، سال شانزدهم، شماره دوم، پیاپی 31، پاییز و زمستان 1402، صفحات 63-82

    اعتبارسنجی روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در تفسیر قرآن کریم

    نویسندگان:
    ✍️ نفیسه مقیسه / دکترای تفسیر تطبیقی مؤسسه آموزش عالی بنت‌الهدی ـ جامعة المصطفی العالمیه / na.moghise@gmail.com
    علی فتحی / دانشیار گروه قرآن‎پژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
    سعید امیرکاوه نجف آبادی / استادیار گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه صدا و سیما / samirkave@gmail.com
    doi 10.22034/qoranshenakht.2023.2021723
    چکیده: 
    «تحلیل گفتمان انتقادی» فرکلاف روش تفسیری میان‌رشته‌ای است که هدف از آن دستیابی به ایدئولوژی پنهانی است که مشارکت‌کنندگان فعال گفتمان آن را به‌صورت طبیعی شده در گفتمان قرار داده‌اند. به این منظور مفسر در این روش با گذر از سه سطح «توصیف»، «تفسیر» و «تبیین»، به بررسی متن می‌پردازد. این روش تحلیلی در سال‌های اخیر با اقبال روزافزون برخی قرآن‌پژوهان مواجه شده است. ازاین‌رو بررسی روش «تحلیل گفتمان انتقادی» از نظر مبنا و اصول و کاربست آن به‌مثابه یک روش در تفسیر قرآن کریم ضروری به نظر می‌رسد. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی کاربست روش «تحلیل گفتمان انتقادی» در تفسیر قرآن پرداخته است. صرف‌نظر از مبانی و اصول، اجرای تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به‌مثابه یک روش برای تفسیر قرآن کریم با اشکالات متعددی روبه‌روست. مهم‌ترین اشکال روش «تحلیل گفتمان انتقادی» پذیرش نگاه فرکلاف به زبان، به‌عنوان یکی از اصول این روش است. در نگاه او ایدئولوژی ابزاری برای حکمرانی بر مردم و استیلای بر آنان بوده و فرکلاف همین معنا از ایدئولوژی را در روش انتقادی خود پذیرفته است. سایر اشکالات با کاوش و اجرای روش، مشخص می‌شوند. استفاده از مراحل گفتمان انتقادی برای دستیابی به موقعیت‌های محیطی با اشکالاتی (همچون نسبیت، واقعه‌انگاری متن، مرگ مؤلف، تاریخمندی متن و تکثر معنایی) روبه‌روست. بازتولید یک گفتمان از طریق روش مزبور موجب تغییر ساختاری گفتمان می‌شود. وجود تنها یکی از این اشکالات در هر روش تفسیری، استفاده از آن را برای تفسیر قرآن کریم ناممکن می‌سازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Validation of Fairclough’s "Critical Discourse Analysis" Method in the Interpretation of the Holy Quran
    Abstract: 
    Fairclough's "critical discourse analysis" is an interdisciplinary interpretive method whose purpose is to reach the hidden ideology that the active participants of the discourse have naturalized in the discourse. For this purpose, in this method, the commentator examines the text by going through the three levels of "description", "interpretation" and "explanation". In recent years, this analytical method has met with increasing favor of some Quranic scholars. Therefore, examining the method of "critical discourse analysis" in terms of its basis, principles, and application as a method in the interpretation of the Holy Quran seems necessary. Using the descriptive-analytical method, this article examines the application of the "critical discourse analysis" method in the interpretation of the Qur'an. Regardless of the foundations and principles, the implementation of Fairclough's critical discourse analysis as a method for interpreting the Holy Qur'an faces many problems. The most important shortcoming of the "critical discourse analysis" method is accepting Fairclough's view of language as one of the principles of this method. In his view, ideology is a tool to rule over people and conquer them, and Fairclough has accepted the same meaning of ideology in his critical method. Other problems are determined by exploring and implementing the method. Using the stages of critical discourse to reach the environmental situations is faced with problems (such as relativity, accidental nature of the text, death of the author, historicity of the text and semantic pluralism). Reproducing a discourse through the mentioned method causes a structural change of the discourse. The existence of only one of these problems in any interpretation method makes it impossible to use it for the interpretation of the Holy Quran.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    روش «تحليل گفتمان انتقادي» فرکلاف يکي از مطرح‌ترين رويکردهاي گفتماني است که امروزه در پژوهش‎هاي قرآني با اقبال برخي مواجه شده است. نورمن فرکلاف گفتمان را به‌مثابه مجموعه‌اي از سه عنصر مي‌داند: عمل اجتماعي، عمل گفتماني، و متن. «تحليل گفتمان انتقادي» داراي روشي توصيفي ـ تحليلي با گرايش «پساساختارانه» است و با واردکردن کلماتي همچون «قدرت»، «ايدئولوژي» و «اجتماع»، ظرفيت تحليلي گفتمان را افزايش داده است (يورگنسن و فيليپس، 1392، ص 120).
    ايدئولوژي در اين روش تنها در ساختارها نهفته نيست، بلکه در رويدادها و شرايط به‌وجود آمدن متن نيز نهفته است (فرکلاف، 2010، ص 163). آنچه اين روش بر آن تکيه کرده، پيوند ميان زبان و قدرت و چگونگي کاربرد زبان بر تسلط بعضي بر ديگران است (همان، ص 166).
    فرکلاف با تکيه ‌بر سنت مارکسيستي اروپايي و با استفاده از رابطه ديالکتيکي ميان ساختار و رويداد زبان‌شناسي سوسور، گفتمان را از تحليل متن فراتر برده و آن را به ‌صورت الگویي سه‌بعدي مطرح کرده است (کلانتري، 1391، ص 80)؛ الگویی که از سه سطح عمل اجتماعي (توليد متن)، عمل گفتماني (توزيع و مصرف) و متن تشکيل ‌شده است. براي تحليل هر گفتمان، نياز به تحليل هريک از اين سه بعد و روابط ميان آنها وجود دارد (فرکلاف، 2000، ص 30). مفاهيم پرکاربرد اين نظريه، «متن»، «کردار گفتماني» و «کردار اجتماعي» است که هريک از آنان وابستگي تنگاتنگ و پيوسته‌اي با قدرت و ايدئولوژي دارند (يورگنسن و فيليپس، 1392، ص 145).
    از سوي ديگر، واژه «تفسير» در نگاه عام به توضيح و شرح کتب علمي اختصاص دارد. در اصطلاح اختصاصي علوم قرآني، واژه «تفسير» به بيان معاني آيات قرآن کريم و کشف مقاصد و مداليل آن اطلاق مي‌شود (طباطبائي، 1390ق، ج 1، ص 20).
    دانش تفسير همانند هر دانش ديگري نيازمند اصول و قواعدي است که مفسر بر مبناي آن، به تفسير اقدام کند. اصول و قواعد تفسيري در گام نخست، تفسيري درست و روشمند را در پي دارد. در گام دوم، سبب کاهش چشمگير اختلافات و اشتباهات مي‌شود و سرانجام امکان ارزيابي تفاسير موجود را ممکن مي‌سازند. ازاين‌رو به‌کارگيري روش متقن و صحيح برای دستيابي به نتيجه تفسيري، ضروري است.
    در رابطه ‌با کاربست روش «تحليل گفتمان انتقادي» در تفسير قرآن، رعايت اصول و مباني تفسيري لازم است و چنانچه روشي با اصول و مباني تفسيري در تضاد باشد، براي دستيابي به معناي مفاهيم قرآني بايد روشي قاعده‌مند و اصولي را انتخاب کرد. ازاين‌رو قرآن‌پژوهان ‌بايد در انتخاب روش تفسيري خود، دقت لازم را داشته باشند. براي اين هدف، ابتدا بايد روش مزبور را به‌درستي شناخت، سپس به امکان‌سنجي کاربست آن در تفسير قرآن پرداخت.
    پژوهش حاضر به گونۀ «توصيفي ـ تحليلي»، درصدد بيان کاربست روش «تحليل گفتمان انتقادي» در تفسير قرآن است. در ادامه، ابتدا چيستي روش «تحليل گفتمان انتقادي» فرکلاف بيان گرديده، سپس به‌منظور اعتبارسنجي اين روش در تفسير قرآن کريم، با در نظر گرفتن مباني و اصول، مراحل اجرايي اين روش بررسی شده است.
    در دهه‌هاي اخير، آثاري در قالب مقاله، رساله و کتاب درباره روش «تحليل گفتمان انتقادی» با رويکرد ديني نوشته ‌شده است؛ همچون:
    ـ تحليل گفتمان‌کاوي انتقادي سوره آل‌عمران براساس نظريه نورمن فرکلاف (رحيمي، 1389). پايان‌نامه مذکور هدايت آيات سورة «آل‌عمران» را براساس روش فرکلاف تحلیل کرده است. نويسنده بی‌هيچ قيد و شرطي استفاده و امکان کاربست اين روش را در آيات قرآن کريم پذيرفته است.
    مقالة «تحليل گفتمان انتقادي در نهج‌البلاغه براساس تئوري فرکلاف» (محسني و پروین، 1394)؛
    مقالة‌ «گفتمان‌کاوي انتقادي سوره شمس براساس الگوي فرکلاف» (فلاح و رفيع‌پور، 1397)؛
    مقالة «بررسي قصه يوسف براساس نظريه تحليل گفتمان انتقادي نورمن فرکلاف» (حاجي‌زاده و فرهادي، 1397)؛
    تمام مقالات و پايان‌نامه‌هاي مذکور امکان استفاده از روش «تحليل گفتمان انتقادي» فرکلاف را در تفسير قرآن پيش‌فرض گرفته و با اين روش و بی‌توجه به امکان استفاده از اين روش در تفسير به پژوهش پرداخته‌اند. آنچه از ديد پژوهشگران در اين عرصه مغفول مانده، امکان‌سنجي و بررسي کارامدي اين روش تحليلي در تفسير قرآن کريم است. علي‌رغم انتقاداتي همچون نسبيت‌گرايي، ايدئولوژي حاکم بر روش، عدم تعين حيطه گفتماني از غيرگفتماني و مانند آن، اين روش به‌مثابه يک روش مطالعه ميان‌رشته‌اي توسط پژوهشگران معاصر براي تفسير قرآن کريم، به کار گرفته مي‏شود. اين همان مسئله‌اي است که سنجش کاربست اين روش مطالعاتي را ضروري مي‌سازد.
    بر اين پايه، مقاله حاضر در کاربست روش «تحليل گفتمان انتقادي» فرکلاف در تفسير قرآن کريم نوآورانه و اکتشافي است.
    1. تحليل گفتمان انتقادي
    «تحليل گفتمان» اصطلاحي نوآورانه است که در سده اخير وارد علم زبان‌شناسي شده است. تا قبل از آن گفت‌وگو و بيان جدي در رابطه‌ با تحليل گفتمان يافت نمي‌شود. با وجود جديد بودن، اين روش شاهد تغييرات و تحولات اساسي و کارکردهاي گوناگون است. شاخصه‌اي که رويکرد فرکلاف را نسبت به ساير رويکردهاي گفتمان انتقادي متمايز مي‌سازد، پرداخت يکسان متن و فرامتن است. پرداختن به يکي از آنها مانع درک صحيح متن مي‌شود. به اعتقاد فرکلاف، اين روش مي‌تواند کمبود چارچوب‌هاي تحليلي کارا را جبران کند (فرکلاف، 1397، ص 142). درواقع «تحليل گفتمان انتقادي» فرکلاف ريشه در سازه‎گرايي اجتماعي دارد و تنها به بررسي ساختار زبان نمي‌پردازد، بلکه به بررسي افراد و نهادهايي مي‌پردازد که شيوه‌هايي براي معناپردازي از متن دارند (مکاريک، 1383، ص 160).
    به ديگر سخن، «تحليل گفتمان انتقادي» قصد دارد به روشي نظام‌مند و با استفاده از الگوی سه‌بعدي، به کاوش در روابط نامعلوم بين متون وقايع و اعمال گفتماني و ساختارها، روابط فرايندهاي فرهنگي و اجتماعي در سطح گسترده بپردازد (فرکلاف، 1397، ص 132).
    هدف اصلي اين رويکرد، آشکار ساختن روابط قدرت و ايدئولوژي در ساختار زبان است. تجزيه‌ و تحليل، نحوه اثرگذاري و ارتباط متون بافت اجتماعي از جمله اهداف تفسيري اين روش هستند. اين روش تفسيري در سه سطح اجرا مي‎شود: توصيف، تفسير و تبيين.
    قبل از پرداختن به شيوه اجراي روش، ‌بايد به مهم‌ترين وجه افتراق ميان روش «تحليل گفتمان انتقادی» فرکلاف و تفسير قرآن کريم پرداخت.
    2. وجوه افتراق روش فرکلاف و تفسير قرآن
    1-2. نگاه به زبان
    اصلي‌ترين نقد به روش فرکلاف در نگاه وي به زبان نهفته است. از نظر وی زبان فرايندي اجتماعي و به‌مثابه يک کردار گفتماني، در لابه‌لاي روابط و فرايندهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي يک رويداد ارتباطي محصور شده است. کردار گفتماني ناظر بر ترکيب‌بندي گونه‌هاي گفتماني در يک نهاد اجتماعي است که به «نظم گفتماني» معروف است. اين رويداد ارتباطي مي‌تواند شامل هر نوع ارتباط زباني، متني و نشانه‌اي گردد (فرکلاف، 2006، ص 17).
    اين تفکر شامل چند مفهوم ضمني است:
    ـ زبان بخشي از جامعه است و خارج از آن نيست.
    ـ زبان فرايندي اجتماعي است.
    ـ زبان يک فرايند مشروط اجتماعي است؛ يعني مشروط به ساير بخش‌هاي غيرزباني جامعه است (فرکلاف، 1397، ص 22).
    به باور فرکلاف ارتباط زبان با کنش‏هاي گفتماني و اجتماعي يک ارتباط بيروني نيست، بلکه ارتباطي دروني است. وقتي زبان بخشي از جامعه دانسته شد، تمام پديده‌ها زبان‌شناسي ـ اجتماعي هستند؛ بدين‌معني که هرزمان و هرجا که مردم زبان را به‌کار مي‌گيرند (صحبت مي‌کنند، مي‌خوانند و مي‌نويسند)، تحت ‌تأثير جامعه و شرايط حاکم بر آن هستند. هرچند درون خانواده خود و به‌دور از اجتماع باشند، بازهم زبان را براساس قوانين اجتماعي خود به‌کار مي‌گيرند (آقاگل‌زاده و غياثيان، 1386).
    بر اين پايه، متن را نمي‌توان در خلأ فهم يا تحليل کرد. هر متني را بايد در شبکه ساير متون يا در بستر اجتماعي فهميد. بنابراين تحليل يک متن بر خصوصيات صوري آن (از قبيل کلمات، گرامر، نحو و انسجام جمله) ممکن نيست. هرچند همين خصوصيات مي‌تواند موجب شکل‌گيري گفتمان‌ها شود. آنچه سبب بازتوليد يک متن مي‌شود، توليد و مصرف آن در بستر اجتماع است. نتيجه آنکه محصور بودن زبان در روابط اجتماعي، ذاتي مفهوم گفتمان است. از همين‌رو زبانْ شکل مادي ايدئولوژي است که توسط آن دربر گرفته ‌شده است (فرکلاف، 1397، ص 84) و اين يعني زبان چيزي فراتر از صحبت کردن و نوشتن است. زبان اجتماعي مي‌تواند شيوه عمل، تعامل، ارزش‌گذاري، باورداشتن، احساس، لباس‌ها، نمادهاي غيرزباني، اشيا، ابزارها، زمان و مکان باشد (فاضلي، 1383).
    زبان نقشي اساسي در خلق حقيقت دارد و اين خلق در گفتمان‌ها شکل مي‌پذيرد. به همين سبب با تغيير و تحولات زباني که در اصل تغيير و تحول در ايدئولوژي نيز هست، گفتمان‌ها هم متغير مي‌شوند (بشير، 1399، ص 122). زبانْ کنش اجتماعي گفتمان است و به همين علت است که فرکلاف زبان را ايدئولوژي حاکم بر جامعه مي‌داند.
    فرکلاف زبان را به شيوه‌هاي گوناگون و در سطوح متنوعي دربردارنده ايدئولوژي مي‌داند. از نظر او تفاوتي ميان متون وجود ندارد و همه متون حاوي ايدئولوژي پنهان شده هستند (فرکلاف، 2006، ص 25ـ30). وي به تعريف گرامشي از ايدئولوژي علاقه‌مند است (همان، ص 19).
    «ايدئولوژي» به معناي مفهومي از جهان‌بيني است که به‌گونه‌اي ضمني و ناآشکار در هنر، قانون، فعاليت‌هاي اقتصادي و تمام نمودهاي زندگي فردي و جمعي نمودار مي‌شود (جهانگيري و بندرريگي‌زاده، 1392). همين ويژگي سبب مي‌شود تا ايدئولوژي نيز در ساختار قدرت، نقش بسزايي ايفا کند و زبان حامل آن است. در بهترين حالت، زبان مفاهيمي را انتقال مي‌دهد که قدرت، اجازه انتقال آن مفاهيم را مي‌دهد. زبان در عقيده فرکلاف نقشي فريبکارانه دارد. ازاين‌رو نياز به «تحليل گفتمان انتقادي» احساس مي‌شود تا بتواند مفاهيم پنهان‌ شده را رمزگشايي کند؛ عبارات دگرسان عبارات افراطي و حسن تعبيرها را بيابد و زبان را خالص و به‌دور از بازي قدرت و ايدئولوژي به مخاطب نشان دهد. عبارت «دگرسان» يعني: عبارت‌بندي مسلط و طبيعي شده به شيوه منظم (فرکلاف، 1397، ص 155).
    اين بازنويسي‌ها معمولاً در تقابل آگاهانه با عبارت‌بندي مخالفت‌جويانه هستند. عبارات افراطي و حسن تعبير در جايي به‌کار گرفته مي‌شود که گوينده در پي کم‌کردن بار معنايي منفي کلام است. ازاين‌رو با جايگزيني کلمات مأنوس‌تر از ارزش‌هاي منفي کلام مي‌کاهد (همان، ص 161).
    فرکلاف در تحليل متن، دو گونه عمل مي‌کند:
    اول. تحليل زبان‌شناختي متن که فراتر از تحليل سنتي است و افزون بر بررسي معمول، فراتر از جمله رفته و جنبه‌هاي گوناگون ساختار متون را تحليل مي‌کند. هدف از اين بررسي آن است که نشان دهد چگونه متون از نظام‌هاي زباني به شکل انتخابي بهره مي‌جويند.
    دوم. تحليل بينامتني است. در اين تحليل آنچه بررسي مي‌گردد، چگونگي وابستگي متون به جامعه و تاريخ است و هدف از آن نشان ‌دادن اين نکته است که چگونه متون از نظم‌هاي گفتماني به شکل انتخابي بهره مي‌برند (فرکلاف، 1397، ص 107).
    «تحلیل گفتمان انتقادي» فرکلاف بر مبناي همين برداشت از زبان، از زبان‌شناسي فاصله گرفته و تحليل گفتمان را به مرزهاي علم جامعه‌شناسي و فلسفه نزديک کرده است.
    1-1-2. نقد نگاه فرکلاف به زبان
    هنگامي‌که سخن از زبان قرآن مي‌شود؛ اما با مفاهيمي کاملاً متفاوت از مفاهيم زبان‌شناسي فرکلاف مواجه مي‌شويم، همين مسئله موجب مي‌شود تا نتوان آن‌گونه که با نگاه فرکلاف زبان را مي‌کاويم، قرآن کريم هم کاويده شود. هيچ عبارت دگرسان‌شده‌اي در قرآن وجود ندارد. در رابطه ‌با عبارات افراطي و حسن تعبير نيز همين مسئله پايدار است. در صورتي مي‌توان نسبت به آيات قرآن کريم چنين ادعايي داشت که زبان قرآن خلاف واقع سخن مي‌گفت. اما زبان قرآن، زباني واقع‌گراست و از ترس مخالفت مخالفان، ايدئولوژي خود را پنهان نکرده است.
    يکي از صفات زبان قرآن «حق بودن» آن است. «حق بودن» يعني: مطابق واقع بودن. ازاین‌رو عبارتي براي اثبات ادعاي قرآن به‌صورت افراطي بيان‌ نشده است. واقعيات تلخ و هشدار هم از ترس ارزش‌گذاري منفي حسن تعبير نشده‌اند، حتي اگر مخاطب آيه رسول اكرم باشد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيمِينِ ثمُ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ» (الحاقه: 44ـ46). معناي «تقوّل» افترا، نسبت‌دادن سخن يا حرف‌تراشي و داراي ضميري است که به پيامبر اکرم برمي‌گردد. «اقاويل» جمع «قول» به معناي سخن‌هاست که در اين آيه، مراد سخن دروغ است. قرآن کريم نسبت‌ دادن سخن دروغ و افترا را، حتي اگر از سوي برگزيده عالميان باشد، برنمي‌تابد و سزاي آن را قطع‌کردن رگ گردن مي‌داند (مغنيه، 1424ق، ج 7، ص 410). چطور مي‌توان به چنين کلامي نسبت «حسن تعبير»، «دگرساني» يا «عبارات افراطي» داد؟
    در اجراي مراحل اين روش نيز همين نگاه به زبان حکم‌فرماست و بدون در نظر گرفتن اين نگاه، آنچه مفسر انجام مي‌دهد روش «تحليل گفتمان انتقادي» نيست و با در نظر گرفتن اين نگاه، آنچه نوشته مي‌شود تفسير قرآن کريم نیست. مفسر، حتي اگر بخواهد بدون در نظر گرفتن نگاه فريبکارانه، قرآن را تفسير نمايد با اشکالات زيادي همچون ايجاد معنا، نسبيت و مانند آن روبه‌رو مي‌شود.
    2-1-2. ويژگي‌هاي زباني قرآن کريم
    زبان قرآن زباني غيرصادق نيست. زبان قرآن کريم با توجه ‌به آيات و روايات رساترين، بهترين، جامع‌ترين، آشکارترين و فصيح‌ترين سخن است که در نهايت هدايت‌بخشي، بلاغت، وضوح، انطباق با واقعيت و به‌دور از کذب است. هيچ اختلاف لفظي و معنوي در اين زبان يافت نمي‌شود و به همين علت است که نسبت به هر گفتاري برتري دارد.
    زبان قرآن، زباني حقيقي است که معرفت‌بخش است (رضايي اصفهاني، 1392، ص 193). جنبه معرفتي آن تعهدبرانگيز و تحول‌آفرين است و در عين علمي بودن زبان آن، هنري نيز هست (سعيدي روشن، 1391، ص 386). جامعيت زبان قرآن به نسبت ساير رشته‌ها همين‌گونه است.
    کلیه صفات مذکور به اين علت است که:
    1. زبان قرآن کلام وحياني و فعل گفتاري خداوند است که به شکلي معنادار براي هدايت و کمال انسان نازل ‌شده است.
    2. قرآن کريم اصيل‌ترين متن الهي باقي‌مانده در دست بشر است که به‌روشني مسير هدايت انسان را نشان داده و براي تمام انواع بشر قابل‌ فهم است. اگر فهم قرآن براي مردم امکان‌پذير نبود، دستور به تعقل و تفکر درباره آيات وحي کاري لغو بود. عنصر هدايت‌بخشي قرآن کريم در صورتي امکان تجلي پيدا مي‌کند که متن قرآن کريم براي همگان قابل ‌فهم و درک باشد و انسان در مواجهه با قرآن کريم پيام آن را دريافت و آن را درک نمايد. هماوردي قرآن کريم هم در صورتي معنادار خواهد بود که بشر در مرحله اول، قرآن را بفهمد تا در مرحله دوم براي همانندآوري اقدام نمايد.
    زبان قرآن و تمام گزاره‌هاي ظاهري قرآن کريم، اعم از انشايي و اخباري، صادق و معنادار هستند، آن‌ هم براساس اصول محاوره عامه؛ يعني انسان‌هاي معمولي در مواجهه با قرآن، معناي آن را متوجه مي‌شوند و نگاهي فريبکارانه به ظواهر آن ندارند تا نياز به رمزگشايي به معناي فرکلافي پيدا نمايند. ويژگي‌هاي لفظي و ساختاري قرآن کريم زمينه‌ساز انتقال تمام حقايق وحياني (از قبيل معارف مربوط به مبدأ و معاد، اخلاق، قوانين الهي، قصص و مواعظي) است که مردم در هدايتشان به آن محتاج‌اند و قرآن بيان روشني براي همه آنهاست: «وَ عَلي اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْهَا جَائرٌ وَ لَوْ شَاءَ لهَدَئکمْ أَجْمَعِين» (نحل: 9) (طباطبائي، 1390ق، ج 12، ص 468).
    از ديگر ويژگي‌هاي زبان قرآن «حق بودن» است. «حق بودن» قابليت اثبات‌پذيري و ابطال‌پذيري را براي گزاره کلامي دربر دارد. اين قابليت معادل شناخت‌پذيري و ناظر بودن به واقعيت خارجي است (اشرفي، 1398، ص 25). همين معيار ورود گزاره‌هاي غيرواقعي يا تجربي ـ رمزي به زبان قرآن را امري محال مي‌کند. اگر زبان قرآن رمزي باشد، زباني شخصي شده، براي همگان کاربرد نخواهد داشت (نصري، 1382، ص 170) و اين با «ذِکرٌ لِلْعالَمين» (ص: 87) بودن قرآن منافات دارد.
    زبان قرآن تک‌بعدي نيست تا فقط از يک منظر به آن نگاه شود، بلکه زباني تأليفي ـ شبکه‌اي، واقع‌نما و معنادار است (سعيدي‌روشن، 1391، ص 288). تأليفي بودن زبان قرآن ديدگاه‌هاي تک‌بعدي به اين زبان را نفي مي‌کند. ديدگاه‌هايي زبان قرآن را نمادين، ظاهرگرا، سلبي، تمثيلي، مجازي، عرفي، فطرت و هدايت صرف مي‌دانند (ساجدي، 1392، ص 237). تأليفي بودن کارايي ديگري نيز دارد. پيش‌تر بيان شد که فرکلاف زبان را در خدمت قدرت مي‌داند. وي نقش ديگري براي زبان در ساحت کارکرد اجتماعي بيان نمي‌کند. تأليفي بودن زبان قرآن اين کارکرد صرف را نيز نفي مي‌کند.
    قرآن، هم اهداف خود را به‌صراحت بيان کرده و هم ايدئولوژي توحيدي خود را بی‌هيچ پنهان‌کاري بيان نموده و حتي در سخت‌ترين روزهاي عصر نبوي هم از تبعيت و پيروي ساير ايدئولوژي‌ها انذار داده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيک الْکتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَينَ يدَيهِ مِنَ الْکتابِ وَ مُهَيمِناً عَلَيهِ فَاحْکمْ بَينَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لاتَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَک مِنَ الْحَقِّ لِکلٍّ جَعَلْنا مِنْکمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً» (مائده: 48)؛ «وَ کذلِک أَنْزَلْناهُ حُکماً عَرَبِيا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ ما لَک مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِي وَ لا واق» (رعد: 37).
    3. بررسي مراحل روش فرکلاف
    هدف پژوهش از بررسي روش «تحليل گفتمان انتقادی» اين است که آيا با کنار گذاشتن نگاه فرکلاف به زبان، مي‌توان اين روش را براي تفسير قرآن اجرا نمود يا اينکه این روش حاوي نگاه فرکلاف است و نمي‌توان بدون در نظر گرفتن معناي خاص فرکلاف، به بررسي زبان‌شناسي قرآن کريم با روش «تحليل گفتمان انتقادي» پرداخت. روش تحليلي فرکلاف بررسي متن در سه سطح «توصيف»، «تفسير» و «تبيين» است. چيستي و کاربست هريک از اين مراحل در ادامه پژوهش حاضر توضيح داده شده است.
    براي بررسي روند اجراي روش «تحليل گفتمان انتقادی» و کاوش کاربست آن در تفسير قرآن کريم، سوره «عصر» انتخاب گرديده است. اين سوره در عين کوتاهي و اجمال، عمقي اجتماعي و فراگير دارد:
    «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَالْعَصْرِ إِنَّ الْانسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبر».
    1-3. بررسي سطح توصيف
    «توصيف» سطح اول بررسي «تحليل گفتمان انتقادي» است. بررسي نسبتاً عميقي از مشخصات زباني (همچون مشخصه‌هاي واژگاني، دستوري، نقطه‌گذاري، نوبت‌گيري، انواع کنش‌هاي گفتاري، مستقيم بودن يا غيرمستقيم بودن آنها و خصيصه‌هاي متني) اهداف اين مرحله هستند. بررسي دقيق متن براساس اين خصوصيات، فهم انسان را از مناس بات قدرت و فرايندهاي ايدئولوژيک در گفتمان تحت‌ تأثير قرار مي‌دهد، هرچند تحليل متون تنها بخشي جزئي از تحليل گفتمان است (فرکلاف، 1397، ص 149). در اين بخش ارزش‌هاي تجربي، رابطه‌اي و بياني در واژگان و متن بررسي مي‌گردند.
    1-1-3. ارزش‌هاي تجربي کلمات در سوره عصر
    «ارزش تجربي» در نگاه فرکلاف يعني: رد پا و سرنخي از روش که در آن تجربه توليدکننده متن از جهان طبيعي يا اجتماعي بازنمايي مي‌شود. «ارزش تجربي» تجربيات توليدکننده متن است. کشف ارزش‌هاي تجربي متن، هويداسازي آثار آنها بر متن است (فرکلاف، 2010، ص 100). اين تجربيات ممکن است داراي جنبه‌هاي مثبت و منفي باشند. شارع مقدس به‌مثابه توليدکننده متن قرآن، اگرچه داراي تجربه زيسته به معناي انساني آن نيست، اما در توليد متن و انتقال معنا، ازيک‌سو برخوردار از علم بيکران الهي نسبت به تجربه بشري بوده و آن را در اختيار آدمي قرار داده است؛ همچون آيه دوم سورة «مزبور» که می‌فرماید: انسان از خسران دائمي و بزرگ غافل است. آنچه او را متنبه ساخته، بيان خداوند در سورة «عصر» و در آيات ديگر قرآن است. از سوي ديگر، خداوند متعال براي بيان مقاصد، در آيات گوناگون قرآن، تجربه زيسته بشري را به‌کار برده است. قصص قرآن کريم نمونه آشکار به‌کارگيري ارزش‌هاي تجربي توسط خداوند است.
    در روش فرکلاف بررسي ارزش‌هاي تجربي، منحصر به بررسي واژگان از نظر دارا بودن ارزش تجربي نيست، بلکه واژگان از نظر رقيب‌هاي ايدئولوژيکي، دگرساني و عبارت‎بندي افراطي، هم‎معنايي و شمول معنايي و تقابل معنايي نيز بررسي مي‌گردند. در نگاه فرکلاف، وجود هم‌معنايي مطلق ميان واژگان امري محال است. به همين سبب، اگر ميان دو کلمه، از نظر معنايي، رابطه‌اي حداقلي نيز وجود داشته باشد، هم‌معنايي رخ ‌داده است.
    ناگفته نماند که ايدئولوژي يکسان در بحث هم‌معنايي، نقشي کليدي دارد. شمول معنايي ميان واژگاني کاربرد دارد که معناي يک واژه در درون واژه ديگري قرار گرفته باشد. يافته‌ها در بررسي ارزش‌هاي تجربي سوره «عصر» بدين ‌شرح است:
    جدول 1: ارزش‌هاي تجربي واژگان سوره عصر
    ارزش‌هاي تجربي واژگان سوره عصر
    واژگان داراي ارزش تجربي    والعصر: قسم به امري خارجي و واقعي (زمخشري، 1407ق، ج 4، ص 794).
    انسان: مطلق انسان و نوع بشر (همان).
    خسر: زيان در تجارت (مکارم شيرازي و همكاران، 1371، ج 27، ص 294).
    آمنوا: انسان‌هاي مؤمن (طباطبائي، 1390ق، ج 20، ص 610).
    عملوا الصالحات: کنش انسان‌هاي مؤمن براساس ايدئولوژي (همان).
    تواصي: توصيه يکديگر براي پايداري و در مسير حق بودن.
    حق: رويه و سويه ايدئولوژيکي و کنشي مؤمنان (طبرسي، 1372، ج 10، ص 815).
    صبر: نتيجه و اثر ايدئولوژيک مؤمنان (طباطبائي، 1390ق، ج 20، ص 610).
    رقيب ايدئولوژيکي    يافت نشد.
    دگرساني و عبارت‎بندي افراطي    امکان وجود چنين مواردي در قرآن وجود ندارد. تمام موارد مذکور با ويژگي‌ واقع‌گرايي زبان قرآن کريم در تضاد هستند.
    هم‎معنايي و شمول معنايي    از نظر ايدئولوژيکي ميان کلمات «آمنوا»، «عملواالصالحات»، «تواصوا»، «حق» و «صبر» هم‌معنايي و شمول معنايي وجود دارد.
    تقابل معنايي    ميان واژگان «خسر» و «آمنوا» ديده شد.
    2-1-3. ارزش‌هاي رابطه‌اي کلمات در سوره عصر
    «ارزش رابطه‌اي» حاکي از رابطه‌ها و مناسبات اجتماعي در جامعه است. هدف از به‌دست‌ آوردن ارزش رابطه‌اي، روشن ‌کردن چگونگي انتخاب کلماتي است که به روابط اجتماعي مشارکت‌کنندگان بستگي دارد و در ايجاد اين روابط مشارکت مي‌کند (فرکلاف، 1397، ص 160). کلمات داراي ارزش رابطه‌اي در متن شامل عبارت است از:
    جدول 2: ارزش‌هاي رابطه‌اي واژگان سوره عصر
    ارزش‌هاي رابطه‌اي واژگان سوره عصر
    کلمات واجد ارزش رابطه‌اي    کلمه «خسر»:
    ـ شغل اکثريت جامعه مکه تجارت بود. بنابراين با ادبيات ضرر آشنا بودند.
    ـ حب ذاتْ مانع ضررخواهي ابدي مي‌شود.
    ـ واژه به شکل نکره به‌کار رفته و بيانگر اول، بزرگي خسران و دوم، شمول نوعي آن است (طباطبائي، 1390ق، ج 20، ص 609).
    عبارت «عمل صالح»:
    ـ داراي بار مثبت در ادبيات تجاري است.
    ـ برخاسته از مناسبات اجتماعي مسلمانان است.
    ـ نماد کنش‌هاي انسان مؤمن است (همان، ص 612).
    کلمه «تواصوا» بيانگر رابطه زنجيره‌اي ميان جامعه براي استحکام دروني فرهنگي ـ اجتماعي است.
    «حق» تأثير در رابطه ميان انسان و خداست. آنچه در رابطه انسان با خداوند تأثير دارد ميزان مطابقت رفتار او با حق و دين خداست. کلمه «حق» محدوده تواصي و کنش‌هاي انسان را به‌مثابه عمل صالح مشخص مي‌نمايد. علاوه بر آن، آفرينش و نظام آن بر پايه حق است (حسینی خامنه‌اي، 1400، ص 175).
    «صبر» نوع روابط مشارکت‌کنندگان را بيان مي‌کند. استقامت، پايداري و خسته نشدن در راه ايمان به خداوند، اگر جنبه اجتماعي پيدا نمايد، شبکه اجتماعي ميان مؤمنان را مستحکم مي‌سازد.
    کاربست حسن تعبير در سوره «عصر» امکان نداشت.
    آيات به زبان رسمي و غيرمحاوره‌اي بيان ‌شده‌اند.
    3-1-3. ارزش بياني کلمات در سوره عصر
    گوينده ارزيابي‌هاي خود را از طريق طرح‌هاي طبقه‌بندي بيان مي‌کند که نظام‌هاي ارزشيابي تلقي مي‌شوند. همچنين طرح‌هايی به لحاظ ايدئولوژيکْ متضادي وجود دارد که ارزش‌هاي متفاوت را در انواع گفتمان‌ها معرفي مي‌نمايد. اين ارزشيابي همواره مدنظر کساني قرار مي‌گيرد که به زبان اقناعي علاقه‌مند باشند (فرکلاف، 1397، ص 164). خداوند متعال از روش «اقناعي» و با پرده‌پوشي، مراد خود را بيان نکرده است.
    با آنکه این سوره در مکه نازل‌ شده و محيط حاکم بر جامعه، محيطي با عقايد کفر است، به‌صراحت و بی‌هيچ پنهان‌کاري، روش زندگي متداول، روشي زيانبار و همراه با خسران اخروي بيان ‌شده است. نکره بودن واژه «خسر» تنها نمايانگر بزرگي خسر نيست، بلکه نشانه آن است که گوينده با بياني متقن، آيين، رسوم و فرهنگ کافران را مردود شمرده، راهکاري متفاوت از زيست آنان ارائه مي‌کند؛ راهکاري که به عقيده کافران و جامعه مکه، راهکاري مردود است و قاعدتاً براي پذيرش، نيازمند زيباسازي و بيان اقناعي است.
    جدول 3: ارزش‌هاي بياني واژگان سوره عصر
    ارزش‌هاي بياني واژگان سوره عصر
    ارزش بياني    به علت ويژگي‌هاي زبان قرآن، ارزش بياني کلمات در سوره «عصر» همان است که در ظاهر کلمات بيان‌ شده است.
    استعاره    استعاره تنها در کلمه «خسر» مشاهده شد. کاربرد اين کلمه براي اموال است، نه انسان‌ها. بنابراين کاربرد آن براي نوع انسان، استعاره است.
    4-1-3. ويژگي‌هاي تجربي دستور متن سوره عصر
    براي دستيابي به ارزش‌هاي تجربي متن، نخست به اين سؤال بايد پاسخ داده شود که چه نوع فرايندها و مشارکت‌کنندگاني مسلط هستند؟ براي اين منظور، جملات سوره «عصر» از نظر دستوري، هدف، نوع جمله، کنشگران و کنش‌پذيران، گزينش، مخفي‌سازي آگاهانه، برجسته‌سازي و زمينه‌سازي براي عامليت بررسي مي‌گردد:
    جدول 4: ارزش‌هاي تجربي دستور زبان متن سوره عصر
    ارزش‌هاي تجربي دستور زبان متن سوره عصر
    جملات واجد ارزش‌هاي تجربي    آيه اول:
    ـ کنشگري وجود ندارد.
    ـ هدفدار است.
    ـ رويدادي ـ توصيفي است.
    ـ زمينه‌سازي براي جملات بعدي دارد.
    آيه دوم:
    ـ خبري است.
    ـ کنشگر دارد.
    ـ هدفدار است.
    ـ رويدادي ـ توصيفي است.
    ـ زمينه‌سازي براي جملات بعدي دارد.
    آيه سوم:
    ـ کنشگر و کنش‌پذير دارد.
    ـ هدفدار است.
    ـ توصيه‌اي ـ توصيفي است.
    ـ زمينه‌سازي براي جملات آينده تنها در جمله چهارم مشخص است.
    جملات گزينشي    همه جملات گزينشي هستند.
    مخفي‌سازي آگاهانه، فريب و برجسته‌سازي، امکان تحقق ندارند.
    فرايند سوره    ايماني است. 
    مشارکت‌کنندگان فعال    مؤمنان هستند.
    عامليت    انسان است: در آيه دوم به‌طورکلي و در آيه سوم مؤمنان.
    فرايند تقليل‏سازي    در واژه «والعصر» مشهود است. 
    بر اين پايه فرايند مسلط همان فرايندي است که در سوره بدان اشاره شده است و موجب رستگاري مؤمنان مي‌گردد. مؤمنان به‌عنوان مشارکت‌کنندگان فعال در اين سوره، مسلط بر گفتمان سوره هستند.
    5-1-3. ويژگي‌هاي رابطه‌اي دستور متن سوره عصر
    ويژگي‌هاي رابطه‌اي دستور متن در سه زمینه بررسي مي‌شود: وجوه جمله؛ وجهيت (یا وجه‌نمايي) که ميزان درستي نظر گوينده را مي‌سنجد؛ و ضماير. البته ويژگي‌هاي رابطه‌اي به همين سه زمینه محدود نمي‌شود؛ ولي فرکلاف به بررسي اين تعداد بسنده کرده است (فرکلاف، 1397، ص 173).
    سه وجه اساسي در هر جمله وجود دارد: خبري، پرسشي ـ دستوري، و امري. اين سه وجه فاعل‌ها را در جايگاه‌هاي متفاوتي قرار مي‌دهند. درخصوص يک جمله خبري متعارف، جايگاه فاعل (گوينده / نويسنده) جايگاه اطلاع‌دهنده، و جايگاه مخاطب جايگاه دريافت‌کننده است (همان).
    جدول 5: ويژگي‌هاي رابطه‌اي دستور متن سوره عصر
    ويژگي‌هاي رابطه‌اي دستور متن سوره عصر
    وجوه جملات    خبري است.
    وجه‌نمايي رابطه‌اي    مشاهده نشد.
    ضماير به‌کاررفته    متصل فاعلي هستند. 
    6-1-3. ويژگي‌هاي دستوري ارزش بياني متن سوره عصر
    جدول 6: ويژگي‌هاي ارزش بياني متن سوره عصر
    ويژگي‌هاي ارزش بياني متن سوره عصر
    پيوند جملات    ميان آيه اول و دوم، قسم و جواب قسم
    ميان آيه دوم و سوم، «الاّ» استثنائيه
    آيه سوم، حرف ربط «و»
    همپايگي و وابستگي    آيات با يکديگر همپايه هستند در کلمات: والعصر، خسر و صبر.
    جملات آيه سوم همپايه هستند در کلمات: آمنوا، عملوا و تواصوا.
    جملات داراي ويژگي وابستگي هستند (هم‌معنايي و هم‌نزولي).
    ارجاع    در سوره عصر مشاهده نشد.
    7-1-3. بررسي ساختارهاي متني سوره عصر
    در بررسي ساختاري، مشخصات صوري متن در سطح متن به ويژگي‌هاي سازماني صوري کل متون مربوط مي‌شود. با توجه‌ به مفهوم گسترده متن در نگاه فرکلاف، متون سازماني (شامل مکالمات، دروس و مصاحبه‌ها) و متون تک‌گويي (شامل سخنراني‌ها، مقالات روزنامه‌ها و مانند آن) مي‌شود (فرکلاف، 1397، ص 153). با توجه‌ به اين معنا، نمي‌توان هيچ‌گونه بررسي ساختاري را در قرآن کريم تحليل نمود؛ زیرا ويژگي‌هاي ساختاري قرآن کريم با ويژگي‌هاي ساختاري زبان در نگاه فرکلاف متفاوت است. قرآن کريم کتابي علمي نيست که در آن سلسله دروس وجود داشته باشد. همچنين این کتاب آسمانی فاقد مصاحبه، مکالمه و مانند آن است.
    2-3. بررسي سطح تفسير تحليل گفتمان انتقادي
    روش «تحلیل گفتمان انتقادي» هنگامي ‌که از تفسير سخن گفته مي‌شود، مراد بررسي زمينه‌هاي شکل‌گيري متن علاوه بر بررسي خود متن و تحليل رابطه ميان تحليلگر با گفتمان است. اين مرحله به سبب نقش تحليلگر و مشارکت‌کنندگان، «تفسير» نام ‌گرفته است. تفاسيرْ تلفيقي از ذهنيت مفسر و خود متن هستند. در نگاه فرکلاف افزون بر پرداختن به سنجه‌هاي توصيفي متن، نياز زيادي به سنجه‌هاي تفسيري متن نيز هست و اگر بررسي‌هاي تفسيری صورت نپذيرد، هرگز يک متن به مرحله گفتماني نمي‌رسد (آقاگل‌زاده، ۱۳۸۵، ص 20).
    زمينه اجتماعي گفتمانْ يکي از واسطه‌هاي رابطه متن و ساختارهاي اجتماعي است؛ زيرا گفتمان‌هايي که در آنها ارزش‌هاي اينچنيني نهفته است، به‌مثابه قسمت‌هايي از فرايندهاي نهادهاي اجتماعي منازعه هستند و به سبب پيش‌فرض‌هاي مبتني بر عقل سليم در گفتمان (که شامل ايدئولوژي‌هاي مختلف همنوا با روابط قدرت است) جنبه واقعي به خود مي‌گيرند و از نظر اجتماعي محقق مي‌گردند (فرکلاف، 1397، ص 192).
    مرحله تفسير در روش فرکلاف دو گام دارد: گام نخست مرتبط به متن، و گام دوم مرتبط با زمينه‌هاي ايجاد متن است.
    1-2-3. ظاهر گفته
    در اين مرحله مفسر با توجه‌ به دانش زمينه‌اي خود، فرايند تبديل آواها و نشانه‌هاي موجود در متن به کلمات، عبارات و گزاره‌هاي معين را آغاز مي‌نمايد. مفسر در اين مرحله مجموعه‌اي از آواها يا نشانه‌هاي موجود بر روي کاغذ را به کلمات، عبارات و گزاره‌هاي معين تبدیل مي‌کند. براي رسيدن به اين هدف، مفسر بايد از دانش زمينه‌اي خود در زمينه دانش زباني بهره ببرد (فرکلاف، 1397، ص 196).
    در نگاه فرکلاف هر رابطه دلالي يا دال و مدلولي، قراردادي است. وي بررسي نشانه‌ها را به‌طور مستقل فاقد دريافت معناي واقعي کلمات مي‌داند و براي دستيابي به معناي واقعي آنها ‌بايد پديده‌هاي اجتماعي مقارن با آنها را بررسي نمود. در نهايت، آنچه در اين مرحله مهم است و بدان پرداخته مي‌شود، بررسي نشانه‌شناختي متن از لحاظ فرامتني آن است (فرکلاف، 2006، ص 25). به سبب نگاه ابزاري فرکلاف به زبان و دستمايه بودن زبان در بازي قدرت، نمي‌توان به بررسي ظاهر گفته در اينجا پرداخت.
    مراد فرکلاف از «تفسير»، تلفيقي از متن و ذهنيت مفسر است. دانش زمينه‌اي مفسر، بار ايدئولوژيکي او، و برداشت‌هاي وي، همه اموري هستند که مفسر را در تحليل گفتمان براي رمزگشايي معنا ياري مي‌کنند. دست مفسر براي تحليل و بررسي معنا تا آنجا باز است که به‌جاي دستيابي به معنا، ايجاد معنا کند. در اين ميان، آنچه ناياب و کم‌اهميت است، مراد مؤلف است. مؤلف در «تحليل گفتمان انتقادي» نقشي ندارد. مفسر در پي دستيابي به‌ قصد و نيت او نيست. با آنکه هدف از «تحليل گفتمان انتقادي» رمزگشايي از متن و سخن و آشکارسازي نيات دروني توليدکنندگان آن است، اما آنچه بر آن تأکيد مي‌شود دانش زباني مفسر و نگاه ايدئولوژيکي او به متن است. هرچند در ظاهر، مؤلف و نيت او، آن چيزي است که مفسر رمزگشايي کرده است.
    2-2-3. معناي گفته
    معناي «گفته» شامل ارائه معنا به عناصر سازنده متن مي‌شود و هدف از آن به‌کارگيري جنبه معناشناختي دانش زمينه‌اي مفسر براي دستيابي به معاني ضمني (پنهان) در متن است (همان). در اين بخش هدف مفسر، از جنبه‌هاي معناشناختي دانش زمينه‌اي خود، بررسي تطابق کلام با جملات يا گزاره‌هاي معنا و در نهايت، دستيابي به معناي تلويحي به‌ منظور فهم معاني کل گزاره‌هاست (بشير، 1399، ص 100).
    در بررسي معناي گفته سوره «عصر»، با توجه‌ به ويژگي‌ها و شاخصه‌هاي زبان قرآن کريم، از جمله ويژگي واقع‌نمايي و صدق آن، عدم انطباق معناي گفته با جملات و گزاره‌هاي متن قرآن کريم امري محال است، حتي اگر معناي گفته، مفهومي تأويلي باشد که در ظاهر کلام ذکر نشده و از روايات به‌دست‌ آمده باشد.
    3-2-3. انسجام موضعي
    «انسجام موضعي» ايجاد ارتباط معنايي ميان گفته‌ها به‌منظور تفسير منسجم و هماهنگ در کلام با استفاده از دانش زبان‌شناسي است. در اينجا منظور برقراري انسجام فراگير و کلي بين اجزاي يک متن نيست، بلکه بحث ايجاد انسجام در بخش مشخصي از متن است (فرکلاف، 1397، ص 197). در نگاه فرکلاف، مفسر در پي ايجاد معناست، نه کشف. وي هدف خود را در اين مرحله ايجاد انسجام موضعي در متن مي‌نامد، نه رمزگشايي و دستيابي. این در حالي است ‌که مفسر قرآن کريم معنايي را ايجاد نمي‌کند. هدف از تفسير کشف مراد الهي است، نه ايجاد آن.
    4-2-3. ساختار و جان‌مايه متن
    ساختار بيانگر چگونگي ارتباط اجزا با يکديگر و مبيّن انسجام فراگير متن است. براي دستيابي به هدف اين مرحله، نياز به يکي از الگوهای مربوط به انواع گوناگون گفتمان است (هايلند و پالتريج، 1399، ص 67). متأسفانه پرداخت به جان‌مايه سوره «عصر» نيز امکان‌پذير نيست. جان‌مايه در نگاه فرکلاف بعد تجربي مفسر است. «بعد تجربي مفسر» يعني: فهم مفسر از گفتمان و آنچه مفسر به‌مثابه تجربه زيسته از گفتمان به‌دست مي‌آورد و در واقع، فهم مفسر و تجربه او از گفتمان است، و حال ‌آنکه در تفسير قرآن، فهم مفسر به شکل استقلالي براي تفسير بدون در نظر گرفتن مراد الهي، هيچ جايگاهي ندارد.
    5-2-3. بافت موقعيتي
    در تعيين بافت موقعيتي، توجه به عواملي که نقشي تعيين‌کننده در موقعيت شکل‌گيري متن دارند، ضروري است (علي‌پور لياقوني و نظري، 1399). تبيين و توجيه فرايندها و کارکردهاي آنها در سطوح اجتماعي بايد با توجه ‌به بافت و بستر گفته صورت پذيرد (مشايخي و اطاق‌سرايي، 1399).
    فرکلاف نظم اجتماعي را برانگيخته‌شده توسط شرايط موقعيتي مي‌داند (نصرت‌پناه و همكاران، 1398). از نظر او زبان نمي‌تواند نقشي صادقانه ايفا کند. آنچه حاصل اين مرحله است الزاماً واقعيت رخداد نيست؛ زیرا رابطه عميقي با فهم، ايدئولوژي و تجربه زباني مفسر دارد. ازاين‌رو مي‌توان حاصل اين مرحله را حاصل فعاليت مفسر دانست، نه مؤلف (قنبري و فيروزيان‌پور اصفهاني، 1400).
    با توجه ‌به نگاه مفسرمحور فرکلاف و تأکيد بر غيرصادقانه بودن زبان، پاسخ به چيستي ماجرا امکان‌پذير نيست؛ زیرا اولاً، زبان در انديشه وي صداقت ندارد و در انديشه اسلام، زبان، به‌ويژه در قرآن کريم صادق است؛ و ثانياً، براساس انديشه وي تجربه زيسته مفسر در تبيين مراد الهي دخالت دارد.
    6-2-3. بافت بينامتنيت و پيش‌فرض‌ها
    فرکلاف در کتاب گفتمان‌ها و تغييرات اجتماعي مفهوم «بينامتنيت» را درج متن در تاريخ مي‌داند؛ بدين‌معنا که متن به متون پاسخ مي‌دهد، تأکيد مي‌کند يا رد مي‌نماید و دوباره‌ کار مي‌کند. بدين‌سان، به ساختن تاريخ کمک مي‌کند و به فرايندهاي گسترده‌تر تغيير، تبديل مي‌شود. اين روند مي‌تواند پيش‌بيني و تلاشي براي ساختن تاريخ باشد. «بينامتنيت» متون بعدي را شکل مي‌دهد؛ زیرا متون ذاتاً تاريخمند هستند. تاريخمندي کمک مي‌کند تا متون قادر باشند نقش‌هاي عمده‌اي را در جامعه معاصر در لبه اصلي تغييرات اجتماعي و فرهنگي به عهده بگيرند. «بينامتنيت» مستلزم تأکيد بر ناهمگوني متون و شيوه‌اي از تحليل است و عناصر و رشته‌هاي متنوع و غالباً براي ساختن متن را برجسته مي‌کند. متون از نظر ناهمگوني متفاوت هستند. گاه در بازسازي متن اصلي، قسمت‌هاي متن اصلي مشخص مي‌گردد و گاه هرگز علامتي براي آن قرار داده نمي‌شود. اين «بينامتنيت» است که شبکه متني را به وجود مي‌آورد؛ شبکه‌اي که از متن اصلي آغاز مي‌شود و با تغييرات مداوم آن ادامه مي‌يابد (فرکلاف، 2006، ص 55-60).
    فرکلاف رابطه ميان «بينامتنيت» و «هژموني» (استیلا) را مهم مي‌داند. مفهوم «بينامتنيت» بهره‌وري متون در تغييرات اجتماعي را بيان مي‌کند؛ اينکه چگونه متون مي‌توانند متن‌هاي قبلي را تغيير دهند و قراردادهاي موجود (ژانرها، گفتمان‌ها) را بازسازي کنند تا متون جديد پديد آيند. اين بهره‌وري عملاً به‌عنوان فضايي بي‌پناه براي متون و بازي در دسترس مردم به‌منظور تغييرات اجتماعي قرار دارد. فرکلاف رابطه بين يک متن و آنهايي را که در زنجيره متون مقدم و پس از آن هستند، يک «ديالوگ» (گفت‌وگو) مي‌داند. بيشترين پاسخ‌گويي متن مرتبط است با بررسي چگونگي چرخش‌هاي گفتاري در يک‌ روند و ترکيب آنها به چرخش‌هايي که قبل از آنها هستند و آنهايي که بعد از آن پيش‌بيني مي‌کنند.
    روش انتقادي تفسير بافت بينامتني را به‌منظور تعيين زمان گفتمان و تاريخ‌مندي آن معتبر مي‌داند. در اين روش گفتمان‌ها و متونْ تاريخمند و متعلق به مجموعه‌هاي تاريخي هستند و تفسير بينامتني، تلقي و تعلق متن از نظر خواننده به يکي از مجموعه‌هاي تاريخي است. «بينامتني» بدين‌معناست که متون، هم به گذشته و هم به آينده متصل هستند. اين اتصال ممکن است از راه‌های گوناگون به دست بيايد (ووداک و مير، 1398، ص 156).
    فرکلاف در کتاب خود، به‌صراحت گفتمان‌ها و متون را تاريخمند مي‌داند (فرکلاف، 1397، ص 208). با توجه ‌به عدم تاريخمندي قرآن کريم، بررسي بينامتني سوره «عصر» همچون برخي از مراحل بافت موقعيتي با تعريف فرکلاف امکان‌پذير نيست.
    جدول 7: يافته‌هاي سوره عصر در سطح تفسير تحليل گفتمان انتقادي
    يافته‌هاي سوره عصر در سطح تفسير تحليل گفتمان انتقادي
    گام اول    ظاهر گفته    به علت نگاه ابزاري فرکلاف به زبان، امکان اجرايي‌شدن اين مرحله وجود ندارد.
        معناي گفته    به علت ويژگي واقع‌نمايي قرآن، امکان اجرايي اين مرحله وجود ندارد.
        انسجام موضعي    در اين مرحله فرکلاف به دنبال ايجاد معناست و نه کشف آن. مفسر قرآن کريم اجازه ايجاد معنا ندارد.
        ساختار و جان‌مايه    توجه فرکلاف به بعد تجربي مفسر است، نه مؤلف. ازاين‌رو امکان اجرايي‌شدن اين مرحله وجود ندارد.
    گام دوم    بافت موقعيتي    حاصل اين مرحله فعاليت مفسر است، نه نظر مؤلف. ازاين‌رو امکان اجرايي‌شدن ندارد.
        بافت بينامتني    چون مبني بر تاريخمندي قرآن کريم است، امکان اجرا ندارد.
        پيش‌فرض‌ها    جنبه توليدکنندگان متن از بافت بينامتني است و نمي‌توان آن را به‌کار بست.
        کنش‌هاي گفتاري    نگاه بازيچه‌انگارانه به متن قرآن مانع اجرا مي‌شود.
        چهارچوب‌ها و طرح    در سوره عصر داده‌اي يافت نشد.
        موضوع و جان‌مايه    چون طرح کلي متن از نگاه مفسر است، امکان اجرايي‌شدن ندارد. 
    3ـ3. بررسي سطح تبيين تحليل گفتمان انتقادي
    پس از مرحله «تفسير» در «تحليل گفتمان انتقادي»، مرحله «تبيين» قرار دارد. در اين مرحله مفسر با استفاده از ابعاد گوناگون دانش زمينه‌اي به‌مثابه شيوه‌هاي تفسيري در توليد و تفسير متون، دانش يادشده را بازتوليد خواهد کرد (فرکلاف، 1397، ص 222). فرکلاف مباحث مربوط به «تبيين» را در سه سؤال مطرح مي‌کند. پاسخ به اين پرسش‌ها مي‌تواند روند تبيين را شکل دهد. با چشم‌پوشي از نگاه فرکلاف به زبان و گفتمان و همچنين مباني اعتقادي روش «تحليل گفتمان انتقادي»، اگر فقط قرار باشد با نگاه به روش، سوره «عصر» تحليل شود، مي‌بايست در پاسخ به سؤالات سه‌گانه اين مرحله، بازتوليد گفتماني اتفاق بيفتد.
    سؤال اول فرکلاف در رابطه ‌با عناصر گفتمان و خصلت‌هاي ايدئولوژيکي آن است. چهار عنصر صورت‌بندي‌هاي گفتماني را شکل مي‌دهند که عموماً هر گفتمان بر اين چهار عنصر ابژه، کارکرد بیانی، مفاهیم و راهبردهاست بنيان نهاده مي‌شود: (ون دايک، 1382، ص 56).
    سؤال دوم فرکلاف چگونگي تأثير اين سوره و گفتمان آن در مبارزات اجتماعي است: آشکار است يا پنهان؟ هنجاري است يا خلاق؟ روابط قدرت را حفظ کرده يا در پي تغيير آن است؟
    پاسخ به اين سؤالات در عصر نزول به علت عدم دستيابي به داده‌هاي مورد نياز امکان‌پذير نيست. اما در شرايط اجتماعي کنوني به‌عنوان يکي از دستورالعمل‌ها و راهبردهاي اصلي بيان ‌شده است.
    دو جمله حياتي و اساسي و جاوداني قرآن «وَ تَواصَوا بِالحَقِّ» و «تَواصَوا بِالصَّبر» به‌عنوان دستورالعملي هميشگي براي هر روز جامعه بيان شده است که سبب پويايي و رشد محيط جامعه مي‌گردد و مؤمنان ‌بايد براي احياي آن کوشش کنند (بيانات رهبر معظم انقلاب در پايان مراسم عزاداري اربعين حسيني، 1401).
    جدول 8: يافته‌هاي سطح تبيين سوره عصر
    يافته‌هاي سطح تبيين سوره عصر
    گفتمان رسمي سوره عصر    توجه به مؤلفه خسران‌زدگي.
    راهکارهاي برون‌رفت از خسران.
    اثبات ولايت اميرالمؤمنين.
    نمود گفتمان رسمي سوره عصر    سنت صحابه در رابطه‌ با سوره «عصر» و تأثير اين سوره در تعاملات اجتماعي عصر نزول.
    عناصر سوره عصر    موضوع: ايمان.
    کارکرد بياني: مراد جدي گوينده.
    مفاهيم: خسر، ايمان، تواصي، حق و صبر.
    راهبردها: مؤمنان براي دستيابي به اهداف سوره، در زيست اجتماعي خود در سايه ايمان و عمل صالح و مداومت بر حق، تواصي داشته باشند و در سختي‌ها تواصي به صبر نمايند.
    تأثيرات سوره در مبارزات اجتماعي    در عصر نبوي داده‌اي يافت نشد.
    در عصر حاضر به‌مثابه دستورالعملي اجتماعي از آن ياد شده است.
    نتيجه‌گيري
    روش «تحليل گفتمان انتقادي» فرکلاف يک روش تفسيري متن جديد است که مطمح‌نظر برخي قرآن‌پژوهان قرار گرفته است.
    از جمله انتقادات واردشده بر اين روش، نوع نگاه فرکلاف به مسئله زبان و ايدئولوژي است. فرکلاف زبان را وسيله و بازيچه قدرت براي استيلا بر جامعه مي‌داند. زبان نقشي پنهان براي طبيعي‌سازي ايدئولوژي ايفا مي‌کند. درخصوص کاربست اين روش در تفسير قرآن بايد گفت: زبان قرآن، زباني صادق و گوياست و خداوند متعال در قرآن کريم ايدئولوژي خود را به‌صراحت بيان کرده است.
    «پنهان‌شدگي» مدنظر فرکلاف در قرآن کريم وجود ندارد تا مفسر بخواهد از گذر تحليل انتقادي به آن دست يابد. استفاده از عبارات دگرسان در قرآن کريم محال است؛ زیرا عبارات دگرسان بازنويسي عبارات مخالفت‌جويانه با عبارات مسلط و طبيعي است. زبان قرآن زباني واقع‌گراست. ازاین‌رو نمي‌توان عبارتي افراطي يا دگرسان در آن يافت. از سوي ديگر زبان‌شناسي در روش فرکلاف، نکات کاربردي و نگرش عميق زبان‌شناسي قرآن را ندارد.
    سطح اول بررسي در این تحليل، «توصيف» است.
    سطح دوم تحليل گفتمان «تفسير» است که رابط ميان متن و کردار اجتماعي است. اين مرحله از دو گام تشکيل ‌شده است: گام اول متشکل از ظاهر گفته، معناي گفته، انسجام موضعي و ساختار جان‌مايه است. گام دوم از بافت موقعيتي و بافت بينامتني و پيش‌فرض‌ها تشکيل‌شده است. به سبب نگاه خاص فرکلاف به زبان، استفاده از مراحل مزبور براي تفسير قرآن کريم امکان‌پذير نيست؛ زیرا اين نگاه موجب پديداري اشکالاتي (همچون واقعه‌انگاري تحليل، نسبيت‌گرايي، تکثر معنايي، تاريخمندي متن و مرگ مؤلف) در تفسير قرآن مي‌شود که پذيرفته‌شده نيست. هيچ‌يک از مفسران کريم وقوع حتي يکي از موارد مذکور در تفسير قرآن را جايز نمي‌دانند.
    سطح سوم تحليل گفتمان «تبيين» است که جزئي از فرايند اجتماعي به‌منظور اثبات يا تغيير گفتمان است. فرکلاف «تبيين» را تلقي گفتمان به‌مثابه روند مبارزه اجتماعي در روند قدرت مي‌داند و تأثيرات بازتوليدي گفتمان‌ها بر ساختارها را بيان مي‌کند. در اين مرحله، مفسر با شناختي که بر روابط گفتماني پيدا نموده و احاطه‌اي که بر اجتماع امروزي و نوع روابط آن دارد، به بازتوليد گفتمان مي‌پردازد. ساختارهاي اجتماعي در تعين‌بخشي گفتمان نقشي اساسي دارند. انتقادات واردشده در اين سطح، دور گفتماني، تغيير ساختارها و نبود تعريفي روشن از واژگان و مفاهيم کليدي است. دور گفتماني يا ايجاد تغيير در ساختار زباني قرآن کريم محال است. ويژگي‌هاي زباني قرآن کريم (همچون متن آن) جزئي از معجزه خداوند است که به اذعان تمامي مسلمانان، امکان تغيير در آن نيست.
    پس از بررسي سطوح سه‌گانه تحليل گفتمان، مشخص مي‌شود که استفاده از اين روش تحليلي براي دريافت مراد الهي، مردود است. مباني اين روش با مباني متقن علوم قرآني و تفسير در تضاد است. صرف‌نظر از مباني، خود روش نيز داري انتقاداتي جدي است که نمي‌توان از آنها صرف‌نظر نمود. ازاين‌رو يا نبايد از تحليل گفتمان انتقادي در تفسير قرآن کريم استفاده نمود يا در صورت استفاده از اين روش، نيازمند کاربست آن با توجه به اصول و ضوابط روش‌هاي تفسيري قرآن کريم هستيم.
     
     

    References: 
    • قرآن کریم.
    • آقاگل‌زاده، فردوس و مریم‌سادات غیاثیان، 1386، «رویکردهای غالب در تحلیل گفتمان انتقادی»، زبان و زبان‌شناسی، دورة سوم، ش 5، ص 39ـ54.
    • آقاگل‌زاده، فردوس و مریم‌سادات غیاثیان، 1385، تحلیل گفتمان انتقادی: تکوین تحلیل گفتمان در زبان‌شناسی، تهران، علمی و فرهنگی.
    • اشرفی، امیررضا، 1398، مبانی تفسیری علامه طباطبائی در المیزان، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • بشیر، حسن، 1399، روش عملیاتی تحلیل گفتمان، تهران، سروش.
    • بیانات رهبر معظم انقلاب در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی، 1401.
    • جهانگیری، جهانگیر و علی بندرریگی‌زاده، 1392، «زبان، قدرت و ایدئولوژی در رویکرد انتقادی نورمن فرکلاف به تحلیل گفتمان»، پژوهش سیاست نظری، ش 14، ص 57-82.
    • حاجی‌زاده، مهین و رعنا فرهادی، 1397، «بررسی قصه یوسف براساس نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف»، پژوهش‌های ادبی ـ قرآنی، سال ششم، ش 4 (24)، ص 25-42.
    • حسینی خامنه‌ای، سید‌علی، 1400، بیان قرآن (تفسیر سوره برائت)، چ چهارم، تهران، انقلاب اسلامی.
    • رحیمی، زهرا، 1389، تحلیل گفتمان‌کاوی انتقادی سوره آل‌عمران براساس نظریه نورمن فرکلاف، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، مشهد، دانشگاه فردوسی.
    • رضایی اصفهانی، محمدعلی، 1392، منطق تفسیر قرآن (4)، قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی.
    • زمخشری، جارالله، 1407ق، کشاف عن الحقائق غوامض التنزیل، چ سوم، بیروت، دارالکتب العربی.
    • ساجدی، ابوالفضل، ۱۳۹۲، زبان قرآن با نگاهی به چالش‌های کلامی تفسیر، تهران، سمت.
    • سعیدی روشن، محمدباقر، ۱۳۹۱، زبان قرآن و مسائل آن، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1390ق، المیزان فی تفسیر القرآن، چ دوم، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
    • طبرسی، فضل‌بن‌ حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.
    • علی‌پور لیاقونی، هادی و علیرضا نظری، 1399، «تحلیل کاربردشناسی قصیده الارض محمود درویش با تکیه ‌بر نظریه کنش گفتار»، لسان مبین، سال یازدهم، ش 39، ص 41-64.
    • فاضلی، محمد، 1383، «گفتمان و تحلیل گفتمان انتقادی»، پژوهش‌نامه علوم ‌انسانی اجتماعی، ش ۱۴، ص ۸۱-۱۰۷.
    • فرکلاف، نورمن، 1397، تحلیل گفتمان انتقادی، ترجمة روح‌الله قاسمی، چ دوم، تهران، اندیشه احسان.
    • فرکلاف، نورمن، 2000م، تحلیل گفتمان انتقادی، ترجمة شعبانعلی بهرام‌پور و همکاران، تهران، مرکز اطلاعات و حقیقت صدا و سیما.
    • فرکلاف، نورمن، 2006م، گفتمان و تعییرات اجتماعی، لندن، کمبریج.
    • فرکلاف، نورمن، 2010، تحلیل گفتمان انتقادی: مطالعه انتقادی زبان، لندن، لانگمن.
    • فلاح، ابراهیم و سجاد رفیع‌پور، 1397، «گفتمان‌کاوی انتقادی سوره شمس براساس الگوی فرکلاف»، پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن، سال هفتم، ش ۱ (۱۳)، ص 29ـ42.
    • قنبری، رضا و آیلین فیروزیان‌پور اصفهانی، 1400، «تحلیل گفتمان انتقادی رمان چشم‌هایش از بزرگ علوی براساس نظریه نورمن فرکلاف»، زبان‌پژوهی دانشگاه الزهرا، سال سیزدهم، ش 40، ص 115-142.
    • کلانتری، عبدالحسین، 1391، گفتمان از سه منظر زبان‌شناسی، فلسفی و جامعه‌شناختی، تهران، جامعه شناسان.
    • محسنی، علی‌اکبر و نورالدین پروین، 1394، «تحلیل گفتمان انتقادی در نهج‌البلاغه براساس تئوری فرکلاف»، پژوهشنامه علوی، ش 12، ص 133-155.
    • مشایخی، حمیدرضا و سعیده زارع اطاقسرایی، 1399، «تحلیل بافت متنی و بافت موقعیتی سطح دلالی خطبه قاصعه»، مطالعات ادبی متون اسلامی، ش 26، ص 9-30.
    • مغنیه، محمدجواد، 1424ق، تفسیر کاشف، قم، دار الکتاب الاسلامی.
    • مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1371، تفسیر نمونه، چ دهم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
    • مکاریک، ایرنا ریما، 1383، دانشنامه نظریه‌های ادبی معاصر، ترجمة مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران، آگه.
    • نصرت‌پناه، محمدصادق و همکاران، 1398، «تحلیل گفتمان انتقادی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی با بهره‌گیری از روش نورمن فرکلاف»، مطالعات راهبردی بسیج، سال بیست و دوم، ش 83، ص 39-65.
    • نصری، عبدالله، ۱۳۸۲، گفتمان مدرنیته (نگاهی به برخی جریان‌های فکری معاصر ایران)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
    • ون دایک، تئون ای، 1382، مطالعاتی در تحلیل گفتمان، از دستور متن تا گفتمان‌کاوی انتقادی، ترجمة گروه مترجمان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    • ووداک، راث و مایکل میر، 1398، روش‌های تحلیل انتقادی گفتمان، ترجمة رحیم ایلغمی سراسکانرود، تهران، دانشگاه پژوهشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی.
    • هایلند، کن و برایان پالتریج، 1399، تحلیل گفتمان روش‌ها و حوزه‌ها، ترجمة محسن نوبخت، تهران، سمت.
    • یورگنسن، ماریان و لوئیز فیلیپس، 1392، نظریه و روش تحلیل گفتمان، ترجمة هادی جلیلی، چ سوم، تهران، سپیدار.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مقیسه، نفیسه، فتحی، علی، امیرکاوه نجف آبادی، سعید.(1402) اعتبارسنجی روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در تفسیر قرآن کریم. ، 16(2)، 63-82 https://doi.org/10.22034/qoranshenakht.2023.2021723

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نفیسه مقیسه؛ علی فتحی؛ سعید امیرکاوه نجف آبادی."اعتبارسنجی روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در تفسیر قرآن کریم". ، 16، 2، 1402، 63-82

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مقیسه، نفیسه، فتحی، علی، امیرکاوه نجف آبادی، سعید.(1402) 'اعتبارسنجی روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در تفسیر قرآن کریم'، ، 16(2), pp. 63-82

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مقیسه، نفیسه، فتحی، علی، امیرکاوه نجف آبادی، سعید. اعتبارسنجی روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در تفسیر قرآن کریم. ، 16, 1402؛ 16(2): 63-82