، سال هفتم، شماره دوم، پیاپی 14، پاییز و زمستان 1393، صفحات 95-114

    تأثیر نیت بر ارزش اخلاقی عمل از دیدگاه قرآن کریم

    نویسندگان:
    ✍️ محمد باقریان خوزانی / دانشجوي دكتري علوم و قرآن و تفسير / bagheryan_49@yahoo.com
    محمود رجبی / استاد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / rajabi@iki.ac.ir
    چکیده: 
    یکی از ارکان مهم ارزش اخلاقی در اخلاق اسلامی از دیدگاه قرآن کریم «حسن یا قبحِ فاعلی» است. این رکن که از آن به نیت نیز تعبیر می شود، چنان بر عملِ فاعل اثرگذار است که گاه در منابع اسلامی از آن به عنوان هویت و اساسِ عمل یاد می شود. مقاله‌ی حاضر، به بررسی تأثیر نیت بر ارزش اخلاقی عمل از منظر قرآن می پردازد. با استفاده از آیات قرآن و دسته بندی آنها به دو گروهِ: «آیات بیان کننده تأثیر نیت بر عمل» و «آیات حاکی از تأثیر نیت بر نتیجه‌ی عمل»، می توان به این نتیجه رسید که یکی از ارکان مهم ارزش اخلاقی عمل، «نیت عمل» است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Effect of Intent on the Moral Value of Practice from the Quranic Perspective
    Abstract: 
    One of the pillars of moral value in Islamic ethics from the Quranic perspective is " good or badness of agent ". This pillar, referred to as intent, is so effective on person's practice that it is sometimes introduced as the identity and basis of practice in the Islamic sources. The present paper deals with the issue of "the effect of intent on the moral value of practice from the Quranic perspective". Using the Quranic versus and categorizing them into the two groups of "verses expressing the effect of intent on action’" and "versus indicating the effect of intent on the result of action", it is proved that one of the important pillars of moral value of action is "the intention of an action".
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

     

    مقدمه

    باورداشت‌ها، ارزش‌ها و هنجارها، مهم‌ترين بخش فرهنگ هر جامعه است كه سبك زندگي و زيرساخت‌هاي آن را تعيين مي‌كند. از سوي ديگر، ارزش‌ها كه تعين‌بخشِ هنجارها و سبك زندگي‌اند، خود مبتني بر بنيان‌هايي هستند كه در فلسفة اخلاق بررسي مي‌شوند. چيستي ارزش اخلاقي، عناصر آفريننده و ملاك ارزش اخلاقي، برخي از اين مباني به شمار مي‌آيند.

    در اين ميان، عناصر آفرينندة ارزش اخلاقي از ديرباز، كانون توجه فلاسفة اخلاق بوده، از اهميت ويژه‌اي برخوردارند و ديدگاه‌هاي مختلفي درباره‌شان مطرح شده است. پسند اجتماعي، سود شخصي يا گروهي، قرارداد اجتماعي و نيت انجام وظيفه برخي از اين ديدگاه‌ها هستند.

    اين مقاله، در صدد است «نيت» را به‌منزله يكي از مهم‌ترين عناصر ارزش‌آفرين به رفتارهاي اخلاقي از منظر قرآن كريم معرفي و وابستگي ارزش اخلاقي عمل را به نيت الهي از اين منظر اثبات كند.

    پيشينه

    هرچند نقش نيت در عمل در منابع اسلامي، همواره كانون توجه بوده است، اثري مستقل به‌طور منظم و جامع ابعاد اين مسئله را از منظر قرآن بررسي نکرده است. تنها برخي مفسران به طور جسته‌گريخته در خلال تفسير برخي آيات، به تبيين تأثير نيت در ارزش عمل يا نتايج آن پرداخته‌اند. در اين ميان، آيت‌الله جوادي آملي در دو اثر تسنيم (جوادي آملي، 1389، ج 22، ص299ـ300) و مراحل اخلاق (همو، 1378، ص245) و نيز آيت‌الله مصباح يزدي در کتاب‌هاي اخلاق در قرآن، فلسفه اخلاق و مكاتب اخلاقي، نكات ارزشمندي را در اين باب بيان داشته‌اند. مقالاتي نيز در اين زمينه نگاشته شده است که از ميان آنها مي‌توان به مقالة «نقش نيت در ارزش اخلاقي» (مصباح، 1391) و «نقش نيت در ارزش فعل اخلاقي» (رهنما، 1390) اشاره کرد؛ اما هيچ‌يک از اين آثار، مسئله پژوهش را از ديدگاه قرآني بررسي نکرده‌اند.

    ضرورت پژوهش

    اين پژوهش به چند دليل ضروري مي‌نمايد: نخست آنكه في‌نفسه موضوعي درخور بررسي است؛ زيرا در تعين‌بخشي به بسياري از هنجارها و سبك زندگي و تعيين مصاديق فعل اخلاقي نقش اساسي دارد، دوم آنكه يكي از وجوه تمايز اساسي مكتب اسلام با اكثر قريب به اتفاق بلكه همة مكاتب اخلاقي ديگر، نقشي است که اين مکتب براي نيت در ارزش‌ اخلاقي عمل قايل شده است. افزون بر اين، نابسندگي پيشينة اين تحقيق از ديدگاه قرآني و نوپديد بودن آن در قلمرو مباحث مهمي چون مباحث فلسفة اخلاق، بر اهميت و ضرورت آن مي‌افزايد.

    مفهوم‌شناسي

    ارزش

    ارزش در لغت به معناي بها، قيمت، شايستگي، قابليت و اعتبار آمده است (معين، 1371، ج 1، ص199). اين واژه در موارد مختلفي به كار مي‌رود؛ مانند ارزش اقتصادي، ارزش هنري، ارزش معرفت‌شناختي، ارزش منطقي، ارزش اجتماعي، ارزش تاريخي، ارزش سياسي، ارزش قضايي، ارزش حقوقي و ارزش اخلاقي (مصباح، 1388، ص51). آنچه در اين مقاله بدان پرداخته شده، ارزش اخلاقي است.

    به باور برخي به دليل بديهي بودن و يا نبود معادل مفهومي، نمي‌توان معنايي براي اين واژه در نظر گرفت و تنها مي‌توان با كاويدن موارد كاربرد آن در حد امكان ملاك‌هايي را به دست آورد (معلمي، 1384، ص21)؛ اما برخي ديگر از انديشمندان، مفادِ ارزش را تقريباً مساوي مطلوبيت دانسته‌اند (مصباح يزدي، 1377، ص45).

    اخلاق

    اخلاق جمع خُلق به معناي طبيعت (سرشت) و سجيه (خوي) است (جوهري، 1407، ج4، ص1471؛ ابن‌فارس، 1404، ج 2، ص214). گاه در تعريف اين معناي لغوي گفته مي‌شود، مقصود، صفت يا حالتي نفساني است كه در نفس رسوخ مي‌كند و منشأ صدور فعل بدون فكر كردن و سنجيدن مي‌شود (ر.ک: مصباح يزدي، 1377، ص9)؛ اما اين واژه در اصطلاح سه كاربرد دارد: نخست خصلت‌هاي دروني انسان (اعم از فضايل و رذايل) كه در علم اخلاق بررسي مي‌شوند؛ دوم خصوص اخلاق فاضله كه اخص از معناي نخست است و رذايل را دربر نمي‌گيرد؛ و سوم، رفتارهايي از انسان كه متصف به خوب و بد مي‌شوند (مصباح يزدي، 1377، ص9 و10). در اين مقاله، اخلاق در معناي سوم محور بررسي است.

    ارزش اخلاقي

    براي ارزش اخلاقي، از سوي صاحب‌نظران تعاريف گوناگوني ارائه شده است. بيان اين تعاريف و بررسي و نقد آنها فرصتي جداگانه مي‌طلبد. در اينجا به بيان معناي مورد نظر در اين مقاله بسنده مي‌كنيم: ارزش اخلاقي، مطلوبيت يک عمل اختياري از جهت تأثيرگذاري در دستيابي انسان به سعادت حقيقي است. از ديدگاه قرآن سعادت حقيقي در قرب به خداوند است و چنان‌كه در اين مقاله اثبات خواهد شد، نصاب اين ارزش اخلاقي آن است که عمل با انگيزة الهي و به نيت قرب الهي انجام گيرد؛ اما انگيزه‌هاي عام بشري مانند نوع‌دوستي و عدالت‌ورزي، هرچند ارزش اخلاقي به شمار مي‌آيند، فاقد نصاب ارزش قرآني كه سعادت حقيقي در گرو آن است، مي‌باشند.

    نيت

    کلمة «نيت»، از مادة «ن‍ وي» گرفته شده و در اين معاني کاربرد دارد: انتقال از جايي به جايي ديگر، دانة گياه، آنچه از خير و شر از دل مي‌گذرد، جانب و طرفي که به آن توجه مي‌شود (فراهيدي، 1410، ج 8، ص393؛ ابن‌فارس، 1404، ج5، ص366) و سرانجام تصميم قلبي (فيومي، 1405، ص632). برخي نيت را در كاربرد غالب به معناي عزم قلبي بر امري از امور مي‌دانند (همان) و بيشتر کتب لغت، به «جهتي كه در هر كار در نظر گرفته مي‌شود» اشاره کرده‌اند (همان؛ ابن‌منظور، 1414، ج 15، ص347؛ ابن‌فارس، 1404، ج5، ص366؛ جوهري، 1407، ج 6، ص2515).

    در زبان فارسي نيز «نيت» به معناي عزم، قصد، آهنگ (معين، 1371، ج 4، ص4879)، اراده، انديشه و قصدي که به دل بگيرند (دهخدا، ذيل واژه «نيت») آمده است.

    نيت در اصطلاح گاهي به معناي «توجه نفس به كار يا هدف آن» به کار مي‌رود. در اين اصطلاح، نيت، توجه به همان هدف اصلي است که فعل به منظور دستيابي به آن انجام مي‌شود. اين معنا در مباحث فلسفي، «علت غايي» (مصباح يزدي، 1366، ج 2، ص20)، و در روان‌شناسي، «قصد» (intention) (آرتور اس. ربر، 1390، ص459) ناميده مي‌شود و گاه از آن به منزلة يكي از عوامل تعيين‌كنندة رفتار (با واژة انگيزه) ياد مي‌شود (خداپناهي، 1379، ص10-11).

    در اين مقاله مراد از نيت همان معناي فلسفي است كه در فلسفة اخلاق اسلامي نيز مورد توجه است و نيت يعني توجه به همان هدفي كه كار براي رسيدن به آن صورت مي‌گيرد و از آن به انگيزه انجام عمل تعبير مي‌شود. بنابراين در نيت هم توجه به کار مطرح است و هم توجه به هدف غايي و هم در نظر گرفتن نوع رابطة کار با هدف غايي.

    عمل

    «عمل» در لغت به معناي کار و خدمت (ابن‌منظور، 1414، ج 11، ص475) است. گاهي عمل به خصوصِ کاري که از روي قصد از موجود باشعور سر بزند نيز اطلاق مي‌شود. در اينجا، كار اخص از «فعل» است؛ چراکه «فعل» گاه به موجودات بي‌شعور يعني جمادات و گاه به کاري که از موجودات ذي‌شعور، اما بدون قصد انجام مي‌شود، نسبت داده مي‌شود (راغب اصفهاني، 1412، ص587).[1] مراد از «عمل» در اين مقاله، رفتار آگاهانة آدمي است.

    روش تحقيق

    روش تحقيق در اين نوشتار، روش تفسير موضوعي است كه مشابهت بسياري به روش اسنادي و روش كيفي استقرايي دارد؛ يعني به جاي تكيه بر آمار، به تحليل محتواي قطعه‌هاي برگزيده از متن قرآن مي‌پردازد. در اين مقاله، نخست آياتي را كه با دلالت آشكار يا پنهان بر تأثير نيت در ارزش اخلاقي عمل دلالت دارند، برمي‌گزينيم و سپس با توجه به نحوة دلالت آنها را دسته‌بندي مي‌كنيم؛ آنگاه چگونگي دلالت آيات بر مدعا را تبيين، و از اين طريق مدعا را اثبات مي‌نماييم.

    كاربرد نيت در قرآن

    واژة «نيت» در آيات قرآن كريم به كار نرفته است، اما با دقت در آيات مي‌توان عبارات و واژگاني را يافت كه متضمن يا بيانگر اين مفهوم‌اند. اين عبارات و واژگان را مي‌توان در چهار دسته قرار داد:

    1. واژگان مختلفي كه اعمالي را ارزشمند مي‌دانند كه با هدف كسب رضايت خدا و نزديك شدن به او انجام شوند. تعابير به‌كار رفته در اين آيات عبارت‌اند از: «لله» (بقره: 196)، «لوجه الله» (انسان:9) (براي خدا)، «في سبيل الله» (بقره: 154) (در راه خدا)، «اتّبع رضوان الله» (آل عمران: 162) (در پي خشنودي خدا)، «قربات عند الله» (توبه: 99) (براي نزديك شدن به خدا)، «أَخْلَصُوا دينَهُمْ لِلَّه» (نساء:146) (خالصانه براي خدا). كمترين دلالت چنين تعابيري اين است كه کار با انگيزة الهي انجام گيرد: ر.ک: لله (طبرسي، 1372، ج 2، ص518)، اخلصوا دينهم لله (ابوالفتوح رازى، 1408، ج6، ص162)، يريدون وجه الله (طبرسي، 1372، ج 8، ص479؛ عاملي، 1413، ج2، ص512)، اتبع رضوان الله (شيخ طوسي، بي‌تا، ج 3، ص475)، اسلم وجهه لله (همان، ج 1، ص412؛ بيضاوي، 1418، ج 1، ص101)، نصحوا لله (شيخ طوسي، بي‌تا، ج 5، ص279؛ آلوسى، 1415، ج5، ص345)، مهاجراً الي الله (نيشابورى، 1416، ج2، ص482؛ سورآبادى، 1380، ج1، ص465)، ابتغاء وجه ربهم (شيخ طوسي، بي‌تا، ج 2، ص354؛ ابوالفتوح رازى، 1408، ج4، ص82)، لوجه الله (طبرسي، 1372، ج10، ص617)، ابتغاء مرضات الله (فخر رازى، 1420، ج11، ص218؛ طباطبايي، 1417، ج 2‌، ص391)، في سبيل الله (ابوالفتوح ‌رازى، 1408، ج4، ص49؛ مکارم شيرازى، 1374، ج2، ص18)، قربات عندالله (سمرقندي، بي‌تا، ج2، ص83؛ آلوسى، 1415، ج 6، ص7)، اسس (بنيانه) علي (ابوحيان،1420، ج 5، ص505؛ کاظمى، 1365، ج 2، ص118)، وجهت وجهي (نيشابورى، 1416، ج1، ص376؛ اندلسى، 1422، ج 2، ص391)، تبتل اليه (قمى، 1367، ج 2، ص392)، وَمَنْ أَرادَ الْآخِرَة (اسراء: 19؛ امين اصفهاني، 1361، ج 2، ص170؛ كاشانى، 1336، ج 5، ص265)؛

    2. واژگان و عباراتي كه از عمل ريايي سخن به ميان آورده، بر فقدان ارزش اخلاقي آن به دليل نيت شرك‌آميز تأكيد مي‌كنند؛ مانند تعبير «رِئاءَ النَّاس» در آيات ‏(بقره: 264؛ نساء: 38؛ انفال: 47)، «يُراؤُنَ‏» (نساء: 142؛ ماعون: 6). اين آيات عمل ريايي را به دليل انگيزة غيرالهي بي‌ارزش مي‌دانند و متضمن مفهوم نيت هستند: «مِنْکمْ مَنْ يريدُ الدُّنْيا وَمِنْکمْ مَنْ يريدُ الْآخِرَةَ» (سورآبادى،1380، ج 1، ص348)؛

    3. واژگان و عباراتي كه ملاك مؤاخذة برخي اعمال را «عقد الايمان» (نساء: 33؛ مائده: 89) يا «كسب القلوب» (بقره: 225) مي‌دانند. اين دو تعبير بر ارتباط اعمال داراي ارزش اخلاقي با پيوندي قلبي و عمل قلبي تأکيد مي‌ورزند و مفهوم نيت را دربر دارند (ر.ک: فيض کاشانى، 1418، ج 1، ص107).

    نقش نيت در ارزش اخلاقي

    آيات بيانگر نقش نيت در ارزش اعمال اخلاقي را به‌طور كلي در دو دسته مي‌توان جاي داد: 1. آيات بيانگر رابطة ميان نيت و عمل، 2. آيات بيانگر رابطة ميان نيت و نتيجة عمل.

    آيات بيانگر تأثير نيت بر عمل

    آياتي كه بر تأثير نيت در مطلوبيت عمل دلالت دارند، گرچه مفاد متفاوتي دارند، در دلالت بر تأثير نيت در ارزشنمدي عمل هم‌داستان‌اند. در اين قسمت به چند نمونه از اين نوع آيات مي‌پردازيم:

    نيت، روح عمل

    در يك آيه، عمل انسان بر عنوانِ «شاكله» مبتني شده است؛ به اين معنا كه عمل با آن تناسب دارد و از آن برخاسته است. خداوند چنين مي‌فرمايد: «قُلْ کلٌّ يعْمَلُ عَلى‏ شاکلَتِهِ فَرَبُّکمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبِيلاً» (اسراء: 84). مشاکله از شَکل، به معناي همانندي در هيئت و صورت، يا هم‌شکل بودن است و اصل آن از شَکل به معناي تقييد و در بند کشيدن حيوان است. برخي آن را از شِکل به معناي انس و الفتي مي‌دانند که بين دو همراه وجود دارد (همان‌گونه كه انس و الفت دو طرف را مقيد مي‌كند، سجيه و خُلق، آدمي را مقيد مي‌سازد) و «شاکله» به معناي سجيه و خُلق است که آدمي را مقيد مي‌کند و انسان را به بند کشيده، به سمت کارهاي نيكو سوق مي‌دهد (راغب اصفهانى، 1412، ص462). اين کلمه به معناي ناحيه، طريقه (ازهري، 1421، ج 10، ص15)، مذهب (ابن‌منظور، 1414، ج 11، ص357)، قصد (همان)، «جهت و خليقت» نيز آمده است و فيروزآبادي آن را به معناي نيت نيز دانسته است (فيروزآبادي، بي‌تا، ج 3، ص401). از ميان معاني مزبور دو معنا با اين آيه تناسب دارند: سجيه و خلق (ملكات) و نيت و قصد.

    علاوه بر لغويان، مفسران نيز در مقام توضيح اين واژه بر آمده‌اند: آلوسي (آلوسى، 1415، ج 8، ص143) به نقل از فرّاء، زجّاج و زمخشري، شاکله را به معناي مذهب و طريقت مي‌داند. وي مي‌گويد مجاهد و ابن‌عباس، شاکله را به معناي طبيعت گرفته‌اند. شبيه اين نظر ديدگاه فخر رازي است که مراد از شاکله را آن مي‌داند که هر کسي همسان با جوهر و ذات خويش عمل مي‌کند.

    علامه طباطبايي پس از بيان معاني لغوي اين واژه، مي‌فرمايد: در هر حال آية کريمه، عمل انسان را بر شاکله مترتب مي‌نمايد؛ يعني عمل آدمي مناسب و موافقِ شاکله است و شاكله به منزلة روحي است که در کالبدِ عمل جاري است. از طريق تجربه و در مباحث علمي نيز به اثبات رسيده که ميان ملکات نفساني و اعمال، رابطه‌اي ويژه برقرار است. ازاين‌رو عملِ انسان شجاع با عملِ انسان ترسو به دليل تفاوت در شاکله و ملکات نفساني‌شان يکسان نيست (طباطبايي، 1417، ج 13‌، ص189-190). ايشان ظاهراً همانند ملاصدرا شاکله را به معناي ملكات و حالات نفساني مي‌داند (ملاصدرا، 1360، ص288). مي‌توان گفت ملکات نيت فرد را مي‌سازد و يا صدور نيت را تسهيل مي‌کند و بر اساس آن فعل آدمي شکل مي‌گيرد. بنابراين شاکله را چه به معناي نيت و چه به معناي سجيه بدانيم، بر تأثير نيت در ارزش عمل دلالت دارد؛ زيرا آية شريفه به قرينة ذيل آن (فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوأَهْدى‏ سَبِيلاً) در مقام ارزشيابي اعمال است.

    ممکن است گفته شود اگر شاکله را به معناي سجيه بدانيم، اين آيه بر نفي تأثير نيت در عمل دلالت دارد؛ زيرا عمل را ناشي از ملكات مي‌داند؛ ولي با دقت در توضيح مزبور و تأييدات روايي مي‌توان فهميد كه ميان نشئت گرفتن عمل از ملکات و دلالت آن بر تأثير نيت در عمل، منافاتي وجود ندارد. توضيح آنكه با توجه به اين نکته که شاكله به معناي چيزي است که نيت آدمي را شکل مي‌دهد و اطلاق شاكله بر نيت از باب اطلاق سبب بر مسبب است، بنابراين در هر صورت نيت در شکل‌گيري عمل نقش دارد و چون آيه در مقام ارزش‌گذاري عمل است، دلالت بر تأثير نيت بر ارزش عمل دارد.

    اطلاق شاكله بر نيت در روايات را نيز مي‌توان از همين باب دانست و آن را مؤيد اين برداشت به شمار آورد. امام صادق† مي‌فرمايد: «النية أفضل من العمل، ألا وإن النية هي العمل، ثم قرأ قوله عز وجل قُلْ کلٌّ يعْمَلُ عَلى‏ شاکلَتِهِ يعني على نيته» (کليني، 1365، ج 2، ص16).

    مرحوم مجلسي در مرآة العقول همين ديدگاه را مطرح كرده، مي‌گويد: ازآنجاكه نيت تابع شاكله است و شاكله نيت را شكل مي‌دهد در روايات، شاكله به نيت تفسير شده است: حيث قال: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلي شاكِلَتِهِ» يعني على نيته وكأنه† فسر الشاكلة التي تطلق غالبا على الحالة والطريقة بالنية إيذانا بأن النية تابعة لحالة الإنسان وطريقته كما أومأنا إليه، وإن ورد بمعنى النية أيضا، قال الفيروزآبادي: الشاكلة: الشكل والناحية والنية والطريقة (مجلسي، 1404، ج‌7، ص85).

    آيات ديگري كه به جايگاه نيت به‌ منزلة اساس و روح عمل اشاره دارند، بدين‌ شرح‌اند:

    لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَلا عَلَى الْمَرْضى‏ وَلا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ * وَلا عَلَى الَّذينَ إِذا ما أَتَوْک لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکمْ عَلَيهِ تَوَلَّوْا وَأَعْينُهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يجِدُوا ما ينْفِقُونَ؛ بر ضعيفان و بيماران و آنها كه وسيله‏اى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ايرادى نيست (كه در ميدان جنگ شركت نجويند)، هرگاه براى خدا و رسولش خيرخواهى كنند (و از آنچه در توان دارند، مضايقه نكنند). بر نيكوكاران راه مؤاخذه نيست و خداوند آمرزنده و مهربان است! (91) و (نيز) ايرادى نيست بر آنها كه وقتى نزد تو آمدند كه آنان را بر مركبى (براى جهاد) سوار كنى؛ گفتى: «مركبى كه شما را بر آن سوار كنم، ندارم!» (از نزد تو) باز گشتند، در حالى كه چشمانشان از اندوه اشكبار بود؛ زيرا چيزى نداشتند كه در راه خدا انفاق كنند (و با آن به ميدان بروند) (توبه: 91ـ92).

    نفي حرج در آيات شريفه، گاه صرفاً دلالت بر نفي گناه و جواز كار دارد و گاه علاوه بر آن مقصود، وجوب كاري است و گاه به معناي جواز و برخورداري از پاداش آن عملي است كه انجام نگرفته است. در اين آيه، معناي سوم مد نظر است؛ زيرا اگر مقصود صرف نفي حرج مي‌بود، اين مطلب از قسمت نخست آيه قابل استفاده مي‌بود. عطف اين گروه بر عناوين قسمت قبل، بايد نكته‌اي فراتر از آن باشد. در واقع آيه کساني را که در جهاد شرکت نکرده‌اند به دو دسته تقسيم كرده است: جمعي معذورند و خداوند از آنان در مي‌گذرد و عذرشان مقبول است و دستة دوم علاوه بر معذور بودن از پاداش الهي هم بهره مي‌برند. به همين دليل جملة «والله غفور رحيم» در ذيل قسمت نخست آمده است؛ در صورتي كه اگر صرفِ معذور بودن مراد مي‌بود، مناسب آن بود كه جملة «والله غفور رحيم» ذيل قسمت دوم قرار گيرد. مؤيد اين برداشت روايت نبوي است که اين آيات را نازل‌شده دربارة افرادي مي‌داند که قصد مشارکت در جنگ تبوک در رکاب پيامبرˆ را داشتند؛ اما امکانات و توان شرکت در اين جهاد برايشان فراهم نبود. در اين روايت پيامبر اکرمˆ مي‌فرمايد:

    لقد ترکتم بالمدينة رجالا ما سرتم في مسير ولا أنفقتم من نفقة ولا قطعتم واديا الا کانوا معکم فيه قالوا يا رسول الله وکيف يکونون معنا وهم بالمدينة قال حبسهم العذر؛ شما در مدينه مرداني را ترک گفتيد، در حالي که مسيري را نپيموديد و هزينه‌اي نپرداختيد و در وادي‌اي گام ننهاديد جز آنکه آنان با شما در اين امور شريک بودند (سيوطى، 1404، ج 3، ص267).

    سپس پيامبر در پاسخ اصحاب که پرسيدند چگونه؟ فرمود همين که آنان را همين که عذر داشتند کافي است.

    اكنون اين پرسش مطرح مي‌شود كه آيا اشك ريختن و حسرت خوردن از عدم امكان شركت در جنگ، سبب بهره‌مندي از پاداشِ عمل و به منزلة شركت در جهاد است يا اين دو عنوان، نمود امري ديگرند كه آن امر به منزلة عمل، و بلكه اساس و روح عمل است. قراين موجود در اين دو آيه مؤيد آن است که نيت در ارزشمندي اين دو امر تأثير و نقش اساسي دارد؛ زيرا در ذيل آية اول مي‌فرمايد: «إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ ورَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ»؛ يعني صرف فراهم نبودن شرايط براي شرکت در جهاد کافي نيست، بلکه نصيحت لله ضرورت دارد و واژة «لله» دلالت بر انجام دادن کار (نصيحت) براي خدا دارد. استفاده از کلمه محسنين نيز دال بر نقش نيت است؛ زيرا نفي سبيل منوط به محسن بودن اين افراد شده است و وصف فاعل دلالت بر حسن فاعلي و نقش نيت دارد.

    در آية دوم نيز راز ارزشمند بودن اشک ريختن، اندوه از نداشتن ساز و برگ جنگ ذکر شده و روشن است که اگر آنان نيت و اشتياق شرکت در جهاد را نمي‌داشتند، از نداشتن امکانات شرکت در جهاد اندوهگين نمي‌شدند. بنابراين نيت الهي منشأ ارزش در عمل اخلاقي و روح عمل است.

    باطل شدن عمل ريايي

    جايگاه نيت و تأثيرگذاري آن در ارزش اخلاقي منفي همانند ارزش اخلاقي مثبت است. آيه‌اي كه بر اين مطلب دلالت دارد، چنين است:

    يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى‏ کالَّذي ينْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَلا يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکهُ صَلْداً لا يقْدِرُونَ عَلى‏ شَي‏ءٍ مِمَّا کسَبُوا وَاللَّهُ لا يهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرينَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، صدقه‏هاى خود را به منت ‏نهادن و رنجانيدن تباه مكنيد؛ مانند آن كس كه مال خويش را براى نماياندن به مردم انفاق مى‏كند و به خدا و روز واپسين ايمان ندارد [و نتيجه‏اى از انفاق خود نمى‏يابد]. داستان او چون داستان سنگ سخت صافى است كه بر آن خاكى (غبارى) باشد و تندبارانى به آن برسد [و آن خاك را ببرد] و سنگ را همچنان سخت و صاف (بدون خاك) بگذارد. [رياكاران نيز] بر هيچ چيز از آنچه كرده‏اند دست نمى‏يابند و خداوند مردم كافر را راه ننمايد (بقره: 264).

    آية شريفه باطل شدن عمل بر اثر منت و اذيت را مشابه عمل ريايي و فاقد نيت الهي دانسته است. مقصود از بطلان عمل، از بين رفتن عمل در آخرت نيست؛ زيرا طبق صريح آية شريفة «وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه» (زلزله: 8) و «وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرا» (كهف: 49) عمل ريايي باقي مي‌ماند. پس مقصود اين است که نتيجه و هدفي كه فاعل از فعل داشته و براي رسيدن به آن، عمل را انجام داده است، بر عمل بار نمي‌شود؛ يعني اين عمل در پيشگاه خداوند مورد پذيرش قرار نمي‌گيرد. آية شريفه مي‌فرمايد عمل ريايي و عمل غيررياييِ همراه با منت و آزار در اين جهت مشابه‌ هم هستند؛ زيرا هر دو در اين جهت که نيت الهي ندارند يکسان‌اند در مقابل، عمل با نيت الهي چون همراه با چنين نيتي است ارزشمند و نتيجه‌بخش است. پس آنچه عمل را ارزشمند مي‌سازد نيت است.

    ذيل آية شريفه نيز مؤيد همين امر است؛ زيرا عبارتِ «لا يقْدِرُونَ عَلى‏ شَي‏ءٍ مِمَّا کسَبُوا» بر فقدانِ نتيجه‌بخشي اعمال ريايي كه نشان ارزشمند نبودن آن است، دلالت دارد. در تشبيه ذکر شده در آيه نيز به راز بي‌نتيجه بودن و ارزشمند نبودنِ عمل ريايي اشاره شده است كه عبارت است از بي‌بنيان بودن آن، يعني فاقد نيت الهي بودن.

    يکساني عمل و رضايت به عمل

    يكي از آيات دلالت‌کننده بر تأثيرگذاري نيت در ارزش عمل، عموميت بخشيدن انتساب عمل به فرد بر اثر رضايت به آن است؛ مانند:

    فَکذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها؛ پس او را دروغ‌گو شمردند و آن را پى كردند (كشتند). پس خدايشان به سزاى گناهشان آنان را هلاك و نابود كرد و [با خاك‏] يكسانشان ساخت (شمس: 14).

    اين آيه ناظر به جريانِ پي کردن ناقة حضرت صالح† است. «عقر» که در لغت، نحر کردن شتر (راغب اصفهانى، 1412، ص577) را گويند، جز از تعداد محدودي که در کنار ناقه حضور داشتند نمي‌توانست صادر گردد، و طبق روايات و نقل‌هاي تاريخي نيز، تنها يک نفر از آن قوم به اين جنايت اقدام کرد (شريف رضي، 1412، ج 2، ص181؛ نعماني، 1422، ص35)؛ ولي چگونه خداوند در قرآن اين عمل را به همة قوم ثمود نسبت داده و از پي‌کنندگان ناقه با صيغة جمع «فَعَقَرُوها» (هود: 65؛ شعراء: 157) تعبير و از مجازات همة آن قوم سخن گفته است؟

    در پاسخ بايد گفت اگر بنا بود خداوند بندگان را تنها در برابر رفتار و عملشان مجازات كند، مي‌بايست همة طايفة ثمود اين عمل را انجام داده باشند تا عمل آنان چنين پيامدي را در پي داشته باشد؛ ولي بعيد به نظر مي‌رسد چنين رفتاري از همة آنان سر زده باشد. پس آنچه در همة آنان وجود داشته، رضايت آنان به اين جنايت بوده است (شريف رضي، 1406، ص107).

    در روايات نيز بر اين نكته تأكيد شده است: «أيها الناس إنما يجمع الناس الرضاء والسخط وإنما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعمهم الله بالعذاب لما عموه بالرضا» (همان).

    با توجه به آنچه گذشت، آية شريفه عمل يک فرد را به ديگران نسبت داده وآنان را بر آن عمل مجازات کرده است. اگر ارزش منفي عمل تنها به خود عمل بدون در نظر گرفتن نيت و رضايت به آن وابسته مي‌بود، نه آن نسبت درست و نه آن مجازات عادلانه مي‌بود؛ زيرا عمل از آنان صادر نشده بود.

     نيت راز بقا و ارزشمندي عمل

    تأثير دستة ديگري از آيات که دلالت بر تأثير نيت در عمل دارند، آياتي‌اند كه از نقش نيت در بقاي عمل سخن مي‌گويند؛ مانند:

    وَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کلُّ شَي‏ءٍ هالِک إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکمُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ؛ و با خداى يكتا خدايى ديگر مخوان. جز او خدايى نيست. هر چيزى جز ذات او نيست‌شدنى است. فرمانْ او راست و به سوى او باز گردانيده مى‏شويد (قصص: 88).

    براي اثبات دلالت آيه بر نقش نيت در ارزش عمل، پرداختن به مقصود از كلمة «وجه»، ضرورت دارد. براي «وجه» در منابع لغوي، اين معاني ذكر شده است: صورت، ابتداي شيء (راغب اصفهاني، 1412، ص855)؛ مقابل و روبه‌روي هر چيزي (فراهيدي، 1410، ج4، ص66؛ ابن‌فارس، 1404، ج6، ص88)، شريف‌ترين و نخستين (شکل) هر چيز (راغب اصفهاني، 1412، ص855)، «ذات» (همان؛ ابن‌فارس، 1404، ج6، ص88؛ سيدمرتضي، 1325، ج 3، ص47)، چارة کار، سمت و سو، قدر و منزلت، رئيس (سيدمرتضي، 1325، ج 3، ص47)، قصد (همان؛ راغب اصفهاني، 1412، ص856)، موضعي که به سوي آن توجه کرده و قصد مي‌کني (ابن‌منظور، 1414، ج13، ص556)؛ و «وجه الله» جهتي را گويند که خدا به آن امر کرده است (طريحي، 1375، ج6، ص366).

    فخر رازي با استناد به كلامِ شاعر عرب «وجه» را به معناي قصد و نيت گرفته است و مي‌گويد:

    المراد من الوجه القصد والنية قال الشاعر: أستغفر اللّه ذنباً لست أحصيه رب العباد إليه الوجه والعمل‏؛ ونظيره قوله تعالى: إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ (انعام: 79) (فخر رازي، 1420، ج4، ص21).

    به نظر مي‌رسد «وجه» به معناي قسمتي از شيء است كه با آن روبه‌رو و مرتبط مي‌شويم (طباطبايي، 1417، ج 7، ص101). معاني ديگر، موارد كاربرد و مصاديق اين معنا يا قابل بازگشت به آن هستند. توضيح و تبيين اين نكته مسئله‌اي مربوط به فقه اللغه است كه از آن چشم مي‌پوشيم. اگر اين معنا هم پذيرفته نشود، از ميان معاني مزبور، متناسب‌ترين معنا با آية شريفه، «ذات» و «نيت» است.

    ارادة معناي ذات در آية شريفه نادرست است؛ زيرا اگر مقصود ذات الهي بود، مناسب آن بود كه گفته شود «كل شيء هالك الا الله». بنابراين كاربرد واژة «وجهه» به جاي «الله» نشان آن است كه مراد، ذات الهي نيست. با توجه به آنچه گذشت، «وجهه» (وجه الهي) در آيه شريفه يا به معناي جهت و ناحيه‌اي است كه از آن جهت با خدا ارتباط برقرار مي‌شود و يا به معناي نيت الهي است.

    اگر وجه خدا را به معناي جهت و ناحيه که از آن جهت با خدا روبه‌رو مي‌شويم بدانيم، با توجه به اين نکته که خدا موجودي مادي نيست، مقصود آن چيزي است كه موجود يا عمل با آن حقيقتاً به خدا پيوند مي‌خورد و به خدا نزديک مي‌شود و تقرب مي‌جويد و آن چيزي جز نيت الهي و يا عمل همراه با نيت الهي نيست. لذا ازآنجاکه نيت تنها چيزي است که ذاتاً به خدا پيوند مي‌خورد و هر عمل ديگري با ضميمه شدن نيت الهي با خدا ارتباط مي‌يابد و خدايي مي‌شود، محور اصلي نيت است.

    اما آنچه در روايات آمده است مبني بر اينكه مقصود از وجه الله «دين خدا»[2] و يا «ائمة معصومين‰»[3] است، منافاتي با اين برداشت ندارد؛ زيرا به نظر مي‌رسد ذكر آن از باب ذكر مصداق است؛ به اين معنا که دين خدا و دستورهاي الهي و امامان معصوم‰ نيز با خدا پيوند دارند و راه و واسطة تقرب و نزديکي به خدا هستند و يا انسان‌ها با آن دو به خدا نزديک مي‌شوند. به عبارت ديگر، ازآنجاكه معصومان‰ مقربان بارگاه الهي هستند، به واسطة توجه به آنان مي‌توان به خدا توجه كرد؛ همان مضموني كه در زيارت جامعه كبيره نيز به آن اشاره شده است: «من قصده توجّه بكم»؛ هر كس خدا را قصد كند به شما روي مي‌آورد (صدوق، بي‌تا، ج2، ص276). لذا وجه به معناي چيزي است که انسان‌ها با آن متوجه خدا مي‌شوند و بلاتشبيه به منزله چهره خدا هستند.

    بنا بر آنچه گذشت، مراد از آية شريفه اين است که هر چيزي نابودشدني است، مگر آنچه با نيت الهي همراه باشد. اكنون اين پرسش مطرح مي‌شود كه به چه دليل کل شيء در آية شريفه دربرگيرندة عمل مي‌شود. پاسخ آن است كه به دو دليل، آيه شامل اعمال مي‌شود: نخست اطلاق و عموم «كل شيء» و دوم سياقِ صدر آية شريفه. در صدر آيه از عبادت خالصانه براي خدا[4] كه يك عمل است سخن به ميان آمده است و جملات بعد، از جمله عبارت «كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ» در صدد تبيين و توجيه صدر آيه هستند. در اين صورت جملة «كل شيء هالك» شاملِ عمل نيز مي‌شود. با اين توضيح مراد آيه با توجه به سياق اين مي‌شود که در عبادتت غير خدا را شريک مساز؛ زيرا معبودي جز او نيست و هر عملي که به نيت غيرالهي صورت گيرد، بي‌ارزش و نابودشدني‌ است يا هر چيزي چه عمل و چه غيرعمل نابودشدني است و تنها با نيت الهي ارزشمند و ماندگار مي‌ماند.

    تأثير نيت بر نتيجة عمل

    از جمله آياتي که نقش نيت را در ارزشمندي عمل نشان مي‌دهند، آياتي هستند كه بر تأثير نيت بر نتيجة عمل دلالت دارند؛ زيرا گذشت که ارزشمندي عمل به معناي مترتب شدن هدف بر عمل است؛ هدفي که فاعل هنگام عمل براي عمل در نظر گرفته است. در واقع اين دسته از آيات در صدد بيان ارزشمندي اخلاقي عمل از راه بيان ترتب نتيجة عمل بر عمل است. ازاين‌رو به بررسي برخي از اين آيات مي‌پردازيم.

    وابستگي پذيرشِ عمل به نيت

    از جمله آثاري که قرآن کريم به‌طور غيرمستقيم براي حسن فاعلي يادآور مي‌شود، پذيرفته شدن عمل است. اين مطلب را مي‌توان از داستان هابيل و قابيل و علت رد و پذيرش قرباني آن دو در قرآن به دست آورد. قرآن حکيم، علت پذيرش قرباني هابيل و عدم پذيرش قرباني قابيل را متقي بودن فاعل يکي از دو عمل بيان مي‌فرمايد: «وَاتْلُ عَلَيْهِم نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّك قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» (مائده: 27). در اين آيه خداوند مي‌فرمايد دو فرزند آدم قرباني كردند، ولي از يكي قبول شد و از ديگري قبول نشد، با آنكه عمل هر دو يكسان بود و عمل (قرباني) به هر دو نفر نسبت داده شده است. آنچه نتيجة عمل آن دو را نزد خداوند متفاوت ساخته است، تقوا داشتن يا نداشتن است. معيار قبولي عمل، تقواست. خداوند در سورة حج نيز كه دربارة چگونگي قرباني و پذيرش آن از سوي خدا سخن مي‌گويد، عامل اصلي پذيرش قرباني را تقوا مي‌شمارد. «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْكُم» (حج: 37)؛ گوشت و خون آنها هرگز به خدا نمى‏رسد، وليكن پرهيزگارى شما به او مى‏رسد.

    تقوا در بينش قرآني به معناي داشتن پرواي الهي و خدامحوري در انجام يا ترک هر کاري است. انسان تقواپيشه مراقب است که کار را به نيت قرب الهي انجام دهد و از اين جهت آسيبي به عمل او وارد نشود. با اين توضيح روشن مي‌شود که در مفهوم تقوا، نيت الهي نهفته است و منوط شدن ارزشمندي عمل به تقوا به معناي منوط شدن به نيت است.

    وابستگي پاداش به نيت خالصانه

    از ديگر آيات ناظر به رابطة نيت (حسن فاعلي) با نتيجة عمل، آية 262 سورة بقره است. طبق اين آيه، پاداش انفاق منوط به دو امر مهم شده است: يکي اينکه عمل «في سبيل الله» باشد و ديگر آنکه منت و آزاري در پي آن نباشد:

    الَّذينَ ينْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَلا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلا هُمْ يحْزَنُونَ؛ كسانى كه مال‌هاى خود را در راه خدا انفاق كنند و از پى انفاقى كه كرده‏اند منتى ننهند و نرنجانند، مزد آنان نزد پروردگارشان است؛ نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند.

    علاوه بر آنچه در مباحث گذشته دربارة دلالت قيد في سبيل الله بر نيت ذکر شد، از مقايسة اين آيه با آية «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذى‏ كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ» (بقره: 264) كه نقطة مقابل پذيرش انفاق يعني بطلان آن را بيان مي‌كند و در هر دو منت و اذيت ذكر شده است، مي‌توان في سبيل الله را نقطة مقابل «رِئاءَ النَّاسِ» دانست؛ يعني همان‌گونه كه نيت ريايي بيانگر «قبح فاعلي» است، «في سبيل الله» نيز بيانگر «حسن فاعلي» است. آنچه اين برداشت را تقويت مي‌كند، كاربرد قرآني «في سبيل الطاغوت» (نساء: 76) در برابر «في سبيل الله» است. گرچه به‌صراحت نمي‌توان اصطلاح نيت را از اين عبارت برداشت كرد، لازمة عمل در راه خدا آن است كه با «نيت» الهي اانجام شود. ازاين‌رو مي‌توان گفت که اين آيه نيز به‌گونه‌اي مؤيد تأثير حسن فاعلي بر نتيجة عمل است.

    نقش نيت در کسب خير دنيوي و اخروي

    دو آية زير به نتايج ارزشمند برخي افعال اخلاقي اشاره دارند؛ نتايجي كه حاصل نيتي پاکيزه و ارجمند است:

    فَآتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَالْمِسْکينَ وَابْنَ السَّبيلِ ذلِک خَيرٌ لِلَّذينَ يريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَما آتَيتُمْ مِنْ رِباً لِيرْبُوَا في‏ أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَما آتَيتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِک هُمُ الْمُضْعِفُونَ؛ پس حق خويشاوند و درويش و درراه‌مانده را بده؛ اين بهتر است براى آنان كه [خشنودى‏] خداى را مى‏خواهند، و ايشان‌اند رستگاران * و آنچه از ربا مى‏دهيد تا [براى شما] در مال‌هاى مردم بيفزايد پس [بدانيد كه‏] نزد خدا افزون نمى‏شود، و آنچه از زكات مى‏دهيد كه [بدان وسيله‏] خشنودى خداى را مى‏خواهيد، پس ايشان‌اند افزون‌يافتگان (روم: 38ـ39).

    اراده از ريشة «رَوْد»، به معناي طلبِ همراه با تلاش است. اراده در اصل قوه‌اي مرکب از خواهش، نياز و آرزوست. به بيان ديگر اراده نامي است براي کشيدن و برکندن نفس به سوي چيزي که سزاوار است انجام شود يا انجام نشود (راغب اصفهاني، 1412، ص371). مشابه اين تعبير در آيات ديگر نيز آمده است؛ مانند «يريدون وجهه» (انعام: 52؛ کهف: 28).

    اين آيات همچنين هم‌مضمون با آياتي‌اند که در آنها عبارت «ابتغاء وجهِ رب» آمده است؛ يعني اين افراد با انجام اين‌گونه‌ کارها در طلب ذات الهي (راغب اصفهاني، 1412، ص856) و يا هرچه ماية قرب به خداست (سيد مرتضي، 1325، ج 3، ص50) هستند. در مباحث گذشته دربارة دلالت قيد «وجه الله» بر «نيت» توضيح داده شد.

    دلالت اين آيات بر تأثير نيت در نتيجه عمل نيز روشن است. آية نخست، ارادة‌ «وَجْهَ اللَّهِ» را شرط «خير شدن» اداي حقِ ذالقربي و مسکين و ابن‌السبيل، و نيز شرط نيل به رستگاري معرفي مي‌کند و نشان مي‌دهد كه چنين نيتي ذات و ماهيت عمل را به «خَير» تبديل مي‌کند. بنابراين خير شدن عمل نتيجة نيت الهي است.

    آية دوم نيز حاکي از اين است که پرداخت زکات به نيت «وَجْهَ اللَّهِ»، موجب مضاعف شدن ثواب و اموال مي‌شود که با توجه به اين نکته که مضاعف شدن اموال در همين دنياست (ر.ک: طوسي، بي‌تا، ج 8، ص255؛ فيض کاشاني، 1415، ج 4، ص134) اثرِ حسن فاعلي بر نتيجه عمل در دنيا وآخرت از اين آيه به دست مي‌آيد.

     تأثير نيت در نيل به منزلتي ارزنده

    يكي از موارد بيانگر تأثير نيت بر نتيجة عمل، آيات بيانگر هجرت در راه خدا هستند. براي نمونه خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

    وَالَّذينَ هاجَرُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَيرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيرُ الرَّازِقينَ * لَيدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلاً يرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَليمٌ حَليم (حج: 58ـ59).

    طبق اين آية شريفه، «رزق حسن» و «ورود به جايگاه مرضي پروردگار»، پاداشِ مهاجراني است كه هجرت آنها «في‏ سَبيلِ اللَّهِ» بوده است؛ يعني نتيجه‌بخشي و ارزش اين عمل نزد خداوند، به خدايي بودن نيت آن است، نه اينکه عمل به سبب مقاصد دنيوي مانند کسب مال يا رسيدن به مقام انجام شود.

    از تأكيد الهي بر اين مسئله كه اين پاداش حتي با كشته شدن يا مردن شخص بعد از هجرت هم به او مي‌رسد (قُتِلُوا أَوْ ماتُوا)، مي‌توان برداشت كرد كه اگر هجرت به نيت الهي نباشد و به كشته شدن يا مردن شخص منتهي شود، بي‌پاداش مي‌ماند. اين نشان مي‌دهد که ملاک اصلي، همان حسن فاعلي و نيت خدايي است (طباطبايي، 1417، ج 14، ص399). نمونة ديگر اين آية شريفه است:

    وَمَنْ يهاجِرْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ يجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً کثيراً وَسَعَةً وَمَنْ يخْرُجْ مِنْ بَيتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يدْرِکهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَکانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (نساء: 100).

    در اين آية شريفه، بين حسن فاعلي و نتيجة فعل رابطه برقرار شده است. هجرت و جهاد و دل‌ كندن از علايق، گاه به سبب رسيدن به مال يا مقام يا آسايش و اغراض دنيوي است. خدا در قبال اين هجرت و جهاد به انسان پاداش نمي‌دهد. آنچه هجرت را باارزش مي‌كند، قيد «في سبيل الله» و يا «الي الله» است كه آن را به عمل نتيجه‌بخش و ارزشمند تبديل، و پاداش الهي را نصيب وي مي‌كند؛ همان‌گونه كه آيه به اين پاداش‌هاي بزرگ تصريح كرده است.

    نظير اين آيه، آية ديگري در سورة نحل است که مي‌فرمايد: «وَالَّذينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُوا يعْلَمُونَ» (نحل: 41). در اين آيه به جاي «في سبيل الله» و يا «الي الله» از عبارتِ «في الله» استفاده شده است. هجرت در خدا، هجرتي است كه فقط براي كسب رضاي خدا انجام شود؛ مانند تعبير «سافر فى طلب العلم» و يا «خرج فى طلب المعيشة» که به معناي اين است كه به غرض كسب علم مسافرت كرد و براى به دست آوردن معيشت، خارج شد و غرض ديگرى نداشت (طباطبايي، 1417، ج 12، ص254). پس اين آيه نيز با تعبير «في الله» بر تأثير نيت در نتيجة عمل دلالت دارد.

    نقش نيت در رسيدن به حياتي جاويد

    با پايان يافتن عمر و حيات دنيوي انسان و ورود به عالم ديگر، پروندة اعمال او بسته مي‌شود؛ همان‌گونه كه روايات به اين امر تصريح كرده‌اند: «قال النبيˆ إذا مات ابن آدم انقطع عمله» (احسايي، 1404، ج 3، ص260)؛ «إذا مات الانسان انقطع عنه عمله» (مسلم، بي‌تا، ج 5، ص73). قرآن به اين حقيقت با عباراتي ديگر اشاره كرده است؛ آنجا كه مي‌فرمايد: «فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا» (غافر: 85). امام رضا† در پاسخ به پرسش مأمون كه چرا با اينكه فرعون در لحظة آخر ايمان آورد و اقرار به توحيد كرد، از او پذيرفته نشد، به آية مزبور احتجاج مي‌كند كه زمان مرگ (در حال احتضار) و ديدن عذاب، پرونده بسته مي‌شود و ديگر عملي براي شخص سودمند نيست (بحراني، 1416، ج4، ص772).

    پس بنابر آيات و روايات، با مرگ انسان، عملي از وي پذيرفته نخواهد شد؛ اما قرآن و روايات، مواردي را استثنا کرده‌اند. يكي از آن موارد جايي است كه شخص جان خود را به قصد قربت با پروردگار خويش معامله مي‌کند: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وأَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه: 111)؛ خداوند جان‌ها و اموال مؤمنان را در مقابل بهشت از آنان خريداري مي‌کند. در اين صورت هرچند انسان در ظاهر جان مي‌دهد و مي‌ميرد، در عوض به حياتي بسيار ارزشمندتر دست مي‌يابد. خداوند مي‌فرمايد: «وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يقْتَلُ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَلکنْ لا تَشْعُرُونَ» (بقره: 154). در اين حيات كه در جوار رحمت پروردگار است، انسان از روزي‌هاي ويژه‌اي الهي بهره‌مند است: «ولا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» (آل‌عمران: 196).

    روشن است که آنچه به عمل مجاهدان ارزش مي‌دهد و موجب برخورداري آنان از چنين حيات ارزنده‌اي مي‌شود، صرفاً مبارزه در ميدان جنگ عليه کفار نيست؛ چراکه اگر نيت شايسته‌اي در کار نباشد و جنگ و جهاد براي رضاي خدا نباشد، اين عمل قطعاً چنين تأثير شگرفي نخواهد داشت. مانند «قتيل الحمار» که به ظاهر در معرکة جنگ و جهاد و در رکاب پيامبر اکرمˆ کشته شد، اما در جرگه شهدا قرار نگرفت، و چنين اثري بر جهاد او مترتب نگشت (نراقي، بي‌تا، ج 3، ص89). آنچه به جهاد و مبارزه ارزش مي‌دهد، تا جايي که طبق برخي روايات در رديف عالي‌ترين کارهاي نيک قرار مي‌گيرد، همان نيت الهي و مبارزه در راه خداست: «وَعَنْ النبيˆ فَوْقَ كُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، فَإِذَا قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِر» (شعيري، بي‌تا، ص83).

    نتيجه‌گيري

    از ديدگاه اسلام، کاري داراي ارزش اخلاقي است که با نيت الهي و براي تحصيل رضاي خداوند متعال انجام گيرد. تعابير آيات در تأثير نيت الهي متفاوت است؛ گاه بيانگر تأثير مستقيم در عمل، و گاه بيانگر تأثير در نتيجة عمل است. از اين آيات به دست مي‌آيد كه نيت الهي روح و جان عمل است؛ به همين دليل، عملي كه به نيت غيرالهي انجام گيرد، هيچ ارزشي در درگاه الهي ندارد. همچنين نيت چنان نقش محوري در عمل دارد كه چه‌بسا نيت انجام كار يا رضايت به آن، شخص را از نگاه قرآن در رديف فاعل آن قرار مي‌دهد. بقا و دوام آثار ارزشمند عمل در آخرت نيز وابسته به نيت الهي آن است. همچنين پذيرش عمل در بارگاه الهي و استحقاق پاداش‌هاي نيكو در دنيا و آخرت مرهون نيت الهي عمل مي‌باشد. بنابراين از ديدگاه قرآن محوري‌ترين نقش در ارزش اخلاقي عمل از آنِ نيت انجام كار است.

     

     

    References: 
    • آلوسى، محمود، 1415ق، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، تحقيق: على عبدالبارى عطية، بيروت، دار الکتب العلمية.
    • ابن‌الحجاج، مسلم، بي‌تا، صحيح مسلم، بي‌چا، بيروت، دار الفكر.
    • ابن‌عطيه اندلسى، عبدالحق بن غالب، 1422ق، المحرر الوجيز فى تفسير الکتاب العزيز، تحقيق: عبدالسلام عبدالشافى محمد، بيروت، دار الکتب العلمية.
    • ابن‌منظور، محمدبن مکرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بيروت، دار صادر.
    • ابوالفتوح رازى، حسين‌بن على، 1408ق، روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن، تحقيق: محمدجعفر ياحقى ـ محمدمهدى ناصح، بي‌چا، مشهد، بنياد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس رضوى.
    • ابوحيان، محمدبن يوسف، 1420ق، البحر المحيط فى التفسير، تحقيق: صدقي محمد جميل، بي‌چا، بيروت، دار الفکر.
    • احسايي، ابن‌ابي جمهور، 1403ق، عوالي اللئالي، قم، بي‌نا.
    • احمدبن فارس، 1404ق، معجم مقاييس اللغة، بي‌چا، قم، مكتبة الاعلام الاسلامي.
    • ازهري، محمد، 1421ق، تهذيب اللغة، بي‌چا، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • اس. ربر، آرتور، 1390، فرهنگ روان‌شناسي (توصيفي)، ترجمه: يوسف کريمي و ديگران، تهران، رشد.
    • بحرانى، هاشم، 1416ق، البرهان فى تفسير القرآن، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة، تهران، بنياد بعثت.
    • برقي، احمد، 1330، المحاسن، تحقيق: سيد‌جلال‌الدين حسيني، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • بيضاوي، عبدالله بن عمر، 1418ق، انوار التنزيل و اسرار التأويل، تحقيق: محمد عبدالرحمن المرعشلي، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1378، مراحل اخلاق در قرآن، چ دوم، قم، اسراء.
    • ـــــ ، 1384، تسنيم، تحقيق: سعيد بندعلي، قم، اسراء.
    • جوهري، اسماعيل‌بن حماد، 1407ق، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية، چ چهارم، تحقيق: احمد عبدالغفور العطار، بيروت، دار العلم.
    • خداپناهي، محمد‌کريم، 1379، انگيزش و هيجان، تهران، سمت.
    • دهخدا، علي‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا.
    • رازى، ابوعبدالله محمدبن عمر، 1420ق، مفاتيح الغيب، چ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربى.
    • راغب اصفهانى، حسين‌بن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودى، بيروت، ‏دار العلم الدار الشامية.
    • رمضاني، رضا، 1387، آراي اخلاقي علامه طباطبايي، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشة‌ اسلامي.
    • رهنما، علي، 1390، «نقش نيت در ارزش فعل اخلاقي»، پژوهش‌هاي قرآني، ش 68.
    • سمرقندي، نصربن محمدبن احمد، بي‌تا، بحر العلوم، بي‌جا، بي‌نا.
    • سورآبادى، ابوبکر عتيق‌بن محمد، 1380، تفسير سورآبادى، تحقيق: على‌اکبر سعيدى سيرجانى، تهران، فرهنگ نشر نو.
    • سيدمرتضي، 1325ق، الامالي، قم، کتابخانة آيت‌الله مرعشى نجفى.
    • سيوطى، جلال‌الدين، 1404ق، الدر المنثور فى تفسير المأثور، بي‌چا، قم، کتابخانه آيت‌الله مرعشى نجفى.
    • شريف رضي، محمدبن حسين، 1406ق، خصائص الائمة، تحقيق: محمدهادي اميني، بي‌چا، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية.
    • ـــــ ، 1412ق، نهج البلاغة، تحقيق: محمد عبده، قم، دار الذخائر.
    • شعيري، تاج‌الدين، بي‌تا، جامع ‌الاخبار، تهران، رضي.
    • شيخ صدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه قمي، 1362، الخصال، تحقيق: علي‌اکبر غفاري، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين.
    • ـــــ‌ ، 1379، معاني الاخبار، بي‌چا، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين.
    • ـــــ ، بي‌تا، عيون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان.
    • شيرازي، صدرالدين محمد، 1360، الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية، چ دوم، تصحيح و تعليق: سيدجلال‌الدين آشتيانى‏، مشهد، المركز الجامعى للنشر.
    • طباطبايي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين حوزة علمية قم.
    • طبرسي، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.
    • طريحي، فخرالدين، 1375، مجمع البحرين، چ سوم، تهران، کتابفروشي مرتضوي.
    • طوسي، محمدبن حسن، بي‌تا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • عاملي، علي‌بن حسين، 1413ق، الوجيز في تفسير کتاب الله العزيز، تحقيق: مالک محمودي، قم، دار القرآن الکريم.
    • فراهيدي، خليل‌بن احمد، 1410ق، کتاب العين، چ دوم، قم، هجرت.
    • فيروزآبادي، محمد، بي‌تا، القاموس المحيط، بي‌جا، بي‌نا.
    • فيض کاشاني، ملامحسن، 1415ق، تفسير الصافي، چ دوم، تحقيق: حسين اعلمي، تهران، صدر.
    • فيض کاشانى، ملامحسن، 1418ق، الأصفى فى تفسير القرآن، تحقيق: محمدحسين درايتى و محمدرضا نعمتى، قم، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.
    • فيومي، احمد، 1405ق، المصباح المنير، قم، هجرت.
    • قرطبي، محمدبن احمد، 1364، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو.
    • قمي مشهدي، محمدبن محمدرضا، 1368، تفسير کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقيق: حسين درگاهي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي.
    • قمى، على‌بن ابراهيم، 1367، تفسير قمى، چ چهارم، تحقيق: طيب موسوى جزايرى، قم، دار الکتاب.
    • کاپلستون، فردريک، 1380، تاريخ فلسفه (از ولف تا کانت)، چ سوم، ترجمه: اسماعيل سعادت و منوچهر بزرگمهر، تهران، انتشارات علمي فرهنگي و انتشارات سروش.
    • کاظمى، جوادبن سعيد، 1365، مسالک الأفهام الى آيات الأحکام، چ دوم، تهران، کتابفروشى مرتضوى.
    • کانت، ايمانوئل، 1369، بنياد مابعد الطبيعة، ترجمه: حميد عنايت و علي قيصري، بي‌چا، تهران، خوارزمي.
    • کليني، محمدبن يعقوب، 1365، الاصول من الکافي، چ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامية.
    • كاشانى، ملافتح‌الله، 1336، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين‏، بي‌چا، تهران، كتابفروشى محمدحسن علمى.
    • مجلسي، محمدباقر، 1404ق، مرآة العقول في شرح كلمات آل الرسول، چ دوم، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1366، آموزش فلسفه، چ دوم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
    • ـــــ ، 1376، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش: محمدحسين اسکندري، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، بي‌تا، کلمه حول فلسفة الاخلاق، قم، مؤسسه در راه حق.
    • مصباح، مجتبي، 1388، بنياد اخلاق، چ ششم، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1391، «نقش نيت در ارزش اخلاقي»، اخلاق وحياني، سال اول، ش 2.
    • مصطفوى، حسن، 1360، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
    • معلمي، حسن، 1384، فلسفه اخلاق، قم، مركز جهاني علوم اسلامي.
    • معين، محمد، 1371، فرهنگ فارسي، ج 4، چ هشتم، تهران، اميرکبير، ص4879.
    • مکارم شيرازى، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامية.
    • نراقي، محمدمهدي، بي‌تا، جامع السعادات، چ چهارم، تحقيق: محمد کلانتر، نجف، دار النعمان.
    • نعماني، محمدبن ابراهيم، 1422ق، كتاب الغيبة، تحقيق: فارس حسون كريم، قم، انوار الهدي.
    • نيشابورى، حسن‌بن محمد، 1416ق، تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقيق: زکريا عميرات، بيروت، دار الکتب العلمية.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باقریان خوزانی، محمد، رجبی، محمود.(1393) تأثیر نیت بر ارزش اخلاقی عمل از دیدگاه قرآن کریم. ، 7(2)، 95-114

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد باقریان خوزانی؛ محمود رجبی."تأثیر نیت بر ارزش اخلاقی عمل از دیدگاه قرآن کریم". ، 7، 2، 1393، 95-114

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باقریان خوزانی، محمد، رجبی، محمود.(1393) 'تأثیر نیت بر ارزش اخلاقی عمل از دیدگاه قرآن کریم'، ، 7(2), pp. 95-114

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باقریان خوزانی، محمد، رجبی، محمود. تأثیر نیت بر ارزش اخلاقی عمل از دیدگاه قرآن کریم. ، 7, 1393؛ 7(2): 95-114