‌9، ص402؛ طيب، 1378، ج10، ص14). 
    بررسي: به ‌نظر مي‌رسد که اين ديدگاه از چند جهت قابل دفاع باشد:
    جهت اول: مهم‌ترين دليل اين ديدگاه، معناي لغوي مادة «أتي» است؛ زيرا پيش‌تر ثابت شد که اين واژه در لغت به ‌معناي «آمدن» است؛ ازاين‌رو در اين ديدگاه، توجه به معناي لغوي «أتي» به‌طور کامل رعايت شده است.
    جهت دوم: به ‌نظر مي‌رسد که تصور صحنة صدور اين دستور، در ارائة اين تفسير مؤثر بوده است؛ زيرا وقتي در گفت‌وگويي سه‌نفره، يکي به دو نفر ديگر بگويد: «اذهبا الي مکانٍ کذا»، چون متکلم در کنار دو نفر قرار دارد، بايد بقيه به ‌سمت نقطة مورد نظر حرکت کنند؛ اما اگر متکلم به‌صورت حقيقي يا ادعايي، به‌سبب دليلي خاص (که در جهت سوم به آن اشاره مي‌شود)، با فاصلة مثلاً صد متر دورتر از دو نفر قرار گيرد و بلافاصله بگويد: «ائتيا هذا المکان»، فرد متوجه مي‌شود که اين دستور، به ‌معناي آمدن است.
    جهت سوم: در برخي منابع عباراتي اضافه شده است که نشان مي‌دهد طرفداران اين ديدگاه، به حالت رواني و ترس موسي و هارون نيز توجه کامل داشته‌اند: «پس به‌سوى فرعون بياييد [من آنجا حاضرم‌]» (بهرام‌پور)؛ «اتيان به معناى آمدن است و از نظر احاطه بر فرعون تعبير نموده كه رسولان به سوى او آيند» (حسيني همداني، 1404ق، ج10، ص465). براي توضيح بيشتر مي‌توان اين نکته را افزود: چنان‌که در قسمت قبل روشن شد، در مرحلة اول موسي و در مرحلة دوم آن حضرت و هارون پس از دستور خداوند براي رفتن به‌سوي فرعون، اظهار ترس کردند؛ لذا در مرحلة آخر، خداوند براي از بين بردن ترس آنان، دستور را در قالب «آمدن» مطرح کرد تا به آنان گوشزد کند که پيش از اينکه شما بخواهيد نزد فرعون برويد، من آنجا حضور دارم و به‌طور کامل بر او مسلط هستم. 
    به‌عبارت‌ديگر، هنگامي که خداوند در ابتدا مي‌فرمايد: «اذهبا»، به موسي و هارون مأموريتي مي‌دهد که بايد بروند و آن را انجام دهند؛ لذا در اين تعبير، يک تکليف با همة مشقت‌هايش نهفته است؛ اما در ادامه، وقتي مي‌فرمايد: «فَأْتِيا»، گويي مانند کسي است که خودش را زودتر به آنجا رسانده (که البته خدا از اين وصف منزه است) و با اين تعبير به مخاطب اعلام مي‌کند که قبل از اينکه شما به آنجا برسيد، من خودم در آنجا حضور دارم و هستم؛ ازاين‌رو با خيال راحت و بدون نگراني و ترس بياييد؛ هر حمايتي نياز باشد، من خودم هستم و انجام مي‌دهم. 
    اگر بر اساس نظر برخي لغت‌شناسان براي مادة «أتي» معناي «آمدن همراه با سهولت و آساني» در نظر گرفته شود، بازهم به حالت رواني اين دو پيامبر توجه کامل شده است؛ زيرا وقتي خداوند ابتدا مي‌فرمايد که من همراه شما مي‌شنوم و مي‌بينم، «شنيدن بيانگر شدت حضور و آگاهي و کنايه از دقت در رعايت حال دو پيامبر است» (قطب، 1412ق، ج5، ص290). ازاين‌رو خداوند با دستور «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» به آنان مي‌فرمايد: (بدون ترس و نگراني) با سهولت و آساني نزد فرعون آييد [من در آنجا حضور دارم]. بديهي است که اين دستور مي‌تواند نقش مهمي در آرامش بخشيدن به اين دو پيامبر الهي داشته باشد؛ زيرا علاوه بر اعلام حضور خداوند، به سهولت و آساني مسير هم اشاره مي‌شود.
    ممکن است گفته شود که در نظر گرفتن معناي «آمدن همراه با سهولت و آساني» براي مادة «أتي»، فقط در منابع متأخري مثل مفردات راغب اصفهاني يا التحقيق علامه مصطفوي آمده است و در منابع اولية لغت اثري از آن نيست. ازاين‌رو در نظر گرفتن آن براي تفسير اين آيات، شايسته نيست. در پاسخ به اين اشکال مي‌توان گفت: بين معناي اين ماده در اين دو دسته از منابع، تفاوت ماهوي وجود ندارد و فقط در منابع متأخر به معناي اشاره‌شده در منابع متقدم، قيدي اضافه شده است. ازاين‌رو تفاوت چنداني در اصل تفسير و تحليل بلاغي به ‌وجود نمي‌آيد.
    جهت چهارم: بر اساس سه نکتة قبل مي‌توان اذعان کرد که اين دسته از محققان، ضمن توجه کامل و دقيق به اختلاف تعبير در اين آيات، هم معناي اصلي مادة «أتي» را در ديدگاه خود مدنظر قرار داده‌اند و هم به فضاي صدور دستور توجه داشته‌اند؛ ازاين‌رو وجه بلاغي کلام خداوند را به‌طور کامل آشکار کرده‌اند.
    در پايان، اشاره به يک اشکال در اين زمينه ضروري است خداوند در سورة شعراء خطاب به موسي مي‌فرمايد: «وَإِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ» (شعراء: 10ـ11)؛ در ادامه خطاب به موسي و هارون مي‌فرمايد: «قالَ كَلاَّ فَاذْهَبا بِآياتِنا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ * فَأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ» (شعراء: 15ـ16). در اين سوره ابتدا مادة «أتي»، سپس مادة «ذهب» و در انتها دوباره مادة «أتي» آمده است؛ ازاين‌رو بر اساس اين ترتيب، به ‌نظر مي‌رسد تحليل بلاغي مورد اشاره در اين نوشتار دچار کاستي بزرگي است؛ زيرا تمرکز اصلي آن بر آرامش‌بخشي به موسي و هارون است؛ اين در حالي است که بر فرض صحت اين تحليل، اين آرامش‌بخشي پيش‌تر با به‌کارگيري مادة «أتي» در عبارت «ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» محقق شده است و نيازي به تکرار آن نيست.
    بررسي: به ‌نظر مي‌رسد که اين اشکال با اندکي تأمل برطرف شود؛ زيرا هم در سورة طه و هم در سورة شعراء دو موقعيت ترسيم شده است: موقعيت اول، بعثت موسي؛ موقعيت دوم، مخاطب قرار دادن موسي و هارون. بدون شک، اين دو موقعيت کاملاً جدا از هم هستند و دليلي وجود ندارد که ثابت کند هنگام بعثت موسي، هارون هم در کنار وي بوده است؛ بلکه بر اساس آيات بيانگر اعلام مأموريت حضرت موسي، ايشان در آن هنگام وظيفه‌اي نداشتند و به همين سبب يکي از درخواست‌هاي ايشان اين بود که «وَاجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي هارُونَ أَخِي» (طه: 29-30). بنابراين همة خطاب‌هايي که به‌صورت تثنيه آمده‌اند، پس از اجابت دعاي او بوده است.
    در موقعيت اول در سورة طه، موسي با فعل «اذْهَبْ» مأمور مي‌شود که به‌سوي فرعون برود: «اذْهَبْ إِلى‌ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‌» (طه: 34)؛ اما در سورة شعراء با مادة «أتي» مورد خطاب قرار مي‌گيرد: «وَإِذْ نادى‌ رَبُّكَ مُوسى‌ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا يَتَّقُونَ» (شعراء: 10ـ11). همان‌گونه‌که ملاحظه مي‌شود، در اين دستورها در يکي رفتن به‌سوي فرعون و در ديگري آمدن به‌سوي قوم فرعون مطرح شده است. بنابراين نمي‌توان اذعان کرد که هر دو دستور دقيقاً ناظر به يک مطلب‌اند؛ ازاين‌رو، اولاً اين دو فعل را، با وجود تفاوت ماهوي معنايي، نمي‌توان به يک معنا در نظر گرفت؛ ثانياً تحليل بلاغي مورد اشاره در اين نوشتار، در همين قسمت نيز قابل اجراست؛ زيرا ممکن است خداوند در همين موقعيت نيز موسي را دو مرتبه مورد خطاب قرار داده باشد؛ اما در هنگام نقل در قرآن، يکي را در سورة طه و ديگري را در سورة شعراء آورده باشد؛ با اين توضيح که خداوند ابتدا با فعل «اذْهَبْ» به موسي دستور داده باشد؛ در مقابل، آن حضرت همراه با ابراز نگراني از خداوند درخواست‌هايي را مطرح کرده باشد (طه: 24ـ35)؛ ازاين‌رو خداوند براي اطمينان‌بخشي به آن حضرت، مأموريت را به شکل ديگري با فعل «ائْتِ» ابلاغ کرده باشد.
    در موقعيت دوم نيز در هر دو سوره ابتدا مادة «ذهب» (طه: 42ـ43؛ شعراء: 15) و سپس مادة «أتي» (طه: 47؛ الشعراء: 16) به‌کار رفته است. بر همين اساس، تحليل بلاغي اين نوشتار به‌طور کامل بر آن منطبق خواهد بود؛ با اين توضيح که اين اطمينان‌بخشي براي موسي تأکيدي، اما براي هارون ابتدايي خواهد بود؛ زيرا وي در موقعيت اول حضور نداشته است. ازسوي‌ديگر، با وجود ابراز ترس مجدد موسي در اين موقعيت، تأکيد اطمينان‌بخشي نيز ضروري خواهد بود. بر همين اساس، تکرار مجدد اين تحليل در اين موقعيت هم قابل توجيه خواهد بود.
    نتيجه‌گيري
    در اين نوشتار ثابت شد:
    براي مشخص کردن ديدگاه صحيح در اين آيه بايد دست‌کم سه نکتة روشن را در نظر گرفت:
    الف) با توجه به نظر لغت‌دانان، سه معنا براي مادة «أتي» متصور است: «آمدن»؛ «آمدن به سهولت و آساني»؛ «آمدن و حاضر شدن». تعداد قابل‌توجهي از لغت‌دانان معناي اول را گزارش کرده‌اند و تعدادي هم براي فرق گذاشتن بين اين ماده و فعل «جاء» معناي دوم را پذيرفته‌اند و تعدادي هم طرف‌دار معناي سوم شده‌اند؛
    ب) به ‌لحاظ قواعد بلاغي، در هر مقامي فقط مي‌توان يک لفظ را استفاده کرد؛ به‌گونه‌اي‌که اگر لفظ ديگري به‌جاي آن به‌کار رود، معنا فاسد يا ناقص ارائه مي‌شود؛
    ج) موسي و هارون در هنگام دريافت دستور الهي براي رفتن به ‌سمت فرعون، با عباراتي ترس و نگراني خود را ابراز کردند.
    مفسران در تفسير آية «فَأْتِيا فِرْعَوْن‌...» پنج ديدگاه دارند: 1. عدم ارائة هيچ توضيحي دربارة اين عبارت؛ 2. تفسير اين فقره به «رفتن به‌سوي فرعون»؛ 3. تفسير «اذْهَبا إِلى‌ فِرْعَوْنَ» با توجه به عبارت مورد بحث، به «آمدن به‌سوي فرعون»؛ 4. تفسير اين عبارت به «حاضر شدن پيش فرعون»؛ 5. تفسير عبارت يادشده به «آمدن به‌سوي فرعون».
    با توجه به نکتة «الف» و «ب»، بدون شک ديدگاه دوم و سوم قابل دفاع نيستند؛ زيرا باعث از بين رفتن قسمتي از معناي آيه و ناديده گرفتن بلاغت قرآن کريم خواهد شد. از بين ديدگاه چهارم و پنجم، به ‌نظر مي‌رسد که ديدگاه پنجم قابليت انطباق بيشتري با سه نکتة ارائه‌شده دارد؛ ازاين‌رو ترجمة دقيق آيه اين‌گونه است: «پس نزد فرعون بياييد [من آنجا حاضرم‌]» يا «پس با سهولت و آساني نزد فرعون بياييد [من آنجا حضور دارم]».

    References: 
    • قرآن کریم.
    • آلوسی، محمود (1415ق). روح‌المعانى فى تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دار الکتب العلمیه. 
    • ابن‌سیده، ابوالحسن (1421ق). المحکم و المحیط الأعظم. بیروت: دار الکتب العلمیه. 
    • ابن‌عاشور، محمد ‌بن ‌طاهر (بی‌تا). التحریر و التنویر. بیروت: مؤسسة التاریخ‏. 
    • ابن‌عجیبه، احمد ‌بن ‌محمد (1419ق). البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید. قاهره: حسن عباس زکى.
    • ابن‌مطرزی، أبوالفتح (1979م). المغرب فی ترتیب المعرب. حلب: مکتبة أسامة بن زید. 
    • ابن‌منظور، محمد ‌بن ‌مکرم (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر. 
    • ابوالسعود، محمد (بی‌تا). ارشاد العقل السلیم الى مزایا القرآن الکریم. بیروت. دار احیاء التراث العربی.
    • ابوالفتوح رازى، حسین (1408ق). روض الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن. مشهد: بنیاد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس رضوى.
    • ابوحیان، محمد ‌بن‌ یوسف (1420ق). البحر المحیط فی التفسیر. بیروت: دار الفکر. 
    • بنت الشاطی، عائشه (بی‌تا). التفسیر البیانی للقرآن الکریم. قاهره: دار المعارف. 
    • بیضاوى، عبدالله ‌بن ‌عمر (1418ق). أنوار التنزیل و أسرار التأویل. بیروت: دار احیاء التراث العربى. 
    • ترجمه‌های فارسی قرآن. الهی قمشه‌ای، انصاریان، بهرام‌پور، پاینده، پورجوادی، حجتی، دهلوی، صلواتی، طاهری، فارسی، فولادوند، گرمارودی، رضایی اصفهانی، مترجم ناشناس قرن دهم، مشکینی، مکارم شیرازی.
    • تفتازانی، سعدالدین (1411ق). مختصر المعانی. قم: دار الفکر. 
    • جوهری، اسماعیل (1410ق). تاج اللغة و صحاح العربیة. بیروت: دار العلم للملایین. 
    • حجازى، محمد محمود (1413ق). التفسیر الواضح‏. بیروت:‏ دار الجیل الجدید. 
    • حسینی همدانی،‏ محمد‏ (‏1404ق). انوار درخشان. تهران: کتاب‌فروشى لطفى‏. 
    • حسینى شاه‌عبدالعظیمى، حسین ‏(1363).‏ تفسیر اثناعشرى. تهران: میقات. 
    • حسینى شیرازى، محمد‏ (1424ق). تقریب القرآن إلى الأذهان.‏ بیروت: دار العلوم. 
    • حقى بروسوى، اسماعیل (بى‌تا). تفسیر روح البیان. بیروت: دار الفکر. 
    • حمیرى، نشوان ‌بن‌ سعید (1420ق). شمس العلوم. دمشق: دار الفکر. 
    • حیدرى، محمد (1381). معجم الأفعال المتداولة و مواطن استعمالها. قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه. 
    • خطّابی، ابوسلیمان (بی‌تا). اعجاز القرآن. مصر: دار المعارف. 
    • خطیب قزوینی، محمد (بی‌تا). تلخیص المفتاح. بی‌جا: منشورات رضی. 
    • خلف‌الله، حمد و سلام، محمد زغلول (بی‌تا). ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن للرمانی و الخطّابی و الجرجانی. مصر: دار المعارف. 
    • رازی، محمد (1420ق). مفاتیح الغیب. بیروت: دار احیاء التراث العربى. 
    • راغب اصفهانى، حسین (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. دمشق‏ ـ بیروت: دار العلم ـ الدار الشامیه. 
    • رضایى اصفهانى، محمدعلى (1385). منطق ترجمة قرآن. قم: مرکز جهانى علوم اسلامى. 
    • زمخشری، محمود (1386). مقدمة الادب. تهران: مؤسسة مطالعات اسلامی دانشگاه تهران. 
    • سبزوارى، محمد ( 1419ق). ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن. بیروت: دار التعارف للمطبوعات‏. 
    • سیوطی، جلال‌الدین (1421ق). الإتقان فی علوم القرآن. بیروت: دار الکتاب العربى.
    • شوکانی، محمد ‌بن ‌علی (1414ق). فتح القدیر. دمشق ـ بیروت: دار ابن‌کثیر ـ دار الکلم الطیب.
    • طباطبائى، سیدمحمدحسین (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. تهران: دار الکتب الاسلامیه. 
    • طبرسی، فضل ‌بن ‌حسن (1372). مجمع البیان فى تفسیر القرآن‏. تهران: ناصر خسرو. 
    • طبری، ابوجعفر (1412ق). جامع البیان. بیروت: دار المعرفه. 
    • طوسی، محمد ‌بن‌ حسن (بی‌تا). التبان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربى. 
    • طیب، عبدالحسین‏ (1378). اطیب البیان فی تفسیر القرآن. تهران: اسلام‏. 
    • فیروزآبادی، مجدالدین (1426ق). القاموس المحیط. بیروت: مؤسسة الرسالة للطباعة و النشر و التوزیع. 
    • فیومی، احمد (1987م). المصباح المنیر. بیروت: مکتبة لبنان. 
    • قرشی، علی‌اکبر‏ (1371). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الإسلامیه.
    • قطب، سید (1412ق). فى ظلال القرآن. بیروت ـ قاهره: دار الشروق. 
    • کاشانى، ملافتح‌الله (1336). منهج ‌الصادقین. تهران: کتاب‌فروشى‌ محمدحسن علمى. 
    • کاشفى سبزوارى، حسین (1369). مواهب علیه‏. تهران: سازمان چاپ و انتشارات اقبال‏. 
    • مدنى، علی‌خان ‌بن ‌احمد (1384). الطراز الأول. مشهد: موسسة آل‌البیت.
    • مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى (1389). فرهنگ‌نامة اصول فقه. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. 
    • مصطفوی، حسن (1365). التحقیق فی کلمات القرآن. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 
    • مکارم شیرازی و همکاران، ناصر و همکاران (1374). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الاسلامیه. 
    • موسى، حسین و الصعید، عبدالفتاح (1410ق). الإفصاح فی فقه اللغه. قم: مکتب الإعلام الإسلامی. 
    • مهیار، رضا (بی‌تا). فرهنگ ابجدی. بی‌جا: بی‌نا. 
    • میبدى، احمد ‌بن ‌محمد (1371). کشف الأسرار و عدة الأبرار. تهران: امیرکبیر.
    • واعظ‌زاده خراسانی، محمد (1377). المعجم فی فقه لغة القرآن و سر بلاغته. مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
    • هاشمی، احمد (بی‌تا). جواهر البلاغه. قم: بی‌نا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نادری قهفرخی، حمید.(1403) تحلیلی انتقادی بر دیدگاه مترجمان و مفسران در ترجمة آیة «فَأْتِیا فِرْعَوْن‌...». دو فصلنامه قرآن شناخت، 17(2)، 139-156 https://doi.org/10.22034/qoranshenakht.2025.5000634

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حمید نادری قهفرخی."تحلیلی انتقادی بر دیدگاه مترجمان و مفسران در ترجمة آیة «فَأْتِیا فِرْعَوْن‌...»". دو فصلنامه قرآن شناخت، 17، 2، 1403، 139-156

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نادری قهفرخی، حمید.(1403) 'تحلیلی انتقادی بر دیدگاه مترجمان و مفسران در ترجمة آیة «فَأْتِیا فِرْعَوْن‌...»'، دو فصلنامه قرآن شناخت، 17(2), pp. 139-156

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نادری قهفرخی، حمید. تحلیلی انتقادی بر دیدگاه مترجمان و مفسران در ترجمة آیة «فَأْتِیا فِرْعَوْن‌...». قرآن شناخت، 17, 1403؛ 17(2): 139-156