اعجاز قرآن در پیراستگی از اختلاف

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
اعجاز قرآن در دانش علوم قرآن از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ چراکه از سوی خدا بودن قرآن از رهگذر اعجاز آن اثبات می شود. قرآن کریم از وجوه متعددی معجزه و فوق توان بشر است.1 یکی از وجوه اعجاز قرآن که از صدر اسلام تاکنون در کانون توجه دانشمندان بوده،2 اعجاز آن در پیراستگی از اختلاف است. این مقاله در پی تبیین این وجه اعجاز قرآن کریم و نقد و بررسی شبهات مربوط به آن است.
«معجزه» امر خارق العاده ای است که به دست مدعی نبوت و با اذن ویژة الاهی همراه با تحدی و سالم از معارضه صورت می پذیرد تا دلیل صدق نبی در ادعای نبوت باشد.3
برای آنکه یک ویژگی قرآن وجه اعجاز شمرده شود، وجود قیود معجزه، در آن ضروری است. قیود معجزه عبارت اند از: 1. خارق العاده4 بودن؛5 2. از توان بشر عادی خارج بودن؛ 3. اجرای آن به دست مدعی نبوت؛ 4. انجام دادن آن با اذن ویژة الهی؛
5. همراه با تحدی بودن؛ 6. انجام دادن آن به هدف اثبات نبوت.
از میان قیود یاد شده، قید سوم، چهارم و ششم مفروض و مسلم است؛ زیرا می دانیم که قرآن با اذن الهی، به دست پیامبر اکرم(ص) و برای اثبات نبوت آشکار شده است. قید اول جنس و قید دوم فصل معجزه است و تحدی برای ایجاد انگیزه در مخاطبان است تا پس از تلاش و موفق نشدن در آوردن مانند معجزه به اعجاز آن پی ببرند.
قید خارق العاده، کار عادی ای که علت آن نامعلوم است و نیز امر عادی ای را که برخی افراد ماهر انجام می دهند، از تعریف معجزه خارج می کند؛ ولی از آنجا که امور خارق العادة دیگر مانند سحر و عمل مرتاض را نیز شامل می شود، جنس تعریف است. از این رو، بیشتر متکلمان برای خارج ساختن امور فوق از دایرة معجزه قیدِ فوق توانِ بشر بودن را در تعریف آورده اند.6 مراد از فوق توان بشر بودن این است که بشر نمی تواند با تعلیم و تعلم و نیز با ریاضت و راه های غیرمعمول به علت معجزه دست یابد. این قید از عناصر اصلی معجزه است که آ ن را در رتبة دلیلی قاطع بر حقانیت آورندة آن قرار میدهد.
بیشتر متکلمان، در تعریف معجزه قید «تحدی» را نیز ذکر کرده اند.7 تحدی به معنای درخواست رقابت به هدف عاجز ساختن طرف مقابل است.8 کسانی که قید تحدی را لازم دانسته اند، آن را برای خارج ساختن مدعی دروغین و کرامات آورده اند.9 برخی دیگر آن را جاری مجرای دو قیدِ دعوت به معارضه با معجزه و قدرت نداشتن بر معارضه دانسته اند.10 اما برخی در لزوم قید تحدی به دلیلِ 1. فقدان دلیل عقلی و نقلی بر اشتراط تحدی، 11 2. لزوم معجزه نبودن بیشتر معجزات رسول گرامی اسلام(ص) و معجزات پیامبران پیشین،12 تشکیک کرده اند.
برای برون رفت از این مناقشه ها، برخوردهای متفاوتی از طرف دانشمندان نقل شده است که عبارتند از:
الف. عده ای از متکلمان، قید تحدی را ذکر نکرده اند؛13
ب. برخی متکلمان با تأویل تحدی از معنای حقیقی، آن را به معنای ادعای نبوت دانسته اند؛14
ج. شماری با تقسیم معجزات به دو قسم اصطلاحی(اثباتی) و عرفی(غیر اثباتی)، در قسم اول که برای اثبات نبوت است مانند عصای موسی(ع) و قرآن، شرایط متعددی از جمله تحدی را لازم دانسته اند که یا مانند قرآن تصریح به تحدی می نماید یا مانند ناقة صالح غیر صریح در تحدی است، اما از قرینة حالیه، در مقام تحدی بودن استفاده می شود.15 ولی در معجزة غیر اثباتی ـ که کرامت به حساب می آید و از منزلت الهی و ولایت تکوینی انجام دهندة آن حکایت دارد و هدف از آن اثبات نبوت نبوده و تنها در میان مؤمنان واقع می شد ـ به قید تحدی نیازی نیست.16
به نظر می رسد حتی اگر پیامبری تصریح به تحدی نکند، تحدی قیدی است که نمی توان آن را از معجزه جدا کرد؛ زیرا فوق توان بشر بودن معجزه ملازم با تحدی است؛ یعنی وقتی شخصی ادعای نبوت کرد و دیگران از او معجزه خواستند و او نیز معجزه و نشانه ای بر صدق گفتار خویش ارائه داد، به این معناست که من کاری انجام می دهم که شما توان آن را ندارید و نمی توانید همانند آن را بیاورید. چنان که تفتازانی می نویسد: «در تحدی همین مقدار که بگوید نشانة صدق من چنین و چنان است کفایت می کند و نیاز ندارد به اینکه بگوید: این معجزه و نشانة صدق من است و کسی نمی تواند همانند آن را بیاورد؛ چراکه اگر تصریح به تحدی لازم باشد، از آنجا که در هیچ معجزه ای جز قرآن مجید به تحدی تصریح نشده است، معجزه هیچ پیامبر پیشین یا معاصر برای غیر او معجزه نخواهد بود».17 جوینی نیشابوری نیز می نویسد: «در تحدی کفایت می کند که بگوید: نشانة صدق من این است که خداوند این مرده را زنده می کند و در تحدی کننده شرط نیست که بگوید این معجزه و نشانة من است و هرگز کسی همانند آن را نیاورد.»18 اما اینکه در مورد قرآن به تحدی تصریح شده ممکن است به دلیل ایجاد انگیزة بیشتر در بررسی قرآن باشد؛ زیرا قرآن برخلاف معجزات دیگر از نوع معجزات حسی نیست، بلکه عقلی است؛ از این رو، تحدی به قرآن با تنوعی که در تحدی ها دیده می شود، انگیزة بررسی آن را در مخاطبان بیشتر می کند. بنابراین، قید تحدی شرط لازم برای معجزه است ولی ضرورتی ندارد در همة معجزات بدان تصریح شود، بلکه از قرینة حالیه نیز استفاده شود کافی است.19
از مطالب پیشین روشن شد که اثبات اعجاز قرآن در هماهنگی، با اثبات خارج از توان بشر بودن این ویژگی قرآن به انجام می رسد و تحدی به اختلاف نداشتن قرآن برای ایجاد انگیزه در بررسی آن و پی بردن به فوق توان بشر بودن آن است؛ از این رو، تحدی به فقدان اختلاف مکملِ خارق العاده و فوق توان بشر بودن آن است.
ما برای اثبات فوق توان بشر بودن هماهنگی در قرآن، ملازمه میان از سوی بشر بودن قرآن و راه یافتن اختلاف فراوان در آن را تبیین و تحدی به نبودن اختلاف در قرآن را اثبات و شبهات مربوط به این وجه اعجاز را بررسی خواهیم کرد.
بحث از اعجاز در هماهنگی، پیشینه ای به دیرینة تفسیر قرآن دارد. قرآن پژوهان در وجه اعجاز بودن هماهنگی هم داستان نیستند و به سه گروه تقسیم می شوند. بسیاری از آنان که بیشتر در میان مفسران متأخر و معاصر دیده می شوند، نه تنها بر وجه اعجاز بودن عدم اختلاف تصریح، بلکه تأکید داشته و برخی بر آن استدلال کرده اند. گروهی دیگر تبیین آیه را در کانون توجه قرار داده و دربارة وجه اعجاز بودن هماهنگی، اظهار نظر نکرده و تنها از نبودن اختلاف در قرآن سخن گفته اند و گروه سومی که در میان آنان برخی معاصران نیز دیده می شوند،20 براساس شبهاتی که در پایان مقاله خواهد آمد، در وجه اعجاز بودن هماهنگی در قرآن تردید نموده اند.
در برخی آثار تا حدی به تبیین وجه اعجاز بودن هماهنگی قرآن توجه شده، اما هیچ یک از آنها به تبیین تحدی به نبودن اختلاف نپرداخته و تمام شبهاتی را که دربارة این وجه اعجاز قرآن مطرح است پاسخ نگفته اند. برای نمونه، علامه طباطبایی به تبیین وجه اعجاز بودن نبودن اختلاف پرداخته و برخی شبهات را در این زمینه پاسخ گفته است.21 آیت الله خویی به بیان وجه اعجاز بودن هماهنگی اکتفا کرده و مواردی از تناقضات کتاب مقدس اهل کتاب را یادآور شده است.22 آیت الله فاضل و آیت الله مصباح علاوه بر اثبات اعجاز قرآن در هماهنگی، به برخی شبهات پاسخ گفته اند.23
در باب اعجاز قرآن در هماهنگی کتابی مستقل وجود ندارد و تنها دو مقاله در این زمینه تألیف شده که یکی به بررسی سیر تاریخی ادعای موهوم وجود تناقض در قرآن و عواملی پرداخته که باعث طرح چنین ادعایی شده است24 و دیگری علاوه بر بیان تاریخچه ای از این ادعا به ردیه هایی نیز که بر ادعای تناقض نگاشته شده پرداخته است.25
مفهوم شناسی اختلاف
«اختلاف»، مصدر باب افتعال از ریشة «خ ل ف» است. خلف در اصل به معنای پشت سرهم آمدن دو چیز و نشستن یکی در جای دیگری، پشت سر، و تغییرآمده است.26 اختلاف نیز به معنای جانشین شدن چیزی به جای دیگری،27 امتناع ذاتی جمع شدن دو چیز با یکدیگر،28 در پیش گرفتن هریک راهی غیر از دیگری در حال یا قول29 و ضد اتفاق30 آمده است. درنتیجه، اختلاف معنایی مقابل اتفاق و سازگاری دارد و هر نوع تفاوت، عدم اتفاق، ناهمگونی و ناسازگاری میان دو چیز را که مانع جمع شدن آن دو است، دربر می گیرد.
از مطلق آمدن اختلاف در آیة شریفة «أَفَلاَ یَتدبّرونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا» (نساء: 82)، نخست چنین به نظر می رسد که این آیه همة انواع اختلاف را از قرآن نفی نموده است، ولی از آنجا که بی شک برخی از اقسام اختلاف مانند عام و خاص، مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ، اختلاف در شکل و اسلوب در قرآن وجود دارد ـ و اساساً وجود این دست اختلاف نقصی در کلام نیست بلکه امری عرفی است ـ به این نتیجه می رسیم که همة انواع اختلاف از قرآن نفی نشده است.
از ملازمه ای که در آیة شریفه میانِ از سوی بشر بودن قرآن و راه یافتن اختلاف فراوان در آن برقرار شده است معلوم می شود اختلاف هایی از قرآن نفی شده که برخاسته از نقص بشری باشد و عیب محسوب شود. بنابراین، مقصود از اختلافی که از قرآن نفی شده، هر نوع ناسازگاری، ناهمگونی، و تفاوت در قرآن است که عیب محسوب شود31 و با الهی بودن قرآن ناسازگار باشد. این معنا تناقض، تضاد و تعارض را دربر می گیرد و از آنجا که قرآن از لفظ و محتوا تشکیل شده، قلمرو اختلافِ نفی شده شامل اختلاف در الفاظ و محتوای قرآن است. اختلاف در الفاظ مانند اختلاف و تناقض ادبی، اختلاف مراتب فصاحت و بلاغت و نظم به گونه ای که یک طرف آن در حد اعجاز و طرف دیگر فروتر از اعجاز باشد و اختلاف در محتوا به گونه ای که دو آیه یا دو بخش قرآن متناقض، متضاد یا متعارض باشند و قابل جمع نباشند.
تقریر دلالت آیه بر خارق العاده و فوق توان بشر بودن هماهنگی در قرآن
یگانه آیه ای که آشکارا از نبودن اختلاف در قرآن مجید سخن می گوید، این آیه است: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ کاَنَ مِنْ عِندِ غَیرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا (نساء: 82)؛ آیا در قرآن نمیاندیشند؟ و اگر از سوی غیر خدا میبود در آن ناسازگاری و ناهمگونی بسیار مییافتند.»
تحلیل معنای واژگان آیة شریفه
«تدبر» از ریشة «دُبُر»گرفته شده است. «دُبُر» به معنای پشت سر (خلاف قُبُل)32 و آخر هر چیز33 است. با توجه به معنای ریشة تدبر، معنای اصلی تدبر در یک چیز، نظر در فرجام آن چیز است.34 سپس در معنای تدبر توسعه داده شده و در هر نوع تأمل به کار رفته است.35
با توجه به معنای لغوی این واژه، تدبر دربارة آیات قرآن به معنای نظر در فرجام آیات قرآن یا هر نوع تأمل در آنها است و در آیة محل بحث که متعلق تدبر را قرآن ذکر نموده و فرموده است «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ» با توجه به هدف آیه که اثبات الاهی بودن قرآن از رهگذر نبودن اختلاف در آن است، تدبر در قرآن نوع خاصی از تدبر است که بتوان از آن فقدان اختلاف در قرآن و الاهی بودن آن را نتیجه گرفت؛ چراکه منافقان و کافران در الاهی بودن قرآن شک داشتند و آیه برای رفع شک آنان، به تدبر فرا می خواند.36 تدبری که بتوان با آن هماهنگی آیات را نتیجه گرفت، روشمند، مبتنی بر بدیهیات عقلی، مسلمات شرعی و ارتکازات عقلایی است.
استفهام در آیه انکاری است. حرف «فا» عاطفه است و فعل «لایتدبرون» را بر فعلی که در تقدیر است عطف می کند و تقدیر جمله چنین است: «أیعرضون عن القرآن فلا یتدبرونه»37 یا «افلا یسمعون القرآن فیتدبرونه»38 یا «أیشکون فلا یتدبرون».39 خداوند متعال با این آیه، اعراض کنندگان از قرآن مانند منافقان و کافران را توبیخ و سرزنش می کند که آیا از قرآن روی برمی گردانند یا آن را نمی شنوند یا در آن تردید می کنند؟! چرا دربارة پیراستگی قرآن مجید از اختلاف مطالعه و دقت نمی کنند تا به این نتیجه برسند که قرآن از نزد خداست؟!40
کلمة «لو» از ادات شرط است؛ ادات شرط برای بیان ترتیب میان شرط و جزا، و وابستگی وجود جزا به وجود شرط به کارمی رود. جملة شرطیة با واژة «لو» برای بیان امتناع شرط و مقدم به خاطر امتناع جزا و تالی است.41 این آیه نظیر آیة شریفة «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبیاء: 22) است که بیان می دارد: چون تالی (فساد در آسمان ها و زمین) منتفی است، وجود خدایان غیر «الله» در آسمان ها و زمین نیز منتفی است. در آیة محل بحث نیز جملة شرطیه با «لو» همراه است و این معنا را بیان می کند که اگر قرآن از ناحیة غیر الله (بشر و..) بود در آن اختلاف فراوان می یافتند و چون تالی (یافتن اختلاف فراوان در قرآن) منتفی است، مقدم (از سوی غیر خدا بودن قرآن) نیز منتفی است.42
«غیر الله» جن، انسان و فرشته ها را به صورت مجموعی و انفرادی دربر می گیرد و این معنا را می رساند که قرآن از طرف هر کسی غیر الله بود در آن اختلاف فراوان یافت می شد.43
بیان مفاد آیه
گرچه هیچ روایتی در سبب نزول آیه یافت نشد، با توجه به مطالب پیش گفته روشن می شود که آیة شریفه برای رفع تردید منکران و تردیدکنندگان در الاهی بودن قرآن، اعم از منافقان و کفار، نازل شده و آنان را سرزنش می کند که چرا در اختلاف نداشتن این کتاب تدبر نمی کنند تا از این رهگذر به الهی بودن آن پی ببرند؛ زیرا اگر چنین کتابی از آنِ هرکس دیگری غیر از خدای یکتا می بود، اختلاف فراوانی در آن یافت می شد.44 براساس سیاق، خطاب آیه به منافقان و کافران است؛ ولی با تنقیح مناط، آیة شریفه در هر زمان و مکان همة انسان ها را به تدبر در آیات قرآنی فرا می خواند و اینکه هر آیه ای را در هر موضوعی باشد، اگر به همة آیاتی که مربوط به آن است عرضه بدارند کاملاً برایشان روشن می گردد که هریک از آیات شاهد بر دیگری و تصدیق کنندة همدیگرند و هیچ گونه اختلافی در آن مشاهده نمی شود.45
رابطة تدبر و نفی اختلاف
آیة شریفه میان از سوی غیر خدا بودن قرآن و راه یافتن اختلاف فراوان در آن ملازمه بر قرار می کند و پیش از بیان ملازمه، با استفهام انکاری به تدبر فرامی خواند. بنابراین، همچنان که راه رسیدن به معانی و مقاصد قرآن کریم، تدبر در آن است، رسیدن به هماهنگی میان آیات نیز از مسیر تدبر امکان پذیر است، ولی اعمال تدبر مورد نظر در آیه، نیازمند تعیین روش و قواعدی مبتنی بر بدیهیات عقلی، مسلمات شرعی و ارتکازات عقلایی است که از آن با عنوان روش یا قواعد تفسیر یاد می شود. در تدبر این چنینی همة آیات قرآن با استفاده از قواعد تفسیر بررسی می گردد و مفهوم و مقصود هر آیه، شناسایی و با مقصود آیة دیگری که ادعای اختلاف میان آن دو شده، مقایسه می شود که در این صورت می توان هماهنگی و انسجام و اختلاف نداشتن آیات قرآن را درک کرد و از این رهگذر به اعجاز قرآن و صدق ادعای پیامبر(ص) پی برد.46
تبیین ملازمه میان از سوی بشر بودن قرآن و راهیابی اختلاف در آن
اختلاف نداشتن یک کتاب در نظر ابتدایی امر خارق العاده و فوق توان بشر نیست و ممکن است انسان نیز بتواند کتابی بنویسد که عاری از اختلاف باشد، لکن محتوای آیه این نیست که بشر توان آوردن کتابی بدون اختلاف ندارد، بلکه ادعای آیه این است که اگر این کتاب (قرآن) از ناحیة هر کسی غیر از خدای یکتا بود، در آن اختلاف فراوان یافت می شد. یعنی قرآن ویژگی هایی دارد که بر فرض اگر از آنِ بشر بود، عادتاً ملازم با راه یافتن اختلاف فراوان می بود؛ حال که در قرآن اختلافی وجود ندارد معلوم می شود از سوی غیر خدا نیست. این ملازمه با بیان ویژگی هایی از انسان و قرآن اثبات می شود که در ذیل به بیان آن می پردازیم:
الف. ویژگی های انسان
1. محدودیت و احاطه نداشتن به علوم
عمر و نیروی فکری انسان محدود است؛ از این رو، نمی تواند به همة علوم و معارف و به همة خصوصیات و به تفاصیل امور در هر زمان و به روابط آنها آن گونه که هست آگاهی یابد. انسان از اسرار آفرینش همة اشیا باخبر نیست و گاه چیزی را بی خاصیت می شمارد در حالی که پیشرفت علوم فواید آن را آشکار میسازد. همچنین در قوانین تشریعی بسیاری از مصالح و مفاسد را نمیداند، لذا ممکن است چیزی را ناخوشایند بداند در حالی که سعادتش در آن است یا از چیزی خشنود باشد در حالی که بدبختی او در آن است.47
اثر پذیری از عوامل بیرونی و درونی
یکی از ویژگی های انسان، أثر پذیری از عوامل مختلف در حیات مادی و معنوی است که موجب راه یافتن اختلاف کثیر در اندیشه و به دنبال آن در سخنان وی می شود. انسان در طول عمر خود حالات مختلفی را تجربه می کند و این حالات متأثر از عوامل بیرونی مانند امنیت و ناامنی، آسودگی و گرفتاری، سفر و حضر، فقر و غنی، گرما و سرما و عوامل درونی از قبیل امیدواری و ناامیدی، بی خوابی و پرخوابی، سلامت و مرض، گرسنگی و سیری است و اندیشه و سخن انسان متأثر از آنها است. در بسیاری از موارد این اثر پذیری ناخودآگاه روی می دهد؛ از این رو، هیچ انسانی پیدا نمی شود که بر یک حال ثابت و استوار بماند، بلکه همواره هم خود او و هم احوال و آثارش دستخوش تغییر و تحول خواهند بود و در افکار، و سخنانش قوت و ضعف یافت می شود.48
اثر پذیری انسان از محیط اطراف و حالات درونی خویش موجب می شود زمانی که سخنش طولانی می شود از نظر اسلوب و محتوا در آن ناهماهنگی و اختلاف پدید آید. عادتاً محال است انسان در طول چند سال بتواند دربارة حقایق، کلمات و عبارات و جملههایی انشا کند که در آنها اختلاف نباشد و و به تجدید نظر نیاز نداشته باشد.
3. تکامل تدریجی
یکی از قوانین حاکم بر زندگی دنیا، قانون تکامل تدریجی است. هیچ مخلوقی از موجودات این عالم نیست، مگر آنکه خود و افعال و آثارش به تدریج از ضعف به قوت و از نقص به کمال در حرکت است. یکی از اجزای این عالم انسان است که همواره در حال تکامل تدریجی در وجود و افعال و آثار خود است و از جملة آنها، آثاری است که با فکر و ادراک حاصل می شود. انسان هر تدبیری که میکند، رأی و نظری که میدهد نسبت به قبل پختهتر، متینتر و محکمتر می شود. همچنین نوشتن و سخن گفتن رفته رفته بهتر می شود و آخر آن بهتر از اول آن خواهد بود.49
4. خطاپذیری
یکی دیگر از ویژگی های انسان، خطا پذیری است. یکی از عوامل خطا پذیری انسان، تکامل تدریجی اوست. انسان همة کمالات را از آغاز دارا نیست. نیروی فکری، قدرت علمی و دیگر کمالات انسان به تدریج حاصل می شود؛ از این رو، گاه امری را درست می پندارد ولی بعداً ناصواب بودن آن آشکار می شود. علاوه بر تکامل تدریجی، ویژگی محدودیت علمی و تأثیر پذیری نیز از عوامل خطاپذیری انسان اند. بر این اساس، خطا پذیری انسان برآیند سه عامل و ویژگی پیشین به شمار می آید.
ب. ویژگی های قرآن
1. فراوانی و تنوع موضوعات در عین اتقان و استحکام
قرآن شریف کتابی است مشتمل بر موضوعات فراوان و در عین حال برخودار از اتقان و استحکام. در قرآن دلیل های متین عقلی، ریزه کاری هایی در زمنیة اصول اعتقادی، قوانین شرعی، علمی، فضایل اخلاقی و قصص وجود دارد. قرآن کریم حوادث بسیار دور را که کسی از آنها مطلع نبود گزارش کرده، از حوادث آینده ، باطن افراد و نیز از علوم کیهانی، موجودات غیر مرئی، و... بر اساس نیازمندی های بشر خبر داده که هنوز بشر پس از گذشت چهارده قرن نتوانسته به عمق همة آنها پی ببرد.50 جامعیت قرآن یکی از مهم ترین بحث های علوم قرآن است که در جای خود با دلیل های عقلی و نقلی به اثبات رسید است.51
2. ژرفایی معارف
علاوه بر فراوانی و تنوع موضوعات و مطالب قرآن، این کتاب از چنان عمقی برخوردار است که بشر از رسیدن و دست یافتن به ژرفای تمام معارف آن ناتوان است؛ چنان که پیامبر اکرم(ص) در وصف قرآن می فرماید: «ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَهُ نُجُومٌ وَعَلَی نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَی عَجَائِبُهُ وَلَا تُبْلَی غَرَائِبُه؛52 قرآن ظاهری زیبا و باطنی ژرف و عمیق دارد. او را ستارگانی است و ستارگانش نیز ستارگانی دارند. شگفتی هایش به شماره نیاید و عجایبش کهنه نگردد». در سخنان امیرمؤمنان(ع) نیز بر این نکته تصریح شده است؛ از جمله می فرماید: «وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَلَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ؛53 همانا ظاهر قرآن بسی زیبا و باطنش ژرف و بی پایان است، شگفتی هایش پایان نپذیرد و ناشناختههایش تمام نشود». نیز می فرماید «سِرَاجَاً لا یَخْبُو تَوَقُدُهُ وَبَحْرَاً لا یُدْرَکُ قَعْرُهُ؛54 قرآن چراغی است که روشنایِ آن خاموش نشود، و اقیانوسی است که ژرفایش را دسترسی نباشد».
بعد از نزول قرآن دانشمندان مسلمان برای فهم آن بسیار کوشیده اند و برای استخراج حقایق نهفتة آن علوم فراوانی مانند صرف، نحو، لغت، معانی، بیان، بدیع و... پایه گذاری کرده55 و از این رهگذر گنجینه های ارزنده ای در اختیار آیندگان گذارده اند؛ با این حال هنوز قرآن دارای اسرار نهفته و گنجینه های باارزشی است که فکر بشر به آن دست نیافته است.
3. فصاحت و بلاغت تام
علاوه بر فراوانی و تنوع موضوعات و ژرفای بی کران محتوای قرآن، این کتاب از ویژگی فصاحت و بلاغت بالایی برخوردار است که آن را از همة کتاب های دیگر ممتاز ساخته است. به باور همة دانشمندان، فصاحت و بلاغت قرآن در حدی است که یکی از عرصه های اعجازی این کتاب آسمانی به شمار می رود.56 ناتوانی بشر از هماوردی با قرآن حتی با آوردن سوره ای مانند قرآن، بیانگر این نکته است که حتی با وجود تفاوت های تعبیری و تنوع سوره ها از جهت فراوانی کاربرد برخی ظرافت های بیانی و صنایع بدیعی، وصف خارق العاده بودن در تمام سورهای قرآن در حد اعجاز وجود دارد.57
4. نزول در گسترة طولانی از زمان
یکی از عوامل راه یافتن اختلاف و تناقض در یک سخن، عرضة آن در فواصل زمانی طولانی و دور از هم است؛ چراکه هر انسانی در مناسبت های مختلف و در طول سالیان متمادی سخن بگوید عادتاً نمی تواند همة آنها را به خاطر بسپارد تا سخن بعدی خویش را موافق با آن قرار دهد.58 قرآن کریم با اینکه در طول 23 سال به صورت سخن و نه کتاب در مناسبت های مختلف نازل و بر مردم خوانده شده است، هیچ اختلافی در آن نیست. هرچه متخصصان و ناقدان در آن بیشتر دقت می کنند به نقص و ضعف خود و قوت قرآن از جهت هماهنگی بیشتر پی می برند. وقتی آیات نازل شده در سال اول را با آیات سال بیست و سوم مقایسه می کنند فرقی در اسلوب، قوت معانی، نظم و اثرگذاری نمی یابند. البته اختلاف در اسلوب میان آیات و سور مکی و مدنی که برخی ادعا کرده اند،59 نه تنها عیب محسوب نمی شود بلکه از مزایای قرآن به شمار می رود؛ زیرا بر اساس قواعد علوم بلاغی، کوتاهی و بلندی آیات و سور، تندی و خشن بودن، نرمی و ملاطفت، بودن یا نبودن قسم، ایجاز و اطناب و غیر این موارد ـ که مصادیقی از تفاوت اسلوب میان دو گونه آیات شمرده شده ـ در علوم بلاغی، از جلوه های ادبی و اعجاز کلام به شمار می رود و مقتضای حال شنونده، که شرط اصلی بلاغت سخن است، تعیین کنندة هریک از موارد پیش گفته است. بنابراین، تفاوت در اسلوب در این حد نه تنها از معایب کلام محسوب نمی شود، بلکه از محاسن آن به شمار می رود. برای مثال، طولانی بودن و تفاوت اسلوب برخی از آیات و سور مدنی که دربردارندة احکام و قوانین حقوقی و فقهی است، متناسب با شیوة ارائة مباحث حقوقی است؛ زیرا بیان قواعد حقوقی معمولاً بیانی همراه با ذکر قیود و ابعاد مختلف سخن است.
5. نزول در شرایط بسیار گوناگون فردی و اجتماعی
چنان که پیش از این بیان شد یکی از ویژگی های انسان، اثر پذیری از عوامل مختلف در حیات مادی و معنوی است. به همین جهت سخن گفتن در اوضاع و حالات متفاوت، سبب راه یافتن اختلاف در آن می شود؛ در حالی که بخشی از قرآن در مکه در میان اقلیت محروم و ستمدیده و تحت فشار و محاصرة اجتماعی نازل شده و پیامبر(ص) آن را بر مردم بیان داشته و بخش دیگری از آن را در مدینه همراه با جهاد و اوضاع سخت حکومت داری بر مردم قرائت فرموده است و در عین حال در ساختار و محتوای آن اختلاف و تناقض دیده نمی شود.60
6. فقدان فصل بندی موضوعی
یکی دیگر از ویژگی های قرآن مجید، فصل بندی نشدن مطالب آن است. این گونه نیست که برای مثال آیات اعتقادی در فصل خاص و آیات اخلاقی، علمی، حقوقی، خانوادگی، اقتصادی و مانند اینها هریک در فصل و بخش معینی آمده باشد؛ بلکه در هر صفحه و حتی در یک آیه گاه از موضوعات متعدد سخن گفته شده است.
همچنین آیات مربوط به یک موضوع در کل قرآن پراکنده است و همین امر زمینه ساز تکرار یک سخن در موارد متعدد و در فواصل زمانی طولانی شده است. گاهی عین الفاظ یک آیه، یک یا چند بار در جای دیگر تکرار می شود.61 گاهی همراه تکرار الفاظ یک آیه، اضافاتی همراه می شود62 و گاه محتوای یک آیه در قالب الفاظ دیگری که بیانگر یا تکمیل کنندة مطلب قبلی است تکرار می شود63 و گاه می شود که یک قصه به جهت اهمیتی که دارد، به گونه های مختلف از جهت کوتاهی و طولانی بودن و نیز با الفاظ متفاوت تکرار می شود.64
پراکندگی آیات مربوط به یک موضوع در کتابی که از موضوعات متنوع و متعدد سخن گفته، عادتاً ملازم با راه یافتن اختلاف فراوان در آن است و با اینکه قرآن فصل بندی موضوعی ندارد، هیچ گونه اختلاف و تناقضی در آن دیده نمی شود.
درس ناخوانده بودن آورندة قرآن
در میان متون تخصصی و فراورده های علمی بشری، کتابی که با همکاری چندین متخصص در رشتة مرتبط با تخصص آنها نگاشته یافته است، به صورت قطعی از خطاهای احتمالی و اختلافات طبیعی مصونیت ندارد و تجارب مکرر و وجدانی نشان می دهد که احتمال خطا به صفر نمی رسد. این وضعیت در کتاب هایی که به موضوعات متنوعی پرداخته است دشوارتر خواهد بود و احتمال خطا رو به فزونی می گذارد و بعد از گذشت چند سال و با پیشرفت علم، میزان خطا به مراتب بیشتر می شود و اگر صدها سال از تألیف کتاب بگذرد شکی نیست که خطا و تناقض در آن فراوان یافت می شود. اگر نویسندة کتاب، به جای چندین متخصص، یک متخصص باشد احتمال خطا و اختلاف باز هم بیشتر می شود و اگر نویسندة کتاب فردی معمولی باشد و در موضوعات مختلف و فراوان قلم بزند عادتاً محال است کتابش از تناقض و اختلاف به دور باشد. همچنین اگر نویسندة کتابی که در موضوعات متعدد و متنوع نوشته شده، فردی مکتب نرفته باشد، اولاً عادتاً محال است چنین کتابی بیاورد و ثانیاً نیازی به گذر زمان نیست تا اختلاف در آن آشکار شود، بلکه همان ابتدای امر در آن، اختلاف و تناقض فراوان نمایان می شود.
وقتی کیفیت شکل گیری قرآن کریم را بررسی می کنیم درمی یابیم که این کتاب را فردی مکتب نرفته و معلم ندیده ارائه داده و در آن، موضوعات متعدد و گوناگونی مانند عقاید، احکام، عبادات، حقوق مدنی و خانواده، قوانین اقتصادی، اخلاقیات، مراحل تاریخ انسان پیش و پس از پیدایش، تاریخ ادیان و تغییرات آن، همراه با برهان و استدلال و در قالب اعجازی فصیح و بلیغ وجود دارد، به گونه ای که اثری عمیق در دل ها می گذارد و با گذشت چهارده قرن از رحلت آورندة آن، هیچ گونه اختلاف، تناقض، تعارض و تضادی در آن مشاهده نمی شود.65
با توجه به ویژگی های انسان و قرآن معلوم می شود که قرآن فراوردة بشری نیست و اگر بر فرض دستاورد بشر بود، عادتاً با تناقض، تضاد و تعارض فراوان همراه بود.
هماوردطلبی قرآن در اعجاز هماهنگی
امر دومی که برای اثبات بعدی از ابعاد اعجاز بودن هماهنگی قرآن لازم می باشد اثبات تحدی قرآن به این ویژگی است. این امر هم از آیات تحدی عام قرآن برمی آید و هم از آیة 82 سورة نساء. در ادامه جداگانه به هریک می پردازیم.
الف. از رهگذر تحدی های عام
خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم، که به آیات تحدی نامبردارند مردم را به معارضه فراخوانده و ادعا کرده که هیچ کس قادر نیست به تنهایی یا دسته جمعی مانندی برای قرآن بیاورد:66 «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا (اسراء: 88)؛ بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن بیارند هرگز مانند آن نیارند هرچند برخی از آنان یار و همپشت برخی باشند.»
آیات پیش گفته، به مثل و مانند قرآن تحدی نموده و بیان نکرده است که معارض قرآن، از چه جهت مانند قرآن باشد؛ به اصطلاح تحدی به مثل، اطلاق دارد؛ از این رو، نخست چنین به نظر می رسد که تمام ویژگی های قرآن را دربر می گیرد، ولی با بررسی ویژگی های قرآن به این نتیجه می رسیم که همة ویژگی های قرآن در یک حد نیستند: برخی ویژگی ها مانند فصاحت و بلاغت به گونه ای هستند که بشرتوان آوردن همانند آن را ندارد و برخی چنین نیستند67 و از آنجا که آیات تحدی در مقام بیان اعجاز قرآن هستند، تنها بر ویژگی هایی از قرآن قابل حمل اند که بشر نتواند همانند آن را بیاورد.
از آنجا که با مباحث پیشین، فوق توانایی بشر بودن ویژگی هماهنگی قرآن اثبات شد، آیات تحدیِ عام، نبودن اختلاف را نیز دربر می گیرد. بنابراین، قسمتی از مفهوم آیات تحدی این می شود که اگر تمام انسان ها و جن جمع شوند تا کتابی همانند قرآن در اختلاف نداشتن بیاورند هرگز نخواهند توانست چنین کاری انجام دهند.
ب. تحدی خاص
خدای متعال در آیة 82 سورة نساء می فرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ کاَنَ مِنْ عِندِ غَیرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا». از رهگذر ادبیات عرب و برهان به کار رفته در این آیه می توان تحدی به نبودن اختلاف را استفاده کرد:
1. از رهگذر ادبیات عرب
آیة شریفه با حرف شرط «لو» می فرماید: «اگر قرآن از سوی غیر الله بود در آن اختلاف فراوان می یافتند» و از آنجا که جملة شرطیة با «لو» برای بیان امتناع شرط، به دلیل امتناع جزا می باشد68 از آیة شریفه امتناع شرط (از ناحیة غیر خدا بودن قرآن) به دلیل امتناع جزا (یافتن اختلاف در آن) معلوم می شود و چنان که در مقدمه گفتیم چنین تعبیری ملازم با تحدی است و بیانگر آن است که اولاً اگر می توانید کتابی همانند قرآن بیاورید و قرآن موجود نمی تواند کار بشری باشد (با توجه به «لو» که امتناع چنین امری را می رساند) ثانیاً اگر الهی بودن قرآن را قبول ندارید و در این ادعا صادق هستید، در قرآن موجود اختلافی بیابید که چنین امری محال است؛ زیرا یافتن اختلاف فراوان منوط به بشری بودن قرآن است که با توجه به «لو» امر محالی است.
2. از رهگذر برهان مذکور در آیه
خداوند متعال نبودن اختلاف در قرآن را دلیل الهی بودن آن بیان شمرده است. استدلال موجود در آیة شریفه از نوع قیاس استثایی اتصالی69 است که لازم است مقدمة نخست آن قضیة شرطیه و مقدمة دیگر آن قضیة استثنایی (لکن، اما و...) باشد.
در آیة شریفه مقدمة نخست «لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» ذکر شده ولی مقدمة دوم ذکر نشده که تقدیرش چنین است: «لکن لم یجدو ا فیه اختلافاً» و نتیجة قیاس چنین خواهد بود: «فالقرآن لیس من عند غیر الله».
رابطة میان مقدم و تالی، رابطة تلازم است و از طرف غیر خدا بودن قرآن ملازم با راه یافتن اختلاف فراوان در آن است.
خلاصة برهان آیه، این گونه است: اگر قرآن از ناحیة غیر خدا (بشر و...) باشد، در آن اختلاف فراوان خواهند یافت، لکن در آن اختلافی نمی یابند؛ پس قرآن از ناحیة غیر خداوند نیست.70 برهان و قیاس به کار رفته در آیه، دلیل محکمی بر تحدی خداوند به نبودن اختلاف در قرآن است.71
چند شبهه در تبیین وجه اعجاز بودن عدم اختلاف
1. وجود کلام پیراسته از اختلاف و تناقض در آثار بشری
برخی از قرآن پژوهان، پیراستگی قرآن از اختلاف را از وجوه اعجاز قرآن ندانسته و در خارق العاده و فوق توان بشر بودن آن تردید کرده یا آن را منکر شده اند. سیدمرتضی (متوفی436 ق) می نویسد: «کسانی که معتقد به اعجاز قرآن در عدم اختلاف و تناقض هستند، ادعا کرده اند که عدم اختلاف در کلامی طولانی مانند قرآن امری خارق العاده و فوق توان بشر است. ولی این سخن باطل است؛ زیرا شکی نیست که عدم اختلاف از فضائل قرآن و از نشانه های آن است؛ اما امری فوق توان بشر نیست تا از وجوه اعجاز قرآن باشد؛ زیرا محال نیست بشر بتواند با دقت در کلام خویش، سخنی بدون تناقض بیاورد؛ چراکه کلام افراد در وجود و عدم وجود اختلاف و تناقض متفاوت است.»72
شیخ طوسی(متوفای 460) نیز در کتاب الاقتصاد عقیده ای مشابه عقیدة سید مرتضی ابراز داشته73 ولی در تفسیر التبیان ـ که شیخ طبرسی نیز همانند آن را در مجمع البیان آورده است ـ پس از اینکه دلالت های آیه را بیان می کند و سومین آنها را دلالت آیه بر الهی بودن قرآن قرار می دهد، در ادامه می افزاید: اگر خداوند خبر نداده بود که عدم اختلاف و تناقض در قرآن، دلیل بر الهی بودن و اعجاز آن است، اشکالِ خارق العاده نبودنِ عدم اختلاف، مانع این بود که آن را از وجوه اعجاز بدانیم.74
از سخن شیخ طوسی و شیخ طبرسی بر می آید که آن دو بزرگوار «اعجاز در عدم اختلاف» را نه به دلیل خارق العاده و فوق توان بشر بودن، بلکه به دلیل خبر دادن خداوند از آن، وجهی از وجوه اعجاز شمرده اند.
نقد و بررسی
دانشمندان یاد شده، گمان کرده اند مفاد آیة شریفه این است که میان از سوی بشر بودن یک کتاب و راه یافتن اختلاف به آن ملازمه هست؛ از این رو، اشکال کرده اند که چنین ملازمه ای پذیرفته نیست؛ زیرا ممکن است انسان کتابی بدون وجود اختلاف بنگارد؛ در حالی که ادعای آیه وجود اختلاف فراوان در هر کتاب بشری نیست تا گفته شود که در میان کتاب های بشری نیز کتاب هایی بدون اختلاف یا با اختلاف اندک یافت می شود. بلکه آیه در مقام ایجاد ملازمه میان از سوی بشر بودن کتابی با ویژگی های قرآن و راه یافتن اختلاف بسیار در آن است. بنابراین، یک طرف ملازمه، «ابداع کتابی با تمام خصوصیات و ویژگی های قرآن از سوی بشر» است و طرف دوم ملازمه، «راه یافتن اختلاف فراوان در آن»، است و مفاد آیة شریفه این است که اگر این قرآن با ویژگی هایی که دارد، از سوی بشر با ویژگی هایی که دارد، می بود، اختلاف فراوان در آن یافت می شد.
2. وجود اختلاف اندک در قرآن
ممکن است گفته شود: در آیة 82 نساء «اختلاف» به قید «کثیر» مقید شده است. مفاد آیه این است که اگر قرآن از سوی غیر خدای متعال می بود، در آن اختلاف بسیاری دیده می شد. مفهوم چنین سخنی این است که حال که قرآن از سوی خدا است در آن اختلاف اندک وجود دارد وگرنه قید کثیر فایده ای نخواهد داشت؛ در صورتی که اختلاف کم نیز نشان خدایی نبودن قرآن است. از ظاهر سخن یکی از قرآن پژوهان برمی آید که این شبهه را پذیرفته ؛ زیرا احتمال داده است که قید «کثیر» اشاره به برخی از اختلافاتی باشد که بشر قادر بر حل آن نیست، ولی خدای متعال ذهن افراد عادی را از درک آن منصرف و منع می کند.75
نقد و بررسی
در صورتی شبهه یاد شده وارد است که قید «کثیر» احترازی76 باشد و با منطوقش اختلاف کثیر را نفی و با مفهومش اختلاف قلیل را اثبات کند؛ در حالی که قید «کثیر» توضیحی77 است و هدف از آن تأکید و توضیح واژة اختلاف است؛ زیرا همان گونه که پیش از این گفتیم چون سخن از ناتوانی انسان از آوردن قرآن با ویژگی های یاد شده است، آن را به اختلاف کثیر وصف کرده است. قید کثیر اشاره به منشأ اختلاف در انسان است. حالات مختلف انسان موجب می شود در فراورده های ذهن انسان، اختلاف فراوانی راه یابد؛ از این رو، اگر قرآن ساختة فکر بشر بود اختلاف فراوان داشت، در نتیجه مقید نمودن اختلاف به کثیر به لحاظ مبالغه در اثبات ملازمه است.78
3. اشتباه مانع با سبب
هبة الدین شهرستانی می نویسد: حکما و فلاسفه هر چیزی را که وجودش در وجود مسبب تأثیر داشته باشد «سبب» می نامند و هر آنچه عدمش در وجود مسبب یا وجودش در عدم مسبب تأثیر داشته باشد«مانع» می نامند؛ مانند آتش که سبب احراق و احتراق کاغذ و آب که مانع احراق آن است. وجوه اعجاز قرآن، از نوع سبب و وجوه امتیاز قرآن از نوع مانع است. جماعتی از مفسران «مانع» را با «سبب» خلط نموده و سلامت قرآن از تنافی و تنافر را از وجوه اعجاز دانسته اند؛ درحالی که وجود تنافی و تنافر مانع اعجاز است و عدم آن دو از اسباب اعجاز نیست؛ یعنی اگر در قرآن تنافی و تنافر وجود داشت، معجزه نبود نه اینکه چون تنافی و تنافر وجود ندارد، معجزه باشد.79
نقد و بررسی
یکی از قرآن پژوهان در پاسخ شبهه، برای اینکه سلامت از اختلاف، امری عدمی محسوب نشود آن را به معنای«ائتلاف، حسن وفاق و تأکید کنندة انسجام میان آیات و تعابیر قرآن» دانسته و به شهرستانی اشکال کرده است که سلامت از اختلاف امری عدمی نیست تا تنافی و تنافر که امری وجودی هستند مانع اعجاز شمرده شوند.80
این جواب به نوعی پذیرش شبهه است. شهرستانی تنافی و اختلاف را مانع اعجاز دانسته و عدم تنافی و اختلاف را، چه امر وجودی به معنای حسن وفاق، هماهنگی و انسجام بدانیم یا امری عدمی معنا کنیم، از وجوه اعجاز قرآن ندانسته است؛ از این رو، برای پاسخ به این شبهه لازم است منشأ کلام شهرستانی را بیابیم. او میان وجوه اعجاز و وجوه امتیاز قرآن فرق می گذارد. وی حسن سبک و اسلوب، سهولت لفظ و ترکیب، سلامت کلام از تنافی معانی و تنافر حروف و امثال آن را اموری ممدوح در قرآن می داند و آنها را از وجوه امتیاز می شمارد نه از وجوه اعجاز؛ زیرا معتقد است که امور یاد شده در اشعار متنبی، بحتری و شاهنامة فردوسی و نهج البلاغه نیز یافت می شود.81 از این رو، ایشان آوردن کتابی را که در آن اختلافی نباشد ممکن دانسته است. ولی چنان که گذشت، محتوای آیه این نیست که هر کتابی از سوی بشر باشد دارای اختلاف فراوان خواهد بود؛ بلکه محتوای آیه این است که اگر کتابی با ویژگی های قرآن از سوی بشر بود اختلاف فراوان می داشت. بنابراین، آنچه در اعجازِ نبودن اختلاف در کانون بحث است ناممکن بودن آوردن کتابی همچون قرآن با ویژگی عدم اختلاف از سوی بشر است و فقط نیافتن اختلاف در یک کتاب امری خارق العاده نیست تا گفته شود بشر قادر است کتابی عاری از اختلاف بیاورد.
4. تعجب نکردن عرب از نبودن اختلاف در قرآن
انسان ها از امور غیر عادی و خارج از توان خود تعجب می کنند؛ چنان که از فصاحت و بلاغت قرآن تعجب کردند، اما عرب از هماهنگی و نبودن اختلاف در قرآن تعجب نکرد؛ پس معلوم می شود آن را در حد اعجاز نمی دانستند.82
نقد و بررسی
اعجاز در عدم اختلاف شامل همة عرصه های ساختاری و محتوایی قرآن می شود و هر نوع اختلافی را که نقص محسوب شود، از قرآن منتفی می داند؛ فرقی نمی کند که اختلاف یاد شده مرتبط با الفاظ قرآن باشد، مانند اختلاف و تناقض ادبی، و اختلاف در مراتب فصاحت و بلاغت به گونه ای که یک طرف آن در حد اعجاز و طرف دیگر فروتر از اعجاز باشد، یا در رابطه با محتوای قرآن باشد، همچون اختلاف محتوایی در شکل تناقض، تضاد و تعارض. پس، اینکه عرب از فصاحت و بلاغت یا حسن نظم قرآن تعجب می کند، یک جنبة آن مرتبط با نبودن اختلاف در آن است و اگر در قرآن اختلاف راه می یافت عرب نه از فصاحت آن متعجب می شد و نه از اخبار غیبی آن.
5. لسان تحدی نداشتن آیه
یکی از قرآن پژوهان با اعتراف به خارج از توان بشر بودن عدم اختلاف در قرآن، بر تحدی به نبودن اختلاف اشکال می گیرد و می نویسد: «مفهوم آیه این است که اگر در قرآن تدبر کنید معلوم می شود از طرف خدا است؛ زیرا کلام مخلوق نمی تواند عاری از اختلاف باشد؛ در نتیجه انتساب قرآن به خدا به دلیل عدم اختلاف آن است. گرچه می دانیم مردم نمی توانند کلام غیر مختلف بیاورند، ولی در آیه بدان تحدی نشده و نفرموده اگر می توانید کلام غیر مختلف بیاورید».83
نقد و بررسی
از این ادعا که در آیه به عدم اختلاف تحدی نشده است و دلیل آن این باشد که آیه نفرموده است «اگر می توانید کلام غیر مختلف بیاورید» معلوم می شود که در نگاه مستشکل فقط شکل تحدی تعبیر مورد نظر ایشان است، درحالی که تحدی همواره لازم نیست با عبارت «اگر می توانید فلان کار را انجام دهید» باشد، بلکه همین مقدار که کلامی به هدف عاجز ساختن طرف مقابل گفته شود، تحدی مصداق یافته است؛ چراکه تحدی یعنی «درخواست رقابت به هدف عاجز ساختن طرف مقابل» و «درخواست معارضه در چیزی که پیامبر آن را شاهد بر دعوت خود قرار داده» و در تعریف تحدی، نحوة بیان آن ذکر نشده است. بنابراین، با هر بیانی گفته شود تحدی صدق می کند و با بیانی که در توضیح تحدی گذشت آیة 82 نساء با توجه به لو امتناعیه و قیاس استثنایی، لسان تحدی دارد.
6. تحدی به فصاحت و بلاغت نه به نبودن اختلاف
قرآن پژوه دیگری در مقام تحدی بودن آیه را با روایتی از امام هادی(ع)84 در کانون تردید قرار داده است. در روایت این گونه آمده است که «خداوند حضرت محمد(ص) را در زمانی مبعوث نمود که خطبه و کلام غالب زمان بود، لذا پندها و دستورهایی آورد که گفتار آنان را ابطال و حجت را برایشان تمام نماید».85 بر اساس این روایت، معروف نزد امامان(ع) این بوده که حضرت پیامبر(ص) قرآن کریم را از باب کلام و سخنی که دیگران از آوردن آن عاجز باشند ارائه فرمود نه به مثابة کلام بدون اختلاف. بنابراین، به فصاحت و بلاغت تحدی شده است نه به نبودن اختلاف در قرآن.86
نقد و بررسی
از ظاهر سخن این قرآن پژوه برمی آید که وی معتقد است یگانه وجه اعجاز قرآن در نزد امامان(ع)، کلام و خطبه بودن قرآن بوده است؛ از این رو، نبودن اختلاف را وجه اعجاز ندانسته و در تحدی به آن تردید کرده است؛ در حالی که کلام و خطبه بودن قرآن که در روایت آمده است همان گونه که می تواند اشاره به فصاحت و بلاغت و معارف متعالی قرآن باشد، می تواند اشاره به پیراستگی قرآن از اختلاف نیز باشد و معیار اینکه کدام یک از ویژگی های قرآن، وجه اعجاز باشد این است که اولاً، امری فوق توان بشر باشد و ثانیاً بدان تحدی شود یا در تحدی عام قرآن قرار بگیرد. در مباحث پیشین اثبات شد که نبودن اختلاف در قرآن امری فوق توان بشر است و تحدی به آن، نه تنها از تحدی عام قرآن برمی آید، به آن، تحدی خاص نیز شده است؛ چنان که قرآن پژوه یاد شده در جای دیگر کتابش تصریح می کند که از میان تحدی هایی که ادعا شده است، تحدی به عدم اختلاف لسان تحدی دارد: «ومنها: تحدّیه بعدم الاختلاف فیه، فقال: أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً» أقول: فی غیر الآیة الاولی [تحدی به هدایتگری] والأخیرة [تحدی به نبودن اختلاف] لایکون لسان القرآن لسان التحدّی والمغالبة مع الخصم والباطل؛ یکی از تحدی های قرآن تحدی به نبودن اختلاف در قرآن است، آنجا که می فرماید: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً» در غیر تحدی به هدایتگری و تحدی به نداشتن اختلاف لسان قرآن لسان تحدی و مبالغه با خصم و باطل نیست».87
نتیجه گیری
1. یکی از وجوه اعجاز قرآن که در آیة 82 نساء نیز بدان تصریح شده عدم اختلاف در آن است. تبیین این وجه اعجاز قرآن، در اثبات الهی بودن آن و اثبات نبوت آورنده اش نقشی اساسی دارد.
2. محتوای آیة 82 نساء این است که قرآن ویژگی هایی دارد و انسان نیز ویژگی هایی دارد. اگر این کتاب دستاورد بشر بود عادتاً ملازم با راه یافتن اختلاف فراوان می بود؛ حال که در قرآن اختلافی وجود ندارد، معلوم می شود فراوردة بشری نیست.
3. با تحلیل ویژگی هایی از قرآن مانند فراوانی و تنوع موضوعات و محتویات در عین اتقان و استحکام و ژرفای بی کران معانی آن و ویژگی هایی از انسان همچون محدودیت، اثر پذیری و کامل پذیری، ممکن نیست بشر بتواند کتابی همانند قرآن و بدون اختلاف فراهم آورد.
4. تحدی به نبودن اختلاف در قرآن، به دو شیوه بیان شده است 1. تحدی به مانند قرآن بدون هیچ قیدی که با حمل اطلاق مثل بر ویژگی نبودن اختلاف، تحدی به فقدان اختلاف اثبات می شود. 2. قرآن کریم در آیة 82 نساء بااستفاده از «لوِ» امتناعیه، امکان صدور قرآنِ بدون اختلاف را از سوی بشر منتفی دانسته و با قیاس استثنایی ـ که برای بیان امتناع شرط، به دلیل امتناع جزا است ـ به نبودن اختلاف تحدی کرده است.
5. با اثبات فوق توان بشر بودن هماهنگی در قرآن و تحدی به آن، شبهاتِ وجود کلام پیراسته از اختلاف و تناقض در آثار بشری، وجود اختلاف اندک در قرآن، خلط مانع با سبب، تعجب نکردن عرب از نبودن اختلاف در قرآن و لسان تحدی نبودن آیه، مرتفع می شود.
منابع
نهجالبلاغه، صبحی صالح، قم، دار الهجرة، بی تا.
آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415ق.
آمدی، سیف الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، 5جلد، قاهره، دار الکتب، 1423ق.
ابن بابویه قمی، ابوجعفر محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، بی جا، جهان، 1378.
ابن جماعه، محمد بن إبراهیم، إیضاح الدلیل فی قطع حجج أهل التعطیل، دمشق، دار اقراء، ۱۴۲۵ق.
ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، با شرح نصیرالدین طوسی، بیروت، مؤسسة النعمان، 1992م.
ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بی جا. بی تا.
ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، تحقیق و ضبط: عبدالسلام هارون، بیروت، دار الاسلامیة، 1990م.
ابن منظور، جمال الدین محمد، لسان العرب، بیجا، دارالفکر، بیتا.
ابن هشام انصاری، جمال الدین، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، قم، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی، 1404ق.
ابوحیان الاندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت،: دار الفکر، 1420ق.
اطفیش، محمد بن یوسف، تیسیر التفسیر للقرآن الکریم، چ دوم، عمان، وزارت التراث القومی، 1407ق.
ایازی، سیدمحمدعلی، جامعیت قرآن، چ سوم، قم، کتاب مبین، 1380.
باقلانی، ابوبکر بن طیب، اعجاز القرآن، شرح و تعلیق: عبدالنعم خفاجی، بیروت، دارالجمیل، 1411ق.
بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: محمد عبدالرحمن المرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.
تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، منشورات شریف رضی، 1409ق.
جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، چ دوم، قم، مرکز نشر اسراء، 1378.
حسینی شهرستانی، هبه الدین محمدعلی، المعجزه الخالده، چ دوم، کاظمین، مطبوعات مکتبة الجوادین العامه فی الکاظمیه، بی تا.
حکیم، سیدریاض، علوم القرآن دروس منهجیه، چ سوم، بی جا، دار الهلال، 1427ق.
خمینی، سیدمصطفی، تفسیر القرآن الکریم(خمینی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1418ق.
خوئی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، قم، دار الثقلین، 1418ق.
ـــــ، معجم رجال الحدیث و تفصیل طباقات الرواة، چ چهارم، بیروت، دار الزهراء، 1409ق.
دروزة، محمد عزت، التفسیر الحدیث، قاهره: دار إحیاء الکتب العربیة، 1383 ق.
درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، چ چهارم، سوریه، دار الارشاد، 1415ق.
دعاس- حمیدان- قاسم، اعراب القرآن الکریم، دمشق، دار المنیر و دار الفارابی، 1425ق.
دهقان منگابادی، بمانعلی، «بررسی سیر تاریخی و عوامل ادعای موهوم تناقض در قرآن کریم»، مقالات و بررسیها، 1382.
دیرکس، هانس، انسان شناسی فلسفی، ترجمه: محمدرضا بهشتی، تهران، هرمس، 1380.
دیوانی، طه، «حول دعوی التناقض بین نصوص القرآن: تاریخها و دوافعها»، رساله القرآن، ش 7، 1412ق.
رازی، محمد بن ابی بکر بن عبدالقادر، تفسیر اسئله القرآن المجید و اجوبتها، چ پنجم، قم، مهر، بی تا.
راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، بیروت، دار الشامیة، 1416ق.
ـــــ، مقدمه جامع التفاسیر، کویت، دار الدعوه، 1405ق.
رشید رضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم(المنار)، چ دوم، بیروت، دار المعرفة، 1973م.
زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، چ سوم، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
الزین، محمود احمد، تیسیر البیان عن اعجاز القرآن، دبی، دار البحوث للدراسات الاسلامیه و احیاء التراث، 2002م.
سلمی سمرقندی، محمد بن مسعود بن عیاش، (معروف به عیاشی)، کتاب التفسیر(تفسیر عیاشی)، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، بی تا.
شرف الدین، جعفر، الموسوعة القرآنیة خصائص السور، بیروت، دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة، 1420ق.
شریف، مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، 1411ق.
صدرالمتالهین، محمد بن ابراهیم (ملّاصدرا)، تفسیر القرآن الکریم(صدرا)، چ دوم، قم، بیدار، 1366.
طباره، عفیف عبدالفتاح، بحثی دربارة قرآن، ترجمه: حبیب الله مرزوقی، قم، علامه، بی تا.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1397ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379ق.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بیروت، دار و مکتبة الهلال، 1985م.
طنطاوی، سیدمحمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، بی جا، بی نا، بی تا.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن بن علی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران، منشورات مکتبه چهل ستون، 1400ق.
ـــــ، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد حبیب قصیر العاملی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409ق.
عتر، حسن ضیاء الدین، بینات المعجزة الخالدة، حلب، دار النصر، 1395ق.
علوی یمنی، یحیی بن حمزه، الطراز المتضمن لاسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز، بیروت، مکتبة العصریه، 1423ق.
فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، چ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، قم، اسوه، 1414ق.
فضل الله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، چ دوم، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، 1419ق.
فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1412ق.
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، چ دوم، قم، دار الهجرة، 1414ق.
قرشی، سیدعلی اکبر، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1371.
قرطبی انصاری، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1416ق.
قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، تهران، دار الاسوه للطباعه و النشر، 1422ق.
کریمی، مصطفی، جامعیت قرآن کریم، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، 1390.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365.
کنفرانس تحقیقاتی علوم و مفاهیم قرآن، مجموعه سخنرانی ها و مقالات دومین کنفرانس تحقیقاتی علوم و مفاهیم قرآن کریم، مقالة دکتر سیدمصطفی ثامنی، قم، دار القرآن الکریم، 1410ق.
مدیر شانه چی، کاظم، علم الحدیث و درایه الحدیث، قم، جامعة مدرسین، 1375.
مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن شناسی، تحقیق و نگارش: محمود رجبی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380.
مظفر، محمدرضا، المنطق، بیروت، دار التعارف، 1400ق.
معرفت، محمد هادی، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، مؤسسة التمهید، 1423ق.
مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1424ق.
مکارم شیرازی، ناصر، قرآن و آخرین پیامبر، چ سوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375.
ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، دمشق، مطبعة الترقی، 1382ق.
موسوی سبزواری، سیدعبدالاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، چ دوم، بیروت، مؤسسة اهل بیت(ع)، 1409ق.
ولویل کامل، جمیل، الارتباط بین اللغة و الدین، الامارات العربیه المتحده، مؤسسة المنار للتوزیع، 1410ق.
* استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) Soltanibairami@Anjomedu.ir
دریافت: 19/3/1390 ـ پذیرش: 8/9/1390
1. برخی از وجوه اعجاز قرآن و برخی منابع دست اول آن عبارتند از الف) امی بودن آورنده قرآن، علی بن ربّن طبری، الدین و الدوله فی اثبات نبوة النبی(ص) و قاضی ابوبکر محمد بن الطیب الباقلانی، اعجاز القرآن؛ ب) فصاحت و بلاغت، عبدالقاهر جرجانی، دلائل الاعجاز و سکّاکی(ابویعقوب یوسف بن محمّد بن علی)، مفتاح العلوم؛ ج) جاحظ، نظم قرآن؛ ابن اخشید معتزلی، نظم القرآن و قاضی ابی بکر محمد بن طیّب باقلانی، همان؛ د) معارف بلند قرآن، محمد هادی معرفت، التمهید، ج4، ص135؛ ه ) اعجاز علمی قرآن، سیدمحمد طنطاوی، القرآن و العلوم العصریه.
2. برخی از کسانی که به وجه اعجاز بودن این ویژگی تصریح کرده اند عبارت اند از: ابوبکر محمد بن طیب باقلانی، همان، ص54؛ ابو هاشم جبایی، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج16، ص328؛ احمد بن علی الرازی معروف به جصاص، احکام القرآن، ج2، ص214؛ قاضی عبدالجبار بن احمد الهمذانی، متشابه القرآن، ج1-2، ص194؛ قطب الدین راوندی، الخرایج و الجرایح، ج3، ص985؛ محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص 29-34 و ج3، ص 90.
3. ر.ک: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص48 و محمدجواد بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج1، ص 3.
4. «خرق» به معنای پاره کردن و از هم گسستن و شکافتن است (خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب کتاب العین؛ محمد بن مکرم، ابن منظور، لسان العرب، ذیل ماده). «عادت» مشتق از عود به معنای بازگشت مکرر به امری است. زمانی که انسان کاری را انجام دهد و آن را تکرار کند تا به یک سجیه تبدیل شود «عادت» نامیده می شود (احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ذیل ماده). مقصود از عادت در «خارق العاده»، قانون و رویه ای در طبیعت است که بر علل قابل شناخت برای بشر استوار بوده و مستمراً جریان دارد و «خارق العاده» به امری گفته می شود که برخلاف این قانون و رویه طبیعت اتفاق می افتد.
5. بیشتر دانشمندان دانش کلام به این قید در تعریف معجزه تصریح کرده و معجزه را کار یا امر خارق العاده برشمرده اند: برای نمونه ر.ک: قاضی ابوبکر بن طیب باقلانی، الانصاف فیما یجب اعتقاده و لا یجوز الجهل به، ص61؛ فخر رازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ص157؛ علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ص219؛ قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید، جزء15، ص199؛ شیخ مفید، همان، ص48؛ شریف المرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج2، ص283؛ شیخ طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص155؛ علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص350؛ مقداد بن عبدالله سیوری حلی، اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه، ص275؛ محمدجواد بلاغی، همان؛ سیدابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص35.
6. ر.ک: ابوحامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص227؛ قاضی عبدالجبار، همان؛ شیخ طوسی، همان؛ علامه حلی، مناهج الیقین فی اصول الدین، ص263؛ مقداد بن عبدالله سیوری حلی، همان؛ محمدجواد بلاغی، همان؛ ابوالقاسم خوئی، همان.
7. ر.ک: محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج1 ص102؛ قاضی ابوبکر بن طیب باقلانی، همان؛ شیخ مفید، همان؛ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج2، ص283، ابوحامد غزالی، همان؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان؛ مقداد بن عبدالله سیوری حلی، همان.
8. ر.ک: احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (ذیل ماده حدی).
9. علامه حلی، همان.
10. سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج 4-5، ص12.
11. علی بن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج5، ص2؛ سیداحمد صفائی، علم کلام، ج2، ص66.
12. ر.ک: احمد بن تیمیه، النبوات، ص180؛ سیداحمد صفائی، همان.
13. مانند: جرجانی، التعریفات، ص219؛ عبدالجبار همدانی، المغنی، ج15، ص199؛ شیخ طوسی، الاقتصاد، ص155؛ خواجه نصیر، کشف المراد، ص350؛ محمدجواد بلاغی، همان؛ ابوالقاسم خوئی، همان.
14. ر.ک: عبدالوهاب شعرانی، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، ج1، ص157؛ ابراهیم بن محمد بیجوری، تحفه المرید، ص133.
15. ر.ک: مصطفی مسلم، مباحث فی اعجاز القرآن، ص21.
16. ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکی، معجزه در قلمرو عقل و دین، ص56.
17. سعدالدین تفتازانی، همان، ص11.
18. عبدالله بن یوسف جوینی، الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، ص313.
19. سید شریف علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف للقاضی عبدالرحمن الایجی، ج8، ص224.
20. ر.ک: شریف مرتضی، الذخیره، ص403؛ شیخ طوسی، الاقتصاد، ص 180، شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 126؛ یحیی علوی، الطراز، ج3 ص221؛ محمدعبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان، ج 2، ص413؛ آلوسی، همان، ص29؛ هبه الدین شهرستانی، المعجزه الخالده، ص37؛ صدرالمتألهین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ج2، ص128؛ سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج4، ص 513.
21. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص19 – 21.
22. ر.ک: سیدابوالقاسم خوئی، همان، ص57 -60.
23. ر.ک: محمدفاضل لنکرانی، مدخل التفسیر، ص52 - 55؛ محمدتقی مصباح یزدی، قرآن شناسی، ج1، ص222ـ234.
24. بمانعلی دهقان منگابادی، «بررسی سیر تاریخی و عوامل ادعای موهوم تناقض در قرآن کریم» مقالات و بررسی ها، ش 74، ص 153، دی ماه 1382.
25. ر.ک: طه دیوانی، «حول دعوی التناقض بین نصوص القرآن: تاریخها و دوافعها»، رساله القرآن، ش 7.
26. احمد بن زکریا ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ماده.
27. همان.
28. طبرسی، همان، ص125.
29. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ذیل ماده.
30. محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل ماده.
31. اختلاف هایی که عیب محسوب نمی شود عبارتند از: اختلاف و تباین مفردات قرآن، اختلاف عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مجمل و مبین و هر نوع اختلافی که جمع عرفی داشته باشد و نیز اختلاف مقدار آیات و سور، اختلاف شدت و غلظت یا نرمی و ملاطفت الفاظ.
32. ترتیب کتاب العین، معجم مقاییس اللغة، مصباح المنیر، مفردات الفاظ القرآن، لسان العرب، ذیل ماده دبر.
33. معجم مقاییس اللغة، ذیل ماده دبر.
34. ر.ک: احمد بن محمد فیومی، مصباح المنیر، ذیل ماده دبر و شیخ طبرسی، همان، ص 125.
35. ر.ک: زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج1، ص 540.
36. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج5، ص19و ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج4، ص199-202.
37. محیى الدین درویش، اعراب القرآن و بیانه، ج2، ص 276.
38. قاسم دعاس، إعراب القرآن الکریم، ج1، ص 211.
39. اطفیش، تیسیر التفسیر للقرآن الکریم، ج2، ص139.
40. ر.ک: ابن عاشور، همان، سیدمحمد طنطاوى، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج3، ص235.
41. ر.ک: جمال الدین ابن هشام انصاری، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج1، ص255.
42. ر.ک: فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج28، ص 101؛ سیدمصطفی خمینی، همان، ص 532.
43. ر.ک: محیى الدین درویش، همان، ص 277 و عبدالقادر ملاحویش، بیان المعانی، ج5، ص 583.
44. ر.ک: شیخ طبرسی، همان، ص 125.
45. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، همان؛ سیدمحمد طنطاوى، همان.
46. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، قرآن در قرآن، ص139.
47. ر.ک: احمد بن مصطفى مراغى، تفسیر المراغی، ج5، ص102- 104 و عبدالله بن عمر بیضاوى، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج2، ص 86؛ محمدتقی مصباح یزدی، همان، ص228.
48. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، اعجاز قرآن، ص81؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج2، ص 390؛ سیدمحمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج7، ص 369-371؛ محمد فاضل لنکرانی، همان، ص52؛ مصباح یزدی، همان، ص226.
49. ر.ک: هانس دیرکس، انسان شناسی فلسفی، ص116-122.
50. ر.ک: محمد فاضل لنکرانی، همان؛ احمد بن مصطفى مراغى، همان؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج5، ص26؛ محمدتقی مصباح یزدی، همان، ص228؛ سیدریاض حکیم، علوم القرآن دروس منهجیه، ص18؛ ابوبکر بن طیب باقلانی، اعجاز القرآن، ص31؛ محمد بن احمد قرطبی انصاری، الجامع لأحکام القرآن، ج5، ص 290؛ ابوحیان اندلسى، البحر المحیط فی التفسیر، ج3، ص726؛ محمدجواد بلاغی، همان، ص12 و 13؛ حسن ضیاء الدین عتر، بینات المعجزة الخالدة، ص328؛ فخر رازی، همان، ج10، ص152.
51. برای اطلاع از ادله مختلف جامعیت، ر.ک: سیدمحمد علی ایازی، جامعیت قرآن و مصطفی کریمی، جامعیت قرآن کریم.
52. کلینی، الکافی، ج2، ص598.
53. نهجالبلاغة، خطبة 18، ص24.
54. همان، خطبه 198 ص315.
55. محمد بن إبراهیم بن سعد الله بن جماعة، إیضاح الدلیل فی قطع حجج أهل التعطیل، ج 1، ص7.
56. ر.ک: فخر رازی، همان، ج10، ص 152و محمد رشید رضا، المنار، ج5، ص290.
57. هشام بن حکم از اصحاب امام صادق(ع) نقل می کند که چهار تن از سران الحاد به نام های ابن أبی العوجاء و أبوشاکر الدیصانی و عبدالملک البصری و ابن المقفع در مسجد الحرام نشسته و به قرآن طعنه می زدند. ابن ابی العوجاء پیشنهاد می دهد هر کدام همانند یک چهارم قرآن را بیاوریم تا نبوت محمد(ص) باطل شود. پس از یک سال در همان مکان جمع می شوند و هرکدام با جمله ای از ناتوانی خویش و از اعجاز قرآن سخن می گویند (طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 378).
58. ر.ک: دکتر کامل جمیل ولویل، الارتباط بین اللغة و الدین، ص185-187؛ محمد فاضل لنکرانی، همان؛ احمد بن مصطفى مراغى، همان؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان؛ محمدتقی مصباح یزدی، همان؛ سیدریاض حکیم، همان؛ ابوبکر بن طیب باقلانی، همان؛ یحیی علوی، همان، ص240.
59. غازی عنایه، هدی الفرقان فی علوم القرآن، ج3-4، ص304؛ محمدصادق قمحاوی، شبهات مزعومه حول القرآن الکریم و ردها، ص44.
60. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ص 20 و احمد بن مصطفى مراغى، همان.
61. مانند «فَبِأَىِّ ءَالَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَان» که 31 بار در سورة الرحمن و آیة «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِین» ده بار در سورة مرسلات و آیة 47 بقره در آیة 122، تکرار شده است.
62. مانند «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ (مائده: 69) و «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هادُوا وَالنَّصارى وَالصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره: 62).
63. مانند «إِذْ قَالَ مُوسىَ لِأَهْلِهِ إِنىِّ ءَانَسْتُ نَارًا سََاتِیکمُ مِّنهَْا بخَِبرٍَ أَوْ ءَاتِیکُم بِشهَِابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّکمُْ تَصْطَلُون» (نمل: 7) و «فَلَمَّا قَضىَ مُوسىَ الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ ءَانَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُواْ إِنىِّ ءَانَسْتُ نَارًا لَّعَلىِّ ءَاتِیکُم مِّنْهَا بخَِبرٍَ أَوْ جَذْوَةٍ مِّنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُون» (قصص: 29).
64. مانند قصة حضرت موسی(ع) که در سوره های مختلف مانند سورة قصص و طه تکرار شده است.
65. ر.ک: محمود احمد الزین، تیسیر البیان عن اعجاز القرآن و عفیف عبدالفتاح طباره، بحثی دربارة قرآن، ص86ـ87.
66. آیات دیگر تحدی عبارتند از: هود، 13؛ یونس، 38؛ طور، 34؛ بقره، 23.
67. ویژگی هایی مانندِ به زبان عربی، نذیر و بشیر بودن، فوق توان بشر نیستند.
68. ر.ک: جمال الدین، ابن هشام انصاری، همان، ص255.
69. «قیاس استثنائی» به قیاسی گفته می شود که نتیجه یا نقیض آن به صورت یک جا در مقدمات ذکر شود. قیاس استثنایی به اعتبار قضیة شرطیة آن به قیاس استثنایی اتصالی مانند: اگر آب جاری باشد پاک است. و قیاس استثنایی انفصالی مانند: عدد یا زوج است یا فرد، تقسیم می شود. در قیاس استثنایی اتصالی در صورتی که مقدم استثنا شود عین تالی را نتیجه می دهد، مانند: اگر خورشید طلوع کند ستاره ها مخفی می شوند، لکن خورشید طلوع کرده است، پس ستاره ها مخفی هستند و در صورتی که نقیض تالی استثنا شود نقیض مقدم را نتیجه می دهد؛ مانند لکن ستاره ها مخفی نیستند، پس خورشید طلوع نکرده است (ر.ک: ابوعلی حسین ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج1، ص448-451 و محمدرضا مظفر، المنطق، ص250-251).
70. رک: ملاصدرای شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ج2، ص 132. ممکن است کسی بگوید کلمه «لو» می رساند که جزا منتفی است به دلیل انتفاء شرط به این بیان که عدم اختلاف در قرآن به سبب این است که از ناحیة غیر خدا نیست «لکن لم یجدوا فیه اختلافا لانه لیس من عند غیر الله». نقد و بررسی: اولاً چنان که ملاصدرا تصریح می کند چنین بیانی خارج از قانون استدلال است و قانون استدلال همان است که در آیة شریفة «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» بیان شده است که «لکن فساد نیست، پس آلهة متعدد در عالم منتفی است»؛ ثانیاً آیه در مقام استدلال بر الهی بودن قرآن است درحالی که طبق بیانی که مستشکل ذکر نموده است از ناحیة خدا بودن قرآن مسلم فرض شده و بیان می دارد که اگر در قرآن اختلافی نمی یابید به این دلیل است که از ناحیه خداوند می باشد.
71. شایان ذکر است که بسیاری از مفسران و قرآن پژوهان به لسان تحدی داشتن آیة 82 نساء تصریح نموده اند. برخی از ایشان عبارتند از: قاضی عبدالجبار بن احمد الهمدانی، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج16، ص387؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج4، ص199-202؛ محمد عزت دروزه، التفسیر الحدیث، ج4، ص 429 و ج8،
ص 179؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج1، ص 67 و ج12، ص 105؛ محمد فاضل لنکرانی، همان؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج1، ص 237؛ محمدتقی مصباح یزدی، همان، ص110؛ احمد رحمانى، نظریات الاعجاز القرآنى، ص23.
72. شریف مرتضی، همان، ص403-404 و نیز ر.ک: یحیی علوی، همان، ص221؛ زرقانی، همان؛ آلوسی، همان؛ صدر المتألهین شیرازی، همان؛ سیف الدین آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج4، ص 102.
73. ر.ک: شیخ طوسی، الاقتصاد، ص 180.
74. ر.ک: شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص270؛ شیخ طبرسی، همان.
75. سیدمصطفی خمینی، همان، ص 513 و 514.
76. قید احترازی، در جایی کاربرد دارد که بر اساس قراین و شواهد، مقام، مقام احتراز باشد، مانند آیة شریفة «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن جَاءَکمُْ فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُواْ أَن تُصِیبُواْ قَوْمَا بجَِهَالَةٍ فَتُصْبِحُواْ عَلىَ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِین» (حجرات: 6) با توجه به دلیلی که ذیل آیه آمده (که اگر بدون تحقیق اخبار فاسق را بپذیرید، از روی نادانی به گروهی آسیب رسانده و از کردة خویش پشیمان خواهید شد)، قید «فاسق» قید احترازی است و طبق ظهور، در مقام بیان حجیت خبر عادل است. چنان که در علم اصول فقه براى حجیت خبر واحد ثقه به این آیه استدلال می شود.
77. قید توضیحی در جایی است که مقام، اقتضای تأکید و توضیح بیشتر را داشته باشد. به عنوان مثال در آیة شریفة «وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّنَ بِغَیرِْ الْحَقِّ» (بقره: 61) قید «بغیر الحق» توضیحی است و بر این نکته تأکید دارد که قتل انبیا تنها بر وجه ظلم و ناحق تصور دارد (ر.ک: شیخ طبرسی، همان، ج1، ص 257).
78. ر.ک: سیدعبدالاعلى موسوى سبزوارى، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 78؛ جعفر شرف الدین، الموسوعة القرآنیة، خصائص السور، ج2، ص 190؛ فاضل لنکرانی، همان؛ احمد بن مصطفى مراغى، همان؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان؛ محمدتقی مصباح یزدی، همان، ص228؛ سیدریاض حکیم، همان؛ محمدجواد مغنیه، همان.
79. ر.ک: هبه الدین شهرستانی، همان، ص42.
80. ر.ک: محمد هادی معرفت، شبهات و ردود، ص249.
81. ر.ک: هبه الدین شهرستانی، همان، ص 37.
82. ر.ک: همان.
83. سیدمصطفی ثامنی، مجموعه سخنرانی ها و مقالات دومین کنفرانس تحقیقاتی علوم و مفاهیم قرآنی، ص173.
84. در این روایت فقط به کنیه معصوم (ابوالحسن) اشاره شده است و این کنیه میان سه امام معصوم (امام کاظم، امام رضا و امام هادی(ع)) مشترک است و این امر باعث اختلاف در ذکر نام معصوم شده است به طوری که مصطفی خمینی آن را به امام رضا(ع) نسبت داده است؛ اما این امر را می توان با قرائن مشخص نمود در این روایت چون تصریح به اسم ابن اسکیت شده است و ابن سکیت از اصحاب خاص امام جواد و امام هادی(ع) است (سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج20، ص129) و محدث قمی، شهادت ابن سکیت را به دست متوکل در پنجم رجب سال 244 نوشته است (محدث قمی، سفینه البحار، ج4، ص206) به نظر می رسد این سخن به امام هادی(ع) برسد، چنان که مرحوم مصطفوی نیز در تر جمه اصول کافی به آن تصریح کرده است.
85. «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) فِی وَقْتٍ کَانَ الْغَالِبُ عَلَى أَهْلِ عَصْرِهِ الْخُطَبَ وَالْکَلَامَ فَأَتَاهُمْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مِنْ مَوَاعِظِهِ وَحِکَمِهِ مَا أَبْطَلَ بِهِ قَوْلَهُمْ وَأَثْبَتَ بِهِ الْحُجَّةَ عَلَیْهِم» (کلینی، کافی، ج1، ص24).
86. ر.ک: سیدمصطفی خمینی، همان، ص 527.
87. همان.
- نهجالبلاغه، صبحي صالح، قم، دار الهجرة، بيتا.
- آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلمية، 1415ق.
- آمدي، سيفالدين، ابكار الافكار في اصول الدين، 5جلد، قاهره، دار الكتب، 1423ق.
- ابن بابويه قمي، ابوجعفر محمدبن علي (شيخ صدوق)، عيون اخبار الرضا، بيجا، جهان، 1378.
- ابن جماعه، محمدبن إبراهيم، إيضاح الدليل في قطع حجج أهل التعطيل، دمشق، دار اقراء، ۱۴۲۵ق.
- ابن سينا، حسينبن عبدالله، الاشارات و التنبيهات، با شرح نصيرالدين طوسي، بيروت، مؤسسة النعمان، 1992م.
- ابن عاشور، محمدبن طاهر، التحرير و التنوير، بيجا. بيتا.
- ابن فارس، احمد، معجم مقاييس اللغة، تحقيق و ضبط: عبدالسلام هارون، بيروت، دار الاسلامية، 1990م.
- ابن منظور، جمالالدين محمد، لسان العرب، بيجا، دارالفكر، بيتا.
- ابن هشام انصاري، جمالالدين، مغني اللبيب عن كتب الاعاريب، قم، منشورات مكتبة آية الله العظمي المرعشي، 1404ق.
- ابوحيان الاندلسي، محمدبن يوسف، البحر المحيط في التفسير، بيروت،: دار الفكر، 1420ق.
- اطفيش، محمدبن يوسف، تيسير التفسير للقرآن الكريم، چ دوم، عمان، وزارت التراث القومي، 1407ق.
- ايازي، سيدمحمدعلي، جامعيت قرآن، چ سوم، قم، كتاب مبين، 1380.
- باقلاني، ابوبكربن طيب، اعجاز القرآن، شرح و تعليق: عبدالنعم خفاجي، بيروت، دارالجميل، 1411ق.
- بلاغي، محمدجواد، آلاء الرحمن في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
- بيضاوي، عبداللهبن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، تحقيق: محمد عبدالرحمن المرعشلي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1418ق.
- تفتازاني، سعدالدين، شرح المقاصد، قم، منشورات شريف رضي، 1409ق.
- جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، چ دوم، قم، مركز نشر اسراء، 1378.
- حسيني شهرستاني، هبهالدين محمدعلي، المعجزه الخالده، چ دوم، كاظمين، مطبوعات مكتبة الجوادين العامه في الكاظميه، بيتا.
- حكيم، سيدرياض، علوم القرآن دروس منهجيه، چ سوم، بيجا، دار الهلال، 1427ق.
- خميني، سيدمصطفي، تفسير القرآن الكريم(خميني)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1418ق.
- خوئي، سيدابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، چ سوم، قم، دار الثقلين، 1418ق.
- ـــــ، معجم رجال الحديث و تفصيل طباقات الرواة، چ چهارم، بيروت، دار الزهراء، 1409ق.
- دروزة، محمد عزت، التفسير الحديث، قاهره: دار إحياء الكتب العربية، 1383 ق.
- درويش، محييالدين، اعراب القرآن و بيانه، چ چهارم، سوريه، دار الارشاد، 1415ق.
- دعاس- حميدان- قاسم، اعراب القرآن الكريم، دمشق، دار المنير و دار الفارابي، 1425ق.
- دهقان منگابادي، بمانعلي، «بررسي سير تاريخي و عوامل ادعاي موهوم تناقض در قرآن كريم»، مقالات و بررسيها، 1382.
- ديركس، هانس، انسانشناسي فلسفي، ترجمه: محمدرضا بهشتي، تهران، هرمس، 1380.
- ديواني، طه، «حول دعوي التناقض بين نصوص القرآن: تاريخها و دوافعها»، رساله القرآن، ش 7، 1412ق.
- رازي، محمدبن ابيبكربن عبدالقادر، تفسير اسئله القرآن المجيد و اجوبتها، چ پنجم، قم، مهر، بيتا.
- راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داوودي، بيروت، دار الشامية، 1416ق.
- ـــــ، مقدمه جامع التفاسير، كويت، دار الدعوه، 1405ق.
- رشيد رضا، محمد، تفسير القرآن الحكيم(المنار)، چ دوم، بيروت، دار المعرفة، 1973م.
- زرقاني، محمد عبدالعظيم، مناهل العرفان في علوم القرآن، بيروت، دار الفكر، 1408ق.
- زمخشري، محمودبن عمر، الكشاف، چ سوم، بيروت، دار الكتاب العربي، 1407ق.
- الزين، محمود احمد، تيسير البيان عن اعجاز القرآن، دبي، دار البحوث للدراسات الاسلاميه و احياء التراث، 2002م.
- سلمي سمرقندي، محمدبن مسعودبن عياش، (معروف به عياشي)، كتاب التفسير(تفسير عياشي)، تهران، مكتبة العلمية الاسلامية، بيتا.
- شرفالدين، جعفر، الموسوعة القرآنية خصائص السور، بيروت، دار التقريب بين المذاهب الاسلامية، 1420ق.
- شريف، مرتضي، الذخيره في علم الكلام، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، 1411ق.
- صدرالمتالهين، محمدبن ابراهيم (ملّاصدرا)، تفسير القرآن الكريم(صدرا)، چ دوم، قم، بيدار، 1366.
- طباره، عفيف عبدالفتاح، بحثي دربارة قرآن، ترجمه: حبيبالله مرزوقي، قم، علامه، بيتا.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1397ق.
- طبرسي، فضلبن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1379ق.
- طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1985م.
- طنطاوي، سيدمحمد، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، بيجا، بينا، بيتا.
- طوسي، ابوجعفر محمدبن حسنبن علي، الاقتصاد الهادي الي طريق الرشاد، تهران، منشورات مكتبه چهل ستون، 1400ق.
- ـــــ، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق: احمد حبيب قصير العاملي، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1409ق.
- عتر، حسن ضياءالدين، بينات المعجزة الخالدة، حلب، دار النصر، 1395ق.
- علوي يمني، يحييبن حمزه، الطراز المتضمن لاسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز، بيروت، مكتبة العصريه، 1423ق.
- فخر رازي، محمدبن عمر، مفاتيح الغيب، چ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420ق.
- فراهيدي، خليلبن احمد، ترتيب كتاب العين، قم، اسوه، 1414ق.
- فضلالله، سيدمحمدحسين، تفسير من وحي القرآن، چ دوم، بيروت، دار الملاك للطباعة و النشر، 1419ق.
- فيروزآبادي، محمدبن يعقوب، القاموس المحيط، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412ق.
- فيومي، احمدبن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، چ دوم، قم، دار الهجرة، 1414ق.
- قرشي، سيدعلياكبر، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1371.
- قرطبي انصاري، محمدبن احمد، الجامع لاحكام القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416ق.
- قمي، شيخعباس، سفينة البحار، تهران، دار الاسوه للطباعه و النشر، 1422ق.
- كريمي، مصطفي، جامعيت قرآن كريم، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي، 1390.
- كليني، محمدبن يعقوب، الكافي، چ چهارم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365.
- كنفرانس تحقيقاتي علوم و مفاهيم قرآن، مجموعه سخنرانيها و مقالات دومين كنفرانس تحقيقاتي علوم و مفاهيم قرآن كريم، مقالة دكتر سيدمصطفي ثامني، قم، دار القرآن الكريم، 1410ق.
- مدير شانهچي، كاظم، علم الحديث و درايه الحديث، قم، جامعة مدرسين، 1375.
- مراغي، احمدبن مصطفي، تفسير المراغي، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
- مصباح يزدي، محمدتقي، قرآنشناسي، تحقيق و نگارش: محمود رجبي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1380.
- مظفر، محمدرضا، المنطق، بيروت، دار التعارف، 1400ق.
- معرفت، محمدهادي، شبهات و ردود حول القرآن الكريم، قم، مؤسسة التمهيد، 1423ق.
- مغنيه، محمدجواد، تفسير الكاشف، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1424ق.
- مكارم شيرازي، ناصر، قرآن و آخرين پيامبر، چ سوم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375.
- ملاحويش آل غازي، عبدالقادر، بيان المعاني، دمشق، مطبعة الترقي، 1382ق.
- موسوي سبزواري، سيدعبدالاعلي، مواهب الرحمان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة اهلبيت، 1409ق.
- ولويل كامل، جميل، الارتباط بين اللغة و الدين، الامارات العربيه المتحده، مؤسسة المنار للتوزيع، 1410ق.