ًQur'an Shinakht, Volume 4, Issue 1, No 7, Year 2024 , Pages 127-

    معناشناسی درزمانی واژه کتاب در قرآن

    Writers:
    Gholam mohammad Shariati / دکتری تفسیر و علوم قرآن موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره / ghshariatii@gmail.com
    چکیده و کلیدواژه فارسی (Persian)
    Title :معناشناسی درزمانی واژه کتاب در قرآن
    Abstract: 
    «کتاب» یکی از واژگان کلیدی قرآن است. پژوهش حاضر بر آن است که مفهوم کتاب را با روش تحلیل درزمانی بررسی کند و به جایگاه و معانی دقیق آن در نظام معنایی قرآن دست یابد. نوشتن و نوشته معنای حقیقی کتاب است و کاربرد آن در معانی دیگر چون دوختن، قضا، و تقدیر مجاز است. کتاب در دورة جاهلی بر نوشتن، نوشته، نامة مکتوب و کتاب های آسمانی اطلاق شده است. زبان شناسان کتاب را واژة قرضی می دانند و بر آن اند که در اصل به معنای نوشتن و نوشته بوده است. کتاب در زبان قرآن توسعة معنای یافته و علاوه بر نوشتن و نوشته بر مرتبه ای از علم الهی، قوانین تکوینی و تشریعی و نامة اعمال انسان ها نیز اطلاق گردیده است. واژة کتاب بر اثر باهم آیی با مفاهیم دیگر صبغة معناشناختی خاصی یافته و پیوند عمیقی با مبدأ وحی و غایت و هدف آن پیدا کرده است.
    Full Text:
    متن کامل مقاله: 

    سال چهارم، شماره اول، پیاپی 7، بهار و تابستان 1390، صفحه 127 ـ 155

    Quran Shinakht, Vol.3. No.3, Spring & Summer 2011

    غلام محمد شریعتی*

    چکیده

    «کتاب» یکی از واژگان کلیدی قرآن است. پژوهش حاضر بر آن است که مفهوم کتاب را با روش تحلیل درزمانی بررسی کند و به جایگاه و معانی دقیق آن در نظام معنایی قرآن دست یابد.

    نوشتن و نوشته معنای حقیقی کتاب است و کاربرد آن در معانی دیگر چون دوختن، قضا، و تقدیر مجاز است. کتاب در دورة جاهلی بر نوشتن، نوشته، نامة مکتوب و کتاب های آسمانی اطلاق شده است. زبان شناسان کتاب را واژة قرضی می دانند و بر آن اند که در اصل به معنای نوشتن و نوشته بوده است. کتاب در زبان قرآن توسعة معنای یافته و علاوه بر نوشتن و نوشته بر مرتبه ای از علم الهی، قوانین تکوینی و تشریعی و نامة اعمال انسان ها نیز اطلاق گردیده است. واژة کتاب بر اثر باهم آیی با مفاهیم دیگر صبغة معناشناختی خاصی یافته و پیوند عمیقی با مبدأ وحی و غایت و هدف آن پیدا کرده است.

    کلید واژه ها: کتاب، انضمام، نوشتن، معناشناسی درزمانی، علم الهی، قوانین تکوینی، قوانین تشریعی.

    مقدمه

    معناشناسی(semantics) در قالب دو روش محور بحث قرار گرفته است:

    الف. روش تحلیل درزمانی یا زمان گذر1 که با رویکرد جزءنگرانه به شناخت و مطالعة تاریخی تغییراتی می پردازد که در گذر زمان بر واژه های خاص در یک نظام زبان حادث می شود؛2

    ب. روش تحلیل هم زمانی3 که در آن هر زبانی را در هر برشی از زمان به منزلة یک نظام ارتباطی خود کفا و مستقل طرح و گونه های پیوند زبانی را از طریق ترسیم حوزه های معنایی آنها در بافت زبان بررسی می کند.

    اهمیت و موقعیت هریک از این دو روش به نوع نگاه به معنا و مطالعه آن وابسته است؛ اگر در مواردی بررسی چگونگی شکل گیری و زایش یک معنا و سیر تطور و تکامل آن در بستر تاریخ ضروری نماید، باید به سراغ معناشناسی تاریخی رفت و از آن برای کاویدن و پایش این پروسه بهره برد و ریشه های نخستین در شکل گیری معنا، اعم از معنای اساسی و نسبی4 را بازخوانی کرد؛ چنان که معناشناسی یک عنصر کلیدی در نظام معنایی خاص با چشم انداز افقی در حلقه و برش خاص از زنجیرة تاریخِ زایش و تولد آن با شیوة هم زمانی امکان پذیر خواهد بود.

    در جهان بینی قرآن، واژة کتاب و خانوادة آن، از واژگان کلیدی و عنصری به شمار می آید و کاربرد متنوع و گستردة آن در موضوعات گوناگون بیانگر نقش اساسی آن در فرهنگ و گفتمان وحیانی است. در این پژوهش برآنیم تا به بررسی درزمانی این واژه بپردازیم و با مقایسة کاربردهای آن پیش از نزول قرآن و در قرآن کریم، تغییر و تحولی را که در کاربرد آن در قرآن به وجود آمده نشان دهیم. روش تحقیق این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است.

    برخی هرچند به معانی کتاب قبل از نزول قرآن پرداخته اند، به تطور معنای آن، به ویژه بعد از نزول قرآن، اشاره ای نکرده اند.5 نیز در تفاسیر قرآن کریم و برخی از آثار و نوشته ها هرچند وجوه معنایی «کتاب» به اختصار بررسی شده، در هیچ یک از آنها سیر پیدایش و کاربرد این ماده در دورة پیش از قرآنی و تطور معنایی آن در عصر قرآن با رویکرد درزمانی و در نتیجه نظام معنایی آن در گفتمان قرآنی بررسی نشده است.6

    1. معنای قاموسی «کتاب»

    واژة کتاب از مادة «ک ت ب» است و در معنای این ماده میان دانشمندان علم لغت دیدگاه های متفاوتی وجود دارد که می توان آنها را در سه دسته قرار داد:

    الف. مادة «کتب» به معنای جمع و ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است.7 این معنا بر مصادیق و موارد گوناگون تطبیق پذیر است. به سپاه کتیبه گفته می شود؛ زیرا افراد سپاه در قالب یک دسته و گردان به یکدیگر پیوند دارند.8 اطلاق کتاب بر نوشتن و «کتیبه» بر نوشته از این باب است که در نوشتن و نوشته حروف باهم جمع می شوند و در کنار هم قرار می گیرند.9

    ب. مادة «کتب» به معنای «خَرز» است، و «خَرز» گونة خاصی از پیوند و ضمیمه کردن دو چیز است با سوراخ هایی که با مته و درفش ایجاد می شود.10 راغب گوید: «کتب» در لغت به دوختن چرمی به چرم دیگر گفته می شود. «کتبتُ السقاء» یعنی دو طرف مشک را با حلقه ای به هم آوردم.11 اما در عرف اهل زبان معنای آن توسعه یافته و بر نوشتن و بلکه از باب استعاره بر کلام گفتاری نیز کتابت اطلاق شده است. لذا کلام خدا هرچند که نوشته نشده باشد، کتاب نامیده می شود.12 البته می توان این معنا را به معنای جمع و انضمام بازگرداند. ازهری بعد از آنکه کتب را در ابتدا به نوشتن و به نقل از ابوزید به دوختن مشک و غیره معنا می کند، به نقل از شمر می نویسد: کاربرد «کتب» در این معانی از باب جمع بین دو چیز است.13

    ج. مادة «کتب» در اصل به معنای نوشتن است و کتاب صحیفه ای است که در آن نوشته می شود.14 و از همین باب به قرآن کریم و تورات کتاب گفته می شود و استعمال مادة «کتب» و مشتقات آن در بستن، بخیه زدن مشک و غیره مجاز است.15

    2. ساختار واژة کتاب

    به نظر برخی کتاب مصدر غیرقیاسی است بر وزن فعال، بر خلاف «کَتباً» که مصدر قیاسی «کَتَبَ» است. شماری معتقد ند «کتاب» اسم است، بر وزن فِعال به معنای مفعول مانند لباس به معنای ملبوس.16 به نظر برخی دیگر کتاب هرچند در اصل مصدر است، اسم شده برای آنچه در آن نوشته می شود.17 راغب می نویسد کتاب در اصل نامی است برای صحیفه ای که در آن نوشته می شود.18 نگارنده بر این عقیده است که واژة «کتاب» هرچند به لحاظ ساختار صرفی مصدر غیرقیاسی است، به سبب کثرت استعمال اسم شده برای مجموعه ای مکتوب و صحیفه ای که مشتمل بر نوشته ها است.

    3. تعدد معنایی مادة «کتب» و مشتقات آن در لغت

    واژة کتاب و مشقات آن در منابع لغت افزون بر انضمام، دوختن دوچیز چرمی و نوشتن، بر اثبات، ایجاب، تقدیر، فرض، و عزم نیز اطلاق شده است. دیدگاه زبان دانان دربارة چگونگی اطلاق کتاب و کتابت بر معانی مزبور با دیدگاه آنها دربارة معنای اصلی مادة «کتب» ارتباط تام دارد. گروه اول که اصل معنای مادة «کتب» را ضمیمه کردن و جمع دو چیز می دانند معانی فوق را از مصادیق این معنای جامع دانسته اند.19 راغب اصفهانی که در معنای کتب بر جمع خاص یعنی دوختن دو چیز چرمی با درفش تأکید داشت، در وجه اطلاق مادة «کتب» بر معانی مزبور می نویسد: از اثبات، تقدیر، ایجاب، فرض، عزم هم به کتابت تعبیر می شود؛ زیرا نخست چیزی اراده می گردد سپس در قالب گفتار بیان و بعد نوشته می شود. پس اراده مبدأ، و نوشتن فرجام و پایان است. آنگاه از مراد، که مبدأ است ـ به قصد تأکید ـ به کتابت، که انتها است، تعبیر می شود.20

    از بیان راغب چنین دست می آید که وی در اطلاق کتابت بر معانی پیش گفته نوعی علاقه را در کانون توجه قرار داده است و در نتیجه اطلاق «کتب» بر معانی یاد شده مجاز خواهد بود.

    اما گروه دوم از لغت دانان که معنای اصلی مادة «کتب» را «نوشتن» می دانند، بر مجاز بودن اطلاق «کتب» بر معانی مزبور تصریح کرده اند.21

    4. کتاب در عصر جاهلی

    شواهد بسیاری نشان می دهد واژة کتاب و ساختارهای صرفی آن در عصر ظهور اسلام و پیش از آن در جامعة حجاز در معنای «کتابت و نوشتن» شایع و رایج بوده و از واژگان معروف عربی شمالی به شمار می آمده است.22 لحیانی ها واژة کتب را به کار می بردند آنها از «کتابت و خط» به لفظ «هکتب» و از «کتاب» و «کتابت» به «هکتاب» یا «هاکتاب» تعبیر می کردند و «هاء» در نزد آنها در شمار أدات تعریف بوده است.23 واژة کتاب در اشعار شماری از شعرای دورة جاهلی نیز به کار رفته است. عدی بن زید عبادی «کتاب الله» را در شعر خود آورده است: «و ناشدتُها بکتاب الله حرمتنا ـ ولم تکن بکتاب الله ترتقع»24 از آنجا که این شاعر نصرانی بوده مراد وی از «کتاب الله» انجیل یا تورات و انجیل است. تعبیر «آیات الکتاب» در شعر تمیم بن مقبل عامری نیز به کار رفته است.25 همچنین در آن دوره مردم عرب جاهلی قراردادها و خبرها را در کتاب و صحیفه های ثبت می کردند.26

    البته در تاریخ پیدایش کتابت عربی در میان تاریخ نویسان دیدگاه های متفاوتی گزارش شده است و برخی آن را به حضرت آدم یا حضرت اسماعیل(ع) نیز منتسب دانسته اند.27 شاید بتوان گفت این کاربرد با پیدایش نگارش در زبان عربی هم زاد باشد. بلاذری (م 279ق) در باب پیدایش رسم الخط عربی می نویسد: سه نفر از قبیلة طی در مکانی گرد آمدند و رسم الخط عربی را با مقایسة با خط سریانی ابداع کردند و تاریخ آن به سال ها پیش از ظهور اسلام می رسد.28 به نظر برخی مرامربن مروه نخستین کسی است که پیش از ظهور اسلام خط و کتابت عربی را ابداع کرده است.29

    ممکن است گفته شود زبان عربی سال ها زبان گفتاری صرف بوده و کتابت آنگاه ابداع شد که زبان عربی بعد از گذشت مدت زمان نسبتاً طولانی به رشد و بلوغ کافی رسیده بود و در نتیجه بعید نیست خانوادة کتاب پیش از خلق نگارش در مفاهیمی چون انضمام، و تثبیت به کار رفته باشد. در پاسخ می گوییم زبان شناسان زبان عربی را به زبان های سامی، عبری و آرامی برمی گردانند و واژة کتاب در زبان سریانی و برخی دیگر از زبان های مشهور آن روزگار نیز به معنای نوشتن بوده است. آرتور جفری بر آن است کتب و مشتقات آن در سامی شمالی تحول یافته، و در سامی جنوبی تنها به صورت عاریه ای به کار رفته است و معادل های عبری، آرامی، سریانی، نبطی و فنیقی مادة «کتب» همه به مفهوم نوشتن هستند.30 وی بی هیچ تردیدی مادة عربی کتب را برگرفته از آرامی می داند.31 او به نقل از فرانکل می نویسد: واژة «کتاب» قرضی است و مانند معادل حبشی آن از آرامی و سریانی گرفته شده و سپس از روی آن فعل و دیگر مشتقات آن ساخته شده است. این وام گیری ممکن است در حیره صورت گرفته باشد، یعنی جایی که نوشتن و کتابت در میان عرب ها از آنجا انتشار یافته است و چون صورت اسمی و فعلی واژه در زبان نبطی متداول است، واژة کتاب و مشتقات آن می تواند یک واژة قرضی کهن از عربستان شمالی باشد.32 برخی دیگر از مستشرقان بر آن اند که «کتاب» به معنای اسمی و مصدری نوشته و نوشتن به احتمال زیاد از واژة ارمنی «کتابا» گرفته شده است.33

    برخی تاریخ نگاران و مفسران با توجه به آیة 28 سورة نمل وجود کتابت در زمان حضرت سلیمان(ع) را نیز محتمل دانسته اند؛ زیرا طبق ظاهر آیة مزبور نامه ای که سلیمان برای بلقیس ملکه سبا نوشت به زبان عربی بوده و در قرآن از آن با نام «کتاب» یاد شده است: «اذْهَبْ بِکِتابی‏ هذا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ماذا یَرْجِعُونَ»(نمل: 28).34

    ابن خلدون می نویسد: حضرت سلیمان عربی را از پیروان خود که از حمیری ها یا اهل حیره بوده یاد گرفته است و خط عربی در دولت های عربی تابع سلیمان به نام خط حمیری از احکام و اتقان و زیبایی برخوردار بوده است. بلقیس ملکة سبا نیز از نسل یعرب بن قحطان بوده و عربی می دانسته است.35 برخی می گویند او از نسل حمیری ها بوده است که در آن روزگار سرآمد فرهنگ کتابت و نگارش عربی بوده اند.36 همچنین به نقل قرآن مجید بلقیس نیز از نامة سلیمان هنگام دریافت آن با واژة «کتاب» یاد کرده است: «قالَتْ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَریمٌ»(نمل: 29). تعبیر قرآن کریم بیانگر عین عبارت بلقیس نیست و این احتمال وجود دارد که خداوند ترجمة گفتار آنها را به زبان عربی بیان کرده باشد؛ اما با توجه به گزارش های تاریخی و دیدگاه دانشمندان آشنا با زبان های سامی و عبری چون جفری و دیگران این نظر که آنها نیز به نامه «کتاب» می گفتند چندان بعید به نظر نمی رسد؛ زیرا افزون بر عرب بودن بلقیس، چنان که ذکر شد، واژة کتاب در زبان های مزبور نیز به معنای نوشته و نوشتن به کار رفته است.

    تاریخ نگاران افزون بر نگاشتن، معانی دیگر نیز برای واژة کتاب در دورة جاهلی گزارش کرده اند که به گونه ای با مادة کتب ارتباط دارد. این معانی عبارت اند از: 1. صحیفه که مشتمل بر نوشته است و کاربرد مکرر آن در سوره های مکی نشانة متداول بودن این معنا در آن زمان بوده است؛ 2. کتاب های مقدس؛ 3. اعلان و احقاق حق؛ 4: نامه و رساله.37 همچنین نشانه های وجود دارد که در آن روزگار واژة کتاب به عنوان اسم بر نوشتة میان دو جلد نیز اطلاق می شده است. از شعر زهیربن ابی سلمی، از شاعران مشهور دورة جاهلی و یکی از صاحبان معلقات سبع، به دست می آید که واژة کتاب در معنای چیزی که در آن نوشته می شود، کاربرد داشته و همچنین بر نامة اعمال انسان ها نیز اطلاق شده است: «یؤخّر فیوضع فی کتاب فیدخر* لیوم حساب أو یعجّل فینقم»‏.38 ابن کثیر بعد از نقل شعر زهیر در ذیل آیة 5 سورة مبارکه هود می نویسد: این شاعر جاهلی به وجود خداوند و علم او به جزئیات و همچنین به معاد و نوشتن اعمال در کتاب هایی برای حساب و کتاب در روز قیامت اعتراف کرده است.39 البته ابن خلدون نقل می کند که حمیریان کتابی داشتند که مسند نامیده می شد؛ کتابی که با حروف منفصل نگاشته می شد و به کسی اجازة آموختن آن را نمی دادند مگر اینکه از آنها اجازه می گرفت.40 برخی از آیات اوایل مکی نیز این گفته را آشکارا تأیید می کند؛ به مثال از آیة «أَو تَرقی‏ فِی السَّماءِ وَلَن نُؤمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَینا کِتاباً نَقرَؤُه‏»(اسراء: 93) برمی آید که واژة کتاب، از باب اسم برای مجموعه نوشته، در روزگار صدر اسلام و در فرهنگ جاهلی رایج و معمول بوده است.

    نتیجه اینکه در تمام کتاب های تاریخی نخستین از نوشتن به لفظ کتب و مشتقات و ساختارهای صرفی آن تعبیر شده است. تبارشناسی واژگان زبان عربی برگرفته از آثاری است که در تاریخ پیش از دورة اسلامی ریشه دارد. هر واژه ای در ساختار فرهنگ و زبان یک ملت، هنگامی رواج می یابد و شناخته می شود که مصداق عینی یا معنایی داشته باشد. بسیار بعید به نظر می رسد تاریخ نگاران نخستین با سند متصل از پیشینیان خود تاریخ تولد نگارش عربی را نوشته باشند و در عین حال واژه ای را که پیشینیان برای نگارش به کار برده اند به واژة دیگر، یعنی «کتب و مشتقات آن»، تغییر داده باشند بی آنکه به واژة مبدأ اشاره کنند. سنت تاریخ نگاری این است که در هر دوره پدیده ها و وقایع را با اصطلاحات همان روزگار بیان نمایند. اگر به کاربرد های قرآنی واژة کتاب در مفهوم نگارش ـ که در بخش بعدی بررسی می گردد ـ توجه کنیم دیگر ابهامی در موضوع باقی نمی ماند.

    5. کتاب بعد از اسلام

    آنگاه که نور پر فروغ قرآن سرزمین حجاز را روشن کرد، غالب مردم از نعمت نوشتن محروم بودند. با این حال، شماری با آن آشنایی داشتند و از آن به کتابت تعبیر می کردند. بلاذری می نویسد: بعد از طلوع نور اسلام در سرزمین حجاز هفده نفر قادر به کتابت و نوشتن بودند41 و زمانی که اسلام وارد مدینه شد عده ای از جمله زید بن ثابت، سعد بن عباده و ابی بن کعب با کتابت آشنا بودند.42 با تابش نور قرآن به تدریج پرده های جهل کنار رفت و واژة «کتاب» در فرهنگ اسلام جلوة پرفروغ تری یافت؛ کتابی که به عربی مبین و به زبان قوم نازل شده است تا رسولش بتواند آن را به روشنی بیان کند: «وَما أَرسَلنا مِن رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَومِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم...»(ابرهیم: 4)؛ کتابی که در فصاحت و بلاغت از چنان جایگاه بلندی برخوردار است که دیگران را تا قیامت به مبارزه فرا می خواند.43 چنین کتابی با چنین شناسنامه ای واژة «کتاب» را حتی یک بار هم به معنای جمع کردن، دوختن مشک و وصله نمودن کفش و بستن بینی شتر به کار نبرده است. کتابی که در اولین آیات آن، سخن از قلم و تعلیم با آن است44 و در جای دیگر سخن را با سوگند به قلم و آنچه می نویسد آغاز می کند45 و از کتاب و درس آن،46 تلاوت و نوشتن آن47 و از مداد و کلمات48 و کتاب و کاغذ49 سخن می گوید همه و همه دلیل روشنی است بر اینکه دست کم در عصر ظهور اسلام کاربست این واژه در معنی نگارش کاملاً جا افتاده، شایع و رایج بوده و آیاتی که واژة کتاب و مشتقات آن به این مفهوم در آنها به کار رفته، برای مخاطبان قرآن و عرب های صدر اسلام کاملاً روشن بوده است. هیچ دلیلی نداریم که واژة کتاب در عصر اسلامی در معنای نوشتن حقیقت یافته یا معمول شده باشد. از این رو، کسانی که به شرف کتابت وحی نایل آمدند بیش از هر چیز به کاتبان و نویسندگان وحی شناخته می شدند؛ چنان که نامه هایی را که پیامبر اکرم(ص) برای فراخواندن مردم به اسلام به مناطق مختلف می فرستاد، «کتب الرسول» می خواندند.50 نامة مسیلمه به پیامبر اکرم(ص) و جواب آن حضرت به او در روایت آمده است و از آن نامه به لفظ «کتاب» تعبیر شده است.51

    به رغم آنچه ذکر شد هنوز این سؤال باقی می ماند که چرا لغت شناسان در معنای اصلی این واژه دچار اختلاف شده و برخی مانند زمخشری و زبیدی معانی دیگری غیر از نوشتن را مجاز تلقی کرده اند. اگر بپذیریم معنای اساسی واژه کتاب و مشتقات آن جمع کردن، متصل کردن، ضمیمه کردن، و میان دوچیز پیوند ناگسستنی ایجاد کردن بوده است، چرا در گذر تاریخ این معنا به تدریج به دست فراموشی سپرده شده است و تنها دورنمای آن را در قالب مثال هایی چون دوختن مشک، کفش و بینی شتر می توان جست وجو کرد، به طوری که امروزه در این معنا کاربردی ندارد. آیا در معنای واژه نقلی صورت گرفته است؟

    در پاسخ به این پرسش می توان گفت اگر معنای اساسی واژة «کتاب» را انضمام و جمع کردن یا بخیه کردن با درفش بدانیم، بعید نیست با تطور فرهنگ و هنر در جامعة عربی و شیوع نگارش و تثبیت نوشتن روی تکه های چرم و چوپ و مانند اینها، واژة «کتب» از معنای نخستین عزلت گزیده و در نگارش و کتابت حقیقت شده باشد و در پی آن به آثار مکتوب کتاب اطلاق گردیده باشد. همچنین این معنا چنان در بازار فصاحت و بلاغت شهرت یافته که ادبایی چون زمخشری که اساس بلاغت را در زبان عرب جست وجو می کنند، آن را معنای اصلی واژه دانسته اند و در نتیجه بسیاری از لغت شناسان معنای اصلی کتاب را آن انگاشته ا ند که در آثار شاعران و ادبای نخستین ثبت وضبط بوده است و با توجه به کاربرد شایع و رایج آن در عصر شکوفایی تمدن اسلامی، کاربست واژه را در معنای نخستین مجاز قلمداد کرده اند. عکس این قضیه نیز محتمل است؛ یعنی ممکن است معنای اساسی مادة کتب و ساختارهای صرفی آن، نگارش و تثبیت خطوط روی تکه های چرم چوپ و سنگ و مانند اینها بوده و سپس این تکه های پوست را در کنار هم با نخی از پوستِ محکم جمع کردند و سپس در گذر زمان به دوختن وجمع کردن مشک و نیز بستن دهان مشک با حلقه ای از طناب و غیره، «کتابت» اطلاق شد. در این صورت بدون شک کاربرد واژة کتب در معانی دیگر جز نگارش، چنان که زمخشری و زبیدی معتقدند، مجاز خواهد بود. نگارنده با توجه به اصل تحول معنایی پیش گفته در باب واژگان زبان وحی و با در نظر گرفتن دیدگاه لغت شناسان مشهوری چون زمخشری، زبیدی و ازهری، نظر دوم را ترجیح می دهد. همچنین اگر به دیدگاه زبان شناسانی چون آرتور جفری، بلاشر، کرانکو توجه کنیم که واژة «کتاب» از واژگان معرّب و دخیل است و در زبان مبدأ در معنای نوشتن کاربرد داشته است و کاربرد شایع آن در آیات اوایل مکی چون آیة 93 إسراء و 48 عنکبوت، دیگر نگرانی برای ما در این باب باقی نمی ماند. گزارش تاریخ نگاران پیشین اسلامی چون بلاذری مبنی بر اینکه سه نفر از قبیلة طی در مکانی گرد آمدند و رسم الخط عربی را با مقایسه با خط سریانی ابداع نمودند نیز این نظر را تأیید می کند؛ زیرا در زبان مبدأ کتاب به معنای نگارش بوده است.

    نتیجه اینکه معنای اصلی مادة کتب و ساختارهای صرفی آن همان نوشتن است و کاربرد آن در دیگر معانی مجاز خواهد بود. علاوه بر این، دیدگاه ادبا و زبان دانانی چون زمخشری در این باب بسیار مهم است؛ زیرا وی در مقام تفکیک و شناخت معانی حقیقی از غیر آن، معانی به غیر از نوشتن را برای مادة کتب مَجاز شمرده است. دربارة دیدگاه کسانی که معنای اصلی مادة «ک ت ب» را انضمام چیزی به چیزی دیگر می دانند، این نکته شایان توجه است که به یقین مادة کتب بر هر جمعی و جمع هر چیزی قابل صدق نیست؛ زیرا به جمع هر سنگ و چوبی کتاب نگفته اند. در نتیجه کلیت جمع هرچند با صادق نبودن برخی از اجزا منتفی می شود.

    6. کتاب در قرآن

    خانوادة کتاب همانند بسیاری از واژگان دیگر در کاربردهای قرآنی در پی تحول عظیم فرهنگی در جامعة عرب و توسعة معنایی از معنای مکتوب فراتر رفته و بار معنایی بسیار گسترده ای یافته است. مادة «کتب» در مجموع 319 بار در قرآن کریم به کار رفته است و از این میان 171 بار «الکتاب» و 73 بار «کتاب» به صورت مضاف یا غیرمضاف است. البته در باب وجوه معنایی واژة کتاب و مشتقات آن قرآن پژوهان آمارهای متعددی ارائه کرده اند و هریک با توجه به ذوق و گسترة دانش خود وجوهی را برای آن برشمرده اند.52 ما در ادامه به ذکر موارد مورد اتفاق بسنده می کنیم.

    1-6. وحی و کتاب های آسمانی

    چنان که ذکر شد در عصر جاهلیت کتاب بر صحیفه های آسمانی نیز اطلاق می شد. در قرآن کریم نیز هنگامی که کتاب به نوعی به انبیا(ع) نسبت داده می شود، مراد صحیفه های است که مشتمل بر شرایع دینی بوده، و پیامبران بر اساس آن بین مردم داوری می‏کرده‏اند. آنها عبارت اند از: الف. کتاب حضرت نوح(ع)؛ هرچند قرآن کریم از کتاب خاصی برای حضرت نوح نام نبرده است اما از برخی آیات قرآن به دست می آید که آن حضرت نیز کتابی داشته است. خداوند در آیه 213 بقره می فرماید: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اختَلَفُوا فِیهِ»(بقره:213). از این آیه به دست می آید که شریعت به وسیلة کتاب تشریع شده است. در سورة شوری نیز نخستین شریعت آسمانی که از آن نام برده شده، شریعت حضرت نوح(ع) است: «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً، وَالَّذِی أَوحَینا إِلَیکَ وَما وَصَّینا بِهِ إِبراهِیمَ وَمُوسی‏ وَعِیسی‏»(شوری: 13). بنابراین، «الف و لام» در کلمة «الکتاب» یا الف و لام عهد ذهنی است و مراد از کتاب، فقط کتاب حضرت نوح(ع) است یا الف و لام جنس است و مراد از آن، کتاب نوح همراه با دیگر کتاب های آسمانی است.53 از کتاب حضرت ابراهیم(ع) در قرآن با عنوان صحف یاد شده است: (اعلی: 19)؛ ب. کتاب حضرت موسی(ع)؛54 ج. کتاب حضرت عیسی(ع)؛55 د. کتاب حضرت محمد(ص).56 در برخی از موارد مراد از کتاب جنس کتاب آسمانی است.57

    1-1-6. راز اطلاق کتاب بر قرآن

    در آیات متعددی بر قرآن کریم واژة کتاب اطلاق شده است. اما در وجه این اطلاق دیدگاه های متفاوتی مطرح است:

    1. مراد از کتاب در قرآن مجموعه ای از قوانینی است که اصول جامع جهان بینی و مسائل فردی و اجتماعی را دربر می گیرد.58 بر این اساس، به قرآن کریم، چه به صورت مکتوب و مصحف و چه در سینه ها باشد، کتاب گفته می شود. از این رو، به زبور حضرت داود(ع) کتاب اطلاق نشده؛ زیرا تنها دربر دارندة مواعظ اخلاقی است.59

    2. واژة کتاب در اصطلاح قرآن به معنی مکتوب و نوشته است. در اطلاق کتاب بر قرآن پیش از نگارش و شکل گیری آن در قالب یک کتاب چند دیدگاه طرح شده است:

    الف. به نظر برخی واژة کتاب زمانی بر قرآن اطلاق شده است که بخشی از آیات قرآن نوشته شده بود و بنابراین اطلاق کتاب بر قرآن حقیقی است نه مجازی. برخی از مستشرقان نیز معتقدند: پیشینة «کتاب» به عنوان یک اسم به دورة اول اسلامی می رسد. در آن زمان صفحه های از آیات قرآن در کنار هم جمع شد و به پیروی از کتاب مقدس یهود و مسیحیت در میان دو جلد (دفّتین) قرار گرفت و به اسم «صحف» که یک واژه حبشی بود، نام گذاری شد.60

    واژة کتاب نخستین بار در آیة 29 سورة ص بر قرآن اطلاق شده است که به لحاظ ترتیب نزول سی و هشتمین سورة قرآن است و به طور طبیعی مسلمانان سور و آیات پیشین را حفظ کرده و نوشته بودند. ولی این برداشت حدسی بیش نیست و دلیلی بر اثبات آن وجود ندارد. و بر فرض وجود چنین دلیلی، ثابت نیست اطلاق کتاب بر قرآن از این باب باشد که بخشی از آن نوشته شده است.61

    ب. به نظر عده ای کتاب به معنای مکتوب است، اما اطلاق آن بر قرآن پیش از نگارش، استعاره است؛ از باب اینکه انضمام حروف با یکدیگر در لفظ تشبیه شده به انضمام و باهم آیی حروف در نگارش که به آن کتابت گویند.62 یا مجاز مرسل و به قرینة اول و مشارفت است؛ به این لحاظ که در آینده نوشته خواهد شد.63

    ج. معنای کتاب مکتوب شأنی (ما من شأنه ان یکتب) است؛ چنان که «قرآن» به معنای خواندنی (ما من شأنه ان یقرأ) و «إله» به معنای پرستیدنی (ما من شأنه ان یعبد) است.64

    3. مراد از «کتاب» در اصطلاح قرآن، حقیقت بسیط و صورت قبل از نزول تدریجی آن است، و چنان که از روایات استفاده می شود، وجود بسیط قرآن کریم پیش از آنکه به صورت الفاظ و عبارات درآید، در آسمان دنیا نازل شده بود.65

    از ظاهر آیات قرآن به دست می آید که مراد از کتاب به معنای قرآن صورت بعد از نزول آن است؛ زیرا در برخی از آیات کتاب هدایتگر66 و دارای آیات محکم و مشابه67 معرفی شده و در برخی دیگر انسان ها را به پیروی68 و تدبر در آیات کتاب سفارش کرده است.69 اما حقیقت قرآن به صورت بسیط آن از دسترس عموم مردم به دور است.

    2-6. نامة اعمال

    چنان که پیش تر اشاره شد، کتاب به معنای نامة اعمال در اشعار و سروده های دورة جاهلی نیز به کار رفته است. اما در قرآن کریم این کاربرد به صورت بسیار گسترده و گوناگون تجلی یافته است. کتاب هایی که اعمال بندگان، از نیکی و بدی در آنها ضبط می‏شود، خود به چند دسته تقسیم می شوند:

    1-2-6. نامة اعمال فردفرد انسان ها

    در برخی از آیات «کتاب» بر نامة اعمال تک تک انسان ها اطلاق شده است، همانند آیة «وَکُلَّ إِنسانٍ أَلزَمناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخرِجُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ کِتاباً یَلقاهُ مَنشُوراً»(اسراء: 13) که منظور از «کتاب» نامة اعمال مربوط به فردفرد انسان ها است؛ زیرا مراد از «طائر» در ابتدای آیه عمل انسان است.70

    خداوند در آیة بعد می فرماید: «اقرَأ کِتابَکَ کَفی‏ بِنَفسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسِیباً»(اسراء: 14)؛ علامه طباطبایی می نویسد: از این دو آیة شریفه استفاده می شود که: اولاً کتابی که روز قیامت برای انسان بیرون می‏کشند، کتاب خود او است، و هیچ ربطی به غیر او ندارد؛ ثانیاً این کتاب حقایق تمام اعمال آدمی را دربر دارد، بدون اینکه کوچک ‏ترین عمل او را از قلم انداخته باشد، هم چنان که در آیة دیگری همین معنا را آورده و فرموده است: «وَیَقُولُونَ یا وَیلَتَنا ما لِهذَا الکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَلا کَبِیرَةً إِلَّا أَحصاها»(کهف: 49). از آیة 71 از سورة اسراء نیز می توان این معنا را استفاده کرد.71

    2-2-6. نامة اعمال امت ها

    همان طوری که هر امتی در دنیا از آیین و سنت خاص پیروی می کند «وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلنا مَنسَکاً»(حج: 34)؛ کتاب خاصی اعمال جمعی آنها را ثبت می‏نماید. از این معلوم می شود که وجوه اشتراک در دین و آیین و دیگر چیزها در دنیا، بازتاب خود را در قیامت نشان می دهد. قرآن کریم می فرماید: «وَتَری‏ کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدعی‏ إِلی‏ کِتابِهَا»(جاثیه: 28)؛ هر گروهی را به زانو درآمده بینی و هر گروهی را به سوی نامه‏اش دعوت کنند.72 امت از نظر لغت جماعت و گروهی است که در امر واحدی مشترک اند؛ مانند دین واحد، زمان واحد یا مکان واحد، چه این اشتراک از روی اختیار باشد یا اجبار.73 نتیجه اینکه در روز قیامت علاوه بر نامة عملی که فردفرد انسان ها دارند، برای هر امتی نیز حسابی و کتابی است که در قیامت ملاک ارزیابی اعمال جمعی آنها قرار می گیرد: «تِلکَ أُمَّةٌ قَد خَلَت لَها ما کَسَبَت وَلَکُم ما کَسَبتُم وَلا تُسئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعمَلُونَ»(بقره: 134، 141).

    3-2-6. نامة اعمال جمیع خلایق

    در برخی از آیات قرآن مراد از کتاب نامة اعمال تمام خلایق و امت ها است نه یک امت خاص؛ نامه ای که اعمال همة افراد در آن ثبت شده و جمیع مردم در این کتاب مشترک اند، مانند آیة «هذا کِتابُنا یَنطِقُ عَلَیکُم بِالحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَستَنسِخُ ما کُنتُم تَعمَلُونَ»(جاثیه: 29). البته در معنای کتاب در این آیه چند نظر وجود دارد؛ علامه طباطبایی مخاطب این آیه را همة خلایق می داند.74 به نظر برخی مراد از کتاب در این آیه، لوح محفوظ است.75 به نظر برخی دیگر، به قرینة سیاق آیة 28: «وَتَری‏ کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ أُمَّةٍ تُدعی‏ إِلی‏ کِتابِهَا» مراد نامة اعمال امت ها است.76 از آیات کهف: 49 و زمر:69 نیز این معنا استفاده می شود.

    این گونه از کتاب های مطرح شده در قرآن به اعتبار تقسیم شدن مردم به دو دستة نیکوکاران و بدکاران به «کتاب فجار» و «کتاب ابرار» نیز بخش پذیر است.77

    4-2-6. نامة اعمال نیکان

    قرآن دربارة کتاب اعمال نیک می فرماید: «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الأَبرارِ لَفی‏ عِلِّیِّینَ»(مطففین: 18). در جای دیگر نیز می فرماید: «فَمَن یَعمَل مِنَ الصَّالِحاتِ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلا کُفرانَ لِسَعیِهِ وَإِنَّا لَهُ کاتِبُونَ»(انبیاء: 94).78 خداوند در سورة توبه بر ثبت و ضبط اعمال نیک آدمی تأکید می کند و می فرماید: «وَلا یُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغیرَةً وَلا کَبیرَةً وَلا یَقطَعُونَ وادِیاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم لِیَجزِیَهُمُ اللَّهُ أَحسَنَ ما کانُوا یَعمَلُون»(توبه: 121).

    5-2-6. نامة اعمال بدکاران

    خدای متعال دربارة ثبت اعمال بد می فرماید: «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی‏ سِجِّین» (مطففین: 7). در جای دیگر با کاربست مادة کتب می نویسد: «لَقَد سَمِعَ اللَّهُ قَولَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقیرٌ وَنَحنُ أَغنِیاءُ سَنَکتُبُ ما قالُوا وَقَتلَهُمُ الأَنبِیاءَ بِغَیرِ حق وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الحَریقِ»(آل عمران: 181).

    آلوسی در معنای «نکتب» دو وجه طرح می کند:

    1. ما آنچه را گفتند در صحیفه های کاتبان می نویسیم. در این صورت کتابت در معنای حقیقی به کار رفته، اما اسناد آن به خداوند مجاز خواهد بود؛ 2. ما در علم خود آن را حفظ می کنیم و از آن چشم نمی پوشیم. در این صورت تعبیر به کتابت و نوشتن مجاز اما اسناد آن به خدا حقیقی است.79

    طبرسی نیز ذیل این آیه بیان جالبی دارد. وی می گوید: «سَنَکتُبُ ما قالُوا» یعنی آنچه را گفتند نگهداری می کنیم، و چون کتابت راه حفظ مطالب است، آن را کنایه از حفظ آورده است.80

    نتیجه اینکه تمام آنچه انسان انجام می دهد، اعم از کردار خوب یا بد، در دفتر علم الهی ثبت می شود.

    برخی از معناشناسان می کوشند از آیات پیش گفته پیوند میان کتابت اعمال، علم و حکم و ارتباط آنها با خداوند را نشان دهند: «چون این حساب و کتاب حکم و داوری و پاداش را در (قیامت) در پی دارد، بنابراین، پیوند بسیار نزدیک میان «کتاب»، «علم» و «حکم» وجود دارد».81

    3-6. کتاب حوادث و جزئیات عالم هستی (لوح محفوظ)

    در قرآن کریم از دفتر ثبت حوادث و جزئیات نظام عالم که همان لوح محفوظ و مرتبه ای از علم الهی است، به کتاب تعبیر و با تعبیرها و توصیف های گوناگون از آن یاد شده است که هریک به ویژگی خاص آن اشاره دارد؛ مانند: لوح محفوظ (بروج: 22) ام الکتاب (رعد: 39)، کتاب مبین (انعام: 6، یونس: 61)، کتاب حفیظ (ق: 4)، کتاب مکنون (واقعه: 78)، کتاب مسطور (طور: 2)، امام مبین (یس: 12).

    به نظر برخی این احتمال وجود دارد که این نوع کتاب نیز خود دو قسم باشد:

    1. کتاب شامل و فراگیر که همة موجودات و حوادث جاری در آن ثبت شده است و در آن به هیچ وجه تغییر روی نمی دهد. برخی آیات از این گونه کتاب حکایت می کنند: «وَما یَعزُبُ عَن رَبّکَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ فِی الأَرضِ وَلا فِی السَّماءِ وَلا أَصغَرَ مِن ذلِکَ وَلا أَکبَرَ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ»(یونس: 61).

    به نظر علامه طباطبایی مراد از «کتاب مبین» متن اعیان خارجی همراه با حوادث حتمی است که در آنها وجود دارد. وقوع حوادث هم از باب ترتب حتمی معلول بر علت یک امر لازم و تخلف ناپذیر است، و اگر مسئلة علیت و معلولیت را کتاب مبین و لوح محفوظ نامیده، به این منظور بوده که حقیقت معنا را با کمک مثال بفهماند.82

    2. کتاب خاصی که به یک یک موجودات تعلق دارد و مشتمل بر حوادث هر موجود است. برخی از آیات قرآن به این قسم از کتاب اشاره دارند:‏ «وَما کانَ لِنَفسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلًا»(آل عمران: 145). این آیة شریفه اشاره به کتاب اجل مسمی است که در آن تغییری راه ندارد. اما اجل معلق را باید از لوح محو و اثبات دانست؛ زیرا در آن تغییر و تبدل صورت می گیرد.83

    برخی «کتاب» را در آیة مذکور به حکم و قضای خداوند معنا کرده اند.84 آیا قضای الهی همان لوح محفوظ است که در آن هیچ تغییر و تبدلی رخ نمی دهد یا حکم تکوینی الهی غیر از آن است؟ ظاهراً قضای الهی که از صفات فعل او است، غیر از لوحی است که آن را به منظور پیش گفته آفریده است.85 اما از نظر علامه طباطبایی کتاب اجل بخشی از لوح محفوظ است.86

    4-6. حکم

    در آیات بسیاری خدای متعال از احکام تکوینی (قضا و قدر الهی) و نیز از حکم تشریعی با واژة کتاب و دیگر مشتقات «کتب» تعبیر کرده است. هرگاه کتابت به خدا نسبت داده می شود و زمینه تشریع حکم وجود دارد، به معنای واجب کردن می باشد و هرگاه آیه در مقام بیان حکم تکوینی است، «کتب» به محقق شدن قضای حتمی معنا می شود. به عبارت دیگر، «واجب کردن»، همان حکم تشریعی و «قضا»، حکم تکوینی خداوند است و از هر دو نوع حکم در قرآن با «کتابت» تعبیر شده است.87

    1-4-6. حکم تشریعی

    در برخی آیات، خدای متعال از حکم تشریعی به کتاب تعبیر آورده و مراد از آن، فرض و وجوب است؛ چنان که از مشتقات کتب برای تشریع حکم سود برده است: «فَإِذا قَضَیتُمُ الصَّلاةَ فَاذکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَقُعُوداً وَعَلی‏ جُنُوبِکُم فَإِذَا اطمَأنَنتُم فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَت عَلَی المُؤمِنینَ کِتاباً مَوقُوتاً»(نساء: 103).

    به باور برخی از مفسران کتابت در این آیة شریفه کنایه از واجب بودن و واجب کردن است و مراد از آن این است که نماز بر مؤمنان نوشته شده و حکم واجبی است که وقت معینی دارد؛ نظیر آیة شریفة «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبلِکُم»(بقره: 183) که واژة «کُتِبَ» به معنای واجب شدن است.88

    «آیت الله مصباح نیز حکم تشریعی را یکی از معانی کتاب بر می شمارد و ضمن استدلال به آیة مذکور می نویسد: «نماز نوشته ای است دارای وقت و زمان بندی شده برای مؤمنین؛ و کتاب در آیه به معنای «واجب» است».89 از آیة 238 سورة بقره نیز این معنا استفاده می شود.90

    2-4-6. حکم تکوینی

    درآیات متعددی از احکام تکوینی و قضای الهی با واژة کتاب و مشتقات آن تعبیر شده است. مراد از احکام تکوینی تقدیر و قضای خدای متعال است: «لَو لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ...»(انفال: 68)؛ اگر نبود حکم و قضای حتمی خدای متعال [که شما را به عذاب هلاک نکند.].... مراد از کتاب در این آیه حکم خدا بر عفو و گذشت است که در ازل جاری کرده است؛ حکمی که در آیة «کَتَبَ رَبُّکُم عَلی‏ نَفسِهِ الرَّحمَةَ»(انعام: 12) به آن اشاره کرده است.91 گویا معنای آیه این است که در مثل چنین موقعیتی که رسول اکرم(ص) در میان شما است، حکم ازلی خدای متعال بر عذاب نکردن شما است.92

    گفتنی است که خداوند برای بیان حکم تکوینی از صیغة «کتَبَ» به صورت معلوم و حکم تشریعی از «کتِبَ» به صورت مجهول نیز بسیار استفاده کرده است و این واژه ها چنان جایگاه مهمی در نظام زبانی وحی دارند که برای بیان حکم الهی بر واژگانی چون «امر»، «فرض»، «حفظ»، «حسب» و «قضی» پیشی گرفته اند. آیات بقره:180، 216، مائده: 45، بر حکم تشریعی و آیات مائده:21، 32، انعام:12، 54، مجادله:21، اعراف: 156 بر حکم تکوینی دلالت دارند.

    5ـ6. مدت مقرر و معین

    در برخی از آیات قرآن واژة کتاب بر مدت زمان معین و مقرر اطلاق شده است که رعایت آن در شرع واجب می باشد؛ مانند «وَلا تَعزِمُوا عُقدَةَ النِّکاحِ حَتَّی یَبلُغَ الکِتابُ أَجَلَهُ»(بقره: 238)؛ اما آهنگ بستن عقد زناشویی مکنید تا مدت مقرر به سرآید.93 در این آیة شریفه مراد از کتاب مدت زمان عده است که نگهداشتن آن از طرف زن پیش از ازدواج مجدد لازم است. به نظر علامه طباطبایی «کتاب» در این آیه به معنای مکتوب و مقصود از آن، حکم واجب انتظار تمام شدن عدّه بر زنان است.94 طبرسی کتاب را به عده معنا کرده است.95

    6-6. دلیل ثابت و استوار

    واژة کتاب در قرآن به معنای دلیل ثابت و استوار نیز به کار رفته است، مانند «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَلا هُدی وَلا کِتابٍ مُنِیرٍ»(حج: 8). راغب «کتاب» را در آیة شریفه به دلیلی ثابت و استوار از سوی خداوند معنا کرده است.96 معانی دیگری نیز که در آثار مفسران مشهود است عبارت اند از: دلیل عقلی و سمعی،97 وحی آسمانی،98 کتابی مشتمل برآموزه های شرعی و اعتقادی که اهل حق نوشته اند.99 البته مراد از دلیل استوار می تواند وحی آسمانی باشد و این دو قابل جمع است؛ چنان که در آیة بعد سلطان مبین و برهان بر کتاب آسمانی اطلاق شده است: «أَم لَکُم سُلطانٌ مُبینٌ»(صافات: 156)؛ یا شما دلیل روشنی در این باره دارید؟ «فَأتُوا بِکِتابِکُم إِن کُنتُم صادِقینَ»(صافات: 157)؛ کتابتان را بیاورید اگر راست می‏گویید!‏100

    راغب کتاب را در این آیه همانند آیة قبل به دلیل ثابت و استوار معنا کرده و گفته است: در آیه از حجت و برهان روشن از سوی خدا به کتاب تعبیر آورده شده است.101 اما به نظر علامه مراد از سلطان، به قرینة سیاق کتابی است که در آیة بعد آمده است102 و خداوند مصداق سلطان مبین را کتاب آسمانی معرفی می کند.

    7ـ6. نوشتة ظاهری و حسی

    در مواردی کتاب بر دست نوشته ظاهری و حسی اطلاق شده است که خداوند یا بشر ایجاد کرده اند:

    1ـ7ـ6. نوشتة ظاهری خدا

    نوشتن با مفهوم ظاهری خود در برخی از آیات به خدا نسبت داده شده است؛ هرچند نوشتن خدا به معنای خلق نوشتن است، نه آن چنان که به انسان ها نسبت داده می شود. در هر صورت مراد نوشتن ظاهری است، از جمله: «وَکَتَبنا لَهُ فِی الأَلواحِ مِن کُلِّ شَی‏ءٍ مَوعِظَةً وَتَفصیلاً لِکُلِّ شَی‏ءٍ فَخُذها بِقُوَّةٍ وَأمُر قَومَکَ یَأخُذُوا بِأَحسَنِها سَأُریکُم دارَ الفاسِقین‏»(اعراف: 145).

    «لوح» به معنای صفحه‏ای از چوب یا غیرچوب است که برای کتابت تهیه و فراهم می شود.103

    خدای متعال در این آیة شریفه می گوید: ما برای موسی در الواح که همان تورات است، گزیده ای از هر چیز نوشتیم. اما اینکه چه کسی آن را نوشته، فخر رازی به نقل از ابن جریج می نویسد: جبریل امین با قلم و مرکبی از نور تورات را نوشته است.104 به نظر مصطفوی مراد از آیة شریفه این نیست که تورات به صورت مکتوب روی الواح از آسمان نازل شده است، چنان که در قرآن مجید چنین بود و الفاظ و معانی هر دو موضوعیت دارد و از ماهیت اعجازی برخوردار است؛ بلکه مقصود این است که مطالب و أحکام از جانب خداوند متعال به قلب رسول إلهی از راه وحی و الهام نازل شده تا در خارج بر روی الواح که معمول و مرسوم بوده، ثبت و ضبط گردد. صحف و الواح دیگر أنبیا و رسولان الهی نیز چنین بوده است.105

    اما باید گفت شکی در این نیست که تورات موسی(ع) بر الواحی مکتوب بوده و آن حضرت از روی آنها برای مردم می خوانده است. در اینکه چه کسی آن را نوشته، از ظاهر آیة پیش گفته برمی آید که خداوند آن را نوشته است و به موسی(ع) و قوم او دستور می دهد که آنها را محکم گیرند و به آنها عمل نمایند. اگر خدای متعال با موسی(ع) سخن می گوید و برای او و قومش منّ و سلوی از آسمان می فرستد، بعید نیست که تورات را به صورت نوشته ای بر الواح بر وی نازل کرده باشد. بنابراین، توجیه پیش گفتة برخی از قرآن پژوهان موجّه به نظر نمی رسد.

    2ـ7ـ6. دست نوشتة بشری

    در برخی از آیات واژة کتاب به دست نوشتة بشری نیز اطلاق شده است. نوشتن بشری خود دو قسم است:

    الف. اصل الفاظ و عبارات از سوی خداوند است، مانند کتاب به معنای قرآن (اگر کتاب در قرآن معنای ظاهری آن مراد باشد؛ ب. محتوا از بشر است یا بشر به نحوی در آن دخالت دارد؛ چنان که این آیة شریفه به آن اشاره دارد: «وَإِنَّ مِنهُم لَفَرِیقاً یَلوُونَ أَلسِنَتَهُم بِالکِتابِ لِتَحسَبُوهُ مِنَ الکِتابِ وَما هُوَ مِنَ الکِتابِ»(آل عمران: 78).

    مقصود از کتاب اول در آیة شریفه کتابی است که علمای اهل کتاب با دست خود می نویسند.106 ظاهراً مراد از جملة «یَلوُونَ أَلسِنَتَهُم» این است که سخنان غیرآسمانی و جعلی خود را به لحنی می‏خواندند تا وانمود کنند این سخنان نیز جزء تورات است. اگر در آیة شریفه کلمة «کتاب» سه مرتبه تکرار شده، به منظور جلوگیری از اشتباه بوده، چون هر سه به یک معنا نیستند. منظور از کتاب اول همان سخنان بشری خود یهود است که آن را به دست خود می‏نوشتند و به خدا نسبت می‏دادند و مراد از کتاب دوم و سوم کتابی است که خدای تعالی از راه وحی نازل کرده است. مدیگان می نویسد:

    مفهوم «یَلوُونَ أَلسِنَتَهُم» در ابتدا مشکل به نظر می آید، اما وقتی آیة «وَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِباً أَو قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَم یُوحَ إِلَیهِ شَیءٌ...»(انعام:93) را در کنار آن می گذاریم، مفهوم یلوون روشن می شود و به قرائت تصنعی و جعلی اشاره می کند؛ یعنی شماری از خاخام ها چنان زبان را ماهرانه می چرخانند تا خیال کنند خوانش آنها از تورات است.107 آیة 279 از سورة بقره نیز بر معنایی فوق دلالت دارد.

    8ـ6. نامة ظاهری و مادی

    همان طور که در قرآن کریم به نامة اعمال «کتاب» اطلاق شده است، در دو مورد «کتاب» به معنای نامة بشری و حسی نیز به کار رفته است:

    الف. خداوند به نقل از ملکه سباء می فرماید: «قالَت یا أَیُّهَا المَلَأُ إِنِّی أُلقِیَ إِلَیَّ کِتابٌ کَرِیم»‏(نمل: 29)؛

    ب. آیة 28 همین سوره به نقل از سلیمان می فرماید: «اذهَب بِکِتابِی هذا فَأَلقِه إِلَیهِم ثُمَّ تَوَلَّ عَنهُم فَانظُر ماذا یَرجِعُونَ»(نمل: 28). چنان که ملاحظه می شود در آیات مذکور به روشنی کتاب بر «نامه» اطلاق شده است.

    9ـ6. مکاتبه و قرارداد

    در برخی از آیات قرآن به قراردادی که میان عبد و مالک منعقد می شود و در پرتو آن، عبد خود را از مولایش می خرد، کتاب اطلاق شده است. قرآن می فرماید: «وَالَّذینَ یَبتَغُونَ الکِتابَ مِمَّا مَلَکَت أَیمانُکُم...»(نور: 33)؛ و آن بردگان تان که خواستار مکاتبه [قرارداد مخصوص برای آزاد شدن‏] هستند.... مراد از «کتاب» در آیة شریفه مکاتبه است، (به اینکه صاحب برده با برده قرارداد ببندد که بهای خود را از راه کسب و کار به او بپردازد و آزاد شود) و «ابتغاء مکاتبه» این است که برده از مولای خود در خواست کند که با او مکاتبه نماید، به اینکه مالی از او بگیرد و او را آزاد کند.108

    7. نگاهی به جایگاه کتاب در نظام معنایی قرآن

    وجوه معنایی و موارد کاربرد کتاب در قرآن به خوبی نشان می دهد که واژة کتاب و خانوادة آن در نظام زبان وحی بر اثر باهم آیی با مفاهیم و تصورات دیگر صبغة معناشناختی خاصی به خود گرفته و بار معنایی بسیار گسترده ای یافته است. در نگاه کلی می توان دریافت که مفهوم کتاب در قرآن با خدا و انسان ارتباط بسیار نزدیکی دارد؛ زیرا کتاب از یک سو تجلی بخش علم الهی به عالم هستی است که از آن با عناوینی چون کتاب مبین، کتاب مسطور، کتاب حفیظ، و لوح محفوظ یاد شده است و همچنین اعمال خلایق و امت ها و انسان ها در مراتبی از علم الهی که از آنها به کتاب نام برده شده است، ثبت می باشد و ذره ای از آنها از دید خدای سبحان پنهان نمی ماند: «وَلَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ»(مؤمنون: 62).

    از سوی دیگر کتاب بیانگر احکام و قوانین تکوینی و تشریعی خداوند است؛ قوانینی که انسان را به سوی کمال و سعادت ابدی راه می نماید. روز قیامت که هنگام حکم و داوری و دادرسی است: «فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ»(نساء: 141)، معیار حکم خداوند کتاب های اعمال انسان ها خواهد بود: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَلا یُظْلَمُونَ فَتیلاً»(إسراء:71)؛ «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ فی‏ جَنَّاتِ النَّعیمِ».(حج: 56).

    بنابراین از آیات پیش گفته و آیات دیگر روشن می شود که چگونه پدیدة کتاب با انسان ارتباط نزدیک دارد و بر سرنوشت وی در دنیا و آخرت احاطه کرده است. نمودار زیر این حقیقت را به خوبی نشان می دهد.

    خداوند قرآن کریم را کتاب هدایت انسان شمرده و بعد از نزول تدریجی آن بارها از آن با نام کتاب یاد کرده است: «الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ»(یوسف: 1)؛ چنان که صورت بسیط و حقیقت پیش از نزول قرآن را نیز کتاب نامیده است: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ فی‏ کِتابٍ مَکْنُونٍ»(واقعه: 77-78). علم الهی و احکام او دربارة انسان و زندگی وی در این جهان و سرای دیگر از عالم کتاب بسیط در قالب کتاب تعبیر می یابد و منشور جاوید حیات در کتاب هستی نازل می شود. با وجود واژگانی چون وجوب، فرض، قضا، تقدیر، و حکم، خدای متعال در مقام جعل قوانین تکوینی و تشریعی به جای آنها از مادة «کتب» سود می جوید. از منظر قرآن کریم انسان از کتاب آمده است و با کتاب زندگی می کند. او در کتاب هستی می میرد و با کتاب اعمالش محشور می شود و سرانجام این کتاب است که ملاک و معیار داوری اعمال وی قرار می گیرد و سعادت و شقاوت وی را مشخص می کند.

    اطلاق عنوان کتاب بر قرآن در اثر باهم آیی با مفاهیم و اصطلاحات دیگر بیش از پیش به ارائة تصویر روشن از آن کمک می کند و ماهیت الهی و آسمانی آن را آشکار می سازد؛ قرآن کریم در مقام نزول با کلماتی مانند الله: وحی، جبرئیل و نبی، ارتباط دارد: «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ»(آل عمران: 7)، «قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْریلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی‏ قَلْبِکَ...»(بقره: 97) و بسان یک نماد مقدس و متعالی، تجلی بخش پیام زندگی و سعادت برای انسان است. قرآن نازل شده است تا انسان را از ظلمت ها برهاند و به سوی خداوند راه بنماید:

    در مقام تبلیغ نیز با عناصری ارتباط می یابد که بیانگر هدف مقدس و آرمان الهی آن است. کتاب در این مرتبه با واژگانی مانند ایمان، تقوا، حق، نور، هدایت، حکم، میزان، و فلاح و در جانب سلبی با شرک، کفر، باطل، زیغ، خسران، ظلمت، ضلالت، هوی، جهیم وارد نظام خاصی شده است که در بیرون از فضای نورانی وحی چنین مفهوم متعالی ندارد. در این مرتبه نیز معنای کتاب با عناصری عجین است که ضامن سعادت و رستگاری انسان است و رهایی بخش وی از دام هواهای نفسانی و ظلمت های کفر و شرک و گمراهی. اینجا کتاب در مفهوم یک نوشته منحصر نمی شود و رسالت بزرگی را تداعی می کند که پایانی ندارد و تا قیامت به عنوان منشور جاویدانه زندگی مطلوب انسانی نقش آفرین خواهد بود و کمتر واژه ای را در قرآن می توان یافت که از چنین جایگاه و موقعیت برخوردار و نمایندة چنین پدیدة ارجمندی باشد.

    نتیجه گیری

    واژة «کتاب» و مشتقات آن به لحاظ ریشه شناسی به مفهوم نوشتن است و کاربرد آن در معانی دیگر مَجاز و از باب توسعة معنایی است و حقیقت یافتن آن در معانی دیگر دایر مدار کثرت استعمال و حصول تبادر خواهد بود. واژة کتاب نمایندة مفهوم کلانی است که در نظام تکوینی و تشریعی خلقت از مرتبة علم الهی (لوح محفوظ) دفتر ثبت تمام حوادث و جزئیات عالم امتداد داشته و بر منشور جاویدان هدایت و رستگاری یعنی قرآن و احکام تکوینی و تشریعی آن به کار رفته است و بیان حکم الزامی و واجب به جای واژه هایی چون «فرض» و «وجوب» «امر»، «فرض»، «حفظ»، «حسب» و «قضی» با واژة «کتب» صورت گرفته است. نقش کتابت در روابط و قراردادهای اجتماعی نیز بسیار برجسته است، به طوری که در آیة 281 بقره برای ثبت قرارداد اجتماعی دَیْن، مادة کتب نُه بار تکرار شده است. در قرآن بر نامة اعمال انسان­ها نیز «کتاب» اطلاق شده است و آنگاه که صحنة حساب وکتاب فرا می رسد تا نیکوکاران را پاداش و بدکاران را کیفر دهند، ملاک ارزیابی همان کتاب هایی است که کاتبان خداوند نوشته اند. بنابراین، پدیدة اعجاب انگیز «کتاب» زندگی مادی و معنوی انسان را فرا گرفته و در صحنة قیامت نیز سرنوشت او با کتاب تعیین می شود. واژة کتاب در نظام وحیانی، مفاهیم ویژة قدسی را تداعی می کند و فرهنگ خاص قرآنی را به تصویر می کشد.

    منابع

    قرآن کریم، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی،‏ تهران، حکمت، ‏1371.

    آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم‏، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق.

    ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

    ابن خلکان، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ج 3، دار الثقافة، بی جا، بی تا.

    ابن دُرید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، تحقیق: رمزی منیر بعلبکی، بیروت، دار العلم للملایین، 1987م.

    ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، چ دوم، بیروت، دار الجلیل، 1420ق.

    ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414م.

    ابوزید، نصرحامد، مفهوم النص (دراسة فی علوم القرآن)، چ سوم، بیروت، الدار البیضاء، 1996م.

    اختیار، منصور، معناشناسی، تهران، دانشگاه تهران، بی تا.

    ازهری، محمد بن أحمد، تهذیب اللغة، تحقیق: محمد عوض مرعب، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 2001م.

    اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل، بیروت، دار الفکر، 1420ق.

    ایزوتسو، توشیهیکو، خدا وانسان در قرآن، ترجمه: احمد آرام، چ پنجم، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1381.

    بلاذری، فتوح البلدان، تحقیق: صلاح الدین المنجد، قاهره، مکتبة النهضة المصریة القاهرة، بی تا.

    بلاشر، رژی، در آستانه قرآن، ترجمه: دکتر محمود رامیار، چ ششم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.

    بلخی، مقاتل ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1424ق ـ2003م.

    پالمر، فرانک، نگاه تازه به معناشناسی، تهران، مرکز، 1374.

    التهانوی، محمد اعلی بن علی، کشاف اصطلاحات الفنون، تهران، خیام و شرکاء، 1967م.

    جفری، آرتور، واژه های دخیل در قرآن، ترجمه: فریدون بدره ای، تهران، توس، 1372.

    جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، چ سوم، بیروت، دار العلم للملایین، 1980م.

    خرم شاهی، بهاءالدین، قرآن پژوهی (هفتاد بحث و تحقیق قرآنی)، تهران، مرکز نشر فرهنگی مشرق، 1372.

    رازی، محمد بن أبی بکر، مختار الصحاح، تحقیق: محمود خاطر، بیروت، دار النشر، 1415ق.

    راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، 1404ق.

    روبینز، آر. آچ، تاریخ مختصر زبان شناسی، ترجمه: علی محمد حق شناس، چ هفتم، تهران، نشر مرکز، 1385.

    زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس من جواهرالقاموس، بیروت، دار الفکر، 1414ق ـ1994م.

    زمخشری، جارالله محمود بن عمر، أساس البلاغة، بیروت، دار الفکر، 1399ق.

    ـــــ، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، چ سوم، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.

    سیوطی، جلال الدین، تفسیر جلالین، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، ‏1416ق.

    صفوی، کورش، درآمدی بر معناشناسی، تهران، سوره مهر، 1379.

    طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ دوم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1422م.

    طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1372.

    طریحی، فخرالدین‏، مجمع البحرین، چ سوم، تحقیق: سیداحمد حسینی، تهران، کتاب فروشی مرتضوی، 1375.

    فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، چ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق.

    فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، چ دوم، قم، ‏هجرت، ‏1410ق.

    فیومی، أحمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت، المکتبة العلمیة، بی تا.

    مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن شناسی، تحقیق و نگارش: محمود رجبی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376.

    ـــــ، معارف قرآن، ج1-3، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376.

    مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، انتشارات ‏نگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.

    مصطفی، ابراهیم؛ احمد الزیات؛ حامد عبدالقادر؛ محمد النجار، المعجم الوسیط، تحقیق: مجمع اللغة العربیة، کویت، دار الدعوة، بی تا.

    Daniel A. Madigan, The Quran's self-Image, Brill, leiden-Boston-koln, 2001.

    R. Sell Heim, Book, The Encyclopaedia Of Islam, Leiden, E.J.Brill, 1986.


    * دانشجوی دوره دکتری تفسیر و علوم قرآن مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)

    دریافت: 23/5/1390 ـ پذیرش: 23/9/1390 quranmag@qabas.net


    1. Diachronic analyses.

    2. Daniel, A Madigan, The Quran's self image, p.112.

    آر. إل تراسک بیل میبلین، زبان شناسی، ص24؛ محمدرضا باطنی، زبان و تفکر، ص16.

    3. Synchronic analyses.

    4. معنای اساسی آن است که در نتیجه وضع برای لفظ اختصاص پیدا می کند به طوری که اگر واژه جدا و منعزل از کلمات دیگر به کار رود آن را تداعی می کند. معنایی نسبی، معنایی است که یک عنصر زبانی از قرار گرفتن در یک نظام تصوری و سیاق، به خود می گیرد. ر.ک: ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص14، 15؛ کورش صفوی، درآمدی بر معناشناسی، ص247، 248.

    5.رک: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 8، ص 274.

    6. مهم ترین این آثار عبارت اند از: حبیش ابن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، ص247؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص260، 261؛ محمدعلی مهدوی، واژگان پژوهی قرآنی، ص 299-301؛ نیره اعظم علی پور منزه، واژه کتاب و مشتقات آن در قرآن، پایان نامه کارشناسی ارشد إلاهیات و معارف اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی.

    Daniel A. Madigan, The Quran, s self-Image, Princeton: Princeton niversity Press, Ibid, book, Encyclopaedia of the Quran, vol, 1, Brill, Leiden-Bston-koln, 2001.

    7. ر.ک: أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل ماده کتب؛ محمد بن حسن ابن دُرید، جمهرة اللغة، ذیل ماده بتک؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، فن چهارم، ج‏1، ص24.

    8. ر.ک: إبراهیم مصطفی أحمد الزیات، حامد عبد القادر، محمد النجار، المعجم الوسیط، ذیل ماده کتب.

    9. ر.ک: همان، ذیل ماده کتب؛ ابن درید، جمهرة اللغة، ذیل ماده بتک.

    10. ر.ک: خلیل بن أحمد، العین؛ فیومی، مصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر للرافعی، ذیل ماده کتب.

    11. ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده کتب.

    12. ر.ک: همان.

    13. ر.ک: ازهری، تهذیب اللغة، ذیل ماده کتب.

    14. ر.ک: زمخشری، أساس البلاغة؛ محمدمرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس؛ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ماده کتب.

    15. ر.ک: زمخشری، همان؛ زبیدی، همان؛ از ظاهر کلمات ازهری نیز چنین برداشت می­شود که نوشتن را معنای اصلی ماده «کتب» می­داند. (ر.ک: ازهری، همان، ذیل ماده کتب).

    16. ر.ک: زبیدی، همان، ذیل ماده کتب؛ فخر رازی، تفسیر کبیر، جزء2، ص13.

    17. ر.ک: زبیدی، همان؛ ابن منظور، همان، ذیل ماده کتب.

    18. ر.ک: راغب اصفهانی، همان، ذیل ماده کتب.

    19. ر.ک: ابن فارس، همان؛ محمد بن أبی بکر رازی، مختار الصحاح؛ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ماده کتب.

    20. ر.ک: راغب اصفهانی، همان.

    21. ر.ک: زمخشری، همان؛ زبیدی، همان، ذیل ماده کتب.

    22. ر.ک: جواد علی، همان، ج8، ص273.

    23. ر.ک: جواد علی، همان. لحیانی­ ها قومی بودند که از نسل هذیل بن مدرکه بن الیاس بن مضر که در مناطق شمال شرق مکه زندگی می کردند (ر.ک: همان، ج2، ص 255).

    24. «او را به کتاب خدا قسم دادم که حرمت ما نگهدارد* در حالی که به کتاب خدا وقعی نمی­نهد». ر.ک: جواد علی، همان. واژه های «ناشدتنا» و «ترتفع» در این کتاب با استفاده از کتاب العین و لسان العرب به صورت «ناشدتُها» و «ترتقع» اصلاح و نقل شده است. ر.ک: خلیل بن احمد، العین؛ ابن منظور، لسان العرب، ذیل ماده رقع.

    25. ر.ک: جواد علی، همان، ج8، ص274.

    26. ر.ک: همان.

    27. ر.ک: همان، ص157-161. ایشان 23 قول را در این باب نقل کرده است.

    28. ر.ک: بلاذری، فتوح البلدان، ج3، ص579؛ ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ج1، ص418.

    29. ابن خلکان، وفیات الأعیان وأنباء الزمان، ج3، ص344.

    30. ر.ک: آرتور جفری، واژه­های دخیل در قرآن، ص359.

    31. ر.ک: همان.

    32. ر.ک: همان.

    33. ر.ک: رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ص19.

    34. ر.ک: آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم‏، ج‏10، ص‏189؛ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج1، ص418؛ أبوالسعود، تفسیر أبی السعود، ج6، ص283.

    35. ر.ک: آلوسی، همان‏.

    36. ر.ک: همان.

    37. ر.ک: جواد علی، همان، 275.

    38. به تأخیر افکنده شده و در کتابی اندوخته مى­گردد براى روز حساب و یا به زودى کیفر داده مى شود (زهیر بن أبی سلمى، دیوان زهیر بن أبی سلمى، ج1، ص3).

    39. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج‏4، ص264.

    40. ر.ک: ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ج1، ص418.

    41. ر.ک: بلاذری، همان، ص580- 583.

    42. ر.ک: همان.

    43. بقره: 23.

    44. علق: 3، 4.

    45. قلم: 1.

    46. قلم: 37.

    47. عنکبوت: 48.

    48. کهف: 109.

    49. انعام: 7.

    50. آیت الله احمدی میانجی آن نامه­ها را تحت عنوان مکاتیب الرسول در سه جلد گرد آورده است.

    51. ر.ک: ابن جریر طبری، تاریخ طبری، ج2، ص400.

    52. برخی از قرآن پژوهان برای واژه «کتاب» چهارده معنا برشمرده­اند (ر.ک: محمدعلی مهدوی راد، واژگان پژوهی قرآنی، ص299-301).

    53. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، همان، ج2، ص130؛ برخی نیز گفته اند مراد این است که خداوند با هر یک از انبیا کتاب نازل نموده است (ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص544؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏1، ص256).

    54. «وَإِذ آتَینا مُوسَی الکِتابَ وَالفُرقانَ لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ» (بقره: 53). برخی دیگر از این آیات عبارت اند از: بقره: 101، 113، 144، 121، 145، 146؛ انعام: 20.

    55. «قالَ إِنِّی عَبدُ اللَّهِ آتانِیَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا» (مریم:30).

    56. «ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدی لِلمُتَّقینَ» (بقره: 2)؛ «کِتابٌ أَنزَلناهُ إِلَیکَ مُبارَکٌ» (ص: 29)؛ «تِلکَ آیاتُ الکِتابِ وَقُرآنٍ مُبِینٍ» (حجر: 1)؛ «الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی أَنزَلَ عَلی‏ عَبدِهِ الکِتابَ وَلَم یَجعَل لَهُ عِوَجاً» (کهف: 1).

    57. «وَما کانَ هذَا القُرآنُ أَن یُفتَری‏ مِن دُونِ اللَّهِ وَلکِن تَصدیقَ الَّذی بَینَ یَدَیهِ وَتَفصیلَ الکِتابِ لا رَیبَ فیهِ مِن رَبِّ العالَمینَ» (یونس:37)؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید: 25). برای تبیین مراد از کتاب در این آیات، ر.ک: سیدمحمد حسین طباطبایی، همان، ج10، ص60، 61، ج19، ص177، 178.

    58. ر.ک: جوادی آملی، تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 10، ص397؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج1، ص72؛ محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج1-3، ص190.

    59. ر.ک: جوادی آملی، همان، ج 13، ص60.

    60. R. Sell Heim، Book، The Encyclopaedia Of Islam،vol. 5، p.207.

    61. ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، قرآن شناسی، ج1، ص23.

    62. ر.ک: راغب اصفهانی، همان.

    63. ر.ک: آلوسی، همان‏، ج‏1، ص108.

    64. ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، همان، ج1، ص23.

    65. ر.ک: سیدمحمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج1، ص52.

    66. ذَالِکَ الْکِتَبُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ (بقره: 2).

    67. هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَأُخَرُ مُتَشابِهاتٌ (آل‏عمران: 7).

    68. وَهذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (انعام: 155).

    69. کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ (ص: 29).

    70. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج7، ص261.

    71. ر.ک: همان، ج13، ص55.

    72. ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی.

    73. ر.ک: راغب اصفهانی، همان، ذیل ماده امم.

    74. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج7، ص261.

    75. ر.ک: طبرسی، همان، ج‏9، ص120.

    76. ر.ک: آلوسی، همان، ج‏13، ص153.

    77. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج7 ص261، 262.

    78. ر.ک: همان، ج14، ص 325.

    79. ر.ک: آلوسی، همان، ج‏2، ص352.

    80. ر.ک: طبرسی، همان، ج‏2، ص899.. آیه دیگر عبارت است از (مریم: 79).

    81. Daniel A. Madigan، The Quran،s self- Image، p.113.

    82. سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج13، ص131.

    83. همان، ج7، ص262.

    84. ر.ک: راغب اصفهانی، همان، ذیل ماده کتب؛ سیدمحمود آلوسی، همان، ج‏2، ص290.

    85. ر.ک: ابوحیان اندلسی، ‏البحر المحیط فی التفسیر، ج‏3، ص366؛ فخرالدین رازی‏، مفاتیح الغیب، ج‏9، ص379.

    86. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج7، ص262.

    87. ر.ک: همان، ج2، ص167.

    88. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج5، ص65؛ طبرسی، همان، ج‏3، ص159؛ آلوسی، همان، ج‏3، ص132.

    89. محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج1، ص190.

    90. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج2، ص48؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل‏، ج1، ص284؛ آلوسی، ‏همان‏، ج‏1، ص‏545.

    91. ر.ک: فخر رازی‏، همان، ج‏15، ص512.

    92. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج9، ص137. اما طبرسی در معنای آیه، سه وجه ذکر می­کند: الف به معنای حکم؛ ب: به معنای لوح محفوظ؛ ج: به معنای قرآن. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، همان، ج4، ص858.

    93. ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی.

    94. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، همان، ج2، ص248؛ زمخشری، همان‏، ج1، ص284؛ آلوسی، ‏همان، ‏ج‏1، ص‏545.

    95. ر.ک: طریحی، ‏مجمع البحرین، ذیل ماده کتب؛ طبرسی، همان، ج‏2، ص593.

    96. ر.ک: راغب اصفهانی، همان، ذیل ماده کتب.

    97. ر.ک: طبرسی، همان، ج‏7، ص116.

    98. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج14، ص350؛ ابوحیان اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ج‏7، ص488.

    99. ر.ک: سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج‏16، ص23.

    100. ترجمه سیدجلال الدین مصطفوی.

    101. ر.ک: راغب اصفهانی، همان، ذیل ماده کتب.

    102. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج17، ص173، 174.

    103. ر.ک: خلیل بن احمد، همان، ذیل ماده لوح؛ راغب اصفهانی، همان، ماده لوح.

    104. ر.ک: فخر رازی، همان، ج‏14، ص360.

    105. ر.ک: حسن مصطفوی،‏ تفسیر روشن، ج‏9، ص 145، 146.

    106. ر.ک: راغب اصفهانی، همان، ذیل ماده کتب.

    107. Daniel A. Madigan, The Quran's self- Image, p.120

    108. ر.ک: محمدحسین طباطبایی، همان، ج‏15، ص113؛

    Daniel A. Madigan, The Quran's self- Image, p.117.

    Cite this article: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    Shariati, Gholam mohammad.(2024) معناشناسی درزمانی واژه کتاب در قرآن. ًQur'an Shinakht, 4(1), 127-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    Gholam mohammad Shariati."معناشناسی درزمانی واژه کتاب در قرآن". ًQur'an Shinakht, 4, 1, 2024, 127-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    Shariati, G.(2024) 'معناشناسی درزمانی واژه کتاب در قرآن', ًQur'an Shinakht, 4(1), pp. 127-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    Shariati, G. معناشناسی درزمانی واژه کتاب در قرآن. ًQur'an Shinakht, 2024; 4(1): 127-