رابطة عناصر داستانی در داستانهای کوتاه قرآنی
چکیده و کلیدواژه فارسی (Persian)
، سال پنجم، شماره دوم، پیاپی 10، پاییز و زمستان 1391، ص 67 ـ 84
Quran Shinakht, Vol.5. No.2, Fall & Winter 2012-13
سیدسلمان موسوی تلوکلایی*/ عباس اشرفی**
چکیده
در داستان های کوتاه قرآنی عناصر داستانی (اجزای داستان که در راستای تأمین هدف گوینده در قالب خاصی ریخته شده است) قبل از هر چیز در خدمت هدف و پیام تربیتی و هدایتی داستان است. بنابراین، از عناصر داستانی به اندازه ای بهره گرفته می شود که هدف تأمین شود. معمولاً داستان کوتاه از عناصر شروع، شخصیت و شخصیتپردازی، گفتوگو، صحنه و صحنهپردازی(زمان و مکان)، درون مایه یا اندیشه و اختتامیه تشکیل شده است. این مقاله درصدد است با روش تحلیل محتوا، به بررسی و تحلیل رابطة عناصر داستانی داستان های کوتاه در قرآن بپردازد. تمام اجزای داستان در داستان های کوتاه قرآن، دارای پیوندی زنده با یکدیگر و در راستای تأمین هدف تربیتی داستانِ مورد نظر هستند.
کلیدواژه ها: قرآن، داستان کوتاه، رابطة عناصر داستانی، داستان های کوتاه قرآنی، داستان های قرآن.
* کارشناس ارشد علوم قرآنی moosavi_salman@yahoo.com
** استادیار دانشگاه علامه طباطبایی dr_a_ashrafi@yahoo.com
دریافت: 17/ 5/ 1391 ـ پذیرش:19/ 2/ 1392
مقدمه
یکی از گونه های داستان قرآنی، داستان کوتاه است. داستان کوتاه، داستانی است که در آن به قصد بیان پیامی واحد شخصیت یا شخصیت هایی اصلی در واقعه ای واحد نشان داده می شوند. چنین داستانی از نظر حجم دارای سطور اندکی است. ویژگی کلی داستان های کوتاه، فشردگی و ایجاز معنایی و ساختاری آنها ست. امروزه که داستان کوتاه دارای نفوذ و برد فراوان در ادبیات داستانی است و مشتاقان بسیاری دارد، جا دارد که به داستان کوتاه قرآنی به دید یک سبک بی بدیل پرداخته شود. هرچند داستان سرایی قرآنی، موضوعی نسبتاً جاافتاده محسوب می شود، داستان کوتاه قرآنی و خصوصاً بررسی رابطة عناصر آن با یکدیگر کاملاً جدید و بدون پیشینه است.
مراد از عناصر داستانی، اجزا و عناصری هستند که در قالب خاصی ریخته می شوند تا به طور منظم و هم آهنگ و در جهت تأمین هدفی فکری حرکت کنند. در ادبیات داستانی امروز، داستان متشکل از عناصری مانند پیرنگ (طرح)، حادثه، شخصیت، گفتوگو، روایت، صحنه، زاویة دید، و درون مایه است. این عناصر که هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا، مقوّم یک داستان هستند و داستان بر پایة آنها استوار است، در داستان های واقعی قرآن ـ با اختلاف در کمیت، کیفیت و نحوة کاربردـ قابل تشخیص، تحلیل و ارزیابی است.
این مقاله با طرح این سؤال که «رابطة عناصر داستانی داستان های کوتاه قرآنی چیست؟» درصدد است با روش تحلیل محتوا در بررسی هشت داستان کوتاه قرآنی ـ خلیفة الهی (بقره: 30 ـ 38)، بازگشت مردگان (بقره: 259)، الطاف الهی به ذی القرنین (کهف: 83 ـ98)، ره یافتگان ـ گمراهان (یس: 13 ـ 31)، صاحب ماهی (صافات: 139 ـ 148)، پاداش صبر (صاد: 41 ـ 44)، مؤمنان در آتش! (بروج: 4 ـ 8)، فیل سوارانی مغلوب پرندگان (سورة فیل) ـ به رابطة عناصر داستانی (افتتاحیه، شخصیت، گفتوگو، صحنه و اختتامیه) بپردازد.
عناصر داستانی
پیش از پرداختن به رابطة عناصر داستانی، ارائة توضیحاتی دربارة هریک از عناصر مورد نظر و جایگاه و نقش فردی آنها در داستان های کوتاه قرآن، لازم به نظر می رسد.
أ. عنصر افتتاحیه
افتتاحیه یا شروع، پیش درآمد داستان و قبل از شروع رسمی داستان است که خواننده را با هدف داستان و شیوة فنی نگارنده آشنا می سازد و در حقیقت مقدمة داستان است (اشرفی، 1390، ص 185). آغاز داستان های کوتاه قرآن معمولاً هدف روانی خاصی دارد. سرآغاز داستان های قرآن اغلب صحنة شگفت و تشویق کننده است تا در ابتدا، عواطف و احساسات و توجه مخاطب برانگیخته شود (پروینی، 1379، ص 148). مثلاً داستان کوتاه مؤمنان در آتش! (بروج: 4-8) که شروع داستان با نفرین آغاز می شود و این موضوع، حس کنجکاوی خواننده را تحریک و این سؤال را در ذهن او ایجاد می کند که چرا خداوند قبل از معرفی به لعن و نفرین می پردازد؟ چه ظلم و گناهی صورت پذیرفته که مستحق نفرین پروردگار است و این شروع تکان دهنده، توجه مخاطب را به داستان و پیگیری موضوع، بیشتر می کند.
ب. عنصر شخصیت
شخصیت، در یک اثر نمایشی یا روایی، فردی است دارای ویژگی های اخلاقی و ذاتی که این ویژگی ها از طریق آنچه انجام می دهد (رفتار) و آنچه می گوید (گفتار) نمود می یابد. زمینة چنین رفتار یا گفتاری انگیزه های شخصیت را بازتاب می دهد (مستور، 1379، ص 33). عنصر شخصیت، نقش مهمی در داستان های قرآن دارد و یکی از محورهای مهم داستان به شمار می رود. باید گفت معمولاً الگوهای رفتاری، به وسیلة شخصیت های مثبت یا منفی ارائه می شود. این شخصیت ها با توجه به پیام و هدف سوره و داستان مورد نظر، به گونه ای هماهنگ با دیگر عناصر داستانی نقش خود را ایفا می کنند. با این حال، پرداخت آنها به صورتی است که از قهرمان پرستی و شخصیت بازی جلوگیری شده است. بنابراین، شخصیت ها همه در جهت هدایت بشر ایفای نقش می کنند. آنان در نقش های مثبت و منفی، داستان ها را پیش می برند. گروهی از این شخصیت ها، الگو و گروهی آینة عبرتی برای خردورزان می شوند. در قرآن، تمام شخصیت ها واقعی هستند و در آفرینش حوادث، حضوری واقعی دارند و همچون داستان های بشری، ساخته و پرداختة ذهن و خیال نیستند. این امر یکی از تفاوت های مهم داستان های قرآنی با غیرقرآنی به شمار می رود (فروردین، 1383، ص 99).
یکی از ویژگی های شخصیتپردازی در داستان های کوتاه قرآنی این است که نام اصلی شخصیت ها بنا به اقتضای سیاق داستان و وجود نکات اخلاقی و هنری، گاه ذکر میشود، مانند داستان حضرت یونس و حضرت ایوب(ع) و گاه با صفت و لقب آورده میشود، مانند داستان ذی القرنین و گاهی هم شخصیت ها بدون ذکر نام اصلی معرفی شده اند، مانند اصحاب الاخدود. البته شخصیت های مثبت بیشتر از شخصیت های منفی با نام اصلی در صحنة داستان حاضرند. قرآن کریم گاهی بعضی از شخصیت هایش را مجرد از هرگونه مشخصات اسمی و وصفی معرفی می کند و به صورت نکرة محض از آنها نقل می آورد (پروینی، 1379، ص 156)؛ مانند این آیه: «وَجَاءَ مِنْ أقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَقَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِینَ» (یس:20). نکره آوردن شخصیت ها، در این موارد، بلیغ تر از معرفه آوردن آنهاست؛ زیرا این شخصیت های نکره مَثَل عامی هستند برای تمام افرادی که شایستة بازی کردن چنین نقشی هستند (الخطیب، [بیتا]، ص 100). نتیجه می گیریم که ذکر نام اصلی شخصیت یا مبهم آوردن آن و معرفه یا نکره آوردن آن، در زمینة ترسیم قهرمان داستان و نوع نگرش به آن اهمیت خاصی دارد. نحوة معرفی شخصیت داستان نیز با مفاهیم و افکاری که داستان در پی بیان و تعمیق آن است ارتباطی مستقیم دارد. این طبیعت و سیاق داستان است که مبهم یا مشخص آوردن نام شخصیت را تعیین می کند، مثلاً اغلب جاهایی که سخن از رسالت انبیا و تبلیغ پیام الهی رسولان است، شخصیت با نام اصلی معرفی می شود؛ چراکه نقش اصلی در این موارد بر عهدة پیامبران است (پروینی، 1379، ص 157)، مانند آنچه در داستان های یونس و ایوب(ع) و دیگر پیامبران می بینیم. در داستان های قرآن، زندگی هدفدار و نامحدود است و با مرگ به پایان نمی رسد، بلکه مرحلة دیگری از زندگی انسان آغاز می شود و سرانجام، انسان به جاودانگی می رسد و به زندگی اخروی خود ادامه می دهد. نگرش به حیات اخروی با توجه به حقانیت معاد، داستان های قرآن را پویا و دگرگون ساخته است و همة مبارزه ها، درگیری ها، تحمل سختی ها، کشمکش ها، بر این اساس معنا و مفهوم و ارزش می یابند و براساس همین باور است که شخصیت های داستانی قرآن، حسابگرانه و دقیق عمل می کنند و می کوشند به زندگی سعادتمندی دست یابند (فروردین، 1383، ص 23).
در تصویری از زندگی آدم و حوا (بقره: 30 ـ 38) می بینیم که این شخصیت ها، پس از هبوط، زندگی زمینی خود را با دعا و توبه به درگاه الهی آغاز می کنند و چه زیبا و هنرمندانه دشمن اصلی بشر، یعنی ابلیس، نشان داده شده است که این خود هشداری جدی برای انسان است. انسانی که در لحظه لحظة زندگی در پی شناخت رد پای شیاطین و وسوسه های آنها باشد و از ترفندهای فریبندة شیطان در همة موقعیت ها، به خداوند متعال پناه ببرد، هرگز اسیر او نخواهد شد (همان، ص 24 و 73). در داستان یونس (صافات: 139 ـ 148) جذبة محبت الهی و عشق به خداوند چنان در جان و دل یونس قهرمان رخنه کرده که در سخت ترین شرایط در شکم ماهی، تنها به رضایت و بخشش او می اندیشد و توجه او را می طلبد (همان، ص 27).
ج. عنصر گفت وگو
گفت و گو عبارت است از سخن گفتن شخصیت داستان با دیگران یا با خود. وجود این عنصر در داستان، زنده بودن آن را در بالاترین سطح نشان می دهد. اهمیت گفت و گو در پویا کردن و تحرک بخشیدن به داستان بدین دلیل است که انگیزه ها، تمایلات، عواطف، افکار و کشمکش های انسان در اشکال مختلف آن خودنمایی می کند. به عبارت دیگر، ارائة افکار و حقایق، تنها از دو راه میسر است: گفت و گو یا روایت (بستانی، 1414، ص 231). در قصه های قرآنی، به عنصر گفت و گو بسیار اهمیت داده شده است؛ زیرا نمایشی ترین عنصر برای هر داستان است. اصولاً به جریان انداختن عمل داستانی، تصویرگری شخصیت ها و تحلیل افکار و عواطف آنها بدون گفت و گو مشکل است. بنابراین، عنصر گفت و گو در داستان های قرآن، حوادث را به جریان می اندازد، عواطف، افکار و خلجان های درونی شخصیت ها را به تصویر می کشد و باعث کشمکش در داستان می شود و باز گفت و گو است که به هدف و پیام داستان می انجامد. قرآن کریم در بنای ساختمانِ گفت وگوهای خود، از طرح ها و روش های مختلفی استفاده کرده است (پروینی، 1379، ص 169). مثلاً در داستان کوتاه بازگشت مردگان (بقره: 259) فاصله ای صدساله، میان مرگ حضرت عزیر(ع) و دوباره زنده شدنش وجود دارد که اتفاقات بسیاری در این صد سال برای عزیر، خانواده اش، شهر و دیارش و... افتاده است که متن داستان دربارة آنها سکوت اختیار کرده است. اما سیاق داستان طوری است که خواننده را وا می دارد ذهن و هوش خود را به کار اندازد و جاهای خالی را پر کند تا از این طریق، با متن داستان مشارکت عاطفی و فکری داشته باشد.
ویژگی دیگر، واقعی بودن گفت وگوهای شخصیت هاست. انسان با خواندن داستان های قرآن و تأمل کردن در مضمون گفت وگوهای آن، به این احساس و اعتقاد می رسد که این سخنان، واقعی و از زبان شخصیت ها نقل می شود (الخطیب ،[بیتا]، ص 129). داستان های قرآن، چنان هنرمندانه، از این عنصر بهره گرفته اند که در گفت وگوهای داستانی، طراوت، شادابی و جریان مدام زندگی دیده می شود. در ذیل به برخی از این جلوه ها اشاره می شود:
یک. گفت و گوی داستانی برخی از قصه های قرآن در پردازش شخصیت ها و معرفی آنان به مخاطب نقش اساسی دارد. در داستان کوتاه خلیفة الهی (بقره: 30 ـ 38)، گفت و گو میان شخصیت ها، در پردازش شخصیت ابلیس و فرشتگان نقش اساسی دارد و ضعف و واماندگی ابلیس را به تصویر می کشد.
دو. گاهی رویدادهای داستانی به صورت گفت و گو نقل می شود، مانند داستان کوتاه بازگشت مردگان (بقره: 259).
سه. در برخی دیگر از داستان ها گفت وگو، تصویرگر حق و باطل است. نمونة این تصویرگری در داستان کوتاه ره یافتگان ـ گمراهان (یس: 13 ـ 31) متجلی است (فروردین، 1383، ص 136).
د. عنصر صحنه (زمان و مکان)
صحنه، ظرف زمانی و مکانی وقوع حوادث داستان است. هر داستان در قلمروی معین از مکان و در محدوده ای مشخص از زمان رخ می دهد. این موقعیت زمانی و مکانی وقوع حوادث داستان، صحنة داستان را تشکیل می دهد (مستور، 1379، ص 46). کاربرد درست و هنرمندانة زمان و مکان، بر اعتبار و مقبول بودن داستان و نیز اثربخشی آن می افزاید. بنابراین، عنصر زمان و مکان در داستان اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا نشان دهندة عناصر دیگری چون حادثه و شخصیت است. قرآن کریم از این عنصر، مانند عناصر دیگر داستان، به اندازة ضرورت و به اقتضای موقعیت کلام و در راستای تأمین هدف هدایتی خویش استفاده کرده است. گاهی به عناصر زمانی مانند مِاْئَةَ عَامٍ، یَوْمًا، بَعْضَ یَوْمٍ، إِلىَ حِینٍ، الْقُرُونِ، یَوْمِ، مِاْئَةِ ألْفٍ در داستان های کوتاه قرآن برمی خوریم که ذکر آنها در داستان معنا، مفهوم و حکمتی دارد و از لحاظ هنری نیز در رنگ آمیزی داستان و در تحلیل و ارزیابی بهتر حوادث و شخصیت ها نقش تعیین کننده ای ایفا می کند.
از عنصر مکان نیز در داستان های قرآن به اندازة ضرورت و به اقتضای موقعیت استفاده شده است. اگر عنصر مکان در عمل داستانی وضع خاصی داشته باشد، طوری که به روند حوادث کمک کند یا باعث روشن تر شدن زوایای پنهان داستان شود و به عبارت بهتر، اگر در پیام رسانی و پنددهی داستان مفید باشد، در کانون عنایت قرآن قرار می گیرد (پروینی، 1379، ص 181). اما گاهی نام مکان به طور مشخص ذکر می شود، مانند المدینه، الْأرْضِ، الجنَّةَ، بَطْنِهِ، الْفُلْکِ که ذکر آنها در رنگ آمیزی حوادث داستان و تقویت انگیزه های پند و اندرز بسیار مؤثر است. گاهی اوقات، به جای ذکر نام عنصر مکانی به صفت آن اشاره می شود، مانند «هِىَ خَاوِیَةٌ عَلىَ عُرُوشِهَا» (اشاره به داستان کوتاه بازگشت مردگان (بقره: 259) (أوْ کألَّذِى مَرَّ عَلىَ قَرْیَةٍ وَهِىَ خَاوِیَةٌ عَلىَ عُرُوشِهَا).
در ذیل، به مواردی از گزینش صحنه های داستانی، در قرآن اشاره می شود:
یک. در داستان تک آیه ای بازگشت مردگان (بقره: 259) فقط صحنه های کلیدی که به هدف و پیام قصه (اثبات معاد) مربوط هستند، گزینش شده است و اسم شخصیت داستان و نام مکان و موقعیت آن حذف شده است.
دو. در صحنه هایی که مکان، ویژگی خاصی در پیام قصه ندارد، حذف شده است، همانند حذف مکان در داستان های کوتاه مؤمنان در آتش! (بروج: 4-8)، پاداش صبر (صاد: 41 ـ 44)؛ ولی در برخی از صحنه ها، مکان به سبب اهمیت ویژه اش، با پرداختی قوی مطرح شده است، همانند چشمة آب در داستان کوتاه پاداش صبر که حتی به گوارا، خنک و آشامیدنی بودن آب نیز اشاره شده است. همچنین در برخی دیگر از داستان ها، مکان، پرداختی کم رنگ و ضعیف دارد، مانند داستان کوتاه الطاف الهی به ذی القرنین (کهف: 83 ـ 98) محل غروب و طلوع خورشید، سد آهنی.
سه. در پرداخت صحنه هایی که مربوط به صفات منفی شخصیت هاست، صفات منفی با تمام جزئیات آن بیان نمی شود، بلکه بیشتر گزینش صحنه ها براساس ریشه یابی این صفات صورت می گیرد. در داستان کوتاه خلیفة الهی (بقره: 30 ـ 38) شخصیت ابلیس و ریشه یابی تمرد و عصیان او چنین گزینش هایی را می بینیم (فروردین، 1383، ص 39).
ذ. عنصر اختتامیه (پایان)
داستان های کوتاه قرآنی گاهی با پیروزی حق بر باطل و نجات مؤمنان و پاک شدن جامعه از مفسدان، پایان می یابد، مانند داستان الطاف الهی به ذی القرنین و پاداش صبر ایوب نبی(ع). در برخی از داستان های کوتاه قرآنی، با شهادت مؤمنان و پیروان حق، صحنه های پایانی نشان داده می شود و تصاویری زیبا و شجاعانه از مرگ را به مخاطب ارائه می دهد. البته این صحنه ها نیز نمودی از پیروزی حق بر باطل است (شهادت حبیب نجار در داستان ره یافتگان ـ گمراهان (اصحاب القریه)، شهادت مؤمنان در داستان مؤمنان در آتش! (اصحاب الاخدود) و...).
در برخی از داستان ها، پس از شهادت قهرمان قصه، تصویرسازی زیبایی از زندگی برزخی آنان به چشم می خورد که چگونگی سعادتمند شدن آنان بیان می شود، مانند تصویرسازی از زندگی برزخی مؤمن انطاکیه در داستان ره یافتگان ـ گمراهان (یس: 13ـ31).
گاهی به جای تصویرسازی سختی های زندگی قهرمانان قصه ها، رهایی و سعادت آنان را در صحنه های پایانی با جلوه های بیشتری ارائه می دهد، مانند تصویری که از ایوب(ع) در قرآن ارائه شده است. در این تصویر، مراحل پایانی داستان پرداخت بیشتری دارد (بشارت الهی به ایوب، دادن نعمت های خاص به او، به دست آوردن سلامتی اش و...) و پاداش خداوند به سبب صبر نیکویی که ایوب داشت، در پایان داستان جلوة بیشتری دارد. همچنین در داستان یونس و زندگی او در شکم ماهی آنچه با قوت بسیاری پرداخت شده، سختی های زندگی او در شکم ماهی نیست، بلکه نحوة برخورد یونس با این رویداد است که چگونه به خدا توجه می کند و سرانجام با نجات یافتن یونس و رسالت دوبارة او بر مردم، به پایان می رسد.
آنچه در مراحل پایانی داستان های قرآن مورد توجه است، تصویرسازی از زاویه ای است که متناسب با هدف ها و فضای ویژه داستان و سیاق سوره، اختیار می شود تا مخاطب، پیام داستان را دریابد (همان، ص113و 114).
1. رابطة افتتاحیه با عناصر دیگر
در داستان های کوتاه قرآنی، هریک از عناصرِ شخصیت، گفت و گو، رویداد، زمان و مکان و... می توانند نقطة آغاز داستان باشند. بنابراین، شروع داستان های قرآنی با هر یک از عناصر داستانی می تواند رابطه داشته باشد. مثلاً شروع داستان کوتاه الطاف الهی به ذی القرنین (کهف: 83 ـ 98) با آوردن لقب شخصیت داستان (ذی القرنین) یا داستان کوتاه صاحب ماهی (صافات: 139-148) با آوردن نام شخصیت اصلی داستان (یونس) می باشد که این شروع، در واقع معرفی شخصیت های داستان است که با این معرفی داستان آغاز می شود یا داستان کوتاه خلیفة الهی (بقره:30 ـ 38) با گفت و گو آغاز می شود یا اشاره به مکان قریة خراب در داستان کوتاه بازگشت مردگان (بقره: 259) شروع یک داستان کوتاه است. بنابراین هر یک از عناصر داستانی می توانند شروع یک داستان کوتاه قرآنی باشند و به گونه ای از این عناصر، در ابتدای داستان استفاده می شود که سؤال برانگیز باشد، خواننده را به فکر فرو برد، باعث کنجکاوی و برانگیخته شدن احساسات او شود یا اینکه واقعه ای را به خاطر او بیاورد.
گاهی شروع داستان از نقطة اوج رویداد، گزینش شده است. مثلاً داستان کوتاه مؤمنان در آتش! (بروج: 4-8) با نفرین خداوند بر صاحبان خندق آغاز می شود که در واقع از صحنه های پایانی داستان است؛ جایی که ظلم ظالمان به حدی رسیده که مستحق نفرین خداوند شده اند. گاهی هم داستان روال عادی خود را می پیماید و آغاز داستان آغاز رویداد نیز هست، مانند داستان کوتاه ره یافتگان ـ گمراهان (یس: 13 ـ 31).
شروع داستان های کوتاه قرآنی با هدف و نتیجة داستان نیز رابطه دارد. هر شروعی هدفی را دنبال می کند و داستان را تا رسیدن به آن هدف، راهنمایی می کند. مثلاً شروع داستان ذوالقرنین نشان می دهد که خداوند اسباب وصول به هر چیزى را در اختیار ذوالقرنین گذارده بود و این نکته را در ذهن خواننده تداعی می کند که اسباب هر چیزی یعنی عقل و درایت کافى، مدیریت صحیح، قدرت و قوّت لشگر و نیروى انسانى و امکانات مادى، خلاصه آنچه از وسایل معنوى و مادى تصور می شود به وی عطا شده بود. اگر به هدف داستان نگاه کنیم درمی یابیم که هیچ یک از این امکانات مادی او را از توجه به خدا و صرف این امکانات در راه رضای خدا باز نداشت و در واقع نتیجة داستان هم همین است. آنچه در شروع داستان آمده از امکانات مادی و دنیایی با آنچه در پایان داستان از خدمت به خلق و قدرت و شوکتی که با این اسباب به دست آمده، همه از رحمت پروردگار است و این همان هدایتی است که داستان های کوتاه قرآنی آن را دنبال می کنند، یعنی از آغاز زندگی تا پایان آن انسان در مسیر هدایت باشد و هیچ یک از امکانات مادی و معنوی این دنیایی انسان را از یاد خدا غافل نکند.
2. رابطة شخصیت با عناصر دیگر
شخصیت بیش از هر عنصر دیگر، با عنصر رویداد و گفت وگو رابطه برقرار می کند. در داستان خلیفة الهی (بقره:30 ـ38) این رابطة سه گانه، مشهودتر از داستان های کوتاه دیگر است. در این میان، نقش گفت وگو در گویاسازی شخصیت ها قابل ملاحظه تر است. آدم، حوا، فرشتگان و ابلیس، شخصیت هایی هستند که در این داستان با گفت و گو به ما معرفی می شوند.
در داستان های کوتاه قرآنی هدف داستان با ملاک ها و معیارهای شخصیتی شخصیت های داستان همخوانی دارد، یعنی هدف داستان های کوتاه قرآنی ملاک قرار دادن یا ندادن ابعاد مختلف شخصیتی شخصیت های داستان در زندگی است. مثلاً در داستان کوتاه پاداش صبر (صاد: 41 ـ 44) هدف داستان، الگوبرداری از شخصیت اصلی داستان است که صبر و رضای الهی را سرلوحة زندگی خود قرار داده است یا در داستان کوتاه صاحب ماهی (صافات: 139-148) هدف داستان، عبرت گرفتن از سرگذشت حضرت یونس(ع) می باشد که نباید مانند حضرت یونس بود و در مقابل فشارها تحمل خود را از دست داد، بلکه باید تا آخرین لحظه، صبر و تحمل داشت. از همین رو خداوند به پیامبر اسلام می فرماید: مثل یونس مباش «لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ» (قلم: 48)، یعنی از این بخش از زندگی یونس(ع)، الگوبرداری نکن. همچنین یاد بگیریم که مانند حضرت یونس(ع) در سخت ترین شرایط هم به خدا رجوع کنیم که باب توبه در هر زمان باز است. لذا هدف داستان های کوتاه قرآنی رابطة تنگاتنگی با شخصیت های این داستان ها دارد.
3. رابطة رویداد با عناصر دیگر
رویدادها در داستان های کوتاه قرآنی رابطه ای جدانشدنی با عناصر مختلف داستانی دارند به گونه ای که شخصیت ها، صحنه ها، گفت وگوها و... هستند که حوادث داستان را پدید می آورند. برای مثال، در بسیاری از داستان ها، حوادث، جلوه ای از اعجاز الهی است و صحنه هایی که به وسیله اعجاز الهی خلق می شوند، برای مخاطب، شگفتی و عشق و ایمان و اعتقاد به همراه دارد. پردازش صحنه هایی همچون نجات یونس از شکم ماهی، جاری شدن چشمة آب برای ایوب، شفای بیماران و زنده کردن مردگان توسط فرستادگان عیسی(ع) در داستان کوتاه ره یافتگان ـ گمراهان (یس: 13 ـ 31) و... همه جلوه هایی از اعجاز الهی است. البته در داستان های کوتاه قرآنی، حوادث (رویدادها) به طور کامل بیان نمی شوند، بلکه بخش ها و صحنه های درس آموز از آنها گزینش می شود.
بیشتر داستان های کوتاه قرآنی، شروعی متفاوت و شگفت انگیز دارند، به گونه ای که عواطف، احساسات و توجه مخاطب را برمی انگیزند و وی را به پیگیری حادثه، ترغیب می کنند. مثلاً داستان کوتاه مؤمنان در آتش! (بروج: 4-8) با نفرین بر اصحاب خندق (گودال) آغاز می شود یا داستان کوتاه صاحب ماهی (صافات: 139-148) داستان با فرار آن حضرت به سمت کشتی آغاز می شود، با چنین شروعی، در واقع حس کنجکاوی خواننده را ترغیب و او را به پیگیری آنچه روی خواهد داد، مشتاق تر می کند. این حادثه ها از نظر روانی، مخاطب را جذب و توجه او را به ادامة داستان جلب می کند؛ بدین معنا که گزینش حادثه ای برای آغاز داستان، به مفهوم اهمیت آن رخداد یا وضعیت است. همچنین در داستان هایی که رویدادهای اصلی آنها دربارة بعثت پیامبران و دشمنی مردم با ایشان یا به عکس تبعیت مردم از ایشان است، در پایان با اتمام حجت بر آنها، عذاب آسمانی نازل می شود، مانند داستان کوتاه ره یافتگان ـ گمراهان، یا مشمول رحمت پروردگار قرار می گیرند و توبه شان پذیرفته می شود، مانند قوم حضرت یونس(ع). پس افتتاحیه و اختتامیه جزء لاینفک داستان های کوتاه قرآنی است که زیبایی خاصی به رویدادها می بخشد و باعث افزایش اثرگذاری رویداد (حادثه) بر مخاطب می گردد.
در داستان های کوتاه قرآنی رویدادها، با توجه به پیام و هدف هر داستان، توجیه پپذیر است و اهداف داستان هستند که به خلق حادثه و رویداد های مختلف می انجامند. هدف از بیان همة داستان های کوتاه قرآنی هدایت و انسان سازی است. بنابراین، صرف نظر از اینکه رویدادی مثبت یا منفی باشد، هدف داستان مثبت است؛ یعنی باید از رویدادهای مثبت درس بگیریم و آنها را سرلوحة زندگی قرار دهیم و از رویدادهای منفی عبرت بگیریم و از آنها دوری کنیم که سرانجامی جز پشیمانی و غضب الهی ندارد.
4. رابطة گفت و گو با عناصر دیگر
شخصیت قهرمانان داستان را می توان از طریق رفتار و گفتار آنها شناخت. در بسیاری از داستان های کوتاه قرآنی گفت و گوی شخصیت های مثبت و منفی این داستان هاست که پرده از افکار آنها برمی دارد. مثلاً در داستان کوتاه خلیفة الهی (بقره: 30 ـ 38) از گفت و گوی خداوند با ابلیس به تکبر و حسادت نهفتة ابلیس پی می بریم یا در داستان کوتاه ره یافتگان ـ گمراهان (یس: 13 ـ 31) از گفت و گوی حبیب نجار با مردم به خیرخواهی و احساس مسئولیت او در قبال مردم پی می بریم و این رابطه چنان تنگاتنگ است که بدون گفت و گو شاید شناخت شخصیت ها غیرممکن باشد.
در بسیاری از داستان های کوتاه قرآنی، گفت و گو انگیزه ها، افکار و عواطف را به کار می اندازد؛ در داستان حرکت و رقابت ایجاد می کند و چه بسا این رقابت به حادثه می انجامد. برای نمونه، در داستان خلیفة الهی (بقره:30 ـ 38) گفت وگو رویداد را تشکیل می دهد یا بسیاری از صحنه ها و حوادث داستان کوتاه ره یافتگان ـ گمراهان (یس: 13 ـ 31) به مدد گفت و گو شکل می گیرد. رابطة گفت و گو و حادثه (رویداد) تا حدی است که اکثر رویدادها بدون گفت و گو شکل نمی گیرند و اگر هم در متن داستان گفت و گویی مشاهده نشود ـ مانند داستان کوتاه فیل سوارانی مغلوب پرندگان (سورة فیل) ـ رویداد به شکل گفت و گویی یک طرفه بین پروردگار و پیامبر اسلام انجام می گیرد و در واقع داستان از زبان خداوند نقل می شود.
اصولاً به جریان انداختن عمل داستانی، تصویرگری شخصیت ها و تحلیل افکار و عواطف آنها بدون گفت و گو مشکل است. بنابراین، عنصرگفت و گو در داستان های کوتاه قرآن، حوادث را به جریان می اندازد، عواطف، افکار و خلجان های درونی شخصیت ها را به تصویر می کشد و باعث رخداد یک حادثه در داستان می شود و باز گفت و گوست که به هدف و پیام داستان منجر می گردد. گفت و گو در داستان های کوتاه قرآنی به شکلی حادثه ها را پیش می برد که هدف داستان را توجیه کند. مثلاً در داستان کوتاه پاداش صبر (صاد: 41 ـ 44) که هدف داستان صبر و شکیبایی داشتن است، اگر به گفت وگوهای داستان توجه شود، صبر ایوب لحظه لحظه به تصویر کشیده می شود؛ جایی که همة موهبت های دنیایی ایوب یک به یک از او گرفته می شود، ولی او از شر شیطان به خدا پناه می برد. با اینکه از همة دارایی های او تنها همسرش برایش مانده باز هم از وسوسه های شیطان و شماتت دوستان که او را بسیار آزار می داد، به خدا پناه می برد و باز هم صبر می کند. شاید بتوان شکل دیگری از گفت و گو یعنی سکوت را نیز در برخی از صحنه های داستان مشاهده کرد که نشانة رضایت ایوب(ع) از قضای الهی است و این خود یکی از معیار های صبر می باشد و همة این گفت وگوها در جهت هدف داستان است.
در داستان های کوتاه قرآنی مجالی برای توصیف تفصیلی صحنه ها وجود ندارد. بنابراین غالباً از ذکر دقیق زمان و مکان وقوع داستان خودداری شده است. در عوض به شکلی زیبا و اثر گذار از طریق گفت و گو ، صحنه ها به تصویر کشیده شده است که شاهکار قرآن را می توان در داستان کوتاه بازگشت مردگان (بقره: 259) مشاهده کرد؛ جایی که به زیبایی، مکان و زمان داستان را از طریق گفت و گو با عزیر(ع) نشان می دهد. در اینجا با اینکه خوانندة داستان، چندین قرن با شخصیت اصلی داستان فاصله دارد، با پرداخت زیبایی که از صحنة داستان از طریق گفت و گو به مخاطب القا می شود، او خود را به جای شخصیت اصلی داستان فرض می کند. حتی فاصلة صدساله بین مرگ حضرت عزیر(ع) و دوباره زنده شدنش و اتفاقات بسیاری را که در این صد سال برای عزیر، مرکبش، غذایش و... افتاده است نیز تصور می کند؛ درحالی که هیچ نامی از مکان یا زمان در این داستان، ذکر نشده است.
5. رابطة صحنه (زمان و مکان) با عناصر دیگر
صحنه ها با بهره گیری از گفت و گو، تصاویر را گونه ای نمایش می دهند که گویی این صحنه ها هم اینک در برابر دیدگان ما قرار دارند. در داستان کوتاه بازگشت مردگان (بقره: 259) میان گذشته، حال و آینده، فاصله ای احساس نمی شود؛ در حالی که فعل ها با صیغه های زمانی متفاوتی آمده اند. به گونه ای از رستاخیز تصویرپردازی شده است که خواننده را با آینده یگانه می کند.
در برخی داستان ها، رویدادها (حادثه ها) براساس توالی طبیعی خود به پیش می روند؛ یعنی رویدادها، در یک سو از گذشته به حال و سپس به سمت آینده حرکت می کنند و همین گونه که رویدادها و زمان ها از پی هم می آیند، افعال در آن داستان ها نیز به همان ترتیب پشت سر هم قرار می گیرند.
در هر داستان متناسب با پیام و هدف آن، زمان و مکان به صورتی ویژه نشان داده می شود. برای مثال، در داستان کوتاه الطاف الهی به ذی القرنین (کهف: 83 ـ 98) یکی از اهداف داستان، بیرون بردن شعاع دید و اندیشة انسان از زندگی معمولی است و اینکه عالم و حقایق آن، به آنچه می بینیم و به آن خو گرفته ایم منحصر نیست؛ بلکه حقایقی بسیار دقیق و شگفت، در پس این دید و نگاه ظاهری نهفته است. می بینیم که چگونه عنصر زمان و مکان در این داستان به کار گرفته شده است تا دید انسان را از مشرق تا مغرب عالم گسترش دهد و عظمت این جهان را برای او به تصویر کشد؛ گویی خواننده، همراه با شخصیت اصلی داستان، به اطراف عالم سفر کرده است و پس از این همه کشورگشایی و با وجود آن همه مکنت و نعمت و الطافی که خدا به ذی القرنین عطا فرمود و گویی زمین را زیر پایش خوار و کوچک قرار داد، او فریب زرق و برق دنیا را نخورد و چیزى از جهان را جز ثواب و پاداش اعمال با خویشتن نبرد و گفت که اینها همه از رحمت پروردگار من است. پس از آن نگاه ظاهری به دنیا و به تصویر کشیدن عظمت ظاهری دنیا، این نگاه حقیقی در پایان داستان آمده است که هدف اصلی داستان است.
6. رابطة اختتامیه با عناصر دیگر
هر داستانی هدفی را دنبال می کند و نتیجه ای دربر دارد. هدف داستان های کوتاه قرآنی هدایت و نتیجة آن سعادت بشر است. بنابراین، عناصر داستانی به کار رفته در این داستان ها هم باید در جهت این هدف باشند. به عبارت دیگر، همة اجزای داستان های کوتاه قرآنی در جهت این هدف انتخاب می شوند. با دقت در داستان های کوتاه قرآنی درمی یابیم که شخصیت ها، صحنه (زمان و مکان)، رویدادها، گفت وگوها و... در این داستان ها همه در راستای هدف و نتیجه داستان است.
انتخاب شخصیت های مثبت و منفی داستان با هدف و نتیجة داستان رابطه دارد. برای نمونه، یکی از اهداف و نتایج داستان کوتاه خلیفة الهی (بقره:30 ـ 38) دوری از کبر و حسد است و انتخاب شخصیت ابلیس به عنوان مظهر تکبر و حسد کاملاً با هدف داستان سازگار است یا انتخاب شخصیت حضرت ایوب(ع) به عنوان الگوی صبر در میان همة پیامبران با هدف داستان کوتاه پاداش صبر (صاد: 41 ـ 44) همخوانی دارد.
انتخاب صحنه ها هم ارتباط تنگاتنگی با هدف داستان دارد، به طوری که صحنه پردازی های بی نظیر داستان های کوتاه قرآنی، مخاطب را از همان ابتدای داستان با هدف داستان آشنا می کند. مثلاً انتخاب صحنة قریة خراب در ابتدای داستان کوتاه بازگشت مردگان (بقره: 259) و استفادة شگفت انگیز از عنصر زمان در این داستان، انسان را به یاد معاد و رستاخیز می اندازد که با هدف داستان که بیان حقیقت امر معاد است، کاملاً سازگار است. نکتة دیگری که این رابطه را تقویت می کند این است که صحنه هایی که در راستای هدف و نتیجة داستان نیستند، حذف می شوند.
رویدادها نیز به گونه ای طراحی شده اند که هدف داستان را دنبال می کنند. برای نمونه، در داستان کوتاه فیل سوارانی مغلوب پرندگان (سورة فیل) هدف داستان، بیشتر نشان دادن قدرت و عظمت خداوند، در حفظ حریم خود و ذلت و زبونی دشمنان خداست و رویداد، به شکلی گزارش شده است که این هدف را به خوبی نمایش می دهد، آنجا که پرندگانی کوچک، سپاه عظیم ابرهه را با خاک، یکسان می کند.
گفت وگوهایی که در داستان های کوتاه قرآنی رد و بدل می شود، در جهت هدف داستان است، چه این گفت و گو بین خداوند و شخصیت های داستان باشد یا میان شخصیت های اصلی و فرعی داستان. ازاین رو از بسیاری از گفت وگوهایی که در جهت هدف داستان نیست، صرف نظر شده است. برای نمونه، در داستان کوتاه خلیفة الهی (بقره: 30 ـ 38) همة گفت وگوهایی که میان خداوند و شخصیت های اصلی و فرعی داستان رد و بدل می شود، به گونه ای به هدف و نتیجة داستان مربوط است. اگر در جایی فرشتگان لب به سخن می گشایند و از خلقت آدم به خدا اعتراض می کنند برای این است که در ادامة داستان، ضعف علمی آنها در مقابل آدم و شایستگی خلافت آدم اثبات شود. اگر در جایی ابلیس خود را برتر از انسان می داند و می گوید من را از آتش آفریدی و او را از خاک! و با این جمله از درگاه الهی رانده می شود، در واقع تکبر و حسادت ابلیس که یکی از نتایج اخلاقی داستان است، با گفت و گو به تصویر کشیده شده است. یا در داستان کوتاه الطاف الهی به ذی القرنین (کهف: 83 ـ 98) از بسیاری از گفت وگوهایی که در این سفر طولانی به شرق و غرب عالم رخ داده، صرف نظر شده و فقط آنهایی مطرح شده است که در جهت هدف داستان، یعنی جلب رضایت و رحمت خداوند و بیرون بردن شعاع دید و اندیشة انسان از زندگی معمولی می باشد. در جریان ساختن سد پس از اینکه آن گفت وگو ها استحکام، عظمت و غیرقابل نفوذ بودن سد را به تصویر کشید، نتیجه این شد که این از رحمت پروردگار است و زمانی که او بخواهد آن را خرد و هموار می سازد و این کاملاً با هدف و نتیجة داستان منطبق می باشد که این امور دنیایی در مقابل عظمت خداوند هیچ است و همه از لطف و رحمت خداوند است.
نتیجه گیری
داستان های کوتاه قرآن، ترکیبی زیبا از هماهنگی و انسجام عناصر است و همة عناصر در ارتباط با هم ایفای نقش می کنند؛ ضمن اینکه هر یک نیز نقش مستقل خود را دارند. در داستان های کوتاه عناصر به حدی به هم پیوسته و در هم تنیده ظاهر می شوند که جداسازی را کمی با مشکل مواجه می کند (جدول شمارة 1 تا 8).
در داستان های کوتاه قرآنی، آنچه در درجة اول اهمیت دارد، همان اهداف تربیتی و هدایتی است، در نتیجه عناصر داستانی که در این داستان ها استفاده می شود، قبل از هر چیز در خدمت هدف و پیام تربیتی و هدایتی داستان است. بنابراین هر یک از عناصر داستانی به گونه ای انتخاب شده اند که این هدف تأمین شود و از آنجا که این عناصر، به تنهایی در جهت اهداف تربیتی و هدایتی هر داستان اند، با یکدیگر نیز رابطه دارند. ارتباط محکم و زندة اجزای داستان، مربوط به برخورداری داستان از پیرنگ (طرح)، نقشه و بافت هنری و هنرمندانه است، به نحوی که اجزای داستان، دست در دست هم داده و در خدمت اندیشة واحد هستند و این امر، نشان دهندة نهایت نظم قرآنی است.
داستان های کوتاه قرآنی، به شکلی کاملاً هنرمندانه و در قالب تکنیک های داستان پردازی و با برخورداری از عناصر جدید داستانی به شیوة خاص و منحصر به فرد، نقل و گزارش شده اند. ساختار هندسی داستان های کاملاً واقعی قرآن چنان طراحی و ارائه شده است که اکثر عناصر داستانی شناخته شده در ادبیات جدید داستانی مانند عنصر پیرنگ (طرح)، شخصیت، گفت وگو، صحنه و زاویة دید را می توان تحلیل و بررسی کرد. عناصر داستانی یاد شده در ساختار داستان های قرآن، به تناسب جوّ حاکم بر هدف فکری و تربیتی سورة مورد نظر، گاه کم رنگ و گاه پررنگ است. قرآن کریم، قبل از هرچیز، کتاب هدایت و تربیت است و در داستان های واقعی و تاریخی آن، همة اجزا و عناصر داستانی، «بِالحَق» است و نقل و گزارش آنها که توسط خداوند علیم و حکیم صورت گرفته، «بِالحَق» است: «اِنَّ هذا لَهُوَ القَصَصُ الحَقُّ» (آل عمران: 62).
جدول شمارة 1 |
|
خلیفة الهی (بقره:30 ـ 38) |
|
افتتاحیه |
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنّى جَاعِلٌ فىِ الْأرْضِ خَلِیفَةً |
شخصیت |
لِلْمَلَئکَةِ- ءَادَمَ - الْمَلَئکَةِ- یَادَمُ- لِلْمَلَئکَةِ- لأدَمَ- إِبْلِیسَ- یَادَمُ- زَوْجُکَ- الشَّیْطَانُ- ءَادَمُ |
رویداد |
وإِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها ویَسْفِکُ الدِّماءَ ونَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ ونُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ * وعَلَّمَ آدَمَ الْأسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أنْبِئُونِی بِأسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلأ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ * قالَ یا آدَمُ أنْبِئْهُمْ بِأسْمائِهِمْ فَلَمَّا أنْبَأهُمْ بِأسْمائِهِمْ قالَ ألَمْ أقُلْ لَکُمْ إِنِّی أعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ والْأرْضِ وأعْلَمُ ما تُبْدُونَ وما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ * وإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلأ إِبْلِیسَ أبى واسْتَکْبَرَ وکانَ مِنَ الْکافِرِینَ * وقُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أنْتَ وزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وکُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما ولا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ * فَأزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ وقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُو ولَکُمْ فِی الْأرْضِ مُسْتَقَرٌّ ومَتاعٌ إِلى حِینٍ * فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُو التَّوَّابُ الرَّحِیمُ * قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ ولا هُمْ یَحْزَنُونَ |
گفت وگو |
قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها ویَسْفِکُ الدِّماءَ ونَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ ونُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ - فَقالَ أنْبِئُونِی بِأسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلأ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ * قالَ یا آدَمُ أنْبِئْهُمْ بِأسْمائِهِمْ فَلَمَّا أنْبَأهُمْ بِأسْمائِهِمْ قالَ ألَمْ أقُلْ لَکُمْ إِنِّی أعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ والْأرْضِ وأعْلَمُ ما تُبْدُونَ وما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ * وإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ - قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أنْتَ وزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وکُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما ولا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ - قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُو ولَکُمْ فِی الْأرْضِ مُسْتَقَرٌّ ومَتاعٌ إِلى حِینٍ * قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ ولا هُمْ یَحْزَنُونَ |
زمان |
- |
مکان |
الْأرْضِ - الجنَّةَ - الْأرْضِ |
اختتامیه |
إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ - فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنىِّ هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ ولا هُمْ یَحْزَنُونَ |
جدول شمارة 2 |
|
الطاف الهی به ذی القرنین (کهف:83 ـ98) |
|
افتتاحیه |
ویَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ |
شخصیت |
ذِى الْقَرْنَینْ - إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فىِ الْأرْضِ وَءَاتَیْنَاهُ مِن کلُِّ شىَْءٍ سَبَبًا |
رویداد |
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ ووَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أنْ تُعَذِّبَ وإِمَّا أنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً * قالَ أمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً * وأمَّا مَنْ آمَنَ وعَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى وسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أمْرِنا یُسْراً * حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً * کَذلِکَ وقَدْ أحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً * - * حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً * قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ ومَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وبَیْنَهُمْ سَدًّا * قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأعِینُونِی بِقُوَّةٍ أجْعَلْ بَیْنَکُمْ وبَیْنَهُمْ رَدْماً * آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذا ساوى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً * - * قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وکانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا |
گفت وگو |
قُلْ سَأتْلُواْ عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًا - قُلْنَا یَاذَا الْقَرْنَینِْ إِمَّا أن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا * قَالَ أمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلىَ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا * وَأمَّا مَنْ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى وسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أمْرِنا یُسْراً - قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ ومَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وبَیْنَهُمْ سَدًّا * قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأعِینُونِی بِقُوَّةٍ أجْعَلْ بَیْنَکُمْ وبَیْنَهُمْ رَدْماً * آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذا ساوى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً - قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبىِّ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبىِّ جَعَلَهُ دَکأءَ وَکأنَ وَعْدُ رَبىِّ حَقًّا |
زمان |
- |
مکان |
مَغْرِبَ الشَّمْسِ - مَطْلِعَ الشَّمْسِ - بَینَْ الصَّدَفَینْ - بَینَْ السَّدَّیْنِ |
اختتامیه |
هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبىِّ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبىِّ جَعَلَهُ دَکأءَ وَکأنَ وَعْدُ رَبىِّ حَقًّا |
جدول شمارة 3 |
|
ره یافتگان ـ گمراهان (یس:13 ـ 31) |
|
افتتاحیه |
واضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ |
شخصیت |
- |
رویداد |
أصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ * إِذْ أرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ * قالُوا ما أنْتُمْ إِلأ بَشَرٌ مِثْلُنا وما أنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أنْتُمْ إِلأ تَکْذِبُونَ * قالُوا رَبُّنا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ * وما عَلَیْنا إِلأ الْبَلاغُ الْمُبِینُ * قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ ولَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ ألِیمٌ * قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أإِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ * وجاءَ مِنْ أقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ * اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أجْراً وهُمْ مُهْتَدُونَ * وما لِیَ لا أعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * أأتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً ولا یُنْقِذُونِ * إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ * إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ * قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ * وما أنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وما کُنَّا مُنْزِلِینَ * إِنْ کانَتْ إِلأ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ |
گفت وگو |
فَقَالُواْ إِنَّا إِلَیْکُم مُّرْسَلُونَ * قَالُواْ مَا أنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أنزَلَ الرَّحْمَانُ مِن شىَْءٍ إِنْ أنتُمْ إِلَّا تَکْذِبُونَ* قالُوا رَبُّنا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ * وَمَا عَلَیْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ * قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ ولَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ ألِیمٌ * قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أإِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ - قَالَ یَقَوْمِ اتَّبِعُواْ الْمُرْسَلِینَ * اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أجْراً وهُمْ مُهْتَدُونَ * وما لِیَ لا أعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * أأتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً ولا یُنْقِذُونِ * إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ * إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ - قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ |
زمان |
- |
مکان |
أقْصَا الْمَدِینَةِ - الجنَّةَ |
اختتامیه |
اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أجْراً وهُمْ مُهْتَدُونَ - غَفَرَ لىِ رَبىِّ وَجَعَلَنىِ مِنَ الْمُکْرَمِینَ |
جدول شمارة 4 |
|
بازگشت مردگان (بقره: 259) |
|
افتتاحیه |
کألَّذِى مَرَّ عَلىَ قَرْیَةٍ وَهِىَ خَاوِیَةٌ عَلىَ عُرُوشِهَا |
شخصیت |
- |
رویداد |
أوْ کألَّذِى مَرَّ عَلىَ قَرْیَةٍ وَهِىَ خَاوِیَةٌ عَلىَ عُرُوشِهَا قَالَ أنىَ یُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلىَ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلىَ حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ ءَایَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلىَ الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَینَ لَهُ قَالَ أعْلَمُ أنَّ اللَّهَ عَلىَ کُلِّ شىَْءٍ قَدِیرٌ |
گفت وگو |
قَالَ أنىَ یُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا - قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أو بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى طَعامِکَ وشَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وانْظُرْ إِلى حِمارِکَ ولِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وانْظُرْ إِلَى الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً - قَالَ أعْلَمُ أنَّ اللَّهَ عَلىَ کُلِّ شىَْءٍ قَدِیرٌ |
زمان |
بَعْدَ - مِاْئَةَ عَامٍ - کَمْ لَبِثْتَ - لَبِثْتُ یَوْمًا أوْ بَعْضَ یَوْمٍ - لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ |
مکان |
قَرْیَةٍ وَهِىَ خَاوِیَةٌ عَلىَ عُرُوشِهَا |
اختتامیه و نتیجه گیری |
أنَّ اللَّهَ عَلىَ کُلِّ شىَْءٍ قَدِیرٌ |
هدف |
فَأمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ - أنَّ اللَّهَ عَلىَ کُلِّ شىَْءٍ قَدِیرٌ |
جدول شمارة 5 |
|
صاحب ماهی (صافات: 139 ـ 148) |
|
افتتاحیه |
وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ أبَقَ إِلىَ الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ |
شخصیت |
یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ - أنَّهُ کأنَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ - الحوتُ |
رویداد |
وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ أبَقَ إِلىَ الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * فَسَاهَمَ فَکأنَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ * فَلَوْلَا أنَّهُ کأنَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ یَوْمِ یُبْعَثُونَ * فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِیمٌ * وَأنبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّن یَقْطِینٍ * وَأرْسَلْنَهُ إِلىَ مِاْئَةِ ألْفٍ أوْ یَزِیدُونَ * فَامَنُواْ فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلىَ حِینٍ |
گفت وگو |
- |
زمان |
لَلَبِثَ - یَوْمِ یُبْعَثُونَ - إِلىَ حِینٍ |
مکان |
الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ - بَطْنِهِ - بِالْعَرَاءِ |
اختتامیه |
فَلَوْلَا أنَّهُ کأنَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ یَوْمِ یُبْعَثُونَ - فَامَنُواْ فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلىَ حِینٍ |
جدول شمارة 6 |
|
پاداش صبر (صاد: 41 ـ 44) |
|
افتتاحیه |
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أنىِّ مَسَّنىَِ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ |
شخصیت |
عَبْدَنَا أیُّوبَ - صَابِرًا - نِّعْمَ الْعَبْدُ - أوَّابٌ |
رویداد |
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أنىِّ مَسَّنىَِ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ * ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلُ بَارِدٌ وَشَرَابٌ * وَوَهَبْنَا لَهُ أهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِکْرَى لِأُوْلىِ الْألْبَابِ * وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أوَّابٌ |
گفت وگو |
نَادَى رَبَّهُ أنىِّ مَسَّنىَِ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ * ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلُ بَارِدٌ وَشَرَابٌ - وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ |
زمان |
- |
مکان |
- |
اختتامیه |
وَوَهَبْنَا لَهُ أهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِکْرَى لِأُوْلىِ الْألْبَابِ - إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أوَّابٌ |
جدول شمارة 7 |
|
مؤمنان در آتش! (بروج: 4 ـ 8) |
|
افتتاحیه |
قُتِلَ أصْحَابُ الْأُخْدُودِ |
شخصیت |
أصْحَابُ الْأُخْدُودِ |
رویداد |
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ * إِذْ هُمْ عَلَیها قُعُودٌ * وَهُمْ عَلىَ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهودٌ |
گفت وگو |
- |
زمان |
- |
مکان |
الْأُخْدُودِ |
اختتامیه |
وَمَا نَقَمُواْ مِنْهُمْ إِلَّا أن یُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الحمِیدِ |
جدول شمارة 8 |
|
فیل سوارانی مغلوب پرندگان (سورة فیل) |
|
افتتاحیه |
فَعَلَ رَبُّکَ بِأصْحَابِ الْفِیلِ |
شخصیت |
بِأصْحَابِ الْفِیلِ - طَیْراً أبَابِیلَ |
رویداد |
فَعَلَ رَبُّکَ بِأصْحَابِ الْفِیلِ * ألَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فىِ تَضْلِیلٍ * وَأرْسَلَ عَلَیْهمْ طَیْراً أبَابِیلَ * تَرْمِیهِم بحِجَارَةٍ مِّن سِجِّیلٍ * فجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولِ |
گفت وگو |
- |
زمان |
- |
مکان |
- |
اختتامیه |
فجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَّأْکُولِ |
منابع
قرآن کریم، ترجمة سیدجلال الدین مجتبوی
اشرفی، عباس،(1390) مقایسه قصص در قرآن و عهدین، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل.
الخطیب، عبدالکریم،[بیتا] القصص القرآنی فی مفهومه و منطوقه، بیروت، دار المعرفه.
بستانی، محمود،(1414ق) القواعد البلاغیه فی ضوء المنهج الاسلامیه، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
بهشتی، الهه،(1375) عوامل داستان، تهران، انتشارات برگ.
بی آزار شیرازی، عبدالکریم،(1388) باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
پروینی، خلیل،(1379) تحلیل عناصر ادبی و هنری داستان های قرآن، تهران، فرهنگ گستر.
حسینی، سیدابوالقاسم،(1377) مبانی هنری قصه های قرآن، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
خلف الله، محمود احمد،(1951م) الفن القصصی فی الکتاب، قاهره، مکتبة النهضة المصریه.
فروردین، عزیزه،(1383) زیبایی شناسی هنری در داستان های قرآن، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
مستور، مصطفی،(1379) مبانی داستان کوتاه، تهران، نشر مرکز.