ًQur'an Shinakht, Volume 5, Issue 1, No 9, Year 2024 , Pages 105-

    جغرافیای تاریخی مصر در قرآن کریم و عهد عتیق

    Writers:
    چکیده و کلیدواژه فارسی (Persian)
    Title :جغرافیای تاریخی مصر در قرآن کریم و عهد عتیق
    Abstract: 
    سال پنجم، شماره اول، پیاپی 9، بهار و تابستان 1391، صفحه 101 ـ 124 Quran Shinakht, Vol.5. No.1, Spring & Summer 2012 طاهره سادات طباطبایی امین* / محمدعلی احمدیان** چکیده بررسی تطبیقی جغرافیای تاریخی مکان های مذکور در قرآن و عهد عتیق، از برخی ابهامات تاریخی و تفسیری پرده برمی دارد. قرآن به جغرافیای تاریخی کشور مصر، ازجمله حاصلخیزی، ذخایر، مفاخر تاریخ ادیان مصر، طبقه بندی حکام و پادشاهان مصر، شکرگزاری حضرت یوسف برای سکونت در مصر و... اشاره کرده است. قرآن کریم در سرگذشت افکندن موسای نوزاد در رود نیل، مباهات فرعون به حکومت مصر و مدیریت شاخه های منشعب شده از آن، به رود نیل (واقع در مصر) اشاره کرده است. واژة مصر پنچ بار در قرآن ذکر شده که دو مورد اشاره به سرزمینی است که یوسف از کنعان به آنجا سفر کرد و سه مورد دیگر همان سرزمین را ذکر می کند و اشاره دارد که حضرت موسی و قوم او به امر خداوند از آن به سوی ارض مقدس مهاجرت نمودند. کلیدواژگان: جغرافیای تاریخی مصر، مصر، نیل، قرآن، عهد عتیق. * دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهرانTabatabaei.amin@gmail.com ** دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد ، گروه جغرافیا. دریافت: 27/ 4/ 1391 ـ پذیرش: 29/ 10/ 1391 مقدمه قرآن کریم معجزه است و هیچ گونه تحریفی به آن ـ خواه به نقصان یا اضافه یا هرگونه تغییرـ راه نیافته و هر واژة آن به جا در آیات به کار رفته و جابه جا کردن هر کلمه ای یا جایگزین نمودن آن با واژه ای دیگر باعث تغییر در مفهوم، ساختار یا محتوای مورد نظر خداوند خواهد بود؛ لذا باید هر گونه ابهام یا تفصیل در آیات را جدی گرفت و دربارة علت آن اندیشید. قرآن به عوامل جغرافیایی در ساختار قصص توجه خاص نموده، آنها را به شکل های مختلف (روشن، نیمه روشن، و مبهم) طرح کرده است. این نوشتار که حول کشور مصر می چرخد، بر آن است که برخی عوامل جغرافیای تاریخی کشور مصر، در قرآن و عهدعتیق را بررسی کند. برای تبیین بهتر تحقیق، ابتدا نگاهی گذرا به موقعیت تاریخی و جغرافیایی مصر افکنده، سپس جغرافیای تاریخی سرزمین مصر را با تفصیل بیشتری در قرآن بررسی کرده است. در پایان نتیجه گیری نهایی تحقیق منعکس شده است. 1. موقعیت تاریخی و تمدن مصر دربارة تمدن مصر سخن فراوان است. مصریان در زبان، کتابت، اختراع خط، آموزش کهانت، تعلیم دین، هندسة معماری، ریاضیات، ستاره شناسی، موسیقی، و علوم و فنون مختلف پیشتاز بوده اند. برای مثال، آنها2000 سال قبل از میلاد شمار ساعت ها وروزهای سال و ماه را دریافته و ساعت آبی اختراع کرده بودند.1 تمدن در مصر شکل گرفته است؛ تمدنی بزرگ که مردمان آن، نخستین بار ستاره ها را شناختند، هندسه را تنظیم کردند، سال را ابتدا به 310 و بعد به 365 روز و به 12 ماه تقسیم کردند. نخستین جوانه های ریاضی در این تمدن به بار نشست. طب و شناخت کاغذ و مرکب و قلم که هریک به تنهایی کافی است به یک تمدن نقش و اثری شکوهمند و فراگیر ببخشد، در این سرزمین ظهور کرد.2 1.1. ارتباط مصر با فلسطین مصر با بلاد شام (به طورکلی) و با فلسطین (به طور خاص) ارتباط مؤثر و حیاتی دارد. با مطالعة اعصار تاریخی می توان به این نتیجه رسید که این دو اقلیم از نظر تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و نظامی ارتباطی تنگاتنگ و جدایی ناپذیر داشته است. ازاین رو، مصر بسیاری از جنگ های خود را در بلاد شام انجام داد؛ چون شام خط اول دفاعی مصر است.3 و4 1.2. خط هیروگلیفی مصر حدود هزارة دوم قبل از میلاد، دورة اوج خط میخی بود. از حدود اوایل قرن شانزدهم قبل از میلاد، با پیدایش هجاهای بسیط در خط هیروگلیفی مصری خط میخی متروک شد. برخی محققان قدمت خط هیروگلیفی را بیش از 3000 سال قبل از میلاد دانسته و آن را آمیزه ای از خط سامی و حامی و متشکل از حروف تصویری (نقوش و کتابت) توصیف کرده اند.5 این امر حاکی از پیشرفت مصر باستان در زمینة نشر فرهنگ از زمان های کهن است. برخی محققان بر این باورند که حضرت موسی(ع) نیز به حکم اقامتش در کاخ فرعون، بر زبان گفتاری و نوشتاری مصری قدیم (هیروگلیفی) مسلط بوده است.6 هرچند مدت ها پس از پیشرفت خط هیروگلیفی مصری، الفبای صامت (یک نوآوری سوری ـ فلسطینی) رایج شد.7 مصر به لحاظ تمدن، شوکت، رفاه و ثروت، از عالی ترین کشورها بود؛ تا جایی که بسیاری از دانشمندان و حکیمان یونان برای آموختن انواع علوم و معارف به مصر سفر می کردند.8 1.3. پیشرفت پزشکی در مصر در عصر فراعنه، طب از مرتبت والایی برخوردار بود و پزشکان دارای جایگاه رفیعی بودند. به گفتة هرودُت دانش طب در این سرزمین از حرفه های تخصصی متفکران و بزرگان قلمداد می گردید و کیمیاگری در این دیار رایج بود. به اعتقاد او واژة کیمیا از نام قدیمی مصر گرفته شده است. طب در این سرزمین به گونه ای گسترش یافته بود که آوازة طبیبان آن دیار اقصی نقاط گیتی را درنوردیده بود و امپراتوران ازجمله کوروش پادشاه ایران زمین، کسانی را نزد فراعنه می فرستادند و از آنان درخواست گسیل طبیب برای اشتغال در دربارهایشان می کردند. حرفة پزشکی، از مشاغل مذهبی آن سرزمین محسوب می شد.9 2. ویژگی های جغرافیایی مصر در این بخش به حدود جغرافیایی، ناهمواری های مصر، عوارض طبیعی، و آب های این کشور پرداخته می شود. 1.2. موقعیت، حدود و وسعت جمهوری مصر، در گوشه شمال شرقی قارة آفریقا قرار گرفته است. این سرزمین از طرف شمال به دریای مدیترانه از طرف مشرق به دریای سرخ و از طرف جنوب به سودان و از طرف مغرب به کشور لیبی محدود می گردد.10 حدود 96% از مساحت 1001450 کیلومتر مربعی این سرزمین را صحرا تشکیل می دهد و تنها حدود 4 درصد از خاک این کشور که در حواشی رود نیل قرار گرفته است، حاصلخیز و مسکونی می باشد. شبه جزیرة سینا که در مشرق این کشور قرار گرفته، حد فاصل این سرزمین با قاره آسیاست.11و12 2.2. ناهمواری (Topography) مصر در مجموع کم ارتفاع است و ارتفاعات عمدتاً در نواحی شرقی و جنوب غربی قرار دارد. بلندترین نقطه در این کشور کوه کاترین می باشد که در صحرای سینا واقع شده و 2642 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. همچنین این سرزمین کوه های آتشفشانی ندارد. کوه های فعلی از سنگ های بلورین و متامورفیک کهن و مربوط به چین خوردگی های حاصل از دوران اول زمین شناسی می باشند که به شدت فرسوده شده اند. پس از استقرار اقلیم صحرایی، چین خوردگی های ابتدایی فرسوده شده و سطح زمین را ماسه پوشانده است. در دوره ژوراسیک13 (Jurassic) و کرتاسه(Kretaceou) آب تقریباً تمام منطقه را فراگرفته و آهک و مارن(Marnes) به جای گذاشته است. فشارهای داخلی به آهستگی موجب پیدایش چین خوردگی های قوسی شکل شده است که از جنوب غربی به سوی شمال شرقی امتداد یافته و در صحرای سینا امتدادی شمالی و جنوبی پیدا کرده اند. ناودیس ها، چاله های عمیق را در صحرای غربی، و طاقدیس ها در شرق، برجستگی هایی در سینا (جبل مغاره ـ  Maghara) پدید آورده اند. در آن دوران شکاف ها سبب پیدایش بحر احمر و بالا آمدن منطقة سوئز و جنوب سینا (جبل التیه ـ Jabal ol tih) شده و در ساحل بحراحمر، نیز جبل شعیب(2181) ارتفاع یافته است. سپس این منطقة خشک به منطقة استوایی مرطوب تبدیل می گردد. برجستگی هایی نامتقارن(Cuesta)14 در سینا، نشانة اقلیم حاره ای مرطوب آن زمان است و همچنین گود شدن دره ها نشانة اقلیمی مرطوب. کم کم اقلیم خشک باز بر این نواحی حاکم شده و در خارج از درة نیل (شرق و غرب آن) فرسایش صحرایی حکمفرما شده است.15 کشور مصر از نظر ویژگی های جغرافیایی، به چهار بخش تقسیم می گردد: الف. دلتای نیل: مساحت درة نیل و دلتای آن تقریباً 33000 کیلومتر مربع و حدوداً 4 درصد از مساحت کل کشور است. رود نیل از خط مرزی در جنوب وارد مصر می شود و سرتاسر مصر را پیموده، از این دلتا به دریای مدیترانه در شمال می ریزد. ب. صحرای غربی: صحرای غربی در مغرب رود نیل تا مرزهای غربی این کشور قرار دارد و در حدود 671 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. در این منطقه تپه های صخره ای تشکیل گردیده و مناطق پست الفرافره(Elfaraferah)، الخارجه، الداخله و العنویات(Eloneiet) قرار گرفته اند. ج. صحرای شرقی: بخش صحرای شرقی به طور تقریبی 225000 کیلومتر مربع مساحت دارد و از غرب به رودخانة نیل، از شرق به دریای سرخ، از جنوب به سرزمین های شمال شرقی سودان و از شمال به دلتای نیل محدود می شود. د. شبه جزیرة سینا: تنها شبه جزیره در مصر، شبه جزیره سیناست. این شبه جزیره حدود 60000 کیلومتر مربع مساحت دارد و به شکل مثلثی است که قاعدة آن در شمال و رأس آن در جنوب می باشد. این شبه جزیره از شمال به دریای مدیترانه، از شرق به خلیج عقبه و از غرب به خلیج و کانال سوئز متصل است و مرز مصر و فلسطین اشغالی در این شبه جزیره واقع است.16 3.2. آب و هوا و شرایط اقلیمی کشور مصر به لحاظ اقلیمی در کمربند مناطق خشک جهان قرار گرفته و به غیر از نوار شمالی که تحت تأثیر اقلیم مدیترانه ای است، بخش وسیعی از این کشور تحت تأثیر اقلیم خشک و بیابانی قرار دارد. هوای مصر تقریباً در تمام فصل ها غبارآلود است. علاوه بر گرد و غبار، ذرات معلق شن نیز هوای بیابانی مصر را همراهی می کنند. اما در فصل بهار این گرد و غبار به صورت طوفان های موسمی و شن نمایان می شود که از عوامل نشئت گرفته از عوارض طبیعی در این کشور می باشد. از دیگر عوارض طبیعی، در گذشته، طغیان رود نیل بوده که با احداث سد اسوان(Aswan) در مسیر نیل، تقریباً طغیان های این رود از بین رفته است.17 4.2. آب ها (خوشبختی مصر) مصر به دو ناحیة پرجمعیت و کم جمعیت تقسیم می شود. قسمت پرجمعیت در دره و دلتای نیل قرار دارد که 33000 کیلومتر مربع وسعت دارد و متجاوز از نود درصد مردم مصر را در خود جای داده است. منطقة کم جمعیت، در صحراهای شرقی و غرب نیل قرار دارد که مساحت این منطقه 965000 کیلومتر مربع می باشد و جمعیت نسبی آن در هر بیست کیلومتر، از یک نفر بیشتر نیست. به منطقة پرجمعیت در عربی مصر اطلاق می گردد. کشور مصر سرزمین پربرکتی می باشد که به یمن رودخانه نیل پدید آمده است. وجود این رود عظیم در این گوشه از قارة آفریقا به معجره شباهت دارد. آغاز پیدایش آن به اوایل دوران دوم زمین شناسی برمی گردد، اما پیدایش دلتا را به دوران سوم نسبت می دهند. 2ـ4ـ1. رودخانة نیل از زمان قبل از نوسنگی، رانده شدگان اقلیم های خشک صحرایی که جز درة نیل پناهی نیافتند، در کناره های رودخانه اقامت گزیدند. وجود نباتات و حیوانات و شرایط مساعد دیگر، باعث شد که شکارچیان و دامپروران در روستاها اقامت گزینند. زمانی که همسایگان مصر (هکسوس ها، لیبی ها، آریایی ها، یونانی ها و...) در مراحل آغازین تمدن گام برمی داشتند، تمدن مصر مدیترانه را ارتقا داده بود. نیل شطی است به طول 6825 کیلومتر که طویل ترین رود جهان است و از گرم ترین و خشک ترین صحراهای جهان عبور می کند. رود نیل در مسیر خود از چند آبشار می گذرد و سد اسوان بر روی اولین آبشار احداث شده است. رود نیل پس از قاهره به شکل بادبزنی دلتای وسیعی می سازد که 22000 کیلومتر مربع وسعت دارد. از قاهره رودخانه به شعبه های مختلف تقسیم می شود، شعبة روزت(Rosetta) در غرب و دمیاط در شرق. در پشت رسوبات ماسه های ساحلی، دریاچه های ماریوت(Mariot)، ادکو، بورولوس(Borollos) و منزله قرار دارند. این رودخانه بخش عظیمی از برق مورد نیاز مصر را تأمین می کند. میزان بارندگی در سرزمین مصر بین 100 تا 200 میلیمتر متغیر است و هرگز این میزان باران نمی تواند آب مورد نیاز این سرزمین را تأمین نماید. بزرگ ترین و مطمئن ترین منبع آب به غیر از نیل، سفره های آب زیرزمینی این سرزمین است که در غرب صحرای مصر قرار دارد. این محدوده که عمدتاً از ماسه و لایه های گستردة رسوبی تشکیل یافته، حاوی ذخایر فراوان آب است که برای ساکنان اطراف خود، موهبتی ارزشمند قلمداد می گردد. این ذخایر عظیم که می توان میزان استخراج آنها را به 800 میلیون متر مکعب در سال افزایش داد، باوجود گستردگی اش تنها می توانند 5/1 درصد از نیاز کلی این سرزمین را برطرف سازد. دریاچه های فراوانی که در جوار کشورهای رواندا و بروندی شکل گرفته اند، هرچند برخی دارای منشأ تکتونیکی (زمین ساختی)اند، ولی از تأثیرات ارتفاعات جنوبی خود نیز بی بهره نیستند. دریاچة ویکتوریا (با 1135 متر ارتفاع از سطح دریا) و دریاچة کیوگا(Kyoga) و دریاچة آلبرت دارای اثرپذیری از آب های ارتفاعات میانی آفریقا بوده اند. بخشی از آب رودخانة نیل از طریق ذوب برف های کوه های پیش گفته تأمین می شود و بخش دیگر از باران های سنگین و پرآب استوایی. باید به این نکته توجه کرد که ارتفاعات آفریقایی میانی (در محدودة شرق) آن قدر که در جنوب خود و به سوی کشورهای تانزانیا و رواندا و... دچار عملکردهای تکتونیک بوده اند، در بخش شمالی خود کمتر دچار ناآرامی و شکست شده اند و همین امر باعث شده است که رودخانة نیل در مسیر خود فراز و نشیب کمتری داشته باشد و مسیری آرام را بپیماید. 2ـ4ـ2. نیل در قرآن قرآن کریم چندبار به رود نیل اشاره کرده که مواردی از آن ارائه می شود. ـ افکندن موسای نوزاد در آب: «وَأَوْحَینا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیمِّ وَلا تَخافی وَلا تَحْزَنی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیکِ وَجاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ؛ ما به مادر موسى الهام کردیم که: او را شیر ده و هنگامى که بر او ترسیدى، وى را در رود [نیل] بیفکن و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمى گردانیم، و او را از رسولان قرار مى دهیم»(قصص:7). تقریباً همة مفسران، یمّ را در این آیة شریفه، نیل می دانند.18 ـ مباهات فرعون به حکومت مصر و مدیریت نیل: مصر کشوری است که فراعنة مقتدر روزگار به فرمانروایی آن مباهات و فخرفروشی می کردند: «وَنادى فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ ألَیسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَفَلا تُبْصِرُونَ؛ فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت [فرمان] من جریان ندارد؟ آیا نمى بینید؟» (زخرف:51). واژة «الْأَنْهارُ» در آیة مذکور به معنی نهرهای منشعب شده از رود عظیم نیل است که فرعون به جریان آنها تحت فرمان خودش مباهات می کند. معناى «وَهذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی» این است که این نهرها از زیر کاخم یا از زیر دامنة بستانم که قصرم در آن است، جارى است. احتمال می رود قصر فرعون در آن باغ و در نقطة مرتفعى قرار داشته، و بنایى بلند بوده است.19 احتمال دیگر در معنی این عبارت آن است که این نهرها به فرمان من جریان می یابند20 و نظام تقسیم آن بر آبادی ها طبق مقرراتى است که من اراده مى کنم.21 به نظر می رسد این عبارت قرآنی به مدیریت منابع آب و ایجاد کانال های آبیاری و... به دستور فرعون و مقامات حکومت مصری اشاره کرده است. ـ عبور بنی اسرائیل از آب: «وَإِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیناکُمْ وَأَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ؛ و [به خاطر بیاورید] هنگامى را که دریا را براى شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق ساختیم در حالى که شما تماشا مى کردید»(بقره:50). به نظر برخی مفسران مراد از بحر در این آیه و آیات مشابه، رود نیل است.22 این نظریه مستند به ادله ای است که در کانون نقد و بررسی قرار گرفته و در مقابل آن، نظریة قوی تر این است که آل فرعون در دریای سرخ غرق شده اند. این نظریه مبتنی بر ادلة بسیاری از جمله آیات قرآن و تحقیقات میدانی است.23 3. مصر در عهد عتیق مصر در عهد عتیق فراوان یاد شده است: وقتی خشکسالی کنعان را گرفت، ابراهیم به مصر مهاجرت کرد.24 لوط نگاه خود را بالا گرفت و تمام درة رود اردن را از نظر گذراند. همة آن سرزمین (سدوم و عموره قبل از نزول عذاب خداوند) چون باغ عدن و مانند مصر سرسبز بود.25 یوسف را برادران به عنوان برده به کاروانی فروختند که به مصر می آمد. آنان نیز یوسف را در مصر به فوطیفار فروختند.26 در مصر خدا با یوسف همراه بود، لذا نخست وزیر فرعون شد.27 زمانی بر زمین گذشته که مصر با فراوانی نعمت، همة کشورهای مجاور را از سختی و مشقت قحطی رهانیده است: «در آن موقع قحطی سراسر جهان را فراگرفته بود. یوسف انبارها را گشوده، غلة مورد نیاز را به مصریان و به مردمی که از خارج می آمدند می فروخت».28 یوسف از پدر و برادرانش دعوت نمود که برای اقامت در جوشن29، به مصر بیایند.30 پس از این مهاجرت، بنی اسرائیل حدود چهارصد سال در مصر ماندند، تا اینکه به رهبری حضرت موسی از مصر خارج شدند.31 و32 4. مصر در قرآن آیات قرآن از کشور مصر، با عظمت یاد کرده و از حاصل خیزی زمین آن، گنجینه های آن، مباهات شاهان به سلطنت آن، شکرگزاری پیامبران به سکونت در آن، و... سخن گفته است. 1.4 حاصل خیزی مصر اگرچه اطلاعات و گزارش های دقیقی از شرایط جغرافیایی آن زمان در دست نیست، برخی کلمات کلیدی در لابه لای آیات قرآن یافت می شود که می تواند حقایقی را از آن زمان برای ما بازگوید. گویی قرآن کریم به کشور مصر، اوصاف بهشت را نسبت می دهد. در بیان شکست فرعونیان و از دست دادن نعمت های بزرگ دنیوی و محروم شدن از موهبت های الهی (باغ ها و چشمه ها)، می فرماید: «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیونٍ * وَزُرُوعٍ وَمَقامٍ کَریمٍ؛ [سرانجام همگى نابود شدند و] چه بسیار باغ ها و چشمه ها که ازخود به جاى گذاشتند، و زراعت ها و قصرهاى زیبا و گرانقیمت»(دخان: 25ـ26). فرعون در توصیف جوی های روان نیل که شکوه و جلال خاصی به کاخ سلطنتی مصر می داده، به مردم فخر می فروشد: «وَنادى فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ ألَیسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَفَلا تُبْصِرُونَ»(زخرف:51). قرار دادن آیة دخان و زخرف کنار هم، مخاطب را به یاد آیات توصیف بهشت می اندازد: «وَبَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری منْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ...». در آیات کریمة دیگری، جغرافیای طبیعی مصر چنین تعریف شده است: «فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وعُیونٍ. وَکُنُوزٍ وَمَقامٍ کَریمٍ؛ [سرانجام فرعونیان مغلوب شدند] و ما آنها را از باغ ها و چشمه ها بیرون راندیم، واز گنج ها و قصرهاى مجلل»(شعراء:57ـ58). مراد از جَنَّاتٍ، باغ های خرماست که بر سواحل رود نیل وجود داشته و مراد از عُیونٍ، منابعی است که بر خلیج های نیل حفر می شده؛ مراد از کُنُوزٍ، ثروت ها و سرمایه هاست و مراد از مَقامٍ کَریمٍ، امنیت و ثروت و رفاه جامعة مصری است.33 در جغرافیای طبیعی هر نوع درخت نشانة نوعی از آب و هوا و نیز نشانة نوع خاک یک سرزمین است. به نظر می رسد نخل خیزی مصر از قرآن فهمیده می شود: «قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبیرُکُمُ الَّذی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیدِیکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَینا أَشَدُّ عَذاباً وَأَبْقى؛ [فرعون] گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دست ها و پاهایتان را به طور مخالف قطع مى کنم و شما را از تنه هاى نخل به دار مى آویزم و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناک تر و پایدارتر است!»(طه:71). وجود کلمة نخل در آیة شریفه، حاکی از موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی خاص مستعد رویش نخل می باشد. نخل در اقلیم گرم و خشک می روید. از مشخصات این اقلیم، کمبود نزولات جوی است. این کمبود، کشاورزی را وابسته به منابع آب های روزمینی و زیرزمینی می گرداند. پیداست که در چنین شرایطی کنترل، مدیریت، و حاکمیت رود نیل می تواند منشأ قدرت سیاسی و ابزاری برای سلطة فرعون بر مردم مصر و بنی اسرائیل گردد، و برای اثبات مقام الوهیتش به نهرهایی که از زیر پای وی جاریست وزمام اختیارش در دست اوست استناد کند: «...أَلَیسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی...». ناگفته نماند که معادن فراوان فیروزه و مس واقع در صحرای سینا، از کهن ترین دوران ها برای مصریان منبع درآمد بوده است.34 نفت که مهم ترین کانی مصر است، به مقدار زیاد در شبه جزیرة سینا کشف شده، و زغال سنگ و فسفات و منگنز و نمک و طلا نیز در بیابان های مصر بهره برداری می شود.35 شاید بتوان واژة کُنُوزٍ را بیانگر همین ثروت ها دانست. 2.4. مفاخر تاریخ ادیان مصر مصر زادگاه حضرت موسی و هارون، مقصد مهاجرت خاندان حضرت یوسف و مدفن بسیاری از پیامبران است. نخلی که حضرت مریم هنگام تولد عیسی بدان تکیه فرمود، در این سرزمین است.36 یکی دیگر از مفاخر مصر، ماریه قبطیه، همسر حضرت محمد(ص)، است که برای حضرت پسری به نام ابراهیم به دنیا آورد. دیگری هاجر مادر اسماعیل، جدّ پیامبر، است. پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّکُمْ سَتَفْتَحُونَ مِصْرَ فَإِذَا فَتَحْتُمُوهَا فَاسْتَوْصُوا بِالْقِبْطِ خَیراً فَإِنَّ لَهُمْ رَحِماً وَذِمَّةً؛37 شما به زودی مصر را فتح خواهید نمود، هرگاه آن را فتح کردید، با مردم آن خوش رفتار باشید که حق خویشاوندی و هم پیمانی دارند». ابن شهرآشوب در بیان مقصود پیامبر اکرم(ص) می نویسد: یعْنِی أَنَّ أُمَّ إِبْرَاهِیمَ مِنْهُمْ38 منظور حضرت، این است که مادر ابراهیم، همسر آن حضرت، از این سرزمین است. 3.4. حکام و پادشاهان مصر (تفاوت واژه های ملک، عزیز، و فرعون) یکی از معجزات قرآن کریم که اخیراً کشف شده، آن است که حدود هفتاد آیه ای که در سوره های مختلف قرآن از پادشاهان مصر سخن گفته، همه تعبیر فرعون دارد. جز سورة مبارکة یوسف که در چهار آیه (43 و 50 و 54 و 72) با کلمة ملک یا عزیز، پادشاهان مصر را یاد کرده است: ـ وَقالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ یأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یابِساتٍ یا أَیهَا الْمَلَأُ أَفْتُونی فی رُؤیای إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّؤیا تَعْبُرُونَ؛ ـ وَقالَ الْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّکَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتی قَطَّعْنَ أَیدِیهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیدِهِنَّ عَلیمٌ؛ ـ وَقالَ الْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیوْمَ لَدَینا مَکینٌ أَمینٌ؛ ـ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِکِ وَلِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعیرٍ وَأَنَا بِهِ زَعیمٌ. راز این امر تا پیش از کشف راز کتیبه ی رشید به دست گروه باستان شناسان در حملة ناپلئون بناپارت به مصر پوشیده و پنهان مانده بود. همان زمان بود که شامپلیون با خط هیروگلیفی (خط نخستین مصر) آشنا شد (اواخر قرن نوزدهم و اول قرن بیستم میلادی). حضرت یوسف، فرزند یعقوب (ع)، در زمان پادشاهان رعیتی هکسوس ها ساکن مصر بود (1580ـ1730ق.م). هکسوس ها با شکست دادن فراعنة مصر و راندن آنان و محدود کردن حکومتشان به جنوب مصر، 150 سال در مصر فرمان روایی کردند. تا اینکه پس از یک قرن و نیم، یکی از فراعنه (أحمس اول)، هکسوس ها را شکست داد و دولت جدیدی تشکیل داد.39 به گفته یوسفوس نهایتاً قراردادی منعقد شد که به موجب آن به هکسوس ها اجازه داده شد که از مصر به سوی سوریه روانه شوند؛ جایی که قلعه ای به نام اورشلیم ساختند.40 بنابراین، فرعون لقبی است که پادشاهان مصر در برهه ای از زمان (بعد از حضرت یوسف) برای خود برگزیده اند.41 بیومی این مطلب را با دقت بیشتری آورده است: قرآن میان حاکم مصر در دوره حضرت یوسف(ع) در عهد هکسوس ها (حوالی 1725 1575 ق م) و حاکم دورة حضرت موسی(ع) فرق گذاشته: اولی را «مَلِک» و دومی را «فرعون» نامیده است، درحالی که عهدعتیق به جای ملک، فرعون به کار برده است و لقب ملک را در زمانی به کار برده که باید لقب فرعون را به کار می برد42 و آن از زمان خانوادة هیجدهم به بعد (1575ـ1308 ق.م) است.43 برخی پژوهشگران، بین دو واژة الْعَزِیز و الْمَلِک نیز تفاوت قائل شده، با استناد به آیات (یوسف: 26، 31، 79 و89) تبیین نموده اند که عزیز، به معنای مسئول خزانه های مملکت، اما ملک به معنای سلطان یک مملکت است.44 ازآنجاکه در زبان عبری «هیک» به معنای پادشاه و «سوس» به معنای رعیت است، هکسوس به معنای رعیتی است که سلطه یافته است. مصریان آنها را «شاسو» یعنی بدوی نامیدند؛ لذا به نام رعیت های بادیه معروف شدند. عرب ها به آنها «عمالقه» یا «عمالیق» یا «العرب البائده» می گفتند و یونانیان نامشان را «هکسوس» گذاشتند.45 تاریخ حاکی از مصلح بودن هکسوس ها، موحد بودن حاکمان آنها، همکاری با پیامبران در مبارزة شدید با شرک و تخریب بتخانه هاست. برای نمونه یوسفوس، مورخ یهودی و مفسرعهدعتیق در قرن اول میلادی، تعبیر عجیبی در توصیف اینها دارد. او می گوید: در عهد یکی از پادشاهان «تیماوس»، بر اثر خشم الهی قوم بیگانه ای از مشرق بر بلاد (مصر) حمله و پادشاهان را خوار کردند، شهرها را به آتش کشیدند و معابد و خدایان را ویران نمودند. آنها به پادشاهان خود لقب "مَلِک" دادند (نه فرعون). این امپراتوری مصر، ریشة سامی عربی دارد.46 البته آثار برجا مانده اشاره می کنند به اینکه ممکن است آغاز حکومتشان با خشونت و ستم همراه بوده، ولی در نقل ظلم و ویرانگری بی پایانشان مبالغه شده است.47 دربارة پایتخت حکومتی هکسوس ها میان محققان اختلاف هست. برخی آن را ممفیس48، برخی طیبه49، و برخی آواریس50 نوشته اند. ناگفته نماند که برخی مورخان آواریس را همان رعمسیس می دانند.51 خاندان حضرت یعقوب و یوسف صدیق در اوایل حکومت هکسوس­ها به مصر مهاجرت نمودند و با هکسوس ها روابط خوبی برقرار نمودند. هکسوس ها از قبایل عربی اصیل (عمالقه) بودند که از جزیرةالعرب به شبه جزیرة سینا رفتند.52 برخی مدت حکومت هکسوس ها را 5 قرن53، و برخی کمتر و حتی 5/1 قرن54 نیز گفته اند. بیشتر مورخان، در سامی و عربی بودن اصالت هکسوس ها تردید ندارند و پاره ای از پیشرفت و تمدن مصر را مدیون هکسوس ها می دانند. باستان شناسان صنعت فلزات، پیشرفت نظامی (استفاده از اسب و ارابه به عنوان وسیلة جنگی) و... را وامدار ایشان معرفی کرده و نیز احتمال داده اند که علت اصلی تسخیر آسان سرزمین مصر به دست ایشان همین پیشرفت و تکنیک بوده باشد.55 اگر پادشاه زمان حضرت یوسف را از هکسوس ها بدانیم، واژة ملک در سورة یوسف اشاره به یکی از هکسوس هاست: «وَقالَ الْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قالَ إِنَّکَ الْیوْمَ لَدَینا مَکینٌ أَمینٌ قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ وَکَذلِکَ مَکَّنَّا لِیوسُفَ فِی الْأَرْضِ یتَبَوَّأُ مِنْها حَیثُ یشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَلا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ»(یوسف:54 ـ 56). واژه شناسی فرعون اینجا لازم است واژة فرعون نیز بررسی لغوی گردد تا زمینة تطبیق و تحلیل به دست آید. ابن منظور می نویسد: فعل فَرعَن یعنی کبر ورزید و تجبّر نمود. اسم فرعون وقتی برای یک نفر عَلَم شود، چون عجم می باشد غیرمنصرف است. سپس از جوهری نقل می کند: فرعون لقب ولید بن مصعب، پادشاه مصر است و به هر سرکشی فرعون گویند. تفرعن فلان: یعنی او سرکشی و تکبر نمود. سپس می افزاید: گفته شده فرعون در زبان قبطی به معنای تمساح است.56 راغب اصفهانی آورده است: این یک اسم عجمی است که از آن در عرب فعل آورده و گفته اند: تفرعن فلان یعنى کار فرعون کرد که تکبر و تجاوز بود.57 قرشی می افزاید: فرعون از فرع به معنای بالا رفتن مشتق شده: «فرع الجبل: صعده». شاخة درخت را به مناسبت بالا رفتن فرع گفته اند. این کلمه عجمى و لقب پادشاهان مصر و به قول اقرب الموارد در لغت قبط به معنى تمساح است. این لفظ بیش از هفتاد بار در قرآن مجید آمده و در داستان بنى اسرائیل و موسى(ع) به چشم می خورد.58 مصطفوی ابتدا از قاموس مقدس نقل می کند: فرعون لقب پادشاهان مصر بوده، چنان که قیصر لقب پادشاهان روم، و کسری لقب پادشاهان ایران بوده است. هرچند این کلمه اسم عام است، گاهی برای یک پادشاه عَلَم می شود مانند فرعون زمان حضرت موسی(ع). سپس از فرهنگ عبری فارسی نقل می کند: بعید نیست کلمة فرعون از فارع (به معنای قتل و انتقام و غارت)، یا از فرع (به معنای هرج و مرج و خروج چیزی مثل دیوار و درخت و بالا رفتن و ارتفاع یافتنش) مشتق شده باشد.59 سپس تحلیل می نماید: این معنا (خروج و بالا گرفتن)، هم با معنای عربی کلمه هماهنگ است هم با مفهوم آیه: (وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ). پس این کلمه هم در عربی و هم در قبطی به معنای کسی است که برتری می جوید و از حد خارج شده، ظلم می کند.60 ظاهراً مراد مصطفوی از هماهنگی با عربی، این است که کلمة فرع و متفرع شدن معنایی شبیه متفرع شدن شاخه درخت دارد. شاخة درخت از تنة اصلی درخت خارج می شود، اما از آن بالا می گیرد و بر آن مرتفع تر می شود. به نظر می رسد واژة فرعون اگرچه برای کسی علم شده، در لغت ـ خواه قبطی خواه عربی ـ به معنای سرکش، ظالم و متجاوز است، و از آنجا که هکسوس ها پادشاهانی بودند که به نفع رعیت و ضدسلاطین ظالم حکم می کردند؛ در تاریخ لقب فرعون نگرفتند و قرآن کریم نیز به همین دلیل بر آنان نام ملک نهاده است. 4.4. شکرگزاری یوسف بر سکونت در مصر در آیة «وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَقالَ یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُؤیای مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بی إِذْ أَخْرَجَنی مِنَ السِّجْنِ وَجاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیطانُ بَینی وَبَینَ إِخْوَتی إِنَّ رَبِّی لَطیفٌ لِما یشاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ»(یوسف:100)، مفسّران مقصود از «الْبَدْوِ...» را سرزمین فلسطین دانسته اند که در زمان حضرت یعقوب(ع) دچار خشکسالی شد؛ از این رو، یعقوب به همراه خاندانش از آنجا به مصر مهاجرت کردند.61 4.5. نظریه ای نوپدید در مصر قرآنی اخیراً نظریة شاذ و نادری مطرح شده که می گوید: مصر قرآنی در کنارة شرقی دریای سرخ، پایین تر از خلیج عقبه واقع بوده است، و آنچه امروز مصر نام دارد، در آن زمان، "بلاد قبط" یا "طاو" نام داشت. این نظریه بر چند دلیل استوار شده است که تقریر آن چنین است: مصر نیل مصر قرآن نیست؛ چون اولاً آثار باستان شناسی کشف شده در مصر نیل، خالی از دلیل هایی است که به حوادث ریز و درشتِ واقع شده در مصر قرآن اشاره کند، ثانیاً در این آثار اسامی تاریخی مهمی چون فرعون، یوسف و... مشاهده نشده است.62 نظریة مشابه دیگری نیز (از احمد عید) مطرح شده که می کوشد با استنادات تاریخی، باستان شناختی، جغرافیای تاریخی و... ثابت کند در تاریخ باستان، شبه جزیرة عربستان جزء لاینفک و ملحق به سرزمین وسیع مصر فراعنه بوده و تمام حوادث تورات در جنوب جزیرةالعرب رخ داده است.63 در نقد این نظریه دو اشکال به نظر می رسد: اگر مصر قرآنی در ساحل شرقی دریای سرخ باشد، اولاً خروج قوم موسی از مصر به سوی ارض مقدس، کدام دریا را در پیش دارد، که محل غرق فرعون در آن فرض شود؟ ثانیاً مسیر بازگشت موسی از مدین به مصر، کوه طور را در راه نخواهد داشت تا در آن مکان به نبوت مبعوث شود. ممکن است مدافعان این نظریه دریای غرق را خلیج عقبه بدانند، در این صورت می توان مؤیداتی برای آن یافت. از جمله سخن کسانی که در این خلیج آثاری از نیزار کشف کرده و گفته اند: چون عبورگاه بنی اسرائیل در متون عبری یم سوف (به معنی دریای نیزار) است، می توان عبورگاه را خلیج عقبه یعنی ساحل نویبه در عربستان سعودی امروزی دانست.64 و65 مؤید دیگر، نظریه ای است که برخی معاصران ارائه کرده و کلاً بعثت حضرت موسی و نزول تورات را برخاسته از شبه جزیرة عربستان دانسته اند.66 ناگفته نماند که این نظریه را برخی محققان رد کرده اند.67 5. اختلاف دیدگاه ها دربارة واژة مصر دربارة مصر بحث ها فراوان است. مهم ترین آنها بحث واژه شناسی مصر، و تجزیه و ترکیب آن در آیات قرآن است. اینجا دو بحث به طور مستقل طرح و ابتدا دیدگاه لغت شناسان، و سپس آرای مفسران ارائه می شود. 1.5. مصر و اختلاف دیدگاه لغت شناسان نام باستانی مصر، قبط بوده است. قِفْطٌ (قبط) کلماتی عجمی (قبطی و غیرعربی) اند که در عربی اصل و ریشه ای برای آن یافت نمی شود. این کلمه از نام قفط بن مصر بن بیصر بن حام بن نوح(ع)، گرفته شده است. این زمین با ساحل نیل حدود یک مایل فاصله دارد. اطراف آن مزارع حاصل خیز وجود دارد و اهالی آن تاجر و ثروتمندند و برخی اشراف اصیل مصر منسوب به این شهرند.68 از منظر مصطفوی، واژة مصر از زبان های عبری، آرامی، و غیره گرفته شده و به همین شکل در عهد قدیم و جدید به کار رفته است، و چون علامت جمع در عبری «یم» می باشد، بعید نیست که مراد از مصریم، مجموعة سرزمین های مصر باشد، و لفظ مصر برای هر قسمت از زمین های تشکیل دهندة مصر به کار رود.69 دائرةالمعارف الکتابیة بحث را مفصل تر پیش گرفته می گوید: مصریان قدیم به بلاد خود «کیمی» یعنی زمین سیاه می گفتند؛ چون خاک ساحل نیل نسبت به شن های طلایی رنگ صحراهای اطراف، به سیاهی می زد. نام دیگرش «توا» یعنی دو زمین، کنایه از مصر سفلی و مصر علیا بود. اسم فرعونی این سرزمین، «ها ـ کو ـ بتاح» یعنی خانة روح بتاح، بود که بر شهر «منف» پایتخت کشور اطلاق می شد، اما یونانیان برای مخالفت با فرعونیان، از زمان هومر، مصر را «ایجیپتوس» (Aigyptos) نام نهادند، که کلمة قبط برگرفته از آن است. اما عبرانیان آن را «مصرایم» نامیدند، که صیغة مثنی، به معنای مصرَین است و به احتمال قوی به مصر علیا و مصر سفلی اشاره دارد. نام مصر در عربی نیز از همین نام آمده است.70 2.5. مصر و اختلاف دیدگاه مفسران مسئلة مهمی که ذهن بسیاری از محققان را مشغول کرده این است که چرا کلمة مصر در قرآن گاه منصرف و گاه غیرمنصرف به کار رفته است. تحلیل و بررسی دیدگاه مفسران در این مسئله ارائه می گردد. مصر نام سرزمین معروفی است که هم به صورت مؤنث به کار می رود و هم مذکر. اگر مذکر لحاظ شود، منصرف، و اگر مؤنث لحاظ شود، غیرمنصرف است.71 اسم عام به معنای شهر نیز هست که جمع آن امصار است.72 در مصراً دو قرائت است. کسانی که تنوین داده اند دو وجه جایز را لحاظ کرده اند: یا مراد شهری از شهرهاست، چون بنی اسرائیل در صحرای تیه بودند، یا مراد کشور مصر است که به دلیل مذکر بودن لفظ منصرف شده است.73 مصر در قرآن یک بار به صورت منصرف و چهار بار به صورت غیرمنصرف به کار رفته است: ـ «وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَقِثَّائِها وَفُومِها وَعَدَسِها وَبَصَلِها قالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذی هُوَ أَدْنى بِالَّذی هُوَ خَیرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَة وَباؤُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یعْتَدُونَ؛ و [نیز به خاطر بیاورید] زمانى را که گفتید: «اى موسى! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم. از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مى رویاند، از سبزی ها و خیار و سیر و عدس و پیازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آیا غذاى پست تر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مى کنید؟! [اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان] در شهرى فرود آیید، زیرا هرچه خواستید، در آنجا براى شما هست» و [مهر] ذلت و نیاز، بر پیشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایى شدند؛ چراکه آنان نسبت به آیات الهى، کفر مى ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى کشتند. اینها به کیفر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند»(بقره:61). ـ «وَقالَ الَّذِی اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمی مَثْواهُ عَسى أَنْ ینْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَکَذلِکَ مَکَّنَّا لِیوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَاللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ و َلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ؛ و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وى را گرامى دار، شاید براى ما سودمند باشد و یا او را به عنوان فرزند انتخاب کنیم» و این چنین یوسف را در آن سرزمین متمکن ساختیم [ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم و] از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم. خداوند بر کار خود پیروز است، ولى بیشتر مردم نمى دانند»(یوسف:21). ـ «فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى یوسُفَ آوى إِلَیهِ أَبَوَیهِ وَقالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنینَ؛ و هنگامى که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگى داخل مصر شوید، که ان شاء اللَّه در امن و امان خواهید بود»(یوسف:99). ـ «وَأَوْحَینا إِلى مُوسى وَأَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیوتاً وَاجْعَلُوا بُیوتَکُمْ قِبْلَةً وَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ؛ و به موسى و برادرش وحى کردیم که: «براى قوم خود، خانه هایى در سرزمین مصر انتخاب کنید و خانه هایتان را مقابل یکدیگر [و متمرکز] قرار دهید! و نماز را برپا دارید! و به مؤمنان بشارت ده [که سرانجام پیروز مى شوند]»(یونس:87). ـ «وَنادى فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَفَلا تُبْصِرُونَ؛ فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، واین نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمى بینید؟»(زخرف:51). مفسران در تجزیه و ترکیب کلمة مصر در این چهار آیه دیدگاه هایی طرح کرده اند: 1. بر اساس تنوین که قرائت رایج است، هرچند نکره باشد، مقصود شهری معین است (نه کشور مصر)؛ یعنی به شهر بیت المقدس که برای شما نوشته شد، فرود آیید؛74 2. شهر نامعلومی، اعم از شام و غیر آن است؛75 3. شهر نامعلومی از شهرهای شام است؛ 4. مصر معهود فرعون مراد است.76 طبری می گوید: دلیل معتبری از قرآن یا حدیث بر تعیین معنای آن نیست.77 بیشتر مفسران گفته اند: مراد، شهری از شهرهاست، نه کشور مصر؛ زیرا کلمة «مصر» غیرمنصرف است و تنوین نمی پذیرد. ازاین رو، در چهار مورد دیگر استعمال این کلمه در قرآن که قطعاً کشور مصر از آن اراده شده بدون تنوین آمده است. اما با توجه به سه حرفی و ساکن الوسط بودن کلمة مصر، این واژه حتی در صورت علمیت تنوین می پذیرد؛ چنان که اهل ادب در کلماتی نظیر نوح، لوط و هند گفته اند. برخی نیز احتمال داده اند منوّن شدن کلمة مصر از قبیل تنوین پذیری کلمة «قواریر» در آیات 15 و 16سوره انسان باشد که تناسب سیاق و مانند آن مصحّح تنوین پذیری کلمة غیرمنصرف است؛78 یعنی تنوین گرفتن این کلمه ملازمه ای با نکره بودن آن ندارد. ازاین رو، غیر از سیدقطب، مفسران محققی چون بلاغی و نظام الدین نیشابوری، نیز احتمال داده اند که مقصود همان مصر معهود و گفته اند: در کلماتی نظیر هند، لوط، نوح و رعد، هر دو وجه جایز است.79 بنابراین، تنوین پذیر بودن کلمة مصر دلیل بر این نیست که این شهر غیر از مصر معهود فرعونی است؛ چنان که از تعبیر «الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ» در آیة «یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلاتَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ؛ اى قوم! به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته، وارد شوید و به پشت سر خود بازنگردید [و عقب گرد نکنید] که زیانکار خواهید بود»(مائده: 21) نمی توان نتیجه گرفت که مراد سرزمین مقدس فلسطین است؛ زیرا این برداشت با ظاهر آیات سورة شعراء منافات دارد: فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیونٍ وَکُنُوزٍ وَمَقامٍ کَریمٍ کَذلِکَ وَأَوْرَثْناها بَنی إِسْرائیلَ؛ [سرانجام فرعونیان مغلوب شدند] و ما آنها را از باغ ها و چشمه ها بیرون راندیم، و از گنج ها و قصرهاى مجلل [آرى،] این چنین کردیم و بنى اسرائیل را وارث آنها ساختیم»(شعراء:57ـ59). زیرا پس از «فَأَخْرَجْناهُمْ» بی درنگ می فرماید: «أَوْرَثْناها بَنی إِسْرائیلَ»؛ و ظاهرش این است که همان شهر فرعونی پس از اخراج آل فرعون و غرق شدن آنان، در دم به دست بنی اسرائیل افتاد.80 نتیجه گیری قرآن کریم در بطون خویش لایه های پنهانی دارد که هر لایة آن در گذر زمان توسط مخاطبان نسل های بعدی کشف شده و خواهد شد. این خود، جنبه ای از اعجاز را در بر دارد که در زمینه های بسیاری ازجمله عوامل جغرافیایی قصص قرآن صادق است. اعجاز عوامل جغرافیایی قصص قرآن هنگامی جذاب تر به نظر می رسد که با سایر کتب همچون عهدعتیق بررسی تطبیقی شود و وحیانی بودن قرآن و راه نیافتن هیچ گونه تحریف به آن نمودارتر گردد. یکی از این نمونه ها کاربرد واژه هایی است که معنای پادشاهان مصر را دارد. با مطالعة دقیق تفاسیر قرآن و عهدعتیق، و نیز کاوش در جغرافیای تاریخی مصر می توان به این نتیجه رسید که ملک، عزیز، و فرعون از جمله واژه هایی هستند که قرآن کریم هریک را در جای خود و با اهداف خاصی به کار برده که گویی حکایت از طبقه بندی حکام و پادشاهان مصر دارد، درحالی که عهدعتیق این واژه ها را با آن شیوه و اهداف به کار نگرفته است. قرآن کریم به سایر عوامل جغرافیایی سرزمین مصر نیز اشاره هایی دارد، ازجمله: ذخایر و گنجینه های زمین مصر، مفاخر تاریخ ادیان مصر و شکرگزاری حضرت یوسف برای سکونت در مصر. همچنین قرآن کریم چند بار به رود نیل ـ واقع در مصر ـ اشاره کرده است. ازجمله در سرگذشت افکندن موسای نوزاد در آن، و مباهات فرعون به مدیریت شاخه های منشعب شده از رود نیل. واژة مصر که چهار بار به صورت غیرمنصرف و یک بار به صورت منصرف در قرآن ذکر شده است و درهر پنج مورد به سرزمینی اشاره دارد که حضرت یوسف از کنعان (فلسطین) به آن سفر کرد و حضرت موسی و قوم او از آن به سوی ارض مقدس (کنعان، فلسطین) مهاجرت نمودند. پیوست ها   پی نوشت ها: 1. ر.ک: دائرة المعارف الکتابیه، ج 7، ص178، واژة مصر. 2. ر.ک: رحمت الله منشی زاده، جهان اسلام و تحولات ساختاری، ص75. 3. عمر فاروق، و محسن، و محمدحسین، تاریخ فلسطین فی العصور الإسلامیه الوسطی، ص342. 4. ر.ک: پیوست 1. 5. القس منیس عبدالنور و...، دائرة المعارف الکتابیه، ج 7، ص176، واژة مصر. 6.عصام موسی القنیبی، سلاسل من دخان، ص87. 7. ر.ک: کالین مک ایوِدی، اطلس تاریخی جهان از آغاز تا امروز، ص63ـ64. 8. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 11، ص 120 به نقل از: النخبة الأزهریّة، ص146. 9ر.ک: حسن سعدالله، من اسرار الفراعنه، ص8. 10. Wright, Edmond, A Dictionary of World History, Oxford,2nd, 2006, Egypt, P. 198. 11.ر.ک: رحمت الله منشی زاده، همان، ص75ـ80. 12.لازم به ذکر است که این حدود و مرزهای امروز کشور مصر است، نه مصر قدیم. 13. دومین دوره زمین شناسی مربوط به 180 تا 135 میلیون سال قبل (همان، ص201). 14. کواستا (Cuesta واژه ای اسپانیایی است به معنای رشته کوهی که یک طرف آن دارای شیبی ملایم و طرف دیگر شیبی تند دارد (سیاوش شایان، فرهنگ اصطلاحات جغرافیای طبیعی). 15.ر.ک: رحمت الله منشی زاده، همان، ص77. 16. ر.ک: همان، ص78ـ80. 17.همان، ص79. 18.ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج 20، ص 16؛ احمد بن مصطفى مراغی ، تفسیر المراغى ، ج 20، ص37؛ ابن عطیه اندلسى، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، ج 4، ص277. 19. ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج 18، ص110. 20. ر.ک: سورآبادى، تفسیر سورآبادى، ج 4، ص2273. 21. ر.ک: مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 21، ص86. 22. ر.ک: همان، ج15، ص248. 23. ر.ک: طاهره سادات طباطبایی امین، جغرافیای تاریخی مسیر حرکت قوم حضرت موسی(ع) از مصر تا فلسطین با تأکید بر دیدگاه­های مفسران قرآن و عهد عتیق، فصل سوم، بخش سوم، گفتار سوم، ص100ـ106. 24. پیدایش 12/ 10ـ20 و 13/ 1. 25. پیدایش 13/ 10. 26. پیدایش 37/ 28. 27. پیدایش 41/ 37ـ46. 28. پیدایش 41: 56ـ57. 29. شهر باستانی مصری "جوشن" که در عربی جاسان و در انگلیسی Goshen یا Coshen نام دارد، واقع در شرق دلتای نیل است. 30. پیدایش 46/31 و 47/ 27. 31. ر.ک: خروج 12/ 40. 32. ر.ک: پیوست 2. 33.ر.ک: ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج 19، ص 145. 34. احمد بن عبدالحمید یوسف، مصر فی الکتاب و السنه، ص160. 35. عباس جعفری، گیتاشناسی نوین کشورها، ص2786ـ2787. 36. حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 138. 37.ابن شهرآشوب، المناقب، ج1، ص109. 38. همان. 39.عرفات، إعجاز القرآن فی العلوم الجغرافیة، ص 160. 40. James Baiki,John A, Selbie, M.A., D.D., Encyclopedia of Religion and Ethics, Hyksos, New York: Charles Scribners Sons, Vol. 6, p. 889. 41. ر.ک: محمد عبدالرئوف القاسم، من جغرافیه القصص القرآنی، ص111. 42. پیدایش، 40: 7ـ41. 43. محمد بیومی مهران، بررسی تاریخی قصص قرآن، ج2، ص118. 44. ر.ک: مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 11، ص 123. 45. ر.ک: عرابی، سِفر التاریخ الیهودی، ص108ـ110. 46. ر.ک: همان، ص110ـ112، به نقل از: یوسفوس مورخ و مفسر عهد عتیق در قرن اول میلادی. 47. James Baiki,John A, Selbie, M.A., D.D., Ibid, p. 890. 48. عرابی، همان، ص108. 49. عرفات، إعجاز القرآن فی العلوم الجغرافیة، ص 160. 50. James Baiki,John A, Selbie, M.A., D.D., Ibid, p 889. 51.احمد عید، جغرافیه التوراه فی جزیرة الفراعنه، ص14. 52.احمد سوسه، العرب و الیهود فی التاریخ، ص196. 53. Finkelstein & W. D. Davies, The Cambridge History of Judaism.1, Persion Period, Cambridge University Press, Eighth printing, 2007, p. 372. 54.عرابی، همان، ص110. 55. James Baiki,John A, Selbie, M.A., D.D., Ibid, p. 890. 56. ر.ک: لسان العرب، ج 13، ص 323. 57. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن. 58. ر.ک: سیدعلى اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج 5، ص163ـ164. 59. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 9، ص 65. 60. همان، ج 9، ص 66. 61.ر.ک: طبری، جامع البیان، ج 8، جزء 13، ص94؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 9، ص267. 62. ر.ک: القاسم، محمد عبدالرئوف، من جغرافیة القصص القرآنی، ص135ـ136. 63. ر.ک: احمد عید، همان، ص325. 64. Humphreys, J. Colin, The Miracles of Exeodus, new edition, 2004, P. 90-95. 65. ر.ک: طاهره سادات طباطبایی امین، همان، فصل سوم، بخش سوم، گفتار دوم. 66.ر.ک: کمال الصلیبی، التورات جاءت من جزیرة العرب، ص90. 67. ر.ک: فراس السواح، الحدث التوراتی و الشرق الأدنی القدیم (نظریه کمال الصلیبی فی میزان الحقائق التاریخیه و الآثاریه)، ص210. 68. حموی، معجم ­البلدان، ج4، ص384. 69. ر.ک: مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 11، ص121. 70. ر.ک: دائرة المعارف الکتابیه، ج 7، ص163، واژه مصر. 71. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج11، ص120، به نقل از: مصباح ­المنیر. 72. ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 176، به نقل از: جوهری. 73. همان، به نقل از: ابواسحاق. 74. ر.ک: سیدقطب، فی ظلال القرآن، ج1، ص74. 75.ر.ک: رشیدرضا، المنار، ج 1، ص 274. 76.ابوحیان اندلسى ، البحر المحیط فى التفسیر، ج1، ص 235. 77. ر.ک: طبری، جامع البیان فی تأویل آی القرآن، ج1، ص349. 78. ر.ک: طوسی، تفسیر تبیان، ج1، ص277. 79. ر.ک: محمدجواد بلاغی نجفی، آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن ، ج 1، ص97؛ نظام الدین نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان ، ج1، ص300؛ جوادی آملی، تسنیم، ج 4، ص642ـ643. 80. جوادی آملی، همان، ص 643ـ644. منابع ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب(ع) ، قم، مؤسسه انتشارات علامه، 1379ق. ابن منظور اندلسی، لسان العرب، بیروت، دار صادق، بی تا. احمد بن عبدالحمید یوسف، مصر فی الکتاب و السنه، قاهره، دار الشروق، 1420ق. اندلسى، ابو حیان محمد بن یوسف ، البحر المحیط فى التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل، بیروت، دار الفکر،1420ق . بلاغى نجفى، محمدجواد، آلاءالرحمن فى تفسیر القرآن ، تحقیق: واحد تحقیقات اسلامى بنیاد بعثت، قم، بنیاد بعثت ، 1420ق . جعفری، عباس، گیتاشناسی نوین کشورها، تهران، مؤسسه گیتاشناسی، 1382. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، قم، مرکز نشر اسراء، 1382. الحموی، یاقوت، معجم البلدان، تهران، بی نا، 1965م. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تهران، آرایه، 1387. رشیدرضا، محمدبن علی، تفسیر المنار، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1990م. سعدالله، حسن، من اسرار الفراعنه، قاهره، مکتبه مدبولی، بی تا. سورآبادى، ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سورآبادى، تحقیق: على اکبر سعیدى سیرجانى، تهران، فرهنگ نشر نو، 1380. السواح، فراس، الحدث التوراتی و الشرق الأدنی القدیم (نظریه کمال الصلیبی فی میزان الحقائق التاریخیه و الآثاریه)، چ 3، دمشق، منشورات دار علاءالدین، 1997م. سوسه، أحمد، العرب و الیهود فی التاریخ، چ 7، دمشق، العربی للطباعه و النشرو التوزیع، بی تا. شایان، سیاوش، فرهنگ اصطلاحات جغرافیای طبیعی، تهران، انتشارات مدرسه، 1369. الصلیبی، کمال، التورات جاءت من جزیره العرب، بیروت، مؤسسه الأبحاث العربیه، بی تا. طباطبایی امین، طاهره سادات، جغرافیای تاریخی مسیر حرکت قوم حضرت موسی(ع) از مصر تا فلسطین با تأکید بر دیدگاه های مفسران قرآن و عهد عتیق، رساله دکترای علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران علوم و تحقیقات. طباطبایى، سیدمحمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن ، چ5، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعة مدرسین حوزه علمیه قم ، 1417 ق . طبری، محمد بن جریر بن یزید، تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن ، با مقدمه شیخ آقابزرگ تهرانى و تحقیق احمد قصیرعاملى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بی تا. عرابی، رجاء عبدالحمید، سِفر التاریخ الیهودی (الیهود، تاریخهم، عقائدهم، فرقهم، نشاطاتهم...)، دمشق، الأوائل، 1425ق. عرفات، محمد مختار، إعجاز القرآن فی العلوم الجغرافیة، بی جا، دار اقراء، بی تا. عید، احمد، جغرافیه التوراه فی جزیره الفراعنه، بی جا، مرکز المحروسه للبحوث و التدریب و النشر، 1996م. فاروق، عمر، و محسن، و محمدحسین، تاریخ فلسطین فی العصور الإسلامیه الوسطی، بغداد، منشورات دارالحکمه، 1987م. القاسم، محمودبن عبدالرئوف، من جغرافیه القصص القرآنی، عمان، المکتبه الاسلامیه، 1415ق. قرشى، سیدعلى اکبر، قاموس قرآن، چ6، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1371. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، بی تا. قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارشروق، بی تا. القنیبی، عصام موسی، سلاسل من دخان، دمشق، دارالطلیعه الجدیده، 2007م. کالین مک ایوِدی، اطلس تاریخی جهان از آغاز تا امروز، چ2، ترجمه: فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، 1385. کتاب مقدس، ترجمه تفسیری فارسی، بی جا، بی نا، بی تا. مراغی، احمدبن مصطفى ، تفسیر المراغى ، بیروت ، داراحیاء التراث العربى، بی تا. مصطفوى حسن ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ،1360. مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه ، تهران ، دار الکتب الإسلامیه ، 1374. مهران، محمد بیومی، بررسی تاریخی قصص قرآن، ترجمه: سیدمحمد راستگو، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1383. منشی زاده، رحمت الله، جهان اسلام و تحولات ساختاری، تهران، انتشارات مسعی، 1378. القس منیس عبدالنور و...، دائرة المعارف الکتابیه، قاهره، دار الثقافه، بی تا. نیشابورى، نظام الدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان ، بیروت، دار الکتب العلمیه ، 1416ق. Finkelstein & W. D. Davies, The Cambridge History of Judaism.1, Persion Period, Cambridge University Press, Eighth printing, 2007. Humphreys, J. Colin, The Miracles of Exeodus, new edition, 2004. James Baiki,John A, Selbie, M.A., D.D., Encyclopedia of Religion and Ethics, "Hyksos", New York: Charles Scribners Sons, Volume 6.
    Cite this article: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    , Tahereh sadat, , Mohammad ali.(2024) جغرافیای تاریخی مصر در قرآن کریم و عهد عتیق. ًQur'an Shinakht, 5(1), 105-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    Tahereh sadat ; Mohammad ali ."جغرافیای تاریخی مصر در قرآن کریم و عهد عتیق". ًQur'an Shinakht, 5, 1, 2024, 105-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    , T, , M.(2024) 'جغرافیای تاریخی مصر در قرآن کریم و عهد عتیق', ًQur'an Shinakht, 5(1), pp. 105-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    , T, , M. جغرافیای تاریخی مصر در قرآن کریم و عهد عتیق. ًQur'an Shinakht, 2024; 5(1): 105-