تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح
Article data in English (انگلیسی)
قرآن شناخت، سال دوم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1388، صفحه 111 ـ 146
Quran Shinakht, Vol.2. No.2, Fall & Winter 2009-10
تفسیر موضوعی قرآن از منظر استاد محمدتقی مصباح
محمود رجبی*
چکیده
این مقاله در صدد است تا ابعاد مختلف تفسیر موضوعی را از منظر استاد محمدتقی مصباح یزدی بررسی و ویژگی های برجستة تفسیر موضوعی ایشان با نام معارف قرآن را بیان کند. تفسیر موضوعی عبارت است از بیان مفاد واژگان و عبارات آیات قرآن و آشکارساختن مراد خداوند در موضوعی از موضوعات با بهره گیری از مجموعة آیات مرتبط با آن و بر اساس روش گفت وگوی عقلایی و ادبیات عربی. تفسیر موضوعی در آثار قرآن پژوهان سه کاربرد دارد: 1. تفسیر لفظی؛2. تفسیر وصفی و تصنیفی؛ 3. تفسیر تحلیلی و تبیینی. استاد مصباح تعبیر تفسیر موضوعی را شایستة کاربرد دوم و به ویژه کاربرد سوم می داند. مراحل تفسیر موضوعی از منظر استاد مصباح عبارت اند از: انتخاب موضوع یا مسئله، تحدید مفهومیِ موضوع یا مسئله، استخراج و گردآوری آیات مرتبط با موضوع یا مسئله، تعیین حد دلالت آیات، تعیین نوع ارتباط آیه با موضوع، دسته بندی منطقی ریزموضوعات و تفسیر هریک از آیات گردآوری شده. مهم ترین آسیب های تفسیر موضوعی از نظر استاد مصباح عبارت اند از: غفلت از سیاق، نگرش تک بعدی، تحمیل رأی و تطبیق های ناروا. ایشان علاوه بر بحث های نظری، در عمل برای مصون ماندن از آسیب های تفسیر بسیار کوشیده اند.
برخی از مهم ترین ویژگی های تفسیر موضوعی استاد مصباح عبارت اند از: فراگیریِ همة آموزه های قرآن، نظام واره سازی معارف قرآن، نگرش سیستمی (نظام مند) طولی، روز آمدی و آینده نگری، انسجام و اتقان روش شناختی.
کلید واژه ها: تفسیر موضوعی، مراحل تفسیر موضوعی، آسیب های تفسیر موضوعی، ویژگی های تفسیر موضوعی ، کاربردهای تفسیر موضوعی، ضرورت تفسیر موضوعی، معارف قرآن استاد مصباح.
مقدمه
استاد فرزانه آیت الله محمدتقی مصباح یزدی دامت برکاته از اندیشمندانی است که همواره پرداختن به تفسیر و فلسفه را دو نیاز ضروری برای روحانیت و حوزه های علمیه می دانسته و هم از این رو، به تفسیر قرآن، اعم از ترتیبی و موضوعی، و تدریس و تحقیق در این زمینه اهتمام ویژه داشته اند. استاد هم زمان با شرکت در درس تفسیر استاد بزرگوارشان مرحوم علامه طباطبایی، به دستور ایشان دست نوشته های تفسیر المیزان را قبل از چاپ، مطالعه و بررسی و دیدگاه های خود را به محضر مرحوم علامه ارائه می کردند و در مواردی مرحوم علامه از نظرها و پیشنهادهای استاد استقبال می کردند . همچنین پس از انتشار تفسیر شریف المیزان، استاد جلد چهارم آن را ترجمه کردند.
تفسیر ترتیبی سوره های حمد، بقره و قسمت هایی از سورة مؤمنون و فرقان، بخشی دیگر از فعالیت های استاد در زمینه تفسیر ترتیبی است. اما تا کنون مباحث تفسیر ترتیبی استاد جز بخش اندکی، منتشر نشده است. و آنچه استاد در حوزة تفسیر بیشتر به آن شناخته می شود، تفسیر موضوعی و اثر گرانسنگ ایشان با عنوان معارف قرآن است. این مجموعه محصول چند دوره تدریس موضوعات و مباحث مختلف قرآنی در مدرسة حقانی و بخش آموزش مؤسسة در راه حق برای فضلای حوزة علمیة قم است که شاگردان ایشان آن را تدوین کرده اند.
در تعدادی از کتاب ها و مقالاتی که در بارة تفسیر موضوعی نگارش یافته، معارف قرآنِ استاد مصباح و روش ایشان در تفسیر موضوعی مورد توجه قرار گرفته است. اخیراً پایان نامه ای نیز در زمینة دیدگاه های استاد مصباح در بارة تفسیر موضوعی تدوین یافته است. در آثار مزبور یا دیدگاه های استاد مصباح در ابعاد مختلف تفسیر موضوعی در مد نظر نبوده و در نتیجه بررسی همه جانبه ای از آن صورت نگرفته است یا آنکه فقط برخی مباحث نظریِ استاد در این زمینه کانون توجه قرار گرفته و به خود تفسیر موضوعی ایشان کمترعنایت شده است.
این مقاله در صدد است تا به بررسی ابعاد تفسیر موضوعی از منظر استاد بپردازد. در این بررسی علاوه بر توجه به مطالبی که استاد در بارة تفسیر موضوعی بیان کرده اند، معارف قرآن استاد به عنوان یکی از تفاسیر موضوعی برجستة منسجم و نظام مند از قرآن نیز مورد توجه قرارگرفته و دیدگاه های اساسی استاد در بارة جوانب تفسیر موضوعی، از متن کار ایشان استخراج شده است.
تعریف تفسیر موضوعی
تفسیر قرآن کریم سابقه ای به قدمت نزول قرآن دارد و نخستین مفسر قرآن کریم و مبین و معلم آیات الهی، پیامبر اعظم اسلام صلی الله علیه وآله می باشد. تفسیر ترتیبی قرآن شیوة رایج در تفسیر آیات الهی است؛ ولی تلاش های صورت گرفته در زمینة فهم آیات الهی و پرده برداشتن از گوهرهای ناب آن، تنها در تفسیر ترتیبی قرآن خلاصه نمی شود. توضیح واژگان قرآن، گردآوری انواع مختلف ساختارهای قرآنی، دسته بندی موضوعی آیات قرآن، تفسیر مجموعة آیات مربوط به یک موضوع، شرح و تفصیل آیه، آیات یا سوره ای خاص و موارد مشابه آن، از دیگر انواع قرآن پژوهی است که برای فهم قرآن صورت می گیرد. «تفسیر موضوعی» اصطلاح جدیدی است که در قرن اخیر قرآن پژوهان به عنوان عِدْلِ «تفسیر ترتیبی» مطرح کرده اند و مقصود از آن، بیان مفاد واژگان و عبارات آیات قرآن کریم و پرده برداشتن از مراد خداوند در موضوعی از موضوعات با بهره گیری از مجموعة آیات مرتبط با آن موضوع و بر اساس روش گفت وگوی عقلایی و ادبیات زبان عربی است. در این نوع از تفسیر، مفسر به جای تفسیر آیات به ترتیبی که در قرآن ثبت شده است، موضوع خاصی را محور فعالیت تفسیری قرار می دهد.
کاربردهای تفسیر موضوعی
تفسیر موضوعی کاربردهای مختلفی در آثار قرآن پژوهان دارد که مهم ترین آنها سه کاربرد زیر است:
1. تفسیر الکلمه یا تفسیر لفظی
تفسیر موضوعی در این کاربرد، بیش از آنکه یک فعالیت تفسیری باشد، فعالیتی لغوی است که مفهومی تصوری از واژگان قرآنی ارائه می کند و دربرگیرندة مجموعة آثاری است که به نحوی به توضیح و تبیین واژه های به کار رفته در قرآن کریم می پردازد. کتب «مفردات قرآن»، «اعلام قرآن»، «غریب القرآن»، «اسماء و صفات الهی» و «اشباه و نظایر» مصداق های مختلف این کاربرد است و آثار نگاشته شده در مورد قسم های قرآن، مثل های قرآن و مانند آن را نیز با قدری مسامحه می توان در این دسته و ذیل این کاربرد جای داد.
2. تفسیر وصفی و تصنیفی
این کاربرد ناظر به آن دسته از تحقیقات قرآنی است که به دسته بندی موضوعی آیات قرآن یا توصیف آموزه های قرآنی می پردازد، بی آنکه به ارائة نظر و دیدگاه قرآن و پاسخ آن به مسئله ای خاص منتهی شود. این کاربرد دو دسته از نگاشته های قرآنی را دربرمی گیرد: نخست آثاری که از سنخ معاجم موضوعی است و تنها به دسته بندی موضوعی آیات می پردازد. مانند تفصیل الآیات ژول بوم و المدخل الی التفسیر الموضوعی للقرآن الکریم سیدمحمد باقر ابطحی. دوم آثاری که به توصیف و تبیین آموزه های قرآنی در موضوع خاص می پردازد و در واقع گردآوری و تنظیم موضوعی مطالب به دست آمده از تفسیر ترتیبی یا حداکثر نوعی جمع بندی از مفاد و دلالت های آیات در تفسیر ترتیبی است. فرهنگ موضوعی قرآن کریم بهاء الدین خرمشاهی که به دسته بندی آیات با توجه به مفاد آنها پرداخته است، و برخی از معجم های موضوعی قرآن کریم نمونه های این دسته اند. تعداد قابل توجهی از کتب قصص قرآن و امثال قرآن و موارد مشابه آن را نیز می توان در این دسته قرار داد. وجه مشترک این دو دسته منابع آن است که هیچ یک از آغاز در صدد نظریه پردازی و دستیابی به دیدگاه قرآن در مسئله ای خاص از منظر قرآن نبوده و مراحل تفسیر موضوعی را که در ادامه بیان می شود، طی نکرده است.
3. تفسیر تحلیلی و تبیینی
در این کاربرد، قرآن پژوه با طرح مسئله ای که نشئت گرفته از متون دینی یا مسائل علمی یا واقعیت های عینی و خارجی است در صدد برمی آید تا با مراجعه به قرآن کریم دیدگاه و نظریة قرآن را در آن مسئله کشف کند. پی جویی و ارائة نظریة قرآن عنصر اساسی در این کاربرد است و هر نوع قرآن پژوهی که فروتر از نظریه پردازی یا کشف دیدگاه قرآن در مسئله ای خاص باشد، از قلمرو آن خارج است. قرآن پژوه با پیمودن مراحل تفسیر موضوعی به تبیین و تحلیل آیات مربوط می پردازد تا به دیدگاه قرآن در آن مسئله دست یابد. معارف قرآن آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، المدرسة القرآنیه آیت الله شهید سید محمد باقر صدر، تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی و مفاهیم القرآن آیت الله جعفر سبحانی ـ دامت برکاتهم ـ مصادیق بارز این کاربرد از اصطلاح تفسیر موضوعی است؛ هرچند در بخش هایی از آثار یادشده کاربرد دوم و احیاناً کاربرد نخست نیز یافت می شود.
استاد مصباح مصادیق تفسیر موضوعی به معنای نخست را با صراحت خارج از قلمرو تفسیر موضوعی می داند. به نظر ایشان کاری که راغب اصفهانی در مفردات انجام داده یا سایر دانشمندان در آثاری مشابه آن با تفضیل بیشتر یا کمتر انجام داده اند، ربطی به تفسیر موضوعی ندارد و بر فرض که آن را تفسیر بدانیم، تفسیر الکلمه است و کاری لغوی محسوب می شود. وی مصادیق تفسیر موضوعی به معنای دوم مانند آیات الاحکام و قصص قرآن را بخشی از پیشینة تفسیر موضوعی می شمارد. ایشان در بیان پیشینة تفسیر موضوعی می فرمایند: «تفسیر موضوعی سابقه زیادی دارد و قرن هاست که بزرگان ما کم وبیش این روش را داشته اند و آیات الاحکام، امثال قرآن یا داستان ها و قصص انبیا را تألیف کرده اند».
از آنجا که استاد مصباح کشف و ارائة پاسخ قرآن به یک مسئله را عنصر اساسی در تفسیر موضوعی به شمار می آورد، می توان گفت ایشان اصطلاح تفسیر موضوعی را شایستة کاربرد دوم و به ویژه سوم می داند. ایشان در این خصوص می فرمایند:
در تفسیر ترتیبی، کسانی که مایل اند به تفسیر آیات قرآن بپردازند، از یک جا شروع نموده، به ترتیب آیات پیش می روند و بالطبع کسانی که در صدد تفسیر همة قرآن هستند، از سورة «حمد» شروع کرده و به سورة «ناس» ختم می کنند. عمدة تفسیر ها این گونه هستند. در مقابل، گاهی به جای اینکه مفسر سوره ای را انتخاب نموده و از اول تا آخر آن را تفسیر کند، مطلب یا سؤال خاصی به قرآن کریم عرضه می کند تا پاسخش را از قرآن به دست آورد. معمولاً به دست آوردن این جواب از یک آیه حاصل نمی شود، به خصوص اگر ما بدانیم آیات متعددی در این زمینه هستند که مفاهیمشان کمابیش با یکدیگر متفاوت است و هریک به جنبه ای از موضوع پرداخته است. فرض کنید فردی می خواهد نظر قرآن را دربارة کسانی که بهشتی می شوند، نجات می یابند و اهل فلاح هستند (مفلحین) بداند و شرایط آنها را جویا شود. می دانیم که این واژه در قرآن زیاد استعمال شده و در هر جایی شرایط خاصی ذکر گردیده که عین هم نیستند. آن گونه نیست که هر جا کلمة «مفلح» یا «افلح» یا «فلاح» آمده باشد، فقط چند مفهوم مخصوص از آن برداشت بشود. به هر حال، پیش از اینکه مراجعه کنیم، برای ما این احتمال هست که در یک جا بعضی از اوصاف ذکر شده و در یک جا بعضی از اوصاف دیگر گفته شده باشد. احتمال هم می دهیم که گاهی بین این برداشت هایی که از آیات می شود دست کم تضاد ابتدایی وجود داشته باشد. حال چگونه باید اینها را جمع کرد؟ مثلاً، در رابطه با «مفلحین»، قرآن در آیاتی برپاکردن نماز و پرداخت زکات را، و در آیه ای دیگر خشوع در نماز را شرط می داند: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ٭ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (مؤمنون: 1-5) ما باید اینها را جمع آوری کنیم تا بفهمیم مجموعاً چه چیزهایی از نظر قرآن در فلاح دخالت دارد. پس محور ما در بحث، خود موضوع است نه آیه و یا سورة قرآن؛ یعنی تلاش ما در تفسیر موضوعی مبتنی بر آیة خاص و بلکه سورة خاصی نیست، بلکه تلاش ما مبتنی بر مطالب خاص و موضوعی خاص بوده و این، تفسیر موضوعی است. بنابراین، فرق تفسیر موضوعی با ترتیبی این است که در تفسیر ترتیبی، محور، ترتیب آیات قرآن است؛ مثلاً، ما سوره ای مثل سورة «فاتحة الکتاب» را به ترتیب از «بسم الله الرحمن الرحیم» تا «ولا الضالین» بحث می کنیم؛ اما در تفسیر موضوعی می خواهیم جواب مطلبی را در قرآن پیدا کنیم که احتمالاً چندین آیه بدان اشاره کرده است. از این رو، مسئله مربوط به موضوع خاصی از دیدگاه قرآن و محور تفسیر بررسی آیات مرتبط با آن موضوع است.
پیشینة تفسیر موضوعی
پیشینة هر رشته یا گرایش علمی و حتی یک موضوع یا مسئلة علمی قبل از هر چیز وابسته به تعریف یا کاربرد خاصی است که محقق از آن مد نظر دارد.
پیشینة تفسیر موضوعی در کاربرد اول و دوم (تفسیر الکلمه و تفسیر وصفی و تصنیفی) سابقه ای طولانی دارد و می توان آن را تا صدر اسلام و زمان نزول قرآن پیگیری کرد. ولی تفسیر موضوعی در کاربرد سوم (تحلیلی و تبینیی) و به عنوان عدل تفسیر ترتیبی سابقه ای چندان طولانی ندارد و آنچه را در قرون پیشین وجود داشته است می توان خمیرمایه و ادبیات تفسیر موضوعی به این معنی دانست؛ اما اصطلاح تفسیر موضوعی به عنوان نوعی از تفسیر در برابر تفسیر ترتیبی در قرن اخیر مطرح شده و در این خصوص و با این هدف آثاری پدید آمده است. استاد مصباح در این زمینه می فرمایند: «گرچه تفسیر موضوعی سابقة زیادی دارد ... ولی اصطلاح تفسیر موضوعی، اصطلاح نسبتاً جدیدی است که در مقابل تفسیر ترتیبی قرار دارد».
ضرورت تفسیر موضوعی
در ضرورت و اهمیت تفسیر ترتیبی تردیدی نیست، ولی این نوع از تفسیر به تنهایی نمی تواند در دوران معاصر پاسخ گوی همة نیازهای ضروری جوامع اسلامی و از جمله جامعة اسلامی ما در قلمرو قرآن پژوهی باشد. ضرورت پرداختن به تفسیر موضوعی و توسعة این نوع از قرآن پژوهی برای تأمین نیازهای فکری جامعه اسلامی دلایل مختلفی دارد که مهم ترین آنها به شرح زیر است:
1. با توجه به اشتیاق و استقبال شدید قشر های تحصیل کرده، به ویژه قشر جوان، برای آگاهی از دیدگاه قرآن در مسائل فردی و اجتماعی لازم است با بهر ه گیری از روش صحیح و معتبر فهم آموزه های قرآنی از طریق تفسیر موضوعی، دیدگاه های قرآن در مسائل فردی و اجتماعی، در موضوعات مختلف استنباط و استخراج گردد و به تشنگان معارف اسلامی ارائه شود.
کوتاهی در این وظیفة مهم سبب می گردد کسانی که اشتیاق فراوان به فراگیری آموزه ها و دیدگاه های قرآنی دارند، بر اثر نیافتن معارف ناب قرآنی در دام شیاطین و اندیشه های انحرافی مفسران به رأی افتند یا خود بی آنکه شرایط لازم برای کشف روشمند معارف قرآن را داشته باشند، وارد عمل شوند و دچار تفسیر به رأی و انحراف در فهم دیدگاه قرآن گردند. استاد در این باره می فرماید:
بی شک، یکی از واجب ترین وظایف روحانیت این است که تلاش کند تا تمام مفاهیم قرآن را هرچه صحیح تر و متقن تر در سطوح مختلف (عالی، متوسط و ساده) تبیین کند و در دسترس جامعه قرار دهد و این کار حتماً باید صورت پذیرد وگرنه علاوه بر آنچه که اکنون جریان دارد؛ منتظر انحرافات دیگری هم باید بود.
امروز بیشتر جوانان مسلمان عمیقاً در صددند و بی تابانه می خواهند تا مفاهیم قرآن را یاد بگیرند و حتی به خیال خودشان با رجوع به معجم و امثال آن، می خواهند تحقیق هم بکنند و خیال می کنند این، کار ساده ای است. شاید آنها در این گمان خود معذور باشند، ولی کسانی که سال ها در حوزه های علمیه بوده اند و دقت در آیات و روایات را از بزرگان آموخته اند، اگر آنها هم، چنین بیندیشند، حقاً معذور نخواهند بود.
وظیفة ماست از موازینی که علما و مفسران بزرگوار به دست ما سپرده اند بهره گیری و با تدبر بیشتر سعی کنیم که مفاهیم روشنی از قرآن به دست آوریم و به جامعه عرضه کنیم تا دین خود را به اسلام و قرآن ادا کرده باشیم. از سوی دیگر، اگر چه فهمیدن معانی و تفسیر قرآن به سادگی میسر نیست، اما اگر به کسی که می خواهد قرآن را بفهمد بگوییم که باید 30 سال کار کند و درس بخواند تا قرآن را بفهمد؛ او را از فراگیری معنای قرآن مأیوس کرده ایم. و نتیجة آن، افکندن او در دامن منحرفان است. درست است که فهمیدن قرآن، احتیاج به زحمت های ویژه و تخصص هایی دارد، ولی سرانجام این زحمات را باید عده ای بکشند و حاصلش را در اختیار دیگران قرار دهند تا استفاده کنند.
2. عصر ما عصر ارائة نظریه ها، مکتب ها و نظام هاست و عرضة مناسب معارف قرآن و اسلام در این عرصه می طلبد که ما نیز آموزه های قرآن کریم را در قالب نظریه و نظام و مکتب و به صورت یک مجموعة منسجم ارائه کنیم. این کار با تفسیر ترتیبی صرف امکان پذیر نیست؛ زیرا در تفسیر ترتیبی آموزه های قرآنی به صورت پراکنده و بدون ارتباط با یکدیگر و بدون قالب های نظریه پردازی و نظام سازی مطرح می شود و ارائة معارف قرآن به این صورت فاقد هم زبانی و هم ترازی و هماوردی با مکتب ها و نظام های دیگر است و در نتیجه قابل عرضه در برابر آن نظام ها نیست. افزون بر آن، فراگیری آموزه های قرآنی از طریق تفسیر ترتیبی و به صورت پراکنده به لحاظ آموزشی دشوار و برای غیرقرآن پژوهان ناممکن است.
استاد در این زمینه می فرماید:
آنچه عرضه می کنیم باید مطالبی باشد که استنادش به قرآن جای هیچ شکی نداشته باشد و در عین حال به صورت پراکنده و بدون ارتباط و نظم هم نباشد؛ زیرا اگر مطالبی را پراکنده عرضه کنیم، علاوه بر اینکه یادگیری آن مشکل است، فایده ای را که از یک نظام فکری صحیح در مقابل نظام های فکری غلط باید گرفت، نیز نخواهد داشت.
همة مکتب های منحرف کوشیده اند به افکار و اندیشه های خود شکل و نظامی بدهند؛ یعنی برای مطالبشان ریشه ای معرفی کنند و با ارتباط و پیوند با سلسله مسائلی منسجم، یک کل منظم و هماهنگ به وجود آورند. ما که در جهت صحیح هستیم، در مقابل آنها عیناً باید همین کار را بکنیم؛ یعنی معارف قرآن را به صورت سیستماتیک و منظم عرضه کنیم. به صورتی که پژوهشگر بتواند از یک نقطه شروع کند و زنجیروار حلقه های معارف اسلامی را به هم ربط بدهد و در نهایت به آنچه هدف قرآن و اسلام است، نائل شود.
پس ناچاریم معارف قرآنی را دسته بندی کنیم و به آنها شکلی بدهیم تا آموختن آنها برای جوانانی که وقت کمی دارند، آسان و نیز در مقابل نظام های فکری دیگر قابل عرضه باشد.
3. در پرتو انقلاب شکوهمند اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، اسلام، و قرآن، به عنوان محوری ترین کتاب آموزه های اسلامی مورد توجه بی سابقه ای قرار گرفت و ضرورت تفسیر موضوعی قرآن به دلیل های زیر نمایان تر شد. در شرایطی که دین و آموزه های دینی به حاشیه رانده شده بود و سکولاریزم سخن اول و آخر را در عرصة زندگی اجتماعی می زد، انقلاب اسلامی توانست نظامی با سابقه طولانی و مورد حمایت ابرقدرت ها را سرنگون کند و نظامی نو بر اساس آموزه های دینی و قرآنی مستقر سازد. این امر سبب خویشتن باوری مجدد مسلمانان بلکه همة پیروان ادیان الهی و نفی سکولاریزم در سطح جهان گردید و عطش و اشتیاق شدیدی برای آگاهی از آموزه ها و دیدگاه های قرآن در مسائل مختلف زندگی پدید آورد و ضرورت مضاعف استخراج و ارائة دیدگاه های قرآن را از طریق تفسیر موضوعی جلوه گر ساخت.
با استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران نیازهای فکری متعدد و متنوعی در سطح ملی و بین المللی برای نظام در سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها و خط مشی های اجرایی خودنمایی کرد که می بایست دیدگاه های قرآنی در مورد آنها استخراج و در اختیار مسئولان نظام قرار می گرفت تا کارآمدی اسلام و نظام اسلامی در سطح ملی و بین المللی تثبیت شود و نظام اسلامی، همان گونه که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است، بر بنیان های اسلامی و قرآنی و مطابق با موازین قرآنی و اسلامی اداره شود. غفلت از این امر زمینه را برای نفوذ تدریجی اندیشه ها و دیدگاه های غیراسلامی در نظام و استحالة نظام از درون فراهم می سازد. این، خود دلیل دیگری بر اهمیت و ضرورت ویژة تفسیر موضوعی در زمان ماست.
4. دشمنان اسلام در مقابله با اسلام ناب و نظام اسلامی، راهبرد خود را بر تهاجم و شبیخون فرهنگی متمرکز ساخته و با صرف هزینه های هنگفت و با بهره گیری از همة امکانات نو، تحریف آموزه های قرآنی و شبهه افکنی و تشکیک در اعتبار و کارآمدی قرآن و آموزه های آن را مهم ترین محور مبارزة خویش با اسلام و نظام قرار داده اند و این امر ضرورت تفسیر موضوعی با هدف تبیین صحیح دیدگاه قرآن و دفاع از کیان قرآن و نظامی اسلامی و مبارزه با تهاجم فرهنگی را نمایان تر می سازد
روش و مراحل تفسیر موضوعی
1. انتخاب موضوع یا مسئله
نخستین مرحله در تفسیر موضوعی، انتخاب موضوع یا مسئله است. دربارة ویژگی های موضوع و منبع انتخاب آن، برخی قرآن پژوهان بر منبع خاص یا ویژگی های معینی تأکید کرده اند. برای مثال مرحوم شهید سیدمحمدباقر صدر بر گزینش موضوع از متن زندگی انسانی و داده های تجربی تأکید دارند.
آیت الله مصباح نیز در طرح مباحث تفسیر موضوعی (معارف قرآن) به مسائل روز و نیز مسائل مطرح در علوم اسلامی توجه داشته و از قرآن کریم نیز فراوان بهره برده اند، ولی در انتخاب موضوع نه بر منبع خاصی تأکید دارند و نه ویژگی های معینی را ذکر کرده اند؛ تنها به تنوع مصادر موضوعات در تفسیر موضوعیِ جزءنگر اشاره کرده و فرموده اند: «تفسیر موضوعی جزء نگر به سؤالاتی که در ذهن ما پدید می آیند پاسخ قرآنی می دهد؛ این سؤالات گاهی از فقه است گاهی از اخلاق، گاهی از فلسفه، گاهی از خداشناسی و...»
2. تحدید مفهومیِ موضوع یا مسئله
تحدید مفهومیِ موضوع یا مسئله نکتة دیگری است که در استفاده درست از آیات در تفسیر موضوعی نقش مهمی دارد. استاد مصباح هرچند در خصوص مراحل تفسیر موضوعی به آن تصریح نکرده است، ولی یکی از موضوعات مورد تأکید ایشان در مباحث علمی، مشخص کردن حدود مفهومیِ واژگان و ایضاح آنهاست. ایشان معتقدند منشأ بخشی از سوء فهم ها، مغالطات و اختلاف نظرها و خطاها در مباحث علمی، عدم تحدید مفهومی واژگان بحث است. برای آنکه هر مسئله حل روشنی پیدا کند، باید واژگانی که در عنوان آن ذکر می شود کاملاً تبیین شود و اگر اشتراک یا تشابهی دارد به کلی رفع گردد.
3. استخراج و گردآوری آیات
در گردآوری آیات، استاد بر سه نکته تأکید دارند:
نخست مراجعة مستقیم به قرآن است. ایشان اکتفا به معاجم موضوعی و پیگیری موضوع از طریق کلید واژه ها را رهزن می دانند و بر این نکته تصریح می کنند که در بسیاری از موضوعات دیدگاه قرآن از محتوای کلی آیات به دست می آید، بدون آنکه واژة مورد نظر یا واژگان مترادف و متقارب آن در آیات به کار رفته باشد.
نکتة دوم آنکه برای استخراج آیات مربوط به هر موضوعِ مستقل، ضرورت دارد یک نوبت کل قرآن مطالعه شود و از بررسی چند موضوع مستقل، با هم و با یک بار مطالعه پرهیز گردد؛ زیرا مطالعة، قرآن برای استخراج دو یا چند موضوع سبب می شود که از بسیاری آیات مربوط به موضوع غفلت شود.
نکتة سوم آنکه در گزینش آیات نباید تنها آیاتی که ارتباط آنها با موضوع قطعی است ثبت شود، بلکه در این مرحله همة آیات مرتبط با موضوع یا مسئله اعم از یقینی و احتمالی ثبت می گردد.
حضرت استاد در این زمینه می فرماید:
تفسیر موضوعی چند مرحله دارد. یکی از مراحل، جمع آوری آیات مربوط به آن موضوع است. مثلاً برای مسئلة «حجاب» یک راه ساده این است که هرچه کلمة حجاب در قرآن هست جمع آوری کنیم؛ یعنی به «معجم المفهرس» مراجعه کنیم، هرچه کلمة حجاب است پیدا نماییم. این روش مطلوبی نیست؛ چراکه موضوعی که ما به دنبالش می گردیم همیشه با لفظ «حجاب» نمی آید؛ ممکن است لفظ «ستر» یا عناوین دیگری باشد. یک وقت ما مطمئن هستیم که هرچه آیه دربارة این موضوع هست، از چند کلمه خارج نیست. اگر چنین اطمینانی داشته باشیم، می توانیم به جای یک کلمه به چند کلمه مراجعه کنیم. فرض کنید در مورد حجاب، از کلمة «ستر» هم استفاده کنیم؛ ولی این هم کافی نیست؛ زیرا گاهی اصلاً آن واژه در آیه به کار نرفته است و از سیاق آیات این مطلب استفاده می شود. بنابراین، روش صحیح در تفسیر موضوعی این است که مفسر در هر موضوعی که می خواهد بررسی کند، دست کم یک بار از اول سورة «حمد» تا آخر سورة «ناس» قرآن را با دقت ببیند که این آیه آیا ارتباطی با آن موضوع دارد، آن را در فیش یادداشت کند. اگر موضوع مهمی باشد، یک بار هم کافی نیست، لازم است یک بار دیگر هم حتماً با وسواس مراجعه کند تا ببیند چیزی از قلم نیفتاده باشد؛ زیرا ممکن است مفهوم یک آیه، توجه اش را جلب کند و از نکتة خاصی غافل شود. این اتفاق افتاده است.
4. تعیین حد دلالت آیات
در این مرحله، آیات گردآوری شده مرور می شود و حد دلالت هریک بر مطلب مورد نظر تعیین و به این طریق آیات صریح، اظهر، ظاهر و احتمالی مشخص می گردد.
در این مرحله، مفسر باید آیات جمع آوری شده را مرور کند تا دریابد این احتمالات چقدر ارزش شناختی دارد: ده درصد، پنجاه درصد، هفتاد درصد یا صد درصد. البته این گونه درجه بندی کار مشکلی است، اما دست کم می توانیم آنچه را اطمینان آور است و ظن قوی از آن پیدا می شود، دسته بندی کنیم و از محتملات دیگر درگذریم. دست کم با دو مشخصه آنها را درجه بندی می کنیم: یکی احتمال ظهور در معنی، و دیگری از حیث اهمیت که می توان با علامتی نظیر یک ستاره و دو ستاره آنها را مشخص سازیم.
5. تعیین نوع ارتباط آیه با موضوع
در این مرحله از تفسیر موضوعی، مفسر برداشت اجمالی و ابتدایی خود از هر آیه را در خصوص موضوع مورد بررسی ثبت و به تعبیری هر آیه را نشاند ار می کند و این نشانه گذاری بر آیات پیش از بررسی تفصیلی و تفسیر کامل آنهاست. هدف از این مرحله زمینه سازی برای دسته بندی آیات گردآوری شده و تهیة فهرست ریز موضوعات مربوط به مسئله مورد بررسی است. استاد در این باره می گوید:
مرحله دیگر که در تفسیر ترتیبی هم می آید، برداشت ابتدایی از آیه است؛ یعنی اینکه ما خودمان، صرف نظر از احتمالات عقلی، علمی و تاریخی، از این آیه چه می فهمیم؟ در این مرحله، برداشت اجمالی از آیه به دستمان می آید. بعد ـ مثلاً ـ می گوییم حجاب با توجه به سنین اشخاص فرق می کند، حجاب مرد برای زن، حجاب زن برای مرد، و سایر چیزهایی که به نظرمان می رسد. البته تشخیص این موارد مشکل است.
6. دسته بندی منطقی ریز موضوعات
در تفسیر موضوعی هر موضوع مورد بررسی ریز موضوعاتی دارد که تا این مرحله شناسایی شده اند. دسته بندی این ریز موضوعات، نقشة راه برای استفادة نهایی از آیات است و به نحوی به دسته بندی نهایی آیات می انجامد. در این مرحله چنانچه چند دسته ریز موضوعات وجود داشته باشد یا مفسر تفسیر کل آیات قرآن را در مد نظر داشته باشد، علاوه بر دسته بندی ریز موضوعات، باید ترتیب منطقی میان دسته های مختلف ریز موضوعات (عناوین کلی تفسیر موضوعی جامع قرآن) را نیز مشخص و فهرست محتوایی کلان مباحث را تهیه نماید. استاد در این زمینه می فرماید:
مرحلة چهارم؛ پس از فهم اجمالی آیات، نوبت دسته بندی موضوعات مختلف و ریزی است که ممکن است تحت یک عنوان کلی مانند «حجاب» مطرح شود. مرحلة بعد از دسته بندی ـ که البته این کار را ضمن دسته بندی ولی به عنوان کار خاص هم می شود انجام داد ـ ترتیب بین این دسته بندی هاست؛ یعنی پس از مشخص کردن تعداد دسته ها، بین آنها ترتیب برقرار کنیم.
7. تفسیر هریک از آیات گردآوری شده
در این مرحله مفسر به تفسیر ترتیبی آیات می پردازد تا به مفاد آنها به صورت دقیق دست یابد و با آن، برداشت اجمالی و ابتدایی خود را محک زند. مفسر باید مراحل روش تفسیر ترتیبی را در چارچوب قواعد تفسیر ترتیبی بپیماید. شناخت دقیق مفاد هر واژه در زمان نزول، کاربرد قرآنی آن در آیة مورد بحث، فهم ساختارهای آیه طبق قواعد ادبی و توجه به قراین داخلی و خارجی مانند سیاق و قراین عقلی، تاریخی و روایی، از جملة مواردی است که باید در این مرحله بدان توجه کرد.
نکتة شایان اهمیت آن است که قراین و منابع باید از اعتبار لازم برخوردار باشد و در این مرحله و کلاً در تفسیر قرآن نمی توان امور حدسی، احتمالی و غیرمعتبر را مبنای تحقیق و تکیه گاه تفسیر قرار داد.
استاد در این زمینه می فرماید:
باید مطمئن شویم معنای دقیق هر آیه، همان است که ما برداشت کرده ایم... مفسر باید بگردد تا معنای لغوی و عرفی آن کلام را بفهمد؛ به خصوص اگر می تواند با توجه به دلایل و شواهد، معنایی را که در زمان نزول مقصود بوده ملاک عمل قرار دهد، باید با قراین به دست آوریم که دقیقاً مفهوم عرفی فلان آیه در زمان نزول چه بوده است... پس از کندوکاو در خود آیه و تأمل و تعمق در الفاظ آن و استفاده از ادبیات و قراین کلامی، نوبت به بررسی قراین خارجی می رسد که گاهی در مفاهیم آیات تعیین کننده است... ولی گاهی این گونه نیست که قراین خود آیه دقیقاً برای ما زمان و مکان، مشخصات، جزئیات و ابهامات را مشخص کند؛ از این رو، سعی می کنیم از آیات دیگر کمک بگیریم تا مسئله را تعین ببخشیم و ابهام آن را رفع کنیم. اما اگر حل نشد نوبت به روایات یا احیاناً مباحث عقلی می رسد، البته به شرطی که آنها هم معتبر باشد.
نکتة پایانی در این خصوص آن است که تفسیر موضوعی ذو مراتب است. گاه در تفسیر موضوعی می خواهیم با توجه به آیات مربوط دیدگاه قرآن را به دست آوریم و گاه فراتر از آن، در مقام سنجش این دیدگاه با دیدگاه های قرآن در دیگر موضوعات مرتبط با این موضوع در درون یک نظام نیز هستیم. برای مثال گاه حکم حجاب را با توجه به آیات مربوط به حجاب به دست می آوریم، ولی گاه از این فراتر رفته، به سنجش بنیان ها و نظام های مختلف قرآنی با نظریة حجاب می پردازیم و نظریة حجاب را با نظام اخلاقی، نظام عقیدتی، نظام خانواده و انسان شناسی قرآنی هم می سنجیم. اینها مراتب مختلف تفسیر موضوعی است و تفسیر موضوعی را نباید به تفسیر موضوعیِ جزء نگر منحصر دانست.
استاد در این زمینه می فرماید:
تفسیر موضوعی ذومراتب است: یک وقت تفسیر موضوعی را به این معنا می گوییم که دربارة یک موضوع خاص است، صرف نظر از ارتباطی که با
سایر موضوعات دارد. یک وقت تفسیر یک موضوع را در نظر قرآن با لحاظ
سایر موضوعات مربوط به خودش که ارتباط روشنی با آنها دارد، مثل پوشش
و تبرّج بررسی می کنیم و یک وقت هم می خواهیم نظر قرآن را دربارة کل موضوعات به صورت یک نظام کامل مد نظر گیریم که آن طبعاً یک احاطة دیگری [لازم] دارد.
اقسام تفسیر موضوعی
تفسیر موضوعی به لحاظ قالب و محتوا ـ با صرف نظر از تفسیر لفظی یا تفسیر الکلمة ـ انواعی دارد، از جمله:
1. به لحاظ دامنه و حجم آیات و سوره ها به تفسیر موضوعیِ یک سوره یا مجموعة آیات و تفسیر موضوعیِ کل قرآن؛
2. به لحاظ اجمال و تفصیل تفسیر، به تفسیر موضوعیِ مختصر، متوسط و مفصل؛
3. به لحاظ فراگیری همة موضوعات و آموزه های قرآن به تفسیر موضوعیِ جزءنگر و تفسیر موضوعیِ کل نگر و جامع؛
4. به لحاظ ماهیت و سنخ شناسی به تفسیر موضوعیِ «لفظی»، «توصیفی و تصنیفی» و «تحلیلی و تبیینی»؛
5. به لحاظ برد نظریه ای که از آیات به دست می آید، به تفسیر موضوعیِ کوتاه برد، میان برد و کلان برد؛
6. به لحاظ الگو تحلیل و تبیین به تفسیر موضوعیِ کارکردی، عِلّی و غایی؛
7. به لحاظ ارزشی یا غیر ارزشی بودن، به تفسیر موضوعیِ هستی شناختی، ارزش شناختی و هنجار شناختی.
8.به لحاظ آمیخته بودن یا نبودن تفسیر موضوعی با تفسیر ترتیبی به تفسیر موضوعی محض و تفسیر موضوعیِ تلفیقی.
دیدگاه قرآن در موضوعات مختلف می تواند بیانگر رابطة پدیده ها در سطحی بسیار گسترده و وسیع باشد؛ مانند مواردی که از قوانین جهان شمول یا فراگیرِ کل پدیده های انسانی است. چنین مواردی از مصادیق تفسیر موضوعی کلان برد است.مباحث خداشناسی و بخشی از مباحث انسان شناسی معارف قرآن نمونه های تفسیر کلان برد به شمار می آیند.
تفسیر موضوعیِ کوتاه برد ناظر به آن بخش از تفاسیر موضوعی است که نظریة قرآن در بارة موضوعات و مسائل خرد را بیان می کند؛ مانند برخی مباحث مربوط به ساختار معنا شناختی واژگان قرآنی در مباحث اخلاق در قرآن و جلد اول قرآن شناسی و نیز بخش هایی از جهان شناسی و راه و راهنما شناسی که مصادیق متعددی از تفسیر موضوعی کوتاه برد را می توان در آنها یافت.
تفسیر موضوعی میان برد بیانگر آن دسته از دیدگاه های قرآنی است که نه به گستردگی تفسیر موضوعیِ کلان برد و نه به محدودیت تفسیر موضوعی کوتاه برد است. قسمت درخور توجهی از مباحث مربوط به نهادهای اجتماعی و دگرگونی اجتماعی که استاد در کتاب جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن بحث کرده اند، از مصادیق تفسیر موضوعی میان برد است.
تفسیر موضوعی کارکردی به بخشی تفاسیر نظر دارد که بیانگر پیامد ها و نتایج است و در معارف دینی با عنوان حکمت احکام و آموزه های قرآنی از آن یاد می شود و در برخی از آیات باتعبیر تأویل از آن یاد شده است؛ مانند وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً (اسراء: 35).
تفسیر موضوعیِ عِلّی در صدد یافتن رابطه های علّی و معلولی در موضوعی خاص از منظر قرآن است و تفسیر موضوعیِ غایی به غایت شناسی و علل غایی در ـ اصطلاح فلسفی ـ درموضوعی از موضوعات قرآنی از منظر قرآن می پردازد.
مفسر در تفسیر موضوعی گاه در صدد کشف دیدگاه های هستی شناختی به مفهوم عام آن است که هر گونه اظهار نظر در روابط تکوینی را دربرمی گیرد، و گاه در صدد دستیابی به بخشی از نظام ارزشی اسلام به معنای عام آن است که آرمان هاو هنجارها را در بر می گیرد. نوع نخست از تفسیر موضوعی را می توان تفسیر موضوعیِ هستی شناختی نامید و در نوع دوم چنانچه کشف آرمان ها و ارزش ها به معنای خاص آن مد نظر مفسر باشد، تفسیر موضوعی ارزش شناختی و چنانچه احکام اخلاقی و فقهی مد نظر باشد تفسیرموضوعی هنجارشناختی به شمار می آید.
با این بیان بخشی زیادی از مباحث اخلاق در قرآن و حقوق و سیاست در قرآن تفسیر موضوعی ارزش شناختی و هنجارشناختی است و بخش های دیگر معارف قرآن حتی در بخش اخلاق نیز تفسیر هستی شناختیِ موضوعی به معنای عام کلمه است.
استاد مصباح از میان این مجموعة اقسامِ تفسیرِ موضوعی، تنها از تفسیر موضوعیِ کل نگر، تفسیر موضوعیِ جزء نگر، تفسیر موضوعیِ محض و تفسیرِ تلفیقیِ ترتیبی ـ موضوعی یاد کرده اند.
آسیب شناسی تفسیر موضوعی
تفسیر موضوعی با همة مزایایی که دارد، از برخی آسیب ها ـ ی البته اجتناب پذیر ـ رنج می برد. اهم این آسیب ها به شرح زیر است:
1. غفلت از سیاق
در تفسیر موضوعی گاه یک بخش از یک آیه و گاه یک آیه از مجموعة چند آیه تقطیع می شود و مورد استناد قرار می گیرد. در صورتی که هم بخش های مختلف یک آیه و هم نوعاً هریک از آیات با تعدادی از آیات قبل یا بعد از خود پیوند دارد و سیاق واحدی را تشکیل می دهد؛ در این گونه موارد تقطیع بخش ها و جملات مختلف، زمینه ساز غفلت از سیاق می گردد و مفسر موضوعی همواره در معرض این مخاطره است که بر اثر غفلت از سیاق آیات و جملات، در فهم مراد خداوند از آیات و کشف نظریة قرآنی دچار خطا شود. استاد در این زمینه می فرماید:
اگر ما به موضوعات توجه کنیم و از ترتیب آیات غافل شویم، ممکن است سیاق آیه و مقدمات و مؤخرات آیات در فهم معنای جمله ای که می خواهیم استفاده کنیم، دخالت داشته باشد و در تفسیر موضوعی این امر ممکن است آسیب وارد کند. این دو آسیب واقعاً جای توجه دارد.
2. نگرش تک بعدی
در تفسیر موضوعی، مفسر بر موضوعی خاص متمرکز می شود و آنچه را ارائه می کند ـ جز در تفاسیر موضوعی جامع ـ دیدگاه قرآن در یک مسئله خاص است؛ تمرکز تفسیر موضوعی بر مسئلة خاص مخاطب را در همان بعد اشباع می کند و در نتیجه به سایر ابعاد وجودی انسان نمی پردازد و رشد و تکامل متوازن ابعاد مختلف وجودی انسان در پرتو آن حاصل نمی شود.
3. تحمیل رأی و تطبیق ناروا
آسیب دیگری که میان تفسیر موضوعی و ترتیبی مشترک است ولی زمینه های آن در تفسیر موضوعی بیشتر وجود دارد تحمیل و تطبیق ناروای آرا و نظریات بر آیات
است. از آنجا که مفسر موضوعی در صدد نظریه پردازی با استناد به آیات در موضوعی خاص است، نهایت کوشش خود را به کار می بندد تا نظریه ای را ارائه کند و به همین دلیل اشتیاق به نظریه پردازی می تواند او را به ورطة تحمیل رأی و تطبیق ناروای آیات سوق دهد.
آسیب های یادشده همگی مورد توجه استاد مصباح بوده و ایشان در عمل نیز در زدودن آن فراوان کوشیده اند. استاد بزرگوار در مجموعة معارف قرآندربارة غفلت از سیاق در مقدمه و همان آغاز کتاب هشدار داده و راهکار مصونیت از آن را ارائه کرده است:
باید توجه داشت که وقتی ما آیه ای را از سیاق ویژة آن خارج کردیم و آن را
تنها و بدون رعایت قبل و بعد در نظر گرفتیم، ممکن است مفاد واقعی اش
به دست نیاید.
برای آنکه به این محذور دچار نشویم و آیات مثله و تکه تکه نشود و از مفاد واقعی اش خارج نگردد، باید خیلی دقت کنیم؛ یعنی وقتی می خواهیم آیه ای را زیر موضوعی و عنوانی قرار دهیم باید آیات قبل و بعد را هم در نظر بگیریم و اگر احتمال می دهیم که در آیات قبل و بعد قرینه ای وجود دارد، آنها را هم ذکر کنیم. هیچ مانعی ندارد آیه ای را که می خواهیم مورد استفاده قرار دهیم با آیة قبل و بعد ذکر کنیم و آن دو آیه را بین پرانتز قرار دهیم تا موقع مراجعه به آیه، آن «قراین کلامی» مورد غفلت واقع نشود. این نکته را باز تکرار می کنم که همیشه باید به قراین قبل و بعد توجه داشته باشیم.
آسیب دوم را حضرت استاد با طرح جامع معارف قرآن که دربردارندة مسائل و ابعاد مختلف معرفتی، انگیزشی و رفتاری انسان در حوزة فردی و اجتماعی است و با بیانی اثرگذار و تحول آفرین زدوده اند.
آسیب سوم نیز موضوعی است که همواره استاد بر آن تأکید ورزیده و دربارة آن هشدار داده اند و با ذکر نمونه هایی از تفسیرهای نادرست افراد و گروه های منحرف یا ناآگاه، بر تفسیر به رأی و انحرافی بودن آن دیدگاه ها تأکید و در مورد آن هشدار داده اند:
رعایت این نکته بسیار مهم است که واقعاً در صدد فهم آیه باشیم نه آنکه پیشاپیش چیزی را پذیرفته باشیم و بعد بخواهیم همان را بر آیات تطبیق کنیم، خواه آن پیش داوری ها ناشی از مفاهیم فلسفی باشد یا عرفانی یا علوم تجربی یا جامعه شناسی یا غیر آن. این کار، بسیار خطرناک است... لازم نیست قرآن در یک مسئله علمی حتماً نظریه داده باشد؛ زیرا قرآن در صدد و در جایگاه حل مسائل علمی نیست.
ویژگی های تفسیر موضوعی استاد
مجموعة معارف قرآنِ استاد مصباح ـ دام ظله ـ دارای ویژگی های شایان توجهی است که برخی از آنها با مقداری تفاوت در بعضی دیگر از تفاسیر موضوعی یافت می شود؛ ولی برخی، از مختصات این تفسیر موضوعی است؛ چنان که برخی از این ویژگی ها فراگیر و در همة بخش ها و بحث های این تفسیر وجود دارد و تعدادی دیگر از چنین شمولی برخوردار نیست. مهم ترین ویژگی های تفسیر موضوعی استاد را می توان در امور زیر خلاصه کرد:
1. فراگیریِ همة آموزه های قرآنی
استاد فرزانه بر اساس نگرش نظام مندخویش کوشیده است مجموعة آموزه های قرآن را در چارچوب یک نظام جامع گرد آورد، به گونه ای که حتی الامکان از هیچ موضوع و آموزة قرآنی غفلت نشود. استاد به این جامعیت در آغاز تفسیر موضوعی تصریح کرده است؛ هرچند به عللی از جمله محدودیت های برخاسته از نیازها و اوضاع اجتماعیِ پس از انقلاب و مسئولیت های علمی و مدیریتی ایشان، بخش هایی مانند امامت خاصه، برنامه های عبادی، احکام فردی و مباحث اقتصادی در مجموعة معارف قرآن بررسی نشده است. البته حضرت استاد به این مباحث در طرح کلان معارف قرآن توجه داشته و جایگاه آنها را در این نظام کلی تعیین و به آنها تصریح کرده است. ایشان مجموعة آموزه های قرآنی را در ده محور به شرح زیر جای داده اند:
1. خداشناسی که مباحث شناخت خدا و توحید و صفات و کلیات افعالی الهی را در بر می گیرد.
2. کیهان شناسی که شامل مباحث آفرینش جهان (زمین و آسمان ها و ستارگان)، پدیده های جوی (رعد، برق، باد، باران و...) پدیده های زمینی (کوه ها، دریاها و...) می شود و ضمناً عرش و کرسی و فرشتگان و جن و شیطان نیز کانون بحث قرار می گیرند.
روشن است که بعد از بحث از کلیات افعال الهی ـ که در بخش اول انجام می گیرد ـ نوبت به تفاصیل افعال (خلق و تدبیر) می رسد و طبیعی است که بحث از آفرینش جهان، بر آفرینش انسان مقدم است.
3. انسان شناسی که مباحث آفرینش انسان، ویژگی های روح، کرامت و شرافت انسانی، مسئولیت و شرایط آن (آگاهی، قدرت عمل، اختیار)، ابعاد مختلف وجود انسان، سنت های الهی در تدبیرات فردی و اجتماعی، معاد و سرنوشت نهایی بشر را در بر می گیرد. در این مرحله روشن می گردد که زندگی دنیا مقدمه ای برای آخرت است و انسان باید در دنیا خود را برای بهره مندی در چنین جهانی از طریق موفقیت در آزمونهای الهی آماده سازد .
4. راه شناسی که شامل مباحث شناخت های عادی (انواع علم حضوری و حصولی متعارف) و غیرعادی (الهام و وحی) می شود و در آن، مسئلة «نبوت» و ضرورت بعثت انبیا، و هدف آن، و نیز مقامات ایشان (نبوت، رسالت، امامت) و همچنین مسائل اعجاز و عصمت مطرح می گردد و سرانجام، مسئلة جانشینی انبیا (امامت به معنای خاص) کانون بحث قرار می گیرد.
ارتباط این بخش با بخش قبلی روشن است؛ زیرا بعد از آنکه معلوم شد انسان موجودی است انتخاب گر که باید راه خود را آزادانه برگزیند؛ نیاز به شناختن «راه» مطرح می شود که موضوع این بخش است.
5. راهنما شناسی که شامل مباحث تاریخ انبیا و ویژگی های هریک و کتاب هایی که بر ایشان نازل شده و محتویات آنهاست و به تاریخ پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و حوادثی که در زمان حیات آن حضرت اتفاق افتاده می انجامد و ضمناً تاریخ اقوام و ملل و سایر داستان های قرآن، مطرح می گردد.
ترتّب این بخش بر بخش پیشین نیز روشن است؛ زیرا پس از آنکه دانستیم که وحی و نبوتی در کار است، نوبت می رسد به شناختن کسانی که گیرندة وحی و رسانندة آن به مردم بوده اند.
6. قرآن شناسی که مباحث کلی دربارة قرآن و ویژگی های آن، هدف نزول، کیفیت نزول، اعجاز، جهانی بودن، ابدی بودن، اسلوب بیان (استدلال عقلی ، موعظه، جدل، تمثیل، قصص و...) و مباحث محکم و متشابه و تأویل را شامل می شود.
ترتّب این بخش بر بخش سابق نیز روشن است؛ زیرا پس از آنکه از کتاب های آسمانی پیشین بحث شد نوبت به شناختن آخرین کتابی می رسد که نازل شده است و جاودانه باقی خواهد ماند.
7. اخلاق یا انسان سازی قرآن که شامل مباحث خودشناسی و خودسازی است و نیز خیر و شر در افعال اختیاری و رابطة آنها با کمال و سعادت نهایی، روش تربیت و تزکیة قرآن (بیدار کردن انگیزه های خیرجویی به وسیلة انذار و تبشیر) نقش ایمان و عمل و بیان رابطة آنها با یکدیگر و رابطة هر دو با علم و سرانجام تفاصیل اخلاق فاضله و رذیله در این بخش مطرح می شود.
این بخش به این مناسبت بعد از «قرآن شناسی» می آید که در آن به این نتیجه می رسیم که هدف قرآن، تزکیه و تعلیم است. تزکیه بحث اخلاق و خودسازی را ایجاب می کند و تعلیم بحث های آینده را.
8 . برنامه های عبادی قرآن که شامل مباحث نماز، روزه، حج، قربانی، دعا و ذکر می شود؛ یعنی اعمالی که رکن اساسی آن را تقویت رابطة انسان با خدا شکل می دهد، هرچند مصالح اجتماعیِ بسیاری نیز در آنها منظور شده است.
9. احکام فردی قرآن که شامل مباحثی است نظیر حلال و حرام در خوردنی ها و نوشیدنی ها (اطعمه و اشربه و صید و ذباحه) و تجمل و زینت.
10. احکام اجتماعی قرآن که شامل مباحث اجتماعی و حقوقی و سیاسی و اقتصادی است و به بخش های فرعی زیر منقسم می گردد:
الف) احکام مدنی؛ ب) احکام اقتصادی؛ ج) احکام قضایی؛ د) احکام جزایی؛ ه ) احکام سیاسی؛ و) احکام بین المللی.
در مقدمة این بخش، جامعه از نظر قرآن بررسی می شود.
در این سه بخش اخیر، برنامه های عملی قرآن برای انسان در رابطه با خدا، و با خود، و با دیگر انسان ها مطرح می شود و تعالیم این کتاب آسمانی دربارة هر بخش جداگانه بررسی می شود.
2. نظامواره سازی معارف قرآن
در اکثر قریب به اتفاق نگاشته های تفسیر موضوعی، برای مجموعة معارف قرآن نظم خاصی در نظر گرفته نشده و فقط به یک یا چند بخش از معارف قرآن پرداخته اند؛ آن بخش از نگاشته های تفسیر موضوعی که از جامعیت نسبی برخوردارند نیز در تنظیم بخش های مختلف معارف قرآن از نوعی دسته بندی صوری و عام فراتر نرفته و فاقد یک نظام و طرح کلان برای مجموعة معارف قرآن است. اما استاد مصباح ـ دامت برکاته ـ برای بخش های مختلف آموزه های قرآنی نظام کلانی را در مد نظر قرار داده اند که علاوه بر نظم هر بخش از آموزه های قرآنی ذیل یک عنوان کلی، عناوین کلی نیز دارای پیوند معقولی هستند و نظام جامعی را شکل می دهند که ارتباط منطقی یا طبیعی هریک با دیگر بخش ها تعیین شده است و در واقع هر بخش از معارف قرآن خرده نظامی را می سازد که در درون آن نظام جامع دارای ارتباطات دقیق و منطقی و یا طبیعی با دیگر بخش هاست. استاد در این زمینه می فرماید:
پیدا کردن عنوانی کلی برای مفهوم یک یا چند آیه مثلاً آیاتی که دربارة نماز یا جهاد یا امر به معروف و نهی از منکر است، کار مشکلی نیست، ولی شکل دادن و گنجانیدن عناوین در یک نظام مشکل است. یعنی فرض کنیم ما همة قرآن را بررسی کردیم و مفاهیمی را که به دست می آید مثلاً زیر صد عنوان دسته بندی کردیم؛ حال خود این عناوین را چگونه تنظیم نماییم تا یک نظام منسجمی به وجود بیاید. مثلاً آیة اول قرآن حمد خداست، پس اولین عنوان حمد خداست و آیات اول سورة بقره راجع به کسانی که هدایت شامل حال آنان می گردد، پس عنوان دیگر هدایت خواهد بود و همین طور سایر عناوین. آیا به همین ترتیب عناوین را دسته بندی کنیم یا می توان در بین اینها نیز نظامی برقرار کرد؟
این عناوین را می توان تحت عناوین کلی تری مندرج کرد. مثلاً نماز، روزه، خمس و زکات را تحت عنوان عبادات و بیع، اجاره، قرض را تحت عنوان معاملات قرار داد. حالا خود این عناوین کلی را چگونه تنظیم کنیم و چه رابطه ای بین آنها تنظیم کنیم و چه رابطه ای بین آنها در نظر گیریم.
3. نگرش سیستمی (نظام مند) طولی
استاد با نقد دیگر طرح های دسته بندی معارف قرآن، نظامی طولی را برای مجموعة معارف قرآن در نظر گرفته اند. این نظام طولی هم منطبق بر بینش و زبان قرآن در بیان آموزه های وحیانی و نیز نظام عینی جهان از منظر اسلامی است و هم برخوردار از یک انسجام ساختاری است، به گونه ای که مرحلة قبلی زمینه ساز مرحلة بعدی و مرحلة بعدی فرعی از مرحلة پیشین است. در این طرح جامع، معارف قرآن همانند آبشاری است که از منبع فیض الهی جریان یافته و در طی مسیر طبیعی خود به هر بخش و سرزمینی که می رسد، آنجا را سیراب می سازد. استاد در این زمینه می فرماید:
طرح دیگر آنکه محور را «الله» بدانیم و تقسیمات را نه در عرض هم بلکه در طول یکدیگر انجام دهیم. یعنی معارف قرآن را مثل یک رودخانة جاری و آبشاری که از منبع فیض الهی سرازیر است و به هر بخشی و مرحله ای که می رسد، آنجا را سیراب می کند، در نظر بگیریم: أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا (رعد: 17). (هر وادی به اندازة ظرفیتش از آبی که خدا از آسمان نازل می فرماید استفاده می کند و سیراب می شود).
باید معارف قرآن را مثل یک چشمة جاری ببینیم که از مرحله ای می گذرد و وارد مرحله ای دیگر می شود که این مراحل، تقسیماتشان طولی است. اول نقطة معینی دارد که از آنجا شروع می شود و از آنجا که لبریز شد به مرحلة دوم فیضان می کند. و مرحلة دوم فرعی از مرحلة اول است؛ نه اینکه در کنار آن و قسیم آن باشد. گرچه تقسیمات طولی کم کم به جایی می رسد که پخش می شود و شاخه هایی هم پیدا می کند؛ اما اساس بر این است که معارف قرآنی را بر حسب مراتب طولی در نظر بگیریم.
4. روزآمدی و آینده نگری
مجموعة معارف قرآنِ استاد توجه ویژه ای به مسائل و موضوعات و شبهات و نیازهای روز و آینده دارد. اشراف و دل مشغولی استاد فرزانه نسبت به مسائل جامعة اسلامی و نیازهای فکری آن و احساس مسئولیت و حساسیت نسبت به آنها و ارزش های اسلامی، در کنار آینده نگری همراه با ژرف اندیشی ایشان زمینة لازم و کافی را برای روزآمدی و آینده نگری مجموعة معارف قرآن فراهم ساخته است.
با نگاهی گذرا به مباحث مطرح شده در معارف قرآن و حتی ملاحظة عناوین کلی ذکرشده در مقدمة معارف قرآن می توان به ژرفا و گسترة روزآمدی و آینده نگری مجموعة معارف قرآن پی برد.
اشراف علمی بی نظیر استاد بر مباحث مطرح شده در علوم انسانی به ویژه مباحث و نظریه های جدید سبب گردیده است که آخرین نظریات مطرح در این علوم نیز مورد توجه قرار گیرد و بر روزآمدی مباحث بیفزاید.
پرداختن به مباحث اجتماعی مانند تأثیر متقابل فرد و جامعه، نهادهای اجتماعی، هم بستگی اجتماعی، نابرابری های اجتماعی، دگرگونی های اجتماعی، بحران و انقلاب اجتماعی، اصالت فرد و جامعه و مباحث مربوط به زنان، عوامل مؤثر در شکل گیری شخصیت و ارائة نظریة اسلام در نیازهای انسانی، به ویژه نهاد خانواده، عواطف، احساسات و انگیزش، گرایش های متعالی انسان و نظریة سیاسی قرآن، عدالت، اصلاح و افساد، جنگ و جهاد، حقوق بین الملل، حقوق بشر، نظام مردم سالاری دینی، مباحث معرفت شناختی قرآن مانند نسبیت یا اطلاق معرفت، رابطة ارزش و واقعیت، نسبیت یا اطلاق ارزش ها و موضوعات جدید فراوانِ دیگری که حضرت استاد پیش از انقلاب در مجموعة مباحث معارف قرآن ارائه کرده اند، گواه روز آمدی و آینده نگری در «معارف قرآن» است.
پاسخ گویی به شبهات نو، چهرة دیگری از روزآمدی و آینده نگری است که در مجموعة معارف قرآن، با سه ویژگی مورد توجه قرار گرفته است: نخست آنکه از پرداختن به شبهات منسوخ مانند حدوث و قدم کلام خداوند و شبهات کم اهمیت و بی ثمر که صرفاً نوعی مناقشات فنی یا وسواس فکری است، پرهیز شده است؛ دوم آنکه در هر بحث ابتدا دیدگاه درست تبیین و به صورت مستدل و با بیان روشن ارائه شده است و از این طریق علاوه بر آنکه مخاطب ابتدا دیدگاه درست را به صورت مستدل فرا می گیرد، پاسخ بسیاری از شبهات خود را می یابد؛ سوم آنکه شبهات مهم یا جدید علمی و فکری مورد توجه ویژه قرار گرفته است.
5. انسجام و اتقان روش شناختی
استاد فرزانه در تفسیر موضوعی خویش نکات روش شناختی متعددی را مد نظر قرار داده اند که سبب انسجام و اتقان ویژة این مجموعه گردیده است:
نخست آنکه در مباحث، تبیین ها و دلیل های قرآنی را از سایر مباحث متمایز و مدعیات قرآنی را دقیقاً به آیات مستند کرده است.
دوم آنکه در هر رویکرد از روش ها و دلیل ها و مستندات متناسب و معتبرِ همان رویکرد بهره گرفته شده است. برای مثال در رویکرد فلسفی به برخی مباحث، ادله و روش عقلی و در رویکرد علمی، روش و داده های علمی و در رویکرد تفسیری، مستندات قرآنی مورد توجه قرار گرفته است.
سوم آنکه در هر موضوعی مباحث را بر دلیل ها و تبیین های متقن و روشن و نوعاً مورد اتفاق و مسلّم متمرکز ساخته است و در مواردی که آیات و ادله درجة دلالت یا اعتبار کمتری دارد، بر درجة دلالت و اعتبار آن تصریح شده است. استاد در موارد فراوان بر اینکه دلالت آیه یا آیاتی بر مطلبی در حد ظهور یا احتمال است، تصریح و تأکید کرده اند.
چهارم آنکه از روشی که قرآن کریم در فهم آیاتش ارائه می دهد (ارجاع متشابهات به محکمات) بهره گرفته، داده های قطعی و مسلّم را تکیه گاه قرار داده و موارد غیرقطعی را بر اساس آن تبیین کرده است.
پنجم آنکه رویکرد انتقادی به معنای صحیح آن مورد عنایت ویژ، ایشان قرار گرفته است. استاد فرزانه با دیدگاه ها، دلیل ها و مستندات، رویکردی انتقادی به معنای صحیح کلمه دارند و در عین احترام نهادن به آرای صاحب نظران، بیان نقاط قوت و ضعف دلایل و دیدگاه ها را با روش متین علمی پی می گیرند.
6. نوآوری در ساختار و محتوا
مجموعة معارف قرآن، هم به لحاظ ساختاری و هم به لحاظ محتوایی از نوآوری برخوردار است. نوآوری ساختاری این مجموعه، ارائة طرحی نو برای تنظیم ساختار کلان آموزه های قرآنی است که پیش تر به آن اشاره شد. الله محوری، تسلسل طبیعی و منطقی، نگرش نظام مند به آموزه های قرآن، فقدان ابهام در جایگاه مباحث، سازگاری و انطباق کامل با رویکرد قرآن کریم به موضوعات، شفافیت و مرزبندی دقیق محورها، عناصر و مؤلفه هایی است که این مجموعه را از جهت ساختاری، ممتاز ساخته است.
نوآوری محتوایی معارف قرآن در پرداختن به موضوعات جدیدی است که در
دیگر تفاسیر موضوعی نمی توان یافت. توجه به مباحث و دیدگاه های علمی جدید
در تبیین آیات، ارائة دیدگاه هایِ قرآنی نوو تبیین ها و تحلیل های ابداعیِ نشئت گرفته از اندیشة خلاق استاد فرزانه، نمونه هایی از نوآوری هاست که در جای جای معارف قرآن، می توان یافت.
نکتة شایان توجه آنکه نواندیشی و نوآوری استاد با کمال تحفظ بر ظواهر آیات و رعایت دقیق روش علمی و ضابطه مندِ فهم و تفسیر قرآن صورت می گیرد و یادآور بیانات و موضع گیری دقیق، حکیمانه و گران سنگ بنیان گذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره است که درعین تأکید بر پویایی فقه و لحاظ نقش زمان و مکان در فهم ادلة فقهی، بر رعایت دقیق روش فقه جواهری تأکید کردند.
7. بهره گیریِ حداکثری از قرآن
مجموعة معارف قرآن مبتنی بر بهره گیریِ حداکثری از قرآن کریم، در اشکال و سطوح مختلف است. از یک سو حضرت استاد در انتخاب موضوعات، اولویت بندی آنها و تدوین ساختار کلان، از قرآن کریم بهره گرفته است و با محور قرار دادن الله مجموعة عناوین و موضوعات معارف قرآن را تعیین و تنظیم کرده و ساختار کلان را با الله محوری الهام گرفته از قرآن کریم طراحی نموده است. از سوی دیگر شیوة طرح و بررسی موضوعات نیز هماهنگ و همسو با رویکرد قرآنی است و برای مثال مسائل تاریخی مطرح شده در قرآن را با صبغة تاریخ انبیا مطرح می کند. و حتی جریانات و شخصیت های تاریخی مهمی را که مستقیماً در تاریخ انبیا نمی گنجند تحت عنوان امم انبیا به آنها می پردازد تا بر اصل الله محوری پایبند بماند. از سوی دیگر مجموعه مباحث تفسیر موضوعی استاد همانند قرآن دارای اهداف آموزشی، انگیزشی و رفتاری است و همانند سیاق کلی بیان قرآن کریم مباحث علمی و آموزشی با مسائل ارزشی و هنجاری پیوند ویژه یافته است. مجموعة معارف قرآن با آنکه در صدد معرفی و تعلیم آموزه های قرآنی به صورت موضوعی است، همانند آیات شریفه علاوه بر محتوای آموزشی، اهداف و نکات تربیتی و اخلاقی و انگیزشی و رفتاری را نیز در بردارد.
8. روانی و رسایی بیان در عین ژرف نگری
مجموعة معارف قرآن در عین برخورداری از ژرفا، اتقان محتوا و تحلیلی و استدلالی بودن مباحث، از بیانی روان و رسا برخوردار است. نه روانی و رسایی بیان، عمق محتوا و تبیین های علمی را کم رنگ کرده است و نه ژرف نگری و اتقان محتوا سبب دشوار فهمی و ابهام و شفافیت نبودن بیان گردیده است. البته طبیعت برخی مسائل فنی و نیازمندی به پاره ای مقدمات علمی، فهم برخی از مباحث را برای کسانی که آن مقدمات را فرا نگرفته و با آن حوزة علمی بیگانه اند تا حدی دشوار می نماید، ولی این امر به ماهیت موضوعات مطرح شده مربوط است نه شیوة بیان؛ و با توجه به سطح علمی آن مطالب، بیان استاد روان و رسا و بدون اغلاق و ابهام است.
نتیجه گیری
1. تفسیر موضوعی اصطلاح جدیدی است که در قرن اخیر قرآن پژوهان به عنوان عِدْلِ تفسیر ترتیبی مطرح کرده اند و مقصود از آن، بیان مفاد واژگان و عبارات آیات قرآن کریم و پرده برداشتن از مراد خداوند در موضوعی از موضوعات با بهره گیری از مجموعة آیات مرتبط با آن موضوع و بر اساس روش گفت وگوی عقلایی و ادبیات زبان عربی است.
2. مهم ترین کاربردهای تفسیر موضوعی در آثار قرآن پژوهان عبارت اند از: 1. تفسیر الکلمه یا تفسیر لفظی که ناظر به آثاری است که به نحوی به تبیین و توضیح واژه های قرآن پرداخته اند؛ 2. تفسیر وصفی و تصنیفی که ناظر به تحقیقاتی قرآنی است که به دسته بندی موضوعی آیات قرآن یا توصیف آموزه های قرآنی می پردازد؛ 3. تفسیر تحلیلی و تبیینی که قرآن پژوه با طرح مسئله ای که برگرفته از متون دینی یا مسائل علمی یا واقعیت های خارجی است، در صدد برمی آید تا دیدگاه قرآن را دربارة آن کشف کند.
استاد مصباح مصادیق تفسیر موضوعی به معنای نخست را خارج از قلمرو تفسیر موضوعی و اصطلاح تفسیر موضوعی را شایستة کاربرد دوم و به ویژه سوم می دانند. معارف قرآنِ استاد مصباح، مجموعه ای از مصادیق تفسیر موضوعی به معانی دوم و سوم است.
3. تفسیر موضوعی در کاربردهای اول و دوم دارای سابقه ای طولانی است ولی تفسیر موضوعی در کاربرد سوم (تحلیلی و تبینیی) و به عنوان عدل تفسیر ترتیبی پیشینه ای طولانی ندارد و آنچه را در قرون پیشین وجود داشته است می توان خمیرمایه و ادبیات تفسیر موضوعی به این معنی دانست. اصطلاح تفسیر موضوعی به عنوان نوعی از تفسیر در برابر تفسیر ترتیبی در قرن اخیر مطرح شده است.
4. استقبال گستردة قشرهای تحصیل کرده به ویژه قشر جوان برای آگاهی از دیدگاه های قرآن در زمینه های فردی و اجتماعی به خصوص پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، لزوم عرضة معارف قرآن و اسلام در قالب نظریه در برابر مکاتب رقیب و مقابله با تحریف ها و شبهه افکنی دشمنان اسلام در کارآمدی قرآن، ضرورت تفسیر موضوعی را در عصر حاضر آشکار می کند.
5. مراحل تفسیر موضوعی عبارت اند از:1. انتخاب موضوع یا مسئله؛ 2.تحدید مفهومیِ موضوع یا مسئله؛ 3.استخراج و گردآوری آیات مرتبط با موضوع یا مسئله؛ 4.تعیین حد دلالت آیات؛ 5.تعیین نوع ارتباط آیه با موضوع؛ 6.دسته بندی منطقی ریزموضوعات؛ 7.تفسیر هریک از آیات گردآوری شده.
6- تفسیر موضوعی به لحاظ های مختلف اقسام گوناگونی دارد. از جمله از نظر دامنه به تفسیر موضوعیِ سوره، مجموعه آیات و کل قرآن؛ از منظر فراگیری به جزءنگر، کل نگر و جامع؛ از نظر برد به کوتاه برد، میان برد و کلان برد؛ و از نظر ارزشی و غیر ارزشی بودن به هستی شناختی، ارزش شناختی و هنجارشناختی، واز جهت ترکیب یا خلوص به تفسیر موضوعی محض و تلفیقی و به لحاظ مدل تحلیل گزاره ها به تفسیر موضوعی توصیفی و تفسیر موضوعی تبیینی (کارکردی/ علی / غایی) قابل تقسیم است. به لحاظ ماهیت و سنخ شناسی به لحاظ ارزشی یا غیر ارزشی بودن
7. مهم ترین آسیب های تفسیر موضوعی عبارت اند از: 1. غفلت از سیاق؛ 2.نگرش تک بعدی؛ 3.تحمیل رأی و تطبیق ناروا. تمام این آسیب ها مورد توجه استاد بوده و علاوه بر بحث نظری دربارة آنها، در معارف قرآن برای زدودن آنها بسیار کوشیده اند. ایشان دربارة غفلت از سیاق هشدار داده و راه کار مصونیت از آن را ارائه کرده اند. در طرح جامع معارف قرآن ابعاد مختلفِ معرفتی، انگیزشی و رفتاری انسان در حوزه های فردی و اجتماعی را در مد نظرقرار داده و از آسیب دوم مصون مانده اند، و در زمینة آسیب سوم علاوه بر آنکه خود استاد بر رعایت دقیق ضوابط تفسیر اهتمام ورزیده و از تحمیل بر قرآن و تفسیر به رأی اجتناب ورزیده اند، برخی از تفاسیری را که به تفسیر به رأی و تطبیق ناروا گرفتار شده اند طرح و نقد کرده اند.
8. ویژگی های تفسیر موضوعی استاد مصباح عبارت اند از:1. فراگیری همة آموزه های قرآن؛ 2. نظام واره سازی معارف قرآن و تعیین ارتباط منطقی یا طبیعی هر بخش با دیگر بخش ها؛ 3. نگرش سیستمی (نظام مند) طولی که هم با بینش و زبان قرآن و با نظام عینی جهان از منظر اسلامی منطبق است و هم برخوردار از انسجام ساختاری؛ 4. روز آمدی و آینده نگری که از جمله در پرداختن به مباحث اجتماعی و پاسخ به شبهات جدید نمود یافته است؛ 5. انسجام و اتقان روش شناختی که متمایز ساختن تبیین ها و دلیل های قرآنی از سایر مباحث، بهره گیری از ادله و مستندات متناسب در هر رویکرد، بنا نهادن مباحث بر دلیل ها و تبیین های متقن و نوعاً مورد اتفاق از جمله شواهد آن است؛ 6. نوآوری در ساختار و محتوا که الله محوری، تسلسل طبیعی مباحث، نگرش نظام مند و پرداختن به موضوعات نو نمونه های بارز آن است؛ 7. بهره گیریِ حداکثری از قرآن در انتخاب موضوعات و اولویت بندی بین آنها و شیوه بررسی و طرح مباحث.
منابع
ـ الصدر، سیدمحمدباقر، المدرسة القرآنیه،الطبعة الاولی، قم، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، 1421ق / 1379ش.
ـ صنعتی، رضا، مصباح دوستان: ناگفته هایی از زندگی علمی و سیاسی آیت الله مصباح یزدی، قم، همای غدیر، 1383.
ـ مصباح یزدی، محمدتقی، «تفسیر موضوعی» (گفتوگو)، معرفت، ش136،فروردین 1388. ص 5ـ18.
ـ ـــــ ، معارف قرآن(3-1) خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1386ش.
ـ ـــــ ، آموزش فلسفه، تهران،مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ هفتم 1370ش.
ـ ـــــ ، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1368.
ـ ـــــ ، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره، چ ششم، 1387.
ـ ـــــ ، جنگ و جهاد در قرآن، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره، 1382.
ـ ـــــ ، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره، 1377.
ـ ـــــ ، قرآن شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره، 1387، ج 1.
ـ ـــــ ، حقوق زن در اسلام، جزوه حقوق و سیاست، ج 2، جلسات 206 ـ 211.