، سال شانزدهم، شماره دوم، پیاپی 31، پاییز و زمستان 1402، صفحات 83-100

    تأملی در تفسیر آیه «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِننَّ‏ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» و ارتباط آن با عصر ظهور حضرت مهدی (عج)

    نویسندگان:
    ✍️ حسین نقوی / دانشیار گروه ادیان مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / naqavi@iki.ac.ir
    عباس الهی / استادیار گروه مطالعات تطبیقی قرآن مدرسه عالی تفسیر جامعة المصطفی العالمیه / abbas_elahi48@yahoo.com
    جعفر رضائی مجیدپور / دانشجوی دکتری ادیان و عرفان مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / Rezaei.majidpour@gmail.com
    doi 10.22034/qoranshenakht.2023.2020983
    چکیده: 
    قرآن کریم با آیه‌ی «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِننَّ‏ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» از مطلبی قطعی خبر می‌دهد و آن ایمان همه اهل کتاب به امری است که به صورت ضمیر و مبهم آمده و دو دیدگاه در رفع ابهام از مرجع آن مطرح شده است: 1. ایمان هریک از اهل کتاب به حضرت عیسی قبل از مرگ خود؛ 2. ایمان هریک از اهل کتاب به حضرت عیسی قبل از مرگ حضرت عیسی. برخی از نویسندگان با انتخاب دیدگاه دوم به تفسیر این آیه پرداخته‌ و آیه را نیز به عصر ظهور مرتبط می‌دانند. نوشتار حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی استدلالی که آیه را با عصر ظهور مرتبط می‌داند، پرداخته و با توجه به قرائن موجود در آیات پیشین که سخن از انکار کشته شدن و به صلیب رفتن حضرت عیسی است، دیدگاه اول را برگزیده، با این تفاوت که متعلق ایمان را عدم قتل و تصلیب حضرت عیسی می‌داند و ارتباط آیه با عصر ظهور را نیز رد می‌‌کند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Reflection on the interpretation of the verse "There is None Among the People of the Book but will Surely Believe in him Before his Death" and its connection with the era of the advent of Hazrat Mahdi
    Abstract: 
    The Holy Qur'an informs about a definite matter with the verse "And who among the people of the book except those who believe before death" and that is the faith of all the people of the book in a matter that has come in the form of a pronoun and ambiguous, and two views have been put forward to clear the ambiguity of its authority: 1. The faith of each of the People of the Book in Jesus before his death; 2. The faith of every person of the Book in Jesus before the death of Jesus. Some writers interpret this verse by choosing the second point of view and consider the verse to be related to the Age of the Advent. Using the descriptive-analytical method, this article examines the argument that relates the verse to the age of advent, and according to the evidences in the previous verses that speak of denying the death and crucifixion of Jesus, the first point of view with the difference that he considers the non-murder and crucifixion of Jesus as belonging to faith, and also rejects the connection of the verse with the Age of Advent.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    مفسران در تفسير آية ۱۵۹ سورة «نساء» که مي‌فرمايد: «وَإِن مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِننَ ‏بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيهْمْ شهَيدًا» (و هيچ‌يک از اهل کتاب نيست، مگر اينکه پيش از مرگش به او ايمان مي‌آورد و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود) اختلاف ديدگاه دارند. محل اختلاف در تعيين مرجع ضمير در دو کلمه «به» و «موته» است که اين ايمانِ همه اهل کتاب ـ که قرآن از آن خبر مي‌دهد ـ اولاً، به چه چیزی تعلق دارد؟ ثانياً، اين ايمان قبل از مرگِ چه کسي است؟ ثالثاً، مراد از «اهل کتاب» فقط يهوديان هستند يا يهوديان و مسيحيان؟
    اين نوشتار پس از بررسي این ديدگاه که آيه اشاره به عصر ظهور حضرت مهدي دارد، ديدگاه برگزيده را که ايمان همه اهل کتاب هنگام احتضار به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي است، تثبيت خواهد کرد و ارتباط آيه با عصر ظهور را نيز رد خواهد نمود.
    بيشتر مفسران مرجع ضمير هاء در «به» را حضرت عيسي و متعلق ايمان را ايشان دانسته‌اند. يکي از مفسران آن را رفع حضرت عيسي (ابن‌‌‏عاشور، 1420ق، ج ‏4، ص 309) و ديگري آن را حضرت محمد (عياشي، 1380ق، ج ‏1، ص 283و284) مي‌داند. در اين بحث مرجع ضمير کلمه «موته» تعيين‌کننده است. برخي نیز آن را به يکي از اهل کتاب و برخي آن را به حضرت عيسي بازمي‌گردانند.
    مطابق ديدگاه اول، همه اهل کتاب هنگام احتضار، به حضرت عيسي ايمان مي‌آورند. مطابق ديدگاه دوم، همه اهل کتاب هنگام ظهور حضرت مهدي به حضرت عيسي ايمان مي‌آورند. برخي از مفسران با اينکه مرجع ضمير «موته» را حضرت عيسي مي‌دانند، ولي بيان مي‌کنند که اهل کتابي که پيش از ظهور از دنيا رفته‌اند، هنگام احتضار، به حضرت عيسي ايمان خواهند آورد؛ يعني در تفسير آيه، تلفيقي از ديدگاه اول و دوم را اختيار کرده‌اند. براساس اين ديدگاه، همه اهل کتاب هنگام ظهور و همه اهل کتابي که پيش از ظهور از دنيا رفته‌اند، هنگام احتضار به حضرت عيسي ايمان مي‌آورند.
    درباره سؤال سوم بيشتر مفسران مراد از «اهل کتاب» را يهوديان و مسيحيان در نظر گرفته‌اند و برخي نيز مراد از «اهل کتاب» را با توجه به سياق آيات، يهوديان دانسته‌اند (ابن‌‌سليمان، 1423ق، ج ‏1، ص 421؛ سمرقندي، 1416ق، ج ‏1، ص 355؛ آلوسي، 1415ق، ج ‏3، ص 187). مفسران به اين اشکال توجه نکرده‌اند که اگر اهل کتاب شامل مسيحيان نيز باشد و متعلق ايمان را حضرت عيسي در نظر بگيرند، چون همه مسيحيان به حضرت عيسي ايمان دارند، معنا ندارد که گفته شود: قبل از مرگ خودشان يا قبل از مرگ حضرت عيسي به ایشان ايمان مي‌آورند. اين اشکال با بيان ديدگاه برگزيده مرتفع خواهد شد.
    اين نوشتار درصدد است بيان کند که هيچ‌کدام از اين ديدگاه‌ها درباره متعلق ايمان درست نيست، بلکه متعلق ايمان عدم قتل و تصليب حضرت عيسي است و درباره ضمير هاء در «موته» هم ديدگاه اول را اختيار کرده و با اين ديدگاه «اهل کتاب» شامل يهوديان و مسيحيان خواهد شد. ممکن است گفته شود: ديدگاه برگزيده همان ديدگاه ابن‌‌عاشور است که متعلق ايمان را رفع حضرت عيسي مي‌داند، ولي ديدگاه برگزيده دقيق‌تر است؛ زيرا مسلمانان و مسيحيان در رفع حضرت عيسي هم‌عقيده هستند، با اين تفاوت که مسيحيان آن را پس از قتل و تصليب مي‌دانند و بر اين باورند که حضرت عيسي پس از سه روز از قبر، رستاخيز داشت و به آسمان رفت، ولي قرآن با اصرار بر عدم قتل و تصليب ایشان، ديدگاه يهوديان و مسيحيان را در اين زمينه رد مي‌کند. پس اگر متعلق ايمان را عدم قتل و تصليب در نظر بگيريم، از رفع دقيق‌تر خواهد بود.
    با توجه به توضيحاتي که بيان شد، مهم‌ترين ديدگاه‌ها در تفسير اين آيه عبارتند از:
    1. ديدگاه اول: ايمان همه اهل کتاب هنگام احتضار به حضرت عيسي؛
    2. ديدگاه دوم: ايمان همه اهل کتابِ عصر ظهور حضرت مهدي به حضرت عيسي؛
    3. ديدگاه سوم: ايمان همه اهل کتابِ عصر ظهور حضرت مهدي به حضرت عيسي و ايمان اهل کتابي که پيش از ظهور حضرت مهدي از دنيا رفته‌اند هنگام احتضار به حضرت عيسي.
    روشن است که هر کسي ديدگاه دوم يا سوم را بپذيرد، آيه را مرتبط با عصر ظهور مي‌داند.
    مفسران در طول تاريخ تفسير، کم و بيش به تفسير این آيه پرداخته‌اند و چهار مقاله مستقل نيز در تفسير اين آيه به نگارش درآمده که بازتاب‌دهنده ديدگاه همه مفسران است:
    1. «اجل يهود؛ پايان دنيا يا رجعت عيسي» (رضايي کهنمویی، 1391)؛
    2. «بررسي تطبيقي آيه 159 سوره نساء از ديدگاه مفسران فريقين» (کامیاب و نجارزادگان، 1397)؛
    3. «بررسي تطبيقي تفسير آيه 159 سوره مبارکه نساء از ديدگاه مفسران فريقين (با تأکيد بر ميزان دلالت بر نزول حضرت عيسي در عصر ظهور)» (امیری قوام و نجارزادگان، 1399)؛
    4. «تفسير تطبيقي آيه 159 سورۀ نساء و ارتباط آن با نزول حضرت عيسي» (توسلی‌خواه و ایزدخواه، 1400).
    مفسراني که ديدگاه دوم يا سوم را پذيرفته‌اند و نيز نويسندگان مقالات يادشده، اين آيه را به عصر ظهور مرتبط مي‌دانند. مقاله اول، دوم و چهارم از بين ديدگاه‌هاي سه‌گانه، ديدگاه دوم و مقاله سوم ديدگاه سوم را پذيرفته است.
    تمايز نوشتار حاضر با مقالات مذکور در اين است که ديدگاه اول را با تقريري نو، ديدگاه برگزيده مي‌شمارد و آيه را به عصر ظهور مرتبط نمي‌داند.
    1. ديدگاه‌هاي سه‌گانه و دلايل آنها
    1-1. ديدگاه اول: ايمان همه اهل کتاب هنگام احتضار به حضرت عيسي
    برخي از مفسران شيعي اين ديدگاه را اختيار کرده‌اند (فرات کوفي، 1410ق، ص 116؛ طبرسي، 1372، ج ‏3، ص 212؛ قمي مشهدي، 1368، ج 3، ص 583؛ مغنيه، 1424ق، ج ‏2، ص 486؛ طيب، 1369، ج ‏4، ص 266ـ267؛ قرشي، 1375، ج 2، ص 488؛ جوادي آملي، 1390، ج 8، ص 21و32).
    برخي از مفسران اهل‌سنت نيز همين ديدگاه را برگزيده‌اند (قرطبي، 1364، ج 6، ص 11؛ بيضاوي، 1418ق، ج 2، ص 108؛ زمخشري، 1407ق، ج 1، ص 288؛ نيشابوري، 1416ق، ج 2، ص 528؛ بروسوي، بي‌تا، ج 2، ص 320؛ آلوسي، 1415ق، ج 3، ص 188؛ مراغي، بي‌تا، ج 6، ص 15ـ16؛ ابن‌‌عاشور، 1420ق، ج 4، ص 309؛ سیدقطب، 1425ق، ج 2، ص 803).
    1-1-1. دلايل مفسران بر اين ديدگاه
    ـ عموميت آيه و عدم اختصاص به اهل کتاب زمان ظهور: آيه شريفه عام است و از زمان حضرت عيسى تا قيامت را شامل می‌شود (طيب، 1369، ج ‏4، ص 266ـ267؛ قرشي، 1375، ج 2، ص 489).
    ـ احاديثي منقول از ابن‌عباس، مجاهد، و حسن، حکايت از اين نظريه دارد. طبري از مجاهد اين ديدگاه را نقل کرده است (طبري، 1412ق، ج 6، ص 15). زمخشري در تفسير خود اين نظريه را به ابن‌‌عباس نسبت داده است (زمخشري، 1407ق، ج 1، ص 588).
    ـ در برخي تفاسير شيعي، روايتي در تأييد اين ديدگاه آمده است:
    امام صادق از پدر بزرگوارشان روايت مي‌کنند که رسول خدا فرمودند: «يا علي، تو شباهتي به عيسي‌‌بن مريم داري». سپس با تلاوت آيه مذکور ‌فرمودند: «هر کس بر عيسي افترا ببندد، نمي‌ميرد، مگر اينکه پيش از مرگش به او ايمان مي‌آورد و حق را درباره ايشان بيان مي‌کند، به گونه‌ای که اين ايمان برايش نفعي ندارد...» (فرات کوفي، 1410ق، ص 116؛ قمي مشهدي، 1368، ج 3، ص 583).
    ـ روايت شهر‌بن حوشب: او مي‌گويد: حجاج‌‌بن يوسف به من گفت: من اين آيه را قرائت مي‌کنم؛ اما در درون خودم سؤالي است و آن اينکه هر زمان که گردن يهودي را مي‌زنم، از او چيزي نمي‌شنوم. من در جواب به او گفتم: مطلب را اشتباه به شما رسانده‌اند. وقتي روح يهودي خارج مي‌شود، فرشتگان از پيش و پس او را مي‌زنند و مي‌گويند: «اي دشمن خداوند! عيسي، نبي خداوند است که او را تکذيب کرديد»، و وقتي روح مسيحي خارج مي‌شود، فرشتگان از پيش و پس او را مي‌زنند و مي‌گويند: «اي مسيحي که گمان مي‌کردي عيسي، خدا يا پسر خداست! عيسي آمده است». آنان به عيسي ايمان مي‌آورند، در حالي ‌که ايمان اهل کتاب براي آنان نفعي ندارد (فخررازي، 1420ق، ج 11، ص 263؛ نيشابوري، 1416ق، ج 2، ص 528).
    سيوطي در الدر المنثور همين روايت را با کمي تفاوت در ذيل، نقل مي‌کند. آن ذيل به اين قرار است: اما آنگاه که زمان نزول عيسي شد، زندگان ايشان مانند مردگانشان به آن حضرت ايمان مي‌آورند. حجاج گفت: اين مطلب را از کجا دريافت کرده‌اي؟ گفتم: از محمد‌بن علي. گفت: آن را از معدنش دريافت نموده‌اي. شهربن حوشب مي‌گويد: به خدا قسم، اين روايت را از ام‌‌سلمه گرفته بودم، ولي دوست داشتم حجاج را خشمگين کنم (سيوطي، 1404‏ق، ج 2، ص 241).
    2-1. ديدگاه دوم: ايمان همه اهل کتابِ عصر ظهور حضرت مهدي به حضرت عيسي
    در ميان مفسران شيعي، قمي نخستين کسي است که با نقل روايت شهر‌بن حوشب، ضمير «موته» را به‌ حضرت عيسي برگردانده است (قمي، 1367، ج ‏1، ص 158). اين ديدگاه در ميان برخي ديگر از مفسران شيعي طرفداراني دارد (ابن ‌شهرآشوب، 1369ق، ج ‏1، ص 260؛ ابوالفتوح رازي، 1408ق، ج ‏6، ص 183؛ کاشاني، 1340، ج ‏3، ص 153ـ154؛ جرجاني، 1378، ج ‏2، ص 306؛ فضل‌الله، 1419ق، ج 7، ص 535؛ فيض کاشاني، 1418ق، ج 1، ص 251؛ شريف لاهيجي، 1373، ج1، ص586؛ صادقي تهراني، 1406ق، ج ‏7، ص 439؛ معرفت، 1423ق، ص 109).
    مفسراني از اهل‌‌سنت نيز به اين ديدگاه تمايل دارند (طبري، 1412ق، ج 6، ص 17؛ ميبدي، 1371، ج 2، ص 746؛ ابن‌کثير، 1419ق، ج 2، ص 401ـ402؛ ابن‌عجيبه، 1419ق، ج 1، ص 589؛ نخجواني، 1999، ج 1، ص 177؛ آل‌غازي، 1382ق، ج 5، ص 625؛ قاسمي، 1418ق، ج 3، ص 441؛ دروزه، 1383ق، ج 8، ص 279). محمد عزت دروزه اين قول را به جمهور نسبت داده است.
    1-2-1. دلایل مفسران بر اين ديدگاه
    ـ با توجه به سياق آيه شريفه که پيش از آن از کشته و مصلوب نشدن حضرت عيسي و بالا رفتن آن حضرت به سوي خداوند سخن گفته، ضمير در «بِهِ» درباره حضرت عيسي است و بازگشت آن به اهل کتاب خلاف ظاهر است (طباطبائي، 1390ق، ج ‏5، ص 135؛ معرفت، 1423ق، ص 109؛ ابن‌‌کثير، 1419‏ق، ج 2، ص 401؛ ميبدي، 1371، ج 2، ص 746؛ رضايي کهنمويي، 1391؛ کامياب و نجارزادگان، 1397).
    برخي از مفسران نيز اينگونه استدلال کرده‌اند که چون اولاً، ضماير مفرد پيشين همگي به حضرت عيسي برمي‌گردد و ثانياً، نزديک‌ترين مرجع ـ که طبيعتاً ارجح است ـ مرجع ضمير در «به» است که حضرت عيسي است، پس ضمير در «موته» نيز به حضرت عيسي بازمي‌گردد (صادقي تهراني، 1406ق، ج7، ص 440؛ رضايي کهنمويي، 1391؛ کامياب و نجارزادگان، 1397؛ توسلي‌خواه و ايزدخواه، ١٤٠٠).
    ـ وجود رواياتي که از نزول حضرت عيسي و سيطره اسلام بر روي زمين حکايت دارد (جرجاني، 1378، ج ‏2، ص 306؛ فيض کاشاني، 1418ق، ج 1، ص 251؛ کاشاني،1340، ج 3، ص 153). ادله قرآني و روايي بسياري بر زنده بودن حضرت عيسي و بازگشت مجدد آن حضرت در آخر‌الزمان وجود دارد. ابن‌‌کثير ذيل آيه شريفه محل بحث، ضمن متواتر دانستن احاديث مذکور، به آنها اشاره کرده است (ابن‌‌کثير، 1419‏ق، ج 2، ص 403ـ413؛ رضايي کهنمويي، 1391).
    ـ روايت شهربن حوشب: وی در اين روايت مي‌گويد: حجاج به من گفت: در فهم آيه «وَ إِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» ناتوان شده‌ام. به خدا قسم، دستور مي‌دهم که گردن يهودي يا مسيحي را بزنند و بعد دقيق تماشا مي‌کنم. هرگز لب‌هاي خود را حرکتي نمي‌دهد تا اينکه مي‌ميرد. گفتم: معناي آيه آن‌طور که تو فهميده‌اي، نيست. پرسيد: چگونه است؟ گفتم: حضرت عيسي پيش از قيامت به دنيا فرود خواهد آمد و هيچ اهل ديني، اعم از يهودي و غير آن نخواهد ماند، جز آنکه پيش از مرگ آن حضرت به او ايمان خواهد آورد و پشت سر حضرت مهدي نماز خواهد خواند. حجاج گفت: اين مطلب را از کجا آوردي؟ گفتم: محمد‌بن علي‌‌بن حسين‌‌بن علي‌‌بن ابي‌طالب‌ (امام‌باقر)  آن را به من حديث نمود. حجاج گفت: به خدا قسم، آن را از چشمه‌اي زلال آورده‌اي (قمي، 1367، ج ‏1، ص 158؛ شريف ‌لاهيجي، 1373، ج 1، ص 586؛ کاشاني،1340، ج 3، ص 154؛ بحراني، 1415ق، ج 2، ص 197).
    ـ از نگاه مفسران اهل‌سنت، اين ديدگاه، افزون بر اينکه از برخي بزرگان (مانند ابن‌‌عباس، حسن، قتاده و عبدالرحمن‌‌بن زيد‌بن اسلم و ابومالک) نقل شده (ابن‌کثير، 1419ق، ج 2، ص 401)، ریشه در روايات آنان دارد و در مصادر آنان با سندهاي صحيح از پيامبر اکرم چنين نقل شده است: «سوگند به آنكه جانم در دست اوست! زود است كه فرزند مريم [حضرت عيسي] به عنوان داورى عادل در ميانشان فرود آيد و صليب را بشكند؛ خوك را بكشد؛ جزيه را برقرار كند و آن‌قدر از اموال [به مردم‏] بدهد كه ديگر كسى آن را نپذيرد و وضع آن‌گونه شود كه يك سجده براى خدا بهتر باشد از دنيا و هرچه در آن است. آنگاه ابوهريره مى‏گويد: اين آيه را بخوانيد: «و از اهل كتاب كسى نيست، مگر آنكه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان مى‏آورد» (بخاري، 1422ق، ج 4، ص 168).
    3-1. ديدگاه سوم: ديدگاه تلفيق دو ديدگاه اول و دوم
    علامه طباطبائي با در نظر گرفتن سياق آيات و واقع شدن آيه محل بحث بعد از آيه «و ماقَتَلُوهُ وَماصَلَبُوهُ وَلكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ... بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ»، بر اين باور است آيه درصدد بيان حيات حضرت عيسي است، ولي ايشان طرفدار ديدگاه سوم است؛ زيرا پس از اختيار اين ديدگاه مي‌نويسد: «نهاية الأمر أن يقال: إن من لايدرك منهم رجوعه إليهم ثانياً، يؤمن به عند موته. و من أدرك ذلك آمن به إيماناً اضطراراً أو اختياراً»؛ يعني کساني از اهل كتاب که حضرت عيسى را درك نمى‏كنند، هنگام مرگشان به وى ايمان مى‏آورند و آنان ‌كه روز نزول حضرت عيسي را درك مى‏كنند، يا به اضطرار و يا به اختيار به وى ايمان مى‏آورند (طباطبائي، 1390ق، ج ‏5، ص 135ـ137).
    وي ذيل عنوان «بحث روائي» روايت تفسير القمي را آورده و پس از آن، روايت شهر‌بن حوشب در کتاب الدر المنثور سيوطي را هم نقل کرده و فرموده است: «الرواية كما ترى تؤيد ما قدمناه في بيان معنى الآية»؛ روايت معنايي که ما از آيه بيان کرديم را تأييد مي‌کند (طباطبائي، 1390ق، ج ‏5، ص 143ـ144).
    موسوي سبزواري نيز ضمن بيان دو ديدگاه اول و دوم، قائل است به اینکه ضمير «موته» به حضرت عيسي بازمي‌گردد و بر آن است که اين ديدگاه مي‌تواند هر دو ديدگاه را جمع کند؛ بدين ‌صورت که هر یک از اهل کتاب قبل از مرگ خود، به حقيقت حضرت عيسي پي خواهد برد. از سوی ديگر، چون آيه بر حيات حضرت عيسي دلالت دارد، مراد از ضمير «موته» حضرت عيسي است. ايشان با آوردن روايت شهربن حوشب که سيوطي نقل کرده است، بيان مي‌کند که اين روايت بر زنده بودن حضرت عيسي دلالت دارد و او نازل خواهد شد و زندگان از اهل کتاب هنگام نزول وی به او ايمان خواهند آورد؛ همچنان‌که بر اين امر دلالت دارد که مردگان از اهل کتاب پيش از نزول حضرت عيسي نيز به او ايمان مي‌آورند؛ زيرا حقايق هنگام مرگ بر انسان آشکار مي‌شود، هرچند اين ايمان نفعي براي آنان ندارد؛ نظير ايمان فرعون هنگام غرق شدن.
    ايشان در ادامه، دلايل اختيار اين ديدگاه را برمي‌شمارد:
    1-3-1. دلایل مفسران بر این دیدگاه
    ـ بازگشت ضمير «موته» به حضرت عيسي از سياق آيه متبادر است.
    ـ واقع شدن اين آيه بعد از «وَ ماقَتَلُوهُ وَ ماصَلَبُوهُ وَلكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ...» اين معنا را مي‌رساند که کساني ‌که ادعاي کشته شدن حضرت عيسي را دارند بايد اذعان کنند که او زنده است و نمرده و بايد به او ايمان بياورند، هرچند ايمانشان اضطراري باشد.
    ـ ذيل آيه يعني «وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً» دال بر شهادت حضرت عيسى بر همه اهل کتاب در روز قيامت است. بايد گواهي او بر همه اهل کتاب از ابتداي بعثت او تا هنگام موت او باشد. پس صدر و ذيل آيه بر عموميت آيه نسبت به همه اهل کتاب دلالت دارد.
    ـ روايات فراواني بر اين دلالت دارند که حضرت عيسى نمرده است و بازخواهد گشت و اهل کتاب به او ايمان خواهند آورد.
    ـ اين ديدگاه، دو ديدگاه اول و دوم را جمع مي‌کند (موسوی سبزواري، 1409ق، ج ‏10، ص 121ـ127؛ اميري قوام و نجارزادگان، 1399).
    2. بررسي استدلال ارتباط آيه به زمان ظهور
    پايه‌هاي استدلال اثبات ارتباط آيه به زمان ظهور عبارتند از:
    1-2. استناد به روايات
    همان‌گونه که ملاحظه شد، ديدگاه دوم و سوم براي اثبات اينکه ضمير «موته» به حضرت عيسي باز‌گردد، به رواياتي استناد کرده‌اند. اشکال اساسي اين روايات آن است که ديدگاه اول که در مقابل اين دو ديدگاه است، نيز براي اثبات مدعاي خود (يعني بازگشت ضمير «موته» به اهل کتاب) به رواياتي استناد کرده است؛ به اين معنا که اين دو دسته روايات دو ديدگاه متفاوت را اثبات مي‌کنند. بنابراين روايات مذکور روايات معارض دارد؛ چون ديدگاه برگزيده ثابت خواهد کرد که سياق آيات قرآن با ديدگاه اول موافق است. بنابراين روايات مرتبط با ديدگاه دوم و سوم کنار گذاشته مي‌شود.
    اشکال ديگر اينکه در روايتي که اهل‌سنت از ابوهريره نقل کرده‌اند، تطبيق نهايي که روايت را به آيه مذکور مرتبط مي‌کند، ظاهراً از خود ابوهريره است و حديث نبوي نيست. ازاین‌رو روايت مزبور که مستند برخي از مفسران قرار گرفته بود، قابل استناد نيست و بايد کنار گذاشته شود.
    اشکال مهم ديگر اينکه اين روايات با آيات قرآن نيز ناسازگارند. برداشت علامه طباطبائي از روايات اين بود که «آنان كه روز نزول حضرت عيسي را درك مى‏كنند، يا به اضطرار و يا به اختيار به وى ايمان مى‏آورند». اين «اضطرار» چون در مقابل اختيار قرار گرفته، به معناي «اجبار» است، در حالي ‌که ثابت خواهد شد که برخي از يهوديان و مسيحيان مطابق آيات قرآن (بقره: 113؛ آل‌عمران: 55؛ مائده: 48؛ انعام: 164؛ هود: 118؛ نحل: 92؛ نحل: 124؛ حج: 69؛ سجده: 25؛ جاثيه: 17)، تا قیامت بر دين خود باقي خواهند ماند که به اين معناست که تا قيامت براي اهل کتاب ايمان اجباري و اضطراري قابل تصور نيست.
    اشکال ديدگاه سوم در استناد به روايتي که مطرح شده اين است که با توجه به تصريح روايت به خارج شدن روح يهودي و مسيحي، به يقين مراد از «موته» در آيه را مرگ اهل کتاب تفسير مي‌کند، نه مرگ حضرت عيسي و اين همان ديدگاه اول است. عبارت «اما آنگاه که زمان نزول حضرت عيسي شد، زندگان ايشان مانند مردگانشان به آن حضرت ايمان مي‌آورند» تفسير آيه نيست؛ زیرا هيچ اشاره‌اي به مرگ حضرت عيسي نمي‌کند تا تأييدي بر اين باشد که ضمير «موته» به حضرت عيسي اشاره دارد.
    افزون بر اين، تشبيه ايمان زندگان به ايمان مردگان، بر ايمان اجباري و اضطراريِ زندگان از اهل کتاب در زمان ظهور دلالت دارد که اين با ديدگاه قرآن ناسازگار است. پس اگر نگوييم: روايت بايد کنار گذاشته شود، دست‌کم اين قسمت از روايت قابل قبول نيست. شاهد اين مطلب آن است که همين روايت را طرفداران ديدگاه اول نيز به عنوان شاهد ديدگاه خود آورده‌اند. ازاين‌رو اين روايت نمي‌تواند مؤيد ديدگاه سوم باشد، بلکه مؤيد ديدگاه نخست است.
    اشکال ديگر اين روايت آن است که رواي مي‌گويد: من اين تفسير را از ام‌سلمه گرفته‌ام و بيان نمي‌کند که ام‌سلمه آن را از پيامبر شنيده است يا نه؛ يعني روايت به معصوم نمي‌رسد.
    2-2. زنده بودن حضرت عيسي
    اين پايه از استدلال در بحث از ديدگاه برگزيده بررسي خواهد شد.
    3-2. ظاهر آيه شريفه
    اين ديدگاه نيز به علت سياق آيات، قابل ترديد است که در بيان ديدگاه برگزيده، مرجع اين ضماير بررسي خواهد گردید.
    4-2. عدم عموميت آيه
    کساني ‌که آيه را به عصر ظهور مرتبط مي‌سازند بايد به نحوي عموميت آيه نسبت به همه اهل کتاب را رد کنند؛ زيرا بسياري از اهل کتاب پيش از ظهور زندگي کرده‌اند. بنابراين براي تثبيت عدم عموميت آيه بيان کرده‌اند که اگر تعبيرِ «وإن من اهل الکتاب...» را ناظر به عموم اهل کتاب بدانيم، بايد اهل کتابِ پيش از ولادت حضرت عيسي را نيز دربر گيرد. چنين مطلبي ظاهراً، نه مفهوم صحيحی دارد و نه در جايي مطرح شده است.
    افزون بر اين، با توجه به ذيل آيۀ «وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً» اهل کتاب مذکور در آغاز آيه، تعبيري عام نيست و بايد به اهل کتابي که حضور عادي و مادي حضرت عيسي را درک خواهند نمود، تخصيص داده شود؛ زیرا:
    اولاً، به نظر مي‌رسد مفهوم «شهادت» بر انسان‌ها با حضور مادي ميان آنان و ارائۀ الگويي الهي و اتمام حجت براي ايشان ملازم است. دليل اين مدعا آن است که قرآن شاهدان هر امت را از ميان خود ايشان مي‌داند.
    ثانياً، در سورة «مائده» به صورتي روشن، شهادت حضرت عيسي را ناظر به افرادي مي‌داند که دوران حضور عادي آن حضرت را درک کرده‌اند. بنابراين ضمير در «موته» ناظر بر حضرت عيسي است که در نتيجه مفهوم آيه چنين خواهد بود که پيش از رحلت حضرت عيسي در آخرالزمان همۀ اهل کتاب موجود در آن زمان به آن حضرت ايمان خواهند آورد و اين مفهوم ظاهراً متضمن آن است که پس از اين رخداد، ديگر يهودي وجود نخواهد داشت (رضايي کهنمويي، 1391؛ کامياب و نجارزادگان، 1397؛ توسلي‌خواه و ايزدخواه، ١٤٠٠).
    اما روشن است که اهل کتابِ پيش از واقعه رفع حضرت عيسي تخصصاً خارج از این شمول هستند و عموميت آيه شامل همه اهل کتابي می‌شود که حين و پس از واقعه به صليب کشيده شدن کسي به جاي حضرت عيسي و عروج حضرت عيسي بوده‌اند. اين کاملاً روشن است که ايمان به هر چيزي پس از به وجود آمدن آن چيز معنا دارد. آيا مي‌توان از کساني ‌که پيش از حضرت رسول اکرم زندگي مي‌کردند انتظار داشت که به ايشان ايمان ‌آورند؟ انتظار ايمان از مردمي که پيش از بعثت ايشان بودند، شايسته نيست. در اينجا نيز از همه اهل کتاب مي‌توان انتظار داشت که به عدم قتل و تصليب و رفع حضرت عيسي ايمان بياورند. ظاهر آيه نيز عموميت را مي‌رساند و هيچ قرينه درون‌متني و برون‌متني آن را تخصيص نمي‌زند. بنابراين با اين اشکال نمي‌توان عموميت آيه را نسبت به همه اهل کتاب رد کرد.
    درباره عدم عموميت فقره پاياني آيه نيز اگر به متعلق شهادت دقت شود، اين آيه از عموميت نمي‌افتد. درباره آيه‌اي که محل بحث است، اگر ما ضمير را به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي بازگردانيم که ديدگاه برگزيده است، در اين صورت نيازي به حضور حضرت عيسي در ميان اهل کتاب نيست؛ زيرا محتواي شهادت ايشان نفي قتل و تصليب است که در ارتباط با خود ايشان است. بنابراين همه اهل کتاب بر اين باور و ايمان هستند که حضرت عيسي به صليب رفته و کشته شده، ولي خود حضرت عيسي شهادت مي‌دهد که او نه کشته شده و نه به صليب رفته و اين مطلب گواهي عليه باور اهل کتاب است و معنا دارد که همه اهل کتابِ پس از واقعه تصليب را دربر گيرد؛ يعني همه اهل کتاب پس از واقعه تصليب، ايمان دارند که حضرت عيسي به صليب رفته و کشته شده است؛ ولي روز قيامت خود حضرت عيسي عليه همه آنان شهادت خواهد داد که او به صليب نرفته و کشته نشده است. افزون بر اين، ملاحظه شد که علامه طباطبائي و موسوي سبزواري عموميت صدر و ذيل آيه را تثبيت كرده‌اند.
    3. ديدگاه برگزيده
    با توجه به بررسي پايه‌هاي استدلال کساني ‌که آيه را به عصر ظهور ربط مي‌دهند و نقد ديدگاه‌هاي آنان، و با توجه به عام بودن تعبير آيه و با ترديد در زنده بودن حضرت عيسي و نيز عدم اجبار به ايمان آوردن همه اهل کتاب در زمان ظهور، ثابت خواهد شد که اين آيه ارتباطي با عصر ظهور ندارد و ايمان مدنظر آيه ايمان همه اهل کتاب هنگام احتضارِ هريک از آنان به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي خواهد بود.
    1-3. افاده عموم نکره در سياق نفي
    همه تفاسير و ترجمه‌هاي قرآن، نکره در سياق نفي را به «عموم» ترجمه کرده‌اند که در ادامه، به برخي از تفاسير و ترجمه‌ها اشاره خواهد شد. در همين آيه محل بحث، تعبير «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ» را «هيچ‌كس از اهل كتاب نيست» ترجمه کرده‌اند (مکارم شیرازی، 1382، ج ‏1، ص 474؛ صادقي تهراني، 1388، ج ‏1، ص 470). در آيه 58 سورة‌ «اسراء»، تعبير «وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ» به «و هيچ آبادى در روى زمين نيست» (مکارم شیرازی، 1382، ج ‏2، ص 649‏) و «و هيچ قريه‏اى [مجتمعى از مكلفان‏] نيست» (صادقي، 1388، ج ‏3، ص 145) ترجمه شده است. آيات «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر: 21) و «إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا» (مريم: 93) نيز همين معنا را افاده مي‌کنند.
    2-3. مراد از توفي حضرت عيسي
    يکي ديگر از پايه‌هاي استدلال مرتبط کردنِ آيه به عصر ظهور، زنده بودن حضرت عيسي است که به نظر مي‌رسد به علت اختلاف ديدگاه‌هاي مفسران، نتوان به قطعيت بر آن تکيه کرد. مفسران درباره توفي حضرت عيسي آراء مختلفي دارند که عبارتند از: قرب معنوي و بي‌نيازي از لوازم جسماني، غيبت از مردم، مرگ، خواب و رفع به آسمان به صورت زنده با جسم و روح (روحي برندق و صفري، 1395).
    ملاحظه مي‌شود که مرگ طبيعي نيز يکي از ديدگاه‌هايي است که در ميان مفسران طرفدار دارد. برخي از محققان با ايجاد ترديد در کيفيت رفع که آيا فقط رفع معنوي بوده يا اينکه بدن لطيف شده و روح با اين جسم لطيف بالابرده شده است؟ بيان مي‌کند که هر دو وجه ممکن است، به‌ويژه درباره حضرت مسيح که از ابتدا جسمي ممتاز و لطيف داشته است. حقيقت «توفي» گرفتن کامل است و آن به هر معنايي باشد درباره حضرت عيسي صادق است. بنابراين «توفي» در اينجا به لطيف کردن جسم و تصفيه بدن حضرت عيسي بوده و پس از آن از دنيا منتقل شده است (مصطفوي، 1368، ج ‏4، ص 184ـ185).
    اين اختلاف ديدگاه مفسران موجب مي‌شود که ما نتوانيم به‌طور قطع بر زنده بودن حضرت عيسي اصرار بورزیم. آنان ‌که يکي از مقدمات استدلال خود را زنده بودن حضرت عيسي قرار داده‌ و براساس آن بيان کرده‌اند که در زمان ظهور حضرت عيسي همه اهل کتاب بی‌استثنا به حضرت عيسي ايمان مي‌آورند، با اين ترديد، استدلال آنان قابل قبول نيست، به دليل قاعده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال».
    اما نگارندگان بر آن هستند که درباره حضرت عيسي همان معناي متبادر، يعني موت طبيعي صحيح است. با بررسي کاربردهاي مشتقات «توفي» در آيات قرآن روشن مي‌شود که اين کلمه در قرآن فقط درباره مرگ، خواب و پاداش عمل به‌کار رفته است و کاربرد ديگري ندارد و در لغت عربي نيز همين‌گونه است و کاربرد چهارمي ندارد. آيات مربوط به ‌کاربرد مرگ عبارتند از: بقره: 234و240؛ آل‌عمران: 193؛ نساء: 15؛ نساء: 97؛ انعام: 61؛ اعراف: 37؛ اعراف: 126؛ انفال: 50؛ يونس: 46؛ يونس: 104؛ يوسف: 101؛ رعد: 40؛ غافر: 77؛ نحل: 28و32و70؛ حج: 5؛ غافر: 67؛ سجده: 11؛ زمر: 42؛ محمد: 27؛ آياتي که اشاره به خواب دارند عبارتند از: «وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ» (انعام: 60) و «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا» (زمر: 42)؛ و آياتي که اشاره به پاداش عمل دارند نيز عبارتند از: «ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ» (بقره: 281؛ آل‌عمران: 161)؛ «كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (آل‌عمران: 185) و «وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ» (نحل: 111).
    در جايي که «توفي» براي پاداش عمل به‌کار مي‌رود، پس از آن «ما کسبت»، «ما عملت» يا «اجورکم» آمده است، ولي درباره مرگ يا خواب، ضماير مرتبط به اشخاص پس از اين ماده به‌کار رفته است. بنابراين دو کاربردي که براي حضرت عيسي به‌کار رفته، يعني «مُتَوَفِّيكَ» (آل‌عمران: 55) و «تَوَفَّيْتَنِي» (مائده: 117) از سنخ پاداش عمل نيست و چون بديهي است که اين دو آيه به خواب نيز اشاره ندارند، تنها وجهي که باقي مي‌ماند اين است که حضرت عيسي به مرگ طبيعي از دنيا رفته است. پس آيات 157و158 سورة «نساء» درصدد است بيان کند که حضرت عيسي کشته نشده و به صليب کشيده نشده است، ولي نفي نمي‌کند که به مرگ طبيعي از دنيا رفته باشد. بنابراين حضرت عيسي زنده نيست و حياتي شبيه امام زمان ندارد.
    افزون بر اين، نزول حضرت عيسي از آسمان در روايات فريقين مطرح شده است. شيخ حرعاملي از چند طريق از شيعه و سنى روايت مى‏كند كه حضرت عيسى به زمين بازمى‏گردد و پشت سر حضرت مهدى نماز مي‌گزارد (حرعاملى، 1362، ص 334ـ335). اين تعابير نشان مي‌دهد که حضرت عيسي در آسمان است، نه مثل حضرت مهدي در زمين، و اين احتمال تقويت مي‌شود که حضرت عيسي به مرگ طبيعي از دنيا رفته باشد.
    در شب معراج نيز حضرت رسول اکرم در آسمان دوم حضرت يحيي و عيسي را دیدند (قمي، 1363، ج ‏2، ص 8) که نظير روايت قبلي اين احتمال را تقويت مي‌کند که حضرت عيسي مانند ساير پيامبراني که حضرت رسول اکرم در آسمان‌هاي متعدد در شب معراج مشاهده کردند، از اين دنيا رفته است.
    3-3. بررسي ايمان همه اهل کتاب در زمان ظهور
    کساني‌که ديدگاه دوم يا سوم را اختيار کرده‌اند بر اين باورند که در زمان ظهور، همه اهل کتاب به حضرت عيسي ايمان مي‌آورند. در ادامه، امکان اين موضوع را با ارائه سه شاهد قرآني و روايي بررسي خواهيم کرد:
    1-3-3. باقي بودن اختلاف ميان پيروان اديان تا روز قيامت از ديدگاه قرآن
    آيات قرآن در موارد متعدد بيان مي‌کنند که اختلاف ميان انسان‌ها از بين نخواهد رفت تا اينکه خداوند آن را در روز قيامت داوري کند (بقره: 113؛ آل‌عمران: 55؛ مائده: 48؛ انعام: 164؛ هود: 118؛ نحل: 92؛ نحل: 124؛ حج: 69؛ سجده: 25؛ جاثيه: 17).
    برخي از اين آيات، به‌ويژه آيه 48 سورة «مائده» پس از آياتي آمده که از يهوديان و مسيحيان و مسلمانان سخن گفته و بيان کرده است که «لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا وَ لَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم». اين قسمت از آيه 48 که پيش از قسمت محل بحث است، نشان مي‌دهد که هرکدام از يهوديت، مسيحيت و اسلام شريعت خود را دارند و اگر خدا مي‌خواست اين سه را امت واحد قرار مي‌داد، ولي اين کار را نکرد. در ادامه با تعبير «إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» بيان مي‌کند که خداوند درباره اختلاف ميان اين سه، روز قيامت قضاوت خواهد کرد.
    با توجه به اين آيات روشن است که هيچ‌گاه همه اهل کتاب ايمان اختياري به اسلام و قرآن نخواهند آورد که شامل همين نکته قرآني، يعني اختلاف در کشته‌شدن و به صليب رفتن حضرت عيسي نيز هست و دست از باور خود برنخواهند داشت.
    2-3-3. سيره حضرت مهدي شبيه سيره حضرت رسول
    رواياتي بر اين موضوع دلالت دارد که امام زمان سيره حضرت رسول اکرم و حضرت علي را دارند.
    سَأَلْتُهُ عَنْ سِيرَةِ الْمَهْدِيِ‏ كَيْفَ سِيرَتُهُ؟ فَقَالَ: «يَصْنَعُ كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ، يَهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ أَمْرَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ يَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِيداً» (ابن‌ أبي‌زينب، 1397ق، ص 231ـ233).
    درست است که در اين روايت به سيره امام مهدي در برخورد با اهل کتاب اشاره نشده است، ولي «اثبات شیء نفي ماعداه نمي‌کند». بنابراين سيره حضرت مهدي به صورت کلي و در تمام موارد، شبيه سيره حضرت رسول خدا است.
    ممکن است گفته شود: از تعبير «يَهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ» مي‌توان برداشت کرد که حضرت مهدي يهوديت و مسيحيت را از بين خواهد برد. در جواب بايد گفت: در ادامه همين روايت، اين ويران کردن را به جاهليت و بت‌پرستي گره زده است و از اين تعبير روشن مي‌شود که حضرت مهدي شبيه حضرت رسول اکرم جاهليت امروزی و بازگشت به شرک و امثال آن را از بين خواهد برد.
    در روايتي ديگر آمده است: «وَ أَنْ يَسِيرَ فِيهِمْ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِعِلْمِه‏» (فتال نيشابوري، 1375، ج ‏2، ص 265) که به صورت کلي سيره امام زمان را همان سيره حضرت رسول خدا مي‌داند.
    همچنين در روايتي ديگر سيره امام مهدي شبيه سيره حضرت علي بيان شده است: «أَنَّ قَائِمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ إِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيَابَ عَلِيٍّ وَ سَارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ» (کليني، 1407ق، ج 1، ص 411).
    از سيره حکومتي رسول خدا و حضرت علي جزيه گرفتن از اهل کتاب بوده است و هيچ‌گاه رسول اکرم و علي با وجود داشتن حکومت، آنان را مجبور به پذيرش اسلام نفرمودند. ازاین‌رو اين احتمال تقويت مي‌شود که حضرت امام مهدي نيز اهل کتاب را به مسلمان شدن مجبور نخواهد فرمود. اين احتمال مؤيد قرآني نيز دارد که پيش از اين بيان شد و آن باقي ماندن اهل کتاب تا قيامت است.
    روايتي ديگر اين احتمال را تقويت مي‌کند و آن اينکه حضرت مهدي براي اهل کتاب با کتاب خودشان قضاوت مي‌کند و ساختار فعل آن نيز مضارع است و استمرار را مي‌رساند: «يَحْكُمُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِالْإِنْجِيلِ» (ابن ‌أبي‌زينب، 1397ق، ص 237؛ فيض كاشانى، 1371، ص 275). با وجود آنکه حضرت مهدی حکومت را به‌دست خواهند گرفت، ولي اهل کتاب وجود دارند و حضرت با کتاب خودشان در ميان آنان قضاوت خواهد کرد. اين روايت نيز مانند روايت پيشين تأييد قرآني دارد، كه بيان آن گذشت.
    3-3-3. قاعده عقلي و قرآني «لا اکراه في الدين»
    قرآن در برخي آيات خود تعابيري دارد که اشاره صريح به قاعده عقلي «لا اکراه في الدين» (بقره: 256) می‌کند: «أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ» (هود: 28)؛ آيا ما [بايد] شما را در حالى كه بدان اكراه داريد، به آن وادار كنيم؟ «وَ لَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَ فَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ» (يونس: 99)؛ و اگر پروردگار تو مى‏خواست قطعاً هر كه در زمين است، همه آنها يكسر ايمان مى‏آوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مى‏كنى كه بگروند؟
    اين آيات نشان مي‌دهند که خداوند قصد ندارد به اجبار و اکراه مردم را متدين به ديني کند. امام مهدي نيز همين رويکرد عقلي و قرآني را اجرا خواهند کرد و کسي را به باور و اعتقادي اجبار نخواهند فرمود.
    ممکن است اشکال شود که اين آيات با آيات کشتن مشرکان و آيات جهاد قابل جمع نيست؟ تفسير نمونه اين‌گونه پاسخ داده است که اصولاً اسلام در سه جا به قدرت نظامى توسل مى‏جسته است:
    1. در خصوص محو آثار بت‌پرستى؛ زيرا از نظر اسلام بت‌پرستى دين و آيين نيست، بلكه انحراف، بيمارى و خرافه است و هرگز نبايد اجازه داد جمعى در يك مسير صددرصد غلط و خرافى پيش روند و به سقوط كشانده شوند. ازاین‌رو اسلام بت‌پرستان را از راه تبليغ به سوى توحيد دعوت كرد و چون مقاومت نمودند، به زور متوسل شد؛ بتخانه‏ها را در هم كوبيد و از هر‌گونه تظاهرى به نام بت و بت‌پرستى جلوگيرى كرد تا آن بكلى ريشه‌كن شود. بنابراين هيچ‌گونه تباين و تضادى بين آيه محل بحث و اين آيات نيست تا سخن از نسخ پيش آيد.
    2. در برابر كسانى كه نقشه نابودى و حمله به مسلمانان را مى‏كشند دستور جهاد دفاعى و توسل به قدرت نظامى داده شده است و شايد بيشتر جنگ‌هاى اسلامى در زمان پيامبر از همين قبيل باشد.
    3. براى كسب آزادى در تبليغ؛ زيرا هر آيينى حق دارد به‌طور آزاد و به صورت منطقى خود را معرفى كند و اگر كسانى مانع اين كار شوند، مى‏تواند با توسل به زور اين حق را به‌دست آورد (مکارم شيرازي و همكاران، 1371، ج ‏2، ص 283).
    با توجه به اينکه آيه محل بحث عموميت دارد و با توجه به اينکه نمي‌توان به‌طور يقيني گفت که حضرت عيسي مانند امام زمان زنده است، بلکه احتمال اينکه به مرگ طبيعي از دنيا رفته باشد، بسيار قوي است و با توجه به اينکه ثابت شد که اهل کتاب تا قيامت حضور دارند و در عصر ظهور مجبور به مسلمان شدن نمي‌شوند، بنابراين ديدگاه دوم و سوم رد مي‌شود.
    در ادامه، ديدگاه اول با تقريري که در پي خواهد آمد، ديدگاه برگزيده معرفي خواهد شد که ثابت خواهد کرد آيه ارتباطي به عصر ظهور ندارد.
    4-3. ايمان همه اهل کتاب به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي
    براي تثبيت ديدگاه برگزيده، بايد روشن شود که محل اختلاف ميان يهوديان، مسيحيان و مسلمانان در آيات موضوع بحث چيست؟ يهوديان و مسيحيان تصور کردند که حضرت عيسي به صليب کشيده و کشته شده است، ولي قرآن به صراحت قتل و صليب رفتن او را رد مي‌کند (نساء: ۱۵۷).
    ميشل توماس کشيش مسيحي در کتاب کلام مسيحي بيان مي‌کند که مطابق تعليم انجيل، حضرت عيسي مصلوب شد، روي صليب مرد و او را دفن کردند و پس از سه روز، خدا او را از مرگ برخيزاند (ميشل، 1381، ص 68).
    در انجيل مرقس آمده است که عيسي پس از رستاخيز، به آسمان رفت و دست راست پدر نشست (مرقس 16: 19). این حاکي از عروج حضرت عيسي بعد از تصليب و تدفين است. بنابراين مسيحيان بر اين باورند که پس از کشته شدن حضرت عيسي وي از قبر رستاخيز داشته و به آسمان رفته است، ولي مسلمانان بر اين باورند که وی بدون کشته شدن و بدون صليب رفتن، به آسمان برده شده است.
    پيش از اين گفته شد که صاحب تفسير فرقان بر اين باور است که ظاهر آيه با بازگشت ضمير هاء در «موته» به حضرت عيسي سازگار است؛ زيرا ضماير مفرد در کلمات «قتلوه، صلبوه، شبه، فيه، منه، رفعه، به و يکون» به حضرت عيسي بازمي‌گردد و بازگشت ضمير «قبل موته» به غير حضرت عيسي، خلاف ظاهر آيه است؛ اما اين باور قابل ترديد است؛ زیرا با سياق آيات ناسازگار است. با بررسي اين آيات درمي‌يابيم که هيچ اشاره‌اي به اختلاف در ايمانِ به خود حضرت عيسي نشده است.
    نيز بيان گردید که اختلاف اهل کتاب و مسلمانان در قتل و تصليب حضرت عيسي است. در آيه 157 سوره نساء سه بار کلمات مرتبط با قتل آمده است: اولي ادعاي قتل حضرت عيسي است: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ» و دومي و سومي نفي قتل حضرت عيسي است: «وَ مَاقَتَلُوهُ وَ مَاصَلَبُوهُ» و «وَ مَاقَتَلُوهُ يَقِيناً» که نشان مي‌دهد محور بحث اين مطلب است. در آيات پيشين و پسين اين آيات نيز هيچ قرينه‌اي نيست که بحث را به نفي الوهيت حضرت عيسي و تثليث و يا به ايمان به خود حضرت عيسي منصرف کند. بنابراين با تحليل آيات 157 و 159 و بررسي ضماير موجود در اين دو آيه و بررسي تطبيقي ضماير در آنها، به نظر مي‌رسد که بهتر بتوان آيه مذکور را تفسير کرد.
    دو ضمير هاء در عبارت «وَ مَاقَتَلُوهُ وَ مَاصَلَبُوهُ» در آيه 157 به حضرت عيسي بازمي‌گردد. ضمير مستتر «هو» در کلمه شُبِّهَ در عبارت «وَلکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» به قتل و تصليب بازمي‌گردد. ضماير هاء در «اخْتَلَفُوا فِيهِ»، «لَفِي شَکٍّ مِنْهُ» و «مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ» نيز به قتل و تصليب بازمي‌گردد؛ زيرا سخن از اختلاف در خود حضرت عيسي و شک در او نيست، بلکه بحث در کشته شدن يا کشته نشدن حضرت عيسي است. اما ضمير هاء در «وَ مَا قَتَلُوهُ يَقِيناً» به حضرت عيسي بازمي‌گردد.
    با توجه به اين توضيحات معناي آيه 157 چنين مي‌شود: «و گفتارشان که: "ما مسيح عيسي‌‌بن مريم، پيامبر خدا را کشتيم!" در حالي ‌که نه او را کشتند و نه بر دار آويختند، لیکن امر قتل و تصليب بر آنان مشتبه شد؛ و کساني‌ که در قتل و تصليب او اختلاف کردند، از قتل و تصليب او در شک هستند و علم به قتل و تصليب او ندارند و تنها از گمان پيروي مي‌کنند؛ و قطعاً او را نکشتند».
    چون اختلاف در قتل و تصليب است و به آن علم وجود ندارد و فقط شک و ظن مطرح است، در آيه 159 نيز سخن از ايمان به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي بايد مطرح باشد و معناي آيه اين‌گونه است: «و هيچ‌يک از اهل کتاب نيست، مگر اينکه پيش از مرگش به عدم قتل و تصليب ايمان مي‌آورد». طبق اين معني، در اين آيات اصلاً بحث بر سر ايمان به خود حضرت عيسي نيست و کشته نشدن و به صليب نرفتن و بالا برده شدن حضرت عيسي در آيات مطرح است. با توجه به سياق، ضماير مفرد در کلمات مذکور همگي به حضرت عيسي بازگشت ندارند و ضمير اخير نيز به عدم قتل و تصليب بازگشت دارد. بنابراین استدلال صاحب تفسير فرقان صحيح نيست.
    افزون بر سياق آيات که اجازه نمي‌دهد متعلق ايمان در آيه را حضرت عيسي در نظر بگيريم، چون اکثريت اهل کتاب مسيحيان هستند، بايد آنان از شمول آيه خارج شده و مراد از «اهل کتاب» فقط يهوديان باشند؛ زيرا مسيحيان همگي به حضرت عيسي ايمان دارند و معنا ندارد بيان شود که آنان به حضرت عيسي ايمان خواهند آورد. اما اگر متعلق ايمان را عدم قتل و تصليب بدانيم اين اشکال مرتفع خواهد شد.
    با توجه به اينکه متعلق ضمير هاء در «به» و در «موته» حضرت عيسي نيست، بايد توجه داشت که آيه مذکور هيچ ارتباطي با عصر ظهور ندارد. اين روايات هستند که اشاره به نزول حضرت عيسي در آخرالزمان دارند و ارتباط ايشان با عصر ظهور را ثابت مي‌کنند؛ زيرا با توجه به بيان سيره حضرت مهدي و اجبار نکردن به ايمان‌آوري و نيز با توجه به اينکه آيات اختلاف انسان‌ها را تا قيامت ادامه‌دار مي‌داند، اهل کتاب موجود در زمان بازگشت حضرت عيسي به زمين، مي‌توانند نسبت به عدم تصليب و کشته شدن او ترديد داشته باشند و آن را قبول نکنند؛ همچنان‌که يهوديان مي‌توانند به خود حضرت عيسي نيز ايمان نياورند.
    بنابراين با توجه به ظاهر آيه محل بحث که عموميت ايمان اهل کتاب را مي‌رساند و با توجه به قرائن موجود در آيات پيشين، تنها يک ديدگاه باقي مي‌ماند و آن ديدگاه اول است که ضمير «هاء» در «موته» به يکي از اهل کتاب بازمي‌گردد که شامل يهوديان و مسيحيان است، با اين تفاوت که ضمير «هاء» در «ليؤمنن به» به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي بازمي‌گردد. اين ايمان نيز مي‌تواند اضطراري یا اختياري باشد؛ به اين معنا که محدوده زماني ايمان اهل کتاب به عدم قتل و تصليب، عمر هریک از اهل کتاب است. اگر در حالت اختياري به آن ايمان آورده باشند ايمان اختياري است، وگرنه هنگام مرگ، به يقين ايمان اضطراري خواهند آورد؛ زيرا آيه تعبير «قبل موته» دارد و اين تعبير منحصر به حالت احتضار نيست.
    يهوديان و مسيحيان حاضر در زمان حضرت عيسي نيز به اين مطلب، يا ايمان اختياري داشتند و يا اينکه هنگام مرگ ايمان اضطراري بي‌فايده براي آنان رقم خورده است. در زمان نزول قرآن نيز همين حالت قابل تصور است. برخي از اهل کتاب با قبول اسلام، ايمان اختياري به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي داشتند و آنان که نپذيرفتند در هنگام مرگ ايمان اضطراري داشته‌اند. در زمان ظهور امام مهدي و پس از آن تا روز قيامت نيز همين حالت، قابل تصور است.
    5-3. ثمره بيان ايمان اضطراري
    ممکن است کسي بگويد: قرآن از مطرح کردن چنين ايماني چه قصدي دارد و چه هدفي را دنبال مي‌کند؟ و ممکن است چنين چيزي بي‌فايده تلقي شود. در پاسخ گفته مي‌شود:
    اين پرسش به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي نيز بازمي‌گردد؛ به اين معني که مسلمانان با بيان قرآن، آن را مي‌پذيرند و فايده عملي براي آنان ندارد و يهوديان و مسيحيان نيز آن را نمي‌پذيرند؛ پس قرآن براي چه هدفي آن را بيان کرده است؟ درباره آيه 159 و ايمان اضطراري اهل کتاب ـ همان‌گونه که برخي از مفسران تذکر داده‌اند ـ اين ثمره قابل بيان است که اين بيان تهديدي براي اهل کتاب است تا آنان پيش از مرگ، ايمان خود را تصحيح کنند و با اختيار به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي ايمان بياورند. قرآن در آيات خود، نمونه‌هايي از اين نوع برخورد را دارد؛ مانند بيان ايمان فرعون هنگام غرق شدن (يونس: 90و91) و آياتي که به ايمان محتضر اشاره دارد که براي او نفعي ندارد (انعام: 158).
    برخي در ضمن بيان ديدگاه اول، آن را وعيدي شمرده‌اند بر اهل کتاب که آنان را بر معالجه ايمانشان تحريک کند، پيش از آنکه به ايمان اضطراري دچار شوند و سودي به حالشان نداشته باشد (كاشانى، 1340، ج‏ 2، ص 190ـ193).
    شايد پاسخ اصلي اين باشد که قرآن خود را «تبيان» (نحل: 89) و «مهيمن» بر کتاب مقدس (مائده: 48) معرفي کرده و در جايي فرموده است: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» (نمل: 76)؛ بى‏گمان اين قرآن بر فرزندان اسرائيل بيشتر آنچه را كه آنان درباره‏اش اختلاف دارند، حكايت مى‏كند. در آيه 157 سورة «نساء» نیز تصريح مي‌کند که اهل کتاب در قتل و تصليب حضرت عيسي اختلاف دارند.
    در جايي ديگر هم که به همين واقعه عدم قتل و تصليب و بالا بردن حضرت عيسي اشاره مي‌کند، در پايان به وجود اختلاف درباره آن اشاره مي‌نماید: «[ياد كن] هنگامى را كه خدا گفت: اى عيسى، من تو را برگرفته، به سوى خويش بالا مى‏برم... آنگاه فرجام شما به سوى من است. پس در آنچه بر سر آن اختلاف مى‏كرديد ميان شما داورى خواهم كرد» (آل‌عمران: 55).
    بنابراين يکي از رسالت‌هاي قرآن بيان مطالب اختلافي اهل کتاب است که فوايد هدايتي دارد و يکي از آن موارد اين است که برخي از اهل کتاب با تأمل در اين مطالب، هدايت می‌شوند و ايمان اختياري پيدا مي‌کنند و يا اينکه برخي از روي ترس ايمان می‌آورند و ايمان اضطراري دارند. شايد سرّ اينکه آيه با تأکيد فراوان و با تعبير «ليؤمننّ» مؤکد به لام و نون مثقله آمده، براي همين است که خواننده قرآن از اهل کتاب به خود آيد و هدايت شود و ايمان اختياري به ‌دست آورد، نه اضطراري.
    نتيجه‌گيري
    در اين آيات اختلاف بر سر قتل و تصليب حضرت عيسي است؛ زيرا اهل کتاب بر اين باورند که حضرت عيسي به صليب رفته و کشته شده است، ولي قرآن با نفي اين اعتقاد و با توجه به بيان سيره حضرت مهدي که اجبار نکردن اهل کتاب به ايمان است و نيز با توجه اينکه آياتْ اختلاف انسان‌ها را تا قيامت ادامه‌دار مي‌داند، اشاره دارد که اهل کتاب موجود در زمان بازگشت حضرت عيسي به زمين، مي‌توانند نسبت به عدم تصليب و کشته شدن او ترديد داشته باشند و آن را نپذیرند؛ همچنان‌که مي‌توانند به خود ايشان نيز ايمان نياورند.
    بنابراين با توجه به ظاهر آيه محل بحث که عموميت ايمان اهل کتاب را مي‌رساند و با توجه به قرائن موجود در آيات پيشين، تنها يک ديدگاه باقي مي‌ماند و آن اين است که ضمير «هاء» در «موته» به هریک از اهل کتاب بازمي‌گردد، با اين تفاوت که ضمير هاء در «ليؤمنن به» به عدم قتل و تصليب حضرت عيسي بازمي‌گردد. اين ايمان مي‌تواند اضطراري و اختياري باشد؛ يعني هرکدام از اهل کتاب پيش از مرگش، اختياري، وگرنه اضطراري به عدم قتل و صليب رفتن حضرت عيسي ايمان خواهد آورد.
    نکته ديگر اينکه در آيات مذکور هيچ قرينه‌اي وجود ندارد که اين آيه مرتبط با عصر ظهور باشد.
     
     

    References: 
    • قرآن کریم، ترجمة ناصر مکارم شیرازی.
    • کتاب مقدس، ترجمه قدیم، انتشارات ایلام.
    • آل‏غازى، عبدالقادر، 1382ق، بیان المعانى‏، دمشق، مطبعة الترقی.
    • آلوسى، محمود‌بن عبدالله، 1415ق، روح المعانی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
    • ابن أبی‌زینب، محمد‌بن ابراهیم، 1397ق، الغیبة للنعمانی، تهران، صدوق.
    • ابن‌سلیمان، مقاتل، 1423ق، تفسیر مقاتل‌بن سلیمان، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
    • ابن‌شهر آشوب مازندرانی، محمدبن علی، 1369ق، متشابه القرآن و مختلفه، قم، بیدار.
    • ابن‏عاشور، محمدطاهر، 1420ق، تفسیر التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی‏.
    • ابن‌عجیبه، احمد‌بن محمد، 1419ق، البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، قاهره، حسن عباس زکی.
    • ابن‏کثیر، اسماعیل‌بن عمر، 1419ق، تفسیر القرآن العظیم، ‏بیروت، دارالکتب العلمیه.
    • ابوالفتوح رازى، حسین‌بن على، 1408ق، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن‏، مشهد، آستان قدس رضوى.
    • امیری قوام، محمد و فتح‌الله نجارزادگان، 1399، «بررسی تطبیقی تفسیر آیه 159 سوره مبارکه نساء از دیدگاه مفسران فریقین (با تأکید بر میزان دلالت بر نزول حضرت عیسی در عصر ظهور)»، مشرق موعود، ش 56، ص 149ـ162.
    • بحرانى، هاشم‌بن سلیمان، 1415ق، البرهان فی تفسیر القرآن‏، قم، مؤسسة بعثت.
    • بخاری، محمد‌بن اسماعیل، 1422ق، صحیح البخاری، قاهره، وزارة الاوقاف، المجلس الاعلى للشئون الاسلامیة، لجنة احیاء کتب السنه.
    • بیضاوی، عبدالله‌بن عمر، 1418ق، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
    • توسلی‌خواه، سعید و ابراهیم ایزدخواه، ١٤٠٠، «تفسیر تطبیقی آیه ١٥٩سورة نساء و ارتباط آن با نزول حضرت عیسی»، پژوهش‌های تفسیر تطبیقی، ش 13، ص ۸۳-۹۷.
    • جرجانى، حسین‌بن حسن، 1378، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان، تهران، دانشگاه تهران.
    • جوادی آملی، عبدالله، ۱۳۹۰، تسنیم، قم، اسراء.
    • حرعاملى، محمدبن حسن، 1362، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، تهران، نوید.
    • حقى برسوى، اسماعیل‌بن مصطفى، بی‌تا، تفسیر روح البیان‏، بیروت: دار الفکر
    • دروزه، محمد عزت، 1383ق، التفسیر الحدیث، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه.
    • رضایی کهنمویی، علی، 1391، «اجل یهود؛ پایان دنیا یا رجعت عیسی»، مشرق موعود، ش 22، ص 140ـ152.
    • روحی برندق، کاوس و علی صفری، 1395، «عروج حضرت عیسی؛ دیدگاه‌ها، چالش‌ها و رویکرد نو به مسئله»، پژوهش‌های قرآنی، ش 80، ص 134-153.
    • زمخشرى، محمود‌بن عمر، 1407ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل‏، بیروت، دارالکتاب العربی.‏
    • سمرقندی، نصربن محمد، 1416ق، بحر العلوم، بیروت، دارالفکر.
    • سید قطب، 1425ق، فى ظلال القرآن، ‏بیروت، دار الشروق‏.
    • سیوطی، عبدالرحمن‌بن ابى‏بکر، 1404ق، الدر المنثور فى التفسیر بالماثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشى نجفى.
    • شریف لاهیجى، محمد‌بن على، 1373، تفسیر شریف لاهیجى، تهران، دفتر نشر داد.
    • صادقى تهرانى، محمد، 1388، ترجمان فرقان: تفسیر مختصر قرآن کریم، قم، شکرانه.‏
    • صادقى تهرانى، محمد، 1406ق، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامی.‏
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1390ق، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
    • طبرسى، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن‏، تهران، ناصر خسرو.
    • طبری، محمدبن جریر، 1412ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة.
    • طیب، عبدالحسین، 1369، اطیب البیان فی تفسیر القرآن‏، تهران، اسلام.
    • عیاشی، محمد‌بن مسعود، 1380ق، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمیه.
    • فتال نیشابوری، محمد‌بن احمد، 1375، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، رضی.
    • فخررازی، محمد‌بن عمر، 1420ق، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
    • فضل‌الله، محمدحسین، 1419ق، من وحى القرآن‏، بیروت: دار الملاک.
    • فیض کاشانى، ملامحسن، 1371، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگى.
    • فیض کاشانى، ملامحسن، 1418ق، الأصفى فى تفسیر القرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
    • قاسمى، محمد جمال‌الدین، 1418ق، محاسن التأویل، بیروت، دار الکتب العلمیه.
    • قرشى، على‏اکبر، 1375، تفسیر احسن الحدیث،‏ چ دوم، تهران، بنیاد بعثت.
    • قرطبى، محمد‌بن احمد، 1364، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو.‏
    • قمى مشهدى، محمد‌بن محمدرضا، 1368، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب‏، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
    • قمی، علی‌بن ابراهیم، 1367، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب.
    • کاشانی، فتح‌الله‌بن شکرالله، 1340، منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
    • کامیاب، مسلم و فتح‌الله نجارزادگان، 1397، «بررسی تطبیقی آیه 159 سوره نساء از دیدگاه مفسران فریقین»، انتظار موعود، ش 61، ص 5-28.
    • کلینی، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
    • کوفی، فرات‌بن ابراهیم، 1410ق، تفسیر فرات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    • مراغى، احمد مصطفى، بی‌تا، تفسیر المراغى‏، بیروت: دار الفکر.
    • مصطفوی، حسن، 1368، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    • معرفت، محمد‌هادی، 1423ق، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، التمهید.
    • مغنیه، محمدجواد، 1424ق، التفسیر الکاشف، قم، دار الکتاب الإسلامی.
    • مکارم شیرازى، ناصر، 1382، برگزیده تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
    • مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، 1371، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
    • موسوى سبزوارى، عبدالاعلى، 1409ق، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، بی‌جا: دفتر سماحه آیت‌الله العظمى السبزوارى‏‏.
    • میبدى، احمد‌بن محمد، 1371، کشف الاسرار و عدة الابرار، چ پنجم، تهران، امیرکبیر.
    • میشل، توماس، 1381، کلام مسیحی، ترجمة حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
    • نخجوانى، نعمت‌الله‌بن محمود، 1999م، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابى للنشر.
    • نیشابورى، نظام‌الدین، 1416ق، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت، دار الکتب العلمیه.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقوی، حسین، الهی، عباس، رضائی مجیدپور، جعفر.(1402) تأملی در تفسیر آیه «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِننَّ‏ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» و ارتباط آن با عصر ظهور حضرت مهدی (عج). ، 16(2)، 83-100 https://doi.org/10.22034/qoranshenakht.2023.2020983

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین نقوی؛ عباس الهی؛ جعفر رضائی مجیدپور."تأملی در تفسیر آیه «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِننَّ‏ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» و ارتباط آن با عصر ظهور حضرت مهدی (عج)". ، 16، 2، 1402، 83-100

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقوی، حسین، الهی، عباس، رضائی مجیدپور، جعفر.(1402) 'تأملی در تفسیر آیه «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِننَّ‏ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» و ارتباط آن با عصر ظهور حضرت مهدی (عج)'، ، 16(2), pp. 83-100

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقوی، حسین، الهی، عباس، رضائی مجیدپور، جعفر. تأملی در تفسیر آیه «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِننَّ‏ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» و ارتباط آن با عصر ظهور حضرت مهدی (عج). ، 16, 1402؛ 16(2): 83-100