قرآن کریم و موضوع تحریفگری اهل کتاب به ویژه یهود
چکیده و کلیدواژه فارسی (Persian)
قرآن شناخت، سال دوم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1388، صفحه 167 ـ 212
Quran Shinakht, Vol.2. No.2, Fall & Winter 2009-10
قرآن کریم و موضوع تحریف گری اهل کتاب به ویژه یهود
علی فتحی*
چکیده
قرآن کریم تحریف در اسناد دینی و متون مقدس را از جهت اخلاقی نکوهش کرده و پیامدها و عواقب ناگوار آن در سرنوشت انسان و جوامع بشری را گوشزد کرده است.آیات قرآن بر این حقیقت گواهی می دهد که برخی از اهل کتاب، به ویژه دانشمندان یهود، تورات و انجیل را به گونة لفظی و معنوی تحریف کرده اند. اکثر مفسران برجستة قرآن و پژوهشگران کتاب مقدس، این آیات را ناظر به تورات و انجیل کنونی و تحریف را اعم از تحریف لفظی و معنوی دانسته اند؛ هرچند برخی تحریف لفظی را منکر شده و عده ای تحریف کتاب مقدس کنونی را منحصر در تحریف معنوی دانسته اند. چنان که شماری از معاصران، آیات تحریف را ناظر به تحریف معنوی نسخة اصلی به حساب آورده و کتاب مقدس کنونی را ترجمة ناقص و تحریف یافته ای از آن دانسته اند، دسته ای دیگر نیز با این تبیین که تورات و انجیل کنونی کلاً ساخته و پرداختة دست بشر است، آن آیات را ناظر به تحریف شفاهی کتاب مقدس ـ نه تورات و انجیل کنونی ـ شمرده اند.
کلید واژه ها: تحریف گری یهود، تحریف معنوی، تحریف لفظی، آیات تحریف، تورات، اهل کتاب، کتاب مقدس.
مقدمه
قرآن کریم برخی از اهل کتاب به ویژه قوم یهود را، به ویژگی هایی از قبیل دروغگویی (آل عمران:3 و 78)، حیله گری (بقره: 65ـ66)، دنیا طلبی (بقره: 96) و ده ها صفت ناپسند دیگر از جمله تحریف گری وصف می کند. به طور کلی، تحریف ـ یعنی تغییر یا تفسیر نادرست هر متن، سخن یا کردار ـ عملی بسیار ناپسند است. از همه خطرناک تر تحریف در اسناد دینی و معنوی است که سرنوشت ساز است؛ همانند تحریف گفتار الهی یا تحریف سخنان، کردار یا ویژگی های پیامبران و امامان که می تواند مسیر انسان ها را عوض کند. تحریف یهود از این سنخ تحریف ها بوده است و در قرآن کریم، این عمل ناپسند، به دانشمندان و خواص یهود نسبت داده شده و در تمام موارد به صورت فعل مضارع "یحرفون" آمده است که چنین تعبیری، در ادبیات عرب بر استمرار و پایداری بر آن فعل دلالت می کند. این تعبیر بیانگر تصویری از عمل نکوهیده و غیراخلاقی عده ای از آنهاست به گونه ای که تحریف گری جزء سرشت شان گردیده بود؛ از این رو خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مؤمنان را از دل بستن به ایمان ِاین دسته یهودیان برحذر داشته است (بقره: 75). البته تحریف گری متون مقدس اختصاص به یهود ندارد و همواره ممکن است افرادی با انگیزه های خاص به این کار دست زنند. در قرآن کریم، به علل و انگیزه های تحریف گری قوم یهود نیز اشاره شده است، از جمله: قساوت قلب(مائد:13)، کفر(نساء:46)، نفاق (بقره: 76 و آل عمران:(70 ـ 75)، مائده41، 61 و...)، عناد و خبث باطن (آل عمران: 75 و 85)؛ دنیاگرایی و دین فروشی (بقره: 41 و 79). عوامل دیگری مانند حبّ ریاست، و حفظ موقعیت و مقام، دنیا طلبی، حسادت و توجیه نافرمانی دانشمندان اهل کتاب از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، و ایجاد شک و شبهه در حقانیت آن حضرت نیز در تحریف و تغییر یا کتمان حقایق موجود در کتاب مقدس، دخیل بوده است. این نوشتار بر آن است که موضوع تحریف گری را از دیدگاه قرآن کریم بررسی و نیز مشخص کند که این تحریف گری متعلق به چه چیزی بوده و به چه صورت و از سوی چه کسانی انجام می گرفت. پیش از شروع بحث لازم است به مفهوم تحریف در لغت و اصطلاح به اختصار پرداخته شود.
تحریف درلغت
تحریف به معنای دگرگون سازی لفظی یا معنایی نوشتار یا گفتار است. تحریف از ریشة "حرف" گرفته شده و معنای اصلی حرف در لغت، لبه، طرف، جانب، کناره و مرز است. تحریف سخن به معنای متمایل ساختن کلام از مقصود گوینده به طرف احتمالی است که امکان دارد سخن گوینده را بر آن حمل کرد. بنابراین، مفهوم تحریف به جهت معنادهیِ باب تفعیل، به کناره بردن و به گوشه کشانیدن و ایجاد نوعی دگرگونی در مقصود گوینده است؛ و تحریف سخن به معنای ایجاد نوعی دگرگونی و انحراف در آن است؛ گویا هر سخن ـ طبق قانون وضع الفاظ و برحسب طبع اولی خود ـ یک مجرای طبیعی و عادی دارد که به معنی و مفهوم خود دلالت می کند، اما تحریف کننده آن را از جایگاه اصلی منحرف کرده، به کناری می برد. و از آنجا که یکی از شیوه های تحریف کنندگان یک متن یا سخن برای به حاشیه راندن مراد و مقصود گوینده یا نویسنده، جابه جایی و افزایش و کاهش متن یا سخن است، واژة تحریف بر جابه جا کردن واژه ها، تغییر ساختار جملات یا کاستن و افزودن بر متن یا گفتار اطلاق می شود.
برخی واژه پژوهان نیز تحریف در کاربرد قرآنی را تحریف معنوی دانسته اند. شماری دیگر از آنان و برخی مفسران تحریف را به تغییر و تبدیل، معنی کرده اند. استاد مطهری نیز تحریف را نوعی تغییر و تبدیل، در یک نوشته یا گفته دانسته اند؛ با ذکر این تفاوت که تحریف مشتمل بر نکته ای است که در کلمه تغییر و تبدیل نیست؛ در تحریف سعی بر این است که خلاف مقصود، القا شود. در هیچ یک از فرهنگ های لغت، تحریف به تغییر مکتوب معنی نشده است؛ از این رو اختصاص تحریف به تغییر مکتوب ادعای بدون دلیل است. مگر آنکه با تبیینی که ذکر شد تغییر مکتوب با هدف القای خلاف مقصود صورت گیرد.
تحریف در اصطلاح
تحریف در اصطلاح به معنی تفسیر نادرست یا راهیابی تغییر و کاهش و افزایش در متن کتاب های آسمانی و غیر آن است. این اصطلاح در فرهنگ اسلامی به طور خاص دربارة کتاب مقدس و قرآن کریم مطرح می شود. تحریف در یک نگاه کلی دو قسم اساسی دارد: لفظی، معنوی. تحریف لفظی، دخل و تصرف در الفاظ و عبارات متن است که خود اقسامی دارد: تحریف به فزونی، تحریف به کاستی، تحریف به تبدیل و جابه جا کردن واژه ها یا جمله ها. تحریف به افزایش به این معناست که کلمه یا جمله ای بر متن اصلی افزوده شود بی آنکه این افزوده ها قابل تشخیص باشد. تحریف به کاهش عبارت است از کاستن بخشی از حروف، واژه ها یا جملاتِ متن، به گونه ای که غیر قابل تشخیص باشد. در تحریف به تبدیل وجابه جایی، کلماتی جانشین واژه های متن می گردد یا جایگاه واژه ها و جملات تغییر می یابد به طوری که موجب رخنه در معنا می شود. نوع دیگرِ تحریف لفظی، تحریف در نحوة گویش و تغییر در حرکات الفاظ و مبهم خواندن متن است به گونه ای که امر بر مخاطب مشتبه گردد که آن را می توان تحریف شفاهی نام نهاد.
تحریف معنوی تفسیر و تأویل نادرست از یک لفظ یا عبارت است که بر خلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام صورت می گیرد بر اساس رأی شخصی و با انگیزه های باطل انجام می شود.
کاربرد قرآنی واژة تحریف
واژة تحریف به شکل مصدری در قرآن نیامده، اما فعل مضارع آن"یحرفون"، چهار بار، در سوره های بقره آیه 5؛ نساء آیه 46؛ مائده آیات 13و41) و نیز ریشة آن"حرف" به صورت "علی حرفٍ"یک بار(حج:11) و هم خانواده آن "متحرفاً" نیز یک بار (انفال: 6) در قرآن مجید به کار رفته است. افزون بر آن، واژگان دیگری نیز که از نظر معنایی به تحریف نزدیک اند، در قرآن آمده، از جمله واژة"تبدیل"(در ساختار فعل ماضی و مضارع) که به معنای تغییر و تحریف (بقره:59؛ اعراف:162؛ فتح:15) است، با این تفاوت که تحریف از نظر دلالت اعم از تبدیل است و شامل تحریف معنوی هم می شود اما واژة تبدیل بر آن دلالت ندارد. البته واژة بدل و مشتقات آن فراوان در قرآن به کار رفته است که تنها چند مورد آن به بحث تحریف مربوط می شود. برخی "یلوون"(از مادة لوی) (آل عمران:78) و «لی» (نساء:46) را نیز مترادف و به تعبیر دقیق تر نزدیک به معنای تحریف (لفظی) شمرده اند " لیّ" از "لوی" به معنای تابیدن و تا کردن ریسمان است و «لی اللسان» به معنای پیچاندن و برگردانیدن زبان و در این آیات، کنایه از دروغ گفتن و به معنای تحریف است و در آیات 153 آل عمران و 135نساء) به معنای التفات و میل داشتن در مقابل اعراض آمده است.
دیدگاه های مختلف در بارة تحریف منسوب به اهل کتاب در قرآن
پیش از طبقه بندی آیات مربوط به تحریف گری اهل کتاب، دیدگاه مفسران و دانشمندان مسلمان را دربارة تحریفی که قرآن کریم به اهل کتاب نسبت داده است، به اختصار بیان می کنیم، سپس آیاتِ ناظر به این موضوع را دسته بندی و بررسی خواهیم کرد.
دربارة نوع تحریفی که صورت گرفته و نیز در اینکه آیا تحریفی که در آیات در بارة تورات و انجیل مطرح شده ناظر به کتاب مقدس کنونی است یا تورات و انجیل واقعی، مفسران و دانشمندان مسلمان چهار دیدگاه ارائه کرده اند که عبارت اند از:
1. تحریف لفظی و معنوی کتاب مقدس کنونی: اکثر مفسران و قرآن پژوهان برجستة نخستین و معاصر معتقدند آیات تحریف، ناظر به عهدین به ویژه تورات کنونی است و تحریف آن اعم از تحریف لفظی و معنوی بوده است. علامه طباطبایی بر آن است که بر اساس آیات قرآنی، تورات کنونی، شامل بخشی از تورات واقعی است که بر موسی علیه السلام نازل شده و بخش هایی از آن دچار تحریفِ به کاهش یا افزایش، یا تغییر و تبدیل الفاظ، یا جا به جایی محل و... شده است. روایاتی از طرق فریقین نیز مؤید این دیدگاه است. از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله نقل شده است که فرمودند: یهودیان تورات را تحریف کردند و آنچه را می خواستند بدان افزوده، آنچه را نمی خواستند مانند اسم محمد از تورات محو کردند. نظیر این، روایات فراوانی در منابع شیعی از اهل بیت علیهم السلام نیز نقل شده است. هم چنین محققان کتاب مقدس از اهل سنت و شیعه، با ذکر ده ها شاهد و دلیل همچون اختلاف نسخه های عهد قدیم، تاریخ تدوین، عدم تواتر و نگارش آنها قرن ها بعد و توسط دیگران، اختلاف آنها با یکدیگر، نامعقول و توجیه ناپذیر بودن بخشی از آموزه های کتاب مقدس و مانند آن، وقوع انواع تحریف لفظی در کتاب مقدس را اثبات کرده اند که به صورت افزایش یا حذف یا به صورت تبدیل و جابه جایی الفاظ بوده است.
2. تحریف معنوی کتاب مقدس کنونی: برخی چون ابوحاتم رازی، از متکلمان قرن چهارم ، بر این باورند که ساختار الفاظ کتاب مقدس تغییر نیافته، بلکه تحریف گران معانی کتاب مقدس را دگرگون و بر اساس منافع خویش تفسیر می کردند. وی در دفاع از کتاب مقدس، اختلاف نسخه های سه گانة عبری، سریانی و یونانی عهد قدیم و انجیل چهارگانه با یکدیگر را مانند اختلاف قرائت ها دانسته و مدعی شده است در این جهت اختلافی میان دانشمندان مسلمان و مسیحی وجود ندارد. فخر رازی نیز با استناد به شهرت و تواتر کتاب مقدس، تحریف لفظی آن را دشوار شمرده، و قول به تحریف معنوی آن را اصح دانسته است. البته وی تحریف لفظی کتاب مقدس را نه تنها نفی نکرده، بلکه به دلیل اندک بودن عالمان به کتاب مقدس، آن را نیز ممکن دانسته است.
3. تحریف معنوی تورات و انجیل اصلی: از نظر برخی از قرآن پژوهان معاصر، کتاب مقدس کنونی ترجمه هایی ناقص از تورات و انجیل اصلی است و تحریف در این آیات به مفهوم لغوی آن یعنی تحریف معنوی به کار رفته و ناظر به نسخة اصلی و پیش از ترجمه هاست؛ نسخه های اصلی این کتاب ها مفقود شده و تحریف به حذف و اضافه در این ترجمه ها، نه در اصل آنها، رخ داده است.
4. تحریف شفاهی سخنان الهی: برخی از پژوهشگران معاصرِ کتاب مقدس بر این باورند که قرآن مجید دربارة تحریف تورات و انجیل چیزی نگفته است؛ چرا که از مجموع آیات تحریف، در یک مورد تحریف «کلام الله» مطرح شده است که به گفتة عموم مفسران به عمل پیشینیان یهود در عصر حضرت موسی علیه السلام اشاره دارد و شاید هم آیة یاد شده بیانگر رفتار ناپسند یهودیان صدر اسلام، نسبت به قرٱن بوده که آن را پس از شنیدن به گونة محرَّف برای دیگران نقل می کردند. در سه مورد دیگر از «تحریف کَلِم» سخن رفته، و آن نیز در چند کلمة محاوره ای بوده و ناظر به تحریف گفتاری است و به قلم نیامده است. بنابر این آیاتِ تحریف ناظر به تورات و انجیل کنونی نیست و دربارة آنها باید با صرف نظر از این آیات داوری کرد، و تورات و انجیل کنونی ساخته و پرداختة دست بشر است.
البته با صرف نظر از آیات قرآن مجید، اثبات جعلی بودن کتاب مقدس(تورات و انجیل و سایر کتب آن) یا تحریف و جعلی بودن بسیاری از مطالب و مضامین کتاب مقدس، نیازمند استناد به قرآن نیست؛ تا آنجا که برخی از کتب عهدین به تحریف بعضی دیگر آشکارا گواهی داده است: در ارمیا، بیان شده که عده ای به عنوان پیامبران دروغین برای فریب مردم سخنانی را تحریف و جعل می کردند. علامه بلاغی عین عبارت نسخة عبرانی را در این مورد نقل کرده است.
اما از آنجا که کتاب مقدس کنونی همان کتاب مقدس عصر نزول قرآن است و هم چنین نمی توان تورات و انجیل موجود را بتمامه همان تورات و انجیلی دانست که مورد تصدیق قرآن کریم قرار گرفته است؛ از این رو این احتمال که قرآن مجید، به تورات و انجیل زمان خود، نظر روشنی نداشته باشد بسیار بعید می نماید. بلکه از نظر مفسر محققی چون علامه طباطبایی، نظر دقیق در آیات قرآن، بیانگر آن است که تورات کنونی، همان تورات در زمان رسول خداصلی علیه وآله و آمیزه ای از تورات اصلی و مطالب تحریفی است. در مقابل، برخی دیگر از محققان استناد قرآن به تورات اصلی مانند آیة 157سورة اعراف را از باب جدال احسن شمرده اند اما معتقدند قرآن کریم در اینکه کتاب مقدس موجود در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، همان تورات حقیقی بوده باشد، نظر روشنی ندارد.
از سوی دیگر نمی توان آیات پرشماری را که به گونه های مختلف تحریف اهل کتاب را گزارش می کند، نادیده گرفت. برای به دست آوردن دیدگاه قرآن دربارة هر موضوعی ملاحظة تمام آیات مرتبط با آن ضروری است. ظاهراً منشأ برخی از دیدگا ه ها از جمله دیدگاه اخیر، یعنی اختصاص آیات یاد شده به تحریف شفاهی، اکتفا نمودن به چهار آیه و غفلت از آیات فراوان دیگر بوده است. از این رو برای به دست دادن نظر دقیق قرآن کریم در این خصوص، آیات مرتبط با آن را می توان در چهار دستة کلی بررسی می کنیم.
دسته بندی آیات بیانگر تحریف گری اهل کتاب
دسته اول: آیات بیانگر انواع تحریف با واژة تحریف و واژه های هم سو با آن.
خدای متعال در برخی از آیات با واژة تحریف، یا با واژه های هم سو با آن، تحریف گری در آموزه ها و سخنان الهی به ویژه از سوی یهود را بیان کرده است که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.
1. تحریف کلمات از جایگاه های اصلی آن: درآیة 46 سورة نساء، سخن از تحریف گروهی یهودیان و چگونگی تحریف آنهاست. آنان کلمات خداوند را از جایگاه های اصلی اش بر می گردانند و با پیچانیدن زبان خویش و به قصد طعنه زدن به دین، کلمات عبری را به عربی در می آمیزند و به جای "سمعنا و اطعنا"، "سمعنا و عصینا"و در عوضِ "واسمع" تنها، "واسمع غیرمسمع" (بشنو هرگز نشنوی؛ ناشنوا شوی یا شنوده نشوی به معنای اینکه کسی سخن تو را نپذیرد) و به جای"انظرنا"از روی تمسخر"راعنا"(را که در عبری به معنای «شرور ماست»)، به کار می برند: «من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه و یقولون سمعنا و عصینا واسمع غیر مسمع و راعنا لیاً بالسنتهم... .» (نساء: 46). خدای متعال در آیة 13 سورة مائده نیز با همبن تعبیر از تحریف گری یهود یاد کرده است: «فبما نقضهم میثاقهم لعنّهم و جعلنا قلبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه...».
در آیة دیگر با تعبیر «یحرفون الکلم من بعد مواضعه» از یهودیانی خبر می دهد که به سخنان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله گوش می دادند تا دستاویزی برای تکذیب آن حضرت بیابند و از این رو برای گروهی دیگر که نزد آن حضرت نیامده بودند، خبرچینی می کردند و سخنان را پس از قرار گرفتن در جایگاه هایش دگرگون کرده، به یکدیگر می گفتند: اگر پیامبر بر طبق خواستة شما حکم کرد، بپذیرید وگرنه از وی دوری کنید: «... ومن الذین هادوا سمعون للکذب سمعون لقوم ءاخرین لم یأتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه...»(مائده:41).
الف) تفاوت معنایی «عن مواضعه» و «من بعد مواضعه»:
واژه پژوهان دربارة اینکه دو تعبیر"تحریف الکلم عن مواضعه" و "تحریف الکلم من بعد مواضعه" به یک معنی هستند یا تفاوت معنایی دارند، نظر روشنی بیان نکرده اند. برخی چون راغب تفاوت چندانی بین این دو قائل نشده و آن دو را از نظر معنایی نزدیک به هم دانسته اند. از نظربرخی دیگر تعبیر نخست به معنای خارج کردن کلمات از جای اصلی خود و قرار دادن آنها در کنار آن مواضع است؛ و این تحریف یا تحریف معنایی است که در این صورت مقصود از مواضع، مصادیق خواهد بود، به این معنی که مفاهیم را بر غیر مصادیق حقیقی تطبیق می کنند، یا مراد از تحریف، تحریف از حیث جایگاه الفاظ است، که در این صورت تغییر جایگاه کلمات مقصود خواهد بود.ایشان تعبیر دوم را به معنای اقدام به تحریف بعد از تثبیت کلمات الهی از حیث لفظ و معنی، و مفهوم و مصداق در جایگاه خود دانسته و آن را مطابق و هم سو با دیگر تعبیر قرآنی«.. یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ...»(بقره: 75) معنی کرده اند.
از مفسران نیز برخی مانند فخر رازی با بیان تفاوت میان این دو تعبیر، «عن مواضعه» را ناظر به تحریف معنایی و «من بعد مواضعه» را ناظر به تحریف لفظی و معنایی و اشاره ای به تغییر لفظی بر شمرده اند. شماری دیگر از مفسران همچون زمخشری و طبرسی تفاوتی میان این دو تعبیر قائل نشده و معنای آن دو را نزدیک به هم دانسته اند. ابو حیان کاربرد این دو تعبیر را با توجه به سیاق کلام توجیه کرده است. وی بر آن است که «عن مواضعه» در جایی به کار رفته که یهود به شدت تمرد و عصیان توصیف شده اند و آن را به این معنی می گیرد که آنها بی درنگ به تحریف کلمات مبادرت کردند, پیش از آنکه در جایگاهشان مستقر شوند؛ ولی «من بعد مواضعه» در جایی به کار رفته که یهود به اندکی نرمی و قبول حکمیت پیامبر اسلام در برخی امور توصیف شده اند و این تعبیر دلالت می کند که آنها بی درنگ به تحریف مبادرت نکردند، بلکه کلمات در جایگاه خود استقرار یافت و پس از آن به تحریف مبادرت ورزیدند.
گروهی از مفسران «یحرفون الکلم من بعد مواضعه» را به تحریف تورات اختصاص داده اند و ضمن هم سویی با دیدگاه راغب در تبیین این تعبیر، مصادیق آن را تغییر فرائض و حلال و حرام که خدا در جایش بیان کرده و تثبیت نموده بود(من بعد مواضعه) دانسته و به عنوان نمونه یادآور شده اند که یهود حکم خداوند دربارة زنا را که "رجم" بوده، به "جَلد" (چهل تازیانه) تبدیل کردند.
برخی از مفسران نخستین از صحابه و تابعین چون ابن عباس و مجاهد و به پیروی آنها جمهور مفسران گفته اند: مراد از" کلم"، در "تحریف الکلم عن مواضعه" تورات بوده و مقصود از آن، تبدیل کلمات و احکام الهی از جایگاهایش است؛ به این معنی که کلمه ای را از جایگاه اصلی آن بر می داشتند و به جایش واژة دیگری را می گذاشتند: همان طورکه صفات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را که در تورات(تحریف نشده)، "أسمر ربعة"(به معنای گندم گون و چهار شانه) بود، بر داشتند و به جایش صفاتی از قبیل"آدم طوال"(دراز قد) را قرار دادند. طبق نظرعلامه طباطبایی این تحریف به صورت تغییر جایگاهای الفاظ با پس و پیش انداختن آنها، و تحریف به کاهش و افزایش بوده، همان طورکه به تورات موجود نسبت داده می شود یا به شکل تأویل های نادرست بوده است. همان گونه که بشارت های راجع به رسول اکرم صلی الله علیه و آله، و از پیش، بشارت مسیح موعود علیه السلام را که در تورات آمده بود، تاویل کردند. از ابن عباس نقل شده که مراد از "یحرفون الکلم..."تغییر حدود الهی در تورات و تغییر صفات رسول اکرم صلی الله علیه وآله ، و غیر آن است که در تورات آمده بود، و آنها آن را از آن برداشتند.
برخی احتمال داده اند مراد جا به جایی کلماتی باشد که در ادامة آیه آمده است. بنابراین منظور از تحریف الکلم به کارگیری گفتار در غیر از محل شایستة آن است. "سمعنا" در موضع طاعت، به کار می رود نه در موضع عصیان و ایشان به جای "سمعنا و أطعنا" می گفتند:"سمعنا و عصینا" و به جای "اسمع، اسمعک الله" می گفتند:"اسمع غیر مسمع" به معنای «لا اسمعک الله»، یعنی هرگز نشنوی و"راعنا"در زبان یهود یعنی"اسمع غیر مسمع".
ب) شأن نزول آیات: مفسران برجسته و نخستین، با پاره ای تفاوت درجزئیات، در شأن نزول آیة 41 مائده گفته اند: یهودیان مدینه دربارة اجرای حکم رجم در مورد زن و مردی از اشراف که مرتکب زنا شده بودند، اکراه داشتند، نزد پیامبر اکرم رفتند و آن حضرت هم به رجم حکم دادند، ولی آنها این حکم را نپذیرفتند. رسول اکرم ابن صوریا را ـ که به اعتراف خود یهودیان، آشناترین فرد به تورات بود ـ فرا خواندند و از وی خواستند که بر اساس تورات حکم کند. ابن صوریا گفت در تورات همین حکم آمده بود، ولی عالمان یهود در آغاز این حکم را تنها بر افراد فقیر اجرا می کردند، و در نتیجه زنا در میان ثروتمندان یهود گسترش یافت و همین امر اعتراض فقیران را به این حکم تبعیض آمیز برانگیخت؛ از این رو ما با مشورت دانشمندان یهود، به ناچار حکم رجم را تغییر دادیم و به جای آن احکام دیگری مانند جَلد(تازیانه) و تحمیم(سیاه نمودن روی مجرم) را جعل نمودیم.
محدثانی همچون بخاری و مسلم نیز این جریان را ـ با اندکی تفاوت ـ در موارد متعددی گزارش نموده اند. همچنین از قتاده نقل شده که این آیه دربارة تبدیل حکم قتل عمد، از قصاص به دیه بوده، چرا که گفتند: اگر پیامبر اسلام به دیه فتوا داد، آن را می پذیریم، و در صورتی که به قصاص حکم کرد، نمی پذیریم. از نظربرخی، شان نزول اولی صحیح تر است.
ابن عباس، حسن و ابو علی جبایی آن را به معنای تحریف سخنان پیامبر اسلام و آیات قرآن گرفته اند؛ بدین صورت که یهودیان به سخنان آن حضرت گوش می دادند و سپس آن را تحریف می کردند و به وی دروغ می بستند. بر این اساس مراد از تحریف در این آیه، تحریف معنوی خواهد بود و لذا این تفسیر نمی تواند ناظر به تحریف تورات باشد.
ج) تبیین چگونگی تحریف: ابن عباس و جمهور مفسران آیة پیش گفته (مائده: 41) را بیانگر تحریف لفظی تورات (تحریف به کاستی، افزایش، جابه جایی واژه ها، یا به صورت پنهان و کتمان نمودن حقایق آن) و تحریف معنوی آن دانسته اند. اینان در پاسخ به این اشکال که تحریف لفظی کتاب مقدس، با توجه به شهرت و تواتر آن غیر ممکن می نماید، گفته اند: این گونه تحریف ها، قبل از اشتهار آن کتب، و با توجه به اختلاف نسخه های گوناگون تورات در نزد طایفه های یهودی، و نیز کمی جمعیت اهل کتاب به ویژه عالمان به کتاب، نه تنها ممکن بوده، بلکه به وقوع پیوسته است. شماری هم آن را ناظر به تحریف معنوی شمرده اند. و از آنجا که در تورات فعلی حکم رجم(سفرتثنیه،22: 20 ـ 24)، وجود دارد، معلوم می شود که ایشان آن را کتمان کرده و در عمل، به آن پایبند نبوده اند؛ لذا این مورد از مصادیق کتمان خواهد بود.
اما کلام مفسران ذیل آیة 13 سوره مائده: شماری ازمفسران این آیه را ناظر به تحریف معنایی و تفسیر نادرست تورات دانسته اند و فخر رازی آن را به تواتر و شهرت کتاب مقدس مدلل کرده است. البته وی تحریف لفظی را غیر ممکن ندانسته، بلکه تحریف معنوی را صحیح تر شمرده است. رشید رضا و برخی دیگر پذیرش تحریف معنوی به دلیل غیرممکن یا دشوار بودن تصرف لفظی در یک کتاب متواتر (کتاب مقدس) را، ناشی از بی اطلاعی از تاریخ اهل کتاب و کتاب مقدس، دانسته اند؛ چنان که مقایسة تواتر آن با تواتر قرآن مجید را نادرست و وقوع تحریف لفظی به کاهش و به افزایش یا به تغییر و تبدیل الفاظ و معنوی در کتاب مقدس را نظر تحقیقی شمرده اند.
2. تحریف در گویش و بازی با کلمات (لَیُّ اللسان): به این معنی که ایشان با پیچانیدن زبان خود، واژه ها را به گونه ای تلفظ می کردند که قابل تشخیص نباشد و معنای اصلی کلمه فهمیده نشود و معنای"لیا بألسنتهم" نیز همین است. بازی با کلمات و در هم ریختن آنها برای اهدافی خاص، یکی ازعادات یهود بوده است و نمونه های بی شماری ازآن در کتاب"تلمود" وجود دارد . همچنین برخی یهودیان هنگام سلام دادن به پبامبر اکرم، با پیچانیدن زبان خود می گفتند: «السام علیک» (به معنای مرگ بر تو)؟ همان گونه که هنگام تلفظ"راعنا"(رعایت حال مارا بکن) کسرة عین را به سوی فتحه متمایل نموده و با آهنگی مخصوص ادا می کردند تا معنای" شرور ما"از آن برآید. یهودیان به استهزا و تمسخر چنین گویشی را در خطاب به رسول خدا می گفتند.
علامه بلاغی ـ که به زبان عبری کاملاً مسلط بود ـ دربارة معنای "راعنا" می نویسد: در عهدقدیم عبری، واژة "راع" با فتحه اشباع شده یا متمایل به الف و تقریباً به صورت "راعا" به معنای" شرو قبیح" است و به معنی" شرور" و "یکی از اشرار" هم به کار رفته که در اناجیل به زبان عبری نیز به همین معنی آمده است. و"نا" (ضمیر متکلم در زبان عربی) در زبان عبری نیز ضمیر متکلم است؛ با این تفاوت که الف آن به واو تبدیل یا به سوی واو اماله می گردد؛ بنابراین "راعنا" که الف آخر آن به واو میل کند، به معنای "شریر ما" و همانند آن است. یا به صورت "راعینا" (به معنای چوبان ما) تلفظ می کردند؛ ازاین رو مؤمنان از به کارگیری واژة "راعنا" منع شدند تا یهودیان نتوانند سوء استفاده کنند (بقره:2). نیز با سوء استفاده از لفظ عبری "عسنو" به معنای (انجام می دهیم)، از روی طنز می گفتند:"عصینا"به معنای (عصیان می کنیم) همچنین در مواردی سخنان آن حضرت را تحریف می نمودند. این وجه با ظاهر آیه سازگارتر است. بدیهی است که بر اساس دو وجه اخیر، تحریف یاد شده در این آیه، تحریف معنایی، و ناظر به رفتار ناپسند برخی از یهودیان در مورد آیات قرآن و سخنان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است.
در آیه 78 آل عمران نیز خداوند از عده ای از یهودیان خبر می دهد که زبان خود را به خواندن کتابِ(تحریف شده ای) می پیحاندند، تا آن مطالبِ بربافته را به عنوان کتاب آسمانی، به مردم عرضه نمایند. «وان منهم لفریقاً یلوون ألسنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عند الله و ما هو من عند الله و یقولون علی الله الکذب وهم یعلمون»(آل عمران:78).
جمهور مفسران مراد از"فریقاً" در آیة یاد شده را، گروهی از دانشمندان یهود، دانسته اند. اینان و دیگران "یلوون" را در اینجا به معنای تحریف دانسته اند.
فخر رازی به نقل از قفال، آن را ناظر به تحریف اِعراب الفاظ ـ که به تغییر معنی منجر می شود ـ دانسته و و نوشته است: چنین کاربردی در زبان عربی و احتمالاً در عبری فراوان نظیر دارد. ابن عباس آیة یادشده را ناظر به تحریف لفظی تورات ـ تحریف به افزایش، برشمرده است. از وهب بن منبه نقل شده که وی بر این باور بوده که تورات و انجیل هرگز تحریف لفظی نگردیده و مراد از تحریف آنها تحریف معنایی است. ابن کثیر کلام وی را نقل و بدین شرح نقد کرده است: اگر مراد وهب از تورات
و انجیل، همانی باشد که در دسترس ایشان است، بدون شک تبدیل و تحریف به کاهش و افزایش در آن راه یافته است و به ویژه ترجمة عربی آن دارای غلط های
فراوان و افزوده های بسیار و کاستی ها و مطالب موهوم فاحش است. اما اگر مقصود
وی از تورات و انجیل، کتاب اصلی خدا بوده باشد، حق با اوست. علامه طباطبایی می نویسد:
واژة کتاب که در این آیه سه بار تکرار شده است، هریک معنای خاص خودش را دارد. مراد از"کتاب "اولی، کتاب جعلی و دست نوشتة آنهاست و مقصود از دومی، کتاب وحی(تورات)، و سومی هم به دومی اشاره دارد و به قول راغب الف و لام در کتاب سومی،"ال"جنس، و به معنای جنس کتب الهی است. وجه تکرار آن جلوگیری از اشتباه مردم در فهم و تشخیص کتاب خدا از نوشته های جعلی بوده و بر اساس اینکه ـ واژة کتاب مفهوم وصفی دارد و وصف، مشعر به علیت است، به این نکته اشاره دارد که کتاب خدا، بدان جهت که کتاب خداست، نمی تواند در برگیرندة چنان دروغ هایی بوده باشد.
به هر حال اگر مراد از "کتاب" اولی در این آیه، یک متن مستقل و کامل باشد، در ردیف آیات جعل، و اگر معنای لغوی کتاب در آیه یادشده، جمله ها و واژه ها باشد، می تواند ناظر به تحریف لفظی باشد.
3. به فراموشی سپردن برخی از آیات: خدای متعال در آیة 13 مائده دربارة یهود و نصاری می فرماید: «و نسوا حظا مما ذکروا به» مراد از نسیان در اینجا ترک کردن است. به احتمال قوی مراد از آن، به قرینة "...اوتوا نصیباً من الکتاب " که در آیات دیگر آمده است(آل عمران:22؛ نساء:44 و55)، فراموشی بخشی از اصل کتاب (تورات و انجیل) مانند خبر روز حساب و جزای اخروی از تورات است. برخی پرده برداشتن قرآن از فقدان اصل کتاب یهود را از معجزات قرآن مجید برشمرده اند که بعد از بعثت پیامبر اسلام تاریخ آن را به اثبات رساند.
از مجاهد نقل شده که منظور از «مما ذکروا»، کتاب الهی(تورات وانجیل) است که قوم یهود و نصاری به واسطة آن، به اطاعت از پیامبر اسلام و ایمان آوردن به آن حضرت مأمور بودند؛ ولی آنها در آن دست برده، دست نوشته های خویش را به عنوان سخنان الهی و تورات به مردمان ضعیف عرضه می نمودند.
4. تحریف شفاهی سخنان: خداوند متعال در سورة بقره از تحریف کلام الله به دست برخی از یهود پرده بر می دارد و می فرماید: آیا به ایمان آوردن آنها دل می بندید در حالی که گروهی از آنان با آنکه سخنان خدا را فهمیدند، به عمد و دانسته آن را تحریف نمودند؟! (بقره:75) در بین اهل کتاب این موضوع مطرح بود که در جزیرة العرب پیامبر ظهور خواهد کرد و از این رو منتظر بعثت وی بودند و درست به همین جهت امید به ایمان ایشان بیشتر از دیگران بود، ولی بعد از بعثت پیامبر اسلام و هجرت آن حضرت به مدینه، این امید به یأس مبدل گشت. برخی از مفسران نخستین بر آنند که مقصود این آیه، هفتاد نفر برگزیدة حضرت موسی علیه السلام بودند که همراه وی در کوه طور سینا اوامر و نواهی الهی را شنیدند و گروهی از آنها بعد از برگشت به میان قوم یهود آن را تحریف نمودند. بر این اساس مراد از "کلام الله" گفتار خداوند با حضرت موسی بوده است که همراهان وی نیز ـ به واسطة آن حضرت یا بدون واسطه آن را شنیدند. شیخ طوسی احتمال دوم را به قرینة "یسمعون" تقویت کرده است. هرچند قرطبی آن را به دلیل اینکه"کلیم الله" ویژگی اختصاصی حضرت موسی بوده و نیز به سبب ضعف راویان حدیثی که مستند این احتمال است, ضعیف شمرده است. ترمذی صاحب نوادر نیز حدیث مزبور را به دلیل موثق نبودن کلبی، غیر معتبر دانسته است.
شماری دیگر از مفسران اولیه این آیه را ناظر به تحریف تورات و مراد از «کلام الله» را تورات یا صفات پیامبراسلام در آن دانسته و گفته اند: دانشمندان یهود بر اساس هوی و هوس خویش تورات را تحریف می کردند. ابن جوزی این قول را صحیح تر دانسته است.
اما دربارة نوع تحریف آنها، ظاهراً اختلافی وجود ندارد که شامل تحریف لفظی و معنوی است: از ابن عباس، تحریف معنوی و نیز تحریف لفظی(کاستی و افزایش)، هر دو نقل شده است. ابن تیمیه نیز آن را اعم از تحریف لفظی و معنوی گرفته است.
البته برخی احتمال داده اند که آیه ناظر به خصوص یهودیان معاصر پیامبر اکرم باشد؛ که اوصاف و سخنان آن حضرت را تحریف می کردند. این وجه با توجه به آیة بعدی(بقره:76) تقویت می گردد که بر اساس نظر عموم مفسران نخستین و قرآن پژوهان متأخر، آیة یادشده، دربارة سخن توبیخ آمیز بعضی از یهود به برخی دیگر است که می گفتند: با مسلمانان در میان مگذارید که وصف محمد را در تورات یافته اید و بیهوده سند و بهانه به دست مخالفان خود ندهید تا آنها نتوانند به استناد آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند(بقره:76).
5. تبدیل و تغییر گفتار: قرآن کریم دو بار با عبارات بسیار نزدیک به هم تغییر و تبدیل گفتاری را به یهود نسبت می دهد و بیان می کند: عده ای ستمکار سخنی را که به ایشان گفته شده بود، به سخن دیگری تبدیل کردند: (بقره: 58 ـ 59؛ اعراف: 161 ـ 162). واژة" تبدیل" در لغت به معنای تغییر به طور مطلق و بدون آوردن جانشین یا با آوردن بدل آن به کار رفته است. مفسران در تفسیر این آیات گفته اند: یهودیان در مرحلة عمل باید آنچه را باید انجام می دادند تغییر دادند و به گونه ای دیگر عمل کردند؛ زیرا مأمور بودند که از در ویژه ای با تواضع خم شوند و در آیند؛ ولی به حالت نشسته یا از درهای دیگر وارد شدند. نیز آنان به جای آنکه استغفار کنند و بگویند این امر حق است (ابن عباس) و یا بگویند لا اله الا الله(به روایت عکرمه) به این صورت که بگویند:"حطة"، (قولوا حطة) ـ که دعا و استغفار و به گفتة حسن، قتاده و به اعتراف مفسران به معنای"گناه مرا ببخش" بود ـ از سرِ تمسخر گفتند: "حنطة، یعنی گندم: "حبة فی شعیره" یا به زبان نبطی"هاتا(حطا) سمقاتا(سماقاتا) " به معنای "حنطة حمرا فیها شعیرة" (گندم سرخ مخلوط با جو) و گفتند: این گندم نزد ما از آن فعل و از آن قول دوست داشتنی تر است.
برخی از مفسران حذف امر به عبادت، استغفار و سجود در بیت المقدس و تبدیل آن را به اینکه خداوند در تورات امر نموده درصورتی که نتوانند زکات های خود را به بیت المقدس برند، آن را به ازای نقره بفروشند و نقره را به آنجا ببرند و هرچه دلشان خواهد از گاو و گوسفند و شرب خمر و مسکر در بیت المقدس مصرف کنند، از مصادیق تحریف شمرده اند.
این آیات که بیانگر نمونه هایی از تحریف وتبدیل قوم یهود در کردار و گفتار است. این آیات مستقیماً از تحریف تورات، سخن به میان نمی آورد، ولی به روشنی دلالت می کند که برخی از آنها، سخنان خداوند را به دلخواه خویش و از روی تکبر یا تمسخر تبدیل می نمودند.
برخی از مفسران " تبدیل نعمة الله" در آیة 211 سورة بقره را نیز به معنای تحریف آیات تورات و تغییر ویژگی های پیامبر اسلام در آن دانسته اند.
دستة دوم: آیات بیانگر کتمان حقایق و آمیختن حق با باطل
قرآن کریم یکی از عادات ناپسند برخی از اهل کتاب به ویژه یهود را، کتمانِ آگاهانة بسیاری از حقایق دینی و در آمیختن حق به باطل بر شمرده و در آیات مختلف از این عمل نکوهیدة برخی از اهل کتاب پرده برداشته است.
1. خداوند متعال در چند آیه اهل کتاب را به سبب در آمیختن حق با باطل و نیز کتمان حقیقت از روی علم و عمد سخت سرزنش می کند: «یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل وتکتمون الحق وأنتم تعلمون»(آل عمران: 71) و در آیة دیگرضمن دعوت آنها به اسلام، آنان را از این کار باز می دارد: (بقره:42 و 146). از اینکه کتمان حقایق و درآمیختن حق با باطل در آیات یاد شده، در کنار هم آمده، بر می آید این کتمان حقایق عمدتاً همراه یا در قالب در آمیختن حق با باطل بوده است. خداوند در آیه ای دیگر از پنهان نمودن بینات بعد از آشکار کردن آن برای مردم در کتاب، سخن به میان می آورد: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتاب» (بقره: 159). به باور برخی از مفسران مراد از کتمان کنندگان در این آیه، عالمانی از یهود و نصاری مانند کعب ابن اشرف، کعب بن اسد، ابن صوریا، زید بن تابوه و غیر آنها هستند که نبوت حضرت محمد را، با اینکه در تورات و انجیل نوشته شده بود، کتمان کردند. مفاد قطعی مجموع آیات یاد شده، کتمان و پنهان نمودن آگاهانة بسیاری از حقایق روشن، از سوی اهل کتاب بوده است. برخی از مصادیق آن حقایق روشن در آرای مفسران منعکس شده است؛ مانند نبوت حضرت محمدصلی علیه و آله؛ بشارت به برانگیخته شدن ایشان و اوصاف آن حضرت، امامت و وصایت امیر مؤمنان علی علیه السلام که در تورات و انجیل در دسترس آنها بوده، ولی در تورات و انجیل امروزی، اثری از آنها نیست، یا دست کم به صورت روشن نیامده است.
کتمان در آیة شریفه، کتمان اصل آیه و کتمان دلالت آن را در بر می گیرد و کتمان دلالت نیز می تواند به صورت تأویل و حمل آیه بر معنایی که مقصود خداوند نیست یا تطبیق معنای آیه بر غیر مصداق واقعی آن باشد. چنان که یهود بخشی ازآیات بشارت به بعثت پیامبر را که به گوش مردم نرسیده بود پنهان، و بخش دیگر آن را که به اطلاع مردم رسیده بود، تأویل کرده، بر آن حضرت تطبیق نمی کردند، حتی گاهی بر قسمتی از تورات دست می گذاشتند و مانع خواندن آن می شدند.
"لَبْس" به معنای آمیختن چیزی با چیز دیگر است، به گونه ای که امر مشتبه و غیرقابل تشخیص گردد. مفسران، آمیختن حق به باطل را مصداق تحریف، تفسیر ناروا و باطل نمایاندن حق دانسته اند؛ در آمیختگی ای که در آن تشخیص سره از ناسره ممکن نباشد. از این رو گفته اند: مراد از «لاتلبسوالحق...»، نهی از نوشتن مطالبی است که در تورات نیامده، تا حق با باطل آمیخته نشود. به نظر برخی از مفسران نخستین و متأخر، مراد از "حق"، تورات اصلی(غیر محرف) و منظور از"باطل"، تحریف و دستبرد در تورات و انجیل است که آن را به عنوان تورات اصلی یا آمیخته با آن به مردم عرضه می کردند. البته اقوال دیگری هم در این زمینه مطرح شده است؛ از جمله: ایمان به بخشی از کتاب(حق) و کفر به بخش های دیگر (باطل)؛ یا آمختن راست (حق) با دروغ (باطل) و نیز اقرار و اعتراف به حق یعنی نبوت حضرت محمد و باطل، انکار آن. به این معنی که در برخی موارد اعتراف و در برخی موارد انکار یا در پنهان اعتراف و در آشکار انکار می کردند.
2. پنهان کردن نمودن نوشته های تورات: بر اساس آیة 91 سورة انعام، شیوه و سیرة اهل کتاب این بود که تورات را قطعه قطعه و بخش هایی از آن را پنهان می کردند. خداوند متعال در سورة انعام، پس از بیان قدر ناشناسی و ناسپاسی یهودیان، می افزاید اینان کتاب موسی را به صورت طومارها در آورده و بخش هایی را آشکار، و بخش های بسیاری را که به ضررشان بود، همواره پنهان می داشتند: «...تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا...» (انعام:91).
این آیه بنا به قول مشهور دربارة یهود نازل شده است. از سعید بن جبیر نقل شده است که بین رسول خدا صلی الله علیه وآله و مالک بن صیف، که یکی از احبار و بزرگان یهود بود، مناظره ای صورت گرفت تا اینکه وی نزول کتاب آسمانی بر انسان ها حتی نزول تورات بر موسی علیه السلام را نیز انکار کرد. یهودیان عذر وی را به اینکه سببب عصبانیت چنین سخنی گفته را نپذیرفتند و به جای او کعب ابن اشرف را به ریاست برگزیدند. ذیل آیة شریفه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: یهودیان در ابتدا تورات را بر ورقه هایی ـ به صورت پراکنده ـ می نوشتند، سپس به دلخواه خود، بخشی را آشکار و بخش را پنهان می کردند.
از این آیه به خوبی روشن می شود که اولاٌ تورات کنونی در زمان بعثت رسول اکرم صلی الله علیه وآله به صورت ورق های مکتوب (قراطیس، جمع"قرطاس" به معنای ورقه، کاغذ و هر چیزی که بر روی آن نوشته می شود) موجود بوده است و طبق بیان برخی از مفسران، یهودیان برای اینکه بتوانند به آسانی درتورات تصرف و بسیاری از حقایق آن را مخفی کنند، تورات را به صورت ورقه های پراکنده در آورده بودند. ثانیاً: آن کتاب مشتمل بر حقایق فراوانی، از جمله صفات رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله، بشارت به نبوت آن حضرت، و حقانیت ایشان بوده که اظهار آنها به سود عالمان و رؤسای منحرف یهود نبوده است. بنابراین آنها با کتمان بسیاری از حقایق تورات، آن را تحریف کردند؛ زیرا کتمان آن ورقه های مکتوب، به طور طبیعی به فراموشی آنها منجر می شد و در نتیجه کتاب آسمانی به شکل ناقص در اختیار مردم قرار می گرفت که این خود، نوعی تحریف و از مصادیق تحریف به کاستی است. از این رو برخی مفسران در اینجا تعبیر تحریف را به کار برده اند.
3. براساس قران کریم، پیش از نزول تورات، همة خوراکی ها بر فرزندان اسرائیل حلال بود، جز آنچه [=گوشت و شیر شتر]، اسرائیل [یعقوب] بر خویشتن حرام کرده بود (آل عمران:93). در تبیین و تفسیر این آیه مفسران صدراسلام و به پیروی از ایشان، عموم مفسران گفته اند: حضرت یعقوب علیه السلام به علت خاصی مانند بیماری نذر کرد یا به تشخیص خود و یا به امر الهی تصمیم گرفت که دوست داشتنی ترین طعام نزد خود، یعنی گوشت شتر را برخود ـ نه دیگرمردم ـ حرام نماید. از این رو، این تحریم، تنها برای شخص یعقوب بوده است؛ ولی یهودیان هم از پیش خود، و به ادعای اقتدا به یعقوب و اینکه این تحریم از پیش و نزد همة انبیا از زمان آدم تا ابراهیم و اسحاق بوده است؛ آن را بر خود حرام کرده بودند و به تورات هم نسبت می دادند؛ قرآن کریم برای اثبات این نسبت دروغ و تحریف شدن آن، از آنان خواست که تورات موجود را بیاورند و به داوری فرا خوانند: «قل فأتوا بالتوریة فاتلوها»(آل عمران: 93) در شأن نزول این آیه آمده است که یهود برای رد سخن پیامبر اکرم که خود را بر آیین ابراهیم علیه السلام می دانست، می گفتند خوردن گوشت و شیر شتر در آیین ابراهیم حرام بود، تو چگونه بر آیین وی هستی ولی خوردن آن را حلال می دانی؟! پیامبرگرامی اسلام فرمودند: در آیین حضرت ابراهیم هم خوردن آن حلال بوده است. مفسران یادشده و دیگر مفسران به اتفاق گفته اند: همة یهودیان در مقابل این تقاضای منطقی پیامبر شگفت زده شدند و جرأت نکردند تورات را بیاورند؛ چون می دانستند در تورات چنین حکمی وجود ندارد. دعوت یهودیان به آوردن تورات و تلاوت آن، بیانگر این است که آنان تورات را از دسترس عموم مردم خارج کرده بودند.
4. نیامدن مسئلة معاد، ثواب و عقاب اخروی: اعتقاد به معاد و رستاخیز مردگان، یکی از باورهای اصیل تمام ادیان الهی بوده است و آیات قرآن کریم به روشنی بیان می کند که موضوع معاد در نخستین پیام الهی به حضرت موسی وجود داشته است (طه: 11 ـ 16). طبق این آیات، دین وحیانی حضرت موسی بر سه اصل اساسیِ توحید الوهی، توحید عبادی، و معاد استوار بوده است. نیز آیات قرآن آشکارا بر وجود آموزة معاد و ثواب و عقاب اخروی در تورات دلالت می کند (اعلی 10 ـ 19) و از آنجا که معاد همانند توحید سرلوحة دعوت همة پیامبران بوده، علی القاعده این آموزة اساسی در تورات واقعی با تفصیل ذکر شده بوده است، ولی در تورات کنونی، بلکه هیچ جای عهد عتیق آموزة معاد را نمی بینیم. دانشمندان یهود برای اثبات آن در تورات، به مواردی همانند(اعداد،18: 28) استناد کرده اند که هرگز دلالت آنها روشن نیست. از این رو تعبیر کلی"آخرت"، در(تثنیه، 8: 16) و مراثی(ارمیا، 4: 18)، به معنای عاقبت دنیوی است. همچنین به گزارش قرآن، یکی از وعده های حق که درتورات، انجیل و قرآن آمده این است که خداوند، جان و مال مؤمنانی را که در راه او کارزار می کنند، به بهای بهشت می خرد: (توبه:111). ولی چنین وعده ای در تورات و انجیل کنونی یافت نمی شود. رشید رضا با اشاره به موجود نبودن این وعده در تورات و انجیل کنونی، می گوید: اکثر معارف آن دو از بین رفته و مابقی آن هم، تحریف لفظی یا معنایی گشته است و مهیمن بودن قرآن بر تورات و انجیل حقانیت این وعده رابه اثبات می رساند.
بنابر این، نیامدن ذکر قیامت و ثواب و عقاب اخروی در تورات، می تواند از مصادیق تحریف به کاستی و روشنگر مفاد «ونسوا حظاً مما ذکروا» باشد. و شاید به همین علت، صدوقیان (یکی از فرقه های یهود) "جاودانگی نفس" و"قیامت"، را انکار کرده اند. و تورات فعلی، تنها بر ثواب و عقاب از طریق جلب یا سلب نعمت ها در این دنیا، دلالت می کند.
در عهد جدید به نحوی مسئلة سرنوشت بعد از مرگ (قابل انطباق بر برزخ) مطرح گردیده (لوقا، 16: 19 ـ 31) با این حال، اعتقاد به برزخ در آِیین مسیحیت جایگاهی ندارد. در اناجیل هم بیان روشنی دربارة معاد و قیامت وجود ندارد؛ تنها، عباراتی یافت می شود که با تسامح قابل حمل بر قیامت است. بنابراین، مسئلة، قیامت و حساب و جزای اخروی می تواند از مصادیق بارز تحریف به کاستی و حذف از تورات و انجیل باشد؛ همان طور که برخی از مفسران، آن را مصداق عینی نسیان یهود بر شمرده اند.
دستة سوم: آیات بیانگر برخی از آموزه های تورات و انجیل واقعی
خدای متعال در برخی آیات پاره ای از آموزه های تورات و انجیل را گزارش می کند که در تورات و انجیل کنونی حد اقل به صراحت اثری از آنها نیست. این امر نشانِ تحریف گری عالمان یهود است. در ادامه برخی از این موارد را بیان خواهیم کرد.
1. بشارت بعثت پیامبر اسلام در تورات و انجیل: به تصریح برخی از آیات قرآن و ظاهر برخی دیگر، خبر بعثت پیامبر اسلام، نام و ویژگی های آن حضرت در تورات و انجیل اصلی آمده است. قرآن در وصف مؤمنان اهل کتاب می فرماید: ایشان از پیامبری پیروی می کنند که اوصاف او را در تورات و انجیل نوشته، یافته بودند (اعراف:157). از ظاهر آیة مذکور بر می آید که اوصاف سه گانة "رسول"،"نبی"و"امی" در تورات و انجیل برای پیامبر اکرم ذکر یاد شده است. اگر آیه در صدد چنین بیانی نبود، یادکرد هرسه وصف در کنار هم ـ که منحصر به همین آیه است ـ به ویژه آوردن ویژگی سوم نکتة روشنی نداشت. در تعبیر "مکتوبا" عنایت ویژه ای است به اینکه نزد ایشان، نام وصفات آن حضرت به صورت نوشته بوده به گونه ای که هیچ تردیدی در تطبیق به پیامبر اسلام نداشتند.
در آیة دیگر از معرفت کامل اهل کتاب نسبت به پیامبر اسلام (ص) خبر می دهد. بر پایة بیان روشن قرآن کریم، اهل کتاب آن حضرت را همانند پسران خویش می شناختند و از این رو عده ای ازآنها را، که دانسته این حقیقت را نهفته می داشتند، نکوهش می کند (بقره:146). اکثر مفسران در ذیل این آیه آورده اند: یکی از اصحاب پیامبر از عبدالله بن سلام دربارة آن بزرگوار سؤال کرد؛ وی در پاسخ گفت: به خدا من پیامبر اسلام را از فرزند خودم بهتر می شناسم؛ چرا که به حقانیت وی از روی توصیف خدا در تورات یقین دارم، ولی دربارة فرزند خودم چنین معرفتی ندارم؛ شاید مادرش خیانت کرده باشد.
بدین ترتیب یهودیان ویژگی های پیامبراسلام را به خوبی می شناختند و با توجه به ماجرای بحیرای راهب، در تطبیق آن بر حضرت محمدصلی علیه وآله نیز تردیدی نداشتند. علی بن ابراهیم به سند خود از ابراهیم بن هاشم از ابن ابی عمیر از حماد از حریز از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمود: مراد از "الکتاب"، تورات وانجیل و مقصود از"یعرفونه"، شناخت رسول الله است؛ زیرا خداوند متعال در تورات، زبور و انجیل صفات پیامبر و اصحاب وی، و بعثت و هجرتش را بیان نموده است:(فتح:29). اهل کتاب بعد از بعثت، با اینکه از صفت رسول خدا و صفات اصحاب آن حضرت در تورات و انجیل آگاه بودند، آن را انکار نمودند: «فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به» از این رو یهودیان، قبل از بعثت رسول اکرم به عرب ها می گفتند: این عصر، عصر پیامبر موعود است که از مکه ظهور و به مدینه هجرت می کند و خاتم و افضل پیامبران است.
در میان چشمانش سرخی و بین دو شانه اش مُهر نبوت است. بر مرکب بدون زین سوار می شود. بسیار خنده رو و در عین حال جنگ جویی شمشیر بر دوش، شجاع، و حکومتش جهانی است، و شما عرب ها را همچون قوم عاد به هلاکت می رساند. و به خصوص از حضرت عیسی علیه السلام نقل می فرماید که ایشان به ظهور پیامبراسلام بشارت داده و نام او را هم"احمد" معرفی کرده بود (صف: 6). این آیه هرچند بر بشارت بعثت پیامبر اسلام و نام وی از زبان حضرت مسیح و نه آمدن آن در انجیل دلالت دارد، اما با توجه به آیة «...یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة والانجیل...» و به قرینة روایات معتبری که بروجود نام "احمد" در انجیل تصریح می کند، وجود نام احمد، در انجیل تقویت و تأیید می گردد.
این موضوع شماری از مفسران و پژوهشگران مسلمان را که در پی یافتن نام احمد در اناجیل کنونی بر آمده اند، به واژة فارقلیط یا پاراکلیتوس (Paraclite) معطوف ساخته است. هر دو واژة یونانی، و واژه نخست به معنای آرامش دهنده است که مسیحیان مصداق آن را روح القدس خوانده اند و دومی به معنای عالی، احمد، و ستوده می باشد. در اینکه کدام یک در انجیل اصلی و کهن بوده، بین دانشمندان مسیحی و مسلمان اختلاف نظر وجود دارد. مفسران و پژوهشگران یادشده بر این باورند که این واژه در اصل اسم خاص، به صورت پریکلیتوس (Periclite) و به معنای احمد و ستوده بوده که بعدها دچار تغییر شده است. برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که این بشارت در انجیل اصلی موجود است و لکن آنها در ترجمه ها، آن را از پریکلیتوس"(فیرفلوط) که در ترجمه های یونانیِ موجود نیز به همین صورت آمده است، به پاراکلیت(فارقلیط) تحریف کرده اند تا معنای بشارت دهنده یا تسلی دهنده و یا معزّی (تقویت کننده) را بدهد.
با توجه به بیان روشن و فضای نزول آیه معلوم می شود که اهل کتاب در سایة آموزه های تورات و انجیل، از پیامبراسلام صلی الله علیه وآله شناخت کامل داشته اند؛ در غیر این صورت، به یقین همة دانشمندان اهل کتاب به مبارزة شدید و صریح بر ضد او برخاستند و حقانیت قرآن را تکذیب می کردند، در حالی که شماری از آنان به ویژه دانشمندانی مانند عبدالله بن سلام و کعب احبار از یهود و تمیم داری از نصارا، براساس بشارت ها و اوصاف یاد شده از پیامبراسلام در تورات و انجیل به آیین اسلام گرویدند.
قرآن مجید هم، از شادمانی(رعد: 36)، اشک شوق ریختن جمعی از اهل کتاب (مائده:83)، گواهی برخی از آنها بر حقانیت قرآن (احقاف:10) و ایمان بعضی از ایشان (قصص:52) خبر داده است. بنابر این طبق بیانات صریح قرآنی(اعراف:157؛ بقره: 146؛ فتح: 29) و ظاهر برخی دیگر (صف: 6)، خبر بعثت رسول گرامی اسلام، نام ویژگی های او و حتی برخی از ویژگی های اصحاب آن حضرت در تورات و انجیل اصلی، به گونه ای روشن و دقیق بیان شده بود، به گونه ای که یهود و نصاری و دست کم دانشمندان آنان، وی را همانند پسرا ن خویش (... یعرفونه کما یعرفون ابناءهم. و بلکه بهتر از پسران خود می شناختند تا آنجا که قابل تأویل و قابل تطبیق برکسی جز آن حضرت نبود و هیچ تردیدی در شناخت آن حضرت و حقانیت وی نداشتند).
همچنین طبق احادیث اهل بیت علیهم السلام نام مبارک آن حضرت در تورات،"الحاد"(یحاد من حارب الله و دینه) و در انجیل "احمد" و اسامی مبارک حسنین علیهماالسلام، در تورات"شبر"و"شبیر یا" شابور"و"شابیر" و در انجیل"طاب"و"طیب" بوده است. این همه درحالی است که در تورات و انجیل کنونی، جز چند عبارت کلی در خصوص ظهور پیامبری بعد از موسی و عیسی علیهماالسلام، یافت نمی شود. همچنین رسول اکرم صلی الله علیه وآله در نامه های دعوت یهودیان به دین اسلام، بر وجود رسالت جهانی خود در تورات احتجاج فرموده است.
پس احتمال اینکه این بیانات روشن از کتاب مقدس برداشته شده یا تغییر یافته باشد، تقویت می شود؛ به ویژه آنکه به تصریح قرآن، یهودیان، براساس بشارت های تورات و انجیل، از دیر باز و پیش از بعثت پیامبر، در انتظار ظهور چنین پیامبری، بر کافران پیروزی می جستند؛ ولی همین که آنچه اوصافش را می شناختند برایشان آمد، انکارش کردند(بقره: 89).
ابن عباس و به پیروی از ایشان عموم مفسران در ذیل آیة یاد شده، گفته اند: یهودیان، پیش از بعثت پیامبراسلام، انتظار ظهور او را داشتند و حتی در مناقشات داخلی خود، یا در مبارزاتشان با مشرکان عرب مانند اوس و خزرج، به خود وعدة پیروزی می دادند، و هنگام سختی و شدت می گفتند: خدایا مارا با پیامبری که در آخرالزمان مبعوث می شود و اوصاف وی را در تورات یافته ایم، یاری فرما. ولی بعد از بعثت وی از میان عرب، از روی عناد و حسد او را انکار کردند و گفتند: این آن پیامبری نیست که انتظار ظهورش را داشتیم! در کتب روایی هم این موضوع با اندک تفاوت هایی آمده است.
برخی از محققان غربی، آیة 146 بقره و71 آل عمران را دال بر حذف بخش هایی از نسخة اصلی کتاب مقدس دانسته اند. در حالی که بیانات قرآنی بر این دلالت دارد که در تورات وانجیل به روشنی از آمدن پیامبر اسلام خبر داده شده است.و به همین جهت بعضی از بنی اسرائیل به وی ایمان آوردند: «وشهد شاهد من بنی اسرائیل علی مثله فآمن» (احقاف:10) «الذین ءاتینهم الکتاب من قبله هم به مؤمنون...»(قصص:52 ـ 53). در عین حال اهل کتابِ معاصر با اشاره به نسخه هایی از تورات و انجیل کنونی که مربوط به قبل از اسلام است و در موزه ها و کتابخانه های مهم دنیا نگهداری می شود، وجود کم ترین اشاره ای به یادکرد پیامبر اسلام در تورات و انجیل را انکار می کنند و تبیین های مسلمانان را در این باب نمی پذیرند، و همان طور که توقع می رود، سخن یهودیان و مسیحیانی را که به موجب آن بشارت ها مسلمان شده اند، حجت نمی دانند.
2. ویژگی های پیامبراسلام و یاران راستین او در تورات وانجیل: درآخرین آیة سوره فتح نیز از یادکرد برخی اوصاف پیامبر اکرم و پیروان راستین او در تورات و انجیل سخن به میان آمده است: (فتح:29). در اینکه همة اوصاف یاد شده در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده است یا بخشی در تورات و بخشی دیگر در انجیل، میان مفسران اختلاف هست. شماری از مفسران شیعه و اهل تسنن به پیروی از قرآن پژوهان نخستین بر این باروند که اوصاف یادشدة پیش از"ذلک"، در تورات، و تشبیه به" زرع و ِکشته"، در انجیل بوده است. در مقابل، برخی دیگر به پیروی از مجاهد بر این باورند که همة ویژگی های یادشده در آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمده است. البته شماری هم معتقدند تنها تشبیه به زرع در تورات و انجیل وجود داشته است. به هرحال از این آیه بر می آید که این ویژگی ها یا دست کم بخشی از آنها در تورات و انجیلِ موجود در زمان پیامبراسلام صلی الله علیه وآله یافت می شده است. چنان که پیامبر در نامة دعوتِ یهود به دین اسلام، به همین آیه استناد فرموده است. ابن هشام متن آن نامه را چنین نقل کرده: «بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسول الله، صاحب موسی واخیه المصدق لما جاء به، ألا یا معشر أهل التوراة، و انکم لتجدون ذلک فی کتابکم: «محمد رسول الله...»... .در ذیل این دعوت نامه، پیامبر اسلام یهودیان را قسم داده و فرموده است: «و انی انشدکم بالله، و انشدکم بما انزل علیکم، و انشدکم... إلا أخبرتمونی هل تجدون فیما أنزل الله علیکم أن تومنوا بمحمد؟ فان کنتم لا تجدون ذالک فی کتابکم فلا کره علیکم «قد تبین الرشد من الغی»[بقره: 256] فادعوکم الی الله و نبیه». طبق نقل مرحوم مفید، وقتی این نامه به دست یهودیان خیبر رسید، نزد رئیس خود، عبدالله بن سلام آمدند و از او خواستند که آن نامه را بر ایشان بخواند. عبدالله بن سلام بعد از خواندن آن، از یهودیان اعتراف گرفت که این همان پیامبری است که نشانه های وی را در تورات دیده بودند؛ ولی در عین حال ایمان نیاوردند.
دستة چهارم: آیات بیانگر آموزه های باطلِ راه یافته در کتاب مقدس
خدای متعال در آیاتی از قرآن برخی باورهای شرک آمیز و تحریف یافته را به یهود و نصاری نسبت می دهد و به نقد و نفی صریح آنها می پردازد. این باورها به نوعی در کتاب مقدس کنونی یافت می شود. وجود این مطالب باطل نیز دلیل دیگری است بر اینکه تحریف در کتاب مقدس راه یافته است.
1. نسبت دادن فرزند به خدا: قرآن مجید، نسبت دادن فرزند به خدا را عقیده ای می داند که از فرط نادرستی و زشتی، نزدیک است به از هم پاشیدن آسمان ها وشکافتن زمین وفرو پاشیدن کوه ها بینجامد (مریم:88 ـ 90). علاوه بر اینها عیسی علیه السلام، هرگز از بندگی خدا استنکاف نداشته است (نساء:172) و خود را از اینکه مردم را به الوهیت خویش و مادرش فرا خوانده باشد، بری می داند (مائده:116). به نص صریح برخی از گزارش های قرآنی، یهود و نصاری بر این باورِ باطل بودند که خداوند سبحان برای خویش فرزندی برگزیده است (بقره: 116؛ انبیاء: 26). یهودیان "عزیر" و مسیحیان "عیسی"را پسر خدا می پنداشتند (توبه:30) عموم مفسران این آیات را در ارتباط با اعتقاد و سخن باطل برخی از یهود و نصاری دانسته و انتساب آن گفته را به عموم یهود و نصاری، دال بر رضایت و موافقت با آن دانسته و نتیجه گرفته اند که یهود بر این اعتقاد باطل بوده؛ چرا که آن را بعد از شنیدن این آیه (توبه:30) انکار نکردند.
مفسران یادشده و دیگران استدلال قرآن بر بطلان این باورها را بیان کرده اند. ابن عباس و به تبع وی اکثر مفسران گفته اند: علت انتخاب عزیر ـ که از علمای اهل کتاب بود ـ به عنوان پسر خدا از سوی یهود، این بود که یهود به سبب عمل ننمودن به تورات، یا پس از کشتن پیامبران بعد از موسی، دچار گرفتاری های زیاد و به امر الهی از تورات محروم شدند و به طور کلی آن را فراموش کردند یا بعد از واقعة بخت نصر، پادشاه بابل، و تسخیر سرزمین یهود و سوزاندن کتاب های ایشان، تورات به کلی از بین رفت و از آنان کسی که حافظ تورات باشد باقی نماند و عزیر با حال تضرع از خدا خواست که تورات را به آنها برگرداند. بعد از صد سال به تعلیم جبرئیل، ادعا کرد که تورات را از حفظ می داند؛ به همین جهت یهود او را به عنوان پسر خدا انتخاب کردند. برخی از مفسران برجسته به استناد ذیل آیة یاد شده (یضاهئون قول الذین کفروا من قبل) و به استناد بررسی و تطبیق برخی از محققان کتاب مقدس بر این باورند که این عقاید سست و باطل و نیز بسیاری از معارف عهدین، برگرفته از باورها و خرافات آیین های بودایی و برهمایی بوده است.
2. مرگ حضرت عیسی بر صلیب: قرآن، اعتقاد یهود را مبنی بر مصلوب و کشته شدن حضرت مسیح به دست آنان به شدت انکار می کند و آن را ناشی از اشتباهی می داند که برای آنان رخ داد (نساء: 157ـ158). اصل" تصلیب" در پایان هر چهار انجیل، با تناقض ها واختلاف های در اصل و سبب بیان شده و یکی از باورهای رایج اهل کتاب است.
حل تعارض میان گزارش صریح قرآن و اناجیل و اعتقاد رایج و راسخ یهود و نصاری مبنی بر مرگ عیسی بر صلیب، مورد اهتمام مفسران مسلمان قرار گرفته است. از جمله گفته اند که یهود و نصارا بدون آگاهی از حقیقت ماجرای تصلیب مسیح، در گزارش مقتول و مصلوب شدن شخصی با شکل و قیافة حضرت عیسی صادق اند و به این جهت گزارش یادشده میان آنها متواتر است. البته این چالش و تعارض با توجه به وحیانی بودن و مصونیت قرآن از یک سو، و نگارش اناجیل به دست بشر و تردیدهای جدی در تاریخ و محتوای آنها و به ویژه تناقضات و اختلافات بسیار اناجیل در اصل تصلیب و سبب آن و نیز اختلاف خود مسیحیان دربارة تصلیب و همچنین نفی آن در انجیل برنابا، حل شدنی است.
با توجه به آیات تصدیق (مانند: آل عمران: 3و50؛ مائده: 46 و 48) به ضمیمة آیات دال بر اینکه اهل کتاب بهره ای از کتاب یافته اند: «...اوتوا نصیبا من الکتاب...»(آل عمران:23؛ نساء: 44 و 51) و به قرینة آیاتی مانند آیه 43 مائده که بیانگر این است که در تورات برخی از احکام الهی وجود دارد «...فیها حکم الله»، قرآن مجید تنها بخش هایی از تورات و اناجیل کنونی را ـ که همان تورات و اناجیل موجود در زمان پیامبراسلام است ـ تصدیق نموده است؛ و با توجه به این نکته که یهود و نصاری، بخش هایی از تورات و انجیل را تحریف کرده (مائده:13 ـ 14) آیات مربوط به تحریف یادشده در این نوشتار، (مانند مائده: 13و41؛ آل عمران: 78؛ نساء:46 و غیره) بر تحریف معنایی و لفظی بخش هایی از آن دو نیز دلالت می کند.
نکته شایان توجه است که قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلی دربارة تصدیق کتاب های آسمانی گذشته، بر "مهیمن"بودن خود بر آنها تصریح کرده تا از پیدایش توهم تصدیق، بی هیچ دخل و تصرفی، پیش گیری کند. مفسران، مهیمن بودن قرآن را هر چند متفاوت، ولی نزدیک به هم معنی کرده اند. بر آیندِ این معانی آن است که قرآن نسبت به کتب گذشته، مسلط و فراگیر است و بر همین اساس آموزه های اصلی آنها را حفظ و امضا، و موارد حذف و تحریف شده را یاد آوری و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.
3. آموزه های تبعیض آمیز و منافی روح ادیان الهی: یهود به استناد برخی ازآموزه های تورات (سفر تثنیه،7؛4:2) خود را قوم ویژة خدا می پندارد و درست بر همین اساس احکام تبعیض آمیز و نژاد پرستانه ای را جعل کرده است؛ همانند جواز اخذ ربا از غیر بنی اسرائیل و حرمت آن از خودشان، برده قراردادن غیر یهود برای یهودیان، حکم به قتل تمام مردان، زنان و کودکان و نگهداری دوشیزه گان برای بنی اسرائیل و خلاصه اینکه قوم یهود قوم خاص خداست و دیگر مردمان باید برده و تحت سلطة ایشان باشند. از این رو به فرمودة قرآن، ایشان اموال مردم غیر یهود را به ناحق تصرف می کردند و آن را به دروغ به خدا (آل عمران:75) و تورات نسبت می دادند. از آنجا که از منظر قرآن کریم، معیار و میزان ارزشِ همة انسان ها نزد خدا، تنها تقوا پیشگی آنان است(حجرات:13)، به یقین معیار ارزش گذاری در تعالیم تمام پیامبران الهی جز این نبوده است. از این رو برخی از محققان، وجود این قبیل احکام در تورات را بزرگترین شاهد تحریف و جعلی بودن آن دانسته اند.
دستة پنجم: آیات بیانگر تاریخ پیامبران و یهود و نصاری
خدای متعال در آیات متعددی از قرآن شریف بخش های مهمی از تاریخ پیامبرانی
چون ابراهیم، اسماعیل و عیسی علیهم السلام و نیز حوادث مهم دینی و تاریخی یهود
و نصاری را گزارش می کند، در حالی که این گزارش ها در کتاب مقدس کنونی یافت نمی شود. البته این امر دلالت صریحی بر تحریف ندارد، ولی در یک نگاه
جامع نمی توان این دسته آیات را نادیده گرفت. در ادامه نمونه هایی از این موارد را
بیان می کنیم.
1. فروگذاری بخش های حساس زندگی حضرت ابراهیم چه از بعد تاریخی، مانند عزیمت به مکه، تجدید بنای کعبه و تشریع حج، رهایی از آتش نمرود و چه از بعد معنوی، مانند نشان دادن ملکوت به وی و نزول کتاب آسمانی برآن حضرت، و از همه مهم تر ابعاد مبارزاتی آن حضرت، چون رویارویی و احتجاج با مشرکان بت پرست بت شکنی و مطالب مهم دیگری که دربارة حضرت ابراهیم در قرآن وجود دارد و شباهتی با هیچ یک از تورات یا احادیث یهودی بعدی ندارد و در هیچ جای از تورات و انجیل نیامده است و بیشتر مطالب تورات دربارة ابراهیم علیه السلام، زندگی شخصی اوست. بارزترین موضوع که تورات بر آن تأکید نموده، وعدة وراثت سرزمین کنعانیان از مصر تا فرات به ابراهیم و ذریة او ـ به تصریح تورات از نسل اسحاق ـ است. و سعی در فراموشی اسماعیل و معرفی اسحاق به عنوان جانشین و وارث و پس از وی یعقوب و پسران او و در نتیجه برتری قوم یهود. در عهد جدید نیز از این وعده با اندک تفاوتی یاد شده است. کعبه مهم ترین و مقدس ترین عبادتگاه و نخستین بنای توحیدی چهارهزارساله است که هیچ دانشمند دینی و پژوهشگر اجتماعی در آن تردید نکرده است. بیشتر مفسران بر این باورند که کعبه پیش از ابراهیم وجود داشته و آیة 127بقره «و إذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل...» نشان می دهد که پایه های کعبه قبل از ابراهیم موجود بوده است و ابراهیم و اسماعیل به یاری یکدیگر آن را [تجدید] بنا کرده اند. عموم مفسران به پیروی قرآن پژوهان نخستین، در ذیل آیات، 125 تا 127 سورة بقره، بنای کعبه را ـ طبق روایاتی ـ به حضرت آدم و تجدید بنای آن را به حضرت ابراهیم نسبت داده اند. به هر حال بیت الله الحرام (کعبه) دست کم از زمان ابراهیم به بعد در طول تاریخ مطرح بوده است. ولی در تورات و انجیل که در یادکرد انبیا حتی برخی موارد جزئی را هم فرو گذار نکرده اند، فقدانِ این گزارش ها ـ به ویژه بت شکنی و مبارزه با مشرکان، در کتاب مقدس کنونی به خصوص با توجه به رواج گستردة شرک و بت پرستی در میان بنی اسرائیل از آغاز خروج از مصر تا قرن ها پس از استقرار در سرزمین موعود و نیز تأکید عهد عتیق بر معرفی اورشلیم و مسجد الاقصی به عنوان یگانه سرزمین مقدس ـ کاملاً معنادار خواهد بود.
علامه طباطبایی گزارش تورات را دربارة حضرت ابراهیم، بر داستان وی در قرآن مجید تطبیق می کند و می نویسد: این داستان، با توجه به وجود تناقض ها و تعارض ها در گزارش آن و نیز مطالب غیر مناسب با مقام نبوت، ادعای قرآن را مبنی بر تحریف شدن تورات کاملاً تصدیق می کند. هم چنین در اینکه ذبیح اسماعیل بوده یا اسحاق، قول صحیح و نظر راجح میان دانشمندان مسلمان، حضرت اسماعیل علیه السلام بوده است. به گفتة برخی، نص تورات دربارة قربانی: «یگانه پسرت را که بسیار دوستش داری، یعنی اسحاق را بردارد و...»(سفر پیدایش،22: 2) متناقض و بیانگر الحاق اسحاق در آن متن است؛ چراکه از نظر تاریخی در طول حیات حضرت ابراهیم اسحاق یگانه پسر وی نبوده است و به نص صریح تورات "یگانه پسر"را باید قربانی می کرد، در حالی که اسحاق طبق گزارش تورات (سفر پیدایش،16و17) پسر دوم آن حضرت و کوچک تر از اسماعیل بوده و از این رو یگانه پسر بر اسماعیل تطبیق می کند نه بر اسحاق؛ و تحریف گران متوجه این نکته نشده و تعبیر یگانه پسر را حذف نکرده و اسحاق را به آن افزوده اند. انگیزة اهل کتاب از این تحریف، کسب امتیاز برای خود به عنوان فرزندان اسحاق، در مقابل عرب ها(فرزندان اسماعیل) بوده است.
2. قرآن مجید معجزه هایی را از قبیل آمدن معجزه آسای "رطب تازه" برای مریم پس از تولد عیسی(ع) (مریم: 24 ـ 26)، سخن گفتن حضرت مسیح(ع) درگهواره (آل عمران:46؛ مائده:110 و مریم: 28 ـ 29) و زنده شدن پرندگان گلین به دست وی و با قدرت خداوند، به حضرت مسیح(ع)، نسبت می دهد (آل عمران:49؛ مائده:110) و مسیحیان به ادعای اینکه اگر تکلم مسیح حقیقت داشت، به یقین در کتاب های دینی ایشان به تواتر نقل می شد، آن را انکار کرده اند. با توجه به وحیانی بودن قرآن و مصونیت آن از هرگونه تحریف، و اصالت تاریخی آن، در مقابل تردیدهای اساسی در تاریخ و محتوای اناجیل، اختلاف نسخه ها و ترجمه ها و نیز نگارش آنها به دست غیرانبیا، و همچنین گزارش این معجزات در اناجیل غیر معتبر از نظر مسیحیت، احتمال حذف این گزارش ها را از انجیل تقویت می کند. با آنکه برخی از موارد یاد شده، به تنهایی دلالت روشنی بر تحریف ندارد، می تواند در کنار ادله و قرائن دیگر، موضوع تحریف گری اهل کتاب را تقویت کند.
نتیجه گیری
1. تحریف گری، به هر نوع آن در هر سخن و نوشتار و گفتاری، به ویژه کتاب های آسمانی و بیانات قرآنی، بسیار نکوهیده و دارای عواقب ناگواری است.
2. باتوجه به اطلاق کاربردهای قرآنی و مصادیقی که قرآن ذکر می کند، تحریف در قرآن کریم در گونه های لفظی و معنایی به کار رفته است و دلیلی مقتضی بر انحصار کاربرد قرآنی واژة تحریف در تحریف لفظی وجود ندارد و دیدگاه اکثر مفسران برجسته از صدر تاکنون نیز همین بوده است.
3. آیات تحریف، ناظر به عهدینِ موجود به ویژه تورات کنونی است و تحریف آن اعم از تحریف لفظی و معنوی بوده است.
4.اهل کتاب به انواعی از تحریف در کتاب آسمانی خود، دست می زدند: تحریف معنوی و تفسیر ناروا، تحریف لفظی به افزایش یا کاهش و یا به صورت تغییر و تبدیل و نیز تحریف در نحوة گویش (لی اللسان) که می توان آن را تحریف شفاهی نام نهاد.
5.حذف آیات بیانگر معاد، افزودن مطالب خرافی و نادرست که منافی تعالیم و روح ادیان آسمانی است، تغییر حدود الهی، تغییر یا پنهان کردن اوصاف پیامبر اسلام و بشارت نبوت آن حضرت و ویژگی های یاران ایشان از جمله تحریفات مهم اهل کتاب به ویژه دانشمندان یهود بوده است.
منابع
ـ آلوسی بغدادی، محمود، روح المعانی، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
ـ الرازی، ابن ابی حاتم عبد الرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، اسعدطیب، بیروت، المکتبة العصریة، 1424ق.
ـ ابن اثیر، النهایه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
ـ ابن تیمیه، احمدبن عبدالحلیم، الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، بی جا، بی تا.
ـ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربی،1422ق.
ـ ابن حزم، علی بن محمد، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، بیروت، دار احیاء، 1405 ق.
ـ ابن طاووس، علی بن موسی، سعد السعود للنفوس، قم، دلیل ما،1379ش.
ـ ابن قتیبه، عبد الله بن مسلم، تأویل مشکل القرآن، بیروت، المکتبة العلمیة، 1401ق.
ـ ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، 2000م.
ـ احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، تهران، دارالحدیث، 1419ق.
ـ اردنی، عوده مهاوش(ابومحمد)، کتاب المقدس تحت المجهر، قم، انصاریان، 1412ق.
ـ أزهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، بیروت، دار إحیاءالتراث العربی، 1421ق.
ـ امام حسن عسکری علیه السلام، تفسیر المنسوب إلی الامام حسن العسکری، قم، مدرسة امام مهدی، 1409ق.
ـ اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف، البحر المحیط، بیروت، دارالفکر، 1420 ق.
ـ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق: صدقی جمیل عطار، بیروت، دار الفکر، 1425 ـ 1426ق.
ـ بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل، بیروت، دارالفکر، 1422ق.
ـ بلاغی، محمد جواد، الهدی إلی دین المصطفی، بیروت، مؤسسه أعلمی للمطبوعات، 1405ق.
ـ ـــــ ، تفسیر آلاء الرحمن، بیروت دار احیاء التراث العربی،بی تا
ـ ـــــ ، الرحلة المدرسیة، بیروت، دار المرتضی، 1993م.
ـ بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: عبدالله شحاته، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، 1423ق.
ـ بوکای، موریس، التوراة و الاناجیل و القرآن الکریم بمقیاس العلم، ترجمة: علی الجوهری، القاهرة، مکتبة القرآن، بی تا.
ـ بیضاوی، عبد الله بن عمر، تفسیر البیضاوی، بیروت، مؤسسة أعلمی للمطبوعات، 1410ق.
ـ توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1384ش.
ـ ثعالبی، عبد الرحمن بن محمد، الجواهر الحسان، دار الکتب العلمیه، بیروت، چ 1، 1416ق/ 1996م.
ـ ثعلبی، احمد بن ابراهیم، الکشف والبیان، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1422ق.
ـ ثمالی، ابو حمزه، تفسیر ابو حمزه ثمالی، قم، الهادی، 1420ق.
ـ جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، قم، اسراء، 1382ش.
ـ ـــــ ، نزاهت قرآن از تحریف، قم، إسراء، 1383ش.
ـ الجوزیة، ابن قیم، هدایة الحیاری فی أجوبة الیهود والنصاری، تحقیق: احمد حجازی السقا، قاهرة، دارالریان للتراث، بی تا.
ـ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، بیروت، دار العلم للملایین، چ 4، 1407ق.
ـ جوینی، ابی المعالی، شفاء الغلیل فیما وقع فی التوراة والانجیل من التبدیل، القاهرة، المکتبة الازهریة للتراث، چ 3، 1409ق.
ـ حداد عادل، غلامعلی، دانشنامة جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، تهران، 1380ش.
ـ خالدی، صلاح عبد الفتاح، الشخصیة الیهودیة من خلال القرآن، دمشق، دارالقلم، 1419ق.
ـ خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامة قرآن، تهران، ناهید، 1377ش.
ـ خولی، بهی، بنواسرائیل فی میزان القرآن، دمشق، دارالقلم، 1424ق/2003م.
ـ خویی، البیان فی تفسیر القرآن، قم، موسسه احیاء آثار امام خویی، 1424ـ1428 ق.
ـ دخیل، علی محمد، یا أهل الکتاب، بیروت، دار الهادی، 1422ق.
ـ رابرتسون، آرحیبالد، عیسی اسطوره یا تاریخ، ترجمة حسین توفیقی، قم، مرکز ادیان، 1378ش.
ـ الرازی، ابو حاتم احمدبن حمدان، الاصلاح، به کوشش منوچهری و محقق، تهران، مؤسسة مطالعات اسلامی، 1377ش.
ـ ـــــ، اعلام النبوه، تهران، انجمن فلسفه ایران،1356ش.
ـ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.
ـ رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.
ـ زبیدی، محمد مرتضی الحسینی،تاج العروس، دار مکتبة الحیاة، بیروت، بی تا.
ـ زمخشری، جارالله محمود، أساس البلاغة، تحقیق: عبد الرحیم محمود، بیروت، دار المعرفة، 1399ق.
ـ ـــــ، الکشاف، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.
ـ سعید، حبیب، المدخل الی کتاب المقدس، بیروت، مکتبة بولسیة، 1994م.
ـ سلیمانی، عبدالرحیم، یهودیت، قم، آیات عشق، 1383ق.
ـ سیدقطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، 1402ق.
ـ سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن، أسباب النزول، قاهرة، دارالفجر للتراث، 1423ق/2002م.
ـ شبر، عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، الدار الاسلامیة، چ9، 1412ق.
ـ شبیر، محمد عثمان، صراعنا مع الیهود فی ضوء السیاسة الشرعیة، الاردن، دارالنفائس، 1423ق.
ـ شریف رضی، ابو الحسن محمد بن حسین، تلخیص البیان فی مجازات القرآن، بیروت، دارالاضواء، 1406ق.
ـ شنتاوی، احمد و دیگران، دائرة المعارف الاسلامیه، بیروت، دارالمعرفة،1933م.
ـ شوکانی، محمد بن علی، فتح الغدیر، بیروت، دارالمعرفة، 1241 ق.
ـ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعة مدرسین، 1413ق.
ـ صابونی، محمدعلی، قبس من نور القرآن الکریم، بیروت، دار الجیل، 2001م.
ـ الطباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات،. 1422ق.
ـ الطبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1415ق.
ـ ـــــ ، تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1367 ـ 1368 ش.
ـ الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1420 /1999م.
ـ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، 1362 ش.
ـ طنطاوی، محمد، بنو اسرائیل فی القرآن و السنة، قاهره، دارالشروق، چ 2،.1420ق/2000م.
ـ الطوسی، محمد بن حسن، التبیان، یبروت، دارإحیاء التراث العربی، بی تا.
ـ عبد السلام، محمد، بنو اسرائیل فی القرآن الکریم، بیروت، دار الفکر الاسلامی، 1408ق.
ـ عتریسی، جعفرحسن، التوراة و الانجیل و القرآن، بیروت، دارالهادی، 1424ق/2003م.
ـ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1411ق.
ـ فخر الرازی، محمد بن عمرفخرالدین، مفاتیح الغیب، بیروت، دارالفکر، 1423ق.
ـ فراء، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، بیروت، عالم الکتب، 1401ق.
ـ الفراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، اسوه، 1414ق.
ـ فضل الله، محمد حسین، من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک، 1419ق.
ـ فیروزآبادی، تنویرالمقباس من تفسیر ابن عباس، دارالفکر، بیروت، 1415ق.
ـ فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر صافی، تهران، اتنشارات صدر، 1415ق.
ـ الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، بیروت، مکتبة العصریة، 1420ق.
ـ القرطبی، محمد بن احمد، جامع احکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1408 ق.
ـ القمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1412 ق.
ـ متقی هندی، علی بن حسام الدین ، کنر العمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1405 ق.
ـ المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404ق.
ـ مرتضی، بسام، المسیح بین القرآن و الانجیل، بیروت، دار الحق، 1994م.
ـ مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن شناسی، ج1، تحقیق و نگارش محمود رجبی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1376.
ـ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه نشر و کتاب،1360.
ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(17)، تهران و قم، صدرا، 1378ش.
ـ معرفت، محمد هادی، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، مؤسسة التمهید،1424ق.
ـ ـــــ، صیانة القرآن من التحریف، قم، مؤسسة نشر اسلامی، 1413ق.
ـ مغنیه، محمد جواد، الکاشف، بیروت، دار العلم للملایین، چ 4، 1407ق.
ـ میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمة حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377ش.
ـ النیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، مؤسسة عز الدین، 1407ق.
ـ ویلیام، میلر، تاریخ کلیسای قدیم، ترجمة علی نخستین، تهران، امیر کبیر، 1368ش.
ـ هاکس، مستر، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر،1377ش.
ـ الهندی، رحمة الله خلیل الرحمن، اظهارالحق، بی جا، المکتبة الثقافة الدینیة، بی تا.